آرشیو اسفند90 اشک آتش
هر بار، خبری از اصابت موشک یا بمب هواپیمایی به خانه یا محلهای را میشنیدم، دلم برای مادری میسوخت که باید با دستان خود کودکش را از زیر آوار بیرون بکشد یا کودکی که مادرش را زیر خروارها خاک گم میکند. دلم از این فکر و خیال آتش میگرفت.
دلواپس بچههای خودم بودم. چهار دختر کوچک داشتم که باید فکری به حالشان میکردم. خانه ما زیرزمین نداشت. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که بروم سراغ باغچه.
نماز صبح را که خواندم کار را شروع کردم. اطلسیهای باغچه، انگار گریه میکردند؛ اما چارهای نبود. درخت انار حیاط را نیز به زحمت از جا کندم. بچهها که بیدار شدند با دستهای کودکانهشان به کمکم آمدند. باغچه حیاط را کندیم و پناهگاهی کوچک را درست کردیم. پناهگاهی که فقط به اندازه چهار کودک قد و نیم قد جاداشت. یک بطری آب و تعدادی کمپوت را داخل گودالی که حالا جانپناه بچههای من محسوب میشد، قرار دادم.
هوا تاریک شده بود که صدای آژیر قرمز بلند شد. بعد، صدای مردها که فریاد میزدند: خاموش کن...! خاموش کن...!
زود لامپها را خاموش کردیم تا مبادا نشانهای از حیات، گرای شهر را به هواپیمای دشمن بدهد. دخترها به زور در چاله، چمباتمه زدند. دَرِ شکستهای را که در انباری داشتیم، کشان کشان آوردم و روی چاله گذاشتم تا اگر آواری ریخت، سر بچهها فرو نیاید. دختر بزرگم از توی پناهگاه، داد زد: مامان! چرا خودت نمیایی؟ کنار باغچه، روی زمین نشستم و گفتم: من راحتم. منتظرم تا آژیر سفید را بزنند.
چشم دوختم به آسمان و زیر لب زمزمه کردم: "وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فأغشیناهم فهم لا یبصرون..."
از آسمان، صدای ضدهواییها را میشنیدم و از زمین، صدای دخترهایم را که سر یک وجب جا با هم دعوا داشتند! این وسط، کوچکترین دخترم به بقیه گفت: خوب حالا کی نوبت این قسمت از بازی میرسد که کمپوتها را باز کنیم؟!
حرفهایشان ادامه داشت که صدای آژیر سفید به گوش رسید. در را از روی چاله، کنار زدم و کمکشان کردم تا بیرون بیایند. آن شب گذشت و شبهای بعد، هم.
همه سختیها را پشت سر گذاشتیم، اما هیچگاه خسته نشدیم.
راوی: زهرا قطبی / قم
رَوَم به میخانه عشق سراغ ریحانه عشق
گلی که شمع مرقدش اینهمه پروانه داره
جای همه رفقا را خالی کردیم. یاد همه آنهایی که هستند و یاد همه آنهایی که آرزو داشتند هر سال خودشان را به کربلای ایران برسانند. یاد مهدی خبیر. یاد حسین غلام کبیری ...
میرطالب هاشم زاده روز شهادتش را به یادمان آورد و حالی نصیبمان کرد. پرویز ملائیان هم درست در سالروز شهادتش در طلائیه ما را به میهمانی خود پذیرفت.
با شهدای هویزه صفایی کردیم. دلتان آب. حاج مهدی مرندی کنارمان بود، حاج عبدالله ضابط، حسن ابراهیمی ...
گفتی به من می میدهی ساقی بگو کی میدهی حالم خراب است...
چند روز پیش در شلمچه سالمان تحویل شد. عیدی مان را سید علی اکبر شجاعیان داد. محمد تورانی کاممان را شیرین کرد. عبدالحسین برونسی شرمنده مان کرد...
بعد از یک سال، خاکستر دلمان را با نسیم یاد شهدا بر باد دادیم. عطر شهدای فکه، روح آلوده مان را تطهیر داد. جای همه رفقا خالی.
حسین معنای عشق و دلربایی است
خوشا زینب که دلدار حسین است
گنهکاران امت را بگویید
که بخشیدن فقط کار حسین است
السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک...
ذوق نکنید بیخود! وبلاگ تعطیل نیست. تیتر را دیدید دلتان را صابون زدید هان؟!
دارم میروم جنوب به امید خدا. نروم احساس می کنم کسی گلویم را فشار می دهد. ما طلبه ها هم که اگر حرف نزنیم می ترسیم به زبانمان خمس تعلق بگیرد.
اردوی خوبی است که الحمدلله شرایط ایده آلی دارد. از همه دوستانی که از دانشگاه های بابل و رشت و چالوس و بهشهر و کاشان و... تماس گرفتند و هر کدامشان را به بهانه ای پیچاندم عذر می خواهم. حرف مرد باید دو تا باشد. آخر هفته انشالله برمی گردم و در خدمت دوستان هستم. بابت عید واقعاً نمی توانم کاروانی را همراهی کنم. البته فقط یک دلیلش خانواده است. شهدای مجرد را نمی دانم اما شهدای متأهل قطعاً حق را به من می دهند! دعاگوی دوستان هستم. از بر و بچ علوم پزشکی بابل که هفت هشت سالی است خاطرات خوشی با آنها دارم عذرخواهی ویژه ای خواهم داشت.
حسبی الله و خدا ما را بس
بودن با شهدا ما را بس
آن شهیدان که به خون می گفتند
هوس کرب و بلا ما را بس
آیا علی لاریجانی خط قرمز قوه قضائیه است؟!
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم اسفند 1390 ساعت 7:20 شماره پست: 998
وبسایت حرف حساب در مطلبی تصریح کرد: سایت تریبون مستضعفین هم که سیاستش اعتقاد به اساسیترین و مبناییترین شاخصه گفتمان حضرت روحالله یعنی اسلام ناب محمدی(ص)؛ یعنى اسلام ظلمستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان بود نیز فیلتر شد.
به نظر میرسد عدم اطلاعرسانی پیش از اعمال فیلتر، به دلیل انجام آن از سوی دادستانی باشد. چندی قبل اعتراضاتی نسبت به فیلتر نمودن سایتهایی که انتقاداتی به عملکرد علی لاریجانی طرح نموده بودند در سایت تریبون منتشر شد که احتمال دارد دلیل فیلتر شدن سایت باشد.
وحید جلیلی با موضع گیری نسبت به قضایای پیش آمده در مصاحبه با خبرگزاری نسیم گفت:
مهمترین اولویت مجلس نهم دفاع از آزادی بیان نیروهای حزباللهی است در برابر مسئولین متکبری که نظام را ملک پدری خود میدانند.
– دفاع نظاممند از آزادی آمرین به معروف و ناهیان از منکر بخصوص در حوزه رسانه در مقابل مسئولان متبخر و متکبر که هیچ انتقادی را برنمیتابند و از امکانات نظام برای خفه کردن مخالفین خودشان سوءاستفاده شخصی میکنند .
– مجلس شورای اسلامی باید قوانینی را وضع کند که جلوی اینگونه تُرکتازیهای یک عده به اصطلاح “مسئولان بی مسئولیت و پرافاده” را در خفه کردن بچه حزباللهیها که این روزها برخی نمونههایی از آن را هم متاسفانه شاهد هستیم، بگیرد.
سایتهای بیباک نیوز، صراط نیوز و ۵۹۸ فیلتر شدند. همچنین روزنامه «بامداد» نیز توقیف شده است. شنیده شده است فیلترشدن این سایتها به دلیل انتشار نامهای بوده است که جمعی از طلاب مدرسه معصومیه قم خطاب به اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در خصوص اعتراض به تایید آقای علی لاریجانی برای انتخابات نگاشته شده بود.
چندی قبل نیز دبیر سیاسی هفته نامه ۹ دی -محمدسعید ذاکری- به دلیل نگارش یادداشتی در انتقاد به لاریجانی احضار و سپس بازداشت شد.
این سوال جدی وجود دارد که واقعا چه توهینی در متن نامه وجود داشته که است؟ اگر توهینی هست، این طرز برخورد عجیب طبیعی است؟ چرا به مطالب و فحاشیهایی که به امثال آیت الله جنتی، رئیسجمهور، شریعتمداری و… میشود، قوه قضاییه رسیدگی نمیکند؟ آیا شائبه برخوردهای فامیلی و تبعیض آمیز نیست؟ یک ملیونیوم این تعصب و سرعت عمل درباره مفاسد اقتصادی و… هست؟ آیا قوه قضاییه دربرابر جسارتهایی که به رهبر عزیز انقلاب گاها میشود، واکنشی نشان میدهد؟
جالب است که فائزه هاشمی به رئیسجمهور، به نظام و… توهین میکند اما فائزه هاشمی رفسنجانی به ۶ ماه حبس محکوم شد!! در حالی که سعید تاجیک به جرم توهین به هاشمی رفسنجانی و فائزه هاشمی به ۸ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد. بحث الان سعید تاجیک نیست. بحث این تبعیض واضح است.
حجت الاسلام علیرضا پناهیان هم در نامه ارسالی به علی مطهری نسبت به این مطلب موضع گیری کرده و در بخشی از این جوابیه می نویسند:
پس چرا شما اینچنین راحت میتوانید بنده را تا مرز اشعری مسلکی، انحراف خوارج و گروه فرقان ببرید و کسی به شما کاری ندارد؟ ولی تا یک سایت علیه برخی از مقامات همنظر شما انتقادی وارد بداند محکوم به تعطیلی میشود؟ و اگر کسی علیه ایشان سرمقالهای بنویسد محکوم به دستگیری میشود؟ چرا شما به راحتی میتوانید دانشجویان شریفی را که علیه حکم نابجای مجلس دربارۀ وقف اموال دانشگاه آزاد تظاهرات کردهاند اراذل خطاب کنید و ساندیسخور بنامید، و کسی از همفکران شما به شما تذکری نمیدهد؟ چرا هیچ یک از نمایندگان محترم مجلس که با شما همراهی دارند بیاحترامیها و اهانتهای شما به دیگران را محکوم نمیکنند؟
تنها شهری که فهرست کاندیداهای مورد حمایت جبهه ایستادگی (اطرافیان محسن رضایی) به طور کامل موفق به پیروزی شدند شهرستان بابل است. جبهه ایستادگی در این شهر از حجت الاسلام ناصری و آقای نیازآذری حمایت کرده بود که هر دو نفر موفق به کسب آرا برای ورود به مجلس گردیدند. البته نام حجت الاسلام ناصری در فهرست گروه های دیگری همچون پایداری و اصولگرایان نیز قرار داشت. بعضی معتقدند علت حمایت جبهه ایستادگی از دو نامزدی که اول اسمشان با حرف نون شروع می شود دغدغه این جبهه برای به دست آوردن نان است! این فرضیه، زمانی پررنگ می شود که از نام کاندیدای مورد علاقه جبهه ایستادگی در شهرستان بابلسر نیز با خبر شویم. این جبهه در حوزه انتخابیه مذکور از سردار " نانواکناری " برای ورود به مجلس حمایت کرده است!
مجمع تشخیص مصلحت پلمپ شد!
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند 1390 ساعت 11:59 شماره پست: 996
مهلت قانونی این دوره از فعالیت های مجمع تشخیص مصلحت نظام هفته گذشته به پایان رسید و با توجه به عدم صدور حکمی از سوی مقام معظم رهبری برای انتصاب اعضای جدید مجمع، عملاً فعالیت های این نهاد تعطیل شده است. در دوره های گذشته به طور معمول بلافاصله بعد از اتمام مهلت قانونی اعضای مجمع، حکم تمدید فعالیت آنان از سوی مقام معظم رهبری صادر می گردید که عدم تکرار این اتفاق، صاحب نظران را به این تحلیل رسانده که مواضع انتقام جویانانه هاشمی در روز انتخابات را باید در این راستا ارزیابی کرد. هاشمی رفسنجانی در روز جمعه گذشته پای صندوق رأی حاضر گردیده و با اظهارنظری که به شدت مورد استقبال یاران برون مرزی وی قرار گرفت، نتیجه انتخابات را مورد تشکیک قرار داد.
اگر چه بر اساس گمانه های موجود، احتمال انتصاب مجدد هاشمی به ریاست مجمع، قریب به یقین می باشد اما اطاله در روند صدور این حکم، مفهوم خاصی را در عالم سیاست داراست که از نگاه تحلیل گران مخفی نمانده و عصبانیت هاشمی را در پی داشته است.
اگر چه شهرستان بابل، عنوان دارالمومنین را یدک می کشد؛ اما واقعیت آن است که هر چه زمان می گذرد مظاهر فساد و بدحجابی و... بیشتر در این شهر رخ می نمایاند. یکی از جلوه های زشت در ظهور ناهنجاری های اجتماعی، دوچرخه سواری زنان در معابر عمومی است که به فتوای همه مراجع عظام، فعلی حرام محسوب می شود. نخستین حضور زنان دوچرخه سوار در شهرستان بابل، منحصر به مناطقی چون شهرک دانش و خیابان امیرکبیر بود؛ اما با توجه به سهل انگاری مسئولان قضایی و امنیتی، این پدیده نامشروع، رواج بیشتری پیدا کرده و هم اکنون در پرتو بی مبالاتی آنان، در اکثر خیابان های این شهر به امری عادی تبدیل شده است.
متأسفانه متولیان فرهنگی و مذهبی شهر نیز بیشتر به علائقی روی خوش نشان می دهند که نسبت کمتری با شخصیت حقوقی و اجتماعی شان دارا است. از این رو بعید به نظر می رسد چهره هایی که سال ها پیش، داعیه اصلاح وضعیت نابهنجار فرهنگی در سواحل دریای خزر را سر داده بودند اینک به یمن اولویت بخشیدن به دلمشغولی های جناحی، موفق شوند لااقل در محیط فرهنگی پیرامون خود تأثیر مثبتی داشته باشند.
شما چه کارهای؟!
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم اسفند 1390 ساعت 20:3 شماره پست: 994
قبل از عملیات عاشورای دو، هر کس تا به من میرسید، التماس دعا میگفت و قول شفاعت میگرفت. شاید گمان میکردند این بار شهادت، قسمت من خواهد شد.
حاج علی فردپور اهل قم بود. داشت آرپیجی به دست از کنارم رد میشد. از او پرسیدم: به نظر شما من شهید میشوم؟
حاج علی از آن آدمهای خالص و باصفا بود. جوابی به من داد که صدایش هنوز در گوشم طنین انداز است: هر کس خودش بهتر میداند چه کاره است!
راست میگفت. مثل روز، برایم روشن بود که مال این حرفها نیستم! من کجا و شهادت کجا؟!
حاج علی رفت تا دوشکای دشمن را خاموش کند.
پس از تحمل یک تشنگی طاقتفرسا و درگیری سخت به مواضع قبلی خود بازگشتیم. عاشورای دو، یک عملیات ایذایی بود. ما برگشتیم، اما پیکر مطهرحاج علی تا سالهای سال در همانجا ماند.
راوی: عباس جعفریمقدم
جوانی بود لاغراندام، اهل یکی از روستاهای شهر خمین. وقتی به واحد تعاون لشکر17 آمد، به خاطر ضعف ظاهری و لاغر بودنش نمیخواستیم او را پذیرش کنیم، اما در نهایت با حضورش موافقت کردیم.
موقع ورزش و برنامههای صبحگاه بود که فهمیدیم از توانایی جسمی خوبی برخوردار است.
سرباز بود. با این که مأموریت دستهاش به پایان رسیده بود، حاضر نشد به عقب برگردد. فرمانده دسته بود. همه را فرستاد، خودش ماند. گفت: فردا با شهدا برمیگردم. نامش، اکبر لطفی بود.
پدر شهیدان صبوری دیده بود که او با یک دست، دارد کمک میکند تا پیکرهای شهدا در گوشهای جمعآوری شود. علت را که پرسید، فهمید که بازوی اکبر، تیر خورده است. اکبر از او قول گرفت به کسی چیزی نگوید. صبح روز بعد، ترکشی به او اصابت کرد و اکبر هم آسمانی شد.
راست گفته بود. حالا با شهدا به عقب باز میگشت.
راوی: محمود کیایینژاد
عمه سادات، سلامٌ علیک!
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم اسفند 1390 ساعت 12:49 شماره پست: 992
استاد بزرگواری داشتیم که می گفت در زمان تحصیل در حوزه علمیه قم، هر بار که با مشکلی مواجه می شد به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می رفت و از محضر بانوی کرامت تقاضا می کرد تا مشکلش حل شود؛ اما پاسخی دریافت نمی کرد. او چندبار این کار را تکرار کرد ولی هیچ گاه مشکلاتش حل نمی شد. پس از مدتی پیش خودش گفت هر چه درباره کرامت و بزرگی این خانم گفته اند دروغ است! از دست ایشان کاری برنمی آید و...
مدتی گذشت. یک روز وقتی به خانه رفت دید دختر کوچکش بیمار شده و حالش بسیار وخیم است. با توجه به شرایط و امکانات آن زمان، چاره ای نداشت تا فرزندش را در آغوش بگیرد و به طرف مطب دکتر برود. او دوان دوان در خیابان حرکت می کرد تا هر چه زودتر فرزندش را به پزشک برساند. در مسیر باید از کنار حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها عبور می نمود. به فرزندش نگاه کرد. رنگ و روی او تغییر کرده بود و به سختی نفس می کشید. یک آن احساس کرد دخترش در لحظات آخر عمر به سر برده و در آغوش او جان خواهد داد. با دلی شکسته نگاهی به گنبد بانوی آفتاب انداخت، اما زبانش نچرخید و چیزی نگفت. وقتی خودش را به دکتر رساند از خستگی و اضطراب نزدیک بود که از حال برود. دکتر فرزندش را روی تخت خواباند و معاینه کرد، اما اثری از بیماری در او نمی دید. دختر از جا برخواست و با شادی و طراوت همراه پدر به خانه بازگشت...
فردا سالروز وفات (شهادت) حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است. بزرگان ما گفته اند اگر دستتان به مزار فاطمه زهرا سلام الله علیها نمی رسد به جای آن مرقد فاطمه ثانی را در قم زیارت کنید. حضرت معصومه سلام الله علیها رئیس و پشتیبان حوزه علمیه قم است؛ حوزه ای که انقلاب جهانی مستضعفین از درون آن جوشید و...
نمی دانم آن قدر که این بانوی بزرگ بر گردن ما حق دارد می توانیم ارادت خود را به ایشان عرضه کنیم یا نه؟!
دریچه ای به بایسته های تبلیغی در عرصه روایتگری جهاد و شهادت
اردوهای راهیان نور، فرصت بزرگ تبلیغی است که با یک برنامه ریزی مناسب می توان بهترین بهره را از آن در جهت ترویج مکتب آسمانی اسلام، به دست آورد. روایتگری در این عرصه، مانند هر فرصت تبلیغی دیگر، بایسته هایی دارد که اخلاص، برخورد نیک و به کارگیری دیگر هنرهای تبلیغی از جمله لوازم آن است. در این مقال به یاد هشت سال دفاع مقدس، به هشت نکته ای که از ضروریات عرصه روایتگری فرهنگ ایثار و مقاومت محسوب شده و گاه کمتر مورد توجه قرار می گیرد، اشاره خواهیم کرد:
1- توجه به هدف
راوی به عنوان تأثیرگذارترین چهره در جمع زائران نور، باید در انتخاب خاطرات و تحلیل های مرتبط با دفاع مقدس به گونه ای هوشمندانه، هدف اصلی شکل گیری این اردوها را به عنوان یک معیار ثابت در عرصه تبلیغی خود مدّنظر داشته باشد. یکی از آسیب های مکرر در اردوهای راهیان نور این است که زائر جوان در پایان اردو احساس می کند هر چه خوبی است مربوط به شهدا می شود و زندگی امروز بی شهدا معنا و سودی نخواهد داشت. از این رو آرزو می کند که همان جا مرگش فراررسیده و دیگر رنگ دیار خود را هم نبیند. چنین فردی به طور طبیعی در دامان یأس و افسردگی می غلتد. این در حالی است که هدف اصلی از آشناسازی جوانان با مفاهیم ایثار و شهادت، ایجاد نشاط معنوی و درس آموزی از مکتب شهیدان و به کارگیری از آن در یک زندگی سالم دینی و انقلابی است.
2- وسیله بودن شهدا
شهدا دین جدیدی را ابداع نکرده اند! آنها راه کمال و سعادت خود را از مسیر عمل به جزیی ترین آموزه های دین، دنبال نمودند. اسلام، کهنگی ندارد. شهدا با زندگی پاک و الهی خویش ثابت کردند که برخلاف ادعای دنیازدگان، دین برای هزار و چهارصد سال پیش نبوده و در همه اعصار و برای همه اقوام بشر، پیام نیک بختی و سعادت را به همراه دارد. از این رو می توان با انتخاب خاطرات مناسب و موضوعی از دوران دفاع مقدس، احکام دین و معارف نهفته در بطن اسلام و انقلاب اسلامی را به جوانان و نوجوانان علاقه مند به شهدا معرفی نمود.
3- حرکت در عمق
نمی توان منکر ضرورت و تأثیر احساسات در انس نسل جوان با شهدا شد؛ اما باید توجه داشت که حس و شور ایام راهیان نور ممکن است پس از بازگشت به شهر و دیار و قرار گرفتن در فضای متفاوت، به راحتی از بین برود. مگر نه آن است بسیاری از کسانی که با چشم خود حماسه ها و مظلومیت های شهدا را دیدند در فراز و نشیب زندگی، غرق در زر و زیور دنیا شدند و آرمان های دوستان شهیدشان را به فراموشی سپردند؟ به طور طبیعی آنهایی که شرح این عشق و حماسه ها را فقط شنیده یا خوانده اند بیشتر در معرض خطر فراموشی آموزه های جهاد و شهادت قرار دارند. از این رو باید توجه داشت که مخاطبان خود را از راه منطق و استدلال به معارف دین خدا تجهیز نمود تا در مصاف با وسوسه های فکری مبتلا به چالش عقیدتی و رفتاری نشوند.
4- جبر یا اختیار؟
بعضی از افراد برای توجیه فاصله خود با مطالبات شریعت اسلام، این ادعا را طرح می کنند که آن موقع، (دوران جنگ) به اقتضای زمان، فضای خاصی بر کشور حاکم بوده و شرایط به گونه ای بود که مردم بیشتر دنبال معنویت رفته و در حال و هوایی پاک زندگی می کردند! و امروز فضای جامعه به گونه ای است که ایمان ها ضعیف شده و مسابقه ای برای مال اندوزی و اشرافی گری به راه افتاده است. پس دیگر نمی شود مانند آن دوران زندگی کرد. در پاسخ باید گفت اگر چه شرایط محیطی در تربیت انسان ها بی تأثیر نیست، ولی باید در نظر داشت که افراد بسیاری هم بودند که در همان شرایط حاضر نشدند قدمی برای دین و سرزمین خود بردارند. راوی محترم باید این توجه را در مخاطب، همواره ایجاد نماید که شهدا هم مانند همه جوان ها از احساسات و غرایز برخوردار بوده و گاه موقعیت های مناسبی هم برای دلبستگی به دنیا داشته اند. مانند شهید چمران که استاد دانشگاه آمریکا بود و وزیر جمهوری اسلامی، باکری شهردار یک شهر بزرگ بود، سید مجتبی هاشمی وضع مالی مناسبی داشت، علم الهدی دانشجو بود و ... شهدا مجبور به طی این مسیر نبودند. اکنون نیز می توان به زندگی برخی از ارداتمندان شهدا اشاره کرد که در هوایی زلال نفس می کشند و از زندگی پاکی برخوردارند.
5- هم ذات پنداری با شهدا
تجربه ای که بارها مورد تأکید بزرگان روایتگری قرار گرفته این است که بیان خاطرات شهیدانی که از نظر عناصری چون سن، جنسیت، جغرافیا، قومیت، شغل، تحصیلات و... با مخاطبان ما وجه اشتراک دارند، جذّابیت بیشتری برای آنان خواهد داشت.
6- جامعیت گفتاری
شرایط زائران وادی نور را باید به گونه ای دانست که انگار از وقایع جنگ و جوانب آن کوچک ترین اطلاعی ندارند. بر این اساس لازم است راوی محترم توجه داشته باشد که تنها به بیان خاطرات دوران دفاع مقدس اکتفا نکند. بسیاری از مخاطبان شاید به هر دلیلی حاضر به طرح پرسش ها و ابهامات خود نباشند. راوی باید تلاش کند مسائل مختلف جنگ از جمله شرایط و بحران های داخلی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اجماع بین المللی برای انزوا و شکست جمهوری اسلامی، ادعاهای صدام و مجموعه شبهاتی که ممکن است در ذهن مخاطب به وجود بیاید را مورد تحلیل و پاسخ گویی قرار دهد. در این میان پرهیز از دامن زدن به برخی اختلافات موهوم در بیان میزان نقش ارتش و سپاه در جنگ، مسائل قومی و مذهبی و... از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
7- رقابت ممنوع!
راوی همواره از سوی مخاطبان خود تحت نظر است. علاوه بر لزوم برخورد خوب با مخاطب و اهتمام عملی به رعایت اخلاق فردی، باید توجه داشت که گاه در مناطق عملیاتی، رقابت های ناخواسته ای با راویان اعزامی از نهادهای دیگر پیش می آید که از نگاه مخاطب، امری نسنجیده و غیرقابل توجیه تلقی می گردد. از آن جا که روایت گری شهدا، متولی انحصاری ندارد، راویان مختلفی از سوی نهادها و سازمان های متعدد در یادمان های شهدا مستقر می شوند. هنگام حضور کاروان ها گاه رقابتی برای به چنگ آوردن تریبون ایجاد می شود که آثار خوبی در ذهن مخاطب جوان نخواهد داشت. بهتر است حتی اگر می دانیم روای مستقرّ در یادمان از اطلاعات و بیان مطلوبی برخوردار نیست، احترام وی را نگاه داشته و در فرصت های دیگر سفر در داخل اتوبوس به بیان ناگفته های مناطق مورد بازدید اقدام نمائیم.
8- ارتباط با مردم بومی
مردم شهرهای مرزی، بی اغراق، مردمی خون گرم و مهمان نواز هستند؛ اما گاه برخی از آنها به دلیل وضعیت نامطلوب اقتصادی و رفاهی و یا تبلیغات منفی بدخواهان انقلاب و تشیع، واکنش خوبی نسبت به برگزاری این نوع اردوها ندارند. بسیار دیده شده است که برخی از اهالی ساکن در مناطق مرزی با دیدن کاروان های راهیان نور، به دنبال روحانی کاروان گردیده و وی را به عنوان بزرگ تر و اداره کننده اردو مخاطب اصلی در بیان نگرانی ها، مشکلات و پرسش های خویش می دانند. نکته جالب توجه این جاست که به تجربه ثابت شده این افراد با توجه به دل پاک و طینت زلالشان با کوچک ترین برخورد محبت آمیزی به اظهار لطف نسبت به میهمانان دیار خویش می پردازند. شایسته است روحانی کاروان های راهیان نور، خود را روحانی میزبانان با صفای زائران نیز دانسته و در فرصت مناسب به راهبردهای تبلیغی در مواجهه با مردم بومی منطقه، اهتمام داشته باشد.
بی تردید آن چه که بیان شد به اقتضای بضاعت این نوشتار بوده و بحث و بررسی پیرامون نکات تبلیغی در عرصه روایتگری و شناخت آسیب های احتمالی به فرصت و مجالی بیشتر نیاز دارد. راقم این سطور عرض پوزش نسبت به ساحت پیش کسوتان و مبلّغان موفق جبهه روایتگری نور را بر خود واجب می داند. والسلام علی عبادالله الصالحین
سیدحمیدمشتاقی نیا
مدرس و جامعه مدرسین!
+ نوشته شده در سه شنبه نهم اسفند 1390 ساعت 22:8 شماره پست: 990
کاش حوزه علمیه ما آن قدر توانمند باشد که بتواند یک جامعه مدرسین تشکیل بدهد.
جان؟ چی فرمودید؟ جامعه مدرسین داریم؟
آهان متوجه شدم. این تشکلی که در قم می بینید در واقع جامعه اساتید حوزه است. منظور من این است جمعی داشته باشیم که چند چهره مانند سید حسن مدرس در آن حضور داشته باشند. به این می گویند جامعه مدرسین!
به راستی حوزه علمیه قم که ادعا دارد نخستین بانگ الله اکبر را در این کشور سر داده، پایتخت انقلاب است و پرچمدار بیداری اسلامی، چرا نمی تواند برای مجلس شورای اسلامی نمایندگانی را از متن روحانیت معرفی کند که ندای فطرت نشین انسانیت و اسلامیت را از تریبون مجلس شورای اسلامی به گوش جهان برسانند؟
چشم؛ این دور هم به آقای آشتیانی رای می دهیم؛ اما به راستی امثال حج اسلام آشتیانی و بنایی که سال ها کاندیدا و نماینده منتخب جامعه اساتید حوزه علمیه بودند محض رضای خدا یک بار هم در صحن علنی مجلس توانستند حضور انقلابی و حوزوی خود را به اثبات برسانند؟ در تمام این سال ها کسی را سراغ دارید که از این دو نماینده روحانی حوزه علمیه قم در رد یا تایید طرح ها و لوایح و... نفیا و اثباتا حرفی شنیده باشد؟!
باور کنید قحط الرجال نیست. اسلام برای سعادت بشر ناگفته های بسیاری دارد. کاش منادیان دین، توان و توفیق ارائه آموزهای آسمانی مکتب حق را دارا باشند.
یکی از روحانیون محترم کاندیدای مجلس در تهران که چندباری در رسانه ملی به عنوان کارشناس مذهبی به سخنرانی پرداخته، در بنر تبلیغاتی خود به جای کلمه حجت الاسلام از واژه آیت الله استفاده کرده است. گذشته از شأنیت علمی این بزرگوار و این که آیا قصد استفاده تبلیغاتی از این عنوان علمی و معنوی دارد یا نه و آیا این خودباوری! را باید به حساب دورخیز نامبرده برای انتخابات خبرگان دانست یا نه؛ تذکر این نکته ضروری است که منش و سیره علمای صاحب نام حوزه در طول تاریخ همواره بر پرهیز از تعریف و تمجیدهایی بوده که حق واقعی آن بزرگان محسوب می شده است.
افتخار دانش آموختگان مکتب صادق آل محمد (ص) همواره بر این ویژگی استوار بوده که بر خلاف فارغ التحصیلان دانشگاه ها که ذیل امضای خویش از مدرک علمی شان ( مهندس و دکتر ) نیز یاد می کنند، پای دستنوشته های خود از تعابیر و اوصافی چون العبد و الاحقر و ... استفاده می نمودند.
به راستی آیا بازی های سیاسی و تبلیغاتی آن قدر ارزش دارد که به آموزه های اخلاقی حوزه که میراث گرانسنگ علمای خودساخته و وارسته محسوب می شود، پشت پا زد؟
محض تنوع خوب است بدانید در بنرها و پوسترهای تبلیغاتی یکی از کاندیداهای محترم قم که فردی کت و شلواری با سابقه وکالت قضایی است نیز از واژه آیت الله استفاده شده است. این تعبیر در حالی باعث تعجب رهگذران می گردد که با اندکی تأمل مشخص می شود نام شناسنامه ای این کاندیدا آیت الله است!
روحمان را صیقل دهیم
+ نوشته شده در دوشنبه هشتم اسفند 1390 ساعت 0:14 شماره پست: 988
وسط این هیر و ویر انتخابات و زد و خوردهای مجازی کاندیداها خواندن چند نکته دلچسب اخلاقی از عارف والامقامی چون ایت الله مرعشی نجفی٬ انصافا لذت بخش است. می گوئید نه؟ امتحان کنید:
یک بار قرار بود، «هانریکربن فیلسوف فرانسوی» خدمت ایشان برسد، آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده بودند، ولی خودشان روی زمین نشستند؛ هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی استاد فرمودند« شما چون به صندلی عادت کردهاید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید. حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.
به گزارش جهان به نقل از حوزه نیوز، حجتالاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی پسر ارشد آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) که نزدیک به پنجاه سال از عمر با برکت پدر را درک کرده است درگفت وگوی اختصاصی تفصیلی با خبرنگار مرکز خبر حوزههای علمیه، ناگفتههای زیادی را از زندگی زاهدانه این عالم ربانی تشریح کرد.
بخش نخست این گفتوگو که در آستانه کنگره بینالمللی آیت الله العظمی مرعشی نجفی انجام شد، تقدیم خوانندگان ارجمند میگردد:
*نیکی به والدین، رمز موفقیت آیت الله العظمی مرعشی نجفی
آیت الله مرعشی نجفی، احترام خاصی برای والدین قائل بودند؛ خودشان میفرمودند«وقتی مادرم مرا میفرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقتها میدیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمیآمد ایشان را بیدار کنم، همانطور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم میمالیدم تا ایشان بیدار میشد.
در این حال که بیدار میشد، برایم دعا میکرد و عاقبتبخیری میخواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.
*حتی یک بار هم به مادرم تندی نکرد
پدرم سعی میکرد تا جایی که میتواند کارهایش را خودش انجام دهد و با مادرم خیلی مهربان بود، به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به او تندی کرده باشد.
ایشان در کارهای منزل به مادرم کمک میکرد و وقتی کسالتی برای او پیش میآمد، پدرم غذا درست میکرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی میریخت و میفرمود:« حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلا آبگوشت باید چنین باشد».یک چیزهایی اضافه میکرد، خیلی هم خوشمزه میشد.
*میهمان را روی صندلی نشاند و خود روی زمین نشست
با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد میکردند، یک بار قرار بود، «هانریکربن فیلسوف فرانسوی» خدمت ایشان برسد، آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده بودند، ولی خودشان روی زمین نشستند؛ هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی استاد فرمودند« شما چون به صندلی عادت کردهاید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید. حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.
مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مهمان برای ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.
*میهمانی برای نابینایان مستمند
یکبار با پدرم رفتیم منزل یک روحانی به نام حاج آقای کنی، دیدم حدود 15 نفر مستمند نابینا هم مشغول خوردن چایی و میوه هستند. بعد از مدتی از بیرون برای اینها کباب آوردند و پدرم از اینها پذیرایی میکرد و برایشان آب و دوغ میریخت. ولی آنها ایشان را نمیشناختند. متوجه شدم که این مهمانی از طرف پدرم بوده است، ولی از ما تعهد گرفت که این جریان را جایی نقل نکنیم.
*بنیانگذار تقریب مذاهب
پدرم با اکثر علمای سنی کشورهای مختلف ارتباط داشتند و با آنها مکاتبه میکردند، این در شرایطی بود که رژیم پهلوی، به اختلافافکنی میان شیعه و سنی دامن میزد و تحت تاثیر این فضا هر کسی که با اهل تسنن ارتباط داشت به سنیگری محکوم میشد. این ارتباطات به حدی زیاد بود که ایشان دهها اجازه روایتی از شخصیتها مطرح اهل تسنن داشتند.
*مأنوس با امام خمینی (ره)
از بین علمای معاصر بیش از همه با حضرت امام(ره) ارتباط داشت و از سال 42 با ایشان همراه بود. با یکدیگر زیاد مأنوس بودند و رفت و آمد داشتند. از حال یکدیگر جویا میشدند و نامههای زیادی از حضرت امام(ره) به پدرم به یادگار مانده است.
وقتی امام خمینی(ره) در عراق و فرانسه تبعید بودند، پدرم مرا به ملاقات ایشان میفرستاد تا برایشان نامه ببرم. وقتی امام(ره) به فرانسه تبعید شدند، بنده اولین کسی بودم که از ایران به ملاقات ایشان رفته بود. آن موقع امام(ره) در هتلی در پاریس اقامت داشتند و هنوز به نوفللوشاتو منتقل نشده بودند.
*این جمله خیلی معنی دارد
شهید مصطفی خمینی هم ارتباط صمیمانهای با پدرم داشت و با ایشان خیلی مانوس بود و در بعضی از نامههایش که از عراق برایش میفرستاد، پدرم را با عباراتی مثل پدر مهربان خطاب قرار داده است. در یکی از نامههایش که هنوز هم باقیاست نوشته است «پدر مهربانم! مدتی است که نامهای از جنابعالی نرسیده است. نگران هستم که نکند کسالتی برای شما حاصل شده باشد... .آن صفا و صمیمیتی که بین شما و پدر من وجود دارد، اگر در دیگر اعلام نجف وجود داشت الان کار به اینجا نمیرسید». این جمله خیلی معنی دارد.
* پدرم کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند
حضرت آیت الله مرعشی نجفی کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند، هفتاد سال هر سه وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه میکردند و خادم حضرت معصومه(س) محسوب میشدند. بعضی صبحها که هنوز در حرم باز نشده بود، همانجا پشت در مینشست و مشغول عبادت و تهجد میشد. حتی در زمستان که برف سنگینی میآمد، بیلچه و جاروی کوچکی با خود میبرد و بیرون در حرم را جارو میکردند و همانجا مشغول عبادت میشدند تا در حرم را باز میکردند.
خادمان از ایشان خواسته بودند که هر وقت به حرم مشرف میشوند، اطلاع دهند تا در را برایش باز کنند، ولی پدرم گفته بودند که لازم نیست این کار را انجام دهید و هر وقت در حرم برای مردم عادی باز میشود من هم همانموقع داخل حرم میشوم.
* هیچ وقت لباس خارجی نپوشید
هیچ وقت لباس خارجی به تن نمیکرد و از خیاط میخواست که با پارچههای تولید داخل برایش لباس بدوزند. آن موقع در ایران دکمه تولید نمیشد و خیاط از دکمه خارجی استفاده کرده بود، علامه از خیاط خواسته بودند که با قیطان دکمه درست کنند. نمونهای از لباس ایشان در کتابخانه محفوظ است که با این طریق تهیه شده است.
*بیمه با تربت کربلا
وقتی که این کتابخانه بنا میشد به معمار گفتند: وقتی که پی را کندید و خواستید بتن بریزید، مرا خبر کنید. پدرم تشریف آوردند و چهار گوشه این زمین را تربت سیدالشهدا(ع) ریختند. یکی از آقایان از حکمت این کار سوال کرد. فرمودند: من با این کار افرادی که به این کتابخانه میآیند را بیمه میکنم، تا از طریق خواندن کتابهای این کتابخانه انحرافی حاصل نکنند.
در چهار مدرسهای که برای طلاب ساختند نیز همین کار را انجام میدادند و میگفتند؛ طلبههایی که در این مدارس درس میخوانند، بیمه میکنم تا از مسیر ائمهاطهار(ع) راهشان را جدا نکنند.
*طلب شفا از منبر سیدالشهدا
آقای شهیدی یکی از ارادتمندان آیت الله العظمی مرعشی نقل میکرد:«یک شب دیدم ایشان بدون این که چراغ روشن کند داخل حسینیه شد و در تاریکی مشغول دعا و نیایش شد و نگذاشت ما هم همراهش داخل برویم، چون تاخیر کرد نگران شدم که حالش خراب شده باشد، داخل شدم زیر نور ضعیفی که از پنجره به داخل افتاده بود دیدم آیت الله مرعشی نجفی پیراهنش را بالازده و شمکشان را به منبر سیدالشهدا(ع) میمالند، آقا متوجه شدند که کسی داخل شده است، نزدیک رفتم و گفتم آقا چیزی لازم دارید آقا گفتند نه، آمده بودم که شفایم را از سیدالشهدا(ع) بگیرم.
ایشان فردای آن شب برای عمل جراحی عازم تهران بودند و جای عمل جراحی را به منبر میمالیدن تا سیدالشهدا(ع) او را شفا داده و عمل موفقیت آمیز باشد.
آقای شهیدی میگفت؛ که آقا از من تعهد گرفتند تا ایشان زنده هستند این جریان را جایی نقل نکنم.
*دلاک زائر حضرت معصومه(س)
آن موقع حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده میکردند و دلاکها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را میتراشیدند؛ روزی مرحوم آیت الله مرعشی که وارد حمام عمومی میشوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی مشغول شستوشوی خود در حمام بودند، فکر میکنند ایشان دلاک است. یکی با تحکم می گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم. ایشان بدون این که چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها میشود. یکی از آنها میگوید، اوستا خوب بلد نیستی کیسه بکشی! در این حین دلاک اصلی وارد میشود و آقا را در این حال میبیند، از ایشان معذرت میخواهد آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود میشود و از آیت الله مرعشی عذرخواهی میکند. آقا می فرمایند: زائر حضرت معصومه هستند، اشکال ندارد.
* روضه خوانی آیت الله مرعشی برای جوان مست
یک شب آیت الله مرعشی نجفی به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت میشود و مهمانی طول میکشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه میشوند. جوان با تحکم میگوید: شیخ از کجا میآیی؟ ایشان هم جریان را توضح میدهند؛ جوان مست میگوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه میآورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و میگوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گرده من. پدرم میگفت؛ نشستم روی گرده این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن به حدی که شانههایش تکان میخورد و مرا هم تکان میداد، چنان که من از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش میکند، روضه را خلاصه کردم. گفت« شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خوب سردم شده ... وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.
ابوی میفرمود: دو سه هفته از این قضیه گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، به حضرت معصومه(س) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت میآمد.
این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت میکردند و محاسن بلندی داشت و عرقچین و عبا میپوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم که فوت کرد تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.
*نمی گذارم انگلیسی ها مارا از درون تهی کنند
آیت الله مرعشی نجفی نقل میفرمود« از بازار نجف عبور میکردم، دیدم طلبهها به یک مغازهای خیلی رفت و آمد میکنند، پرسیدم که چه خبر است گفتند: علمایی که فوت میکنند کتابهایشان را اینجا حراج میکنند؛ رفتم داخل دیدم که عدهای حلقه زدهاند و آقایی کتابها را آورده و چوب حراج میزند و افراد پیشنهاد قیمت داده و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد میداد، کتاب را میخرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را او داده و کتابها را میخرید و به دیگران فرصت نمیداد.
متوجه شدم که ایشان فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته کتابها را خریده و جمعهها به بغداد برده و تحویل انگلیسیها میداد و پولشان را گرفته و بعد دوباره میآید و کتاب میخرد.
ایشان از آن موقع تصمیم میگیرد که نگذارد کتابها را انگلیسیها به یغما برده و ما را از درون تهی کنند و بعد از آن شبها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنجکوبی مشغول کار میشود و با کم کردن وعدههای غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمعآوری کتابها اقدام میکنند.
*به جدم قسم نفرینت میکنم!
آیت الله مرعشی نجفی هیچ وقت، محافظ قبول نمیکرد. فرمانده وقت سپاه قم، حاج آقای ایرانی دو مامور موتور سوار را موظف کرده بود که بدون اطلاع آقا از ایشان محافظت کنند. آقا که متوجه این امر میشوند آقای ایرانی را فوری احضار کرده و گفتند: تو با این کارت توکل به خدا را از من میگیری. اگر اینها را از اینجا نبردی به جدم قسم نفرینت میکنم! بعد آقای ایرانی قبول کرد که آقا محافظ نداشته باشند.
*امام زمان(عج): آیت الله مرعشی نجفی از ما هستند
آیت الله بهجت در مجالس ترحیم و ختم ابوی شرکت میکرد. بعد از شب هفت پدرم، خدمت آیت الله بهجت رسیدیم فرمودند، یکی از اولیا خدا به حضرت ولیعصر(عج) متوسل میشوند تا در مورد آیت الله مرعشی نجفی بپرسند(بعدا متوجه شدیم که خودشان بودند) چند شب بعد، حضرت ولیعصر(عج) پشت پرده به آیت الله بهجت فرموده بودند: ایشان (آیت الله مرعشی نجفی) از ما هستند. باز توضیح خواسته بود دوباره حضرت فرموده بودند: ایشان از ما هستند. آیت الله بهجت به ما فرمودند: هنیاً (گوارا باد) بر شما که چنین پدری دارید.
* خیلی پردهها برای آیت الله مرعشی مکشوف بود!
خیلی پردهها برای آیت الله مرعشی نجفی مکشوف شده بود. در سالهای آخر، آقا کسالت داشتند و یک پزشک بود به نام آقای افشاری که الان هم در قید حیات هستند؛ هر روز عصرها خدمت آقا میرسید و او را معاینه میکرد.
او میگفت: یک روز غسلی به گردن داشتم و چون در خانه حمام نبود گفتم، بعد از معاینه آقا به حمام میروم. خدمت آقا رسیدم تا خواستم کیسه فشار سنج را به دستشان ببندم آقا گفتند: حاجی نپیچ. بعد از این، پیش من پاک بیا.
حاج آقای فاطمینیا پارسال در مجلس ختم آیت الله مرعشی این جریان را نقل کرد و گفت: این شخص شاید الان در این جمع حاضر باشد. آقای افشاری بلند شد و گفت: بلی من هستم و مردم خیلی منقلب شده و زدند زیر گریه.
آشنایی با حجه الاسلام والمسلمین استاد علی اکبر ناصری
باید در عرصه انتخابات به مطالبات رهبری عمل کنیم.
هنرمردم این است که درانتخابات کسی رابرگزینند که به فکردین ودنیاوفرهنگ ملت باشد
برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب بروید
آشنایی با حجه الاسلام والمسلمین استاد علی اکبر ناصری
باید در عرصه انتخابات به مطالبات رهبری عمل کنیم.
هشدار اخیر رهبر معظم انقلاب برای انتخابات مجلس نهم کافی است تا مردم و مسئولان دلسوز به این نکات توجه کنند و اجازه ندهند قضایای سال 88 تکرار شود.
بیانات امام خامنه ای در خصوص انتخابات و معیارهای انتخاب از سوی مردم:
هنر مردم این است که در انتخابات کسی را برگزینند که به فکر دین و دنیا و فرهنگ ملت باشد
و بتواند بار عظیم پیگیری اهداف مادی و معنوی نظام را بر دوش گیرد
که این امر خطیر, از عهده کسی برمیآید که با نشاط, پرحوصله, با همت, مقتدر و هوشمند باشد.
من بار دیگر شما مردم عزیز و همه مردم کشورمان را دعوت میکنم که در تجربه انتخاباتی که در پیش است, فعالانه شرکت و حضور پیدا کنید.
شخصیتهای صالحی که به شما معرفی میشوند, آنها را به تناسب اهداف والای این ملت و این انقلاب و این نظام انتخاب کنید.
شهیدان و ایثارگران تجلی قدرت پروردگار و دست حمایت خداوند از این ملتند.
تنها در سایه مجاهدت است که هویت آبرو , استقلال و آزادی هر ملت حفظ میشود .
زندگی نامه حجه الاسلام ناصری
زندگی نامه و مدارج علمی و سوابق اجرائی
حجه الاسلام علی اکبر ناصری درسال 1335 درشهرستان بابل (دیوکلا) متولد شد .پس از تحصیلات مقدماتی جهت ادامه تحصیل رهسپارحوزه علمیه قم شدند وبا اتمام سطوح عالیه فقه واصول وتفسیروفلسفه به مدت شش سال (معادل دکتری) در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام فاضل لنکرانی ،مکارم شیرازی، جعفر سبحانی ووحید خراسانی شرکت نموده و با بهره های وافر ،جهت تبیین و دفاع از دین و دنیای مردم به این شهرستان بازگشتند .
سوابق مبارزاتی :
ایشان در بدو ورود به حوزه با تقلید و تبعیت از امام راحل(ره)مبارزات سیاسی خود را علیه نظام ستمشاهی آغاز و در سال 54 نقش فعالی در مبارزات فیضیه داشتند و در ادامه مبارزه توسط ساواک دستگیر و روانه زندان اوین شدند . در قیام 19 دی 1356 حضور داشته از نزدیک شاهد شهادت مظلومانه برادر هم رزم خود طلبه شهید علی اصغر ناصری (اولین شهید مازندران در قیام قم) بوده و بیش از پیش رسالت فریادگری علیه طاغوت را در شهر و روستا و راهپیماییها ایفا نمودند . در پیروزی انقلاب ازاعضاء موثر در مقرحضرت امام ره در (مدرسه علوی تهران) بودند .
حضور در دفاع مقدس :
در دفاع مقدس علاوه بر حضور مکرر در میادین رزم و خطوط مقدم و با سخنرانی های مهیج در صحنه های نبرد و مجالس شهدا ، مشوق و پشتیبان رزمندگان و خانواده های معظم شهدا و سایر اقشار جامعه بودند .
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی :
استاد ناصری سالیانی عهده دار امر مقدس تدریس در حوزه و دانشگاه بودند .
وی امامت موقت نماز جمعه بابل در غیاب مرحوم آیت الله روحانی را عهده دار و امام جمعه شهرستان محمودآباد و نیز امامت موقت جمعه مرکز اسلامی هامبورگ آلمان بودند و به عنوان خطیب و سخنران توانمند در مجامع فرهنگی ، سیاسی و علمی ، حافظ ارزشهای اسلام و انقلاب و اشاعه فرهنگ غنی آن می باشند و مقالاتی در مجامع داخلی و خارجی ارائه نمودند .
فعالیتهای تبلیغاتی و تحقیق خارج از کشور :
ایشان قبل از نمایندگی مجلس از طرف معاونت امور بین الملل دفتر مقام معظم رهبری و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با انجام ماموریتهای برون مرزی به آسیا اروپا و آفریقا در راستای اشاعه فرهنگ اسلامی و تبیین آرمان حضرت امام (ره) و پژوهش در مکاتب و مذاهب و فرهنگ ها و رایزنی جهت سرمایه گذاری تولیدی و صنعت گردشگری در خطه مازندران نقش موثری داشتند..
اهم مسئولیتها و فعالیتهای علمی ، اجتماعی و اجرایی :
امام جمعه شهرستان محمود آباد و امام جمعه موقت بابل در زمان مرحوم آیت الله روحانی .
مدرس دانشگاه و مدیرومدرس حوزه علمیه خاتم الاانبیا (ص).
مسئول جهاد سازندگی شهرستان بابل.
مسئول دفتر مرحوم آیت الله روحانی نماینده فقید امام و رهبری .
دبیر سمینار هماهنگی و رشد و توسعه شهرستان بابل .
عضو هیئت موسس ستاد عمران و توسعه شهرستان بابل.
عضو کمیته استقبال و فعالیت در مقر امام (ره) در مدرسه علوی تهران.
نماینده مردم شریف شهرستان بابل در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی .
مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی در مجلس هشتم.
سفیر فوق العاده ونماینده تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در واتیکان (گستره جهانی مسیحیت کاتولیک).
بخشی از عملکرد مجلس هفتم
1- توجه ویژه و اهتمام به توده های مردم و طبقات ضعیف ، از افزایش صد در صدی مقرری مددجویان امداد و بهزیستی و بیمه رایگان روستائیان و تمام کسانی که تحت پوشش هیچ نوع بیمه خدمات درمانی نمی باشند ، و توجه ویژه به کارمندان ، بازنشستگان و کشاورزان و تسهیلات مقاوم سازی مسکن روستائی با نرخ سود 5% و ...
2- حمایت قاطع از تولیدگران عرصه کشاورزی و صنعتی .
3- تصویب طرح رفع موانع تولید و سرمایه گذاری در راستای اشتغال و رونق اقتصادی .
4- حذف آب بها و حق النظاره آب زراعی .
5- الزام دولت به خرید تضمینی محصولات زراعی به نرخ تورم سالانه وپرداخت به روز آن.
6- توجه ویژه به فرهنگیان شریف در افزایش نود درصدی اعتبارات آموزش و پرورش و افزایش سرانه دانش آموزی ، استخدام حق التدریس و نهضت سواد آموزی و پیش دبستانی و تخصیص سی و پنج هزار میلیارد ریال جهت نوسازی مدارس و معافیت از عوارض ساخت .
7- تصویب و اصرار بر اجرائی شدن لایحه مدیریت خدمات کشوری .
8- اصلاح ماده سوم برنامه پنج ساله چهارم ، و جلوگیری از اجرای آن که مقرر بود از ابتدا سال 84 ، 9 قلم کالا و خدمات دولتی از آب ، برق ، گاز بنزین ، تلفن و ... پانصد درصدی افزایش قیمت داشته باشد .
9- طرح کاهش نرخ تسهیلات بانکی که در طول برنامه چهارم باید تک رقمی شود .
10-افزایش چشمگیر اعتبارات ورزشی .
11-تصویب و انجام بیش از ده تحقیق و تفحص از قوه قضائیه ، ایران خودرو ، گمرگ ، دخانیات ، بانکهاو وزارتخانه ها و شرکتهای دولتی .
12-حمایت قاطع از فن آوری صلح آمیز هسته ای .
13-تصویب طرح بررسی دارائیهای مقامات و مسئولان و کارگزاران نظام و همسر و فرزندانشان.
ابراز رضایت رهبر معظم از عملکرد سه ساله مجلس هفتم که فرمودند :
اهتمام نمایندگان به طبقات ضعیف،تلاش برای حل مشکلات مردم،مواضع ضد استکباری ، هماهنگی با دولت اصولگرا از جمله نقاط بارز این دوره از مجلس است .
پرهیز مجلس هفتم از مسائل تشنج را و اختلاف افکنی از دیگر امتیازات این مجلس است .
مواضع محکم واصولی مجلس هفتم درمسائل جهانی و در مواجهه با استکبار از نقاط قوت بسیار بارزمجلس است .
اقدامات انجام شده توسط حجه الاسلام ناصری
1- نطقها وتذکرات و ابراز نظر موافق و مخالف درصحن مجلس وکمیسیونها وپیشنهادات دربودجه از کاهش نرخ تسهیلات کشاورزی حداکثر 4% و یارانه تولید و ...
2- رایزنی با هیئت رئیسه و نمایندگان در مسائل مربوطه
3- تذکرات کتبی به رئیس جمهور و وزرا
4- ملاقات مکرر بارهبر معظم ورئیس جمهورمحترم و وزرا ومدیران ومسئولان درپی گیری و پیشبرد امور.
جذب اعتبارات علاوه بر پیگیری در تخصیص اعتبارات استانی و ملی
1- جذب اعتبارات ویژه برای تعریض راههای شهید صالحی ، گنج افروز ، سپاه دانش و تخصیص اعتبارات خاص برای آسفالت راههای روستائی ازجمله بالاسرست ،سرحمام ، اطاقسرا ، لیطار ،کلاریکلا،ترجیکلا ،برسمنان ، مهران محله ، کمال محله وتخصیص25میلیاردریال جهت تعریض جاده شهید صالحی از ریاست محترم جمهوردر رابطه با کارخانه ایران خودرو.
2- احداث پلهای امیرده،بولک رودپی،حمزه کلا.
3- جذب اعتبارات و ماشین آلات برای شهرهای جدید التاسیس .
4- تکمیل مجتمع های آبرسانی لاله آباد ، کشتله ،گلچوب ،مرزون آباد ، بابلکنار ، سفیدتور، علمدار ، سیاهکلا محله وکرکنار.
5- جذب اعتبارات برای موسسات فرهنگی و قرآنی و هیئات مذهبی .
6- حمایت ویژه از ورزش شهرستان و تعیین اسپانسر مالی برای تیمهای ورزشی از جمله بسکتبال ووالیبال بابل و جذب اعتبارات خاص جهت ساخت سالن های ورزشی و مساعدت به هیئات ورزشی .
پیگیری مجدانه در پیشبرد و تکمیل پروزه های ذیل :
1-بیمارستان 372 تختخوابی آیت الله روحانی که با اعتبار 340میلیارد ریال تکمیل و تجهیز شد .
2-اتمام سد البرز و آبگیری آن .
3-طرح احداث تصفیه خانه آب شرب بهداشتی درپایین دست سد برای شهرستان بابل وشهرهای گروه الف
4-کشتارگاه صنعتی در بندپی غربی .
5-گازرسانی و آب و فاضلاب روستایی .
6-تخصیص سه میلیارد ریال در تکمیل کمپوست زباله در انجیل سی و درخواست اعتبار لازم از
وزیر محترم کشور جهت اتمام آن .
7-تغییر بودجه استانی فاضلاب شهری بابل به ملی و برخورداری از تسهیلات 75 میلیون دلاری بانک جهانی برای بابل و ساری .
8-جذب 17 میلیارد ریال بودجه ملی جهت احداث پل هوایی در ایستکاه آمل و بخشی از آن برای راهگشائی کمربندی شرقی بابل
9-تبدیل مجمع فنی مهندسی نوشیروانی بابل به داشنگاه صنعتی نوشیروانی بابل .
10-تسریع درچهار بانده کردن هراز وفیروزکوه وجاده قدیم آمل به بابل و تعریض راههای فرعی شهرستان بابل .
11- احداث جاده لمسوکلابه ویشکون دربندپی شرقی و پی گیری احداث جاده کناره سجادرودودیوابه فیلبند .
12-اجرائی شدن کنار گذر جنوبی بابل به طول 17 کیلومتر با اعتبار اولیه یکصد میلیارد ریال که بنا بود 30ماهه انجام پذیرد .
13-پی گیری جهت اتمام بندر چند منظوره فریدونکنار .
14-نشست های مکرر با وزیر دفاع وراه جهت اجرائی شدن فرودگاه احمدکلا(بین بابل وبابلسر) .
15- پیگیری جهت اجرائی شدن مصوبات سفر استانی هیئت دولت .
بخش صنعت
با توجه به کمترین سهم صنعت استان (8/1) و ضرورت صنعت اشتغالزا و رونق اقتصادی ،
حجت الاسلام ناصری عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس تلاش گسترده و پیگیریهای مجدانه و همه جانبه ای را مصروف داشتند که به بخشی از آن اشاره می شود .
1-رفع ممنوعیت استقرار صنایع در مازندران .
2-برخورداری مازندران بعنوان استان کمتر توسعه یافته صنعتی از آیین نامه هشتگانه مشوقهای صنعتی که حمایت ویژه از استقرار صنایع در استان دارد .
3-تاسیس شهرک صنعتی منصورکنده در شرق بابل با استقرار دهها شرکت صنعتی واشتغال جمع زیادی از بیکاران.
4-پی گیری احداث شهرکهای صنعتی در نقاط دیگر شهرستان بابل .
5-تشکیل کمیته حمایت از صنعت و رفع موانع آن در شمال ، متعاقب سفر کمیسیون صنایع و معادن مجلس به مازندران .
6- پیگیری در صنعت کشتی سازی شمال با مشارکت شرکت پرگاسیران بابلسر و سازمان گسترش و نوسازی صنایع کشور در بندر چند منظوره فریدونکنار.
7-مذاکرات ونشستهای مکرردراحداث مرکزساخت سازه های دریایی واستخراج نفت وگاز خزر .
8-کارخانه صنایع سیمان بابل در منطقه شیخ موسی بندپی شرقی که مقدمات آن از انجام مطالعات زمین شناسی و نتایج مثبت آن و تشکیل شرکت صنایع و کارخانجات سیمان بابل و اخذ مجوز از صنایع معادن استان و درخواست 200هکتار زمین از اداره کل منابع طبیعی که پس از موافقت سازمان محیط زیست تحویل می شود .
9-احداث کارخانه خودروسازی در بابل که با پی گیری مجدانه و مستمر حجت الاسلام ناصری اجرائی شد و روزانه قریب یکصد خودرو پژو پارس تولید می شود .
10-پیگیری حذف کدهای مختلف و همکد کردن خطوط تلفن در مجموعه شهرستان و تلاش برای همکدی کل استان .
11-تلاش در تصویب بند(4)تبصره(13)بودجه 1384 جهت مطالعات و اجرایی کردن خط اتیلن از عسلویه به شرق و غرب و مرکز و از مرکز به شمال کشور جهت احداث پالایشگاه و پتروشیمی.
12-نشست مکرر با مسئولان ذیربط و بخش خصوصی جهت احداث صنایع فولاد و تراکتور سازی و ماشین آلات کشاورزی
13-اجرایی شدن پست 230کیلوولت در ابتدای جاده کیاکلا با اعتبار 15میلیارد ریال .
14-تلاش گسترده در تغییر دیدگاه مسئولان در ضرورت صنعت اشتغالزا در خطه شمال و قابل جمع بودن قطب کشاورزی با صنایع مختلف از مکانیزه شدن کشاورزی و فرآورده های زراعی و باغی و دامی صنایع تبدیلی و سازه های دریایی و صنایع نفت و گاز و ضرورت استخراج معادن مورد نیاز از جمله صنایع سیمان و ...
15-عضویت و حضور فعال در شورای برنامه ریزی استان و تلاش در تصویب سند توسعه استان از ریل دو خطه برقی در سواحل خزرز و امتداد آن از گرگان به خراسان و ...
ضمنا اگرچه متاسفانه بورکراسی و قید و بندهای اداری و رقابتهای استانی و بعضا کارشکنی و اشکال تراشیها و مشکل طرح پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت و عدم گشایش ال سی یا اعتبار مالی خارجی موجب تاخیر به ثمر نشستن طرحهای مذکورمی باشد .
اما پیگیرهای مجدانه و مستمر و بی وقفه جهت اجرائی شدن آن معمول می گردد .
از ابتکارات ایشان
تشکیل کارگروههای تخصصی از نیروهای متخصص و مجرب و چهرهای نظری و اجرایی که در کار گروههای فرهنگی ، سیاسی ، کشاورزی ، عمران ، صنعت و معدن ، انرژی ، تربیت بدنی ، بهداشت و درمان و ...بحث و بررسی و ابراز نظر کارشناسی نموده و پیگیری های لازم را معمول می دارند .
مضافا به اینکه مسئولان محورها و شبکه های محوری که از عزیزان متعهد و کارآزموده امور شهرستان هستند پیگیر قضایا می باشند .
از دیگر فعالیتهای حجت الاسلام ناصری
ارتباط صمیمی ایشان با اقشار مختلف و موکلان شریف که با حضور مستمر در مجامع علمی و فرهنگی ، مساجد و هیئات مذهبی و پایگاههای مقاومت بسیج و مراکز ورزشی ، مدارس ، محلات و محافل مختلف با سخنرانی و استماع نظرات و پیشنهادات در خدمت مردم شریف بوده و با دعوت از مدیران و مسئولان کشوری و استانی و شهرستانی در صدد رفع مشکلات مردم و منطقه و بهبود امور بودند و از طریق صدا و سیما و رسانه های کشوری و استانی مواضع و دیدگاهها و نقد و نظر خود را ابراز می دارند .
ضمناً با دفتری فعال همه روزه صبح و عصر پاسخگوئی مراجعین محترم بوده و ملاقات عمومی نماینده صبح پنج شنبه ها در محل دفتر و جمعه ها در نمازجمعه بوده است.
طرحها و برنامه ها برای مجلس نهم
حجه الاسلام ناصری باسوابق طولانی درعرصه های علمی،فرهنگی،آموزشی واجرائی وسیاسی وتجربه مضاعف وکالت وسفارت ودید کلان ملی ومنطقه ای وجهانی و باجایگاه وارتباطات بادفتر رهبری ومقامات کشوری وقدرت رایزنی و پی گیری، باهمه توان و تلاش اقدامات لازمه را درحسن ایفا وظائف مقدس نمایندگی معمول و انجام امور ذیل را وجه همت خود قرار خواهند داد.
1- حضورفعال وموثردرصحن علنی وکمیسیونها وامعان نظر برانجام وظائف قانونگذاری واعمال نظارت قاطع و بی اغماض برحسن اجرای آن و بر عملکرد مجریان و مسئولان.
2- دفاع قاطع از معتقدات و مصالح و منافع موکلان محترم و پی گیری مجدانه و مستمر براحقاق آن .
3- تبلورعملی سنن الهی درعرصه های زندگی .
4- گسترش معنویت وسالم سازی فرهنگی ومقابله باآسیب های اجتماعی .
5- اقدام قاطع درمقابله با مفاسداقتصادی.
6- تحول اداری وسالم سازی براساس شایسته سالاری
7- صیانت ازجایگاه رفیع انسانی واجتماعی زنان وحقوق آنان .
8- جوان باوری وتلاش درحل مشاکل آنان .
9- نهضت همه جانبه جهت ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی و رفاه اجتماعی ازطریق توسعه صنعت وصنایع نوین واحداث شهرک های صنعتی،تقویت کشاورزی ودامپروری صنایع تبدیلی، مزارع گلخانه ای، معادن،رونق تجاری وخدمات و ...
10-پیوند صنعت و دانشگاه.
11-توسعه صادرات غیر نفتی و ایجاد تراز مثبت تجاری .
12-ارتقاء ردیف اعتباری استان و شهرستان و جذب بودجه ملی و استانی .
پروژهای مورد پی گیری استانی :
1- اکتشاف و استخراج نفت وگازخزر وسازه های مربوطه وبهره وری ازاشتغال وسهم دو درصد فروش آن
2- آزاد راه و خط ریلی سواحل خزر .
3- امتداد خط ریلی شمال (گرگان) به خراسان .
4- صنعت کشتی سازی و سازه های دریایی .
5- پی گیری جهت جذب سرمایه گذاری خارجی برای احداث اتوبان تهران – آمل
6- ارتقاءضریب اعتباری مازندران .
7- کلان شهر شدن مازندران و جذب اعتبارات مالی جهت حمل و نقل ریلی و ...
پروژه های مورد پی گیری شهرستان بابل :
1- تسریع در تکمیل تصفیه خانه آب شرب بهداشتی از سد البرز برای بابل .
2-پی گیری دراحداث فرودگاه احمدکلا(بین بابل و بابلسر) تنها مرکزفرودگاهی مورد تاییدهواپیمایی بین المللی .
3- تکمیل فازهای کارخانه خودروسازی بابل و افزایش و تنوع تولید و فعال کردن شرکتهای اقماری قطعه سازی .
لازم به ذکر است روزانه قریب یکصد خودرو پژو پارس در این کارخانه تولید می شود .
4- کارخانه تراکتور سازی.
5- اتمام کمربندی جنوبی بابل.
6- اتمام فاضلاب بابل.
7- تسریع در تعریض جاده هاو گاز رسانی شهرستان بابل .
8- توسعه فضاهای ورزشی و احداث و تکمیل سالنهای در دست ساخت و جذب بودجه های لازم و اسپانسر های مالی وجلب حمایتهای خیرین.
9- آمایش و استخراج معادن جنوبی بابل .
10-صنایع تبدیلی وفرآوریهای زراعی وباغی ودامی و...
آشنائی با حاج علی اکبر ناصری
حجت الاسلام والمسلمین حاج علی اکبر ناصری 1335، بابل؛
- مسئول جهاد سازندگی(1360 – 1363)؛
- مدیر ومدرس حوزه(1367 – 1370)؛
- مدرس دانشگاه(1370 – 1383)؛
- امام جمعه(1376 – 1383)؛
- نمایندۀ مجلس شورای اسلامی(1383 – 1387)؛
- مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی(1387 – 1388)؛
- از مهرماۀ 1388، سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان.
استاد علی اکبر ناصری در کنار علما
استاد علی اکبر ناصری در کنار پدر ومادر سه شهید محمدزاده-محمودآباد
استاد علی اکبر ناصری کنار مزار برادر شهیدش در بهشت زهرا- در این لحظه استاد ناصری به مرحوم مادرش زنگ میزند و می گوید با پسر شهیدت حرف بزن تا کمی آرام شوی .مادر هم برای شادی روح مطهر شهیدش و سلامتی استاد علی اکبر ناصری دعا میکند. لحظه عجیبی بود باید بودید و این لحظه را می دیدید. اشکهای استاد ناصری دیدنی بود.
شادی روح مادر استاد ناصری صلوات
اهداء جوائز توسط استاد علی اکبر ناصری در مراسم لیگ برتر کشتی آزاد
سعید ذاکری را در زندان نگاه دارید!
+ نوشته شده در شنبه ششم اسفند 1390 ساعت 23:5 شماره پست: 986
سعید ذاکری به دنبال انتشار مقاله ای در نشریه 9 دی که از علی لاریجانی به خاطر این ادعا که از سوی مراجع تقلید پا به عرصه انتخابات گذاشته، انتقاد کرده بود چند روزی است که توسط دادگاه ویژه روحانیت قم در بازداشت به سر می برد. این بازداشت که بر خلاف روال معمول در برخورد قضایی با اتهامات رسانه ای بوده مورد اعتراض بسیاری از طلاب و فعالان فرهنگی و مذهبی قرار گرفته است. انجمن نویسندگان مسلمان و احمد توکلی نیز در نامه هایی سرگشاده خواستار آزادی سریع این نویسنده ارزشی شده اند. انعکاس این برخورد عجیب دادگاه ویژه روحانیت به قدری منفی بود که علی لاریجانی نیز اعلام کرد شکایتی بر ضد این طلبه جوان طرح نکرده است.
دادگاه ویژه روحانیت در حالی چنین واکنش سریع و دشمن شکنی! را از خود نشان می دهد که معدود روحانیون شرکت کننده در اغتشاشات 88 تهران همچنان از چنگال عدالت مصون مانده اند. بازداشت ذاکری، خاطره پرسش سال گذشته دانشجویی از علی لاریجانی در قم را زنده می کند که با خروج از مسجد مورد ضرب و شتم شدید همراهان رئیس مجلس قرار گرفت و چند روزی را در بازداشت به سر برد. پرسشگران از هاشمی رفسنجانی در قم نیز به شدت مضروب شده و پس از محاکمه به تبعید از قم محکوم شدند. فرزندان حزب الله باید بدانند ورود به حریم لاریجانی ها و خاندان هاشمی رفسنجانی، خط قرمز متولیان قضا و امنیت محسوب می شود. نیروهای ارزشی باید این عبرت را سرمشق فعالیت های خود قرار دهند که فقط می توانند هر چه فریاد دارند بر سر احمدی نژاد بکشند! تنها از دیوار کوتاه محمود احمدی نژاد است که می توان بالا رفت و منعی در مقابل خود ندید. در این سال ها صدها توهین و بی عفتی از صدر نشین ها تا بنی صدرها، از مداح ها تا دلقک های روحوضی و کاباره ای، از برخی روحانی نماها! تا وهابی ها و بهایی ها و... نثار فرزند برومند ملت گردیده اما آب از آب تکان نخورد و بالای چشم کسی، ابرویی دیده نشد!
به گزارش فارس، امید مهدی نژاد در فیس بوکش نوشت: یک شرکت سیاحتی ـ زیارتی اردنی پس از جلب موافقت مقامات مربوطه از دو سال پیش اقدام به ساخت ضریح برای قبر صدام کرده است. لذا جمعی از شاعران، طنزپردازان و زیارتنامهسرایان ایرانی نیز تهیه متن زیارتنامه مرقد صدام در تکریت را بر عهده گرفتند. توجه شما را به این زیارتنامه جلب میکنیم:
از در وارد میشوی، پشت خود را به ضریح میکنی و چنین میگویی:
السلامُ علی القابیلِ القاتلِ أخیه،
... السلامُ علی النرونِ خصمِ الله و خصمِ الناس،
السلامُ علی الآتیلا الجانی بالفطره،
السلامُ علی التموچینِ شرّ الخلق فی زمانه و کل الأزمنه،
السلامُ علی الهیتلرِ و الجرجیلِ و الاستالینِ،
السلامُ علی کلُّ رؤساءِ الجمهورِ الامریکیه، سیّما الجرج البوشِ الاول و الثانی،
السلامُ علی القاتلینَ و الجانیینَ و الدیکتاتورینَ و المتنجّسینَ کلّهم و نقمهم الله و دَرَکاتُه.
و السلامُ علیک، أیها الملعونُ المدبورُ القاتلُ المقتول.
أشهدُ أنّک قتلتَ الناسَ کثیراً بغیرِ دلیلٍ و قطعتَ لسانَهم علانیهً و سراً.
خَسِرَ و خَذُلَ من اتّبَعَک، لأنک ماشی بالرأسِ الی الدَرَکِ الأسفل و ینتظرُ مقعدُک الچوبَ النیمسوزِ و ینتظرُ حَلقُکَ الحیّهُ الزبانیه.
و أشهدُ أنّک بابُ الشیطانِ الاکبرِ و المأخوذُ عنه.
فَاشهدْ لى بهذهِ الشهادهِ لأکونَ من اللاعنینَ و الفاحشینَ و التافّین [التافّ: تُفکننده] بمرقدک المنحوسه.
الفلانُ علیکَ و على روحِکَ الذلیلِ و على جِسمکَ الکثیفِ.
نَطلُبُ بهذهِ الزیارهِ خُذلانَک و إدبارَک یا خافِنُ [خافن: اسم فاعل از ریشه خَفَن] یا لاجِنُ [لاجن: اسم فاعل از ریشه لجن] یا غابِن.
اللهم إنّی أسالک أَن ضربتَ هذا المیّت بأنواع المجازاتِ الممکنه و تَختَمتَه بالخلود فی الّلَجنِ و النار.
لاحولَ و لا قوه إلّا بالله، أَللهمّ استجبْ لنا و تقبّلْهُ بکرَمک و برحمتک و عافیتک.
آنگاه پشت به ضریح میکنی و بیرون میآیی.
دعای پناهیان اجابت شد!
+ نوشته شده در شنبه ششم اسفند 1390 ساعت 5:42 شماره پست: 984
افشای پیوند اصولگرایان و باند هاشمی
احمد توکلی تمام شهرت سیاسی اش را مرهون تقابل با هاشمی رفسنجانی و طرح پدیده آقازاده ها در دهه هفتاد است. اگر چه احمد توکلی تا کنون به شکل مصداقی وارد فاز مبارزاتی بر ضد آقازاده ها نشده است اما همچنان خود را به عنوان چهره ای مفسده ستیز دانسته و از همین باریکه آب و نان و نام، ارتزاق می کند. نمی خواهم وارد مقوله اتهامات اقتصادی احمد توکلی شوم که انشالله دروغ است. احمد توکلی اکنون از مفاخر فهرست انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان در تهران است؛ جبهه ای که مدعی است اخبار مربوط به ارتباط چهره های شاخص آن با هاشمی، توطئه تخریبی رقبایی چون جبهه پایداری است.
شب جمعه گذشته، توکلی به شهرستان بابل سفر کرد تا در ستاد تبلیغاتی حسین نیازآذری به سخنرانی پرداخته و حامیان این نامزد غیراصولگرا را مورد تفقد قرار دهد. با اتهامات اقتصادی خاندان نیاز هم کاری ندارم که انشالله همه اش دروغ است؛ اما کدام مازندرانی را می توان یافت که از وابستگی خاندان نیاز به هاشمی بی خبر باشد؟ فقط یک نمونه علنی این سرسپردگی، میزبانی از هاشمی در زمان تنفیذ حکم ریاست جمهوری احمدی نژاد توسط مقام معظم رهبری است. هاشمی با سفر به منطقه بندپی در منزل نیازآذری سکنی گزید تا به دعوت رهبر انقلاب و رأی قاطع مردم، دهن کجی کند. اکنون حمایت یک مدعی دروغین اصولگرایی از یک سرسپرده هاشمی رفسنجانی عیان شد تا برگ دیگری از غربت و مظلومیت فرزند ملت برهمگان آشکار شود. پیوند احمد توکلی که منتقد بی خطر هاشمی است با خاندان نیاز، پیش از این نیز در جریان مرحوم کردان رقم خورده بود که زوایای پنهان آن دیر یا زود برملا خواهد شد. اینها را نوشتم برای آنانی که هنوز باور نکرده اند خندق احزاب مخالف احمدی نژاد، ابعادی بیش از آن چه که تصور می شود را دارااست. اینها را نوشتم برای آنانی که هنوز باورشان نشده که سرشاخه های جریان مدعی اصولگرایی نیز هنروران خیمه شب بازی هاشمی رفسنجانی هستند.
اکنون در حالی دست این مدعی انقلابی گری رو شد که جالب است بدانید درست ساعتی پیش از مراسم مذکور در بابل، حجت الاسلام پناهیان در جمع جوانان شهرری، انتهای سخنرانی اش را با این دعا به پایان برد:
"خدایا موجبات رسوایی کسانی را که می خواهند عوام فریبانه از مردم رأی جمع کنند و انقلابی نیستند، در همین چند روزه فراهم کن."
نخستین اقدامی که بلافاصله پس از رحلت ننه علی توسط بنیاد شهید و مسئولان بهشت زهرا سلام الله علیها صورت گرفت تخریب ضربتی کلبه آن مرحومه بود. توجیه مسئولان امر نیز رضایت خانواده شهید برای تخریب کلبه و خاکسپاری ننه علی در کنار فرزندش بیان شده است.
واقعیت آن است که کلبه سبز ننه علی نیز چون دیگر آثار فرهنگی مرتبط با دفاع مقدس مبتلا به کج سلیقگی مسئولان شده است. سرعت در تخریب این کلبه یاداور سرعت عمل مسئولان بازسازی مناطق جنگ زده در محو آثار به جامانده از تهاجم ددمنشانه ارتش بعث و دفاع مظلومانه فرزندان خمینی می باشد. یکسان سازی قبور مطهر شهدا که منتقدان از آن به عنوان طرح بقیع سازی! مزار شهدا یاد می کنند نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. کیست که نداند کلبه ننه علی، روایت ماندگاری از عاشقانه های مادرانی است که پاره های دل خویش را به آستان کبریایی حق تقدیم کردند و شمع وجودشان در حرارت فراق عزیزانشان ذره ذره سوخت و آب شد؟
دیوارهای حلبی کلبه ننه علی، مملو از یادگارنوشته های جاماندگانی بود که از دور و نزدیک به پابوس ضریح سبز دلدادگی روانه می شدند و مرثیه عاشقی را بر زبان قلم جاری می ساختند. کلبه ننه علی می توانست یک اثر و نماد فرهنگی و تاریخی از صبر و مقاومت شیرزنان دلداده این مرز و بوم تلقی شود. اگر چه توجیه عوامانه مسئولان بهشت زهرا سلام الله علیها و بنیاد امور ایثارگران، واهی به نظر رسیده و با اندکی تدبیر قابل رفع بود اما دردمندانه باید گفت بارها از متولیان امر شنیده شده است که وجود کلبه ننه علی باعث بدبینی مردم به مسئولان گردیده و این تلقی را دامن می زند که مادر شهیدی به خاطر بی توجهی مسئولان، بی خانمان مانده و بر مزار فرزندش سکنی گزیده است! این استدلال تأسف بار بعضی مسئولان مربوطه از سال ها پیش، جسته و گریخته به گوش می رسید. اکنون سرعت مثال زدنی آنان در تخریب کلبه ننه علی، مهر تأییدی بر وجود این تصور غلط می باشد. به راستی اگر مسئولان بنیاد امور ایثارگران با حداقل نگرش های فرهنگی آشنا باشند کلبه ننه علی را به عنوان یک میراث گران بهای متعلق به گنجینه دفاع مقدس، محفوظ نگاه داشته و لااقل آن را به موزه شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها منتقل می نمایند.
یادت به خیر ننه!
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم اسفند 1390 ساعت 16:26 شماره پست: 982
پاییز 1380
... دلت می خواهد زودتر خودت را به مراسم برسانی. زیر پایت را به دقت نگاه می کنی و پشت سر محسن از بالای قبرها با احتیاط عبور می کنی. می ترسی زیر پایت خالی باشد و به چاله بیفتی. صدای خش خش برگ هایی که لگدشان می کنی نگاهت را عمیق تر می کند. توی ذهنت کلنجار می روی تا شاید بتوانی حرفی بزنی که محسن را از رفتن باز دارد ولی چیزی به فکرت نمی رسد. تصمیم می گیری خودت برگردی و صدایش می کنی تا متوجه رفتنت شود. اما نغمه ای تو را بر جایت میخکوب می کند.
ترس وجودت را قبضه کرده. آسمان را نگاه می کنی ابری و تار است. زمین نیز خفته و مسکوت. صدا دوباره به گوش می رسد. اخمهایت در هم رفته و چشمانت نزدیک است که از کاسه بیرون بزند. اطرافت را می پایی. قبور شهدا دور تا دورت حلقه زده است. شهید که ترس ندارد و لی این زمزمه در این دل شب...؟!
به محسن نگاه می کنی. انگار او هم متوجه صدا شده است. هول برت داشته اما کنجکاوی رسم دیرینه ای است که همیشه به دردسرت انداخته. محسن به نزدیکت می آید. نگاهتان در هم می آمیزد. با دست او را به سکوت می خوانی. نمی دانی او هم ترسیده یا نه. اما هر چه هست به طرف صدا حرکت می کنی و محسن هم به دنبالت...
گوش هایت تیز شده اند. قبرها را یکی پس از دیگری زیر پا می گذاری. این بار هم چشمانت خیره اند و هم گوش هایت پرکار. سکوتی رعب آور بر فضا حاکم است. پایت می لرزد. مردد می مانی ولی غرورت اجازه بازگشت نمی دهد. صدا واضح تر می شود. نفس زندانی سینه ات شده. انگار پیرزنی است که لالایی می خواند.
حدس می زنی شاید مادری باشد که پس از سال ها بر مزار فرزندش آمده یا این که زنی دل شکسته است و می خواهد بر مزار عزیزش عقده گشایی کند. هر چه هست حسی غریب تو را وا می دارد تا سیاهی شب را بشکافی و به سمت او بروی. پاورچین پاورچین حرکت می کنی. می ترسی با دیدنتان زمزمه اش را قطع کند و تو می خواهی با همان حال زیارتش کنی. دیگر صدا را به خوبی می شنوی. پیرزنی است که پرسوز نجوا می کند اما کلامش مفهموم نیست.
... مهدی جان ... مهدی جان ...
بقیه اش را نمی فهمی. افسوس می خوری از حال او که چنین زار می زند و حسرت از آن که حتی ترکی هم نمی دانی تا لااقل حرفش را بفهمی! حالا محسن هم شجاعت به خرج می دهد و قبرها را دور می زند. هر چه می گردی کسی را نمی یابی تا این که میان قبرها آلونک سبزرنگی توجهت را جلب می کند. خودش است. هر که هست داخل همین کلبه کوچک حلبی است. اما این جا چه می کند؟... یکه و تنها در این شب بلند و قبرستانی خاموش؟... این زن کیست و درون آن اتاقک همنوای چه کسی است؟... او چه می خواهد؟!...
***
شب است و سکوت است و ماه است و من و محسن علیجانزاده!
همراه برو بچه های مسجدالنبی(ص) تهران به بهشت زهرا سلام الله علیها می آئیم تا در مراسم ویژه ای که قرار است از سوی آنان برگزار شود شرکت کنیم. تا شروع مراسم ساعتی مانده و مجال می یابیم تا سری به مزار شهدا بزنیم. از مجید پازوکی شروع می کنیم که تازه هفتمش را برگزار کرده اند. بر سر قبور مطهر، حتی یک لامپ ناقابل هم روشن نیست و این کار را بر ما دشوار می سازد. محسن هم که تا کشوری و چمران و فهمیده و آوینی و سید مجتبی هاشمی و... را پیدا نکند ول کن ماجرا نیست. لیست بلند بالایش را که می بینم سرم سوت می کشد. به ناچار دنبالش راه می افتم و با ترس و لرز زیر پایم را نگاه می کنم که یکهو خالی نشود. صدای آقای جاوید را می شنوی به جای سخنرانی که به مراسم نرسیده خاطره می گوید و چه زیبا می گوید. سخنش تو را مجذوب می کند؛ اما فکر آن چه دیده ای به خود مشغولت کرده است. آن کلبه حلبی سبز رنگ...
لابد قبری داخلش است که کسی آن طور نجوا می کند. نغمه دل گداز آن پیرزن وجودت را به آتش می کشد...آوای عاشقانه آن زن به خود می کشاندت. هنوز گیج و مبهوتی که در موزه شهدا ماکت بهشت زهرا سلام الله علیها نظرت را جلب می کند. با اشاره محسن در قسمتی از آن نوشته کوچکی را می بینی و به وجد می آیی. خوشحال می شوی که پاسخ اوهامت را یافته ای. « ننه علی؛ مادری که بیش از... »
شب را به شاه عبدالعظیم می روی. با حاج منصور صفا می کنی و صبح نشده راهی مهدیه می شوی. شب تا سحر، ننه علی بی تابت می کند. باز هم علامت های پی در پی در ذهنت نقش می بندد." چرا پیرزن همچین تصمیمی گرفت؟... نکنه خونه و زندگی نداره؟... اگه مریض بشه کسی کمکش میکنه؟... بستگانش کجان..."
محسن هم انگار متوجه ابهامت می شود. او نیز می پرسد: چرا مطبوعات راجع به اون چیزی نمیگن... صدا و سیما چرا برنامه نساخته... یعنی موضوع بعد از این همه سال بکر بکره؟
شوق به دلت چنگ می اندازد. هوس می کنی دوباره آنجا برگردی. محسن را از تصمیمت با خبر می سازی و او مشتاق تر از تو همراهت می شود.
به بهشت زهرا سلام الله علیها می رسید. متصدی موزه می گوید که ننه علی فقط ترکی صحبت می کند... در حسرت می مانی. جوانی را می بینی که از کارکنان خانه شهداست و با شتاب به این سوی و آن سوی می دود. راهش را سد می کنی . او که بعدها می فهمی نامش امامی است می گوید: من ترکی بلدم اما امروز دانشجوهای شاهد اومدن باید کاراشون رو هماهنگ کنم باشه واسه بعد... راستی ننه علی روضه های خیلی قشنگی می خونه خصوصا واسه حضرت رقیه سلام الله علیها... دور و بر کلبه ننه علی طواف می کنی. او را می بینی که آرام نشسته و قرآن می خواند. چند نفری اطرافش رد می شوند و او را ورانداز می کنند. جلوی هر کس می رسی می پرسی: آقا ... ترکی بلدین؟! و از بس پاسخ منفی گرفته ای اعصابت بهم می ریزد. حالا که نیازت شده حتی یک ترک هم پیدا نمی کنی و این ناراحتت می کند. دست خالی و ناامید باید برگردی بدون هم صحبتی با او. ننه علی را می بینی که چادر به سر کشیده و با قد خمیده اش آهسته آهسته راه می پیماید. نمی دانی کجا می رود اما دل از او نمی کنی و قلبت را همراهش می سازی. با تمام وجود احساس می کنی او را می شناسی. او برآمده از عشق غریبی است که تمام علایق مادی بشر را به تقابل می خواند. آری او رسول عشق است و بی اعتنا به دغدغه های زندگی جمعی و به دور از غوغای شهرنشینی، عاشقانه زیستن را می آموزاند. ننه علی، معلم گمنام عاشقانی است که سالهاست سوختن را تجربه می کنند و در کوچه پس کوچه روزمرگی های زمانه، تابشان تمامی یافته و در تزلزلی شگرف، ناصبوری می کنند.
آتشی در وجودت شعله دوانده که دلت را به رشک واداشته و دیدگانت را به اشک نشانده است. سوزشی عجیب، قلبت را در هم می پیچد. می دانی که گمشده ات را یافته ای. در فراز و نشیب های زندگی او را می بینی که باریکه راهی پر از نور یافته و نسل بشر را به نظاره ای عاشقانه فرا می خواند. سه هفته ای می گذرد و دوباره با محسن به بهشت برمی گردم. عصر پنج شنبه است و موزه و خانه شهدا پرازدحام. این بار امامی ما را که می بیند شرمگینانه پیش می آید. حرف از ننه علی است. امامی می گوید او به ادعای خود – که البته به هر کس هم نمی گوید – بارها در همین مکان خواب ائمه علیهم السلام و نیز حضرت رقیه سلام الله علیها را دیده و همین موضوع سبب شده تا دیگر نتواند دل از آن کلبه حلبی بکند. به پیشنهاد او برای تماشای فیلمی که چند سال قبل از ننه علی تهیه شده به بالاطبقه خانه شهدا رفتیم. آن جاست که با عزیزانی همچون نامی و رازی آشنا می شویم و گرمی میهمان نوازیشان را به یادگار می گیریم. با دیدن تصویر مشعشع ننه علی تبسمی زیبا بر صورت حاضرین نقش می بندد. انگار همگی نوعی قرابت بین خود و آن جلوه نورانی عشق احساس مس کنند. دوربین سنگ قبر را نشان می دهد که قربانعلی رخشانی مهمان دوست بر آن حک شده است. او فرزند علی است. متولد 1332 و در اهواز و در تاریخ 10/6/58 به شهادت رسیده است. جوزی مسئول خانه شهدا نیز در فیلم حضور دارد و می گوید: کسی باور نمی کرد که او بخواهد این همه سال این جا به تنهایی سکونت کند. او از ما فقط یک لامپ می خواست آن هم برای خواندن قرآن...
تماشای فیلم همه را به شوق می آورد. اگر چه غیر از من و محسن بقیه چندباری آن را به نظاره نشسته اند هر کس سعی می کند نکته ای مبهم را توضیح دهد:
- ننه علی قرآن و ادعیه رو از حفظه ...
- این جا رو خودش ساخته ...
- ماه های اول تو گرما و سرما بدون سرپناه بود. فقط یه چراغ فانوسی داشت ...
سرم گیج می رود اما سعی می کنم حرف هایشان را به خاطر بسپارم:
- حدود هشتاد سالشه ...
- همه قبرهای اطراف رو می شست...
- پسرش تو نیروی هوایی بوده ...
- بنیاد تو تهران بهش خونه داد ولی بازم دلش می خواد همین جا بمونه ...
- تنها پسر خانواده اش شهید شد اما خوب خیلی های دیگه هم تک پسرشون شهید شده و این کارو نکردن ...
نمی دانم صورتم را به سمت کدامشان برگردانم و حرف چه کسی را بشنوم. ای کاش دوربین فیلمبرداری به همراهم بود تا شور و شوقشان را در سخن گفتن از ننه علی ثبت می نمودم. ننه علی باید در تاریخ بماند و ماندگار دفتر عشق شود. به تلویزیون خیره می شوم. ننه علی به ترکی سخن می گوید و نامی برایم ترجمه می کند:
- گفتم کجا؟... گفت امام رو دوست دارم میرم جنگ ... منم نه ماه اهواز بودم...
آه می کشم و سر به زیر می اندازم. یکی می گوید:
- چهار پنج سال پیش که آقا اومده بود این جا رفت پیش ننه علی و گفت زن تنها خوب نیست که این جا بمونه...
اون که حرف هیچ فامیل و آشنایی رو قبول نمی کرد حرف آقا رو گوش داد و رفت. حالا بیشتر آخرای هفته میاد... رفتگرها میگن آقا هر ماه اینجا سر میزنه موقع نماز صبح...
ننه علی با لحن دلنشینش قرآن می خواند. صدای گرمش مجذوبم می کند و نگاه معصومانه اش مرا به کام خویش فرو می کشد.
نجوای ننه علی در گوشم هنوز طنین دارد... مهدی جان... مهدی جان... مهدی جان...
برگرفته از کتاب ننه علی نوشته سید حمید مشتاقی نیا- محسن علیجانزاده
خبرگزاری فارس: کتاب «آخرین حلقه رزم» در همایش خاطرهنویسی دفاع مقدس استان قم رونمایی شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، در نخستین همایش خاطرهنویسی دفاع مقدس استان قم که با حضور پیشکسوتان راویان و خاطرهنویسان عرصه جهاد و دفاع مقدس استان قم برگزار شد، از چند کتاب حوزه دفاع مقدس از جمله کتاب «آخرین حلقه رزم» که با همکاری حوزه هنری و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان قم منتشر شده است، رونمایی شد.
کتاب «آخرین حلقه رزم» از تازههای نشر حوزه هنری استان قم است که در برگیرنده مجموعهای از خاطرات برگزیده نخستین جشنواره خاطرهنویسی دفاع مقدس استان قم است.
بر اساس این گزارش کتاب آخرین حلقه رزم در شش فصل به زیور طبع آراسته شده است و گزینش، اعزام پردردسر، وداع با پدر، دل مادر، امضای پدر،موش مردگی، خشاب خالی، نبر با چاقو، برکت سفره، کرامت سید، مهمان ناخوانده، ابتکار جنگی و... از جمله مطالب این کتاب به شمار میرود.
در مقدمه این کتاب میخوانیم: قسم به نگارش خونرنگ حماسهها و حدیث گلبرگ شقایقها، سلام بر حماسهسازان مجاهد و خاطره نگاران شاهد، آنان که لحظهها را مینگارند و متن حادثهها را با سلاح قلم روایت میکنند؛ باید نگاشت روزهای ایثار و مقاومت و سالهای جهاد و شهادت را تا این میراثهای ماندگار و ارزشهای پر افتخار بماند و برای ما و تمام نسلهای آینده روشنگر باشد.
در بخش دیگری از مقدمه این کتاب آمده است: این مجموعه پیش رو نخستین دفتر از خاطرات منتخب و ارزیابی شده توسط هیئت علمی جشنواره خاطره نویسی استان قم است و از بین هزاران خاطره رسیده، با تلاش نویسنده گرامی سیدحمید مشتاقینیا ویرایش، خلاصهنویسی و تدوین شده است.
در ادامه این مقدمه اضافه شده است: امید است ثبت و نشر این گنجینههای ارزشمند گامی در راستای ترویج فرهنگ ایثار و مقاومت و تثبیت خط سرخ شهادت و چراغی فروزان فرا روی آیندگان باشد و از آخرین حلقه ماموریت و سربازی در راه نورانی ولایت باز نمانیم.
تایید صلاحیت ناگهانی حسین نیازآذری در دقیقه نود و رد صلاحیت علی کریمی فیروزجایی به دلیل ارتباط با دفتر ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان، محاسبات برخی از نورستگان سیاسی - معنوی شهر را که به زعم خود می پنداشتند با حمایت غیرعلنی از نیازاذری و تأمین نظر شورای نگبهان برای تأیید وی می توانند سدی را مقابل علی کریمی ایجاد نمایند، غلط از آب درآورد.
نیازآذری سابقه سال ها کار مدیریتی را دارد و از تجربه ارتباطات و فعالیت های اطلاعاتی اقوام نیز بهره مند است. وی به طور طبیعی علاوه بر حامیان بومی خود در منطقه بندپی، از حمایت برخی شهروندان بابل نیز برخوردار است.
در روزهای اخیر عناصری وابسته به یکی از نامزدهای مطرح مجلس در بابل، این شایعه را در بین اهالی بندپی دامن زده اند که رد صلاحیت کریمی به دلیل انتقاد وی از حجت الاسلام ناصری بوده است!! با اوج گیری این شایعه کذب، شبکه مذکور در اقدامی دیگر بریده هایی از خطبه های آتشین یکی از ائمه جمعه شهرستان بابل که در آن طرح استقلال فرمانداری بندپی از بابل، اقدامی خائنانه توصیف شده بود را در بین بخش هایی از اهالی این منطقه منتشر نموده و برانگیختن احساسات ناسیونالیستی مردم بندپی را در دستور کار خود قرار داده اند. طبیعی است اتخاذ این روش در تقویت باور تقابل بین بابل و بندپی موثر بوده و منجر به صف آرایی تعداد قابل توجهی از اهالی منطقه بندپی پشت سر کاندیدای شاخص آن خطه خواهد گردید.
عابدین مومنی که رای قابل توجه اهالی منطقه لاله آباد (آرای پیشین دکتر قاسم زاده) را از آن خود کرده بود در فرصت گمانه زنی ها پیرامون رد یا تأیید صلاحیت حسین نیازآذری توانست اعتماد بدنه اصلی فعالان سیاسی شهر را به خود جلب نماید. به عبارت دیگر بسیاری از حامیان حجت الاسلام ناصری که خدمات قابل توجه وی در دوره نمایندگی مجلس را شاخص حمایت قاطع خویش از ایشان قرار داده بودند با آسودگی خاطر از پیروزی حتمی این نامزد عالی قدر در غیاب رقبایی چون نیاز و کریمی، به حمایت از مومنی پرداختند. با این وصف مومنی علاوه بر آرای حامیان منطقه ای و تعصبی خود توانسته است در آرای حجت الاسلام ناصری نیز شریک شده و به عنوان مدعی اصلی پیروزی در انتخابات هم طراز با حسین نیازآذری مطرح شود.
به نظر می رسد حجت السلام ناصری دو راه برای تضمین پیروزی خود در این رقابت دشوار پیش رو دارد:
1- انداختن تک رأی توسط حامیان ایشان.
این راهکار که متأسفانه توسط بسیاری از نامزدها مورد توصیه قرار می گیرد برخلاف مطالبه مقام معظم رهبری است که مردم را به تکمیل برگه های رأی دعوت نموده اند. البته حجت السلام ناصری نیز بر اساس مشی اخلاقی خود پیش از این بارها حامیان خود را از دادن رأی انحصاری به خود منع کرده است.
2- معلم، یکی از کاندیداهای نسبتا مطرح شهرستان بابل است که به زعم خود صد در صد پیروز انتخابات خواهد شد! ایشان البته از اقبال قابل توجهی در میان لایه هایی از جامعه روستایی شهرستان بابل برخوردار است و پیش بینی می شود رتبه چهارم را در بین منتخبین شهرستان بابل کسب کند. در صورت بهرمندی این کاندیدای مستقل از مشاوران آشنا به تاکتیک های تبلیغی و اصول جنگ روانی، بسیاری از آرای شناور حامیان نریمان و کریمی جذب ایشان گردیده و از حجم آرای رقبای اصلی حجت الاسلام ناصری کاسته خواهد شد.
در فهرست کاندیداهای مورد حمایت جبهه پایداری در تهران نام دو روحانی از شهرهای بابل و قائم شهر به چشم می خورد.
حجت الاسلام نبویان اهل شهرستان بابل و از اساتید به نام حوزه علمیه قم است. حجت الاسلام دکتر باباپور از غواصان خط شکن لشکر ویژه کربلاست که عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران می باشد. برای هر دو بزرگوار آرزوی توفیق و سربلندی دارم.
راستی اگر مناظره روز گذشته مهرداد بذرپاش با علی مطهری که به محاکمه تاریخی مطهری توسط فرزند برومند حزب الله انجامید را نخوانده اید می توانید در ادامه مطلب متن آن را ملاحظه کنید:
به گزارش جهان به نقل از فارس، مهرداد بذرپاش کاندیدای مردم تهران از جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم عصر امروز (دوشنبه) در مناظره با علی مطهری دیگر کاندیدای تهران از لیست صدای ملت که در محل دانشگاه خواجهنصیرالدین طوسی برگزار شد، اظهار داشت: در حال حاضر کشور ایران در مقطع حساسی از تاریخ به سر میبرد البته همه مقاطع در کشور ما حساس بوده، یک روز فتنه 88، یک روز جنگ تحمیلی، یک روز مشکلات اقتصادی و یک روز وضعیت بازار سکه و ارز را داشتیم.
وی افزود: در حال حاضر اتفاق بزرگی در جهان رخ داد که نباید به سادگی از کنار آن بگذریم. این فرصت بیبدیلی است که خداوند در این قرن قسمت کرده است.
بذرپاش با تاکید بر اینکه باید در شرایط مختلف عوامل داخلی و خارجی را مورد ارزیابی قرار دهیم، تصریح کرد: ایران نیز در حال حاضر شرایط اینچنینی دارد. وقتی میخواهیم برای آینده تصمیم بگیریم باید شرایط فعلی را مورد ارزیابی قرار دهیم و اگر غیر از این عمل کردیم، مهندسی شده رفتار نکردهایم.
وی ادامه داد: غیر از تحلیل وضعیت موجود باید نقطهای که در گذشته به سر میبردیم را مورد ارزیابی قرار دهیم. چرا که بررسی شرایط و شاخصهای گذشته لازمه تصمیمگیری برای آینده است.
بذرپاش با ذکر این نکته که تاریخ از جنس تکرار است و به همین دلیل باید از تاریخ درس بگیریم، گفت: ترسیم شرایط مطلوب آینده نیز موضوع مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. انقلاب ما آرمانی است و جوانان ما نیز آرمانی هستند و فرق ما با سایر ملتهای دنیا بر سر آرمانهای ماست، وجه تمایز ما با همه ملتها آرمانهای ملت ماست اما باید دانست که آرمان از جنس نرسیدن است و بر حسب آن آرمان میتوانیم نقطه مطلوب را ترسیم کنیم و اینگونه میتوان سیستمی تصمیم گرفت و مهندسی شده عمل کرد.
این کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: باید خوب و کافی و به موقع، الزامات را تشخیص دهیم و با توجه به شرایط پیش آمده بدون تردید باید به ملت الگو در دنیا تبدیل شویم. چرا که هم استعداد آن را داریم و هم فرصت این مسئله در دنیا فراهم شده است و باید بپذیریم که در دنیای کنونی الگو شویم.
وی یادآور شد: یکی از نکاتی که باید به آن ایمان داشته باشیم، ماندگاری در تاریخ است و نمونه آن مصطفی احمدی روشن بود که در تاریخ ماندگار شد، امثال مصطفی در همین دانشگاه فراوان هستند اما اگر به وقت لازم خوب تشخیص دهند، در تاریخ ماندگار خواهند شد.
بذرپاش در ادامه این مناظره در پاسخ به پرسشی که ویژگیهای مجلس خوب و عملکرد مجلس هشتم مورد سؤال قرار داد، یادآور شد: ما برای نمایندگان مجلس هم شروط لازم و هم شروط کافی را لازم داریم.
وی افزود: باید کاندیدا از صلاحیتهای عمومی، اخلاقی و رفتاری برخوردار باشند، باید داوطلبان از اندیشه درست و متعالی برخوردار باشند و به این نظام اعتقاد داشته باشند و به خون شهدا احترام بگذارند، باید حرمت ایستادگی مردم را قدر بدانند و نگه دارند و عدم وابستگی داوطلبان به نهادهای قدرت و ثروت و برآمده از دل مردم از مسائل مهمی است که بایستی مورد توجه قرار گیرد.
مهرداد بذرپاش در ادامه سخنانش با یادآوری اینکه کاندیدا باید کارآمد باشند، خاطرنشان کرد: مجلس باید برای کشور برنامهریزی کند و نظارت و قانونگذاری داشته باشد. بنابراین داوطلبان باید در حوزهای متخصص باشند که به درد مجلس بخورد اما این شرط باز هم کافی نیست.
وی با تاکید بر اینکه داوطلبان باید از ذهن منسجم برنامهای طبقهبندی شده برخوردار باشند، تصریح کرد: باید داوطلبان توانایی تقسیم بندی موضوعات را داشته باشند و فرق بین فردی که توانایی برنامهریزی داشته باشد با کسی که نداشته باشد، موضوع مهمی است.
بذرپاش یکی از دلایل عقب ماندگیهای کشورمان را در همین زمینه دانست و متذکر شد: بخش زیادی از این مسئله به مجلس بازمیگردد، مجلس باید نگاه ریل گذاری برای کشور را با عمق وجودش قبول کند و نمایندگان مجلس نیز نباید وکیلالدوله باشند و ما این موضوع را قبول داریم.
وی در پاسخ به پرسش دیگری که نگاه حزبی در کشور را مورد سؤال قرار میداد، گفت: مردم ما در این زمینه ذهنیت خوبی ندارند، چند تجربه در ایران در زمینه حزبی شدن وجود دارد که تجربه موفقی نبوده است و از آنجا که ملت ما چون اصل تاریخ هستند، رغبتی به احزاب ندارند.
این کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم در ادامه با تاکید بر اینکه باید اصولی را که بایستی بپذیریم، مد نظر داشته باشیم، گفت: برای حضور در انتخابات یا باید شخص چهره باشد یا منتسب به گروه خاصی باشد و یا عناوین خانوادگی داشته باشد، کمتر جوانی میتواند در کشور خودش را برای مدیریت کشور معرفی کند. چرا که فضای این موضوع فراهم نیست و رسانهها در این زمینه همراهی نمیکنند و در واقع همه مردم فرصت برابر معرفی ندارند و این یکی از نکاتی است که بایستی به آن توجه شود.
به گزارش فارس، این سخنان بذرپاش با تشویقهای مکرر حضار مواجه شد.
بذرپاش در ادامه سخنانش در همین زمینه علی مطهری نماینده تهران را مورد اشاره قرار داد و تصریح کرد:اگر آقای مطهری نبود، آیا او به این جلسه دعوت میشد؟ باید کاندیداها بتوانند خودشان را به مردم معرفی کنند، کسانی که وارد مجلس میشوند، چهره میشوند. در حالی که کشور متعلق به همه مردم است و باید فرهنگ سازی در این زمینه انجام شود تا همه کاندیداها بتوانند خودشان را معرفی کنند.
وی با ذکر این نکته که عرصه رقابت ما شده عرصه چهرهها، گفت: چرا نباید اساتید دانشگاه یا جوان با توانمندی بالا سرلیست باشد؟ بنده آقای مطهری را فردی اصولگرا و در جبهه انقلاب میدانم و احترام خاصی برای او قائلم اما اگر مطهری نام مطهری را نداشت، میتوانست در مجلس رخنمایی کند؟! اگر کس دیگری بود، حتما نمیتوانست.
بذرپاش با بیان اینکه باید برای این موضوع چارهای بیندیشیم، ادامه داد: باید عرصه توانمندیها فراهم شود و عرصه چهرهها کنار رود.
وی در پاسخ به پرسش مجری برنامه که نگاه وی درباره قرار گرفتن در لیستها و مطرح شدن و اختلال سلایق گروهها را جویا شد، توضیح داد: آقای مطهری برای شکلگیری اعتماد مردم، باید صریحتر و شفافتر موضعگیری کند. آقای مطهری در سال 86 در لیست جبهه متحد اصولگرایان و اضلاع حامیان دولت قرار گرفت یعنی با همه مانیفیست که هم ارائه شد، حتما آن را قبول کرد و پذیرفت. یا آن زمان اشتباها در لیست اصولگرایان مجلس هشتم قرار گرفت یا اینکه بعد از آن احساس کردند آنان صلاحیت لازم را نداشتند.
بذرپاش در ادامه نسبت به مواضع علی مطهری انتقاد کرد و گفت: شما نمیتوانید بگویید با همه هستم، در سپهر سیاسی کشور، حد و مرزها مشخص است. اینکه در سال 86 در لیست جبهه اصولگرایان قرار بگیرید و حمایت جدی از احمدینژاد داشته باشید و رویکرد شما عوض شود و در سال 88 مواضع دیگری از شما شاهد باشیم، جای سؤال دارد.
وی گفت: شما تا دقیقه 90 صبر کردید که در لیست جبهه متحد اصولگرایان باشید اما زمانی که این اتفاق رخ نداد جبهه دیگری به نام "صدای ملت" تشکیل دادید، یا شما عوض شدید یا صحنه سیاسی کشور تغییر کرده که شما جبهه دیگری را راهاندازی کردید. اما این حق شماست و شما باید شفاف مشخص کنید که سال 86 اشتباه بود یا سال 90 احساس کردید که باید جبهه "صدای ملت" تشکیل شود.
این کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم در بخش دیگری از این مناظره با طرح این سؤال که چرا "صدای ملت" را قبل از نهایی شدن لیست جبهه متحد اصولگرایان راهاندازی نکردید، یادآور شد: انشاءالله در مجلس بعدی خواهید بود و رای خواهید آورد اما باید بدانیم که مواضع شما چیست؟ شما در سال 85 موضع شدیدی علیه هاشمی رفسنجانی میگیرید و در سال 89 و 90 موضع حمایتی از هاشمی اتخاذ میکنید، این به نظر قابل قبول نیست.
وی ادامه داد: مگر خود آقای مطهری میتواند تضمین کند که لیست "صدای ملت"، شایستهترین بودند یا از ذهن آقای مطهری آنان شایستهترین هستند؟ اینکه در هر لیستی قرار بگیریم، بالاخره جریان و سبقه گفتمان از یک هویتی برخوردار است، اینکه همه ما را در لیست قرار دهند، درست نیست و با عنصر سیاسی فعال و متعهدی چون علی مطهری در تضاد است.
بذرپاش با تاکید بر اینکه بسیاری از مردم از شاخصهایی مانند چهرهها و برنامهها یا شناخت از نزدیک استفاده میکنند، گفت: بالاخره آقای مطهری یا اصولگرا است یا نیست، آقای مطهری صریحاً باید به این پرسش پاسخ دهد.
وی ادامه داد: آقای مطهری چطور در سال 79 در روزنامه کیهان دخالت اقوام رئیس جمهور در تمام شئون سیاسی را درست نمیداند. زمانی که دولت دوم خرداد حاکم است، آقای مطهری نسبت به هاشمی انتقاد میکند؛ آقای مطهری صحبتهای مطرح شده در مناظره احمدینژاد و موسوی را بحران میداند اما باید به این سؤال پاسخ داد که آیا واقعا همه منتظر بودند مطلبی در تلویزیون مطرح شود که همه چیز به هم بریزد؟ بالاخره شما یا از هاشمی رفسنجانی دفاع میکنید یا او را رد میکنید؟ شما قبلا هاشمی رفسنجانی را رد کردید اما امروز از او دفاع کردید.
این کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم در بخش دیگری از سخنانش نسبت به مقاله علی مطهری در انتقاد از اعتراض عدهای به سید حسن خمینی در مراسم سالگرد امام، انتقاد کرد و گفت: آقای مطهری در مقالهای در خصوص اعتراض عدهای به سید حسن خمینی، آن را به هلهله عدهای در سپاه عمر سعد مقابل نوه امام تشبیه کرد. در حالی که جوانانی به سید حسن خمینی در آن روز اعتراض کردند.
وی بر همین اساس از مواضع علی مطهری در خصوص فائزه هاشمی انتقاد کرد و گفت:بالاخره شما یا عملکرد فائزه هاشمی را قبول دارید یا نه، عدهای به فائزه هاشمی اهانت کردند که بسیار کار غلطی بود. اما شما نسبت به جوانانی که در کف خیابانها حضور داشتند، هیچ مطلبی نگفتید، به نظر میرسد عملکرد شما بسیار سیاسی و فاصله شما با پدرتان زیاد است.
بذرپاش تأکید کرد: شهید مطهری حقترین مواضع را در کشور اتخاذ میکرد ولی موضع شما نسبت به دولت کاملا سیاسی بود و شما باید مشخص کنید که یا از هاشمی رفسنجانی دفاع میکنید یا او را رد میکنید، جبههای که برای خودت تشکیل دادی به نام "صدای ملت" کاملا سیاسی است، شما بسیار مواضع بستهای در حوزه فرهنگی دارید اما مواضع فائزه هاشمی رفسنجانی در حوزه فرهنگی باز است؛ شما نامه سرگشاده میزنی که چرا به فائزه هاشمی اهانت شد، چرا که شما از یک مقطعی به بعد احساس کردی بیان این حرفها خوب میگیرد و شروع به مطرح کردن آن کردی.
وی یادآور شد: اینکه شما وقتی فضا را اینگونه دیدی این طرف میدان بایستی و وقتی فضا به نحو دیگری شد آن طرف، این درست نیست.
"ما در مجلس شهید مدرس و عبدالحمید دیالمه میخواهیم، اگر میخواهید مانند آنان باشید دفاعتان از طرح دانشگاه آزاد را چگونه توجیه میکنید؟ اگر میخواهید مانند آنان باشید چرا با طرح نظارت مجلس بر امور نمایندگان مخالفت کردید؟ چگونه این موارد را توجیه میکنید؟ یعنی شما مخالف نظارت هستید و میخواهید از هر قید و بندی آزاد باشید؟ شما 4 سال نماینده مجلس بودهاید، چه طرحی را در این مدت دنبال کرده و به سرانجام رساندید جز انحصار مؤسسه شهید مطهری؟! شما پای انحصار مؤسسه شهید مطهری ایستادی و آن را برای خودت مادام العمر کردی".
وی با بیان اینکه نباید ژست اپوزیسیونی در مجلس بگیری، گفت: مخاطب تجسمی از پسر شهید مطهری در ذهن خود دارد و باید از خودتان سؤال کنید که آیا دفاع شما از سید حسن و فائزه هاشمی و اکبر هاشمی را صادقانه قضاوت کردید؟
مهرداد بذرپاش همچنین گفت:این اشتباه است که انحصار در انتشار آثار شهید مطهری ایجاد شود، قرآن که کلام الهی است، مگر توسط یک انتشاراتی منتشر میشود؟ همه انتشاراتیهای کشور ما متعهد هستند و قرآن با وجود گذشت 1400سال، اصلاً اضافه یا کم نشده است.
"اینکه شما میگویید روزنامه کیهان با صدا و سیما قابل مقایسه نیست، باید گفت کسی مقایسه نمیکند ولی نفس عمل است و اگر کسی در تلویزیون به هاشمی رفسنجانی میتازد شما میگویید 'وا اسلاما'، شما به هاشمی رفسنجانی اعتقاد ندارید و این موضوع را هم سیاسی بیان میکنید، شما میخواهید از هر چیزی مستمسک سیاسی بسازید که دیگران را محکوم کنید و خوب نیست اتهام بزنید دولتهای آقای فلانی و ...، شما پسر شهید مطهری هستید و او ارج و قرب نزد خدا دارد و بهتر است همین طوری سخن نگویید. شما میگویید عدهای در سال 88 اعتراض داشتند اما آیا 24 میلیون نفری که به یک نفر رای داده بودند، اعتراض نداشتند؟! آنان اعتراضشان را در 9 دی و در حرم امام اعتراضشان را به سید حسن خمینی اعلام کردند".
این کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم در ادامه متذکر شد: اینکه شما میگویید کسانی که در حرم امام به سید حسن اعتراض کردند، رفیقهای ما بودند، آیا کسانی که در فتنه 88 حضور داشتند، رفقای شما نبودند؟! توهین شما به آقای کوچکزاده هم توهین است و باید بدانید که همه بندگان خدا نزد او ارج و قرب دارند و آیا کار شما را باید مشفقانه و در راستای انقلاب قلمداد کرد؟! کیان نظام در سال 88 به خطر افتاد اما شما هیچ مطلبی بیان نکردید اما زمانی که به فائزه هاشمی اهانت شد، نامه سرگشاده صادر کردید!
" خداوند در قرآن میفرماید سخنی نگویید که دشمنان از آن سوءاستفاده کنند، شما هر چه میخواهید میگویید و رسانههای بیگانه از سخنان شما سوءاستفاده میکنند، شما که امام را قبول دارید، نباید سخنی مطرح کنید که دشمن از آن سوءاستفاده کند، پدر شما محکم در برابر کمونیستها موضعگیری میکرد، سؤال اینجاست دشمنان از کدام بخش مواضع شهید مطهری سوءاستفاده کردند که از 80 درصد سخنان شما سوءاستفاده کردهاند، خداوند در قرآن میفرماید، طوری سخن نگویید که مورد سوءاستفاده دشمن قرار گیرد".
مهرداد بذرپاش همچنین با تاکید بر اینکه آقای مطهری باید بالاخره مشخص کنی که اصلاح طلبی، وسطی یا اصولگرایی، خاطرنشان کرد: دی ماه 86 هنگام ثبت نام اعلام کردید که به خاطر خطر اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم حضور یافتی اما امروز دو آتیشه سنگ اصلاح طلبان را به سینه میزنی، همانقدر که توهین به فائزه هاشمی بد است آیا بالا کشیدن 200 یا 300 هزار میلیارد تومان (اشاره به طرح وقف اموال دانشگاه آزاد) حق مردم بد نیست، اگر آنجا موضعگیری میکنی، در اینجا هم باید موضعگیری کنیم، آیا این مسئله به اندازه توهین به فائزه هاشمی جای موضعگیری نداشت؟!
وی در بخش دیگری از سخنانش از موضوع طرح نظارت مجلس بر امور نمایندگان سخن به میان آورد و تصریح کرد: شما با طرح نظارت مجلس بر امور نمایندگان مخالفت نکردی، من میگویم موافقت کردی، بهتر است آقای مطهری یک مصاحبه محکم در خصوص دانشگاه آزاد انجام دهی و صریحا اعلام کنی که طرح وقف اموال دانشگاه آزاد را قبول نداشتید، صریح بگویید تا مردم بدانند، بالاخره هر کسی باید از کسی دفاع کند، شما از هاشمی رفسنجانی دفاع کنید.
کاندیدای مردم تهران در انتخابات مجلس نهم همچنین به مواضع علی مطهری در فتنه 88 اشاره و تصریح کرد: در فتنه 88 شما گفتید که از مناظره احمدینژاد با موسوی بود که اتفاقاتی در کشور رخ داد در حالی که خود فتنهگران اعتراف کردند که این کارها را انجام دادند و برنامهریزیهایی داشتند، خود رژیم صهیونیستی میگوید که آن زمان حضور داشته آنوقت شما میگویید فتنه از مناظره موسوی با احمدینژاد اتفاق افتاد، شما میخواهید استفاده سیاسی داشته باشید و از آنجا که امروز سیاست در زدن دولت است، بزن خوب میزنی!.
وی از اتهامات علی مطهری در خصوص موضوع 3 هزار میلیارد تومان به افراد مختلف انتقاد و تصریح کرد: چگونه راحت در این زمینه به افراد اتهام میزنید؟ ما میگوییم شما موضعگیری کنید، احتمالا شما میخواهید رای بیاورید و البته بیان این سخنان برای رای آوری خوب است، باید بدانید که امروز شما کاسبی موسوی و جریان فتنه را میکنید و هم اکنون فضا را به گونهای دیگری دیدید و تشخیص میدهید که کاسبی کنید. بالاخره یا قبول دارید که فتنه عظیمی در کشور در سال 88 رخ داد یا نه، شما همین سخنان را بیان میکنید که دشمنان سوءاستفاده میکنند.
بذرپاش با طرح این سؤال که آقای مطهری شما به چه کسی معامله میکنید، گفت: آیا شما پنجههای فولادی را در فتنه 88 ندیدید؟ آیا اگر شهید مطهری حضور داشت، اینگونه پای نظامش میایستاد که شما میایستید؟ اگر شهید مطهری حضور داشت، آیا واقعا این فتنه را قبول نداشت؟ آیا شما فتنه 88 را ندیدید یا نمیخواهید که ببینید؟ بهتر است بگویید نمیخواهم ببینم و خلاص، چه طور روزنامههای طرفدار فتنه شما را تیتر یک میکنند، همین ادبیات امثال شماست که به ما میگویید بیادب، ادبیات ما مشخص است و باید بدانید که ادبیات شما ادبیات شهید مطهری و نظام نیست.
وی خطاب به مطهری گفت: آقای مطهری شما عوض شدهاید به فکر خودتان باشید، برای چه از نمایندگی مجلس استعفا دادید؟ اگر مجلس را قبول ندارید چرا دوباره کاندیدا شدید؟ استعفای شما هم یک شوی تبلیغاتی بیشتر نبود و خودتان هم میدانید،شما گفتید نامه هاشمی رفسنجانی درد و دل مردم ایران بود، این حرف صریح شماست، به همین جمله شما باید اندیشید؛ نامه شما به میرحسین موسوی سراسر تناقض است و خودتان هم نمیدانستید چه مینویسید.
بذرپاش با تأکید بر اینکه آقای مطهری شما هیچ کاری در فتنه انجام ندادید، متذکر شد: ما باید وظیفهمان را به موقع انجام دهیم و ماندگاری با خداست،به خاطر رای آوری نباید هر مطلبی را بیان کرد. آقای مطهری کمی تحمل کنید حتما مانند پدرتان ماندگار میشوید.
وی با تاکید بر اینکه موضع بنده نسبت به دولت مشخص است، گفت: آیا هر چه را که نسبت به دولت بیان کردید، از روی نگاه خیرخواهانه بود، طرح سؤال از رئیس جمهور را هم که به راه انداختهاید میدانید که سیاسی است، اجازه دهید دادگاه تخلف 3 هزار میلیاردی برگزار شود آن زمان مشخص میشود که ته 3 هزار میلیارد تومان به چه کسی میرسد، همانطور که ته دانشگاه آزاد هم مشخص شد به چه کسی رسید، لااقل همین جا مطلبی بگو تا مشخص شود که علی مطهری آزاد است.
در ادامه این مناظره علی مطهری نماینده تهران در مجلس طی سخنانی با بیان اینکه یکی از مهمترین موضوعاتی که باید در مورد آن صحبت کنیم، اهمیت انتخابات در شرایط فعلی کشور است، گفت: ما هماکنون تحریم اقتصادی هستیم و در معرض تهدید نظامی هستیم. انتخابات پیام خوبی برای غربیها دارد و میتواند بر اراده آنها برای ادامه تهدیدات علیه ما مؤثر باشد زیرا با رویهای که ما از غرب میشناسیم، آنها برای مثلا یک حمله نظامی به طور دقیق برنامهریزی میکنند و لذا ما در این انتخابات میتوانیم به آنها پیام مهمی بدهیم.
وی افزود: شرکت در انتخابات آینده به نظر من از حیث وظیفه اسلامی و ملی بسیار حائز اهمیت است.
مطهری همچنین در پاسخ به سؤال مجری برنامه که از وی خواست ویژگیهای یک مجلس خوب را بیان کند، گفت: اساساً فلسفه وجود مجلس این بوده که در مقابل سرکشی دولتها بایستد زیرا قدرت فسادآور است، بنابراین عقل جمعی به این جا رسیده که برای یک نظام حکومتی وجود مجلس لازم است تا همواره قانونگذاری کند و بر روند اجرای قانون نظارت داشته باشد.
وی گفت: مجلس ایدهآل، هم در قانونگذاری خوب عمل میکند و هم در نظارت لذا نمایندگانی که وارد این مجلس میشوند، اولا باید در یک رشته تخصص داشته باشند و ثانیا باید بتوانند بر عملکرد دولت و اجرای قانون نظارت کنند زیرا نماینده بدون تخصص مفید نیست و نمایندهای هم که حرّیت نداشته باشد و یا وابسته به دولت و یا نهادهای قدرت و ثروت باشد، نماینده خوبی نیست چون اگر تخلفی را ببیند، برخورد نمیکند.
نماینده مردم تهران در مجلس هشتم شورای اسلامی با اشاره به اینکه نماینده ابزارهای مختلفی را در اختیار دارد، گفت: نمایندهای که مثلا به وسیله سرمایهداران وارد مجلس شده باشد، طبعاً مدیون آنها میشود و آنچه که سرمایهداران پشت صحنه مخالف آن باشند را نمیتواند اجرا کند و یا همینطور وقتی نمایندهای بوسیله دولت وارد مجلس میشود، طبعا قدرت نظارت ندارد، ضمن اینکه این مسئله هم اهمیت زیادی دارد که یک نماینده به دنیا، جاه، مقام و شهوت دلبستگی نداشته باشد. اگر چنین افرادی به مجلس بروند، آنوقت میتوانیم مجلس خوبی داشته باشیم.
* وکیلالدوله بودن کار خوبی نیست
مطهری اضافه کرد: هماکنون نمایندهای در مجلس است که میگوید من وکیلالدولهام و به این مسئله هم افتخار میکند. من به آنها گفتم قبول؛ دولت ما مردمی است، ولی شما حتی باید تخلفات همین دولت را هم رصد کنید و وکیلالدوله بودن کار خوبی نیست.
این نماینده مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از صحبتهای خود در پاسخ به سؤالی درباره نگرش خود به احزاب گفت: در اینکه ما باید احزاب قوی داشته باشیم و این مسئله به نفع کشور است، تردیدی نیست و برخی از مشکلات فعلی ما ناشی از فقدان احزاب قوی است. اگر ما احزابی داشته باشیم که طی ۲۰ یا ۳۰ سال اعتماد مردم را جذب کرده باشد، آنگاه اعتمادسازی مردم آسان میشود چون هرکس به حزبی گرایش دارد و آن حزب را قبول دارد و لذا کاندیداهایی هم که از طرف آن حزب معرفی میشود را قبول میکند و سرگردان نمیشود.
* وجود احزاب، مشارکت مردم را در انتخابات بالا میبرد
وی افزود: این مسئله در وهله اول مشارکت مردم را در انتخابات بالا میبرد و در وهله دوم از بهرهبرداری افراد فرصتطلب جلوگیری میکند زیرا در حال حاضر در انتخابات مجلس هرکس زرنگتر باشد، میتواند موج درست کند و شاید پیروز هم شود و شاید بعضی از مردم بعداً در مورد فردی متوجه شوند که افکار او جور دیگری است و آدمی که میگفته نیست.
مطهری تصریح کرد: در حال حاضر مردم مجبورند ظرف مدت ۳ ماه، اصلح را انتخاب کنند اما اگر احزاب باشند، آنها کاندیداها را بررسی و نتیجه قضاوت خود را در اختیار مردم قرار میدهند و لذا احتمال فریب مردم کم میشود.
وی با بیان اینکه در زمینه احزاب کوتاهی صورت گرفته است، یادآور شد: البته مردم ما نیز سابقه خوبی از احزاب در ذهن ندارند و آنها را راحت نمیپذیرند ولی سیاسیون باید تلاش کنند که ما احزاب قوی در کشور داشته باشیم.
* مردم ساده نیستند
این فعال سیاسی در ادامه مناظره خود با مهرداد بذرپاش در پاسخ به یکی از انتقادات بذرپاش در مورد موافقت خود با حضور در همه لیستهای انتخاباتی، گفت: من دیدگاه آقای بذرپاش را در مورد اینکه هرکس شرایط خانوادگی و وابستگی بیشتری به نامهای مشهور داشته باشد، معروفتر است، قبول ندارم. مردم ساده نیستند که کاندیداها را برای شرایط خانوادگی بپذیرند یا اینکه مثلا اگر کسی در مجلس مؤثر است، صرفا برای وضعیت خانوادگی اوست.
وی افزود: این مسئله تأثیر کمی دارد زیرا در مجلس فعلی پسر شهید مفتح هم هست اما مطرح نیست و به تشخیص خود وارد فضای سیاسی نمیشود. با این وابستگیها تاثیرگذاری و محبوبیت ایجاد نمیشود. مردم تحت تاثیر رسانهها و شرایط اجتماعی هستند و ناخودآگاه به سمتی هدایت میشوند و ما نباید تلاش کنیم تا حتما به سمت دموکراسی واقعی حرکت کنیم، چراکه همین دموکراسی نسبی کافی است.
* همه گروهها میتوانند کاندیداهای مستقل را در لیست خود قرار دهند
مطهری با بیان اینکه من در دوره قبل هم حرفم همین بود، یادآور شد: در آنجا حزب مشارکت و سازمان مجاهدین را مستثنی کردم اما امروز دیگر آنها نیستند یا در زندان هستند و یا حضور ندارند. طبیعی است که اکنون که من به صورت مستقل در انتخابات شرکت میکنم هر گروه اصلاحطلب یا اصلاحگرایی میتواند من را در لیستش بگذارد. مرزی بین اصولگرایان معتدل و اصلاحطلبان معتدل ندارم. چرا باید بعضیها را در مقابل خودمان قرار بدهیم.
* خود را به اصولگرایان تحمیل نکرده بودم
فرزند استاد شهید مرتضی مطهری در بخش دیگری از این مناظره به تعدادی از انتقادات بذرپاش اشاره کرد و گفت: من اگر در سال 86 در لیست اصولگرایان قرار گرفتم، یک مسئله اتفاقی بود و اینطور نبود که خود را بر حامیان دولت تحمیل کرده باشم.
وی با بیان نحوه عضویت در لیست اصولگرایان در سال ۸۸ گفت: آنها با احمدینژاد هم راجع به انتقاداتشان نسبت به من صحبت کردند اما او اصرار داشت که نام من در لیست آنها باشد.
* وقتی جبهه پایداری اعلام لیست کرد، این حق برای دیگران هم ایجاد شد
مطهری با تاکید بر اینکه "هیچگاه حمایت عجیب و غریب از دولت نداشتم ضمن اینکه در سال ۸۴ هم مخالف دولت نبودم"، به ارائه لیست صدای ملت اشاره کرد و گفت: بحثهای ما راجع به لیست صدای ملت از چند ماه قبل شروع شد و ما فقط مانده بودیم که چه زمانی این مسئله را اعلام کنیم. وقتی جبهه پایداری اعلام کرد لیست جداگانه میدهد، این حق برای دیگران هم ایجاد شد که لیست بدهند و من اگر در لیست جبهه متحد بودم، خودم متولی این کار نمیشدم.
* به هاشمی انتقاد داشته و دارم اما او مظلوم واقع شد
وی در مورد انتقادات و دفاعهای خود از هاشمی نیز گفت: من به هاشمی انتقاد داشته و دارم. در سال ۸۸ هم از او دفاع کردم و هنوز هم میکنم. هاشمی در بحران ۸۸ مظلوم واقع شد. آنها آمدند جلوی ۵۰ میلیون جمعیت گفتند تو اموالت را از کجا آوردهای و بعد هم به او اجازه دفاع ندادند.
مطهری با بیان اینکه اگر الان تفکرات پایداری بر جامعه حاکم بود، فاتحه انقلاب خوانده شده بود، گفت: یک عده جوان آمدهاند و میگویند ما انقلابی اصیل هستیم و بقیه بیشرفند.
* خطر من که بیشتر از اصلاحطلبان بود!
وی افزود: وقتی اختلافی وجود ندارد، حضور در لیستهای مختلف چه اشکالی دارد؟ اصلاحطلبان هم که میگویند ما ولایتمداریم و کبریت بیخطرند. خطری که من ایجاد کردم، بیشتر از اصلاحطلبان بود. اینکه میگویید اینها نباشند و آنها نباشند، باید فاتحه این اصولگرایی را خواند.
نماینده مردم تهران در مجلس هشتم شورای اسلامی به مصاحبه خود با روزنامه کیهان در سال ۷۹ و در نقد هاشمی نیز اشاره کرد و گفت: من در آن مصاحبه نه به هاشمی تهمت زدم و نه آبرویش را بردم، فقط گفتم دخالت نزدیکان در سمتهای اقتصادی شائبهانگیز است. این کجا و آنچه که احمدینژاد در تلویزیون گفت کجا.
* آنهایی که مانع سخنرانی سیدحسن شدند، رفقای آقای بذرپاش بودند
وی افزود: یا مثلا عدهای در حرم امام مانع سخنرانی نوه امام شدند. ما که میدانیم اینها چه کسانی بودند و از کجا آمده بودند. آقای بذرپاش خودش هم میداند اما خودش را به آن در میزند. آن جوانها رفقای آقای بذرپاش بودند و آن کار هم کار لشکر عمر سعد بود که در مقابل امام حسین(ع) انجام دادند.
* مگر فائزه همسر من است؟
مطهری در مورد انتقادات بذرپاش پیرامون مواضعش در مورد فائزه هاشمی و دفاع از او نیز گفت: مگر فائزه همسر من است؟ به من چه ربطی دارد؟ یک لات رفته به فائزه فحاشی کرده است، حالا عدهای بیایند بگویند احسنت؟ و چون دختر هاشمی بوده است، طوری نیست؟
وی به انتقاد دیگر بذرپاش که میگفت چرا در مورد بسیجیهایی که در فتنه شهید شدند، چیزی نگفتید، تصریح کرد: مقصر اصلی مدیران بحران بودند. بگذریم از آنهایی که مردم را به خیابانها دعوت کردند. عدهای اعتراض دارند، اما باید چطور با اینها برخورد کرد؟ اصلاً بگوییم رهبران آنها همه خائن هستند؛ حالا این همه مردم عادی و خانمهای چادری آمدهاند و اعتراض کردهاند؛ آیا نباید به اینها اجازه تجمع میدادیم تا هیجانات کمکم فروکش کند؟
مطهری ادامه داد: البته کف این قصه هم شاید مثلاً صد هزار نفر میماندند که فقط میخواستند آتش بزنند؛ آنوقت میشد باتومها را برد بالا.
وی تأکید کرد: چرا به گونهای عمل کردید که شعارها متوجه رهبری شود؟ یک دقیقه هم نگذاشتید حرف بزنند.
مطهری با کنایه به بذرپاش و خطاب به حضار گفت: اینها به جای اینکه توبه کنند، هنوز هم طلبکارند.
این نماینده مجلس شورای اسلامی همچنین دفاع خود از مصوبه مربوط به دانشگاه آزاد را نیز تکذیب کرد و گفت: مجلس باید آزاد باشد و حرف خود را بزند. نمیشود مدام بگوییم آقا فرمودند، آقا فرمودند و با این چماق همه را بزنیم. مجلس کار خود را میکند، اگر هم مصلحت بزرگتری وجود داشت، رهبری تذکر میدهند و مجلس اصلاح میکند.
وی به مخالفت خود با طرح نظارت بر نمایندگان که در صحبتهای بذرپاش بیان شد نیز اشاره کرد و گفت: این طرح مجلس را ذلیل میکرد. آیا مثلاً نظر رهبری همین طرح بود؟ اصلاً شاید نظر من مخالف نظر رهبری باشد، اشکالی دارد؟ من معتقد بودم نیازی به چنین طرحی وجود ندارد.
مطهری به انتقاد دیگر بذرپاش در مورد طرح انحصار انتشار آثار شهید مطهری نیز اینگونه پاسخ داد که مگر آثار امام و رهبری انحصار ندارد؟ مگر میشود آثار شهید مطهری را به دیگران داد تا منتشر کنند؟
وی در ادامه به ماجرای خود و کوچکزاده پرداخت و با بیان اینکه ماجرای توهین به کوچکزاده از شیطنت همین آقایان (اشاره به بذرپاش) بود، گفت: من در مجلس بر سر ماجرایی چون با کوچکزاده هم دبیرستانی بودیم و او نامش در دبیرستان کوچکف بود، چون میگفتند اجدادش از قفقاز آمدهاند؛ او را کوچکف صدا کردم، او هم به سمت من یک جاسوزنی پرتاب کرد که اگر به صورت من خورده بود، معلوم نبود چه اتفاقی رخ میداد اما به مانیتور مقابل من خورد.
"کوچکزاده بعد آمد و یقه مرا گرفت. من هم گفتم بتمرگ و یک حرف دیگر هم زدم که فقط به صورت آرام از رادیو شنیده شد و از تریبون رسمی مجلس نبود. بعد رجانیوز و وطن امروز آمدند گفتند این از تریبون مجلس به کوچکزاده فحش داده است".
وی به انتقاد دیگری از مرداد بذرپاش نیز پاسخی جالب داد.
مطهری در مورد استفاده رسانههای بیگانه از صحبتهایش گفت: اگر اینطور که شما میگویید، باشد، پس دیگر هیچ اصلاحی در کشور رخ نمیدهد؛ مثلاً رئیس جمهور میگوید من قانون مترو را اجرا نمیکنم. ما هم در مجلس میگوییم مخالفیم، بعد همان شب هم بیبیسی این حرفها را میزند؛ خب ما چکار کنیم؟
"شما میگویید ما هرکاری میخواهیم، میکنیم، مثلاً 3 هزار میلیارد میخوریم. شما هم چیزی نگویید، چون بیبیسی اعلام میکند".
وی در مورد انتقاد خود از اصلاحطلبان در سال 87 نیز گفت: من در آن موقع گفتم که میخواهم در مقابل اصلاحطلبانی بایستم که بدتر از مجلس ششم هستند.
* دولت در ماجرای دانشگاه آزاد نیت الهی ندارد
مطهری به ماجرای دانشگاه آزاد نیز اشاره کرد و گفت: شما نیت الهی ندارید. میگویید این منبع باید دست من باشد. میخواهید این را به آن 3 هزار میلیارد اضافه کنید.
نماینده مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه اشکال آقایان این است که خیال میکنند بین دفاع از نظام و دفاع از مردم فرق هست؛ گفت: دفاع از مردم دفاع از نظام است. شما فقط میگویید فتنهگر، فتنهگر، اما فتنهساز و فتنهباز هم داریم، بعضیها مثل لاشخور آمدهاند.
عضو لیست انتخاباتی صدای ملت که در این قسمت از برنامه وقتش تمام شده بود، با بیان اینکه آقای بذرپاش حرفهای جدیدی مطرح کردهاند که باید پاسخ داده شود، تأکید کرد که باید بیش از وقت خود نیز صحبت کند.
وی در مورد استعفای خود از نمایندگی مجلس نیز گفت: استعفا یکی از اهرمهای نماینده است. وقتی من طرح سؤال از رئیس جمهور را با 100 امضا به هیئت رئیسه تحویل دادم، در نهایت راهی جز استعفا برایم نماند که البته مجلس هم در ادامه با رأی بالا با استعفای من مخالف کرد.
مطهری با بیان اینکه من از استعفا برای پیشبرد اهدافم استفاده کردم، گفت: نامه هاشمی در سال 88 حرف بخشی از مردم بود. هاشمی داشت سبزها را کنترل میکرد، هاشمی در نماز جمعه هم کار درستی کرد و حرفهای درستی زد.
حمایت احتمالی و قریب به یقین جبهه پایداری قم از کاندیداتوری حجت الاسلام ذوالنور گلایه و ابهام بسیاری از دوستان انقلاب و یاوران گفتمان عدالت را در پی داشته است.
ذوالنور در یک سال گذشته همچون علی مطهری، تیتر یک رسانه های ضد انقلاب بوده است. او روحانی شجاعی است؛ آن قدر که حتی از خدا هم نمی ترسد. این را می توان از بی تقوایی وی در اظهار نظرهای غیر مستند به خوبی دریافت. مواضع توجیه ناپذیر و دشمن پسند این سردار سابق سپاه – به اذعان خودش در گفتگو با مشرق – باعث اعتراض مستقیم مقام معظم رهبری به وی گردید. او در ادبیاتی سخیف، احمدی نژاد و مشایی را لاله و لادن می نامید و رییس جمهور را شخصیت اصلی جریان انحرافی معرفی می کرد. در اظهار نظر دیگری وی مدعی شد که احمدی نژاد قصد داشت شاه اردن را به آبگرم سرعین برده و در هنگام شنا، علائم آخرالزمانی را بر روی بدن او رصد نماید! بیان این نوع خبرهای بی در و پیکر در همان وقت مورد اعتراض برخی رسانه های ارزشی همچون سایت رجا واقع گردید. سابقه اظهار نظرهای آبکی ذوالنور به سال های پیش از این باز می گردد. به طور مثال بعد از شهرتی که سی دی های دکتر حسن عباسی در جامعه پیدا کرد ذوالنور در جمع طلاب فیضیه، عباسی را فردی دروغگو لقب داده و مدعی شد حسن عباسی مدرک لیسانس هم ندارد! در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در محفلی که خود نیز در آن حضور داشتم ذوالنور، هاشمی رفسنجانی را برای سخنرانی به تیپ 83 امام صادق علیه السلام دعوت نمود و به تجلیل متملقانه از وی پرداخت. پس از اتمام برنامه هاشمی، به آقای ذوالنور تذکر دادیم که سپاه محل تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری نیست؛ اما ایشان هاشمی رفسنجانی را از این قانون مستثنا دانست! بعد از پیروزی فرزند ملت در انتخابات، ناگهان ذوالنور تغییر موضع داد و به حمایت از محمود احمدی نژاد پرداخت. در ماه های گذشته نیز اعلام کرده بهتر است از محسن رضایی حمایت شود!
پرسش اصلی از دوستان جبهه پایداری این است که چه نسبتی بین رفتار دشمن شادکن جناب ذوالنور با اهداف و آرمان های عدالت محورانه و حق طلبانه جبهه پایداری وجود دارد؟ آیا ذوالنور را می توان شخصیتی دانست که با تسلط بر امیال خود، سفارش رهبری را مبنی بر پرهیز از اختلاف افکنی و شایعه پراکنی در کشور سرلوحه خویش قرار دهد؟
- ۰ نظر
- ۱۹ اسفند ۹۰ ، ۰۸:۲۹