اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

جشن در زیر تابوت!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ب.ظ

جان مایه فلسفه مهدویت، تربیت انسان هایی است که در مسیر رستگاری قدم برداشته و فکر و عملشان با معارف آسمانی مکتب وحی، گره خورده باشد.

فردا مردم بابل، دسته گلی را بر شانه های شهر، تقدیم صاحب این عصر می نمایند که مصداقی روشن از تبلور فرهنگ مهدوی و تربیت دینی است. تشییع با شکوه پیکر مطهر سید رضا طاهر، یک پیام جهانی دارد که: یاوران مهدی در باور خود، انتظار عملی را چیزی جز شهادت طلبی نمی دانند.

پرورش چنین سربازان وارسته ای را فردا به محضر حضرت حجت(عج) تبریک خواهیم گفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تقدیم به بسیجیان چابهار

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۳۵ ب.ظ



هر کس، هر چقدر که دلش می خواهد چهره آمریکا را بزک کند.

هر کس دلش می خواهد چشمش را به روی تمام حقایق تاریخ ببندد.

وارثان کربلای پنج، رهپویان راه حق شهیدان نبرد با آمریکا؛ مریدان شیران شهیدی چون نادر مهدوی، بیژن گُرد، محمد ناظری و ...، پا بر حلقوم شیطان اکبر می فشارند و ردّ پایش را از پهنه این مرز پرگهر، محو می سازند.

ایران، عُشِّ آل محمد، حریم حرم دلدادگان کوی جهاد و شهادت است. مدافعان حرم توحید، راه را بر شیاطین نخواهند گشود.

تقدیم به عباس گنجی و همه دلاورانی که نماد اقتدار پوشالی استکبار را از فراز شهر پرافتخار چابهار، به زیر کشاندند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در چابهار چه گذشت؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۳ ب.ظ

در روزهای اخیر خبری مبنی بر نصب پرچم آمریکا و انگلیس در بندر چابهار و پایین آوردن و به آتش کشیده شدن آن توسط عده ای از اهالی در خبرگزاری ها متشر شده است.

به دنبال انتشار این خبر، عده ای از دلدادگان غرب و استکبار با تحریک برخی از اهالی درصدد ایجاد جوّ روانی بر ضدّ نیروهای ارزشی این منطقه بوده و این راهبرد احساسی و تبلیغی را برگزیده اند که: مردم بلوچ مهمان نوازند و کاری به کار پرچم آمریکا و دیگر ظالمان خبیث جهانی ندارند!

اما واقعیت امر چیست؟

همینک در بندر تجاری چابهار، اجلاسیه ای با عنوان "چابهار، دروازه اقتصاد اقیانوسی" با ادعای حضور "سران کشورهای حاشیه اقیانوس هند" در جریان برگزاری است. برگزارکنندگان مراسم در استقبال از این همایش، پرچم کشورهای مدعو را در این بندر به اهتزاز درآوردند که در این میان پرچم کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا و انگلستان نیز خودنمایی می کرد.

با توجه به عدم ارتباط این دو کشور با اجلاسیه مذکور و عدم پاسخگویی مناسب مسئولان امر، مشخص شد که اهتزاز پرچم این دو کشور تنها با نیّت قبح زدایی و عادی سازی روابط غیرمعمول و تأیید نشده سیاسی بوده و در راستای "بزک نمودن چهره آمریکا" و متحدانش صورت گرفته است. از این رو جمعی از جوانان و مردم متدّین ساکن در این منطقه – بی اعتنا به مرزبندی های وحدت شکنانه قومیتی و نژادی -  پس از پیگیری مستمر موضوع، با مشورت و دستور یکی از بزرگان منطقه، در حرکتی انقلابی اقدام به پایین کشیدن نمادهای امپریالیسم نمودند که با استقبال مجموعه نیروهای دلسوز انقلاب اسلامی در این خطه لاله گون مواجه گردید.

در این میان ذکر دو نکته، حائز اهمیت است:

یک- نصب بی دلیل و ناموجّه پرچم آمریکا بر فراز خاک مقدس جمهوری اسلامی، نشان از رویکردی خطرناک در برخی مسئولان است که حرکت بر خلاف منویات امام راحل و رهبر عزیز انقلاب و پشت پا زدن به خون شهدا را سرلوحه خود قرار داده اند. از این رو جا دارد تا مسئولان امنیتی و قضایی کشور با بررسی جوانب این حرکت منافی با اصول انقلاب اسلامی، به شناسایی و برخورد جدی با عوامل دخیل در نصب پرچم آمریکا اهتمام بورزند.

دو- بعضی افراد ناموجه و رسانه های تفرقه افکن، با تحریک قوم شریف و مسلمان بلوچ درصدد قلب حقایق و بیراهه بردن افکار عمومی نسبت به خباثت نهفته در کار خود دارند. در این خصوص به جاست تا رسانه های وابسته به جبهه انقلاب با تبیین حقایق و افشای چندباره ماهیت پلید آمریکا و دوستان داخلی اش، گامی مهم در جهت روشنگری جامعه بردارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عطری از هفت خوان عشق!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۴۶ ق.ظ

دیروز داشتم منطق الطیر عطار را می خواندم. ساعاتی لذت بخش و فرح آفرین بود. یک آن کتاب را بستم و به فکر فرو رفتم. باید تکلیفم را با خودم روشن می کردم. پرسیدم: آیا حاضری مسئولیتی خوب و درآمدی مطلوب و جایگاهی رفیع داشته باشی اما در عوض از خواندن این کتاب و دیگر کتاب هایی چنین، محروم بمانی؟ آدم در درون خودش نمی تواند فریب کار باشد. جوابی که به خودم دادم از سر صداقت و باور قلبی بود. یک کلام: نه!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیت الله توکل: آقای هاشمی! از دخترت اعلام برائت کن

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ

حضرت آیت الله توکل استاد برجسته حوزه علمیه قم امروز در آخرین جلسه درس خارج فقه خود، ضمن تبریک اعیاد شعبانیه و تأکید بر لزوم آمادگی معنوی برای حضور در میهمانی الهی، به تبیین ضرورت تقویت تفکر انقلابی در حوزه علمیه پرداخت.

نماینده مردم استان مازندران در مجلس خبرگان رهبری در این خصوص فرمود: حوزه باید انقلابی باشد و مهم ترین ملاک حرکت و تفکر انقلابی در حوزه، سخن و اراده رهبر معظم انقلاب است. ما یک محک داریم که آن هم رهبر انقلاب است و هر شخص و جریانی را با این سنگ محک مورد ارزیابی قرار می گیریم. از نظر ما چنان چه فرد یا گروهی در سنجش با این شاخص مهم، ناموفق و مردود شمرده شود به طور جدی در مقابل آن فرد و گروه قرار خواهیم گرفت. مقام معظم رهبری با تمام وجود برای پیشبرد اهداف و آرمان های اسلام و انقلاب اسلامی همت می گمارند؛ از این رو بی انصافی است اگر طلاب و فضلا فقط به درس و بحث پرداخته و از اوامر و منویات ایشان غفلت بورزند. حوزه علمیه انقلابی، با حرکت در مسیر ترسیم شده در کلام و رفتار رهبر انقلاب است که می تواند دین خود را نسبت به اسلام ناب و ارزش های اصیل اسلامی ادا کند.

آیت الله سید رحیم توکل در بخش دیگری از سخنان مهم خود با اشاره به مسائل اخیر طرح شده در فضای جامعه در خصوص دیدار فرزند ریاست تشخیص مصلحت نظام با برخی از محکومان وابسته به فرقه ضالّه بهائیت، اقدام او را محکوم کرده و بیان داشت: اگر واقعاً قصد ایشان فقط یک احوالپرسی و دید و بازدید معمولی بود چرا پذیرفت در کنار این چهره های ناموجه، در حالی که تصویر یکی از رهبران این فرقه شوم نصب شده بود عکس یادگاری بگیرد و از رسانه ای شدن آن که نتیجه ای جز شکست قبح ارتباط با کفار ندارد، ابایی نداشته باشد؟ چرا شبکه انگلیسی بی بی سی او را تشویق کرد؟ چرا همزمان با این اتفاق، یک حرکت هماهنگ رسانه ای برای موجه جلوه دادن و رسمیت بخشیدن به این فرقه ضالّه آغاز گردیده است؟! آیا این حوادث را تنها باید به حساب یک اتفاق بگذاریم؟! البته پدر ایشان به طور ملایم این کار دختر خود را تقبیح کرد؛ اما به ایشان می گویم آقای هاشمی! با جنایت دخترت محکم برخورد کن. اگر جرأت کنترل فرزندت را نداری لااقل با قاطعیت از او اعلام برائت کن. نرمش شما در مواجهه با خطای فرزندان، باعث می شود در باور مردم این خطاها به پای شما هم نوشته شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آموزش تعامل با بهائیت، ویژه شهرداری بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ب.ظ

کرامت و حرمت همه انسان ها، چه مسلمان و چه کافر، محفوظ؛ اما کرامت و احترام همه انسان ها دارای محدوده و مرزی مشخص است. گستره کرامت انسان ها تا جایی معتبر است که با محدوده شرع در تضاد نباشد.

مثلاً اسلام دین دوستی و رحمت است اما وقتی همین اسلام "اعانه به ظلم و کفر" را حرام می شمرد، یا این که بر" تبرّی از کفار" تأکید دارد تا جایی که حتی " تشبّه به کفار" را هم مجاز نمی شمارد و نیز بر سر "نهی از منکر" با کسی شوخی ندارد، یا این که هر رفتاری که باعث "تجرّی" افراد جامعه در گرایش به پلیدی ها بشود را بی برو برگرد حرام می داند؛ می توان فهمید این که شما کافر گرسنه ای را به حکم شرع و وجدان، از گرسنگی نجات بدهی، بسیار فاصله دارد با این که همان فرد کافر را بر دوش خودت سوار کنی و خط و مشی باطل او را وجاهت ببخشی. "رعایت حقوق انسانی" را نباید با "رسمیت دادن به موجودیت نظام فکری کفر"، خلط نمود.

همه آن چه که به مختصر بیان شد، صرفاً در راستای تبیین حقیقت برای کسانی است که علقه ای به کلام وحی و مکتب حق داشته باشند. طبیعی است وقتی علما و روحانیون مختلف که گاه در تقسیم بندی های سیاسی مرسوم، به طیف های متفاوتی منسوب هستند، رفتاری را مصداق اعانه به کفر و منجر به تجرّی نسبت به باطل تشخیص می دهند، دیگر افراد غیرمتخصص در امور دین، حداقل وظیفه معقولشان رجوع به اهل فن و پرسش درباره چرایی فلسفه این حکم، و نه خود مجتهدپنداری در عین ناآشنایی با حداقل های مفاهیم فقهی است.

تکمله:

یک- خطای فکری یک فرد را به حساب یک مجموعه نمی گذاریم. شهردار و مجموعه عظیم کارکنان پاک شهرداری بابل از نیروهای خدوم و دلبسته به اسلام و انقلاب اسلامی هستند، شکی نیست.

دو- شهردار محترم بابل، نقاط برجسته ای دارد که قابل کتمان نیست؛ اما این قلم به شهادت تاریخ، همان طور که نقد تند و تیز عملکرد شهردار جویباری بابل را وظیفه خود می دانست از نقد عملکرد شهردار اهل بندپی بابل هم ابایی نخواهد داشت.

سه- خرس خاله های دلسوزتر از مادر، گویا توفیق مدیریت شهری را در گرو سهام بندی جناح ها ترسیم کرده اند. بر فرض صحت این امر، به گمانم آن قدری در میان اصلاح طلبان بابل، انسان های متدین و بی حاشیه حضور داشته باشند که نیاز نباشد در فرآیند پرداخت سهم این طیف، هزینه ای غیرضرور و احتمالاً جبران ناشدنی، بر گرده شهردار خوشنام شهرمان تحمیل شود.

چهار- متعلقات رسانه ای وابسته به شهرداری و دوستان قلم فروشی چون ...، بهتر است در حریم امور مرتبط با دین، شانس خود را برای انتقامجویی از نیروهای ارزشی امتحان نکنند. از این که در هجمه قریب الوقوع این جماعت، باز هم دلواپس خوانده شویم ملالی نیست چه این که دلواپسی را برتر از دئاثت سیاسی و اخیراً اعتقادی می دانیم.

پنج- برادری از مجموعه معتمدین جناب شهردار، پیغام داد که آن آدم افراطی ماجراجوی آویزان شهرداری که مدت هاست بی هیچ تکذیبی، در سطح رسانه های مجازی از او به عنوان مشاور شهردار یاد می شود، به خاطر عملکرد ناصوابش در این مدت، به تازگی مطرود این نهاد واقع شده است. به یقین شهردار با فراست بابل، به زودی از این دست افراد نالایق، رسماً اعلام برائت خواهد نمود.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهردار بابل در آفساید

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ب.ظ

smk7_photo_2015-05-17_22-12-13.jpg


شهردار محترم بابل!

خیلی وقت بود با این ادبیات صحبت نکرده بودم. یا این مشاورتو جمع میکنی یا ما خودتو با این مشاورت جمع میکنیم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از حرف تا عمل/ یک خاطره زیبا

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۶ ب.ظ

اسماعیل از سیزده سالگی روزه می‌گرفت. به مسجد می‌رفت و نماز اول وقت را به جماعت می‌خواند و دعای کمیل را شب‌های جمعه فراموش نمی‌کرد. مادربزرگش می‌گوید:‌ داشتم نماز می‌خواندم که صدای دلنشین کسی را شنیدم که با اخلاص با خدا سخن می‌گفت. طاقت نیاوردم و پرده را کنار زدم. دیدم فرزند عزیزم "شهید اسماعیل قاسمی" است . پیش رفتم و پرسیدم: چرا این قدر در سجاده گریه می‌کنی؟

گفت:‌ مادرجان، ناگهان به یاد جهنم افتادم و بی‌اختیار گریه‌ام گرفت.

 اهل روستای "دشتبان" دماوند بود. به پیرزنی از فامیل گفت:‌ ننه، چرا به نماز جمعه نمی‌روی؟ پاسخ داد: چون پیر شده‌ام و پایم درد می‌کند. با صلابت و لبخندی مهربانانه گفت: با عصایت به نماز برو که قامت خمیده‌ تو مشت محکمی است بر دهان ضد انقلاب داخلی و خارجی!

 چون روستایشان مصلی نداشت، به مادرش می‌گفت: خانم‌ها را جمع کن و به نماز جمعه شهر ببر! پاسخ شنید که ماشین نیست! او هم هر ماه از حقوقش پولی را کنار می‌گذاشت تا ماشین کرایه کند و زنان بتوانند سر موقع به نماز جمعه برسند. دیگر کسی عذر و بهانه ای نداشت.

بر اساس روایتی از خانواده شهید، رسالت توحیدی، ص 115

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عدالت و ثبات دولت

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۱۷ ب.ظ

رابطه عدالت و دولت از نگاه دین، یک ارتباط لازم و ملزومی است.

دولت اگر در پی عدالت نباشد اصلاً معنا و جایگاهی در مکتب دین نداشته و از مشروعیت ساقط است. از این رو بارها و در فرصت های مختلف این امر مورد سفارش بزرگان دین قرار گرفته است. از سوی دیگر رسیدن به عدالت، مشروط به برقراری حکومت و قدرت بر اجرای احکام الهی است.

 در این بین این نکته نیز مورد تأکید قرار گرفته که قوام و شرط ثبات و استمرار حاکمیت نیز بسته به میزان پایبندی دولت به شاخص های عدالت می باشد. نظام سیاسی منهای عدالت، نه تنها از یک نظام مورد تأیید دین فاصله گرفته بلکه با هر گرایش و رویکردی که باشد به واسطه ظلم و بیداد، فرو خواهد پاشید.

ـ العدل جنة الدول عدل و داد سپر دولت هاست.

ـ فی العدل الاقتداء بسنة الله و ثبات الدول پیروى کردن سنّت الهى و پایدارى دولت ها در عدالت و دادگسترى است.

ـ لن تحصن الدول بمثل استعمال العدل فیها دولت ها محکم و محفوظ نماند به چیزى همانند به کار بردن عدالت در آنها.

ـ ما حصن الدول بمثل العدل دولت ها به چیزى همانند عدل و دادگرى محکم و محفوظ نشود.

ـ ثبات الدول بإقامة سنن العدل ثبات و پایدارى دولت ها با برپا داشتن شیوه‏هاى عدالت و دادگسترى است.

علی علیه السلام کتاب غررالحکم 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

واگویه ای دردآور اما واقعی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۵۵ ق.ظ

این متن زیبا رو که زبان حال امثال من هم هست دوست خوبم آقا مرتضی سیدی نوشت و برام فرستاد:

حمید جاااان
این رسوایی رو کجا ببریم؟!
بچه محل هامون تو محاصره بودن و ما مدعی تر از همه سرگرم.....
امروز دیگه روز یا لیتنی کنت معکم نیست که نوادگان بوسفیان به حرم ناموس پیامبر و شیعه های امیرالمؤمنین رحم نمی کنند و ما آرزومندان شهادت تو پستو های خونمون پای تلویزیون مشغول خندوانه دیدن هستیم و .....
از بوسیدن بچه هام شرم دارم...
از نوازش کردن شون...
از سر سفره نشستن و با خانواده غذای گرم خوردن...
این روز ها طعم نون هم عوض شده وقتی می دونم تو اردوگاه های آواره های جنگ همه گرسنه اند...
حمید!
داره باورم می شه که من این همه سال فقط دروغ گفتم!!!
هنوز هم دارم دروغ می گم!!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیامبر درون

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۴۴ ب.ظ

مردم برخیزید که صدای هل من ناصر حسین می آید این طنین پرخروش انقلاب اسلامی است این فریاد مظلومیت شیعه در تاریخ است، این طغیان علیه ظلم است.

ای انسان های به خواب رفته بیدار شوید دیگر وقت هوشیاری است نکند که خواب مرگ گریبان شما را بگیرد، زنده شدن شما بستگی به لبیک گفتن به ندای حق دارد و بسته به آری گفتن به حسین بن علی دارد نه آنکه فکر کنید اگر به جنگ نروید زنده می مانید.

نه، نه، هرگز، شمایی که بستر نرم و غذای گرم و لذت زودگذر دنیای فانی را انتخاب نموده اید در قبال آخرت که دار باقی است شما مرده اید، مرده ای متحرک، این جسمتان است که حرکت می کند و غذا می خورد و می خوابد.

شما مرده اید، برای همین است که گوش دلتان حق را نمی شنود و چشم دلتان نور الهی جلوه گر شده در انقلاب اسلامی ایران و در ملت مسلم ایران را نمی بیند و قلبهایتان بر اثر گناه ترک جهاد و عدم یاری مظلوم در مقابل ظالم، کدر شده، سیاه شده.

مردم بیایید اندیشه کنید نکند مصداق این حدیث حسین بن علی‏(ع‏)‏ قرار گیرید که‏ (( الناس نیام و اذا مات تنتبه‏)‏‏)‏ نکند در خواب خوش باشید و وقتی که در قبر تنگ و تاریک نهاده شدید، بیدارشوید امت اسلام اندیشه کنید که از کجا آمده اید.‏

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

وصیتنامه دانشجوی شهید سید علی اکبر شجاعیان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روح بزرگ، تن را به زحمت می اندازد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ب.ظ

وقتی که روح بزرگ شد، جسم و تن چاره‌ای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال خواهش‌های تن می‌رود، هرچه را که تن فرمان بدهد، اطاعت می‌کند. روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن می‌رود، اگر چه از راه دریوزگی و تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام می‌رود، ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می‌دهد، برای اینکه می‌خواهد در خانه‌اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد...

روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که زیر سم اسبها لگدمال می‌شود، جریمه یک روح بزرگ را می‌دهد، جریمه یک حماسه را می‌دهد. جریمه حق‌پرستی را می‌دهد، جریمه روح شهید را می‌دهد.(1)

____________________________________

1-      شهید مطهری(ره) ، مجموعه آثار، ج 17، ص 41

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در کامیکلا، کامروا می شوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۴۱ ب.ظ

به جای همه "کولا" ها، زمزم زلال "کامیکلا" آب حیاتی است که رمز جاودانگی را در خود نهفته دارد.

کامیکلا قطعه ای از بهشت حقیقی خداست نه فقط به خاطر سرسبزی روح نوازش و نه به خاطر چشم انداز زیبای جنگل های اطراف و یا آواز طرب انگیز پرندگانش؛ نه!

کامیکلا قطعه ای جدا مانده از کربلای اباعبدالله است که رائحه بهشت را تا عمق جان من و تو میهمان می سازد. اگر باور نداری، در بندپی پی غربی بابل، سراغی از روستای کوچک کامیکلا بگیر و آن جا که رسیدی، قدم به خانه حسن رجایی فر بگذار و کام دلت را از عطر خوش وصال، لبریز کن.

در قلب طبیعت بکر شمال ایران، شاخساری از درخت عاشورا، سایه محبت امام عشق را بر وجودت می گستراند و گدازه های دل داغدارت را با نسیم رحمت حق، خنک و پرنشاط می سازد.

اول بار که پا به حرم ارباب گذاشتی، لابد این حس را در درونت یافته ای که انگار این نقطه از دنیا را پیش از این – شاید از روز ازل – بارها دیده ای و زیارت کرده ای. انگار این جا دیگر غریب نیستی و به خانه خود قدم نهاده ای.

منزل مدافع شهید حرم، حسن رجایی فر هم اگر پا بگذاری به شهادت همه زائران کوی دلدادگی، پنداری که پیش از این – شاید آن گاه که نغمه قالوا بلی را سر داده ای – بارها به چشم دیده ای و با هوای عاشقانه هایش زندگی کرده ای.

 شهدای مدافع حرم، حرم را برایمان سوغات آورده اند. هر جا خانه ای از شهید مدافع حرم است، حریم حرم عشق و دلدادگی، همان جاست. و سقاهم ربهم شراباً طهورا 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این عکس نگاه کن!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۸ ق.ظ

sD4fp


نفر اول سمت چپ، خانمی که لبخند به لب دارد، مادر شهید سید رضا طاهر است. در وسط تصویر، همسر شهید را به همراه فرزندش می بینید و در کنار او مادر همسر شهید ایستاده است.

این عکس را دیروز گرفتم؛ بابل، روستای هریکنده، در حالی که فقط سه روز از خبر شهادت این جوان رعنا می گذرد.

در هیچ جای خانه، پرچم سیاه به چشم نمی آید. هیچ مرد و زنی در این خانه، سیاه نپوشیده است. پدر و مادر و همسر شهید می گویند: شهید، تسلیت ندارد؛ فقط تبریک بگویید که خدا دسته گل مان را پذیرفته است.

پدر شهید لبخند می زند و می گوید: من حتی برای یکساعت سیاه نپوشیدم. رضای من فدای عمه جانش زینب شد. خوشحالم که در راه دفاع از دین و ناموس اسلام از امتحانی بزرگ سربلند بیرون آمده است.

مادر شهید هم لبخند می زند و می گوید: سید رضا امانت خدا بود که به خودش باز گشت. امیدوارم که در این سال ها امانت دار خوبی بوده باشم. خدا را شکر می کنم که این قربانی را از من پذیرفته است.

همسر جوان شهید هم محکم و استوار می گوید: افتخار می کنم همسرم در راه خدا گام برداشت و در راه خدا قربانی شد. وقتی از او می پرسم برای مدافعان حرم چه پیامی دارد، می گوید: خوشا به سعادتتان که پرچم جهاد فی سبیل الله را به دست گرفته اید و ثابت کرده اید که مسلمان واقعی، برای حمایت از دینش با غیرت وشرف وارد میدان می شود.

سید محمد، فرزند خردسال شهید هم لبخند می زند و با زبان شیرین کودکانه اش می گوید: بابا پیش خداست و من هم آماده ام که اگر او اجازه بدهد تفنگش را بردارم و با دشمنان خدا مبارزه کنم.

ما از قم رفته بودیم، تا به خانواده شهید روحیه بدهیم، حالا خودمان مبهوت روح حماسی و ایمان پرصلابت آنان شده بودیم! جمله معروف استاد قرائتی را بر زبان آوردم که فهم دین، برتر از علم دین است.

سی و هشت سال از پیروزی انقلاب می گذرد و دشمن با هر ابزاری که به فرهنگ وباورهای این ملت حمله کرد هنوز نتوانست کاری کند حرف امام بر زمین بماند که فرمود: خدا می داند راه و رسم شهادت، کور شدنی نیست.

آخرین لحظه دیدار، پدر همسر شهید هم با روی گشاده ما را در آغوش فشرد و با لحنی که غیرت و مردانگی در آن موج می زد گفت: اذناب آمریکا و همدستانش بدانند ما نه تنها در مصاف با داعش و مزدوران خبیث عربستان که در مصاف با ابرقدرت پوشالی آمریکا هم لحظه ای تردید و در یغ و واهمه نخواهیم داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیدار ویژه روحانیونی از قم با خانواده های شهدای مدافع حرم در بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۵ ق.ظ

دیروز سه شنبه، 21 اردیبهشت، نمایندگانی از مجمع طلاب و فضلای بابلی حوزه علیمه قم به همراه نمایندگانی از سوی حضرت آیت الله سید رحیم توکل نماینده مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبری و استاد برجسته حوزه علمیه قم و نیز نمایندگانی از گروه فرهنگی تبلیغی حامیان ولایت، بزرگترین تشکل تبیلغی روحانیون مازندران، با خانواده های معظم شهدای اخیر حرم در بابل دیدار و گفت و گو کردند.
در این دیدارها که در فضایی صمیمی و سرشار از معنویت انجام گرفت روحانیون اعزامی از قم، سلام و تبریک و تسلیت مجموعه طلاب و فضلای بابلی مقیم قم و نیز پیام تبریک و تسلیت آیت الله توکل را به خانواده های معزز شهدا ابلاغ کردند.
خانواده های شهیدان والامقام، حسن رجایی فر و سید رضا طاهری نیز با ابراز خوشحالی از حضور نمایندگان روحانیون و علما، با بیان خاطراتی تأثیرگذار از شخصیت ارزنده شهدای خود بر ادامه راه و آرمان های مقدس آنان تأکید نمودند.
در پایان این دیدار هدایایی نیز به رسم یادبود و قدردانی از شأن و منزلت خانواده های مکرم شهدا به آنان اهداء گردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیانیه مجمع نمایندگان طلاب و فضلای مازندران به مناسبت شهادت جمعی از مدافعان حرم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۱ ب.ظ

بسم رب الشهداء والصدیقین

من المومنین رجال صدقوا ماعاهدالله علیه ....

فضای دیار لاله گون مازندران، یکبار دیگر به رایحه شهادت آغشته شده است. خوشا به حال مردان دلیر بیشه حماسه و ایثار که نشان دادند نهضت عاشورایی حضرت اباعبدالله علیه السلام در گستره پهناور تاریخ، بی رهرو نمی ماند.

خون مطهر گلگون کفنان دیار علویان، سند افتخار منادیان فرهنگ ناب اسلام محمدی است که قطره قطره آن چراغ هدایت و رستگاری جامعه را روشن نگاه می دارد.

درود خدا بر شهدای مدافع حرم که دلبستگی های دنیا را در مصاف ناتمام با جبهه جهانی کفر و نفاق، در مسیر جلب رضایت معشوق، ذبح کردند و سبکبار و وارسته لبیک ندای هل من ناصر سپاه توحید را سر داده و در مسلخ عشق، جان و سر باختند.

مجمع نمایندگان طلاب و فضلای مازندرانی حوزه علمیه قم با تبریک و تسلیت عروج یاران صدیق مکتب اسلام و ضمن آرزوی علوّ درجات برای آن عزیزان، از کلیه دلسوزان و ارادتمندان راه شهدا انتظار دارد تا با تبیین ابعاد معنوی حیات طیبه این دلدادگان کوی ایثار و رشادت، مقام آنان را به درستی ارج نهاده و غبار غربت و مظلومیت را از چهره شهدای نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی بزدایند.

ضمن تشکر از مسئولان فرهنگی استان بابت لغو جشنواره های شاد در این ایام، انتظار می رود نهادهای ذی ربط با نگاه جدی به این مفاخر بی ادعای عرصه حماسه و غیرت، رویکردی را اتخاذ نمایند که ثمره تربیتی آن پرورش جوانانی از تبار شهدای والامقام باشد.

بی شک استمرار تفکر عدالت طلبی و آزادی خواهی و استکبار ستیزی که ضامن بقای نظام اسلامی و حفظ امنیت و قوام جامعه دینی است در گرو ترویج و احیای فرهنگ غنی ایثار و شهادت خواهد بود.

والسلام علی من اتبع الهدی

مجمع نمایندگان طلاب و فضلای مازندران در حوزه علمیه قم 19/02/1395

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه سرگشاده به مدیرعامل خونه به خونه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۳۶ ب.ظ

جناب آقای حسن زاده، مالک محترم فروشگاه های زنجیره ای خونه به خونه، سلام علیک
ساعتی پیش خبر شکایت شما از حسین بیژنی، از فعالان جوان اجتماعی و سیاسی بابل به گوشم رسید.
خیلی برایم سخت است در این غروب گرفته و غمبار که عطر لاله زار مازندران را با حال و هوای عصر عاشورا گره زده است بخواهم درباره مسائلی با شما حرف بزنم که باید بی ملاحظه و تعلل، بسیار پیش تر از این به زبان قلم جاری می ساختم.
نقدهای جدی و چالشی این حقیر و همفکرانم نسبت به نحوه عملکردتان در عرصه فرهنگ و مذهب، باشد برای بعد؛ اما این توصیه برادرانه را به خاطر بسپارید که شما اگر چه به پاس مواهب الهی، فعلاً در این دنیا انسانی سرشناس و "بزرگ" هستید؛ ولی به یقین خاطرات تلخی که با شکایت کردن از منتقدین خود به جا می گذارید، نمی تواند "بزرگواری" شما را هم در اذهان عموم به یادگار بگذارد.
والسلام سید حمید مشتاقی نیا حوزه علمیه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک متن زیبا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۵ ب.ظ

علی رضا فلاحتی از فعالان شاخص اصلاح طلب در بابل نوشت:

وای که چقدر ما عقبیم، چقدر از انسانیت ها دور افتاده ایم. از محاصره گفتی و ....

براستی اگر آنها که در محاصره داعش بودند ، فیلمی از رفتارمان در دور دوم انتخابات بابل را می دیدند چه قضاوتی در مورد انسانیت ما خواهند داشت.

ما که در زندگی روزمره خود غرقیم و تنها کار مثبتمان موج سواری بر قامت بلند شهیدان است.

آنها می جنگند تا ما در صلح انتخابات برگزار کنیم و متاسفانه تنها کاراییمان شده ، تهمت و دروغ و تخریب و استفاده از جهل آدم ها....

آنها جوانیشان را در محاصره دشمن قرار دادند تا شهر من بابل آرامش یک رقابت را به خود ببیند و ما برای رسیدن به قدرت جوانان مان را در محاصره تهمت هایمان قرار می دهیم.

چه ها که نمی کنیم . حیف که برای رسیدن به قدرت هر بی اخلاقی را در عرصه انتخابات حق خود می دانیم .

خدایا هنوز این زمین به زارع ها احتیاج دارد. هنوز فرزند کوچکش به دستهای پدر نیاز داشت. خدایا تو خود شایستگی صلح به جهان عطا بفرما.

شهدا مثل همیشه شرمنده ایم و دیگر هیچ.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گر مرد رهی ...

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۳ ق.ظ

صبح رفتم بهشت حضرت معصومه، قطعه شهدای مدافع حرم.

تاکسی گرفتم و آمدم فیضیه، شد یک ربع ساعت. فاصله حرف تا عمل، همین اندازه کوتاه است؛ ما مرد راه نیستیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احمدی نژادی های بابل بخوانند!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ

درست یک شب بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و راهیابی محمود احمدی نژاد به مرحله دوم رقابت ها، سه تن از مسئولان اصلی ستاد تبلیغاتی لاریجانی در بابل، عالیجنابان "ت"، "ن"، "م" به ستاد مرکزی احمدی نژاد در چهارراه شهربانی آمده و جلسه ای را در طبقه فوقانی تکیه علی فردوس (ادام الله ظله) ترتیب دادند. هدف از این جلسه تأکید بر فراموشی رقابت های نه چندان شیرین آن روزها و ائتلاف برای تشکیل یک ستاد مشترک در دور دوم رقابت ها بود.

آن گونه که یادم هست، جعفر رستار آزاده دلاور اما بی ادعای شهرمان – از آن دست آزادمردانی که حتی پس از اسارت هم آزاده ماندند – رو کرد به آن سه نفر و پرسید: شما دقیقاً بر چه مبنایی در دور اول انتخابات به این نتیجه رسیدید که لاریجانی بر احمدی نژاد مقدم است؟

سؤالی زیبا و کلیدی بود که من بالشخصه انتظار داشتم تا استدلالی منطقی از چرایی رویکرد این عزیزان در حمایت از علی اردشیر بشنوم؛ اما ...

جواب فقط یک جمله بود. عبارتی تلخ که حرف به حرف کلمات آن هنوز در گوشم طنین انداز است:

" وقتی آنهایی که آن بالا! هستند تصمیم می گیرند به لاریجانی رأی بدهیم ما این پائین چه کاره ایم؟!!!"

پرسیدم: منظورتان از "آن بالا"، مقام معظم رهبری است؟ گفتند: خیر، منظور بزرگانی چون مهندس باهنر و ....

ریش سفیدان جلسه آن قدر دندان به لب فشردند که جمیع دوستان ما راضی شدند این بحث را نیمه کاره رها کنند؛ اما از آن شب ته دلم ماند که بگویم اگر یک آدم بیسواد با استدلال و عقل و درایت و برداشت خود به این حجت برسد که کروبی و معین اصلح هستند شرف دارد بر کسی که ممکن است استاد دانشگاه یا شهردار اسبق یا بازاری صاحب فضل و کرم باشد اما عقل خودش را تعطیل کرده، وجودش را به حراج گذاشته و صم و بکم تابع مصوبات حضرت بالانشین باشد و بی چون و چرا در تأییدشان سر تکان بدهد.

در دور دوم رقابت ها دیگر در بابل حضور نداشتم. بعد از پیروزی تاریخی فرزند ملت، تازه از قم رسیده بودم که مطلع شدم جلسه ای از سوی حامیان احمدی نژاد در مدرسه صدر تشکیل شده است. خودم را رساندم و دقیقاً خاطرم هست که در کنار محمد آقای قلبی نشستم. سه چهارم چهره ها برایم تازگی داشتند. خبری از اغلب بچه های پاپتی و خط مقدمی ستاد اولیه احمدی نژاد نبود. به جای آن بر و بچه های باصفا، بی ادعا و خستگی ناپذیری که شب و روز در ورودی یک حسینیه کوچک با جان و دل برای احمدی نژاد و اثبات حقانیت او تلاش می کردند، پیرهنشان از عرق به تن می چسبید بی آن که از نبودن حتی یک پنکه هم زبان به شکوه بگشایند؛ گرسنگی امانشان را می برید بی آن که شکوه کنند چرا در هر چند روز فقط یک کلوچه از این ستاد سهمشان می شود و ...، از ما بهترانی نشسته بودند که لباس هایشان اتو کشیده، لپ هایشان گل انداخته، کلماتشان ویراستاری شده بود و در برق نگاهشان اثری از مظلومیت بچه های نازنین و سختی کشیده خودمان به چشم نمی آمد.

موضوع جلسه، کاملاً واضح بود. آقایان دنبال سهمشان از قدرت آمده بودند. امام جمعه اما زیرکی نشان داد و خودش را از محوریت این مهلکه به کنار کشید. بحث ها ادامه داشت که ناگهان پیرمردی روستایی از نیروهای قدیمی ستاد محمود دستش را بالا برد و جمله ای به زبان آورد که مورد تحسین امام جمعه هم قرار گرفت. او گفت: اگر قرار باشد یکبار دیگر همان افراد سنتی و دائم المسندی روی کار بیایند که هشت سال پیش مدیریت ضعیف، بسته و جناح زده شان باعث دلزدگی ملت و رأی آوردن شخصی چون خاتمی شد، مطمئن باشید هشت بعد دوباره مردم به همان طیف پناه خواهند برد....

نگذاشتند حرف های پیرمرد ادامه پیدا کند. ولی حق با او بود. هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد نشان داد بزرگ ترین ضرباتی که بر پیکره او و جریان عدالتخواهی او وارد آمد از سوی همین جماعت غنیمت خوار منفعت طلب بود که قدرت را جز برای کامروایی خود و اقوام و دار و دسته شان نمی خواهند و اگر این منفعت اقتضا کند، همه شعارها و آرمان ها را به پای میز و حفظ موجودیتشان ذبح خواهند کرد.

جماعت مزوّر موسوم به راست سنتی، این داعیه داران موهوم اصولگرایی، همیشه نشان داده اند که پایبندی شان به اصول فقط با نگاهی سوداگرانه بوده و شعائر و ظواهر دین را تنها به عنوان ابزاری برای استمرار حاکمیت خود می پذیرند. همینان اگر پای منافع شان به وسط بیاید برای آن که آقازاده شان در فلان اداره استخدام شود، خواهرزاده شان وامی کلان بگیرد، برادرشان مجوز کاروان زیارتی دریافت کند، رفیقشان مدیر فلان دستگاه شود و .... بی اعتنا به اعتماد و قضاوت مردم، حق را ناحق جلوه داده و طبل رسوایی ادعاهای خود را به صدا در می آورند.

چنین است که این باندها هیچ گاه مورد حمایت و اقبال عموم قرار نگرفته اند که اگر می گرفتند ناطق نوری با تمام یال و کوپالش یک سوم خاتمی رأی نمی آورد و رؤیای قدیمی و تعبیرناشدنی ریاست جمهوری لاریجانی و قالیباف و ولایتی بالاخره به وقوع می پیوست. وزن اجتماعی این افراد دلیل خوبی است که بیش از این وقت مان را به پای قشر مثلاً عدالتخواه و عدالت گریز تلف نکنیم.

این جماعت دو رو به نیکی می دانند ماهیت شان سال هاست که بر ملا شده و از این بابت چاره ای جز پیوستن به جریان های متصل به قدرت ندارند. این گونه است که می بینیم وقتی "میز"، محور و عیار تحلیل ها قرار بگیرد، دوستان "همیشه آویزان" ما در دور دوم انتخابات مجلس بابل، به ناگاه مجیز گوی فردی می شوند که تا هفته ای قبل، خاندان او را دشمن پنداشته و از هیچ نوع رفتار و گفتاری برای تخریبش دریغ نورزیده بودند.

تشکل های من درآوردی فولکس واگنی که اغلب نام اعضایشان مشترک بین سایر تشکل هاست، از این همه هیاهوی ملال آور سیاسی، نه  ترویج حق و دفاع از ارزش ها و اشاعه معروف که به میز و حقوق و وام و مجوزی قانع بوده و این که چند صباحی بیشتر مجال پروارسازی حساب های بانکی شان را داشته باشند و خشتی را بر خشت خانه های بساز و بفروشی شان بگذارند، راضی نگهشان می دارد.

احمدی نژادی های بابل، لشکریان بی سامان، مستقل و خاموش جریان اصیل اصولگرایی، این روزها فرصت کافی دارند تا به خوبی رفتارهای متناقض و حرکت های زیگزاگ سیاست پیشگان دلال مسلک و سینه چاک قدرت و ثروت را که گاه حیات سیاسی و اجتماعی شان مرهون هشت سال صدارت تفکر عدالت خواهی است با دقت رصد نمایند. تقویت تحلیل و شناخت مصداقی ما نسبت به مدعیان کاذب و میزپرست به اصطلاح اصولگرا یکسال بعد در چنین روزهایی حتماً به کار خواهد آمد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا