اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۵۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابل دارالمومنین» ثبت شده است

جیغ بنفش اصلاح طلبان بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۳۵ ق.ظ

پرونده نجفی بسته‌ شد؛ قتل استاد عمدی بود | ایندیپندنت فارسی

 

مشکلات آموزشی و تربیتی وزارت آموزش و پرورش آنقدر زیاد هست که رقص دستجمعی دانش آموزان پسر در مراسم صبحگاه مدرسه ارزشی برای پرداختن در نفی و اثبات و رد و تاییدش ندارد؛

اما حالا که اصلاح طلبان بابل از این فرصت به زعم خود طلایی برای عقده گشایی در فضای رسانه بهره برده و علاوه بر سهم خواهی از این وزارت به دنبال تغییر فضای مطالبات مردمی و کم رنگ سازی اولویت هایی چون گرانی و بیکاری و رکود و بی برنامگی دولت و برجسته نمایی از معضلات درجه چندم مثل فیلترینگ و رقص در مدارس و ... هستند بد نیست یادآوری شویم که وزیر مطلوب این جماعت در وزارتخانه مذکور کسی نیست جز محمدعلی نجفی که اسطوره آزادی و پایبندی به حقوق زن و ... است! همانقدر که شعار ناموس پرستی به قواره اغتشاشگران غیرت ستیز تنبان شل نمی آید، حمایت از آزادی و احترام به حقوق انسانی و ... گنده تر از دهان اصلاح طلبان سفیدشوی نجفی قاتل است.

راستی جناب فاطمی نماینده هاشمی پرست بابل که در دولت قابل هر روز مشکلات مردم در کشاورزی و صنعت و خدمات عمومی را فریاد میزد نمیخواهد جواب بدهد که چرا به یکباره با تغییر دولت و روی کار آمدن همپالکی های بی برنامه اش مهر سکوت بر لب زده و تنها مطالبه اش آزادی رقص در مدارس است؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک فاتحه لطفا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۴ دی ۱۴۰۳، ۱۲:۴۸ ب.ظ

آقا علی رضا مرادی گردن من و همه بچه های بسیجی بابل حق دارد. پریروز که زنگ زدم فوت دختر دلبندش را تسلیت بگویم وسط مراسم ترحیم بود. لابلای شلوغی ها صدایش را به زحمت شنیدم که گفت: برو حرم و برای او قرآن بخوان. 

امروز رفتم حرم از طرف مرحومه فاطمه خانم مرادی زیارت کردم، نماز خواندم. قرآن دست گرفتم و قصد کردم هر سوره ای آمد به نیابت از او بخوانم. سوره مومنون آمد: 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿٣﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿٤﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿٥﴾ إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿٦﴾ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿٧﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿٨﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿٩﴾ أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿١٠﴾ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿١١﴾....

شما هم برای شادی این بانوی مومنه فاتحه ای نثار کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رییس علوم پزشکی بابل دقت کند

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ دی ۱۴۰۳، ۰۵:۰۸ ق.ظ

هشدار انصارحزب الله مازندران و جبهه اسلامی عدالتخواه بابل به رییس تازه وارد دانشگاه!
رییس جدید دانشگاه علوم پزشکی بابل که به صورت شتابزده و بر خلاف شعار وفاق بدون مشورت با بزرگان و نخبگان این دیار انتخاب گردید در پیامی به مناسبت شب یلدا، مدعی شد که در این زمانه به "سبب فشارهای اقتصادی و برخی کج سلیقگی ها، تاریکی غم بر زندگی ایرانیان چیره شده"!
وی البته شهامت و انصاف لازم را برای تعیین نقش دوستان و همفکرانش در ایجاد تاریکی مورد ادعای خود نداشته؛ اما باید مستحضر باشد که وظیفه یک مسئول در جمهوری اسلامی همراستایی با رسانه های اپوزیسیون در سیاه نمایی و پاشیدن بذر ناامیدی در جامعه نیست و اگر احیانا از کارکرد مدیریتی خود ناامید است شایستگی احراز این مسئولیت را نخواهد داشت. 
دارالمومنین بابل شهری تاریخی، متمدن و دارای پیشینه فرهنگی و مذهبی غنی است که حضور مدیران ضعیف و خودباخته و ماجراجو را بر نمی تابد.
والسلام علی عبادالله الصالحین
انصار حزب الله استان مازندران
جبهه اسلامی عدالتخواه شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سید مهدی کابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۱۱ ق.ظ

photo_2024-12-11_07-59-40_go67.jpg

 

مرحوم سید مهدی کابلی که به تازگی به رحمت خدا رفت، خیّر بی ادعا و گمنام بابلی بود که اولین مرکز درمان ناباروری استان مازندران به نام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بابل راه اندازی کرد که تا کنون بیش از سه هزار کودک در آن متولد شده اند. علاوه بر این وی در زمینه ساخت مسجد و مدرسه و دارالقرآن و تجهیز بیمارستان و... هم مشارکت داشت و بانی خیر گردید. روحش شاد؛ کثرالله امثاله.

چندی پیش مصطفی نیازآذری از متهمان دانه درشت و فراری پرونده اکبر طبری پس از بازگشت به کشور و به منظور سفیدشویی خود اقدام به اهدای چند دستگاه خودروی آمبولانس به اورژانس بابل نمود که دز نماز جمعه با عنوان خیّر ناشناس! مورد تجلیل قرار گرفت و به افتخارش طلب ارسال صلوات گردید.

امیدوارم برای مرحوم کابلی که از مال حلال خود اقدام به فعالیت خیریه و عام المنفعه می نمود هم از تریبون نماز جمعه صلوات و فاتحه ای نثار شود.

گفتنی است به همت دکتر سید علی مظفرپور رییس جوان و متعهد و خوشنام دانشگاه علوم پزشکی بابل مراسم تجلیلی برای این نیکوکار فقید برگزار شد که جای تقدیر و سپاس دارد.

از خوانندگان محترم وبلاگ هم درخواست اهدای دسته گل صلوات برای آن مرحوم را دارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یحیی نژاد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۵ ق.ظ

photo_2024-11-26_09-53-26_6ajw.jpg

 

در بابل بیمارستانی داریم به نام شهید یحیی نژاد، کسی هم اسمی غیر از این را نمی گوید. بعضی اسامی مکانها به رغم تغییر بعد از انقلاب تا مدتها از سوی عده ای با اسم قدیمی یاد می شدند و می شوند. اما بیمارستان یحیی نژاد را همه همینطور نام برده اند. تنها با پرسش از بعضی قدیمی ها فهمیدم که نام آن قبل از انقلاب بیمارستان شاهپور بوده است. این بیمارستان چون در مرکز شهر قرار دارد معراج شهدای شهرستان هم بود و تقریبا اغلب شهدای بابل از این نقطه تشییع شده اند.

امروز روز شهادت عباس یحیی نژاد است که در همین بیمارستان به شهادت رسید؛ 6 آذر 1357.

مرحوم محمد تهرانی قد کوتاه و هیکل تپلی داشت و فرز و چابک نبود. اغلب بچه های مسجدی شهر او را دیده اند. محمد تهرانی می گفت من و عباس یحیی نژاد با هم در بیمارستان بودیم که مأموران حمله کردند. هر دو به سمت دیوار دویدیم. عباس توانست برود بالا من نتوانستم. مأمور شهربانی آمد نشست و با اسلحه اش مرا نشانه گرفت. عباس او را می شناخت. با این که میتوانست فرار کند، برگشت و او را به اسم صدا زد و گفت که این کار را نکند. اما او ناجوانمردانه شلیک کرد و تیر هم به عباس خورد و ...

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مشکلات جناحی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۲۲ ق.ظ

احمد فاطمی‎ (@dr.ahmadfatemi) · Tehran

 

احمد فاطمی یکی از نمایندگان بابل در مجلس شورای اسلامی است که به تصورش با اتمام کار دولت رییسی و روی کار آمدن دولت همفکر او دیگر مشکلات کشاورزی و مسکن و اشتغال و راه و شهرسازی و ... حوزه انتخابیه اش حل شده و نیاز نیست مثل گذشته فریاد گلو بیرون داده و برای وزیر و مسئولی خط و نشان بکشد. الان تنها مشکلی که گریبانگیر مملکت است جذب دوتابعیتی ها در مناصب حساس حاکمیتی است که باید برای آن کاری کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرا دولتی ها

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۳۶ ب.ظ

امروز فرماندار انزلی بابت کاربردن کلمه ای اهانت آمیز نسبت به بعضی خبرنگاران به دستور استاندار گیلان عزل شد.

در دولت شهید رییسی هم سرپرست فرمانداری رفسنجان به خاطر استفاده از کلمه ای توهین آمیز خطاب به یکی از خبرنگاران به دستور احمد وحیدی وزیر کشور وقت برکنار گردید.

یادم است همان روزها امام جمعه شهر امیرکلای بابل در پشت تریبون نمازجمعه به منتقدان خود که از قضا جزو جوانان متدین بودند اهانت کرد؛ اما به رغم انعکاس رسانه ای گسترده آن و آسیبی که به جایگاه نمازجمعه وارد گردید همچنان در این منصب حضور دارد. این مساله نشان میدهد اصلاح در مجموعه های فرا دولتی سخت تر بوده و با مقاومت بیشتری از سوی صاحبان قدرت مواجه می گردد. امیدوارم روزی برسد که قدرت برای هیچکس مصونیت آور نباشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تقابل با تحریف

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ

محمد هادی اردبیلی» پدر صنعت مس درگذشت | پایگاه خبری جماران

 

photo_2024-11-13_11-40-09_mh8s.jpg

 

مرحوم مهندس اردبیلی سفیر اسبق ایران در نروژ که در جریان اشغال سفارت ایران توسط منافقین برای ساعاتی به گروگان گرفته شد و از فعالین فرهنگی بین الملل که باعث جذب بسیاری از گروههای آزادی خواه به سمت جمهوری اسلامی و افکار حضرت امام گردید مشهور به پدر صنعت مس ایران نیز هست. او در راه اندازی کارخانه های بزرگ صنعت مس بعد از پیروزی انقلاب نقش بسزایی داشت. آمریکایی ها که در زمان شاه زمام امور صنایع مادر را در دست داشتند می گفتند نه خودمان این کارخانه ها را راه می اندازیم و نه شما می توانید چنین کنید. خاطرات گرانسنگ مرحوم اردبیلی در کتاب "جبهه پشت جبهه" به تفصیل درباره چگونگی راه اندازی این کارخانه ها و نیز فعالیت های فرهنگی و سیاسی وی توضیح میدهد که بسیار جذاب و خواندنی است.

او که متولد شهرستان بابل است در اثنای خاطرات خود به نحوه آشنایی اش با حضرت امام و انقلاب می پردازد و به جلسات مرحوم حاج آقای یزدانی در سالهای 41 و 42 اشاره می کند که نقش بسزایی در تبیین دیدگاههای حضرت امام و جذب جوانان به انقلاب اسلامی داشت.

پیش تر یکی از عناصر توده ای به نام انوشه که هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب به زندان افتاد و متأسفانه میدانی هم در بابل به نام او نامگذاری گردیده در کتابی مدعی شده بود انقلاب در بابل توسط عناصر چپ گرا شکل گرفت و مذهبی ها از سال 56 وارد عرصه مبارزه با طاغوت گردیدند. گفتنی است بسیاری از مبارزین و فعالین نسل اول انقلاب هنوز در قید حیات هستند که اگر حرکتی برای ثبت خاطراتشان صورت نگیرید امکان غلبه گرایش های تحریف آمیز در روایتگری وقایع تاریخی قوّت خواهد گرفت.

"حاج آقا یزدانی علاوه بر آموزش مسائل مختلف مذهبی در جلسه همواره تاکید می کرد که شما باید در منزل در اجتماع و در دبیرستان به صورت یک انسان نمونه باشید تا الگوی دیگران قرار بگیرید.

حاج آقا یزدانی طلبه ساده ای بود و شغلش هم بقالی بود، ولی با احساس مسئولیت و دغدغه مندی ای که داشت نقش بزرگی در تربیت جوانان شهرمان ایفا می کرد. هم چنین ایشان در سالهای ۴۱ و ۴۲ اعلامیه های امام خمینی را تکثیر میکرد و در اختیار اعضای جلسه میگذاشت و ما مخفیانه شب ها آنها را به داخل مغازه ها و خانه های شهر می انداختیم

بارها ساواک شهرمان حاج آقا یزدانی را بازداشت و زندانی نمود و سعی می کرد جلوی فعالیت هایش را بگیرد ولی موفق نبود. زیرا ایشان به محض آزادی دوباره جلسات را برپا میکرد و برای آن که حساسیت ساواک کمتر شود جلسات را که پیش از آن همه هفته در خانه خودش تشکیل می شد، تبدیل به جلسات سیار در خانه های اعضا نمود و به همین علت ساواک متوجه

تشکیل جلسات نمیشد و لذا دیگر کمتر با ایشان برخورد میکرد.


حاج آقا یزدانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علت فعالیت های وسیعی که در رابطه با انقلاب داشت مغازه و تمام اجناسش را فروخت و به حوزه رفت و به لباس روحانیت ملبس شد و یکی از فرزندانش هم در جبهه جنگ تحمیلی شهید شد."

 

5uvo_photo_2020-02-13_20-59-05.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِین

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۰۸ ق.ظ

photo_۲۰۲۴-۱۱-۰۸_۱۸-۳۵-۰۹_qwe7.jpg

 

این مرد نجیب و دوست داشتنی، آقای علی گلزاده از بسیجیان خوب و مخلص بابلی است که پیکان وانتش را برای کمک به مردم لبنان هدیه نمود. اقدام او در سطح کشور صدا کرد و خیلی ها را تحت تاثیر قرار داد. البته عزیزان دیگری در جای جای کشور اموالی را به جبهه مقاومت تقدیم کردند که چه بسا چند برابر پیکان وانت آقای علی گلزاده قیمت داشت؛ اما کار او از این بابت مورد تحسین و توجه قرار گرفت که بخش اصلی دارایی اندک خود را به پیشگاه الهی هدیه داد. او معتقد است حالا که نمیتواند جانش را برای آزادی قدس نثار کند لااقل مالش را در این راه تقدیم نماید. انگیزه اش این بود که دل امام عصر عج و رهبر انقلاب را شاد و راضی نماید.

بچه های باصفای هیأت بیت العباس بابل در مراسم جشن میلاد حضرت زینب سلام الله علیها از اقدام شکوهمند این مومن راستین مکتب رسول الله تقدیر به عمل آوردند. دعاها، نفس ها و تپش قلب دغدغه مند دلسوختگان جبهه حق، به یقین ارزشمندترین سلاح دشمن شکن مجاهدان سبیل الله است که اراده الهی را بر شکست جبهه زر و زور و کفر و ظلم و غارتگری، جلب نموده و تحقق نصرت خداوند بر لشکریان سپاه نور را مقدّر خواهد ساخت. ما با همین دلهای با صفا و قلبهای نورانی بندگان مخلص خدا به مصاف انبوه تجهیزات فریبنده فرعونیان دوران می شتابیم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنگره دارالمومنین

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ

ایسنا - اولین همایش ملی دارالمومنین بابل

 

کنگره دارالمومنین (بابل) یک طرح غصبی است که از پیشنهاد دهنده و طراحان آن نه کسب اجازه و نه درباره نحوه درست اجرای آن، نظرخواهی شد.

رفقا نجابت به خرج دادند که عیبی ندارد حالا هر چه باشد حتی به نام دیگران بالاخره به نفع جبهه فرهنگی انقلاب و اندیشه تمدنی اسلام خواهد بود که اینگونه نشد! لااقل در سال نخست اجرای کنگره شاهد اتفاق امیدوار کننده ای نبودیم. برگزاری مراسم در فضایی دور از دسترس مردم، دعوت از سخنرانان بی ربط و سیاسی، عدم تصمیم گیری جهت پیشرفت و اعتلای فرهنگی شهر و قصور در شناخت و شناساندن نخبگان و تاریخ دیار و... بیشتر شائبه اتخاذ رویکردهای تبلیغی صرف و بیلان کاری و رزومه سازی و تحکیم پیوندهای منفعت طلبانه سیاسی با مافیای قدرت در پایتخت را دامن می زد.

امید است در سال دوم برگزاری این کنگره شاهد استفاده از دیدگاههای صاحب نظران دلسوز و آشنا با فرهنگ و تاریخ بوده و هر چه بیشتر از نیّتهای انتخاباتی و سهم خواهانه فاصله بگیریم. معرفی پیشینه و نیز چهره های برجسته فرهنگی و دینی و علمی و ... حوادث و اماکن اصیل تاریخی و ... شهرستان در حدود هزار سال اخیر، فعال سازی ظرفیتهای معطل مانده فرهنگی شهر به خصوص در عرصه مساجد، ارزش گذاری برای فعالیتهای پیشتاز و تحول آفرین نخبگان و...  میتواند در تقویت هویت اجتماعی و حس خودباوری مردم به خصوص نسل جوان موثر بوده و آینده ای بهتر با جامعه ای سالم تر و ایمانی و تعالی خواه را رقم بزند. 

کنگره باید پیوست و ثمره علنی و عملی و محسوس و خروجی موثر داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک کتاب خوب برای علاقمندان به فرهنگ و آموزش

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۵۸ ق.ظ

photo_2024-10-30_07-45-21_ysid.jpg

 

آ سید محمد نوروزیان امیری، یوسفعلی میرشکاک بچه های حزب اللهی و جبهه فعالان فرهنگی انقلاب در مازندران است. دانشمندی جوان صاحب قلم و اندیشه و علم و هنر و خوش ذوق و ایده پرداز و ادیب و دغدغه مند که مصاحبت با او از شیرین ترین و پرباربرترین لحظات زندگی دوستان به شمار می آید. 

این استاد موفق دانشگاه و عضو برجسته هیات علمی در مباحث تربیتی صاحب مکتب و نگاهی نو و مستقل و سازنده است که دامنه سخنرانی ها و کرسی های نظریه پردازی اش را در گستره دانشگاهها و محافل علمی و فرهنگی کشور بسط داده است.

به تازگی کتابی از او با عنوان "مقدمه ای بر مدیریت آموزشی حکمت بنیان" منتشر شده که خواندن آن برای همه علاقمندان حوزه تعلیم و تربیت مفید خواهد بود.

این اثر به بررسی عمیق حکمت و کاربست آن در مدیریت آموزشی پرداخته و فرصتی برای درک بهتر چالش‌ها و فرصت‌های موجود در سیستم‌های آموزشی ایجاد میکند.
این کتاب به فعالان حوزه تعلیم و تربیت کمک می‌کند تا با دیدگاه‌های نوین و راهکارهای مؤثر به بهبود کیفیت آموزش و پرورش بپردازند.

برای تهیه کتاب به صورت الکترونیک یا چاپی به این دو روش اقدام کنید:

مراجعه به لینک  https://taaghche.com/book/214742

و یا تماس با انتشارات آکادمی علوم


09111418072

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تفاوت بنزینی مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۴۴ ب.ظ

تکلیف کارت سوخت جایگاه ها در ۱۴۰۳ مشخص شد » تازه نیوز

 

در نیم سال اخیر با خودروی شخصی در استانهای مختلف تردد داشتم اعم از گذری یا اقامت و طبعا به پمپ بنزینهای این استانها مراجعه کردم. قم، تهران، مازندران، سمنان، خراسان رضوی، مرکزی، اصفهان، لرستان، همدان، کرمانشاه و ایلام. در همه این استانها می شد از کارت سوخت جایگاه استفاده کرد به جز مازندران. با اینکه به مازندران که زادگاه خودم است دوبار سفر و چند روز اقامت داشتم حتی یکبار هم موفق به استفاده از کارت سوخت جایگاه نشدم. از دوستان مختلف پرس و جو کردم و متوجه شدم اغلب با همین معضل مواجه هستند. بعضی جایگاه داران از اساس میزنند زیر موضوع و می گویند اصلا کارت سوخت ندارند. بعضی جایگاه دارها مثل جایگاه مستقر در ایستگاه آمل (شهرستان بابل) به راحتی مشتریان را بر اساس چهره یا پلاک ماشین ممیزی کرده به بعضی ها کارت می دهند به بعضی دیگر می گویند سهمیه کارت تمام شده و باید پول اضافه برای دریافت کارتهای شخصی اجاره ای بدهید!

این مشکل را از طرق مختلف پیگیری کردم اثری نداشت. امروز دیدم شماره تلفنی را در رسانه ها منتشر کرده اند که اگر دیدید جایگاه دار به شما کارت سوخت نمیدهد بلافاصله تماس بگیرید. فعلا که در مازندران نیستم. دوستانی که این مطلب را میخوانند لطفا امتحان کنند واقعا تماس با این شماره می تواند مشکل را برطرف کند یا خیر.

شماره منتشر شده برای پیگیری عدم ارائه کارت سوخت جایگاه داران در سراسر کشور: 09627

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پسر و نشان پدر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۱ ق.ظ

امروز سالروز شهادت سلیمان ذاکریان از شهدای ارتشی شهرستان بابل است. همسرش خواهر سردار دوست داشتنی شهید مهدی نصیرایی است. به سلیمان می گفت تو پیامبر من هستی! حضرت سلیمان حیات بخش و طراوت انگیز و پادشاه دل بی قرار من، در کنار توست که به سعادت و خوشبختی و آرامش می رسم. 

جنگ که شد سلیمان به جبهه رفت و خودش را به خط رساند. امروز روزی سال 62 در اطراف مریوان با حمله توپخانه دشمن به شهادت رسید. پیکرش را آوردند. زن دوست داشت او را در آغوش گرفته و برای آخرین بار صورت ماهش را ببوسد. نگذاشتند. خیلی که اصرار کرد مجبور شدند راستش را بگویند که سلیمان سر در بدن ندارد.

سلیمان دوست داشت پزشک شود که شرایطش فراهم نشد. به ارتش که رفت در بهداری مشغول خدمت شد. پسرش حبیب آرزوی پدر را برآورده کرد و پزشک متخصص رادیولوژی شد. کرونا که آمد باز هم مثل پدر بسیجی خط شکن بود. در صف اول خدمت به مردم، مبتلا شد و اندکی بعد به شهدای سلامت پیوست.

شادی روح این پدر و پسر شهید صلواتی هدیه کنیم.

 

یادمان شهید سلیمان (پرویز) ذاکریان

یادمان شهید حبیب ذاکریان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گذار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۴۵ ق.ظ

سفر به ابدیت – آیت الله نکونام

 

آقا علیرضا زرقانی تحصیلکرده مقطع دکتراست و در امور تربیتی و روانشناسی صاحب نظر است. او را از چند دهه قبل که ساکن بابل بود می شناسم. از فعالین قرآنی و فرهنگی در استانهای مختلف کشور است. مادرش به رحمت خدا رفت. رفقا مجلسی برای او در بابل تدارک دیده اند.

صبح داشتم اطلاعیه اش را در گروههای مجازی منتشر میکردم که یکی خبر داد پدر آقا مجید آرمده هم به رحمت خدا رفته و امروز تشییع میشود. تماس گرفتم و تسلیت گفتم. حجت الاسلام مجید آرمده و برادرش حجت الاسلام مهدی آرمده از فضلا و مبلغان خوب و موفق شهرستان بابل هستند. در گروههای مجازی خبرش را پخش کردم و توصیه کردم هر کس میتواند امشب نماز لیلةالدفن را به نیت مرحوم اسماعیل ابن غلامعباس به جا بیاورد.

در این حین آقا مصطفی مولایی پیام داد که برادرش دو هفته پیش به رحمت خدا رفته. تماس گرفتم و تسلیت گفتم. دکتر مصطفی مولایی اهل قائمشهر فرزند شهید مولایی و متخصص هوشبری است؛ پزشکی متعهد و دست به خیر و انقلابی. برادرش جوان بود و بدون دلیل خاصی به طور ناگهانی در گذشت. هم تسلیت گفتم هم عذرخواهی کردم بابت اینکه اصلا از ماجرا خبر نداشتم.

دوستی هم پیام داد که پدر دامادشان امروز فوت کرده...

ایتا را بستم که دیگر از این دست اخبار نشنوم! البته حقیقت را گریزی نیست. روح همه رفتگان شاد. خدا مومنان در گذشته را غریق رحمت واسعه خودش قرار داده و قلم عفو بر پرونده اعمالشان بکشد. خدا ما را هم رهرو صدیق طریقت حق و فراری از گناه و مورد رضایت خودش تربیت کند.

ممنون میشوم شادی روح همه این عزیزان فاتحه ای قرائت کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سهم من چی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ

حواسمان به غنیمت خواهی مدعیان در دولت پزشکیان باشد|با یک کاغذ نمی  توانیدصاحب منصب شوید | فریاد جنوب

 

تا الان بالای ده بار با شکایت بعضی مسئولان قضایی و انتظامی و امام جمعه و شهرداری و شورا و... در مازندران و قم به دادگاه احضار شده ام. یک فقره محکومیت هم دارم؛ چهار ماه زندان بود که تعلیق شد. یعنی دولت جدید نمیخواهد حق مرا ادا کند؟ یک پست ناقابل هم سهم من نیست؟ مومنین به انقلاب در دایره وفاق جایی ندارند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عباس منصور اهل بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۴۶ ق.ظ

تصاویری دیدنی از جزیره خارک

 

عباس منصور را نمی شناسم و اگر کسی شناخت یا اطلاعی درباره وی دارد ممنون میشوم پیام بگذارد. این مطلب اشارتی درباره اوست:

قبل از آنکه مرا به خارک بفرستند؛ یک روز سرهنگی به نام کیانی که گویا با سرهنگ بابا امجدی که رئیس ساواک آبادان بود، برادر بود، مرا احضار کرد و گفت: «تو چه کار کرده‌ای؟» گفتم که من بی‌گناهم و مرا بیخود گرفته‌اند. و تلفن کرد و پرونده مرا آوردند. وقتی پرونده مرا آوردند. من دیدم آن اعلامیه‌ای که قبلاً توضیحش را دادم و به قد یک کف دست بود، لای پرونده هست؛ و زیرش هم خط قرمز کشیده‌اند. گفت پس تو کاره‌ای هستی و بیخود خودت را به موش مردگی می‌زنی. باید بروی خانه آسید محمد بهبهانی و توبه کنی. خانه او در خیابان پانزده خرداد بود؛ و هر کس را که می خواست از مبارزه با شاه توبه کند به خانة او می‌فرستادند. سیدمحمد بهبهانی با دربار رابطه نزدیکی داشت. و به نظر من یک روحانی نما بود. خلاصه به من هم فشار آوردند که تو هم به خانه بهبهانی برو. بهبهانی همان طور که گفتم از آن آخوندهای درباری بود و با دربار کاملاً ارتباط داشت. من گفتم چرا من باید پیش آقای بهبهانی بروم؟ من خودم یک روحانی هستم. یک آخوند اسلامی هستم. پیش او بروم که چه شود؟ من گناهی نکرده‌ام که بروم توبه کنم. این را که گفتم بلند شدم و همان طور به دیوار تکیه دادم. گفت پس می‌خواهید چه کنید؟ گفتم مرا از ایران تبعید کنید. گفت کجا تبعید کنیم؟ گفتم به نجف اشرف. خندید و گفت نه تو را به مسکو تبعید می‌کنیم! این حرف را از این رو زد که می‌خواست مرا کمونیست معرفی کند. این را که گفت بیرون رفت و من هم بیرون آمدم و به سلول خود برگردانیده شدم. یکی دو روز بعد هم مرا به خارک فرستادند
من را به جرم اخلالگری از زندان قزل قلعه به زندان جزیره خارک تبعید کردند. در میان یک عده شصت و یک نفری که دکتر کریم کشاورز، دکتر شهیدی و دکتر کریم پویا نیز در میان آنها بودند و از زندان شهربانی و زندان لشکر دو زرهی واقع در چهار راه قصر سابق (شهید قدوسی) انتخاب کرده بودند، همان زندانی که دکتر مصدق زندانی بود.
از این جمع فقط دکتر حسین آیدین که برایش خیلی تقلا کردند در آخرین لحظه تبعیدش منتفی شد و جمع شصت و یک نفری ما شد شصت نفر[1] . ما را با بی‌رحمی و خشونت تمام سوار یازده کامیون کردند و به طرف شیراز فرستادند.

خوب یادم هست که من در آن روز بیمار بودم و در داخل بهداری زندان به سر می‌بردم و در آنجا بستری شده بودم که آمدند و گفتند آقای رهنما بیا داخل بند. و بعد مرا کشان کشان به سلول خودم بردند و با حالت بیماری تب مرا مجبور کردند وسایل خود را جمع کنم. به طوری که مانع شدند هم سلولیهای من کمک کنند. هر چه گفتم لااقل اجازه دهید کمی حالم بهتر شود آن وقت هر بلایی می‌خواهید سر من بیاورید کسی گوشش بدهکار نبود. فقط می‌گفتند دربارة شماها دستور اعلی حضرت است و باید خیلی فوری اجرا شود. به هر حال ما را سوار کامیون کردند. تعداد کامیونها یازده تا بود و توسط 120ـ100 افسر و درجه‌دار و سرباز همراهی می‌شد.
فرمانده ستون اعزامی به خارک سرهنگ اکبر زند نام داشت که نشان رستاخیز شاه را داشت و در کودتای امریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد1332 فعالانه شرکت کرده بود.
در موقع حرکت سید ابوالقاسم انجوی مدیر روزنامه آتشبار که به عنوان تبعیدی همراه ما بود، این دو بیت را خواند:

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

روبه صفتان زشت خو را نکشند

گر عاشق صادقی زکشتن مگریز

مردار بود هر آن که او را نکشند.


ولی بعداً این آقا!، خود را در دامان دربار انداخت.
این‌گونه مرا هم جزء شصت نفر فرستادند به خارک، در این مسیر، ابتدا ما را بردند به شیراز و از شیراز به بوشهر اعزام شدیم و از آنجا ما را سوار کشتی کردند و به خارک بردند. آنجا ما را تحویل سروان وحدت [2] دادند که معروف بود از بهاییها است و از مسلمان جماعت کینه خاصی به دل دارد. او هم مسئول پادگان حفاظتی از زندانیها بود و هم مسئولیت حفاظت از زندان را بر عهده داشت.
من جمعاً حدود یازده ماه در خارک بودم و خارک در آن زمان دست کمی از جهنم نداشت. زیرا آنجا تنها زندان نبود؛ بلکه جولانگاهی بود برای سروان وحدت و رژیم که هر طور می‌خواهند با زندانیان معامله کنند.
شبها عده‌ای را مأمور می‌کردند که می‌ریختند و حمله می‌کردند به خوابگاه زندانیان و می‌زدند و می کوبیدند و قهقهه مستانه سر می‌دادند و سرمست از پیروزی می‌رفتند. سروان وحدت حتی از جیره زندانیان نیز نمی‌گذشت و همیشه مقداری از آن را به سرقت می‌برد. من در حالی به خارک تبعید شدم که هنوز در دادگاه محکوم نشده بودم و فقط توسط فرماندار نظامی بازداشت شده بودم. ولی می‌گفتند تو را چون مخالف شاه هستی و علیه شاه اعلامیه چاپ کرده‌ای بازداشتت کرده‌ایم. و چنین کسی دادگاه نمی‌خواهد، به خارک می‌فرستیمت؛ که زحمت دادگاه هم کم شود؛ بلکه خودت آنجا رفع زحمت کنی و بپوسی و تلف شوی (این را تیمور بختیار، بمن گفت!). این بود منطق کسانی که خود را رهبران تمدن کهنسال ایران می‌دانستند و می‌گفتند ما از جانب خدا مأموریت داریم این ملت را به رستگاری برسانیم.
به هر حال مرا با چنین منطقی به خارک تبعید کردند.
همان‌طور که گفتم در خارک زندانی عادی هم آورده بودند. ما در آنجا وضع بسیار بدی داشتیم. به عنوان مثال یک آقایی (عباس منصور) [3] همراه ما بود که اهل بابل بود. یک چشمش نابینا بود. نامه‌ای به مادرش نوشته بود که در آن توصیه کرده بود که ناراحت نباش بالاخره این دوره هم تمام می‌شود و باز من پیش تو می‌آیم. این نامه به دست سانسورچیان رژیم افتاده بود و آنها هم استنباط کرده بودند که این بنده خدا آرزوی نابودی رژیم شاه را کرده است و یا یک پیام رمزی به این صورت برای مادرش فرستاده تا او برود آن را به دوستانش بدهد و به آنها بگوید که آماده باشید، قیام عمومی علیه شاه در حال وقوع است. ملاحظه می‌کنید این استنباط دستگاه از نامه عادی یک فرد بود که برای مادرش می‌نویسد. آنها این نامه را بهانه قرار داده و آمدند این مرد مظلوم را بردند و او را می‌زدند که پدر سوخته با چه کسانی می‌خواهی علیه شاه کودتا کنی. آن‌قدر او را شکنجه دادند که چشم سالمش هم کور شد.
این عمل انعکاس وسیعی میان مازندرانیهایی که در زندان خارک بودند و کلاً همه ما، به وجود آورد. افرادی مانند مهندس برومند، آقای مهندس ابراهیم تمیمی از حزب آزادگان و آقای ابراهیم مقیمی که جزء زندانیان با وقار و با ارزش بودند به این عمل شدیداً اعتراض کردند: که چرا با یک زندانی که دستش از همه جا کوتاه هست این کار را می‌کنید؟ چرا از یک نامه ساده استنباط کودتا می‌کنید و در همه این جنایات دست سروان وحدت و بهاییهای دور و بر او کاملاً بازو مشخص بود که آنها نقشی مهم داشتند.
سختیهای زندان خارک را آقای کریم کشاورز در کتاب چهارده ماه در خارک نوشت و چاپ هم شد. البته من هم می‌خواستم کتاب یازده ماه در خارک را بنویسم که مثل سایر کارهایی که عقب افتاده انجام نشد. ولی او این کتاب را نوشت انصافاً کتاب خوبی هم هست، با بعضی اشتباهات.

پانوشت:

[1] اسامی شصت نفری که به خارک تبعید شدند و شیخ مصطفی رهنما جزء آنها بود.
1ـ آرسن آوانسیان (ارمنی) که بعداً محکوم به اعدام شد و حکم را هم اجرا کردند او در تهران تعمیرگاه اتومبیل داشت. 2ـ مهدی آقایی 3ـ منوچهر افشار 4ـ تقی باقری 5 ـ دکتر کریم پویا 6 ـ محمدعلی ترابی 7ـ حسن حاتمی (نام اصلیش جمشید حبرون می‌باشد و کلیمی بود.) 8 ـ فریدون دانشخواه 9ـ ناظم رسولی 10ـ لطیف ربیعی 11ـ دکتر اسماعیل شهیدی 12ـ مهدی کی مرام 13ـ کریم کشاورز 14ـ محمدهادی شفیعیها 15ـ عباس منصور 16ـ خسرو پوریا 17ـ محمدعلی یساری (مرندی) 18ـ ابوالحسن شیرزاد 19ـ سروش امُ (زرتشتی) 20ـ سید ابوالقاسم انجوی شیرازی (مدیر روزنامه آتشبار) 21ـ تورج سریری 22ـ حسن برومند 23ـ اسماعیل وحدت 24ـ محمدامین آخوندزاده 25ـ سید محمدتقی ابن سجاد 26ـ مهندس پرویز بحری 27ـ دکتر صادق پیروز 28ـ ادوارد ترکار اپتیان (ارمنی) 29ـ محمد هنریار 30ـ عباس خانپور 31ـ بهروز رضا خانلو 32ـ شیخ مصطفی رهنما 33ـ سعید ساویس (کلیمی) 34ـ مهندس رضا ضیائی 35ـ مهندس ابراهیم کیاندوست 36ـ رحیم ماهرو 37ـ رضا ملکی (شمیرانی) 38ـ روبن نوامارویان (ارمنی) 39ـ علی‌اکبر مکری 40ـ محمد شاهندستی 41ـ خسرو اسدی 42ـ اسدالله خدابنده 43ـ حسین آقایی 44ـ پرویز دُرودی 45ـ پرویز اتابکی 46ـ قنبر اسلامی 47ـ ناصر خموش 48ـ پرویز آذرخشی 49ـ سیف‌الله رفیعی 50 ـ سیمیک ماریاتیس (ارمنی) 51 ـ حسین مرزوان 52ـ محمود آخوندزاده 53ـ سروش رضاخانلو 54ـ جعفر صدای وطن 55 ـ محمدحسین امینی 56 ـ شماون وادبینیان (ارمنی) 57 ـ مرتضی تهرانی مقدم 58 ـ عیسی عالمزاد 59 ـ محمد پهلوان 60 ـ مهندس ابراهیم تمیمی.
[2] بنا به روایت کریم کشاورز که خود در شمار تبعیدیان به خارک بود رئیس پادگان آنجا در بدو ورود، ستوان کوثر نام داشت.
[3] عباس منصور دانشجوی جوانی که به خارک تبعید شده بود. او همیشه با نشاط بود؛ زیاد کار می‌کرد و همیشه یار و مددکار همه بود. در میان تبعیدیان خارک، چند خبرچین هم بودند. عباس که دانشجوی ادبیات بود و به سبک پرُ طمطراق و آرمانی به گروههای چپ گرایش داشت، هر نامه‌ای که برای نامزد خود می‌نوشت با وجود اینکه از سانسور اطلاع داشت جانب حزم و احتیاط را رعایت نمی‌کرد و جملاتی به کار می‌برد که رئیس پادگان آن را توهینی به خود می‌شمرد. او را به ستاد پادگان احضار می‌کند و با او به مشاجره می‌پردازد. عباس هم کوتاه نمی‌آید و سروان واحدیان رئیس پادگان خارک دستور می‌دهد که او را در انبار زندانی کنند. سربازان و گروهبانانی که حاضر بودند به جان عباس می‌افتند و گروهبان سلماسی با میلة آهنی به صورت عباس می‌زند که باعث ترکیدن تخم چشم عباس می‌شود. او که یک چشمش ضعیف بود چشم سالمش را هم در این واقعه از دست داد و تقریباً نابینا شد. عباس را روز 26 فروردین به بوشهر منتقل کردند و از آنجا به تهران اعزام شد. برای گروهبان سلماسی هم پرونده‌ای تشکیل دادند و او را به آبادان فرستادند که پس از مدتی تبرئه شد

منبع: کتاب خاطرات شیخ مصطفی رهنما، ص 49

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عرض تسلیت به یک دوست

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۵۶ ق.ظ

معنی پروانه سفید چیست ؟نماد و پیام های معنوی این موجود زیبا را ببینید! -  اندیشه معاصر

 

جواد رمضانزاده از دوستان قدیمی و خادمان عرصه قرآنی بابل و مازندران در سوگ همسر و همراه و همدل خویش نشسته است. خانم امیدیان دارای دو فرزند بود و دو کودک یتیم را هم سرپرستی می کرد. در جریان راهپیمایی اربعین در موکب دانشجویان قم دچار سانحه سوختگی شد و بعد از چند روز درمان، بال در بال ملائک به کوی وصال و وادی رحمت حق پر گشود.

در نجف بودم که خبر را شنیدم. از طرف این بانوی فرهیخته و مومن و پاکدامن، زیارتی مخصوص در حرم امیرالمومنین به جا آوردم، هر چند خودش دیگر همنشین نیکان عالم و ان شاءالله شفیعه محبان اهل بیت است. آنکه در راه عشق اباعبدالله سوخت شهید است؛ مصداق کامل "حلّت بفنائک". مهمان ابدی مادرمان حضرت زهراست.

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

ممنون میشوم فاتحه ای برای این بانوی مکرمه هدیه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهد تناقض

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۳۱ ق.ظ

توهین به مقام نبی خدا حضرت عیسی علیه السلام در افتتاحیه المپیک فرانسه در بالاترین سطوح سیاسی جمهوری اسلامی محکوم گردید.

فرانسه که خودش را مهد تمدن میداند دریای ژرف تناقضات رفتاری در مواجهه با ادعاهای پوچی است که به نام تمدن ارائه می دهد. این کشور در حالی دم از صلح می زند و میدان شارل دوگل را نماد آن تلقی میکند که میلیون ها نفر را در مستعمرات آفریقایی خود به خاک و خون کشانده و از جمجمه های آنها موزه ساخته است. دم از آزادی و حقوق انسانی میزند اما حضور محجبه در مراکز آموزشی را منع کرده جالب آنکه در همین مراسم افتتاحیه با اینکه مجوز حضور نمادهای همنجنس گرایی را میدهد مانع حضور ورزشکار مسلمان تیم ملی کشور خود به خاطر رعایت حجاب در می گردد!

توهین به مقدسات مسیحیت در این مراسم جهانی و در مقابل انظار میلیاردها انسان نشان میدهد تمدن غرب که مبتنی بر لذت جویی و استثمار و سرمایه سالاری است اصل اخلاق و معنویت و دین را مانعی در راه تحقق امیال نفسانی و سیری ناپذیر کانونهای ثروت دانسته و هویت زدایی و گستره پوچی و لاابالی گری را ضامن تأمین منافع کارتل های غارتگر اقتصادی می داند.

محکومیت این رفتار ننگین از سوری رهبر معظم انقلاب، وزارت امور خارجه و گروههای اسلامی شیعی منطقه باعث قدرشناسی مومنان آیین مسیح و تشکر آنها و انتقاد از رهبران کلیسا و معرفی بهتر دین اسلام در سطح جهان گردید.

مرحوم مهندس اردبیلی اهل بابل که اصالت آذری دارد و از او به عنوان پدر صنعت مس ایران یاد گردیده مدتی سفیر ایران در نروژ بود. او در خاطراتش می نویسد (نقل به مضمون) رییس کلیسای مرکزی نیکاراگوئه برای او نقل کرد وقتی به واتیکان و محضر پاپ رفت و از او خواست در برابر زورگویی ایالت متحده که با اعمال تحریمهای ناجوانمردانه باعث فشار سهمگین به مردم مسیحی این کشور گردیده موضعی اتخاذ کند با پاسخ سرد و ممتنع وی مواجه گردید که بهتر است با آمریکا همراهی کنید! او از این پاسخ پاپ متعجب شد و گفت من چندی پیش به تهران سفر کرده و با رهبر انقلاب ایران دیدار داشتم. او با اینکه مسیحی نیست اما ظلم آمریکا نسبت به مردم نیکاراگوئه را محکوم کرد اما شما که رهبر مسیحیان هستی حاضر نیستی از مظلومیت هم کیشان خود دفاع کنی. من کشیش مسیحی هستم اما از این به بعد رهبر من امام خمینی است. بعد از این مواجهه تند و تاریخی، پاپ دستور عزل او از تصدی امور کلیساهای نیکاراگوئه را صادر کرد. این دستور پاپ البته با بی اعتنایی مردمی روبرو شد که نمی خواستند زیر بار ظلم و زیاده خواهی و چپاولگری آمریکا کمر خم کنند.

اسلام دین منطق و حامی مستضعفان جهان است. در معرفی اضلاع جهان شمول مکتب اسلام بیشتر تلاش کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قدر متهمین اقتصادی را بدانید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۵۹ ق.ظ

مشرق نیوز - تصویر جدید ‎مصطفی نیازآذری

 

مصطفی نیازآذری از متهمان گردن کلفت پرونده اکبر طبری که از کشور متواری و به کانادا گریخته بود چندی پیش به ایران آمد و با عنوان جدید حاج مصطفی در مجامع عمومی ظاهر گردید. به رغم اعترضات رسانه ای عدالتخواهان متأسفانه هیچ خبری از رسیدگی به پرونده او منتشر نگردید که هیچ، شنیده ها حاکی است وی با پرداخت مبالغی کلان در سطح شهرستان بابل در حال انجام فعالیتهای خیریه و عام المنفعه! می باشد. شخصا خیلی امیدی به سیستم قضایی کشور ندارم. در پرونده فولاد مبارکه و پتروشیمی میانکاله و مهدی جهانگیری و تاجگردون و ... نیز ثابت شد گاهی نمیتوان روی عملکرد قوه قضاییه حساب باز کرد. به نظرم بد نیست اساسا ما نگاهمان را به مسائل جاری عوض کنیم. یک بابایی در شهر ما چند سال پیش ده میلیارد از شهرداری اختلاس کرده بود. صد میلیون تومانش را داد مرکزی قرآنی ساختند. جالب و تأسف بار بود امام جمعه شهر چند روز پس از آزادی وی از بازداشت به تقدیر از او پرداخت! تصاویر آن را هم با افتخار منتشر کردند، گور پدر نگاه مردم. چطور است ما هم شبیه این جماعت شویم. بگوییم اشکال ندارد، خورد که خورد، ته ریزه ای از سفره اش که به مردم رسید همان هم خدا را شکر!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طراحی صلواتی بنر هیئت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۸ ب.ظ

آقا علیرضا امیرسلیمانی از جوانان گل و متدین بابل و از فعالین شاخص فرهنگی استان است که در نهاد کتابخانه های عمومی مازندران مسئولیتی دارد. او در امور مرتبط با طراحی و گرافیک و... خوش درخشیده و البته مجری موفق بعضی برنامه ها و محافل فرهنگی نیز هست.

آقا علیرضا با همراهی دوستانش در آستانه ماه محرم به هیئتهای مذهبی اعلام کرده آماده است به طور صلواتی طراحی بنر جایگاه مراسم (پشت منبر و دکور) را انجام دهد. شماره تماسش را هم در اطلاعیه نوشته که می توانید از هر جای کشور با او ارتباط بگیرید. اجر او و دوستانش و همه خادمان درگاه اهل بیت علیهم السلام با حضرت اباعبدالله ان شاءالله.

 

photo_2024-06-30_15-40-02_d6ys.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا