از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت... ---------------------------------------------------------------------------------- باید گذشتن از دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی با چهره خونین سوی حسین رفتن زیبا بود اینسان معراج انسانی
#توهین به عالم اهل سنت که عیدغدیر را تبریک گفته بود #اشکآتش #سیدحمیدمشتاقینیا #وحدت شیعه و سنی حول محورعلی علیه السلام #عیدغدیر #حتی اگر ولایت به معنی دوستی_باشد
اساتید مطرح در مدارس غیرانتفاعی با شهریههای چند میلیونی حضور دارند که این امر باعث میشود آموزش نخبگان در مناطق محروم مورد غفلت قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، عدالت یکی از مقولههایی است که جایگزینی ندارد و در همۀ زمینهها بدان نیازمندیم. عدالت آموزشی نیز یکی از انواع عدالت است؛ یعنی همۀ مردم بتوانند به اندازه توانایی خودشان تحصیل کنند و در زمینه تحصیلی اساتید، امکانات و دسترسیهای دانش آموز به منابع تحصیلی به یک اندازه باشد. مسأله اصلی اتفاقات اخیر پیرامون موضوع افشاگری بنیاد مستضعفین نیست که انتقادات زیادی به اظهارات جناب فتاح وارد است اما پاسخ حداد عادل موضوعی بود تا درنگی به مدرسه فرهنگ داشته باشیم.
مدرسۀ فرهنگ متعلق به غلامعلی حدادعادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و چند ده مدرسه دیگر در کشور و بهویژه در استان تهران با شهریههای بالا و اساتید عالی وجود دارند. سؤال اینجاست که چرا باید مدرسهای بر روی زمینی که متعلق به قشر مستضعف است در اختیار یکی از نهادهای مهم فرهنگی باشد و شهریهای بالغ بر ۲۵ میلیون تومان بابت تحصیل در این مدارس اخذ شود آن هم به بهانۀ حفظ و گسترش رشتۀ ادبیات فارسی و علوم انسانی؟
آقای حدادعادل روز گذشته در ویدئویی که متن کامل آن نیز در خبرگزاریهای مختلف منتشر شد اظهار داشت: «مؤسسه فرهنگ در سال ۹۸ اعلام کرد که این زمین را به بنیاد برمیگرداند.»، اما اکنون که در سال ۱۳۹۹ هستیم و تا این زمان این زمین ۴۰۰ میلیارد تومانی در اختیار مؤسسه فرهنگ بوده است.
چند سؤال در اینجا مطرح میشود؛ اول اینکه چرا باید زمینی از مستضعفان با ارزش 400 میلیارد تومان در اختیار مدرسهای باشد که تنها آقازادگان و عدهای پولدار بتوانند در آن مدارس تحصیل کنند؟ دوم اینکه اگر هدف آقای حدادعادل آموزش علوم انسانی است چرا از این اساتید برجسته برای آموزش در منطقه محروم تهران استفاده نمیشود و آموزش براساس پول است؟!
۱۸ مدرسه لاکچری تهران متعلق به مدیران کلان کشور است
البته یکی از معاونان سابق این مدرسه در توئیتی نسبت به ثبت نام رایگان برخی افراد اشاره کرده است؛ اما آیا چنین چیزی در نسبت پیشرفت علوم انسانی مؤثر میباشد؟ مدارس فرهنگ تنها در این قاعده نیستند؛ بلکه میتوان به حدود ۱۸ مدرسۀ گران قیمت اشاره کرد که با قیمتهای میلیونی و متعلق به چهرههای سرشناس کشور و طبعاً با اساتید مطرح در حال فعالیت هستند.
اگر آموزش متعلق به عدهای پولدار باشد و کرسیهای دانشگاه بر اساس پول و رابطه تقسیم شود شاهد ضعف شدید آموزشی و فرهنگی در کشور خواهیم بود؛ زیرا هر کسی که با پول از راه برسد، میرود مدرک خاص خود را میگیرد و با غبغب تحصیل کردگی در مدرسه آقای فلانی اقدام به تصاحب مناصب مهم دولتی میکند!
یکی از دلایل فروپاشی حکومتهای باستانی نیز انحصاری آموزش برای طبقۀ نجباء بود. در داستانی که خیلی مشهور است یکی از ثروتمندان نزد پادشاه میرود و تمام ثروتش را میبخشد؛ اما پادشاه به فرزندان وی اجازه تحصیل نمیدهد!
بهعنوان راه حل
اگر قرار است آموزش و فرهنگ دچار تغییر و تحول اساسی شود؛ آقای حدادعادل بهعنوان یکی از مسؤولان مهم فرهنگی کشور که در سنگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی خدمت میکند، میتوانست برنامهای را در جهت کنترل و نظارت بر این ۱۸ مدرسه غیردولتی ارائه کند و هیأت نظارتی را بر مواد درسی بگمارد؛ نه اینکه خود اقدام به تأسیس مدرسهای بر روی دو زمین بنیاد مستضعفان کند و مدرسهای ویژه طبقه پردرآمد تأسیس کند.
البته که امروز یکی از معضلات مهم در رشتۀ علوم انسانی نبود محتوای اسلامی و اساتید مجرب است؛ زیرا معلمان خوب جذب مدارس لاکچری و پرهزینه میشوند و وقتی برای مدارس متوسط به پایین نمیگذارند و طبیعی است که در نگاه کلان به علوم انسانی شاهد ضعف مبانی آموزشی افرادی هستیم که وارد دانشگاهها میشوند و خروجی مناسبی نیز ندارند.
غفلت از نخبگان محروم
نخبگان زیادی در مناطق محروم وجود دارند که به آنها بیتوجهی صورت گرفته؛ زیرا تمام امکانات در مرکز جمع شده و همچنان شاهد بیتوجهی نسبت به محرومان هستیم. دغدغهای که بنیاد مستضعفان دنبال میکرد نیز همین بود تا با فروش این زمینها اقدام به ساخت مدارس در مناطق محروم و حادثه زده کند.
اگر نسبت به چنین دغدغههایی بیتوجهی صورت بگیرد باز شاهد ادامه رکود در زمینه آموزش، فرهنگ و تربیت خواهیم بود و علوم انسانی اسلامی نیز پیشرفت نخواهد کرد؛ همچنان که از ابتدای انقلاب چندان پیشرفتی نداشته است و همچنان دروس تدریسی علوم انسانی، چون فلسفه، منطق، جامعه شناسی، اقتصاد و تاریخ نیاز به اصلاحی جدی دارند./882/ی702/ف
قدر عشقبازیامونو ندونستیم قدر دور هم بودنمونو نفس به نفس شدنامون یکصدا بودنو فریاد زدنو اشک ریختنو سینه زدن
بهشت چیزی جز دورهمی هیئتی ها نیست برای ما که اگه غیر از این باشه پیشکش دیگران
اصلا روضه یعنی بهشت یعنی باغ با صفای عشق و مستی
این دور هم بودنا رو خدا از ما نگیره این ایام هم تموم میشه به لطف خدا شاید اینطوری قدر لحظه های با هم بودنو بیشتر بدونیم دیر یا زود دوباره دور هم جمع میشیم نفس تو نفس هم خیس عرق میشیم و مستی می کنیم شونه به شونه هم میشینیم و دور شمع وجود مولا میگردیم
این ایام که گذشت، قدر مجالسمونو بیشتر بدونیم چیزی از دنیا و آخرت نمیخوایم ریزه خوری خوان عشق و محبت اهل بیتو خدا از ما نگیره
بعضی مسئولان عزیز، میز و جایگاه خودشان را مساوی با نظام می دانند و هر کس که به انتقاد از آنان برخیزد را متهم به تضعیف نظام می نمایند. گاهی شاهد تشکیل چنین پرونده های بی ربط و ظالمانه ای در بعضی شعب قضایی بوده ایم. آیا واقعا اگر کسی شهردار و فرماندار و وزیر و وکیلی را قبول نداشته باشد یعنی با نظام اسلامی مشکل دارد؟!
کمتر از یک دقیقه، مبتنی بر نگرش تمدنی مقام معظم رهبری، به این شبهه پاسخ داده شده است:
ضمن احترام به همه هیئت های مذهبی شهرستان بابل که بهترین دوستانم را در خود جای داده اند و عرض ادب خدمت همه منبری های بزرگوار و با اخلاص، بی هیچ حب و بغضی تنها بر اساس شناخت و انصاف از همشهریان عزیزم دعوت می کنم مجالس سخنرانی کمیل قنبرزاده را از دست ندهند.
حجت الاسلام کمیل قنبرزاده از فضلای جوان و خوش آتیه حوزه است که در عرصه علم و اخلاق و معنویت و اندیشه به نیکی درخشیده است. کمیل ذخیره اسلام و انقلاب است. بر این باورم که اگر حوزه های علمیه بابل در تمام این سالها کاری نمی کردند جز تربیت طلبه با هوش و متفکر و عالمی چون کمیل قنبرزاده باز هم سرافراز بوده و برای تاریخ خدماتشان کفایت می کرد. کمیل ماهیت انقلاب و حرکت تمدنی آن را می شناسد و با اشراف علمی بر مبانی دین، تحقق آرمان های انقلاب اسلامی را دغدغه خویش می داند. البته حوزه های بابل اساتید پرافتخار و چیره دست دیگری را به عالم اسلام و حوزهای دین تحویل داده اند که متأسفانه در دیار خود کمتر شناخته شده و قدر و منزلتشان مغفول مانده است. کاش عزمی در هیئت ها و محافل دینی و اراده ای در صاحبان تریبون های سیاسی و مذهبی وجود داشت که فضلای فاخر شهر آنگونه که در سطوح علمی کشور شناخته شده اند در دیار خود نیز معرفی می شدند.
کسی نیست که نداند بهترین دوستان من مسئولین بزرگترین هیئت های بابل هستند و من قلبا به همه آنها ارادت داشته و ابدا تعصبی روی هیچ جمعی ندارم. صادقانه توصیه می کنم اگر می خواهید محرمی پربار داشته و لحظه به لحظه حضورتان در پای منبر باعث رشد و ارتقای بینش شما شود و یک قدم از سالهای گذشته جلوتر بروید، سخنرانی های ده شب محرم آقا کمیل قنبرزاده در هیئت بیت العباس علیه السلام را از دست ندهید.
برادر بزرگوارم حسین روروهه، جانباز سرافرازی است که آموزه های ایثار و مجاهدات را منحصر به خاکریزهای جبهه و جنگ ندانسته و هر روز و هر مکان را کربلای خویش می داند.
کانال ایثارگران دانشگاه علوم پزشکی یکی از جلوه های حضور عدالتخواهانه این مرد مبارز و انقلابی است که البته به مذاق صاحبان قدرت خوش نیامده است.
این روزها فشار ناشی از آثار به جا مانده از دوران جهاد و شهادت توأم با ترکش های پیدا و پنهان جنگ نرم و زخم های مبارزه در جبهه امر به معروف و نهی از منکر، روح لطیف این مرد بزرگ و عدالتخواه را آزرده و خاطرش را مکدّر ساخته است.
برای سلامتی این بسیجی شجاع و خط شکن دعا می کنم و امیدوارم همچون گذشته با اقتدار و روحیه ای خستگی ناپذیر در صف مقدم جهاد با عناصر نفوذ و وادادگان سیاسی و فرهنگی و خائنان به خون شهدا حضوری پررنگ داشته باشد.
این روزها بحث داغی در فضای مجازی شکل گرفته پیرامون رویکرد امام علی علیه السلام به مقوله عدالت و دعوای بین مصلحت گرایی و حق طلبی. منشا برداشت دو طرف به نظر به سوء تفاهم نزدیک تر است. در یک دقیقه توضیحی اجمالی را تقدیم میکنم.
یادداشت اینستاگرامی برادر خوبم آقا سجاد کاظم نسب: شورای به اصطلاح اسلامی شهرهای تهران و بابل در #نام_گذاری نهضتی ها و کمونیست ها بر خیابان ها و میادین شهر گوی سبقت را از سایر شهرها ربودند. . این طور که در خبرها آمده با رأی اعضای شورای اسلامی! شهر تهران یکی از خیابان های این شهر به نام #مهندس_بازرگان، نخستوزیر دولت موقت تغییر نام یافت. . نظر صریح #امامخمینی(ره) درباره #نهضتآزادی و شخص مهندس بازرگان را می توان از پاسخ ایشان به نامه محتشمی پور وزیر کشور دولت میرحسین موسوی در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۶۶ که یکی از نامه های مهم تاریخ انقلاب است پی برد. حضرت امام در متن این نامه که حاوی نکات بسیار تأمل برانگیزی است مهندس بازرگان را پدر معنوی گروهک #منافقین خوانده و نتیجه عملکرد این نهضت را وابستگی کشور به آمریکا می داند و ضرر آنها را از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر بر می شمرد. . چندی پیش نیز #شورایشهربابل با پیشنهاد #جواد_بیژنی، این عضو بدنام شورای شهر که ماجرای رسوایی اخلاقی او و برخی دیگر از اعضاء شورا، نام و آبروی #بابل را به عنوان #دارالمومنین در سطح کشور و حتی فراتر از آن مخدوش نمود، پس از حذف نام میدان انتفاضه و بی توجهی به نام #شهدا، میدانی را به اسم «استاد حسن انوشه» نام گذاری کرد. . #حسنانوشه که چندی پیش نام برادر او #محمدانوشه در دادگاه #طبری به عنوان متهم فراری نام برده شد، یکی از عناصر وابسته به #حزب_توده است که پیشینه اخراج از نهادهای دولتی و محکومیت در زندان اوین را دارد. این شخص #کمونیست در کتابی که درباره تاریخ انقلاب اسلامی بابل نوشته است، رسماً شهدا را کشته نامیده و از انقلاب به عنوان شورشی به سرکردگی روحانیت یاد کرده است. . این رقابت نفس گیر در بازی اسم فامیل بین شوراهای شهر در حالی است که انتظار می رود مسئولین در زمینه خدمت رسانی به مردمی که در رنج و مشقت به سر می برند به رقابت با هم بپردازند، اما ظاهراً اعضای شوراهای شهر ترجیح می دهند دغدغه های #حزبی، #جناحی و البته مشکوک خود را در اولویت پیگیری قرار دهند.
دو سه باری توفیق داشتم سید آزادگان مرحوم ابوترابی را از نزدیک ملاقات کنم. اما خاطرات بسیاری را از دوستان آزاده شنیده ام که بسیار برایم آموزنده بود. خیلی دلم می خواهد همه مردم ایران و جهان با شخصیت دوست داشتنی و خدمت رسان این روحانی بی ادعا و خاکی؛ اما آسمانی آشنا شوند. در این فایل کمتر از یک دقیقه به معرفی اجمالی این سید بزرگوار و اسوه اخلاق عملی پرداختم:
شاه مسعود فغانستان بهداشت و درمان بابل در بیمارستان بستری شد.
مسعود اسدی، پزشک بسیجی خط شکنی است که از بدو اشاعه ویروس کرونا تا آخرین لحظه ای که نای ایستادن داشت پای تخت بیماران ایستاد، همنفس با آنان در تلاطم آه و اشک و توسل و لبخند غوطه خورد و برای مداوای شان از دل و جان مایه گذاشت.
این بسیجی خستگی ناپذیر اما حق دیگری نیز به گردن ما دارد. افشاگری های شجاعانه و مستدل او درباره مدیریت ضعیف درمانی بابل، شهری که بیشترین تلفات کرونایی را در ماههای نخست در سطح استان داشت، تأثیر بسزایی در رفع بسیاری از نواقص ایفا کرد؛ هر چند برای خودش گران تمام شد که بماند برای بعد.
اسد یعنی شیر، مسعود مرید و مقلد امام اسدالله، بیمی از شیطنت عافیت طلبان کنار گود به خود راه نداده است.
دکتر مسعود اسدی را به نفس حقتان دعا کنید. دعا کنید باز هم کلام گرم و سرو رشید قامتش تکیه گاه بیماران بی پناه و دلشکسته باشد و قلم شیوایش در روشنگری و جهاد فرهنگی فی سبیل الله مستدام بماند.
رنجبران و یامین پور هر دو متعلق به یک نسل از فعالان رسانه ای در صدا و سیما هستند. هر دو هم جزو خانواده انقلاب به حساب می آیند. یکی انقلابی است یعنی علاقمند و هوادار انقلاب اسلامی و دیگری انقلابی است یعنی علاوه بر علاقمندی به انقلاب، رفتار انقلابی نیز از خود بروز می دهد.
یکی ترجیح داد با ظاهری موجه به مجیزگویی مسئولان بپردازد یکی دیگر هم با ظاهری موجه، مسئولان را به نیابت از مردم وآرمان های انقلاب به چالش کشاند.
یکی رشد کرد و شد مسئول روابط عمومی سازمان صدا و سیما و دیگری هم رشد کرد و شد صاحب تریبون های مردمی در دانشگاهها و مساجد و هیئات و ... در دل و نگاه ملت سکنا گزید.
یکی تریبون انقلاب را به لبخند صاحبان قدرت فروخت و نعمت زاده های همیشه نعمت خوار را مظلوم و صاحب حق جلوه داد دیگری راه طی نشده انقلاب را به یاد خلق الله آورد و مسئولان جا مانده از قطار تمدن دینی را نیشتر زد.
اولی دومی را تاب نیاورد. آن که به میز و پول رسید و اما نتوانست اعتبار انقلابی گری را از نگاه و دل مردم کسب کند معنی شکست را در وجودش درک کرده و به رسم کهنه حسد، یک روز خانواده های شهدا را بابت حمایت از برنامه هایی چون ثریا و جهان آرا تحت فشار گذاشت، یک روز فیک های قلم فروش را برای تخریب رقیب استخدام کرد و ...
امثال رنجبران و امثال یامین پور هر دو با ظاهری انقلابی، باز هم در جبهه رسانه ای انقلاب حضور داشته و خواهند داشت. این که مسئولین و صاحبان میز از دسته نخست دل خوش تری دارند طبییعی است. بیم آن می رود بسیج رسانه نیز بند ظواهر اشخاص و امور مانده و انقلابی نمایی تزیینی را بر حقیقت انقلابی گری ترجیح دهد. گاه شاهد رفتارهای مشمئز کننده مشابهی از سوی خودی های بی آزار مرید کانون های قدرت هستیم که در نقش روابط عمومی سازمان ها و ادارات، توجیه گر عقب ماندگی حرکت انقلاب و نظام گردیده و جبهه انقلابی گری تعالی خواه و ناراضی از وضع موجود و تحول گرا و جهادگر را به انزوا می کشانند. نهاد انقلابی سپاه باید تکلیفش را با رویکرد بسیج رسانه مشخص کند. بسیجی که قرار است ماله کش گندکاری مدیران بوده و صرفا برای هدف قرار دادن جناح رقیب کاربرد داشته باشد یا بسیجی که با تأسی از راه و مرام شهدا و مطالبات رهبر انقلاب، عدالت خواهی را سرلوحه فعالیت خویش ساخته و نقد سازنده را در راستای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی ضروری می داند؟ سازمان بسیج رسانه می خواهد امثال رنجبران را تحویل جامعه بدهد یا مثل یامین پور را؟
امام راه بازرگان را نمی پسندید و او را پدر منافقین می دانست. این که یک خیابان در تهران به نام بازرگان نامیده شد اما جای اعتراض ندارد!
ما به شورای شهر تهران اعتراض نداریم. اعتراض ما به کسانی است که روی شورا، عنوان اسلامی هم می گذراند اما ساز و کار ورودی آن را برای غیر دلدادگان به اسلام نیز رها می گذارند.
شورای شهر تهران می خواهد بگوید دعوای امام و بازرگان به ما ربطی ندارد؛ قرار نیست شورای شهر ذیل تفکر و شعائر جمهوری اسلامی حرکت کند. همان حرفی که البته خیلی از شوراهای شهر دیگر نیز به نوعی بیان نموده اند.
فرمانداری تهران می تواند مصوبه شورا را باطل اعلام کند اما این کار را نمی کند.
مجلس می تواند از جایگاه نظارتی خود وارد شده و وزارت کشور را بابت عدم انجام وظیفه در قبال تصمیم غلط شورا مواخذه کند اما این کار را نمی کند.
تفکر امام مهجور می ماند.
وقتی گمان می کنیم روی هر چیز یک پسوند اسلامی بچسبانیم همه امور درست می شود کار به همین جا می کشد. شورای اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی و ...
وقتی اسلام را به حفظ میز خود گره می زنیم و بعد به این نتیجه می رسیم که برای حفظ میز خود باید سر کیسه بیت المال را شل کنیم و بر سر اندیشه انقلاب معامله کرده و به خاطر جذب مشارکت بیشتر، شوراهای مثلا اسلامی شهر و روستا را بدون هیچ نظارتی به دست اغیار و خاکستری ها بسپاریم تا در عوض، میز اسلامی! ما مستحکم تر شود نتیجه همین می شود که می بینیم.
خوشحالیم که ظاهر امور، شیک و مجلسی و بر وفق مراد است و حواسمان به موریانه هایی نیست که پایه های باور و فرهنگ مردم و البته میز خودمان را نیز به مرور سست و ویران می سازند.
مگر می شود اسلام تجاری را انتخاب کنیم و با بازرگان و بازرگان ها طرف نشویم؟!
وبلاگ را رها نمیکنم اگر چه امروز وارد اینستا شدم و اولین مطلبم را در قالب فایل تصویری به مناسبت روز بزرگ مباهله منتشر نمودم اما وبلاگ را با بیش از ده سال فعالیت رها نکرده و همچنان در این فضا با تمرکز و جنبش و جوش باقی خواهم ماند به امید خدا
🔺نامه سرگشاده جمعی از فعالان عدالتخواه جبهه انقلاب شهرستان بابل خطاب به مسوولان نظارتی و قضایی
💢رهبر معظم انقلاب:
✅حقوق طبیعی نیروی کار باید رعایت بشود. یعنی دستمزد عادلانه، پرداخت منظم و بدون تأخیر، ثبات اشتغال یعنی امنیت شغلی -که بنده روی این امنیت شغلی هم سالهای قبل تکیه کردم، تأکید کردم- که این یکی از مسائل بسیار مهم است. ۱۷ اردیبهشت ۹۹
✅مردم ما باید بیشترین چیزى را که میخواهند، عدالت و انصاف باشد؛ هم در امور داخل کشور، هم در مسائل جهانى.۱۳۸۷/۰۴/۲۶ ♻️بسم الله الرحمن الرحیم
🔸مسئولین محترم نهادهای نظارتی، قضایی، امنیتی، انتظامی و ... شهرستان بابل
➖با سلام و آرزوی توفیق خدمت به مردم در تراز انقلاب اسلامی
🔹چند روزی است در فضای مجازی شاهد طرح مباحثی پیرامون برخی اقدامات شائبه انگیز مدیریت پسماند شهرداری بابل هستیم. تحقیقات میدانی از عناصر مطلع، گمانه زنی ها پیرامون تضییع حقوق بعضی از #کارگران زحمت کش که از اقشار ضعیف جامعه هستند را تقویت نموده است.
🔹امضا کنندگان این نامه از مجموعه مسئولان نظارتی و قضایی درخواست ورود به این ماجرا و روشنگری پیرامون شبهات مطرح شده را داشته و دفاع از مظلوم و حمایت از مستضعفین و ولی نعمتان انقلاب را بر همه مسئولان دلسوز فرض می دانند.
✅بدیهی است پیگیری مطالبات اقشار آسیب پذیر و فاقد تریبون و فراموش شده جامعه را منحصر به این نامه ندانسته و تداوم این مسیر از طرق قانونی را تا دستیابی به نتیجه مطلوب در راستای عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر، رسالت خدشه ناپذیر خویش می دانیم.
والسلام ۱- محمد حسین منصف ۲-عین الله حسینپور ۳- علی احمدی ۴-سید حمید مشتاقینیا ۵-محمدهادی میرزاپور ۶-مقداد گرگانی ۷-حنظله حسنزاده ۸-محمد همدانیان ۹-سید حمید رضا حسین زاده ۱۰-عماد فیروزپور ۱۱-سجاد کاظم نسب ۱۲-محمد مهدی آقاجانی ۱۳-مجتبی طبرستانی ۱۴-مصطفی کیانی ۱۵- محمد خراسانی ۱۶- سید عباس نبویان ۱۷- سید علی محبوبی ۱۸-مصطفی عبداللهزاده دلاوری ۱۹-ابراهیم شابازاده ۲۰-محمد علیزاده هلالی ۲۱-عرفان پیشدار ۲۲- سید سهیل موسوی ۲۳-حسین حسینزاده نوری
فعلا بازار گمانه زنی ها و تایید و تکذیب ها گرم است
نکته نهفته در بطن این مطالب اذعان به خدمات عجیب بنیاد مستضعفان به عناصر ذی نفوذ و صاحبان قدرت و مکنت است
اگر قرار نبود دارایی ها و املاک صدها میلیاردی این مجموعه در خدمت به نیازمندان و محرومان و ولی نعمتان حقیقی انقلاب باشد چرا اسمش را گذاشتند بنیاد مستضعفان؟!
یکی از بهترین شاخص ها جهت بررسی "دست آورد" معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی بابل، آمار مرگ و میر ثبت شده در اداره ثبت احوال می تواند باشد.
آماری که برای فصل های مختلف سالهای اخیر، براحتی در سایت رسمی سازمان ثبت در دسترس است. در این آمار و ارقام، شاهدیم که به دلیل اعمال قرنطینه در سراسر کشور و حذف عواملی همچون مرگ و میر حوادث جاده ای، حوادث کار و... و نیز توجه بیشتر به خودمراقبتی ها در منازل، آمار مرگ و میر زمستان 98 بسیاری از استان های غیر مبتلا به کرونا، رشد منفی نسبت به زمستان 97 داشته است، درحالیکه استانهای مبتلا، مثل گلستان، مازندران، گیلان، سمنان، قم، تهران و مرکزی، به طبع به دلیل کرونا و پیامدهای آن، رشد مثبت داشته است.
در این میان، درحالیکه استان مازندران(منهای بابل)، رشد 《20 درصدی》در مرگ و میر داشته، بابل که در زمستان 97، 632 مرگ را ثبت کرده دارد، با یک رشد 《۴۷.۵ درصدی》!با ثبت 300 مرگ بیشتر، رکورد استثنایی 932 مرگ را کسب کرده است؛ به عبارتی، یک تفاوت 138درصدی نسبت به کل استان مازندران و این یعنی اگر چنانچه ذیل سایه مرگ آور صاحب منصب درمان بابل، از میان 300 مرگ ذکر شده، بر تن 125 نفس و جان محترم، اضافه بر نرم مازندران، رخت کفن کرده است! و ای بسا اگر به جای این ضل عالیه صاحب منصب درمان بابل، امورات را به دست دکتر روحانی زاده، معاون بهداشتی و دبیر کمیته بحران دانشگاه علوم پزشکی مازندران می سپردند، 125 خانواده، داغ عزیز خود را نمی دیدند.
یکی از امتیازات تناسب گیری مرگ و میر زمستان 98 به زمستان 97، حذف عوامل مخدوش کننده(confounding.v) است. مثلا دیگر نمی شود ادعا کرد که آمار 98 بیشتر است چون بابل ریفرال شهرهای مجاور و توریستها بوده است در حالیکه در مخرج این کسر،در سال 97، ریفرال شهرهای مجاور و توریست ها نبوده! (حال بماند که به لطف نپذیرفتن بیمار کرونایی در بیمارستان های خصوصی بابل، بسیاری از بیماران بابل جهت بستری به مراکز خصوصی آمل مثل بیمارستان شمال و...ریفرال می شوند و... )
اینکه چرا بابل با وجود دستگاه عریض و طویل دانشگاه علوم پزشکی و انبوه کثیری از پزشکان که در طراز سازمان نظام پزشکی برابری می کند با معدود کلان شهرهای بزرگ کشور، در مقابل دیگر شهرهای کمتر برخوردار استان همچون رامسر و تنکابن و عباس آباد و...چنین فاجعه آمیز ظاهر شده، بسیاری پیش تر گفته شده؛ من جمله، به لطف مدیریت و دبیری صرفا سیاسی و ناکارآمد معاونت درمان که در اولویت نبوده، ظرفیت معاونت بهداشتی با 200 پزشک خانواده نادیده گرفته می شود تا با سطح قربالگری 3درصدی تا پایان سال98، رسوای کشور باشیم. در کنارش، به بهانه های کذایی، مرکز شهید یحیی نژاد را سانتر کرونا می کنیم که برای تشخیص، سی تی اسکن نداشت و برای اکسیژن تراپی و درمان، دستگاه مناسب اکسیژن ساز و نه برای مدیریت درمان، پزشکان کافی از رشته های مورد نیاز و... که با این توصیف ها، اگر بیماران بستری شده نمی مردند و چنین رکوردی زده نمی شد جای شک و تردید و سئوال بود.
و اما بهانه این نوشته جدید، مطالبی است که صاحب منصب درمان دانشگاه و مسئول مستقیم تمام فجایع درمانی 98 بابل، اخیرا در اینستاگرام خود به اشتراک گذاشته است؛
با مطالعه چنین نوشته ها، گفته ها و رفتارهایی، شاید برای عده ای این سئوال مطرح شود که چگونه چنین آدمهایی پیدا می شوند که در دوران مدیریت خود، چنین فجایعی را خلق کرده اند، در حالیکه به نظر می رسد باور قوی به ارزش های اخلاقی دارند و در سایر بخش های زندگی، خوش ذوق، مودب، مهربان و دل رحم اند.
قبل از پرداخت جدی به این سئوال، به قصد مطایبه و مزاح، نکته ای رو به ارباب و صاحب منصب درمان خود عرض کنیم؛
گفته می شود، اگر بجای مرزهای غربی کشور، جنگ تحمیلی در کمربند سبز شمال کشور اتفاق می افتاد، در این صورت، اردوهای راهیان نور در این سالها چه حالی می داد.
شما که با قصد خیرخواهانه ویزیت رایگان، در این عصر قرنطینه و گرمای سوزان شهر، سفری به منطقه خوش آب و هوای لاکچری فیلدبند گذاشتید که کرایه هر شب آنجا، فقط در توان از ما بهترانی است که اتفاقا برای نیازهای زیبایی و cosmetic خود، نیاز به تخصص شما دارند (حال رایگان چه بهتر )، بد نبود سری هم به ما در اورژانس بیمارستان می زدید و البته نه مثل ما به میزان 36 ساعت، و یا حتی 24 ساعت، بلکه فقط 12 ساعت، لباس فضایی حفاظتی به تن می کردید، تا بخشی از تعریق های وحشتناک، گرسنگی ها، تشنگی ها و خستگی ها را درک می کردید که به لطف شما و به دلیل کمبود کیت حفاظتی، قادر به رفتن سرویس بهداشتی و تعویض لباس نیستیم، آنقدر که باید فکری برای درد کلیه و عفونت ادراری خود کنیم. و دست آخر با هزار بیم و ناامیدی پا در حریم خانواده بگذاریم. بحمدالله، به لطف دریافتی ها، می شود بخش اعظمی از این خدمات را همان ویزیت رایگان در نظر گرفت. بخصوص که در این وانفسا، مثل شما، اجازه کار خصوصی به خود نمی دهیم و تمام وقت خود را به خدمات دولتی اختصاص می دهیم.
و اما در پرداخت سئوال اصلی این مرقومه؛ "جنایت با چاشنی اخلاق"
مطلب معروفی از "بندورا"، استاد روان شناس دانشگاه استنفورد است که به این موضوع پرداخته و اینگونه پاسخ می دهد؛
《افراد معمولا دست به اعمال وحشتناک نمی زنند مگر آنکه جنبه های غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند. این توجیهات هم معمولا با بکارگیری مکانیزم های شناختی-روانی است》. مثلا؛
1) مکانیزم انسانیت زدایی از قربانیان؛
وقتی در کربلای اسفند 98، اعتراض می کردیم که چرا کاری کردید که اینهمه تلفات بدهیم، می گفتند که تلفات ما قریب به اتفاق از افراد مسن با بیماریهای زمینه ای متعدد بوده که دیر یا زود، می بایست کفن به تن می کردند و...
2) مکانیزم تلطیف لغوی و شستشوی اخلاقی؛
درحالیکه مقوله "مراقبت" یک "زنجیره متصل مراقبت" است، به گونه ای که در ابتدا، یکی مثل صاحب منصب درمان و عوامل آن می بایست از کادر درمان "مراقبت" کنند تا کادر درمان هم در ادامه این زنجیره، از بیماران مراقبت نماید، ولیکن بدلیل مدیریت غلط و ناکارآمد، صرفا با نامگذاری و خواندن قربانیان خود تحت عناوین مدافعین سلامت و ساختن ماکتی مضحک از دفاع مقدس، سرپوشی بر تمامی قصورات خود می گذارند، کانه دیگر کشورهای موفق، برای خود دفاع مقدس و شهید مدافع داشته اند و...
فارغ از اینکه، کرونا "بحران" است و نه "جنگ". بحران هم "مدیریت" می خواهد و نه سرباز. و اگر جنگ هم باشد، این جنگ فرماندهی جلودار مثل سردار سلیمانی می خواهد که می گوید بیا، نه اینکه خود در یک نقطه لاکچری بنشیند که برو...
3) مکانیزم قربانی مقصر؛
پزشکان خانواده ای بدلیل کمبود کیت حفاظتی جان خود را از دست می دهند، و همین طور، متخصصینی در مراکز خصوصی. در اینجا، خود قربانی را مسبب اصلی این حادثه وحشتناک معرفی می کنند و...
4 ) مکانیزم انتقال مسئولیت؛
صاحب منصب درمان، در این حالت، مسئولیت را به گردن نهادهای خارجی می گذارد و یا آنرا میان جمع بزرگتری تقسیم می کند. امروز به نمایندگان مجلس گیر می دهد، فارغ از اینکه در حادثه اسفند، ارباب دیگری نمایندگی می کرد که ایشان شدیدا وامدارش بوده اند.
فارغ از اینکه برای بسیاری وظایف مغفول مانده هیچ متصدی دیگری نمی توان یافت. در ادامه به نکاتی اشاره خواهد شد.
5 ) مکانیزم قیاس با نمونه های بدتر؛
در این روش، صاحب منصب درمان، با مقایسه عملکرد خود با نمونه های بدتر از سوی دیگران (که صحت آنها هم نیاز به بررسی دارد )، از عذاب وجدان خود کم می کند.
نکته ای جالبتر در این روش آقای صاحب منصب، در فرآیند هیات علمی شدن به شیوه فراخوان کذایی است که در ادامه خواهد آمد. عواملی از ایشان بیان می کنند، چرا در حالیکه بسیار از آدمهای عرق خوار همه کاره، براحتی هیات علمی شدند، ایشان نشود...!
با این توضیحات، تعجب برانگیز نیست که آقای صاحب منصب درمان، که روزی با رانت سیاسی نماینده وقت مجلس، قدم به این دانشگاه نهاده، روزی دیگر تمام اعتبارات آکادمیک معاونت آموزشی را به تمسخر بگیرد تا با یک فرخوان صرفا انحصاری "فقط مرد"، بدون هیچ رقیبی، تنها با رقابت با خود! عملا بصورت جذب موردی ولیکن رسما با عناوین دیگر، این جایگاه را غصب نماید.
فارغ از اینکه به این صاحب منصب درمان و عوامل آن باید عرض کرد؛ " شما اگر فکر می کنید که بیل زن قابلی هستید، چرا ابتدائا باغچه خودتان را بیل نمی زنید؟!"
در طی گذشت این 6 ماه از حادثه نوظهور کرونا، چه قدمی برای آموزش و ارتقاء پزشکان، پرستاران، بهیاران و بهورزان انجام داده اید؟!
نکند که مسئولیت این کار هم با نمایندگان مجلس و فرماندار و...است؟!
بارها شما و عوامل شما، نقد های چون بنده را بر نمی تابیدید و متهم به "غیر کارشناس" و "غیر کارشناسی" می کردید! سلمنا!
برای این "جهالت" یکی مثل امیرکبیر گریست که چه شد آن پارینه دوز و بقال برای واکسن نزدن شیرخواران خود، 5 تومان جریمه می دهند و در نهایت براحتی از دست می روند، چرا که امیر خود را مسئول جهل آنها می دانست.
مسئولبت جهل ما با کیست؟! برای کارشناس کردن چون بنده ای که در طی 250 ساعت در ماه، بیماران را با علائم کویید19 و با سی تی اسکن درگیر در بیمارستان می بینم و بصورت سرپایی مدیریت می کنم چه کرده اید؟!
علارغم کمبود دستگاه اکسیژن ساز مناسب، به خرید دستگاه دوم آنژیوگرافی می نازید! سلمنا!
حال برای این اکسیژن تراپی، و نحوه استفاده از CPAP و BIPap و ... چه آموزشی به امثال بنده در بیمارستان دادید؟!
جهت ارتقاء تاب آوری کادر درمان در میان اینهمه اضطراب، استرس، خستگی و PTSD و...و نیز مدیریت و درمان اختلالات روحی و روانی بیماران سرپایی چه؟!
بیمارستان تک تخصصی و نامرتبط پوست رازی تهران، بصورت وبیناری، کلاس آموزشی چگونگی قرائت گرافی و سی تی اسکن بیماران مبتلا به کرونا، و افتراق آن با پنومونی و آنفلوآنزا و... گذاشته تا شاید، شاید، اگر مجبور به بستری و مدیریت و درمان کرونا در بیمارستان نامربوط خود شدند، آمادگی لازم را داشته باشند.
شما برای آموزش ما که سانتر کرونا هستیم چه برنامه آموزشی برای خواندن گرافی و سی تی اسکن گذاشتید؟!
جزء اینکه با این روش مدیریت هولناک، عملا مدیر گروه رادیولوژی بهمراه همکارانشان را تشویق کردید تا شبانه روز در مراکز خصوصی خود، با یا بی نسخه، با یا بی گزارش، با یا بدون دستگاه پوز، به تحصیل درآمد بپردازند؟!
اگر بیل زن خوبی هستید، باغچه وامانده درمان خود را بیل بزنید ورنه، با تنزل مقام علمی و آکادمیک دانشگاه آنهم با ابزاری که به آزمون رقابت صیقل داده نشده، می شود همان چیزی که امروز شاهدیم.
و کلام آخر با عوامل صاحب منصب درمان؛
همه می دانیم که قرار است پائیز امسال چه بر سر ما و این مردم بیاید
و همه، از بضاعت و توان تحت لوای مدیریت فعلی باخبریم.
دیگر مردن، به همین راحتی نیست، به عبارتی، این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. چه برای کادر درمان، و چه برای شهروندان.
پس تا دیر نشده، جای مردان سیاست، بنشانیم درخت، تا هوا تازه شود.
رهبرانقلاب: اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیداللهالاکبر و از همهی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئلهی غدیر به مسئلهی دیگری قابل تطبیق نیست. همین آیهی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سورهی مائده است، با غیر مسئلهای در وزن و اهمّیّت و اندازهی مسئلهی غدیر، قابل تطبیق نیست. امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ ...این تعبیر دربارهی نماز، زکات و جهاد نیامده است. پس این یک قضیّهی دیگری غیر از احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّهی رهبری جامعهی اسلامی؛ قضیّهی نظام حکومت و امامت در جامعهی اسلامی.۹۵/۰۶/۳۰
مقام قضایی در یکی از شهرها گفت: بعضی کانال های خبری تلگرام دارای مجوز فعالیت نیستند که باید مانع از ادامه کارشان شد!
قابل عرض آنکه اساسا تلگرام در ایران مجوز فعالیت ندارد و وقتی کسی در بستر تلگرام فعالیت کرده و باید از فیلتر شکن برای ورود به آن بهره بگیرد عملا در حال نقض و دور زدن قانون است. با این وصف چگونه می توان برای فعالیت در این عرصه مجوز هم صادر کرد؟! درست مثل اینکه در مکانی غصبی مردم را به نماز اول وقت دعوت کنیم!
اصلا کدام مرجع قانونی برای فعالیت در بستر تلگرام حق صدور مجوز دارد؟
ظاهرا هیچ یک از کانالهای خبری و اطلاع رسانی شخصی یا دولتی مجوز فعالیت در تلگرام را ندارند.