اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

عصر دلتنگی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ب.ظ

 

تنگ غروب؛ مثل هر روز گوشه ای را انتخاب کرده و به انتظار اذان نشستم. پاسگاه زید به هنگام عصر تماشایی بود. بچه ها تو حال رفته، گوشه ای کز کرده و خورشید را بدرقه می کردند.

گه گاهی تیر مستقیم دشمن به طرف پاسگاه شلیک می شد، اما بیشتر نیروها حواسشان جمع بود. دیگر به این وضع، خو گرفته بودیم. شکارچی های ما هم وضعشان بد نبود.

تو حال خودم بودم. متوجه محمد شدم که به آرامی قدم می زد. بچه ی نازنینی بود، با صفا و صداقت. حرفش را رک می زد. بر خلاف بعضی ها از کار کردن برای انقلاب خجالت نمی کشید.

او قدم می زد و آسمان را نگاه می کرد. وراندازش کردم. خواستم یک طوری چشمم توی چشمانش بیفتد تا شاید به طرفم بیاید.اما انگار که اصلا متوجه من نبود. لباس خاکی بسیج همدم همیشگی اش بود. حتی با این لباس در مجالس میهمانی و عروسی هم شرکت می کرد. یک بار یکی از اقوام به او اعتراض کرده بود که آخر پسر جان مگر آدم با لباس بسیجی به عروسی می رود؟

و او با قاطعیت و تبسم جواب داده بود:

«من می خوام با همین لباس به دیدار خدا برم عروسی که چیزی نیست...»

از همین کارهایش خوشم می آمد. تو محله هم که بود، شب و روز در بسیج فعالیت داشت. البته به پدرش هم کمک می کرد آخر وضع اقتصادی شان خیلی مناسب نبود.

در همین حال و هوا بودم که صدای جر و بحث، از دور نظرم را جلب کرد.

محمد با رضا بحث می کرد.

وقت اذان بود. تک تیراندازهای بعثی هم یادی از ما می کردند.

صدای محمد و رضا هنوز به گوش می رسید. کنجکاو شدم. پیش خود گفتم؛ شاید اتفاقی افتاده، گوش هایم را تیز کردم.

از قیل و قالشان فهمیدم که محمد از رضا می خواهد تا نوبت اذانش را به او بدهد.

آن بنده ی خدا هم قبول نمی کرد و...

خنده ام گرفت. با خود گفتم؛ مردم هم عجب دردسرهایی دارند!

اما اگر همین طوری بحثشان ادامه پیدا می کرد جلوی بچه ها خوبیت نداشت تازه نماز هم دیر می شد. به عنوان میانجی و با ژستی پدرانه به طرفشان رفتم، می دانستم که محمد مقصر است.

در همان حال، پند و اندرزهایی که باید تحویلش می دادم را در ذهن مرور کردم: « ببین محمد جان تو دیگه چرا؟... مگه کم غم و غصه داریم که حالا می خوای دعوا هم راه بندازی... آخه مرد مومن تو بسیجی هستی اینجا هم خط مقدمه. اگه یهو، یه گلوله بهت بخوره خوشت میاد موقع دعوا شهید بشی؟... اصلا ببینم تقوا و معنویتت همین بود؟... غلط نکنم تو هم مقام پرستی ها! به خاطر اذان دین فروشی می کنی؟...»

اما هنوز به آن دو نرسیده بودم که محمد پیشانی رضا را بوسید و اذان را شروع کرد. نفس محکمی بیرون دادم، حیفم آمد برگردم. چشمانم را گرد کرده و دست به کمر ایستادم تا اذانش تمام شود و چند دقیقه ای برایش منبر بروم. ولی...

شهادتین اذان را که گفت، دیدم به زمین افتاد. هولم برداشت.

دویدم نزدیکش. خدای من... تیر خورده بود.

گلوله ای کمانه کرد و به پهلویش خورده بود. بچه هایی که متوجه قطع اذان شده  بودند، کنجکاوانه به سمت ما می آمدند. بغض گلویم را می فشرد.

«محمد... محمد... پاشو بریم اورژانس... چیزی نیست... یا فاطمه ی زهرا (ع) نترس محمد دستت رو بده به من... تو رو خدا...»

محمد به خود می پیچید. چشمانم خیس شده بود. آب دهانم را با حرص، قورت دادم. چند نفر بالای سر ما رسیده بودند و می خواستند محمد را بلند کنند اما او؛ آرام شد و چشمانش را باز کرد. نگاهم که به نگاهش افتاد، خجالت کشیدم. صورتم داغ شده بود. می خواست چیزی بگوید. غنچه لبانش شکفت و صدای ضعیفش بیرون آمد:

«یاحسین ... یاحسین ... یاحسین ...»

سه بار گفت و... رفت.

منن ماندم و شرمندگی و آسمان غمبار پاسگاه زید در عصر دلتنگی.

کتاب طعمه اروند به قلم نگارنده، خاطره شهید محمد فیروزجایی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

داریم آمریکایی می شویم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۵۲ ب.ظ

 

میلیون ها جوجه را تلف کردند برای آن که قیمت ها پایین نیاید. صدایی از مدعیان حمایت از حیوانات به گوش نرسید. آنهایی که در حمایت از سگ های ولگرد تجمع می کردند دیگر آفتابی نشدند. مخالفان قطع کردن درخت و مدافعان طبیعت و محیط زیست خفقان گرفتند.

به آمریکا خرده می گرفتیم که چرا گندم مازاد خود را به دریا می ریزد اما به مردم فقیر آفریقا نمی رساند؟

بارها تصاویر معدوم سازی سیب و سیب زمینی برای کنترل قیمت ها منتشر شد و صدایی از کسی برنخواست. آفریقا نه کشور خودمان که فقیر دارد. خودمان یک پا مستکبر بودیم و خبر نداشتیم. رییس دولت هم یک روحانی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوب، شما چه کردید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۲۷ ب.ظ
  • Image result for پدافند غیر عامل

 

🔺️سردار جلالی: شبکه هنرمندان ایرانی بهایی کشور در حال پروژه سرقت ژنوم ایرانیان بودند!

🔹رئیس پدافند غیرعامل کشور در برنامه زنده شبکه ۴ سیما گفت گروهی از هنرمندان ایرانی بهایی خارج از کشور در قالب پروژه ژنوم ایرانیان دنبال سرقت اطلاعات مهم ژنتیکی ایرانی‌ها بودند.

 

پ ن: کار دوستان پدافند ظاهرا به جای پیشگیری تبدیل شده به وقایع نگاری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا با نامگذاری یک میدان در بابل با نام انوشه مخالفیم؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۳۹ ق.ظ

5uvo_photo_2020-02-13_20-59-05.jpg

 

🔹بعضی ها شاید خرده بگیرند که حالا یک فردی سه چهار دهه قبل وابستگی و فعالیت گروهکی داشت و از کار دولتی اخراج شد و مدتی را در اوین گذراند و ... چرا حالا با نام گذاری یک میدان درشهر #دارالمومنین بابل! به یاد او مخالفت می کنید؟ او یک پژوهشگر تاریخ مثل سایر پژوهشگران است و ...

🔹نگاهی به یکی از آثار او نشان می دهد که وی تنها در یک صفحه  از کتاب خود سه بار اقدام به تحریف و بهره گیری از تعابیر نامتعارف و جهت دار نموده که بیانگر #استمرار تعلقات سیاسی وی به عناصر التقاطی و معاند است. به طور مثال در صفحه ۱۹۳ کتاب "بابل شهر بهارنارنج" نگارنده تلاش نموده از واژه "شورش" به جای #انقلاب‌مردمی در بابل استفاده کند، #شهید را "کشته" بنامد و #رهبری‌روحانیت را "سرکردگی" روحانیت (تعبیری که برای راهزنان و ... استفاده می شود) تلقی نماید.

🔹آیا نفوذ فرهنگی چیزی جز تحریف فحوا و پیام و حقایق انقلاب اسلامی است؟

🔹نکته عجیب این جاست که شهر بابل دارای مفاخر بزرگ علمی است که در سطح جهان درخشیده و نام این شهر را برخلاف وقایع یکی دو سال اخیر در سطح بین الملل سرافراز نموده اند. اصرار بر نامگذاری یک میدان به نام چهره ای زاویه دار چیست؟؟! در حالی که سال هاست حتی برای نامگذاری یک میدان یا خیابان به نام شهدای #مدافع‌حرم، مقاومتی مشکوک صورت می گیرد؟
#شوراهای‌شهر هم جزو #نظام‌اسلامی هستند و بنا بر تأکید #رهبری‌معظم، مکلّف به تقویت #جبهه‌انقلاب می باشند.

✅ضمن طلب غفران الهی برای آن مرحوم، امیدواریم این دوستان هر چه زودتر نسبت  به اصلاح بعضی تصمیمات نامناسب اقدام نمایند. 

◀️انجمن فعالان انقلابی فضای مجازی شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مدیریت بحران در بابل و یک واکنش دیگر

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۲۳ ب.ظ

جناب آقای مشتاقی نیا
باسلام واحترام

فریادعدالت خواهی شما بگوش ما واعضای محترم گروه رسید.....امیدواریم بگوش دستگاههای نظارتی ومسئولین امر هم رسیده باشد.....شما بخشی ازسیاست غلط وتصمیم ناقص رییس محترم دانشگاه دربحث کرونا را که شاید بدلیل عدم شناخت وی از اپیدمی وپاندمی این بیماری بوده وباعث فاجعه دربابل شده است را دیده یا شنیده اید....درنگاه عالمانه وژرف درمدیریت دانشگاه باید به مدیریت ارزیابی وعملکردآن در دو دوره ریاست مرحوم دکترربیعی ودکترجلالی وعملکرددانشگاه در قسمت درمان.بهداشت. غذاودارو.پژوهشی.آموزشی.اداری ومالی و......انداخت واینکه علوم پزشکی بابل دررتبه چندم دانشگاههای کشورقراردارد.....خودتان رتبه بندی دانشگاههای علوم پزشکی راجستجوکنیدو به سخن حقیر بسنده نکنید.....عدم اشرافیت رئیس محترم ازپتانسیل وظرفیتهای دانشگاه واستفاده نکردن ازاین انرژیهای نهفته خسارت جبران نا پذیری را ببارخواهد آوردکه یک نمونه آنرا حضرتعالی اشاره داشتید..مدیریت فعلی، خودرا از مشورت با افرادماهرومجرب دربدنه دانشگاه مستغنی دانسته وحتی خودرا بالاترمی بیند...عدم بکارگیری از نیروهای جهادی .مومن.متخصص
.متعهدوکارآمدوباتجربه باهرسلیقه وگرایش برپیکره سازمانی آسیب میرساند.شایدبرماخرده گرفته شودکه چون دانشگاه شهرستانی هستیم ومازندران دو دانشگاه پزشکی (ساری وبابل)دارد.تفرق مدیریت وتشت آراء پیش می آید که این نیزغلط وعدم آگاهی مسئولین استانی وشهرستانیست...چراکه دربسیاری از استانها بیش ازدو دانشگاه داریم مانند خراسان رضوی.فارس.کرمان(۴الی۵دانشگاه). وهمچنین غالب استانها که به اندازه خودبابل جمعیت دارددودانشگاه تاسیس گردید بخاطرسیاست وزارت بهداشت برای توزیع عادلانه دانش وسلامت.....بنده بعنوان کارشناس بهداشت ودرمان دررشته مدیریت اجرائی معتقدم که مازندران مستعدحداقل چهاردانشگاه پزشکی می باشد....
جناب مشتاقی نیا؛ اشکال دیگر ریاست دانشگاه نداشتن روحیه تهوروجهادی است که باعث تضییع حقوق دانشگاه میشودبطورمثال،بابل دربخش درمان۶۰الی۷۰%بیماران غرب مازندران را پوشش میدهدودرصداشغال تخت بیمارستانی(کودکان.شهیدبهشتی.یحیی نژاد وآیت ا...روحانی وناباوری فاطمه الزهرا س)از افراد غیر بومی موید این مدعاست وهمینطور عدم اخذکامل سرانه درمان ازدولت بعنوان یک شهرستان۵۵۰۰۰۰نفری وبا پوشش درمانی بیماران غرب مازندران با جمعیت ۲میلیونی.....
برادرعزیز؛ آیا دکترجلالی علی القاعده خود را درمقابل ارباب ورجوع پاسخگو میداند یافقط میخواهد....‌‌.....رییس بماند..و....امیداست با نامه وپیگیریهای شماو مسئولین دلسوز استان وشهرستان شاهدارتقاء وشکوفایی بیشتر دانشگاه درسال جهش تولید(علم) باشیم........انشاءالله

نمایندگان محترم ومعززمردم شریف بابل آقایان: دکتر کریمی وسردارسعادتی جهت استحضار. 
برادران: هدایتی ومجیدعرب وسایراصحاب رسانه وقلم جهت استحصار

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از وام یک میلیون تومانی دولت چه می دانید؟

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۲۵ ب.ظ

 

هنوز کسی نمی داند وام یک میلیون تومانی که قرار است با سود چهار درصد در اختیار مردم قرار بگیرد پول نقد است یا اعتبار خرید کالا و اگر اعتبار است از همه فروشگاه ها امکان خرید وجود دارد یا فقط می توان از فروشگاه های وابسته به دولت خرید کرد که تجربه بسته های معیشتی گذشته نشان می دهد این فروشگاه ها اغلب بارهای بنجل و گاه غیر ضروری را در دسترس خریداران قرار داده و مایحتاج مطلوب را مشمول بن خرید نمی دانند.

بماند که اگر فرضیه آخر درست باشد با توجه به هراس مردم از تأخیر در خرید که با وجود نوسان قیمت ها و صعود بهای ارز منجر به کاهش قدرت خرید آنها خواهد شد متأسفانه شاهد هجوم جمعیت به فروشگاه های دولتی و تشکیل صف های طولانی و اعصاب خورد کن و تحقیرآمیز خواهیم بود.

امیدوارم دولت از تجربه توزیع بسته های معیشتی عبرت گرفته و مثل گذشته، مردم ایران را مضحکه دست رسانه های بیگانه قرار ندهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جوابیه ای به اشک آتش + درنگی در آن

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۵۱ ب.ظ

 

این مطلب را دکتر علی براری در پاسخ به درخواست نگارنده از دادستان جهت ورود به اتهامات رییس دانشگاه علوم پزشکی بابل نوشته که بی هیچ دخل و تصرفی در وبلاگ منتشر می نمایم. توضیحات اینجانب نیز پس از آن خدمت خوانندگان محترم تقدیم می گردد:

 

️ دکتر علی براری

ـــــــــ

درود و دعا محضر جناب مشتاقی‌نیا!

 

در گذشته از زمانی‌که من به‌ یاد دارم، روحانیون همواره نقش حکم و معتمد مصلح را در مناقشات و نزاع‌های محله ایفا می‌کردند و خود طرف دعوی نمی‌شدند!   

ولی، جناب مشتاقی‌نیا! نمی‌دانم چرا شما مدام به تنور کینه و دشمنی، هیزم می‌افزایید  و به‌جای آن‌که در یک اقدام جمعی شریک و از شیرینیِ اجماعِ بدین گستردگی بهرمند شوید، یک نورافکن بزرگ و قوی به‌دست گرفته و به تمام‌ سوراخ، سمبه‌ها و پستوهای فتنه‌انگیز سرک‌ می‌کشید که چیزی بیابید تا رقیب را بکوبید و توفیق تشکیلاتی بیابید!!؟

اگر چیزی نیافتید به یک فرض عوامانه جامه‌ی علمی بپوشانید وخود را سوار بر مرکب هیجان و احساسات شدیدا" مجروح و زخم دیده مردمان آسیب دیده نمایید و تازیانه بر روح و جان پرسنل و مدیران به شدت خسته و سنگرداران سپیدپوش بنوازید!!!

جناب مشتاقی‌نیا! از روز نخست برخورد رسمی وزارت بهداشت با ویروس کرونا هم فلوچارت مقابله با کرونا چندین مرحله عوض شد و هم علائم و تظاهرات ویروس در افراد تغییر کرد! یعنی تا یک ماه اول، واکنش بویایی و چشایی، همچنین تغییرات گوارشی مطلقا" در علائم کرونا نبودند...

در فلوچارت اولیه انجام CT در پروتکل نبود!

چرا شما و دوستانتان انتخاب بیمارستان یحیی‌نژاد را به‌علت نداشتن CT عامل مرگ بیماران و انتخابش را ناشی از انگیزه‌های مادی مسئولین می‌خوانید!!؟

و با این آدرس غلط، نکند خدای ناکرده قصد دارید دادستان جوان و روحانی شهر را که از او به نیکی یاد می‌کنند، اغوا کنید!؟ البته من از دوست شریفی شنیده‌ام که دادستان معمولا در تصمیمات خود هرگز اسیر هوچی‌گری‌ها نمی‌گردد؛ ولی این مهم چیزی از ناپسند بودن کار شما نمی‌کاهد.

جناب مشتاقی نیا! بیمار را  ( به‌خصوص بیمار کرونایی)، نه خشت‌های ساختمان و بزک‌های فانتزی بیمارستان خوب می‌کند و نه دستگاه‌های مجهز و مدرن لابراتوآر! ؛  بیمار را پنجه‌ها و نگاه آمیخته به دانش پزشک، تشخیص می‌گذارد و پرستار با اجرای مهربانانه دستورات، قدم به قدم سلامتی را به بیمار بر می‌گرداند. این دو در طول نگاه الهی می‌باشد، تجمیع این‌ها سلامتی می‌سازد و مهر می‌آفریند.

اگر نمی دانید بپرسید تا نگرانی شما بر طرف شود!

چرا با طرح مواردی مبهم و ناصحیح، باعث نگرانی و تشویش بازماندگان غمگین و عزادار می‌شوید!

جناب مشتاقی‌نیا! من دلایل انتخاب یحیی‌نژاد را بازگو می‌کنم تا دیگران بدانند که اگر جای مدیران بودند کجا را انتخاب می‌کردند؛

یکم: در شب انتخاب بیمارستان ، مرکز روحانی ۲۷۰ بیمار دارد( شیمی‌ درمانی - NICu نوزادان- دیالیز- جراحی قلب باز)

ولی مرکز یحیی‌نژاد ۱۱۲ بیمار برای جابجایی و نه به تنوع روحانی..

به نظر شما بیماران مرکز روحانی با این تعداد و تنوع را کجا می‌شد برد؟

دوم : به‌علت گستردگی مساحت و فاصله بخش‌ها ، منحصر نمودن بخش در یحیی‌نژاد هم بهتر و هم سریع‌تر انجام می‌شد.

 در عرض۹ساعت بیماران جابجا و بخش آماده شد و اولین مریض کرونایی بستری گردید.

این به تشویق نیاز دارد یا تقاضای توبیخ!!؟

سوم: نترس بودن و داشتن پرسنل باتجربه  در مواجهه با بیماری خوف‌آور کرونا، اصلی مهم بود که این نیز از برتری‌های یحیی‌نژاد بود.

آقای مشتاقی‌نیا! تقدم یحیی‌نژاد به روحانی فقط ۵ روز بود! ضمن آن‌که، CT بعد از ۱۵ روز به فلوچارت تشخیص کرونا اضافه شد.

جناب مشتاقی‌نیا! من از ۶ اسفند تا ۲۶ که تسلیم کرونا شدم با تمام وجود در خدمت مردمانم بودم. اگر بگویم در این بیست روز، من ۱۰۰ ساعت نخوابیدم بیهوده نگفتم. تمام ساعت شبانه روز با ارائه شماره تلفن در خدمت هم‌میهنانم بودم و خیلی کارهای دیگر که ذکر آن را خارج از فضیلت وظیفه می‌دانم...

با همه این کارها ، من خجل بچه‌های بابل هستم! به‌خصوص مصطفای عزیز، دکتر قاسم‌زاده را می‌گویم...

واقعا" بی‌نقص عمل کرد.

من کارهایی که معاونت درمان دانشگاه بابل انجام داد را با بیمارستان‌های تهران قیاس می‌کنم، واقعا" عالی بود! حرف نداشت.

 بیمار در یحیی‌نژاد کمتر از ۵۰ دقیقه از بدو ورود می‌رفت رو درمان...

این می‌دونید یعنی چی!!؟

این شاهکار می‌باشد...

واقعاً آقای دکتر قاسمی و آقای دکتر حمیدی بیهوشی...

خانم دکتر بیانی و آقای دکتر صادقی...

بچه‌های رادیولوژی؛ جناب دکتر رعیتی و...

خیلی از دوستان و همکاران دیگر را که نمی‌شناسم...

منو ببخشند!

مدیریت بی‌نقص دکتر مصطفی قاسم‌زاده ستودنی و ستایش برانگیز است..

دست‌مریزاد...

مرحبا...

واقعاً گل کاشتند، واقعاً...

نه به این خاطر که شبانه روز در اداره ماندند و مطب و خانه را ول کردند...! بلکه در این ازدحام سخت و سنگین کمترین خطا را داشتند...

بهترین تصمیمات را گرفتند...

بهترین مدیریت را اِعمال کردند...

کمترین تبعیض را قائل نشدند...

سرور گرامی  جناب مشتاقی‌نیا! جهان تا حدودی در برابر کرونا مهربانی را برگزید! همه ادیان به‌سوی خدا متواضعانه درخواست کمک کردند

و تا حدودی با دعوا  و کینه فاصله گرفتند..

خدای ما مسلمانان بیش از دیگران در گوش و جان جهانیان طنین یافت. ما مسلمانان (به‌خصوص شمایان که نماد دین ما هستید) باید بیشتر مراقب باشیم که خدای ناکرده انتفاع حزب، دسته و تشکیلات را به نگاه دینی و خدایی ترجیح ندهیم!!

جناب مشتاقی‌نیا! بعد از شهادت سردار سلیمانی که آن همدلی و یکپارچگی مثال زدنی شکل گرفت، در گرفتاری کرونا نیز یک همدلی ملی شکل گرفت و یک مهرورزی عمومی ساخته شد! تو را خدا خرابش نکنید! حیف است! به‌خصوص در بابل؛ همه و همه در کنار هم با هر سلیقه‌ای جمع شدند،" لِکِزه " نکنیدش... !

اگر کشته شدن تعدادی در تشیع‌جنازه سردار در کرمان را بزرگ می‌کردیم و دنبال مقصر می‌گشتیم، آیا به عظمت آن تشییع، لطمه نمی‌زدیم!!؟

خداوند حتما" از آنانی که از هیجانات و احساسات پاک مردم در تسویه حساب‌های شخصی و جناحی بهره می‌گیرند، روی خوش نشان نخواهد داد!

به امید آن روزی که همه ما و شما در مسیر خدا قدم برداریم!

 

 

درنگی در مطلب ارسالی:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای دکتر علی براری با سلام

توضیحات حضرتعالی پیرامون متن کوتاه خود درباره عملکرد ضعیف مدیریت دانشگاه علوم پزشکی بابل را خواندم. از متن دوستانه و صمیمی شما سپاسگذارم. نکاتی را جهت استحضار به عرض می رسانم:

1- فارغ از فضای احساسی حاکم بر متن، یک پرسش ذهن مرا به خود مشغول داشته که چرا وقتی عملکرد جناب دکتر جلالی زیر سوال می رود دوستانی به تکاپو می افتند که از عملکرد دکتر قاسم زاده حمایت کنند؟! این تعلق خاطر جناحی با توجه به سوابق خاص دکتر قاسم زاده، نوعی اضطراب و ترس از بر هم خوردن بعضی مناسبات سیاسی را القا می نماید. در متن کوتاه این جانب به صراحت از ریاست دانشگاه نام برده شده و اشاره ای به دکتر قاسم زاده نداشته ام. درباره ایشان حرف هایی است که بعد از اتمام دوره کرونا منتشر خواهد شد. بنا بر این این بخش از پاسخ شما بی ربط بوده است.

انتقاد از عملکرد ضعیف ریاست دانشگاه یک نزاع سیاسی نیست و ضعف در مدیریت در همه جناح ها به چشم می خورد.

2- در همان متن کوتاه به زحمات کادر درمانی شهرستان ادای احترام نموده و ایثار و جانفشانی مدافعان حقیقی و گمنام سلامت را ارج نهاده ام. لازم به ذکر است که پیگیری های دوستان بسیجی جهت نامگذاری یکی از خیابان های شهر به یاد شهدای مظلوم مدافع سلامت ساعاتی پیش به نتیجه رسید.

3- از محکمه عدل نباید واهمه داشت. هر محاکمه ای لزوماً به محکومیت ختم نمی شود.درخواست از دادستان برای ورود به نقدهای تخصصی پزشکان متعهد در خصوص عملکرد ریاست دانشگاه نباید منجر به ترس از پاسخگویی و فرار از مسئولیت پذیری شود. به ظاهر شما باور دارید که خطایی از سوی ریاست رخ نداده و بالطبع این نگرانی شایسته شما نیست.

4- پرسش ساده ای مطرح شد که چرا بیمارستان شهید یحیی نژاد با توجه به عدم برخورداری از امکانات مناسب مانند دستگاه سی تی اسکن و اکسیژن مرکزی و ... برای پذیرش بیماران کرونایی به بیمارستان آیت الله روحانی ترجیح داده شد؟ این بیمارستان قدیمی با ظرفیت اندک در وسط جغرافیای بابل واقع شده و با توجه به رجوع معمول و مستمر مردم برای مداوا و رسیدگی به عوارض اورژانسی، احتمال تکثیر ویروس را دوچندان می نماید. منتظر پاسخ مستدل رییس دانشگاه به این پرسش هستیم.

5- این عبارت از توضیحات شما جالب توجه بود: "آقای مشتاقی‌نیا! تقدم یحیی‌نژاد به روحانی فقط ۵ روز بود! ضمن آن‌که، CT بعد از ۱۵ روز به فلوچارت تشخیص کرونا اضافه شد. " آقای دکتر! بهتر می دانید که در عالم پزشکی، لحظه ها سرنوشت ساز هستند، چه برسد به پنج روز و یک هفته و ... جسارتاَ و البته با تعجب جهت یادآوری عرض می کنم فلوچارت تشخیص و درمان بیماری COVID 19که بر ضرورت استفاده  از CT تأکید دارد در تاریخ ششم اسفند ارسال شده که از قضا نام دکتر جوانیان از معاونان دانشگاه نیز در بین تدوین کنندگان آن به چشم می خورد. از شما بعید بود که از این موضوع بی اطلاع باشید!

6- دقت داشته باشید که نخستین نقد نسبت به تصمیم غلط ریاست دانشگاه از سوی کسی به رشته تحریر درآمد که خودش از پیشگامان مبارزه با کرونا در همین بیمارستان یحیی نژاد بوده و به مسائل و وقایع اشراف کامل دارد. بیمارستانی که ظاهراً حضرتعالی شناخت چندانی از شرایط آن ندارید.

7- فرمودید انتقال بیماران بستری در روحانی نیاز به زمان داشت. خوب در همه بیمارستان ها بیماران بستری حضور داشتند؛ کما اینکه در سراسر کشور نیز بزرگترین بیمارستان ها به این امر اختصاص پیدا کرد. این مشکل منحصر به بیمارستان روحانی نبود. بماند که تا تکمیل ظرفیت بیمارستان سی تختخوابی میناگر پنج روز فرصت باقی بود. آیا بخش اعصاب و روان بیمارستان یحیی نژاد استاندارد لازم برای مداوای بیماران ریوی را دارا بود؟ چرا تعداد متوفیان کرونایی یحیی نژاد بیشتر از روحانی است؟ اگر بیمارستان روحانی با ظرفیت و امکاناتی که در اختیار داشت از ابتدا به بیماران کرونایی اختصاص می یافت دیگر چه نیازی بود بیمارستان های دیگر شهر درگیر این ماجرا شوند؟ نسبت مرگ در کادر درمان بابل را حتی با تهران می توان قیاس کرد؟

8- در مرقومه شریفتان خواندم: " بیمار در یحیی‌نژاد کمتر از ۵۰ دقیقه از بدو ورود می‌رفت رو درمان... این می‌دونید یعنی چی!!؟ این شاهکار می‌باشد..."  دکتر جان! یعنی باور کنیم ظرف پنجاه دقیقه بیمار ویزیت شده، سپس با ارجاع به آزمایشگاه و انجام مراحل آن و دریافت جواب آزمایش به یکی از مراکز خصوصی یا دولتی شهر برای انجام سی تی اسکن رفته و پس از بازگشت بستری شده است؟!! مطمئن هستید این پنجاه دقیقه مشابه همان ادعایی نیست که درباره اضافه شدن CT  به پروتکل بعد از پانزده روز داشته اید؟!!

9- و باز هم محض اطلاع آقای دکتر عرض کنم که عزیزانی مثل خانم دکتر بیانی و آقای دکتر صادقی در روحانی زحمت می کشیدند. آنچه که توسط شما دیده نشده، زحمت عزیزانی مثل آقای دکتر سالاریه، آقای دکتر رجب پور، آقای دکتر سالکی، خانم دکتر محسنی، خانم دکتر بابازاده، آقای دکتر شکری و... هست که جانفشانانه با کمبود امکانات در یحیی نژاد بودند.

حرف آخر: انتقاد از عملکرد ضعیف دکتر جلالی منحصر به دوستان پزشک و کادر درمانی یک طیف خاص نیست و عزیزانی با نگرش های مختلف سیاسی بر این امر صحه گذارده اند. همه ما نیاز به نقد و اصلاح و رشد داریم و نباید خود و یا همفکران خویش را از این امر مستثنا بپنداریم. بی شک اعتراف به خطا و پذیرش اشتباه، نشانه بالندگی و بزرگی است.

موفق باشید. التماس دعا. (محتوای متن با تأیید جمعی از دوستان پزشک منتشر شده است.)

سید حمید مشتاقی نیا

 

 

🔺نظر تلنگر در مورد مطالب آقای دکتر براری و پاسخ حجت الاسلام مشتاقی نیا در مورد عملکرد ریاست دانشگاه علوم پزشکی بابل آقای دکتر جلالی در بحران کرونا 

✅مطلب دکتر براری در پاسخ به حجت الاسلام مشتاقی نیا با نگاه احساساتی و کلمات تند و غیر لازم همراه بود و در بعضی موارد مثل CT و یا آوردن اسم دکتر قاسم زاده که از طرف آقای مشتاقی نیا در مطلبش بدان اشاره نکرده بود؛ درست نبود.

✅مطلب آقای مشتاقی نیا همراه با ادب نوشتاری و احترام بوده و بحثی منطقی را مطرح و از عملکرد ریاست دانشگاه در موردی خاص نقدی منطقی کرده که پاسخی منطقی را طلب میکند.
◀️در عین حال از زحمات دکتر براری در بحران کرونا نیز تشکر میکنیم
اما پاسخ به یک نقد مدیریتی باید بدور از احساسات باشد.

توفیق هر دو عزیز را از درگاه خداوند کریم خواستاریم

گروه تلگرامی تلنگر🌺

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شورای شهر بابل و حزب توده!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۱۵ ق.ظ

شورای اسلامی! شهر بابل که پیش از این سابقه حذف نام میدان انتفاضه و بی توجهی به نام شهدا را در کارنامه خود دارد مدتی است که در یک اقدام مشکوک، میدانی را به اسم یکی از عناصر وابسته به حزب توده که پیشینه اخراج از نهادهای دولتی و محکومیت در زندان اوین را دارد و در آثار خود در جهت تحریف تاریخ انقلاب اسلامی کوشش نموده، نامگذاری کرده است.

از شورای شهر بابل که معرّف حضور همه ایرانیان و فارسی زبانان سراسر عالم است و نام آن لبخندی ملیح و معنادار را بر گونه شنوندگان می نشاند، انتظاری جز این نیست؛ اما از بچه های بالا که بخشی از توان خود را برای کنترل و از صحنه خارج نمودن نیروهای انقلابی متمرکز ساخته اند انتظار می رفت که بیش از این مراقب جریان خبیث و خزنده نفوذ فرهنگی باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کرونا و خاطیانی که مستحق تعقیبند

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۴۲ ق.ظ

See the source image

 

نامه سرگشاده به دادستان بابل

حجت الاسلام والمسلمین ملاکریمی با سلام

نگاهی به عملکرد حضرتعالی در این مدت نشان می دهد که در برخورد با آن بخش از متخلفانی که در شمار اقشار مردمی به حساب می آیند همواره موفق و قاطع عمل نموده اید که جای قدردانی دارد.

می ماند بخش دیگری از تخلفات که مربوط به لایه های دولتی و حکومتی است و قامت برافراشتن در عرصه آن از نگاه مردم نشانه تهوّر و البته سلامت و عدالت مسئولان قضایی است.

رونمایی از تصمیمات اشتباه و مشکوک ریاست دانشگاه علوم پزشکی بابل که به اذعان بعضی از پزشکان متعهد منجر به افزایش تلفات بیماری کرونا در این شهرستان گردید و افشای آن در سطح رسانه های عمومی کشور، نگاه جامعه را به نوع واکنش مسئولان نهادهای نظارتی و قضایی دوخته است. ضمن احترام به زحمات بی دریغ کادر درمانی شهرستان، امید است به یاری خدا از این امتحان سخت که توفیق در آن مستلزم شهامت در احقاق حقوق ملت و اعمال قانون در خصوص صاحبان قدرت و ثروت است سربلند بیرون آمده و اعتماد عمومی نسبت به استقلال و حق طلبی نهاد قضایی را تقویت نمایید.

والسلام علی من اتبع الهدی

سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گفتند صف معترض از آشوبگر جداست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۲۵ ب.ظ

یک خبرنگار بسیجی در دیدار اختصاصی خبرنگاران با امام جمعه بابل پلیس فتا را به خاطر برخورد ضعیف در مواجهه با فعالیت ضدانقلاب و وادادگان فرهنگی در فضای مجازی، فشل نامید.

پلیس فتا که احساس کرد اساس حاکمیت و امنیت ملی زیر سوال رفته شکایتی را تحویل دستگاه قضا داد.

دستگاه قضا هم که احساس کرد اگر جلوی این انتقادها را نگیرد دشمنان بر ما مسلّط می شوند یک میلیون و هشتصد هزار تومان جریمه برای خبرنگار پاپتی برید و منّت گذاشت که این محکومیت نقدی بدل از چندماه حبس است.

آدم کور هم که در فضای مجازی قدم بزند متوجه فعالیت عادی عناصر ضدفرهنگی و سکوت ممتد فتا و قوه قضاییه می شود.

به نظر شما با این پلیس فتا و دستگاه قضایی که توانایی تشخیص دوست و دشمن را نداشته و دوستان را تبدیل به دشمن می سازند، به کجا می رسیم؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نتیجه دستور رییس چه شد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۲۹ ب.ظ

See the source image

 

بعد از اوج گیری انتقادها نسبت به کپی برداری مشکوک آخرین سکانس سریال پایتخت از یک فیلمفارسی مفتضح، رییس صدا و سیما در نامه ای سرگشاده از معاون خود خواست تا بررسی کند که این اقدام ناشی از غفلت و وادادگی بوده و یا متأثر از پروسه نفوذ فرهنگی.

انتشار این نامه توانست آن دست از منتقدینی که نهادهای مرتبط با بیت را دوستانه تر مورد نوازش قرار می دهند به وجد آورده و لبخند رضایت را بر لبانشان بنشاند.

با گذشت ایام، همچنان منتظر اعلام نتیجه بررسی دستور رییس سازمان از سوی معاونت سیما هستیم. همانطور که دستور یک رییس به معاون خود از طریق مجاری رسمی و رسانه ای صادر شد پاسخ آن نیز باید با همین روش منتشر شده و در اختیار افکار عمومی قرار بگیرد. در غیر اینصورت نامه علنی آقای رییس را صرفا باید به حساب یک شوی سیاسی برای فرونشاندن آتش منتقدان دانست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بعضی پزشکان در فاجعه کرونایی بابل مقصرند

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۳۶ ب.ظ

مسئولانی که نمیخواستند بیمارستان بزرگ و مجهز آنها با برچسب کرونایی، هزینه بحران بوجود آمده را بدهد و منجر به افزایش آمار بیماران شده اند باید با برخورد قضایی رو به رو شوند.

 

 مسئولانی که نمیخواستند بیمارستان بزرگ و مجهز آنها با برچسب کرونایی هزینه بحران بوجود آمده را بدهد و منجر به افزایش آمار بیماران شده اند باید با برخورد قضایی رو به رو شوند.

 

به گزارش رجانیوز: برخی حواشی در خصوص تعداد بالای بیماران در شهرستان بابل ما را بر آن داشت تا به جست و جوی واقعیت و چرایی این رخداد بپردازیم. اتفاقی که درنهایت مشخص شد بی تدبیری و تعارض منافع برخی پزشکان از دلایل اصلی این اتفاق بوده است. به نظر می‌رسد مسئولانی که نمیخواستند بیمارستان بزرگ و مجهز آنها با برچسب کرونایی هزینه بحران بوجود آمده را بدهد و منجر به افزایش آمار بیماران شده اند باید با برخورد قضایی رو به رو شوند.

 

با دکتراسدی مسئول بسیج جامعه پزشکی شهرستان بابل و پزشک اورژانس بیمارستان یحیی نژاد این شهر گفت و گو کردیم تا پشت پرده اتفاقات اخیر این شهرستان را واکاوی کنیم:

 

آقای دکتر در بابل چه اتفاقی افتاده است؟

اجازه بدهید با یک مقدمه شروع کنیم. استان مازندران دو دانشگاه علوم پزشکی دارد. یکی دانشگاه علوم پزشکی مازندران که در ساری مرکز استان است و تمام شهرستان استان تا شرق را پوشش می‌دهد و دانشگاه دوم دانشگاه علوم پزشکی شهرستان بابل که فقط همین شهرستان را پوشش میدهد.

 

خود استان مازندران شاخصی دارد که با دیگر استان ها قابل مقایسه نیست و آن طرح پزشک خانواده است که در بحران کرونا می توانست فرصت خوبی باشد. در بحث کرونا آنچه اهمیت دارد بهداشت و غربال گری است که اگر می توانستیم جمعیت را غربال کنیم و بیماران و ناقلین را شناسایی کنیم زیر خرج سنگین درمان نمی رفتیم.

 

روسای هر دو دانشگاه در ابتدای بحران دچار کرونا شدند و دو هفته در قرنطینه ماندند. رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران ابتکار عمل به خرج داد و معاونت بهداشتی خودش را به عنوان قائم مقام و مسئول بحران قرار داد. اما به دلایل سیاسی رئیس دانشگاه علوم پزشکی بابل معاونت درمان خود را قائم مقام خودش برای مدیریت کرونا کرد. این بزرگترین انحرافی بود که تبعات بدی برای شهر داشت. در نتیجه آنچه برای ما به عنوان طرح پزشک خانواده یک فرصت بود تبدیل به تهدید شد و تمام جمعیت یک دفعه به سمت بیمارستان ها هدایت شدند. به طوریکه ما در ده پانزده روز اول شاهد یک هجوم وسیع بیماران با ترافیک سنگین بودیم. مثلا در یک شیفت شش ساعته یک پزشک اورژانس مجبور بود 170 یا 180 مریض را ببیند! در بین این تعداد ممکن بود 20 یا 30 نفر کرونا داشته باشند اما همین ترافیک در محیط آلوده باعث می‌شد تا خیلی‌ها در اینجا آلوده شوند. یک اشتباه دومی که اتفاق افتاد مربوط به انتخاب بیمارستان میشود که آقای دکتر جان بابایی معاون وزیر بهداشت هم نکته خوبی در این مورد گفته بود. گفته بود ما سعی کردیم در خود تهران و دیگر استان ها بیمارستان‌های بزرگ را برای کرونا در نظر بگیریم چون بیماری ناشناخته است و بیمارستان های بزرگ شانس برخورداری از کادر علمی قوی تر و امکانات بیشتر دارند.

 

 اما برای مصلحت های مالی در بابل اینها بیمارستان 600 تخت خوابی مجهز روحانی را کنار گذاشتند و یک بیمارستان درجه دو که 130، 140 تخت داشت و بیشتر آن تخت ها هم تخت روان پزشکی بود انتخاب کردند. این بخش ها اکسیژن مرکزی نداشت، این بیمارستان حتی سی تی اسکن هم نداشت. ما برای تشخیص کرونا به سی تی اسکن و برای درمان آن به اکسیژن نیاز داریم. اینها با بی تدبیری و به خاطر منافع مالی که در آن بیمارستان بزرگ 600 تخت خوابی داشتند این بیمارستان را انتخاب کردند. ما همان زمان خیلی اعتراض کردیم.

 

چه منفعتی در عدم انتخاب بیمارستان بزرگ بابل برای تصمیم گیرندگان وجود داشت؟

اولا هیات رئیسه دانشگاه ما جزو کادر آن دانشگاه بزرگ‌تر بودند. در این بیمارستان بزرگ متخصص قلب و دستگاه آنژیوگرافی هست و اگر برچسب آلودگی گرونا برای این بیمارستان پیش می‌آمد بازار اینها به هم میخورد. این در نگاه شخصی است. اما در نگاه کلی که تردیدی در آن نیست درآمد دانشگاه علوم پزشکی بود که اگر بیمارستان بزرگ را به این قضیه اختصاص بدهیم از درآمد می‌افتیم و اینجا اقتصادی فکر شد. همچنین پیش بینی غلط آنها از کرونا هم موثر بود. شاید اینها تصور نمیکردند که کرونا باید حداقل 50، 60 درصد از جمعیت را مبتلا کند و ایمنی جمعی بوجود بیاورد تا پیک خود را بگذراند.

 

خب آقای دکتر جان بابایی معاون وزیر تدبیر کرده بود که به همین دلیل بیمارستان های بزرگ را در اختیار بیماران قرار دهیم. باید بیمارستان های بزرگ را با حداکثر ظرفیت به کار گرفته شود و بیمارستان های کوچک دیگر برای بیماری های دیگر ذخیره بشود. بیمارانی مثل سکته قلبی و مغزی و چیزهای دیگر هم هست. شما باید یک بیمارستان را به کرونا اختصاص دهید.

 

اینکه بیماران به بیمارستان کوچک تر و با امکانات کمتر می‌آمدند چه مشکلاتی بوجود آورد؟

نتیجه این شد که بیماران با ترافیک بالا به بیمارستان کوچک یحیی نژاد می آمدند و ما برای تشخیص باید آنها را سی تی اسکن میکردیم که در این بیمارستان نبود. مریضی که مثل بمب متحرک بود رها میشد در داخل شهر تا سی تی اسکن بگیرد. بیمار به مرکز خصوصی میرفت 200، 300 هزار تومن برای اسکن ریه هزینه میداد. اگر پول نداشت هم باید میگذاشت برای چند روز بعد که حالش بدتر میشد. به همین دلیل آلودگی شهر بابل به صورت وحشتناکی بالا رفت. اگر بیمارستان روحانی به عنوان بیمارستان بزرگ تر که خودش هم سی تی اسکن داشت و ضرورتی نداشت که بیمار بخواهد در شهر دنبال مرکز خصوصی حرکت کند و بچرخد انتخاب میشد این مشکلات پیش نمی آمد.

 

 حالا مریض آمد و بستری شد در بخش روان پزشکی بیمارستان کوچک تر که دستگاه اکسیژن ندارد! این وسط مریض از بی اکسیژنی عذاب می‌کشید و از دست میرفت. پرستار بخش روان پزشکی هم که اصلا بلد نیست که مریض تنفسی را چگونه احیا کند.

 

چه تعداد از بیماران از دست رفتند؟

ما شاخصی داریم به عنوان شاخص مرگ و میر. یعنی تعداد فوتی های یک مرکز نسبت به تعداد ترخیصی ها و بهبود یافتگان. این شاخص مرگ و میر در بیمارستان کوچک یحیی نژاد 20درصد شد در حالی که این بیمارستان وقتی در عرض 7، 8 روز پر شد و دیگر تختی نداشتیم اینها دیگر چاره ای برای باز کردن در بیمارستان بزرگ تر نداشتند حدود 130 نفر در بیمارستان یحیی نژاد و 200،250 نفر در بیمارستان روحانی بستری شدند. 

 

میزان مرگ و میر این دو بیمارستان را ما بررسی کردیم. شاخص مرگ و میر بیمارستان یحیی نژاد بیست درصد بود و این شاخص در بیمارستان روحانی 12درصد! یعنی 7درصد تفاوت. یعنی یک سوم فوتی های یحیی نژاد که معادل 50الی 60 نفر است!

 

اگر همه بیماران در بیمارستان ششصد تخت خوابی بستری می‌شدند این تعداد از دنیا نمی‌رفتند. به خاطر همین امکانات که در این بیمارستان وجود داشت.

 

این بی تدبیری نتیجه وحشتناکی داشت. بدتر از همه اینکه وقتی ما با اینها طرح موضوع می‌کنیم می گویند حتی اگر باز هم به اسفندماه برگردیم همین کار را میکنیم.

 

علتی که خودشان برای انتخاب بیمارستان کوچک تر داشتند چه بود؟

بیمارستان یحیی نژاد قدمت نودساله دارد و بیمارستان بزرگ تر روحانی یک عمر 10، پانزده ساله دارد. اینها میگویند پرستاران بیمارستان یحیی نژاد با تجربه تر بودند. این واقعا توجیه است. چیزی که این وسط گفته نمیشود همان تعارض منافعی است که عرض کردم. رئیس دانشگاه آقای دکترجلالی فوق تخصص قلب و رئیس آنژیوگرافی بیمارستان روحانی است. خیلی از افراد صاحب نفوذ دیگر هم در بیمارستان روحانی مشغول اند. در مقابل مدیریت بیمارستان یحیی نژاد هم ضعیف است. و هزینه این رخداد را کادر درمان و مردم دادند. تعداد شهدای خدمت ما در بابل هشت نفر بود و در کل استان مازندران سه نفر! این آمار در کل کشورعجیب است. 

 

الان وضعیت شهرستان چطور است؟

ما دوران پیک را گذارنده ایم. الان به شرایط متعادل رسیدیم. بحثی که الان داریم بحث آلودگی بیمارستان هاست. ما سه بیمارستان در شهر بابل داریم که اگر همان اول بیمارستان بزرگ را انتخاب میکردیم، دو بیمارستان ما ذخیره می ماند اما الان هر سه بیمارستان ما آلوده است. تقریبا هفتاد تا هشتاد درصد بیمارستان های ما خالی است. با این وجود بیماران قلبی و مغزی هر کاری میکنند تا وارد این بیمارستان ها نشوند تا با آن وضعیت غم انگیز رو به رو نگردند. 

 

 

باتشکر از وقتی که گذاشتید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خورشید آخرین

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۳۹ ب.ظ

 

آخرش می آید

نه اول

نه وسط

درست آخر وقت

خورشید ما

هر وقت که بتابد

صبح می شود

ولو

در «عصر» آخرالزمان

 

1383

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من آمده ام!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۳۹ ب.ظ

 

آه، ای خدای یگانه، خدای خوبی ها، خدای من! تو را می خوانم که نام شیرین تو حلاوت عشق را در کامم می نشاند.

تو را می خوانم که یادت آرام جان خسته من است.

تو را می خوانم که خود گفته ای بخوانیم تو را تا اجابت کنی ما را.

آه، ای آشنای دردهای دیرین من! ای تنها همدم لحظه های تنهایی! به سوی تو آمدم؛ به سوی تو آمدم؛ نه از پی اجابت آمال بی انتهای خود و نه از سنگینی آلام روزگار که جانم را به ستوه آورده، این بار اما تو را می خوانم تنها برای خودت.

خدایا! می خوانم و می خواهمت؛ این بار فقط برای عطشی که به جان فطرت خفته ام افتاده است. این بار فقط شفا می خواهم.

ای هستی بخش سرای هستی، ای خدای هست  ونیست، ای خالق خلقت خلق! این بنده گریز پای ناامید از روزنه های پر زرق و برق دنیا، سر گشته نور هدایت تو سر به آستان مغفرت می ساید.

پروردگارا! عطشی به جانم نشسته که نه سراب های فریبنده مادی، که تنها زلال چشمه محبت تو آن را سیراب می کند.

بزرگواری توست که جرئتم بخشیده تا انبان سیاهی های دلم را نادیده انگارم و عاشقانه، نام تو را بر زبان جاری کنم.

اگر چه بر جبین اعمالم جز مهر تباهی نبود، اما... کرم کن و سیل عاشقانه هایی را بنگر که چشمانم را برای دیدن تو غسل زیارت می دهند.

خدای من! می دانم پای در راهی گذاشته ام که اول قدمش سوختن است و نیست شدن در برابر عظمت وجود تو؛ اما این سوختن را لذتی است که جز بر کام دل عاشقان نخواهد نشست. ای دستگیر گمگشتگان وادی ظلمت! دستم بگیر که استغاثه ام این بار برای شروع دوباره است. می خواهم از اول آغاز کنم؛ از ابتدای خلقتم، از ازل.

می خواهم پاک باشم و زلال و این سرچشمه لطف، تو را طلب می کند.

دستم بگیر ای دستگیر عالمیان!

این بار استغاثه ام برای رجعت است؛ رجعت به فطرت پاکی که با دستان خود، غبار تباهی بر آن پاشیده ام.

من آمده ام، تو خود فراخواندی ام. از این به بعد لهیب شعله های خرمن وجودم جز از آتش عشق تو نخواهد بود که این سوختن، عاقبت خوشی دارد!

انتهای این سوختن نه خاکستری بر باد رفته که سراسر نور است و نور. می خواهم بسوزم تا بارقه ای شوم از انوار بی انتهای وجود تو.

تو را می خوانم ای خدا، که تو خود گفته ای بخوانیمت تا اجابت کنی ما را.

«جان فدای تو که هم جانی و هم جانانی             هر که شد خاک درت رست ز سرگردانی

بی تو آرام گرفتن بود از ناکامی                       با تو گستاخ نشستن بود از حیرانی»

1384

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قناعت در محبت!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۲۶ ب.ظ

See the source image

 

قسمتش کردم
بین همه کس شادی ام را
حالا
از همه
سهمی از عشق
سهمی از شادی و لبخند
به دلم جا مانده
سیب شادی هایم
بین مردم گم شد
هسته ای ماند فقط
روزی اما هسته
باغی از سیب گلاب
راغی از چشمه ی آب
خواهد شد
سبزی سرو و چمن
همه از آن شما
سهم من سرخی سیب عشق است
هستی ام
هسته ی مهر هستی ست!( سید حمید مشتاقی نیا)

 

این قطعه ادبی را سالها پیش در کتاب سرِ سبز و نیز ویژه نامه اشارات به سردبیری مرحوم سید علی حسینی ایمنی منتشر کردم. در حال جستجوی فضای مجازی بودم که دیدم خواهر بزرگواری این قطعه را با حفظ امانت منتشر نموده که باعث تجدید خاطرات شد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در فکه چه می گذرد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۱۱ ق.ظ

See the source image

 

همه چیز برای سفر آماده بود. بچه های دانشجو از دور و نزدیک به دانشگاه علوم پزشکی آمده بودند. حال و هوای قبل از سفر به مناطق عملیاتی جنوب و بازدید از کربلای خوزستان در چهره و رفتار بسیاری از دانشجوها معلوم بود. بعضی قدم می زدند و زیرلب زمزمه می کردند. برخی چفیه به گردن انداخته بودند. عده ای هم وضو گرفتند و در نمازخانه، مشغول دعا و نماز بودند.

مسئول اردو را دیدم یک کم دلواپس به نظر می رسید. وقتی موضوع را جویا شدم، فهمیدم که یکی از اتوبوس ها در آخرین لحظات، خراب شده و چاره ای نیست جز آن که اتوبوس دیگری کرایه کنند.

به او دلداری دادم و گفتم: « ان شاءالله یک ماشین خوب با راننده ای خوب تر پیدا می شود...»

طولی نکشید که اتوبوس جدید به کاروان ملحق شد. قیافه راننده هایش را که دیدم، آب دهانم را محکم قورت دادم.

دو راننده اتوبوس، یعنی علی آقا و آقا غلام، با حدود 40 یا 50 سال سن، سیگاری به لب داشتند و زیر چشمی ما را می پاییدند. سیبیل هایشان خیلی دیدنی بود. طبق معمول، من را که راوی و مداح کاروان بودم، با توجه به تجربیاتی که در اردوهای متعدد داشتم داخل همین اتوبوس سوار کردند.  به سمت جنوب حرکت کردیم. شهرها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشتیم. بین راه، چند بار خواستم با راننده سر صحبت را باز کنم، اما گویا آن دو تمایل چندانی به حرف زدن با غریبه ها نداشتند. سرشان تو لاک خودشان بود. فقط با همدیگر حرف می زدند. می گفتند و می خندیدند. صدای قهقهه های ناگهانی آن دو، هر از گاهی حال و هوای اتوبوس را عوض می کرد. آقا غلام، راننده اصلی و صاحب اتوبوس، اهل مشهد بود. یکی دو باری که با من صحبت کرد، فهمیدم چند سالی است که حتی پابوس آقا امام رضا(ع) هم نرفته است! تو راسته ی نماز و روزه هم نبود! تمام عشقش زن و بچه اش بود و همین اتوبوس که به قول خودش، عروس اش بود!

شب اول را توی شوش و در جوار مرقد شریف دانیال نبی(ع) گذراندیم. صبح روز بعد به فکه رفتیم و کنار مقتل شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی عزاداری کردیم.

پس از آن به زیارت مقتل شهدای گردان کمیل ( عملیات والفجر مقدماتی) رفتیم. بچه ها حال عجیبی داشتند. پس از مدیحه سرایی و توسل به اهل بیت علیهم السلام، نماز ظهر و عصر را در معراج شهدای فکه خواندیم و برای صرف ناهار عازم منطقه عملیاتی فتح المبین شدیم. من روی صندلی پشت سر راننده نشسته بودم. دیدم آقا غلام خیلی ساکت است. دیگر از بذله گویی های همیشگی اش خبری نبود. چشمانش گرد شده بود. نگاهش را به عمق جاده دوخته بود و متفکرانه رانندگی می کرد.

خم شدم و زیر گوشش گفتم :«  چی شده آقا غلام، پکری؟!»

با آن صدای زمختش گفت: «هیچی»

به منطقه عملیاتی فتح المبین که نزدیک شدیم، از آینه نگاهی به من انداخت. با اشاره او سرم را جلو بردم. گفت: «حاج  آقا پیاده که شدیم، کارتان دارم.»

مطمئن شدم که حتما خبری شده. ناهار را که خوردیم، رفتم سراغ آقا غلام. دیدم دارد پشت یادمان شهدای فتح المبین قدم می زند. رفتم جلو. گفت: « آقارضا شما هم آن بو را احساس کردید؟»

با تعجب گفتم :« کدام بو؟»

گفت:« نمی دانم کی به خودش عطر زده بود. عطری به این خوش بویی ندیدم. دل آدم به وجد می آمد!»

وقتی تحیر مرا دید ادامه داد: « پیش قتلگاه همان آقا سید که گفته بودید... من که کنار شما ایستاده بودم.»

گفتم: « من چیزی احساس نکردم.»

آقا غلام کمی به فکر فرو رفت. دستی به سبیلش کشید. چشمانش را کوچک کرد و پرسید: «این یعنی چی؟»

لبخندی زدم و گفتم: « یعنی این که شهدا دوستت دارند ... خوش به حالت آقا غلام، آنها به تو نظر کردند.»

منظورم را نفهمید. با تعجب پرسید: «خوب که چی؟ حالا چی میشه؟»

با هیجان گفتم: « یعنی شهدا می خواهند دستت را بگیرند، به خصوص همان آقا سید. می خواهند تو را رو به راه کنند.»

گردنش را کج کرد و زیر چشمی نگاهی به من انداخت. معلوم بود باز هم چیزی دستگیرش نشده. حق داشت. اولین بار بود که این حرف ها را می شنید. در حوالی آن منطقه، حسینیه ای است که هنوز خاطرات جنگ روی در و دیوارش به یادگار مانده. برای نماز مغرب و عشا رفتیم آنجا. دیدم آقا غلام هم مثل بقیه دانشجوها پا برهنه شده بود و گریه می کرد.

به اهواز که رفتیم برای اولین بار، نماز خواندن او را هم دیدیم. از حالتی که داشت معلوم بود اولین بار است که نماز می خواند. به بچه ها سپردم به روی خودشان نیاورند. حال و هوای خوش آقا غلام توی شلمچه به اوج رسید. با پای برهنه توی گل ها می رفت و انگار که چیزی را گم کرده باشد دور خودش می چرخید. زیارت عاشورا که خوانده شد، روی گل ها نشست و زار زد.

بچه ها که سوار شدند، کف اتوبوس پر از گل شد. قیافه ی آقا غلام برایم از همه چیز دیدنی تر بود. او بر خلاف گذشته، ناراحت که نشد هیچ، طوری بود که آدم احساس می کرد، می خواهد گل ها را از پای بچه ها بگیرد و سرمه چشمانش کند. حال عجیبی داشت. خیلی به حال او غبطه خوردم. بقیه ی همراهان هم متوجه تغییر حال او شده بودند. شاید آن ها هم به او رشک می بردند.

موقع بازگشت به خرمشهر، دنبال جایی برای خودرن ناهار بودیم. موتور سواری را دیدم که به ماشین ما نزدیک شد و به راننده گفت: « اگر دنبال جایی برای استراحت هستید ما در خدمتیم.»

همه اتوبوس ها به دنبال آن موتور سوار حرکت کردند. از جاده خرمشهر- اهواز به سمت یک فرعی پیچیدیم. روی تابلو نوشته بود: «گروه تفحص لشکر31 عاشورا»

فهمیدم قرار است تیر آخر هم زده شود. پیکر چند شهید تازه تفحص شده در نمازخانه آن جا با نظم چیده شده بود. نمازخانه فضای غمباری داشت.

بچه ها ناهار را فراموش کردند. از هر طرفی صدای شیون و زاری، شنیده می شد. یکی دو نفر از همراهان، بی هوش روی زمین افتادند. یاد شب های بعد از عملیات افتادم. غروب های دلگیر خوزستان. آن لحظه هایی که جنازه ی دوستان را یکی یکی به عقب می آوردند و تو نمی دانستی با آن ها که تا چندی قبل همنشین بودی چگونه وداع کنی.

آقا غلام این صحنه ها را هم برای اولین بار می دید. او به شدت متاثر شده بود. از سفر که برگشتیم مرا کناری کشید تا چیزی بگوید. چهره ی آقا غلام حالا رنگ معنویت داشت. سرخی چشم هایش دیگر از کم خوابی و سیگارهای پیاپی نبود. او حالا در زمره ی اهل دل بود.

گفت: « آقا رضا! کمکم می کنی؟ می خواهم توبه کنم.»

گفتم: « نوکرتم آقا غلام. هر کاری داشتی در خدمتم.»

درباره ی نماز قضا سوال هایی پرسید. موقع خداحافظی مرا به گرمی در آغوش فشرد. گفت: « به مشهد که رفتم اولین کارم این است که خانواده ام را بردارم بیاورم جنوب. به آن ها می گویم قصد دارم طور دیگری زندگی کنم.»

آقا غلام رفت، اما هنوز بعد از گذشت سال ها، گاهی با هم تماس می گیریم و خوش و بشی می کنیم. آقا غلام ماشینش را فروخت و راننده شهرداری شد. می گفت: « این طوری بیشتر می توانم در مشهد بمانم و به حرم بروم.»

راوی: رضا دادپور، بابل

 

این مطلب را سالها پیش با تیتر غلام مرتضی در کتاب خاک و خاطره و نشریه سبزسرخ منتشر کرده بودم. چند روز قبل سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی بود. روحش شاد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خون خواه!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۵۰ ق.ظ

 

سازمان انتقال خون چندباری است که اطلاعیه می دهد و اعلام می کند که ذخایر خونی کشور با توجه به شرایط اخیر، رو به اتمام است و نیاز است که هموطنان خون خود را به نیازمتدان اهدا کنند و اهدای خون برخلاف تصور برخی، موجب انتقال کرونا به فرد اهدا کننده نخواهد شد و مشکلی پیش نمی آید و ...

بچه های هیأتی و بسیجی در جریان کرونا بسیار خوش درخشیدند و نام خود را به عنوان قهرمانان تاریخ و قشر دلسوز و ایثارگر و خط مقدمی انقلاب و میهن در رفع مشکلات مردم ثبت نموده و جلوه ای زیبا از حضور تربیت شدگان فرهنگ ایمان و رشادت در عرصه خدمت رسانی به تصویر کشاندند. دم همه شان گرم. 

در زمینه اهدای خون هم باید تلاشی مضاعف صورت بگیرد و نیاز نیازمندان با حضور نیروهای فداکار انقلاب و بسیجیان مردمی، بیش از پیش مورد توجه واقع شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خراش کرونا بر پیکره فردگرایی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ ق.ظ

 

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، روزنامه صبح نو در تازه ترین شماره خود با حجت‌الاسلام سیدسجاد ایزدهی، رییس پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه گفت‌وگویی درباره اجتماع‌گراییِ نوعِ کرونایی را ترتیب داده که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

غرب برای مدیریت کرونا مشغول اعمال «نسخه اقتدارگرایی» است

ایزدهی در مطلع این گفت‌وگو با اشاره به آثار کرونا بر جوامع غربی، گفت: یکی از ویژگی‌های ویروس کرونا، ضعیف‌کش‌بودن آن است، یعنی این ویروس معمولا به افرادی هجوم می‌ آورد که بدن ضعیفی دارند یا از بیماری‌های زمینه‌ای برخوردار هستند. وی افزود: فراگیر‌شدن کرونا باعث شد تا بسیاری از هنجارهای پذیرفته‌شدهِ جهانی از جمله لیبرال دموکراسی که مدعی هدایت انسان به بهشت برین یا تامین رفاه است، با مشکل مواجه شوند و می‌‌بینیم که بالاترین نرخ مشکلات و بیماری و حتی مرگ و میر، عمدتا در کشورهایی ظاهر شده که نظام آنها مبتنی بر لیبرال‌دموکراسی، سرمایه‌داری و ماتریالیسم و الحاد است.

ایزدهی با طرح این پرسش که اپیدمی مزبور آیا مساله‌ای تصادفی است، اذعان کرد: بحران کرونا علاوه بر اینکه ضعیف‌کش است، ضعیف‌نشانده هم هست، یعنی این بحران به وضوح ثابت کرد که کشورهای به ظاهر پیشرفته دنیا، در عمل ضعیف هستند. حال این سوال مطرح است که این ضعف آیا ناشی از سخت‌افزارهای آن‌هاست؟ این درحالی است که سخت‌افزارهای آنها عمدتا خوب است و بیشترین فناوری و تکنولوژی، در اختیار آنها قرار دارد؛ بنابراین به نظر می‌رسد اصل مشکل، در نرم‌افزار آنها باشد که تمام نظام سرمایه‌داری روی آن بنا شده است.

وی با برشمردن دلایل نرم‌افزاریِ مستاصل ‌شدنِ دنیای غرب در برابر کرونا، گفت: اگر در غرب با شیوع گسترده ویروس کرونا مواجه می‌شویم، یک علتش آن است که در غرب، مساله خانواده به طور جدی وجود ندارد، یعنی در آنجا خانواده، چندان محور نیست و اگر در جوامع شرقی، صحبت از مهار ویروس به میان می‌‌آید، در واقع اشاره به مهار و درمان خانگی دارد که باعث می‌شود اعضای خانواده از یکدیگر حمایت کنند و مراقب همدیگر باشند. ایزدهی تاکید کرد: اما در غرب که خانه‌های مجردی و عدم تعلق خاطر به بزرگ‌ترها و سالخوردگان وجود دارد، باعث شده تا دولت و نهادهای بهداشتی به‌تنهایی توانایی مقابله نداشته باشند و عملا به بحران برخورد کنند. الان در کشوری مثل ایران، عمدتا مراقبت‌های خانگی باعث پایین آمدن حجم مراجعات به بیمارستان‌ها شده است اما در غرب چنین چیزی چندان وجود ندارد.

حجت‌الاسلام ایزدهی در بخش دیگری از اظهارات خود با اشاره به اصل محوریت فرد در جوامع غربی، گفت: دنیای غرب در برابر خود اساس منطق جامعه‌گرای سوسیالیستی و آزادی افراد و فردگرایی را تا مادامی که موجب شکایت دیگران نشود، قرار داد؛ لذا بسیاری از ناهنجاری ‌هایی که در آنجا شاهدش هستیم، از همین فردگرایی ناشی می‌شود. وی افزود: در نظام‌های شرقی و مبتنی بر جامعه به دلیل حاکم بودن سنت‌ها، اجازه بروز بسیاری از این ناهنجاری ‌ها وجود ندارد.

ایزدهی در همین‌باره با بیان اینکه مهم‌ترین عنصر در اسلام، جامعه‌گرایی و اجتماع‌گرایی است، گفت: نماز جماعت، نماز جمعه، جهاد، حج، اعتکاف و زیارت‌ها عمدتا مقولاتی اجتماعی هستند و ما معمولا در اسلام، فردگرایی نداریم و در ادبیات ما، نه‌تنها گرایش به فرد توجیه نمی‌شود، بلکه مذمت هم می‌شود.
وی با بیان اینکه جامعه‌گرایی در غرب اصالتی ندارد و اساسا در آنجا جامعه‌ای وجود ندارد، اظهار کرد: وقتی از جامعه صحبت می‌‌کنیم، میان جامعه و اجتماع تفاوت وجود دارد. شاید در غرب مثلا در یک مسابقه فوتبال یا در سینما یا در جشن‌های موسیقی، اجتماع وجود داشته باشد اما وقتی صحبت از جامعه می‌‌کنیم، مرادمان وجود نوعی همبستگی و پیوستگی درونی است که باعث پیوندزدن افراد آن جامعه به یکدیگر می‌شود و آنها را نسبت به همدیگر، شریک و مسوول می‌داند. ایزدهی اضافه کرد: در غرب چون منطق سرمایه‌داری و اصالت فرد حاکم است، ضرورتا مسوولیتی نسبت به افراد جامعه وجود ندارد؛ مثلا سرمایه‌دار باید سرمایه‌داری کند و مسوولیتی در قبال فقرا ندارد و حتی همسایه‌ها نیز نسبت به یکدیگر، مسوولیتی احساس نمی‌کنند؛ لذا جامعه، از‌هم‌گسیخته و فردمحور است اما در جوامع شرقی اینطور نیست و این جامعه است که اصالت دارد. وی افزود: مثلا وقتی کرونا وارد ایران شد، نهادی مانند بسیج وارد عرصه شده و اقدام به ضدعفونی معابر یا تهیه ماسک کرد اما وقتی همین ویروس وارد غرب شد، دیدیم که به فروشگاه‌ها حمله ‌کردند و حتی اعضای اتحادیه اروپا نسبت به کشورهای هم‌پیمان خود، ماسک‌دزدی ‌کردند.

رئیس پژوهشکده نظام‌های اسلامی با اشاره به نبود روح تعاون‌گرایی در غرب، تصریح کرد: چنین رفتارهایی در غرب، نه‌تنها اتفاقی تصادفی نیست، بلکه مبتنی بر فرهنگی است که آن فرهنگ، بحث تعاون و تکافل اجتماعی را ضعیف می‌کند و در مواقع بحران و فشار و مشکلات، عوارض خود را نشان می‌دهد.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پاسخ به این سوال که آیا شما تلاش‌های تئوریک فیلسوفان غربی برای تکوین «جامعه مدنی» را بازکننده مسیری به سوی ایجاد جامعه نمی‌دانید، گفت: اگر بخواهیم منطق اندیشه‌ غرب را در چند مفهوم خلاصه کنیم، آن مفاهیم عبارتند از: سرمایه‌داری، فردگرایی، اومانیسم یا انسان‌محوری، الحاد و ماتریالیسم. در چنین فضایی اگر بحث «جامعه مدنی» هم مطرح می‌‍‌‌‌شود، این جامعه را باید ذیل مفاهیمی که بخشی از آن ‌ها را نام بردم، معنا کرد. وی در این‌باره افزود: من قصد توجیه سوسیالیسم و کمونیسم را ندارم اما اگر بخواهیم امروز یک محاسبه سرانگشتی داشته باشیم، می‌‌بینیم که کشوری مثل چین و تا حدودی ایران، توانستند کرونا را مدیریت کنند اما غرب نتوانست و موفق نبود. از دل این محاسبه، این سوال مطرح می‌شود که آیا دموکراسی‌خواهی و آزادی در بحث مدیریت بحران بیشتر تاثیرگذار است یا اقتدارگرایی. ایزدهی تاکید کرد: امروز غربی‌ها با وجود اینکه از دموکراسی‌خواهی و اصالت فرد دم می‌زنند، اما برای مدیریت بحران کرونا مشغول اعمال نسخه‌ای هستند که به تعبیری «نسخه جمع‌گرایی» یا «نسخه اقتدارگرایی» است، یعنی اعلام کرده‌اند هر کسی از منزل خارج شود و قرنطینه را رعایت نکند، جریمه یا زندانی خواهد شد. وی در این‌باره اضافه کرد: البته من قصد توجیه و توصیه اقتدارگرایی را ندارم اما در غرب که مدل دموکراسی‌خواهی آرمان بود، دیدیم که در بحران کرونا به وضوح فشل شد.

نه اقتدارگرایی نوع چینی، نه دموکراسی نوع غربی
ایزدهی با اشاره به مدل مورد پسند برای مدیریت بحران گفت: امروز تمدن غرب نتوانست واکنش لازم را در برابر بحران کرونا از خود بروز بدهد و البته نظام‌های اقتدارگرایی مانند چین یا شبیه آن هم عملا برای همه کشورها توانایی ندارند؛ بنابراین آن مدلی که می‌‌تواند بحران را مدیریت کند (از حیث نرم‌افزاری و نه سخت‌افزاری)، مردم‌سالاری دینی یا مردم‌سالاری مبتنی بر شایستگی است که از یک طرف واجد ویژگی‌های اقتدارگرایی به معنای نهاد برتر شایسته و جمع‌کننده تکثرهاست که می‌‌تواند در مواقع لزوم، همه امکانات را به خط کند و از طرف دیگر، مبتنی بر نوعی دموکراسی بوده که نظر و رای مردم در آن دخیل است.

حجت‌الاسلام ایزدهی تصریح کرد: ما امروز نمی‌توانیم به مدل اقتدارگرایی از نوع چین اعتماد کنیم چون در آنجا با وجود اینکه اجتماع و جامعه‌پذیری وجود دارد اما عملا، مردم‌محور نیستند، یعنی نمی‌توان امورات را در درازمدت مدیریت کرد و از سویی، امکان اعتماد به دموکراسی از نوع غربی هم وجود ندارد چون در آنجا هم با وجود اینکه می‌شود در درازمدت مدیریت کرد اما در کوتاه‌مدت به دلیل ضعف در اداره بحران، در نهایت مدل اقتدارگرایی، الگو می‌شود.

وی در بخش دیگری از اظهارات خود با اشاره به اصالت سرمایه در غرب و تقدم آن بر سلامتی افراد، تاکید کرد: در جایی مثل آمریکا شاهد هستیم که در دعوای میان جان و نان، نان اولویت پیدا می‌کند. برای دولت آمریکا اقتصاد و رقابت اقتصادی در جهان بر جان و سلامتی مردم این کشور، اولویت دارد و به همین دلیل، برای شخصی مثل ترامپ سیاست قرنطینگی یا حفاظت اساسا مهم نیست یا از اهمیت پایینی برخوردار است.

سیدسجاد ایزدهی در پاسخ به این سوال که روح جمع‌گراییِ نوع کرونایی که هم‌اکنون در غرب ایجاد شده، تا چه حد اصالت و تداوم خواهد داشت، گفت: در موارد بسیار ضروری که انسان‌ها به مشکل برمی‌خورند، طبیعی است که روحیه نزدیک ‌شدن به یکدیگر پیدا می‌کنند؛ لذا جامعه غربی در شرایط فعلی که درگیر کروناست، مجبور شده تا فرد را از جامعه جدا نکند و فرد را به عنوان یکی از اعضای جامعه ببیند. وی اضافه کرد: لذا جوامع غربی در کوتاه‌مدت، اصالت را بر همبستگی و جمع‌گرایی قرار می‌دهند اما قطعا این قضیه امتداد پیدا نخواهد کرد چون بستر جامعه‌گرایی در غرب فراهم نیست و از ۲۰۰ سال پیش تاکنون بر اساس منطق فردگرایی و آزادی‌های فردی رشد کرده‌اند. ایزدهی تاکید کرد: بحران کرونا قطعا باعث ایجاد تَرَک در سد فردگرایی خواهد شد و این سوال را در اذهان به وجود می‌‌آورد که آیا می‌شود جوری غیر از وضعیت کنونی زندگی کرد یا نه که  البته جاافتادن این موضوع نیاز به تبلیغات دارد، به شرط اینکه بوق ‌‌های رسانه‌ای غربی اجازه بدهند.

رئیس پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه همچنین درباره تاثیر کرونا بر شیوه زیست ایرانیان گفت: این بیماری باعث شد تا در کوتاه‌مدت، اجتماعی نداشته باشیم اما در درازمدت چون ما در مجموع به جامعه و همبستگی گرایش داریم و چون جامعه برای ما اصل است، بار دیگر به سمت اجتماع گرایش پیدا خواهیم کرد. ایزدهی تصریح کرد: همین الان وقتی یک زیارتگاهی در ایران تعطیل می‌شود، همان زیارتگاه به محلی برای تهیه و تولید مثلا ماسک یا ابزارهای دیگر تبدیل می‌شود. البته این را هم باید تصریح کرد که متاسفانه طی سال‌های گذشته، به دلیل تبلیغ زیبایی‌های غرب، جامعه ایران هم تا حدودی به سمت ارزش‌های غربی گرایش یافته که آثار آن را مثلا در رواج خانه‌های مجردی یا دیگر رفتارهای اجتماعی می‌‌بینیم.
این بیماری باعث شد تا در کوتاه‌مدت، اجتماعی نداشته باشیم اما در درازمدت چون ما در مجموع به جامعه و همبستگی گرایش داریم و چون جامعه برای ما اصل است، بار دیگر به سمت اجتماع گرایش پیدا خواهیم کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زندانی های دیدنی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۱۹ ب.ظ

 

دیشب فیلم زندانی ها را از تلویزیون دیدم.

فارغ از بعضی کدورت های شخصی که بین من و مسعود ده نمکی وجود دارد باید اعتراف کنم همان طور که او در معراجی ها توانست به شهدا ادای دین کند در زندانی ها نیز به ساحت امام زمان عج ادای دین نمود.

این توفیق در ظرف لیاقت هر کسی نمی گنجد.

انشاءالله از ولی عصر عج عیدی بگیرد.

به خودش هم پیامک دادم و دست مریزاد گفتم. تماشای این فیلم در شب نیمه شعبان، لذت خاصی داشت. از آن دست آثاری بود که با دل خلق شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حواشی ناتمام سریال پایتخت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۳۷ ق.ظ

See the source image

 

این نامه را دیشب در یکی از گروه های مجازی خواندم. ظاهرا از طرف بعضی کارکنان صدا و سیما خطاب به آقای رییس نوشته شده و مطالب قابل توجهی را در خود جای داده است. فارغ از هر گونه اظهار نظر پیرامون محتوای این نامه بازنشر آن را جهت قضاوت عموم و ثبت در تاریخ لازم دانستم:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر عزیز و گرامی جناب آقای دکتر علی عسکری

با سلام و تبریک اعیاد شعبانیه و آرزوی صحت و سلامتی برای جنابعالی

1- آقای سیروس مقدم و همسر محترم ایشان خانم غفوری و شریک محترمشان آقای تنابنده آدم های جدید و تازه واردی نیستند که مسوولین سازمان نسبت به آنها شناخت نداشته باشند.

خصوصا در این سال ها موضع گیری ها و عملکرد آقای تنابنده که آقای مقدم را اداره می کند معلوم و مشخص است.

در مورد پایتخت نباید بگوییم کاری از سیروس مقدم ، باید بگوییم کاری از یک گروه اقتصادی  ، سیاسی و هنری متشکل از آقایان تنابنده ، مقدم و خانم غفوری و دوستان. سازمان با این گروه طرف است.

2- رفتارهای خودخواهانه و سود جویانه ی این گروه اقتصادی باعث شد بین آنها و بخش های نمایشی سازمان آنقدر فاصله بیفتد که منجر به تعطیلی پایتخت شود.

تا اینکه در سال 96 موسسه محترم اوج با ذوق زدگی فراوان ساخت پایتخت 5 را بدون هماهنگی و مشورت با تلویزیون به این گروه سپرد. و این گروه از بی تجربگی بچه های اوج سوء استفاده کرد و با دستمزد دو نیم برابر نرخ واقعی و تبلیغ هنرمندانه و گسترده از توریسم ترکیه ، کلاه گشادی سر بچه زرنگ موج سوار اوج نشین گذاشتند و مدیر وقت شبکه یک سیما نیز متاسفانه تبلیغات کشور ترکیه را پخش کرد و برای اینکه جلوی اعتراض ها را بگیرند و تبلیغات عجیب و غریب غیر قانونی کمتر جلب توجه کند ، با نمایش جنگ با داعش کار را پایان دادند.

3- آقای زین العابدین مدیر محترم شبکه یک سیما که عملکرد ایشان در شبکه های سه و پنج قابل بررسی و مشاهده است و از رانت ری شهری بودن نیز برخوردار هستند، در جشنواره ای سینمایی از آقای مقدم خاضعانه خواهش می کنند که برای ساخت پایتخت 6  اقدام کند و ایشان قبول می کنند.

آیا ایشان خودجوش این اقدام را می کنند ؟ یا از طرف همشهری خود ، رئیس سازمان این ماموریت را داشته اند؟ ما اطلاعی نداریم.

اما می دانیم که بخش های نمایشی سیما و معاونت سیما از این اقدام اطلاعی نداشته اند، در نتیجه  مسولیت ساخت پایتخت 6 بر عهده مدیر شبکه یک قرار می گیرد و سیما فیلم و حتی گروه فیلم و سریال یک هیچ گونه نقشی نداشته و ندارند.

4- همه می دانند یکی از  اختلافات مهم تلویزیون با این گروه خودخواه اقتصادی، درخواست نامعقول دستمزدهای نجومی و غیر متعارف بوده است. حالا این گروه قرار است برای شخص آقای زین العابدین کار کنند.

الف) نویسنده کیست ؟

نداریم  شاید آرش عباسی ! (هجو نویس ضد انقلاب) و آقای تنابنده خودشان هستند نظارت می کنند.

ب) متن را چه زمانی تحویل می دهید؟

متن را تحویل بدیم ! ما در این سال ها برای کسی متن نفرستاده ایم

ج) ناظر کیفی ؟

ما خودمان ناظر هستیم و از ما بهتر پیدا نمی کنید.

د) برآورد هزینه چقدر است؟

دو تا سه برابر پروژه قبلی (یعنی 4 برابر نرخ واقعی)

آقای زین العابدین متاسفانه این شرایط را می پذیرند چرا ؟ چون ایشان پس از 8 ، 9 سال مدیریت ضعیف و ژست های توخالی چه چیزی در کارنامه دارند ؟ کدام برنامه شاخص؟

به هر حال این پایتخت بدون نظارت با هزینه سرسام آور و غیر معقول تحت ریاست مستقیم شبکه یک ساخته می شود و طبق سنوات گذشته، مدیران شبکه برای بازدید از روند تولید سریال به زیراب مازندران می روند. اما همراهان ویژه ای هم دارند. آقای شهریاری معاون محترم مالی و اداری که قرار است هزینه تولید را پرداخت کنند و مدیر کل محترم روابط عمومی سازمان آقای رنجبران که دوست قدیمی آقای زین العابدین می باشند.

تنها نظارت سازمان در تولید این سریال همین مهمانی بود،که به خوردن و آشامیدن و فیلم برداری و گرفتن عکس های یادگاری ختم گردید و این مهمانی با شکوه از برنامه شما و سیما پخش گردید.

حالا زمان پخش فرا رسیده و قرار است آقای الماسی مدیر محترم فیلم و سریال شبکه یک، بازبینی کنند.آقای الماسی که فردی مومن و متعهد است ، وقت زیادی می گذارند و اشکالات زیادی هم می گیرند که گروه سازنده طبق معمول زیر بار اصلاحات نمی روند و مدیر محترم شبکه ناچارا آقای مهدی فرجی را که خودشان تهیه کننده سریال دیگری به نام نون خ هستند - و به خاطر نشان دادن چهره منفی از روحانیت در سریال نون خ که باعث شد تلویزیون دیگر اجازه ندهد شخصیت روحانی در کارهای طنز حضور داشته باشد - ایشان را به عنوان داور و حکم بین شبکه و سازندگان پایتخت می پذیرند.

با این وجود آقای الماسی و پخش شبکه یک همه وادادگی ها و تساهل آقای فرجی را قبول نمی کنند و بسیاری از صحنه های زشت و مخرب را حذف می کنند.

آقای تنابنده و دوستانشان در شبکه های اجتماعی با فشار ها و شانتاژهای خود به این رویه اعتراض کردند که باعث شد متاسفانه بسیاری از صحنه های بد و تخریب کننده ی نهاد خانواده و فرهنگ عمومی از جمله سکانس آخر از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید.

ریاست محترم سازمان در نتیجه ی فشار افکار عمومی و منتقدان ،با تاخیر دستور دادند که بررسی شود "که آیا پخش

این صحنه ها ، اشتباه، بی توجهی ، عملیات مرموز و فتنه انگیز ستون پنجم دشمن بوده است یا خیر؟"

جناب آقای دکتر عبدالعلی علی عسکری ریاست محترم سازمان

لطفا توجه فرمایید در نام و فامیل شما دو بار نام مولای ما حضرت علی علیه السلام به کاررفته است پس علی وار باشید و در قضاوت و اقدام عدالت را رعایت کنید.

لطفا بفرمایید در ماجرای مرکز کیش و شبکه پنج چرا یک شبه آن مدیران مومن و متعهد را عزل کردید و آبروی آنها را بردید و حالا که نوبت به دوست قدیمی و همشهری شما رسید، دستور تحقیق و و بررسی دادید !

شما دقیقا در جریان بودید که سریال را دوست قدیمی و همشهری شما مدیر شبکه یک راسا و شخصا ساخته است.

الف)  چرا ایشان از شورای کذایی فیلم نامه که رئیس آن هم از دوستان و همشهریان شما آقای حسن اسلامی مهر هستند و همه اعضای آن را خودتان انتخاب کردید مجوز ساخت نگرفته اند؟

لطفا بفرمایید این شورا کارش چیست؟ و تا حالا چه کرده است و چرا تهیه کنندگان، این شورا را قبول ندارند؟

ب)  چرا مدیر شما که به خاطر رفاقت با جنابعالی از حاشیه امنیتی بالا برخوردار است و از مدیران تحمیلی بر سیما می باشند، در مواجه با آقای تنابنده و همکاران ایشان اینقدر ضعیف ، ذلیل و خودباخته عمل کردند و اینقدر به آنها باج و پول داده است.

ج) همه از سوابق آقای تنابنده اطلاع دارند و همه می دانند که همه کاره ی آقای سیروس مقدم فردی است به نام تنابنده و همه می دانند که ایشان فردی غربزده ،منحرف ، بی معرفت و پول پرست است.

حتی در برنامه مزخرف شب های ماست مالی ! که دوشنبه شب از شبکه پخش گردید آقای مقدم اعتراف کردند همه کاره ما در این سریال آقای تنابنده بوده و هستند.

 اگر مدیر شما اطلاع نداشته اند، موجب تاسف است و اگر دانسته عمل کرده اند، موجب غم و اندوه و تاثر است ، تاثر برای تلویزیون و برای سازمانی که رییس آن شما هستید.

جناب آقای علی عسکری آیا قبول داریدکه در این سال ها اکثر نهاد های کشور پیشرفت و تعالی داشته اند، اما سازمان ما هر روز ضعیف تر،از هم گسیخته تر و بیچاره تر شده است.

آیا قبول دارید که در همه بخش ها ضعیف عمل کرده اید؟

در همین تلویزیون که ما در آن کار می کنیم، چقدر دخالت های بیجا و نسنجیده و شتابزده داشته اید؟

چقدر مدیر بی تجربه و نا مربوط تحمیل کردید و چقدر بین شبکه ها تبعیض قائل شدید؟

چقدر به نوچه هایتان حال دادید و چقدر رهنمودهای مسخره در جلسات مدیران سیما ارایه فرمودید.

اگرخجالت آور نیست صورت جلسات یکشنبه ها با مدیران سیما و سه شنبه ها با معاونین سازمان را منتشر کنید.

مثلا برای بهبود اوضاع نمایش ، جنابعالی بدون هماهنگی با سیما شخصا ، مدیرکل فیلمنامه منصوب کردید. ایشان نیز قبل از استقرار 300 میلیون تومان برای دکوراسیون محل کار جدید هزینه کرد و در پایان کار گفت من به این ساختمان (گلستان) نمی روم و شما برای ایشان روبروی جام جم مکانی جدید با هزینه ی بالا اجاره کردید و ...

حالا بگویید چی شد؟ کدام فیلمنامه را تولید کردند و آن آقا کجاست؟

شورای عالی نظارت بر فیلمنامه تشکیل دادید. بفرمایید با آن آدم ها تا حالا یک فیلمنامه تصویب شده است؟ آیا خودشان همدیگر را قبول دارند؟ آیا سیما فیلم ، مدیران شبکه ها و مدیران فیلم و سریال این شورا را قبول دارند؟

هر روز اختیارات را از سیما گرفتید و به مالی و اداری و مشخصا پهلوان پنبه ی عزیزتان مدیر کل بازرگانی دادید.

حجم آگهی ها را دو تا سه برابر کردید که یک مخاطب معمولی از تماشای این همه آگهی بازرگانی هم متنفر می شود هم وحشت می کند.آگهی هایی که نه تنها کمکی به رونق اقتصادی نمی کند، بلکه موجب ترویج فرهنگ مصرف گرایی هم می شود مانند تبلیغ روغن، رب گوجه فرنگی، بیسکویت ،آب میوه و مواد خوراکی غیر ضروری و ... آیا درآمد سازمان هم دو تا سه برابر شده است؟

در دوره شما هزینه تولید برنامه ها و دستمزدهای چهره ها یا سلبریتی ها (به قول شما مطرب ها) و تهیه کننده های آنها چند برابر شده است، اگر نمی دانید از مالی شبکه ها خصوصا یک، سه و نسیم سوال بفرمایید.

چرا دستمزد آقایان رشید پور، علیخانی ، مدیری، غفوریان ، رامبد جوان و حتی آقایان میثاقی و فراستی 5 تا 10 برابر افزایش یافته است؟

نوروز امسال که فرصت بی نظیری برای آشتی با تلویزیون بود با برنامه های بی کیفیت و پر هزینه سال تحویل و سریال های بی محتوا و مسابقات ضعیف هدر رفت.

آیا می دانید که تهیه کننده چندین برنامه سال تحویل شبکه ها فردی به نام خانم شفیعی از اداره کل بازرگانی بودند ، چرا ؟ آیا براستی این مدیر تبلیغات چی صلاحیت  این کار را داشتند؟ چقدر دخالت بی رویه در امور برنامه سازی؟

چرا اینقدر سیما را ضعیف و مالی اداری ها را بزرگ کردید؟

همین سریال پایتخت اولش چی بود در دوره شما چی شد چرا ؟

لطفا میهمانان دورهمی را در ایام نوروز مرور کنید.

آیا اطلاع دارید چند خواننده نا مربوط ،چند هنرپیشه تکراری میهمان این برنامه گران قیمت که پول آن را بازرگانی می دهد بوده اند؟ و آیا تهیه کننده این برنامه را می شناسید؟ و بفرمایید که این برنامه کدامیک از اهداف سازمان و انقلاب اسلامی را پیگیری می کند.

آقای علی عسکری از زمانی که تصمیم گیری برای اداره سازمان از جام جم به خارج از جام جم ، اول خیابان کاج آبادی انتقال پیدا کرد و فرزند برومند شما و دوستانشان مقدرات این سازمان را به دست گرفتند هر روز اوضاع سازمان بدتر شده است به طوریکه در سراشیبی کامل قرار گرفته است، تند تر از سراشیبی جام جم . قبول کنید که شما مرد این سازمان نیستید و هرگز نخواهید بود.

آخرین توصیه ما  ...  قرار است نون خ 2 پخش گردد.

آقای آقاخانی کارگردان محترم، یک تنابنده ضعیف شده است، نشان دادن قوم محترم کرد، همه اش رقص و آواز، اختلاط زن و مرد و دعوی و پرخاشگری و دروغ گویی نیست. حواستان باشد پخش این سریال، سازمان و جنابعالی را بیش از این زیر سوال نبرد و شبکه یک نیز فریب تهیه کننده سریال را نخورد. هر چند شاید یک مسول محلی یا استاندار یکی از استان ها از شما و سازمان تعریف و تمجید کند. در مجموع مواظب تعریف و تمجید ها و رفتار متملق ها و چاپلوسان باشید.

در پایان به اطلاع می رسانیم که درباره فساد در بخش های گوناگون و ناکارآمدی مدیران سازمان حرف ها و سخن های زیادی داریم که در نامه ای خصوصی به اطلاع شما می رسانیم امیدواریم موثر واقع گردد.

 

جمعی از همکاران دلسوز شما در سازمان

  • سیدحمید مشتاقی نیا