اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۹۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

شکلات تلخ!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۲۵ ب.ظ

ویدیو| اخراج و درگیری بی مورد کنعانی زادگان مقابل ازبکستان | پایگاه خبری  جماران

 

دیروز مسابقه ایران و ازبک را در فینال جام کافا نگاه کردم.

دقیقه شصت و شش بازی، کنعانی زادگان مرتکب خطایی روی دروازه بان ازبکستان شد. کارت زردی که از داور روسی گرفت شیرین ترین اخطار تیم فوتبال ایران در سالهای اخیر بود. چرا؟

یوسوپوف، دروازه بان تیم حریف در اقدامی سریع با پرتاب توپ، یکی از بازیکنان تند و تیز ازبک را تا نزدیکی های دروازه ما و موقعیت تک به تک هدایت کرده بود که سوت ناگهانی داور باعث توقف بازی، کارت زرد به کنعانی زادگان و نجات دروازه تیم ملی ایران شد. گزارشگر مسابقه هم چند بار از این سوت تاریخی و نجات بخش داور روس که به نفع ایران بود تشکر کرد.

حالا همین حسین کنعانی زادگان که باید قدردان داور می بود، وقتی در دقایق پایانی بازی کارت زرد دوم را دریافت کرد، داد و بیداد راه انداخت، خودش را به زمین زد، بازی را به جنجال کشاند، بین دو طرف درگیری ایجاد شد، پلیس تاشکند آمد وسط مستطیل سبز رنگ و... کار بچگانه او مورد تقبیح همه رسانه ها قرار گرفت و خاطره ای بد از این مسابقه و برد شیرین لااقل برای خودش به جا ماند.

ما آدمها گاهی با دست خودمان لحظات شیرین زندگی را به تلخی می کشانیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تضادبین سنت و مدرنیته حرف مفت است !

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

مصطفی چمران، چریک فیزیک‌دان | شهرآرانیوز

 

من خودم میدیدم شلیک آر.پى.جى را که نیروهاى ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر.پى.جى جزو سلاحهاى سازمانى ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ى عربى آر.بى.جى هم میگفت؛ ماها میگفتیم آر.پى.جى، او میگفت آر.بى.جى. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راه‌هائى گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجورى آر.پى.جى را بایستى شلیک کنید. یعنى در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملى به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ى عالى، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ى عملیات نظامى، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوى و با آن سرسختى، چه ترکیبى میشود. دانشمند بسیجى این است؛ استاد بسیجى یک چنین نمونه‌اى است. این نمونه‌ى کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند:

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌

مقام معظم رهبری/ دو تیرماه 1389

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضرت معصومه در کربلا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۵۰ ق.ظ

حضرت معصومه (س) - همشهری آنلاین

 

از روز قبل که در مسیر عملیات به طور مخفیانه به نزدیکی سنگرهای دشمن رفته بودیم آب قمقمه هایمان به اتمام رسیده بود. هوای گرم و آتشین دشت های اطراف مهران و کیلومترها پیاده روی با کوله ای سنگین و مهمات و ... طاقتمان را طاق نموده بود. نیمه های شب عملیات شروع شد. جست و خیز و تکاپوی جنگ، تشنگی را از یادمان برد؛ اما اندکی بعد، جراحتی که بر بدنم نشست و خونی که از تن رفت تشنگی را به خاطرم آورد. همراه چند مجروح دیگر به عقب برگشتم تا توسط نیروهای امداد به بیمارستان صحرایی منتقل شوم.

نشانه هایی که گذاشته بودیم براثر شدت آتش درگیری از بین رفته بود. راه را گم کردیم. یکی دستش یکی پاهایش یکی جای جای پیکرش زخمی بود. به همدیگر کمک می کردیم و زیر پر و بال هم را می گرفتیم. این وضعیت با توجه به ضعف و خستگی شدیدی که داشتیم باعث کندی حرکت ما می شد. گاهی مقابل عراقی ها در می آمدیم. یکی دوبار با آنها درگیر شدیم که به خیر گذشت. احتیاط می کردیم که در تیررس دشمن نباشیم. خمیده و دولا دولا راه می رفتیم. واقعا دیگر نای حرکت نداشتیم. ما گم شده بودیم و اصلا نمی دانستیم در خط دشمن هستیم یا جبهه خودی. خبری از نیروهای خودی نبود. از یافتن آب هم ناامید شده بودیم. سنگ بزرگی پیدا کردیم که حال غار داشت. می شد به عنوان پناهگاه از سایه آن بهره بود و برای ساعاتی از تیررس دشمن خارج شد. خودمان را رساندیم و زیرش دراز به دراز افتادیم. دوست نداشتیم ناامیدی به سراغمان بیاید؛ اما فقط معجزه می توانست ما را از آن وضعیت بغرنج خارج کند. درد داشتیم وناله می کردیم. ان قدر تشنگی به ما فشار آورد که علف های هرز کنار تخته سنگ را چیدیم و به دهان گذاشتیم تا رطوبت آن مقداری از شدت عطش جانکاهمان را کم کند.

سعی کردم به زخم های دوستانم رسیدگی کنم و کمی جلوی خون ریزی شان را بند بیاورم. خواب به چشمانمان نمی آمد. گویا نزدیک اذان صبح بود. شاید این آخرین نماز صبحی بود که می خواندیم. حال معنوی خاصی داشتیم. تیمم کردیم و نماز را خواندیم. به چهره خسته و خون آلود و تشنه همدیگر که نگاه کردیم حسی مشترک در نگاه همه به چشم می آمد. احساس می کردیم اینجا با این حالت یا شهید می شویم یا اسیر. نشستیم و با هم به آهستگی زیارت عاشورا را زمزمه کردیم. چقدر هم در آن شرایط می شد حال و هوای عاشورا را حس کرد و عطش طفلان اباعبدالله را درک نمود و با اصحاب کربلا همنوا شد.

یک آن احساس کردم گنبد زیبای حرم حضرت معصومه مقابل چشمانم می درخشد. نور امید در دلم زنده شد. رو کردم به دوستانم و گفتم: رفقا! بیایید هر کدام برای حضرت معصومه صد تومان نذر کنیم تا آبی پیدا کنیم. این خانم خیلی پیش خدا آبرو دارد. این خانم بانوی کرامت است و دست رد به سینه دلدادگانش نمی زند...

پیشنهادم را پذیرفتند. هر کس در خلوت خود به نجوا نشست و مشغول دعا و زمزمه شد. روشنایی آسمان توی چشم می زد. احساس کردم باوری درونی مرا به بیرون فرا می خواند. یقین داشتم لطفی شامل حال ما شده و در آن تپه ماهور خشک هم دستمان به آب خواهد رسید. هر چند با ظواهر امر جور در نمی آمد.

یاعلی گفتم و در مقابل نگاه های متحیر دوستانم بیرون رفتم. چهار دست و پا حرکت می کردم که از دید احتمالی دشمن در امان باشم. نیم خیز و سینه خیز حرکت می کردم. زانوها و دست هایم از سختی زمین سنگلاخی و سفت و تیغ های تیز بیابان پر خون شده بود. کمی که رفتم چشمم به پرنده کوچکی افتاد که در نقطه ای می نشست و بلند می شد. این حالت را چند بار دیدم. حدس زدم باید خبری باشد. به طرفش که رفتم چشمم به چشمه ای زیبا افتاد که از ته چاله ای می جوشید و بعد در داخل یک شیار جاری می شد. نی هایی کوچک و مقداری علف اطراف آن را پوشانده بود و زیبایی خاصی به آن آب زلال می داد. خدا شاهد است با وجود تشنگی فراوان حتی قطره ای آب از آن چشمه زیبا و زلال ننوشیدم. با هر زحمتی برگشتم و رفقا را خبر کردم. باورشان نمی شد و شاید گمان می کردند خیالاتی شده ام. اما به هرحال پذیرفتند که همراهم بیایند.

بالاخره همه از آن آب گوارا که هدیه حضرت معصومه بود نوشیدیم. هر چند این آب خوردن باعث شد خونریزی زخم هایمان بیشتر شود ولی به هر حال اگر شدت تشنگی ادامه می یافت حیاتمان به اتمام می رسید. خدا را شکر کردیم و مسیری را انتخاب کردیم و به سختی جلو رفتیم. بالاخره به لطف خدا خط خودی رسیدیم و از آن معرکه نجات پیدا کردیم. فکر می کنم چند ساعتی بیهوش شدم. به خودم که آمدم خبر آزادسازی شهر مهران تمام آن لحظات سخت را برایم شیرین ساخت. خدا را شکر کردم که زنده ماندم و خبر این پیروزی را شنیدم. دست بر سینه گذاشتم و از راه دور سلامی به آستان کریمه اهل بیت دادم. من و همرزمانم لطف خانم را هرگز فراموش نمی کنیم.

احمد محلوجیان/ آخرین حلقه رزم جلد دوم ص 130 سید حمید مشتاقی نیا/ اداره کل حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این وبلاگ حذف شد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۶ ق.ظ

photo_2023-06-20_09-02-10_p5s0.jpg

 

وبلاگ پروانه متعلق به خانم زهرا حبیبی مشکینی از خواهران فرهیخته و اهل فضیلت به کار خود پایان داده و تعطیل شد.

وبلاگ دیگری با همین نام و رویکرد شروع به فعالیت کرده که ارتباطی با این خواهر بزرگوار ندارد. 

دوستان وبلاگ نویس محبت کنند از تشابه اسمی یا هر نوع رفتاری که ظن به جعل و تقلید را دامن میزند پرهیز کنند.

متأسفانه این اتفاق برای من هم افتاده. دو بار دو نفر بعد از تعطیلی وبلاگ اشک آتش2 در بلاگفا با همین نام و رویکرد اقدام به انتشار وبلاگ کردند که هم مخاطب را به اشتباه می انداخت هم باعث ناراحتی این حقیر شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کلام شما اثر ندارد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۱۳ ق.ظ

Asadollah Chahriari/Getty Images

 

آن مسئولی که خودش بر اساس رانت به مقام و منصبی رسیده و از شایستگی لازم بی بهره است، آن که عروسش موقوفه میلیاردی را با ثمن بخس به چنگ می آورد، آن مدیری که حقوق نجومی دارد، کسی که سیسمونی نوه اش را هم از خارج تهیه میکند، سرداری که داماد بی تجربه و بی تحصیلاتش عضو هیات مدیره کارخانه ای بزرگ میشود، امام جمعه ای که همنشین مفسدان اقتصادی است و دغدغه اولش کسب قدرت بیشتر برای اطرافیان است، مسئولی که در قبال ریخت و پاش مالی اطرافش سکوت میکند و... حتی اگر بخواهند مقابل فساد اجتماعی ایستاده و از حجاب و هنجارهای دینی سخنی بگویند و اقدامی کنند، قول و فعلشان اثر ندارد. آب زلال از سرچشمه پاک و تمیز می جوشد.

"کسی که خودش فاسد است، نمی تواند کلامش را یک طوری ادا کند که مردم صحیح بشوند، تأثیر ندارد. آن وقتی کلام تأثیر دارد که از قلب مهذب و پاک بیرون بیاید، اگر چنانچه از قلب ناپاک بیرون بیاید و از قلب شیطانی بیرون بیاید، به زبان شیطانی گفته بشود، این تأثیر نمی تواند بکند در قلب اشخاص." امام خمینی

صحیفه نور ، جلد ۱۹، صفحه ۹۲

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امروز شهادت امام جواد و فردا روز ازدواج!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

امام جواد علیه السلام فرمود هر که به کاری راضی باشد در انجام آن سهیم است.

آنکه آمد محضر ولیّ خدا و گفت برادرم دوست داشت در جنگ کنار شما باشد؛ نتوانست. ولیّ خدا از غنائم، سهمی به او بخشید.

 امةً سمعت بذلک فرضیت به؛ آنهایی که از فاجعه عاشورا خشنود شدند در شمار لعنت شدگان خدا و ملائک و مومنان قرار دارند.

در نهی از منکر نیز سه مرحله را ذکر نموده اند که نخستینش انزجار قلبی است؛ کما اینکه اولین مرحله ایمان، باور قلبی است.

مهم است در دل ما چه میگذرد.

کسی میخواهد عیار صدق یا نفاق خود را بسنجد به قلبش رجوع کند و ببیند بین خودش و خدا به آنچه عمل می کند باور دارد یا نه.

از بدیها بدمان بیاید و از خوبی ها خوشحال شویم. این خلق و خو به مرور در رفتار ما نیز تأثیر میگذارد و باعث میشود در شمار نیکان عالم قرار بگیریم.

همین امام میفرماید: هرکس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست؛ پس چنانچه سخنور برای خدا و از خدا سخن بگوید، بنده خداست؛ و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود!

خب این حدیث هم قابل توجه دلدادگان فضای مجازی و شهروندان مطیع رسانه بود که گاه هر چه را از تریبون محبوبشان ببینند و بشنوند چشم و گوش بسته باور میکنند.

حالا که شهادت امام جواد علیه السلام است یک حدیث دیگر هم از ایشان در زمینه ازدواج بخوانیم بد نیست. اولا فردا یعنی اول ذی حجه روز ازدواج است و دوم اینکه بعضی دختر خانمها و خانواده هایشان که زیبایی و خوش تیپی و شهرت و مدرک و ثروت خواستگار را اصل میدانند وقتی بی شوهر می مانند پشت نقاب دین مخفی شده و تقیّد مذهبی خود را علت استمرار تجردشان می شمارند که باید این حدیث را با دقت خوانده و از بر کنند:

مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَأمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ. [تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9]
هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید و گرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

 

چرا به امام جواد (ع)،باب الحوائج می گویند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عملکرد شما در شأن جمهوری اسلامی است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۳۷ ب.ظ

جناب آقای مصدق، معاون اول قوه قضاییه فرمودند ادبیات سردار مفخمی در شأن یک فرمانده نبود.

خب با اینکه منظور سردار کاملا واضح است که بحث وی پیرامون جدیت در برخورد با هنجار شکنی در چارچوب قانون بوده است ولی جناب آقای مصدق هم گویا متأثر و منفعل از فضای مجازی به بیان چنین موضعی در نکوهش این سردار راست قامت پرداخته است.

در ماجرای مشابهی که چندی پیش در گیلان شاهد بودیم، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه نیز که سابقه سکوت ممتد در قبال رفتارها و گفتارهای اشتباه بعضی ائمه جمعه را داراست (نمونه اش امام جمعه شهری کوچک در شمال که منتقدان حزب اللهی خود را نادان لقب داده بود) حالا در مقابل اعلام انزجار امام جمعه رشت از بی حجاب ها اقدام به موضع گیری و نقد ایشان نمود.

جناب آقای مصدق که فردی حوزوی و تحصیل کرده است به جای نگرانی از ادبیات یک مسئول انتظامی در رده استانی، باید پاسخ دهد که آیا اساسا وضعیت قوه قضائیه در شأن حاکمیت دینی و علوی قرار دارد؟ 

پرونده اختلاس در فولاد مبارکه به کجا رسید؟ پرونده های سنگین وزارت نفت زنگنه چطور؟ پرونده شکایت از حسن روحانی؟ پرونده همراهان اکبر طبری؟ پرونده اختلاس از بانک دی؟ پرونده واگذاری مشکوک پتروشیمی میانکاله؟ و... الی ماشاءالله از این پرونده های حجیم وجود دارد که کسی نمیداند سرنوشتش چه شد!

چرا ادعای دستگاه قضا در مبارزه با ویژه خواری ها و رانت ها و دانه درشت ها نتوانسته اعتماد مردم را به این نهاد جلب نماید؟

چرا شاکی و متشاکی و وکیل و حتی قاضی نسبت به وضعیت دادگاهها ناراضی هستند؟

چند درصد از مردم احساس میکنند که میتوانند در قوه قضاییه به حقشان برسند؟

چند درصد از مردم احساس میکنند که مدعی العموم در دفاع از حقوق عامه جدی و قاطع است و بدون مماشات به استرداد اموال غارت رفته متعلق به جامعه از دست غارتگران گردن کلفت می پردازد؟

همین لایحه شل و ولی که دستگاه قضا برای مواجهه با عریانی زنان هرزه در سطح معابر به مجلس فرستاده در شأن طلبه پایه اول حوزه هم نیست چه برسد در تراز نظر قضات و مسئولانی که باید در رتبه فقیه باشند.

مهمتر از حرف، عمل است که باید دید آیا عملکرد دستگاه قضا در بسط عدالت و تقابل با ظلم در شأن نظام اسلامی بوده است یا نه؟

آسیب شناسی نهاد قضا و انطباق رویکردهای آن با آرمانهای امام و شهدا و آموزه های مکتب علوی را بی واهمه از زیاده خواهی هوچی گران فضای مجازی، اصلی مهم و ضروری بدانید.

یادتان نرود در زمان امیرالمومنین هم فقر و جنگ و خیانت و مشکلات اجتماعی و ... وجود داشت، اما آنچه در حکم میراث علی علیه السلام، گنجینه معارف حاکمیتی شیعه قرار گرفته، عدالت علی در حق ضعفا و قضاوت بی مماشات او در برخورد با دانه درشتها و فرمانروایان خاطی بود.

از فرمانده غیور انتظامی مازندران و همه مسئولان فهیم نهاد انتظامی کشور انتظار میرود هیاهوی هرزه طلبان مجازی و یا انفعال مسئولان بالا دستی قضایی تأثیری در روحیه و قاطعیت آنها در انجام رسالت ذاتی شان به عنوان یک پلیس مسلمان نداشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گل سیمین

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۱۸ ق.ظ

معرفی و دانلود کتاب گل سیمین: خاطرات سهام طاقتی | ناهید سلمانی | کتابراه

 

خرمشهر را دوست دارم، همانطور که قم و مشهد را. هر وقت در این شهر فرصتی پیدا کردم با پای پیاده در کوچه هایش قدم زدم. مسجد جامع را که خانه خودم می دانم، همان حسی که در حرم امام رضا و کنار ضریح فاطمه معصومه دارم. از نوجوانی دوست داشتم روزی ساکن قم شوم. الان بیست و دو سال است که به این آرزویم رسیده ام و با چیز دیگری عوضش نمی کنم. ولی دلم میخواهد مدت کوتاهی ولو در حد یکی دوماه در مشهد و خرمشهر و دزفول (در جوار سبزه قبا) هم زندگی کنم. خدا کند روزی به این آرزویم نیز برسم.

کتابهای خاطراتی که پیرامون خرمشهر هست را می خورم! یعنی خواندن طبیعی نه، با جان و دل در متن آن فرو می روم و اصلا نمیفهمم در اطرافم چه می گذرد. کتاب گل سیمین را دیروز عصر دست گرفتم. صد صفحه بود و امروز صبح به اتمام رساندم. مثل بچه مدرسه ای ها که به نیّت قبولی در امتحان کتاب میخوانند. الان هر جای کتاب را که بپرسید از برم!

خیلی بیشتر از اینها باید در باره خرمشهر کتاب نوشت و نیز مهران و سومار و قصر شیرین و سوسنگرد و هویزه و حمیدیه. وجب به وجب این شهرها سرشار از خاطره حماسه و غربت است. دفاع مقدس، باشکوهترین فصل کتاب تاریخ ایران عزیز است که انتقال مفاهیم و خاطرات آن به نسلهای بعد، اهدای گنجینه ناتمام و گرانسنگ فرهنگ و ادبیات غنی تمدن نوین جهانی با محوریت انقلاب پابرهنگان ایران اسلامی است.

کتاب گل سیمین را از نظر نگارش به تعبیری باید معکوس کتاب دا دانست. هر چقدر در دا کوشیده شد مطالب کش دار و مفصل بیان شود اینجا موجز و مجمل عبور شده است. وجه مطلوب البته میانه روی است.

از منظر روایتگری، آب و تاب دادن به خاطرات منجر به سوءظن نسبت به محتوا و اتهام آب بستن و وهم می گردد، خلاصه گویی افراطی هم البته عمق و جان کلام را به خوبی نمی رساند. از خواندن این کتاب میتوان فهمید مرتضی سرهنگی از حوزه هنری رفته است! ولی به هر حال از مطالعه گل سیمین لذت بردم و این واقعیت را کتمان نمی کنم.

خانم سهام طاقتی، راوی گل سیمین که خاطرات نابش از روزهای پر دلهره نبرد خرمشهر در این اثر منتشر شده، به همراه همسر روحانی و رزمنده اش در قم زندگی میکند که از خدا میخواهم توفیق دیدارشان را نصیبم کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همین یک هفته اخیر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۰۱ ق.ظ

بیوگرافی پیمان آدیداس

فرزاد هنردوست درگذشت علت فوت فرزاد هنردوست خواننده افغان +زندگینامه

تصویر درگذشت دستیار کارگردان و برنامه‌ریز سینما

photo_2023-06-18_07-59-49_gnav.jpg

عکس 4 دخترک بی‌گناه اردبیلی که اسیر سیل ویرانگر شدند + جزئیات مرگ 7 زن و مرد

 

همین یک هفته اخیر، پیمان آدیداس، بلاگر معروف اینستا در گذشت او متولد 1375 بود. فرزاد هنردوست، خواننده جوان هراتی که مدتها در ایران می زیست هم درگذشت. او متولد 1365 بود. فرشاد کلباسی، دستیار کارگردان متولد 1364 بود که دیروز درگذشت. مسعود دهستانی قهرمان سابق کشتی اهل بابل هم در سن 45 سالگی به رحمت خدا رفت. حالا اینها چهره های معروف هستند. چقدر جوانهای دیگر در گوشه و کنار کشور همین چند روزه به رحمت خدا رفتند که ما نمی شناسیم. مثل آن چهار کودک معصوم اردبیلی که بر اثر سیل از دنیا رفتند.

همه آنها برای خودشان یک دنیا آرزو داشتند، برنامه و نقشه و امید و حسرت داشتند؛ اما قافله عمر در پیچ و خم ایام بی آنکه خبر دهد ناگاه به مقصد رسیده و مسافرش را از قطار زندگی پیاده می کند.

مرگ، پیر و جوان نمی شناسد. زمان رسیدنش را هم کسی نمی داند. غافلگیرانه به سراغ آدم می آید. دو روز دنیا را درست زندگی کنیم، بساطمان جمع شد ملت یک خدا بیامرز بگویند، چهار نفر فاتحه ای بخوانند؛ آخش راحت شدیم نگویند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسئولان یاد بگیرند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۲۹ ب.ظ

photo_2023-06-17_19-14-05_dpr9.jpg

 

یک پستچی آمده بود موسسه سیره شهدا؛ اتاق پژوهش. دید فضا فضای جبهه و جنگی است. خودش هم رزمنده بود. پیش ما نشست و خاطره گفت. از حساسیت شهدا نسبت به بیت المال تعریف میکرد. از شهیدی که برای کاری به مقر ارتش رفته بود. احتیاط میکرد چای و قندی که مخصوص نیروهای ارتشی است را بخورد یک وقت مرتکب گناه و تضییع بیت المال نشده باشد.

حالا نمی گوییم اینطوری باشید، ولی سر جدتان بابت جلسات اداری اینقدر بریز و بپاش نکنید.

این تصویر را ببینید. فروشندگان لوازم یدکی معمولا درامد خوبی دارند. اتحادیه شان هم بی پول نیست. این تصویر مربوط است به جلسه ای که مسئول اتحادیه لوازم یدکی بابل با مسئول پلیس امنیت اقتصادی در ساختمان اداره صمت این شهرستان برگزار کرده. پذیرایی را ببینید. چای هست و بیسکوییت. ساده و محترمانه. از میوه های گرانقیمت خبری نیست. بقیه مسئولان هم یاد بگیرند. میخواهند بیشتر پذیرایی کنند از جیب مبارک مایه بگذارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آینه روزگار

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۲۲ ب.ظ

سخن اهل دل: آینه چون نقش تو بنمود راست

 

دوست نازنینی دارم که ویژگی های مثبت فراوانی دارد اما چند عیب ریز و درشت هم در کنار آن دارا بود.

یک اینکه هر جا میرسید به هر بهانه ای ولو دیدن لبخند معمولی یک انسان، حسرت میخورد، سفره دلش را پهن میکرد و شکوه و گلایه که آی ما چرا بدبخیتم، چرا شاد نیستیم، پول نداریم، پست نداریم، گرفتاریم، کم شانسیم و... آن قدر هم این حرفها را تکرار میکرد که معمولا اطرافیانش سرسام گرفته و ترجیح میدادند از مصاحبت با او شانه خالی کنند.

دو، از جعل و دروغ برای پیشبرد بعضی کارهایش استفاده میکرد.

سوم اینکه تا یکنفر جنس مخالف را میدید عنان اختیار از کف داده و با توجه به سن و سال بالا و تجردش تلاش میکرد از طریق بحث و گفتگو هم نیازهای روحی خودش را تا حدودی برطرف کند هم اینکه اگر احیانا کسی پیدا شد از نظر مالی چند پله بالاتر از او بود خفتش کند و بکشاند ببرد سر سفره عقد!

از قضا چرخ روزگار اینگونه رقم خورد که شغلی موقت در یک مجموعه خیریه برایش فراهم شد.

در میان انسان های نیازمند شریفی که به او رجوع میکنند، بعضی ها

آنقدر درد دل میکنند و از نداری و بدبختی می گویند که رشته های اعصابش از شنیدن این حرفها پنبه میشود.

بعضی ها با توسل به دروغ و جعل درصدد جذب حمایت هستند که حالا او باید ادعایشان را راستی آزمایی نموده و طبعا با یادآوری سوابق خود دچار عذاب وجدان می شود.

بعضی از مراجعین هم که در تکاپوی ازدواج هستند چون او را چند پله بالاتر از خود می بینند با نگاه صرفا مادی درصدد قرابت و طرح آشنایی بر می آیند.

این چیزها را خودش تعریف میکرد. برایش مایه عبرت بود. به نظرم خدا آنهایی را که دوست دارد در همین دنیا کاری میکند به قبح بعضی اعمالشان پی برده تا زمینه رشدشان فراهم شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در مصرف زهر ماری دقت کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ

فرارو | مسمومیت ۹۵ نفر به دلیل مصرف مشروبات الکلی در کرج/ ۱۴ نفر فوت کردند

 

حدود صد و بیست نفر در اسلام آباد کرج به دلیل استفاده از مشروبات الکلی تقلبی مسموم و راهی بیمارستانها شدند که پانزده نفرشان جان باختند. شش نفر از ساقیان محترم و متقلب نیز دستگیر شدند.

این تازه اسلام آباد کرج بود کفر آبادشان چه خبر است خدا میداند! عارضم خدمت می نوشان پخمه جنس نشناس که به هر حال این کار آخر و عاقبت درست و حسابی ندارد. جنس اصل گیرتان بیاید دم و دستگاهتان داغان می شود. جنس ناجنس هم که کور و کرتان می کند یا میفرستدتان سینه قبرستان. خب بترمرگید سرجایتان، کوفت نکنید این زهر ماری را می میرید؟ والا در این گرانی، خریدن نوشابه هم دارد برای مردم عادی به رویا تبدیل میشود. پولتان زیادی کرده ببرید بدهید به فقرا. حیف بودجه بیت المال که باید خرج درمان اینها در بیمارستانهای دولتی بشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمو حسینعلی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۵۹ ق.ظ

خرید و قیمت کتاب عمو حسین اثر عباس رئیسی بیگدلی با تخفیف ویژه انتشارات شهید  کاظمی | ترب

 

کتاب عمو حسینعلی به قلم عباس رییسی بیدگلی را لحظاتی پیش به پایان رساندم. اگر از بعضی ریز انتقادهای نوشتاری بگذریم از آن دست کتابهایی بود که خواندنش برای شناخت زوایای پنهان شخصیت مردان حقیقی جنگ لازم و ضروری است.

شهید حسینعلی فخری، اهل بیدگل، یازده فرزند داشت. بنّا بود. اعتباری داشت و دستش به دهانش می رسید و دست بقیه را هم می گرفت. احساس کرد جایش در جبهه است. رفت تا پدر سیصد رزمنده گردان باشد. حقوق دریافتی بابت حضور در جبهه اصلا کفاف مخارجش را نمی داد. همسرش در زیر زمین خانه قالی بافی می کرد. یکی دو پسرش که بزرگتر بودند کارگری می کردند. آدمی بود که توی خط، زیر بمباران و آتش و خون، مایحتاج رزمندگان را دستشان می رساند. دست نوازش بر سرشان می کشید. لازم بود سلاح دست می گرفت و می جنگید.

برمیگشت شهر عده ای متلک می انداختند، یازده فرزندت را رها کردی، بنایی که درآمد خوبی داشت لابد جبهه بیشتر به شما میدهند که اینها را گذاشتی و رفتی، کربلا را آزاد کردی؟ به شما حواله آهن می دهند؟ و...

قدر و منزلت آدم های خوب زمانی بیشتر روشن می شود که آدم های بد نیز شناخته شوند. آدم هایی که به جای تشکر از کسی که در حقشان لطف و ایثار کرده زخم زبان میزنند، تمسخر میکنند و... جالب است در سالهای جنگ که خودش در تنگنای معیشتی قرار داشت باز هم حواسش به نیازمندان بود و مثل سالهایی که وضعش بهتر بود، سخاوت و دستگیری را پیشه خود میساخت.

چقدر خوب است جناب آقای خلیلی عزیز، ناشر زحمت کش انتشارات شهید کاظمی روی همین دست آثار زوم کند و گول شیطان را نخورده و طرف آثار زرد دفاع مقدس و مانور روی اتاق خواب شهدا برای جذب مخاطب نرود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پس گردنی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۰ ق.ظ

فرار مسی از پس‌گردنی و کف گرگی! (عکس) | ورزش سه

 

فرمانده جدید انتظامی مازندران به نیروهایش گفت مطابق قانون، گردن هنجارشکنان را بشکنید.

این حرف یعنی برخورد قاطع و قانونی با کسانی که مخل امنیت عمومی بوده و ارزشهای اجتماعی را زیر پا میگذارند مورد استقبال متدینین در سراسر کشور قرار گرفت.

در طیف مقابل هم البته این حرف واکنش منفی قابل ملاحظه ای به دنبال نداشت و دستمایه تهاجم رسانه ای به نظام واقع نشد. چه اینکه همه میدانند نیروی انتظامی را باید در عمل محک زد نه در شعار.

حالا این وسط استاندار مازندران که به سیاق اغلب مسئولان، از فضای مجازی می هراسد به تقلا افتاد و دست به دامان توجیه شد که بعله منظور سردار، شکستن گردن غارتگران و سارقان و ... بوده و بی حجابان عزیز خدای ناکرده نگران نشوند.

حالا خوب است در این سالها که اصلا بحث اغتشاش و تمارض و ... مطرح نبود در سواحل دریا شاهد صحنه هایی بودیم که در سواحل مدیترانه هم به ندرت یافت میشود و معمولا به رغم اصرار دلسوزان، مورد توجه و پیگیری مسولان ذی ربط قرار نمی گرفت؛ از این به بعد را خدا به خیر بگذراند.

نکته دیگر اینکه ادعای استاندار خوش سخن مازندران در ژستی که بابت برخورد با دانه درشتها گرفت را با مواضعش در خصوص پتروشیمی میانکاله محک بزنید. به رغم دستور رییس جمهور مبنی بر غیرقانونی بودن این پروژه و ضرورت توقف آن و نیز ابهامات عجیبی که در نحوه واگذاری مشکوک و خارج از عرف این پروژه به فردی بدسابقه وجود داشت باز هم جناب استاندار پاهایش را در یک کفش کرده بود که الّا و بلّا این پروژه خوب است و باید اجرا شود.

به طور کل ادعاهای استاندار مازندران را با همان طرح تاریخی و طنز راه اندازی تاکسی هوایی محک بزنید، صلواتی بفرستید و به کارتان ادامه دهید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تجربه جی ال ایکس تکرار نشود

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۵۵ ق.ظ

امسال یک میلیون تلفن همراه ایرانی تولید خواهد شد| گفت‌وگو با زارع‌پور

 

عیسی زارع‌پور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات: برنامه‌ی ما برای امسال تولید یک میلیون گوشی اقتصادیِ ایرانی زیر ۱۰۰ دلار است و در این ‌زمینه با وزارت صمت برنامه مشترک داریم.

 

مواظب باشید تجربه تلخ جی ال ایکس تکرار نشود. یک گوشی که تمام قطعات آن چینی و فوق العاده بی کیفیت بود را برای فرار مالیاتی آوردند ایران سر هم کردند از انگیزه خیر مردم برای حمایت از تولید داخل سوءاستفاده نموده و آن را به اسم کالای ایرانی به مردم فروختند. بعد از مدتی مشتری های این گوشی متوجه شدند پولشان را دور ریخته اند زیرا زودتر از آنچه تصورش را میکردند خراب می شد و حتی نمایندگی های جی ال ایکس هم حاضر نبودند در حد گوشی اوراقی پولی بابت خرید دست دوم آن پرداخت کنند.

سر جدتات با آبروی تولید ملی بازی نکنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این زن با خودش ازدواج کرد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۴۴ ق.ظ

انتهای کمال طلبی نابجا، جنون است. کسی که عیب های خودش را نمی بیند اما انتظار دارد همسری بی عیب و نقص نصیبش شود تا ابد مجرد خواهد ماند. 

زنی در استرالیا که یکبار ازدواج ناموفق داشته و طلاق گرفته و یک رابطه ناموفق را نیز تجربه کرده بعد از آنکه خواستگارهای مختلفی را دید و نپسندید و یقین کرد گزینه ایده آلش وجود ندارد به این نتیجه رسید که کسی در حد کمال خودش نیست و نهایتا طی مراسمی خانوادگی، با خودش ازدواج کرد!

به امید شفای عاجل همه بیماران

 

داستان مادری که در حضور فرزندانش با خودش ازدواج کرد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مداحی که خودش را خبیث میداند!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۵۹ ب.ظ

photo_2023-06-16_20-29-48_aeuw.jpg

 

شیخ محسن اراکی گفت: کار اصلی حوزه دخالت در سیاست است.

حمید علیمی که مداح است در عباراتی متناسب با شخصیت خودش پاسخ داد: "این موجودات خبیث از زمان خود پیامبر بودند و حالا حالاها خواهند بود"!

یعنی یکی نداند گمان میکند پیامبر (ص) از سیاست و تشکیل حکومت فراری بوده و عده ای افراد خبیث او را مجبور کردند مقابل کفار قد علم کند، به مدینه برود تشکیل حکومت بدهد، مکه را فتح کند، یهود پیمان شکن را تنبیه کند، آماده جنگ با روم شود و...!

یا مثلا امام حسین علیه السلام به خاطر ارث و میراث و مسائل شخصی با یزید که طاغوت زمان بوده در افتاده!

یکی نیست به این بابا بگوید اگر دخالت علمای دین در امور سیاسی اشکال دارد مداح ها که نان خور دینند و البته از نظر علمی چند پله پایین تر از روحانیتند به طریق اولی حق دخالت در امور سیاسی را ندارند. با این حساب علیمی دارد خودش خودش را که چهره ای منتسب به دین است، بابت اظهارنظرهای  مستمر سیاسی، خبیث قلمداد میکند!

این بابا اگر دو زار وقت بگذارد فکر کند و گمان نکند اظهار نظر کردن در امور جامعه مثل روخوانی اشعار مداحی است متوجه خواهد شد که همه ائمه سیاسی بودند و اگر نبودند هرگز با شهادت از دنیا نرفته و خار چشم طواغیت به شمار نمی آمدند. 

یک پله برویم بالاتر. اساسا نه تنها دین عین سیاست است بلکه زندگی نیز عین سیاست است. به هیچ وجه در هیچ کجای عالم، آدم غیر سیاسی نداریم. حتی آن کس که ساکت و محافظه کار است و کاری به کار کسی ندارد در واقع مشغول انجام کاری سیاسی است. زیرا فضا را برای طیفهای دیگر باز گذاشته و اقتدارشان را تثبیت میکند. چنان که مرحوم شریعتی گفت آنان که رفتند کارحسینی کردند و آنان که ماندند باید کارزینبی کنند وگرنه یزیدی اند.

چقدر بد است کسی کنار آب باشد و لب تشنه بماند. یک عمر در دستگاه امام حسین باشد و نفهمد حسین چه کرد؛ حسینی که فرمود "مثلی" لا یبایع "مثله". هم پیاله نبودن با یزیدیانی چون آمریکا و انگلیس و صهیون و ... منحصر به امام نیست، "مثل حسین" و رهروان او چنین مرامی دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قربانی های راه خدا

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۱ ب.ظ

فرهنگ ایثار و شهادت در استان بوشهر ترویج می شود- اخبار استانها تسنیم |  Tasnim

 

کتابی را میخواندم در پاورقی آن به مطلب زیر برخوردم. در اینترنت سرچ کردم تا اطلاعات بیشتری درباره این خانواده بزرگوار به دست بیاورم که موفق نشدم. امیدوارم بچه های اصفهان در خصوص این موضوع کاری در خور تولید نمایند:

حاج رضا قربانی متولد 1300، صاحب 5 پسر و 3 دختر می باشد. اولین پسرش به نام حسن قبل از انقلاب در خدمت سربازی توسط مزدوران طاغوت به شهادت رسید.

وقتی دشمن به ایران اسلامی حمله کرد حاج رضا درحالی که حدود 60 سال داشت با همه پسرانش وارد جبهه های دفاع مقدس شد.

عباس قربانی و نادعلی قربانی چندسال در جبهه با دشمن جنگیدند و در سمت فرمانده گردانی به شهادت رسیدند.

غلامحسین هم دوشادوش دیگر برادرش علی اصغر قربانی در میدان نبرد به شهادت رسید.

خود حاج رضا قربانی تا پایان دفاع مقدس در کسوت نیروی تدارکاتی در گردان امیرالمومنین به نیروهای رزمنده آب و غذا میرساند.

دیگر شهید این خانواده احمد قربانی نوه حاج رضا است که در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.

حاج رضا قربانی  بارها در عملیات های مختلف تا آستانه شهادت رفت تا سرانجام در سال 1375 پس از چندین سال تحمل درد و رنج ناشی از استنشاق گاز بمب های شیمایی دشمن به شهادت رسید.

عباس رییسی بیدگلی، کتاب عمو حسین، صفحه 264

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آخ آخ آخ، بن ریل!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۵۲ ق.ظ

مدیرعامل شرکت بن ریل: در حوزه حمل ونقل ریلی راهبرد مشخصی نداریم - ایرنا

 

چندی پیش قطار مسافری بن ریل را سوار شدیم. در کوپه بسته نمی شد، تختها شکسته بود و...

پول قطار چهار ستاره را گرفته بودند. در نظرسنجی این سوال بود که حاضرید پول بیشتری بدهید تا امکانات بهتری دریافت کنید؟! یعنی داشت تفهیم می کرد که گله و نقدتان بی راه است و هر چقدر پول داده اید آش خورده اید!

 تلویزیون قطار، قبل و بعد فیلم چند بار این سرود مزخرف را پخش می کرد: بن ریل یعنی عزم سفر ... بعد هی تشکر میکرد که شرکت ما را برای سفر انتخاب کرده اید! در حالی که اساسا گزینه دیگری برای انتخاب وجود نداشت و آن روز فقط همین یک قطار برای پیمودن این مسیر تعیین شده بود و اگر به موقع نمی جنبیدیم و بلیت تهیه نمی کردیم همان هم از دستمان در می رفت. حالا اینها به کنار، در معرفی خدمات شرکت، بارها این تبلیغ را پخش میکرد که اگر در قطار خریدی انجام دهید، به شما رسید می دهند!! جان من میخواستی رسید هم ندهی؟! الان دستفروش سر محل ما هم کارتخوان دارد و خرید کنی رسید میدهد! واقعا اینها ملت را گیر آورده اند. مدیریت بن ریل، دستش خالی است و خودش میداند در ازای پولی که بابت ارائه خدمات گرفته حرف خاصی برای گفتن ندارد، سالنهای قطار کهنه و زهوار در رفته شده اند، با اعتماد به نفس دارد بخاطر پیش پا افتاده ترین خدمات هم روی سر مردم منّت می گذارد.

از دوستان دیگر هم که از سر ناچاری بلیت بن ریل را تهیه کرده بودند پرسیدم آنها هم از درب و داغانی قطار گله داشتند. قطار طلاییه هم 4 ستاره است و واقعا یک سر و گردن بالاتر از بن ریل به حساب می آید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقرا و ربک الاکرم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۴۳ ق.ظ

photo_2023-06-16_05-23-52_n3h3.jpg

 

مهاجرانی هنوز هم به بعضی سیاستهای جاری کشور انتقاد دارد اما توییتها و یادداشتهایش را بچه های انقلابی سر دست میگیرند و برای یک دیگر فوروارد میکنند. این همان عطاءالله مهاجرانی است که زمانی علیهش راهپیمایی برگزار میشد. لیبرال خوانده میشد. در نماز جمعه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بدترین نقدها و اهانتها بر ضد او تا سالهای سال جریان داشت. عطا همان موقع هم کسی بود که نخستین کتاب را در نقد آیات شیطانی نوشت و در کشورهای اروپایی به انتشار رساند.

به آرشیو رسانه های دهه هفتاد رجوع کنید. چه تیترهای خفنی بر ضد او منتشر میشد. هم ما تغییر کرده ایم هم عمو عطا. هم ما آن موقع میتوانستیم بر اساس مشترکات در نقد یک نفر لااقل تکفیرش نکنیم و هم او میتوانست کمی از حاشیه سازی ها دست بردارد و مشترکات را بیشتر لحاظ کند.

راستی بابت فیلمهایی چون آدم برفی و مارمولک هم تظاهرات میکردیم و فحش مینوشتیم. الان صدا و سیمای خودمان دارد آنها را پخش میکند و ما هم تماشا میکنیم. زمانه است دیگر، عوض میشود. شاید هم ما عوض شده ایم. یک روزی بابت نوار ترانه، ماشین طرف را صد کیلومتر دنبال میکردیم. الان با ترس و لرز تذکر میدهیم خواهرم برادرم دیگر بس است بقیه کارتان را بگذارید برای اتاق خواب! جالب است بعضی افراد بی حجاب هم گاهی مزار شهدا می آیند، راهیان نور و شب خاطره شرکت میکنند و...

یک مقدارش تحلیل جامعه شناسی میخواهد که بماند برای اهلش اما یاد توصیه ای قدیمی افتادم که میگفتند موقع دعوا جوری رفتار کنید بعدها که آشتی کردید رویتان بشود در چشم همدیگر نگاه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا