اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۵ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

الکتاب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۵۷ ب.ظ

پانزده قرن گذشت. خواستند جلوی نشر آیات قرآن را بگیرند نشد. خواستند تحریفش کنند نشد، مشابهش را بیاورند نشد، ردش کنند نشد، طردش کنند نشد، تمسخر کنند نشد، شبهه بیندازند نشد، خب آتشش میزنند. این استیصال در واقع اعتراف به اعجاز قرآن است اذعان به شکست در تقابل با کلام وحی و مهر تأییدی است بر این ادعای خداوند رحمان که فرمود: انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون. 

غرب با همه داشته های فلسفی و مکاتب مادی و ادعای روشنفکری و تمدن و آزادی و فرهنگ و حقوق بشر و ابزارهای محیرالعقول هنری و رسانه ای در مقابل تنها یک کتاب که هزار و چهارصد و اندی سال پیش توسط پیامبری فاقد توان خواندن و نوشتن از سوی خداوند به دست بشر رسید کم آورده و عصبانی است.

 

قرآن به سر/علی رضا بدیع – پایگاه خبری تحلیلی وهار

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیت المال، بیت الحال نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۸ ب.ظ

photo_2023-07-21_18-44-27_v954.jpg

photo_2023-07-21_18-44-21_5ch.jpg

 

با استفاده از ماشین دولتی، خانوادگی در روز تعطیل برای تفریح به لب چشمه روستای دیوا در بندپی غربی بابل رفته اند.

جمعه، 30 تیر 1402، سومین روز محرم الحرام، ساعت 18

مشغول خواندن خاطره ای از شهید قاسم تازیکه به قلم محمود محمدزاده هستم که البته هنوز منتشر نشده است. پیامک بالا به دستم رسید. پرسید عکس بگیرم؟ گفتم بگیر.

قاسم تازیکه پاسدار بود. لباسش خیلی وصله و پینه داشت. دوستش به او گفت چرا از تدارکات لشکر لباس نو نمی گیری؟ جواب داد: این لباس از پول بیت المال است. بیت المال میدانی یعنی چی؟ یعنی پولی که متعلق به مردم کارگر و پیر و درمانده است. من لباس پینه بسته می پوشم تا دیگر دست کسی در این مملکت پینه نبندد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اصرار بر گناه کوچک

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۲۰ ب.ظ

سبک زندگی :: اشک آتش

 

مقابله با گناه کوچک فراگیر باید در اولویت باشد.

جرم یک اختلاسگر از جرم یک کیف قاپ بالاتر است؛ اما اگر همین کیف قاپی در حال تبدیل شدن به رویه ای معمول در جامعه باشد برخورد با آن اولویت بیشتری پیدا میکند. چرا که دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد بود. اینجا دیگر بحث امنیت جامعه در میان است.

البته حاکمیت اسلامی موظف است با همه تخلفات چه کوچک و چه بزرگ برخورد کند. 

بی حجابی نسبت به خیلی از جرم ها شاید چندان بزرگ به نظر نرسد اما وقتی تبدیل به یک حرکت جمعی ضد اخلاقی میشود مواجهه با آن از اهمیت بالاتری برخوردار خواهد بود. بماند که همین بی حجابی فراتر از موی سر به نمایاندن سایر نقاط بدن نیز سرایت کرده است.

اعتراف به گناه از این جهت بدتر از خود گناه تعبیر شده که منجر به عادی سازی گناه، اباحه گری، قبح شکنی و جرأت دیگران نسبت به انجام آن میگردد. اصرار بر ارتکاب گناه کوچک، از مصادیق گناهان کبیره است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منهای عدالت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

برای ما چه فرقی میکند چپ باشد یا راست، مدافع هیچ مسئولی نیستیم مگر با عیار خدمت و صداقت. هر که دغدغه کار داشته باشد و مرام دین و آزادگی و آخرت گرایی و گناه گریزی و بیداری و بیدارگری در زمره حزب الله است هر که دنبال خیانت و خباثت و نفاق و لذت و شهوت و منفعت باشد از حزب شیطان ولو با ریش و عمامه.

ما منتظری ها و سید مهدی هاشمی ها و رفیق دوست ها و اکبر طبری ها و رفسنجانی ها و... را پشت سر گذاشته ایم مدیر کل ارشاد گیلان که عددی نیست.

اما

نهادهای اطلاعاتی و نظارتی! سر جدتان درست کار کنید.

تبعیض در برخورد قانونی با دانه درشتهایی مثل طبری و مافیای پتروشیمی و فولاد و بانکداری و ... قابل دفاع نیست. مردم انقلاب را با عدالت محک میزنند. اگر آموزش و بهداشت و رفاه و سربازی و اقتصاد و اشتغال و... از مدار عدالت خارج باشد عمر انقلاب به اتمام میرسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شام غریبان!!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۰ ق.ظ

 

بچه بودیم با رفقای هم سن و سال قرار گذاشتیم دهه محرم هر شب به یکی از محله های اطراف برویم و مسجد و تکیه و هیات آنها را تماشا کنیم. فقط یک جا بود که صحنه خوبی ندیدم و در ذهنم سوال ایجاد شد. در یکی از محله ها مردها داخل تکیه نشسته بودند زیر پنکه سقفی. زنها باید در حیاط می نشستند حیاط که چه عرض کردم لا به لای علفزار قبرستان پایین تکیه در دل تاریکی. بعد از مراسم نوبت به شام که رسید ابتدا به مردها شام دادند بعد نوبت به خانمها رسید آنهم با چه وضعی. شاید باورتان نشود داخل ظروفی که مردها غذا خورده بودند بدون آنکه شسته شود دوباره غذا ریختند و دادند دست زنها! پرسیدیم گفتند هر شب اوضاع همین طور است.

عرض کردم که فقط در یک محل این برخورد بد را دیدم. سایر محله ها شکر خدا با درایت بهتری مواجه بودند.

حالا بعد از گذشت سی و پنج سال از آن خاطره کدر، مسجدی را در منطقه ای فرهنگی دیدم که مردها موقع مراسم عزاداری زیر کولر لم می دهند اما خانمها که لباسشان از ما مردها بیشتر است را فرستاده اند به محوطه بیرونی مسجد در گرمای تابستان بدون هیچ وسیله خنک کننده...

از هر امامی که بخواهیم سخن بگوییم نمیتوانیم از عدالت و انصاف و اخلاق نگوییم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با مسلم شروع میکنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۵ ق.ظ

موضوع: "مقایسه امتحان حضرت ابراهیم (ع) و امام حسین (ع) و پاداش آن‌ها" -  اللهم عجل لولیک الفرج، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)،الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی  مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

میخواهی وارد محرم شوی باید مسلم باشی. رمز ورود به نهضت حسینی، اسلام است. تسلیم خدا بودن در زبان و بیان و قلم و ادعا نیست. مسلم غریبی کشید، تشنگی کشید، جراحت دید، اسیر شد، در یک قدمی شهادت هم به یاد حسین بود و دلسوز قیام خونینش.

رضا اسماعیلی را که سر می بریدند، بی تابی نکرد، گریه نکرد، نترسید، مردانه ایستاد و  گفت: یاعلی.

همایون مسکوب در فکر خودش غوطه ور بود. در دو راهی مرگ و زندگی، در کوران حادثه و حماسه پایش خواهد لغزید یا نه؟ روی مین که خوابید و معبر را باز کرد نفس راحتی کشید که در معرکه امتحان سربلند شده است.

مادر احمد کشوری بعد از شهادت او محمدش را هنگام نماز شب در هاله ای از نور دید. فهمید این پسرش هم ماندنی نیست. بی تاب نشد. نگفت که نرو. سفارش کرد راضی نیستم ساده و معمولی شهید شوی. مثل احمد بجنگ و شهید شو.

مصطفی چمران همه داشته های مادی عالم را داشت و در راه خدا هدیه داد.

حسین لشکری 18 سال اسارت کشید. هشت سال انفرادی بود. انواع بیماری ها به جانش افتاد. حاضر نشد به خواسته دشمن تن داده و  بر ضد کشورش مصاحبه کند.

عباس بابایی تسلیم خدا بود. هر چه مقامش بالاتر میرفت سختی بیشتری به جان میخرید. خانه سازمانی اش از همه محقرتر بود. خم میشد بچه شهید یا جانباز را روی دوش سوار می کرد و بر لبش گل لبخند می نشاند. لحظه وصال که فرا رسید با تن رنجور و نفس های شمرده اش زمزمه کرد: مسلم سلامت میکند یاحسین.

خون نوزاد شش ماهه را اباعبدالله به آسمان پاشید. سرش را بالا گرفت و گفت: هوّن علیّ ما نزل بی انّه بعین الله. آسان است برای من تحمل این مصیبت وقتی می دانم که خدا می بیند.

مشهورترین فرمانده نظامی دنیا، در خانه سازمانی زندگی میکرد. یک متر زمین و ملک و پس انداز نداشت. گاهی هم پول قرض میگرفت. سفارش کرد عشق دیده شدن نداشته باشید. بدانید آنکه باید ببیند می بیند.

ابراهیم هادی خوش تیپ و خوش قیافه بود. دخترها براندازش کردند و تکه ای انداختند. رفت موی سرش را از ته تراشید. مبادا به خاطر زیبایی و اندام او کسی به فکر گناه بیفتد.

محمد گلدوی زن داشت و دو بچه. تازه شغل درست حسابی گیرش آمده بود. شک نکرد. عامل انتحاری را چسبید از زمین بلندش کرد و به بیرون مسجد برد تا جان همه را نجات دهد به قیمت یتیمی فرزندانش.

خمینی را گفتند به پناهگاه برو. گفت همه که نمیتوانند به جای امن بروند.

علی محمودوند فرزند بیمار داشت. مجید عسکری فرزند نابینا داشت. سید روح الله عمادی از دردی که فرزند خردسالش می کشید در عذاب بود و اشک می ریخت؛ اما همه آنها در معرکه امتحان، خدا را بر تمام تعلقات خویش ترجیح دادند. پدر سید روح الله عجمیان پیکر اربا اربای جوانش را تا معراج شهادت بدرقه کرد و گفت سهم من از سفره انقلاب، وجود رهبری و اهتزاز پرچم اسلام است.

شیطان در قالب انسانی دلسوز نزد هاجر رفت و گفت چه نشسته ای که ابراهیم میخواهد فرزند زیبا و دردانه ات را قربانی کند. هاجر آرام و  مطمئن پاسخ داد اگر پیامبر خدا چنین میخواهد من حرفی ندارم.

مسلم باش تا احرام محرّم ببندی و در عرفه عاشورا، حج وصال با حق مطلق و کعبه جاودانگی را نصیب خود سازی. سپاه حسین، مسلم میخواهد آن را که در دو راهی خود و خدا، کم نیاورد و شک نکند. انما المومنون، الذین آمنوا بالله و رسوله، ثم لم یرتابوا، بعد از ایمان مرحله یقین است، اینکه در راه حق مبتلا به تردید نشوی و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله، اولئک هم الصادقون. رستگاری در اسلام است و محو شدن در قدرت اختیار و اراده حق. اگر راست میگویی که اسلام آوردی در همه زندگی ات مسلم باش. خودت را خرج کن. برای خدا قدم بردار و جز او و راه او را نبین.

حسین دخانچی قطع نخاع بود. گازهای سمی بدنش را دچار عفونت کرد. خیلی درد می کشید. تکه ای کاغذ برداشت بالای سرش نصب کرد. با خط خوش روی آن نوشته بود: چرا پای کوبم؟ چرا دست یازم؟ مرا خواجه بی دست و پا می پسندد.

همسر مهدی آقاجانی دیده بود او زیر مشکلات خم به ابرو نمی آورد و در دل سختی ها این جمله از زبانش نمی افتاد: الهی رضاً برضائک. روز تشییع مهدی، دلش پر درد بود اما در هر قدم با او همکلام شد: تسلیماً لأمرک، لا معبود سوائک...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دخترم مائده

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۸ ب.ظ

کتاب خاطرات واقعی دخترم مائده - نقد و نظرات درباره کتاب خاطرات واقعی دخترم  مائده - بهخوان

 

همین اول کار قبل از اینکه متن مرا بخوانی بگو الحمدلله. خدا را شکر کن حتی اگر فقیری، بدهکاری، بیماری، مستأجری، شوهر نداری، بدبختی باز هم بگو خدایا شکرت. همین که هستیم، نفس میکشیم، دور همیم، یک روز عادی را میگذرانیم، الحمدلله و البته هیچ نعمتی بالاتر از شکرگذاری نیست.

کتاب "دخترم مائده" خیلی اتفاقی به دستم رسید مثل سایر کتابهایی که اخیرا در وبلاگ معرفی میکنم. بن خرید کتاب از وزارت ارشاد شامل حالم شد و گشتم داخل سایت هر کتابی که ارزان تر بود و چاپ قدیم، خریداری کردم. هر کدام که خواندم نظرم را همین جا با شما دوستان وبلاگی به اشتراک گذاشتم. اما

این کتاب "دخترم مائده" که از قضا نویسنده اش یک دکتر فیزیوتراپ بابلی است بنام عباس غلامی از همه کتابهایی که این ایام خواندم متفاوت تر بود. اشکم را خوش انصاف در آورد آن هم نه یک بار و دو بار ...

ضمن احترام به دوستان همشهری خودم که در عرصه نشر زحمت میکشند اما چندباری حسرت خوردم که کاش این کتاب را یک ناشر حرفه ای تر با قدرت توزیع بالاتر منتشر میکرد. این داستان واقعی کاملا مستعد ساخت یک مستند و یا حتی فیلم سینمایی است به خصوص در شرایطی که شکر خدا همه شاهدان عینی زنده اند و حضور دارند و دسترسی به مدارک قابل بررسی و اثبات مدعا راحت تر است.

مائده دختر سیزده ساله نازنین و آفتاب مهتاب ندیده یک خانواده مرفه شمالی که خوشی زده است زیر دلشان و برای تنوع و رهایی از یکنواختی امکانات مترقی رفاهی، عزم اقامت به کشور دوست و برادر کانادا را دارند به ناگاه دچار نوعی سخت از بیماری سرطان میشود که هفتاد درصد مبتلایان به آن در طول درمان، جان شیرین خود را از دست داده اند.

دکتر عباس غلامی بخش هایی از رنجی که در آن مدت کشید را بر زبان قلم جاری ساخته و توصیف نموده طوری که چهارستون بدن آدم را به لرزه در می آورد. فیزیوتراپ همشهری ما که از قضا روحی لطیف و دلی نازک و عاطفی دارد مدتی البته از روزنه نور هدایت اهل بیت فاصله گرفته بود که به توصیه و تشویق خواهرانش دوباره به دامان معنویت و خلوتگاه آغوش حق بازگشت و مراد خویش را ورای تکاپوی اجتناب ناپذیر علم طب، از ساحت قدسی ملکوتیان طلب نمود تا آنکه دست عنایت خدا را دید و ...

چند سال پیش با دوست پزشک متخصصی در مشهد بحث میکردم. آن موقع که ما طلبه ها دریافتی مان از حوزه حدود هفتصد هزار تومان بود او ماهی پنجاه میلیون تومان به گفته خودش درآمد داشت. انواع امکانات مادی هم در اختیارش بود. میگفت شما چون فقیر هستید خدا را می پرستید. گفتم ما چون غنی هستیم پول را نمی پرستیم. میگفت چون نقص و نیاز را حس میکنید مثلا شفا میخواهید و... خدایی را برای خود ساخته اید. جوابش را دادم و البته این را هم گفتم حتی اگر چنین باشد بگذار همین مردم فقیر و نیازمند و ضعیف تکیه گاهی در عالم معنا داشته باشند، ناامید نمانند و ... پول و علم و قدرت و شهرت، حلّال همه مشکلات نیست.

دکتر عباس غلامی یک جایی از کتاب می گوید که در کنار همه تلاشهای درمانی به دعا هم پناه آورد. یک آدم معمولی به او گفت دعاها مثل تیرهایی هستند که از همه طرف پرتاب میشوند ان شاءالله یکی شان به هدف نشسته و اثر میکند. چقدر با این سخن آرام شد. از همه خواست برای دخترش دعا کنند. دعاها بالاخره اثر کرد. در روایات هم دعا را سلاح مومن دانسته و توصیه شده برای همدیگر دعا کنید که دعای غیر در حق انسان به اجابت نزدیکتر است.

کتاب دخترم مائده را بخوانید و با یادی از امام رضا، حسین بن علی و مولایمان ولی عصر در خلوت خود اشک بریزید. ما همه فقیریم و بدون خدا، هیچ. انسان ضعیف است حتی در مقابل یک پشه و یا یک ویروس بسیار کوچکتر از پشه؛ این از منظر مادی. از نظر معنوی هم که هر آن احتمال غفلت و گناه و سقوط از ما دور نیست. هر لحظه به یاد خدا باشیم دل در گرو کفایت او بسپاریم حتی در حد بستن بند کفش، خدا را در نظر داشته و حمایتش را طلب کنیم.

و البته همچنان معتقدم خدا کسی را اسیر دو جا نکند، دادگاه و بیمارستان؛ من از این دو بیزارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اصل این اتفاق مبارک است

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۹ ق.ظ

چند راهکار ساده برای زنده کردن معماری ایرانی ــ اسلامی/ آپارتمان هایی با  طراحی حمام و دستشویی در یک جا!- اخبار تهران - اخبار اجتماعی تسنیم | Tasnim

 

ببینید شاید پیشنهاداتی که این دوستان مطرح کرده اند در جزییات قابل مناقشه و بحث و فحص باشد که قطعا همینطور است اما اصل این رویکرد را باید به فال نیک گرفت که عده ای جوان دلسوخته و با سواد در حوزه و دانشگاه دور هم جمع شده و فارغ از هیاهوی رسانه ای و غوغای اغواگر فضای مجازی، فراتر از سطح و پوسته به بررسی عمقی نیازهای تمدنی کشور پرداخته و الگویی را مبتنی بر آسیب های موجود و آرمانهای بر زمین مانده و اصول جهان شمول دین طراحی نموده اند. جالب است بدانید به رغم اهمال و قصور فکری بسیاری از مسئولان که درک کاملی از تئوری جهانی انقلاب اسلامی ندارند، خبر زیر باعث لرزه بر ستونهای رسانه ای دشمن شد. اینترنشال نخستین تریبونی بود که توجه به سبک زندگی ملی و اسلامی گنجانده شده در خبر زیر را برنتافت و بر ضد آن به تکاپو افتاد. اما اصل خبر:

"🔴شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی، بزرگ‌ترین راه‌حل‌هایی فقهی برای ایجاد تغییر در ۱۲ مسئله تمدنی در کشور را پیشنهاد داده است.

🔻تبیین و اجرای این بسته‌های تمدنی، وضع زندگی مردم را بهبود بخشیده و ما را یک گام به تمدن‌سازی نزدیک‌تر خواهد کرد.

📚این اولویت‌‌ها عبارت است از:
۱. الگوی ساخت مسکن ۲. الگوی مدیریت شهری ۳. الگوی سلامت کشور ۴. الگوی آموزش‌و‌پرورش ۵. الگوی محرومیت‌زدائی ۶. الگوی نگهبانی از نظام ۷. الگوی مدیریت راهبردی ۸. الگوی برنامه و بودجه ۹. الگوی تجارت کشور ۱۰. الگوی تنظیم و انتشار خبر ۱۱. الگوی تقنین کشور ۱۲. الگوی امنیت کشور

🔹این بسته حدود ۴۰۰ تصمیم زیرساختی، مشارکتی و ارتباطی را برای اداره جامعه به مجلس، دولت و قوه قضائیه پیشنهاد می‌کند."

 

نباید فراموش کرد که بالاترین هدف تهاجم فرهنگی دشمن یا همان اندلس سازی جامعه دینی، تغییر سبک زندگی به منظور دگرگونی در ذائقه ها و مطالبات و آرمانها و خنثی سازی انگیزه های معنوی و هویتی است. در مقابل آنچه که باید مهمتر از واکنشهای سطحی و شعاری و زودگذر مورد اهتمام نهادهای مقوّم نظام و اتاق فکرهای بالادستی اندیشه ورز انقلاب اسلامی قرار بگیرد اصلاح و احیای سبک زندگی اسلامی و ملی در راستای بسترسازی تربیت معنوی و انسانی و هویت محور است. صدمه تمدنی غرب به جامعه ایرانی صرف تغییر در وضع حجاب و ترویج فساد نیست. تقلید کورکروانه ما از سبک معماری و آموزش و هنر و تغذیه و بهداشت و مدیریت و بانکداری و... اجانب از ریشه ای ترین مصادیق نفوذ فرهنگ بیگانه در بطن امت اسلام است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خط قرمز مسئولان در مطالبه گری!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۰۷ ق.ظ

حجاب» تنها دغدغه متحصنین قوه قضائیه نیست | خبرگزاری فارس

 

طلاب و بسیجیان متحصن در مقابل قوه قضاییه چند مطالبه دارند که بارها در بیانیه هایشان بر روی آن تأکید کرده اند:


استرداد ۵۳۰ هزار میلیارد تومان که توسط گران‌فروشی شرکت های فولاد وپتروشیمی از جیب ملت غارت شده است
بستن پهنای باند پیام رسان های دشمن تلگرام و وات ساپ و اینستا. محاکمه کسانی که صدها هزار میلیارد تومان از اینترنت بین اللملی به جیب دولت یا خود می زنند.

جلوگیری فوری از بی‌حجابی و دیگر گناهان علنی 
 محروم کردن مکشفه‌ها از خدمات دولتی 
ساماندهی فوری فضای مجازی
 حمایت قاطع از آمران به معروف و ناهیان از منکر
 محاکمه‌ی سران فتنه، حسن روحانی، مفسدان اقتصادی اعم از ابر بدهکاران بانکی و شرکتهای فولاد و پتروشیمی عوامل اصلی گران سازی
احقاق حقوق عامه و برخورد قاطع با سلبریتی‌های اغتشاشگر و تحریک‌کننده‌ی اغتشاشگران 

 

از میان مجموع این مطالبات، مقابله محدود با کشف حجاب مورد موافقت مسئولان قرار گرفت و دو سه روز اخیر در حال پیاده سازی است. مقابله با مفسدان اقتصادی و رانتخواری و ... مورد توجه قرار نگرفت. به هر حال مسئولان هم برای خودشان خط قرمزهایی دارند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فعلا شلوارتان را بالا بکشید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ق.ظ

photo_2023-07-18_06-34-46_0bwt.jpg

 

باور کنید تو چشم ما نگاه میکردند و میگفتند یکماه دیگر چه می کنید؟ حکومت یکماه دیگر بیشتر دوام نمی آورد. شوخی و جدی میگفتم خیالتان تخت از قدیم گفته اند آخوندها چیزی را که بگیرند پس نمیدهند حالاحالاها حکومت تغییر نمیکند. صبح تا شب در بوق و کرنا می کردند که شما خبر ندارید مسئولان دارند یکی یکی اموالشان را می فروشند و فرار می کنند...

چند ماه گذشت؟ سران لمپن اپوزیسیون که علنا افتادند به جان هم. تذکر برای حجاب که دوباره شروع شد. لات های کوچه خلوت با خشتک پاره گرفتار چنگال قانون شدند. دولت هم این وسط دلار را به دو برابر قیمت رساند، کسری بودجه اش جبران شد و دوست و دشمن را نقره داغ کرد.

یک چیزی شنیده اید که سال 57 انقلاب شد و ژاندارم منطقه و مهره آمریکا سرنگون شد ولی نمیدانید انقلاب ما انگیزه الهی داشت، رهبرانی از جنس مردم و اهل علم و دانش و فضلیت داشت... شما شلوارتان را بالا بکشید شاهکار کرده اید. بیخود که نیست منتهای آمالتان شده است بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان و سلف مختلط. میوه های کرم خورده فضای مجازی را چه به درک معنای انسانیت و قیام و جهاد و شهادت؟ جنبشی که انگیزه اش حول محور شکم و حومه باشد نهایتا زیر پتو بالانس بزند شاهکار کرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عزراییل در نمیزند!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۷ ق.ظ

photo_2023-07-18_06-31-01_kukc.jpg

 

سید اولاد پیامبر مرحوم سید محمد حسینی نوجوانی 15 ساله بود اهل لاله آباد بابل که ناگهان دچار ایست قلبی شد و درگذشت. روز گذشته به خاک سپرده شد. از این نوع اخبار هر روز در گوشه و کنار جهان به گوش می رسد. مرگ، بزرگ و کوچک و فقیر و غنی نمی شناسد. به کسی هم خبر نمی دهد. برای همین گفته اند هر لحظه را لحظه آخر عمر دانسته و قدر آن را بدانید. چنین اتفاقاتی البته اگر در بلبشوی اغتشاشات رخ بدهد قطعا برچسب سیاسی به خود می گیرد اما حقیقت امر آن است که برای رفتن باید آماده بود. خدا به بازماندگان صبر بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دغدغه و حرکت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ق.ظ

لبخند یاسین: زندگی‌نامه و مجموعه خاطرات شهید محمدعلی لردی (جلیلی)

 

میدانید چرا شهدا حاجت می دهند؟ یک علت اصلی اش بر میگردد به این که آنها این دنیا در زمان حیات ظاهری هم موثر بودند و اهل دغدغه.

در زندگی هر شهیدی لحظاتی را ملاحظه خواهید کرد که دل بی پیرایه شان مملو از حس خیرخواهی برای دیگران بود. قدم برداشتن برای دیگران چه در بعد مسائل مادی و حل مشکلات زندگی و یا ابعاد معنوی و اصلاح گری از ویژگی های مطلق شهداست. حالا بماند که اصل مجاهدت و حرکت به سمت جبهه و حضور در خطوط نبرد با متجاوز هم شمه ای دیگر از وجه دغدغه مندی و تلاشگری شهداست چه اینکه همیشه پیرامون خود افرادی را دیده ایم که نسبت به وضع دیگران حسی نداشته و یا نهایتا به حرف و همدردی بسنده می کنند. اهل عمل کم هستند آنهم عمل با اخلاص و توام با معنویت و اعتقاد به توحید. اساسا خدا نگاه اجتماعی و دیگرخواهی دارد و از این رو بهترینهای امت رسول الله را از میان اهل حرکت و جهاد گلچین نموده و بالاترین مرتبه عرفان را برای آنان قائل است. چنین است که روح شهید نیز شاهد حقایق عالم بوده و به اذن خدا شفیع دنیا و آخرت مومنان قرار می گیرد.

این خاطره را هم از رزمندگان مختلفی شنیده ام افرادی که اهل یقین و اخلاص بودند با خواندن آیه وجعلنا از شرّ نگاه دشمن در امان می ماندند. یکی اش همین شهید نوجوان محمدعلی لردی که وقتی دید بعضی دوستانش اعتقادی به اثر این آیه ندارند بلند شد و سه خاکریز پیاپی دشمن را در روز روشن طی کرد و یادگاری نیز از سنگر خصم برای همرزمانش سوغات آورد.

کتاب لبخند یاسین را خواندم. مهمترین و برجسته ترین وجه این اثر سادگی متن و صفای باطن نگارنده است که ظل عنایت شهید، پرتویی از انعکاس نور وحدانیت وجود شهدا را در قالب کلمات، ترسیم نموده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از شانس ما!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۱۰ ق.ظ

اگر محمد صادقی در انگلیس بود چه رفتاری با وی انجام می‌شد؟+ فیلم و عکس |  خبرگزاری فارس

 

محمد صادقی پیش تر در مصاحبه ای گفته بود که پدرش بابلی و مادرش اهل آمل است! البته مازندران فرهیختگان بسیاری دارد حالا بعضی هم اینطوری تو زرد از آب در می آیند. قابل توجه بعضی عزیزانی که اصرار دارند به هر قیمتی شده همسر شمالی پیدا کرده بلکه به این واسطه جای پایی برای اقوام در نقاط خوش آب و هوا پیدا کنند!

این بابا را اینطور نگاه نکنید چلغوز و مسخره است، همین فردا پس فردا که آزاد شود می رود آنطرف آب و میشود رهبر اپوزیسیون، محمد حسینی را که یادتان هست و ایضا حمید فرخ نژاد و شاهین نجفی و علی کریمی و...

گذشت آن زمانی که لیدرهای جریانهای سیاسی و فکری با هر گرایش مادی یا معنوی، چپ یا راست، از میان فرهیختگان و اندیشمندان و فضلای جامعه بودند الان هر کی لمپن تر و دلقک تر و پخمه تر باشد ادعایش برای راهبری فکری جامعه بیشتر است و پخمه تر از آنها هم جماعتی هستند که سر را پایین انداخته و دنبالشان راه می افتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برد شیرین

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۸ ب.ظ

هر چقدر در مسابقات جهانی والیبال بزرگسالان تحقیر شده و حالمان خراب شد در مسابقات جوانان زیر ۲۱ سال جهان سربلند و پرافتخار ظاهر شدیم.

قهرمانی ایران عزیز مبارک. آقای والیبال جوانان جهان شدیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از آرشیو تصاویر و استوری

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۰۳ ب.ظ

photo_2023-07-16_04-46-40_tvs2.jpg

photo_2023-07-16_04-46-47_2cfd.jpg

photo_2023-07-16_04-46-53_wykz.jpg

photo_2023-07-16_04-47-00_tctf.jpg

photo_2023-07-16_04-47-09_fvsl.jpg

photo_2023-07-16_04-47-16_y8ja.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آب گل آلود!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۵۴ ق.ظ

photo_2023-07-16_04-46-25_lpej.jpg

 

حدود دوماه است که رسانه ها و جریانهای انقلابی به انتخاب غیر قانونی سلاح ورزی بعنوان رییس اتاق بازرگانی اعتراض میکنند در حالی که نهادهای نظارتی و بازرسی و امنیتی و قضایی در سکوت مطلق به سر میبرند. انتشار عکس آقا محمدی در کنار سلاح ورزی که موجب شوک بعضی جریانهای انقلابی کم تجربه شد یکبار دیگر نشان داد آب گل آلودتر از سطحی است که تصور میکردیم. راستی بد نیست به این بهانه نامه سرگشاده وحید جلیلی پیرامون آقامحمدی را که چند سال پیش منتشر شد هم جستجو و مطالعه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صدام شهید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۸ ب.ظ

photo_2023-07-15_18-19-52_g3qn.jpg

 

شهید عبدالرضا تمیمی..فرزند آزاده و شهید حاج‌ صدام تمیمی ..معروف به پیرترین رزمنده جمهوری اسلامی ایران از شهر حر، توابع شهرستان شوش ... محل اسارت پدر شهید عبدالرضا تمیمی ..منطقه فکه ..

 

مطلب بالا را امروز در کانال سنگر شهدا خواندم یاد خاطرات دوستان آزاده افتادم. از چند نفر این ماجرا را شنیده ام که آزاده پیرمردی بود اهل خوزستان به نام صدام. انقلابی و نترس بود و سر به سر سربازان دشمن می گذاشت. نام او البته فرصتی بود برای گشودن باب مزاح بین اسرا بر سر اسم صدام و اگر هم بعثی ها چیزی می شنیدند اسرا با قیافه ای مظلوم مدعی می شدند که منظورشان به آن صدام نیست این صدام را می گویند!

گاهی سربازان عراقی به او تشر زده یا حتی بی توجه به سن و سال و ریش سپیدش او را مورد آزار و شکنجه قرار می دادند که چرا نام مقتدای ما را روی خودت گذاشتی؟! پیرمرد هم البته با خونسردی و حق به جانب جواب می داد: من از رهبر شما بزرگترم بروید یقه او را بگیرید که چرا اسم مرا روی خودش گذاشته است!

امیدوارم دوستان خوزستانی درباره این صدام شهید که گویا بر اثر عوارض ناشی از جانبازی و اسارت به فرزند شهیدش پیوسته تحقیقی انجام داده و اثری ماندگار منتشر کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو ماشال!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ

تاریخ شفاهی :: مروری اجمالی بر کتاب «دو ماشال»

 

کتاب دوماشال، خاطرات آقای ماشاءالله حرمتی به قلم خانم مهین سماواتی را خواندم و لذت بردم. توصیه میکنم مطالعه این کتاب را از دست ندهید. به بچه های رزمنده همدان ارادت دارم و این کتاب هم که به قلم یک رزمنده همدانی بود اراداتم را به این عزیزان بیشتر کرد.

محتوای خاطرات از نظر سوژه، جالب و جذاب بود. به خصوص از این بابت که راوی رزمنده ای شرّ و شور دار بود و در عین حال به معنویت و خودسازی هم اهمیت میداد. حضور فعال او در عرصه های مختلف نبرد به خصوص در خطوط مقدم و جنگ تن به تن از مرزهای غرب تا جنوب کشور، وزن خاصی به درون مایه خاطرات داده بود. قلم خانم سماواتی هم زیبا بود از پردازش های بی جا و وقت گیر و حجیم سازی کتاب پرهیز کرد. البته به نظرم لازم بود در خصوص ثبت بعضی اطلاعات جغرافیایی و انسانی مرتبط با جبهه و مناطق درگیری، دقت نظر بیشتری صورت گرفته و دستنوشته راوی به طور مستقیم در قالب مصاحبه بررسی بیشتری میشد. گاهی راوی خودش منظوری که مد نظر دارد را متوجه است و با این پیش فرض که خواننده هم اطلاعات کاملی دارد از توضیح بیشتر و رفع ابهام گذر میکند.

بسیار علاقمندم از خاطرات رزمندگان استانهای مختلف بهره مند شوم. گویا هر چقدر استانها محروم تر باشند روایت مکتوب کمتری از حماسه رزمندگان آن خطه ثبت و نشر پیدا کرده که البته نقصی غیر قابل کتمان برای گنجینه دفاع مقدس به شمار می رود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم غیرت بالاست

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۱۸ ب.ظ

photo_2023-07-14_11-25-19_ey6t.jpg

 

این سنگ نورد به ظاهر ایرانی را دیدید که پرچم مقدس کشورش را برای خوشآمد دشمن در فرانسه روی زمین کشید؟ چقدر هزینه میشود برای چنین افرادی تا بتوانند رشد کنند و در میادین ورزشی بدرخشند ولی همیشه هم طلبکار و نانجیب هستند؟ خنجری که از پشت به مردم کشورش زد دردناک و تأسف آور بود؛

حالا

این تصویر را ببینید برای همین هفته گذشته است. تشییع پیکر جانباز و آزاده مرحوم حسین منصف در بابل، آن که آن وسط پرچم ایران را به دست گرفته سرکار خانم طوبی اکبرنیا همسر مقاوم حسین منصف است که پشت تابوت مرد سالهای سخت زندگی اش مثل کوه قدم بر می دارد.

میدانید چرا میگویم سالهای سخت؟ حسین رفته بود جبهه که برگردد و بساط عروسی را سر و سامان بدهد اسیر شد حدود هفت سال در چنگال دشمن ماند با آینده ای مبهم و نامعلوم. به نامزدش نامه نوشت که قدر جوانی اش را بداند و آزاد است که برود دنبال سرنوشت و زندگی خودش و مختار است که از انتظار نامشخص و دلهره آور چشم به راهی در امان مانده و .... زن ایستاد و جوانی اش را پای همسر اسیرش ریخت. صبر کرد تا برگردد. در این سالها هم که حسین از دویدن در راه شهدا و انقلاب و احیای ارزشها و فعالیت فرهنگی تا ایستادگی در عرصه عدالتخواهی و حق طلبی، تاوانی سترگ داد و آماج تهمتهای ناروایی چون بی دینی و ضدیت با انقلاب و ولایت و وابستگی به بیگانه و ... قرار گرفت، بارها دادگاهی شد و غیرقانونی به زندان افتاد و کتک خورد، ناجوانمردانه شلاق جفای مافیای فساد را بر تن رنجور خویش خرید و... باز هم پا به پای همسرش ایستاد و کم نیاورد. شب آخر نیز حسین و طوبی کنار هم، موکب جشن غدیر را برپا کرده بودند. حسین در کنار نفس های نگران و ملتهب همسر، دست در دست دوستان شهیدش سپرد و به ملکوت غیرت و مردانگی پیوست.

روز تشییع حسین به سفارش او پرچم ایران و تصاویر منوّر شهدا و شعائر دین و انقلاب، زینت بخش محفل انس یاران صدیق اسلام و میهن عزیزمان بود. مسئولین بدانند روی دیوار چه کسانی نقاشی می کشند. یاران صادق انقلاب پرچم غیرت و وطن پرستی را با خون دل برافراشته نگاه میدارند. مثل مادر شهیدان احمد و محمد کشوری که دو فرزند جوان و رشیدش را در راه حفظ کیان مملکت داد و می گفت افتخار میکنم پرچم ایران را روی دوش بگیرم و در خیابان راه بروم. مثل بهنام محمدی سیزده ساله که دستانش غرق خون شد تا خودش را از طنابی زمخت بالا بکشد، خطر تیر مستقیم دشمن را به جان بخرد، پرچم ارتش متجاوز را از بلندای ساختمانی در خرمشهر پایین کشیده و پرچم ایران عزیز را به اهتزاز در آورد و بعد که خواستند دستان مجروحش را باند پیچی کنند نگذاشت و گفت این باند و دوا بماند برای رزمنده هایی که آن جلو از دشمن تیر و ترکش میخورند. مثل پدر سید روح الله عجمیان که سی ماه سابقه جبهه داشت اما کارگر فصلی بود و در خانه ای محقر در محله ای محروم زندگی میکرد، جوان رعنایش زیر تازیانه و مشت و خنجر یزیدیان له شد، از او پرسیدند سهمت از سفره انقلاب چه بود لبخندی زد و  پاسخ داد: من سهمم را از سفره انقلاب گرفته ام، سربلندی میهن و سرافرازی پرچم ایران...

ایران با فرزندان حقیقی و بی ادعایش تا بیکران تاریخ، سرافراز مانده و نام قهرمانان راستینش هرگز فراموش نخواهد شد.

 

photo_2023-07-14_11-25-26_i2m.jpg

عکس از سرکار خانم نرگس رضازاده

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بدون فیلتر شکن کامروا شوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۳ ق.ظ

روزنامه اینترنتی فراز: به تازگی آگهی‌هایی عجیب باب شده که در نوع خود بی‌سابقه هستند، آگهی‌هایی که مربوط به میهمانی های شبانه و یا دورهمی های دوستانه است. البته با حضور خانواده!

آگهی‌ عجیب برای حضور در پارتی‌های شبانه مشکوک

این روزها دیگر بسیاری از مردم برای خریدهای روزمره به خوشان زحمت بیرون رفتن از منزل را نمی دهند و حتی بیشتر خریدهای سوپر مارکتی را هم از طریق سایتهای فروش اینترنتی انجام می دهند.

اما گاهی در بین افرادی که عادت دارند خرید و فروش های خود را از طریق آگهی‌های وب‌سایت‌های مجازی  ا‌نجام دهند، هر از گاهی با تبلیغاتی عجیب رو به رو می شوند و خیلی از اوقات با به اشتراک گذاری در صفحاتی شخصی خود، سوژه ای برای خنده و سرگرمی ایجاد می‌کنند.

با این حال در برخی از سایت‌ها آگهی‌های عجیبی منتشر می‌شود که در فضای مجازی دست به دست میچرخد، در بعضی از این آگاهی‌های عجیب و هنجار شکن با کلیدواژه‌های خاص برای درخواست رابطه‌های جنسی با عناوین مختلفی همچون مدلینگ، منشی، خانم جهت امور منزل، ماساژور، لباس زیر زنانه و یا میز بیلیارد، پارتنر مطالعه و کفش مجلسی زنانه با قیمت توافقی به چشم می‌خورد.

در واقع برخی از عوامل باند‌های فساد با توجه به حضور گسترده و قابل توجه کاربران فضای مجازی در سایت‌ها و سرویس‌های اینترنتی از بستر‌های رایگان این‌گونه سایت‌های تبلیغاتی استفاده کرده و جهت بازاریابی و گسترش شبکه فاسد خود بهره می‌برند؛ در این میان هستند افرادی که تبلیغات عجیب در قالب یک جرم را به راحتی و بدون هیچ نظارتی انجام می‌دهند.

ماجرای فروش کفش زنانه یکی از این موارد بود، که کاربران سودجو در سایت دیوار با ارائه فروش یک کفش جلو باز و استفاده از عبارت‌های خاص در تبلیغ سعی می‌کردند تا خدمات خود را به صورت پنهان ارائه دهند؛ موضوعی که حتی باعث گمراهی برخی از کاربران شده بود بعد از گفتگو یا چت فرد درخواست کننده متوجه می‌شوند که در واقع منظور از فروش کفش ارائه خدمات جنسی بوده است.

آگهی‌ عجیب برای حضور در پارتی‌های شبانه مشکوک

یک نمونه دیگر از این نوع آگهی‌ها مربوط به اجاره سوئیت‌های شبانه‌روزی بود، اغلب این اجاره بها‌ها به صورت نامتعارف قیمت گزاری شده بودند و بدون هیچ قید و بندی از شناسنامه گرفته تا مدرکی که ملاک دوستی یا فامیلی باشد اجاره داده می‌شد.

ماجرا به همین جا هم ختم نمی شود و گاهی افراد پا را فراتر از مسائل جنسی نیز گذاشته و تبلیغاتی مانند انجام دعوا یا زورگیری و یا شرخری را نیز در سایت‌هایی مانند دیوار گذاشته اند.

اما به تازگی آگهی های عجیب دیگری باب شده که در نوع خود بی‌سابقه هستند، آگهی‌هایی که مربوط به میهمانی های شبانه و یا دورهمی های دوستانه است.  نکته جالب آنکه هیچ یک از این آگهی‌های شماره تماس ندارند و یا شماره تماس خود را مخفی کرده‌اند و فقط از طریق چت می‌تواند ارتباط برقرار کرد.

آگهی‌ عجیب برای حضور در پارتی‌های شبانه مشکوک

برای آنکه بتوانیم سر از کار این افراد در بیاوریم در سایت فراز به چند نفر از این آگهی کننده پیغام فرستادیم، مشخص شد که برای شرکت در اغلب این دورهمی‌ها باید به همراه خانواده حضور داشته باشی، مجالس معمولا ۶ یا ۸ نفره و به ندرت ۱۰ نفره هستند، هیچ کدام درخواست ورودی اولیه نکردند و به صورت رایگان بود، موسیقی،  رقص و سرو مشروبات الکلی هم جز برنامه عادی این‌ها بود.

لازم به ذکر است که این نوع مهمانی‌ها از سالهای گذشته در تهران و سایر شهرها رواج پیدا کرده بود و کم بیش اخباری در مورد پارتی‌های زیرزمینی خبرساز شده است اما معمولا در این نوع پارتی‌ها افراد برای حضور باید ثبت نام کامل کرده و پولی را به عنوان ورودی یا خرید تیکت پرداخت کنند.

و در حقیقت در میهمانی که نه مهمان و نه میزبان یکدیگر را نمی‌شناسند شرکت می‌کنند و فقط برای ساعاتی دور هم جمع می‌شوند. این افراد فقط با خرید یک تیکت، وارد یک مهمانی می‌‎شوند که نمی‌دانند قرار است در آن چه اتفاقی بیافتد. به همین دلیل به ابن گونه میهمانی‌ها «تیک‌پارتی» گفته می‌شود. اغلب این مهمانی‌ها با تم و سبک خاصی برگزار می‌شود تا مشتری‌های مختلفی را جذب کند و در حقیقت سود آن عاید شخصی می شود که پارتی را برگزار کرده است.

آگهی‌ عجیب برای حضور در پارتی‌های شبانه مشکوک

اما در این نوع جدید هیچ مبلغی از کسی دریافت نمی‌شود و مشخص نیست چه سودی برای برگزار کننده دارد از سوی دیگر نکته عجیب ماجرا دعوت به حضور خانوادگی آن هست که به پیچیدگی آن می‌افزاید.

صرف حضور در میهمانی یا دورهمی به خودی خود به نظر عاری از اشکال است و گاهی اتفاق می‌افتد که افراد برای پیدا کردن دوستان جدید یا پر کردن اوقات فراغت خود حاضر به حضور در بعضی از جمع‌هایی که شناختی از شرکت‌کنندگان آن ندارند می‌شوند اما اعلام عمومی آن هم از طریق پلت‌فرم‌های مختص فروش قدری با منطق ناسازگار است.

به هر حال خبرنگار ما جرات حضور در این مراسم را نداشت چرا که بیم کلاهبرداری یا سواستفاده های دیگر وجود دارد و به همین دلیل توصیه می شود افرادی که میل به حضور در این نوع برنامه ها را دارند شناخت کاملی از ترتیب دهندگان آن داشته باشند تا در دام افراد سودجو گرفتار نشوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا