اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۵۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

شما مطیع باش نمی خواهد فدایی شوی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۴۹ ب.ظ

در دیدار اخیر هیات دولت با مقام معظم رهبری، رییس جمهور مثل گذشته باز هم نشان داد که دولت، عرصه سیاست و دیپلماسی را محور فعالیت های خود دانسته و همچنان نگاهش به بیرون است و امیدوار است به گفتگو، البته این بار با کشورهای چهار بعلاوه یک!

در همین دیدار رهبر معظم انقلاب برای چندمین بار در سالهای اخیر تأکید فرمود که اولویت برای دولت باید اقتصاد باشد و فرهنگ.

تمام این سال ها حسن روحانی در امور مختلف نشان داد که نظراتی متغایر با مطالبات مقام معظم رهبری را پیگیری می نماید.

اخیراً یکی از علمای قم فرمود اگر یک نفر در این کشور فدایی مقام معظم رهبری باشد همین جناب حسن روحانی است!

ضمن عذرخواهی از ساحت فداییان حقیقی اسلام و ولایت از جمله شهدای غریب مدافع حرم، هسته ای و ... بابت این نوع تعابیر توسط چهره های سیاسی، بر فرض صحت ادعای گوینده، لازم به تأکید است که مهم تر از فدایی بودن برای رهبری عزیز، اطاعت از رهبری و حرکت بر مدار گفتمان و خط و مشی تعیین شده ایشان و ایستادگی بر سر آرمان های اسلام و انقلاب اسلامی است.

باز هم در این باره خوب است زندگی شهدای گرانقدر مورد بررسی صاحبان تریبون قرار بگیرد تا معنی فدایی بودن را در لحظه به لحظه زندگی این عزیزان درک و لمس نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تصاویر همه مسئولان را منتشر کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۸ ب.ظ

روز گذشته آمد نیوز در خبری مدعی شد که یکی از مقامات بازداشت شده قوه قضاییه در اعترافات خود اذعان داشته که مدتی عضو گروهک منافقین و مسئول انتشارات آن در بابل بوده است.

راستش را بخواهید در همان روزهای نخست بازداشت این فرد پر حاشیه که دستگیری او نقطه عطفی در رویکرد نظام برای مقابله با پشت پرده فساد محسوب می شود، دو تن از پاسداران قدیمی بابل که یکی چند دهه قبل در واحد اطلاعات کار می کرد و دیگری در گروه ضربت سپاه در سالهای نخست انقلاب وظیفه برخورد با گروهک های مسلح را داشت در تماسی پس از دیدن تصویر فرد معروف بازداشت شده، تأکید کردند که وی را می شناسند و در سال های اول انقلاب جزو دستگیر شده های آنها بوده است. حتی یکی از این عزیزان گفت که او آن زمان مسئول کتابخانه گروهک (احتمالا منظورش همان انتشارات است) بوده است.

این که آمد نیوز از کجا به چنین ادعایی رسید، بماند.

این که بعضی نهادها تمام هم و غم خود را بر کنترل نیروهای انقلابی منتقد متمرکز ساخته و مراقبند که یک وقت این افراد به جایی نرسند، بماند.

اما پیشنهاد می کنم یک بار تصاویر مجموعه مسئولان ذی نفوذ در نهادها برای عموم مردم منتشر شده تا شاید لااقل با همت مردم باز هم رد پایی از بعضی نفوذی ها در درون نظام شناسایی شود!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر هدف، حمایت از ورزش است!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۹ ب.ظ

 

علی اکبر یوسفی پهلوان بابلی اخیرا در مسابقات جهانی کشتی فرنگی تایلند مدال طلا را به خود اختصاص داده است.

امیدوارم همانطور که بعضی حضرات بابت تیم فوتبال خونه به خونه - که در حال حاضر بعضی مالکان قبلی آن مشتری دادگستری هستند- خودشان را به آب و آتش می زدند و حتی به خاطر برد در یک بازی معمولی دسته اول مثلا در مقابل گل گهر سیرجان هم پیام تبریک صادر کرده و هر از گاه قربان صدقه تیم می رفتند در قبال کسب چنین افتخاراتی هم از خود واکنشی نشان دهند که متوجه شویم انگیزه شان از حمایت یک تیم با مالک پولدار، کاملاً ورزشی بوده است!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حالا چرا زندان؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ق.ظ

See the source image

 

حجت الاسلام مسعود شفیعی کیا از روحانیون جوان انقلابی و رزمنده دفاع مقدس در حوزه علمیه قم است. او که ید طولایی در نویسندگی به خصوص در فضای مجازی دارد اخیرا در دادگاه ویژه روحانیت به زندان محکوم شده است.

من هم بعضی از یادداشت های ایشان را تند و غیر قابل توجیه می دانم.

اما

جای نیروی انقلابی در زندان نیست، دکتر عباسی باشد یا سعید قاسمی یا مسعود شفیعی کیا و .... در دایره گفتمان انقلاب لااقل تحمل دیدگاه مخالف را داشته باشیم. به نظرم خوب است نهادهای قضایی در مواجهه با کسانی که نهایت جرمشان در محدوده فکر و قلم و اندیشه است در صورت محکومیت از مجازات های جایگزین استفاده کنند. شاید برای دوستان قاضی ما دیگر زندان و بازداشت و مأمور و بگیر و ببند به یک امر عادی و طبیعی تبدیل شده باشد اما برای مردم به خصوص قشر صاحب فضل و هنر، برخوردی شکننده محسوب شده و تبعات آن دامنگیر نظام خواهد شد. در این جور مسائل اگر قدرت تحمل منتقد را نداریم لااقل با تدبیر برخورد کنیم.

از دوستان اطلاعات سپاه قم هم انتظاری بیش از این داشتم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به: نهادهای امنیتی قم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۹ ب.ظ

نهادهای امنیتی روی فرید مدرسی تمرکز بیشتری داشته و مراقب نقشی که او در پایتخت مکتب تشیع و در بدنه روحانیت و مراجع بازی می کند، باشند.

ماجرای اخیر ایجاد دودستگی بین شخصیت های برجسته فقط یک نمونه است. جالب است به رغم هشدارهای مکرر بعضی دلسوزان در ماه های گذشته، همچنان شاهد حضور و تردد فتنه انگیز این عنصر نفوذی اصلاحات در بعضی دفاتر و موسسات و بنیادهای پرهزینه حوزوی به بهانه فعالیت رسانه ای هستیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هیچ نهادی تابو نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۴ ب.ظ

این روزها نامه و سخنانی از علیرضا زاکانی در سطح رسانه ها نقل می شود که حکایت از دست داشتن چند نفر از مسئولان ارشد وزارت اطلاعات در بعضی مفاسد اقتصادی دارد.

وزارت اطلاعات یا هر نهاد دیگری تابو نیست و ممکن است بعضی عناصر آن گمراه و فاسد باشند. این مسأله اتفاق عجیبی نیست و باید با فساد در هر نقطه ای مقابله کرد.

اما

طلبه عدالتخواه سیرجانی را یادتان هست؟ حجت الاسلام علی رضا جهانشاهی که گاه تحصن هایش در اعتراض به بعضی مفاسد باعث خشم مسئولان می شد و از دستگیری و زندان بدون محاکمه تا تخریب رسانه ای و روانی بر ضد او واکنش نشان دادند؟ و البته آقا برایش پیغام فرستاد: شکرالله مساعیکم.

می دانید ماجرای ایشان از کجا شروع شد؟

او مثل علیرضا زاکانی چیزی را در بوق و کرنا نکرد. نامه ای نوشت در خصوص زمین خواری اداره اطلاعات و تنها به دومجموعه نظارتی ارسال کرد. فارغ از این که ادعای او درست بود یا غلط، این نامه جنبه عمومی نداشت و به صورت محرمانه در اختیار متولیان امر قرار گرفت؛ اما وزارت اطلاعات مطلع شد و از طریق دادگاه ویژه روحانیت، این طلبه بسیجی را به زندان انداخت. از آن پس بود که طلبه سیرجانی در مقابل که ظلمی که دیده بود سکوت نکرد و به پیاده روی های عدالتخواهانه مبادرت ورزید و تا مدت ها تیتر اول اخبار بسیاری از رسانه های داخلی قرار گرفت.

