اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عدالتخواهی» ثبت شده است

منبر عالی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

بیعت غدیر» روح‌الامین⁩ در حرم امیرالمومنین(ع) نصب شد

 

جناب آ شیخ مسعود عالی از اغلب منبری های مطرح کشور یک سر و گردن بالا تر است. عالم و فرهیخته و آشنا با مبانی فقهی است.

صحبت اخیر وی در بیت رهبری که مدعی شد جمهوری اسلامی از حکومت علی علیه السلام ولایی تر است ناپخته و نسنجیده بود و اساسا بحثی بود که با توجه به لزوم بررسی جوانب تاریخی و فقهی برای ارائه در منبر مناسب به نظر نمی رسید.

البته ایشان بعدا به شکل مکتوب توضیحاتی داد که مشخص کرد منظورش نه به حق و شأن ولایت که به نگاه مردم این دو عصر معطوف بوده است. این توضیح خوب بود اما باز هم از نظر تاریخی قابلیت بررسی و مناقشه دارد. گزارشاتی که از تاریخ به دست ما رسیده اغلب منحصر به نگرش خواص بوده اما قرائنی از نگاه دلی مردم در بیعت با علی علیه السلام به عنوان مولا و نه خلیفه وجود دارد. در انقلاب هم بسیاری از انقلابیون اساسا با جوانب و کارکردهای مقوله ولایت آشنایی نداشته اند. آمار مشارکت چند انتخابات اخیر هم می تواند در رد یا اثبات این داعیه چالش بر انگیز باشد.

آنچه مسلم است علی علیه السلام با اصرار مردم و قید شرایطی سنگین از جانب خود پذیرفت که به حاکمیت برسد و در طول مدت کمتر از پنج سالی که در قدرت بود آنچه اقتضای ولایت بود را به ظهور رسانید. مردم عصر امیرالمومنین به مرور بر اثر سستی و تنبلی و هجوم انبوه شبهات و تبلیغات منفی و کارشکنی ها و ... از عمل به بیعت خود با امیرالمومنین عقب نشستند. واقعه ای که در هیچ عصری ممتنع و بعید نبوده و بهتر است به جای پرداختن به بعضی قیاس ها که گاه شائبه شیرین کاری را دامن می زند به فکر طراحی برای اقناع افکار عمومی، خنثی سازی شبهات و رشد و بلوغ سیاسی جامعه باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این بندگان خدا را آزاد کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۸:۵۵ ق.ظ

جزئیاتی از دستگیری سه فعال توییتری / پرونده آنها چه بود؟

 

هر کس با هر منصب و عقیده ای رفتار اشتباهی داشت باید جوابگو باشد. کسی نمی گوید منتقدان قالیباف باید مصونیت داشته باشند. نعوذ بالله حتی قالیبافی هایی که به آیت الله مصباح و نبویان و جلیلی و احمدی نژاد و ... آزادانه توهین و تهمت تحویل می دهند هم باید پاسخگو باشند. اما خدایی اش زندانی کردن یکهویی سه تن از شاخص ترین منتقدان قالیباف همزمان با اعلام کاندیداتوری وی و سنگ تمام ارکان قدرت در حمایت از او بی سلیقگی بزرگ دستگاه قضا بود و هر چقدر هم جوابیه بدهند که اینها متخلف هستند بابت همین بی سلیقگی و اقدام ناپخته در افکار عموم پذیرفته نخواهد بود.

حالا که مصطفی نیازآذری و عبدالله عبدی و مهدی جهانگیری و مهدی عبوری و ... دارند صاف صاف توی مملکت می چرخند و از برکت و رأفت نظام متنعم می شوند زندانی بودن این بچه ها مستلزم تقویت اعتماد جامعه به عدالت ورزی نهاد عدلیه نخواهد بود. قالیباف بیست سال است کاندیدا شده بیست سال دیگر هم کاندیدا شود رأی نخواهد آورد. تقصیر دیگران نیندازید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوب، بد، لازم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۴۹ ق.ظ

نحوه رقابت سالم در محیط کار! - آکادمی عصر ایده

 

رقابت درون گروهی نیروهای ارزشی هم خوب است هم بد؛ اما به هر حال اجتناب ناپذیر است.

بالاخره یک طیف از این بچه ها به ارکان قدرت می چسبند و شیرینی پست و پول را با همه وجود می چشند. همه البته اینطور نیستند اما خیلی ها جنبه پول دار شدن و دسترسی نامحدود به امکانات مادی را ندارند. از طرفی هم رویشان نمی شود از شعارهایی که پیش تر داده و به همان واسطه به قدرت رسیده اند را کنار بگذارند.

چه کار می کنند؟

می شوند مثل کسی که حال ندارد طرف قبله بچرخد می گوید قبله را بچرخانید طرف من. شروع می کنند به تئوریزه کردن فرهنگ اشرافی گری و خوی تجمل پرستی و رفاه طلبی و رانت خواری آنهم به ظاهر مبتنی بر فرمایشات دین. الی ماشاءلله مداح و منبری همراه و نمک گیر هم دارند. در کنارش تلاش میکنند با سیاه نمایی و اتهام زنی، رقبای ارزشی را در اذهان عموم تخریب نمایند.

از این منظر رقابت درون گروهی اگر چه تلخ و گاه زیان بار است؛ اما لااقل باعث می شود مرزهای انقلابی اصیل و انقلابی مغشوش هویدا شده و هنجارهایی چون ساده زیستی و عدالت ورزی و پاک دستی حکام به فراموشی سپرده نشود. به نظرم این چرخه پایان ناپذیر و ادامه دار خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قدر متهمین اقتصادی را بدانید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۵۹ ق.ظ

مشرق نیوز - تصویر جدید ‎مصطفی نیازآذری

 

مصطفی نیازآذری از متهمان گردن کلفت پرونده اکبر طبری که از کشور متواری و به کانادا گریخته بود چندی پیش به ایران آمد و با عنوان جدید حاج مصطفی در مجامع عمومی ظاهر گردید. به رغم اعترضات رسانه ای عدالتخواهان متأسفانه هیچ خبری از رسیدگی به پرونده او منتشر نگردید که هیچ، شنیده ها حاکی است وی با پرداخت مبالغی کلان در سطح شهرستان بابل در حال انجام فعالیتهای خیریه و عام المنفعه! می باشد. شخصا خیلی امیدی به سیستم قضایی کشور ندارم. در پرونده فولاد مبارکه و پتروشیمی میانکاله و مهدی جهانگیری و تاجگردون و ... نیز ثابت شد گاهی نمیتوان روی عملکرد قوه قضاییه حساب باز کرد. به نظرم بد نیست اساسا ما نگاهمان را به مسائل جاری عوض کنیم. یک بابایی در شهر ما چند سال پیش ده میلیارد از شهرداری اختلاس کرده بود. صد میلیون تومانش را داد مرکزی قرآنی ساختند. جالب و تأسف بار بود امام جمعه شهر چند روز پس از آزادی وی از بازداشت به تقدیر از او پرداخت! تصاویر آن را هم با افتخار منتشر کردند، گور پدر نگاه مردم. چطور است ما هم شبیه این جماعت شویم. بگوییم اشکال ندارد، خورد که خورد، ته ریزه ای از سفره اش که به مردم رسید همان هم خدا را شکر!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استبداد دموکراتیک!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ

خرید و قیمت خاطرات حیدرخان عمو اوغلی | ترب

 

از تاریخ پژوهان باید قدر دانی کرد با هر گرایش و مسلک و مرامی که باشند زحماتشان برای ارائه تحقیق و به دست آوردن اسناد تاریخی که اغلب با هزینه شخصی و فشار بر اقتصاد خانواده صورت می گیرد قابل ستایش است. از این بابت از آقای ناصرالدین حسن زاده که کتاب "خاطرات حیدرخان عمو اوغلی" را به زیور طبع آراست باید تشکر کرد. در شهر ما هم آقا حامد ابراهیم زاده بازگیر را داریم که جوانی متدین است و به کار نانوایی اشتغال دارد. او نیز با زحمت فراوان به گردآوری اسناد تاریخی مرتبط با شهر بارفروش (بابل) پرداخته و آثار خوب و ماندگاری را در این خصوص منتشر نموده است. دست همه این عزیزان درد نکند.

جناب حیدرخان عمو اغلی برای تحقق مشروطه تلاش کرد و جنگید؛ اما مبتنی بر خاطرات خودنوشت او می خواهم نکته ای را خدمتتان عرض کنم.

او ستارخان و باقرخان را در خاطرات خود متهم به راحت طلبی و کم کاری می نماید و اقدامات خودش را بزرگ می شمارد.

او شیخ فضل الله شهید را متهم می کند از اتابک پول گرفته تا در حمایت از محمدعلی شاه در حرم عبدالعظیم حسنی علیه السلام متحصن شود.

او در خاطراتش بارها از اقدامات و دستوراتی از جانب خود خبر داده که منجر به قتل و ترور و آسیب جانی و مالی حامیان شاه وقت و اطرافیانشان گردیده است. این افراد گاه هیچ نقش مسلحانه و مبارزاتی و سیاسی در مقابل مشروطه خواهان نداشته اند. بماند هر مخالف سیاسی که لزوما مجازاتش مرگ نیست.

او البته در ابتدای کتاب اقرار دارد که وقتی بعد از اقدامی تروریستی در تهران تحت تعقیب قرار گرفته با کمک دوستان تشکیلاتی خود در روسیه توانسته از ایران بگریزد. او در مقطعی از حمایت سازمانی و لجستیک دولت روس برخوردار بود. البته بعدها این رویکرد را تغییر داد و فهمید که قدرتهایی مثل روس و عثمانی اگر منافعشان اقتضا کند به او پشت پا خواهند زد.

به شیخ فضل الله نوری قبل از اعدام توصیه کردند زیر پرچم روس یا انگلیس برود تا از محاکمه نجات یابد. زیر بار نرفت و نپذیرفت که بخاطر دفاع از حق و احکام شریعت به زیر بیرق کفر پناهنده گردد.

شیخ فضل الله مخالف مشروطه و حامی سلطنت نبود؛ اما می گفت هر نوع دگردیسی سیاسی باید منطبق با شرع صورت بگیرد. دموکراسی هم گاه جلوه ای از دیکتاتوری جمعی و روی دیگر سکه استبداد است.

فرق مشروطه مشروعه با مشروطه غیر مشروعه و غربزده را جناب حیدرخان عمو اوغلی بی آنکه چنین قصدی داشته باشد بر ملا ساخته است.

مشروطه اگر منطبق با شرع باشد وابستگی مصلحتی به بیگانه معنا نداشته و منکر شناخته می شود. مشروطه اگر مشروعه باشد کسی حق ندارد به تشخیص و ذوق و احساس خود به تخریب اموال دیگران و ترور و ویرانی و تضییع حقوق مخالفانش اقدام نماید.

امام خمینی رحمت الله نیز بر مبنای همین باور اجازه نمی داد در مسیر تحقق انقلاب اسلامی جنگ مسلحانه شکل گرفته و یا اموال حامیان شاه مورد تعرض قرار بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سوسیالیست جامعه نشناس!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۵۹ ب.ظ

photo_2024-07-01_23-42-15_eah8.jpg

 

در اینترنت جستجو کنید. مسعود فراستی چریک تروریست اتحادیه خلق کمونیستهای ایران بود که در ششم بهمن سال 60 از راه جنگل با حمله مسلحانه شهر آمل را به تصرف در آوردند؛ اما ساعاتی بعد با مقاومت مردم عقب نشسته و شکست خوردند. فراستی باید اعدام می شد که نشد و عفو خورد و در جمهوری اسلامی صاحب تریبون گردید.

او جلیلی را دارای تفکر حجتیه توصیف می کند در حالیکه می داند حجتیه طرفدار انزوا و فرد گرایی و موافق گسترش ظلم و فساد است و هرگز در مقابل آمریکا نمی ایستد. چطور ممکن است جلیلی را ضد آمریکا و مسبب تحریمها بدانیم و همزمان او را حجتیه و حامی طاغوت جهانی بخوانیم؟

پیر چریک چپ در حالی دم از دفاع از حقوق مستضعفان می زند که دوستان کمونیستش در سال 60 نیز مدعی نجات محرومان بودند؛ اما بعد از تو دهنی مردم آمل اقرار کردند که شهدا و مدافعان شهر همگی از معمولی ترین و پایین ترین اقشار اقتصادی به شمار می آمدند و در شناخت مردم دچار اشتباه شده اند. فراستی در جمود فکری همان سالها باقی مانده و هنوز حاضر نیست همراهی طبقه محروم و پابرهنه را با جبهه انقلاب اسلامی درک نماید. این رویکرد مضحک را باید حسادت تشکیلاتی مارکسیستی نسبت به عدالتخواهی واقعی با خاستگاه دینی دانست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دور دوم انتخابات

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۵۵ ق.ظ

انتقاد تند پزشکیان به جلیلی و مخالفان توافق : این‌ها را ول کنید نمی توانند  نان شب‌شان را تامین کنند / حالا از کسب درآمد بدون مذاکره می گویند -  خبرآنلاین

 

اینطور که از قرائن و اخبار غیر رسمی بر می آید انتخابات به دور دوم کشیده شده است.

دو نفری بیشترین رای را کسب کرده اند که بیشتر شبیه مردم بودند.

یک هفته فرصت داریم به مردم بقبولانیم فراتر از مباحث جناحی و رویکردهای سیاسی با درنظر گرفتن برنامه ها و رویکردهای اقتصادی نامزدها دست به انتخاب بزنند.

به یقین بخش اصلی بدنه حامیان قالیباف به جلیلی رأی خواهند داد اما ممکن است بر اثر القائات سوء رسانه های مجازی بعضی نیز با کینه ای که از جلیلی به دل گرفته اند به آرای سفید رو بیاورند.

اصلاحات بدنه مردمی ندارد و قطعا به دنبال تحریک و بسیج طیف برانداز می افتد. بخشی از مردم عادی رأی نداده اند. بخش مهمی از آنهایی که به پزشکیان رای داده اند نگاه جناحی نداشته اند و ممکن است تغییر عقیده بدهند. یک هفته فرصت داریم طرحها و برنامه های اقتصادی جلیلی و شعارها و ایده هایی که او در راستای آسیب شناسی معضلات و ارائه راهکار برون رفت از مشکلات و پیشرفت و آبادانی ایران عزیز به عنوان الگوی مردمسالاری دینی در چنته دارد به گوش لایه های غیر جناحی اجتماع برسانیم. توکل بر خدا.

تجربه میدانی دو مرحله انتخابات سال 84 از ذهنم بیرون نمی رود. نگاه جلیلی به مقوله قدرت، نگاه تمدنی و تکلیفی است. برای همین بیشترین میزان رعایت اخلاق را در کنش سیاسی او شاهد بوده ایم. دوستانی که میخواهند برای جلیلی تبلیغ کنند یادشان باشد نگاه مادی و دنیایی و ابزاری به انتخابات نداشته باشند. با توکل بر خدا و استعانت از او ان شاءالله حرفها بر دل مردم اثر خواهد گذاشت. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این موکب عدس پلو با نازخاتون میدهد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_ej82.jpg

 

دوست عزیز!
اینجا که ایستاده ای سالهای سال حسین می ایستاد و با ذوق و لبخند، عَلَم عشق به ایران و اسلام و انقلاب و ولایت و شهدا را برافراشته نگاه میداشت.
سال پیش همینجا از موکب غدیر تا بزم نورانی یاران شهیدش پر گشود.
به یاد آزاده خط شکن عرصه های رزم و فرهنگ و قلم و عدالت، محمدحسین منصف، دست در دست شهدا پرچم سربلند کشورت را همیشه برافراشته نگه دار.

 

 

خانم حسین زنگ زد. گفت امسال هم مثل هر سال موکب غدیر را البته این بار در غیاب حسین در کنار مخابرات برقرار خواهند کرد. متنی خواست برای بنر، چند خط بالا را نوشتم. روح حسین شاد. پارسال شب عید غدیر موکب را که بر پا کرد نماز جماعت را آورد سر خیابان. مغرب و عشایش را خواند و رفت.

خانم حسین یک عمر پای این مرد ایستاد. می گویم مرد حواستان باشد حسین یک مرد معمولی نبود. زندگی با او صبر عظیمی می خواست. همان روزهای اول زندگی پیش از آنکه راهی خانه مشترک شوند حسین رفت به جبهه و حدود هفت سال بعد برگشت. نامه نوشت به خانمش برای جدایی وکالت و اختیار دارد. این زن بانوی روزهای سخت و تربیت شده مکتب زینب کبری بود. جوانی اش را در انتظاری که پایانش نامعلوم بود پای عشقش قربانی کرد.

بعد از اسارت هم آدمی نبود یکجا بنشیند. انواع کارهای فرهنگی بزرگ و پر دردسر مثل راه اندازی کاروان پیاده حرم امام و راهیان نور کشوری و استانی و برپایی نمایشگاه شهدا و ... را دست گرفت. حالا این کارهایش یکطرف، عدالتخواهی و آزادی بیان و رک گویی هایش نسبت به مسئولین باعث کینه بعضی از آنها می شد. انواع تهمتها را نثارش می کردند. بی دلیل می انداختندش زندان. کتکش هم زدند. شلاق هم زدند. رد صلاحیتش کردند، خانه اش را تفتیش می کردند و... حسین کم نیاورد خانمش هم پا به پای او ایستاد. 

سر فتنه فحشا چقدر تهدیدش کردند. نه حسین میدان را خالی کرد نه خانمش ترسید.

شبها با بلندگویی که سرودهای حماسی و ملی از آن شنیده میشد می رفت وسط تجمع اغتشاشگران چای و نبات و آب معدنی پخش می کرد. بعد می نشست با صبوری و لبخند بحث می کرد. خیلی ها میدیدند آزاده زخم خورده ای که به خیلی از مسائل جاری نقد جدی دارد اما پای انقلاب ایستاده، از دوست و دشمن صدمه دیده اما اسلام و نظام را تنها نمیگذارد تحت تأثیر قرار گرفته و میدان را ترک می کردند. ایران که ولز را برد کلی پرچم کوچک سه رنگ تهیه کرد آورد بین ماشینها و مردمی که شادی می کردند پخش کرد. تمام آن مدت فقط یک بار از کوره در رفت و خونش به جوش آمد. جلوی آنهایی که بعد از باخت ایران پرچم آمریکا را دست گرفته و هلهله می کردند می گرفت و با بغض می پرسید یعنی حاضری بخاطر هر مخالفتی که داری پرچم دشمن کشور خودت را دست بگیری، خوار و خفیف شوی و ملتت را بفروشی؟

حسین عشق عجیبی به پرچم ایران داشت. هر جا موقعیتی دست میداد پرچم را برافراشته نگه می داشت و بین دیگران هم پخش می کرد. توصیه کرده بود اگر عمرش باقی نبود در تشییع جنازه اش هم پرچم ایران را سر دست بگیرند. در تشییع حسین خانمش و خیلی های دیگر پرچم ایران و تصاویر شهدا را سر دست گرفتند. امروز که تماس گرفت گفت به یاد حسین می خواهم در موکب غدیر به مردم شام بدهم. حسین عدس پلو با نازخاتون را خیلی را دوست داشت. همین را پخش می کنم خودش و مردم خوشحال شوند. رحمت الله علیه.

پارسال کارها داشت به تأخیر می افتاد. عجله ای و هول هولی شده بود. حسین ایستاد و با کمک چند نفر خیلی زودتر از آنچه تصور می شد ستون خیمه موکب را برافراشت و کارها را راه انداخت. یکی پرسید چقدر زود کار را تمام کردی؟! با دست تصاویر شهدا را نشان داد. گفت مگر نمی بینی اینهمه شهدا آمدند به کمک؟ ساعاتی نگذشت که شهدا او را با خود بردند. مردی که عمرش را پای عدالت گذاشت در شب بیعت با امام عدالت به موکب وصال با ساقی کوثر فراخوانده شد. دوست جانبازی می گفت حسین را بعد از خاکسپاری در خواب دیده است. برایش تعریف کرد مرا از تابوت که درآوردند و در خاک گذاشتند دستم در دستان حضرت زینب بود. حسین خیلی صبور بود. بلاهایی که سرش آوردند هر که بود چپ میکرد. حسین خیلی زحمت کشید. تا لحظه آخر عمرش پای امام و انقلاب و شهدا ایستاد و به فکر برافراشته نگه داشتن یاد و راه خدا بود. شادی روحش صلوات.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیدِ بغداد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب سید بغداد محمد طعان ترجمه محمد رضا شیخی محمدی

 

کتاب سید بغداد را خواندم و لذت بردم اما؛ ضعفی نگران کننده هم داشت که نمی شود کتمان کرد.

تبدیل اندیشه های دینی به اثر هنری از ایده تعزیه خوانی آغاز شد که تا کنون ادامه یافته.

کتاب دکتر و پیر اثر شهید هاشمی نژاد یک گام تاریخی در راستای تبدیل مباحث عمقی ایدئولوژیک به محصول نسبتا هنری جذاب بود. کتابی با موضوع حجاب را در همین وبلاگ معرفی کردم که استدلالهای موافقین و مخالفین آن را در قالب داستان بلند طراحی کرده بود که در نوع خود جالب بود. این کتاب، دختران آفتاب نام داشت که به پیشنهاد یکی از دوستان خواندم و انصافا لذت بردم، هر چند کمی طولانی و گاه ملال آور بود.

کتاب سید بغداد اثر یک پزشک لبنانی ساکن فرانسه به نام دکتر محمد طعان است که پیش تر سناریست بوده و بعدها به عرصه نگارش رمان رو آورده است. این کتاب به زبان فرانسه نوشته و سپش به فارسی برگردانده شده است. یک جورهایی خلق داستان شباهت داشت به سریال شب دهم جناب حسن فتحی که نمیدانم دکتر طعان آن را دیده و ایده اش را از آن برداشت کرده یا نه.

کتاب سید بغداد، تلاش مخلصانه یک پزشک لبنانی برای ادای دین به مکتب شیعه و بیان توحش صدام و حزب بعث و ناجوانمردی و ادعاهای پوچ آمریکاست که از این منظر بسیار با ارزش است. خیلی از اهالی هنر انگار کورند و فراتر از رویاها و خلسه جنسی دغدغه ای نداشته و واقعیتهای اطراف را نمی بینند. محمد طعان تلاش کرد آموزه هایی از مکتب شیعه را در جوامع غربی معرفی کند. به هر حال هر اثری که در فرانسه منتشر یا ارائه شود به طور معمول در دنیای غرب دیده خواهد شد. از این بابت باز هم از این نویسنده توانا باید تشکر کرد؛ اما

برادر بزرگوار ما جایی از کتاب، خرافه ای را هم جزو مذهب جا زده که درست نیست. علمای شیعه معتقد به شناخت میزان نفوذ شیطان در وجود انسان از طریق ریختن سرب مذاب در آب سرد و قضاوت پیرامون شکل حاصل شده نیستند. نویسنده ارجمند اطلاعات خوبی پیرامون تاریخ سیاسی عراق، وضعیت جغرافیایی و تفاوت نگاه قبایل  مختلف عرب و کرد و ... داشت. دو جای داستان هم تأکید کرد صدام آغازگر جنگ بر ضد ایران بوده است. ای کاش زحمت می کشید پیرامون مبانی شیعه در عصر غیبت هم تحقیقی صورت می داد. متأسفانه دو بار در کتاب تأکید می کند وظیفه شیعه در عصر غیبت صرفا عزاداری و گریه و انابه و استغفار است و باید دست روی دست بگذارد، بنشیند تا گناه در عالم فراگیر شده و روزی امام عصر ظهور نماید!

واقعاً این همه احکام دین پیرامون امر به معروف و نهی از منکر، ظلم ستیزی، ضرورت یاری رساندن به مظلوم، حمایت از مستضعفین، اهتزاز شعائر الهی، احکام قضا و دیات و ارث، جهاد و نفی سبیل و... ارزش مطالعه و تدقیق نداشت و نویسنده را با ابعاد اجتماعی دین آشنا نمی ساخت؟ اسلام آیین فردی و مناسکی و اخته شده نیست و برای اداره زندگی بشر از گهواره تا گور برنامه دارد. اسلام اجازه سکوت در قبال ظلم و اعانه بر اثم را نمی دهد. منتظر واقعی حضرت برای یاری رساندن دین و اجرای احکام الهی تلاش می کند و می داند که حضرت در زمان ظهور نیازمند پایگاه اجتماعی و یاورانی آماده و پا به رکاب است. انتظار حقیقی عین شهادت طلبی است. هر که خواهان ظهور حضرت حجت و اشاعه فرهنگ ولایت و امامت است ندای هل من ناصر سالار شهیدان را در هر نقطه ای از تاریخ که ایستاده باشد لبیک می گوید و زمینه ظهور را با ترویج فرهنگ مقاومت و حق باوری و ظلم ستیزی مهیا می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمدحسین منصف

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۸ ق.ظ

photo_2024-06-14_00-09-16_9g3i.jpg

 

سنگ قبرها یک رسانه اند. فرصتی برای انتقال پیامی موجز و جامع از مرام و مسلک صاحب قبر. فکرش را نمی کردم روزی متن سنگ نوشته مزار حسین را به من بسپارند. سعی کردم هر آنچه بتواند شخصیت او را در حصار محدود کلمات خلاصه کند و عصاره منش و سلوک و اندیشه اش باشد را در این دو خط بگنجانم. آزاده ای که هیچ گاه اسیر نشد. تا بود در راه خدا آرام نگرفت، ایستاده زیست، ایستاده جان داد و در شب عید غدیر تا موکب عشق و دلدادگی شهدا پر گشود.

امیدوارم نسلهای بعد وقتی این سنگ نوشته را می خوانند در طریقت او کنکاش نموده و عدالت خواهی و مبارزه و خستگی ناپذیری اش در راه خدا را شناخته و بستایند.

روحت شاد حسین. شب جمعه ست، شب شهادت امام پنجم ما. ممنون میشوم برای این دوست خوبم فاتحه ای هدیه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خاطره ای شخصی از سید رییسی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ

من البته سید ابراهیم رئیسی را هیچگاه از نزدیک ندیدم اما خاطره ای شخصی از ایشان دارم!

ماه های اول و به عبارتی سال اول روی کار آمدن دولت امنیتی حسن روحانی بود. هنوز فضا برای نقد عملکرد دولت ایجاد نشده بود و حتی حزب اللهی ها هم به آن شکل کاری به کار دولت نداشتند؛ اما آقایان بر اساس ذات و سوابق شغلی شان درصدد برآمده بودند زهر چشمی از منتقدان احتمالی بگیرند.

بچه های انصار حزب الله در شهرهای مختلف احضار شده و از آنها تعهد خواسته می شد که کاری به کار دولت نداشته باشند! بندگان خدا تعجب می کردند. می گفتند ما زمان خاتمی و نیز نیمه دوم دولت احمدی نژاد پایین و بالای دولت را در نشریات و تریبون هایمان به هم می دوختیم کسی با ما کار نداشت، بعضا تشویق هم می شدیم حالا که اصلا کار به کار دولت تازه نفس نداریم از ما تعهد می خواهید؟

در قم نیز تعدادی از طلاب انقلابی از جمله طلبه عدالتخواه سیرجانی را بی دلیل دستگیر نموده و حدود یک ماه در بازداشت نگاه داشتند. کاشف به عمل آمد که قرار بود رییس دولت سفری به قم داشته باشد که لغو شد اما آقایان بر مبنای اصل رجحان پیشگیری بر درمان، دنبال مانور قدرت بودند.

بعدها هم به خاطر یک تراکت دست نویس و کنایه آلود پیرامون مذاکرات هسته ای، دیدید که عده ای از طلاب را با دستبند و پابند روانه زندان نمودند.

بگذریم.

آقای رییسی در اوایل دهه نود علاوه بر آنکه معاون اول رییس قوه قضاییه بود، ریاست دادسرای ویژه روحانیت کشور را هم بر عهده داشت.

همان ایام با شکایت یکی از اوباش سیاسی بابت انتشار مطلبی در وبلاگ به دادسرای ویژه یکی از استانها احضار شدم. هر چه اصرار کردم که رفت و آمد برای من سخت است و هزینه آن با شهریه طلبگی همخوانی ندارد توی گوش آقایان نمی رفت. حاضر بودم حتی محکوم هم بشوم چون یقین داشته و دارم امثال این حقیر و نیز دوستان منتقد دیگر به طور معمول جایگاهی در سپهر سیاسی کشور نخواهند یافت که حالا نگران سوءپیشینه باشند؛ اما رنج و سختی سفر مکرر به دادگاه در استانی دیگر را تحمل نکنم.

یکبار هم سر همین شکایت به دادگاه مرکز استان مربوطه مراجعه کردم. آنجا بود که با حضور دو نفر از مأموران یکی از نهادها و دخالت مستقیم آنها در روند دادگاه یقین حاصل کردم صرفاً ظاهر پرونده با شکایت خصوصی تشکیل شده و اصل ماجرا چیز دیگری است. قاضی مسن و ضعیف پرونده هم غیر مستقیم به من فهماند این دو نفر نمی گذارند پرونده به قم ارجاع شود.

از فضای دادگاه مطمئن شدم که عزیزان همیشه در صحنه، عزمشان را برای پرونده سازی و محکوم نمودن حقیر جزم کرده اند. البته اخبار دیگری نیز از دوستان مطلع دریافت می کردم که نشان می داد قرار است پرونده های دیگری هم برای من باز کنند. مسئولی در یکی از نهادها هم چندبار تماس گرفت که بله به ما گزارش دادند شما قرار است فراخوانی را برای تجمع در مقابل دادگاه ویژه تهران صادر کنی، یا گزارش داده اند میخواهی به خارج پناهنده شوی و... من هم به شوخی و جدی جواب می دادم گویا مرا با کروبی اشتباه گرفته اید اگر دار و دسته ای داشتم برای همین قم فراخوان می دادم نه تهران، با این افکاری که دارم افغانستان هم مرا راه نخواهد داد همین جا ور دل خودتان هستم و....

جمع بندی ام این شد دیگر چاره ای ندارم جز یک انتحار رسانه ای.

نامه ای سرگشاده خطاب به آقای رییسی به عنوان رییسی دادسرای ویژه روحانیت نوشتم و در وبلاگ منتشر کردم. آن موقع هنوز شبکه های اجتماعی پر و بال نگرفته و وبلاگها و سایتها مشتری های پر و پا قرص داشتند. من هم در مطلب خود حسابی از خجالت عزیزان دادگاه ویژه در آمدم.

صبح این مطلب را منتشر کردم، عصر دیدم از شماره ای ناشناس تماس پیاپی دارم. فرض کردم که بنا بر احضار یا دستگیری من دارند. تلفن را جواب ندادم. رفتم حمام، غسل شهادت کردم. بنا داشتم در صورت دستگیری اقدام به اعتصاب غذا کنم. لا به لای تماس های مکرر ناشناس، شماره ای ثابت از تهران هم ثبت شده بود. از باب کنجکاوی همان را جواب دادم. حاج آقای ص بود مسئول دفتر آقای رییسی در دادگاه ویژه. معلوم شد همه تماس ها از جانب خودش بود. گله داشت که چرا پاسخ نمی دهم. برخورد محترمانه ای داشت و اصل ماجرا را پرسید. شفاهی برایش توضیح دادم و تأکید کردم ابداً ابایی از محکوم شدن و ایجاد سوءپیشینه ندارم اما می خواهم پرونده به هر قیمتی که شده به قم منتقل شود. ایشان هم گفت بررسی می کنیم و البته توضیح داد که آقای رسایی  وبلاگ تو را خوانده و مطلبت را به دست ما رسانده است.

همان لحظه متنی نوشتم و از پیگیری دفتر رییسی تشکر کردم و گفتم حتی اگر نتیجه دلخواه من عاید نشد صرف همین تماس و پیگیری برایم ارزشمند است. مجددا آقای ص تماس گرفت که نیاز به تشکر نیست و مطلب جدید را از وبلاگ حذف کن.

بررسی این ماجرا چند روزی به طول انجامید. در این میان یکی از همان دو مأمور نهاد مورد اشاره پیغام و پسغام می فرستاد که فکر کرده ای رییسی برای تو کاری انجام می دهد؟ تو اول و آخرش با ما طرف هستی و ...

سرتان را درد نیاورم. حدود ده روز بعد از دادسرای ویژه همان استان تماس گرفتند. طرف خیلی ناراحت بود. گفت: آقای رییسی بازرسی را به استان فرستاد، پرونده تو را بررسی کرد و متأسفانه! دستور داد پرونده به قم منتقل شود. خواسته یا ناخواسته هم از دهانش پرید که: خیلی بد شد!

خدای من! خیلی خوشحال شده بودم. با آن تبختری که در بعضی مسئولان دادسرای ویژه سراغ داشتم تصور نمی کردم آقای رییسی به درخواست طلبه ای گمنام و بی کس و کار اعتنا کرده، بازرسی را به شهرستان اعزام کند و وقتی دید حق با من است به قیمت ناراحتی همکارانش به نفع من حکم صادر کند. این اتفاق به عنوان خاطره ای شیرین در ذهنم نقش بست.

یک نکته را در تکمله عرایضم بیان کنم. تا پیش از حضور آقای رییسی در دادسرای ویژه شاهد اتفاقات تلخی بودیم. برخورد و دستگیری طلاب منتقد با رفتاری ناشایست صورت می گرفت. انتقاد از هاشمی یا برادران لاریجانی پیگرد جدی به دنبال داشت و... به مرور با اصلاحاتی که رییسی انجام داد و نیز روی کار آمدن قضات جوان و اغلب انقلابی تا حدود زیادی شاهد تصحیح برخی رویکردهای غلط بودیم. پیش تر خیلی سخت بود برای متولیان دادگاه توضیح دهی به پیر به پیغمبر میز صاحبان قدرت مساوی با اصل نظام نیست و طلاب بسیجی و منتقد ضد انقلاب و دشمن و بدخواه نیستند، حوزه انقلابی با این رویکرد دادگاه ویژه هرگز محقق نخواهد شد، طلبه خوب طلبه آسه برو آسه بیا نیست، وطیفه دادگاه مقابله با فساد است نه دفاع از میز مسئولان و...

یادم است سر ماجرای حمایت از طلبه عدالتخواه سیرجانی وبلاگ من به دستور دادگاه ویژه فیلتر شد. داشتم با یکی از قضات که البته انسان محترمی بود در این باره بحث می کردم. از جمله این که گفتم: من عادت دارم مطلب و خاطره ای از شهیدی در گوشه و کنار کشور می بینم یا می شنوم که تا به حال جایی منتشر نشده با قلم خود نوشته و در وبلاگ میگذارم که ثبت شود و روزی دیگران از آن استفاده کنند، آن وقت شما همه اینها را با هم فیلتر کرده اید. طرف هم در جوابم پرسید: واقعا فکر می کنی شهدا از کارهای تو راضی اند؟!

کمی مکث کردم. خدا به ذهنم انداخت با درون مایه طنز پاسخ بدهم: شهیدان لاجوردی و قدوسی را نمی دانم اما بقیه شهدا به یقین از نوشته هایم راضی هستند! بنده خدا هم خندید. من البته خاک پای شهیدان لاجوردی و قدوسی هستم که از شهدای مخلص و عارفانی گمنام در دستگاه عدلیه بودند. الان با شهادت سید ابراهیم رئیسی که ایشان هم منصبی قضایی داشت اما از انتقاد نمی هراسید و طرفدار بچه های انقلابی حرف بزن و با شهامت بود دستمان در چنین مواجهاتی حسابی پر است. از این پس ما هستیم که اگر قاضی برخوردی نادرست و نا بحق با طلاب انقلابی داشته باشد می پرسیم: آیا شهید رییسی از کار شما راضی است؟!

رحمت الله علیه؛ دسته گل صلواتی برایش هدیه کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ثمره کار فرهنگی باید کرامت و عزت باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ

photo_2024-05-16_12-49-28_tktu.jpg

 

می گویند این تصویر استقبال از شهردار زنجان در مدرسه قرآنی امام حسن مجتبی علیه السلام است.

امام یک چیزی می دانست که فرمود حوزه های علمیه باید از دولتها مستقل بمانند. مسئولان مدرسه برای جذب بودجه بیشتر بر خلاف روح پیام مکتب وحی که عزت و شرافت در آن اصلی مهم است چه رفتاری از خود نشان می دهند؟ چه ذهنیتی برای شاگردانشان ایجاد خواهد شد؟

همه کسانی که می خواهند در امور معنوی اعم از عدالت طلبی و دین پزوهی و ترویج فرهنگ اصیل انقلاب و اسلام نقش ارزنده و سرنوشت ساز داشته باشند تا جایی که مقدور است باید مستقل باقی مانده و نمک گیر دولتها نباشند. حالا فرض کنید خدای ناکرده بعضی ائمه جمعه برای تأمین هزینه های دفتر، نمک گیر و همسفره مفسدان اقتصادی بشوند. چه بر سر جامعه و نظام دینی و باور جوانان خواهد آمد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هفتاد سر اژدها

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۳۸ ق.ظ

کاریکاتور/سرعت رسیدگی به مفاسد اقتصادی

 

دیشب در بخشی از سریال هفت سر اژدها وقتی سلطان سکه در حال محاکمه بود خطاب به قاضی گفت چرا فقط مرا محاکمه می کنید؟ آنهایی که به من بسط ید دادند بتوانم این همه سکه را خریداری کنم هم مجرم هستند، رییس بانک مرکزی و معاونانش و... پشت من بودند که سلطان سکه شدم....

قاضی هم وعده داد به جرایم آنها رسیدگی خواهد شد.

موضوع بر می گردد به حراج بی ضابطه ارز و سکه در دولت روحانی که باعث شد کفگیر خزانه به ته دیگ خورده و دست نظام در مقابل فشار غرب برای پذیرش برجام های یک و دو و سه خالی شود. آن موقع رهبر انقلاب هم تأکید کرد کسانی که باعث خروج این همه سکه و ارز از منابع کشور شدند گناهکارند.

علیه احمد عراقچی معاون وقت ارزی بانک مرکزی اعلام جرم شد. او به هشت سال زندان محکوم گردید. دو ماه بعد با وثیقه آزاد شد. گفتند پرونده اش باید دوباره بررسی شود. عراقچی مدعی شد صرفا به دستورات سیف و روحانی عمل کرده و خودش هیچ کار بوده است. دیگر به پرونده او رسیدگی نشد.

علیه ولی الله سیف هم اعلام جرم شد اما پرونده او نیز به جایی نرسید. پرونده اتهامات محیرالعقول حسن روحانی که در مواردی عجیب تر از اتهامات ابوالحسن بنی صدر بود هم به جایی نرسید.

پیش تر در سریال گاندو طوری وانمود کرده بودند که با پایان یافتن عمر دولت قرار است به جرایم برادر معاون اول رییس جمهور و یا حتی برادر رییس جمهور رسیدگی شود. مهدی جهانگیری که مدتی در بازداشت بود با روی کار آمدن دولت رئیسی نه تنها محاکمه نشد بلکه به سمت ریاست اتاق بازرگانی ایران و یونان منصوب گردید.

در این دولت البته متهمان دیگری مثل مهدی عبوری(بازداشتی شعبه سیزده دادگاه رسیدگی به جرایم کارکنان دولت) و ... هم پست و مقامی حساس به دست آورده اند و البته مسئولان همچنان مصرّ هستند اگر سوت زنی کنید به شما جایزه می دهیم! فرماندار بسیجی قزوین که بر ضد زمین خواری بعضی قضات اعتراض کرد با دستور یکی از همان قضات محاکمه و روانه زندان شد، مصطفی نیازآذری که متهم دانه درشت و فراری پرونده اکبر طبری بود از کانادا به کشور بازگشت و تصاویری از گردش خود را منتشر نمود. پرونده عجیب و جنجالی اتهامات فولاد مبارکه با مرگ مهسا به فراموشی سپرده شد. کسی با عبدالله عبدی و چگونگی واگذاری پتروشیمی غیرقانونی میانکاله به این متهم اقتصادی کاری نداشت. صلاحیت غلامرضا تاجگردون با آن پرونده سنگین در انتخابات مجلس دوازدهم تأیید شد و راهی کرسی گرم بهارستان گردید. طلبه ای در اهواز و طلبه ای هم در قم و شهرکرد و... به ظن اینکه دست به اعتراض یا افشای اتهامات بعضی ها زده اند باید به زندان بروند.

خلاصه، دعوا بر سر اینکه فساد سیستمی شده یا سیستم فاسد می شود دعوایی بی فایده و سر کاری است. نتیجه هر دو تقریبا یکی است؛ ضرر مردم و بی اعتمادی نسبت به حکام.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیوار طلاب عدالتخواه، کوتاه است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۰۶ ب.ظ

داود مدرسی‌یان‎ | ‎. ‏🔴 محکومیت حجت الاسلام ‎#محسن_ریسمان‌سنج معاون  مطالبه‌گری ستاد امر به  ...‎ | Instagram

 

امروز تلفنی با حجت الاسلام ریسمان سنج، مفصل صحبت کردم.

بچه های انقلابی این یکی دو روز نام حجت الاسلام ریسمان سنج طلبه عدالتخواه اهوازی و معاون ستاد امر به معروف استان خوزستان را بارها شنیده اند. طلبه ای که پیش تر با حضور میدانی در دفاع از حقوق کارگران نیشکر هفت تپه، خوش درخشید و عملکرد او و دوستانش که راه سوءاستفاده بیگانگان از مطالبات صنفی را سد کرده و حق کارگر را نیز احیا نمودند مورد رضایت رهبری عزیز قرار گرفت؛ هر چند بر مذاق از ما بهتران خوش نیامد.

حجت الاسلام ریسمان سنج قرار است به زودی به زندان برود!

ماجراهای مربوط به پیگیری حقوق کارگران زحمت کش میدان بار اهواز که در مستند "نیوجرسی" توانست جایزه فانوس طلایی جشنواره عمار را به خود اختصاص دهد چون زخمی کهنه و عمیق بالاخره به گونه ای دیگر سر باز کرد و گریبان این طلبه بسیجی و فعال را گرفت.

من مدتی است که در نقد دادگاه ویژه روحانیت چیزی ننوشته ام.

نمی شود کتمان کرد مسیر دادگاه ویژه در سالهای اخیر به نسبت گذشته بهتر شده و روندی رو به اصلاح را در پیش گرفته است؛ اما هنوز با آنچه که در شأن عدلیه نظام علوی است فاصله دارد.

ماجرای دادگاه و زندان این طلبه انقلابی مربوط می شود به اتهام ثابت نشده ای پیرامون همکاری در اداره یک پیج افشاگر اینستاگرامی که دست بعضی صاحبان قدرت در ماجرای میدان بار اهواز را رو می کرد. این اتهام ثابت نشد که هیچ، یکی هم رفت و با اقرار خود مسئولیت اداره صفحه مذکور را برعهده گرفت و مدعی اثبات مطالبی شد که آنجا فاش نموده؛ اما قاضی مربوطه حاضر به اصلاح رأی صادره بر ضد این طلبه عدالتخواه نگردید که هیچ، به رغم درخواست نماینده ولی فقیه در استان و ستاد امر به معروف، همچنان مصرّ بر اجرای حکم پرونده این طلبه بسیجی است.

حرفهای امروز حجت الاسلام ریسمان سنج مرا به خاطرات تلخ سالهایی برد که بعضی حضرات در مبانی فکری شان پذیرفته بودند بسیجی خوب، بسیجی مرده است و هر که در مقابل کانون های قدرت و ثروت بایستد و سکوت شهر را بشکند همپیاله استکبار جهانی است. در مواجهه با بچه های حزب اللهی سراغ اصالة الاتهام و اشداء بینهم رفته و بنا داشته و دارند با تربیت طلاب سر به زیر و آسه برو آسه بیا و ساخت مدارس لاکچری، روحانیت را از مردم و انقلاب جدا نگاه دارند.

دوستانی که این متن را میخوانند دست به دست بچرخانند برسد به دست همه صاحبان قلم و بیان و فعالان عرصه انقلابی گری و عدالتخواهی و مجامع مطالبه گری، بلکه اعتراضی جمعی را برانگیزد.

در وهله نخست، مسئولان دادسرای ویژه روحانیت باید پرونده این برادر طلبه را از نو و مطابق مفاد کتاب قانون و نه از سر ذوق و برداشت شخصی و یا خدای ناکرده فشار و سفارش بیرونی، مورد بازبینی قرار دهند.

اما مهم تر از آن پیگیری پشت پرده احتمالی چنین برخوردهای نسنجیده ای است که ثمره آن یعنی دلسردی معدود طلاب فریادگر و عدالتخواه به یقین در تضاد با منویات رهبری و منافی رویکردهای انقلاب اسلامی است.

آن قاضی که چنین حکمی را برید و بر اجرای آن اصرار دارد قطعا نباید در سیستم فساد ستیز عدلیه حاکمیت که ویترین نظام اسلامی است جایگاهی داشته باشد.

اگر قرار است پرونده اتهامات محیرالعقول فولاد مبارکه فراموش شود، متهمانی چون جهانگیری و نیاز آذری و عبوری و عبدی و... آزادنه بچرخند و پست و پول پارو کنند روا نیست طلاب انقلابی در بند باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نماز جمعه در کدام مسیر است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۵۳ ب.ظ

آقای صدیقی خوش قلب است، شما هم بزرگوارید.

کاش همینقدر بزرگواری و اغماضی که در برابر "غفلت" زیان بار حاج آقای صدیقی نشان دادید درباره امام جمعه سابق لواسان و رحیم پور ازغدی هم نشان می دادید.

فرق بین آنها این است که اولی پله صعود و زیاده خواهی و سوءاستفاده مفسدان اقتصادی قرار گرفت اما آن دو به انتقاد از مفسدان اقتصادی و رانتخواری پرداختند که تریبون شان از مصلی حذف شد.

 

بی‌مهری به صدای اعتراض انقلابی در تریبون نماز جمعه/ بعد از رحیم‌پور و  مطیعی، این بار امام جمعه لواسان/ استاد رحیم‌پور ازغدی: گفتند شان نماز جمعه  در این نیست که حرف‌های تند

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حکومتی نشوید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۳۳ ب.ظ

چگونه مستقل شویم؟ 10 روش برای مستقل بودن |صفرتاصد مستقل بودن

 

با شکایت خانواده مقتول، فرمانده سابق انتظامی انزلی به اعدام محکوم شد. بچه های بسیجی معترض به وضعیت بی حجابی در مقابل ریاست جمهوری مورد ضرب و شتم نیروی انتظامی قرار گرفتند. عامل شلیک به هواپیمای اوکراینی در انتظار مجازاتی شدید به سر برده در حالیکه حتی وکیل متوفیان نیز او را مقصر اصلی نمی داند و ...

یک چیز را خدمت شما عرض کنم. وابسته به حاکمیت نباشید. این قاعده مختص ایران نیست و شامل همه حکومتهای دنیا در همه اعصار می شود. وابستگی به حاکمیت از شما یک ابزار و چیزی در مایه های مرغ عروسی و عزا می سازد. البته اگر میخواهید در مسیر عدالت قدم برداشته و حرفتان را راحت بزنید عرض میکنم که حکومتی نشده و سعی کنید مستقل بمانید. کسب و کاری مستقل داشته باشید. آقای خودتان بمانید. دوستانی که در ادارات هستند میدانند اگر قرار است پیشرفت کرده و جایگاه سازمانی بهتری پیدا کنند باید چشم و گوش و دهانشان را به روی خیلی از واقعیتها ببندند.

قدرت شیرین است و خصلت قدرتمندان این است که برای حفظ آن بر سر خیلی چیزها حتی اعتقادات و شعارهایشان معامله میکنند. وضعیت حجاب و روزه خواری و فضای مجازی و بانکداری و ... جلوه های دیگری از همین مدعاست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طوفان در چشم باد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۱۶ ب.ظ

حبیب ‌الله عبدالرزاق‌اف حسام خان در چشم باد درگذشت

 

سریال در چشم باد، یک جایی حسام که مبارز تاجیکی و تفنگچی کوچک جنگلی است بعد از آزادی از بند می گوید جایی میروم که عدالت در آن حکمفرما باشد. حاج قاسم سریال به او می گوید گشتیم نبود نگرد نیست. حسام میرود. مدتی بعد نامه ای از او به دست دوست صمیمی اش میرزاحسن می رسد که بوی مرگ می دهد. او در واپسین ساعات عمرش دردمندانه نوشته است که از یافتن عدالت مأیوس شده است.

واقعیت آن است که عدالت هیچ وقت به شکل صد در صدی ایجاد نخواهد شد. همانطور که مسلمان صد در صدی نداریم و جز معصوم، همه ما یک جایی پای دین داری مان میلنگد عادل کامل هم نداریم و یک جاهایی به عمد یعنی از سر هوای نفس و وسوسه شیطان یا غیر عمد یعنی سادگی و برداشت غلط و ... از مدار عدالت خارج میشویم.

حتی اگر معصوم هم حاکم باشد مثل زمان علی علیه السلام باز هم شاهد بعضی بی عدالتی ها و بی دینی ها در مراتبی از جامعه خواهیم بود.

این سخن البته به معنای تأیید منطق منفعلانه و مشکوک حجتیه نیست که باید دست روی دست گذاشت تا ستم و فساد همه جا را فرا بگیرد.

قطعا به حکم مسلمانی و فطرت عدالتخواه خود موظف به اجرای عدل و انصاف و تقابل با ظلم و فساد و کمک به مظلوم و ایجاد بستر رشد برای جامعه هستیم؛ اما با درک واقعیتهای انسانی که معجون فطرت و غریزه است؛ سطح انتظار خود را آنقدر بالا نبریم که اگر در راه عدالت کوشیدیم و نتیجه دلخواه را نیافتیم به ورطه ناامیدی و انزوا سقوط کنیم. "ما مأمور به تکلیفیم" را اینجا باید معنا کرد. همین قدر که پیش خدا و وجدان خود شرمنده نباشیم و ننگ سکوت و همراهی ضمنی با فساد و ظلم را تحمل نکنیم ارزش دارد. مطلوب حاصل شد چه بهتر اگر نه اجر مجاهدان سبیل الله دستاورد اندکی نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هر کسی را بهر کاری ساختند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۵۱ ق.ظ

معنی ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند و داستان آن - ستاره

 

از نظر علمی سرآمد بسیاری از علمای معاصر است. تقوایش مثال زدنی است. بارها از او خواستند مقام و منصبی هم برعهده بگیرد. زیربار نرفت. می گفت من در مسائل اجتماعی ساده ام. وقتی خودم را می شناسم بهتر است به درس و بحثم بپردازم و شاگردانی تربیت کنم که هوای اسلام و انقلاب و مردم را داشته باشند. خودش نمیتوانست جبهه برود، اما بسیاری از شاگردانش در زمره شهدا هستند.

یک آقای دیگری را دوره کردند. شما آیت اللهی، استاد اخلاقی، خوب حرف میزنی، پس لابد خوب هم عمل میکنی، توهّم برش داشت. آمد وسط سیاست. آمد وسط اجتماع، موضع و قضاوت و دخالت. رییس دفترش میگفت چون شما سیاستمدار نیستی حرفها و کارهایت را بگذار اول با من هماهنگ شو. گفت چشم. عزل و نصبها را بر مبنای سلیقه دفتری ها طلب میکرد در اموری که اصلا مرتبط با او نبود. دفترش را از یک مفسد و بدهکار بانکی اجاره کردند به قید صلوات! دفتر به دادگاه فشار می آورد این بابا چون به ما دفتر و دستک داده پس خیّر است هوایش را داشته باشید، مسئولی قرار بود محاکمه شود حاج آقا را کشاندند، متهم اقتصادی دیگری آمد گفت ناهار یکسال دفتر حاج آقا با من! و...، الان جوری شده همه یاد گرفته اند سر کیسه را شل کنند یک کار خیر برای دفتر حاج آقا انجام دهند گره مشکلات قانونی شان باز می شود!

شهید مطهری می گوید بالاترین مرتبه عدالت این است که انسان درباره خودش عدالت بورزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مردم را از ثواب وقف فراری میدهید

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۲۴ ق.ظ

Iranwire.com on Instagram‎: ". اوقاف و زمین‌خواری؛ هر ۲۶ دقیقه یک سند تازه  به نام اوقاف ثبت می‌شود گزارش علی رنجی‌پور @aliranjipour (ورق بزنید)  اصلاحیه: در صفحه دوم خط دوم کلمه "حیاط

 

این سازمان اوقاف هم شده است پاشنه آشیل نظام. حالا هر چه بخواهی با کلمات بازی کنی که فساد سیستمی نداریم و سیستم فاسد داریم نتیجه اش می شود یکی. هر کس هر گوشه از اوقاف دست گذاشت توانست چیزی پیدا کند که بکوبد توی سر نظام. خب برادر من وقتی شفافیت و پاسخگویی نباشد چه فرقی می کند سیستم فاسد باشد یا فساد سیستماتیک شده باشد؟ و بدتر از فساد هم البته توهم فساد است که پایه های نظام را سست می کند. این توهم بخشی اش بخاطر پمپاژ خبری و غلو و دروغ رسانه های دشمن است اما خب بخشی اش هم بابت عدم شفافیت و پاسخگویی مناسب است.

هر از گاه درباره سازمان اوقاف حرف و حدیثی مطرح میشود و این نهاد هم جواب روشنی نداشته و تحقیق و تفحصی هم از عملکرد آن صورت نگرفته است. اوقاف در شهرستانها تبدیل شده است به یک اداره دارایی مقدس که هر چه بیشتر درآمد به دست آورده و به تهران بفرستد ارج و قرب بیشتری در بین بالا دستی ها پیدا می کند. بعضی نمایندگان مجلس بارها نسبت به عملکرد این سازمان اعتراض کردند بارها نسبت زمین خواری به آن دادند اما صدایشان به جایی نرسید.

فارغ از عقوبت بعضی تصرفات نا بجای شرعی در نیّت واقف  و انسداد راه خیر، بالاخره مردم باید بدانند این درآمدها در کجا دارد صرف می شود؟ بعضی ائمه جمعه در شهرستانها دنبال درآمدهای وقفی افتاده اند. مردم می بینند پسران و دختران و دامادهای آنها هم به بهانه ای در دفتر مشغول شده و حقوق میگیرند. برایشان سوال پیش می آید مگر درآمد دفتر یک امام جمعه در شهرستان چقدر است؟ اساسا چرا امتیازاتی که بین نور چشمی ها مثل عروس جناب خاموشی و دیگر اقربا پخش می شود به مردم عادی نمی رسد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقای دولت با شما هستم!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۱۰ ب.ظ

اعتبار مرحله دوم طرح فجرانه کالابرگ برای مشمولان شارژ می‌شود - خبرگزاری آنا

 

دولت محترم! انتخابات تمام شد؟ خرت از پل گذشت؟ میخواهی هر چه دم دستت هست به پاچه ملت فرو کنی؟ دلار را که بالا بردی، سکه را هم، کالابرگها که رفت هوا، یارانه را هم کشیدی آن طرفتر به اندازه یک ماه از جیب مردم پرید، هم میخواهی ژست هواداری مردم را بگیری هم به سرمایه دارها و سهامداران فروشگاههای کلان که یا مدیر دولتی هستند یا اسپانسر انتخاباتی حالی بدهی، میل خودت، اما سر جدت اسم طرح را هر چه میگذاری فجرانه نگذار، یک نفر از کت و کلفتهای بالا نشین برود داخل صف ببیند مردم چه دارند نثار می کنند، طرف سیصد الی پانصد هزار تومان باید بریزد به جیب فروشگاه خرت و پرت بخرد تا آن دویست تومانش فعال شود، حالا خانواده پنج شش نفره چقدر پول باید همراهشان باشد؟ بله شما از دولت قبلی بهترید بحثی نیست اما یادتان باشد با شعار مردم محوری و عدالت و حمایت از محرومان روی کار آمدید. این شعارها را مسخره نکنید، شما که بار چند نسلتان را بسته اید، نوش جانتان، اسم فجر را چرا به بازی گرفتید؟ یک خانواده شش نفره محروم به نظر شما سه میلیون پول بیکار توی حسابش دارد؟ بعد به اندازه چهار میلیون و دویست هزار تومان چه کوفتی بخرد که در سایر نیازهای ضروری زندگی اش نماند؟ واقعاً تصور شما از محرومان چیست؟ می شود سهامداران فروشگاههای زنجیره ای را معرفی کنید؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا