بعضی فعالان عرصه بهداشت و درمان از جمله دبیرکل خانه پرستار در صفحات مجازی خود مدعی شدند هر ده روز یک پزشک در ایران خودکشی میکند.
وزارت بهداشت تا کنون درباره میزان صحت این آمار سکوت کرده.
آقای پزشکیان هم مصاحبه کرد و گفت تقصیر اصولگراهاست.
بعضی پزشکان هم یادداشتهایی منتشر کرده و درصدد علت یابی این اقدام زشت همکارانشان برآمده اند. از جمله اینکه گفته اند درآمد کم! حضور در مناطق محروم! برخورد نامناسب مردم! دوری از خانواده و ... دلایلی است که منجر به خودکشی پزشکان می شود.
کدام پزشکی است که نداند بسیاری از امراض جسمی نشأت گرفته از ملالت ها و بیماری های روحی است؟ طبیب باید به موازات جسم با روان هم آشنا باشد؛ اگر نه به یقین پزشک حاذقی نیست. تمایل به خودکشی علامت یک بیماری عمیق روحی است. به نظر می رسد دانشگاههای علوم پزشکی علاوه بر آموزش علم طب و شناخت پیچ و خم و قواعد درمان جسم نیازمند آموزش اخلاق و معنویت هم هستند. بر فرض صحت ادعای پزشکان در خصوص علت خودکشی همکاران جوانشان نباید از نظر دور نگاه داشت که بسیاری از مردم هم در ابتدای شروع به کار و زندگی با درآمد پایین و حضور در مناطق سخت و مشکلات عدیده دیگر دست و پنجه نرم می کنند.
پزشکی که نتواند درد خودش را بشناسد، پزشکی که نتواند صبوری به خرج داده و مشکلات موقت زندگی را تحمل کند، پزشکی که راهی برای جبران خلأهای روحی و معنوی خویش نیافته و انتظار دارد پس از هفت سال تحصیل به همه خواسته های مادی دست پیدا کند بعید است بتواند حال مردم را خوب کند.
یک نکته را هم بنا به تجربه عرض کنم چون در چند گروه مجازی پزشکان و نیز فرهنگیان عضو بوده ام دیده و خوانده ام همانقدر که بعضی معلمان به شکل مشمئز کننده ای در حال فوروارد مکرر پیامهایی هستند که نشان می دهد همه خورده و برده اند و فقط معلمان هستند که مظلوم واقع شده و از مسابقه بخور بخور جا مانده اند، بخشی از پزشکان نیز به رغم برخورداری از مواهب قابل توجه مادی با رصد وضع اقتصادی و امکانات رفاهی چند متخصص شهیر، احساس میکنند اگر چند دستگاه خودرو لوکس و چند ویلا و خانه و مغازه و... در فهرست دارایی هایشان ثبت نباشد مغبون بوده و وقتشان را هدر داده اند. نمی شود کتمان کرد سطح توقع جامعه با نابخردی متولیان فرهنگی و شیطنت رسانه های مجازی در رقابت بر سر مصرف گرایی و رفاه طلبی و اشرافی گری و... چنان بالا رفته که گاه احساس می شود با هیچ میزان درآمدی قابل تسکین نباشد.
این باور غلط در حالی شکل گرفته که بسیاری از همین افراد در دهه های گذشته رویای زندگی امروز را در خواب هم نمی دیدند و نیز بسیاری از مردم در کشور خودمان هستند که از کمترین امکانات مادی بی بهره بوده و حسرت زندگی آنها را می خورند؛ اما صبوری به خرج می دهند.
به یک انقلاب اخلاقی در نحوه نگرش به مقوله معیشت و زندگی نیازمندیم. این مساله البته نافی رفتار غلط بعضی مسئولان در دامن زدن به شکاف طبقاتی و ویژه خواری و نادیده گرفتن حقوق مردم عادی کوچه و بازار نیست.