اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

همه چیز در گرو سوت یک ایرانی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۵۱ ق.ظ

داور نماد اقتدار و مظهر عدالت است.

برای من افتخاری که فغانپور به دست آورد بیشتر از مدال های طلای ورزشکاران ایرانی در المپیک ریو ارزش دارد.

این که دو تیم برتر فوتبال دنیا در آخرین دیدار این دوره از رقابت ها برای کسب مدال طلا با یک داور ایرانی به مصاف هم بروند حسی شیرین و اصیل را در خود نهفته دارد.

وقتی "قوی ترین های دنیا" با سوت یک ایرانی حرکت می کنند و با سوت یک ایرانی از حرکت باز می ایستند یعنی ایران به جایگاه حقیقی خود رسیده است.

همه آن چه که دیشب در مستطیل سبز اتفاق افتاد یک نماد بود برای آن که بدانیم تمدن و فرهنگ ایران اسلامی، کشور ما را روزی به جایگاهی که حق آن است خواهد رساند. عدالت و اقتدار در دنیا تنها در بستر حاکمیت فرهنگ اسلامی ایران عزیزمان رقم خواهد خورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طوفان سخاوت در حصر نگاه ها!!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ق.ظ

غزلی زیبا از دوست خوبم حجت الاسلام سید امیر سخاوتیان:

روشن شود آن روزم، تا جنگ بر افروزم

گر کشته شوم آنجا، سرداده پیروزم

فخر است در آن صحرا، سرداری بی سرها

آتش زده دیرم، از شوق تو می سوزم

در بند غل و زنجیر، این پای نگون بخت است

در حصر نگاهها من چشمم به تو می دوزم

در خط نوشتن ها، این کودک پر نیرنگ

در رقص سیاهی رنگ، قد قامت مهموزم

این همزه قد رعنا، در گلشن پر معنا

صد بیت سرود و گفت: خوش خنده بیاموزم

روزی شود این کودک، پروانۀ آن حضرت

با قلب بسی کوچک، سرگشته پیروزم

طوفان سخاوت شد، هر چند که حیرت شد

سرشار ز غیرت شد، پروانۀ دلسوزم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عزمی برای عبادت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

شهید محمود ریاحی، مؤذن جمع ما بود. صبح ها با صدای دلنشین او بر می خواستیم و برای نماز آماده می شدیم. او به نماز جماعت اهمیت خاصی می داد و بچه ها را برای این کار عبادی تشویق می کرد.

مدتی بود که برای تمرین و آمادگی نظامی پیش از عملیات، به اطراف کارون اعزام شده بودیم. آن جا فضایی برای برگزاری نماز جماعت نداشت. شب که می شد، محمود غیبش می زد. بیل و کلنگ را دست می گرفت و جایی می رفت. آن قدر از فشار تمرینات نظامی خسته بودیم که حوصله نداشتیم تعقیبش کنیم و ببینیم که کجا می رود.

چند روزی گذشت. یک بار صدایمان کرد و از ما خواست تا همراهش به جایی برویم. به فاصله کمی از محل استقرار ما که البته در دید ما نبود، محمود با همان وسایل محدودی که داشت نمازخانه ساده ای را ساخته بود که رنگ و بوی اخلاص و بندگی می داد. وقتی دیدیم او این چنین بی ریا از استراحت خود زده و به تنهایی و با دستان خالی برای رزمنده ها نمازخانه ساخته، شرمنده صفای باطنش شدیم و از آن پس نماز جماعت را در آن مکان اقامه می کردیم.

به روایت همسنگر شهید، رسالت توحیدی، ص 64

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روز دفن فتنه بابیّه به رهبری سعیدالعلما، روز ملّی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ

تعیین روز ملی برای هر کشور،استان و شهر یک ضرورت است، تا اهالی هر منطقه بتوانند با شناخت بیشتر از پیشینه  تابناک گذشتگان شان برای ادامه راه اسلاف و پیشینیان گام بردارند.

از وقتی که در روز25 رمضان سال 250 هجری قمری در غرب  طبرستان (مازندران کنونی)، یعنی سعید آباد کلاردشت مردم با حسن بن زید علوی بیعت کردند و 5 سال قبل از تولّد حضرت مهدی(عج) حکومت شیعه را برگزیدند. این روز یعنی مصادف با14 آبان 243 شمسی و 15 تیرماه تبری، به عنوان روز ملی مازندران برگزیده شد.مردم مامطیر نیز در تاریخ 25 شوال سال250 هجری قمری  در مسیر حرکت حسن بن زید از غرب به شرق مازندران با ایشان بیعت کردند:

ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان در سال 613 قمری، در تشریح وقایع تاریخی سال 250 قمری از مامطیر و ترجی نام می برد و می نویسد: چون کار حسن زید قوت گرفت از بیشه بیرون آمد و به مامطیر رسید. روز پنج شنبه 26 شوال سال 250 قمری، و مردم را با بیعت حسن زید دعوت کرد، طوعاً ورغبةً همه اجابت کردند و حال به حسن زید بنشست.(ابن اسفندیار کاتب، ص 231).

لبیک به حسن بن زید علوی توسط مردم مامطیر و سایر نقاط استان مازندران و انتخاب حکومت شیعه علوی بیانگر انگیزه و روحیه بالای مذهبی و علوی ساکنان این خطه زرخیر و پربرکت است. چنان که از عوامل استحکام و بنیه قوی مذهبی اهالی این سامان نشان از همین انتخاب صحیح و اصولی دارد که به مرور به تحکیم عقاید مردم در راه زندگی و کسب وکار نیز افزود.

از آنجا که این روز ملی با تفاوت هایی در مسیر داعی کبیر در مازندران و قبول حکومت شیعه علوی یکسان است. برای تعیین روز ملی بابل باید به سراغ دیگر مناسبتهای مهم و بزرگ تاریخی که در منطقه رخ داده است برویم.

در قرن هفتم هجری قمری که فتنه مغولها (618ق) در مازندران رخ داد ویرانگری های زیادی صورت گرفت و اکثر آبادی های استان از جمله مامطیر (بابل فعلی) با خاک یکسان شد.

در قرن هشتم هجری قمری، مرعشیان پس از پیروزی بر کیائیان جلالی در نزدیک مامطیر و کنار بابلرود(باول رود) در بارفروش ده حاکم می شوند.

مرعشیان در سال 763 قمری چون در مامطیر استقرار یافتند، رفت و آمد درویشان و مریدان میر بزرگ (سید قوام الدین مرعشی) به این منطقه افزایش یافت و به تدریج نام مامطیر تبدیل به (بارفروش ده) شد.نخستین کسی که (بارفروش ده) را ضبط کرده است، سید ظهیرالدین مرعشی است که در تاریخ طبرستان آورده است؛

وآن مامطیر،اکنون به بارفروش ده اشتهار دارد. وی در صفحه 362تاریخ طبرستان که تاریخ تألیف آن سال 881 قمری است. ضمن تشریح وقایع سال 763 قمری مبنی بردرگیری بین کیافخرالدین جلال و سید قوام الدین نوشته است:

و از مامطیران که اکنون به بارفروش ده مشهور است گذشتند و با باول رود لشکرگاه کرده مترصد فرصت و نصرت شدند.به خاطر موقعیت خاص جغرافیایی ، بارفروش ده از مراکز مهم تشکیل بازارگاه و هفته بازار و داد وستد منطقه گردید.

دو مرگان فرانسوی پیدایش شهر را پیرامون آستانه فعلی می داند و نویسد: منطقه آستانه فعلی قبل از بنای مسجد خالی از سکنه بود و همه هفته، بازاری در آنجا تشکیل می شد. که در این هفته بازار بود که مردم متوجه شدند، درآن محل کلاغ ها گروه گروه جمع می شوند. مردم زمین را کندند وآثار و بقایای امام را یافتند، ودر آنجا مسجدی ساختند که به مسجد کلاج یا کلاغ موسوم شد، و شهر در پیرامون این مسجد بنا گردید. این واقعه به زمان پس از حمله مغول در قرن هفتم (618 قمری) یعنی دوره ای که مامطیر خراب شده بود است  که درآن محل فقط هفته ای یک روز بازاری تشکیل می شد. بعدآثار مرقد امامزاده را در آنجا یافتند و کسانی که به تدریج در آن ساکن شدند نامش را (بارفروش ده) گذاشته اند. به خاطر دهی که درآن بازار و داد ستد رونق بسیار داشت . و بدین ترتیب بارفروش ده توسعه یافت و مرکز داد وستد شد.

 

اما مناسبت بعدی که مهمتر می نمایاند؛ مربوط به جریان فتنه بابیّه در مازندران و قلع و قمع آن توسط مردم مازندران و بارفروش به رهبری آیت الله العظمی سعیدالعلمای بارفروشی در اوایل دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود. محمد سعید بارفروشی مازندرانی معروف به علامه سعید العلما در سال 1187 قمری(1152 شمسی)، در قریه دیوکلا امیرکلا از توابع بارفروش متولد شد.و درسال 1270 قمری (1233 شمسی)  در بارفروش دار فانی را وداع گفت. وی از فقها و مراجع تقلید در دوران قاجاریه بود. و نقش عمده ای در مقابله با بهائیان به رهبری ملاحسین بشروبه ای (نخستین کسی بودکه به باب گرایش پیدا کرده بود) در قلعه شیخ طبرسی داشت. ملا محمد علی بارفروشی که در عرف بابیه به قدوس معروف بود با افراد خود به ملاحسین بشرویه ای پیوست. این حوادث از وقایع مهم شهر بار فروش در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بود. جریان قلعه طبرسی بدین شرح است: در ذیقعده سال 1264 قمری، ملاحسین بشرویه ای از یاران باب عده ای حدود 200 نفر از یارانش را وارد بارفروش کرد و در محله سبزه میدان در کاروانسرایی اقامت کرد.از مشاهیر شهرحاج محمدعلی بار فروش معروف به قدوس با اتباع خود به اوپیوست. و چون به علت مخالفت علمای شیعه نتوانستند در شهر بمانند به مزار شیخ طبرسی روستای شیخ گلی علی آباد (قائمشهر فعلی) رفتند و در آنجا قلعه مستحکمی بنا کردند و چند ماهی با قشون دولتی جنگیدند. ملاحسین بشرویه ای در این جنگها بود که هدف گلوله واقع شد و به قتل رسید. حاج ملا محمد علی بار فروش گرفتار شد و در بارفروش به فتوای سعیدالعلمای بار فروشی مازندرانی کشته شد.

اهالی قلعه که حدود 400 نفر بودند مدت ده ماه در مقابل نیروهای دولتی مقاومت کردند. برای متفرق کردن آنان ، عباسقلی خان سردار لاریجان وارد بارفروش شده بود.

نقش سعید العلماء در این حوادث بسیارارزشمند بود. وقتی تبلیغات حاج محمد علی بار فروشی به گوش سعید العلماء رسید، چون بر دیگرعلما و روحانیان شهر جنبه ریاست و بزرگی داشت . وقتی به اندیشه ملا حسین بشرویه ای پی برد برای پیشگیری دست به کار شد.به دستور او علما و اصناف در مسجد جمع شدند و بر منبر رفت و منظور نهایی بابیان را تشریح کرد. جمعی از مسلمانان برای انجام تکلیف شرعی دست به اسلحه بردند و در نزدیکی شهر از ورود بابیان ممانعت به عمل آوردند.

ملاحسین بشرویه نیز شمشیر به کف پیکار می کرد ، در این فتنه دربار فروش و قلعه طبرسی هزار و پانصد نفر از جماعت بابیه کشته شدند. ملاحسین بشرویه ای و محمد علی بارفروشی از رهبران فتنه گران بابی نیز به هلاکت رسیدند.

سعید العلماء که از نظر سواد و مقام علمی و فقهی اعلم بر شیخ مرتضی انصاری بود پس از مرگ صاحب جواهر در پاسخ به شیخ مرتضی انصاری برای قبول مرجعیت نوشت:

من در ایام اشتغال به درس و بحث در حوزه از شیخ انصاری اعلم بودم. ولی اکنون در بلاد عجم هستم و توفیق درس و بحث ندارم ولی شیخ انصاری همچنان با جدیت به درس و بحث اشتغال دارد. در این صورت او از بنده اعلم است و برای مقام مرجعیت و فتوا دادن متعیّن و محرز می باشد.

از سخنرانی سعید العلماء در مسجد علیه بابیون:

ایها الناس بیدارشوید، دشمنان ما در کمینند. می خواهند اسلام را از بین ببرند، مقدّسات اسلامی را محو کنند.حالا که محمدشاه فوت کرده و کارها در هم و پریشان است .رئیس این گروه با جمعیتی از جان گذشته به طرف ما می آید. همه شما فردا صبح حاضرباشید و خود را مهیا کنید تا جلوی این گروه را بگیرند.

از نکات بسیارمهم و قابل توجه در زندگی سعیدالعلماء، مسئولیت پذیری، جدیت و تلاش او در سرکوبی شورش هواداران فرقه بابیت در مازندران بود .با مدیریت سعیدالعلماء بود که فتنه بابیه مازندران در تاریخ 23جمادی الثانی سال 1265 قمری خاموش شد.

لذا پیشنهاد می شود روز 23 جمادی الثانی 1265 هجری قمری، مصادف با 26 اردیبهشت 1228 شمسی روز دفن فتنه بابیه در مازندران به رهبری سعیدالعلمای بارفروشی مازندرانی، به عنوان روز ملی بابل تعیین گردد. صمد صالح طبری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک روز جهانی عکاس به یک هنرمند بابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۵۶ ب.ظ

به نام خدا

برادر عزیزم، جواد بیژنی راد، فعال محترم فرهنگی سیاسی شهرستان بابل با سلام

بعضی از دوستان مشترک، مدعی شده اند که انتقادهای اخیر حقیر نسبت به چند اشتباه محرز در معاونت فرهنگی شهرداری بابل که البته با تغییر و اصلاح رفتار این معاونت همراه بود، موجب دلخوری شما را فراهم کرده است.

تبریک روز جهانی عکاس را به جنابعالی که در "این زمینه" تخصص دارید بهانه ای قرار می دهم برای رفع کدورت های احتمالی.

موفق و سربلند باشی. یاعلی. سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درخواست انصار حزب الله بابل برای انتشار فیش حقوقی مسئولان شهر و استان!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۳۱ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

به رغم گذشت مدت زمانی طولانی از بر ملا شدن فیش های نجومی بعضی از مدیران دولتی، هنوز این مسأله در نزد مردم از تب و تاب خبری نیفتاده و شوک ناشی از آن همچنان بر میزان بی اعتمادی اقشار مختلف جامعه نسبت به متولیان صیانت از بیت المال می افزاید. بی شک تا وقتی که اراده ای برای تنبیه و مجازات راهزنانی که در پوشش قانون به حیف و میل بیت المال مسلمین پرداخته اند، دیده نشود این موضوع همچنان در رأس اخبار جامعه قرار داشته و نفرت مردم نسبت به مدیران دولتی را افزون خواهد داشت.

مردم حق دارند که برای شعارهای فراموش شده انقلاب و آرمان های آسمانی شهدا و امام شهیدان نگران باشند. مردم حق دارند که بر مبنای فرمایش مقام عظمای ولایت، محاکمه و بازستانی اموال به هدر رفته توسط مسئولین را مطالبه نمایند.

چگونه است که دولت برای حذف مبلغ یارانه ای که حق حداقلی مردم مستضعف از طرح اصلاح نظام اقتصادی است از هر مستمسکی بهره می گیرد و یا با افزایش عجیب مالیات از بازار راکد کشور و ارتقای چشمگیر میزان عوارض خدمات دولتی، فشاری بی سابقه را بر لایه های آسیب پذیر جامعه و محرومان و پابرهنگانی که حامیان اصلی و ذخایر واقعی انقلاب هستند تحمیل می نماید؛ اما درآمد حاصل از عرق جبین و خون دل مردم را به جای عرضه خدمات عمومی به جیب صاحب منصبان بی خاصیتی واریز می کند که سودایی جز چپاول قانونی! اموال مردم ندارند؟

با کمال تأسف نه تنها مسئولان دولتی انگیزه ای برای برخورد با دریافت کنندگان فیش های نجومی ندارند بلکه به تجلیل و بزرگداشت شان پرداخته و با تحریف مفاهیم اصیل انقلاب اسلامی، آنان را ذخیره انقلاب و نظام معرفی می نمایند!!

مردم حق دارند وقتی بی تفاوتی مسئولان را در قبال آرمان های شهدا و فرامین ولی امر خود می بینند به چاره ای اساسی برای رفع فتنه غارتگری بیت المال اندیشیده و در انتخابات آتی با اتخاذ تصمیمی سرنوشت ساز، دست چپاولگران و خائنین را برای همیشه از حیطه بیت المال قطع نمایند.

انصار حزب الله شهرستان بابل ضمن محکوم نمودن فرهنگ غلط مشروعیت بخشی و موجه جلوه دادن غارت بیت المال که به صورت آشکار توسط مسئولان ارشد و کم کار این دولت در حال ترویج است با توجه به گسترش حس بدبینی عمومی در جامعه نسبت به مدیران دولتی از همه نمایندگان ارشد دولت در استان و شهرستان به خصوص جناب استاندار مازندران و فرماندار بابل قاطعانه انتظار دارد تا در اسرع وقت با اقدامی شجاعانه نسبت به انتشار فیش حقوقی خود اقدام نموده و میزان صداقت و تعهدشان نسبت به راه و اهداف انقلاب اسلامی را به همگان ثابت نمایند.

والسلام علی من اتبع الهدی. انصار حزب الله شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا "روز ملی بابل" حاشیه ساز خواهد شد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

مدتی است که توسط بعضی از چهره های سیاسی شهر بابل، تلاش هایی بی صدا! و پنهان برای نامگذاری روزی به عنوان روز ملی بابل آغاز شده است. این اقدام که در صورت رعایت برخی ظرافت ها چه بسا بتواند در تثبیت و معرفی موقعیت فرهنگی و تاریخی دیار مومنان نقش موثری داشته باشد به دلیل بی اطلاعی و عدم اجماع بین بزرگان شهر و اصرار یکی از جریان های سیاسی بر انحصار در به ثمر رساندن آن هنوز به نتیجه نرسیده است.

انتخاب یک روز خاص و ویژه در تقویم که بیان گر پیشینه افتخار آمیز مردم این دیار مظلوم باشد نیازمند بررسی همه جانبه صاحب نظران بوده و به یقین، بزرگ ترین آسیب آن آغشته شدن به فرصت طلبی های احتمالی است.

در این راستا تا کنون سه مناسبت برای انتخاب روز ملی بابل مطرح شده است:

یک- روز تولد مرحوم نوشیروانی. سید حسین فلاح نوشیروانی از خیّرین نام آشنای بابل است که بخش قابل توجهی از اموال خود را در راه رضای خدا به اموری خیر و ماندگار چون ساخت چند مدرسه، دانشگاه و ... اختصاص داده است. نیک اندیشی از خصائل زبانزد مردم بابل است تا جایی که به اذعان بسیاری از کارشناسان، نقش خیران در خدمت رسانی به مردم این شهر قابل قیاس با بسیاری دیگر از نقاط کشور نیست. پیشنهاد انتخاب این روز به عنوان روز ملی بابل، از سوی ستاد انتخاباتی یکی از نمایندگان مردم بابل در مجلس شورای اسلامی طرح شده و بیشترین اصرار نیز برای ثبت چنین روزی از سوی فعالان سیاسی این ستاد صورت گرفته است.

دو- روز تأسیس مدرسه اعظام السلطنه در بابل! پیشنهاد انتخاب این روز از سوی یکی از فعالان سیاسی ملی گرا و البته خوشنام شهرمان – که  در دوره های پیش موفق به کسب اعتماد عمومی برای ورود به مجلس شورای اسلامی نگردید-  دستکم دو بار در محافل رسمی (یک بار در انجمن موسوم به بابلی های مقیم تهران و یک بار هم در بنیادی به ظاهر علمی) طرح شده است. ساخت مدرسه اعظام السلطنه در بابل تنها بیان گر تغییر ساختار آموزش سنتی به نظام جدید آموزشی در این شهر است و به یقین نمی تواند پیشینه درخشان علم و فرهنگ این شهر را که مربوط به قرون گذشته است به خوبی بازگو نماید.

سه- تعدادی از پژوهشگران و تاریخ شناسان متعهد و دلسوز بابل روز دفن فتنه خانمان سوز بابیت به فتوای مرحوم علامه سعیدالعلمای بارفروش و رشادت بی نظیر مردم جان برکف بابل در تقابل با آتش افروزی حامیان این فرقه ضالّه که قصد داشتند دین و دنیای مردم این شهر را هدف تاراج خود قرار دهند، به عنوان برجسته ترین روز در تاریخ فرهنگ، علم، عشق و حماسه شهرستان بابل معرفی کرده اند. 26 اردیبهشت سال 1228 شمسی مردم متدین کوچه و بازار بابل با رهبری عالم مجاهدی که به اذعان علمای معاصر خود به اختیار از زعامت حوزه های علوم دینی جهان تشیّع خودداری کرده بود در جهادی مثال زدنی با تمام توان در مقابل هجمه نظامی و فرهنگی مزدوران بابیّت ایستادگی کرده و با اهدای چند شهید والامقام که هم "جان" و هم "مال" خود را در طبق اخلاص نهادند، درسی فراموش ناشدنی به مهاجمان دادند.

نگاهی اجمالی به سه پیشنهاد مذکور، وزن هر یک را در معرفی جامع جایگاه شهرستان بابل به خوبی نشان می دهد. چهره بی نظیر علامه سعیدالعلمای بارفروش که ستاره ای درخشان در آسمان علم و فقاهت است، رشادت و جان نثاری مردم حماسه ساز بابل، ایمان و عشق مردم این دیار به آموزه های مکتب وحی، قدرت شناخت و نگاه عمیق مردم بابل نسبت به تهاجم فرهنگی دشمنان دین و پافشاری در صیانت مقتدرانه از حریم فرهنگی و اعتقادی خود و ... ابعادی برجسته و زوایایی جامع از تاریخ فرهنگ وتمدن این شهرستان را به وضوح معرفی می نماید.