این همه هزینه از سوی وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه و نیروی انتظامی با بگیر و ببند او و دوستانش بارها بر گرده نظام تحمیل شد فقط به خاطر اینکه تحمل منتقد وجود نداشت. شاید هم به خاطر این که دیوار طلاب و جوانان حزب الله کوتاه است و ...

امروز همه جا صحبت از ادعای زاکانی درباره بعضی مقامات اطلاعاتی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

غوغای غدیر در بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۷ ب.ظ

بعضی حرف ها را باید مختصر و مفید گفت:

"خداقوت بروبچه های بسیجی و هیأتی شهر که این روزها عطر بیعت غدیر را در کوچه پس کوچه های دیار مومنان افشاندید."

به فاصله چهارصد کیلومتر از موطن خود، پژواک شکوه جشن غدیر بابل را با گوش جان شنیدم. این روزها کسی نیست که از شهر من تماسی بگیرد و با ربط و بی ربط اشاره ای به گستره فراگیر جشن غدیر نداشته باشد.

شهرداری بابل در ویژه برنامه های زنجیره ای بیعت تا بهشت، ده شب جشن و نشاط را در قالبی شاد و موجّه به محله های دور و نزدیک شهر کشاند.

دسته مشترک شادی هیئات یا فاطمةالزهرا و ام المصائب و اطعام دهی بزرگ غدیر که با همت ستاد اربعین حسینی و حمایت امام جمعه بابل از آستانه امامزاده قاسم تا محله های محروم حومه و حتی برادران اهل تسنن و سیل زده آق قلا را بر سر خوان کرامت مولا میهمان ساخت، کاروان ها و برنامه های شاد و پربار این ایام در روستاها و بخش های مختلف شهرستان جلوه ای دیگر از تأثیر محوریت و حضور مردم در میدان داری مراسم مذهبی و انقلابی است.

اجر همه خادمان حریم اهل بیت و پیام آوران غدیر با مولا علی علیه السلام.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من سکوت می کنم اما شما قضاوت کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۴۳ ب.ظ

در فضای مجازی خبری مبنی بر اجرای حکم شلاق دو تن از اعضای سابق شورای شهر بابل در محل ساختمان این شورا طی روزهای اخیر منتشر شده است. باید دید فلسفه صدور این حکم چه بوده و چرا قاضی، اجرای حکم شلاق را به جای زندان یا دادگستری به ساختمان شورای شهر موکول کرده است؟ اگر قرار باشد با اخراج خبرنگاران و خلوت سازی ساختمان شورا این حکم در چهارچوبی مخفی و دور از اطلاع عموم اجرا شود دلیلی برای تعیین محل اجرای آن وجود نداشت و قاضی می توانست در همان دایره اجرای احکام دادگستری به اعمال قانون بسنده نماید.

در فضای مجازی خبری مبنی بر حضور دو عنصر سلب صلاحیت شده شورای شهر امیرکلا در یکی از جلسات اخیر این شورا منتشر شده است. در صورت صحت این خبر که تا کنون از سوی مراجع ذی ربط تکذیب نشده باید از دستگاه قضا بابت مماشات در حفظ حرمت قانون و تضعیف و تحقیر احکام قضایی توسط اعضای شورا گلایه نمود.

در حالی که عضویت بعضی از اعضای شورای شهر بهشهر به دلیل تصویب حقوق غیرمتعارف از سوی دادستان این شهر به حالت تعلیق درآمده یا عضوی از اعضای شورای نسیم شهر به احتمال جعل مدرک تحصیلی معلق شده است، یک عضو شورای شهر بابل که به جرم ارتکاب فساد اخلاقی در دادگاه تجدید نظر نیز محکوم شد و رسوایی ناشی از آن در سطح جهانی حیثیت دارالمومنین را بر باد داد همچنان به فعالیت در شورا ادامه داده و خط و مشی فرهنگی غیرانقلابی خود را دنبال می نماید. این تعارض زمانی پررنگ تر جلوه می کند که یک شهروند عادی برای اخذ مجوز اشتغال ولو در حد آبدارچی و راننده و ... باید گواهی عدم سوءپیشینه ولو در حد نگاه چپ به نوامیس مردم را از مراجع قانونی دریافت نماید!

متأسفانه تعلل و اهمال در برخورد با بعضی هنجارشکنی های اجتماعی چه در سطح خیابان ها و تفرجگاه ها و چه در سطح فضای مجازی همچنان منجر به گستاخی عناصر خودباخته فرهنگی می گردد؛ اما مدتی است که بخشی از توان دستگاه قضا و نیروی انتظامی معطوف به کشف نام منتشر کنندگان تصاویر مربوط به افتضاح اخلاقی سد لفور و حتی ورود به حریم خصوصی مظنونین آن گردیده است.

بعضی دوستان خوب و عزیز دستگاه قضا نیز در تماس با راقم این سطور تذکر داده اند که نباید به گونه ای نوشت که مردم خدای ناکرده احساس کنند دستگاه قضا در جلب اعتماد متدینین و دلسوزان ارزشی جامعه کوتاهی می ورزد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به دست مخزن الاسرار!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۷ ب.ظ

حاج صادق لاریجانی تهدید و تأکید کرده است که سینه اش مخزن اسراری است از کلاهبرداری ها و رانت خواری ها و مفاسد بعضی آقازاده ها و وابستگان مقامات و ...

اتفاقا سینه ما هم مالامال است از بعضی مفاسد و رانت ها و تبعیض ها و ...

تا اینجای قضیه با هم مساوی هستیم.

اما یک فرقی بین ما و این مقام محترمی که دارد ژست شبه اپوزیسیونی می گیرد وجود دارد و آن هم تصدی ده ساله او بر اریکه قاضی القضاتی کشور است.

برادر من! از این همه فساد خبر داشتی و کاری نکردی؟ نقش شما در نظام صرف صندوقچه اسرار بودن تعریف شده بود؟ این کارهای آقای رییسی را شما بلد نبودی؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عکاس سد لفور چگونه لو رفت؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۲ ب.ظ

کسی که از فساد علنی در تفرجگاه سد لفور عکس تهیه کرده بود آنها را جهت پیگیری به آی دی پسر یکی از ائمه جمعه شمال کشور ارسال نمود. این آقازاده که ید طولایی در دستچین نمودن اخبار مجازی و ارائه هدفمند آن به ابوی محترم در راستای رویکرد داماد قدرت طلبشان داراست نام این عکاس را که هدفش مقابله با فساد بود، در اختیار نیروی انتظامی قرار داد. 

در حال حاضر کلیه وسایل ارتباطی جوان عکاس توسط دستگاه قضایی ضبط شده است. در حالی دستگاه قضا به بهانه تعقیب انتشار دهندگان عکسهای مذکور به احضار بعضی خبرنگاران بسیجی و ضبط رایانه و تلفن همراهشان اقدام نموده که همان آقازاده حاشیه ساز در اقدامی عجیب و مشکوک با دیلیت اکانت در فضای تلگرام، سعی در محو آثار ارتباط مجازی خود دارد! باید دید آیا دستگاه قضا در این خصوص هم سراغ یقه سفیدها خواهد رفت یا نه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهدای غریب (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۵۵ ب.ظ

در میان شهدای غریب اسارت، سه شهید هستند که از ویژگی‌ خاصی برخوردارند. یکی از آنها شهید محمدجواد تندگویان، وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران است. دو تن دیگر شهدایی هستند که پیکرهایشان پس از سال‌ها، سالم به وطن بازگشت و سندی شد برای اثبات حقانیت شهدای مظلوم دفاع مقدس. شرح مظلومیت این شهدا، خود به کتابی بزرگ و ماندگار نیاز دارد.

 

 

شهید محمدجواد تندگویان

محمدجواد تندگویان 26 خرداد 1329 در محله خانی‌آباد جنوب تهران به دنیا آمد. از نوجوانی در مبارزات انقلاب اسلامی مشارکت داشت. همین مسأله باعث شد تا با وجود اینکه امتیاز لازم را برای اعزام به خارج به عنوان سهمیه بانک ملی به دست آورده بود از اعزام به خارج از کشور برای ادامه تحصیل، کنار گذاشته شد. در سال 1354 به تحصیل در دانشکده نفت در آبادان مشغول شد. شهید رجایی با توجه به سوابق انقلابی مهندس تندگویان، او را برای تصدی وزارت نفت برگزید. در روزهای آغازین تهاجم دشمن، شهید تندگویان که به قصد تشویق و تقدیر کارکنان شجاع تأسیسات نفتی از یک راه فرعی عازم آبادان بود، مورد تهاجم مزدوران صدام قرار گرفت و به اسارت دشمن درآمد.

تلاش‌های بین‌المللی جمهوری اسلامی برای آزادی این گروگان جنگی، راه به جایی نبرد و اطلاعی از سرنوشت ایشان به دست نیامد. بعد از مدتی دولت عراق مدعی شد وزیر نفت ایران خودکشی کرده است! این مسئله به هیچ وجه قابل قوبل نبود. شهید تندگویان انسانی مقاوم و متعهد بود که زندان و شکنجه‌های ساواک را تجربه کرده بود. با پیگیری‌های فراوان دولت جمهوری اسلامی، در آذرماه 1370 بالاخره مسئولان دولت عراق بعد از مدت‌ها کارشکنی، قبر این شهید در قبرستان الکرخ واقع در 60 کیلومتری جاده بغداد ـ رومادی را نشان دادند.

بررسی‌های متعدد پزشکی قانونی بر روی پیکر این شهید نشان داد هنگام شهادت، دست‌ها و پاهای وی بسته بود. بر اثر فشار به ناحیه قفسه صدری، دنده‌های دهم راست و هفتم چپ ایشان شکسته بود. آثار طناب باعث شکستگی استخوان لامی و خون‌مردگی در ناحیه حلق و حنجره شده بود. پیکر شهید تندگویان در تاریخ 25 آذر در عتبات عالیات نجف، کربلا و کاظمین با حضور اعضای هیأت اعزامی و کاردار سفارت ایران و خانواده‌شان با احترام طواف داده شد و از مرز خسروی به خاک جمهوری اسلامی منتقل گردید.[1]

پدر شهید درباره آخرین تماس با فرزندش می‌گوید: یک ساعت قبل از آخرین سفرش، به مغازه من تلفن کرد و گفت: پدر من دارم به جنوب می‌روم، می‌خواستم خداحافظی کنم. گفتم: مواظب خودت باش. خندید و گفت: به من حسودی می‌کنی پدر؟ پرسیدم: حسودی؟! از چه بابت؟ گفت: برای اینکه ممکن است شهید بشوم! در پایان صحبت خود، مبلغی را نام برد که بابت خمس و زکات بدهکار است.[2]

مادر شهید نیز در بیان خاطره‌ای در خصوص روحیات آن شهید می‌گوید: هرگاه در منزل کاری نداشت، از نوارهای قرآن که در خانه داشتیم، استفاده می‌کرد. من ندیدم که وقتش را به بطالت طی کند. همیشه می‌گفت: اگر امروزم با دیروزم یکی باشد، از غصه دق می‌کنم. صفت سخاوت در او به قدری برجسته بود که صفات دیگرش را تحت‌الشعاع قرار داده بود. به طوری که مادرم (مادربزرگ جواد) می‌گفت: جواد باعث خدابیامرزی من است.[3]

 

 

شهید محمدرضا شفیعی

محمدرضا شفیعی اهل قم بود. اولین‌بار با دستکاری شناسنامه‌اش در سن 14 سالگی به جبهه رفت. آخرین بار که به جبهه رفت، نوزده سال داشت. از نیروهای واحد تخریب لشکر علی‌بن‌ابی‌طالب(علیهما‌السلام) بود. در عملیات کربلای چهار به دشت مجروح شد و دیگر خبری از او به دست نیامد. خانواده‌اش سال‌های چشم‌انتظار ماند. آزادگان به میهن بازگشتند اما باز هم خبری از او نشد. یکی از آزادگان گفته بود: ما دیدیم محمدرضا اسیر شد. ناله‌ها و گریه‌های خانواده بیشتر شده بود. همه آرزو داشتند خبری از گمشده‌شان به دست آورند. سال 1380 عراق و ایران برای تبادل اجساد توافق کردند. مرداد 81 خبر بازگشت پیکر محمدرضا اعلام شد. خبر عجیبی بود. پیکر محمدرضا بعد از 16 سال سالم است.

گفته می‌شود او در هنگام اسارت مجروح شده بود. عراقی‌ها یازده روز او را به همان وضع نگه داشتند. بعد از او خواستند تا به امام توهین کند. او هم فریاد زد: مرگ بر صدام. بعثی‌ها آن‌قدر او را زدند تا به شهادت رسید. بعد از 16 سال که پیکر او را از زمین خارج کردند، بدنش سالم بود! بعثی‌ها سه ماه پیکر او را زیر آفتاب انداختند تا پوسیده شود. آهک و دیگر مواد فاسدکننده بر بدنش ریختند؛ اما بدنشان همچنان سالم مانده بود! فرمانده عراقی که پیکر او را تحویل می‌داد، گریه می‌کرد و می‌گفت: خدا از سر تقصیرات ما بگذرد!

وقتی محمدرضا شفیعی را در گلزار شهیدا علی‌بن‌جعفر(علیهما‌السلام) قم، به خاک می‌سپردند، حاج حسین کاجی از دوستان همرزم او می‌گفت: نماز شب این شهید ترک نمی‌شد. غسل جمعه را انجام می‌داد. وقتی برای امام حسین(علیه‌السلام) گریه می‌کرد، قطرات اشک را به صورت و سینه و محاسنش می‌مالید... .[4]

 

 

شهید هداوند میرزایی

حسن هداوند میرزایی در سال 1337 در یکی از روستاهای ورامین دیده به جهان گشود. او در مقطع دبیرستان به ارتش پیوست و از نیروهای کماندویی گردید. به دلیل عدم همراهی با ارتش شاه در سرکوب ملت، بارها مورد مؤاخذه و برخورد مسئولان نظامی قرار گرفت. با پیروزی انقلاب در کردستان، حماسه‌های بزرگی خلق کرد، به گونه‌ای که نیروهای کومله، برای سرش 150 هزار تومان جایزه تعیین کردند.

در دوم خرداد 1361 یک روز پیش از آزادسازی خرمشهر در حالی که فرماندهی گروهانی را بر عهده داشت، به اسارت دشمن درآمد. در طول اسارت، با صدایی خوش به مداحی و روضه‌خوانی می‌پرداخت و شور و حالی معنوی در بین اسرا ایجاد می‌کرد. او هیچ‌گاه حاضر به همکاری با دشمن نشد، از این‌رو زندانبانان بعثی، کینه‌ای عجیب از این ارتشی انقلابی به دل داشتند.[5]

سرهنگ مجتبی جعفری، درباره شهادت این آزاده سرافراز می‌گوید: یک شب مانده بود به آزادی اسرای اردوگاه 19 که زندانبان عراقی، بیست نفر از بچه‌ها را با خودش برد. ساعاتی بعد نوزده نفرشان برگشتند به غیر از حسن هداوند میرزایی. سراغش را گرفتیم. عراقی‌ها مدعی شدند که مرده است! صبح بچه‌ها را به صف کردند و تهدید کردند که اگر امضا ندهید حسن با مرگ طبیعی از دنیا رفته، مانع آزادی‌تان می‌شویم. در نهایت اسرا برای آنکه کسی با مشکلی مواجه نشود، به ناچار این نامه را امضا کردند. سرهنگ عراقی، عکسی هم از جنازه حسن گرفت و داد دست بچه‌ها تا همه از مرگ او مطمئن شوند. آن بعثی خبیث می‌گفت: حسن سال‌ها ما را عذاب داد! و ما در اردوگاه از دست او سختی کشیدیم. دلم نمی‌آمد او به این راحتی برود و به خانواده‌اش برسد.

اسرا که به کشور برگشتند، موضوع را به مسئولان اطلاع دادند. سال 1381 موقع تبادل جنازه‌ها، جنازه حسن سالم بود، طوری که برخی گمان کردند او به تازگی شهید شده است. آن عکس فرمانده عراقی ثابت کرد که این پیکر با گذشت دوازده سال، همچنان سالم مانده تا سندی برای رسوایی دشمنان اسلام باشد. بدن مطهر شهید، خود گویای شکنجه‌هایی بود که در راه حمایت از آرمان‌های اسلام ناب محمدی (صل‌الله علیه و آله) تحمل کرده بود.[6]

 

 

 


[1]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو.

[2]. سایت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام.

[3]. همان.

[4]. آرشیو بنیاد حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان قم.

[5]. آرشیو کنگره شهدای ورامین.

[6]. نشریه خُم، شماره 1، ص24، امیر مهریزدان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبانی طبری و برخی از چهره های امنیتی‌ در یکی از بزرگترین مفاسد اقتصادی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۱ ب.ظ

جناب آیه الله رئیسی
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام وتحیات


احتراماً بنابر ضرورت حیاتی مبارزه با مفاسد اقتصادی در نظام اسلامی و اقدامات انقلابی و قابل تقدیر جنابعالی در مواجهه با فساد و مفسدان اقتصادی کشور  که بحمدلله مایه امید ملت رشید ایران شده است موارد زیر تقدیم می شود تا ضمن سرعت بخشیدن به حرکت بسیار خوب قوه قضائیه، نتایج عملی این جهاد مبارک بیشتر آشکار شود.

الف) پرونده مربوط به شرکت بازرگانی پتروشیمی که در شعبه سوم دادگاه ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی توسط قاضی پاکدست، فهیم و شجاع آقای مسعودی مقام در حال رسیدگی به اخلال شش میلیارد و ششصد میلیون یورویی است نیازمند توجه به سایر فسادهای صورت گرفته از جمله:

۱/الف) عدم درج نکات بسیار مهم و ابعاد پنهان مانده در کیفرخواست تنظیمی ارایه شده به دادگاه محترم ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی دادگاه انقلاب وجود دارد که برخی از موارد آن عبارت است از:

 نحوه واگذاری این مجموعه ارزشمند به قیمت بسیار پائین صد و یک میلیارد تومان اقساطی، در حالی که قیمت آن حداقل بیش از هزار میلیارد تومان باعنایت به محاسبه حداقلی جایگاه ویژه این شرکت بعنوان تنها صادر کننده مواد پتروشیمی ایران ، ارزش برند و ممتاز بودن آن در سطح جهانی، ارزش دارایی های شرکت در داخل(شرکت حمل و نقل پتروشیمی و شرکت اسپیک با دارایی های فراوان، دفتر مرکزی در میدان ونک و انبار سه هکتاری شادآباد در تهران) و خارج ایران(دفاتر لندن، آلمان، سنگاپور، دبی، ترکیه، شانکای و پکن چین، کره، هند، ) و نهایتاً قراردادهای منعقده این شرکت فوق العاده استراتژیک و پرسود به همراه مواد پتروشیمی تحویلی از قبل موجود در انبار آن قبل از واگذاری، حکایت از فساد گسترده در واگذاری این مجموعه ارزشمند دارد.

رسیدگی به تعهدات این شرکت برابر ده سال تفاهم نامه صورت گرفته ضروریست، بخصوص مغایرت های حدود یک میلیارد و صد میلیون دلاری(ارز ۳۰۰۰ تومانی با محاسبه ریالی ارز دولتی ۱۱۲۶ تومانی در سال های ۹۱ و ۹۲ ) این شرکت خلاف قرارداد منعقده با تولید کنندگان پتروشیمی عدم پرداخت صورتجلسه میزان بدهی های شرکت بازرگانی پتروشیمی به هلدینگ خلیج فارس در سال ۱۳۹۴ که به امضاء طرفین رسیده و اکنون با تاخیر دیرکرد آن برابر قراردادهای منعقده یک میلیارد و پانصد میلیون دلار می باشد که شرکت بازرگانی پتروشیمی متعهد بر پرداخت آن بوده که از این کار سرباز زده است.

 بازپرداخت بخشی از طلب پتروشیمی خلیج فارس به میزان پانصد میلیون یورو برای پنجاه درصد شرکت پترول با محاسبه نادرست قیمت این شرکت با تبانی آقایان جلیل سبحانی، شریفی نیک نفس، عباس صمیمی، علی نقی خاموشی و علیرضا اعلایی رحمانی (این شرکت با مبلغ ده میلیارد تومان تاسیس شده و با تاسیس شرکت های کاغذی ابتدا صد میلیارد تومان ارزش گزاری شده و سپس با قیمت هزار میلیارد تومان- یک میلیارد دلار بنا بر قیمت وقت – محاسبه و پنجاه درصد آن را به پتروشیمی خلیج فارس بابت بدهی داده شده است ) انجام شده که در آن بیت المال ضایع شده است.

۲/الف) عوامل اصلی و کلیدی این پرونده با تبانی و اعمال نفوذ آقایان طبری و جلیل سبحانی از کیفر خواست تنظیمی در شعبه سوم دادگاه انقلاب از قلم افتاده است که بی شک بازپرس تنظیم کننده این کیفر خواست  باید پاسخگو باشد.
 
 عوامل دیگر و موثرین اصلی عبارتند از آقایان علی نقی خاموشی بعنوان سهامدار و رئیس هیات مدیره شرکت سرمایه گزاری ایران بعنوان خریدار شرکت بازرگانی پتروشیمی، جلیل سبحانی بعنوان مدیرعامل شرکت اسپیک از شرکت های اقمار آن که بیشترین تبانی و فساد را مرتکب شده است و نهایتا آقای مهدی شریفی نیک نفس که معاونت مالی و اقتصادی این شرکت را در زمان وقوع جرایم متعدد داشته و الان از شش سال پیش مدیرعامل شرکت بازرگانی پتروشیمی شده اند که با تبانی و تنظیم هدفدار کیفر خواست اسمی از آنان در پرونده مطروحه در شعبه سوم دادگاه ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی نیست.

پرونده قطور و بسیار مهم دیگر این شرکت که دارای اتهامات و تخلفات بسیار زیادی است که عوامل آن از جمله سه نفر ذکر شده در بالا در آن نقش آفرین هستند و از طریق شکایت شکات و گزارشات رسمی و همچنین گزارشات مردمی ارسالی از دفتر مراجعات مردمی مقام معظم رهبری با اعمال نفوذ آقایان اکبر طبری و جلیل سبحانی مسکوت گذاشته شده است که این فساد و اعمال نفوذ با ایستادگی تمام بازپرس متدین و انقلابی شعبه شش دادسرای امنیت(شعبه شهید مقدسی) و معاون محترم شجاع و امانتدار دادستان و سرپرست دادسرای امنیت مواجه شده و اینک این پرونده نیازمند دستور رسیدگی قاطع و ویژه جنابعالی دارد.

علی رغم فداکاری سربازان گمنام امام زمان (عج) در وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که اقتدار نظام اسلامی را به رخ مستکبران و سیستم های امنیتی مرتبط با آنان می کشانند، در راستای آسیب شناسی موجود مدیرکل وقت انرژی وزارت اطلاعات آقای ” الف” و رئیس اداره و متولی صنایع پتروشیمی این وزارتخانه آقای” م ” حمایت های گسترده ای از آقایان جلیل سبحانی و مهدی شریفی نیک نفس نموده و با حمایت های مغرضانه رسیدگی به این پرونده ها را مختل نموده اند، در این خصوص این دو نفر حضوراً حمایت های جدی خویش را به بنده منعکس کرده و با مطلعین و معترضین به این فساد بزرگ هم برخورد نموده اند. ضمناً آقای محمد حسین شیرعلی یکی از متهمین اصلی پرونده فساد کلان اقتصادی شرکت بازرگانی پتروشیمی در زمان وقوع جرم از مدیران وزارت اطلاعات بوده  با سوءاستفاده از جایگاه خویش از برخی از مفسدان حمایت نموده و با تبانی با آنها خود نیز آلوده به فساد بوده و اینک از کشور متواری شده است. همچنین برخی از کارشناسان و ضابطان این پرونده که به انحاء مختلف از سازمان ها و نهادهای مربوطه منفک شده اند اینک با حقوق های بالا در شرکت های بازرگانی پتروشیمی، تخت جمشید و دیگر شرکت های اقماری مشغول به کار شده اند که این امر بیانگر تبانی و مهندسی پرونده و اطاله دادرسی پنج ساله این تخلفات بوده اند.

 دادستانی سابق تهران متاسفانه تحت تاثیر آقای طبری به وظایف قانونی خویش عمل نکرده و پرونده مهم اخلال اقتصادی را علی رغم درخواست حضرت آیه الله لاریجانی از مقام معظم رهبری و مجوز ایشان برای رسیدگی خاص به پرونده فساد اقتصادی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۰ می بایست بطور ویژه رسیدگی نماید را در آبان ماه سال ۱۳۹۷ و سه ماه بعد از حکم ویژه رهبری معظم و برخلاف این حکم برای رسیدگی با امضای معاون دادستان وقت تهران به شعبه یک کیفری استان فرستاده است که با اعتراض دستگاه های نظارتی، در دی ماه همان سال به دادگاه ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی – در زمان ریاست قبلی قوه قضائیه – ارسال شده است.

۳/الف) سایر تخلفات عدیده این شرکت از جمله:
 تشکیل گروهی امنیتی از بازنشستگان یکی از دستگاه های امنیتی و تغییر ساختار شرکت و تعدیل نیروهای متخصص و کاردان این شرکت(۵۹ نفر رسمی – با پرداخت حقوق ماهیانه آنها – و ۲۷ نفر قراردادی به بهانه تعدیل جمعاً ۸۶ نفر، با پرداخت پاداشت های نجومی از یک صد میلیون تومان تا یک میلیارد تومان به هر فرد) برای تخلیه نیروهای کاردان شرکت و زمینه اعلام برشکستگی شرکت بازرگانی برای عدم پرداخت بدهی های این شرکت و حقوق بیت المال صورت پذیرفته در حالی که بعداً تعدادی از افراد شبکه خویش را تحت عناوین مختلف جذب نموده اند.

مسئولان شرکت بازرگانی پتروشیمی در خارج کشور برخی محصولات پتروشیمی که سرمایه ملی می باشند را با مهندسی و تبانی به شرکت های خارجی متعلق به برخی مدیران و سهامداران شرکت سرمایه گزاری ایران تحویل داده و در یک فرآیند شکایت صوری و پرونده سازی اقدام به فریب دستگاه های نظارتی می نمایند. بطور نمونه در یک فقره ۶۶ میلیون یورو توسط شرکت آلپاین متعلق به آقای علایی رحمانی جنس دریافت شده و سپس شرکت مذکور به نام افراد خارجی شده و از انجام تعهدات سرباز زده است.

ارتباط و همکاری با متهم اصلی متواری شده پرونده کلاسه ۹۹۸۲۱۲۶۴۰۰۰۰۴در شعبه ۶۸ دادگاه تجدید نظر مجتمع امور اقتصادی تهران معروف به پرونده آهنیها یا آبدار به نام آقای احمد طاهری نسب که بر اساس پرونده کلاسه ۸۸۰۰۹۵/۱۱۹۲/۸۸  دادنامه ۲ مورخ ۱۳۸۸/۱/۲۸  به میزان ۱۰۲ میلیون دلار در سال ۱۳۸۳ با جعل اسناد و ارایه مدارک صوری  از بانک های مرکزی، ملی، سپه، کشاورزی، تجارت و صادرات کلاهبرداری نموده و از ۱۳۸۳/۸/۲۶ از کشور متواری شده و اینک در دبی وکیل و نماینده شرکت بازرگانی پتروشیمی دبی شده است.

واگزاری محموله های پتروشیمی به افراد صوری در توافق مفسدانه درون شبکه ای در شرکت بازرگانی پتروشیمی که مصداقی از آن را در واگزاری محموله هفتاد میلیون درهمی به افراد درون شبکه ای شرکت و دریافت تضمین هفتاد میلیون درهم(هفتاد میلیارد تومانی برابر قیمت وقت درهم) از نگهبان ساختمانی به نام آقای ” ح ر ” تحت عنوان جعلی یکی از صرافان معتبر تهران انجام شده که این فساد در زمان مدیرعاملی آقای شریفی نیک نفس انجام پذیرفته است.

۴/الف) آقای جلیل سبحانی در دادسراهای پولی بانکی، کارکنان دولت و … پرونده های متعدد دیگری نیز دارد که با تبانی آقای طبری رسیدگی نشده که نیاز به اعاده رسیدگی دارد و نقطه مهم و بسیار حائز اهمیت دیگر نفوذ ایشان در دستگاه های امنیتی، نظارتی و قضایی کشور علی رغم داشتن اقامت و گرین کارت برای خود و خانواده اش در کشورهای غربی است که نیازمند رسیدگی اساسی می باشد.

ب) اخیراً دستگاه قضایی اقدام به بازداشت آقای سید حسن میرکاظمی بابت تخلفات متعدد بانکی نموده است، از آنجایی که ایشان نیز از ارتباط وثیقی با آقای طبری برخوردار بوده اند تنها در یک پرونده با بهره برداری از تسهیلات بانک صادرات استان گلستان و با ارایه اسناد جعلی مبالغ کلانی را کلاهبرداری نموده که بنا بر بررسی نهایی اسناد موجود، قریب هزارو پانصد میلیارد تومان در این مورد بدهکار به بانک صادرات استان گلستان می باشد که متاسفانه سال ها پرونده مذکور در دستگاه قضایی رسیدگی نشده و بعد از اعمال نفوذ آقای طبری و رسیدگی خلاف واقع در کمال ناباوری رای به نفع آقای میرکاظمی داده اند که خوشبختانه این تبانی مورد اعتراض مسئول عزیز مدیریت شعب این بانک در استان گلستان و ارشد حقوقی فداکار و انقلابی این بانک قرار گرفته است. این موضوع نیازمند دستور اکید جنابعالی برای برخورد با خاطیان و مفسدین این پرونده بعنوان یکی از پرونده های آقای میرکاظمی و رسیدگی به سایر پرونده های فسادآلود ایشان دارد.

در خاتمه امیدوارم ده ها هزار میلیارد تومان فساد صورت گرفته در پرونده های فوق الذکر به بیت المال برگشته و خرج نیازمندان از مردم عزیز کشورمان شود، علاوه بر اینکه بسیار خشنودم که وجود مبارک جنابعالی در قوه قضائیه و مسیر پربرکت آغاز شده منشاء تحولی بزرگ در ریشه کنی فساد در نظام اسلامی شده است تا خواسته بحق رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و مردم عزیز ایران محقق شود. بی شک به تعبیر زیبای خلف صالح بنیانگزار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) با برخورد جنابعالی با فساد، صداها و سپس نعره های مفسدین، آلودگان و یا غافلان بلند خواهد شد که به لطف الهی، مدد اهل بیت(علیهم السلام) و حمایت های رهبری معظم و مردم بی اثر خواهد شد. ضمن آرزوی موفقیت مجدد برای جنابعالی ان شاءالله اسناد موارد فوق را تقدیم حضرتعالی خواهم نمود.

با تجدید احترام
علیرضا زاکانی
۱۳۹۸/۵/۲۷

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهدای غریب (1)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۸ ب.ظ

همه شهدای دفاع مقدس، غریب و مظلوم هستند. اما شاید یکی از غریبانه‌ترین جلوه‌های شهادت را باید در میان شهدایی سراغ گرفت که در بند دشمن بوده و به رغم توانایی دشمن برای حفظ جان آنها، از حداقل حقوق یک انسان اسیر محروم مانده و در دیار غربت به شهادت رسیده‌اند.

هم‌اکنون آمار دقیقی از تعداد اسرایی که در چنگال دشمن به شهادت رسیده‌اند در دست نیست. پیکرهای مطهر بسیاری از این شهدا نیز هنوز به خاک میهن بازنگشته است؛ این موضوع در مورد شهدای مفقودالاثر از قوت بیشتری برخوردار است. به دلیل عدم ثبت نام بسیاری از اسرای ایرانی در فهرست اسرای جنگی سازمان صلیب سرخ، از سرنوشت خیلی از شهدای مظلوم کشورمان اطلاعی در دست نیست و پیکرهای شماری از آنان هیچ‌گاه به کشور اسلامی خود بازنگشته است.

برخی از اسرای ایرانی در همان بدو اسارت، توسط دژخیمان بعثی مقابل چشم هم‌رزمان خود به شهادت رسیده یا زنده به گور می‌شدند. این اقدام، اغلب به خاطر ایجاد رُعب در سایر اسرا و یا عصبانیت افسران بعث از برخی تکاوران ارتش و پاسداران انقلاب اسلامی صورت می‌گرفت:

«ما را پیاده کردند و بردند در محوطه‌ای و کنار هم قرارمان دادند. در بین مجروحان یکی از سربازان تیپ ذوالفقار بود که آرم تکاوری روی پیراهنش بود. فقط به خاطر این‌که تکاور بود، آن‌قدر او را زدند تا شهید شد.»[1]

«برخی از برادران پاسدار را جلوی لوله تانک قرار می‌دادند و با شلیک گلوله توپ، بدن مبارکشان را تکه پاره می‌کردند.»[2]

«بچه‌هایی که در زبیدات عراق اسیر شده بودند، می‌گفتند: فصل تابستان بود و گرما بیداد می‌کرد. وقتی اسیر شدیم، عراقی‌ها اول پیراهن‌های ما را درآوردند و سپس ساعت‌ها زیر آفتاب داغ نگه داشتند. عده‌ای از برادرها بر اثر تشنگی از حال می‌رفتند، در حالی که عراقی‌ها رو به روی آنها می‌نشستند و برای زجر دادن بچه‌ها، آب قمقمه‌ها را طوری سرمی‌کشیدند که از بناگوششان بر زمین می‌ریخت. وقتی ما را به عقب آوردند، برادری که به دشت حالش وخیم شده بود، از عراقی‌ها تقاضای آب کرد. سرباز با اینکه قمقمه‌اش آب داشت به جای دادن آب، بر سر اسیر فریاد زد و قنداق تفنگ را حواله دنده‌هایش کرد. لحظاتی بعد، در حالی که اسیر سرش را روی زانوان سعید گودرزی گذاشته بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.»[3]

در داخل اردوگاه‌ها نیز برخی اسرا به دلیل جراحت و بیماری و عدم رسیدگی عراقی‌ها، شکنجه، تنبیه و... به شهادت رسیده‌اند:

«نگهداری خودکار و کاغذ و رد و بدل کردن پیام اگر لو می‌رفت، عواقب بسیار وخیمی در برداشت. خودفروختگانی که در میان اسرا بودند، یک‌بار گزارش دادند شخصی به نام فرخی خودکار و کاغذ دارد. سرباز عراقی وارد سلول شد. بدون جستجو و پرسش، فرخی را به شدت کتک زد. به طوری که چند قسمت از بدن ایشان جراحات سخت برداشت. از قضا، گزارش دروغ از آب درآمد. فرخی به سازمان صلیب سرخ شکایک کرد. دکتر عراقی ادعا کرد زخم‌ها ناچیز است و تنها به چند قرص مسکن اکتفا نمود. این عزیز آزاده سه روز درد کشید و شب چهارم به شهادت رسید.»[4]

«ماجرای آن چهار اسیر شنیدنی است! فقط اسم یکی‌شان یادم هست، علی بیات. آن سه نفر دیگر یادم نیست. آنها هیچ کاری نکرده بودند. فقط عراقی‌ها برای این‌که از دیگران زهر چشم بگیرند، قرعه شکنجه به نام آنها افتاد. سرهنگ دستور داد هر چهار نفرشان را به چند ستون بستند. هیچ‌کس نمی‌دانست با آنها چه خواهند کرد؟! ولی وقتی گازوئیل آوردند، دل همه آتش گرفت. کبریت روی پای علی بیات را خود فرمانده کشید. آن چهار نفر را مظلومانه به آتش کشیدند. بوی گوشت بود و تماشای عراقی‌ها و فریاد جگرخراش سوختگان. علی بیات که زنده ماند، تا مدت‌ها با چرخ راه می‌رفت. مدتی بعد از این واقعه نمایندگان صلیب سرخ برای بازدید اردوگاه آمدند. بچه‌ها با هر زبانی بود، ماجرای آدم‌سوزی دشمن را گزارش دادند. وقتی آنها رفتند، فقط فرمانده اردوگاه عوض شد. هیچ کار دیگری انجام نگرفت.»[5]

 


[1]. یک قفس، صد پرنده، هزار پرواز، ص21.

[2]. چون اسرای کربلا، ص57.

[3]. یادها و زخم‌ها، ص32.

[4]. خداحافظ موصل، ص81.

[5]. یادها و زخم‌ها، ص20.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاج آقا! ما رو ببخش!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۲۵ ب.ظ

یه جمله ای صادق لاریجانی روز آخر تو مراسم تودیعش گفت که هر روز صداش تو سرم می پیچه و مثل خوره می افته به جونم. معمولا مدیرا روز آخر کاریشون میان از همه حلالیت طلب میکنن.

این بنده خدا که کاری نکرده بود حلالیت بخواد.

در عوض گفت: نمی بخشم اونایی رو که این مدت پشت سر منو داداشم حرف زدن!!

نمیدونید عذاب وجدان چه دردی داره! همش تو دلم میگم خدایا! یعنی اون ما رو میبخشه؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سد لفور و خداقوت به دادگستری مازندران!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۳ ق.ظ

بی شک یکی از بزرگترین مظاهر فساد بعد از انقلاب اسلامی در مازندران، انتشار تصاویر خانواده ای محترم بود که به همراه قایق ران محترم تر از خود در فضای عمومی سد لفور با ظنّ به ستار العیوبی خدا و بالطبع غضّ نظر مخلوق، با پوششی معقول در حد تمایز انسان با حیوان ظاهر شده بودند.

دادگستری مقتدر مازندران با پیگیری های پلیس موفق و متخصص فتا پس از قلع و قمع انواع مظاهر فساد در زمینه های اجتماعی و فرهنگی و به خصوص پاکسازی فضای آلوده مجازی از تحرکات معاندین و ایجاد نظم و قانون در سواحل و تفرجگاه های استان ، مدتی است که عزم خود را در شناسایی و برخورد با منتشرکنندگان فساد کم اهمیت سد لفور متمرکز ساخته و در این راستا با تفتیش فنی و تخصصی منزل مظنونین همچنان درصدد عبرت سازی برای نیروهای ضدانقلاب و معاندی هستند که توهم فساد در جامعه را دارند.

در این راستا امروز یکی دیگر از خبرنگاران بسیجی شهر بابل به دستور دادیاری شعبه دوم ساری پس از ضبط وسایل ارتباطی به پلیس امنیت احضار شد که دیگر خبری از وی در دسترس نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسن عباسی تنها نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۵۶ ب.ظ

 

دوستان از من نرنجند! سراج و خاتم و انواع و اقسام نهادهای موازی مثلا فرهنگی را کاشته اند برای انتخابات!

مرد باید خودش وظیفه اش را تشخیص بدهد و وارد میدان شود. سر حسن عباسی و سعید قاسمی با اسپانسرهای خود معامله می کنید!

اتفاقاً امثال من چه بسا به حسن عباسی بابت بعضی مواضعش گله داشته و هیچ گاه مجیزگوی او نبوده ایم

اما 

نمی شود کتمان کرد استاد حسن عباسی یک پدیده جریان ساز در تقویت گفتمان تئوریک انقلاب اسلامی است که تقریباً مشابه دیگری نداشته است.

وزارت اطلاعات غلط کرد که حرف یک نیروی خودی را ولو ناصواب، تاب نیاورد و پایش را به دادگاه کشاند. چطور است بچه های بالا هر چه صبوری و متانت دارند پای اوباش سیاسی خرج می کنند و به انقلابی ها می رسند زور بازو نشان می دهند؟! چرا امثال آشنا و نبوی و تاجزاده و زیباکلام و صادقی و ... می توانند آزادانه به نظام اتهام بزنند و با سعه صدر حضرات سیاست باز مواجه شوند؟

یک ادعا درباره یک وزیر، حتی اگر نادرست باشد مستوجب هفت ماه زندان نیست. قاضی می توانست از مجازات های جایگزین استفاده کرده و نیروهای انقلاب را دشمن شاد نکند. قطعا اقدام قاضی هم قابل شماتت است.

حمایت از حسن عباسی و تقبیح رفتار شاکی او را بر خود لازم می دانیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ثواب این دو رکعت تقدیم به روح استپانوس!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۲۷ ب.ظ

vxqo_Û²Û°Û±Û¹Û°Û¸Û±Û±_Û±Û±Û°Û¶Û±Û¸.jpg

 

به نظر من بزرگترین جاذبه گردشگری جلفا، فرهنگ و اخلاق ستودنی مردم این شهر است؛ اما اگر بخواهیم جاذبه های توریستی این دیار را از منظر طبیعت و تاریخ مورد توجه قرار دهیم باید به کاروانسرا، حمام، پل قدیمی، یادمان شهدای مرزبان و ... اشاره کرد.

آبشار معروف به آسیاب خرابه، که در کنار ویرانه ای از یک آسیاب آبی در دل یک درّه قرار دارد بسیار زیبا و تماشایی است.

در اطراف جلفا به خصوص در مناطق کوهستانی و گاه صعب العبور آن کلیساهای متعددی قرار دارد که نشان می دهد از دیرباز این نقطه مرکزیتی برای ارامنه دارا بوده است. البته در حال حاضر تعداد مسیحیان ساکن در این منطقه چندان قابل توجه نیست. حملات عثمانی ها باعث پراکندگی ارامنه شد. شماری از ارامنه این دیار نیز در دوران صفوی به جلفای اصفهان کوچ داده شدند. عده ای به کشور ارمنستان رفتند. عده ای هم مسلمان شدند و ...

کلیسای چوپان از آثار کهن کشورمان در نزدیکی شهر جلفا محسوب می شود. البته محتوای دو سنگ نوشته ای که برای معرفی این سازه قدیمی قرار داده بودند با هم دارای تعارض بود! یکی از این نوشته ها قدمت کلیسای چوپان را مربوط به قرن سیزده و دیگری مربوط به قرن شانزده می دانست.

کلیسای سنت استپانوس معماری شورانگیز و فوق العاده ای دارد. این کلیسا ظاهرا دومین کلیسای مقدس ارامنه کشور به شمار می آید. استپانوس را اولین شهید مسیحیت می دانند که به جرم ایمان به حضرت عیسی بن مریم علیه السلام توسط یهودیان بیت المقدس سنگسار شد. ما برای همه شهدای عرصه توحید احترام قائلیم. دو رکعت نماز در کلیسا، شیرین ترین خاطره حضور در این مکان معنوی است.

 

9vmh_Û²Û°Û±Û¹Û°Û¸Û±Û³_Û°Û¹ÛµÛ·Û²Û¶.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسافر خارجی یعنی درآمد ملی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۸ ق.ظ

در قم و مشهد و شمال و تهران و ... به خصوص در یکی دو سال اخیر که ارزش پول کشورمان تنزل پیدا کرده، خیل مسافران عراقی را بارها دیده ام که راه می روند و یک بغل خرید می کنند. این که باید برای ارزش پول ملی تأسف خورد سرجای خودش.

اما باید بپذیریم این حجم ورود مسافر خارجی و پولی که در کشورمان بابت اقامت و جابجایی و خرید خرج می کنند در این وانفسای تحریم، یکی از بهترین راهکارهای رونق اقتصادی کشورمان است و دشمن هم دقیقا با شناخت از همین شاهرگ حیاتی اقتصاد ایران، دنبال تخریب و تبلیغ بر ضد مسافران عراقی است و ...

در منطقه آزاد ارس (جلفا) نیز شاهد بودم اهالی نخجوان هر روز برای ساعاتی به خاک میهن مان قدم گذاشته و حتی خریدهای روزانه شان را اینجا انجام می دهند. این مسأله هم تا جایی که باعث کمبود کالا در کشورمان نشود به نفع اقتصاد و اشتغال ایران عزیز است. اما متأسفانه یکی از مناظر آزار دهنده در جلفا وجود فروشگاه های متعددی است که محل عرضه انبوه کالاهای خارجی اعم از ترکیه و چین و روسیه و لهستان! و ... است. گاه بعضی فروشگاه ها با افتخار تابلوی اجناس ترکیه و ... را آن بالا نصب می کنند. دیگر صابون و شامپو و دستمال کاغذی و سایر اقلام بهداشتی و شوینده و ... کالای خاص و مهمی نیست که کیفیت تولید خارجی آن برتری ویژه ای نسبت به تولیدات مشابه داخلی داشته باشد.

حضور همسایگان خارجی در شهرهای مرزی کشورمان یک فرصت مغتنم اقتصادی است به شرط آن که سود حاصل از خرید آنها صرفا در حد دلالی کالاهای خارجی عاید کشورمان نشود. خوب است راهکارهای تشویقی و تبلیغی مناسبی برای ارائه کالاهای تولید داخل در شهرهای مرزی اندیشیده شده تا از این رهگذر عواید بیشتری نصیب کارگر ایرانی گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آشنای ناآشنا در جلفا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۵۸ ق.ظ

49rg_thumbnailca97caqg.jpg

 

به محض خروج از ایستگاه راه آهن جلفا و حرکت به سمت اقامتگاه، چشمم به بنر بزرگی افتاد با تصویری آشنا. خدای من! تازه یادم آمد. محسن نریمان نماینده اسبق مردم بابل در مجلس شورای اسلامی که گفته اند این اواخر مدعی بود حتی اگر کتش را هم جایی آویزان کند مردم به آن رأی می دهند و همین مسأله هم باعث شد نامزد مورد حمایتش رأی نیاورد! رئیس منطقه آزاد جلفاست. نریمان مدتی استاندار خراسان شمالی بود و مدتی هم معاون وزیر مسکن و از آن دست سیاستمدارانی است که انعطاف پذیر بوده و قادر است با همه دولت ها و گرایش ها به شرط حفظ میز همراهی کند.

چشمتان روز بد نبیند. نتوانستم جایی در جلفا با خیال آسوده پز بدهم که رئیس منطقه تان همشهری ماست. با افراد مختلفی هم صحبت شدم. بعضی ها نظام را قبول نداشتند. بعضی ها حزب اللهی بودند. بعضی طرفدار محمود بعضی طرف حسن، چپ، راست و ... اما یک حرف بین همه این جماعت مشترک بود. کسی نریمان را مدیر کارآمدی نمی دانست و ...

نمی خواهم بیشتر از این وارد این موضوع شوم اما به محسن خان نریمان پیشنهاد می کنم گاهی وقتی بگذارد و در این شهر کوچک و کم جمعیت قدم بزند و پای حرفهای مردم بنشیند. همه ما نیاز به تکامل داریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهری که قبرستان ندارد!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۰۶ ب.ظ

47oj_Û²Û°Û±Û¹Û°Û¸Û±Û°_Û±Û¹Û´Û²ÛµÛ°.jpg

 

از اهالی جلفا پرسیدم قبرستانتان کجاست؟ قبرستان نداشتند. گویا امواتشان را می برند در هادی شهر به خاک می سپردند. هادی شهر یک شهر قدیمی و چسبیده و دیوار به دیوار جلفاست.

ما مازندرانی ها هم البته یک هادی شهر در نزدیکی بابلسر داریم که نام قدیمش کله بست بود.

جلفا طلا فروشی هم ندارد. لاستیک فروشی ندارد. یک بار خیابان های اصلی شهر را پیاده گز کردم. کتابفروشی و گل فروشی هم ندیدم ولی مطمئن نیستم کتابفروشی و گل فروشی دارد یا نه. جلفا تاکسی اینترنتی ندارد. البته ماشین های مسافرکش را هر وقت که اراده کنید، می یابید.

در جلفا گدا ندیدم. با این که این شهر محل تردد مسافرینی است که دست به نقد هستند؛ اما بر خلاف اغلب شهرهای کشور مثل همین تهران لامصب که آدم تا می خواهد کاغذی از جیبش در بیاورد چند عدد دست از در و دیوار، جلویش دراز می شود، جلفا حتی یک گدا هم ندارد.

صندوق صدقه هم در این شهر کم است.

من زباله گردی در این شهر ندیدم؛ اما به گفته اهالی ظاهرا بعضی وقت ها افرادی از مناطق اطراف برای زباله گردی به جلفا می آیند.

جلفا شهری کوچک، تمیز و زیبا و منظم است. دست انداز و شکستگی آسفالت در خیابان های این شهر به سختی پیدا می شود.

این شهر ترافیک ندارد مگر در روزهای تعطیل. نسبت تبریز با جلفا مثل نسبت تهران است با مازندران. چگونه تا یک تعطیلی از راه می رسد خیلی ها از تهران گازش را می گیرند و خودشان را به مازندران می رسانند تا از سواحل زیبا و طبیعت سرسبز و هوای معتدلش بهره مند شوند و جاده ها را به پارکینگ انبوه خودروهای خود تبدیل می سازند، تبریزی ها هم تعطیلات را غنیمت شمرده و به جلفا سرازیر می شوند. انبوه فضاهای سبز و پارک های این شهر پر از مسافرانی می شود که آمده اند یکی دو روزی را در این شهر و اغلب در چادرهای مسافرتی سر کنند.

در بعضی خیابان ها و محله های تهران و مشهد و قم و شمال و جنوب، به دفعات چشمم به زباله هایی افتاد که در اطراف سطل های تعبیه شده روی زمین ولو شده است؛ اما در جلفا هرگز چنین منظره ای را شاهد نبود.

مردم این شهر زباله را روی زمین نمی اندازند. وجب به وجب خیابان های جلفا سطل زباله وجود دارد. بارها دیدم وقتی رهگذر و مسافری زباله اش را روی زمین می اندازد کسی خم می شود و با ظاهری آراسته زباله را از روی زمین بر می دارد. شرمندگی را می توان از این رفتار او در چهره آن رهگذر خاطی مشاهده کرد. برخلاف بسیاری از شهرهای مرزی جنوبی ما که مشکل دفع فاضلاب دارند جلفا یک شهر آباد با زیرساخت های اصولی است.

در سفرهای راهیان نور همواره با مشکل کمبود یا خرابی سرویس های بهداشتی در بین راه مواجه هستیم. در جلفا به فاصله هر چند صد متر، سرویس های تمیزی را برای مسافرین ساخته اند.

مردم جلفا از نظر جثه، اغلب هیکل های ورزیده و استخوان بندی درشتی دارند. اول تصور کردم شاید مثل شمال خودمان و تهران، عشق بدنسازی آنها را به این شکل در آورده؛ اما بسیاری از جوانان این شهر حتی رنگ باشگاه را هم ندیده اند.

مردم جلفا بسیار با فرهنگ و خوش برخورد هستند. بسیار به دیگران چه بشناسند و چه نشناسند احترام می گذارند. کسی در این شهر احساس غربت نمی کند. خیلی زود با آدم رفیق می شوند و شماره رد و بدل می کنند. حتی معدود افرادی هم که می خواهند چیزی را گران تر پایتان حساب کنند برخوردی زیبا و شیک دارند!

اگر برای خرید به جلفا می روید اشتباه می کنید. گرانی باعث شده قیمت اجناس جلفا فرقی با اجناس شهر شما نداشته باشد و در مواردی هم گران تر باشد جز در بعضی اقلام آرایشی و بهداشتی که آن هم باید قیمتش دستتان بوده و حساب و کتابش را داشته باشید. اگر پاسپورت همراهتان باشد و بخواهید یک روزی آن را اجاره بدهید، فعلا می توانید سر واردات تلفن همراه از ارمنستان درآمدی اندک عاید خود کنید!

البته بعضی اجناس خارجی کمیاب را می توانید در این شهر پیدا کنید. اغلب بازارهای جلفا هم به نسبت شرایط اقتصادی کشور کساد شده و مغازه دارها مگس می پرانند. بعضی هم بساطشان را جمع کرده اند.

با این حال همسایگان آذری ما هر روز از نخجوان به جلفا می آیند و چند ساعتی که حق قانونی تردد در این منطقه را دارند به خرید مایحتاج روزانه شان می پردازند. الان پول خارجی ها به نسبت ریال ما ارزش چمشگیری پیدا کرده. هر روز در بازارچه های مرزی چشمتان به زن های نخجوانی می افتد که یک گاری چی را اجیر کرده و در حال خرید فله ای گوجه و خیار و پیاز و سیب زمینی و حبوبات و دیگر اقلام مصرفی شان هستند.

با اینکه جلفا یک شهر مرزی است و شبکه های تلویزیونی کشورهای همسایه در منازل و مغازه های مردم به سهولت قابل دسترس است و تردد مسافران خارجی با فرهنگ های مختلف در این منطقه زیاد است اما وضعیت حجاب زنان جلفا تفاوت خاصی با حجاب سایر بانوان ایرانی ندارد و چه بسا دستکم از وضعیت بد حجابی شهرهای ساحلی مازندران بهتر و قابل تحمل تر باشد.

در این شهر مزاحمت خیابانی یا پرخاشگری و لات بازی و ... ندیدم.

مراسم دعای عرفه جلفا فقط در مصلای شهر برگزار بود. در خیابان ها و معابر حتی یک اطلاعیه یا بنر و ... از فعالیت هیئت های مذهبی ندیدم. با این حال بعضی از مردم جلفا وقتی متوجه می شدند که طلبه هستم و از قم آمده اند حتی اگر گله و شکوه ای از اوضاع مملکت یا رفتار بعضی هم صنفی ها ما داشتند از علائق مذهبی خود و خرج و مخارجی که با افتخار و بی توقع در محرم هر سال انجام می دهند سخن می گفتند.

مواظب نوشابه های روسی و ... جلفا باشید و به صرف عرضه علنی یک نوشیدنی خوش رنگ و لعاب، هوس خوردن آن به سرتان نزند. ظاهرا در این مورد نظارت خاصی در این شهر وجود ندارد. البته من همان اوایل به این موضوع شک کردم و به رغم علقه قدیمی و عادت سلب ناشدنی به نوشیدن ماء الشعیر حواسم جمع بود که هر مارکی را نوش جان نکنم!

جاذبه های طبیعی و تاریخی جلفا فوق العاده زیباست. شاید در مطلبی مجزا به این موضوع بپردازم. کاش مسئولان گردشگری این شهر با معرفی رسانه ای جاذبه های این منطقه آزاد به رونق اقتصادی آن کمک بیشتری می کردند.

در مطلب قبلی وبلاگ به مزار سه شهید مرزبان کشورمان که در جریان تجاوز روس ها در جنگ جهانی دوم تا آخرین نفس و فشنگ راه دشمن را سد کردند و در نهایت با احترام و تحسین دشمن در نقطه صفر و پل مرزی به خاک سپرده شدند پرداختم.

در جای جای شهر تابلوهای راهنمای مسافرین برای بازدید از نقاط گردشگری جلفا مثل آبشار و رود و سد و کلیساها و حمام و کاروانسرای تاریخی و ... به چشم می خورد. کاش تابلوهایی هم برای هدایت مسافران به مزار این سه شهید بزرگوار که اتفاقاً در نقطه ای زیبا دیدنی و قابل دسترس قرار دارد، نصب می شد.

توفیق داشته ام به نقاط مختلف کشور سفر کرده ام و با مردم بسیاری دمخور شده ام. بی اغراق بر این باورم هیچ کس نباید دیدن جلفا و هم کلامی با مردم شریف و بسیار دوست داشتنی و با فرهنگ این شهر مرزی را از دست بدهد. این حرف را زمانی درک می کنید که مسافر جلفا شوید.

یک رفتار دیگر مردم جلفا که بسیار برای من جالب و به یاد ماندنی بود عدم احساس خودباختگی و حقارت و عقب ماندگی در مقابل دیگر هموطنان است. بگذارید دقیق تر منظورم را توضیح دهم. بارها در مناطقی از شمال و جنوب کشور متوجه رفتار منفعل بعضی از مردم شده اند که بی توجه به شأن و داشته های خود به محض مواجهه با کسی که از تهران یا یکی از شهرهای مرکزی کشور آمده، رفتاری شکننده بروز داده و به گونه ای برخورد می کنند که انگار نسبت به آن فرد چیزی کم داشته و او را متمدن تر و برترتر از خود می شمارند. دست و پایشان را گم می کنند، احترام و تشریفات نامعقول و تواضعی حقارت بار نشان می دهند. حتی در بیان خود اظهار می کنند که دور بودن از مرکز کشور و تفاوت لهجه را عار دانسته و از این بابت خجالت زده اند و... به گمانم منظورم را خوب متوجه شده اید.

جلفا یک شهر کوچک در نقطه ای دور دست با لهجه ای بومی است اما حتی یک مورد هم ندیدم جایی کسی از اهالی مهربان و فرهیخته و با شخصیت جلفا به رغم خونگرمی و مراوده دوستانه با تهرانی ها و ... شأن خودش را پایین آورده و در کلام و رفتارش احساس عقب ماندگی و خود کم بینی را نشان بدهد.

خدا را چه دیدید. شاید روزی من هم ساکن این شهر شدم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا