اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۱۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حق طلبی» ثبت شده است

برای اَنَس!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ دی ۱۴۰۴، ۰۶:۵۱ ب.ظ

خدایا - تاریخ إسلام داستان انس بن نضر رض صحابی که خداوند متعال در مورد او  این آیه را نازل کرد را بخوانید: «از میان مؤمنان، مردانی هستند که به آنچه با

 

راستش دلم خواست برای انس چیزی بنویسم. انس بن نضر یک چهره تأثیرگذار اما گمنام در تاریخ است.

به جنگ بدر نرسید، ته دلش ماند. به خودش و خدای خودش قول داد در جنگ بعدی یاور رسول خدا و دین خدا باشد. به اُحد رسید. وقتی عده ای تنگه احد را به طمع غنیمت، خالی گذاردند، سپاه ابوسفیان بر لشکر محمد (ص) چیره شد. پیامبر ضربه ای خورد و به درون گودالی افتاد. دندان های مبارک و صورت نورانی اش زخم برداشت. شایعه شد رسول الله شهید شده است. خیلی ها مثل عمر و طلحه و ... کپ کردند. شخصیتهای بزرگ و مطرح اسلام متحیر و بلاتکلیف ماندند. حتی عده ای گفتند برویم پیش ابوسفیان امان بگیریم. عده ای گفتند برویم سراغ ریش سفید منافق مدینه، عبدالله ابن اُبَی بخواهیم وساطت بکند. عده ای داد زدند مسلمین! چه نشسته اید؟! جانتان را بر دارید و از معرکه فرار کنید.

این جا یک نفر، جای خالی را پر کرد. مردی گمنام اما شجاع و عاشق پیشه. این فرد همان انس ابن نضر است، قهرمان بی ادعای تاریخ اسلام. فریاد برآورد: اگر محمد کشته شد، خدای محمد که زنده است، اگر محمد رفت راه او که باقی است، جبهه رسول الله را خالی نگذارید، راه حق را ادامه بدهید... بعد دست به آسمان برد و فریاد زد: خدایا من از آنچه این مردم به غلط گفته اند پیش تو عذرخواهم... بعد شمشیر کشید و به میانه دشمن هجوم برد. رفتار شجاعانه او که از عمق ایمان و صلابتش و تشخیص درست در بزنگاه تاریخ حکایت داشت عده ای دیگر از مسلمین را نیز تهییج نمود تا صف دشمن را بشکافند و مانع از تسلط بیشتر کفار شوند. علی علیه السلام دست پیامبر را گرفت و کمک کرد از گودال بیرون بیاید. کنارش ایستاد. مردم دیدند پیامبر زنده است و دارد به جنگ ادامه می دهد، روحیه شان را دوباره بازیافتند.

انس اما در این معرکه جان شیرینش را تقدیم پیشگاه حق نمود. دشمن از آنچه انس با سخن و اقدام به موقعش انجام داده بود خشمگین بود. آنقدر به او زخم زدند، بدنش مثله شد، ارباً اربا شد. چهره اش قابل تشخیص نبود. گفته اند خانواده اش او را از روی انگشتان دستش شناسایی نمودند.

می گویند دو آیه در وصف انس بن نضر نازل شده است.

یکی اش همان آیه معروف "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً" است.

"در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضى پیمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند؛ و هیچ گونه تغییرى در پیمان خود ندادند."

انس در آرزوی جهاد بود و حسرت حضور در جنگ بدر و یاری پیامبر را می خورد. ادعایش صادقانه بود. صبر کرد تا در جنگ احد، به آنچه انتظارش را می کشید برسد. شهدا آنچه در عشق به خدا و راه خدا می گویند از روی راستی و درستی است و این را در عمل ثابت می کنند.

آیه دیگری هم به انس بن نضر اشاره دارد:

"وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ"

"و محمّد جز فرستاده ای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشته اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک می کنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟! و هر کس به روش گذشتگان خود برگردد، هیچ زیانی به خدا نمی رساند؛ و یقیناً خدا سپاس گزاران را پاداش می دهد."

این آیه درباره واقعه احد است و آنهایی که به ظن شهادت رسول، می خواستند به دامان کفار بازگردند. مفسرین می گویند منظور از شاکرین، انس بن نضر است و مانند او. او خلاف جریان آب شنا کرد. خلاف اکثریت راه گم کرده و مبهوت، مسیر درست را تشخیص داد، به دیگران آگاهی بخشید و خودش پیشگام راه حق شد و جانش را تقدیم خدا نمود.

شنیده اید شکر نعمت، نعمتت افزون کند؟! شکر، خودش یک نعمت است. انسان شکرگزار در واقع به خودش خوبی کرده است زیرا طبق قوانین عالم خلقت، باعث ازدیاد نعمتهای الهی در حق خودش و اطرافیانش گردیده است. زیرکانه ترین دعا، شکر است از این رو که هم به تکلیف حمد خدا و ادب در برابر معبود عمل شده هم زمینه نزول نعمتهای بیشتر فراهم آمده است.

آن که همیشه شکر می کند ایمان قوی دارد و با خدا مأنوس شده است. همان طور که صدق، از اوصاف شهداست، شکر نیز وصف مقام شهید است. یک نفر به شما هدیه ای بدهد به زبان تشکر کنید خوب است اما بهتر آنکه با هدیه ای محبتش را جبران نمایید. شاکر صدیق در چنبره لفظ و شعار باقی نمی ماند. قدم بر می دارد و ثابت می کند در عمل به سپاس از الطاف الهی و جلب رضای او تعهد دارد. او اهل صراط المستقیم است و به شکرانه هدایت، در مسیر حق استقامت می ورزد.

خدا راه نجات و سعادت را به شاکر صدیق نشان می دهد. وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ.

صراط الذین انعمت علیهم، صراط کسانی است که نعمت هدایت و اطاعت از حق را دریافته اند. وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَـٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّـۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّـٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَـٰٓئِکَ رَفِیقࣰا

درود بر انس بن نضر؛ درود بر انس بن نضرهایی که پایشان در بزنگاههای سرنوشت ساز تاریخ نلغزید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از این صندلی دل بکنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ

photo_2025-12-17_08-03-21_u7n.jpg

 

بر اساس سندی که افشا شد رییس دانشگاه علوم پزشکی بابل بنا به حکم قطعی شعبه چهارم دیوان عدالت اداری از تاریخ 28 مهرماه 1404 از سمت خود عزل شده است. در این تاریخ، دیوان اخطاریه ای خطاب به وزیر بهداشت ارسال نموده و فرصتی ده روزه را برای اجرای این حکم تعیین نموده است.

پس از انتشار این خبر، دانشگاه علوم پزشکی جوابیه داد و به روال معمول مسئولان، تقصیرها را انداخت گردن دولت قبل و به جای آنکه درباره حکم اخیر حرفی بزند مدعی شد حکمی که در سال 1402 صادر شده بود ملغی گردید!

رییس پیشین دانشگاه در پاسخ به این اطلاعیه، بیانیه ای صادر کرد و یادآور شد که حکم انفصال دائم از خدمت که به تازگی افشا شده مربوط به سال 1404 است، نه 1402.

الان بر اساس مدارک موجود ثابت شده که رییس دانشگاه از 28 مهرماه امسال حق تصدی این جایگاه را نداشته و دو حکمی که در این مدت برای زیر مجموعه خود صادر نموده نیز ملغی به شمار می آید. هر نوع دخل و تصرف او در اموال بیت المال در این مدت بر خلاف شرع و قانون بوده است. حتی اگر با تکاپوی یکی از نمایندگان و لابی قدرت، حکم قطعی دیوان نقض شود دکتر قربانی در این مدت تصرف عدوانی بر این جایگاه داشته و باید مورد پیگرد قرار بگیرد.

با توجه به قطع شدن حقوق رسمی وی، هر گونه پرداخت علی الحساب که در ماه گذشته بوده یا در این ماه برای وی صورت بگیرد غصب در اموال محسوب شده و معاونت مالی باید در این خصوص پاسخگو باشد.

جالب آنکه شکر خدا وی و اطرافیانی که باعث روی کار آمدنش شدند از نظر تمکن مالی و فعالیتهای تجاری حوزه صنعت پزشکی و ... نباید محتاج درآمد حاصل از مدیریت دانشگاه باشند. این همه اصرار برای چسبیدن دو دستی به این کرسی ولو به قیمت رسوایی، عجیب و از مصادیق فتنه های فریبنده دنیاست.

در سطح رسانه های مجازی اینطور شایع شده که وی در ایام اخیر همراه با یکی از دوستان پرحاشیه خود که از او بعنوان ریاست پنهان دانشگاه یاد میشود در سفر معنوی ترکیه به سر برده است!

متأسفانه بی اعتنایی به قانون در بین منصوبان این دولت دارد به امری رایج بدل میشود. از این جماعت انتظاری بیشتر نیست؛ اما نهادهای نظارتی و مدعی العموم باید مستحضر باشند که عدم جدیت در اجرای قانون و در حاشیه امن قرار گرفتن صاحبان قدرت، نتیجه خوبی برای جامعه به دنبال نخواهد داشت. مردم وقتی می بینند متولیان قانون به اجرای آن پایبند نیستند از باب "الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم"، قانون ستیزی هنجارشکنان اجتماعی و اقتصادی را نیز موجّه خواهند دانست. واقعا یک نفر در این شهر یا استان نیست که بتواند یا بخواهد جلوی این بی نظمی را بگیرد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وزیر کشاورزی هم افشاگری کرد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ آذر ۱۴۰۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ

اژه ای: 🔹 پرونده‌های مهمی در زمینه منشا های قاچاق سوخت تشکیل داده‌ایم که  فریاد برخی را بلند خواهد کرد 🔹کسی که از فرودگاه به دریا خط لوله قاچاق سوخت  می‌کشد

 

وزیر کشاورزی گفت پنج میلیون تن کالای اساسی مورد نیاز مردم در گمرک معطل مانده و اجازه ترخیص پیدا نکرده است. وی با انتقاد از عملکرد دولت، توقف بیش از حد کالاهای اساسی در گمرک را مصداق اخلال در معیشت مردم دانسته است. این پنج میلیون تن، فقط کالای اساسی است، خدا میداند چقدر کالاهای دیگر در گمرک متوقف مانده تا باندهای مافیایی سود بیشتری به جیب بزنند. چند تریلی نیاز است این همه کالا را در سطح کشور جا به جا نمایند؟

در جریان انفجار مهیب بندر شهید رجایی نیز که ده ها هزار کانتینر کالا در آن دپو شده بود و با خرابکاری اسرائیل خسارت سنگینی بر اقتصاد مردم وارد شد مسعود پزشکیان ضمن انتقاد از عملکرد مسئولان ذی ربط این سوال را مطرح کرد که واقعا چرا اینهمه کالا در گمرک معطل مانده است؟!

راستش برای من هم سوال است که اگر گمرک کشور حرف رییس جمهور و وزرا را گوش نمیدهد اساسا معنای دولت چیست و چه کسی باید پاسخگو باشد؟ رییس جمهور هنوز باورش نشده که رییس جمهور است؟ چرا قوه قضاییه و مجلس ورود پیدا نمیکنند؟ مگر قرار نشد شعار وفاق، جدای از بحث تقسیم غنائم، نفعی هم به مردم رسانده و تأثیری در حل مشکلاتشان داشته باشد؟ مسئولان با چه رویی به جای پاسخگویی در جایگاه منتقد و مطالبه گر قرار میگیرند؟ این همه حقوقی که میگیرید از گلویتان پایین می رود؟

کار به جایی رسیده به جای رسانه های بیگانه، خودمان داریم علیه خودمان افشاگری میکنیم. به سخنرانی ها و توییت های بعضی نمایندگان مجلس نگاه کنید. بازی جدید است یک بخشی از سازمانهای دولتی فساد کنند یک بخش دیگر علیه آنها افشاگری کنند و مردم هم تماشاچی باشند؟ مفهوم نظام مگر از نظم و عدل نمی آید که هر چیزی باید سر جای خودش قرار بگیرد؟

محسنی اژه ای اواسط اسفند گذشته جوری درباره کشف سرنخهای قاچاق سوخت حرف زد و گفت به زودی می فهمید داد چه کسانی در می آید که گمان کردیم لابد برای همیشه این معضل حل خواهد شد. جیغ هیچ کس در نیامد که هیچ هنوز هم رسانه ها از قاچاق یا به عبارتی غیب شدن روزانه میلیونها لیتر بنزین و گازوییل خبر می دهند. مسئولان افشاگری می کنند که مردم بروند رسیدگی کنند؟! چرا هیچ نهاد و ارگان و قوه ای زورش به گمرک و بانکها و خودروسازها نمی رسد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شورای شهر بابل باید پاسخگو باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ

جرم فعل ناشی از ترک فعل چیست؟ - تابناک | TABNAK

 

شهردار بابل بازداشت شد. اتهام او ارتکاب تخلفات مالی و ارتشا و... است. اعضای شورای شهر به هر دلیل و انگیزه ای که این گزینه را برای تصدی کرسی بلدیه انتخاب کرده باشند الان بابت ترک فعل در اعمال نظارت بر عملکرد شهردار یک توضیح و عذرخواهی به مردم بدهکار هستند.
تخلفات شهرداری که یک روزه به وجود نیامد.
چند ماه است که در این خصوص پرونده هایی باز شده و در حال بررسی است.
چطور نهادهای امنیتی و بازرسی خارج از شهرداری توانستند تخلفات این مجموعه را کشف و پیگیری کنند اما شورای شهر که وظیفه ذاتی اش نظارت بر عملکرد شهرداری است متوجه این تخلفات نشد؟! اعضای شورا یا غافل بودند یا خودشان را به تغافل زدند که هر دو صورت بیانگر قصور در انجام وظایف شوراست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این اسلام مزاحم!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۲ ق.ظ

بعضی مسئولان روی شان نمی شود بگویند با اسلام نمی شود حکومت کرد. در باطنشان به این رسیده اند که حکومت منهای دروغ و جعل و تبعیض و... امکان ندارد، اما خب گفتنش دردسر دارد. حداقل یک دردسرش این است که نمی توان دهان منتقد را به بهانه مخالفت با اسلام و انقلاب بست.

به پادوهای امنیتی وابسته شان یاد می دهند که اصل با سازمان است، حرف، حرف تشکیلات است، مأموری و معذور به تو چه که خدا چه می گوید؟ معیار انقلاب و اسلام چه بوده؟

این عقیده را منافقین هم داشتند، سازمان یعنی خدا. حالا امیرالمومنین فرمود مأمور مسئول است نه معذور برای بالای منبر خوب است و لای قفسه های کتابخانه.

نه بانکداری را اسلامی می کنند نه اشرافیت را تقبیح و نه دنبال عدالت اجتماعی و آموزشی و اقتصادی هستند و نه...

شبکه سینمای خانگی و مناطق به اصطلاح آزاد اقتصادی نیز ابزاری است هم برای پول در آوردن هم برای عادی سازی گناه و ترویج تدریجی آن. این فقط دشمن نیست که دنبال اندلس سازی ایران است. بعضی مسئولانی که در باطن معتقد به توانایی اسلام در اداره حاکمیت نیستند و آن را در تضاد با منافعشان می بینند هم دین را مزاحم حکمرانی خود می دانند. مردم اگر به مبانی دین رجوع کنند مقابل رانت و شکاف طبقاتی و غارتگری و... سکوت نخواهند کرد؛ اما اگر نئشه و شهوتی باشند شل و ول و بی خیال و بی رمق خواهند بود.

چنین است که می بینید خانمی که دختر شهید است و اهل قلم و فضل و بیان به جرم امر به معروف چنان بازخواست می شود که تاب شکسته شدنش حرمتش را نداشته و دچار عارضه مغزی میگردد، طلبه ای که در اجتماع حامیان حجاب و مبارزه با فساد اقتصادی سخنرانی داشته بارها احضار و زندانی میشود اما از انصاری ها و اکبر طبری و مصطفی نیاز و بابک زنجانی گرفته تا مروجان سازمان دهی شده کشف حجاب دارند صاف صاف دارند می چرخند و به ریش ملت می خندند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اعتصاب آبگوشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ

در مدرسه علمیه ای که درس میخواندیم آشپزی بود که البته شغل اصلی اش این نبود. بازنشسته یکی از ادارات خدماتی بود و از سر نیاز آمد آشپز شد. نمیتوانست خوب غذا را بار بیاورد. کوکو درست میکرد ته میگرفت و سوخته بود. آش و آبگوشت درست میکرد موادش خام بود و ... یکی یکی بچه ها داشتند دچار زخم یا التهاب معده و روده می شدند. چند باری به مسئولان مربوطه تذکر دادیم اما توجهی نشان ندادند. یک روز تصمیم گرفتیم اعتصاب کنیم. آن روز دوشنبه بود و غذا، آبگوشت. موقع غذا نرفتیم و غذا را نگرفتیم. قضیه پیچید و صدا کرد. مسئولین مربوط جلسه گذاشتند. از من  هم خواستند که بروم و حرف بچه ها را بگویم. نهایت آشپز تغییر پیدا کرد و وضع بهتر شد. استاد بزرگوار ما که از موضوع مطلع شد همان پول را به آشپز خدا رحمتی میداد که نیازش برطرف شود اما دیگر نیاید و غذا درست نکند!

آن روز وقتی وعده دادند که به زودی آشپز عوض خواهد شد خوشحال شدیم و دویدیم و از گرسنگی همان آبگوشت را با مواد نیم پخته اش با ولع خوردیم.

داشتند طبقه بالای حوزه را می ساختند از زندان کارگر آوردند که چیزی گیرشان بیاید. عزیزان زندانی هم آدمهای خوبی بودند. از نظر مالی کم آورده بودند. فضای حوزه و کار در میان طلاب برایشان تجربه شیرینی بود. ماه مبارک از راه رسید. زمستان بود. افطار آن بندگان خدا را می آوردند همینجا میخوردند بعد به زندان بر می گشتند. یک شب غذایشان نرسید. با بچه های اتاق توافق کردیم افطارمان را که آبگوشت بود دادیم به آنها. خیلی خوشحال شدند. کمی بعد که افطار را خوردند غذای خودشان رسید که آنهم آبگوشت بود؛ دادند به ما. چشمتان روز بد نبیند. آب بود پر از چربی، انگار روغن موتور ریخته بودند داخلش. گوشت که هیچ، سیب زمینی ها نپخته و حتی پوست نکرده، از اینها که بگذریم فکر کنم آشپزش کچل شد تا غذا آماده شود! آن قدر مو از زیر دندان هایمان بیرون کشیدیم که دیگر حالت تهوع پیدا کردیم.

در اردوهای دانش آموزی و دانشجویی هم گاهی این اتفاق رخ داد. فلافل اردوگاه یخ بود و مثل تیغ می ماند و گلو را خراش می انداخت. عدس پلوی پادگان واقعاً ساچمه پلو بود و نمی شد خورد.

خیلی مواقع هم البته غذا خوب و با کیفیت بود.

یکبار کاروانی شامل ده اتوبوس بچه های دبیرستانی را به اردوی راهیان نور بردم. نه اتوبوس از مدارس دولتی بودند و یک اتوبوس از غیر انتفاعی. آنهایی که از مدرسه دولتی بودند هر غذایی بود می خوردند که البته کیفیت غذاها خوب بود. اما مدرسه غیرانتفاعی! دم به ساعت مادرها زنگ می زدند به پسرشان که چه کار میکنی؟ کجایی؟ و چه میخوری؟ بچه ها هم لوس بازی در می آوردند که غذا مرغ است، کم است، خوب نپخته و... مادرها هم قربان صدقه برای بچه ها و فحش و نفرین برای متولیان اردو و نهایتا کار ختم می شد به دور ریختن غذا و توقف اتوبوس برای خرید غذا با هزینه شخصی دانش آموز.

چند روز پیش عکسی را از دانشگاه نوشیروانی بابل دیدم عده ای دانشجو در اعتراض به کیفیت بد غذا، انبوهی از غذای سلف را دور ریخته بودند. بعد گویا فیلمش هم در آمد و اعتراض وسیعی را از سوی افکار عمومی برانگیخت که لامصبها میدانید قیمت غذا چند است و چند نفر محتاج همین غذا هستند؟ ...

از غذای دانشگاه قم گاهی میخورم که انصافا خوب است. کیفیت غذای دانشگاه نوشیروانی بابل را خبر ندارم. اعتراض هم حق هر کسی است؛ اما ای کاش غذا را دور نمی ریختند. غذا را نمی گرفتند و یک گوشه با ظرف خالی می نشستند و تصویر همان را به ناشنه اعتراض منتشر می کردند. یا غذا را می بردند سر خیابان خیرات می کردند تصویرش را نشر می دادند. این کارشان کمی بچگانه و از سر نپختگی و هیجان بود. کلا اسراف غلط است چه برسد در این موقعیت که قیمت مواد غذایی واقعا بالاست. گاهی به شوخی و جدی گفته می شود از بس هزینه خورد و خوراک بالاست دولت دم به ساعت به زندانی ها مرخصی می دهد بروند خانه هایشان هزینه ها کم بشود!

به همان نسبت که کار این تعداد دانشجو در دور ریختن غذا اشتباه بود، بی توجهی و غفلت مسئولان بعضی پادگانها و اردوگاهها و زندانها و دانشگاهها و حوزه ها در نظارت بر کیفیت پخت و پز هم مصداق اسراف و ریخت و پاش و هدر دادن بیت المال است. خوب است مسئولان این مجموعه ها ملزم باشند از همان غذایی تناول کنند که افراد زیر مجموعه مصرف میکنند بلکه هم نظارت و دغدغه بالا برود هم دانشجو و طلبه و دانش آموز و سرباز و زندانی و... احساس اطمینان و رضایت و اعتماد بیشتری پیدا نمایند.

 

photo_2025-12-08_08-53-10_6eg.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلیمانی اردستانی، هارون مونس و دیگران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۴، ۱۱:۲۱ ق.ظ

تصاویر) ایرانی مظنون به‌گروگانگیری سیدنی کیست؟

 

حدود یازده سال پیش بود خبر عملیات تروریستی و گروگانگیری در سیدنی استرالیا توسط یک ایرانی وهابی در کل رسانه های دنیا پیچید. اسم این بابا بود هارون مونس. اما کمی کنکاش در فضای مجازی نشان میداد وی طلبه ای در حوزه علمیه قم بود به نام محمدحسن منطقی که به مرور بخاطر شکست در کسب و کار اقتصادی، ژست اپوزیسیون گرفت. گرایش وهابی پیدا کرد و نهایتا موفق به اخذ پناهندگی گردید.

همان وقت یادداشتی نوشته و توضیح دادم که عده ای از درس خوانده های حوزه و یا دانشگاه هستند که احساس میکنند چیزی بارشان است و آنطور که حقشان بوده دیده نشده اند. این افراد با قیاس فلان روحانی یا استادی که به عنوان کارشناس به رسانه ملی آمده و احتمالا سوتی هم دارد، افسوس می خورند که چرا خودشان با نظرات و سوادی که دارند مهجور واقع شده و کسی از آنها بهره نبرده است. البته بعضی هم صرفا توهّم سواد و اندیشه را دارند و اگر آنچه آقا گفت یعنی برگزاری کرسی های آزاد اندیشی به طور کامل و درست انجام می گرفت این بندگان خدا هم تخلیه شده هم وزن علمی شان مشخص می گردید.

این را به طور تجربی دیده ام که عرض میکنم. بعضی از این عزیزان اصرار دارند گوش شنوا یا بیکاری را پیدا کرده و از آنچه در چنته بدیع خود دارند رونمایی کنند. شخصا به این طور افراد احترام گذاشته و اگر دارای سن و سالی باشند سعی میکنم خیطشان نکنم و گاه در قالب سوال و غیرمستقیم به آنها بفهمانم که خیلی هم حرف جدید و کاملی برای گفتن ندارند.

خب حالا حساب کنید کسی با این حس درونی سر پیری مطمئن شود که دیگر اقبالی برای نمایش استعدادش نخواهد داشت. این طور افراد چنین مواقعی شروع به گرفتن مواضع شاذ و بیان حرفها و نظرات عجیب و شنا بر خلاف جریان آب می نمایند تا شانس بیشتری برای ابراز وجود و خودنمایی و رفع عقده هایشان داشته باشند.

خیلی ها حرف نویی دارند اما مستدل.

روی سخن پیرامون اشخاصی است که زور می زنند حرف نویی داشته باشند و دستشان از سند و دلیل خالی است. دیده اید بعضی افراد معمولی کوچه و بازار که صرفا از سر لج و برای تخلیه بغض درون تلاش دارند خبر و تحلیلی من درآوردی را در باب سیاست و دین و اجتماع بیان کنند؟ آن قشر افراد با سواد هم گاه به چنین حال و روزی دچار میشوند.

یکی اش همین عبدالرحیم سلیمانی اردستانی که خودش هم چندبار تکرار میکند من شیعه وهابی هستم و می خنند! ذوق می کند با ابداع اصطلاحی جدید بتواند خودش را سر پیری متمایز از دیگران نشان داده و سر زبانها بیندازد. در مظلومیت ائمه و اهل بیت از حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام خدشه وارد می کند. هیچ دلیل و سندی هم ندارد و در سطح عوام کوچه و بازار با استناد به این که نظر من این است، فلان چیز با عقل جور در نمی آید، مگر میشود اینطور باشد و.... خودش را در جایگاه عقل کل و بی نیاز از تحقیق و مطالعه و پژوهش می بیند، هیچ وقت هم زیر بار منطق و سند نمی رود.

از هر حرف نویی باید استقبال کرد اما در محافل علمی و تخصصی تا وزن سخن و صاحب سخن معلوم شود. اینهایی که با تمسک به رسانه مجازی در تلاش برای طرح دیدگاه فاقد مبنای خود هستند در واقع در تلاش برای طرح اسم و عکس خودشان هستند.

مناظره حامد کاشانی با او خوب و قابل تحسین است. اهل مطالعه فهمیدند که عبدالرحیم چیزی در چنته ندارد و فقدان علم خود را دلیل نبود علم و جواز تشکیک در حقیقت می داند. زین پس طرح سخنان و نشر تصاویر وی کمک به منویات قلبی او برای ارضای شهوت دیده شدن و شهرت اوست. از کنار چنین افرادی باید به سادگی و بی اعتنا عبور کرد.

راستی رسانه های تشیع لندنی که ژست تعصب روی اهل بیت را دارند نمی خواهند درباره این بابا موضع بگیرند؟ چون با نظام زاویه دارد می شود از حق اهل بیت گذشت؟

روحانیون اصلاح طلب هم نان اسلام را خورده اند. نمیخواهند غیرت نشان دهند؟

دادگاه ویژه روحانیت گاه خودش را مکلف به دفاع از میز و جایگاه یک شهردار و فرماندار می دید. حالا برای دفاع از جایگاه اهل بیت هم احساس مسئولیت نشان خواهد داد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سهام بی عدالت!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۴، ۱۰:۳۰ ق.ظ

آغاز ثبت‌نام سهام عدالت+ جزئیات

 

دیروز دیدم سایتی نوشته که تصویب شده به متولدین 1401 به بعد سهام عدالت تعلق بگیرد. همه مردم ایران سهام عدالت گرفتند تا اوایل سال نود یا نود و یک. متولدین این ده سال از گرفتن سهام عدالت محروم ماندند. حالا هم که دولت تصویب کرده تنها به متولدین سه سال اخیر سهام بدهد. خب اگر معیار ما در حکمرانی، اجرای عدالت است چرا باید همه مردم از یک امتیاز بهره مند باشند به جز یک بخش که از بد حادثه! در زمامداری دولت روحانی پا به دنیا گذاشته اند؟

دور از شأن عدالت محوری جمهوری اسلامی است که عده ای بی دلیل از یک امتیاز همگانی محروم بمانند. امیدوارم مجلس و دولت به این مسأله ورود جدی داشته باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قرص مسکّن

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ آذر ۱۴۰۴، ۰۵:۵۷ ق.ظ

دانلود بازی Chess برای اندروید | مایکت

 

عظیم ابراهیم پور کاره ای نیست و فایل صوتی منتسب به او هم سر کاری است صرفا از باب مهار تاکتیکی خشم و گلایه نیروهای حزب اللهی و دلخوشی موقت این طیف و زمینه چی برای دست به دامن شدن و جلب حمایت آنها در راستای تمرکز بیشتر بر کنترل اعتراضهای احتمالی پیرامون گرانی فصلی بنزین و اوضاع وخیم معیشتی.

چرا؟

تجربه این سه سال ثابت کرده که مجموعه ای از حاکمیت، شکست در مقابل جنبش مهسا را به منظور حفظ عافیت و قدرت پذیرفته و به شکل سازمان یافته از اجرای قوانین شرع عقب نشینی نموده است. مستنداتش زیاد است که فعلا نمیخواهم به آن بپردازم. یک نمونه اش فضای ولنگاری رسمی شبکه خانگی، یک نمونه اش فضای رها شده مراکز دولتی، یک دلیلش تاکید از مابهتران ذی نفوذ مثل دکتر ولایتی بر ضرورت تغییر در شیوه حکمرانی که قطعا منظورشان هر چیزی است غیر از بهبود وضعیت معیشتی.

یک نهاد امنیتی گزارشی از اوضاع نابسامان فرهنگی اعم از فعالیتهای مرتبط با ترویج برهنگی و سرو مشروبات الکلی و قمار و ... را خدمت مقام معظم رهبری ارائه داده و آقا هم فرموده با شبکه های منسجم و برنامه ریزی شده فساد اجتماعی برخورد کنید و کشف حجاب در معابر را هم با برخورد اقناعی پیگیر باشید؟ این بود کل محتوای فایل صوتی.

واقعا نهادهای امنیتی و انتظامی و قضایی خودشان نمی دانستند که باید با شبکه های تشکیلاتی فساد برخورد کنند و نیازمند دستور رهبری بود تازه آن هم بعد از ارجاع به دولت؟ در خصوص کشف حجاب علنی هم که جسته و گریخته مواجهات اقناعی در گوشه و کنار کشور صورت میگیرد و نتیجه اش را در این سه سال دیده اید. الان این فایل چه حرف جدیدی برای گفتن داشت که اینطور با اصرار و متراکم در حال بازنشر در فضای مجازی است؟

اعتراض ما فقط به مساله حجاب نیست. احساس آزار دهنده ای وجود دارد مبنی بر عقب نشینی از مجموعه احکام اجتماعی و حاکمیتی اسلام به خصوص در زمینه اقتصاد و معیشت و عدالت و... به بهانه حفظ موجودیت نظام که به مرور دارد دلسردی ولی نعمتان انقلاب را موجب میشود. از دولت اسلامی انتظار می رود با مجموعه تخلفات اعم از کشف حجاب و لاابالیگری، اشرافیت و تبعیض و شکاف طبقاتی و سودجویی و ویژه خواری و رانت و... برخورد جدی داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مافیا در بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ

 

چندی پیش این خبر در رسانه های بابل منتشر شد که در خبرگزاری های رسمی نیز بازتاب داشت:

"یکی از سرشبکه‌های اصلی مافیای زباله بابل دستگیر شد. با توجه به اخبار دریافتی، سربازان گمنام امام زمان در پلیس امنیت اقتصادی استان مازندران، پس از طی ماه‌ها عملیات پیچیده، (م . ن) یکی از سر شبکه‌های اصلی مافیا زباله بابل دستگیر شد.مافیا زباله بابل در طول سال‌های گذشته صدها میلیارد از اموال مردم بابل را به تاراج برده و این مهم یکی از دلایل اصلی عقب ماندگی روند پیشرفت بابل می‌باشد.مافیا حتی با انجام هزینه‌های میلیاردی، در انتخابات مجلس و شورا، انتصاب‌های ادارات خصوصا شهرداری، دخالت می‌نمودند."

چیزی نگذشت که خبر دیگری پیرامون مرگ مشکوک یکی از کارمندان جوان واحد پسماند شهرداری بابل و پیدا شدن پیکرش در رودخانه اصلی این شهر منتشر گردید.

بعضی گمانه ها از ارتباط وی با این پرونده و رو شدن دست مافیای زباله حکایت داشت.

امروز اطلاعیه ای پخش شد از سوی هیاتی دانشجویی که نسبت به تغییر مسئول پلیس امنیت اقتصادی مازندران اعتراض داشته و جابجایی وی را متأثر از اعمال نفوذ باندهای قدرت و مرتبط با مسائل اخیر دانستند.

امیدوارم هر کس که میرود و هر کس که می آید لااقل این پرونده بالاخره به سرانجام برسد. پیشتر پرونده هایی از تخلفات اقتصادی بعضی چهره های منتسب به بابل گشوده شد که کسی از نتایج آنها مطلع نیست. از بازداشت شهردار اسبق بابل که صرفا حکم بدوی محکومیتش منتشر گردید تا پرونده ابر بدهکاران بانک دی یعنی مجموعه خونه به خونه که حتی در شبکه خبر بیست و سی نیز نام برده شد اما مردم پوشش کار هیاتی آنها را مشاهده میکنند و نیز همدستان باند اکبر طبری مثل مصطفی نیاز و ... که با بذل و بخشش از کیسه مردم از آنها بعنوان خیّر نیک اندیش یاد میشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وفاق بر ضد ملت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۵۶ ق.ظ

الان هشت ماه از سال 404 گذشت و دولت تنها چهار بار اقدام به شارژ کالابرگ مردم نمود و نصفش را پیچاند. زور دولت به مافیای گمرک و خودرو سازی و هیولای غارتگری بانکها که نمیرسد دستش را در جیب ملت فرو می برد. بازار به حال خودش رها شده و رشد روزافزون قیمتها کمر مستضعفین را خرد نموده است. خاصیت مجلس چیست؟ نمایندگان با توجه به برخورداری از درآمد کلان درکی از نقش کالابرگ در اداره زندگی مستضعفین ندارند و صدایی از آنها برای دفاع از حق مردم و برخورد با قانون شکنی دولت شنیده نمی شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خمینی را می پرستم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۴، ۱۲:۳۵ ب.ظ

شهید قاسمعلی هدایت کلیشادی

 

جهت شهادت یکی از برادران دانشجوی انجمن اسلامی دانشکده علم و صنعت در منطقه نارمک، عملیاتی دیگر مطرح شد. ما صبح عازم آنجا شدیم. با یک موتور و تجهیزات و تسلیحات زیاد. خانه سه طبقه بود. وقتی وارد می شدیم متوجه شدیم که در خانه باز است. طبقه پایین صاحبخانه بود. به هنگام ورود متوجه شدیم که دختران این خانواده ظاهراً مشغول آماده کردن نهار هستند و با سبزی و این گونه چیزها مشغول بودند. با رعب و وحشت و ایجاد ترس تمام اینان را در یک اطاق جمع می کنیم. چهره هایشان مملو از خشم و نفرت نسبت به ما بود. وقتی این ها را در منزل جمع می کنیم از آنان سراغ همان شخص مورد نظر را می گیریم. به ما می گویند که این شخص الآن در دانشگاه است و حوالی ظهر می آید. قبلاً به ما گفته شده بود که چنانچه شخص نامبرده در خانه نبود، خانه را کاملاً تسخیر کنید و به هیچ یک از اعضای خانواده حق خروج از خانه را نمی دهید تا شخص نامبرده آمده و او را به شهادت برسانید. خط این بود. ما این ها را توی خانه جمع آوری کردیم و بعد رفتیم طبقه دوم. کسی نبود و طبقه سوم نیز کسی نبود. به همان اطاق برگشتیم و حدود یک ساعتی نشسته بودیم که صدای در آمد. لازم به توضیح است که بگویم در ظرف یک ساعت چه اتفاقاتی افتاد و چه صحبت هایی رد و بدل شد. ما مطرح کردیم که عضو واحدهای عملیاتی هستیم و جهت به شهادت رساندن این برادر به این جا آمده ایم و با شما کاری نداریم. ولی اگر بخواهید مانع ایجاد کنید، جیغ بکشید یا فریاد کنید تمام شما را به رگبار می بندیم. خواهر بارداری هم آنجا بود که مدام گریه می کرد و چند بار از ما خواست که خانه را ترک کنیم اما گوش ندادیم و همچنان با همان اوضاع و حالت روحی که داشتیم در همانجا نشستیم. بله یک ساعتی گذشت و در خانه به صدا درآمد. شخصی وارد خانه شد. او را گرفتیم و به داخل کشیدیم، با نام قاسمعلی هدایت، دانشجوی دانشکده علم و صنعت و مدیر یک دبیرستان در نارمک… این شخص همان شخصی که قرار بود ترور کنیم نبود، شخص دیگری بود که در همان خانه سکونت داشت. ما او را به داخل می آوریم و از او مدارک و کارت شناسایی می خواهیم. کیفی داشت و کارت شناسایی نشانمان می دهد و ظاهراً شخصی است به نام قاسمعلی هدایت و دانشجوست. از آنجایی که نمی خواستیم دست خالی، بدون این که گلوله ای شلیک کرده باشیم بازگردیم، صرفاً به خاطر وجود یک عکس امام در کیف شخص، تصمیم گرفتیم او را به شهادت برسانیم.
یک عکس. وقتی مطرح کردیم چه کاره هستی؟ گفت من دانشجو هستم و مدیر یک دبیرستان. او را به طبقه دوم بردیم و نشستیم. پرسیدم تو با این شخص که ما قرار است ترورش کنیم نسبتی داری؟ گفت نه نسبتی ندارم. همسایه من است و با او همان ارتباطی را دارم که با صاحب خانه داشته و هیچ ارتباط خاصی نداریم. پرسیدم که نظرت راجع به انقلاب چیست؟ گفت انقلابی شده و مردم متحول شده اند. پرسیدم نظرت راجع به امام چیست؟ گفت می پرستمش. گفتم می دانی ما که هستیم؟ گفت آری. شما عضو واحدهای عملیاتی هستید. گفتم عملیاتی کی؟ کدام گروه؟ گفت منافقین. و این ها برای ما کافی بود. برای به شهادت رساندن یک شخص همین کافی بود – یک حمایت از خط رهبری، این تنها و تنها مدرک لازم برای به شهادت رساندن یک انسان از نظر ما بود. حمایت از خط رهبری انقلاب. مرجع دانستن شخص رهبر انقلاب؛ و با این روحیه بود که قاسمعلی هدایت، این فرزند راستین امت مسلمان ایران توسط ما با رگبار یک مسلسل، توسط شخص خود من و شلیک یک گلوله توسط هم خط جانی ام به شهادت رسید.

کتاب کارنامه سیاه جلد سوم. صفحه 288. اعترافات بهرام برناس

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار نشناس ها!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

در هر رشته و حرفه و تخصصی حتما عده ای هم در مقام کارشناس و صاحب نظر حضور دارند که بعضا به صرف رانت و یا ظاهر نمایی و القاب دهان پرکن توانسته اند این جایگاه را به خود اختصاص دهند.

این متن حاوی چند خاطره از بعضی کار نشناس های عرصه نویسندگی در موسسات و مراکز فرهنگی است که گاهی با آنها مواجه شده ام. البته دور از انصاف است که اعتراف نکنم از دیدگاهها و نظرات بعضی کارشناسان خبره و صاحب فن مثل آقا مفید اسماعیلی و یا آقا رضا مصطفوی و... هم بهره گرفته و از نکته های آموزنده شان در افزایش وزانت کار استفاده نموده ام.

همانطور که گفتم این متن فقط در خصوص بعضی مدعیان کارشناسی عرصه قلم است که این جایگاه را اشغال نموده و از این جهت که بالاخره باید نظری بدهند به اظهار فضل پرداخته اند:

  • درباره شخصیتی تازه درگذشته باید کاری نوشته می شد. من روی کاغذ نوشتم و کار را عرضه کردم. یک بابای دیگری هم که روحش شاد اساسا نویسنده نبود متنی آورد که تایپ شده بود. کارشناس محترم اصلا به خودش زحمت خواندن و مقایسه قلم و محتوا را نداد و به صرف رؤیت ظاهر حکم داد که آن کار در اولویت خواهد بود. آن کار چاپ شد و دیده نشد. شکر خدا مدتی بعد همان اثر دستنویس را به جای دیگری دادم منتشر شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
  • کاری درباره نقش علما و روحانیون در دفاع مقدس آماده کردم. کارشناس باید میخواند و نظری می داد. یک عالمی را نام بردم اهل استان ایلام که می رفت به جبهه و نواقص و نیازهای رزمنده ها را تأمین می کرد. دید بچه ها حمام ندارند برایشان حمام ساخت. کارشناس مدعی زیرش نوشت: عفت کلام را رعایت فرمایید!!!
  • کاری بود در باره یکی از شهدای مطرح. روحانی پیرمرد شهرشان که عالمی ربانی و مشهور بود با او گرم می گرفت و به زبان مازندرانی به عنوان شوخی می گفت: قِشنگه ریکا. یعنی پسر زیبا. کارشناس که از قضا خودش آدم مقیدی نبود زیرش نوشت: این عالم مشکل اخلاقی داشت؟!
  • درباره شهیدی نوشتم که در نوجوانی اش یعنی دهه سی که در روستا حمام نداشتند اگر غسلی به او واجب می شد می رفت داخل چاه که جای پایی داشت می ایستاد و غسل می کرد. کارشناس گفت: این کار غیر بهداشتی است! خب بنده خدا وظیفه نویسنده و راوی نقل واقعیات است و خواننده خودش متوجه می شود که اقتضائات حکم و برداشت هر موضوع در دوره های مختلف چگونه بوده است.
  • در مجموعه خاطرات یک شهید، خاطره ای از شجاعت او در نبرد با ساواک وجود داشت که طنز بود. شهید خودش را زده بود به آن راه و رفته بود وسط مجلسی که ساواکی ها نشسته بودند با صدای بلند قرآن خواند. آنها عصبانی شدند دست و پایش را گرفتند و پرتش کردند وسط کوچه. کارشناس نوشت: این خاطره طنز است حذف شود!
  • مجموعه ای از خاطرات شهدای یک شهر را آماده کردم. هر شهید یک خاطره معنوی و آموزنده داشت. کارشناس گفت: اثر پژوهشی نیست! خب بنده خدا من هم که گفتم کار پژوهشی نیست و شبه داستانی و خاطره محور است.
  • رزمنده ای خاطراتش را نوشت برایش بازنویسی کردم. کارشناس گیر داد که چرا اسم سرداران را نبرده اید! خب این بنده خدا رزمنده معمولی بود. فرمانده نبود که درباره مقام و منزلت فرمانده هان خاطره بگوید. چیزهایی که خودش دید را نوشت که بسیار هم معنوی و آموزنده و فرهنگ ساز بود.
  • در کاری از بعضی وصایای شهدا هم استفاده شد. کارشناس نوشت منبع ندارد! گفتم پدر بیامرز! من خودم دارم منبع می سازم. این دست خط شهید است که از خانواده گرفتم و در بنیاد شهید و حفظ آثار هم ثبت شده. طرف زیر بار نرفت. وقتی دیدم چیزی بارش نیست یک وبلاگ صوری تشکیل دادم. وصیتنامه های مورد نظر را در آن وارد کردم. بعد همان وبلاگ را به عنوان منبع وصایا معرفی کردم که مورد قبول واقع شد!!
  • سر جریان نشر کتابی، ناشر با من صحبت کرد چند بار هم صحبت کرد که مقدمه اش را عوض کنی بهتر است، کار را سبک میکند. زیر بار نرفتم. کار چاپ شد، چند بار هم چاپ شد. از قضا چند نفر گفتند که چه مقدمه جذابی داشت. حتی یک بنده خدایی که شخصیتی فرهیخته است در جمعی گفت همه متن کتاب یک طرف، مقدمه اش هم یک طرف، می چربید به کل کار. کار تا آنجا پیش رفت که همان ناشر هم از من بابت آن مقدمه تشکر کرد. در گوشی یاداور شدم که شما مخالف آن مقدمه و مصرّ بر حذف یا تغییرش بودی. اصلا و ابدا یادش نیامد! الله اکبر!
  • بعضی مواقع کاملا متوجه می شوید غاصب عنوان کارشناس نه خودش نویسنده است و نه مطالعه تخصصی پیرامون موضوع دارد. طرف اصرار میکرد برای کتابی که حجم چندانی نداشت باید فصل بندی با ذکر عنوان صورت بگیرد. هر چه توضیح میدادی که بابا میشود لااقل بدون ذکر عنوان فصل بندی کرد بخش ها را با عدد شماره گذاری کردو... اساسا باید به نظر و سلیقه نویسنده و فهم مخاطب احترام گذاشت. از قضا به حرف طرف گوش دادم. کار منتشر شد و در نقدی که دیگران برایش نوشتند همین ایراد ذکر شد که کار کم حجم نیاز به فصل بندی ندارد! جالب است این کارشناس همچنان هم به کارش مشغول است و هر اثری پیشش برود می گوید چرا فصل بندی ندارد! غیر این نکته دیگری را یاد نگرفت.

جالب است بدانید همین طیف مدعی کارشناسی که گاهی چنین شروع به ایراد گرفتن و خواباندن اثر میکنند با سفارش فلانی و تماس بهمانی کاری بسیار ضعیف که انتشارش مصداق اسراف در مصرف کاغذ است را تأیید و روانه چاپ می کنند.

متآسفانه آنهایی که کلاس می گذارند و سنگین برخورد میکنند بیشتر در امانند. یک تجربه هم این است که کار را دیرتر تحویل بدهید. می گویند دیر شد وقت نداریم و زود می برند برای انتشار. این ویژگی معمولا به نشریات اختصاص دارد.

 در تقابل با چنین مواجهاتی که از روی کم شانسی است به یک ترفند متوسل میشوم. گاهی چند ایراد فاحش و مضحک را عمدا در کار می گنجانم. مثلا غلطهای تایپی یا جملات بی ربط و... طرف ذوق میکرد که مچ نویسنده را گرفته و به ذکر همین موارد به عنوان کشف کارشناسانه خود بسنده میکرد. در اصلاحیه بعدی هم معمولا جز در همان موارد قبل دقت لازم صورت نمیگیرد و کار از زیر سبیلشان رد می شود. اخیرا کاری را به جایی ارائه دادم. کار با موضوع شهدا و دفاع مقدس بود. چند مطلب بی ربط با شهدا و دفاع مقدس را هم در کتاب گنجاندم که چند صفحه میشد تا دست کارشناس برای حذف آن باز بوده و هیجان شغلی اش حسابی ارضا شود. جناب دکتر کارشناس اصلا متوجه نشد و احتمالا متن را نخواند و صرفا از روی عادت گیر داد که چرا نیم فاصله ها رعایت نشده؟ از تیترها و عناوین جذاب تری استفاده کنید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه گرانی های ناتمام

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۱۷ ق.ظ

دولت گفت حالا که شما این قدر خرید؛ بخاطر حجاب و چند سانت پوشش مو می ریزید به خیابان و این همه کشتار و فاجعه راه می اندازید عیبی ندارد ما هم کوتاه می آییم خوشحال باشید که پیروز شده اید، عوضش تا میتوانیم همه چیز را گران می کنیم نفس همه جامعه را می بریم شما هنوز خوشحالید که در کشف حجاب پیروز شده اید. حتی شاید فیلتر شکنها را هم برداریم. دیگر حسابی سر کیف می آیید. به جای روسری برایتان تو سری به ارمغان می آوریم. بازار را به حال خودش رها می کنیم، ارزهای صادراتی را به جیب نور چشمی ها روانه می سازیم، بار کسری بودجه دولت روی دوش شما. هر روز گرانی پشت گرانی. تا شما باشید دنبال مطالبه عناصر چهار درصدی شکم سیر جفتک زن ضد انقلاب راه نیفتید و شورش به پا نکنید تا شما باشید که به جای اعتراض به مشکل رانت و بی کاری و فساد بانکی و معضل تبعیض و شکاف طبقاتی و بی عدالتی، بازیچه بالاشهری های بی قید هوسران قرار نگیرید.

این وسط بچه های حزب اللهی نسل عجمیان هم که مرغ عروسی و عزان. هم به بی حجابی و فحشا معترضند هم به رانت و حقوقهای نجومی و فساد اداری و اختلاس و بی کفایتی مسئولان. زیر بار گرانی دارند له میشوند. هر وقت لازم شد ذبحشان می کنیم. زیادی حرف بزنند می فرستیمشان دادگاه. جنگ و خطری هم باشد خودشان احساس تکلیف می کنند و می آیند به میدان.

 

دلسوزان انقلاب! حواستان باشد. نظام دیوانسالار دارد اعتبار نظام امت و امامت را به تاراج می برد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیر پاکتی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ۰۳:۴۵ ب.ظ

خرید و قیمت سازه مینیاتوری شیر پاکتی پاستوریزه بشیر سایز از غرفه صنایع هنری  کار به کام(پس کرایه)

 

عده ای در طول هشت سال دفاع مقدس به جبهه نرفتند. قطعنامه تمام شد، مرصاد هم تمام شد دیدند اوضاع آرام است اعزام شدند برای نگهداری خطوط. ولی خب همین را سابقه جبهه می شمارند.

عده ای بعد از آزادسازی سوریه برای نگهداری پادگانها و محافظت از اماکن نظامی به این کشور اعزام شدند. می نشینند این طرف آن طرف، خودشان را مدافع حرم نامیده و وانمود می کنند که از سر تواضع قصد بیان خاطراتشان را ندارند!

شده است حکایت بعضی صاحبان تربیون منتسب به مذهب و انقلاب که در تمام این سالها ساکت بودند اما حالا که عمر برجام تمام شد علیه آن موضع گرفته و خواهان برخورد با مسببانش هستند. الان که بانک آینده بسته شد بر ضد پولشویی و تورم زایی این بانک موضع گرفته و جالب آنکه از نهادهای نظارتی می خواهند که عبرت بگیرند و بیشتر دقت کنند!

البته نهادهای نظارتی باید درست و به موقع وظایفشان را انجام دهند که گاهی چنین می کنند اما خود این صاحبان تریبون رفیق قافله باید عبرت بگیرند که انقلابی گری شان خوب است پیش دستانه و راهبردی باشد. نه اینکه وقتی مطمئن شدند آبها از آسیاب افتاده و دیگر خطری متوجه شان نیست و هزینه ای روی دوششان نخواهد بود قامت راست نموده و ژست عدالت خواهی و مطالبه گری بگیرند. این همه بچه های مخلص و صادق انقلاب این سالها فریاد حق طلبی سر دادند حمایتی از سوی این خطیب و آن رییس و فلان چهره ندیدند که هیچ بعضا به اتهام وحدت شکنی و دو قطبی سازی و... به حاشیه رانده شدند.

الان هم دیر نشده. آقایان صاحب تریبونهای مذهبی و انقلابی اگر شهامت دارند اسنادی که در مجلس و بعضی رسانه ها مثل کیهان و ... منتشر شده و حکایت از عدم بازگشت میلیاردها دلار ارز تخصیصی دولت به نورچشمی ها دارد که بار سنگین گرانی و تورم را به ملت مظلوم ما تحمیل نموده، سر دست گرفته و فریاد عدالت سر بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این حرف رییس جمهور درست است

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۵۱ ق.ظ

افشاگری خضریان از حکم کارگزینی احمدنیا در پتروشیمی جم - پترونگاشت |  PetroNegasht

 

از معدود حرفهای رییس جمهور که قبول دارم همین است که در روز پرستار گفت به این مضون که کارمند اضافه داریم و پرداخت حقوق و مزایا و اضافه کاری به کارمندهایی که بیکار هستند و ایضا نهادهایی که وجودشان ضرورتی ندارد اجحاف در بیت المال هست.

این را به وفور دیده ام بعضی ادارات واقعا کارمند اضافه دارند طرف خاصیتی ندارد بیکار نشسته، از زمین و زمان هم طلبکار است و منفعت بیشتری طلب می کند. البته بعضی ادارات هم کار زیاد ریخته و کارکنانش مثل نیروی انتظامی یا دادگستری و بهداشت و درمان و... فرصت سر خاراندن پیدا نمیکنند.

امیدوارم رییس جمهور فقط شعار ندهد و راهی برای پالایش نظام اداری از وجود نیروهای مازاد پیدا نماید. امیدوارم اگر واقعا نسبت به خزانه بیت المال حساس است پیرامون گزارشهایی که از حقوقهای نجومی و رانتی اطرافیانش منتشر می شود واکنش داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ثابتی، دیالمه

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۴، ۰۵:۳۴ ب.ظ

آرزوی امیرحسین ثابتی 11 سال پیش: می‌گفتم احتمالا یک روزی لاریجانی در وضعیت  سیاسی افول می‌کند

 

نطق امروز ثابتی و خضریان و چند نماینده دیگر از جمله قالیباف در نقد و توبیخ روحانی و ظریف و چند تن از وزرا و مجمع تشخیص و مفسدان اقتصادی، تاریخی بود و در حافظه این ملت باقی خواهد ماند. افشای فیلم اشرافی گری شمخانی و انتشار خبر بازداشت پژمان جمشیدی نتوانست فضای کشور را از نقد عملکرد جماعت غربزده و طرفدار وابستگی و مطیع آمریکا غافل و دور سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خیلی خوب نوشت قنبریان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۴۰ ق.ظ

از دین‌سالاری مردمی تا مردم‌سالاری دینی/گلایه‌های محسن قنبریان از تضعیف  جمهوریت نظام به نام رهبری - تسنیم

 

⁉️ کدام "من زنده ام"؟!

سردار شمخانی در مصاحبه با آقای موگویی درباره نقشه ترورش توسط اسرائیل به دیالوگ فیلم پاپیون استناد کرد و گفت: حروم زاده ها من هنوز زنده ام!
در پاسخ به حواشی انتشار غیر اخلاقی فیلم عروسی دخترش در هتل لوکس اسپیناس هم همان دیالوگ را تکرار کرد: حروم زاده ها...!

من فیلم پاپیون را تا امروز ندیده بودم؛ اما این جمله (البته بدون: آهای حروم زاده ها) برایم از کسی دیگر معروف و مشهور بود.
 هردو گفتند: "من زنده ام" ؛ اما این کجا و آن کجا؟!

پاپیون تجسم فرهنگ استعماری غرب است. گاوصندوقْ زنی که به کارفرمای خود نارو می زند! مقداری از جواهرات را برای خود برمی دارد! برایش پاپوش ساخته می شود و به جرم قتل، در مستعمره گویان زندانی می شود...
بقیه فیلم تلاش چند باره برای فرار است. زنده ماندن دزدی مقابل حروم زاده بازی استعمارگرانِ گویان.
قاتل نبود؛ اما مجرم چرا!
البته تسلیم هم نمی شود و به تعبیر فیلم نمی شکند!
او هم خاطرات زندان و فرارش را منتشر می کند و کتاب پر فروش فرانسه میشود.

"من زنده امِ" دوم ، انسان انقلاب اسلامی و فرزند خمینی است.
 دختری اسیر حزب بعث در دفاع مقدس که او هم خاطرات خود را به نام من زنده_ام کتاب کرد.

شهید سلیمانی شیفته کتاب او شد و دو تقریظ برآن نوشت. اولی را در بغداد:

«خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت می کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟
آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.
برادرت سلیمانی.»

اگر به آن خواهر گرامی جسارتی هم می شد او گناهی نداشت؛ لکن هیچ لکه خاکستری ای هم در پرونده او نبود؛ حتی ناخواسته!
 این از نامه دوم سردار دلها معلوم است:

«خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی!
سعی کن در این آزادی اسیر نشوی
انشالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه [ی آباد] اینگونه #معصوم بوده است.
به تو بعنوان خواهرم، بعنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می کنیم.
حقیقتا شگفت زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم».


این فرق انسان انقلاب اسلامی و مولود غربی است.
نمیدانم چرا دلم می خواست رزمنده و فرمانده دفاع مقدسِ اول و مجروح دفاع مقدسِ ۱۲ روزه، "من زنده امِ" دوم را از خود و زندگی اش نشان می داد نه دیالوگ "آهای حروم زاده ها من هنوز زنده امِ" یک متقلبِ مظلوم!
 سزاوارتر بود شمخانی معرف تربیت خمینی باشد؛ نه پاپیونِ غرب وحشی!

در تقابل با دشمن، مثل معصومه آباد ماندن یا خدای نکرده مثل پاپیون شدن، دو اثر متفاوت بر مردم و جامعه دارد:
اولی فقط کتابش را نمی خوانند، پای آن راه و مسلک همراهی و مقاومت هم می کنند!
پاپیون را ولی همان فرانسوی ها هم فقط کتابش را می خوانند و فیلمش را می بینند؛ اما راه و رسمش، مکتبی نمی شود و مقاومتی را تقویت نمی کند!
انقلاب اسلامی، آدمش اولی است نه دومی!

✍🏻 محسن قنبریان ۱۴۰۴/۷/۲۹
☑️ @m_ghanbarian

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم کالا برگ پرید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۰۹ ق.ظ

معرفی فیلم وسترن جدید و قدیمی؛ بهترین‌ های ژانر فیلم کابویی

 

موضوع فقط کالا برگ نیست. این چندمین بار است که دولت از جیب مردم چاله چوله هایش را پر میکند حاضر نیست از حقوقهای نجومی و سفرهای غیرضروری و مأموریتهای دلاری نورچشمی ها بزند. کالا برگ مهرماه پرداخت نشد. چند بار دیگر هم دولت از این کارها کرده بود. نکته این جاست چرا صدایی از نمایندگان مجلس شنیده نمی شود؟ چرا رسانه ها ساکتند و از حقوق مردم دفاع نمیکنند؟ دولت رییسی یا احمدی نژاد یک روز پرداخت یارانه دیر می شد چه الم شنگه ای راه می افتاد؟ چرا مردم باید بازنده وفاق و تقسیم غنائم صاحبان قدرت باشند؟ موضوع فقط کالا برگ نیست. توزیع کالا برگ یک مصوبه قانونی است. دولت نه در بحث حجاب و عفاف نه در بحث استعلام از نهادهای امنیتی برای انتصاب مسئولان نه در به کارگیری مدیران دو تابعیتی در مشاغل حساس نه در موضوع ساخت مسکن و اجرای برنامه هفتم و... تابع قانون نیست. چطور انتظار دارید وقتی مسئولان ما قانون شکن هستند مردم تابع و ملتزم به قانون باشند؟ این کجراهه عاقبتی جز بلبشوی جامعه و اوضاعی بدتر از همگسیختگی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خواهد داشت که امروز نمونه هایی از آن را در رها شدگی بازار و گرانی روزانه اجناس و افزایش بی بند و باری های اخلاقی مشاهده می کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همه شرمنده خون شهداییم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۴، ۰۵:۳۴ ق.ظ

اشتباه کردم این چند روزه هم کتاب بلیت بهشت را خواندم هم هر شب پسران هور را تماشا کردم به خصوص قسمت آخرش را که سه بار دیدم و حسابی به هم ریختم. بدتر اینکه همزمان اخبار سیاسی روز را هم دنبال نمودم و به مرز آشفتگی رسیدم.

ننگ و نفرین شهدا بر مسئولانی که به خاطر دو روز بهره مندی بیشتر از چرب و نرم دنیا چوب حراج بر ارزشها زدند. اشرافی گری، تجمل پرستی، شکاف طبقاتی، تبعیض، فساد اقتصادی و اخلاقی، سبک زندگی غربی و... جفای به آرمانهای شهداست. از حجاب تا معیشت و بانکداری و آموزش و فرهنگ و قضا و... به ریش عدالت خندیدند. برای اهتزاز پرچم اسلام خیلی زحمت کشیده شد اما سیاسیون کثیف چپ و راست همه چیز را بازیچه مطامع خود و خانواده و باندهای فسادشان قرار دادند. همه قوانین و احکام به حال خود رها گردید و نصه و نیمه بعضی ها اجرا شد. دانه درشتهای مفسد آزادند اما ضعفا در بند کشیده می شوند. عدالت اجتماعی به سخره گرفته شد. رانت و حقوقهای نجومی آه از نهاد مردم بلند ساخت. صنعت و اقتصاد و بانک و گمرک در چنبره مافیاست. فرهنگ و ارزشهای غیر دینی و غیر ملی رسما رواج پیدا کرده. به نفع مسئولین است نهج البلاغه نخوانند، به نفع مسئولین است دم از شهدا نزنند. یادگار حسین بن علی است که فرمود لقمه ها و پولهای حرام نمیگذارد حرف حق بر دل اثر کند.

و این جمله آیت الله جوادی چقدر زیباست: ظاهر مردم، باطن مسئولان است

تنها دلخوشی ما به این نظام شبه جمهوری شبه اسلامی همین کل کل با آمریکا و اسرائیل است. البته این یک ویژگی ممتاز را هم خواص چپ و راست تلاش دارند با انزوای مشی رهبری به حاشیه برانند که امیدوارم تا مدتی نتوانند. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا