سردار شهید اسماعیل خان صولت الدوله
چند سال پیش بود یک بابایی پیرایشگاه داشت تعریف میکرد، تصاویر همرزمان شهیدش را زده بود گوشه و کنار مغازه. مشتری موقع اصلاح موی سر بیکار که می شد و می خواست سر حرف را باز کند گاه از اسم و رسم شهید می پرسید و همین بهانه ای می شد طرف یک دل سیر از شهدا بگوید و برایشان تبلیغ کند.
مرحوم حاج عبدالله ضابط، علمدار روایتگری شهدا جیبهایش پر از تصاویر شهدا بود. گاه به بهانه ای یکی از آنها را در می آورد و برای اطرافیانش توضیح می داد و معرفی می کرد.
دوستی بود در بیمارستان بستری شد. عکس شهدا را گذاشت بالای تختش. پرستارها از او سوال می پرسیدند و در حد توانش تبلیغی برای شهدا می کرد.
شهدای جمعیت موتلفه، قبل از انقلاب رسمی بین خودشان داشتند درون تاکسی می نشستند به بهانه ای سر حرفی را باز می کردند و حدیث و آیه ای را وسطش به خورد ملت می دادند.
هر آنی می تواند فرصتی برای تبلیغ راه خدا و یا نشر معارف اسلام و انقلاب و آگاهی بخشی برای جامعه محسوب شود. چادر عشایری استراحتگاه بین راهی در کامفیروز استان فارس، بنری از یک شهید سبیلوی با ابهت و پر جذبه نصب شده بود. شناختی از او نداشتم. نامش را جستجو کردم. اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی، بزرگ ایل قشقایی بود. دست انگلیسی ها را از تسلط بر جنوب کشور کوتاه کرد. بغضش را اجانب در سینه نگاه داشتند. دوره رضاشاه سرسپرده، اسماعیل خان نماینده مردم در مجلس بود که به بهانه ای او را در زندان قصر به بند کشیدند و مدتی بعد خبر درگذشتش را اعلام نمودند. مردم او را شهید نامیده و به غیرت و مردانگی و حماسه آفرینی هایش مباهات ورزیدند. دکتر سیدحسین فاطمی هم وزیر امور خارجه شاه بود و سرناسازگاری با دولت انگلیس گذاشت. کاری کردند که توسط شاه اعدام شد.
خدا را شکر با اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی هم آشنا شدم. دست کسی که این بنر را نصب کرد درد نکند.