اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۹ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

دست مریزاد به افسران جنگ نرم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۶ ق.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

سروقامت بسیجی، افسر ممتاز جنگ نرم، برادر ناصر آراسته؛ سلام علیکم

سخنان مستدل، محترمانه و صریح شما در دیدار اخیر با رئیس جمهور محترم در تاریخ 22/7/1392 در دانشگاه تهران، در فصلی که هجمه وادادگان عرصه های سیاست و فرهنگ و اجتماع برای به انزوا کشاندن فدائیان اسلام ناب شدت یافته است موجب عزت و نشاط سربازان راستین ولایت گردید.

تأکید شما بر مقوله "استقامت" بر مبنای وعده‌های خدشه‌ناپذیر خالق بی‌همتا نیز در این راستا قابل تقدیر است.

صداقت، شهامت و بصیرت ستودنی شما بی تردید، مصداقی روشن از عمل به تکلیف بر زمین مانده "ترویج معروف" است که در صورت توسعه این فرهنگ سازنده، انقلاب و نظام اسلامی، گام‌هایی استوار را برای نیل به قله‌های بلند رستگاری طی خواهد کرد و به الگویی تمدن ساز برای همه جوامع بشری تبدیل خواهد شد.

برادران شما در حوزه علمیه قم، در آستانه ماه پیروزی خون بر شمشیر و ایام بزرگداشت سالار شهیدانِ طریق هدایت و بزرگ‌داعیّ عرصه عمل به معروف ، با اهدای این لوح، برآنند تا گامی کوچک در سپاس از سخنان روشنگرانه حضرتعالی که تفسیری از آیه شریفه  "ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه" بود، بردارند.

سلام برادران خود را به همرزمان خط مقدمی انقلاب در دانشگاه تهران برسانید.

والسلام علی عبادالله الصالحین

جمعی از طلاب حوزه علمیه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امام با مرگ بر شاه مخالف نبود!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۰ ب.ظ

آقاجان! والله بالله امام با شاه مخالف بود. او خودش گفت با شعار مرگ بر شاه، شاه دیوانه را دیوانه تر کنید.

اسناد و مدارکش موجود است. سال 42 وقتی خیلی ها از ترس وحشی گری عمال شاه در لاک سکوت فرو رفتند این امام بود که فریاد زد: امروز شاه دوستی یعنی غارتگری.

امام بود که گفت: من مشت توی دهان این دولت می زنم.

شما چرا حرف هر کس و ناکسی را باور می کنید؟ یک آدم دم کلفتی بلند شده است و از قول مرحوم پدرش ادعا کرده امام طرفدار شاه بوده! شما که خمینی را می شناسید، از صلابت و مردانگی اش خبر دارید، شما که می دانید امام در راه خدا با کسی مسامحه نمی کرد، شما دیگر چرا مجال این طور صحبت ها را به این آقازاده سابق می دهید؟

طرف راست راست برود و مصاحبه کند که پدرم یار غار امام بوده و از او شنیده که شاه آدم خوبی است! نباید مرگ بر شاه گفت! تنها شاه شیعه جهان را نباید بر زمین زد. به جای شعار مرگ بر شاه بگوئید نان، کار، مسکن! بگوئید تا کفاف نباشد عفاف به وجود نخواهد آمد! بگوئید مانور تجمل بر مومنین ضروری است ....؟!!

آن وقت کسی هم صدایش درنیاید؟ خیلی هم اوضاع بد شد بعد از دوهفته بگویند مصاحبه جعلی بوده؟! یا سایت بی اجازه از این حقیقت پرده برداشته؟!!

( این مطلب را برای چهل سال بعد نوشتم. اگر عمری نبود وراث من لطفاً نسبت به بازنشر این نوشتار اقدام کنند!)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حکم جلودار است بر هامون بتازید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ


این روزها احساس می کنم درست در وسط میدان جنگ ایستاده ام. نه این که فقط احساس کنم، نه. واقعاً اعتقاد دارم نبرد دو تفکر مقاومت و سازش، ساده زیستی و زرپرستی، مردانگی و وادادگی به نقطه ای حساس و سرنوشت ساز رسیده است.

الان زمانی است که به اصطلاح اهل دعوا، اگر نزنیم، خورده ایم!

آن بابایی که چهره پنهان نفوذ آمریکا در ایران بود مدتی است که نقاب را از چهره اش برداشته و شمشیر را از رو بسته است.

مهره های این فرد هم یکی و دوتا نیستند.

سعی دارم سربسته صحبت کنم تا اخطاری که این روزها گرفته ام دوباره تکرار نشود!

اواخر دبیرستان و اوایل طلبگی، خاطرات شفاهی انقلاب را با دقت می خواندم. برای خودم به نتیجه ای رسیده بودم که بیانش آن زمان به راحتی ممکن نبود. معتقد بوده و هستم این که می گویند روحانیت، انقلاب کرد حرف نادرستی است. صحیحش آن است که بگوییم امام و جمعی از شاگردانش پای انقلاب ایستادند. این روزها دیگر برای گفتن این حرف ها رودربایستی ندارم. یعنی معتقدم کار خراب تر از آن است که فکرش را بکنیم.

یک سال از طلبگی ام می گذشت که در خفا به بعضی از رفقای صمیمی می گفتم: لازم است هر بسیجی یکسال را در حوزه بگذراند. رفقا علت این عقیده را می پرسیدند. جواب می دادم: برای این که بفهمند که اگر می خواهند پای اسلام و انقلاب بایستند دیگر روی کسی حساب نکنند! (البته این حرف، عمومیت ندارد)

این روزها وقتی برخی ائمه جمعه و اساتید دروس خارج را می بینم که یک شبه پذیرفته اند زمان بدر و خیبر و عاشورا به اتمام رسیده است و کم مانده است بگویند باید به غرب، سواری هم بدهیم تا اندکی از تحریم ها کم شود، وقتی نان به نرخ روز خواری این افراد را می بینم، عقیده ام را فریاد می کنم که: نمی شود انقلاب را دست هر کسی سپرد. امروز روز شهادت مسلم است. این حرف ها را امروز نزنم کی بزنم؟ شما بهتر از من می دانید کسانی که مسلم را (بخوانید حسین را) تنها گذاشتند بعضاً عالم و فقیه و متشرع و وجیه زمان خود بودند.

بچه ها باور کنید ما در وسط میدان جنگ ایستاده ایم. عده ای از صاحب منصبان پست پرست، حقیقتاً آقایی غیر از آقای ما دارند که اگر دیر بجنبیم ممکن است همت آنان در تبعیت از آقایشان کار را به آن جا برساند که تحت لوای اسلام شیخوخیت و مصلحت، از جمهوری اسلامیمان تنها پرچمی باقی بماند و رنگ و لعابی.

راستی حواستان بود نوچه آن بابا در دانشگاه تهران وقتی گفت که به مقاومت اعتقاد دارد اما کلید حل مشکلات در برقراری رابطه با دنیاست، ویا این که گفت تولید علم خوب است پس نباید برخی اساتید دانشگاه را اخراج کرد و...  در حقیقت داشت پاسخ چه کسی را می داد؟

ای کاش همه جنگ ها دارای خاکریز بود. دشمن اگر مرد باشد برای خودش نعمتی است!

تجربه تاریخی صدر اسلام ثابت کرده نبرد با اهل تزویر بسیار سخت تر از جنگ با یزید است ؛ آنگونه که ممکن است تصور شود جنگ حق و باطل تنها ستیز بر سر قدرت است.

 از کید مکاران روزگار باید به خدا پناه برد.

این روزها ما در وسط میدان جنگ ایستاده ایم. فعلاً با سلاح برّنده زبان و قلم به اذن الله تعالی به ستیز با منافقان و وادادگان جبهه ذلت خواهیم پرداخت. جنگ سختی است اما انشاءلله پیروزی از آنِ صابران است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیام دختر آملی به رئیس جمهور آمریکا!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ق.ظ

روزه خون خواهیم گرفت !

 

سیده طاهره هاشمی در یکم خردادماه سال 1346 در شهرستان آمل و در روستای شهید آباد ( شهربانو محله ) دیده به جهان گشود. او در خانواده‌ای متدیّن، مذهبی و طرفدار انقلاب و تحت تربیت پدر و مادری بزرگوار که هر دو از سادات منطقه‌ی هزار جریب ساری بودند، رشد و پرورش یافت. از کودکی با قرآن، نهج‌البلاغه و سایر کتب روایی شیعی انس و الفت پیدا کرد و به دلیل جوّ فرهنگی و مذهبی خانواده روح تشنه‌اش با عمیق‌ترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد. 
او دختری مهربان، دلسوز و دانش‌آموزی نمونه و موفق و درس‌خوان بود. هرگز در ادای تکالیف واجب دینی، کوتاهی نمی‌کرد و مستحبات را تا جایی که می‌توانست، به جا می‌آورد. در کارهای هنری چون خطاطی، طراحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیه‌ی روزنامه دیواری و نیز اداره‌ی برنامه‌های فرهنگی مدرسه بسیار موفق بود و بسیاری از برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی و حرکت‌های سیاسی مدرسه بر عهده‌ی او بود. در برخورد با دانش‌آموزانی که تحت تأثیر تبلیغات گروهک‌های منحرف قرار گرفته بودند، بسیار مهربان، باحوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آن‌ها را به خود جذب می‌کرد. 
و سرانجام در غروب روز ششم بهمن‌ماه سال 1360 در حالی که چهارده بهار بیشتر از عمر کوتاهش نمی‌گذشت، در حالی به کمک نیروهای مدافع شهر شتافته بود ، در درگیری خونین گروهک‌های معاند انقلاب با نیروهای بسیجی و مردمی، با اصابت دو گلوله به فیض شهادت نایل آمد.

این سیده بزرگوار با این که موقع شهادت چهارده سال بیشتر نداشت اما با توجه به نبوغ و ذوق سرشار خود آثاری قلمی و تجسمی به یادگار گذاشته است . در زیر ، انشایی را از این خواهر شهیده می خوانیم که به پیشنهاد معلم باید خطاب به یک دوست نوشته می شد . انشای شهیده سیده طاهره هاشمی در طرحی ابتکاری در قالب نامه ای به یک دوست امدادگر و رزمنده فرضی نگاشته شده است . او در این نامه پیامی را نیز خطاب به رئیس جمهور وقت ایالات متحده گوشزد نموده است :

به نام خدا

نامه ای می نویسم برای تو دوست در جنگم ، ای دوست جان بر کفم ، ای دوست شریفم . نامه ای که شاید از آن کوه مشکلات که بر سرت فرود آمده است بکاهد . هر چند که این نامه برایت سودی ندارد . برای تویی که در سنگر به مداوای مجروحان جنگ اعم از ایرانی و یا غیر ایرانی می پردازی . من این نامه را در حقیقت برای دوستانم می بایست می نوشتم اما روزگار را چه دیدی باید نوشت برای تو که حتی یک لحظه شاید نتوانی به این نامه نظری بیفکنی ، چون مجروحان در جلویت صف کشیده و رگبار مسلسل و توپ و نارنجک بر بالای سرت در پروازند .

ای کاش می توانستم با تو به جبهه آیم و مسلسل ها را در آغوش گیرم ، اما می دانم که چه خواهی گفت ، بله من سنگر دیگری دارم و سنگرم را همچون تو حفظ خواهم کرد ، همچون تو که که با وسایل اولیه بسیار کم و غذای اندک در خط مقدم جبهه ای . شاید بر من عیب بگیری که چرا به آگاهی دوستان و همشهریانم نمی پردازم . می دانم اما آگاهی دادن به کدامین مردم ؟ به مردم جان بر کف شهرم ! نه می دانم که نمی گویی ! زیرا باید به اشخاصی آگاهی داد که چشم ها و را بسته و گوش ها را پنبه نموده و به شعار دادن در سر چهار راه ها مشغولند . شعار مرگ بر آمریکایی که معنی آن سازش با آمریکاست ! می گویند که باید در این جنگ ، حق با باطل سازش کند . باید میانجیگری را پذیرفت و ملتی را که بیست سال زیر ستم بعثیان بود تنها گذاشت . آنها با شایعه سازی می خواهند مردم را گول بزنند ، اما قرآن دستور داد برای شایعه سازان قتل و اسیری و لعنت است . می دانم که تو تنها برای ملت ایران نمی جنگی بلکه برای ملت عراق هم می جنگی و ملت جان بر کف و شهید داده ما و عراق پشتیبان تو هستند . اگر تو شهید بشوی صدها نفر بعد از تو می آیند و سنگرت را حفظ خواهند کرد . ملتی که برای هر قطعه از این میهن خون ها فدا کرد ، دیگر سازش با نوکران آمریکا و شوروی این دشمنان اسلام را جایز نمی داند . می دانم که تو تا آخرین قططره خون خواهی جنگید ، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه بر ضد ستم می شوریدند و تو هم مانند آنها پیروز خواهی شد زیرا اماممان ، این بت شکن عصر گفت : آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و در جای دیگر گفت : ما مرد جنگیم آقای کارتر نباید ما را از جنگ بترساند . البته به یاری خداوند ، زیرا این خداوند بود که آمریکا را در حمله نظامی به ایران در طبس نابود کرد . شن های بیابان این مأموران الهی چون ابابیل بر سرش ریخت و تمام آن تجهیزات را نابود کرد و این بار هم کید شیطان بر هم ریخت چون خداوند در قرآن فرمود " ان کید الشیطان کان ضعیفا " بلی حیله شیطان ضعیف است زیرا در این زمان هم به یاری خدا و هوشیاری ملت و بیداری ارتش و جان بر کفان سپاه و بسیج مانع رسیدن آمریکا به هدف شومش گردید . من به تو خواهرم و برادرم که در سنگرید ، پیام می دهم که خواهم آمد و انتقام خون های نا به حق ریخته را خواهم گرفت . نگرانی من و تو ای خواهرم اینست که مبادا سازشی صورت گیرد و خون های شهیدان به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم ، که ندای امام همان ندای اسلام است . اما می دانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت ، زیرا تمام ارگان های مملکتی در دست ملت و نمایندگان ملت است و من و تو ای دوستم با هم به جنگ اسرائیل که فلسطین را اشغال کرده است می رویم و از آن جا به سادات ها و شاه حسن ها و حسین ها و ملک خالدها خواهیم گفت که به سراغتان خواهیم آمد و دوباره فلسفه شهادت را زنده خواهیم کرد و صف های طولانی برای شهادت تشکیل خواهیم داد و روزه خون خواهیم گرفت . 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مشکلی به نام هیئت!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۱ ب.ظ


 

می دانم انتخاب این عنوان برای مقاله، ممکن است باعث بدبینی برخی مخاطبان نسبت به مقصود نگارنده بشود. از این دست خوانندگان عزیز خواهش می کنم با حوصله به کلمات صریح راقم این سطور دقت کنند.

"هیئت"، یک ظرفیت دینی و فرهنگی برای ارتقای سطح معنوی جامعه و پالایش فضای حاکم بر کشوری است که می خواهد پله های تمدنی بزرگ را یک به یک درنوردیده و خود را به اوج حیات نورانی مورد نظر مکتب وحی نزدیک سازد.

کسی نمی تواند نقش هیئت های مذهبی در پرکردن خلأ فرهنگی سال‌های بعد از قبول زهرنامه 598 را انکار کند. خاستگاه هیئت، عمق عشق و ارادت مؤمنینی است که طریقت رستگاری را در شریعت ناب محمدی و علوی و فاطمی جستجو می کنند.

هیئت ها نشان دادند عناصری مانند دغدغه، اراده و شناخت آن قدر حائز اهمیت است که به راحتی می تواند بر نگرش های کارمندی متولیان امور فرهنگی پیشی گرفته و شاهکارهایی سترگ را در ایجاد تحول معنوی جامعه رقم بزند.

با این حال نمی توان خروجی های دست و ذهن بشر را مصون از اشتباه دانست. در هر صنف و گروه و محصولی می توان ردّپایی از آسیب ها را در نظر گرفت که البته توجه به آن آسیب ها به منظور رفع نقاط ضعف و کسب تجربه برای گام‌های بعد بسیار ضروری به نظر می رسد. هیئت هم از این مقوله مستثنا نیست.

اگر نخواهم با کلمات، بازی کرده و در لفافه سخن بگویم باید منظورم را اینطور توضیح بدهم:

سال‌ها پیش، پدر و مادرهایی را می دیدم که سؤالشان از مشاوران دینی این بود که چه کنیم تا فرزندانمان هیئتی بشوند. آنها مطمئن بودند یک جوان هیئتی می تواند نمونه ای از یک انسان تربیت شده نظام دینی قرآن و اهل بیت باشد.

اکنون بعضی از خانواده ها به مشاوران دینی خود می گویند از این که فرزندانمان هیئتی شده اند بسیار نگرانیم!

بی رودربایستی باید گفت بعضی هیئت ها – دقت کنید گفتم بعضی! – نتوانسته اند آن طور که باید و شاید در مسیر تربیتی مدّنظر اسلام گام بردارند. طبیعی است پدر و مادری که می بیند جوانش در پوشش هیئت از درس و مدرسه دور شده، به قلیان روی آورده، غیبت و دروغ برایش عادی شده، نماز صبحش را از دست داده و... حق دارد برای سرنوشت او دچار نگرانی بشود.

یادتان هست اوایل انقلاب این جمله حضرت امام بسیار تکرار می شد: ایران را سراسر مدرسه کنیم.

بعضی ها واقعاً گمان می کردند که هی باید راه برویم و آجر دست بگیریم و مدرسه بسازیم! مدرسه یک عنوان عام است که به هر مجموعه آموزشی قابل انطباق است. برای همین است که می بینید طلبه ها به حوزه علمیه شان می گویند مدرسه.

امام می گفت صدا و سیما هم باید دانشگاه بشود. سینما هم و... تفکر اجتماعی امام مبتنی بر رشد و پویایی و تکامل فکری بود. با این وصف، هیئت هم باید یک مدرسه باشد.

برای ریشه یابی بروز آسیب ها در برخی هیئت های مذهبی می توان مؤلفه های گوناگونی را در نظر گرفت. بی تردید یکی از بزرگترین عناصر مؤثر در رویکرد موفق یا فاقد توفیق هیئت ها کسانی هستند که قرار است به عنوان "بزرگ هیئت"، خط و ربط های فرهنگی مجموعه تحت مدیریت خود را ترسیم نمایند.

یکی دیگر از عناصر تأثیرگذار در این فرآیند، روحانیون بزرگواری هستند که تریبون هدایت و رشد بخشی از شریف ترین جوانان جامعه را برعهده گرفته اند. به این نکات توجه کنید:

-       بعضی هیئت ها اصلاً از سخنران استفاده نمی کنند.

-       بعضی هیئت ها از سخنرانان غیر حوزوی بهره می گیرند.

-       بعضی هیئت ها برادران عزیز طلبه ای را دعوت می کنند که یا بیان جذّاب نداشته و یا عمقی در محتوای مباحثشان به چشم نمی خورد.

-       بعضی روحانیون محترم سخنران در هیئت ها دارای جاذبه بیان بوده و از سطح علمی بالایی نیز برخوردارند؛ اما به دلیل ناآشنایی با ضروریات روز و روحیات مخاطب، حوزه تأثیرگذاری گسترده ای ندارند.

-       به نکات فوق، بزرگواران مبلّغی را نیز اضافه کنید که فرصت نشستن در کنار مخاطب جوان خود و برقراری ارتباط با او را ندارند.

خیالتان راحت شد که من همه کاسه کوزه ها را برسر مدیران و برنامه ریزان هیئت ها نشکستم؟! به عنوان یک طلبه برخاسته از دامن هیئت، شهامت نقد به هم صنفی های خود را دارا بوده و ظهور برخی آسیب ها در تعدادی از هیئت ها را صرفاً در ساحت مسئولان هیئت ها منحصر نمی دانم. اکنون جای این پرسش باقی است که آیا نمی شود با توجه به ظرفیت سازنده و عظیم هیئت، طوری برنامه ریزی کرد که لااقل در پاره ای از اوقات بتوان از روحانیون آگاه و خودساخته و فرهیخته برای رشد و بالندگی مخاطبان جوان هیئت ها بهره گرفت؟

گاهی به مدیران رسانه ملی این انتقاد را وارد می دانیم که چرا برنامه ریزان آن درست مقارن با ایام خاص مانند ماه مبارک رمضان یادشان می افتد که باید سریالی مناسبتی تولید کنند و بعد هم به بهانه کمبود وقت، ضعف های متعدد محصولات خود را توجیه می نمایند؟

این ایراد ممکن است به خود ما هم وارد باشد. راستی حواسمان هست چند روز دیگر تا ماه محرم فاصله داریم؟ مسئولان محترم هیئت ها می توانند با اغتنام از فرصت پیش رو، از هم اکنون با مشورت روحانیون و خبرگان عرصه تبلیغ، به دنبال دعوت از سخنرانان فرهیخته، اهل شناخت و تأثیرگذار باشند. حیف است با برخی ساده انگاری ها و بی تفاوتی ها، فرصت طلایی حضور جوانان در هیئت ها را غنیمت نشماریم و نتوانیم کارنامه ای درخشان برای بالندگی جوانان جذب شده به هیئت ارائه دهیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما می گوییم آمریکا شما بخوانید صهیونیسم!!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

به گزارش جهان به نقل از دیدبان، نادر طالب زاده در این باره گفت: واقعیت این است که من هیچ علتی در ورای این تعطیلی ندیدم و متاسفانه توضیحی به ما داده نشده که چرا جلوی این امر گرفته شده است؛ اینکه فعالان سیاسی ضدصهیونیست و نخبگان می‌آیند تهران اشکالش چیست؛ ما نفهمیدیم. این درست نیست وقتی می‌توانید چهره‌هایی چون فیلیپ جراردی، مایکل جونز و سناتور گراول را بیاورید، آنها را نیاورید و اینها کسانی بودند که هنگامی که برگشتند در رسانه‌ها تاثیر گذار بودند و مثلاً سناتور گراول در مجله فارین پالیسی مطلبی منتشر کرد و متاسفانه دوستان اولین کاری که کردند تعطیل کردن این جشنواره بود. آنچه که مسلم است این است که توقف جشنواره افق نو حرکت بسیار اشتباهی است و حقی است که به گردن جمهوری اسلامی می‌ماند که شما نخبگانی ضدصهیونیستی و ضدسیاست‌های خارجی آمریکا را می‌توانستید دعوت بکنید و از آنها استفاده بکنید و نکردید.

گفتنی است هماهنگی های لازم با مهمانان خارجی این برنامه از اردیبهشت ماه امسال صورت گرفته بود و این لغو یکباره به حیثیت جمهوری اسلامی در نزد نخبگان بین المللی لطمه جدی وارد آورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا


رئیس جمهور ایران در اقدامی مشکوک، خواستار پیوستن اسرائیل به معاهده منع سلاح های کشتار جمعی شد! روحانی بدون اشاره به جعلی بودن رژیم غاصب صهیونیسم با طرح این درخواست، تلویحاً اسرائیل را به عنوان یک کشور رسمی و قانونی پذیرفت.

وزیر خارجه جمهوری اسلامی تأکید دارد ولو به قیمت تحریف سخنان رهبر انقلاب اسلامی، هولوکاست را یک واقعیت تاریخی دانسته و به تنها دستاویز تأسیس یک رژیم غاصب و جعلی، مشروعیت ببخشد.

امسال در کمال تعجب و ناباوری، دولت جمهوری اسلامی همایش جهانی و تأثیر گذار "افق نو" که با حضور ده ها شخصیت علمی و فرهنگی ضدصهیونیست دنیا در تهران برگزار می شد را به تعطیلی کشاند.

رئیس جمهور ایران چند روز پیش در مصاحبه با خبرنگاران در خصوص سفر پرحاشیه خود به نیویورک اعلام کرد گفتگوی تلفنی با اوباما یک گام کوچک بود و خبرنگاران باید منتظر گام های بزرگ دیگری باشند که به زودی برداشته خواهد شد!

اوباما تأکید دارد تعاملش با ایران به گونه ای خواهد بود که آب در دل صهیونیست ها تکان نخورد. رهبر فرزانه انقلاب نیز در سخنان اخیر خود یک بار دیگر تأکید فرمودند که لابی صهیونیست در عمیق ترین لایه های کاخ سفید و کنگره ایالات متحده نفوذ کرده و منافع و سرنوشت این دو کشور جنایت پیشه را به هم گره زده است.

روحانی بهتر از هر کسی می داند پیوند استراتژیک آمریکا و اسرائیل ناگسستنی است. او از نفوذ صهیونیست ها در سیاست های کاخ سفید به خوبی آگاه است. کابینه او با علم به این حقیقت، تلاش دارد با نرمش در مقابل غاصبین فلسطین ( متحد آمریکا )، دل سیاه و خبیث سلاطین کاخ سفید را به رحم آورده تا با دریافت اعانه ای، بتواند وعده دردسرساز رفع صد روزه مشکلات اقتصادی مردم را جامه عمل بپوشاند.

تماس تلفنی بین نخست وزیر اسرائیل و رئیس جمهور ایران اسلامی هیچ گاه برقرار نخواهد شد؛ اما خودباختگی در مقابل قدرت پوشالی ایالات متحده ممکن است مدعیان هنر دیپلماسی را به سازشی نانوشته و غیررسمی با بزرگترین متحد کاخ سفید و خون آشام ترین دشمن قسم خورده اسلام وادار نماید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر آه تو از جنس نیاز است!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ق.ظ

شهید علیرضا ویزشفرد

84610581551735374255.jpg


تولد: شیراز 30/1/1366

شهادت: انفجار بمب توسط عامل انتحاری- مسجد جامع زاهدان- 24/4/1387

مزار: گلستان شهدای اصفهان

 

=شاید علیرضا خیلی دیر به دنیا آمده باشد. در زمانی که دیگر عطر خوش جبهه ها به مشام نمی رسد. اما این جوانِ دیار خرازی و کاظمی خیلی زود، زودتر از خیلی ها راهش را پیدا کرد؛ راه دیدار با خالقش را. وبلاگش را که سری بزنی، چند ساعت قبل از شهادتش؛ در حال و هوای عاشقی سفر روحانی اش به مکه و در نجوای با آفریدگار خود، می نویسد

...لبیک یا الله.

تو در جان منی من غم ندارم/ تو ایمان منی من کم ندارم

اگر درمان تویی دردم فزون باد/ وگر عشقی تو سهم من جنون باد

تویی تنها تویی تو علت من  / تو بخشاینده بی منت من 

دوووووووووووسسسسسسسسست دارم خداااااااااااااااا

 

 =تصویرش را که ببینی در اولین نگاه فکر می کنی از آن بالانشین های بیگانه با دین و دیانت است. جوانی از  نسل سوم انقلاب که شاید دنبال خیلی چیزها باشد، الا آرمان های جوانان نسل اول انقلاب. اما این شهید را باید از دریچه نگاه دوستانش دید. از آنها باید پرسید تا فهمید چگونه سعادت روزی خوردن بر سر خوان کرامت خداوند متعال را از آن خود کرده. چه کسی باور می کند نماز شب های علیرضا در محوطه بیرونی خوابگاه دانشجویی را؟ آن زمان که دور از چشم های خواب آلود دنیازدگان، قلب پاکش را با نور معرفت خداوند صیقل می داد. یا وقتی که همه، سلام آخر نماز خود را داده اند و او هنوز پیشانی بر تربت پاک کربلا نهاده و با خدای خود نجوا می کرد.

 

=این روزهای آخر کتاب "حیات پس از مرگ" را می خواند. انگار داشت خودش را آماده می کرد، برای زندگی آن دنیایش؛ برای جاودانگی ابدی. زهی سعادت، راهی را که پیران هزار ساله در پیچ و خم کوچه هایش ماندند با بیست بهار دنیایی طی کرد. چه خوش فرجامی، شهادت. حالا سرتاسر کتاب را که نگاه می کنی می بینی احادیثی را علامت گذاشته که درباره شهادت است. حیات پس از مرگ.

 =با هم رفتیم مشهد. روز اولی که رسیدیم حسابی خسته بودیم. علیرضا گفت: «کی پایه‌ست تا صبح بریم حرم؟» گفتیم: «بابا تازه از راه اومدیم، خسته ایم.» جواب داد: «مگه می شه کسی یکی رو دوست داشته باشه و شب اولی که میاد پیشش نره اونو ببینه؟»

نزدیک نماز صبح بود. دیدم از حرم آمد، تنهای تنها.  

 

=توی دانشگاه زاهدان پزشکی می خواند. آخرین باری که آمد اصفهان، برای فرجه های امتحانات ترم بود. توی آشپرخانه، مشغول پختن غذا بودم که آمد کنارم ایستاد. پرسید: «مامان! شنیدی می گن کسی که شهید بشه گناهاش پاک می شه؟» گفتم: «آره عزیزم شنیدم.» با یک حالتی گفت: «منم دوست دارم شهید شم. برام دعا کن.» از حرفش تعجب کردم خودم را زدم به نشنیدن. دوباره تکرار کرد.

=امتحان هایش که تمام شد باز هم خانه نیامد. توی مسابقات شنا شرکت کرده بود و می‌بایست می‌رفت کرمانشاه. ماند زاهدان تا از همانجا برود. هر چه هم خواستیم بیاید و از اصفهان برود، قبول نکرد. تنها مانده بود توی خوابگاه.

 =یکی یکی از علیرضا خداحافظی کردیم و رفتیم سمت شهرهایمان. آخرین نفر من بودم. پیش از رفتنم باهم رفتیم برای خرید. وقت برگشتن گفتم: «حالا که دارم می رم و از هم جدا می‌شیم یکی از عکس هات رو بده من نشون خانواده‌م بدم.» عکسش را گرفتم.

حالا تنها چیزی که از علیرضا برایم مانده همان عکس است.

 

= ماند و همه مان را بدرقه کرد. این بدرقه کردنش خیلی برایم سخت شده. ما بودیم و این اتفاق برایش می‌افتاد دردش کمتر بود، ولی اینکه همه رفتیم  و او تنها مانده بود، آزارمان می دهد. حالا توی دانشگاه هر جا را نگاه می کنیم خاطرات علیرضا یادمان می افتد .

 

=این روزهای آخر می گفت: «می خوام روحانی بشم.» تعجب کردم. پرسیدم: «چه طوری این فکر به سرت زده؟» گفت: «دیگه نمی تونم با این زندگی بسازم. یا باید خوب باشم یا بد.»

خوب شد. روحانی شد...

=ایام اعیاد شعبانیه بود. پنجشنبه عصری از خوابگاه دانشجویی پیاده راه افتاد بود به سمت مسجد جامع زاهدان. هم برای شرکت در مراسم جشن مسجد، هم برای خواندن دعای کمیل.

هر شب جمعه می رفت این بار هم.

=از خانه تماس گرفتم و خواستم برای دعای کمیل به مسجد نرود. اصلاً‌ گفتم از خوابگاه بیرون نرو. خیلی حرف گوش کن بود؛ اما نمی دانم این بار چه شد، توی دلش چه گذشت که حرف من هم نتوانست جلودارش شود.

=تابستان بود و حیاط مسجد را برای خواندن دعا فرش کرده بودند. دعای کمیل خوانده می شد و هر کسی رفته بود توی حال خودش . فاصله جمعیت تا در مسجد چیزی نبود. توی همین حال صدای جیغ و داد از سمت درب زنانه مسجد بلند شد. یک مرد با شکل و پوشش زنانه به زور می خواست وارد مسجد شود که انتظامات خواهران مانع می شود. طرف با جلیقه  انفجاری آمده بود توی مسجد. علیرضا با پای برهنه خودش را به صحنه رسانده بود و عامل انتحاری را محکم گرفته بود توی بغلش. نگذاشته بود داخل جمعیت شود.

صدای انفجار که بلند شد علیرضا پرواز کرد با بدنی قطعه قطعه...

 علیرضا جان خیلی ها را نجات داد. توی آن لحظه کاری کرد که حتی فکرش هم دست و پای آدم را به لرزه می اندازد. تصمیم خودش را گرفته بود. با آغوش باز رفت سمت شهادت...

 =ساعت‌های اولیه انفجار، هویتش نامعلوم بود. نه آشنایی نه دوستی، هیچ کس همراهش نبود. بدن آش و لاش علیرضا را که دیده بودند فکر کردند عامل انتحاری است. اما صورت نورانی و  مثل ماهش همه چیز را برملا کرده بود. گوشی همراهش را پیدا کرده بودند و با من تماس گرفتند.

=عکس های جنازه اش را دیدم. بدنش دو تکه شده بود. بالاتنه اش یک طرف افتاده بود و پایین تنه اش طرف دیگر. دست و سینه و سرش افتاده بود رو به قبله. پشت سرش شکافته بود، ولی صورتش جراحتی نداشت. لبهایش خندان بود. خندان از این پروازِ شیرین به یاد ماندنی...

=جنازه اش را که آوردند، خواستم در آغوش بگیرمش. نگذاشتند. با هر ضرب و زوری بود رویش را کنار زدم. تازه آنجا فهمیدم بدنش طوری نیست که در آغوش بگیرم...

هنوز عکس های جنازه اش را مادرش ندیده.

 

=برگه های آخرین امتحانش را از دانشگاه گرفته ام. توی آخرین برگ از استادش حلالیت طلبیده. بعد هم یک قطعه ادبی نوشته: زندگی صحنه یکتایی هنرمندی ماست. هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود. صحنه پیوسته به جاست. خرم آن صحنه که مردم بسپارند به یاد.

حالا که رفته صحنه فداکاری و ایثارش را همه به یاد سپرده اند...

 

=اعتقادم این است که شهدا زنده اند، علیرضا زنده است. نگذاشتم توی مراسم های عزایش، روبان سیاه بزنند یا شمع سیاه بگیرند. همه چیز را سبز گرفتیم، سبزی که نشانه جاودانگی است، نشانه زندگی است...

به کوشش: مهدی قربانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آوای انتظار ضدآمریکایی + کد فعال سازی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۵ ب.ظ


جهت فعال نمودن آوای انتظار ضدآمریکایی «آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو»: 

همراه اول: ارسال کد 32774 به شماره 8989 
ایرانسل: ارسال کد ۴۴١۶٢٩ به شماره 7575

منبع: سایت 598
  • سیدحمید مشتاقی نیا

رویانیان و آمریکا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۲ ق.ظ

باور کنید من به شخصیت سردار رویانیان خیلی علاقمندم. اما از حرف اخیرش بسیار گله دارم.

رویانیان در مصاحبه با یکی از سایت ها در کمال تعجب از گفتگوی تلفنی روحانی با اوباما استقبال کرد و نظرش را این گونه بیان داشت:

"مردم از اینکه نماینده کشورشان  از جایگاه بالا و شاید برابر مذاکره می کند و این رفتارها بدون حرکات نمایشی رخ می  دهد در پوست خودشان نمی گنجند(!!) دکتر روحانی اعتدال، تدبیر و  عقلانیت را در روابط دیپلماتیک در پیش گرفته اند. خوشحالم  که عزت مردم ایران حفظ شد. این مذاکره برای فوتبال هم خیر و برکت دارد(!!)"

حالا بگذارید خاطره ای جالب را درباره رویانیان و آمریکا! برایتان بگویم.


وقتی خاتمی رئیس جمهور شد رویانیان فرمانده انتظامی استان مازندران بود. خاتمی در همان ماه های نخست ریاست جمهوری مصاحبه ای را ترتیب داد و به گفتگو با مردم آمریکا پرداخت. این گفتگو البته یک جانبه بود و رئیس جمهور وقت سعی داشت از این طریق پیام دوستی ملت ها را به یکدیگر برساند. آن موقع این موضوع خشم خیلی ها را برانگیخت که مراجعه به آرشیو نشریات و برنامه های صدا و سیما در آن زمان خالی از لطف نیست.

یادم است در اواخر پاییز یا اوایل زمستان سال 76 مراسم شب خاطره ای در مسجد قهاریه بابل برگزار شده بود. سخنران مراسم جناب سردار رویانیان بود. رویانیان با حالتی برافروخته به خاتمی تاخت و پیام او به ملت آمریکا را نشانه ضعف او و حرکتی برخلاف مسیر امام و شهدا دانست. رویانیان یاد غواص های شهید والفجر هشت را به میان آورد و از خاتمی خواست که از خون پاک آنها خجالت بکشد. کلمات صریح رویانیان در استان مازندران پیچید. چند روز بعد وزیر کشور وقت، جناب عبدالله نوری با اعمال فشار خود باعث برکناری سردار گردید. نام رویانیان به عنوان قهرمان مبارزه با آمریکا در یاد و خاطره بسیجیان مازندران ثبت شد.

اکنون رئیس جمهور ما نه با مردم آمریکا که با دولت خون آشام ایالات متحده به مذاکره پرداخته و پازل دشمن در اثبات قدرت استکبار و ضعف کشورهای مستقلی مانند ایران در برابر تحریم ها را تکمیل کرده است. در عین بهت و ناباوری، سردار فوتبالی ما با جوّ موجود همراه شده و غواص های والفجر هشت را به فراموشی سپرده است!

نمی دانم این خصلت میز است یا پول یا شهرت یا همپالکی های جدید و... هر چه که هست باید عبرت بگیریم و برای عاقبت خود دعا کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از خواندن این تحلیل لذت بردم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۰ ق.ظ

به گزارش 598، حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
این روزها، برخی از دولتمردان محترم کشورمان اصرار دارند که ابراز ناخشنودی توأم با عصبانیت نتانیاهو و سایر مقامات رژیم صهیونیستی از روند مذاکرات و اقدامات هیئت بلندپایه جمهوری اسلامی ایران در سفر اخیر به نیویورک را نشانه موفقیت‌آمیز بودن این سفر ارزیابی کنند و در مصاحبه‌ها و اظهارنظرهای خود با اشاره به دشمنی و کینه‌توزی رژیم اشغالگر قدس نسبت به ایران اسلامی، اعلام می‌دارند که اگر سفر نیویورک با موفقیت و دستاوردهای برجسته و درخور توجهی برای کشورمان همراه نبود، عصبانیت بارها اعلام شده نتانیاهو و هشدارهای پی در پی او به اوباما و سایر دولتمردان آمریکایی کمترین توضیح و توجیهی نداشت! مخصوصا آن که نخست‌وزیر رژیم کودک‌کش بلافاصله بعد از بازگشت رئیس‌جمهور محترم کشورمان به ایران، با عجله راهی آمریکا شد و در آستانه سفر خویش اعلام کرد برای مقابله با روند جدید روابط ایران و آمریکا و هشدار نسبت به نزدیکی این دو کشور به یکدیگر عازم واشنگتن است! 

پیش از این طی یادداشتی در کیهان 7 مهرماه 92 با عنوان «چه دادیم و چه گرفتیم؟!» به ارزیابی مستند سفر رئیس‌جمهور محترم به نیویورک پرداخته و ضمن اشاره به برخی از نکات مثبت این سفر، نمونه‌های -متاسفانه - خسارت‌باری از نتایج آن را برشمرده بودیم. از این روی، درباره سفر نیویورک و ابعاد و آثار آن، اگرچه هنوز هم گفتنی‌هایی هست ولی موضوع یادداشت پیش روی، اشاره به ترفندی است که رژیم صهیونیستی و دولتمردان آمریکایی در یک پروژه دو سویه علیه جمهوری اسلامی ایران به صحنه آورده و در کمال تعجب دیده می‌‌شود برخی از دولتمردان کشورمان نیز در چرخه این «عملیات فریب» افتاده‌اند. بخوانید؛ 

1- در گرماگرم جنگ تحمیلی و بعد از آن که رزمندگان اسلام با چند خیز‌ بلند و عملیات موفق، ارتش تا بن دندان مسلح و مورد حمایت همه‌جانبه شرق و غرب را وادار به عقب‌نشینی کردند و در حالی که آمریکا و متحدانش از احتمال شکست‌های پی‌درپی دیگر صدام که اسطوره‌ شدن ایران اسلامی را درپی داشت به هراس افتاده بودند، رژیم صهیونیستی در خبری که بلافاصله در صدر اخبار رسانه‌های غربی و عربی جای گرفت از فروش اسلحه به ایران خبر داد! در آن هنگام حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه طی سخنانی ماندگار، فرمودند؛ اسرائیل می‌داند به اندازه‌ای پلید و نجس است که اگر انگشتش را به بحر محیط (اقیانوس) هم بزند، نجس می‌شود، چون این را احساس کرده است می‌خواهد با اینکه من کمک کرده‌ام! ایران را بدنام بکند. 

این سخن حضرت امام(ره) که علاوه بر جایگاه ملکوتی ایشان، سخنی منطقی و همه فهم نیز بود، به وضوح نشان می‌داد که رژیم صهیونیستی با ادعای دروغ «ارسال اسلحه به ایران»! به شگرد معروف «نعل وارونه» متوسل شده و در پی بدنام کردن ایران اسلامی است. 

همین جا باید توضیح داد که ممکن است گفته شود چرا حمایت آشکار مثلث آمریکا،‌ اسرائیل و انگلیس از مدعیان اصلاحات در جریان فتنه 88 را «نعل وارونه» تلقی نمی‌کنید و این حمایت را نشانه وابستگی فتنه‌گران به دشمنان بیرونی می‌دانید؟! در پاسخ این پرسش باید گفت؛ اگر اقدامات و حرکت یک جریان سیاسی با اهداف رسماً اعلام شده دشمن همخوانی داشت، بایستی تعریف و تمجید دشمن را «واقعی» و نشانه همراهی جریان مزبور با خواسته‌های دشمن دانست ولی چنانچه مسیر حرکت یک جریان با اهداف رسماً اعلام شده دشمن در تناقض بود، بدیهی است که تعریف و تمجید صورت گرفته را، باید از نوع «نعل‌وارونه» تلقی کرد. در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، اصحاب فتنه دقیقا و بی کم و کاست خواسته‌های نه فقط اعلام شده- بلکه به گواهی اسناد غیرقابل انکار موجود- اهداف دیکته شده دشمنان بیرونی را دنبال می‌کردند. تا آنجا که هیچ واژه‌ای مانند «وطن‌فروشی» نمی‌تواند گویای عمق جنایت آنان باشد. اما، در جریان جنگ تحمیلی، برای هیچ کس کمترین تردیدی نبود که جنگ با حمایت مستقیم و بی‌پرده آمریکا، اسرائیل و شوروی سابق به ایران‌‌اسلامی تحمیل شده است و هدف اعلام شده آن نابودی انقلاب اسلامی بوده است، بنابراین بسیار بدیهی بود که ادعای فروش اسلحه اسرائیل به ایران، نه فقط با اهداف رژیم صهیونیستی همخوانی نداشت بلکه در نقطه مقابل آن نیز بود. 

2- اکنون و بعد از توضیح ضروری فوق که فقط برای یادآوری بود به سراغ ماجرا می‌رویم و این ادعای برخی از دولتمردان را پی می‌گیریم که عصبانیت نتانیاهو از روند مذاکرات را نشانه موفقیت سفر نیویورک تلقی می‌کنند. گفتنی است در این نوشته فقط به شواهد و مستندات بدیهی و غیرقابل انکار اشاره شده و به وضوح نشان داده می‌شود که ابراز عصبانیت نتانیاهو از مذاکرات هیئت ایرانی در نیویورک از نوع «نعل وارونه» و صرفاً برای تحریک جمهوری اسلامی ایران به ادامه این روند است و رژیم صهیونیستی نه فقط از این روند عصبانی نیست، بلکه از آن بسیار خرسند نیز هست

3- سؤال این است که چرا باید رژیم صهیونیستی از روند مذاکرات و اقدامات صورت گرفته در نیویورک عصبانی باشد؟! و کدامیک از اقدامات هیئت محترم جمهوری اسلامی ایران می‌تواند خشم این رژیم کودک‌کش را برانگیخته باشد؟! البته باید به این نکته ظریف توجه داشت منظور آن نیست که هیئت ایرانی علیه رژیم صهیونیستی موضعی نداشته است، بلکه با مروری بر آنچه در نیویورک و قبل از آن در جریان مقدمات سفر اتفاق افتاد، هیئت محترم کشورمان، اولاً؛ علیه رژیم صهیونیستی موضع جدیدی که پیش از آن بی‌سابقه بوده است اتخاذ نکرده بنابراین، خشم نتانیاهو نمی‌تواند و نباید آنگونه که تظاهر می‌کند، به خاطر مواضع ضدصهیونیستی جدیدی باشد که در گذشته سابقه نداشته است! و ثانیاً؛ هیئت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در سفر نیویورک و مقدمات اولیه آن، امتیازاتی به رژیم اشغالگر قدس داده است که تاکنون بی‌سابقه بوده است، از این روی، نتانیاهو برخلاف تظاهر به عصبانیت، باید از روند مذاکرات و اقدامات هیئت ایرانی در نیویورک بسیار خشنود نیز باشد. 

4- در این گزاره‌ها دقت کنید؛ 
الف: چند هفته قبل از سفر نیویورک و بعد از قطعی شدن این سفر، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی - به عنوان یکی از استوانه‌های دولت جدید- در اقدامی عجیب و غیر منتظره اعلام کرد «ما، با اسرائیل سر جنگ نداریم. حالا اگر عرب‌ها جنگ کردند، ما کمک می‌کنیم»! آقای هاشمی با این اظهارنظر که بلافاصله بازتاب داخلی و خارجی گسترده‌ای یافت به رژیم اشغالگر قدس پیام داد دولت جدید از نظر حضرت امام(ره) که خواستار محو اسرائیل بود دست کشیده است! آیا غیر از این است؟! 

ب: رئیس جمهور محترم کشورمان در نیویورک و به عنوان یک پیشنهاد اعلام کرد اسرائیل باید به معاهده NPT بپیوندد. این اظهارنظر که به نوشته روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» همه دیپلمات‌ها را مبهوت کرده بود، امتیاز بزرگی به رژیم صهیونیستی یعنی به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل بود! البته این اظهارات را می‌توان از نوع خطای بیان و سهواللسان تلقی کرد ولی متأسفانه این خطا تاکنون از سوی دولتمردان محترم تصحیح نشده است. 
آیا رژیم صهیونیستی باید از این امتیاز آن هم از زبان بلندپایه‌ترین مسئول اجرایی ایران اسلامی، عصبانی باشد؟! 

ج: آقای ظریف وزیر محترم امور خارجه کشورمان در آستانه سفر به نیویورک و در پاسخ به خانم «کریستی پلوسی» نوشته بود «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است» و با این حرکت خود از جایگاه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، «هدیه»ای بزرگ و باورنکردنی به رژیم اشغالگر قدس داده بود. آقای ظریف در سفر نیویورک نیز در مصاحبه با شبکه ABC علاوه بر محکوم کردن هولوکاست، پای را فراتر نهاده و درباره نظر رهبر معظم انقلاب که هولوکاست را «افسانه» نامیده بودند، به خبرنگار ABC گفته بود «این واژه در نسخه انگلیسی سایت رهبر معظم انقلاب، اشتباهی ترجمه شده است»! آیا نتانیاهو و سایر مقامات رژیم کودک‌کش بایستی از این که وزیر خارجه کشورمان با اهدای این امتیاز، یکی از بزرگترین دغدغه‌های رژیم صهیونیستی را برطرف کرده است، عصبانی باشند؟! 

د: دولتمردان محترم مورد اشاره در تحلیلی که با عرض پوزش فقط خنده‌دار است و در خوشبینانه‌ترین احتمال، از کم‌اطلاعی آنان حکایت می‌کند، نزدیکی ایران و آمریکا و رابطه آنها با یکدیگر را یکی از دلایل عصبانیت رژیم اشغالگر قدس معرفی کرده‌اند! که باید پرسید؛ آیا تصور می‌کنید آمریکا رابطه خود با اسرائیل را فدای رابطه و نزدیکی با ایران می‌کند؟! مگر نشنیدید که اوباما در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل یکی از موانع نزدیکی ایران و آمریکا را دشمنی ایران با اسرائیل دانست؟! و آیا اظهارات دو روز قبل اوباما که «اسرائیل همپیمان استراتژیک آمریکاست» را فراموش کرده‌اید؟ و مگر ندیدید که بعد از آن همه تبلیغ شما درباره تعامل جدید با آمریکا، مقامات آمریکایی چه پاسخی دادند؟! آنها مانند سی و چند سال گذشته با صراحت و این دفعه با صراحت بیشتر اعلام کرده‌اند که ایران «خنثی»! «دست کشیده از آرمان‌ها» و تسلیم شده در برابر باج‌خواهی آمریکا را می‌پسندند، حالا خودتان قضاوت کنید، آیا ایرانی- نستجیر بالله- با این ویژگی‌ها که آنان می‌پسندند می‌تواند برای رژیم اشغالگر قدس نگران‌کننده باشد؟! 

5- با توجه به شواهد غیرقابل تردید فوق چگونه می‌توان ادعا کرد که نتانیاهو از روند مذاکرات نیویورک عصبانی است و این ادعای بی‌اساس را نشانه موفقیت بزرگ مذاکرات نیویورک تلقی کرد؟! در حالی که به وضوح می‌توان دید تظاهر مقامات رژیم صهیونیستی به عصبانیت «نعل وارونه» است و هدف از آن، اولا؛ فریب اذهان عمومی در داخل و ثانیا؛ ترغیب و تشویق دولتمردان محترم به ادامه روال کنونی است! وگرنه با شرحی که گذشت نتانیاهو باید از خوشحالی در پوست خود نگنجد و با دم خود گردو بشکند! خوشبختانه اظهارات اخیر ریاست محترم جمهوری و برخی از همان دولتمردان را می‌توان و باید نشانه پی بردن آنان به محاسبه غلط پیشین تلقی کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا نمی توان به حسن روحانی اعتماد کرد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۱ ب.ظ


شاید برای بعضی ها این سوال پیش بیاید که چرا ما می گوئیم اگر آقا اجازه بدهد حاضر به گفتگو با هر کشوری هستیم اما این روش را نمی توانیم به سادگی از حسن روحانی پذیرا باشیم؟ علتش علاوه بر حق ولایت مقام معظم رهبری، اعتمادی است که به ایشان ایجاد شده است. حالا جای این پرسش باقی است که چرا به جناب روحانی چنین اعتمادی را نداریم؟

لطفاً به این چند مثال تاریخی توجه کنید:

1-     1- روحانی گفت من یک حقوقدانم. در حالی که نخستین مصوبه دولتش برخلاف قانون بود.

2-     2- روحانی گفت دولتش قانون مدار خواهد بود. در حالی که به رغم تصریح مقام معظم رهبری، خود و برخی اعضای کابینه اش به قوانین شورای عالی مجازی تن نداده و در فیس بوک و توئیتر و... به فعالیت پرداختند.

3-     3- او دم از اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط زد. در حالی که برخی از وزرا و معاونینش جزو افراطیون عرصه فتنه بودند. جالب آن که وی در دفاع از وزیر ناکام علوم که از چهره های تابلودار فتنه بود او را فردی "کاملاً معتدل"! توصیف کرد.

4-     4- روحانی دم از تحمل و نقدپذیری می زند در حالی که تاب اندک انتقاد دکتر حسن عباسی را نیاورد و در سال 88 با شکایت و اعمال نفوذ، عباسی را برای ساعاتی به بند کشاند.

5-    5-  روحانی از ساماندهی وضع معیشتی و مقابله با گرانی سخن گفت اما دولتش از کاهش قیمت ارز جلوگیری کرد و در پناه سکوت و پشت گوش اندازی مجلسیان، بهای برخی قبوض خانگی را افزایش داد.

6-    6-  تعلیق دوساله و بدون دستاورد فعالیت های هسته ای در زمان مدیریت وی اتفاق افتاد. سید حسین موسویان معاون روحانی، جاسوس از آب درآمد. اطلاعات مربوط به دانشمندان هسته ای با همکاری تیم وی در اختیار غرب قرار گرفت و منجر به ترور فرزندان ملت شد.

7-     7- روحانی کسی بود که با مک فارلین به مذاکره پرداخت. اتفاقی که داد حضرت امام (ره) را درآورد.

8-    8-  روحانی در زمان دفاع مقدس، "مجمع عقلای مجلس" را ابداع کرد و مباحثی مانند ضرورت پایان جنگ را در آن مطرح ساخت که این مجمع به دستور قاطع حضرت امام منحل گردید.

9-     9- روحانی هم اکنون نیز سرسپرده قاتلین حضرت امام در جریان پذیرش زهرنامه 598 است.

10-  10- ....

شما بگوئید آیا می شود به ادعای چنین فردی – که حرف و عملش تفاوت داشته و به راحتی تعهداتش را دور می زند - مبنی بر داشتن اختیار کامل در مذاکرات بین المللی اعتماد کرد؟

فراموش نکنیم قدرت رسانه ای دنیا در دستان آمریکاست. رسانه های غرب با ادعای درخواست تهران برای برقراری تماس با اوباما این تفکر را تبلیغ کردند که تحریم ها بر ایران اثر گذاشته و هیچ کشوری نباید تصور کند که می تواند مستقل از آمریکا گامی به جلو بردارد. بماند که به اذعان تحلیل گران سیاسی، هیاهوی تبلیغاتی ارتباط تلفنی دو رئیس جمهور، فرصتی طلایی را برای به فراموشی سپردن شکست بزرگ آمریکا در جریان ادعای حمله نظامی به سوریه فراهم آورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جام اهدایی آمریکایی ها تقلبی از آب درآمد!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۴ ق.ظ

به گزارش پارسینه، بعد از تماس تاریخی روسای جمهور ایران و آمریکا، یک شی عتیقه تاریخی به عنوان حسن نیت، از سوی آمریکا به هیات ایرانی اهدا شد، اما تحقیقات نشان می دهد  "اسکار ماسکارلا "کارشناس آمریکایی موزه مترو پلیتن  در مقاله ای قدیمی با نام " وصله های ناجور هیات امنای موزه دلالان اشیا باستانی پژوهشگران و ماموران دولتی " تقلبی بودن این شی را گوشزد کرده بود! 

اسکار ماسکارلا  از باستان شناسان معروف آمریکایی است و یکی از بزرگترین حامیان نظریه وجود گسست فرهنگی مفرغ به آهن در شمال غرب محسوب می شود.



مقاله این باستان شناس آمریکایی در کتاب نامورنامه(1391) یادنامه دکتر مسعود آذرنوش, ویراسته دکتر حمید فهیمی و کریم علیزاده,  صفحه  480 منتشر شده است.

مقامات گمرک آمریکایی مدعی شده بودند این شی تاریخی، موسوم به جام سیمین شیردال را از قاچاقچیان عتیقه ضبط کرده بودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا این افشاگری درباره یک مدیر بابلی است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ

گروه اجتماعی - شنیده های خبرنگار ما حاکیست فردی که بزودی به عنوان معاون در وزارت راه و شهرسازی معرفی خواهد شد و مراسم معارفه وی با ابلاغ وزیر راه و شهرسازی و تایید هیات وزیران برگزار خواهد شد، با وثایق سنگین مالی به اتهام اختلاس در پست قبلی خود آزاد است.




به گزارش بولتن نیوز، وی در  یکی از نهادهای نظارتی در یکی از شهرهای شرقی کشور به اتهام 700 میلیارد تومانی پرونده داشته و با وثیقه 30 میلیارد تومانی آزاد است.

در یک مورد دیگر در خصوص  تخلف در پرونده پارکینگ های حاشیه ای  یکی از شهرهای شرق کشور با اتهام اختلاس و 120 میلیون تومان وثیقه همراه است.

 به گفته یک منبع آگاه، وی در یک پرونده شخصی نیز با اعمال نفوذ و کاهش جریمه تخلفات ملک خود از یک میلیارد و دویست میلیون تومان به 80 میلیون تومان در شهرداری، تحت تعقیب قرار گرفته است و نکته جالب آن است که 80 میلیون تومان جریمه را نیز به شهرداری پرداخت نکرده است.





همچنین وی در یک ماه اخیر، برای پست استانداری چند استان کشور مطرح بوده  اما به علت پرونده های سنگین مالی فوق، از سوی نهادهای ذیربط با استعلام منفی روبرو شده است. در نتیجه تلاش خود را برای  یکی از معاونت های بسیار حساس و مهم در وزارت راه و شهرسازی  به کار گرفته و شنیده ها حاکی است که در هفته جاری مراسم معارفه وی با ابلاغ وزیر راه و شهرسازی و تایید هیات وزیران برگزار خواهد شد. 
این پرسش مطرح است که آیا امکان انتخاب مدیرانی بدون مشکل مالی و سوابق سیاسی و مدیریتی بهتر برای چنین سمت های حساس و مهمی جهت کاهش مشکلات اقتصادی مردم فراهم نیست؟




(بابلی ها به تصویر پشت سر وزیر توجه کنند)
  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای آنان که ننگ را پسندیدند

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۴ ب.ظ


اقتصاد زمان حضرت علی تعریفی نداشت. شرایط زمان به گونه ای بود که مردم از رفاه قابل توجهی برخوردار نبودند. مولا در سیاست هم با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کرد. مشکلاتی که منجر به چند جنگ داخلی گردید و دودستگی را در جمع یارانش به وجود آورد. اما آن چه خاطره خوشی از ولایت علی علیه السلام در تاریخ برجای گذاشته، عدالت آن حضرت است.

وقتی از زمان علی و حاکمیت او سخن به میان می آید همه از عدالت بی نظیرش می گویند و حکومتش را تحسین می کنند.

پای صحبت های مسلمانان غیرایرانی که بنشینید می بینید آنها هم از وضعیت درهم و برهم اقتصاد کشورمان آگاهی دارند. آنها هم اوضاع فرهنگی کشورمان را به خصوص در زمینه حجاب و عفاف به نقد می کشانند. اما چیزی که باعث شده مسلمانان و آزادی خواهان عالم، جمهوری اسلامی را الگوی خود بدانند و دل به آن ببندند ایستادگی عزتمندانه در برابر آمریکای جهانخوار بوده است. برای عدالتخوهان و مبارزان سراسر جهان این موضوع بسیار جالب است که چگونه ایران اسلامی، آمریکایی را که ادعای مدیریت نظم نوین جهانی را داشته و اینگونه تبلیغ کرده است که کشوری مستقل از او نمی تواند به سرانجام برسد، حتی برای یک دقیقه مذاکره، دارای صلاحیت ندانسته و اینگونه رژیم ایالات متحده را در چشم مستضعفان تحقیر نموده است.

چنین بود که رهبر انقلاب تأکید می کرد: ایران انقلابی مظهر اثبات "میان تهی بودن" آمریکاست.

حالا یک آخوند آمده است زیر علم اسلام سینه زده و عزت مسلمین را به باد داده است و می خواهد امید مجاهدان جبهه جهانی حق و عدالت را بی فروغ سازد. غافل از آن که:

چراغی را که ایزد برفروزد    هر آن کس پف کند ریشش بسوزد!

جالب است ابتدا روی زبان مردم کوچه و بازار انداختند که اندکی کوتاه آمدن از شعائر انقلاب باعث حل مشکلات معیشتی ملت و ارزانی و... می شود. دلار که خواست پایین بیاید آقایان ترجیح دادند وکیل مدافع منافع تجار و دلالان باشند و از کاهش قیمت آن جلوگیری کنند. با این وصف، خودشان تنها توجیه عامیانه ارتباط با تجسم شیطان را از بین بردند.

بعضی ها می گویند آقا به رفتار پرابهام دولت رضایت داده است. این ادعا نیاز به اثبات دارد. البته بسیجی ها به خاطر ارادت و اعتماد به ولی امرشان در صورت صحت این مدعا بی درنگ تسلیم امر و تصمیم ایشان خواهند بود. ولی تا زمانی که اماره ای بر آن اقامه نشده، اصل با مبارزه است. انشاءالله تا آخرین نفس خار چشم مستکبران جهان و وادادگان داخلی شان خواهیم بود. ما را برای جهاد آفریده اند. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اوباما 22 بهمن در تهران؟!!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ


بر اساس اخبار رسیده، اوباما مهمان ویژه راه پیمایی 22 بهمن در میدان آزادی خواهد بود. رئیس جمهور آمریکا قرار است در خصوص تمدن اسلامی و فرآیند تحقق آن سخنرانی کند.

وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیز در صفحه فیس بوک خود به نکته ای ظریف در این باره اشاره کرده و گفته است: سخنرانی اوباما در تهران می تواند به انزوای اسرائیل در جهان بینجامد.

فرار است در این روز مردم به جای شعار مرگ بر آمریکا شعارهایی مانند : روسیه جیب بره     مرگ به چین و کره! سر بدهند.

رئیس جمهور ایران نیز در جمع اعضای پایگاه مقاومت نهاد ریاست جمهوری ضمن تأیید تلویحی صحت این خبر تأکید کرد: ما ذره ای از حقوق هسته ای خود کوتاه نخواهیم آمد. بدحجابی کار بدی است. سپاه خیلی خوب است و....

شنیده شده اوباما در واکنش به شایعه حضور خود در راهپیمایی 22بهمن بر ضرورت رفع خصومت بین ایران و آمریکا تأکید کرده است. اوباما در ادامه افزود: تحریم ایران حق مسلم ماست. کشورهایی که می خواهند خلاف میل آمریکا قدم بردارند باید از سرنوشت ایران عبرت بگیرند.

گفته می شود قرار است اوباما سخنان خود در تهران را با عبارت فارسی "التماس دعا" به پایان ببرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا جای ما با آمریکا عوض شده است؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۰ ق.ظ

کارتر در حل مسئله یا به عبارتی بحران گروگانگیری نمایندگانش در ایران باز مانده بود. او نامه ای محرمانه به امام نوشت تا راه حلی برای خروج از این بن بست پیدا کند. امام گفت ما چیزی را از مردم خود مخفی نمی کنیم. بعد دستور داد نامه کارتر را به طور کامل منتشر کنند. این واقعه یک شکست سنگین سیاسی برای کارتر و حزب متبوعش بود و باعث شد نتواند در دور بعدی انتخابات ایالات متحده پیروز شود.

حالا زمانه عوض شده است. رسانه ها مدعی می شوند رئیس جمهور آمریکا با رئیس جمهور ایران مکاتبه ای داشته است. دولت به شدت این موضوع را تکذیب می کند. اندکی بعد اوباما مصاحبه می کند و خبر نامه نگاری دو جانبه اش را فاش می سازد. دولت ایران چاره ای جز تأیید ندارد. البته توضیح می دهد که فقط پیام تبریکی بود و مختصر پاسخی. اندکی بعد فاش می شود غیر از تبریک، حرف های دیگری هم رد و بدل شده است. دوباره دولت ایران به تقلا می افتد و توضیح می دهد: غیر از تبریک یک لبخند و چند تا چشمک هم چاشنی کار بوده و...!

روز گذشته وزیر خارجه ما اعلام کرد دیدار کوتاهی با همتای آمریکای خود داشته است.... با این وصف ته آن چه در بیاید، خدا به خیر کند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کربلا، شام، مدینه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ


سلام بر سردار گمنام عرصه پایداری؛ روضه خوان مکتب دلدادگی، حاج اسماعیل حیدری، شهید طریقت عشق و آزادگی.

سلام حاج اسماعیل، دلاور بی ادعای مازندرانی.

سلام سردار سر به دار.

خودت که بهتر می دانی ما مازندرانی ها آن قدر سادگی و صداقت داریم که دنبال نقاشی کلمات و تعارفات ریز و درشت نباشیم. این را گفتم تا بدانی وقتی به تو می گویم سر به دار می خواهم تفاوتت را با پشت میزنشین های شکم گننده و پرادعا مشخص کنم.

وقتی به حاج اسماعیل می گویم " گمنام " یعنی کسی نمی دانست این پاسدار شاد و پرانرژی آملی، یک سردار قهرمان پیل افکن است که جیش الشعبی او در شامات، فروغ روزگار ارتش الحاد را به شام سیاه نشانده است.

وقتی می گویم حاج اسماعیل روضه خوان مکتب دلدادگی بود باید این معنا را برسانم که سوز مناجات این جامانده قافله نور، دل شیدایی عاشقان وصال را بی قرار می ساخت. کدام صاحب دلی است که سوز روضه های او وجودش را به شراره وصال گره نزده باشد؟

اسماعیل، عرفان عرفه را در لایه های دل سوخته خود آمیخته بود تا در قربانگاه توحید، جز به رضایت حق نیندیشد.

یک ماه، کمتر یا بیشتر، از شهادت این مجاهد فی سبیل الله می گذرد و این قلم حتی به رسم ادای دین به یک هم استانی دلاور و مظلوم – به اقتضای زمان – حرفی جز سکوت جاری نکرد. اما این روزها که دل رنجور سربازان آخرالزمانی کاروان نینوا در بهت اعجاز سراب غرب فرو رفته و ناباورانه و گاه ناامیدانه به کرنش های عجیب وادادگان عرصه سیاست و حکومت می نگرد یادی کوتاه از اسماعیل های حیدری صفتِ سپاه ولایت، گدازه های قلب پرتپش بسیجی های مظلوم را به خنکایی دلنشین می نشاند.

آی بچه های بسیجی! آی حزب اللهی های خستگی ناپذیر، آی شیرافکنان خطه توحید، اسماعیل حیدری با ما حرف نزد او با عملش به ما فهماند اگر آمریکا را از حریم خیمه های "زینبیه" بیرون نکنید فردا روزی شاید حتی در خیابان های شهرتان شما را "خارجی" بدانند  و راه و رسم ولایی تان را با انگ خوارج به انزوا بکشانند.

پس: گر مرد رهی میان خون باید رفت، از پای فتاده سرنگون باید رفت.

حرف آخر: بچه ها! کم نیاورید! مبارزه تازه شروع شده است. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظر رهبر انقلاب در خصوص فیس بوک بازی دولتمردان چیست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۲ ق.ظ

مقام معظم رهبری در دیدار خود با اعضای کابینه در هفته دولت، به طور صریح و شفاف آنها را از نقض قوانین و ورود به عرصه های غیرقانونی فضای مجازی منع کردند که متأسفانه از نگاه بسیاری از اهالی رسانه مغفول ماند. به این جملات تاریخی برای اثبات میزان قانون مداری دولت اعتدال توجه کنید:

"...و جزو رعایت قانون، رعایت اسناد بالادستى است که امروز خوشبختانه در کشور وجود دارد؛ مثل سیاستهاى کلّى، سند چشم‌انداز، مصوّبات شوراهاى عالى از قبیل شوراى عالى انقلاب فرهنگى، از قبیل شوراى عالى مجازى؛ که من دیروز پریروز بود با آقاى دکتر روحانى راجع به آن مختصراً صحبت کردم، بیشتر از این هم صحبت خواهیم کرد، شوراى عالى مجازى - که ما در همین اتاق شاید چهار جلسه‌ى سه چهار ساعته با حضور رؤساى سه قوّه، و مجموعه‌اى از قوا نشستیم و این شورا تشکیل شده و بسیار مسئله‌ى مهمّى است - مصوّباتى دارد، این مصوّبات را بایستى معتبر بدانند و بر طبق این مصوّبات باید عمل بشود. این قانون‌گرایى و قانون‌مدارى اگر چنانچه جا افتاد، مسلّماً خیلى از آسیبها از بین خواهد رفت."

6/6/92


  • سیدحمید مشتاقی نیا