اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۶۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابل دارالمومنین» ثبت شده است

تمرین وحدت، برای خدمت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ

از دیروز بعد از متنی که در مخالف با اجرای کنسرت نوشتم و گویا حسابی در شبکه های مجازی مرتبط با شهرستان بابل پخش شد تماسهایی داشتم از بعضی دوستان اعم از مسئول یا غیر مسئول در حمایت از کنسرت. تلاش داشتند نظر مرا برگردانند. البته کمی از دلایل فقهی و تجربی مخالفت با کنسرت را بیان کردم ولی تهش راستی حسینی حرفم را زدم. گفتم وقتتان را اینجا و با من تلف نکنید. قانع بشوم یا نشوم تأثیری در کار شما نخواهد داشت. من الان نقش اصغر آژانس شیشه ای را دارم. وقتی حاج آقا محمدی (آیت الله محمدی استاد و پدر معنوی ما در مدرسه علمیه روحیه) آمد وسط من که نمیتوانم یعنی غیرتم اجازه نمی دهد بنشینم کنار و تماشاچی باشم.

به مسئولین مرتبط هم برادرانه و خیرخواهانه توصیه کردم شهر را با تابو شکنی ها و رفتارهای هیجانی و جوانانه دچار بحران نسازند.

اینطور که از شنیده ها بر می آید قرار شد اجرای کنسرت به فرصتی دیگر موکول شود؛ خب الحمدلله.

یک نکته از همان آغاز حرکت جمعی علما و روحانیون بابل ذهن مرا به خود مشغول داشته و دغدغه فکری ام شد. تثریباً یقین داشتم ورود منسجم طلاب و روحانیون در این ماجرا به نتیجه مثبت ختم خواهد شد. امیدوارم همین وحدت و انسجام به عنوان یک ظرفیت بزرگ و موثر اجتماعی در پیگیری و حل سایر مشکلات و معضلات شهری نیز به کار گرفته شود. بابل مشکل انباشت و دپوی زباله دارد، مشکل سرسام آور ترافیک، پدیده زشت بی حجابی، رانت خواری استخدامی در شورا و شهرداری، مدیریت ضعیف و مشکوک در دانشگاه علوم پزشکی، مشکل قطع برق و آب و فاضلاب و مسکن و اشتغال و ... که میشود برای حل آنها نیز مطالبه جدی تر و در صورت لزوم برخورد قاطع داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنسرت در بابل، ممنوع!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۲۴ ب.ظ

از دیرباز علمای دارالمومنین با برگزاری کنسرت در این شهر مخالف بوده و امت حزب الله نیز به تبعیت از علما مانع از تابو شکنی و رسمیت بخشی و زمینه چینی برای هنجارشکنی بوده اند.

به تازگی فقیه ربانی حضرت آیت الله محمدی عالم بزرگ شهر نیز در بیاناتی با اشاره به فضای متأثر از جنگ دوازده روزه اخیر با برگزاری کنسرت که مقدمه اختلاف افکنی است مخالفت ورزیده است.

بیانیه هشدار آمیز مدیریت حوزه های علمیه شهرستان و نیز واکنش رسانه ای بعضی دلسوزان و نیروهای ارزشی شهر هم حرکت خلاف مسئولان در این خصوص را به آنها یادآور شده است.

استاندار مازندران وقتی بخاطر حرف غلطی که درباره حجاب زد مورد هجمه منتقدان واقع شد؛

فرماندار بابل وقتی دنبال احراز صلاحیت برای صدور و تثبیت حکم قانونی خود از سوی وزارت کشور بود؛

احمد فاطمی آن زمان که در پی رفع اشکالات و موانع برای تأیید صلاحیت نمایندگی اش بود؛

دست به دامان علما و روحانیون و دریافت امضا و دستخط از آنها شدند.

اکنون به پاس نمکی که از بذل عطوفت علما تناول کرده اند دنبال شکستن نمکدان هستند و حرمت علما را نگه نمیدارند؟ به عقوبت تقابل با جبهه نیروهای انقلاب فکر کرده اند؟

آقایان با تابو شکنی دنبال دستاورد سازی هستند؟ خیلی جنم دارند، مشکل ترافیک پیش کش، مشکل زباله هم نه، اشتغال و مسکن و نظارت بر تولید و بازار و... هم نخواستیم هنر به خرج بدهند لااقل برای یک روز برق خانه مردم را قطع نکنند، همه شاد و دعاگو خواهند بود! مردم در اوج بحران معشیت؛ حضرات با پرونده خالی دنبال عوامفریبی هستند.

عزیزانی که موقع تصدی میز و قدرت، داعیه دین و ولایت دارند این استفتاء مقام معظم رهبری را آویزه گوش خود قرار دهند:

"ترویج موسیقی با اهداف عالیه نظام سازگار نیست."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پشت پرده برگزاری کنسرت در بابل چیست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۳۸ ق.ظ

بابل بارها شاهد برگزاری انوع برنامه های موسیقیایی رایگان  بوده  کسی هم ممانعتی از آن به عمل نیاورده است. آنچه پشت پرده اصرار بر اجرای کنسرت می گذرد مربوط است به سودهای کلانی که از فروش بلیت آن نصیب ذی نفعان می گردد.

مسئولان که دستشان از کارنامه ای آبرومند و رفع مشکلات مردم خالی است چاره ایجاد سکوت و بستن دهان ها و تبلیغ برای کارآمدی خود را در نقاب برگزاری کنسرت دیده اند. با جنجال مدعی شده اند برای اولین بار میخواهند در بابل کنسرت برگزار کنند!

اینهمه برنامه های فرهنگی با اجرای موسیقی زنده در این شهر را ندیده اند و بی خبرند؟

آنچه که مخالفت علما با برگزاری کنسرت را در این شهر برانگیخت سابقه هنجارشکنی های مرسوم ناشی از اختلاط و فضای هیجانی کنسرت بوده است. تلاش بعضی مسئولان برای تقابل با علما نشأت گرفته از کدام حس مردم داری و مذهب گرایی است؟

کنسرت اجرا شود یا نشود کدام یک از مشکلات دیرینه این شهرستان مظلوم و مردمان نجیبش حل خواهد شد؟ نمایندگان دولت در بابل و استان بابت قصور و یا ناتوانی در حل ناترازی ها و سوءتدبیرهایی که منجر به آزردگی مردم این دیار گردیده چه توضیحی برای افکار عمومی دارند؟ واقعا هنوز بعضی مسئولان فکر میکنند برگزاری کنسرت و ژست ایستادگی در مقابل علما باعث نجات آنها از دست افکار عمومی و تدلیس بی کفایتی ها خواهد شد؟ توانایی حل معضل بی برقی و حتی نظم دهی به قطع برق را ندارید، مردم را به قطع شدن آب تهدید می کنید، یک وام ساده و قانونی را نمیتوانید از چنگال بانکها به دست مردم برسانید، بازارها فاقد نظارت و قیمت اجناس به حال خود رها شده، ترافیک را نتوانسته اید حل کنید و برنامه ای هم ندارید، حالا کنسرت برگزار کنید قهرمان ملی میشوید و گمان میکنید مردم را فریب داده و ذهنشان را از کم کاریهایتان غافل ساخته اید؟

یک سوال دیگر. همین جناب استاندار بابت حرف اشتباهی که درباره حجاب زد و تحت فشار افکار عمومی قرار گرفت دست به دامان علما شد تا اعتبار از دست رفته اش را احیا کند. بعضی مسئولان شهر نیز برای صدور حکم صدارتشان هر روز پاشنه دفتر علما را از جا می کندند. چرا وقتی خرشان از پل میگذرد از دیدگاه علما تمرّد جسته و خود را تابو شکن قهرمان جلوه می دهند؟ یادتان باشد مقام معظم رهبری فرمود "ترویج موسیقی با اهداف عالیه نظام سازگار نیست" و همین رهبر عزیز بارها بر تلاش بی وقفه برای حل مشکلات اساسی جامعه تأکید فرمود. احساس نمی کنید دارید خلاف جهت منویات ایشان حرکت می کنید؟ وظایف اصلی را رها نموده و دنبال کارهای غیرضرور رفته اید؛ داعیه ولایت مداری هم دارید؟

جمعی از خانواده های شهدای معزز دارالمومنین بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از همان دور بر گردان برگردید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۵۱ ب.ظ

نماینده مردم بابل در گلایه ای طعنه آمیز گفت: در هفته دولت شاهد افتتاح پروژه شاخصی در بابل نبودیم.

من هم اخبار افتتاحیه ها را دنبال میکردم. الحمدلله به برکت کارت هدیه بعضی مسئولان شاهد بازتاب وسیع اخبار افتتاحیه ها در سطح رسانه ها بودیم. یکی نداند فکر میکند زندگی مردم و چهره شهر، زیر و رو شد؛ اما محتوای اخبار چه بود؟ از روکش آسفالت کوچه ای در فلان روستا تا افتتاح دور بر گردان که خدایی اش فکر کردم دوربین مخفی است و همچنین افتتاح شعب یکی از بیمه ها و کارگاه قهوه سازی که ارتباطشان با دولت احتمالا در حد نامه نگاری برای دریافت مجوز و وام و... بوده است. یک وعده هیجانی را هم عزیزان ما با آب و تاب در بوق و کرنا کردند که بعله، به مناسبت هفته دولت برای اولین بار شاهد برگزاری کنسرت در بابل خواهیم بود. البته این خبر تازگی ندارد. لااقل در یک دهه اخیر بارها عده ای در شهرداری یا شورا یا ارشاد یا وزارت کشور و حتی موسسه خیریه نه چندان خوشنام با چهارتا دیمبال و دامبول مدعی قرق شکنی و برگزاری نخستین کنسرت در شهر بابل بوده و احتمالا همچنان خواهند بود. از باب همان مثال معروف آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!

قبلا هم در این باره نوشته ام.  بابل مشکل ترافیک دارد آنهم به شکلی سرسام آور و غیرقابل تحمل، مشکل زباله دارد، کسی حواسش به حمایت از صنایع کوچک نیست. شیراز که مدعی بهارنارنج است سی تن در داخل و هشت تن در خارج از کشور صادرات محصولات مرتبط با آن را دارد ما فقط بزن و برقصش را در جشنواره های پر هزینه یادگرفته ایم. مشکل آب و فاضلاب و مسکن و اشتغال و... هم که یک معضل سراسری است. دست دولتمردان ما خالی است که گاه در سطح کلان به رفع فیلتر چند پلتفرم می گویند دستاورد و گاه در سطح میانی با کنسرت و تحقیر حجاب و ... درصدد دستاوردسازی برای خود هستند.

یک تعطیلی هایی هم در روزهایی از تابستان داشتیم که در هفته دولت قطع شد الحمدلله! از مسئولان انتظار می رفت لااقل به بهانه هفته دولت از قطع مکرر و بی برنامه برق و رژه رفتن روی اعصاب مردم و خریدن دعای معکوس! برای اموات خود دست بردارند که گویا همین هم به ذهنشان خطور نکرد. هفته دولت امسال گذشت. یک افتتاح هایی البته می ماند برای دهه فجر. امیدوارم مسئولان اجرایی کشور در سطح کلان و چه در سطوح میانی و پایین دستی فکری به حال رفع معضلات اصلی و عمومی مردم کنند. خبری داشته باشند که دلها را شاد کند و آبروی دنیا و آخرتشان باشد. یک زمانی دنبال اجرای سند چشم انداز بیست ساله و پیشتازی در منطقه بودیم حالا از افتتاح یک دور برگردان، دستاورد سازی کرده و کف و سوت راه می اندازیم! زیبنده این مردم و این انقلاب نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بعضی مداحها، بعضی منبری ها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۱۲ ق.ظ

مراسم ختم پدر علی انصاری: ویترین اقتصاد سیاسی ایران!

روز سوم مراسم روضه در بیت شهیدان عبوری - خزرنما

واکنش خونه به خونه به شایعات اخیر در خصوص پرداخت مبلغ سنگین به مداح معروف  از سوی مالک تیم | طرفداری

 

در جای جای کشور دهها هیات مذهبی مشغول فعالیت هستند که اغلب مستقل و مردمی بوده و خالصا لوجه الله به اجرای مراسم جشن و عزای اهل بیت می پردازند.

این وسط معدودی از افراد هم موقعیت را مناسب دیده و برای کسب وجهه و یا استحکام رابطه با لایه های قدرت و ایجاد حاشیه امن به سمت فعالیتهای شبه هیاتی روی آورده اند.

کسانی که حتی به طور رسمی در سطح رسانه های خبری دارای پرونده پولشویی، اختلاس، سوءاستفاده از بیت المال و ... هستند و با یک سرچ ساده هم میشود از اتهامشان با خبر شد از این طریق به اهداف خود نزدیک میشوند.

اینجا نکته ای مطرح میشود، بعضی مداحهای مطرح و بعضی منبری های سرشناس چطور حاضر میشوند به جای شرکت در هیاتهای معمولی و مردمی و مستضعفی، در برنامه های پر سر و صدا و پر هزینه اینطور افراد شرکت کنند؟ پاکت کلفتی که در پایان مراسم دریافت میکنند چقدر در این تغافل شوم نقش دارد؟ این رفتار مورد تأیید امام حسین است؟ یاد نگرفته اید که نباید خود را در مظان اتهام قرار دهید؟

اگر این افراد که بعضا مداح و سخنران بیت هستند در این سطح ناآگاه و فاقد تحلیل و غافلند که خب دیگر نباید انتظار داشته باشند الگو و راهنمای مردم در بصیرت افزایی قرار بگیرند. برای همین است که در ایام انتخابات مورد بی توجهی مردم حتی در طیفهای ارزشی قرار میگیرند. اگر عمدا به تقویت پایگاههای تزویر متعلق به اشراف و متهمان اقتصادی و گردن کلفتهای اقتصادی می پردازند که قطعا شأنیت راهبری و هدایت جامعه به سمت عدالت و ارزشها و کمال را نخواهند داشت. مجلس ترحیم مرحوم انصاری (هلدینگ تات) را یادتان هست چه افرادی شرکت داشتند و آه از نهاد دلسوزان انقلاب بلند نمودند؟ من از نقاط دیگر کشور خبر ندارم اما هیاتی در امیرکلای بابل و مراسمی اربعینی که دو سال است در شهر ساری برگزار میشود از دیگر نمونه های ناامید کننده بی بصیرتی و یا ضعف نفس بعضی منبری ها و بعضی مداحان صاحب شهرت است که امیدوارم به زودی اصلاح شوند.

بیان این توضیح ضروری است مداحان و منبری های محترمی را هم می شناسم که با چشم پوشی از تمتعات مادی، حاضر به شرکت در چنین مجالس شبهه ناکی نبوده و نیستند که بی شک به مراتبی بهتر خدا برایشان جبران خواهد کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه تغییر موقت مکان فرمانداری بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۳۹ ق.ظ

می گویند بودجه نیست، مردم هم گرسنه اند، اما یکهو حدود صد نفر از دوستان و بستگان را بی ضابطه در شهرداری استخدام می کنند. ساختمان فرمانداری بابل مگر چند سال قدمت دارد؟ چه شد که یکهو به فکر تعمیر و تغییرات داخلی اش افتادند؟

فرماندار  بابل البته بر خلاف استاندار حاشیه ساز مازندران، جوان خوب و سالمی است اما تغییر مکان فرمانداری حرف و حدیثهایی را برایش به دنبال داشته است. عده ای می گویند اساسا مکان جدید داخل یک محله است که تردد و حتی پارک خودرو باعث ایجاد مشکلات متعدد برای اهالی و یا مراجعان می شود. عده ای هم می گویند مکان جدید یک مدرسه نوسازی شده است و با توجه به کمبود مدرسه و وقفی بودن زمین، این تصمیم مصداق غصب است و...

خب این بحثها که قطعا به نتیجه نمیرسد. خیلی از مشکلات مردم مثل ترافیک سرسام آور و وضعیت زباله هم سالهاست که روی زمین مانده و به نتیجه نرسیده است. اما چون بحث غصب به میان آمد بد نیست یادآوری این نکته که بدترین مصداق غصب در مملکت، غصب مشاغل و مسئولیتها توسط آدمهای بی صلاحیت و دست و پا چلفتی است. امروز ایران عزیز که امید مسلمانان و آزادی خواهان جهان است به واسطه مدیریت ضعیف و بی برنامه بعضی مسئولان ناکارآمد که بعضا در حد عضو علی البدل شورای زادگاهشان هم نیستند اما در پرتو بازی های غلط سیاسی نهادهای مهندسی به بالاترین مراتب مدیریتی یا تصمیم سازی کشور رسیده اند با قطع برق و تعطیلی مکرر و آشفتگی بازار و ... دست و پنجه نرم می کند. قبل از اماکن غصبی باید یک فکری هم به حال آزادسازی میزهای غصبی نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قاصرید و طلبکار؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۱۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

استاندار مازندران که پیش تر نشان داد دغدغه اجرای کنسرت را بر پیگیری و حل معضلات زیرساختی و معیشتی استان ترجیح داده و گویا شناختی از جایگاه تاریخی و پرافتخار و شهید پرور دیار علویان ندارد در اظهار نظری مضحک و سطحی نه تنها تهی بودن عقبه فکری و اعتقادی خویش را عیان ساخت بلکه به سوژه نقد و تمسخر فعالان سیاسی و فرهنگی کشور بدل گردید.
او در حالی مدعی شد به جای عمل به قانون و دفاع از حریم حجاب و عفاف باید به معیشت مردم پرداخت که دولت متبوع وی تا کنون هیچ طرحی برای پیشرفت و گره گشایی از مشکلات جامعه ارائه نداده و بر اساس آمار رسمی، با سیاستهای غلط اقتصادی به گسترش فقر دامن زده است.
استاندار مازندران به این پرسش دلسوزان جواب نداد که اگر واقعا نگران گرسنگی مردم است چگونه به یکی از کلان سرمایه داران کشور تبدیل شده، چرا اقدامی برای کنترل اقتصاد و مهار قیمتها و نظارت بر توزیع کالا نمیکند؟  چرا وقتی پای اجرای احکام اسلام به میان می آید آقایان اهل تسامح و معامله میشوند؟
چگونه عده ای دم از نهج البلاغه میزنند اما بر خلاف مشی مولا علی علیه السلام به فکر مال اندوزی اند؟ کجا مولا علی علیه السلام اجازه میداد کسی بدون توانایی و تجربه لازم و تنها بر اساس رانت و رفاقت سکاندار امور مسلمین شود؟ مگر میشود دم از مدیریت علوی زد و همسفره از مابهتران بود؟ آیا واقعا حضرات نیمدانند که مردم مستضعف جامعه اغلب افرادی شریف و نجیب بوده و از قضا هنجارشکنی و بی عفتی از سوی طبقه مرفه و برخوردار در حال رواج و عادی سازی است؟ اساسا استاندار و دیگر مسئولان دولتی چه طرح فرهنگی برای تقویت مبانی عفاف و حجاب دارند و چرا به جای پاسخگویی و مسئولیت پذیری در قبال فقر معیشتی و فرهنگی با فرار به جلو ژست طلبکار به خود میگیرند؟
اگر مردم مشکل معیشت دارند شما باید درستش کنید.
اگر عده ای با حجاب میانه ندارند شما مسئول پیگیری و حل آن هستید. دستگاههای اقتصادی و فرهنگی در اختیار خودتان است چرا پاسخگو نیستید؟
در پایان توقع میرود نمایندگان محترم مجلس و ائمه بزرگوار جمعه در استان نیز نسبت به رفع شبهه افکنی چنین مسئولانی همت گمارده و به خاطر مصالح سیاسی و مراودات اداری چشم بر رسالت روشنگری و جهاد تبیین نبندند.
والسلام علی من اتبع الهدی

انصار حزب الله شهرستان بابل
جبهه اسلامی عدالت خواه شهرستان بابل
قرارگاه فرهنگی شهید حاج قاسم سلیمانی بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنسرت، مساله اول بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

هر دولتی نقاط منفی و مثبتی دارد. کارکردهایی دارد و ترک فعل هایی.

دولت موجود ممکن است ضعفهایی داشته باشد. قادر به تأمین برق مردم و حداقلهای رفاهی آنها نباشد، اقتصاد را به حال خودش رها کرده باشد، ساخت و سازها را متوقف نموده، نسبت به مهار گرانی بی تفاوت باشد، مملکت را تعطیل کرده باشد، ضربه ای به اقتصاد و معیشت ملت زده که از عهده آمریکا و اسرائیل هم ساخته نباشد؛ اما در عوض واتساپ را رفع فیلتر نموده است...!

در مقیاس کوچکتر، رسیدگی به معضلات شهرستانها هم چنین وضعیتی دارد. بابل مشکل ترافیک سرسام آور دارد که اعصاب و روان همه را به هم ریخته است. مشکل دفع زباله دارد. هر از گاه خبری از استخدامهای رانتی در سطح شهر منتشر میشود و... شاید نمایندگان دولت در استان قادر به کنترل اوضاع و رفع این مشکلات نباشند؛ اما در عوض عزمشان را جزم کرده اند که در بابل کنسرت راه انداخته و از این طریق، دستاورد سازی نمایند. البته میدانید که منظور از برگزاری کنسرت، تقویت شبکه مافیای فروش بلیت آن است و الا بارها این شهر شاهد اجرای برنامه های موسیقی زنده آنهم به صورت رایگان در جشنها و مناسبتهای مختلف بوده است. کنسرت خوب است یا بد، فعلاً محل بحث نیست. نکته اینجاست بهانه اصرار حضرات برای اجرای کنسرت ایجاد شادی و نشاط در بین مردم است. فرض کنید بابل پانصد هزار نفر جمعیت داشته باشد. بزرگترین سالن مناسب برای اجرای کنسرت، ظرفیت پذیرش هزار نفر را دارد. چهارصد و نود و نه هزار نفر دیگر چطور شاد بشوند؟ اساساً شادی های سطحی و محفلی و ابزاری، موقت و کاذب و گذراست. اگر واقعاً دنبال شادی مردم هستید مسائل اصلی شهر را حل کنید. معضل ترافیک را برطرف کنید مردم خوشحال میشوند و دعایتان می کنند، مشکل اشتغال، مشکل دفع زباله، معضل رانت و استخدامهای قبیله ای.... مردم میفهمند کارنامه عملکردتان در چه وضعیت بغرنجی است. تصور نکنید بازی با افکار عمومی و تحریف مطالبات حقیقی مردم میتواند اذهان جامعه را نسبت به شما خوشبین سازد. چند دقیقه ای ناشناس بروید داخل بازار یا وسط خیابان ببینید مردم چطور به یادتان هستند! بزرگترین کار فرهنگی خدمت به مردم است نه فریب و به حاشیه راندن مشکلات آنها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهیدی که به اشتباه در بابل دفن شد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۴۳ ب.ظ

شهید موسوی-سید مجید :: شهدای البرز

 

سید مجید موسوی اصالتا اهل زنجان است. کودک بود که خانواده اش به کرج منتقل شدند. از ابتدای نوجوانی در بسیج و مسجد بود. بارها تلاش کرد تا بالاخره با اعزامش به جبهه موافقت شد. موقع خداحافظی گفت که منتظرم نباشید، بر نمی گردم.

اوایل مرداد شصت و هفت بود و تک آخر دشمن. با همرزمانش مردانه ایستاد و دشمن را از خاک کشور بیرون راند. یکی یکی دوستانش که شهید شدند بی طاقت شد. گریست و ضجه زد و از ته دل آرزوی شهادت نمود. ترکشی آمد و درست نشست روی گردنش. پلاکش کنده شد و افتاد.

خبر شهادتش را به کرج رساندند. خانواده اش همه جای جبهه را زیر و رو کردند خبری از پیکر مطهرش نبود.

همزمان با حضور او یک بسیجی نوجوان به نام سید رضا هاشمی کرویی از بابل نیز در جبهه بود. این دو شباهت عجیبی به هم داشتند. از سید رضا خبری نبود. یکی از بستگانش پیکر بی پلاک شهید سید مجید موسوی را که در معراج شهدا دید گفت همین سید رضای خودمان است. سید مجید را به اشتباه به بابل آوردند و در تشییع با شکوهی در روستای کروکلای ایمن آباد بابل در کنار سایر شهدا به خاک سپردند. اندکی بعد معلوم شد سیدرضا هاشمی زنده است! لباس های باقی مانده از شهید را جستجو کردند. شماره تلفنی از کرج در جیبهایش بود. تماس گرفتند و...

خانواده اش خواستند پیکر را به کرج منتقل کنند. مادر او را در خواب دید که می گوید جایم خوب است و میلی به بازگشت ندارم. پدر نیز استخاره گرفت و خوب نیامد. خانواده اش هر سال به این روستا در بابل آمده و برای جگرگوشه شان مراسم یادبود می گیرند.

سید مجید هر وقت سر سفره متوجه می شد کارگری در کوچه و خیابان مشغول کار است، می گفت شاید غریب باشد، به غذای خوب دسترسی نداشته باشد. بشقابش را بر می داشت، غذا را می برد با احترام می داد به آن کارگر غریب. حالا مردم روستای کروکلا خوب برای این سید خدا میهمان نوازی می کنند. مزارش هیچ گاه بدون زائر نیست. برایش خیرات می کنند. سید مجید اینجا احساس غربت نمی کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روزهای سال 67

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۳۸ ق.ظ

بچه ها همدیگر را خبر کردند. غلام (اوصیا) دو دستگاه اتوبوس آماده کرد و خیلی زود بچه ها را از بابل به هفت تپه برد. من هم همراهشان رفتم. این اعزام به صورت خودجوش و غیر رسمی بود. از اندیمشک که می گذشتیم چشممان به رزمنده هایی می افتاد که ظاهر مضطرب و پریشانی داشتند. معلوم بود که به تازگی از خط برگشته اند.

وارد هفت تپه شدیم. من هم همراه سایر نیروها به گردان فاطمة الزهرا سلام الله علیها رفتم، گردانی که فرماندهی اش با غلام بود. دوست داشتم همراه بچه های رزمی به خط بروم و با چنگ و دندان از کشورم دفاع کنم. بچه هایی که از فاو و حلبچه برگشته بودند می گفتند آن جا نیرو بسیار کم بود و نیروی جدیدی هم اعزام نمی شد.

حدود یک هفته در هفت تپه ماندیم. ما را به خط اعزام نمی کردند. آخرش هم گفتند به شما نیاز نداریم و برگردید به شهر خودتان! این حرف خیلی عجیب بود. درک آن برای ما سخت بود. با ناراحتی و نگرانی به بابل بازگشتیم.

پیامی از حضرت امام در رسانه ها پخش شده بود که بر اصلی بودن مسئله جنگ، تأکید داشت. امام، وضعیت جنگ را با مفاهیمی چون کربلا و عاشورا قیاس کرده بود. این پیام امام، شوری را در دل رزمنده ها به پا کرد. از طرف دیگر، بعضی رسانه ها دائم از صلح حرف می زدند و اعتنایی به خط امام نداشتند.

احساس کردیم جبهه، غریب است و سخن امام بوی تنهایی می دهد. با بعضی بچه ها تصمیم گرفتیم خودمان را به جبهه برسانیم. با این که دوم تیر از هفت تپه برگشته بودم ولی مجدّداً در تاریخ دوشنبه بیست تیر، خودم را سوار بر مینی بوس سپاه، آماده اعزام می دیدم. عباس رضایی، محمد بیژنی، سیدمحمد دابوئیان، حمید رجب نسب و سید احمد هاشمی هم بودند.

به هفت تپه که رسیدیم، یک راست به سراغ گردان یارسول (ص) رفتم. حوصله ام از کارهای تبلیغات و بهداری، سر رفته بود. می خواستم این بار در گردان رزمی باشم تا شانس بیشتری برای حضور در خط مقدم داشته باشم. گردان یارسول به سوله های بتنی در نزدیکی معبد چغازنبیل منتقل شده بود.

گفتند سریع آماده شوید، باید به شلمچه رفته و خط را از بچه های گردان عاشورا تحویل بگیرید. دوگروهان بودیم که راه افتادیم. روز سه شنبه 28/4/67  توی اتوبوس و موقع اخبار ساعت چهارده بود که رادیو خبر قبول قطعنامه از طرف ایران را اعلام کرد. بچه ها در بهت و حیرت فرورفتند. البته چند روزی بود که زمزمه آن در بین رزمنده ها پیچیده بود، ولی خیلی ها پذیرش قطعنامه را جدی نمی گرفتند. پیام امام که خوانده شد صدای هق هق گریه ها بلند شد. عبارت جام زهر، ناله رزمنده ها را به هوا برد. این اشک ها و گریه ها هم برای تنهایی و غربت امام بود، هم به خاطر نگرانی از آرمان های جهانی که شعارش را داده بودیم، هم بابت نگرانی از هدر رفتن خون شهدا، هم ترس از جاماندگی از قافله شهادت... همه توی لاک خودشان فرورفته و هر کس با خودش زمزمه ای داشت.

عراق که گمان می کرد ایران چون در وضعیّت ضعف قرار دارد قطعنامه را قبول کرده است حملات شدیدی را با محوریّت منافقان در غرب و ارتش بعث در جنوب تدارک دید.

آنها می خواستند دوباره بخش هایی از کشور را اشغال کنند. دو سه شب از آمدن ما به قرارگاهمان گذشته بود. شب جمعه ای بود و دعای کمیل خواندیم. شاید یکی از به یادماندنی ترین دعاهای کمیل در جبهه بود. حال همه دگرگون بود. به خاطر شرایط به وجود آمده احساس می کردند آخرین دعای کمیل زمان جنگ باشد.  دغدغه همه این بود که آیا سفره شهادت دیگر جمع شده است؟ آیا باید از جمع دوستان با صفای جبهه جدا شده و  به شهرهای خود برمی گشتیم و دنیایی می شدیم و...

صبح جمعه 31/4/67 هنوز آسمان گرگ و میش بود که خبر رسید عراق آتش شدیدی را روی خطوط مقدم نیروهای ایرانی آغاز کرده است. دشمن خط را شکسته و به سمت ما حمله کرده بود و باید هر چه سریعتر منطقه را تخلیه می کردیم. تعجب کردیم. نمی دانستیم چه خبر شده. فاصله ما با عراقی ها زیاد بود. آن جایی که بودیم عراقی ها خیلی هنر داشتند می توانستند با توپ، ما را هدف قرار دهند. حالا آنها کی توانسته بودند این همه راه را جلو بیایند خدا می دانست.

رفتیم عقب و خودمان را به جاده اهواز خرمشهر رساندیم. سر جاده خاکریزی قرار داشت. پشت آن موضع گرفتیم. از طرفی نگران بودیم که سمت راست و چپ ما خالی است. پشت سر ما هم که به فاصله بسیاری زیادی فقط بیابان بود شهر شادگان قرار داشت. نگران بودیم به خاطر حجم کم تجهیزات اگر دشمن از راه برسد پشتوانه مناسبی برای مقاومت نداشته باشیم.

شروع کردیم به کندن سنگر انفرادی تا اگر عراقی ها سرریز شدند جان پناهی برای مقاومت و دفاع داشته باشیم. به مرور نیروهای دیگر از راه رسیدند و در دو طرفمان موضع گرفتند. خبرهایی هم از حمله منافقین به مرز غرب و حرکت به سمت کرمانشاه به گوش می رسید.

ظهر شده بود. گرمای هوا بیداد می کرد. ناگهان سروکله تانک های عراقی پیدا شد. فقط تانک بود که به چشم می خورد. آنها در فاصله ای دور، در کنار بیمارستان امام سجاد علیه السلام که تخلیه شده بود مستقر شدند.

گویا تکلیفشان مشخص نبود. خودشان هم فکر نمی کردند که به این سادگی به جاده اهواز خرمشهر برسند. احتمالاً قصدشان محاصره خرمشهر و حمله به اهواز بود. هیچ وقت فکرش را نمی کردم روزی در این نقطه، یعنی جاده اهواز خرمشهر باید بایستیم و از کشور خود دفاع کنیم. نمی دانستم چرا اوضاع این طور شد. تانک ها جلو نمی آمدند. گویا منتظر سایر نیروهایشان بودند که به آنها ملحق شوند. شنیدیم بچه های گردان عاشورا در مقرّشان مانده و در محاصره قرار داشتند.

بچه های خمپاره انداز آمدند. کنار سنگر ما با دوربین، گرای تانک را می گرفتند. یکی دوبار شلیک کردند، نخورد. بعد از چند شلیک، یک گلوله خمپاره به شنی تانک خورد و آتش گرفت. گویا دست خمپاره انداز تازه گرم شده بود. چون یک گلوله اش هم به تانک خورد و آن را هم به آتش کشید. فریاد الله اکبر بچه ها بلند شد.

بعد از ظهر حدود ساعت چهار مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا به بچه های ما ملحق شد. قرار شده بود دسته یک و دو از گروهان یک به فرماندهی سید احمد، ضرب شصتی به دشمن نشان داده و پس از ضربه زدن به دشمن، به عقب برگردند. ما بچه های دسته سه منتظر ماندیم. حمید رجب نسب هم که فرماندهی دسته ما را بر عهده داشت بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، با آن ها رفت. در حالی که یک تانک جلوی آن ها حرکت می کرد دو دسته به همراه چندین آرپی چی زن به سمت دشمن پیشروی کردند. امید چندانی به موفقیت این حمله وجود نداشت. سید احمد به وسیله بی سیم با فرمانده لشگر، مرتضی قربانی تماس گرفته و از احتمال محاصره شدن بچه ها خبر داد؛ اما مرتضی قربانی همچنان به حرکت به سمت دشمن تأکید داشت. ناگهان با آغاز درگیری و شکار شدن چند تانک، دشمن که از عقبه مطمئنی برخوردار نبود، تانک ها را به سمت عقب برگردانده و از منطقه گریخت.

بچه ها این صحنه را که دیدند شیر شدند، از جا برخاسته و با فریاد الله اکبر دنبال تانک ها دویدند، عده ای با موتور، عده ای سوار بر تویوتا، برخی پیاده و ...

 

به روایت حجت الاسلام استاد سید سجاد ایزدهی

کتاب "تو شهید میشوی" انتشارات مطاف عشق

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر هیاتهای مذهبی بابل درگذشت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ

photo_2025-07-10_12-44-21_kb5h.jpg

 

می دانید قصه چیست؟ خیلی ها آشپز هستند یا خیاط یا تعمیرکار و بنا و نقاش و معلم و... اما فقط بعضی از آنها هستند که خوب دل به کار می دهند، هنرمندند و انگار دارند اثری ماندگار خلق می کنند که بر جانها بنشیند و بر صحیفه دل حک شود. به قول معروف، حق مطلب را خوب ادا می کنند. حاج عبدل از این جنس آدمها بود. هفتاد سال میانداری هیاتها را انجام می داد و به محافل عزاداری اباعبدالله شور و حال و حرارت می بخشید. حق غلامی درگاه اهل بیت را خوب ادا می کرد. قبل از انقلاب، از آن سالها که برای رفتن به مشهد باید شبی را بین راه می خوابیدند تا همین نفس های آخر می گفت اینها بچه های من هستند می رفت وسط هر هیاتی که جوانها در آن قامت بسته بودند می ایستاد میانشان و بساط  عیش و عشق را برپا می کرد. بگویم عشق می کرد از روضه خوانی ها گزاف نگفته ام. این سالها که در بستر بیماری بود، هر جمعی به عیادتش می رفت می گفت یک نفر روضه بخواند. خودش بیشتر از همه می گریست، اشکش همیشه دم مشکش بود. این روزها که حالش وخیم شد و دکترها جوابش کردند، نوای نوحه و روضه، آتش درونش را مهار مینمود، درد و رنج بیماری را از تنش می زدود و دل بی قرارش را تسکین می بخشید. ذکر یاحسین هیچگاه از لبهایش جدا نشد.

حالا این حاج عبدلی که می گویم، برای آنها که ندیده و نشناخته اند شاید تصویر کاملی ایجاد نشود. یک آدم رشید و بلند قامت و لاغر اندام و کشیده را تصور کنید با سر سینه صاف و چهره ای جدی و نگاهی نافذ و صدایی کلفت و پر حجم که وسط مجلس، دستهایش را بالا می آورد تا آخر مجلس او را می دیدند، یک "الله" می گفت، نظم و ترتیب می داد به صفوف عزا و اگر لازم بود خودش آن وسط دم می گرفت: یا حسین یاحسین، عزیز زهرا حسین...

رفتارش هم داش مشتی بود. میان جمعیت یکهو یک آدم تریپ متفاوت را پیدا می کرد، پرچم را می داد دستش، وسط جمع بچرخاند، او هم احساس کند بخشی از همین دسته است و در مجلس حسین علیه السلام سهمی دارد.

تصویر ذهنی تان را کامل تر کنم. حاج عبدالخالق طاهری، یک چهره فرهنگی بود. مدیریت دبستان را بر عهده داشت. از بچه های نونهال تا آن دفتردار طاغوتی سبیل کلفت شاه پرست را هم می آورد هیأت. کاری می کرد طرف با عشق بنشیند پای سماور مجلس روضه، به آنهایی که شب جمعه ای آمده اند کمیل گوش بدهند، چای و نان خشک برساند.

می گویند کار فرهنگی گاهی پنجاه سال بعد اثر می کند. حاجی، در تشییع دهها شهید این شهر وسط ایستاد و سینه زد. امام که فوت کرد همه هیاتها آمده بودند مسجد کاظمبیک، همه میوندارهای مطرح شهر جمع شده بودند دور حاج عبدل، او شمع محفلشان شده و هدایت جمع را دست می گرفت. برای امام یادم هست در مصلای بابل روی دوش بلندش کرده بودند، جوری بر سر و سینه می زد که از حال می رفت... نسلهایی از نوجوانها و جوانهای شهر به شوق سینه زدن کنار او، وارد هیات و مسجد شده، به مرور پایشان به نماز جماعت باز می شد، بسیجی می شدند و سر به راه. خیلی هایشان الان طلبه و هنرمند و مدیر و فعال و چهره تأثیرگذار عرصه انقلاب هستند. حاجی با یک سینه زنی پر شور و حال، کلی نیرو برای دین و مکتب وحی تربیت کرد.

دست به خیر و اهل مطالعه هم بود که این وجه سلوکش بماند برای بعد.

خیلی از مداحهای معروف کشور به بابل یا مازندران که می آمدند خودشان را شب جمعه به هیاتی می رساندند که حاجی در آن نفس می زد. بچه های اهل معنویت که بعد از جنگ، گمشده ای داشتند از سراسر استان، از شهرهای دور، تکه تکه با مینی بوس در هوای بارانی زمستان خودشان را به مجلس دعای کمیل هیات او در بابل می رساندند. الان را نگاه نکنید بابل حسینیه شده است. همه جایش بوی اشک و لبیک به اباعبدالله را دارد. آن موقع تنها هیأت جوان پسند شهر را او هدایت می کرد. خیابانهای اطراف مسجد گاه پر از جمعیت می شد. بعضی مداحهایی که الان خیلی معروف شده اند آن موقع نوجوان بوده و صدایی نازک یا دو رگه داشتند. حاجی می آوردشان اواخر مراسم چند دقیقه ای بخوانند، خودشان را پیدا کنند. به همه شان بها می داد. ثمره اش شد امروز که وقتی عرفه می شود، شهر به حالت نیمه تعطیل در می آید، هر شب هفته در گوشه و کنار، زمزمه روضه ای بر پاست، دهه محرم ترافیک برنامه ها سر در گمت میکند، دهها هیأت و جلسه خودجوش در جای جای شهر، علم اهل بیت را برافراشته اند. منبری ها و مداحهای بابلی در کشور شاخص شده اند. بابل همچنان دارالمومنین باقی مانده است. حق است اگر بر تابلو ورودی شهر بنویسند به "حسینیه بابل خوش آمدید".

امروز خبر فوت حاج عبدل در رسانه های شهر منتشر شد. رزوهایی که سالگرد حسین آقای منصف هم هست. حاج عبدل در کاروان پیاده روی سالگرد امام که حسین آقا راه می انداخت گاه از بابل تا تهران در صف جلو می ایستاد و با گام های استوارش ابهتی دیگر به این حرکت نورانی می بخشید. رحمت الله به عشاق اباعبدلله. می دانم بچه های هیاتی برای حاجی سنگ تمام می گذارند. تشییع حاج عبدل را ببینید. اگر در بابل یا شهرهای اطراف بودید حتما در تشییع او حاضر شوید، اگر در راه دور هستید تصاویر این بدرقه تاریخی و با شکوه را ببینید تا با همه وجود باور کنید، یک چهره فرهنگی بی ادعا و خدمتگزار و مرید اهل بیت چقدر در دل جوانها ارج و قرب دارد. چقدر رسانه های مجازی و ماهواره و انبوه شبهات و تحریفها و تخریبها به ذهن جوانها هجوم آورد، اما یک یا حسین گفتن مخلصانه حاج عبدل و امثال او فطرتهای زلال جوانان را احیا نموده و عشق به مکتب حسینی را خط قرمزشان قرار داده است. این روزها بابل عطر کربلا را خواهد داشت. یک هفته بعد از عاشورا دوباره عاشورایی به پا میشود. اهل بیت بدهکار کسی باقی نمی مانند. شهدا اهل جبران محبتند. روح پاک حاج عبدل در بزم وصال ملکوتیان دعاگوی ما باشد ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختر نوجوان بابلی و جایزه برای مجازات ترامپ

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

photo_2025-07-09_23-32-53_tm52.jpg

 

زهرا خاکساریان دختر یازده ساله بابلی برای مجازات ترامپ قمارباز، جایزه تعیین کرد. صوت و تصویر سخنان کوتاه این شیردختر بابلی را در نشانی زیر تماشا کنید.

https://www.aparat.com/v/wgd17uy

 

پیشتر، مهدی رسولی، مداح جوان و بسیجی و خوشنام کشورمان نیز اعلام کرده بود هر کس ترامپ جنایتکار را مجازات کند جایزه ای بی نظیر خواهد گرفت. خوب است سایر مداحان و اهل منبر و هیاتهای کشور نیز به طور خودجوش پا به میدان این حرکت مردمی نهاده و آزادگان عالم را به تنبیه و مجازات جنایتکاران خون آشام و در رأس آنها ترامپ خبیث فرابخوانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو نکته پیرامون صحبتهای امروز دادستان بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۵۱ ب.ظ

دادستان محترم بابل امروز در گفتگو با رسانه ها ضمن تأکید بر ممنوعیت تخلیه زباله در سایت جنگلی انجیلسی درباره پسماند و زباله هایی که در گذشته در این مکان قرار گرفته تأکید نمود: "ساماندهی زباله های موجود در سایت انجیلسی و شیرابه های آن هم باید انجام شود چرا که در دراز مدت گازهای موجود در آن مجموعه میتواند زمینه انفجار را فراهم کند."

ضمن تشکر از اعلام نظر و قاطعیت ایشان یادآور میشود در صورت عدم تعیین ضرب الاجل با توجه به تجربه موجود بعید به نظر می رسد اقدام خاصی در اجرای این دستورالعمل از سوی سازمانهای ذی ربط صورت بگیرد. پیش تر نیز به رغم صدور حکم قانونی مبنی بر منع تخلیه زباله در جنگل و ضرورت تعیین مکان جدید، مقاومتهایی از سوی مجموعه های مسئول صورت می گرفت که البته شایسته تشکیل پرونده و برخورد با قاصران است.

دادستان بابل در واکنش به موضوع جذب و استخدام بی ضابطه و غیرقانونی جمعی از دوستان و آشنایان و بستگان اعضای شورای شهر نیز اظهار نمود که بررسی ها و استعلام از شهرداری را در این خصوص آغاز کرده است.

با توجه به رد مصوبه شورا در فرمانداری و افشای اسناد مرتبط با اقدام خودسرانه و غیرقانونی شورا در رسانه ها و نیز اذعان بعضی اعضا به عدم طی تشریفات قانونی و بی توجهی به اصل شایسته سالاری در جذب نیرو، از مدعی العموم انتظار می رود تا زمان پاسخگویی رسمی شهرداری که احتمالا معطل پیچ و خمهای بروکراتیک و مرور زمان خواهد شد، دستور تعلیق نیروهای تازه استخدام شده را صادر نماید.

تأکید دوباره این حقیقت ضروری است که عدم قاطعیت در صیانت از حقوق عامه و برخورد با ویژه خواری ها، ضربه ای سهمگین بر پیکره اعتماد عمومی بعنوان بالاترین سرمایه نظام اسلامی وارد می آورد که از عهده دشمنان این مرز و بوم نیز ساخته نیست. شورا و شهرداری بابل در حالی اقدام به جذب غیرقانونی بیش از صد نفر نیرو نموده اند که برای حل معضل دفن زباله و ترافیک مدعی کسری و ناترازی بودجه و ضرورت افزایش عوارض و درآمدهای شهرداری و حمایت مالی دولت هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابلی ها به رییس قوه قضائیه نامه مینویسند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۱۴ ب.ظ

بر اساس افشاگری رسانه های معتبر محلی، اعضای شورای به اصطلاح اسلامی بابل با بهره گیری از فضای جنگ و تمرکز افکار عمومی بر حوادث جاری کشور اقدام به استخدام بی ضابطه و رانتی حدود 150 نفر از دوستان و اطرافیان و بستگان خود در شهرداری نموده اند!

استخدام فامیلی و باندی در بلدیه در حالی صورت میگیرد که متولیان امر همواره مدعی ناترازی و کسری بودجه در حل معضلات اساسی شهر از جمله حمل و دفع زباله و یا ترافیک و... بوده و هستند.

درآمد شهرداری از عرق جبین مردم شریفی است که گاه خود نیز دارای جوان بیکار در خانواده بوده؛ اما به امید پیشرفت و آبادانی و عدالت، چشم بر افزایش نرخ عوارض و خالی شدن کیسه خود فرو بسته اند.

دردمندانه آنکه به رغم افشاگری مکرر رسانه ها و فعالان مجازی و اجتماعی پیرامون این اتفاق خسارت بار شاهد واکنشی از سوی نهادهای نظارتی و بازرسی و قضایی شهر و استان در راستای صیانت از حقوق عامه نبوده ایم که این امر شائبه هایی را در اذهان رقم زده است.

مسئولان قوه قضاییه به خصوص دادستان به عنوان مدعی العموم باید متوجه باشند که عدلیه، ویترین نظام اسلامی بوده و سکوت و بی عملی این نهاد در قبال تضییع منافع مردم جز تقویت حس بی اعتمادی و ناامیدی در لایه های مختلف اجتماع دستاوردی به همراه نخواهد داشت.

لازم است شهروندان دغدغه مند دیار مومنان و موطن شهدا با پیگیری این واقعه تأسف بار از طریق مسئولان در سطوح عالی نظام اسلامی مانع از تحقق بی عدالتی در حق مردم نجیب و ایثارگر و آسیب به اعتبار نظام مقدس اسلامی شوند.

دستگاههای نظارتی و بازرسی و قضایی باید مستحضر باشند که آسیب به اعتماد عمومی به خصوص در شرایط جنگی ناخواسته خدمت به جبهه دشمن در تضعیف اراده ها و بازی با حیثیت حاکمیت دینی است و بالطبع از این منظر برخورد محکم و جدی تر با عناصری که با سوءاستفاده از وضعیت موجود به حریم قانون و حقوق ملت اجحاف ورزیدند ضروری تر به نظر می رسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دادستان بابل کجاست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۲۵ ق.ظ

photo_2025-06-26_12-16-56_09jz.jpg

 

استوری بالا را یکی از اعضای شورای شهر بابل منتشر کرده است. پیش از او نیز در چند ماه اخیر بارها مطالبی پیرامون استخدامهای بی ضابطه در شهرداری بابل توسط رسانه ها منتشر و افشا شده است.

سوال اینجاست نهادهای نظارتی و بازرسی و قضایی از بروز چنین اتفاقی ناآگاهند؟ نمی خواهند برای دفاع از حقوق مردم و صیانت از حریم قانون کاری انجام بدهند؟ ادامه این سکوت خدمت به نظام و اعتماد عمومی نسبت به سلامت مسئولان است؟

در اردیبهشت گذشت اتفاقی شرم آور در دانشگاه علوم پزشکی بابل رسانه ای شد که به رغم اعتراض گسترده متدینین واکنش راضی کننده ای از سوی نهاد قضا به دنبال نداشت. قوه قضائیه ویترین نظام اسلامی است و نحوه مواجهه این دستگاه با ناهنجاری ها در میزان اعتماد عمومی به حاکمیت اسلامی تأثیرگذار است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این بار را با مصی موافقم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۴:۰۰ ب.ظ

‫ایران سربلند - ویرگول‬‎

 

مصی علینژاد همشهری ماست متأسفانه. البته بابل ما دارالمومنین و شهری سرشار از افتخار و عزت و غیرت و حماسه و علم و ایمان است. یکی هم این وسط خائن و وطن فروش در آمده است.

حرفی را دیروز مصی زد که تاریخی است و عبرت آموز. این بار را به نوعی با فحوای کلام او موافقم. گفت اسرائیل اشتباه کرد که جنگ را آغاز کرد. ما (اپوزیسیون جیره خوار) داشتیم کاری میکردیم مردم از نظام برگردند و فاصله بگیرند؛ اما این جنگ باعث میشود که مردم دوباره طرفدار انقلاب و نظام بشوند!

راست می گوید. تهاجم فرهنگی یک جاهایی اثر گذاشته بود هم روی بعضی مسئولان هم روی بعضی از مردم. عده ای از مسئولان گرفتار تجمل گرایی و اشرافیت و رانت و باندبازی شده اند. عده ای از مردم تحت تأثیر رسانه های دشمن به خودباختگی روی آورده و دغدغه هایشان در سطح برداشتن روسری و بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان و سلف مختلف تنزل پیدا کرده است. هیچ کدام از این اتفاقها در شأن جامعه اسلامی نیست. خیانت مسئولان ظاهرالصلاح به مبانی انقلاب و غلتیدن آنها در دامان مادیات و فساد مالی و اخلاقی و نیز گرفتار شدن لایه هایی از جامعه در منجلاب غربزدگی و خودباختگی و خودتحقیری داشت اندلس دیگر را پیش روی حکومت اسلامی ترسیم می نمود. 

جنگ تحمیلی غرب به واسطه سگ هار اسرائیلی شان یک بار دیگر باعث احیای شعائر دینی و ملی و انقلابی شد. یکبار دیگر مردم احساس کردند باید هوای همدیگر را داشته و در مقابل دشمن مشترک در صف واحد قرار بگیرند. حاکمیت هم باید حواسش را بیشتر جمع کند که فساد بعضی مسئولان باعث ضعف در تاب آوری مقابل دشمن میشود. جامعه اسلامی با این جنگ ناخواسته، به سمت اصلاحات انقلابی پیش خواهد رفت. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. این جنگ هم یکبار دیگر معنویت و مقاومت و روح شهادت طلبی را در مردم زنده کرد هم مسئولان را به بازنگری در عملکرد خویش فراخواند. این جنگ تا مدتها امنیت و عزت و رفاه مردم کشورمان را رقم زده و بازار وطن فروشان خائن را کساد خواهد کرد به حول و قوه الهی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۱۸ ب.ظ

photo_2025-06-15_14-16-25_u3yw.jpg

 

فاطمه

زهرا

عمویی ها، نی نی های خوشگل من

اومدید به یه مهمونی جدید. وارد باغ فرشته ها شدین. دوباره متولد شدین. تبریک میگم بهتون. خدا خیلی شما رو دوست داشت. همراه بابا مامان آوردتون پیش خودش. دست در دست فرشته ها بخندین و شادی کنین. هم بازی رقیه سه ساله بشین. این دنیا اندازه شما نبود. لیاقت شما رو نداشت. شما گلهای بهشت بودین، جاتون فقط تو آسموناست.

فاطمه خانم

زهرا جون

دِتِرای عمو

شما از جنس گلهای بهشتی هستین. عطر وجود شما همه عالمو پر میکنه. اون بالا مالاها که هستین، دستتون که میرسه واسه بچه های کوچولوی غزه کاری کنین، واسه هموطناتون آستین بالا بزنین. از خدا بخواین اون سگی که بچه ها رو گاز میگیره ادب کنه. شما پیش خدا آبرو دارین.

الان شما با همین سن کوچیکتون باب الحوائج مردمید. سپیدی پارچه ای که دورتون پیچیده شده با اون سرخی و کبودیهای که رو تن نازتون نشسته، سند اعتبار شما تو درگاه خداست. شما خودتون فرشته بودین، مدتی مأمور شدید به زمین که یادمون بیارید دنیا داره غرق سیاهی میشه. غبار سیاهی داره روشنی ها رو از بین میبره. یادمون آوردین زندگی زیر دود ظلمت که ارزش نداره. آخرش که خفه میشیم اگه داد نزنیم و کاری نکنیم و پنجره ها رو باز نکنیم. ارزش ما انسانها به حرکتی هست که برا از بین بردن سیاهی ها انجام میدیم. شما با خون خودتون آبروی سیاهی ها رو بردید. به اونایی که هنوز خوابن نشون دادین دیوها تحمل فرشته های مظلوم خدا رو ندارن.

فاطمه

زهرا

با بابا و مامان رفتین مهمونی فاطمه زهرا سلام ما رو هم برسونین. به خانوم بگید اینجا انبوه دلهای شکسته، تمنای نگاه پر مهرشو داره. خانوم عنایت کنه بساط ظلم و سیاهی برچیده میشه. بدی ها و نامردی ها داره به اوج میرسه. دیگه وقتشه پیش خدا شفاعت این مردمو بکنه. دیگه وقتشه خدا عذابشو بر نامردهای بچه کش نازل کنه.

عمویی ها، دیدار به قیامت. سلام ما رو به شهدای غدیر برسونید. خدا از اون عیدی هایی که به شما داد واسه ما هم کنار بذاره ایشالله. انتقام شما رو بگیریم و بیایم درگاه کبریایی حق، نوکری باغ و بستان اهل بیت رو بکنیم. دختر کوچولوهای من! اونجا دستتون خیلی بازه. الان شما از همه ابرقدرتها قدرتمندترین. بساط اونایی که زن و بچه ها رو میکشن جمع کنین. خدا رو به کبودی بدنهای نازنینتون قسم میدیم دشمنای مردم بیگناه رو به سزای اعمالشون بندازه.

 

تقدیم به فاطمه و زهرای معصوم و پدر و مادرشون آقا محمدرضا ذاکریان و زینب خانم نبی زاده و همه شهدای مظلوم مبارزه با فرعونیان زمان

تشییع این خانواده شهید فردا در بابل و امیرکلا برگزار خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آزمونی دیگر برای دادستان بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۴۶ ب.ظ

سریال ادامه دار انتخاب شهردار بابل - ایرنا

 

شهرداری بابل دوباره سوژه فضای مجازی شده است. اخباری در خصوص استخدامهای رانتی و بی ضابطه توسط شهرداری بابل در سطح رسانه های محلی منتشر شده که نیازمند توجه و رسیدگی جدی نهادهای نظارتی است.

دادستان جدید بابل در مواجهه با هنجارشکنی بی سابقه اخیر در دانشگاه علوم پزشکی این شهر نتوانست افکار عمومی را راضی نگه دارد. امیدوارم در چالش جدید با ورود به موضوع افشا شده پیرامون عملکرد شهرداری بابل برخوردی قاطع و جدی را به نمایش بگذارد. از جمله آسیب هایی که دستگاه عدلیه در اذهان عموم با آن مواجه است عدم رضایت عمومی نسبت به نحوه برخورد با صاحبان قدرت و مکنت است که لازمه رفع آن اقدام جدی و فوری در دفاع از حقوق عامه می باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حمد شفا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۲۸ ق.ظ

photo_2025-05-17_06-04-41_wpj.jpg

 

آقا محمدحسین طبرستانی را از وقتی که شناختم یعنی دوره نوجوانی همه اش در حال دویدن بود برای مسجد، برای بسیج، برای کارهای فرهنگی و خیریه و...

الان با کوله باری از تجربه میدانی فعالیت در عرصه انقلاب و اجتماع، یکی از بزرگترین هیأتها، یکی از بزرگترین موکبها، یکی از بزرگترین مجموعه های جهادی کشور را اداره میکند. دامنه فعالیتهای این نیروی خودجوش و آتش به اختیار عرصه دفاع از ارزشها فراتر از بابل و مازندران در تهران و خوزستان و قم و لرستان و کرمانشاه و... نیز نمود و جلوه هایی زیبا و ماندگار پیدا کرده است. سر قضیه ساخت مسکن زلزله زدگان در برنامه ای تلویزیونی با او گفتگو کرده بودند که چطور یک هیأت و یک مجموعه مردمی مستقل مذهبی میتواند اینطور گستره اثرگذاری اش را حتی بالاتر از سازمانهای دولتی در سطحی عالی و آموختنی به پهنای کشور وسعت ببخشد؟

نمیدانم شاید کرونای جدید است که زده به قلب و ریه او. حالا در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران بستری است. دیشب که خبر کسالتش را منتشر کردم، امام جمعه تماس گرفت، فرماندار پیام داد، دوستان مشترک خبر گرفتند و پیگیر شدند. رفقا همه مطلعند و برایش دست به دعا برده اند. شما هم حمد شفایی برای سلامتی محمدحسین بخوانید. عمری برای اهل بیت و به خصوص اباعبدالله دوید و از جان مایه گذاشت ان شاءالله به حق ام الائمه مادرمان حضرت زهرا هر چه زودتر صحیح و سالم و تندرست برگردد به عرصه خدمت و آماده شود برای روزهای با شکوه عرفه و غدیر و محرم و اربعین. دوباره با پای خودش برود بالای سر مدارس نیمه کاره ای که در مناطق محروم لرستان و خوزستان در دست ساخت دارد، بیاید قم بالا سر محموعه جهادی اش بایستد و خدمت کند، برود نجف و کربلا موکب اربعین را مهیا کند. باز هم کبوتر حرم حسینی باشد، ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیر ذره بین

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۴:۴۲ ب.ظ

مسئولان علوم پزشکی بابل هر یک به نوعی نسبت به آنچه همزمان با سالگرد دانشجوی نخبه شهید این دانشگاه و در سالنی مزّین به نام او رخ داد اظهار تأسف می کنند اما حاضر نیستند با عوامل این هنجارشکنی برخورد کنند. آنها در خلوت و به طور درگوشی صرفا به عذرخواهی شفاهی و قول اکید بر ممنوعیت دعوت مجدد از دلقک هتاک بسنده می نمایند. کمترین کاری که دانشگاه میتواند در مواجهه با این هنجارشکنی و بی اخلاقی شنیع انجام دهد شکایت از دلقک بی ریشه ای است که با سوءاستفاده از فضای موجود اقدام به هجو ارزشها و حرمت شکنی و ترویج فحشا نموده است.

جالب است بدانید در دوره مدیریت اسبق دانشگاه که همفکران همین طیف در کرسی ریاست بودند در حالی که سوءمدیریتها باعث شد تلفات کرونا در بابل به رکوردی ملی دست یابد دغدغه حضرات ساکت نمودن و بعضا به دادگاه کشاندن منتقدین بود.

بی شک حالا که سکوت و بی عملی در مقابل هتاکی اخیر در دانشگاه را برگزیده اند زین پس نیز مدیران دانشگاه حق ندارند از منتقدان خود و فعالان رسانه ای اقدام به طرح دعوا نموده و پای آنها را به دادگاه و پاسگاه بکشانند. روا نیست عزیزان مدعی در مقابل بی ناموسی انسانی هرز و بی شرم سکوت کنند اما برای خدشه بر کرسی قدرت و مکنت خویش رگ گردنی شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا