قدر زر، زرگر شناسد...!
- ۳ نظر
- ۳۰ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۷
به دنبال معرفی کتاب خاطرات "شهید محمدتقی گراییلی، محب امام زمان عج" در پست قبلی وبلاگ و ابراز علاقه دوستان جهت مطالعه اثر، شب گذشته با نویسنده کتاب، جناب آقای مهدی قائمی امیری دیداری داشتم. ایشان که صاحب امتیاز و تمام حقوق مربوط به کتاب است با کمال میل و اشتیاق فایل آن را جهت مطالعه علاقمندان در اختیار حقیر قرار داد. ضمن تشکر از این برادر طلبه مخلص، جهت دانلود فایل پی دی اف می توانید به این آدرس مراجعه نمایید:
http://uupload.ir/filelink/LF7GMHmMj3aO/qwy4_شهید_گرائیلی_.pdf
بعضی آثار و نوشته ها هستند که فارغ از سبک و سیاق های هنری و ادبی، زنده اند و روح دارند و با انسان سخن می گویند. نوشته های آوینی از همین دست آثار هستند. شاید خیلی ها از نظر ادبی و قدرت قلم بالاتر از آوینی باشند؛ اما یادداشت های او به خصوص متن های روایت فتحی اش، روح دارند و جان انسان را به حرکت وا می دارند. علتش شاید برگردد به اخلاص سید مرتضی و آن دو رکعتی که نیمه شب وضو می گرفت و می خواند و بعد پشت میز مونتاژ می نشست و قلم به دست می گرفت.
کتاب "شهید محمد تقی گراییلی، محب امام زمان عج" نیز از همین دست آثار است. مهدی قائمی امیری، نویسنده کتاب، بی اعتنا به سبک و سیاق های رایج، ملال آور و فرمالیته عرضه قلم و ادب که مدتی است فضای مکتوبات فرهنگ ایثار و شهادت را نیز به رقابت های سطحی کشانده، ساق قلم را به ساقی دل سپرد و برای شهید آن گونه نوشت که بی هیچ کم و کاست و دستبردی، سخنی برخاسته از دل را بر دلی منتظر و تشنه در برهوت نسیان و خودباختگی، بنشاند و روح را به جنبش وا دارد.
درود خدا بر مهدی قائمی امیری که ساده و روان و بی پیرایه و کوتاه، هوای زلال شهادت را بعد از چند دهه از یوغ طوفان های غبارآلود روزگار بیرون کشید و خالص و پاک و صمیمی به کام جویندگان معارف حق و منتظران واقعی و میدانی عرصه ظهور چشاند.
کتاب خاطرات این شهید را شاید کمتر از یکساعت بتوان خواند؛ اما ساعت ها خلوت و فکر و خجلت، کمترین دستاورد انس با مضامین آن است که به راستی اگر سربازی و محبت به امام عصر این است، ما کجای این معرکه ایستاده ایم؟!
نسخه عملیاتی انتظار را بر صفحات حیات طیبه شهید گراییلی بخوانیم و معنی ولایت و عبودیت را در آینه نفس قدسی و گره خورده او به طینت امام عصر (عج) بجوییم.
این اثر در 68 صفحه در سال 96 توسط انتشارات نگاران قلم به زیور طبع آراسته شد.
شما از خواندن این جمله چه برداشتی می کنید:
تحریم بانکی فقط یک اقدام و یک خبر در خبرگزاری ها نیست. تحریم بانکی یعنی مرگ کودکان ایران به خاطر ممنوع شدن فروش دارو.
این عبارتی است که این روزها اغلب سلبریتی های دلسوز و همسنگ مردم! به صورت هماهنگ و بی کم و کاست در صفحه شخصی شان منتشر و تکرار می کنند.
فرض کنید روز عاشورا کسی گوشه ای ایستاده باشد و معرکه را تماشا کند و بعد ناچ ناچ کنان بگوید:تشنه نگاه داشتن کودکان کار خوبی نیست!
باز صد رحمت به آن تعبیر معروف شهید آوینی از دسته عزاداری روشنفکری که راه می افتند و دم می گیرند:مسیو یزید مستر حسینو کشته
و دسته دوم در پاسخ آن ندا سردهند که:چه اشتباهی کرده، چه اشتباهی کرده!!
برادر و خواهر پاستوریزه سلبریتی!
ممنون که وقتی موضع سیاسی می گیری مراقبی خدای ناکرده خط اتوی لباست به هم نریزد!
فقط تو را به آن داعیه آزادگی که پشت نقابش پناه گرفته ای قسم مشخص کن چه کسی عامل تحریم و بالطبع فقدان دارو برای نجات جان کودکان سرطانی است؟ ما یا آمریکا؟
چه کسی کودکان تشنه صحرای کربلا را از آب دور نگاه داشت؟ حسین یا یزید؟
آدم حتی اگر جنسیت خنثی هم داشته باشد دنبال آن است که تکلیف خودش را مشخص کند چرا که بیشتر از همه روح و روان خودش در رنج و عذاب است!
اگر مخاطب این اظهار نظر یکدست سلبریتی ها در اعلام تحریم بانکی و عواقب آن جمهوری اسلامی است که باید مشخص کنند حد یقف باج خواهی آمریکا و اذنابش تا کجاست و ما باید دقیقا تا کدام مرز اعتقادی یا انسانی و فطری و حتی مادی از راه خود و منافع ملی عقب نشینی کنیم که آنان از زیاده خواهی خویش دست بردارند؟
و اگر مخاطب پیام فوق، آمریکا و یا مثلا افکار عمومی دنیاست که بهتر است عبارت انگلیسی این جمله نیز در ذیل آن ثبت می شد و به عامل این رفتار غیرانسانی اشاره می گردید.
این که آیا اتاق فکر جریان سازی رسانه ای حامی گفتمان تسلیم و ذلت که سابقه تحمیل و بزک کردن ننگنامه برجام را در پیشینه خود دارد باز هم سلبریتی ها را به خط کرده و قرار است با بهره گیری از ظرفیت خبرسازی و اغواگری آنان ترکمنچای دیگری را به تاریخ این مرز و بوم تحمیل کند تحلیل قابل اعتنایی است؛ اما فارغ از این نگاه، سلبریتی های پر ادعا که خودشان با تبلیغات جانبدارانه انتخاباتی شان در به وجود آمدن وضع امروز نقشی انکار ناشدنی دارند در خلوت خود تامل کنند و ببینند برای جلب اعتماد و اثبات صداقتشان در وطن دوستی چه سابقه پر افتخاری در حمایت از پیام حق انقلاب اسلامی و خون شهدای این آب و خاک دارند؟ بر اساس کدام منطق، نظامی که برآمده از آرمان سرخ شهدا و مستضعفان و عدالتخواهان است باید متاثر از هیاهو و مطالبه کسانی باشد که گاه کمترین نسبتی با آرمان ها نداشته و در بحبوحه خطر و بزنگاه غیرت و مردانگی به چشم نمی آیند؟
هیچ اسطوره ای در هیچ مکتب و آیین و تاریخ و جغرافیایی از کنج ویلا و روی پر قو به قهرمان مردم تبدیل نشد.
یک وقتی کسی می آید جیب شما را می زند و پول یا مالی ارزشمند را از کفتان می رباید، می شود دزد و مجرم که می رود گوشه زندان.
یک بار کسی از شما پولی قرض می گیرد و یا جنسی می خرد و چکی می دهد که محل ندارد و به خاطر آن به زندان می افتد.
اما کسی که تعهدی را بابت مهریه به عهده می گیرد پولی از کسی قرض نگرفته و مالی را به یغما نبرده و با این که ممکن است نفع مادی خاصی هم نصیبش نشده و چه بسا خودش به خاطر ازدواج متضرر شده باشد فقط به خاطر وعده ای که در روز خواستگاری و عقد داده و نتوانسته به آن عمل کند راهی زندان می شود.
کاش قانونی بود که می شد یقه مسئولان خوش وعده و بی عمل را نیز به خاطر حرف های فریبنده و یا ادعاهای واهی و بی پشتوانه شان گرفت و به زندان انداخت. آن وقت می شد صداقت را یک امتیاز شمرد و راستگویی را در جامعه رواج داد.
بعضی ها هنوز شبهه می کنند و سر کوفت می زنند که: هشت سال جنگیدیم آخرش چه شد؟ پیروز این میدان ما نبودیم، نتوانستیم دشمن را شکست داده و مجبور به پذیرش قطعنامه شدیم!!
این پرسش از اساس اشتباه است؛ زیرا مگر ما آغازگر جنگ یا جنگ طلب بودیم که بحث پیرزوی بر دشمن معنای تصرف جغرافیایی و ... داشته باشد؟ ما مدافع این آب و خاک مظلوم بودیم که توانستیم به برکت خون شهدا با حداقل امکانات در برابر ارتشی مسلح و مورد حمایت کشورهای قلدر، علاوه بر باز پس گیری شهرهای اشغال شده میهن خود، دشمن را نیز متنبه سازیم و سال های سال، سایه جنگ جنگ و تهاجم بدخواهان حتی ابرقدرت ها را از سر این مردم دور نماییم.
اما از این حرف ها که بگذریم امروز نگاه به این تصویر، روایتی ناب از حقیقت جایگاه جمهوری اسلامی و جایگاه حزب بعث و صدام ملعون را به نمایش می گذارد:
ماجرای پر سر و صدای شورای شهر بابل که در آستانه ماه محرم اتفاق افتاد و منجر به بازداشت جمعی از متخلفین شد، باعث دلگرمی نیروهای مخلص انقلاب نسبت به نظام اسلامی و عدالت اجتماعی گردید.
سپاه پاسداران نمره خوبی از این اقدام مثبت دریافت کرد و نور امید را بر دل دلسوختگان تاباند. دستگیری تعدادی از اعضای شورا البته به مذاق دو طیف خوش نیامد.
طیف اصلاح طلبان رنجیده شدند چرا که اغلب افراد مساله دار طبق معمول از لیست امید بودند و آبروی این طیف را باز هم به مخاطره انداختند.
بخشی از مدعیان سنتی جریان به اصطلاح اصولگرایی هم از اقدام انقلابی سپاه خشنود نشدند. یک دلیل ناخشنودی این طیف، قرار و مدارهای پنهانی است که با نیات مادی برای انتخابات آتی مجلس با جریانی نان به نرخ روز خور بسته اند. مغز متفکر این جریان غربگرای خودباخته جزو دستگیرشدگان شورا بود که این اتفاق میتواند برنامه سوداگرانه جماعتی پول پرست را برای تصدی کرسی مجلس به خطر بیندازد. دلیل دیگر این طیف هم عدم امکان قهرمان سازی از فردی خاص بود که به رغم انجام هزینه های تبلیغی، مردم سپاه را نقطه عطف اجرای عدالت در برخورد با مفاسد شورا می دانستند.
سپاه بابل ثابت کرد که فارغ از انگیزه های جناحی اصحاب رانت و قدرت، بی هیچ ادعایی، جز عمل به آرمان های انقلاب اسلامی و استمرار راه شهدا و تأسی از سیره و اندیشه ناب ولایت فقیه دغدغه ای ندارد.
جمعی از دوستان بنا داشتند برنامه ای برای قدردانی از فرمانده سپاه بابل ترتیب بدهند که فرمانده محترم از باب تواضع، نپذیرفت؛ اما جالب بود که همان طیف سنتی معامله گر و اغوا شده نیز مخالفتی اساسی با اجرای این برنامه داشت. در این خصوص حرف هایی هست که بعدها خواهم نوشت.
همان ایام متنی را برای لوح تقدیر برنامه ملغی شده مذکور نگاشتم که آخرش نمی دانم این لوح به دست فرمانده سپاه رسید یا نه:
بسم رب الحسین علیه السلام
"شجرهی خبیثهی فساد اقتصادی را که از جملهی دامهای مهلک دشمن و موجب بیعدالتی در ادارهی امور کشور و مایهی ورشکستگی مادی و معنوی است خطرناک بدانند و همه با هم در ریشهکنی آن همکاری کنند." مقام معظم رهبری(۱۳۸۰/۱۱/۲۳)
حسین علیه السلام قیام نکرد مگر برای اصلاح دین جدش محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و حسینیان تاریخ قیام نخواهند کرد مگر برای احیای امور بر زمین مانده مکتب حق، بی اعتنا به فراز و نشیب ها و نام ها و رنگ ها و انگ ها و سنگ ها که از نهضت عاشورا آموخته ایم: ان کان دین محمد(ص) لم یستقم الا بقتلی، فیا سیوف خذینی.
فرزند رشید انقلاب، فرمانده حماسه آفرین و غیور سپاه شهرستان بابل، جناب سرهنگ رمضانی
اقدام شجاعانه شما و مجموعه نیروهای گمنام و بی ادعای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برخورد انقلابی با برخی تخلفات و مفاسد اداری که وجهه دارالمومنین را چنگ می انداخت، نور امیدی بر قلب دلسوختگان اسلام و انقلاب و ایران عزیزمان تابید و شور و شعور انقلابی گری را در آستانه ماه پیروزی خون بر شمشیر بر جان و دل مردم مظلوم و پابرهنگان رهرو نهضت جهانی و بی انتهای اباعبدالله علیه السلام زنده نمود.
به رسم وظیفه، تقدیر از احیاگران فریضه امر به معروف ونهی از منکر که بالاترین حکم جهادی دین در صیانت از حقوق جوامع بشری است را بر خود واجب دانسته و بدینوسیله از طرف خانواده های معزز شهدا از شما برادر بزرگوار به نمایندگی از طلایه داران تمدن نوین اسلامی و خط شکنان عرصه دفاع از ارزش های اسلامی تقدیر و تجلیل به عمل می آید.
از درگاه الهی عزت دنیا و آخرت و همنشینی با اصحاب عاشورایی امام عشق علیه السلام را برایتان مسئلت داریم.
دین فردی و منزوی هیچ گاه مورد تأیید اهل بیت علیهم السلام نبوده است.
عده ای در درون خود احساس نیاز معنوی دارند؛ اما این عطش معنوی را از راهی غیر صحیح اجابت می کنند. عرفان از ریشه ع ر ف به معنای شناخت است و عارف حقیقی کسی است که خدا و راه خدا را بشناسد و در همان مسیر گام بردارد.
اسلام دینی اجتماعی است و راه کمال را در وسط معرکه اجتماع می جوید. کسی که شهادتین را به زبان آورده باید این راه را بر مبنای آموزه های حقیقی طریقت دین بپیماید.
آنهایی که هم دنبال ارضای حسّ نیاز معنوی خود بوده و هم از مسئولیت پذیری دینی اجتناب می ورزند، سراغ عرفان های کاذب و تصوف و درویش مسلکی می روند.
در آستانه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، یادآوری این حدیث شریف ایشان خالی از لطف نیست:
تحف العقول، ص 489
کسی که خیری از او به جامعه نرسد، سال های سال هم که ذکر بگوید و سر به لاک خویش فرو برده و کاری به کار کسی نداشته باشد، هر اسمی که دلش می خواهد برای عرفانی که در پیش گرفته بگذارد؛ اما یقین کند که از عرفان و معرفت اسلامی دور مانده است.
دو روز پیش با مسئولی همکلام بودم. اشاره داشت به روند نزولی قیمت دلار و می گفت دولت عزمش را جزم کرده دلار را تا هشت هزار تومان پایین بیاورد.
گفتم یعنی قیمت کالاها هم کمی ارزان می شود؟
گفت گرانی کالا چه ربطی به دلار دارد؟!!! دلار بیاید پایین دلیل نمی شود قیمت کالا و اجناس هم پایین بیاید!!!
بگذریم.
قیمت دلار سیر نرولی پیدا کرد. چند وقت پیش هم این اتفاق افتاد و دلار از نوزده تومان به حدود یازده رسید. وزیر جوان و جویای نام دولت زود مطلب نوشت و مصاحبه راه انداخت که دیدید این معجزه فضای مجازی را که توانست قیمت دلار را بیاورد پایین و ... کمی بعد قیمت دلار آمد روی چهارده هزار تومان ایستاد.
سر شب رفتم اطراف حرم حضرت معصومه، بازار دلال های ارز داغ داغ بود. جمعیت بسیاری آمده بودند دلارهایشان را بفروشند تا اگر ارزان تر شد بیشتر از این ضرر نکنند.
نکته عجیب اما این جاست که دلال ها هم اگر چه بر سر مال می زنند اما با ولع به خرید ارز اقدام کرده و ابایی از این ندارند که این سیر نرولی مستمر بماند. این ولع عجیب در خرید ارز، کمی مشکوک است و باز هم زنگ خطر را برای اوج گرفتن دوباره و ناگهانی قیمت دلار و ... به صدا در می آورد.
هیچ فقط میدان حرف را خالی نمی گذاریم.
بعضی بچه های حزب اللهی شیک و نجیب همیشه یک گوشه می نشینند و حرف می زنند در قبال تبعیض و بی عدالتی و تهاجم فرهنگی و ... جز حرف، چیزی در چنته ندارند. بعد تا می بینند یک نفر بر خلاف جریان آب بلند شد و می خواهد کاری کند ذره بینی به دست گرفته و نکته ای را بهانه کرده و افاضه می فرمایند که این جای کار غلط است و چرا آن مدلی کاری نکردید و ... انگار که خودش می خواست کاری انجام دهد و دیگری از او سبقت گرفته در حالی هیچ گاه جز نشستن و حرف زدن حرکتی از او دیده نخواهد شد. این افراد دوست دارند بی آن که غباری بر لباسشان بنشیند و دستی بجنبانند در همه کارها خودشان را پیشرو جا بزنند؛ اما ما آموخته ایم: فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما
یاد درد دل حضرت امام از دست متحجرین می افتم که مثال می زد دشمنی را که به شما سیلی زده و وقتی می خواهید از خودتان دفاع کنید کسی در قامت دوست دست شما را محکم نگه می دارد تا نتوانید حرکتی انجام دهید. اندیشه تحجر اما اینک در قالبی شیک و انقلابی نما دوباره ظهور کرده است.
کسی نمی گوید صدرالساداتی و دیگر دوستان عدالتخواه اشتباهی ندارند و عملکردشان در طول عمرشان صد در صد قابل دفاع است اما مدعیان خرده گیر را تا کنون در دفاع از هیچ مظلومی ندیده ام که قلم به دست گرفته و مثلا با شیعیان آواره پاکستانی که همین چند وقت پیش در مزارع اطراف تهران در دل تاریکی شب با حمله مامورین خانه خراب شده و مدتها دنبال کودکان خود می گشتند و زجر می کشیدند ابراز همدردی کند.
یا شش ماه زندان رفتن بدون محاکمه طلبه عدالتخواه سیرجانی را ببینند و دم بر بیاورند. حاضر نیستند در قبال اقدام غیرقانونی و فاقد حکم در بازداشت حجت الاسلام صدرالساداتی حرفی به میان بیاورند و لااقل توضیح بدهند که چرا ضرب و شتم طلاب توسط اوباش در سطح معابر را ناپسند می دانیم اما ضرب و شتم طلبه ای توسط ماموران خودسر یک نهاد رسمی را قبیح نمی شماریم؟ مظلوم معیار واکنش ماست یا ظالم؟!
ماستمالی کردن امور را همه بلدند. مرد آن است که در قبال ناملایمات فریادی برآورد.
من با شناختی که در حدود دو دهه حضور در حوزه دارم و هنوز هم جرات ندارم خودم را سرباز امام زمان بدانم به سهم خویش از معدود طلابی که در سیرجان و کلیبر و تبریز و بروجرد و ... از جای خود جنبیده و برخلاف روال معمول، مصایب امر به معروف و نهی از منکر را به جان می خرند حمایت نموده و خواهم نمود و مرارت های ناتمام این راه را همچنان به دوش خواهم کشید به حول و قوه الهی.
سید مهدی صدرالساداتی در صفحه اینستاگرامش نوشت:
جناب حاج صادق لاریجانی فرمود: ملت ایران به هیچ کشوری باج نمی دهد.
فرمایش درستی است. خبال ما از بابت ملت راحت است؛ اما دولت چطور؟!
وقتی وزیر امور خارجه که وظیفه صیانت از آبرو و اعتبار کشور را دارد نظام را متهم به پولشویی می کند، حق داریم که از جانب دولت نگران باشیم.
راستی اگر یک نویسنده معمولی یا خبرنگار و چهره ای فعال در رسانه جمهوری اسلامی را به پولشویی متهم می ساخت چه برخوردی از سوی دستگاه قضا با او صورت می گرفت؟
چند روز پیش در یکی از مدارس علمیه مشهد مقدس صحبتی داشتم پیرامون موضوع عدالتخواهی و اشاره ای به فعالیت سید مهدی صدرالساداتی و تقدیر از ایشان و یاداوری این نکته که اگر مجاهدت های مظلومانه علی رضا جهانشاهی معروف به طلبه عدالتخواه سیرجانی نبود امروز زمینه فعالیت صدرالساداتی به این شکل مهیا نمی گردید.
چقدر خوب است بچه های عدالتخواه حوزه، همدیگر را پیدا کنند و با هم دست بدهند. مهدی صدرالساداتی الان به بچه های بروجرد و قم و مشهد نیاز دارد و لازم است رفقا همگی به میدان بیایند.
حجت الاسلام جهانشاهی بارها بی هیچ محاکمه ای به زندان رفت و گاه تا شش ماه را در حبس گذراند. یادم است یک بار از جایی مامورینی برای بازداشتش آمده بودند. با من تماس گرفت و گوشی را زیر عبایش گذاشت تا گفتگوها را بشنوم.
مقام ارشد مأمورین با ژستی دیپلماتیک سعی داشت در مقابل نیروهای تحت امرش، قدرت منطق خود را به رخ بکشاند. مودبانه می گفت چرا به فلان نهاد مراجعه نکردید و مطالبه گری نداشتید و آمدید دست به تحصن زدید و ... جهانشاهی اتفاقا به همه نهادهایی که او نام می برد مراجعه داشت و خاطره ای در ذهن سپرده و نقدا برای آن مامور ارشد تعریف می کرد که هیچ راه قانونی برای به نتیجه رسیدن باقی نمانده و .... بنده خدا که آخر سر دید دیگر استدلالی در چنته ندارد ناگهان فریاد کشید: ببریدشششش...!!
جهانشاهی از دادگاه ویژه آقای رییسی و وزارت اطلاعات حیدر مصلحی که در حد یک پاسگاه، تنزل پیدا کرده بود مظلومیت هایی کشید که شرح مکتوب آن روزی منتشر خواهد شد و در تاریخ ثبت می ماند. جالب است بدانید همه این دوستان طلبه عدالتخواه به رغم اشراف به ساختار دادگاه ویژه و نحوه مدیریت جناب رییسی بازهم در انتخابات در ستاد او فعال شده و به وی رأی دادند تا ثابت کنند سرباز واقعی انقلاب بودن و بزرگی و بزرگ منشی ربطی به میز و جایگاه و فیش حقوقی و شهرت و رنگ عمامه و ... ندارد.
سید مهدی صدرالساداتی در دفاع از مظلوم از بعضی ها کتک خورد اما قطعا او را تنها نمی گذاریم.
جالب است دفاع از مردم روستای ده ونک چون از سوی نیروهای حزب اللهی صورت گرفت مورد توجه بی بی سی و سلبریتی ها واقع نشد.
برای اطلاع بیشتر در این خصوص متن گزارش انصاف نیوز را حتما بخوانید:
تخریب دو خانهی ده ونک که قرار بود امروز دوشنبه، عملی شود با تجمع ساکنان و حامیان آنها به تعویق افتاد در این تجمع محسن طهماسبی، روحانی فعال در زلزلهی کرمانشاه و سید مهدی صدرالساداتی، روحانی فعال در اینستاگرام نیز حضور داشتند.
به گزارش خبرنگار انصاف نیوز، تجمع پس از دخالت و حضور پلیس پایان یافت و کامیونهایی که برای تخلیهی خانهها آمده بودند بازگشتند. یک مامور لباس شخصی ادعا کرد با صحبت با یک سردار توانسته این کار را انجام دهد.»
ساکنان این خانهها و حامیان آنها از ساعت هفت صبح زیر بارش باران در برابر دانشگاه الزهرا تجمع کردند و با به دست گرفتن بنرهایی علیه مسوولان دانشگاه شعار دادند. این درحالی بود که چندین کامیون و یک لودر در دانشگاه مستقر شده بودند. این تجمع ابتدا با حضور حدود سی نفر شروع شد اما به مرور تعداد تجمع کنندگان افزایش یافت و به حدود صد و پنجاه نفر رسید. تجمع کنندگان ازدانشجویان میخواستند که آنها را حمایت کنند اما بیشتر دانشجویان نگاه گذرایی میکردند و میگذشتند.
با ورود پلیس به محل تجمع صدر الساداتی و طهماسبی به گفتوگو با آنها پرداختند و از آنها خواستند گزارش دهند که مساله امنیتی شده و بهتر است که امروز تخلیه انجام نشود. صدرالساداتی با عصبانیت به یکی از ماموران پلیس میگفت: «الان مجبوریم شلوغ کنیم تا کمی تخریب خانهها عقب بیافتد و ما فرصت داشته باشیم دادخواست بدهیم. اگر خانه خراب شد که دیگر نمیتوان درستش کرد. شما یک هفته عقب بیندازید ما هم شلوغ نمیکنیم این بازی با آبروی نظام است اینجا سه نفر را سکته دادید. به نیروی انتظامی زنگ بزنید و بگویید مساله امنیتی است کوتاه میآیند.»
یکی از فعالان دانشجویی اضافه کرد: «مامور ساواک بود که وقتی حکمی میآمد اجرا میکرد، مامور جمهوری اسلامی باید بگوید من نمیتوانم به خاطر حکم شما نود خانواده را از خانههایشان بیرون کنم.»
یک مامور لباس شخصی که با آنها صحبت میکرد خبر داد که امروز خانهها تخریب نمیشوند و او با «سردار» صحبت کرده است و توانسته تخلیه را عقب بیندازد. او توضیحی در مورد هویت کسی که با او صحبت کرده است، نداد. طهماسبی در اینباره به خبرنگار انصاف نیوز میگوید: «گفتند ما با یک سرداری صحبت کردیم و او جلوی حکم را گرفت. ما هم نمیدانیم این سردار کیست. اهالی یک وکیل گرفتهاند که پیگیر وضعیت حقوقی این خانهها است. ما میگوییم دانشگاه دست نگه دارد تا ببینیم نتیجهی پیگیری او چه میشود »
صحبتهای طهماسبی با صدای فریاد مردم که جلوی حرکت یک پژو پرشیا سفید را میگرفتند قطع شد. اهالی محل با عصبانیت جلوی ماشین را گرفتند و چند مرد به قصد دعوا سرنشین آن را پیاده کردند. یکی از اهالی در توضیح هویت این سرنشین به خبرنگار انصاف نیوز گفت: «او یکی از کسانی است که هفته پیش به خانه خانم شهامتی یکی از اهالی محل حمله کرده است.»
خانم شهامتی در این باره توضیح میدهد: «چهارشنبه سه نفر به محله آمدند. همسایه به ما گفت دنبال شخصی به نام آرش میرزایی میگردند. ما در خانه نشسته بودیم که یک دفعه یک نفر دستش را روی زنگ گذاشت یکی هم محکم به در میکوبید. در را باز کردم گفتند ما حکم داریم و میخواهیم داخل خانه بیاییم. من گفتم شما را راه نمیدهم. گفت حکم دارم هر مردی درخانهی شماست ببرم. همسایهها آمدند و آنها خواستند فرار کنند، یکی از مردان محله که میخواست جلوی او را بگیرد را هل داد و گفت برو کنار وگرنه برایت بد میشود.»
اهالی با عصبانیت میخواستند که سرنشین خودرو را به پلیس تحویل دهند چند نفر هم میخواستند با او درگیر شوند. طهماسبی و صدرالساداتی سعی در آرام کردن اهالی داشتند. طهماسبی از سرنشین خودرو خواست خود را معرفی کند و بگوید از کدام ارگان چنین ماموریتی داشته است. او کارت خود را نشان داد که مشخص شد او یکی از ماموران است. با دخالت پلیس که حالا تعداد آنها زیاد شده بود این فرد از محل دور شد. یکی از همکاران آن فرد خبرنگار انصافنیوز را تهدید کرد: « فقط خبر بنویس، اگر عکسی از من منتشر کنی به دفتر انصاف نیوز میآیم و پیدایت میکنم!»
رییس کلانتری و پلیس لباس شخصی با روحانیون جمع صحبت کردند و از آنها خواستند مردم را آرام کنند.
یکی از اهالی با عصبانیت میگفت: «پنجاه خانهی ویلایی در ضلع جنوبی دانشگاه وجود دارد که متعلق به دانشگاه بود و در اختیار مدیران راه آهن است. چرا دانشگاه آنها را نمیگیرد و خانههای کارگران را میگیرد.» یکی دیگر از اهالی هم میگوید:« دانشگاه از حاج آقا طهماسبی که کنار مردم است شکایت کرده است.»
طهماسبی دراین باره توضیح میدهد: «از دادگاه ویژه روحانیت با من تماس گرفتند و گفتند که دانشگاه الزهرا از من شکایت کرده است و پنجم آذر ماه به دادیاری بروم. به هرحال حمایت از مردم هزینه دارد آتش به اختیار که رهبر معظم انقلاب فرمودند همین است که در عرصههای مختلف اجتماعی و جایی که مردم مظلومند و حامی ندارند حضور داشته باشیم. همه به خصوص روحانیت از آنها دفاع کند آیا برای تخریب دوخانه اینهمه نیرو باید اینجا بیایند؟ پشت پرده این قضیه کانون ثروت و قدرت است چون ملک گران شده به دنبال آن هستند و البته میخواهند مردم را بدبین کنند.»
آخرین خبر نوشت: سید مهدی صدرالساداتی روحانی عدالتخواهی که در فضای مجازی به مبارزه با اشرافی گری مشهور است؛ با انتشار این عکس در صفحه اش خبر از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن شدیدش توسط عده ای ناشناس داد.
این مورد را هم الان دیدم.
بنگاه های اقتصادی ترکیه در سایت دیوار قم، تهران و ... مفت و مجانی برای خروج ارز از کشورمان تبلیغ می کنند.
در ذیل آگهی فروش آپارتمان دوخوابه در آلانیا، وعده اعطای اقامت در صورت سرمایه گذاری در ترکیه نیز مطرح شده است.
مسئولین بیدار باشند.
سایت تابناک وابسته به محسن رضایی در شرایط وخیم اقتصادی کشور و ضرورت صیانت از ارز و حمایت از اقتصاد داخلی این دغدغه را دارد که سفر به سوییس اولویت دارد یا به مجارستان؟!
آیا دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با همین نگرش و سطح فکر به مصالح کشور چشم می دوزد؟!
سه نفر بودند که از مشهد می آمدند آن هم با هواپیما. صبح آمدند که شب برگردند. بلیت پرواز آن هم دو روز بعد از شهادت امام رضا علیه السلام، گران تر از معمول است. هر نفر، رفت و برگشت شاید حدود یک میلیون تومان هزینه کردند و با این که می دانستند برد تیم پرسپولیس بر کاشیمای ژاپن با توجه به باخت دو بر صفر در مسابقه رفت، تقریباً محال است؛ اما می گفتند: ارزشش را دارد که اینقدر هرینه کنیم و یک روزه بیاییم تهران، بازی را ببینیم و برگردیم.
یاد حرف دوستی افتادم که می گفت: دلم هوای زیارت دارد، اما نمی دانم با این گرانی ها، می ارزد پولم را خرج آن کنم یا نه و آخرش هم نرفت به پابوسی آقا.
نجفی، نماینده بابل در مجلس، نه مرد مناظره است و نه جرأت دارد که بگوید مرد مناظره نیست.
دیپلماتی که سال ها چون آبی روان همواره به رنگ و شکل قالبی در آمده که در آن قرار گرفته و از این رو همچنان احساس میکند باید مافوقی برای خودش تصور کرده و بله قربان بگوید و از این بابت اطاعت محض از فرامین دولت را به جای عمل به وظیفه نظارتی مجلس در دفاع از حقوق ملت، یک افتخار می داند کجا شهامت و توان آن را خواهد داشت که به خاطر دفاع از آرای خود تن به مناظره بدهد؟
علی نجفی نه تنها مناظره با حجت الاسلام دکتر سید محمود نبویان را با موضوع الحاق به اف ای تی اف نپذیرفت در قبال پیشنهاد مناظره با همتای انقلابی خود در مجلس یعنی آقای نقوی حسینی نیز این دست و آن دست کرد و پاسخی نداد.
روحیه کارمندی این نماینده حرف گوش کن دولت هرگز شهامت دفاع از عقاید خودش را هم به او نمی دهد چه برسد به شهامت سخنگویی ملت. علی نجفی یک اصلاحطلب واقعی است که چون دیگر همطیفان خود در دولت و شهرداری و دیگر ارکان اجرایی کشور، فرصت سوزی و معطلی را راه فرار و توجیه ناتوانی خویش در انجام مسئولیت دانسته و همینک اگر از او بپرسید در قبال وضع فاجعه بار معیشتی مردم و گرانی و بیکاری و فقر و اعتیاد و ... چه راهکاری داری در نهایت پیشنهادی جز برگزاری کنسرت و ورود زنان به ورزشگاه چیزی در چنته نخواهد داشت.
علی نجفی از نظر فردی یک انسان بااخلاق و نجیب است که می تواند کارمندی خوب، شیک و مطیع برای هر نهاد و اداره و سازمانی به حساب آمده و دستورات مقام مافوق را بی چون و چرا به اجرا درآورد اما نگاهی به تحلیل و دیدگاه مردم حتی کسانی که به او رأی داده اند نشان می دهد این برادرمان که یک بار با موج سواری قادر به اخذ اعتماد یک چهارم رأی دهندگان شده، با توجه به ناتوانی در ایفای نقش نمایندگی ملت، آخرین ماه های حضور خود در مجلس را تجربه می کند.
نقل است امام رضا علیه السلام به برگزاری مجالس روضه جدّ بزرگوارش اباعبدالله علیه السلام اهتمام ویژه نشان می داد. به شعرایی که در رثای حسین شعر می سرودند، هدیه ای می داد و تشویقشان می کرد. از زائران کربلا حمایت مالی می نمود تا زیارت حرم مطهر سیدالشهداء رونق بگیرد و ... نقل است شیعه ای به آقا عرض کرد: ما همه شما ائمه را دوست داریم و مریدتان هستیم اما نسبت به حسین علیه السلام جور دیگری هستیم و حسّ دیگری داریم. امام لبخندی زد و فرمود: ما هم نسبت به ایشان حسّ دیگری داریم.
در کاظمین جوانی عراقی را دیدم که طلبه نجف بود و ساکن کربلا. دست و پا شکسته فارسی را بلد بود و من هم دست و پا شکسته عربی را تلفظ می کردم.
در حیاط حرم وضو می گرفتیم. فهمید ایرانی ام و طلبه، خوشحال شد. زیر گلویش را نشان داد که باد کرده بود. بیماری داشت و رنج می برد. عاجزانه التماس کرد اگر مشهد رفتی، برای سلامتی من دعا کن.
گفتم: شما که به ائمه دسترسی داری، کربلا رفتی همانجا دعا کن و ...
با حالتی ملتمسانه گفت: نه، شفا، مشهد! امام رضا ...
حرفش تلنگری شد که بیشتر روی این موضوع دقت کنم. راست می گفت. بعدها خیلی از شیعیان عراقی و هندی و آذربایجانی و ... را دیدم که به همه ائمه به خصوص حسین بن علی علیه السلام عشق می ورزند؛ اما شفا را از امام رضا می خواهند.
گویا ائمه هم خواستند ارادت و محبت علی بن موسی الرضا به جدّ شهیدش را اینگونه جبران کنند. حالا دارالشفای غریب خراسان، مأمن و ملجأ دلسوختگان و دلدادگان و ملتمسین دعا و بیماران روحی و جسمی اعم از شیعه و سنی و ارمنی و ... از سراسر جهان شده و حسابی رونق گرفته است.
دوماه عزاداری کردیم که آخرش به "رضا" برسیم.
حسین حسین گفتیم تا پایان کارمان به رضا گره خورده و سرانجاممان رضایت دوست باشد.
چقدر خوب است آخر حیاتمان نیز پرونده اعمالمان مهر رضا بخورد: ارجعی الی ربک راضیة مرضیة
سوره فجر را سوره حسین نامیده اند، همان که پایانش یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی ... است. ختم سوره حسین با رضاست، عزای حسین نیز بعد از دوماه، با نام زیبای رضا به آخر می رسد.
اگر به جایی برسیم که از خدا راضی بوده و خدا نیز از ما راضی باشد، حسینی شده ایم.