اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۹ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

حرف بزرگتر!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۱ ق.ظ

 

دوست بزرگواری که خودش اهل نوشتن نیست توصیه کرد این مطلب را به گوش خوانندگان عزیز وبلاگ برسانم.

می گفت: مرغدارها داشتند توی سر خودشان می زدند که قیمت مرغ پایین است و برای ما نمی صرفد. دولت یکی دو ماهی آنها را بازی داد. بعضی هایشان ورشکست شدند. در این مدت دولت تا توانست مرغ ها را که کیلویی ده یازده تومان بود خریداری و ذخیره کرد.

بعد یکهو آمد و قیمت را آزاد کرد. مرغ رفت بالای شانزده هفده هزار تومان. دولت هم که داعیه حمایت از مصرف کننده را دارد همان مرغ های ذخیره سازی شده را به صورت منجمد کیلویی سیزده سیزده و پانصد به مردم می اندازد و سودش را می برد.

الان سر دلار و سکه هم بازی همان بازی است. دولت سودش را که ببرد قیمت ها را می شکند. شما مواظب باشید یکهو سکته نزنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روزهای 67 (قسمت دوم)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۲ ب.ظ

 

پیامی از حضرت امام در رسانه ها پخش شده بود که بر اصلی بودن مسئله جنگ، تأکید داشت. امام، وضعیت جنگ را با مفاهیمی چون کربلا و عاشورا قیاس کرده بود. این پیام امام، شوری را در دل رزمنده ها به پا کرد. از طرف دیگر، بعضی رسانه ها دائم از صلح حرف می زدند و اعتنایی به خط امام نداشتند.

احساس کردیم جبهه، غریب است و سخن امام بوی تنهایی می دهد. با بعضی بچه ها تصمیم گرفتیم خودمان را به جبهه برسانیم. با این که دوم تیر از هفت تپه برگشته بودم ولی مجدّداً در تاریخ دوشنبه بیست تیر، خودم را سوار بر مینی بوس سپاه، آماده اعزام می دیدم. عباس رضایی، محمد بیژنی، سیدمحمد دابوئیان، حمید رجب نسب و سید احمد هاشمی هم بودند. سید احمد را برای اولین بار می دیدم. سه چهارسال از من بزرگتر بود. تازه امتحان کنکورش را داده بود و می بایست آماده انتخاب رشته می شد. سابقه جبهه اش زیاد بود. از شجاعت های او تعریف هایی شنیده بودم.

حمید رجب نسب که با او صمیمیتی داشت  از حال و هوای متفاوت او می گفت. تعریف کرد:

یکبار وقتی از شجاعت و نترسیدن در رویارویی با دشمن و مرگ سخن به میان آمد احمد درباره خودش گفت «...قبل از عملیات دلم کمی شور می زند اما وقتی وارد درگیری شوم اصلاً نمی ترسم. فقط به جنگ فکر می کنم. با این منطق که اگر نکشم کشته می شوم، ترس فراموش شده و دل شوره ام کنار  می رود...».

حمید می گفت: در یکی از نمازهای ظهر قبل از عزیمت به جبهه، در مسجد بیسرتکیه بودیم. پدر شهیدان «شمس»که از اعضای هیئت امنای مسجد بود، اعلام کرد: فردی مستحق کمک بوده و نماز گزاران می توانند کمک های خود را در قالب صدقه پرداخت کنند. سید احمد در گوشه حیاط مسجد، مرا کنار کشیده و گفت: دستت را در جیبم کن و بدون اینکه نگاه کنی، هرچه پول است را بردار و به آقای شمس بده! من نیز چنین کردم، اما چون مدارک شخصی او لای پول ها بود، برای جدا کردنِ آن، به ناچار دستم را نگاه کردم. پول زیاد و قابل توجهی بود. سید احمد ناراحت شد و اعتراض کرد: مگر نگفتم نگاه نکن! آقای شمس هم از دیدن این مبلغ زیاد تعجب کرد و گفت: این همه پول را سهم سادات بدهیم یا ...؟ گفتم باید از صاحبش بپرسم. از سید احمد پرسیدم. گفت: هرچه هست را نصف ـ نصف کنید. دوباره آقای شمس مرا خواست و یک سری اوراق شخصی را که لابه لای پول ها جامانده بود به دستم داد. من و سیداحمد با هم از مسجد خارج شدیم. در مسیر راه، سید احمد گفت: جنگیدن علیه دشمن متجاوز در اسلام جهاد اصغر است و لیکن مبارزه با نفس، جهاد اکبر محسوب می شود. بعد ادامه داد: جنگیدن آسان است اما جهاد با نفس واقعاً سخت است.

به هفت تپه که رسیدیم، یک راست به سراغ گردان یارسول (ص) رفتم. حوصله ام از کارهای تبلیغات و بهداری، سر رفته بود. می خواستم این بار در گردان رزمی باشم تا شانس بیشتری برای حضور در خط مقدم داشته باشم. گردان یارسول به سوله های بتنی در نزدیکی معبد چغازنبیل منتقل شده بود.

ناهار را در چادر فرماندهی گردان یارسول (ص)، مهمان یحیی خاکی که هنوز فرماندهی گردان را در اختیار داشت، بودیم. یحیی وقتی فهمید سید احمد قبلاً در گردان مسلم، فرمانده گروهان بود، او را به عنوان جانشین اکبر عظیمی که فرمانده گروهان یک بود منصوب کرد. حمید رجب نسب هم شد مسئول یکی از دسته های گروهان. رضا دادپور هم بعد از چند روز، از گردان بهداری منتقل شد و به جمع ما پیوست.

گفتند سریع آماده شوید، باید به شلمچه رفته و خط را از بچه های گردان عاشورا تحویل بگیرید. دوگروهان بودیم که راه افتادیم. روز سه شنبه 28/4/67  توی اتوبوس و موقع اخبار ساعت چهارده بود که رادیو خبر قبول قطعنامه از طرف ایران را اعلام کرد. بچه ها در بهت و حیرت فرورفتند. البته چند روزی بود که زمزمه آن در بین رزمنده ها پیچیده بود، ولی خیلی ها پذیرش قطعنامه را جدی نمی گرفتند. پیام امام که خوانده شد صدای هق هق گریه ها بلند شد. عبارت جام زهر، ناله رزمنده ها را به هوا برد. این اشک ها و گریه ها هم برای تنهایی و غربت امام بود، هم به خاطر نگرانی از آرمان های جهانی که شعارش را داده بودیم، هم بابت نگرانی از هدر رفتن خون شهدا، هم ترس از جاماندگی از قافله شهادت... همه توی لاک خودشان فرورفته و هر کس با خودش زمزمه ای داشت.

از جاده اهواز خرمشهر، یک فرعی بود که به طرف شلمچه می رفت. جایی در آن حوالی که خط سه محسوب می شد مستقر شدیم تا دوسه روز بعد، خط را از گردان عاشورا تحویل بگیریم. پنج شنبه 30/4/67 بود که اکبر عظیمی به فرماندهی گردان منتقل شد و سید احمد هاشمی به فرماندهی گروهان یک منصوب گردید.

عراق که گمان می کرد ایران چون در وضعیّت ضعف قرار دارد قطعنامه را قبول کرده است حملات شدیدی را با محوریّت منافقان در غرب و ارتش بعث در جنوب تدارک دید. در همان روزها خبر آمد که گروهک منافقین از غرب طی حمله ای با پشتیبانی ارتش عراق وارد خاک ایران شده است.  نیروهای ایرانی به مقابله با آن ها پرداختند. بعدها این عملیات بزرگ که به سرکوبی گسترده منافقین انجامید، به عملیات مرصاد مشهور شد.

ما در منطقه جنوب بودیم. خبری از منافقان نبود؛ اما عراقی ها می خواستند دوباره بخش هایی از کشور را اشغال کنند. دو سه شب از آمدن ما به قرارگاهمان گذشته بود. شب جمعه ای بود و دعای کمیل خواندیم. شاید یکی از به یادماندنی ترین دعاهای کمیل در جبهه بود. حال همه دگرگون بود. به خاطر شرایط به وجود آمده احساس می کردند آخرین دعای کمیل زمان جنگ باشد.  دغدغه همه این بود که آیا سفره شهادت دیگر جمع شده است؟ آیا باید از جمع دوستان با صفای جبهه جدا شده و  به شهرهای خود برمی گشتیم و دنیایی می شدیم و...

یکی از نیروها آمده بود پیش احمد هاشمی. پوتینش پاره شده بود. احمد پوتین خودش را درآورد و به او داد. او قبول نمی کرد. احمد اصرار کرد که من فرمانده تو هستم. من می توانم فردا برای خودم یکی تهیه کنم. پوتین را به او داد و خودش پابرهنه شد.

صبح جمعه 31/4/67 هنوز آسمان گرگ و میش بود که خبر رسید عراق آتش شدیدی را روی خطوط مقدم نیروهای ایرانی آغاز کرده است. دشمن خط را شکسته و به سمت ما حمله کرده بود و باید هر چه سریعتر منطقه را تخلیه می کردیم. تعجب کردیم. نمی دانستیم چه خبر شده. فاصله ما با عراقی ها زیاد بود. آن جایی که بودیم عراقی ها خیلی هنر داشتند می توانستند با توپ، ما را هدف قرار دهند. حالا آنها کی توانسته بودند این همه راه را جلو بیایند خدا می دانست.

رفتیم عقب و خودمان را به جاده اهواز خرمشهر رساندیم. سر جاده خاکریزی قرار داشت. پشت آن موضع گرفتیم. از طرفی نگران بودیم که سمت راست و چپ ما خالی است. پشت سر ما هم که به فاصله بسیاری زیادی فقط بیابان بود شهر شادگان قرار داشت. نگران بودیم به خاطر حجم کم تجهیزات اگر دشمن از راه برسد پشتوانه مناسبی برای مقاومت نداشته باشیم.

شروع کردیم به کندن سنگر انفرادی تا اگر عراقی ها سرریز شدند جان پناهی برای مقاومت و دفاع داشته باشیم. به مرور نیروهای دیگر از راه رسیدند و در دو طرفمان موضع گرفتند. خبرهایی هم از حمله منافقین به مرز غرب و حرکت به سمت کرمانشاه به گوش می رسید.

ظهر شده بود. گرمای هوا بیداد می کرد. ناگهان سروکله تانک های عراقی پیدا شد. فقط تانک بود که به چشم می خورد. آنها در فاصله ای دور، در کنار بیمارستان امام سجاد علیه السلام که تخلیه شده بود مستقر شدند. این بیمارستان، همنام  همان بیمارستانی بود که نزدیکی شلمچه، مدتی در آن مستقر بودیم.

گویا تکلیفشان مشخص نبود. خودشان هم فکر نمی کردند که به این سادگی به جاده اهواز خرمشهر برسند. احتمالاً قصدشان محاصره خرمشهر و حمله به اهواز بود. هیچ وقت فکرش را نمی کردم روزی در این نقطه، یعنی جاده اهواز خرمشهر باید بایستیم و از کشور خود دفاع کنیم. نمی دانستم چرا اوضاع این طور شد. تانک ها جلو نمی آمدند. گویا منتظر سایر نیروهایشان بودند که به آنها ملحق شوند. شنیدیم بچه های گردان عاشورا در مقرّشان مانده و در محاصره قرار داشتند. چشمم به سید احمد هاشمی افتاد. هنوز پابرهنه بود. تعجب کردم روی این آسفالت داغ، چگونه با پای برهنه راه می رود؟! قبلاً یک بار پایم را بدون کفش روی آسفالت داغ گذاشته بودم و می دانستم تحمل چنین وضعیتی تقریباً محال است. بیابان هم پر از خار و خاشاک بود. احمد کلاه هم نداشت. حوله ای را روی سرش انداخته بود تا آفتاب کمتر اذیتش کند. با همان وضعیت به کار بچه ها می رسید و وضعیتشان را سر و سامان می داد.

بچه های خمپاره انداز آمدند. کنار سنگر ما با دوربین، گرای تانک را می گرفتند. یکی دوبار شلیک کردند، نخورد. دلم افتاد که اگر دشمن بخواهد واکنش نشان دهد، اولین نقطه، همین جا را می زند و پدر ما را درمی آورد! بعد از چند شلیک، یک گلوله خمپاره به شنی تانک خورد و آتش گرفت. گویا دست خمپاره انداز تازه گرم شده بود. چون یک گلوله اش هم به تانک خورد و آن را هم به آتش کشید. فریاد الله اکبر بچه ها بلند شد.

بعد از ظهر حدود ساعت چهار مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا به بچه های ما ملحق شد. قرار شده بود دسته یک و دو از گروهان یک به فرماندهی سید احمد، ضرب شصتی به دشمن نشان داده و پس از ضربه زدن به دشمن، به عقب برگردند. ما بچه های دسته سه منتظر ماندیم. حمید رجب نسب هم که فرماندهی دسته ما را بر عهده داشت بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، با آن ها رفت. در حالی که یک تانک جلوی آن ها حرکت می کرد دو دسته به همراه چندین آرپی چی زن به سمت دشمن پیشروی کردند. امید چندانی به موفقیت این حمله وجود نداشت. سید احمد به وسیله بی سیم با فرمانده لشگر، مرتضی قربانی تماس گرفته و از احتمال محاصره شدن بچه ها خبر داد؛ اما مرتضی قربانی همچنان به حرکت به سمت دشمن تأکید داشت. ناگهان با آغاز درگیری و شکار شدن چند تانک، دشمن که از عقبه مطمئنی برخوردار نبود، تانک ها را به سمت عقب برگردانده و از منطقه گریخت.

بچه ها این صحنه را که دیدند شیر شدند، از جا برخاسته و با فریاد الله اکبر دنبال تانک ها دویدند، عده ای با موتور، عده ای سوار بر تویوتا، برخی پیاده و ...

چون حمید رجب نسب فرمانده دسته ما پیشاپیش جلو رفته بود، ما هم به همراه سایر بچه ها با پای پیاده، تانک ها را دنبال کردیم. کمتر کسی شلیک می کرد. می دانستیم در شرایط بدی هستیم و تحریم ها باعث شده است با کمبود سلاح مواجه باشیم. برای همین رزمنده ها به طور معمول تا ضرورتی پیش نمی آمد شلیک نمی کردند. دیگر چیزی به نام نظم و هماهنگی دیده نمی شد. همه می خواستند از هم سبقت گرفته و خودشان را به دشمن برسانند. دویدن در آن هوای گرم و شرجی، آن هم با تجهیزات، کار بسیار سختی بود.

گرچه قدری از راه را با ماشین، قدری را با موتور و بسیاری را دوان دوان می رفتیم؛ اما گرمای هوا، طولانی بودن راه و تجهیزاتی که به همراه داشتیم، دیگر نای راه رفتن برای ما باقی نگذاشته بود. از تشنگی داشتم هلاک می شدم. آبی که همراه داشتم را خیلی زودتر از این خورده بودم. اینجا می شد این حکایت که می گویند در صحرای کربلا امام حسین (ع) آسمان را تیره و تار می دید احساس کرد. ناگهان چشمم به یک منبع آب افتاد. زود به طرفش رفتم. آب، زیر آفتاب مستقیم، بسیار داغ شده بود. به این چیزها توجه نداشتم. شیر آن را باز کردم و دهانم را زیر آب بردم. احساس می کردم گواراترین آب را در طول زندگی­ام می نوشم. این آب گرمی که شاید در حالت عادی کسی رغبتی برای خوردن آن نشان ندهد، برای من در حکم یک شراب بهشتی بود. جانی گرفتم و دوباره دنبال بچه ها دویدم.

آن قدر راه رفتیم که حتی از محل استقرار قبلی خودمان هم رد شدیم. سر یک سه راهی که همه مستقیم می رفتند،  دیدم محمد بیژنی ایستاده تا به بچه های ما علامت بدهد که از سمت چپ بیایند. او سعی داشت بچه­های گردان یارسول را جمع کند. خطی که بچه های گردان عاشورا هنور در آن مستقر بودند در همین مسیر سمت چپ بود و باید سریع به کمک بچه های گردان عاشورا می رفتیم. در آن شلوغی و بی نظمی، هدایت بچه ها کار بسیار سختی بود. چند نفر که جمع شدیم راه افتادیم به سمت چپ تا به طرف محل استقرار بچه­های گردان عاشورا برویم. من بودم، رضادادپور و عباس رضایی و سیداحمد هاشمی و یک نفر دیگر.

همین طور که راه می رفتیم و از بچه های دیگر فاصله می گرفتیم، سر یک پیچ، دوتویوتا همراه نیرو از راه رسید و به ما گفتند که زود سوار شوید. خوشحال شدیم که دیگر مجبور نیستیم در این هوای گرم، پیاده راه برویم. هنوز سوار تویوتا نشده بودیم که یک تانک عراقی درحالی که با فاصله از ما در حال فرار بود، ناگهان ایستاد و تیرباری که روی آن قرار داشت سریع به طرف ما چرخید و نشانه گرفت. تندی پریدیم کنار خاکریز پشت پیچ تا از دید مستقیم تانک در امان باشیم. تیربارچی بی وقفه شلیک می کرد. معلوم بود که تانک هم می خواهد شلیک کند. هر کس گوشه­ای خزید و پناه گرفت. سیداحمد هاشمی همان طور با پای برهنه و حوله ای که بر سر داشت ایستاده بود و نیروها را مدیریت می کرد. انگار ترس را احساس نمی کرد. تویوتاها راه افتادند و رفتند. ناگهان صدای مهیبی پیچید. تانک شلیک کرده بود. انفجار گلوله آن، همه جا را به لرزه درآورد. به سمت خاکریز سینه خیز شدیم. سرم را لای دستانم مخفی کردم. ترکش های ناشی از انفجار گلوله تانک، مثل باران در کنارم فرود می آمد و خاک خشک و نرم اطراف را بر سرم می ریخت. صدای باران خاک و ترکش که تمام شد، سرم را بالا گرفتم. هیچ ترکشی برای من حواله نشده بود. حالم خوب بود. چشمانم دوید دنبال بچه های دیگر. رضا دادپور و عباس رضایی کنارم بودند. تویوتاها رفته بودند. احمد هاشمی هم معلوم نبود کجا غیبش زده است. یک بنده خدایی هم که همراهمان بود مجروح شده بود.

تیربارچی عراقی دوباره شروع کرد به شلیک. ما سه نفر فقط کلاش به همراه داشتیم و حریف تانک و تیربار نمی شدیم. راهی نداشتیم جز این که به عقب برگردیم و خودمان را به سایر نیروها برسانیم. آن مجروح که نمی شناختیمش از ما می­خواست همراه خودمان ببریمش. این کار در آن وضعیت امکان پذیر نبود. او را به خدا سپردیم.

باید به صورت نیم خیز و با سرعت می دویدیم. نه وقت و نه موقعیّتی برای پناه گرفتن نبود. با تمام توان شروع کردیم به دویدن تا خودمان را به همان سه راهی، پیش سایر نیروها برسانیم. نمی دانم چگونه بود که از چند نقطه دیگر هم به طرف ما تیراندازی شد. گلوله تانک و خمپاره بود که انگار فقط به گرای ما شلیک می شد.

سر سه راه هیچ کس نبود. دو سه کیلومتر آن طرف تر، سمت راست مسیر، سیاهه ای از نیروها دیده می شد. به آن طرف دویدیم. از سمت دشمن انگار فقط داشتند به طرف ما سه نفر شلیک می کردند و از آن طرف، انگار همه نیروها ایستاده بودند و ما را تماشا می کردند و منتظر بودند تا به آن ها ملحق شویم. باران تیر و گلوله در اطرافمان به زمین می خورد. دیگر نه می شد خوب دوید و نه می شد خیز رفت. چون ممکن بود گلوله تانک و خمپاره ای از راه برسد و کارمان را بسازد. ابر و باد و مه خورشید و فلک، دست به دست هم داده بودند تا تیری، ترکشی نصیبمان کنند. تشنگی مفرط و خستگی زیاد، امانم را بریده بود. تجهیزات هم مزید بر علّت شده بود. همه تجهیزاتم را در حالی که می دویدم رها کردم. ماسک شیمیایی، خشاب ها و... در همان حالت بند اسلحه را باز کردم و آن را به دوشم انداختم. به همین خاطر، اسلحه روی دوشم جا خوش کرده بود و به زمین نیفتاد. احساس می کردم دیگر نمی توانم بدوم. سرم گیج می رفت و تمام دنیا دور سرم دور می زد. تیر و ترکش حریفم نشده بود، اما خستگی مفرط و تشنگی داشت فاتحه مرا می­خواند. خاکریزهای کوچکی در اطراف ما بود که کمی باعث درامان ماندنمان از تیرو ترکش می شد.

در کمال ناباوری، خودمان را به نیروها رساندیم. تیر و ترکش ها هم تمام شد. انگار همه منتظر ما ایستاده بودند. تا رسیدیم دستور آمد نیروها راه بیفتند. من دیدم دیگر طاقت ندارم حتی یک قدم بردارم. عباس رضایی هم مثل من بود. رضا رفت. من و عباس سنگری را در آن نزدیکی پیدا کردیم و خودمان را داخل آن انداختیم. دراز که کشیدم با چشم خودم می دیدم که هر چه اطرافم است دارد دور سرم می چرخد. آب دهانم مثل آدامس! شده بود و به زبانم می چسبید. از فشار تشنگی و گرسنگی و خستگی در آستانه بیهوشی بودم. وضعیت عباس هم تعریفی نداشت.

حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی کتاب تو شهید می شوی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روزهای 67 (قسمت اول)

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۲۴ ب.ظ

متن هفته دفاع مقدس

 

مأموریت ما تمام شد و به شهر بازگشتیم. ماه مبارک رمضان بود. شب ها پاتوق من و بسیاری از بچه های رزمنده، مسجد بی سرتکیه بود. ناگهان ولوله ای بین بچه ها افتاد. خبر رسید عراق حمله گسترده ای را آغاز کرده و فاو و حلبچه و مجنون و... را به تصرف خود درآورده است. باور این موضوع برایمان دشوار بود.

غلام اوصیا بچه ها را جمع کرد. غلام، جوانی لوتی مسلک بود. شجاعتش بی نظیر بود. یک داش مشدی با معنویت بود. نیروهای گردانش به شدت به او دل بسته بودند. غلام روحیه خاکی داشت. با همه عیاق بود و هر چه داشت با همه تقسیم می کرد. یک بار چهل پنجاه نفر را برای شام به منزلش دعوت کرده بود. خبر بین بچه ها پیچید و حدود دویست نفر راهی منزلش شدند. شامش آبگوشت بود. غلام به روی خودش نیاورد و با اخلاق خوب از همه پذیرایی کرد. سر شام رو به جمعیت کرد و گفت: آقایان ببخشید، غذای ما آبگوشت است. آب منزل ما هم بیشتر از این فشار نداشت که داخل آن بریزم!

همه از آن آبگوشت پر از آب خوردند و لذت بردند.

بچه ها همدیگر را خبر کردند. غلام دو دستگاه اتوبوس آماده کرد و خیلی زود بچه ها را به هفت تپه برد. من هم همراهشان رفتم. این اعزام به صورت خودجوش و غیر رسمی بود. از اندیمشک که می گذشتیم چشممان به رزمنده هایی می افتاد که ظاهر مضطرب و پریشانی داشتند. معلوم بود که به تازگی از خط برگشته اند.

وارد هفت تپه شدیم. من هم همراه سایر نیروها به گردان فاطمة الزهرا سلام الله علیها رفتم، گردانی که فرماندهی اش با غلام بود. دوست داشتم همراه بچه های رزمی به خط بروم و با چنگ و دندان از کشورم دفاع کنم. بچه هایی که از فاو و حلبچه برگشته بودند می گفتند آن جا نیرو بسیار کم بود و نیروی جدیدی هم اعزام نمی شد.

حدود یک هفته در هفت تپه ماندیم. ما را به خط اعزام نمی کردند. آخرش هم گفتند به شما نیاز نداریم و برگردید به شهر خودتان! این حرف خیلی عجیب بود. درک آن برای ما سخت بود. با ناراحتی و نگرانی به بابل بازگشتیم.

حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی، کتاب تو شهید می شوی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه تودیع و معارفه دادستان مرکز استان

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۷ ب.ظ

4kgo_photo_2020-07-16_12-25-58.jpg

 

سید یونس حسینی عالمی دادستان استان مازندران جای خود را به محمد کریمی جوان و خوشنام داد. در این خصوص بیان چند نکته را لازم می دانم:

1- حسینی عالمی را فارغ از هر نقد و نظری باید مبدع ارتباط دو سویه دستگاه قضا با فعالان اجتماعی و رسانه ای دانست. تواضع او در مقابل نقدها و برخورد دوستانه با منتقدان و پاسخگویی مستمر به ابهامات و دسترسی هم استانی ها به خط ارتباطی ایشان از جمله برجستگی های غیر قابل کتمان این قاضی مجرّب و باهوش به شمار می آید. سطح بینش و تحلیل وی نسبت به شرایط موجود را می توان یک سر و گردن بالاتر از بسیاری از مدیران استانی دانست. شاید کمتر کسی بداند حسینی عالمی از فرهیختگان فیضیه مازندران، نقش بسزایی در قطع رشته های ارتباطی باند طبری در سطح این دیار داشته است. تداوم مسیر همگرایی با فعالان و منتقدان با روی کار آمدن دادستانی جوان و پرانرژی باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.

شایان ذکر است حجت الاسلام اکبری ریاست محترم دادگستری استان نیز از بدو ورود به این خطه ارتباطی گرم و متواضعانه با شهروندان و منتقدان داشته که جای تقدیر دارد.

2- برخورد با دانه درشت ها که سیاق ماندگار و تاریخی امام عدالت بود باید همواره از سوی مسئولان دستگاه قضا به خصوص دادستان مرکز استان مورد اهتمام واقع شود. تا زمانی که افراد مشهور و بدنام منتسب به باندهای هزار فامیل آزادانه در سطح جامعه تردد می نمایند اعتماد مردم نسبت به استقلال و شهامت قوه عدلیه مخدوش می گردد.

3- بعضی از ضابطین قضایی به هر دلیلی از انگیزه کافی برای انجام رسالت ذاتی خود در صیانت از قانون و حریم باورهای عمومی برخوردار نیستند. احیای مراکز امنیتی و انتظامی مردمی و بهره گیری از ظرفیت نیروهای با انگیزه و بی حاشیه و زلال بسیج در شرایط فعلی بسیار راهگشا می باشد.

4- شأن نهاد قضا بالاتر از آن است که در جایگاه مدعی الخصوص وارد منازعات سیاسی گردیده و وکیل مدافع صاحبان میز و قدرت شود. در این راستا حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر به خصوص در حوزه دفاع از حقوق عامه مطابق با توجه به فرمایش مقام معظم رهبری ضروری به نظر می رسد.

5- نهاد قضا و نهاد انتظامی مثل هر دستگاه و مجموعه دیگری از حضور عناصر مشکوک و کژاندیش مصون نیستند. پاکسازی این دو نهاد با حساسیتی که در تقویت اعتماد عمومی نسبت نظام اسلامی دارا هستند از وجود عناصر بی قید امری مهم و البته اجتناب ناپذیر است.

6- تقویت ارتباط رسانه ای با مردم و بستر سازی مناسب برای ارتباط امن و سریع قشر ضعیف جامعه به خصوص مردم ساکن در مناطق حاشیه ای استان با مسئولان قضایی به منظور دفاع از حقوق پایمال شده آنان و اطلاع از تخلفات ناپیدای کانون های فساد نیز از جمله امور بایسته ای است که قطعا مورد عنایت دادستان جدید و خوشنام مازندران قرار دارد.

7- ناگفته پیداست معدودی از اصحاب رسانه که در افواه عموم به کاسه لیسی شهرت دارند به ازای دریافت سررسید یا بلیت استخر و بعضا پاکت از سوی بعضی روابط عمومی ها تلاش دارند تا مسئولان نهادهای نظارتی را دچار خطای محاسباتی نموده و با قلب حقایق و تدلیس وقایع به زعم خود برای متخلفان، مصونیت و حاشیه امن ایجاد نمایند. تیزبینی و سلامت دادستان قطعا مانع از تحقق این نقشه بچگانه می شود.

8- دادستان جوان استان که منتسب به خانواده معزز شهدا و متبرک به نفس قدسی شاهدان عرصه وصل و شیدایی است بهتر و بیشتر از هر مسئولی نسبت به تحقق آرمان های شهدا و عمل به وصایای آنان همت و غیرت نشان خواهد داد؛ انشاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روباه!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ ق.ظ

ylfk_photo_2020-07-16_10-28-31.jpg

 

روباه شیطان صفت به جماعتی گفته می شود که به خاطر حمله به ساختمان فرمانداری شهر قدس (و نه پایگاه نظامی) دستور آتش داده و جوان های جوّگیر و هیجان زده را به گلوله می بندند اما موقع اعدام قانونی سه نفر از اوباش مسلح شروع به ماهی گیری می کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عدالت بدون شوخی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۴ ق.ظ

 

وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ. فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ.

 

عثمان خلیفه مسلمین بود که باشد، اشتباه کرد تاوانش را هم پس می دهد. علی علیه السلام در دومین روزحاکمیتش اعلام می دارد هر چه از اموال بیت المال که بر خلاف عدالت بین عده ای از خواص جامعه پخش شد را حتی اگر مهریه زنانشان شده باشد پس میگیرم. آبروی عثمان در تاریخ می رود که برود.

استثنایی هم ندارد که بگوییم شأن فلان آقا و بیتش حفظ بماند. چه کسی است که نداند آنهایی که سهم بیشتری از بیت المال برده و اکنون مخاطب عدل علی قرار گرفته اند نه مردم پاپتی بی کس و کار که از جمله خواص صاحب نفوذ و قدرت هستند؟

علی می داند عدالت، عمر حکومتش را کوتاه ساخته و جنگ های داخلی را دامن خواهد زد اما او حکومت را نه برای حکومت که برای اجرای عدالت معتبر می داند وگرنه پشیزی برای میز و منصب دنیا ارزش قائل نیست. ولایت با عدالت عجین است.

و اعلام می کند بی عدالتی اگر رواج پیدا نموده و به فرهنگ و باور عموم تبدیل شود حتی همانانی که چند باری در کش و قوس ناعدالتی ها طرفی بسته اند نیز متضرر خواهند شد. یا دیگری از راه رسیده و حقشان را پایمال می سازد یا شورش های مردمی شیرینی دنیا را به کامشان تلخ خواهد نمود. پس عدالت حتی اگر به ظاهر به نفع نورچشمی ها نباشد اما بهتر از ظلم و جور و بی عدالتی است که عمر تنعّم مادی شان را نیز کوتاه خواهد ساخت، آخرتشان که قطعا بر باد است.

برداشتی از خطبه15 نهج البلاغه

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زنده باد آزادی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۰۷ ق.ظ

413b_photo_۲۰۲۰-۰۷-۱۳_۲۲-۵۰-۳۰.jpg

 

این را به گوش همه برسانید امر به معروف و نهی از منکر مترقی ترین اصل دینی و برتر از هر نوع جهادی است که اسلام آن را ضامن آزادی بیان دانسته و به عنوان الگوی فراگیر حاکمیت مردمسالاری دینی پیش روی آزادی خواهان جهان در همه عصرها قرار داده است.

امر به معروف یک رسالت دینی است که حق همه مردم شمرده می شود. این را اسلام بارها مورد تأکید قرار داده. اصل هشتم قانون اساسی هم موید آن است و مقام معظم رهبری نیز امر به معروف به خصوص در حوزه عملکرد مسئولان را وظیفه همگان شمرده است.

هر کس که گفت برای امر به معروف و نهی از منکر لسانی و قلمی نیاز به مجوز دارید حرف مفت می زند و خواسته یاناخواسته قصد دارد یک اصل مترقی دینی را مخدوش جلوه داده و نظام اسلامی را منحرف نشان بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خانه بسیجی را آتش زدند

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۷ ب.ظ

s8rm_photo_2020-07-12_14-25-14.jpg

 

بابل روستای رمنت یک مشت اراذل و اوباش ریختند منزل فرمانده پایگاه بسیج را به آتش کشیدند. آنها تهدید کرده بودند که اگر بسیج بخواهد با کشت بعضی محصولات مرتبط با مواد مخدر مخالفت کند و بر سر راهشان مانع بگذارد این بلا را سرشان در می آورند.

چند روزی از این اتفاق می گذرد و مظنونین ماجرا هنور دارند در شهر تردد می کنند.

درباره ناامنی در بعضی بوستان های سطح شهر نیز تماس های مکرری داشتم.

درباره برخورد مسئولین با بعضی از بسیجیان ناهی منکر نیز خبرهایی منتشر شده است.

وضعیت روزه خواری و حجاب هم که در خطبه های نماز جمعه مورد بحث قرار گرفت.

اوضاع بابل خوب نیست. مسئولین مسابقه عکاسی راه انداخته اند و اوباش دارند به مرور بر فضای فرهنگی شهر مسلط می شوند. بعضی متخلفان هنوز در شورای شهر حضور دارند.

 نشنیده ام مسئولین به خانه ویرانه فرمانده پایگاه بسیج بروند و از او دلجویی کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کربلا در اروپا!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۸ ب.ظ

See the source image

 

رضا برجی می گفت حاج سعید قاسمی و نیروهایش در مرکز پلیس سارایوو محاصره شده بودند. نجات جانشان یک طرف اینکه مدرکی از حضور ایرانی ها دست دشمن نیفتد از طرف دیگر شرایط حساسی را رقم زده بود. حاج سعید می گفت یک وانت موشک آر پی جی برسانید محاصره را می شکنیم. مستاصل مانده بودم چه کنم. کرواتها اصلا قابل اعتماد نبودند. چشمم به یکی از قاچاقچیان بین المللی افتاد که مدتی قبل در کراچی با او آشنا شده بودم. مشکل تا ساعتی بعد حل شد و خطر از بیخ گوش همه گذشت.

نادر طالب زاده می گفت: یک تپه ای بود که صربها هر جنبنده ای را روی آن شکار می کردند. بوسنیایی ها حسابی ترسیده و کپ کرده بودند. سعید قاسمی پرید پشت ماشین و گفت سوار شو برویم. از ترس نفسم بند آمده بود اما چاره ای نبود بالاخره یکی باید به دل آتش می زد تا ترس بقیه هم بریزد و خط دشمن بشکند.

سعید قاسمی می گفت رزمنده های بوسنی عکس حسین فهمیده را داخل اسکناس های ما دیده بودند. می گرفتند جلوی نور و با لذت نگاه می کردند. از ما می خواستند هر جوری شده برایشان سربند درست کنیم. اهل سنت بودند اما قاب عکس لا فتی الا علی در خانه هایشان نصب بود. زیر آتش صربها نماز جمعه می خواندند می گفتند به یاد مردم ایران که زیر موشک باران دشمن نمازجمعه را تعطیل نمی کردند.

به سید مرتضی آوینی که رفته بود برای ساخت مستند خنجر و شقایق گفتند خوش به حالت می روی بوسنی و باز هم شانس شهادت داری! گفت نه من شهیدی جا مانده از شهدای فکه ام.

محمد حسین نواب اما با نوای سوزناک شهید تورجی زاده حال خوشی داشت و بوسنی را معراج خویش می دانست و به آرزویش رسید.

امروز بیست و پنجمین سالروز قتل عام هشت هزار نفر از مردم مسلمان سربرنیتساست. شاید روزی کتابی جامع برای بوسنی نوشته شود نه فقط از این باب که زحمات بچه های ایرانی ثبت و ضبط شود بلکه از این جهت که لازم است به دنیا یاد آوری شود سالها قبل از آن که داعش در دل جهان اسلام متولد شود بدتر از داعش یعنی صربهای خون آشام در جلوی دیدگان غرب به بدترین جنایات انسانی دست زدند و صدایی از کسی برنخواست. چند هزار زن و مرد و کودک به وحشیانه ترین و ناجوانمردانه ترین شکل ممکن در سربرنیتسا و توزلا و ... به خاک و خون کشیده شدند و غرب وحشی ساکت همچنان داعیه انسانیت و حقوق بشر دارد.

ورودی قبرستان توزلا جمله ای روی تابلو نقش بسته که مردم بوسنی می گفتند از شما ایرانی ها این حرف را یاد گرفته ایم:

زنده نیستیم برای آن که زندگی کنیم

زنده نیستیم برای آن که بمیریم

ما می میریم تا دیگران زنده بمانند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه سرگشاده به رییس کل دادگستری استان مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۵ ب.ظ

 

🔺رهبر معظم انقلاب: لشکر جوانان مؤمن و انقلابی باید وارد میدان مطالبه دائم و هوشیارانه آرمانها و کمک به تحقق اهداف انقلاب شود و در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی و مدیریتی، سد ایجاد کند.

حضرت آیت الله خامنه ای، صراحت و شجاعت در مطالبه آرمانها را با همان زبان ویژه جوانان مؤمن و انقلابی، کاملاً ضروری برشمردند و افزودند: باید در افکار عمومی اشرافی‌گری و وابستگی فکری نفی و طرد شود.(۸ خرداد ۹۷/دیدار با دانشجویان)

♻️بسم الله الرحمن الرحیم

🔹🔸حجت الاسلام و المسلمین اکبری با سلام و اهدای تحیات الهی

💢چنانکه مستحضرید یکی از آماده ترین بسترهای مبارزاتی دشمن برای ایراد ضربه به حیثیت نظام مقدس اسلامی بهره گیری از جنگ روانی و دامن زدن به شایعات و ایجاد تردید نسبت به شعائر نظام دینی است.
در این راستا ابهام در سرنوشت بعضی پرونده های قضایی پر سر و صدا دستاویزی برای بی اعتماد سازی مردم نسبت به قاطعیت و عدالت دستگاه قضا محسوب شده و عدم روشنگری درباره زاوایای این پرونده ها بازار شایعات و گمانه زنی های خلاف واقع را داغ تر می سازد.

◀️در این خصوص چند نمونه در حوزه شهری مورد اشاره قرار می گیرد:

1- پرونده فساد شورای شهر بابل با توجه به نوع افشای آن بازتاب جهانی داشته و همه فارسی زبانان سراسر عالم به نحوی از این افتضاح مطلع گردیدند. استمرار حضور بعضی از عناصر مشهور این ماجرا و عکس یادگاری مکرر آنان با کسانی که نقش اصلی در افشای پرونده را داشتند بعد از گذشت دو سال جز بدبینی مردم به عدالت چه نتیجه ای می تواند داشته باشد؟
2- در واپسین روزهای فعالیت شهردار اسبق بابل، نامه ای هفت صفحه ای از تخلفات اداری وی توسط بازرسی استانداری به صورت گسترده در سطح رسانه های مجازی منتشر گردید که تا کنون کسی از میزان صحت و سقم آن مطلع نشده است. اگر این گزارشات درست بود چرا کسی یقه مسئول وقت را نگرفت و اگر دروغ است چرا کسی با منتشرکنندگان آن برخورد نکرده است؟
3- در اوج فراگیری بیماری کرونا جمعی از پزشکان متخصص و متعهد این شهر به انتقاد از نحوه مدیریت این بحران در سطح بابل پرداخته و تعارض منافع بعضی مسئولان ذی ربط علوم پزشکی را در نحوه تصمیم گیری آنان دخیل دانستند. این ماجرا به رسانه های معتبر کشوری نیز کشید؛ اما کسی آخر نفهمید که آیا نهاد قضا برای رد یا اثبات این ادعا قدمی برداشت یا خیر؟
4- یکی از اعضای فعلی شورای شهر بابل پرونده محکومیت قطعی داشت که ظاهرا با دخالت بعضی عناصر بدنام توانست موقتا از اجرای آن در امان مانده و مشمول ماده هجده شود. مردم منتظرند بدانند سرنوشت این پرونده به کجا ختم می شود؟
5- درباره فعالیت های اقتصادی برادرانی که ناگهان در عرصه فوتبال و هیأت و فروشگاه قد علم کرده و با تقویت بعضی ارتباطات تواسنته بودند گاه تریبون های رسمی شهر را نیز در حمایت از فعالیت های خود بسیج کنند حرف و حدیثهای فراوانی بر سر زبان هاست. کسی اطلاع ندارد موضوع دستگیری آنان چه بود و به کجا ختم شد؟
6- درباره یکی از کلان بدهکاران حوزه خدمات شهری که با نماینده سابق این شهر نیز سر و سرّی داشت حرف هایی بر سر زبان هاست که همچنان در سطح شایعه باقی مانده است.
7- چرا کسی با کیومرث نیازآذری کاری ندارد و سوال نمی کند که چرا به رغم حضور در جایگاه حساس امنیتی با بعضی مجرمین سیاسی ارتباط صمیمانه برقرار نموده و ثمره آن پرورش فرزندی گردیده که همینک با ثروت بادآورده در کشور کانادا به ریش مردم پابرهنه نیشخند می زند؟
و....
ناگفته پیداست این نوع ابهام درباره سرنوشت بعضی پرونده های عناصر دانه درشت در جغرافیای شهری نه چندان بزرگ چه میزان می تواند قضاوت عمومی درباره قاطعیت دستگاه قضا را که از ارکان محکم نظام اسلامی است، دستخوش سوءظن نمایند. از این رو ایجاد شفافیت پیرامون موضوعات فوق را امری لازم و ضروری در جهت تقویت اعتماد عمومی به نظام  اسلامی  تلقی می نماییم.

در انتها از تلاشهای انجام شده در مقوله مبارزه با فساد در قوه قضائیه و ایجاد شفافیت در جامعه، بویژه در دوره جدید تقدیر و تشکر مینمائیم.

✅با تشکر و آرزوی توفیق،انجمن فعالان انقلابی فضای مجازی شهرستان بابل

🆔@zarrehbinbabol

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مردان پلاستیکی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ب.ظ

See the source image

 

بخشی از سایت هسته ای نطنز توسط دشمن تخریب شد. بلافاصله عباس عراقچی هشدار داد که مراقب باشیم کاری نکنیم دنیا ما را یک تهدید حساب کند!

آدم می ماند اینها کارمند وزارت خارجه ایران هستند یا آمریکا؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سخنی با دادستان محترم بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۰۸ ب.ظ

جناب آقای ملاکریمی با سلام و آرزوی توفیق 

1- ورود به عرصه مجازی و کنترل این درندشت بی کلانتر را درست از نقطه ای شروع کردید که حامیان شما ایستاده بودند و البته ایستاده‌اند. در این مدت جز بچه های حزب اللهی چه فرد یا طیفی در فضای رسانه به حمایت و تجلیل از عملکرد شما پرداخت که حالا داد بعضی مسئولان ضعیف را از همانان می ستانید؟(البته این طیف همچنان پشتیبان امثال شما که عملکرد انقلابی دارند خواهد بود)
تشخیص بین دوست و دشمن برای یک مقام قضایی نباید کار دشواری باشد.
2- اگر یک مسول قضایی آن قدر با فضای مجازی ناآشناست که هنوز نمی داند این محیط جولانگاه هرزه نگاران و معاندان و سرسپردگان فرهنگ غرب بوده و برخورد با کسانی را اولویت می پندارد که به انتقاد از مسئولان می پردازند اصلا صلاحیت قضاوت در این عرصه را دارا نیست.
3- مقام معظم رهبری امر به معروف و نهی از منکر به خصوص در حوزه #مسئولان را مورد تأکید قرار داده اند. ادبیات انقلاب اسلامی، مردم را ولی نعمت مسئولان می داند، بسیجی در وسط میدان است و آتش به اختیار و ... در فرهنگ دین "به تو چه" و "تو چه کاره هستی" نداریم. ما باید بیاییم و تفسیر اصل هشتم قانون اساسی را از شما یاد بگیریم.
4- اگر ناراحت نمی شوید مقام بسیجی را بالاتر از صاحب هر میز و مالک هر میزان فیش حقوقی می دانیم. بی تردید کسانی که برای دفاع از ارزش ها هزینه می دهند ارزش برتری نسبت به کسانی دارند که بابت دفاع از ارزش ها هزینه دریافت می کنند. اگر انتقاد از مسئولان مصداق تشویش اذهان عموم است ضربه زدن به پیکره نیروهای انقلاب و ایجاد سرخوردگی در آنان از سوی بعضی قضات نیز مصداق اتمّ این اتهام همه گیر به شمار می آید.
5- بعضی قضات در رفتاری قرون وسطایی به منظور برخورد با منتقدان در فضای مجازی معمولا از دو روش استفاده می کردند:
الف: ضبط وسایل ارتباطی فرد و خانواده او که قطعا مصداق نقض حریم خصوصی بوده و حسّ انتقام جویی و کینه را دامن می زده است.
ب: مسدود سازی کانال های شخصی که عملا هیچ نتیجه ای نداشته و با توجه به بی در و پیکر بودن فضای مجازی نه تنها محدودیت قلم و نشر را به دنبال نداشت بلکه در مواردی منجر به ظهور فیک نیوزها می گردید که کار را برای مسئولان گریزان از نقد، دشوارتر می ساخت.
6- اگر احیانا کسی به شما مشورت داده که برخورد با یکی دو نفر از بسیجی ها می تواند باعث شود که قلم ها غلاف شده و دیگر کسی متعرض شهردار و فرماندار و شورا و ... نشده و خواب خوش حضرات آشفته نمی شود، جسارتا اشتباه به عرضتان رسانده است.
7- خالی از لطف نیست یادآوری کنم بسیاری از نیروهای انقلابی شهر نسبت به عملکرد مسئولان ستاد مقابله با کرونا، فرماندار، کیومرث، غفار، تقوی فرد، حسن زاده، خورشیدی، بیژنی، شجاعیان و ... اعتراض دارند. حالا تکلیف چیست؟ مختصات فکری و ارادی نیروهای حزب اللهی بابل را با نکا مقایسه نکنید.
8- شاکی تراشی؟ برای حجیم سازی و شدت برخورد قضایی با منتقدین انقلابی باید رفت سراغ نهادها و قلقلکشان داد که یک برگ شکایت روی پرونده اضافه کنند؟! آقای رییسی در جریان این موضوع قرار دارد؟
9- همچنان شما را #دادستانی‌انقلابی و #پاک و #با‌اراده و #مردمی می دانیم که باید مراقب شور و مشورت غلط انداز خرس خاله ها و دایه های دلسوزتر از مادر و قبیله هزار فامیل باشید.
10- نیروهای انقلاب همه از یک خانواده هستند. ما به نصایح و رهنمودهای شما نیازمندیم، شما هم همچنین. زور همیشه کارساز نیست. تقابل درون خانوادگی مخلصین اسلام و انقلاب جز شادی دشمن چه ثمری می تواند داشته باشد؟

✅انجمن فعالان انقلابی فضای مجازی شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سعید کمالی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ ب.ظ

 

تماس گرفت و گفت حوالی یک، یک و نیم شب می رسد به قم. فصل زمستان بود و می دانستم آن ساعت از شب بخواهد تا دانشگاه شهید محلاتی بیاید باید دقایقی را با سرما دست و پنجه نرم کند. ماشین را روشن کردم و رفتم دنبالش میدان هفتاد و تن قم، جایی که اتوبوس ها مسافران را پیاده می کنند. چند دقیقه ای که صبر کردم اتوبوس از راه رسید. سعید پیاده شد در حالی که علاوه بر کیف دستی خودش، ساک چرخ دار بزرگی را هم دست گرفته بود. یک زن و مرد بچه به بغل نیز همراهش پیاده شدند. تعجب کردم. نگفته بود همراه دارد.

پیاده که شدند بی اعتنا به من به طرف دیگر میدان رفتند. هاج و واج نگاهشان کردم. استارت زدم و رفتم دنبالشان. گوشه ای ایستاده بودند. سعید برایشان تاکسی گرفت، با راننده کمی صحبت کرد و با صمیمیت و چهره ای بشاش، با همراهانش خداحافظی کرد و بعد به طرف من آمد.

با تعجب پرسیدم: چرا نگفتی فامیل هایت هم قم می آیند؟ انها را کجا فرستادی؟ لبخندی زد و گفت: توی راه با هم آشنا شدیم. دیدم هیچ شناختی از قم و مسیرهایش ندارند. کمکشان کردم تا راحت تر به مقصد برسند.

پدرش هم می گفت: با این که خودش خانه سازی داشت و از سر کار که بر می گشت یکسره می رفت تا خانه نیم ساخته اش را کامل کند؛ اما وقتی دید ساخت یادمان شهدای گمنام ساری نیاز به نیروی داوطلب دارد، آن جا را به کار خودش ترجیح داد.

برای اردوهای جهادی هم که به روستاهای دور دست و محروم می رفت، کمتر از همه غذا می خورد؛ اما ساعت ها در عمق خاک، می نشست و برای دفع فاضلاب روستا، به حفر چاه مشغول می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تیتر ندارد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۰ ب.ظ

آنقدری که بعضی نهادها وقت و توان و امکاناتشان را گذاشتند سر شناسایی نیروهای حزب اللهی منتقد و رو کم کنی از انقلابیونی که خواب خوش مسوولان کم کار و خاطی را بر هم زده اند اگر خط نفوذ و عناصر وابسته به دشمن را شناسایی و مهار می کردند این روزها شاهد بعضی آتش سوزی ها در نقاطی از کشور نبودیم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

الآن، دعا!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۱ ق.ظ

نوجوان بودیم می رفتیم هیأت، ته مراسم، سینه زنی که می خواست تمام شود یه دوبیتی را همه از حفظ و همنوا می خواندیم و محکم بر سینه می زدیم:

ما که عزادار توایم حسین جان

ریزه خور خوان تو ایم حسین جان

هیأت انصار توایم حسین جان (یا: ما که محبان توایم حسین جان، بسته به نام هیات متغیر بود)

نوکر دربار توایم حسین جان

خوب آهنگ این سینه زنی و ریتم آن قشنگ بود و همیشه در ذهنم ماند و بارها به هر بهانه ای تداعی می شود.

قبل از این شور پایانی، یکی دو بیت دیگر هم خوانده می شد:

شکر خدا که بر درت آمده ام

بهر رضای مادرت آمده ام     (چقدر این بیت شیرین است)

 

 

 

و حرف آخر اینجا زده می شد:

ما مریضیم و شفا می طلبیم

درد داریم و دوا می طلبیم

این یک بیت این روزها زیاد کاربرد دارد. التماس دعا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه سرگشاده به آیت الله رییسی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۱ ب.ظ

bm1z_photo_2020-04-30_13-25-50.jpg

 

نامه تحول خواهانه ۵۰ روحانی و طلبه بسیجی و ولایتمدار ( که غالبا از طلایه داران عرصه مبارزه با فساد هستند) خطاب به رییس محترم و پر تلاش قوه قضاییه / اقدامی علیه تقلیل یا انحراف مطالبات از قوه قضاییه / امضا کنندگان نامه هیچکدام سلبریتی یا تحلیل گر دور از واقعیت نیستند و اکثرشان هزینه داده و مرکزیت جنبش ها و مجموعه های حوزوی و حزب اللهی در اقامه قسط هستند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جناب حجت الاسلام و المسلمین رییسی دامت توفیقاته

مسئول محترم قوه قضاییه

سلام علیکم

با تبریک هفته قوه قضاییه به شما و تمامی همکارانتان و گرامی داشت یاد شهید آیت الله بهشتی و آرزوی دوام توفیق درعرصه اقامه قسط و مبارزه با فساد برای شما و دیگر اعضا و کارکنان و قضات قوه قضاییه.

 

مشاهده عزم جدی قوه قضاییه در مبارزه با فساد که حاصل هدایت های امام خامنه ای، تلاش های جبهه انقلاب اعم از مطالبه گران و آمران به معروف و ناهیان از منکر به خصوص جوانان انقلابی است ، می تواند با مجاهدت شما و دلسوزان قوه قضاییه در انطباق عملکرد و جهت گیری دستگاه قضا با مطالبات رهبر معظم انقلاب، موجب حرکت به سمت تحول در این قوه شود.

 

لذا با توجه به کم رونق شدن بازار صراحت های انقلابی و با هدف ترویج و نهادینه کردن مطالبه گری و در راستای تلاش جدی برای تحقق مطالبات امام خامنه ای که بخش اعظم آن در حکم انتساب جنابعالی مرقوم است ، در راستای تقویت شأن قضا در حکومت اسلامی، سرفصل های زیر خدمت شما و تأثیرگذاران و دغدغه مندان قوه قضاییه عرض می شود؛ و امیدواریم که انتقادات و پیشنهادات مطرح شده، به شرایط موجود کمک کرده و به دور از هیجانات و سطحی نگری ها، موجب تقویت روحیه عدم رضایت به وضع موجود گردد:

 

1. مطلب اول؛ بدون تعارف از آغاز مسئولیت جناب عالی تاکنون، عاملی نامعلوم سبب تقسیم مطالبه گران در نگاه مسئولان قوه به بچه های خوب و بچه های بد شده است و آن دسته از جوانان مومن و انقلابی وعدالت خواهان واقعی که از سال ها پیش نسبت به فساد و ظلم فریاد می زدند و سازش پذیرنبوده اند و شخصیت زده نمی شوند از جانب مدیران عالی قضایی، به پندار این مسئولان تحریم شده اند و افرادی که صرفا در سطح توانایی ها و یا انگیزه های فعلی قوه ، مطالباتی مطرح می کنند با اقبال قوه قضاییه رو به رو می شوند که این موضوع موجب تقلیل سطح مطالبات و تخدیر افکار و در نتیجه ادامه حیات باندهای قدرت و سرخوردگی بخش کم طاقت جامعه خواهد شد.

 

 به عنوان نمونه، تا کنون با وجود تاکیدات رهبر انقلاب مبنی بر لزوم انقلابی بودن حوزه و خط شکن بودن روحانیت در مقابله با فساد، برنامه ای از سوی جناب عالی درباره روحانیت انقلابی و مطالبه گران حوزوی ارائه نشده و حتی این اصل مهم در حد برگزاری جلسات مرسوم با این قشر، مورد توجه نبوده است!

 

عدم ارتباط با انقلابی های حوزه و غیر حوزه، برای مدیران قبل یک دستور بوده که ناشی از دلایلی مانند کانالیزه شدن رئیس قوه و شورای عالی قضا می باشد و برداشت ابتدایی آن است که با وجود گذشت این مدت از مسئولیت شما گویا این مطلب یعنی عدم ارتباط با بخش صریح و انقلابی جامعه با طیب خاطر شما عملی شده است.

 

اگر دقت کرده باشید حضرت آقا به گونه ای در مواضع رسمی شان از حزب الله (به تعبیر دشمنان اسلام تندروها) دفاع می کند که کسی جرئت سئایت و بدگویی از این جریان در پشت پرده به خود ندهد و این سیره امام المسلمین تاکنون مورد التفات مدیران عالی نظام نبوده است و کانه این گونه می پسندند که نهاد ها و محافظه کاران، مدیریتی نامرئی را بر سازمان تابع ایشان اعمال کنند و انتظار جریان حزب الله از شما تأسی به این سیره مبارک بوده و هست یعنی مشخصا به گونه ای صحبت نکنید که شما را خاکریزی نرم و قابل نفوذ برای حمله به جریان حزب الله تلقی کنند.

 

لذا درخواست و انتظار از شما، ایجاد و توسعه ی ارتباط مستمر با مطالبه گران به خصوص حوزویان است.

 

جناب آقای رئیسی

قشری از جامعه که مقهور تحلیل های شبه امنیتی یا خط بازی ها و محافظه کاری ها نمی شوند و تجربه انقلاب، نشان داده ولایت فقیه به سخت گیری ها و دقیق نگری های این بخش جامعه در ارزیابی عملکرد مسئولان، اطمینان دارد و برای ارزیابی عملکرد ها بیش از آنکه به گزارشات سفارشی یا ناقص اعتماد کنند به این بخش جامعه اعتماد دارند ، در خوش بینانه ترین حالت از جانب شما و مدیران فعلی دستگاه قضا مورد غفلت واقع شده اند و احساس می کنیم خناسانی که به ظاهر با دلسوزی از بدو انقلاب تاکنون بسیاری از خواص را حاشیه دار کرده اند و یا سبب شده اند توان بخش پاک این مدیران نسبت به انقلاب احتکار شود ، فعالیت خود را در زمان مسئولیت جنابعالی ادامه داده که انتساب مسئول حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه که معارضه ی وی با حوزویان انقلابی و طلاب جوان شیاع دارد از این دست دلسوزی هاست.

و اگر چه این قماش در کوتاه مدت استاد کم کردن درد سرها نسبت به مدیران هستند، در بلند مدت موجب هزینه های سنگین برای نظام اسلامی می شوند.

 

‏2. جناب آقای رییسی، یکی از نگرانی های جدی این است که هرکجا فسادی رسانه ای می شود آنجا قوه قضاییه ورود بهتری دارد، یعنی صرف اطلاع پیدا کردن از فساد که باید مساوی با ورود قاطع دستگاه قضا باشد فعلا برای سازمان تحت امر شما کافی نیست یعنی معیار های اسلامی مانند سند ، مدرک ، بینه و... جای خود را به روش های غیر اسلامی داده اند، و وضعیتی به وجود آمده تا عده ای سلبریتی که حتی به مبانی اسلام اعتقاد ندارند و رسما عامل دشمن هستند از دستگاه قضا و دیگر نهاد ها باج گیری می کنند.

 

 یعنی هرکس رسانه ندارد (99درصد جامعه) طعم عدالت اسلامی را نمی چشد به ویژه در سطح شهرستان ها که غالبا فاقد رسانه هستند و همیشه فقط از خبرهای برخورد با فساد لذت می برند نه از برخورد با فساد در محل زندگی شان و واقعیتی که این افراد در شهرستان ها و نقاط خارج از پایتخت می بینند این است که غالب دادستان ها و رؤسای دادگستری در موارد فراوانی تحت تاثیر نمایندگان مجلس، ائمه جمعه ، فرماندارها و دیگر نهادها هستند.

 

لذا تحول دستگاه قضا مستلزم این است که نفس مطلع شدن از فساد برای شما کافی باشد و نهایتا رسانه به جای معیار، نقش ابزار را داشته باشد و نیز قضات و مسئولان قضایی در سطح کشور، هم استقلال داشته باشند وهم تحت نظارت و پاسخگو باشند.

 

‏3. نکته دیگر؛ تغییر گفتمان دستگاه قضا و خطرغلطیدن در فضای التقاط است که عمدتا ناشی از خروجی های مقایسه ای محیط های دانشگاهی است، رایج شدن تعابیری مانند سوت زنی، گزارش گران فساد و غیره به جای امربه معروف و نهی منکر، نظارت عمومی، عدالت خواهی، مبارزه با فساد باید مدیریت دستگاه قضائی را حساس و نگران کند و نیز به دلیل کم اطلاعی بخش متفکر قوه قضائیه و تاثیرگزاران از دیدگاه های امامت انقلاب موضوعاتی مانند هوشمندسازی به چشم جایگزینی برای روحیه حساسیت علیه فساد تلقی می شود و نقش ابزاری فناوری ها تبدیل به مبانی فکری می شود و به تبع آن مطالبات امام خامنه ای در اسلامی شدن جامعه، تبدیل شدن عدالتخواهی به فرهنگ عمومی، بالا رفتن خطر پذیری برای مبارزه با فساد در جامعه، مبارزه با روحیه نفاق و محافظه کاری و ترویج روحیه ی مطالبه گری و... کم رنگ شده و یا حتی ضد ارزش معرفی می شوند.

 

4- جناب آقای رئیسی علت مصونیت ائمه جمعه ، منصوبین ولی فقیه ، نهاد های حکومتی و انقلابی مانند سازمان اوقاف ، بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام ، مسئولان عالی رتبه قضائی ، مسئولان عالی رتبه وزارت اطلاعات ، مسئولان عالی رتبه سپاه و سازمان اطلاعات سپاه، اعضای دفتر رهبر انقلاب و نظائر آن در شکایات و دعاوی حقوقی چیست؟

بایستی روشی اتخاذ گردد که اعضای هیئت دولت، نمایندگان مجلس و سایر مسئولان در ارتکاب اعمال مجرمانه و فساد و درحین مسئولیت، مانند سایر مردم مقابل قانون و دستگاه قضا پاسخگو باشد؟

 

بنا بر کدام مبنا افراد تا پایان مسئولیت مصونیت دارند؟

 

در حالی که خودِ مسئولیت در اسلام یعنی در معرض پاسخگویی قرار گرفتن و موج مطالبه گری ها به زودی این قاعده های غیر اسلامی را برای همیشه به تاریخ می سپارد چه زیباست که هزینه این کار را قبول کنید و مقابل این خط انحرافی قاطعانه بایستید.

 

 در حالی که نص صریح قانون اساسی، قانون مجازات اسلامی، بیانات امام خمینی و امام خامنه‌ای خلاف مصونیت مسئولین می باشد، به کرات دیده شده که شخصی از یک امام جمعه یا سردار سپاه یا یک مقام امنیتی شکایت می کند اما کمترین اعتناء به این شکایت نمی شود و همین فعل دشمن شاد کن که خود از مصادیق آشکار فساد است سبب هجمه ها و شبهه پراکنی های جریان بی مبنا ، التقاطی و بی طاقت علیه ساحت مقدس ولی فقیه شده است و خروجی این نگاه ظالمانه بدون تردید دشمنی با انقلاب و نظام اسلامی می باشد، همه می دانیم که این کار به خاطر خلاء قانونی یا ضعف قانون نیست بلکه بعکس خود قانون شکنی وعمل خلاف قانون است و سبب فساد گسترده و فراگیر در میان کارگزاران شده است که اگر مبارزات رهبر انقلاب نبود تبدیل به فساد سیستمی هم می شد.

 

 اینکه اغلب طرفداران انقلاب به این فضای غیر قانونی عادت کرده و به خاطر سطحی نگری ها از آن خوشحالند یا آن را خلاف و منکر نمی دانند جای خوش حالی ندارد بلکه اگر کسی دلسوز انقلاب و ولایت است باید برای این استضعاف فکری خون گریه کند.

 

متاسفانه حتی معیار غیر اسلامی رسانه نیز در مورد این حضرات کارگر نیست و با وجود افشاگری های مستند به مدارک قطعی در مورد برخی ائمه جمعه ، سرداران سپاه ، نهاد های حکومتی هیچ پیگیری از جانب دستگاه قضا نسبت به این افراد انجام نشده است.

 

5. علت عدم تغییر برخی معاونت ‌های اصلی که حقیقتاً شایستگی‌های پایه این سمت و منصب را ندارند و نیز انتصاب افرادی نظیر مسئول حفاظت اطلاعات قوه قضائیه که در بند اول به آن اشاره شد، چیست ، در حالی که تحول بنیادین بدون تحول ساختاری و تغییر کادری که یا مفسد بوده اند یا ساکت یا نهایتا بی اطلاع که عذر بدتر از تقصیر است، عملا امکان پذیر نیست و وجود مبارک امام خامنه ای در حکم انتساب جنابعالی به شما امر فرمودند مدیران و تاثیر گذراران دستگاه قضا را با جوانان انقلابی و تازه نفس جایگزین کنید و امتثال امر امام امت مطالبه ی جبهه ی حزب الله از شماست.

 

6. جناب آقای رییسی، حضرت آقا، سال هاست نسبت به انقلاب زدایی از حوزه های علمیه اظهار نگرانی شدید کرده اند و مصداق برجسته این دغدغه ی امام، برخوردهای سریالی با حوزویان انقلابی و مطالبه گر در شهرستان های مختلف از جانب معاونت صیانت حوزه و مدیران حوزویست و متأسفانه هیچ اقدامی از سوی منصوبان آقا برای این مطالبه ایشان انجام نمی پذیرد و از شما انتظار داشته و داریم این دغدغه امام المسلمین را در دستور کار قرار دهید، چرا که تنها و تنها و تنها راه مبارزه با فساد، ورود مومنان و تاثیرگذاران به خصوص حوزویان به میدان مطالبه و امر به معروف و نهی از منکر می باشد که هادیان و طلایه داران مبارزات اجتماعی در تاریخ اسلام نیز همینان بوده اند و نیز می دانید دیدگاه امام خامنه ای درباره مبارزه با فساد این است که نقش اصلی را مومنان ایفا می کنند و سازمان ها و نهادها بدون مطالبه عمومی به هیچ وجه، توان ورود قاطع مقابل مفسدان را ندارند، لذا حمایت از طلاب و فضلای انقلابی که مورد غفلت بوده، ارتباط مستقیم با اقامه قسط و عدالت اجتماعی دارد.

 

 

 در پایان ضمن تشکر از اقدامات شما و دیگر دلسوزان دستگاه قضایی کشور که حقیقتاً اوضاع را با قبل از حضور شما متفاوت کرده است از جنابعالی درخواست داریم به دور از توصیه پذیری، برخی دلسوزی ها و به ظاهر خیرخواهی ها را کنار گذاشته و مطالبات اصلی مردم را که از جانب حضرت آقا در حکم انتساب شما مطرح گردیده و از حلقوم جوانان مومن یعنی مصلحان و مطالبه گران و آمران به معروف فریاد زده می شود به عنوان نقشه ی راه ، مورد نظر قرار داده و هزینه عمل به آن که خشم جریان محافظه کار است را به جان خریده و ثابت کنید که قوه قضائیه اصولگرا نیست بلکه نهادی انقلابی است.

 

واضح است که سازش ناپذیری و عدم قناعت جریان انقلاب به وضعیت موجود کار را برای مخاطب غیر مهذب دشوار می کند از شما که آراسته به فضائل اخلاقی هستید انتظار می رود ، که انتقاداتی ولو تند و بی پرده با شما مطرح می گردد را با انتقادات تقلیل یافته ی راضی به وضعیت موجود تعویض نکنید.

 

جناب حجت الاسلام و المسلمین رئیسی جریان حزب الله وضعیت موجود را وضعیت مطلوبی نمی داند بلکه مسیر رسیدن به وضعیت مطلوب می داند لذا اگر می خواهید به معنای واقعی کلمه قوه ‌قضاییه متحول شود و این تحول بر مبنای اندیشه های اسلام باشد باید قدرت تحمل خود و ظرفیت تحمل جریان مستقل را در قوه قضاییه ایجاد کنید.

 در حال حاضر قوه قضاییه منتقدین را به دو بخش خوب و بد تقسیم کرده و کسانی را که به احترام بسنده نمی کنند بلکه نقد صریح می کنند و بر انتقاد خود پافشاری می کنند به زعم خود تحریم کرده است امیدواریم  قبل از آن که عده‌ ای دیگر در لایه های مدیریتی دستگاه قضا رسوب و لخته شوند، در مورد برخی روند ها تجدید نظر بفرمایید و جان کلام آنکه جریان و شبکه ای فرصت طلب و پیچیده از قبل انقلاب تاکنون همچون سایه ی شومی بر سر حکومت اسلامی بوده اند و امام راحل و رهبر عزیزمان همچون امیر المومنین و نبی مکرم روششان این چنین است که این جریان منافق و به شدت قدرت طلب با رشد جامعه و به دست خواص و تاثیرگذاران به صورت مدبرانه کنار زده شوند و تنها ملاحظه ی حاکم اسلامی نسبت به این شبکه ی قدرت خود نظام اسلامی و خوف سو استفاده ی دشمنان اسلام از فتنه های این جماعت می باشد و کنار زدن این چهره های به ظاهر ولایت مدار امری پیچیده و نیازمند اراده ای پولادین است و در صورت استفاده از ظرفیت پایان ناپذیر ایمان عناصر حزب اللهی ممکن می گردد.

 

 

به امضا چهل نفر از حوزویان انقلابی و حاضر در عرصه مبارزه با فساد به نمایندگی جمع کثیری از فضلا و طلاب انقلابی از سراسر کشور:

 

  1. حجت الاسلام احمد اسدی(کارگر)
  2. حجت الاسلام سید مصطفی موسوی
  3. حجت الاسلام محمد یوسفی
  4. حجت الاسلام سید علیرضا بابایی
  5. حجت الاسلام مصطفی حیدری
  6. حجت الاسلام مصطفی حقیقت
  7. حجت الاسلام قنبر عیسی پور
  8. حجت الاسلام مسلم گنجی
  9. حجت الاسلام علیرضا ذبیحی
  10. حجت الاسلام حجت احسان بخش
  11. حجت الاسلام امیر حسین امام یاری
  12. حجت الاسلام حسن زاده
  13. حجت الاسلام روح الله بجانی
  14. حجت الاسلام فراهانی
  15. حجت الاسلام محقق
  16. حجت الاسلام محمد رضایی
  17. حجت الاسلام سعید زارع
  18. حجت الاسلام محمد رضا حسینی
  19. حجت الاسلام حسین رحمتی
  20. حجت الاسلام محمد صادق ناطقی
  21. حجت الاسلام رحمت الله معظمی
  22. حجت الاسلام قاسم روزبهانی
  23. حجت الاسلام مهدی کشوری
  24. حجت الاسلام ابوذر خورشید وند
  25. حجت الاسلام علی بابایی
  26. حجت الاسلام محمد شاه کرمی
  27. حجت الاسلام اشکان علی شاهی
  28. حجت الاسلام رضا بابایی
  29. حجت الاسلام سید حسن موسوی
  30. حجت الاسلام سید حسین حسینی
  31. حجت الاسلام اسماعیل عباسی
  32. حجت الاسلام موسی علیزاده
  33. حجت الاسلام ایمان اکبری
  34. حجت الاسلام سید حمید مشتاقی نیا
  35. حجت الاسلام محسن عباسی زاده
  36. حجت الاسلام مرتضی ضیایی
  37. حجت الاسلام محمدرضا صادقی
  38. حجت الاسلام محمدعلی عابدیان
  39. حجت الاسلام علی بمانی
  40. حجت الاسلام مرتضی سرکارپور
  41. حجت الاسلام روح الله محمودی
  42. حجت السلام محمد خالقی
  43. حجت الاسلام وحید جاه دوست
  44. حجت الاسلام سید علی حسینی بوشهری
  45. حجت السلام اصغر ابراهیمی
  46. حجت الاسلام هادی مرتضوی
  47. محمد نریمانی
  48. محمد فیاض
  49. محسن شیرازی
  50. رضا رضایی

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تنبل نباشید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۵ ب.ظ

5ltx_photo_2020-04-30_17-42-31.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اصلاحات قضایی به شهرستان ها نرسیده است

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۸ ق.ظ

 

از بعضی شهرستان ها خبرهای خوبی درباره رفتار قضات و دادستان ها با منتقدین و نیروهای ارزشی به گوش نمی رسد. شنیده شده در یکی از شهرستان ها مقام قضایی به منظور خاموش نمودن صدای منتقدین و خودشیرینی پیش مسئولان در نامه نگاری با ادارت، مدیران را ترغیب به شکایت از نیروهای انقلابی نموده است.

صدور احکام عجیب و غریب و نامتعارف برای از میدان به در کردن منتقدان از دیگر اخبار ناگواری است که به گوش می رسد.

ابهام در سرنوشت پرونده های بعضی مفسدان دانه درشت از دیگر معضلات نگران کننده دادگستری بعضی مناطق کشور است.

ضمن تشکر از اقدامات ارزنده آقای رییسی در اصلاح رویه غلط و انحرافی مدیران قضایی مرکز، لازم است بر پایبندی مسئولان پایین دستی این نهاد نسبت به اصلاح نگرش های ضد مردمی نظارت جدی تری صورت بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای گریه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۵ ب.ظ

hb3x_photo_2020-04-28_11-21-38.jpg

 

این حدیث را آدم باید بگذارد جلویش بنشیند و ساعت ها زار زار گریه کند:

 

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: 

هر که بر پیشرفت علمیش افزوده شود امّا بر بی‌رغبتی او به دنیا افزوده نگردد، جز بر دوریش از خدا افزوده نشود. 

میزان‌الحکمه، جلد ۸، صفحه ١٠٢.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صادق لاریجانی مصونیت ندارد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۷ ب.ظ

vfq5_photo_۲۰۲۰-۰۴-۲۸_۱۰-۲۲-۴۴.jpg

 

یادداشتی از حجت الاسلام رضوان حسن زاده آهنگر:

 

بسم الله الرحمن الرحیم
شناخت افراد با رجوع به مجموعه ی آرا و افکارشان ، شناختی دقیق تر و قضاوتی منصفانه تر خواهد بود.

وقتی صدر و ذیل یک مجموعه گفتار ، نقاط مبهم را تفسیر و روشن می کند ؛ القای آنچه در ذهن ماست بعنوان مفهوم کلام دیگران هم کار شایسته ای نیست.

خصوصا کلام آنها که یک منظومه ی فکری مستحکمی دارند و از روی جو زدگی و هوای نفس تغییر موضع نمی دهند را راحت تر می توان با سایر مواضعشان تفسیر و تکمیل کرد.

کلام حضرت آقا در قدردانی از مواضع مثبت و اقدامات آغاز شده در دوره ی آقای #آملی_لاریجانی و سفارش به تعدی نکردن و تهمت نزدن ، در منظومه ی فکری ایشان ، اصلا و ابدا معنای منزه دانستن آن فرد از خطا و قرار دادن او در حصار مصونیت از پاسخگویی به انتقادات و رسیدگی به اتهامات یا شکایات احتمالی را ندارد.


اساتید #قانون_اساسی کرارا یادآوری کرده اند که از افتخارات نظام ما آن است که در #اصل_107 قانون اساسی آمده است : (( ... . رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است. )) و در عمل هم وقتی آن فرد در دادگستری از #امام_خمینی ره شکایت کرد ، پرونده تشکیل شد و امام هم وکیلی برای صلح با آن فرد به دادگاه فرستاد. 

حال که #ولی_فقیه برای خود شان معصومیت و مصونیت قائل نیست این ظلم به ولی فقیه است اگر کسی بخواهد ، بخاطر فرمایش اخیر حضرت آقا ، سوال کنندگان و منتقدین رئیس سابق دستگاه قضا را ساکت کند یا به سکوت فرا بخواند.

از جمله وظایف #آقای_رئیسی و دستگاه عدلیه و هر رسانه و صاحب تریبونی در احیای #حقوق_عامه ، آن است که جلوی چنین برچسب زنی های غلط به کلام رهبری را بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا