اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

ضدّ فاضل نظری!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۳۶ ق.ظ


در خبرها خواندم کتاب "ضد"، حاوی اشعار فاضل نظری پرفروش ترین کتاب حوزه هنری در سال نود و دو گردیده است. ضمن تبریک به این شاعر برجسته کشور چند را نکته را در این خصوص قابل عرض می دانم:

1- این که یک کتاب شعر بتواند از آثار مکتوب و جذاب دیگری چون "پایی که جا ماند" و "نورالدین پسر ایران" گوی سبقت را برباید بسیار جای خرسندی داشته و نشانه علاقمندی مردم کشورمان به اشعار مذهبی و ادبیات فاخر دینی است.

2- فاضل نظری یک جوان موفق است که هنوز به چهل سالگی نرسیده توانسته است شهرتی را برای خود رقم بزند که امید است در آینده ای نه چندان دور "شهریار" دیگری برای تاریخ پرگهر ادبیات فارسی محسوب شود.

3- فاضل نظری یک جوان تحصیل کرده مذهبی است. اشعار او پیش از این نیز با استقبال مداحان برجسته کشور چون حاج سعید حدادیان مواجه شده بود. جناب نظری مدتی ریاست حوزه هنری استان تهران را نیز در اختیار داشت که متأسفانه برخلاف توفیقات شعری اش، از توان مدیریتی قابل اعتنایی برخوردار نبود. با این که غیر از شهر تهران تنها دو زیرمجموعه دیگر در ری و کرج تحت اشراف وی قرار داشت و البته بعد از مدتی، با تشکیل استان البرز، حوزه هنری کرج از مدیریت وی خارج شد دسترسی نیروهای فرهنگی حوزه هنری به ایشان به راحتی ممکن نبود. او خودش نیز رغبتی برای سرکشی به مجموعه های زیردستش نداشت. از نظر فاضل نظری تکرار چند فعالیت غیرضروری حوزه هنری مانند تشکیل کلاس موسیقی و داستان نویسی برای این نهاد بسنده کرده و نیازی به ابداع خلاقیت های نوین به منظور تأثیرگذاری این حوزه بر فرهنگ عمومی احساس نمی شد. نماز اول وقت جایش را به سفره ناهار داد، برنامه هایی که رنگ و بوی دفاع مقدسی داشت افکار دهه شصتی لقب گرفت و...

4- فاضل نظری خودش یک بسیجی و اهل فرهنگ بود اما مدیریت و استرات‍ژی فرهنگی نداشت. این موضوع نشان می دهد صرف توانایی هنری یک فرد دلیل توان مدیریت فرهنگی وی شمرده نمی شود. کما این که صرف روحانی یا پاسدار بودن مدیران نیز اسلامی شدن زیرمجموعه شان را تضمین نمی کند. این را گفتم تا مدیریت فرهنگی امثال ضرغامی و دارابی و دیگر حراستی ها را نیز به چالش بکشانم.

5- بهترین مدیر فرهنگی کسی است که هم از سلامت نفس و تقوا برخوردار باشد، هم خودش کار فرهنگی و هنری کرده باشد و هم برنامه و استراتژی فرهنگی برای ارتقای مجموعه تحت اشراف خود را دارا باشد. امید است کسانی که دنبال انتخاب مدیران فرهنگی هستند حتماً به این مولفه ها توجه نشان بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرگ ماهواره!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۳۷ ق.ظ


خیلی وقت ها برای آن که به یک کار بزرگ فرهنگی دست بزنیم دنبال هزار جور نظر و ایده می رویم. اما جالب است که گاهی کارهایی بزرگ در نقاطی کوچک به چشم می خورد که طراحی ها و ادعاهای فرهنگی ما را به چالش می کشاند!

برادر عزیزم جناب آقای عارفه، یکی از بسیجیان بی ادعا اما پرشور، باسواد و فعال استان هرمزگان است. استانی که شاید خیلی از مسئولان فرهنگی آن گمان کنند کارهای بزرگ لزوماً در شهرهایی مانند تهران و قم اتفاق می افتد.

آقای عارفه و دوستانش ابتکارات و کارهای فرهنگی تأثیرگذاری را در استان محروم خود انجام داده اند که برای نمونه به یک مورد آن اشاره می کنم.

قبلش لازم است این نکته را توضیح بدهم که در سفرهایی که خود به روستاهای جنوبی کشور داشته ام به وضوح مشاهده کرده ام که خیلی از خانواده ها حتی اگر نان شب نداشته باشند گیرنده ماهواره را در خانه هایشان دارند. علت این امر می تواند در مواردی متفاوت باشد. مثل چشم و هم چشمی همسایگان، ضعف امواج رسانه های داخلی، خودباختگی و...

استفاده عمومی از ماهواره البته تأثیرات غبرقابل انکاری را بر فرهنگ بسیاری از خانواده ها برجای گذاشته است.

دوستان هرمزگانی ما یکی از روستاهای منطقه بشاگرد را به عنوان جامعه هدف انتخاب کردند و از طریق مبلّغان فرهنگی حوزه علمیه در دهه محرم سال گذشته، مضرّات مخرب استفاده از ماهواره را برای خانواده ها توضیح دادند. روز عاشورا روزی بود که مراسم "مرگ ماهواره" در آن روستا برگزار شد. در این روز همه مردم روستا داوطلبانه دیش های ماهوراه خود را تحویل بچه های بسیج دادند و جایش گیرنده دیجیتال را هدیه گرفتند. امحای بشقاب های ماهواره در آن روز یکی از زیباترین جلوه های برتری رسانه دین در مقابل رسانه های پیچیده و فریبنده غرب را به نمایش گذاشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تجاوز جنسی در زمین فوتبال!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ

اگر کسی می خواهد میراث تمدن غرب را ببیند به این خبر توجه کند. خبر تأسف باری که می خوانید پرده از عمق سقوط اخلاق در جامعه ای برمی دارد که انسان محوری با رویکرد مادی، مبنای ساختار آن قرار گرفته است:

تجاوز

در پی بازی فوتبال آمریکایی و برنده شدن تیم اوراگون درمقابل تیم ویرجینا در نوتردام،  یکی از بازکنان تیم دختر 19 ساله را در زمین بازی در مقابل دید همه مورد تجاوز جنسی قرار داد.

پس از انجام این عمل وقیحانه و زشت که روز شنبه اتفاق افتاد شب گذشته همان دختر لیزی به دلیل مصرف بیش از حد داروهای افسردگی خودکشی  کرد.

لیزی سی برگ 19 ساله دانشجوی سال اول در" کالج سنت مری بود."

وی در نامه ای نوشت من این کار را برای جلوگیری از تکرار دوباره آن توسط افرد سودجوی دیگر کردم وحاضر نیستم دوباره مورد سوء استفاده قرار گیرم.

نام بازیکن متجاوز اجازه انتشار نیافت و در صورت انتشار، خبرگزاری مربوط جهت پیگرد قانونی قرار می گیرد.

بسیاری از همشاگردی و همکلاسی های لیزی برای حمایت از وی نشان دادن خشم خود از این متجاوز با نوشتن شعار خواستار دستگیری و تنبیه متجاوز شدند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سخنگویی که به جای تقدیر، قربانی شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۱۶ ق.ظ


سایت مهرورزی: شنبه ۱۶ شهریور برای سخنگوی شورای نگهبان مراسم تقدیری برگزار شد و رسانه های مختلف عبارت های متعدد و متنوعی را برای وی در نظر گرقتند از صدق و عمل و حتی مرد فقه تا … همه هم آماده بودند و از او تقدیر می کردند تا مصداق عملی عاقبت به خیری در دنیا شود. در آخر هم آیت الله جنتی فرمودند “انتقام جویی و حسادت موجب برکناری کدخدایی شد” و از همین رو از ایشان در معاونت اجرایی و امور انتخابات این شورا استفاده می شود.

نمی دانم چرا در این میان یکباره یاد دکتر الهام افتادم همان که چوب ماندنش با احمدی نژاد را بدجوری خورد و امروز نیز شاید مورد سرزنش قرار گیرد که دیدی …

آن روزگار هیچ کس برای مردی که خود را وقف شورای نگهبان کرده بود مراسم تقدیر نگرفت او به جرم همراهی با دولتی که به قول مقام معظم رهبری قطار انقلاب را به مسیر اصلی اش بازگردانده بود کنار گذاشتند…

می خواستم از الهام بنویسم و از مظلومیتش از مظلومیتش در بین دوستانش از مظلومیتش در … از پاکی اش از مردمی بودنش از ترور شخصیت وی از تصویب قانون برای محدود کردنش از مدال درجه دومی که سکه هایش را وقف کودکان و بیماران کرد و هیچ نگفت و نگذاشت هیچ کس چیزی بگوید …

اما پشیمان شدم می دانستم دکتر بی شک ناراحت می شود و گله می کند شاید هم بگوید بابا بی خیال ما شوید، می‌خواهید دوباره تکذیبتان کنند یک کاری می کنید تا جواب سلامتان را هم ندهم ها… البته جواب در آستین آماده داریم که دکتر محبت را که نمی شود تکذیب کرد…

اما به رسم تقدیر از مردی که به دنبال تقدیر نبود، به جای نوشتن در سال ۹۲ قسمتی از یاداشت محمد حسن روزی طلب در اول اسفند سال ۱۳۸۵ را با یکدیگر مرور می‌کنیم با این علم که تنها ماشین دکتر عوض شده است ماشینی که … بگذریم :

بزرگمردی به نام غلامحسین الهام!

دیروز صبح که معارفه دکتر الهام در وزارت دادگستری بود، ایشان به رسم احمدی نژاد دارایی هایش را اعلام کرد: سه دانگ از یک خانه و یک پیکان ۸۳(سفید یخچالی!)

چندتا نکته به نظرم رسید:

۱- خانه ۱۲۰ متری دکتر الهام در شهرک آزادی در منطقه ۲۱ تهران و در شهرک آزادی کیلومتر۴ جاده کرج قرار دارد. شب ۱۴ خرداد اگر خواستید هر سال برای سالگرد امام مراسم می گیرند می توانید تشریف ببرید.

۲- سه دانگ خانه متعلق به ایشان است و سه دانگ خانه متعلق به خانم فاطمه رجبی همسر ایشان. قابل توجه زوج های جوان! هر چند کسی که پشت تریبون مجلس می گوید: زنم را از وزارت بیشتر دوست دارم، اگر بهش بگویند ۶ دانگ خانه اش را به اسم همسرش می کند!

۳- شماره تلفن خانه شهرک آزادی دکتر الهام را تقریبا همه دانشجویانش دارند ۴۴۴…. دیروز با یکی از بچه های انجمن اسلامی دانشکده حقوق دانشگاه تهران صحبت می کردم. شماره خانه دکتر الهام را حفظ بود!

۴- دکتر الهام استاد بسیار آسانگیری هم هست. لیست نمره دانشجویانش اینجوری است ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۱۸ ۱۹ ۲۰! خوش به حال کسانی که با هاش واحد زیاد داشتند! ماکه یک واحد بیشتر نداشتیم و وقتی می خواستیم ۲ واحد حقوق جزای اختصاصی ۳باهاش بگیریم رفت در دولت و جایش دکتر نجفی توانا آمد، همکار شیرین عبادی! چقدر هم بی سواد بود!

۵- یک بار بعد از مدت ها با دکتر الهام قرار مصاحبه گذاشتم برای ویژه نامه سوم تیر. قرار ساعت ۵ بعد از ظهر بود در دفتر ریاست جمهوری. سر ساعت ۵ رسیدم گیت مسجد سلمان. دیدم اسم ما هماهنگ نشده. شاکی شدم … چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم خود دکتر آمده دم در گیت و ما را آورد بالا. گفتم چرا خودتان آمدید. گفت: فراموش کرده بودم اسمت را رد کنم. اگر الان رد می کردم حدود نیم ساعت توی چک و خنثی گیر می کردی .

۶- مدینه که بودیم. همان شب اول آمده بود هتل ما و نقش همیشگی سخنگویی را انجام می داد. بعد از مراسم رفتم سلامی کردم و فردا صبح با ایشان قرار گذاشتیم در صحن مسجدالنبی.
صبحش با خانم رجبی آمدند و یک ساعتی صحبت کردیم. زائران ایرانی که قیافه ایشان برایشان آشنا بود می آمدند و آدرس هتل می پر سیدند!

۷- شبی که پیش مرحوم دوانی رفته بودم، حدود نیم ساعت از دکتر الهام تعریف می کرد. می گفت: یک بار سال ۷۲(اگر اشتباه نکنم) رفتم منزل بچه ها. ایشان آن موقع معاون مالی دادستان کل کشور بود، دیدم کف اتاق صدها چک و سندش را پهن کرده و در حال حسابرسی است. این در حالی بود که منزل استیجاری دکتر الهام یک صدم یکی از این چک ها هم نمی شد!

۸- می دانید اولین بار شهید بهشتی در زمستان ۵۹ برای دکتر الهام حکم ویژه قضایی زده است. زمانی که ایشان تنها ۲۰ سال سن داشته.

۹- سمت های دکتر الهام تا آن جایی که من اطلاع دارم: قاضی ویژه با حکم شهید بهشتی، قاضی ویژه در مناطق جنگی، مسئول قضایی سپاه پاسداران، معاون مالی دادستان تهران، معاون مالی دادستان کل کشور، مسئول ستادلشکر ۲۷ محمدرسول الله در ساله ای ۶۶و ۶۷(این را مطمئن نیستم)، معاون مالی اداری دانشکده حقوق دانشگاه تهران، قائم مقام نهاد رهبری در دانشگاه ها، رئیس مرکز تحقیقات شورای نگهبان، عضو و سخنگوی شورای نگهبان، سخنگوی قوه قضاییه، رئیس دفتر رئیس جمهور و سخنگوی دولت ، وزیر دادگستری.

خدا وکیلی هر کدام از ما اگر یکی از این پست ها را داشتیم، الان ماشینمان پیکان سفید یخچالی اول ۸۳ بود!

۱۰- این ها را نوشتم که فقط عرض ارادتی خدمت این استاد عزیز داشته باشم و خیلی حرف های دیگر هم هست که مطمئنم ایشان اگر گفته شود به خاطر تواضع فوق العاده ناراحت می شود.


اشک آتش: من هم دلم می خواست یادی از این مرد بی ادعا داشته باشم. مطلب فوق آن قدری جامعیت داشت که لازم ندیدم خودم دست به قلم شوم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جوابیه رسمی آیت الله توکل در پاسخ به شایعات اخیر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۹ ق.ظ

به دنبال انتشار خبری با عنوان ضرب و شتم استاد حوزه به خاطر امر به معروف و نهی از منکر، جوابیه‌ای رسمی از سوی آیت الله توکل، استاد اخلاق و خارج فقه حوزه علمیه قم منتشر گردید که متن و تصویر آن به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ضمن عرض تشکر از حساسیت و توجه مطبوعات، سایت‌ها و رسانه‌های جمعی در مورد مقوله مهم امر به معروف و نهی از منکر و اخباری که در مورد اینجانب در رسانه‌ها منتشر شده است، جهت تنویر افکار عمومی و توجه اصحاب رسانه به نشر دقیق مطالب، مواردی چند را به اطلاع می‌رسانم:

1-      1-در مورد موضوع ذکر شده به هیچ عنوان به این‌جانب تعرضی مبتنی بر ضرب و شتم صورت نگرفته.

2-     2- در مورد جسارت به دامادم و ضرب و جرح دامادم، منتظر پیگیری جدی مقامات قضایی بر مدار قانون می‌باشم.

3-      3-از ریاست محترم دادگستری و دادستان محترم و قاضی محترم شعبه سوم دادیاری به خاطر دقت در برخورد با متهمین قدردانی می‌نمایم.

4-       4-  از فرماندار محترم شهرستان بابل به خاطر پیگیری جدی موضوع سپاسگذارم.

     5-از نیروی انتظامی شهرستان بابل به خاطر حضور به موقع و پیگیری و دستگیری افراد ضرب و شتم کننده تشکر می‌کنم.

     ومنالله التوفیق

سید رحیم توکل


یک توضیح و پوزش: روز گذشته به هنگام تایپ نامه، از روی اشتباه بندهای 4 و 5 در هم ادغام شد که ضمن تصحیح، از این بابت عذرخواهی می کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک جرعه عطش!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۵۸ ق.ظ


دیروز در خدمت جناب مهندس بنیانیان از مغزهای متفکر عرصه فرهنگی کشور و رئیس سابق حوزه هنری بودیم.

این بزرگوار خاطره ای از شهید خرازی نقل کرد که بسیار شنیدنی است:

روز تشییع جنازه شهید حاج حسین خرازی، جوان رزمنده ای را دیدم که به شدت در حال گریه بود. کنجکاو شدم تا علت این موضوع را بدانم. در ابتدا روی خوش نشان نداد. معلوم بود حال و حوصله صحبت ندارد. کمی بعد دوباره به سراغش رفتم و گفتم که از مسئولان استان اصفهان هستم و اگر مشکلی باشد انشالله می توانم حل کنم.

جوان رزمنده وقتی کمی آرام شد، گفت: شما مردم اصفهان نمی دانید چه کسی را از دست دادید. اگر خرازی را می شناختید مدام بر سر و سینه خود  می زدید.

بعد ادامه داد: یک روز در عملیات، اوضاع بدی داشتیم. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند. نیرو نداشتیم. مهماتمان رو به اتمام بود. من فرمانده گروهان بودم. حسین خرازی آمد و گفت آن تیربار دشمن را سریع خاموش کن! من از وضعیتی که وجود داشت بهت زده بودم. برای همین چند لحظه به چشمان حسین خیره شدم. خرازی با همان یک دستی که داشت به صورتم سیلی زد! جستی زدم و به سراغ مأموریتم رفتم. بعد از عملیات، حسین به سراغم آمد و بنا کرد به عذرخواهی و طلب حلالیت... شما بگوئید آیا خدا این صورتی را که سیلی حسین خرازی به آن خورده در قیامت خواهد سوزاند؟...

به قول جناب بنیانیان، امروز اگر رئیس یک اداره در نامه اش خطاب به کارمند خود از واژه "لطفا" استفاده نکند آن کارمند دستور او را اجرا نخواهد کرد. اما در فرهنگ جبهه و جنگ، رزمنده حسین خرازی معتقد است جای سیلی صورتش تبرکی از دستان حسین خرازی است و این گونه در ماتم شهادت او گریه سر می دهد... 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تکذیب خبر ضرب و شتم استاد حوزه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۵۹ ب.ظ


در یکی دو روز اخیر اغلب سایت های فارسی زبان داخل و خارج کشور خبری را بر خروجی های خود قرار دادند که حکایت از ضرب و شتم عضو سابق مجلس خبرگان رهبری و استاد اخلاق حوزه علمیه دارد. این استاد بزرگوار کسی نیست جز آیت الله توکل، همشهری عزیزما و استاد اخلاق و خارج فقه حوزه علمیه قم.

دیروز عصر وقتی از این ماجرا مطلع شدم نخستین نکته ای که ذهنم را به خود مشغول کرد توانایی و امادگی جسمی آیت الله توکل بود که خبر ضرب و شتم وی را مورد تردید قرار می دادالبته بنابر شناختی که از ایشان دارم آیت الله توکل در هر شرایطی بی اعتنا به موقعیت اجتماعی خود یا طرف مقابلش نسبت به ادای فریضه فراموش شده امر به معروف و نهی از منکر اقدام می کند..

این نکته نیز گفتنی است که ایشان هیچ گاه عضو مجلس خبرگان رهبری نبوده است و وقوع حادثه نیز مربوط به دهم شوال یعنی بیست روز پیش می باشد.

اما شرح ماوقع بنابر اظهارات آیت الله سید رحیم توکل و به نقل از شاهدان عینی از این قرار است:

داماد یکی از همسایگان حاج آقا در شهرستان بابل که پیش از این همسرش به خاطر عدم پایبندی به حجاب شرعی توسط آیت الله توکل نهی از منکر شده بود، چندباری اقدام به پارک اتوموبیل خود مقابل در ورودی خانه ایشان نمود. پسر حاج آقا توکل به وی تذکر داد که منجر به درگیری لفظی بین طرفین گردید.

یک روز فرد مذکور با اجیر کردن چند نفر از اوباش شهرستان آمل به قصد برخورد فیزیکی با پسر حاج آقا (عبدالهادی) به در خانه ایشان مراجعه کرده و در نبود وی با دامادشان گلاویز می شوند. حاج آقا برای وساطت به میان آنها می رود که در این اثنا تعادلش را از دست داده و به زمین می افتد. با ورود مردم و نیروی انتظامی، غائله به سرعت پایان می یابد.

حاج آقا با توجه به حق همسایگی و عذرخواهی فرد خاطی و خانواده اش، از شکایت خود علیه وی دست برمی دارد؛ اما با توجه به ورود اوباش اجیر شده به ماجرا، نیروی انتظامی درصدد برخورد با عوامل اجیر شده برآمده است تا مانع از تکرار چنین حوادثی شود.

بنابراین تأکید می شود هیچ گونه هتک حرمت و ضرب و شتمی نسبت به این استاد حوزه علمیه قم ایراد نگردیده است. جالب آن که حاج آقا با توجه به توان بدنی و مهارت رزمی خود اظهار داشته که اگر قرار بود برخوردی با وی صورت بگیرد درس خوبی به مهاجمین می داد!

لازم به ذکر است آیت الله توکل در شهر خود از محبوبیت فوق العاده ای در بین مردم به خصوص جوانان برخوردار است.

از رسانه های مجازی انتظار می رود به منظور تبیین حقایق و جلوگیری از تشویش اذهان، نسبت به اصلاح این خبر اقدام لازم را به عمل بیاورند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای همه تان خالی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ


1-کربلا سیال است  در همه تاریخ. کربلا نه در قید زمان است و نه در قید مکان. برای همین است که می توانی در همیشه تاریخ، خودت را به کربلا برسانی. امروز (پنج شنبه 14شهریور) قم، کربلا بود. دست های سینه زنی، گواه این ادعاست. پاهای برهنه، سرهای بی عمامه، چشمهای پر از اشک، دلهای شکسته و... همگی بر این سخن صحه می گذارند.

2-سلام بانوی آفتاب. قدم میهمانانت به روی چشم. این کبوترهای حرم دلدادگی، پیغام وصال را با خود آورده بودند. اهل دل می دانند، این روزها بوی شهادت، دوباره کشورمان را کربلایی کرده است. سلام خمینی. این سلام را وقتی بر زبان می آورم که مقابل در فیضیه می ایستی، در حالی که شانه هایت زیر جعبه های چوبی عشق، به خود می بالد. سلام خمینی. این دردانه ها، تربی تشده های مکتب نینوایی تو هستند. باز هم باید اعتراف کنیم اگر این انقلاب هیچ ثمری نداشت جز تربیت چنین جوانان وارسته ای که از امت رسول الله نیز برترند، باز هم جای مباهات دارد. ازخیابان نوزده دی که عبور میکنی باز هم بوی شهدا را احساس می کنی. عطر شهدای انقلاب در این خیابان ماندگار شده است. شنیده ای مدتی خانواده های شهیدان باکری وهمت در این خیابان زندگی می کردند. این موضوع، ارادتت به خیابان نوزده دی قم را بیشتر می کند.

3-همان اول تشییع، پیرمرد نحیفی رامی بینی که انگار دارد زیر دست و پا له می شود. به نیابت از حسین رضازاده،  یااباالفضلی می گویی و از جا بلندش می کنی. یاد تشییع آیت الله بهجت به خیر. آن روز به گمانم لااقل سه چهارنفر را از مرگ حتمی نجات داده بودم.

4-زن قمی را کسی می شناسد که مدتی در این شهر زندگی کرده باشد. زنان قمی اغلب شهامت و عزمی مردانه دارند. خانم ها وقتی اراده می کردند به راحتی تابوتی را در اختیار گرفته وبه میان خود می کشاندند. بعد آقایان باید زار می زدند و برای حفظ نظم، تابوت رابه طریقی پس می گرفتند.

5-از هر دو نفر قمی یکی مداح است! یکی می خواند: برای دفن شهدا مهدی بیا مهدی بیا، یکی دیگر می خواند: شب های جمعه فاطمه، با اضطراب و واهمه، آید به دشت کربلا... آن یکی می خواند: آخرهمه سفرا کربلا... مداح اصلی هم که زده است توی خط اکسیژن! مداح دیگری که باتجربه تر است زرنگی می کند ونوحه ای را دم می گیرد که همه از حفظند و یک نوا می شوند: یاد امام و شهدا دلو می بره کرب و بلا...

6-چهار پنج نفر لباس شخصی در یک آن پِرِست می کنند! شک می کنی شاید لاریجانی به قم سفر کرده! لحظه ای بعد سر جایت می ایستی و وقتی رفتنشان را می بینی مطمئن می شوی دچار بد گمانی شده ای.

7-خیابان نوزده دی، چند بانک دولتی و خصوصی دارد. کارمندهای اتو کشیده بانک هم با کت و شلوارهایی که بوی اسکناس می دهند برای لحظاتی وسط جمعیت می آیند. دلت می خواهد بابت وام های گرفته و نگرفته ات، و قسط هایی که باید برای نوه هایت به ارث بگذاری، یقه شان را بگیری و به دیوار بکوبی. اشک ها و صورت سرخشان را که می بینی شرمنده می شوی...

8-جلوی پایگاه های بسیج این خیابان برای لحظاتی متوقف می شوی. انگار تابوت ها به نسل جدید بسیجی سلام می دهند. بر و بازوهای بچه ها حسابی تقویت شده و سرسینه هایشان بالاست، به خصوص از وقتی که زمزمه نبرد با آمریکا در قم تقویت شده است. بسیجی های قم، سوریه را کربلای خود می دانند.

9-به مدرسه عالی امام خمینی می رسید. مدرسه ای که برای تحصیل طلاب خارجی ساخته شده است. قرار است شهدا را این جا به خاک بسپارند. بلندگو اعلام می کند: تابوت ها را به طلاب عراقی تحویل بدهید. خنده ات می گیرد. این شهدا سال ها در خاک عراق افتاده بودند. بسیاری از عراقی های مسافر قم با دیدن تابوت شهدا به سمت آنها آمدند و ادای احترام کردند. حالا هم آنها را باید تحویل طلاب عراقی بدهید که دفنشان کنند! انگار سرنوشت این شهدا را با عراقی ها گره زده اند.

10-مجری برنامه که با حفظ سمت، مداحی هم می کند انگار از هر شعری فقط دو بیتش را حفظ کرده! قاری قرآن اهل تانزانیا است و به زیبایی قران را تلاوت می کند. سرت را بلند می کنی تا شاید وسط طلاب خارجی، رفقای بوسنیایی ات را پیدا کنی. آن وسط،عمامه مشکی مجتبی اوصیا نظرت را به خود جلب می کند. آقامجتبی در تکاپوی کار تدفین شهداست. نمی دانی از این که بابل را هم جزو کشورهای خارجی حساب کرده اند خوشحال باشی یا ناراحت؟ دماغ مجتبی سرخ شده است. معلوم است واقعاً حالی پیدا کرده است. مجتبی هیکل سید حسن خمینی را دارد. با این تفاوت که می تواند روی مبل، درست بنشیند!

11-یک بابایی کلی ذغال ریخته روی منقل و باد می زند و حسابی دودی ات می کند. بر خلاف مازندران، قمی ها معمولاً گلپر را روی ذغال نمی ریزند. شاید ریشه این موضوع را باید در دشواری دست به جیب کردن برخی از قمی ها جست!

12-تدفین شهدای گمنام در مدرسه طلاب خارجی را باید به فال نیک گرفت. نه فقط از این بابت که بر خلاف فیضیه قم اجازه دفن شهدا را داده اند بلکه از این بابت که این موضوع نمادی از گره ناگسستنی جهاد دیروز و امروز دارد.

13-امروز همسر درد کشیده شهید ایت الله سعیدی نیز به ملکوت اعلی رفت. این شیرزن دلاور، حرمان زمان طاغوت را با سرافرازی پشت سر گذاشت و فرزندانی بلندمرتبه را تحویل جامعه داد. به خصوص فرزند شهیدش حجت الاسلام سید حسین سعیدی که در مجاورت مهدی زین الدین مدفون شده است. این مادر آسمان زاد نیز امروز عصر میهمان شهدای گلزار قم شد. روحش شاد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با ظلم در نظام اسلامی چه باید کرد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۱۵ ق.ظ

گاهی وقت ها با این سوال جدی مواجه می شویم که اگر نظام اسلامی است و حاکمیت نیز در دست ولی فقیه است دیگر چرا باید شاهد برخی بی عدالتی ها باشیم؟!

حجت الاسلام علی رضا پناهیان به این پرسش کلیدی پاسخی زیبا داده است.

برای مشاهده متن و صوت بیانات ایشان به این نشانی مراجعه کنید:

http://yaran57.ir/

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرحوم تعزیرات!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۰۷ ق.ظ


امروز وزیر محترم دادگستری از سازمان تعزیرات حکومتی بازدید کرد. انعکاس این خبر در رسانه ها باعث شد یک بار دیگر مردم کشورمان به خاطر بیاورند که سازمانی نیز وجود دارد که قرار بود بر قیمت کالاها نظارت کند. اگر چه گرانی های یک سال اخیر به عوامل مختلفی بستگی دارد اما نباید فراموش کرد که بسیاری از التهابات بازار، تنها به خاطر افزون طلبی و سودجویی برخی از کسبه به وجود آمده است. امروز با مقداری صرف وقت و با سر زدن به چند واحد صنفی و مشاهده تفاوت فاحش قیمت یک کالا در مراکز فروش، به راحتی می توان به بی انضباطی موجود در فضای کسب و کار که ثمره آن فشار مضاعف بر مصرف کننده است، پی برد.

سازمان تعزیرات حکومتی بنا بر وظیفه ذاتی خود با اعزام بازرسان نامحسوس می تواند روند افزایش خودسرانه قیمت ها را به آسانی کنترل کند، اما متأسفانه کوتاهی در این امر – که به زعم عده ای تا کنون از منشأ سیاسی و انتخاباتی! برخوردار بوده – باعث بروز نوعی هرج و مرج اقتصادی در بازار گردیده است.

گاهی مردم از هم می پرسند چرا این قدری که برای کنترل تخلفات رانندگی، نظارتی محسوس از سوی مسئولان مربوطه انجام می گیرد هیچ کنترل تأثیرگذاری بر روند رشد قیمت کالاها به چشم نمی آید؟

سازمان تعزیرات حکومتی نباید رسالت نظارتی خود را منوط به تماس شاکی کند، چه این که بسیاری از مردم اصلاً حوصله تماس با دستگاه های نظارتی را ندارند و یا از اعتماد به آنان صرف نظر می کنند.

در ماه های نخستین تأسیس سازمان تعزیرات، حضور نیروهای داوطلب بسیجی، باعث گسترش مقوله نظارت بر قیمت کالاها شده بود.

تردیدی نیست کارمندی شدن فعالیت های مرتبط با نظام، باعث رنگ باختن اعتماد عمومی می گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آزموده را آزمودن خطاست

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ


در نخستین روزهای تصدی پست وزارت ارشاد اسلامی توسط جناب جنتی، وعده ای از ایشان نقل شد که حکایت از لغو قانون دریافت مجوز برای انتشار کتاب داشت. جنتی گفت معتقد است که باید به ناشران اعتماد کرد و پس از انتشار کتاب بر کار آنها نظارت نمود.

این روزها حرف دیگری از وزیر محترم ارشاد نقل می شود که وی مدعی بر ادامه راه خاتمی در وزارت ارشاد است.

جهت یاداوری به آقای جنتی – که ارادت شدیدی به ابوی محترم و بزرگوارشان داریم – به این نکته اشاره می کنم که در زمانی که سید محمد خاتمی وزیر ارشاد بود نظارت بر آثار مکتوب، پس از انتشار صورت می گرفت؛ اما جالب است به خاطر بیاورید آنقدر آش این ماجرا شور شد که همین آقای خاتمی وقتی رئیس جمهور شد حاضر نشد که نظارت بر چاپ کتاب در مرحله پیش از انتشار را – که در زمان وزارت مهندس میرسلیم تصویب شد - لغو کند. به عبارت دیگر حتی عطاء الله مهاجرانی و جناب مسجد جامعی هم با توجه به سوءاستفاده های صورت گرفته در زمان وزارت خاتمی، حاضر نشدند از نظارت بر آثار مکتوب دست بکشند.

حالا آقای جنتی تأکید بر ادامه راهی دارد که بانی آن هم از آزمایش دوباره آن منصرف شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مرداد تاخرداد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۵۲ ق.ظ

در روزهای اخیر مجلس شورای اسلامی مصوبه ای داشت که به موجب آن دولت جمهوری اسلامی موظف شده است ضمن برآورد خسارت های ناشی از کودتای ننگین 28 مرداد 32 با استفاده از مجاری حقوق بین الملل درصدد استیفای حقوق ملت ایران باشد. در این خصوص ذکر چند نکته خالی از لطف نیست.

1-      باید بررسی شود که چرا چنین طرح بایسته ای سی و چهارسال پس از تشکیل جمهوری اسلامی مورد توجه مجلس قرار می گیرد. اگر چه گفته اند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است اما ضمن تشکرازاقدام انقلابی مجلس، نمیتوان از کنار بی اعتنایی سی ساله مجلس به چنین حقی به سادگی گذشت.

2-      باید مراقب بود سرانجام تصویب این طرح به سرانجام سایر قوانین استکبارستیزانه مجلس دچار نشود. به راستی چه کسی خبر دارد چرا قانون کاهش رابطه با دولت خبیث انگلیس، قانون کنترل تحصیل فرزندان مسئولان کشور در انگلیس، قانون شناسایی و تحریم استفاده از کالاهای تولیدی شرکت های وابسته به صهیونیسم و... به رغم تصویب در مجلس، رنگ و بوی عملیاتی به خود نگرفت؟!

3-      چه زمان قرار است قانونی به تصویب برسد که خسارت های ناشی از کودتای شوم فتنه گران88 را بررسی کرده و درصدد استیفای حقوق ملت از سران داخلی و خارجی فتنه بربیاید؟ نباید از یاد برد که خسارت های فتنه گری در کشور، تنها در تخریب اماکن عمومی و آسیب به اموال بیت المال خلاصه نمی شود. آتش فتنه، تبعات فراوانی داشت که از آن جمله می توان به تعطیلی فضای اقتصادی کشور، ایجاد حفره های امنیتی که منجر به شهادت دانشمندان هسته ای گردید، آسیب پذیر نشان دادن نظام که منجر به اجماع دشمنان در اعمال تحریم های نفس گیر شد و... اشاره کرد.

شاید روزی فرابرسد که شاهد باشیم مسئولان قضایی و امنیتی و سیاسی کشور پی به عمق خیانت کودتاگران 88 برده و درصدد مجازات عاملان داخلی و خارجی آن به خصوص دولت های خبیثی چون انگلیس و عربستان بربیایند. خدا را چه دیدید!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نیازآذری یا کشاورزیان؟! مسئله این است!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۴۵ ق.ظ


 

 

اخیراً بعضی از مهره های باندهای قدرت در نهادهای انقلابی استان مازندران در تلاش برای جلب رضایت چهره های ارزشی تأثیرگذار در این استان برای حمایت از استانداری کیومرث نیازآذری- مدیر کل اسبق اطلاعات مازندران در دوره های هاشمی و خاتمی- برآمده اند. توجیه این افراد البته ایجاد واهمه از خطر استانداری عنصر اصلاح طلبان یعنی مهندس کشاورزیان است. این افراد به زعم خود تلاش می کنند تا به اصطلاح با ترساندن از مرگ، مخاطب خود را به پذیرش تب، قانع سازند!

1- اصل احتمال استانداری کشاورزیان محل تردید است. به هر حال وزیر کشور یک چهره نزدیک به طیف لاریجانی است و با توجه به مازندرانی بودن لاریجانی ها بعید نیست که برای انتخاب استاندار، جلب رضایت آنها را در نظر بگیرد. کلیت کابینه نیز با گرایش به هاشمی چیده شده و از خاتمی رد پای کمتری به چشم می خورد.

2- این ترفند که اگر به ناطق رأی ندهید خاتمی پیروز می شود، به هاشمی رأی ندهید معین رئیس جمهور می شود، به قالیباف رأی بدهید که روحانی شکست بخورد، یک ترفند نخ نما شده قدیمی است که به نظر می رسد بهتر است برادران نهادهای انقلابی از این به بعد در مواجهه با نیروهای حزب الله دنبال توجیه های معقول تری باشند.

3- مهندس کشاورزیان یک عنصر سر تا پا اصلاح طلب است، اما فردی کاری بوده که حاشیه اقتصادی نداشته است. این جانب نیز مانند بسیاری از نیروهای انقلاب معتقدم حاشیه اقتصادی بدتر از حاشیه های سیاسی است، چه این که نظام اسلامی بر پایه عدالت استوار گردیده و هر نوع شائبه اقتصادی در مسئولان، بی تردید نگاه مردم به اصل حاکمیت را دچار شبهه می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نسخه ای برای همه عصرها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۵۳ ق.ظ

اندیشه مقاومت در دفاع مقدس

 

مقدمه

دوران باشکوه دفاع مقدس، دوره ای سخت و تاریخی بود که به اقتضای شرایط آن، درون مایه ایمانی و فرهنگی ملت مسلمان ایران نمایان شد. این برهه به دلیل برخورداری از برخی ویژگی ها، می تواند به عنوان سرلوحه ای برای همه دوران های آینده این سرزمین محسوب شود.

یکی از بزرگترین آموزه های دفاع مقدس، فرهنگ مقاومت در مقابل زیاده خواهی های دشمنان بوده است. در دو بخش به جلوه هایی از این فرهنگ می پردازیم:

الف- چرا مقاومت؟!

علت طرح این پرسش و پاسخگویی به آن مستلزم نگاهی گذرا به واقعیت های تلخ و شیرین دوران جنگ تحمیلی است:

1- مختصات جبهه دشمن

دشمن از همه نوع تجهیزات مدرن برای آغاز تهاجمی گسترده به ایران اسلامی برخوردار بود. پشتیبانی شدید کشورهای مختلف جهان از رژیم بعث عراق را نیز نباید نادیده نگرفت. در گزارش منتشر شده سازمان ملل متحد در خصوص کمک های غرب به برنامه های تسلیحاتی عراق آمده است:

عراق تسلیحات خود را از 150 شرکت آلمانی، آمریکایی و انگلیسی تهیه کرده است. بر اساس گزارش ها، دولت عراق از سال 1975 توسط 80 کمپانی آلمانی، 24 شرکت آمریکایی و حدود 12 شرکت انگلیسی و چند شرکت سوئیسی، ژاپنی، ایتالیایی، فرانسوی، سوئدی، برزیلی و آرژانتینی تجهیزات دریافت کرده است. آلمان بیشترین کمک را به برنامه اتمی با 27 شرکت و آمریکا با 24 شرکت و انگلیس با 11 شرکت انجام داده اند.1

در اواخر دوران جنگ نیز شاهد دخالت مستقیم ارتش آمریکا به نفع عراق و حمله به سکوهای نفتی و هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران بودیم. سازمان ملل متحد نیز هیچ گاه موضع روشنی در محکومیت تجاوز ارتش عراق اتخاذ نکرد.

2-مختصات جبهه خودی

جمهوری اسلامی، یک نظام نوپا بود. مشکلات داخلی ایران اسلامی مانند خیانت، ترور، کودتا، آشوب های جدایی طلبانه در نقاط مختلف کشور، محاصره اقتصادی و... کشور را درگیر فراز و نشیب هایی کرده بود که هر یک از آنها به تنهایی می توانست منجر به سقوط یک حکومت بشود. دشمن براساس محاسبات مادی، یقین داشت ایران توان مقابله با تجاوز ارتش ورزیده عراق را ندارد.

"اف دی آر، اسوشیتد پرس نیویورک" در تاریخ 5/7/1359 (27 سپتامبر 1980) به نقل از هنری کسینجر، مغز متفکر کاخ سفید، می نویسد:

جنگ ایران و عراق کوتاه مدت خواهد بود و حداکثر 10 روز دیگر ادامه خواهد داشت و عراق برنده جنگ خواهد بود.2

یکی دیگر از موانعی که ایران در برابر خود می دید تحریم تسلیحاتی بیگانگان بود که حق دفاع را از ملت ما سلب می کرد.

مقام معظم رهبری در این خصوص فرموده اند:

... ما یک وقت می خواستیم برای جبهه ها سیم خاردار –که در داخل کشور نداشتیم و تولید نمی شد- از جایی وارد کنیم. همین شوروی سابق اجازه نداد ما سیم خاردار را از داخل کشورش عبور دهیم و به ایران بیاوریم. گفت این وسیله جنگی است! این در حالی بود که هواپیمای روسی، کارشناس روسی، افسر روسی، موشک روسی، مواد منفجره روسی و تمام امکانات روسی، آن طرف جبهه در اختیار دشمن و طرف مقابل ما در این جنگ بود3... آن طرف آمریکا و اروپا هم بود. همین فرانسه، آن روز "میراژ" علیه ما می فرستاد، "سوپراتاندارد" علیه ما می داد...4

3- دوراهی تسلیم یا مقاومت!

ارتش ایران به دلایلی چون جا به جایی در رده های فرماندهی و... از آمادگی کافی برای رویارویی با دشمن برخوردار نبود.  نیروهای مسلح دیگر ایران مانند سپاه و بسیج نیز از آموزش های نظامی و سلاح کافی بی بهره بودند. این مسئله سبب شد صدها کیلومتر از خاک کشور به تصرف اشغالگران دربیاید. فرمانده وقت کل قوا نیز فردی خائن بود که با طرح استراتژی مشکوک خود یعنی دادن زمین و گرفتن زمان! عملاً روند تدافعی نیروهای رزمی کشور را مختل می کرد.

اکنون باید به این پرسش پاسخ داد، در چنین شرایطی که دشمن از انواع تسلیحات مدرن دنیا برخوردار بوده و کیلومترها از خاک کشور را اشغال نموده و مسئول اجرایی و نظامی کشور –بنی صدر خائن- مقاومت در مقابل دشمن را بی فایده دانسته و از ورود سلاح به جبهه مدافعان میهن ممانعت به عمل می آورد، یک رزمنده با چه انگیزه ای قادر به تقابل با تجاوز دشمن خواهد بود؟

به طور مثال فرمانده وقت سپاه خرمشهر، شهید سید محمد جهان آرا می توانست به استناد یک نگاه ساده اداری، عدم حمایت مسئولان ارشد (بنی صدر و وابستگانش) را توجیهی برای عقب نشینی در برابر دشمن دانسته و از ادامه نبرد تدافعی خود و نیروهای جان برکفش که نتیجه آن ناامیدی دشمن از محاسبات تئوریسین های نظامی خود در تصرف زودهنگام خوزستان و رسیدن به تهران! بود، صرف نظر کند. این اتفاق منجر به آن می شد که خرمشهر، همان روز اول جنگ، تبدیل به "المحمره" می شد، آبادان به "عبادان" تبدیل می گردید و حساب اهواز و اندیمشک هم با کرام الکاتبین بود!

4- بصیرت، رمز استقامت

طبیعی است که در شرایط مذکور ممکن است هر انسانی به این نتیجه برسد که دور از هر نوع سختی و دردسر به شهر و دیار خود رفته و به زندگی عادی خویش ادامه دهد؛ اما آن چه که در دفاع مقدس رخ داد فراتر از محاسبات مادی و تمایلات نفسانی و غریزی بود. رزمندگان جبهه حق، بی اعتنا به سختی ها و موانع پیش روی خود، تکلیف را در عمل به اعتقاد خویش یافتند؛ اعتقادی که التزام به امر ولایت، اصلی ترین محور آن قرار داشت و باعث شد تا جای جای جبهه های جهاد فی سبیل الله، به کربلای آخرالزمانی عاشورائیان تاریخ تبدیل شود. حرف امام این بود که یک وجب از خاک کشور نیز نباید در دست دشمن بماند. شاگردان مکتب روح الله با تأسی به سیره یاران اباعبدالله علیه السلام با تمام وجود در مقابل دشمن قد علم کردند تا حرف امامشان روی زمین نماند. آنها به خوبی می دانستند که دشمن تنها به دنبال چند وجب خاک نیست و چنانچه یک قدم در برابر زیاده خواهی های دشمن کوتاه بیایند توقع دشمن بیشتر شده و باز هم باید به عقب نشینی روی بیاورند.

این جنگ به خاطر قرارداد 1975 و یا چند صدکیلومتر و نصف اروند نیست. این جنگ به خاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.5

بنابر آن چه که ذکر شد تنها عنصر ایجاد انگیزه نبرد با دشمن متجاوز در آن شرایط دشوار، التزام به اندیشه پایداری و استقامت در مقابل مطامع ناتمام اهریمنان بود که ریشه آن را باید در عمق باور توحیدی رزمندگان جبهه اسلام جست و جو کرد. بر مبنای این باور، تسلیم و سازش با دشمن، خط قرمز یک مسلمان و مؤمن حقیقی است. در این آموزه که برآمده از نهضت سرخ عاشوراست، مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.

ب- نتیجه استقامت

اگر چه برای مقاومت در مقابل دشمن باید شرایط سخت و دشواری را پشت سر گذاشت و گاه از رفاه مطلوب طبع بشر دست کشید؛ اما شکی نیست که ثمرات آن بسیار شیرین و سرنوشت ساز است. خرمشهر را باید نماد مقاومت مردم ایران دانست. شهری که مدافعان آن نشان دادند با چنگ و دندان در مقابل دشمن ایستاده و حماسه ای خلق خواهند کرد تا دشمنی که داعیه تصرف چند روزه خوزستان را داشت، رؤیای شوم خود را به گور ببرد.

من مایلم این‌جا یادى از «محمّد جهان‌آرا» شهید عزیزِ خرمشهر و شهدایى که در خرمشهرِ مظلوم آن‌طور مقاومت کردند بکنم. آن‌روزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروى مسلّحى نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانک تعمیرىِ از کار افتاده را مرحوم شهید «اقارب‌پرست» - که افسر ارتشى بسیار متعهّدى بود - از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر کرد. (البته این مال بعد است. در قسمت اصلىِ خرمشهر که نیرویى نبود). محمّد جهان‌آرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهاى مهاجم عراقى - یک لشکر مجهّز زرهى عراقى با یک تیپ نیروى مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روى خرمشهر مى‌بارید - سى و پنج روز مقاومت کردند. همان‌طور که روى بغداد موشک مى‌زدند، خمپاره‌ها و توپ‌هاى سنگین در خرمشهر روى خانه‌هاى مردم مرتّب مى‌باریدند. با این‌حال جوانان ما سى و پنج روز مقاومت کردند؛ اما بغداد سه روزه تسلیم شد! ملت ایران! به این جوانان و رزمندگانتان افتخار کنید. بعد هم که مى‌خواستند خرمشهر را تحویل بگیرند، دوباره سپاه و ارتش و بسیج با نیرویى به‌ مراتب کمتر از نیروى عراقى رفتند خرمشهر را محاصره کردند و حدود پانزده هزار اسیر در یکى دو روز از عراقی‌ها گرفتند.6

دیری نپائید که در نتیجه صبر و مجاهدات رزمندگان بی ادعای جبهه حق، سرنوشت نبرد، برخلاف محاسبات مادی دشمنان رقم خورد و بدخواهان اسلام و ایران مجبور به پذیرش جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت تأثیرگذار گردیدند:

ایران یکی از قدرت های واقعی منطقه است که دارای ذخایر عظیم نفت در قلمرو وسیع و پرجمعیت خود می باشد؛ هزاران سال است که این امپراتوری به عنوان تنها قدرت مسلط کل منطقه شناخته شده است. اکنون در زمان آیت الله خمینی این قدرت چندین برابر شده است.7

آن چه مسلم است این است که در طول این سال ها نه ماهیت نظام اسلامی ایران تغییری یافته و نه در ماهیت خبیثانه غرب، تحولی ایجاد شده است. این که چرا دشمنان ایران اسلامی برای تقابل با تفکر اسلام ناب، جنگ مسلحانه را کنار گذاشته و سراغ گزینه هایی غیر از رویکرد نظامی رفته اند را باید در مقاومت مثال زدنی مردم این مرز و بوم در طول دوران دفاع مقدس جست؛ مقاومت جانانه ای که برای سال های سال ایران را از گزند تجاوز نظامی بیگانگان در امان نگاه خواهد داشت. تجربه آموزنده ایثار و شهامت مرد و زن شهادت طلب ایرانی، درس عبرت برای دوست و دشمن است. درسی که دشمن گرفت این بود که نمی توان با زور سرنیزه، مردمی آزاده را به اسارت خواسته های چپاولگرانه خود درآورد. دوستان نیز باید از تجربه ایستادگی و مقاومت مردم ایران در کوران حوادث دفاع مقدس این نکته را بیاموزند که تلخی های موقّت و زودگذر پایداری و صبر در مقابل فشارهای دشمنان، دیر یا زود به سرانجامی شیرین ختم شده و استقلال و عزّت کشور و ملت را به همراه خواهد داشت.

1-لایه های پنهان جنگ، ص37، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس

2-پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، جنگ ایران – عراق از نگاه مطبوعات جهان، جلد دوم، ص94

3-مقام معظم رهبری 6/7/1379

4-مقام معظم رهبری 25/6/1389

5-لایه های پنهان جنگ، ص2، به نقل از طه یاسین رمضان نخست وزیر عراق،

6-مقام معظم رهبری 22/1/1382

7-جنگ جهانی چهارم، دیپلماسی و جاسوسی در عصر خشونت، کنت دمارانش (رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه) انتشارات اطلاعات

 سیدحمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم ارزش ها برافراشته خواهد ماند

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۴۳ ق.ظ


همیشه باید یکی باشد که بیرق حق و علم حقیقت را به اهتزاز در آورده و پیروان صراط نور را گرد هم جمع کند. همیشه یکی باید باشد که پرچم ارزش ها را به دست گرفته و بالا ببرد. شهیدان این ویژگی را داشتند. آنان همواره خود را در خط مقدم ترویج فرهنگ و معارف دین می دانستند؛ از این رو نمی گذاشتند تکلیفی از تکالیف الهی بر زمین بماند.

"شهادت طلبی" یک فرهنگ بود که مقدمه رسیدن به هدف بلند وصال را در "خدمت" و "اراده" برای تحقق مطالبات وحیانی می دانست.

اینگونه است که پرچمداران فرهنگ شهادت، پرچمداران ارزشهای اسلامی بودند.

 شهدا هیچگاه در مقابل شرایط پیرامون خود و جامعه ای که در آن زندگی می کردند، بی تفاوت نبودند. شهدا به نیازمندان کمک می کردند، به آنان که از نظر فکری و فرهنگی در استضعاف به سر می بردند درس اعتقاد و ایمان می دادند. "امر به معروف و نهی از منکر" را چون نماز واجب می دانستند...

"عدالتخواهی" شهید تنها به این معنا نبود که هر کسی به حق خودش برسد. شهدا در قدمی فراتر از تعاریف مرسوم عدالت طلبی، از حق خویش نیز می گذشتند تا دست نیازمندی را رد نکرده باشند.

شهدا "خود" را برای "خدا" می خواستند برای همین هر جا که پای نفسشان در میان بود ادعایی نداشتند؛ اما آن گاه که هنگامه رشادت و مردانگی فرامی رسید شیر پرخروش وادی حقیقت و توحید بودند.

شهدا در عرصه مدیریت نیز ترجیح می دادند" فرماندهی بر قلبها" را به منصه ظهور برسانند. در قاموس آنان، واژه "ریاست" جایش را به مفهوم آسمانی "مسئولیت" داده بود. شهدا خود را در مقابل همه مردم، مسئول می دانستند.

ایمان فردی شهدا منحصر به انجام واجبات و ترک محرمات نبود. آنها آن چه را که خدا "حبّ" آن را داشته بر خود واجب دانسته و "مکروهات" الهی را بر خویش حرام می پنداشتند.

شهدا اهل "وابستگی" نبودند، که اگر چنین بود تعلقات دنیایی، پر پروازشان را در بند می کشید. آنها چرب و شیرین عالم را به چشم "وارستگی" می نگریستند.

شهدا "بایدها" و "نباید" های مکتب رستگاری را نسخه ای نجات بخش برای سرافرازی بشر می دانستند، از این رو در تمام مناسبات فردی و اجتماعی خود دنبال راهی برای تطبیق خواسته های دین با واقعیات زندگی بودند.

شهدا پرچم ارزشها را برافراشته نگاه داشتند و این گونه، جواز وصلتشان در روضه رضوان به امضا رسید. امروز "شهید" و "فرهنگ شهادت" به یک ارزش تبدیل شده که برافراشتن پرچم آن به عزم راستین مردان و زنانی باایمان نیاز دارد.

"امروز زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست." کسی میتواند پرچم یاد و نام شهدا را به اهتزاز دربیاورد که عمق معارف فرهنگ شهادت را درک کرده باشد. چه کسی است که نداند فرهنگ شهادت، بایسته هایی چون "ایمان" و "اراده" را در خود جای داده است؟ ایمان برای استقامت در مسیر دشوار حق و اراده برای تبیین و ترویج همه زوایای مکتب وحی در جامعه.

ایمان و اراده، آمیزه ای نورانی است که شناخت و تحقق آن، معنایی جز عمل به احکام الهی در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان ندارد. پیمودن این طریقت آسمانی، گامهایی بلند و استوار نیاز دارد؛ هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر جلسات بررسی صلاحیت وزرا

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۹ ق.ظ

شروع به کار کابینه یازدهم را به جناب آقای روحانی تبریک می گویم. چند نکته را در خصوص جلسات بررسی صلاحیت وزرا قابل عرض می دانم:

1- زنگنه توانست رأی اعتماد بگیرد تا یک بار دیگر به امثال من اثبات شود که متأسفانه در مملکت ما فساد سیاسی بدتر از فساد اقتصادی به نظر می رسد. در حالی که نباید این طور باشد. بنده در سال های پیش چندین بار مفاسد اداری و اقتصادی بعضی مسئولان را پیگیری کردم ولی معمولا به نتیجه ای نرسیدم، اما هرگاه که همان مسئول خاطی مورد مغفرت، خطایی سیاسی مرتکب می شد بلافاصله همه راه ها برای برخورد با او هموار می گردید. این مسئله تصویری غلط از عدالت خواهی است که اشاعه آن به مرور باعث سلب اعتماد مردم نسبت به مسئولان کشور می شود. جالب آن که آقای زنگنه که انشالله انسانی پاکدست است به رغم افشای زد و بندهایی در دوران مدیریت وی لااقل حاضر به اعلام برائت از آن نگردید و همواره به دفاع مطلق از عملکرد خود پرداخت، در حالی که رئیس جمهور نیز در دفاعیه آخر خود سعی می کرد حساب زنگنه را از سوءاستفاده های مالی وزارت نفت جدا کند.

2- در مورد وزیر اطلاعات با بعضی از نمایندگان محترم مجلس تماس گرفتم. آن بزرگواران اگر چه در خصوص توانایی وزیر در تصدی این پست اظهار نگرانی می کردند ولی حرفشان این بود که احتمال زیادی است که در صورت رد این وزیر، با توجه به قحط الرجال چهره های امنیتی صالح در اطراف رئیس جمهور، فرد پیشنهادی بعدی به نسبت وزیر فعلی ضعف بیشتری داشته باشد.

3- آقای روحانی در دفاعیه پایانی خود در توصیف وزیر علوم و تحقیقات، از واژه "کاملاً معتدل!" بهره گرفت. به تعبیر ایشان فردی که جزو نیروهای میدانی فتنه بوده و با وی برخورد انتظامی صورت گرفته انسان معتدلی است. این مسئله البته برای چندمین بار ثابت کرد که ادعاهایی مانند اصلاحات و آزادی و مصلحت و اعتدال و... تنها کاربرد منفعت طلبانه دارند و بس.

4- من از رأی اعتماد به پورمحمدی و رفتن وی از سازمان بازرسی خوشحال شدم. خدا کند این دفعه آقای صادق لاریجانی فردی غیر جناحی را برای تصدی بازرسی کل کشور انتخاب کند. متأسفانه آقای پورمحمدی هیچ گاه حاضر نشد برای ادای تکلیف اداری و نظارتی خود وارد حریم همفکرانش شود. نمونه بارز آن پرونده های قطور شکایت از دانشگاه آزاد است که نیم نگاهی هم از سوی پورمحمدی به آنها صورت نگرفت.

5- این نماینده های محترم شهرستان بابل نفیاً و اثباتاً تأثیری در روند مباحث مجلس در دو سال اخیر نداشته اند. بعضی دوستان شهرهای همجوار به ما طعنه می زنند که اگر بابل سیاسی ترین و انقلابی ترین شهر مازندران است چرا نمایندگان آن همواره اهل مدارا و گوشه نشینی هستند؟! جالب آن که مهندس نریمان، نماینده سابق این شهر که فردی اصلاح طلب و البته عافیت طلب بود نیز در زمان نمایندگی خود یک بار زبان به شکوه از عملکرد وزارت نفت زنگنه گشود ولی از این حضرات در این مباحث خبری نبود که نبود. دم احمد امیرآبادی گرم. امیرآبادی یک بسیجی خادم مردم قم در شورای شهر بود که تنها مردم بومی شهر او را می شناختند و نامش در محافل سیاسی قم مطرح نبود. وقتی وی کاندیدای مجلس شد خیلی ها به رغم اذعان به سلامت وی او را دارای ویژگی های لازم برای نمایندگی مهم ترین شهر سیاسی کشور نمی دانستند. جبهه پایداری به خاطر سوابق خدماتی و انقلابی امیرآبادی پشت او ایستاد. او توانست از ذوالنور که اسم و رسم بیشتری داشت رأی بالاتری بیاورد. مباحث داغ طرح شده از سوی احمد امیرآبادی در طول حوادث مهمی مانند رأی اعتماد به کابینه و... هموراه باعث افتخار و عزت مردم شهر مقدس قم بوده است.

6- ازصدا و سیما باید به خاطر پوشش تصویری جلسات مجلس در روزهای اخیر تشکر کرد. شاید کسی گمان نمی کرد شبکه خبر بتواند در جذب مخاطب گوی سبقت را از شبکه های یک و سه برباید. نیروهای ارزشی جامعه با دیدن مباحث مجلس و رویکردهای حاکم برآن پی بردند که اگر قرار است تحولی در ساختار فرهنگی و انقلابی کشور اتفاق بیفتد امیدی به سطوح بالا نبوده و باید در لایه های زیرین جامعه به دنبال تحول بنیادین برای تقویت بنیه های اعتقادی و فرهنگ عمومی بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دم رسایی گرم!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۲ ب.ظ


"دم رسایی گرم"! این پیامکی بود که چندبار به دستم رسید تا حواسم جمع شود که رسایی در حال سخنرانی در مجلس شورای اسلامی و در مخالفت با کلیات کابینه یازدهم است. حرف های رسایی در تاریخ این کشور ماندگار خواهد شد. اگر چه احتمال عدم تأثیرگذاری این صحبت ها روی بخش اعظمی از نمایندگان وجود دارد اما مسئله این است که یک نماینده با بهره گیری از سیاق آیت الله مدرس، حرف حق را بر زبان آورد و به تاریخ نشان داد که در بین نمایندگان مجلس، می شود آدم های انقلابی و ارزش مدار نیز پیدا کرد. جایی از کلام امام ره ( نمی دانم تحریر یا کشف الاسرار)خواندم که: این که گفته اند نهی از منکر با شرط احتمال تأثیر واجب می شود گاهی به این معناست که اگر چه نهی از منکر باعث رفع یک عیب از جامعه نشود اما همین قدر که نسل های آینده پی ببرند که آن منکر مورد قبول همه نبوده، کفایت کرده و انجام آن واجب می گردد. کار آقای رسایی را در این راستا می دانم.

به قول جناب رسایی، امروز مجلس در بزنگاهی تاریخی قرار دارد.

از مجلس خبرهای خوبی به گوش نمی رسد. احتمال دارد بیژن زنگنه به راحتی بتواند رأی اعتماد نمایندگان را جلب کند.

اگر چنین اتفاقی افتاد بی برو برگرد باید اعتراف کنیم عدالتخواهی در کشورمان کار سخت و پرهزینه ای است. اگر زنگنه با تمام پرونده های مفتوح و بدون پاسخش در عقد قراردادهای ترکمانچای نفتی بتواند دوباره به وزارت برسد یعنی چپ و راست مملکتمان مصداق برادری سگ زرد با شغال هستند.

رأی آوردن زنگنه یعنی خواندن فاتحه برای مبارزه با مفاسد اقتصادی و اعتماد عمومی و... 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تشکر از جناب منتظری

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۰ ب.ظ


جدا از بعضی اختلاف سلیقه ها، حجت الاسلام منتظری رئیس دیوان عدالت اداری و حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت را باید چهره ای سالم و غیرسیاسی دانست.

توجه ایشان به برخی نقد و نظرها در خصوص عملکرد یکی از مسئولان دادگاه ویژه قم که در نهایت منجر به جا به جایی وی گردید قابل ستایش است.

اخیراً ایشان در منصب ریاست دیوان عدالت، بخشنامه جنجالی دولت به اصطلاح اعتدال را مغایر قانون اعلام کرد. شاید خیلی ها تصور می کردند آقای منتظری یک مهره جناحی است که قصدش سیاه نمایی از عملکرد دولت دهم است. علت این امر ابطال برخی مصوبات دولت وقت توسط دیوان عدالت بود. جدا از برخی حرف و حدیث های تخصصی و کارشناسی درباره آرای حقوقی دیوان عدالت، هم اکنون به رغم نزدیکی فکری دو طیف لاریجانی (علی) و دولت جدید، حجت الاسلام منتظری بی واهمه به اظهار نظر حقوقی در خصوص مصوبه دولت یازدهم پرداخت تا نشان بدهد بر سر قانون با کسی شوخی ندارد.

حتی اگر از این به بعد با اعمال برخی فشارها شاهد سکوت و به حاشیه رفتن دیوان عدالت باشیم همین یک اقدام آقای منتظری بسیار ارزشمند و تاریخی است.

فراموش نکنیم نخستین مصوبه دولتی خلاف قانون تشخیص داده شده که رئیس آن ادعا می کرد خودش حقوق دانی مطلع و مجری بی چون و چرای قانون است.

من به عنوان یک طلبه و وبلاگ نویس منتقد دادگاه ویژه روحانیت، از این عمل انقلابی، شجاعانه و تاریخی ایشان قدردانی کرده و برای این بزرگوار آرزوی توفیق دارم.

حجت الاسلام منتظری بی تردید در شمار آن دسته از قضات مؤمنی است که خدا را بالاتر از علی لاریجانی می دانند.  

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زرشک!!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ


نامه همسر سیدحسن خمینی به خاتمی

خانم ندا موسوی بجنوردی در نامه ای به سید محمد خاتمی شأن و مقام وی را بالاتر از کرسی های چوبی مجلس ایران دانست.

همسر سیدحسن خمینی در این نامه که توسط پسرش سید احمد خمینی منتشر شده، آورده است:
!آقای خاتمی شما شأن تان را از حضور در هیچ مجلسی کسب نکرده اید ، بلکه این مجالس هستند که شأن شان را از حضور أمثال شما کسب می کنند.

ملت بزرگ، فهیم و شریف ایران، و نیز رئیس جمهور عزیز که منتخب این ملت می باشند می دانند که این ریاست جمهوری و این پیروزی شیرین مدیون شما می باشد . صاحب این روز شمایید . این روز را بیش از همه باید به شما تبریک گفت.

اگر جای خالی شما را این روزها در سیما می بینیم چه باک.  صندلی جلوس شما نه در کرسی های چوبی مجلس ، که در قلبهای پر عشق ایرانیان می باشد . پاینده باشید.

اگر خدا خواسته شما عزیز باشید ، هر چه بر خلاف آن انجام دهند ، باز عزیز تر می شوید . عزتتان در پناه الطاف الهی مستدام باد.   /پارسینه

اشک آتش:

1- پاسخ این نامه همان یک کلمه ای است که در تیتر مطلب نوشتم.

2- وقتی گفته اند دزد پر رو یقه صاحب خانه را می گیرد، یعنی این که ممکن است روزی فرا برسد که خائنین ملت و فتنه گرانی چون خاتمی، چشم توی چشم حامیان نظام بایستند و خواستار وصول طلبشان از انقلاب اسلامی باشند.

3- یکی از اصلی ترین مقصران پدید آمدن چنین وضعیتی قوه محترم قضائیه است. دستگاهی که برای احمدی نژاد احضاریه سرگشاده می فرستد تا لبخند رضایتی بر لب رئیس مجلس بنشاند و لابد مدعی تبعیت محض از امر ولایت در ضرورت حفظ وحدت قوا نیز هست؛ اما به هیچ وجه حاضر نشد به رغم وجود شکات خصوصی، نیم نگاهی به پرونده قطور رئیس جمهور اسبق ایران در جریان فتنه و... داشته باشد.

4- بعید نیست نظام در دهه های آینده شرایط سختی را داشته باشد. بچه های حزب اللهی در وهله اول باید باور کنند که متولی امور حسبه انقلاب اسلامی هستند. حالا که برای برخورد با فتنه گران و زیاده خواهان امیدی به دستگاه محترم قضائی نیست نیروهای ارزشی باید از تنها سلاح خود یعنی قلم و بیان در افشای ماهیت چهره های آفتاب ندیده و لپ گلی های عافیت طلب استفاده کنند.

با قلم و بیان می توان جامعه را به سمتی برد که مطالبات آرمانی در رأس خواسته های ملی قرار گرفته و راه بر جاه طلبی مدعیان وراثت انقلاب و ... بسته شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحیه­هایی از جنس پولاد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۱ ب.ظ


در عملیات کربلای پنج، تیری به پایم اصابت کرد و مجروح شدم. مرا به اهواز بردند. بعد از چند روز از طریق هواپیما به همراه تعداد بسیاری از مجروحین به مشهد مقدس اعزام شدم. هواپیمای 130 باربری بود که با بستن برانکارد آن را به چند طبقه تقسیم کرده بودند.

در طول مسیر بعضی از مجروحین از شدت درد، طاقت از کف داده و آه و ناله می­کردند. بعضی­ها را هم موج گرفته بود و ...!

در بیمارستانی به نام لولاگر، بستری شدم. آن­جا غریب بودم و به خاطر وضعیت پایم باید با کمک دو عصا حرکت می­کردم. ناگهان در انتهای سالن بیمارستان، چشمم به محسن افتاد. او از دوستان من در واحد تخریب بود که روی مین رفته و پایش قطع شده بود. محسن روی ویلچر بود. نگاهمان که به هم گره خورد، برق شادی در چشمانمان درخشید و با ذوق به طرف هم حرکت کردیم.

 من که هنوز به حرکت با عصا عادت نکرده بودم سُر خوردم و وسط سالن ولو شدم! سریع خودم را جمع و جور کردم و محسن را در آغوش گرفتم. با این که پایش قطع شده بود و مجبور بود تا آخر عمرش روی ویلچر بنشیند؛ اما اثری از افسردگی و ناراحتی در چهره­اش دیده نمی­شد.

 در این حین، خانم پرستاری آمد و خواست یک پاکت شیر را به من بدهد. دست­هایم بند عصا بود. محسن شیر را گرفت و چند لحظه بعد، آن را در جیب پیراهنم گذاشت.

داشتیم با هم قدم می­زدیم که در یکی از اتاق­ها پیرمردی را دیدیم که یک دستش قطع شده بود. رفتیم پیشش تا حال و احوالی از او بپرسیم. من گوشه تخت پیرمرد نشستم. مشغول صحبت با او بودم که ناگهان احساس کردم لباسم خیس شده است. شیر بیرون ریخته بود و تخت پیرمرد را هم خیس کرده بود. از شرمندگی نمی­دانستم چه باید بکنم. خداحافظی کردیم و از اتاق بیرون رفتیم. محسن داشت می­خندید. من هم با این که ناراحت بودم، دیگر نتوانستم جلوی خنده­ام را بگیرم. تازه فهمیدم محسن بدون این­که من متوجه بشوم پاکت شیر را سوراخ کرده بود!

راوی : مجید اسکندری فر

  • سیدحمید مشتاقی نیا