آمریکای مظلوم و ایران آلت دست کا گ ب!
یکی نیست بپرسد اگر واقعاً شوروی در تمام مراحل قیام مردم ایران بر ضد رژیم شاه و پیروی آنان و نیز تثبیت نظام تا مرحله رهبری مقام معظم رهبری نقش مهم و اساسی داشته پس چرا در طول جنگ تحمیلی به یاری ایران نشتافت که هیچ و حاضر نشد هیچ یک از مایحتاج دفاعی این مرز و بوم حتی در حد سیم خاردار را در اختیار نیروهای مسلح ایران قرار بدهد که هیچ بلکه دوشادوش ایالات متحده به یاری ارتش بعث شتافت و در تجهیز قوای مسلح آن نهایت اهتمام را به خرج داد؟ بماند که حزب بعث دارای گرایشان سوسیالیستی بود و از قبل تعلق خاطر به بلوک شرق نیز همواره مستفیض شده است و اگر شوروی، نظام و انقلاب ایران را مال خودش می دانست می توانست از اساس مانع از وقوع یا ادامه این جنگ بشود.
بماند که کوموله و بعضی دیگر از جدایی طلبان غرب و شمال غرب ایران که در راستای منافع ابرقدرت ها به دنبال ایجاد جنگ های داخلی و ایجاد تزلزل در نظام نوپای اسلامی بودند نیز از اساس چپ گرا بوده و باز هم شوروی به اصطلاح مدعیان، حامی نظام اسلامی می توانست مانع از وقوع این حوادث بشود.
فایل پی دی اف کتاب "رفیق آیت الله" را چند روز پیش یکی از دوستان عزیز حوزوی برایم ارسال کرد. این کتاب سعی دارد ثابت کند نظام ایران و نیز شخص رهبری انقلاب، دارای وابستگی به شوروی سابق بوده و همین امر موجب موفقیت و رشد آنان بوده است. فردی به نام امیرعباس (سیاوش)فخر آور مدعی تصدی کرسی استادی در رشته قانون اساسی دانشگاه ایالتی تگزاس نویسنده و کاشف تحلیل های این کتاب است.
همان ابتدای امر که دیدم نگارنده اثر، شهید سید مجتبی هاشمی را جانشین شهید چمران در ستاد جنگ های نامنظم لقب داده فهمیدم با اثری مواجه هستم که بیشتر از تحقیق و استناد، مبتنی بر توهم و تخیل به رشته تحریر درآمده است. البته جایی از کتاب، امام حسین علیه السلام را امام دوم شیعیان معرفی نموده که گذاشتم به حساب اشتباه در تایپ.
همان طور که گفته شد نویسنده می خواهد ثابت کند انقلاب ایران با کمک شوروی پیروز شد و نیز آیت الله خامنه ای جاسوس شوروی و تحصیل کرده دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو است، همین و بس. کتاب حرف دیگری ندارد.
طبیعی است آن چه از یک اثر پژوهشی و تحلیلی انتظار می رود ارائه اسناد و منابع تحلیل و ادعاست که متأسفانه دست نگارنده کاملاً ار این موضوع خالی بوده است. با این وصف ذهن داستان پرداز هر انسانی می تواند به خود اجازه دهد که هر ماجرایی را از زاویه ای معکوس و دلخواه یا مغرضانه تجزیه و تحلیل کند. این گونه است که نویسنده کتاب فوق، با حذف "خدا" و "عشق" از صحیفه فکری عارف بزرگی چون شهید چمران، علت هجرت او به لبنان و راه اندازی یتیم خانه و رسیدگی به مردم مستضف و جنگ زده جنوب بیروت را بی هیچ سندی، به دلیل اطاعت او از اوامر کا گ ب تحلیل و روایت کرده است. او شهادت چمران را نیز بی هیچ استنادی، یک ترور و تصفیه حساب داخلی دانسته است. با این خط سیر می توان هر اتفاقی در عالم را مرتبط با عواملی عجیب و غریب و بی ربط دانست بی آن که نیاز باشد برای اثبات گفته خود سند و مدرکی را ارائه داد. مثلاً می توان گفت نویسنده کتاب رفیق آیت الله، جاسوس وطن فروشی است که با دریافت چند میلیون دلار، کتابی را در تحریف تاریخ ایران به نگارش درآورده است. اتفاقاً اصرار او بر تطهیر چهره آمریکا و دفاعش از شاه، منافقین، جنبش سبز و حملاتش به آیت الله خامنه ای، سپاه و احمدی نژاد می تواند موید این فرضیه باشد!
امیرعباس فخرآور در صفحه ای از کتاب، برگه ای را منتشر کرده و مدعی شده که این سند توسط محققان آمریکایی! از دانشگاه پاتریس لومومبا خارج گردیده است. در این برگه اسامی مقام معظم رهبری، موسوی خوئینی ها، محمدی ری شهری، کامران دانشجو (رییس ستاد انتخابات کشور در سال 88 که از طرف روسیه مأمور تقلب در انتخابات بود!) و ... به عنوان فارغ التحصیلان این دانشگاه یاد شده است.
نویسنده در انبوهی از صفحات کتاب قطور خود اصرار دارد که ثابت کند دانشگاه جاسوس پرور مذکور یکی از مراکز امنیتی حساس و محرمانه شوروی و روسیه است؛ اما عجیب است که نویسنده توضیح نداد یک مجموعه امنیتی فوق سری چطور اسناد وابستگان خود را به راحتی در اختیار رقیب اطلاعاتی خویش یعنی ایالات متحده قرار می دهد؟!
نویسنده کتاب، مهندس بازرگان و دولت او را نیز وابسته به شوروی و ضدآمریکایی قلمداد کرد و نگفت چرا مصطفی چمران وابسته به شوروی با کوموله های وابسته به شوروی آن گونه وارد جنگ می شود، یا چرا موسوی خوئینی های وابسته به شرق، به ادعای همین کتاب، بیشترین نقش را در روی کارآمدن خاتمی غرب گرا برعهده داشته است و یا چرا دولت موقت شرق زده در مخالفت با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا که مطابق ادعای کتاب توسط عناصر شوروی صورت گرفته، استعفا می دهد؟!
تحریف واقعه دلخراش سینما رکس، تحریف قیام علما بر ضد اصلاحات آمریکایی شاه در موضوع تقسیم اراضی و تخفیف آن به مخالفت صرف با حق رأی زنان، انتساب همه ترورها و انفجارهای منجر به شهادت مقامات، به خود مسئولان و ...مجموعه ای از دروغ های سبک آمدنیوزی و سطحی مندرج در این کتاب است که پاسخگویی به آنها واقعاً جز اتلاف وقت نیست.
راستش اگر از من بخواهید نام دیگری برای کتاب رفیق آیت الله انتخاب کنم، می گویم شنود اشباح2!
رفیق آیت الله به سبک شنود اشباح رضا گلپور به نگارش در آمده و به نوعی مکمل آن محسوب می شود. حجیم سازی کتاب با چسباندن انواع متون با ربط و بی ربط به منظور برجسته سازی پیشینه تحقیقاتی اثر، یکی از ویژگی های مشترک این دو کتاب است، اما ویژگی مشترک دیگر، استمرار اتهام پراکنی در وابسته نشان دادن جمعی از موثرین انقلاب به بلوک شرق و زیر سوال بردن حرکت استکبارستیزانه دانشجویان انقلابی در تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست.
یادم است وقتی کتاب شنود اشباح منتشر شد به رغم آن که مطالب آن دل هواداران یکی از جناح ها را شاد کرد؛ اما حسین شریعتمداری شاید نخستین نویسنده اصولگرایی بود که به رد مطالب آن پرداخت و داستان فاقد سند تحصیل موسوی خوئینی ها در پاتریس لومومبا را ساختگی دانست. حسین شریعتمداری تأکید کرد که به رغم اختلافات اساسی با شخص موسوی خوئینی ها و اصلاح طلبان نباید هر ادعایی را برای خوشآمد یک جناح و تخریب رقیب مطرح نمود و زمینه تقبیح رفتارهای انقلابی و تاریخ ساز مثل فتح لانه جاسوسی که از سوی حضرت امام، انقلاب دوم لقب گرفت را فراهم آورد.
آن طور که شنیدم رضا گلپور بعدها به دلیل ارتباط با بیگانه، دستگیر و بازداشت شد. نویسنده رفیق آیت الله با استناد به کتاب شنود اشباح گلپور، یک بار دیگر وابستگی موسوی خوئینی ها به کا گ ب را طرح نموده و جالب است در حالی که بخشی از متن مصاحبه نامبرده با یکی از نشریات در رد کتاب شنود اشباح را منتشر کرده در بالای آن این تیتر را انتخاب نمود: "موسوی خوئینی ها تحصیل در دانشگاه پاتریس لولومبا را تکذیب نکرد!
یعنی یک جاسوس حرفه ای با اندیشه مارکسیستی آن قدر تقوا دارد که مراقب است حتی در دفاع از خود و جلوگیری از شناسایی و افشای اسرارش، خدای ناکرده مرتکب گناه دروغ نشود!
امیرعباس فخرآور زحمت کشید و این اثر حجیم را گردآوری کرد؛ ولی خوب انصافاً نوع استدلال های ضعیف او زحماتش را هدر داد و ثابت کرد نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده برای تشکیک در خط و مشی انقلاب مستقل و اسلامی مردم ایران بیش از این به مطالعه و بحث و بررسی نیاز دارند.
به نظر می رسد شتاب زدگی در تخریب وجهه آیت الله خامنه ای که به اذعان همه تحلیل گران دوست و دشمن در امور بین الملل، نخ تسبیح مبارزان جبهه جهانی مقاومت به خصوص در منطقه خاورمیانه قرار گرفته، عمال اصلی تزلزل در بنیان منطق و مبانی تحلیلی محوری در تألیف این اثر محسوب می شود. راستی این نویسنده به ظاهر میهن پرست، آیا حاضر است درباره جنایت های بی شمار ایالات متحده در حق مردم کشورش، مثل کودتای 28مرداد، جداسازی بحرین از مام میهن، حمایت از ارتش متجاوز بعث، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تحریم اقتصادی و دارویی مردم و ... هم لااقل یک مقاله منتشر کند؟