بی تردید تحلیل پیرامون "خاستگاه نیک اندیشی" و علاقمندی مردم این شهر به علم و فرهنگ و هنر، هر ناظر منصف و بی غرضی را به سمت رخدادهایی تاریخ ساز سوق می دهد که اوج باورهای ملی و مذهبی این دیار را به اثبات رسانده و به عنوان بستری مناسب برای رشد صحیح فکری و فرهنگی مردم، بالندگی تربیت شدگان مکتب علم و جهاد را به منصه ظهور می رساند. سید بزرگوار، مرحوم نوشیروانی، یک شخصیت برجسته شهری است؛ اما سعیدالعلماء یک اندیشمند با حیثیت ملی است که می تواند نمادی از کمال شخصیتی و توانمندی بالفعل مرم شهر بابل در سطح کشور محسوب شود. از این رو در بزرگداشت مرحوم سعیدالعلماء بارفروش می توان هر سال جشنواره و همایشی علمی، فرهنگی، هنری و ... در سطح ملی با محوریت شهرستان بابل برگزار نمود و جایزه ای نیز با عنوان نشان یادبود و جایزه ملی سعیدالعلماء در نظر گرفت و با این رویکرد به معرفی شهرستان کهن و مستعد بابل پرداخت. چنین قابلیتی در فروض دیگر نامگذاری روز ملی بابل، به چشم نمی آید.

نباید از نظر دور نگاه داشت که روز ملی بابل فقط یک بار انتخاب شده و برای همیشه در پرونده تاریخ این شهر ثبت خواهد شد. حق و شأن مردم خوشنام این خطه اقتضا می کند در انتخاب این روز، بی توجه به برخی اغراض و یا فرصت طلبی های احتمالی، گزینه ای به ثبت برسد که همه شئون تمدنی بابل را در بر داشته باشد.

از این رو لازم است بزرگان مذهبی، سیاسی و اجتماعی شهرستان بابل با اتخاذ تدبیری شایسته و با دقت و حوصله، بی اعتنا به تلاش های انحصار طلبانه گروه های سیاسی، حرکتی هماهنگ و بایسته را در این راستا آغاز نموده و شهر افتخارآفرین بابل را با "تاریخچه ممتاز" آن به همگان معرفی نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وظیفه ات خیلی سنگین شد دکتر!!!!!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ب.ظ

علی مطهری: صحبت های آیت الله منتظری از روی دلسوزی و خیر خواهی برای انقلاب اسلامی بوده😳.. اگر قصوری در نحوه اجرای حکم بوده است، عذرخواهی شود😳😳😳


حقیر در پاسخ به این حرف بسیار ناپخته و نا آگاهانه علی مطهری این پرسش را دارم ؟ 


آقای مطهری! آیا شما از ماجرای آن سرباز عقیدتی ارتش باخبرید که درعملیات "آفتاب" به اسارت منافقین در آمد و به خاطر اینکه از مبانی اعتقادیش دست نکشید،  به صورت ضربدری عریان تن دو چوب بسته شد، و وقتی همرزمانش پیکر او را که از فرط شکنجه و  تشنگی به شهادت رسیده بود از چوب ها جدا کردند و برای اینکه خانواده شهید از‌ نوع بی حرمتی که به این شهید شده بود ، مطلع نشوند به زحمت توانستند شیشه نوشابه را از مقعد او خارج کنند؟


چه کسی باید از خانواده این شهید دلجویی کند؟ 

مسعود رجوی یا مریم ترکی فیصل(رجوی سابق، ابریشمچی اسبق)؟


به نظرم حالا که رجوی مرده و زنش ازدواج با فردی از خاندانی کرده که دشمن درجه یک کشور ماست،،،

 این وظیفه به گردن شما سنگینی می کند.. چرا که آن سرباز ، سرباز عقیدتی بود، و بیشتر سربازان عقیدتی که آنگونه در مقابل رفتار ددمنشانه منافقین مقاومت می کردند آبشخور فکری شان از اندیشه ناب امام  و علامه شهید مطهری بود.... 

می دانم تا به حال چنین ماجرایی را نه دیده ای و نه شنیده ای و نه در کتابی خوانده ای ولی این پاسخ را می توانی به مردم بدهی که اسم منافقین رو چه کسی روی سازمان مجاهدین خلق گذاشته است؟؟؟


وظیفه ات خیلی سنگین شد دکتر!!!!!


مفید اسماعیلی سراجی جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به مناسبت سالگرد ورود آزادگان سرافراز(2): نقش منافقین در اردوگاه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ق.ظ

اعضای گروهک منافقین، همان‌طور که در شهرها با ترور مردم بی‌گناه، دامن زدن به شایعات، دادن گرای اماکن مهم به دشمن و... رویکردی خائنانه اتخاذ کرده و با دشمنان ملت هم‌پیمان شده بودند، در اردوگاه‌های اسارت نیز با نفوذ در بین اسرا اقدام به جاسوسی، ایجاد التهاب روانی و... نموده و پرونده اعمال ناجوانمردانه خود را ننگین‌تر می‌ساختند. آنان علاوه بر آزار اسرای حزباللهی، در صدد جذب اسرای دیگر به بدنه سازمان منحوس خود بودند. «منافقان با دست بردن در نامه‌ةای خانوادگی اسرا، سعی داشتند روحیه آنان را تضعیف نمایند که در چند مورد همین اقدام شوم آنان باعث شد اساس خانواده از هم پاشیده شود و کار به طلاق بیانجامد.»[1]

«منافقات در نامه یک جوانی که می‌دانستند این نامه برای نامزد اوست، از قول همسر او می‌نوشتند من بر اثر فلان چیز و به این دلایل، می‌خواهم با یک نفر دیگر ازدواج کنم و من رفتم، خداحافظ! ما بارها مانند این نامه‌ها را دیده بودیم. از زمان افتتاح سازمان ننگین منافقان در عراق و زمانی که این نامه‌ها به دست اسرا می‌رسید آن‌قدر مورد شکنجه روحی قرار می‌گرفتند که شاید اکثر این بچه‌ها را اگر بروید و نگاه کنید، موهای سرشان یا ریخته و یا سفید شده است. صرفاً به خاطر همین مسئله‌ها بود. یعنی افرادی داشتیم که نامزد کرده بودند. از زمانی که این خبرهای جعلی به آنها می‌رسید، شاید یک لقمه هم غذا نمی‌خوردند.»[2]

«منافقان در یک مورد برای یکی از برادران از زبان خانمش نوشته بودند که: من می‌خواهم از تو طلاق بگیرم. بعد متوجه شدیم این برادرمان مجرد است و اصلاً ازدواج نکرده که بخواهد طلاق بگیرد!»[3]

«در شهادت 72 تن از یاران وفادار حضرت امام خمینی (ره) از جمله شهید مظلوم بهشتی در 7 تیر سال 1360، رادیو منافقان که به زبان فارسی پخش می‌شد، اعلام کرد: حکومت ایران سرنگون شد! به همین دلیل، بچه‌های حزب‌اللهی به زیر پتو می‌رفتند و گریه می‌کردند و خیلی ناراحت بودند ولی منافقان، آنها را مسخره می‌کردند و به آنها می‌خندیدند.»[4]

«پس از عملیات مرصاد در یکی از اردوگاه‌ها، مهدی ابریشم‌چی و دیگر منافقان دست به تبلیغات تازه‌ای زده بودند که خوشبختانه کاری از پیش نبردند. مهدی ابریشم‌چی در آن اردوگاه گفته بود شما دیگر به ایران نروید و بعد گفته بود: اگر کسی سؤال دارد، بیاید.

یکی از برادران گفته بود: من سؤال دارم، همین‌که به نزدیک آن منافق رفته بود، مشت محکمی توی صورت او زده و گفته بود: این سؤال من است، هر کاری می‌توانی بکن. عراقی‌ها این شخص را زندانی کردند، اما بعداً او را آزاد کرده و همراه دیگر اسرا به ایران بازگرداندند.»[5]

«گاهی اوقات، عراق پناهندگان و منافقان را می‌آورد تا سخنرانی کنند و از وضعیت نابسامان ایران بگویند که مسائل پوچی را می‌گفتند. به عنوان مثال می‌گفتند: در ایران سیب زمینی کیلویی... شده یا لوبیا آن‌قدر گران شده است. بچه‌ها به صحبت‌های آنها می‌خندیدند.»[6]

«منافقان بعضی از بچه‌هایی را که ایمان ضعیفی داشتند، با وعده‌های خود وسوسه کردند تا به آنها بپیوندند. در نهایت، بچه‌ها گوش یکی از منافقان را بریدند! و عراقی‌ها منافقان را از اردوگاه بیرون بردند.»[7]


 

 



[1]. بشنو از دل، ص166.

[2]. جعفر آقایی‌، موصل1، فرهنگ آزادگان، ص453.

[3]. بشنو از دل، ص167.

[4]. علی کلانتری، موصل1، فرهنگ آزادگان، ص459.

[5]. تشریف سپیده، 91.

[6]. عبدالمحمد گنجی، موصل2، فرهنگ آزادگان، ص469.

[7]. حمیدرضا جدیدیان، فرهنگ آزادگان، ص465.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به مناسبت سالگرد ورود آزادگان سرافراز(1): عاقبت وطن‌فروشی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۳۸ ق.ظ

در بین اسرای ایرانی، تعدادی هم بودند که به همکاری با نیروهای دشمن روی آورده و به اصطلاح، وطن‌فروشی می‌کردند. آنها با جاسوسی برای دشمن، گاه باعث می‌شدند برادر هم‌وطن اسیرشان که درد غربت و محرومیت را با تمام وجود خود چشیده است، به هر بهانه‌ای مورد آزار و شکنجه دشمن قرار بگیرد. این شرارت‌ها در مواردی باعث لطمات جبران‌ناپذیر جسمی و روحی بر آزادگان عزیز می‌گردید. معروف است که آزاده‌ها جاسوس‌ها را به دو دسته تقسیم می‌نمودند. مفید اسماعیلی از آزادگان اردوگاه‌های 13 و 17 در این‌باره می‌گوید:

«یک دسته از جاسوس‌ها، معروف بودند به جاسوس‌های شکمی! آنها اغلب نیروهای عادی جنگ بودند که به خاطر ضعف ایمان در مقابل فشارهای دشمن، سست شده و به خاطر دریافت چند نخ سیگار یا مقداری شکر و شیر خشک و نان، به خبرچینی برای دشمن می‌پرداختند.

دسته دیگر، جاسوس‌های حرفه‌ای! بودند. آنها اغلب از قاچاقچیان مرزی بودند که به چنگال نیروهای بعثی گرفتار شده بودند. بعضی از این جاسوس‌ها هم که به هر دلیل در میدان جنگ حاضر شده بودند، به خاطر کینه و عقده‌ای که از نیروهای مذهبی داشند، به همکاری خائنانه با دشمن روی می‌آوردند. البته گاهی تعدادی از نیروهای منافقین نیز به عنوان اسیر به داخل اردوگاه آمده و سعی می‌کردند به شناسایی نیروهای ایرانی و جایگاه نظامی و اجتماعی آنها پرداخته و به ایجاد اختلاف بین اسرا دامن بزنند. شرح بعضی از جنایت‌های این عده از افراد خائن در بسیاری از کتاب‌های خاطرات آزادگان نقل شده است. برای یک اسیر بسیار دشوار بود که ببیند هم‌وطن او به خاطر جلب رضایت دشمن، از فعالیت‌ها و کارهای او برای دشمن خبرچینی کند.»

حال جالب است بدانیم عاقبت این افراد چگونه رقم خورد؛

بسیاری از اسرایی که در دامن دشمن غلتیده بودند، در اواخر دوران اسرات، بر اثر فعالیت‌های فرهنگی و برخورد اسلامی اسرا و یا از ترس محاکمه در ایران! از رفتارهای غلط خود توبه کرده و به طلب حلالیت از اسرایی که برایشان ایجاد مزاحمت کرده بودند، روی آوردند.

عده‌ای از این جماعت که خیانت‌ها و جنایت‌های ننگینی را در حق هم‌وطنان خود مرتکب شده بودند یا احساس می‌کردند که دیگر جایی در بین مردم کشور خود نداشته و یا بر اثر نیرنگ‌های تبلیغاتی دشمن به کشور عراق و اردوگاه‌های منافقین پناهنده شدند. البته عده قابل توجهی از این افراد، پس از مدتی به ماهیت پلید منافقان پی برده و پس از فروپاشی رژیم بعث عراق، از نخستین فرصت برای گریز از اردوگاه منافقین و بازگشت به آغوش میهن اسلامی بهره بردند.

نکته‌ای که در بین خاطرات آزادگان در اردوگاه‌های مختلف بسیار حائز اهمیت بوده و عبرتی تاریخی به حساب می‌آید، این است که زندانبان‌های عراقی به رغم بهره‌گیری از خیانت جاسوس‌ها، برای کنترل اوضاع اردوگاه و پشتیبانی‌های مادی و معنوی از آنان، نگاه مثبتی به جاسوس‌ها نداشته و به خصوص در روزهای آخر اسارت که دیگر نیازی به شیرین‌کاری‌های جاسوس‌ها نداشتند، گاه آنها را مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌دادند که چرا حاضر شده‌اند به هم‌وطن خود خیانت کنند!

حقیقت آن است که جاسوسی برای دشمن، خیانت و وطن‌فروشی از منظر فطرت همه انسان‌ها با هر کیش و مرامی، یک اخلاق زشت و ناپسند تلقی می‌شود. دشمن تا زمانی که منافعش اقتضا کند، از جاسوس‌ها حمایت می‌کند ولی همین‌که دیگر نیازی به آنها نداشته باشد، با توهین و تحقیر، آنان را از خود می‌راند. حجت‌الاسلام عبدالکریم مازندرانی از آزادگان اردوگاه‌های 11 و 18 در این‌باره می‌گوید: «علی پلنگ یا همان علی آمریکایی! زندانبان خبیث عراقی بود که به دلیل پوشیدن لباس پلنگی آمریکایی، از سوی اسرا این‌طور لقب گرفته بود. او در برخورد با اسرای ایرانی، رفتاری خشن و ناجوانمردانه داشت. با این حال، از جاسوس‌ها بدش می‌آمد. با اینکه از خبرچینی معدود اسرایی که برای آنها جاسوسی می‌کردند، بهره می‌برد؛ اما گاهی بر سر جاسوس‌ها می‌زد و می‌گفت: خاک بر سرتان! که به وطن خود خیانت می‌کنید...».

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به نفعتان است سر به سر منصف نگذارید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ب.ظ

نمی خواهم کارنامه عملکرد سه ساله محمد حسین منصف در شورای اسلامی شهر بابل را در این چند سطر نقد و بررسی کنم.

حسین هم مثل همه اعضای شورا، دارای نکات خوب و برجسته یا اشتباهاتی غیر قابل کتمان است. البته وجه مثبت عملکرد منصف به خصوص در صیانت از اموال عمومی بسیار پررنگ تر و درخشان تر از حجم اشتباهات اوست. شکر خدا حسین منصف برخلاف اعضای شورای بعضی از شهرها، مرتکب خلاف شرع نشده و از این حیث، قطعاً در اولویت حذف از شورا و سلب عضویت نیست.

الان نه به عنوان دوست و برادر دیرین حسین و نه به عنوان منتقدی که گاه چشم بر همه پیوندهای عاطفی بسته و زبان به نقد او گشوده، که تنها به عنوان شهروندی خیرخواه برای مخالفین حسین قصد بیان توصیه ای مجرّب و آزموده را دارم.

آنهایی که طاقت ندارند چند ماه آخر این دوره از شورای شهر را با حضور منصف ببینند و حقد و لجاجتشان را به هر شکل برای سلب عضویت او نشان می دهند حواسشان باشد که حسین منصف چه از ورود به عرصه رقابت های شورای شهر محروم شود و چه نشود به یقین به اسطوره و قهرمانی بدل خواهد شد که می تواند در دور بعدی انتخابات به سادگی، فهرستی از همفکرانش را با حمایت علنی خود راهی شورای شهر نماید.

مردم بابل شور و حرارت این مرد آزاده را در افشای پشت پرده بعضی زد و بندها هرگز از یاد نخواهند برد و صرف ائتلاف نانوشته صاحبان قدرت را دلیل موجهی برای کنار زدن این نماینده شریف خود نخواهند دانست. از نظر جامعه صرف پاکدستی و مردم گرایی، دلیل خوبی برای اعتماد به یک نماینده است و در این فرآیند، اختلاف سلیقه با فلان رئیس و بهمان باند و .... جایگاهی در تصمیم گیری مردم ندارد.

تبدیل شدن "یک حسین منصف" به "نه حسین منصف" در شورای آتی شهر، با مذاق مخالفینش سازگار نخواهد بود و کمترین ثمره آن جمع شدن بساط قبیله نوکیسه عرصه شهر خواهد بود که با استخدام جماعت قلم فروش و تخریب وجهه منتقدین، خواب کرسی بهارستان را هر صبح برای خود تعبیر به خیر می نمایند!

مسئولان امور شهر فراموش نکنند منصف آن زمان که اسیر بود، آزاده ماند؛ اکنون که آزادگی او زبانزد و عبرت همگان است هرگز تن به زیاده خواهی های چپ و راست نداده و همرنگ جماعت میزپرست نخواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرش قرمز برای میهمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۴۰ ق.ظ

رفته بودم میاندوآب، یکراست رفتم سراغ حسین. از شهر خود راهی طولانی را طی نموده و خسته بودم. مدت ها بود که حسین را ندیده بودم. می دانستم که دل او هم برای من تنگ شده است. محل استقرارش را پیدا کردم. با بی تابی رفتم و صدایش کردم. او هم از دیدن من بسیار خوشحال شد. چشمانش برقی زد، در آغوشم گرفت و خیر مقدم گفت.

هر دو از این که بعد از مدتی دوباره همدیگر را می دیدیم خوشحال بودیم. حرف های ناگفته ای داشتیم که باید ساعت ها می نشستیم، از هر دری می گفتیم و می شنیدیم.

روبوسی مان که تمام شد، اولین جمله ای که از حسین شنیدم این بود: وضو داری؟ اگر نداری زودباش بگیر و با هم برویم مسجد به نماز جماعت برسیم!

اصلاً خستگی یادم رفت. حسین بود دیگر، انتظاری جز این از او نبود! نماز برایش از همه چیز مهم تر بود. دوست داشتم مثل او باشم. لبخندی زدم و با شوق وضو گرفتم و همراهش به مسجد رفتم.

بر اساس خاطره ای از همرزم شهید حسین اکبری، طومار بندگی، ص 29

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تاریخ سازی برای بابل به نفع بابل نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ق.ظ

به دنبال نصب بیلبوردی عجیب و تحریف آلود پیرامون علت نامگذاری چهارراه شهدای بابل توسط معاونت فرهنگی شهرداری، حامد ابراهیم زاده بازگیر از پژوهشگران و تاریخ شناسان برجسته شهرستان بابل نقدی بر این هویت سازی کاذب و موهوم نوشت که انتشار آن در نشریه بابل نامه، منجر به عقب نشینی معاونت مذکور و تغییر در متن بیلبورد گردید.

اظهارات محقق و پژوهشگر بابلی در مورد بنر نصب شده در چهارراه شهدا بابل بدین شرح است:

تاریخ سازی برای بابل به نفع بابل نیست

 چند روز گذشته از سوی مدیریت فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری بابل بنری در چهارراه شهدا بابل نصب شد که علت نامگذاری این تقاطع به نام "شهدا" را وجود بقعه ای منتسب به چند تن از سادات که در کشتار علویان توسط بنی عباس به شهادت رسیدند دانستند و همچنین در ادامه آوردند البته برخی از منابع این بقعه را مدفن دست های بریده شده امام زاده ابراهیم ابوجواب «برادر امام رضا (ع) که در بابلسر مدفون است» دانستند. یادآور است آن مدیریت جدیدالتأسیس شهرداری بابل هیچ گونه مدرک و سندی در رابطه با این ادعای خود ارائه نکردند لکن برخی از دوستان فعال در عرصه­ی تاریخ و فرهنگ بابل در تماس تلفنی با حقیر از قول بانیان این امر، سند این مطلب را رونوشت وقفنامه ای که در اختیار اینجانب می­باشد دانستند.

لازم به ذکر است مدتی قبل بنده به کپی رونوشت وقف نامه­ای دست یافتم که واقف آن خواجه محمد حسین ولد خواجه منصور روکر بارفروشدهی می­باشد و تاریخ تحریر آن به 26 ربیع الاول سنه 1065ق برمی­گردد که در سال 1338 ق رونوشت شده است.  واقف در این وقف نامه عواید حاصله از پنج جریب زمین شلتوکزار واقع در مزرعه نقیب دشت را جهت طلاب و محصلین علوم دینیه و رسوم سمعیه مدرسه روحیه بلده بارفروش که در جوار مزار فیض­آثار امامزاده واجب التعظیم و تکریم امامزاده عبداله مشهور به "شهدا" علیه التحیه و التسلیم واقع است دانسته است. آنچه از این سند برمی­آید آن است که اولاً این چهارراه در سال 1065 ق یعنی حدود 370 سال گذشته "شهدا" خوانده می­شد و حتی شاید سالها قبل از این تاریخ نیز به همین نام مشهور بود اما علت این نامگذاری در این سند بیان نشده است. ثانیاً همانگونه که در سند آمده این امامزاده واجب التعظیم امامزاده عبداله می­باشد و نقل قول برخی از منابع که آن را مدفن دستهای بریده امامزاده ابراهیم ابوجواب «برادر امام رضا(ع) که در بابلسر مدفون است» دانستند مطرود است. شاید با قرار گرفتن واژه­ی ابوجواب قبل از نام امامزاده عبداله در سند که از سوی محرر رونوشت سند، خط زده شد این ذهنیت را برای نویسندگان متن بنری که در چهارراه شهدا نصب شده بوجود آورده است که چون امامزاده ابراهیم در بابلسر به ابوجواب مشهور است پس امامزاده عبداله در چهارراه شهدا بابل از منسوبان اوست و این واقعه نیز در همان عصر که بنی عباس حکومت داشتند رخ داده که همه­ی اینها به عنوان یک احتمال می­تواند پذیرا باشد نه به عنوان یک سند متقن تاریخی که با این قاطعیت از سوی شهرداری شهر بنر شود و در مقابل دیده­گان عموم همشهریان که از آن محل 
می­گذرند قرار گیرد. ثالثاً همانگونه که در سند با قاطعیت فقط نام یک امامزاده یعنی امامزاده عبداله برده شد می­توان اینگونه نتیجه گرفت که تنها یکی از چند شهید مدفون در آن مکان از سادات و امامزاده بوده و مابقی شهدا از سادات نیستند.

در پایان باید بگوییم اگر چه ممکن است در آینده اسنادی کشف گردد تا علت نامگذاری این چهارراه را روشن نماید اما آنچه تا این لحظه محرز است آن است هیچگونه سند متقنی که علت این نامگذاری را آشکار ساخته و یا این نامگذاری را مختص به دوره­ی خاص و یا واقعه­ی خاصی دانسته باشد در دسترس نیست و بهتر است مسئولین محترم فرهنگی شهرستان در این زمینه وسواسیت بیشتری به خرج دهند چراکه تاریخ سازی برای بابل به نفع بابل نمی­باشد.

حامد ابراهیم زاده بازگیر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امان از قلم فروشی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۵۰ ب.ظ

بر سر در شهرداری، این آیه را بنویسید: نون والقلم. 

قلمت را که به شهرداری بسپاری با خودت نان می بری!




شهرداری برای فاضلاب، کانال می زند، چه در شهر چه در تلگرام!



عجیب است؛ "معاونت فرهنگی" شهردار دوست دارد با همه کشتی بگیرد، آن هم از نوع "فرنگی"!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل بهارستان!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ


اگر شهردار ما سودای "صندلی بهارستان" را دارد، شهر خود را "بهارستان" کند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نگاه عجیب شهرداری بابل به مسأله حجاب

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۹ ق.ظ

e52t_photo_2015-08-13_06-49-09.jpg


نظر رهبر انقلاب درباره چادر کاملا مشخص است. ایشان صراحتاً چادر را "حجاب برتر" و "نشان ملی و مذهبی" قلمداد کرده است.

آقا اما در بحث عفاف، مانند همه بزرگان دین، نوع پوشش را "هدف" ندانسته و حجاب را وسیله ای برای تحقق مفهوم "عفاف" می داند. از این رو در عبارتی می فرماید: حجاب به معنای چادر نیست، حجاب به معنای پوشیدن سالم است؛ نه پوشیدنی که از نپوشیدن بدتر است.

این که بین همه عبارات رهبر معظم انقلاب در توصیه به حجاب، درست همین جمله ایشان انتخاب شده و با ادعای ترویج حجاب روی بیلبوردهای شهر بابل نوشته شود در تعارض با مطالبه اصلی ایشان مبنی بر معرفی چادر به عنوان حجاب برتر است. جالب آن که عبارت: "حجاب به معنای چادر نیست" با خطی درشت، طوری که با یک نگاه به چشم مخاطب بنشیند، نوشته شده و بقیه عبارت به صورت ریزتر ثبت شده است!

به نظر می رسد این نوع رویکرد در موضوع حجاب فقط می تواند از ذهنی بیمار و یا ناآگاه تراوش کرده باشد. جالب است که متولیان امر به رغم توصیه دوستان دلسوز مبنی بر ضرورت مشورت با علما و کارشناسان دینی، خود را در این عرصه نیز صاحب نظر دانسته و مدعی اند که اجبار چادر می تواند عوارضی مثل آن چه که در محیط های دانشگاه آزاد اتفاق افتاده را در بر داشته باشد. راستی این حضرات کارشناس و خودمجتهد پندار شهرمان واقعاً فرق بین "اجبار" و "تبلیغ" را متوجه نمی شوند و یا این که قرار است همچنان با ذهنی بیمار و مغرض، هدفی پنهان را تعقیب و توجیه نمایند؟!

عبارت اصلی رهبر انقلاب که توسط فرهنگی کاران شهرداری بابل مورد تقطیع قرار گرفت چنین است: "حجاب به معنای چادر نیست؛ اما چادر در نزد ما ایرانی ها که زن های ما از قدیم داشتند، بهترین نوع حجاب است".

  • سیدحمید مشتاقی نیا

واگویه ای در فراق آسمانی ها!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۵۹ ب.ظ

به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا

پیر و مراد ما حضرت روح الله گفت: شهادت هنر مردان خداست، عقل نامرد در این دایره سرگردان است!

عشق ما حضرت روح الله گفت: مردان الهی مردند که به دنبال رفیق ازلی می گردند.

حسرت جاماندگی، نغمه هر روز ماست: شهدا رفتند و ما مانده ایم. نمی دانم ما که توفیق حضور در جبهه ها را داشتیم، زندگی در کنار آنها را تجربه کرده ایم و دم از شهدا می زنیم، آیا بر سر عهد خود استوار مانده ایم تا شرمنده آنها نشویم؟

لااقل نام و خاطراتشان را زنده نگاه داریم که گفته اند: شهدا را یاد کنیم حتی با ذکر یک صلوات. راه هدایت و سعادت ما در مسیر پیروی از سیره شهداست؛ همانگونه که مقام معظم رهبری فرمود: شهدای ما مظهر عقلانیت دینی و مدافع حقانیت وعدالت بودند.

به نوبه خود از این که زنده ام و دم از آن گوهرهای نایاب می زنم، خجالت می کشم. خدایا تو خود می دانی دردلم چه می گذرد. افسوس که در باغ شهادت را به روی من بستند.

دلم می خواهد با دلی خسته، اما امیدوار خدا را در قدمگاه شهدا با بغضی شکسته فرا بخوانم. دلم می خواهد فریاد برآرم و بگویم: شهدا! ما شما را فراموش نکرده ایم. اصلاً مگر حماسه شهدای هویزه، طلاییه، چزابه، شلمچه و بازی دراز و اروند و ... و یاد شهیدانی چون حاج بصیر ها و سید علی اکبر شجاعیان ها، شهید طوسی ها و مدافعان حرمی چون سردار سید جلال حبیب الله پور ها فراموش شدنی است؟  نه، ما آمدیم تا بگوییم که شما در روح و باطن ما جا دارید. آمده ایم تا بگوییم هان ای عاشوراییان، عاشورای دیگری در پیش است. آمدیم تا فریاد بزنیم ای  شهدا راه شما، اندیشه شما و کلام نورانی تان در روح و روان جامعه ایرانی جای دارد. همانطور که رهبری معظم فرمود: یاد شهدا باید همیشه در فضای جامعه زنده نگه داشته شود.

ای شهدای گمنام و ای غلتیده شدگان در گرداب های سرد و سنگین که به عشق میهن و انقلاب و اسلام عزیز سر بر سودای عشق گذاشتید! اینجا کجاست؟ ما کیستیم؛ شما که بودید و کجایید؟ گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است وگرنه همه اجرها در گمنامی است .

 به جاست یادی کنیم از مادر مرحوم شهید جاویدالاثر فیض الله ذبیح نیا که سال ها در انتظار فرزندش چشم به در دوخت و می گفت:         تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟                 ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد

         آن باد که آغشته به بوی نفس توست                     از کوچه ما کاش گذر داشته باشد  

تقدیم به مادران شهدای گمنام و مادر شهید ذبیح نیا:

انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید. ما چه می فهمیم معنی دلتنگی را؟ شادی روح مادر شهید ذبیح نیا صلوات.

ای شهیدان عزیز؛ عباس خان نژاد و شمسعلی غلامیان، فیض الله ذبیح نیا، علی اصغر قاسم تبار و سید علی اکبر پور بابا، رحمان رمضان نتاج، محمد رضا و علیرضا پور عزیز، حسن گرجیان، محمود عباس زاده، محمد پور احمد علی و مصطفی براری! ما را چه کلامی از شما یاران و لبیک گویان امام حسین (ع) فقط می توانیم بگوییم:

درود بر مردان واقعی خدا. " شهدا تا ابد شرمنده ایم."

13/5/1395 جعفر قدم پور هم نفس دیرین شهدای روستای مقریکلا بابلسر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاسخی کوتاه به یک شرارت رسانه ای

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۸ ب.ظ

حجت الاسلام رازینی در مصاحبه با فارس: مسئله ٦٧ خیلی پیچیده نیست. عده‌ای جرمی مرتکب و محاکمه می‌شوند و به زندان می‌روند. زمانی هم که در زندان هستند، باز جرمی مرتکب می‌شوند یا بعضی از جرائمی که قبلا انجام داده‌اند، برملا می‌شود. مثلا فردی به‌خاطر یک جرم به دو سال حبس محکوم می‌شود؛ اما در این مدت مشخص می‌شود در یک ترور هم نقش داشته است. تعدادی از منافقین در شرایطی بودند که جرائم جدیدی داشتند که امام (ره) دستور دادند، اینها دوباره محاکمه شوند و یک جمعی مرکب از قاضی و دادستان آمدند و در یک برهه، همه را محاکمه کردند و حکم صادر شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اهل حرف، اهل عمل

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۸ ق.ظ

اسماعیل از سیزده سالگی روزه می‌گرفت. به مسجد می‌رفت و نماز اول وقت را به جماعت می‌خواند و دعای کمیل را شب‌های جمعه فراموش نمی‌کرد. مادربزرگش می‌گوید:‌ داشتم نماز می‌خواندم که صدای دلنشین کسی را شنیدم که با اخلاص با خدا سخن می‌گفت. طاقت نیاوردم و پرده را کنار زدم. دیدم فرزند عزیزم "شهید اسماعیل قاسمی" است . پیش رفتم و پرسیدم: چرا این قدر در سجاده گریه می‌کنی؟

گفت:‌ مادرجان، ناگهان به یاد جهنم افتادم و بی‌اختیار گریه‌ام گرفت.

 اهل روستای "دشتبان" دماوند بود. به پیرزنی از فامیل گفت:‌ ننه، چرا به نماز جمعه نمی‌روی؟ پاسخ داد: چون پیر شده‌ام و پایم درد می‌کند. با صلابت و لبخندی مهربانانه گفت: با عصایت به نماز برو که قامت خمیده‌ تو مشت محکمی است بر دهان ضد انقلاب داخلی و خارجی!

 چون روستایشان مصلی نداشت، به مادرش می‌گفت: خانم‌ها را جمع کن و به نماز جمعه شهر ببر! پاسخ شنید که ماشین نیست! او هم هر ماه از حقوقش پولی را کنار می‌گذاشت تا ماشین کرایه کند و زنان بتوانند سر موقع به نماز جمعه برسند. دیگر کسی عذر و بهانه ای نداشت.

بر اساس روایتی از خانواده شهید، رسالت توحیدی، ص 115

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حرکتی سوال برانگیز درباره چهارراه شهدای بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ب.ظ

6xll_photo_2015-08-10_17-29-01.jpg


تا الان هر جا که تحقیق می کردید و به هر منبعی که رجوع نموده و می خواستید درباره علت نامگذاری چهارراه شهدای بابل اطلاعی کسب کنید به این توضیح بر می خوردید که به دنبال فتوای جهاد علامه سعیدالعلما بر ضد بابیت و بهائیت، چند نفر از مریدان شهید ایشان در این نقطه تدفین شدند. بعدها یعنی در زمان رضا شاه وقتی قرار می شود خیابانی از آن مسیر عبور کند و ترکیب سنتی آن جا بر هم بخورد مردم نام آن تقاطع را به یاد آن شهیدان راه دین، چهارراه شهدا گذاشتند و این نام تا کنون نیز در افواه عموم باقی مانده است. این مطلب حتی در سایت شورای اسلامی شهر بابل نیز به چشم می خورد.

" سایت شورای شهر بابل، متنی به قلم صمد صالح طبری: محله شهدا یا درب الشهدا :

شهدا یا درب الشهدا یا شهدابن- از نامهای رایج چهار راه شهدا ی فعلی است که در گذشته مقبره 4 تن از یاران آیت الله العظماء سعید العلماء بار فروشی بود که در نبرد با بهایئان و افراد شیخ محمد علی بار فروشی (قدوس) به شهادت رسیده اند. قدمت آن به دوران قاجاریه می رسد و همواره مرکز بازار بابل بوده است . در ضلع جنوب غربی چهار راه شهدا ( سلمانی سابق و میوه فروشی فعلی ) مقبره یکی از سادات قرار داشت که در دوران پهلوی اول تخریب شد وتا مدتها قبل در کنار آن در پیاده رو منبری قرار داشت که مردم در شبهای جمعه شمع روشن کرده و نذررو نیاز بجای می آوردند .و در دوره قاجاریه به آن امامزاده شهدا میان بازار می گفتند http://www.babolshora.com/mida-news-1402.html "

روز گذشته معاونت فرهنگی شهرداری بابل با نصب بنری در این چهارراه به بهانه معرفی یک محله قدیمی، مدعی شد که عده ای از علویان به دست بنی العباس در این نقطه به شهادت رسیدند. در این بنر به هیچ وجه اشاره ای به جریان بهائیت نشده است.

این که چرا بین همه محله های قدیمی شهر، معاونت فرهنگی به ناگاه به سراغ این چهارراه آمد - آن هم درست بعد از رسوایی یکی از حامیان بهائیت در شهرداری و اخراجش که البته علقه نسبت به او هیچ گاه از سوی دوستانش در معاونت فرهنگی شهرداری مخفی نماینده است - بحث دیگری است که نمی خواهم فعلا وارد آن بشوم.

اما به عنوان یک شهروند دوست دار و علاقمند به تاریخ می خواهم بدانم مأخذ این ادعا یعنی نبرد بنی العباس با علویان بابل در نقطه مذکور چیست و خبر آن در کدام کتاب یا منبع معتبر تاریخی ذکر شده است؟

ماه گذشته در خصوص ترویج مقوله حجاب هم شاهد حرکت مشکوکی از سوی معاونت مذکور بودیم که تذکر لازم به صورت شفاهی به اطلاع مسئولان مربوطه رسید.

تکمله: جواد بیژنی، مدیر در سایه معاونت فرهنگی شهرداری بابل در تماسی که با راقم این سطور داشت، اذعان نمود که "منبعی برای اثبات ادعای شهادت علویان توسط بنی العباس در این نقطه از بابل وجود نداشته و عبارت مذکور بر روی بنر تنها بر اساس یک تحلیل شخصی بوده است!!"

من اسم این کار را می گذارم تاریخ سازی. جا داشت متولیان امر، بی هیچ غرض و پیشداوری موضوع دفن شهدای مبارزه با بابیت در منطقه مذکور را لااقل در حد یک احتمال مطرح می کردند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا