اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

تذکر جدی به دو رقیب انتخاباتی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ب.ظ

نوع رفتار دو نامزد راه یافته به مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی در بابل نشان از انفعال آنان در مقابل دیکتاتوری اقلیت حاکم بر فضای مجازی دارد.
جهت اصلاح در برداشت های اجتماعی و سیاسی هر دو بزرگوار، این نکته مهم را یادآور می شوم: آقای نجفی تنها با کمی بیشتر از " یک چهارم " آرای مردم بابل توانست جواز ورود به بهارستان را کسب کند. بنابراین اگر ادعای پرطمطراق جریان منسوب به اصلاح طلبی بابل را در حمایت تمام قد از منتخب اول شهرستان بابل در دور اول انتخابات بپذیریم و حتی اگر نقش آرای غیرسیاسی اقوام و طوایف مرتبط با وی را در انتخاب ایشان نادیده بگیریم به این واقعیت واضح اما مغفول دست می یابیم که تمام ظرفیت اصلاح طلبان بابل در نهایت چیزی در حد " یک چهارم " سبد آرای مردم این شهرستان محسوب می شود.
نیل به این تحلیل واقعی، به دو نامزد محترم یا برخی حامیان سیاست زده شان کمک می کند تا از حرکت های جلف و زننده جناحی و بازی با بعضی خطوط قرمز انقلاب دست بردارند. دو نامزد محترم و آن تعداد حامیان قدرت طلبشان بدانند بدنه اجتماعی جریان اصولگرای حقیقی و فاقد باند و حزب بابل با دقت در حال رصد مواضع و تحرکات آنان بوده و در فرصت مقتضی واکنش مناسب را نسبت به برخی شیطنت ها نشان خواهد داد. به نمایندگی جمعی از نیروهای ارزشی دارالمؤمنین به دو نامزد محترم برادرانه هشدار می دهم حذف گفتمان انقلاب اسلامی از ادبیات انتخاباتی، در دوره ای که دغدغه ها نسبت به جریان شوم نفوذ و استحاله قوت گرفته و نظام اسلامی در شرف یک پالایش تاریخی قرار دارد به نفع آینده سیاسی هیچ یک از این دو بزرگوار نخواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از کنار این خبر به سادگی عبور نکنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۷ ق.ظ

بیست هشتم بهمن نود و چهار، سفارت ایران در کپنهااک مورد تعرض قرار گرفت و آسیب دید.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از ادراه کل اطلاعات و مطبوعات وزارت خارجه، مایکل زیلمر معاون وزیر خارجه دانمارک در دیدار با حسین طالشی صالحانی کاردار موقت سفارت جمهوری اسلامی ایران در کپنهاگ و در پاسخ به اعتراض صورت گرفته در ارتباط با تعرض به ساختمان کنسولی نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در کپنهانگ، مراتب تاسف شدید خود را از حادثه پیش‌ آمده برای این نمایندگی ابراز و با ارائه یادداشتی رسمی از طرف دولت دانمارک در این خصوص عذرخواهی نمود. برپایه این گزارش در یادداشت وزارت خارجه دانمارک ضمن اشاره و اعتراف به قصور صورت گرفته در خصوص تعهد پلیس برای حفاظت و تامین امنیت ساختمان نمایندگی جمهوری اسلامی ایران، از طرف دولت دانمارک رسما عذرخواهی شده است. زیلمر معاون وزیر خارجه دانمارک در این دیدار همچنین تاکید کرد: مقامات ذیربط دانمارکی نسبت به پیگیری قضایی مسببین حادثه اقدامات لازم را به عمل خواهند آورد و خسارات وارده را جبران می‌کنند. نامبرده همچنین قول داد حادثه پیش‌آمده دیگر تکرار نشود و اظهار امیدواری کرد که با تلاش‌های صورت گرفته شاهد عادی شدن شرایط و گسترش روابط دو جانبه میان دانمارک و جمهوری اسلامی ایران باشیم.

همان طور که در این گزارش خواندید معاون وزیر خارجه دانمارک قول داد حادثه پیش آمده دیگر تکرار نشود.

کمتر از دو ماه بعد یعنی در روز 25 فروردین نود و پنج، بار دیگر سفارت ایران در کپنهاک مورد حمله مهاجمین قرار گرفت.

در پی این حمله که علی رغم وعده قبلی وزارت خارجه دانمارک مبنی بر حفاظت از نمایندگی سیاسی جمهوری اسلامی صورت گرفت، کاردار موقت این کشور در تهران به وزارت خارجه احضار شد. بر اساس گزارش مطبوعات، وی ضمن ابراز تأسف قول داد در اسرع وقت مراتب اعتراض ایران را به کپنهاک اعلام کند!

گذشته از میزان اقتدار و وجاهت دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم در حفاظت از منافع جمهوری اسلامی، یک نکته را لازم است که مورد توجه قرار بدهیم:

جالب است وقتی سفارت عربستان در ایران مورد حمله قرار می گیرد هم رسانه های داخلی و هم رسانه های خارجی، بی اعتنا به کارنامه سیاه و پلید دولت خبیث سعودی در فجایعی مانند حادثه تلخ منا، تعرض در فرودگاه جده، تحریک قومیت ها بر ضد ایران، راه اندازی جنگ های خونین فرقه ای در منطقه، کشتار شیعیان و ... به طور هماهنگ تا مدت ها اقدام به تقبیح این اقدام نموده و چهره ای کدر از وضعیت داخلی کشورمان به جهان نشان می دهند.

اما وقتی سفارت جمهوری اسلامی در فاصله دوماه، در قلب اروپای متمدن و مدعی امنیت و قانون و حقوق بشر، دو بار مورد حمله قرار می گیرد باز هم رسانه های داخلی و خارجی به طور هماهنگ سکوت می کنند و به سادگی از کنار آن می گذرند!!

رسانه ملی و دیگر رسانه های موجود به راحتی می توانستند با بهره گیری از این فرصت، چهره دروغین غرب را به همگان نشان دهند اما باید افسوس خورد که جمهوری اسلامی حتی در میان رسانه های خودی نیز همواره مظلوم واقع می شود. دردمندانه باید اعتراف کرد که بسیاری از مدیران و گردانندگان رسانه های عمومی، ناخواسته متأثر از هیاهوی غول های رسانه ای دنیا همان سازی را می نوازند که تئوریسین های فرهنگی دشمن آن را کوک کرده اند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شبکه افق، حرکت عمودی ندارد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۵۴ ب.ظ

اگر چه ضرورت تأسیس شبکه ای رادیویی یا تلویزیونی برای پوشش فعالیت های فرهنگی مرتبط با اهداف انقلاب اسلامی و اشاعه گفتمان اصیل اسلام ناب محمدی( ص) قابل انکار نیست؛ اما تجربه راه اندازی شبکه افق به عنوان یکی از مصادیق تمرکز رسانه ای با محوریت فرهنگ و هنر انقلاب، بر اساس آمارهای موجود، تجربه ای ناموفق به نظر می رسد.

کم توفیقی شبکه افق، دامنه ای وسیع تر از مخاطبان عام داشته تا جایی که توان جذب اقبال بدنه ارزشی جامعه را نیز دارا نبوده است.

این عدم توفیق را البته عده ای از دگراندیشان تأثیرگذار در عرصه فرهنگ، ناجوانمردانه به پای انقلاب و ارزش ها گذاشته و چنین وانمود می کنند که گفتمان انقلاب در بین مردم از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار نیست.

به نظر می رسد چنان چه دلسوزان فرهنگی انقلاب نسبت به نقد بی واهمه رویکردهای این شبکه تصویری اهتمام نورزند به زودی با توجه به کسری بودجه سازمان مربوطه، شاهد حذف یا ادغام شبکه افق به عنوان تنها عرصه اختصاصی ترویج گفتمان انقلاب باشیم. این اتفاق تلخ تا مدت ها تکرار چنین تجربه ای را ناممکن خواهد ساخت.

نگارنده از زاویه نگاه خود بر این باور است که یکی از مهم ترین دلایل عدم اقبال جامعه ارزشی و حزب اللهی نسبت به این شبکه را باید در عدم قدرت برنامه سازان آن در بیان بی تعارف و شفاف بایسته های انقلاب اسلامی جست.

تفکر حزب الله، به خصوص بعد از حوادث شوم فتنه 88 به شدت نگران اتفاقات پشت پرده ای است که باورها و ارزش های جامعه را هدف تهاجم قرار داده و اندیشه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه را به سمت اصول و خط و مشی مورد تأیید غرب سوق می دهد. نگاهی به دغدغه های مکرر رهبر معظم انقلاب در طرح هشدارهای ناگواری چون مسئله نفوذ و اهتمام دشمن در تغییر محاسبات مسئولان جمهوری اسلامی، اقتصاد مقاومتی، خودباوری و ... تأییدی بر این ادعاست که امروز مصاف فرهنگ دنیا طلبی و مادی گرایی با آن چه که مطالبه مکتب وحی در تربیت انسان متعالی است به نقطه ای حساس رسیده و اگر ما با تمام داشته هایمان به تقابل با این هجمه همه جانبه نشتابیم، ممکن است به زودی شاهد تهی شده جمهوری اسلامی از منویات دین و انقلاب باشیم.

این خطر جدی، مجاهدتی جدی را طلب می کند که با رویکردهای محافظه کارانه و رودربایستی های سیاسی و اسارت در چنبره خطوط قرمز موهوم و خودساخته، قابل جمع نیست.

مدیران شبکه افق باید بدانند که ترس آنان از اجرای برنامه های چالشی و اولویت بخشیدن به نگرش های پاستوریزه و اداری نسبت به گفتمان انقلاب، این شبکه را در اذهان عموم به تلفیقی از شبکه های تصویری چهار و مستند بدل ساخته که با این وصف هرگز توان جلب اعتماد بدنه نگران و دلسوز جامعه ارزشی انقلاب را نخواهد داشت.

گمشده دیگری که در عرصه فرهنگی انقلاب به وضوح مشاهده شده و شبکه افق نیز از آن غفلت ورزیده است تقویت روح حماسی مردم است. مردم حماسه و رشادت را دوست دارند و برای آن اعتبار قائلند. تأثیر روح حماسی را می توان در خودباوری متدینین و اعتماد به نفس جوانان انقلابی در دفاع از باورهای خود در سطوح مختلف جامعه مشاهده نمود.

شبکه افق از این مهم نیز غافل ماند و در نتیجه این بی توجهی به تأثیر شگرف موسیقی ها، آواها و شعائر و متون توفنده حماسی که نیاز و اقتضای امروز فضای انقلابی کشور است سرنوشتی را برای این رسانه مهم و ضروری رقم زد که با از دست دادن اقبال عمومی، سیری نگران کننده و رو به فنا را در برابر خود قرار داده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رسانه های بیگانه در خدمت اصل ولایت فقیه!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۲۷ ق.ظ

سایت رادیو زمانه به تازگی مقاله ای را با عنوان "صادق لاریجانی رهبر نمی شود!" به قلم یکی از نویسندگان فراری کشور منتشر کرده و در آن تلاش نموده است تا با استناد به رجحان سادات به نسبت غیر سادات در تصدی اموری چون امامت جماعات و نیز مقبولیت آنان در لایه های مختلف اجتماع ثابت کند که از میان دو نامزد احتمالی رهبری آینده ایران یعنی آیت الله هاشمی شاهرودی و صادق لاریجانی، لاریجانی به دلیل عدم سیادت، شانسی برای تصدی این امر نخواهد داشت.

گذشته از آن که به حول و قوه الهی و به کوری چشم بدخواهان اسلام و انقلاب اسلامی شاهد طول عمر و سلامت رهبری عزیز و مقتدرمان خواهیم بود از میان پنج نظر ارسالی مخاطبان سایت مذکور در ذیل آن مقاله، دو نظر بیشتر از همه جلب توجه می کرد که در این جا مورد اشاره قرار می گیرد.

یکی از خوانندگان با مثالی نقض به رد ادعای فرضی نویسنده این مقاله پرداخت و نوشت:

" نویسنده محترم، که با اشاره به تعلیقه ای از عروه آقای سیستانی در صددند اینگونه القا کنند که سید بودن امتیاز نزد کار به دستان اسلامی است، انتخاب آقای منتظری در مجلس خبرگان رهبری به قائم مقامی را پاک فراموش کرده اند. تا امروز نیز شنیده نشده که کسی بگوید برکناری او، به خاطر سید نبودنش بوده است. "

نکته جالب اما اعتراض یکی از خوانندگان این سایت است که ظاهراً دل خوشی از نظام جمهوری اسلامی ندارد. وی در یادداشت کوتاه خود رسانه های ضدانقلاب را به دلیل پرداختن به مسئله جانشین رهبری، تلویحاً به تثبیت اصل ولایت فقیه متهم کرده است:

"   ندا کارگر / ۲۵ فروردین ۱۳۹۵

چه قدر جالب در ذهن همه نقش میکنند رهبر اینده را!!! چند وقتی است همه رسانه ها دست به دست هم دادند تا اذهان ملت ایران را اماده پذیرش و حلاجی رهبر اینده کنند!!مگر فرقی میکند؟ اصل بر این است که اینها نباشند نه اینکه منتظر معجزه ای تا امامی نازل شود و دگرگونی حاصل شود. "

دیدگاه این خواننده، اذعان به نفوذ و تأثیر اقتدار نظام اسلامی در باور مخالفان آن است تا جایی که ناخواسته مجبور به پذیرش اصل حاکمیت دینی و استمرار ولایت فقیه بوده و تنها بر سر تعیین مصادیق آن دچار اختلاف نظرهایی هستند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه عزل یک فرماندار

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ب.ظ

برای من و امثال من که جنگ را از زاویه خاطرات و شب نشینی های معطر به رائحه وصال و شهادت به گوش جان شنیده ایم، نام " یحیی خاکی " با اسم نورانی شهیدانی چون " سید علی اکبر شجاعیان " گره خورده است.

امکان ندارد کسی پای در لشکر ویژه 25 کربلا گذاشته باشد و نام فرمانده ای دلیر و خاکی به نام یحیی خاکی را نشنیده باشد.

آن سال ها که میان مازندران و گلستان کنونی، دیوار نکشیده بودند، این فرمانده شرقی لشکر، با بچه های گردان خط شکن یارسول، انس گرفت و نامش چنان به دل شیدایی و زبان صداقتشان گره خورد که من و امثال من شاید تا همین سال ها گمان می بردیم یحیی اهل بابل یا همین اطراف است.

دیشب وقتی خبر عزل فرمانده ای که به تدبیر موقت صاحبان دولت و شوکت، فرماندار گرگان شده بود را خواندم و فهمیدم که پای فشاری اش در امانت داری از آرای مردم، علت العلل خشم مسندنشینان بود با تمام وجود خوشحال شدم که این همنفس دلدادگان کوی عشق، فارغ از دسته بندی های سیاسی، همچنان بر عهد باطنی خویش با صراط رستگاری و صداقت و اخلاص، پایدار مانده است.

یادگاران راستین جنگ را نباید از زاویه تنگ سیاست زدگی نگریست. عیار مردانگی بسیجیان خاکی مکتب روح الله را باید در بزنگاه ایمان و شرافت و در مصاف با نفاق و تباهی جستجو کرد؛ درست در همان لحظه ای که شیپور جنگ با شیاطین ظاهر و باطن به صدا در می آید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوشحالم که احمدی نژاد جایی در سیمای مازندران نداشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ب.ظ

این تیتر را نه از سر طعنه و غرض که بر مبنای باوری قلبی و اعتقادی راسخ انتخاب کرده ام.

کافی است نگاهی به تجربه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در کشورمان داشته باشید. سال 76 را یادتان هست؟ جماعت اصولگرا هر چه در توان داشتند برای پیروزی ناطق نوری به میان آوردند. نتیجه چه شد؟

 وزن جریان مدعی اصولگرایی را اگر می خواهید در میان مردم ببینید کافی است به حجم آرای چهره های شاخص این جریان در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری مانند ناطق نوری، احمد توکلی، علی لاریجانی و.... نگاه کنید.

یکی از مهمترین عناصری که در پیروزی احمدی نژاد در سال 84 در میان رقبای سرسختی چون اکبر هاشمی، لاریجانی، معین و... نقش اساسی داشت باور عمومی نسبت به سلوک مردمی این نامزد مستقل بود.

مردم اگر احساس کنند که قرار است حاکمیت با ابزاری چون پول و رسانه و ... گزینه ای را به آنان تحمیل کنند هرگز روی خوش نشان نخواهند داد. جریان اصولگرایی که در پس پرده ذهن خود، داعیه دار تملک قدرت است هیچ گاه در دل مردم پایگاهی مستحکم به دست نیاورده است. احمدی نژاد نه به خاطر حمایت نصفه و نیمه جریان های سیاسی که بنا به استعداد و خصائص فردی خود بود که توانست قلب مردم را تسخیر نماید.

پنج شنبه گذشته، سخنرانی رئیس جمهور سابق و لاحق کشورمان - که در حال حاضر جایگاه حقوقی عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده دارد - در حالی از سوی صدا و سیمای استان مازندارن سانسور شد که با محوریت شهدای مظلوم مدافع حرم در شهرستان پانزده هزار سنگر آمل! برگزار گردید. بی اعتنایی مغرضانه متولیان رسانه عمومی در مازندران نسبت به پوشش خبری مراسم یادواره شهدا پیامی مستقیم و شفاف و البته راهبردی برای مردم کشورمان به همراه داشت که همه بدانند: فرزند ملت، همچنان چهره ای مستقل است که با اتکا به خدا و با یاری مردم پای در مصاف با حلقه های داخلی و خارجی مثلث زر و زور و تزویر گذاشته  و چون گذشته باز هم او را باید "محمود مردمی نژاد" نامید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دعوای صالح و اصلح!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۴۸ ب.ظ

خرداد 1392: درسته که جلیلی اصلحه اما قالیباف شانس بیشتری برای پیروزی داره پس باید به صالح مقبول رأی بدیم.

خرداد 1396: درسته که احمدی نژاد اقبال بیشتری تو مردم داره، ولی تکلیف حکم می کنه که بریم سراغ اصلح!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زنگ عبرت برای جواد بیژنی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ق.ظ

برادر دلسوز و دوست داشتنی من آقا جواد عزیز!

در ماه های اخیر مجموعه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی شما و دوستان همراهتان در سطح شهرستان بابل، یک موفقیت و یک شکست را در ظاهر به دنبال داشت. توفیق شما در ایجاد همبستگی بین همه جریان های مؤثر و فعال شهر در راستای عزل شهردار سابق و روی کارآوردن یکی از چهره های موفق این دیار بر مسند شهرداری، جلوه ای نیک از توان و انرژی حیرت آورتان در عرصه اجتماع بود و عدم توفیقتان در صیانت از حسینیه باستانی موسوم به خلیلیان، بُعدی از یک شکست ظاهری را در فهرست دغدغه هایتان به ثبت رساند. البته شکست ظاهری در مسئله اخیر، از ارزش بی مثال تلاش های مجدانه شما نخواهد کاست.

به نظر می رسد با فروکش کردن گرد و غبارهای ناشی از تخریب خانه تاریخی مذکور، فرصت خوبی را در کمال آرامش برای نقد و آسیب شناسی این اتفاق اختصاص خواهید داد.

در جمع بندی میان همه نقد و نظرهایی که پیرامون علت کسب نتیجه ای متفاوت در خصوص این دو فعالیت مدنی خویش خواهید یافت نکته ای مهم و عبرت آموز را هرگز از قلم نیندازید.

آن چه که در واقع رمز توفیق شما و دوستان همراه در معرفی چهره ای جدید برای تصدی امور شهرداری بابل بود، نه صرف هیاهوی رسانه ای جمعی اندک و خط و نشان کشیدن هایی که فقط در حیطه فضای مجازی کاربرد دارد، بلکه وحدت و همدلی همه جریان های تأثیرگذار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود. اگر چه بعضی گروه های ورشکسته سیاسی تلاش داشته و دارند که روی کارآمدن شهردار جدید را به اراده و نفوذ خویش مرتبط ساخته و از این طریق، وجود سیاسی خود را در سطح اجتماع با تنفس مصنوعی امور مشاوره ای شهردار سرپا نگاه دارند؛ اما بر شما و همه مطلعین پوشیده نیست که تحولات مهم شهرداری بابل در سال94 به هیچ وجه یک موضوع سیاسی نبوده و ناشی از اتفاق نظر همه دلسوزانی بود که پیشرفت زادگاهشان را در رأس مطالبات مدنی خویش گنجانده اند. یک جستجوی ساده در فضای مجازی ثابت می کند که بی واهمه ترین نقدها در خصوص عملکرد شهرداری سابق بابل، بیش از دو سال پیش از سوی نیروها و مجموعه های ارزشی شهر انتشار یافته است.

آن چه که نقطه آسیب شما و دوستانتان در جریان حفظ خانه موسوم به خلیلیان قرار گرفت عدم توانایی شما در اقناع و همراه سازی همه جریان های مؤثر در شهر بود. این عدم توفیق را می توانید در عوامل متعددی جستجو کنید: غرّه شدن و اکتفای به یاری همراهان صرفاً مجازی!، شیطنت و فرصت طلبی رقیب، عدم تلاش برای رفع سوءتفاهمات و شبهات حقوقی و سیاسی موجود، یک جانبه نگری در نقد اداره اوقاف و پرهیز از نقد جدی و همسان نسبت به کم کاری و بی مبالاتی اداره ای دیگر که در اذهان برخی از مخاطبان این تلقی را رقم زد که جواد بیژنی، نه سرباز "میراث فرهنگی" که سرباز "اداره میراث فرهنگی" است، مماشات شما در قبال همراهی فرصت طلبانه معدود افراد و گروه های کوچک اما مسئله دار و بی تعهد مانند جماعت بی مقداری که ناهنجاری حساسیت زای عید قربان گذشته را به یادگار گذاشتند و .... هر یک می تواند یکی از عناصر دخیل در نتیجه ناخوشایند اخیر محسوب شود.

سطوری که خواندید به یقین به منزله تأیید و دفاع از عملکرد بنگاه تجاری مذهبی اوقاف نیست و کم کاری های فرهنگی این اداره را در قبال وظایفی که برعهده دارد نمی توان نادیده گرفت.

با احترام به تعهد، اخلاص و مجاهدت شما در عرصه های فرهنگی و اجتماعی دارالمؤمنین بابل، بی شک آسیب شناسی و علت یابی حوادث معطوف به تخریب خانه خلیلیان و تحلیل چرایی سکوت و عدم همراهی همان چهره ها و جریان هایی که در موضوع شهرداری بابل با شما در یک صف قرار داشتند عبرتی مهم و تعیین کننده برای ما، شما، شهردار و همه فعالینی خواهد بود که دغدغه شان عمران و آبادی این شهر مظلوم است.

برادرت سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه دستگیری دونفر از فعالان فضای مجازی در بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ

در روزهای اخیر خبری مبنی بر دستگیری و بازداشت موقت دو تن از فعالان اجتماعی حاضر در فضای مجازی توسط نیروی انتظامی شهرستان بابل منتشر گردید. بر اساس شنیده ها اتهام آن دو انعکاس خبری مبنی بر تیراندازی از سوی یک خودروی ناشناس در سطح  شهر بابل بود که خبر مذکور از سوی مسئولان انتظامی، مصداق نشر اکاذیب و تشویش اذهان عموم تلقی گردید.

فارغ از هر نوع قضاوت درباره این برخورد سریع پلیس فتا و مسئولان انتظامی بابل و استان با خبری که فاقد منبع معتبر بود، طرح نقدی جدی نسبت به عملکرد عوامل انتظامی و امنیتی و قضایی که مدت هاست علامت سوالی مهم را در ذهن مردم ایجاد کرده است در این مجال، بایسته به نظر می رسد.

متأسفانه به دفعات مکرر شاهد لجن پراکنی ها، اهانت ها و تحریف هایی سخیف بر ضد اصل شریعت و احکام مترقی دین در سطح فضای مجازی توسط بعضی از کاربران فرصت طلب و عقده ای هستیم که با هیچ واکنشی از سوی مسئولان نظارتی مواجه نگردیده است. این برخورد دوگانه است که به خودی خود باعث بدبینی جامعه نسبت به سطوحی از بدنه مسئولان شهری و استانی می گردد. برای بسیاری از فعالان فضای مجازی این پرسش شکل گرفته که به راستی آیا تعقیب و برخورد سریع با عوامل نشر خبری تأیید نشده، دارای ضرورت و اهمیت بیشتری است یا برخورد در قبال عناصر هنجارشکنی که بی محابا ناجوانمردانه ترین اهانت ها را نسبت به ساحت مقدس مکتب وحی منتشر می نمایند؟

مشابه این برخورد دوگانه را متأسفانه در برخی سطوح دیگر نیز شاهد هستیم. گاه دیده شده روزنامه ای وابسته به جریانی خاص بی واهمه ضروریات دین را زیر سؤال می برد و پس از اعتراض گسترده مردمی، تنها با یک تذکر از سوی مجریان قانون مواجه می شود؛ اما از سوی دیگر نشریه ای به خاطر انتقاد از رفتار یکی از معاونان رئیس جمهور بلافاصله در محاق توقیف فرو می رود. نمونه دیگر، راه اندازی اجتماعات غیرقانونی به بهانه اعتراض به اسیدپاشی یا دفاع از حقوق حیوانات توسط جریان های متصل به فتنه و نفاق در شهرهای مختلف کشور و سخنرانی برخی چهره های معاند در این تجمعات است که هیچ واکنشی را از سوی ناظران و مجریان قانون به دنبال نداشت اما از سوی دیگر اعتراض دانشجویی نسبت به قراردادهای مشکوک وزارت نفت با سرکوب شدید مواجه شد.

بررسی این نوع دوگانگی ها در برخورد با متخلفان گاه ممکن است این شائبه را در اذهان عموم دامن بزند که از منظر برخی مسئولان، ارزش میز فراتر از میزان بوده و از این رواست که تا زمانی که ساختارشکنی ها پایه های صندلی قدرت آنان را نشانه نرود از خود حساسیتی نشان نخواهند داد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

علامۀ شهرمان که خوب نشناختیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۷ ب.ظ

علامۀ شهرمان که خوب نشناختیم!

پژوهشی در زندگی فقیه و ادیب بابلی

آیت‌الله العظمی محمدصالح_علامه_حائری_مازندرانی

جواد بیژنی

 

نوجوانی که در نجف می‌درخشد

محمدصالح علامه حائری مازندرانی از خاندان بزرگ علامۀ بابل در روز یکشنبه 5 تیر 1260 شمسی در کربلا متولد شد. او تحصیلات مقدماتی را از کودکی زیر نظر پدرش شیخ محمد فضل الله حائری مازندرانی و برادرش شیخ علی حائری که خود از علمای شاخص بودند آغاز نمود و تا سن 13 سالگی پیشرفت‌های قابل توجهی در تحصیل علوم دینی از خود نشان داد،  تا حدی که آخوند ملا محمد کاظم خراسانی از علمای برجستۀ آن زمان که برای زیارت به کربلا آمده بود پس از دیدن یکی از رساله‌های محمدصالح نوجوان پی به نبوغش برده در راه بازگشت او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف می‌برد. این گونه بود که این نوجوان نابغه وارد حلقه درس آخوند خراسانی میشود و به سرعت مدارج علمی را طی کرده در 16 سالگی به درجه اجتهاد می‌رسد. این پیشرفت های علمی او در حوزۀ نجف استمرار داشت. در مورد جایگاه علمی رفیعی که علامه حائری در آن دوران بدان دست یافته بود مرحوم علامه محمدتقی جعفری چنین گفت: «تحقیق و تتبع حضرت آقای علامه در مسائل غامضه را می‌توان از شاهکارهای علمی در قرن اخیر قرارداد».

درد چشم و بازگشت به زادگاه پدری

تحصیلات او در نجف تا سال 1285 شمسی ادامه داشت ولی بیماری چشم او باعث می‌شود درست در زمانی که حوزه نجف میبایست از تواناییهای علمی او بهره‌مند شود برای درمان به موطن خود ایران مراجعت کند.

علامه حائری پس از توقف کوتاهی در تهران و طی مراحل درمانی در سال 1286 شمسی در سن 26 سالگی به بارفروش (بابل) زادگاه اجدادش بازگشت و در خانهای در محله مراد بیک ساکن شد و به تدریس در مدرسۀ علوم دینی صدر مشغول شد و علاوه بر اقامۀ جماعات به امور اجتماعی مردم نیز می‌پرداخت.

آن روی سکه؛ علامۀ شاعر

علامه حائری مازندرانی از طبعی موزون، ذوق شعری لطیف و روحی نیرومند نیز برخوردار بود. اشعار عربی و قصاید بلند ایشان را از قدیم در حوزه‌های ادبی نجف همطراز آثار شاعران برجسته عرب به شمار آوردهاند. علامه مازندرانی را باید از شاعران شیعه خواند که در ادبیات فارسی و عربی فوق‌العاده چیره دست بوده است. ابیاتی از سروده‎‎های او از این قرار است:

 

شد برون از آستین امروز دست گردگار

داشت بر کف گوهر گیتی فروزی شاهوار

بود هفت اقلیم و نُه طارَم برایش استوار 

جبرئیلش می ستودی روی تخت زرنگار

از لبش این حسن مطلع شد چو خورشید آشکار

لا فتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار

 

استادانی بزرگ مانند جلال_الدین_همایی، بدیع_الزمان_فروزانفر، نیما_یوشیج و محمدتقی_جعفری، از جمله کسانی بودند که با او مراوده داشتند و از او تجلیل کرده‌اند. در زمان حضورشان در بابل نیز منزل وی محل تجمع اهل علم و ادب با گرایش‌ها و عقاید مختلف بود.

برخورد دو شاعر در بابل

استاد #محمدرضا_حکیمی در باره مراودات #نیما_یوشیج و علامه حائری می‌نویسد: «این علامه سمنانی حائری همان عالمی است که مرحوم نیما یوشیج حضور او را درک کرده است . یکی از نزدیکان علامه در این باره چنین نوشته است: «نیما یوشیج شاعر نوپرداز و نوآفرین ایران در سال تحصیلی ۱۳۰۷-۱۳۰۸ در بابل می‌زیست. مرحوم نیما یوشیج دراوایل ورود به بابل به محضر مرحوم آیت‌الله العظمی آقا شیخ محمد صالح علامه حائری که در آن زمان در بابل می‌زیستند راه یافت. آن شاعر سنت‌شکن و نوپرداز چنان شیفته و مجذوب آن عالم دینی گردید که تقریباً همه روز به‌جز روزهای تعطیل حدود ۸ صبح به منزل مرحوم آقای علامه می‌آمد و در کتابخانه آن عالم ربانی می‌نشست و به تدریس او که هر روز دو نوبت یا سه نوبت در فقه و اصول و حکمت انجام می‌شد گوش می‌داد. در فاصله درس‌ها که طلاب دیگری به جای طلاب قبلی حضور می‌یافتند، به خواندن شعر خود یا شنیدن اشعار مرحوم علامه و حتی شعرهای عربی او صرف وقت مینمود. نیما که چون آهوی رمیده از همه کس گریزان بود، انس عجیبی با آن مرد روحانی حاصل کرده بود. مرحوم علامه نیز به وی دلبستگی فراوان یافت.

روزی از عمویم مرحوم علامه سؤال کردم این طرز شعر نیما را که به شعر شعرا شبیه نیست می‌پسندید؟ فرمود: وقتی که آقای نیما شعر خود را می‌خواند، در من اثر میگذارد او مطابق قواعد شعری اشعار نیکو می‌سراید، اما نمی‌دانم چرا این روش را اختیار کرده است. پرسیدم چرا به او تذکر نمیدهید ؟ گفت: از نازک طبعی او بیم دارم دلشکسته گردد. کسی چه می‌داند شاید راهی تازه باز کند و در کار خود موفق گردد.»

نیما یوشیج در نامهای خطاب به علامه حائری مازندرانی می نویسد: «مخصوصا به تو، تو خطاب میکنم برای تو که در مازندران فرد هستی. گمان نمی‌برم میزانی برای تعیین مقدار توفیق صالحین یک قوم بهتر از وجود شخص صالحی در آن قوم باشد.»

نیما در این نامه برای علامه ابیاتی را در سبک و اسلوب کهن سروده:

 

منم که طالح و درمانده‌ام در این فکرت

 تویی که صالحی ای حائری! زمن مگریز

تو نیک می‌کنی از حال جزء استقراء

هم آن چنانکه ز کلی قیاس بر همه چیز

ابو نواس و غزالی و طوسی این سه تویی

که کس نخوانده و نشناسدت به حق و تمیز                                                                                  

(نیما یوشیج، نامه‌ها، ص ۳۶۱)

 

از مسجد جامع بابل تا سیاه‌چال‌های رضا شاه

علامه حائری در بارفروش، با مشاهده اوضاع و احوال کشور به حکم وظیفه دینی و صنف ساکت ننشست و به مبارزه با استبداد پرداخت. حائری در یکی از سخنرانی‌های آتشین خود در مسجد جامع بابل با صراحت گفت: هر کس با قرآن مخالفت کند کافر است اگر چه رضاخان باشد!

سخنرانی شدید علامه حائری در مسجد بابل سبب دستگیری وی شد. ایشان مدت نه ماه در سیاه‌چال‌های رضاشاه، در پایتخت زندانی شد و سپس در سال 1317 به سمنان تبعید گردید.

 

سمنانی شدن علامه مازندرانی

آیت‌الله العظمی محمدصالح علامه حائری مازندرانی تا پایان زندگی در #سمنان اقامت داشتند و علاوه برتأسیس حوزه علمیه سمنان به پژوهش و تدریس و اقامه جماعات مشغول بودند. گفتنی است حجت‌الاسلام #حسن_روحانی رئیس جمهور ایران نیز از شاگران علامه حائری در حوزۀ سمنان بودند.  منزل علامه در سمنان محل آمد و شد مردم و علمای برجسته‏ای بود که از اقصی نقاط کشور برای دیدار با این عالم بزرگ می‌آمدند. اقامت 33 ساله علامه و حضور پربرکت او در سمنان سبب شد تا آیت‌الله العظمی محمدصالح حائری مازندرانی به علامه سمنانی نیز مشهور گردد.

علامه حائری پس از 90 سال زندگی پرثمر در 21 دی ماه 1350 دار فانی را وداع گفت. مردم قدرشناس سمنان پیش از انتقال پیکرش به حرم رضوی برای خاکسپاری، سه بار پیکر این مرد بزرگ را درشهر سمنان تشییع کردند. طی سال‌های گذشته برای نکوداشت این مرجع بابلی عالم تشیع مراسم و همایشهایی برگزار کردند در حالی که اکثر ما بابلی‌ها شناخت درستی از این مرد بزرگ نداریم.

ماهنامۀ طرح نو

شماره 28، اسفند 94.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خداحافظ هاشمی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۱۵ ق.ظ

عبارت معروف آقا در دردیدار با جمعی از مداحان در زادروز حضرت صدیقه طاهره، جمله ای تاریخی بود که صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی را برای تصدی کرسی ریاست خبرگان مردود ساخت.

" این‌که بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، دنیای موشک نیست، این اگر از روی ناآگاهی گفته شود که ناآگاهی است؛ اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است. "

جمله آقا را این گونه بخوانید: هاشمی یا ناآگاه است یا خائن!

 جلوس بر صندلی ریاست خبرگان که جزو مهم ترین مناصب سرنوشت ساز حاکمیت اسلام است نه جای انسان ناآگاه است و نه جایگاه فردی خائن.

با این وصف هاشمی باید رؤیای ریاست دوباره در مجلس خبرگان را به یقین بر باد رفته بداند. اشاره صریح آقا، تکلیف شرعی نمایندگان انقلابی مجلس خبرگان رهبری را در نخستین جلسه حساس اردیبهشت 95 روشن ساخته است. خداحافظ هاشمی!


  • سیدحمید مشتاقی نیا

متن تاریخی حکم انتصاب نماینده ویژه آیت الله شاهرودی در مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدللَّه رب‌العالمین والصّلاة والسّلام على سیدالانبیاء والمرسلین محمّد و آله الطاهرین

با توجه به درخواست مکرر برادران و خواهران ایمانی خطه ولایتمدار استان مازندران و به منظور ارتباط مستمر و رسیدگی به امور دینی مقلدین،  به موجب این حکم، عالم وارسته و جهادگر، شیخ الواعظین، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ عبدالحسین بابایی را که از علمای خوشنام، مردم دار و خدوم بوده و از جایگاه علمی و اجتماعی شایسته ای برخوردار می باشد، به عنوان نماینده خود در این استان منصوب می نمایم.

بدیهی است نمایندگان این جانب در سطح شهرهای مختلف استان مازندران امورات را با هماهنگی ایشان انجام خواهند داد.

همچنین ایشان مجازند در تصدى امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه و صرف آن در مصارف مقرره و لازم است نصف سهمین مبارکین را نزد این‌جانب براى صرف در حوزه‌هاى مقدسه علمیه ارسال نمایند.

 در جمیع موارد ایشان را توصیه مى‌کنم به آنچه سلف صالح ما بدان توصیه کرده‌اند یعنى رعایت تقوى و اجتناب و دورى از هوی و تمسک به احتیاط در امور دین و دنیا.

والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

سید محمود هاشمی شاهرودی 10 جمادی الثانی 1437

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدایا مرا ببخش ...

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ق.ظ

شهید امیر چمنی از چهارسالگی به همراه پدر و مادرش به مسجد می رفت و با نماز جماعت آشنا شد. به خاطر محبتی که نسبت به پدر و مادر داشت و از آنان نیز رفتار دوستانه و محبت آمیز می دید به نماز علاقمند شد.

ده سالش بود که روحانی مسجد، از کیفیت نماز آیات سؤال کرد. در واقع پیش نماز مسجد می خواست مسابقه ای بین نمازگزاران برگزار کند. امیر دستش را بالا برد. پیش نماز تعجب کرد که این کودک ده ساله چطور ممکن است که نماز آیات را بلد باشد؟! خیلی از هم سن و سالان او نمازهای پنج گانه یومیه را هم خوب نمی شناسند.

او از امیر دعوت کرد تا جلو برود و نماز آیات را بخواند. امیر رفت در مقابل مردم ایستاد و نماز آیات را به طور کامل و صحیح اقامه کرد. این کار او تحسین امام جماعت و همه مردم حاضر در مسجد را به دنبال داشت.

من و امیر به همراه تعدادی از همکاران به مأموریتی رفته بودیم. وقتی برگشتیم کمی از اذان گذشته بود. ما گرسنه بودیم و یکراست مسیر آشپزخانه را در پیش گرفتیم. یکی دو لقمه به دهان گذاشته بودیم که ناگهان چشممان به امیر افتاد. غم و اندوه از چهره اش فوران می کرد! بسیار ناراحت به نظر می رسید. وضو گرفته بود. راه می رفت و با خودش می گفت: خدایا مرا ببخش که از نماز اول وقت غافل شدم، خدایا تو بزرگواری، پناه بر تو ...

او رفت و در گوشه ای به نماز ایستاد. انگار لقمه غذا توی گلویمان گیر کرد! دیگر نتوانستیم چیزی بخوریم. به خودمان آمدیم و وضویی ساختیم و برای نماز آماده شدیم.

بر اساس روایتی از همرزم شهید، طومار بندگی، ص 18

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نمی شود قدرت را نادیده گرفت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ق.ظ

قدرت دارای تبعات و آثار مثبت و منفی است. از این رو قدرت را عرصه ای دانسته اند که مجموعه صفات و داشته های نیک و بد افراد در آن عیان می شود. این مسئله در گرو اراده صاحبان قدرت است. به معنای دیگر حاکم می تواند با استفاده از ابزار قدرت، به خدمت خلق و طاعت حق پرداخته و نام و خاطره ای نیک از خود بر جای بگذارد و یا با تمسّک به شیوه های غیر انسانی به تمتّعات مادی خود پرداخته و با گام برداشتن در مسیر ظلم، بنیان حکومتش را به زوال بکشاند.

آن چه که می تواند به مرور، باعث ریزش یک نظام سیاسی شود سرکشی و استیلای روحیه استکباری در صاحبان قدرت است.

این واقعیت را نیز نباید از یاد برد که بسط ارزش ها در فضای عمومی جامعه و حاکمیت فضیلت ها در گرو مقدمه و ابزاری به نام "قدرت" است. اجرای احکام الهی بدون دارا بودن قدرت، عملی نخواهد بود.

ـ اذا کثرت القدرة قلّت الشّهوة. قدرت که (بر چیزى) بسیار شد خواسته (بر آن چیز) کم شود.

ـ القدرة یزیلها العدوان ستم و دشمنى کردن، قدرت را از بین مى‏برد.

ـ القدرة تظهر محمود الخصال و مذموم ها داشتن قدرت، خصلت هاى پسندیده و نکوهیده را آشکار مى‏سازد.

ـ من استطال على النّاس بقدرته سلب القدرة. کسى که سربلندى و سرکشى کند بر مردم به خاطر توانایى و قدرتى که دارد، قدرت و توانایى از او سلب گردد.

ـ القدرة تنسى الحفیظة. داشتن نیرو و قدرت، خویشتن‏دارى را به فراموشى سپارد.

ـ زکاة القدرة الإنصاف زکات قدرت و توانایى، انصاف است.

ـ یکرم العالم لعلمه و الکبیر لسنه و ذو المعروف لمعروفه و السلطان لسلطانه گرامى داشته شود دانشمند به خاطر دانشش، سالمند به خاطر سالمندى‏اش، و صاحب احسان و کرم به خاطر احسانش، و سلطان به منظور سلطنتش.

احادیث از غررالحکم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ماهیّت قدرت و حکومت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ق.ظ

این که در ادبیات سیاسی جهان بارها تکرار شده است که قدرت منجر به فساد می شود می تواند به یک معنا درست باشد. باید پذیرفت نفس سرکش انسان همواره به دنبال برتری طلبیی و کام جویی از لذایذ مادی دنیاست. از این رو هر چه تمکّن فرد برای ارضای تمایلات نفسانی اش بیشتر باشد امکان ایجاد فساد توسط او بیشتر خواهد بود.

مهار این آسیب، فراتر از هر عامل نظارت بیرونی، نیازمند انگیزه درونی و تربیت معنوی صاحبان قدرت است. از این رو اسلام بارها سفارش کرده است که حاکم باید با بی اعتنایی به میز و مکنت زودگذر دنیا اثبات قدرت خود را در مبارزه با نفس سرکش خویش جستجو کند.

بر اساس نگاه تربیتی دین، حکومت زمانی مستحکم و زیبا خواهد شد که به آداب معنوی مانند اطاعت از فرامین خدا، حق طلبی، خدمت به خلق و ... آراسته شود. در غیر این صورت، بهتر است انسان ضعیف باشد و به ورطه پلیدی نیفتد تا این که قدرتمند بوده و از محدوده دین و انسانیت فاصله بگیرد.

ـ القوىّ من قمع لذّته. انسان نیرومند کسى است که لذت ها را (در نفس خویش) سرکوب کند.

ـ الملک المنتقل الزائل حقیر یسیر سلطنت انتقالى که زوال پذیرد کوچک و اندک است.

ـ التّسلّط على الضعیف و المملوک من لزوم القدرة. تسلّط یافتن بر ناتوان و برده از لوازم قدرت است.

ـ حسن الشهرة حصن القدرة شهرت و آوازه نیکو حصار و قلعه قدرت و توانایى است.

ـ قوة سلطان الحجة أعظم من قوة سلطان القدرة نیروى تسلّط و چیرگى که از برهان و دلیل روشن پیدا شود، بزرگتر است از نیروى تسلّطى که از قدرت به دست آید.

ـ من ملک استأثر. کسى که پادشاهى یابد خود رأى گردد.

ـ قدرتک على نفسک أفضل القدرة و إمرتک علیها خیر الإمرة قدرت و نیرومندى تو بر نفس خود برترین قدرت ها است، و فرمانروایى تو بر آن بهترین فرمانروایى‏ها است.

ـ العجز مع لزوم الخیر خیر من القدرة مع رکوب الشّرّ. ناتوانى با ملازمت کار نیک بهتر است از توانایى به ارتکاب کار بد.

ـ من اطاع اللَّه سبحانه عزّ و قوى. کسى که از خداى سبحان اطاعت کند عزیز و نیرومند گردد.

ـ اذا قویت فاقو على طاعة اللَّه سبحانه. هرگاه نیرومند شدى نیروى خود را در راه فرمانبردارى خداى سبحان صرف کن.

احادیث از کتاب غررالحکم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی نماینده آیت الله شاهرودی در مازندران خواهد شد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۲۱ ب.ظ

شنیده ها حاکی از آن است که طی روزهای آینده، حجت الاسلام والمسلمین بابایی به عنوان نماینده تام الاختیار مرجع عالیقدر حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی در استان مازندران منصوب خواهد شد. حکم رسمی این انتصاب به زودی در سطح رسانه های استان منتشر خواهد گردید.

حجت الاسلام والمسلمین شیخ عبدالحسین بابایی، متولد 1320 در شهرستان ساری است که بعد از تحصیل در حوزه علمیه نجف، از ابتدای دهه پنجاه به درخواست علما و مردم بابل در این شهر ساکن شده است. فعالیت های انقلابی ایشان در طول سال های مبارزه با رژیم ستمشاهی بارها منجر به احظار و بازداشت وی توسط مأموران ساواک و شهربانی وقت گردید. گستردگی نقش حجت الاسلام بابایی در مناسبات سیاسی شهر بابل و جایگاه مشورتی و قرابت فکری ایشان با مرحوم آیت الله روحانی باعث شد که از وی به عنوان نفر دوم جریان مبارزه با طاغوت در سطح شهرستان بابل یاد شود. حجت الاسلام بابایی بنیانگذار و نخستین مدیر کل سازمان تبلیغات اسلامی مازندران بود. وی که مدتی امامت جماعت مسجد جامع شهر بابل را برعهده داشت با توصیه مقام معظم رهبری نخستین نمازجمعه شهر بندرترکمن را اقامه کرد. در طول شش سال حضور مستمر در آن شهر و با توجه به روحیه معنوی و فرهنگی ایشان، بسیاری از برادران و خواهران اهل سنت جذب نمازجمعه و دیگر جلسات مذهبی و تفسیری حجت الاسلام بابایی گردیدند. تأسیس حوزه علمیه در شهر بندرترکمن یکی از اقدامات ماندگار ایشان در تقویت تفکر ناب دینی در آن شهر محسوب می شود. امامت جمعه در شهرهای فیروزکوه، لاله آباد و امیرکلا از دیگر سوابق فعالیت های مذهبی، سیاسی و اجتماعی حجت الاسلام بابایی است.

بر اساس اخبار موثق، آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی که هم اکنون ریاست شورای حل اختلاف قوا را برعهده دارد و از بزرگترین مراجع و شخصیت های مؤثر نظام محسوب می شود بنا به درخواست مقلدان و دیگر مرتبطین خود به منظور ساماندهی و انسجام در فعالیت های دینی، علمی، فرهنگی و ... در نظر دارند تا حجت الاسلام شیخ عبدالحسین بابایی را به نمایندگی خود در استان مازندران منصوب نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرق امامت با خلافت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۵ ب.ظ

جانشینی رسول خدا (ص) حقّی است که در خور جایگاه خاندان عصمت و طهارت است. برای تبیین این منظور باید دقت داشت که امامت، تنها به معنای جانشینی پیامبر در امر حکمرانی نیست که این معنا کمترین دریافت از مفهوم بلند امامت امت است.

برخلاف باور اهل سنت که جانشینی پیامبر را در حد یک خلافت عادی جلوه داده اند، امامت نشأت گرفته از مجموعه ویژگی هایی است که به خودی خود نشان از فرد لایق این امر را در بر دارد.

در ادبیات دینی شیعه، امام حائز صفاتی چون عصمت، دارا بودن حکمت و معارف ناگفته دین، باب رحمت الهی، علم بی پایان و عدالت خدشه ناپذیر، عبودیت محض در پیشگاه حق، کشتی نجات امت و... است. به بیان روشن تر، هر آن چه که در وصف صفات عملی و رفتار فردی و خصوصیات معنوی رسول خدا (ص) گفته می شود به غیر از اتصال مستقیم به منبع وحی باید در نهاد امامت مشهود باشد. با این تعریف، نمی توان امامت را در حد خلافت صرف دانست و به دنبال انتخاب سلیقه ای مصداق آن بود.

شناخت ائمه اطهار علیهم السلام و آشنایی با معرفت و درایت و نورانیت این ذوات مقدس به خوبی نشان می دهد که جز این بزرگان کسی شایستگی جلوس بر جایگاه امامت و هدایت امت و جانشینی پیامبر (ص) را نداشته است. راه سعادت و نجات انسان ها نیز منوط به عبور از درگاه رحمت و ولایت ائمه سلام الله علیهم می باشد.

ـ الا و انّا اهل البیت ابواب الحکم و انوار الظّلم و ضیاء الامم. هان (بدانید) که ما خاندان درهاى حکمت و نورهاى تاریکى‏ها و روشنى امّتها هستیم.

ـ انّ امرنا صعب مستصعب خشن مخشوشن، سرّ مستسرّ مقنّع، لا یحمله الّا ملک مقرّب او نبىّ مرسل او مؤمن امتحن اللَّه سبحانه قلبه للایمان. به راستى که کار (شناسایى و معرفت) ما کارى بس دشوار و سخت و خشن و پوشیده و نهانى است که پرده بر آن آویخته، بر نمى‏دارد (و نمى‏پذیرد) آن را مگر فرشته‏اى مقرّب یا پیامبرى مرسل یا مؤمنى که خداوند دلش را با ایمان آزموده باشد.

ـ انّ امرنا صعب مستصعب لا یحتمله الّا عبد امتحن اللَّه قلبه للایمان و لا یعى حدیثنا الّا صدور امینة و احلام رزینة. به راستى که کار ما سخت و دشوار است که بر نمى‏دارد (و نمى‏پذیرد) آن را مگر بنده‏اى که خداوند دلش را براى ایمان آزموده، و حفظ نمى‏کند حدیث ما را مگر سینه‏هاى امین و استوار و عقلها و خردهاى آرام و با وقار.

ـ انّما الائمّة قوّام اللَّه على خلقه و عرفاؤه على عباده و لا یدخل الجنّة إلّا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النّار إلّا من أنکرهم و أنکروه. همانا امامان تدبیر کنندگان خدایند بر مردمان، و کارگزاران اویند بر بندگان، داخل بهشت نشود کسى مگر آنکه آنها را بشناسد و آنها نیز او را بشناسند، و به دوزخ نرود مگر کسى که آنها را انکار کند و آنان نیز او را انکار کنند.

ـ این الّذین زعموا انّهم هم الرّاسخون فى العلم دوننا، کذبا و بغیا علینا و حسدا لنا، ان رفعنا اللَّه سبحانه و وضعهم، و اعطانا و حرمهم، و ادخلنا و اخرجهم، بنا یستعطى الهدى و یستجلى العمى لا بهم. کجایند کسانى که پنداشتند آنهایند «راسخان در علم» (ثابت گامان در دانش) نه ما، از روى دروغ و گردنکشى و رشک بر ما، به خاطر آن که خداى سبحان ما را رفعت و بلندى داده و آنها را پست کرده، و به ما عطا کرده و آنها را محروم نموده و در (مقام قرب و منزلت خویش) ما را در آورده و آنها را بیرون کرده، درخواست بخشیدن هدایت، و بر طرف کردن کورى و ضلالت (از خداى تعالى) به وسیله ما است نه آنها.

ـ بنا اهتدیتم فى الظّلماء و بنا تسنّمتم العلیا. و بنا انفجرتم عن السّرار. به وسیله ما از تاریکى هدایت شدید، و به کمک ما به اوج ترقى گام نهادید. و به وسیله ما از شب تاریک به در شدید.

ـ بنا فتح اللَّه و بنا یختم و بنا یمحو ما یشاء و یثبت. و بنا یدفع اللَّه الزّمان الکلب. و بنا ینزّل اللَّه الغیث. به وسیله ما خداوند آغاز کرده و به ما پایان دهد، و به سبب ما محور مى‏کند آنچه را بخواهد و اثبات مى‏کند. و به وسیله ما خداوند روزگار گزنده را برطرف کند. و به وسیله ما خداوند باران فرستد.

ـ فیا عجبا و مالى لا اعجب من خطأ هذه الامّة على اختلاف حججها فى دیاناتها لا یقتصّون اثر نبىّ، و لا یقتدون بعمل وصىّ و لا یؤمنون بغیب و لا یعفّون عن عیب یعملون فى الشّبهات و یسیرون فى الشّهوات المعروف فیهم ما عرفوا و المنکر عندهم ما انکروا مفزعهم فى المعضلات الى انفسهم و تعویلهم فى المبهمات على آرائهم کانّ کلّا منهم امام نفسه، قد اخذ فیما یرى بغیر وثیقات بینات و لا اسباب محکمات. شگفتا چرا تعجب نکنم از خطا و اشتباه این گروههاى پراکنده با این دلایل مختلفى که بر مذهب خود دارند نه گام به جاى گام پیغمبرى مى‏نهند و نه از عمل وصى پیغمبرى پیروى مى‏کنند. نه به غیب ایمان مى‏آوردند، و نه خود را از عیب بر کنار مى‏دارند. به شبهات عمل مى‏کنند و در گرداب شهوت غوطه ورند، نیکى در نظرشان همان است که خود نیک مى‏شمارند و منکر و زشتى آن است که خود منکر بشمارند. در حل مشکلات به خود پناه مى‏برند و در مبهمات تنها به رأى خویش تکیه مى‏نمایند. گویا هر کدام امام خویشند که به دستگیره‏هاى مطمئن و اسباب محکمى که خود مى‏اندیشند و خود ساخته‏اند چنگ زده‏اند.

ـ لا تزلّوا عن الحقّ و أهله فانّه من استبدل بنا أهل البیت هلک و فاتته الدّنیا و الآخرة. از راه حق و اهل حق منحرف نشوید که به راستى کسى که به جاى ما خاندان دیگرى را جایگزین کند نابود گشته و دنیا و آخرت از چنگ او بیرون رفته است.

ـ لا یقاس بآل محمّد صلوات اللَّه علیهم من هذه الامّة أحد و لا یستوى بهم من جرت نعمتهم علیه أبدا. هیچ کس از افراد این امّت به خاندان محمد صلّى اللَّه علیه و آله مقایسه و سنجیده نشود، و آنان که ریزه خوار نعمت آل محمدند با آنها برابر نخواهند بود.

ـ هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام بهم عاد الحقّ فى نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه من منبته عقلوا الدّین عقل وعایة و رعایة لا عقل سماع و روایة. هم موضع سرّ رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و حماة أمره و عیبة علمه و موئل حکمه و کهوف کتبه و جبال دینه هم کرائم الایمان و کنوز الرّحمن ان قالوا صدقوا و ان صمتوا لم یسبقوا هم کنوز الایمان و معادن الاحسان إن حکموا اعدلوا و إن حاجّوا خصموا هم أساس الدّین و عماد الیقین إلیهم یفى‏ء الغالى و بهم یلحق التّالى هم مصابیح الظّلم و ینابیع الحکم و معادن العلم و مواطن الحلم هم عیش العلم و موت الجهل یخبرکم حلمهم عن علمهم و صمتهم عن منطقهم لا یخالفون الحقّ و لا یختلفون فیه فهو بینهم صامت ناطق و شاهد صادق. آنهایند ستونهاى اسلام و پناهگاه نگهدارى مردم، به وسیله اینان حق در جایگاه نصاب خود باز گردید، و باطل از جایى که بود رانده گشت، و زبانش از بن برکنده شد، دین را توأم با فراگیرى و به کار بستن دریافتند، نه دریافت شنیدن و نقل کردن تنها. اینان (یعنى امامان دین) جایگاه راز رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و پشتیبانان فرمان او و صندوقچه علم او و بازگشتگاه حکم او و پناهگاه کتابهاى او و کوههاى دین هستند. آنان عضوهاى گرامى ایمان و گنجینه‏هاى خداى رحمان هستند که چون سخن گویند به راستى سخن گویند و اگر خاموش شوند کسى برایشان پیشى نگیرد. آنهایند گنجینه‏هاى ایمان و کانهاى احسان اگر حکم کنند به عدالت حکم کنند و اگر حجّت و دلیل آورند بر خصم غالب آیند. آنها پایه‏هاى دین و تکیه‏گاه یقین هستند که به سوى ایشان باز گردد آنکه غلوّ کرده (و در باره ایشان از حدّ گذرانده) و به ایشان بپیوندد آن کس که (عقب مانده) و از دنبال رسد. آنها چراغ هاى تاریکى‏ها و سرچشمه‏هاى حکمت و کانهاى علم و دانش و آوردگاههاى حلم و بردبارى هستند. آنها زندگى علم و دانش و مرگ جهل و نادانى هستند که حلم و بردبارى‏ شان شما را از علمشان خبر دهد و سکوتشان شما را از منطقشان آگاهى دهد آنان نه با حق مخالفت کنند و نه در آن اختلاف دارند و حقّ در میان آنها خاموشى است گویا و گواهى است راستگو.

ـ نحن اقمنا عمود الحقّ و هزمنا جیوش الباطل. ما بودیم که ستون حق را بر پا داشته و سپاهیان باطل را منهزم ساختیم.

ـ نحن الشّعار و الأصحاب و السّدنة و الأبواب و لا یؤتى البیوت الّا من أبوابها و من أتاها من غیر أبوابها کان سارقا لا تعدوه العقوبة. ماییم جامه زیرین (یعنى نزدیکان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله) و یاران و خادمان خانه و درها و به خانه‏ها جز از درهاى آن دریایند و هر کس از غیر درهاى خانه‏ها در آید دزدى است که کیفرش او را دریابد.

ـ نحن النّمرقة الوسطى بها یلحق التّالى و الیها یرجع الغالى.  ماییم بالش میانه که عقب مانده بدان ملحق شود، و غلوّ کننده به سوى آن باز گردد.«

ـ نحن باب حطّة و هو باب السّلام من دخله سلم و نجا و من تخلّف عنه هلک. ماییم «باب حطّه» و آن دروازه سلامتى است که هر کس در آن در آید به سلامت مانده و نجات یابد و هر کس از ورود در آن تخلّف کند نابود گردد.

ـ انّا لامراء الکلام فینا تشبّثت فروعه و علینا تهدّلت اغصانه. به راستى که ما فرمانروایان سخن هستیم، فروع آن در میان ما پراکنده شده و شاخه‏هاى آن بر ما سایه افکنده است.

ـ لتعطفنّ علینا الدّنیا بعد شماسها عطف الضّروس على ولدها. همانا دنیا پس از چموشى بر ما مهربانى خواهد کرد، همانند شتر شیر ده نسبت به‏ بچه خود.

ـ من رکب غیر سفینتنا غرق. کسى که به غیر از کشتى ما سوار شود غرق شود.

احادیث از کتاب غررالحکم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیشتاز قافله

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ب.ظ

خیلی سعی می کرد آهسته از جایش بلند شود. طوری راه می رفت که کوچکترین سر و صدایی ایجاد نکند. به آرامی بر می خواست و وضویی می ساخت و به نمازی عاشقانه می ایستاد. دوست نداشت به خاطر خواندن نماز شب، مزاحمتی برای کسی ایجاد کند. من می دانستم که نیمه های شب برای نماز بر می خیزد. گاهی بیدار می شدم و حرکات او را می دیدم و لذت می بردم. حالتش حسرت برانگیز بود. در نجوای با خدا، حس با صفایی داشت که تنها می شد این حالت را در وصف مردان الهی جست. همرزمی و دوستی با چنین انسان وارسته ای برای من و همه آنهایی که راز نیمه شبش را می دانستند مایه مباهات بود. نماز شبش را که می خواند، نزدیک اذان صبح می آمد و به آهستگی و با مهربانی بیدارمان می کرد. می گفت:

برادر جان! بلند شو، وقت نماز شب است. من که حال ندارم، لااقل شما بلند شو، برای من هم دعا کن و از خدا مغفرت بخواه ...

به روایت همرزم شهید علی کاظم امکانی یگانه، شور دلدادگی، ص 90

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راهنمای سعادت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۱۹ ب.ظ

شهید بزرگوار سید علی موسوی، تعهد خاصی نسبت به نماز اول وقت داشت. سعی می کرد نماز اول وقت را به جماعت بخواند. او نه تنها خودش به نماز اهمیت می داد بلکه سعی می کرد به طریقی دیگران را هم نسبت به اقامه نماز در اول وقت، حساس کند. او البته برای تذکر به دیگران شیوه ای را در پیش می گرفت که باعث ناراحتی کسی نشود.

به طور مثال یک بار من و بعضی از مسئولان در جلسه ای بودیم و کارمان تا ظهر طول کشید. ناگهان سید علی در را باز کرد و سرش را آورد تو. بعد طوری وانمود کرد که انگار پرسشی برایش پیش آمده است. گفت: ببخشید، خواستم بدانم ظهر شده؟

ساعتمان را نگاه کردیم و جواب مثبت دادیم. سید علی تشکر کرد و در را بست. ما هم فهمیدیم که باید آماده شویم تا به نماز اول وقت برسیم.

به روایت همرزم شهید، شور دلدادگی، ص 59 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فوتبال و نماز به رنگ خون

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

پیراهن مشکی منقّش به عبارت مقدس یا حسین، هنوز برتنش بود. نزدیک غروب بود. نقی داشت با بچه­های محل، فوتبال بازی می­کرد. آن موقع فقط یازده سال داشت. برادرش جواد هم با او بود. یادش آمد نماز عصرش را نخوانده است. وسط بازی به بچه ها پیشنهاد داد که با هم نماز بخوانند. چند نفر از بچه­ها همراهی اش کردند. برای این که کسی پیش نماز شود قرعه کشی کردند. اسم نقی درآمد. بقیه بچه ها هم رغبت پیدا کردند در این حرکت جمعی شرکت کنند.

 وسط زمین فوتبال نماز جماعت خواندند و بازی را از سر گرفتند. ناگهان صدای انفجار مهیبی زمین و آسمان را به هم دوخت. دشمن باز هم موشک زده بود. مدتی طول کشید تا گرد و خاک فروبنشیند. همسرم سراسیمه از سرکار به خانه آمد و سراغ جواد و نقی را گرفت. گفتم: توی کوچه در حال بازی هستند. اما او کسی را در کوچه ندیده بود. هر چه گشتیم خبری از دو فرزندم پیدا نکردیم. دلم شور می­زد. دیگر آرام و قرار نداشتم. دو کوچه آن طرف تر، منزل شهیدی بود. مادر شهید برای کاری رفته بود پشت بام که با پیکر غرق به خون دو نوجوان مواجه شد. موج انفجار آن­ها را پرت کرده بود آن­بالا.

ما را خبر کرد. زود خودمان را رساندیم. یکی پیکر نقی بود که با همان پیراهن مشکی، آرام گرفته بود و آن یکی هم نیم تنه ­ای بود که از جواد به جا مانده بود.

بر اساس روایتی از مادر شهیدان جواد و نقی اصلانی، کتاب آخرین حلقه رزم، مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا