اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۶۲ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

تبلیغ سرخ

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۳ ق.ظ

نمایشگاه مجازی - تبلیغ سرخ

 

چند سال پیش درباره آیت الله شهید محمدعلی توسلی تحقیقی داشتم که هم در وبلاگ و هم در دو نشریه مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت منتشر شد.

برخلاف تصور عموم که گروگان های ایران در لبنان را چهار نفر میدانند هفت ایرانی در لبنان مفقود شده اند. یکی اش همین آیت الله محمدعلی توسلی است مقیم بابل اما اهل روستای کله بست مازندران که الان تبدیل شده است به نام هادی شهر و نزدیک بابلسر قرار دارد. یک هادی شهر هم سمت جلفا داریم که با هم متفاوتند. شیخ شهید توسلی متولد 1300 دایی مرحوم آیت الله روحانی نماینده فقید ولی فقیه در مازندارن بوده و در لبنان رابطه محکمی با جنبش اسلامی امل داشته است.

شیخ محمدعلی توسلی از دوستان امام موسی صدر بود که به دعوت وی برای تبلیغ در لبنان سکنا داشت. مردم آنجا آنقدر به او علاقه داشتند که بعد از مفقود شدنش دو هفته در بیروت دست به تحصن زدند. علامه شمس الدین از مجمع علمای تشیع لبنان نیز در نامه نگاری های خود نام ایشان را بالاتر از اسامی سایر نیروهای مفقود شده ایران قرار میداد. متأسفانه این اتفاقات در ایران بازتاب رسانه ای نداشته است. اخباری از شکنجه او در زندان فالانژها به گوش می رسید. شیخ توسلی را بابت کهولت سن شهید به حساب آورده و در مدرسه فیضیه بابل سنگ یادبودی به نامش نصب کرده اند. اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست و پیکرش هیچ گاه پیدا نشد.

کتابی دستم رسید با نام "تبلیغ سرخ" که محمد ابراهیم توسلی فرزند آن شهید درباره پدرش نوشته است. فرزند شهید البته خودش پیرمردی فاضل و دبیری خوشنام و معتقد است. این کتاب یک معرفی اجمالی درباره شخصیت شهید دارد و بعد میرود سراغ یکی از دستنوشته های جالب او. در این دستنوشته، شهید کوشیده است معارف دین را در قالبی جذاب ذیل بحثی دو طرفه به نگارش درآورد. هدف وی در واقع انتقال مفاهیم اعتقادی به فرزندان خودش بود.

اشعاری از این شهید نیز در انتهای کتاب منتشر شده که زیبا و خواندنی هستند. یکی از این اشعار طعنه درون صنفی حوزوی دارد که چند بیتش را تقدیم میکنم. خیلی دلتان خواست خودتان بروید کتاب را تهیه کنید و بخوانید!

ای که دانی خویشتن را مجتهد

از کجا گشتی تو اینسان معتقد

هی به خود بالی چو اشخاص غیور

دیگران را پیش خود بینی چو مور

گر تو را مغرور میسازد هنر

این هنر خود موجب شرّ است شرّ

......

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی یقه شهرداری را خواهد گرفت؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۲۳ ب.ظ

photo_2023-11-19_17-04-10_vc9u.jpg

 

هفته پیش یک نوجوان هنگام عبور از پل موزیرج بابل، از شکافهای ایجاد شده بین دو لاین رفت و برگشت (فضای سبز)، سقوط کرد و به شدت آسیب دید.

شب گذشته نیز بانویی 25 ساله به نام مرحومه فائزه غلامپور بر اثر سقوط از این شکاف‌ها به داخل بابلرود جان خود را از دست داد.

چه کسی جوابگوی این خانواده داغدار خواهد بود؟

چرا کسی عذرخواهی نمی کند؟

چرا کسی استعفا نمی دهد؟

چرا کسی عزل و بازخواست نمی شود؟

مدعی العموم کجاست؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تمدن پولکی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۱۲ ق.ظ

photo_2023-11-19_09-16-58_wf2i.jpg

 

اینها اسلحه های یک خانواده آمریکایی است که به نمایش گذاشته اند. حمل و خرید و فروش اسلحه در آمریکا آزاد است و بالاترین آمار جنایت و تجاوز و قانون شکنی نیز متعلق به همین کشور به ظاهر متمدن است. بزرگترین کارخانه های تولید سلاح جهان متعلق به ایالات متحده است و هر چه جنگ و خونریزی در دنیا بیشتر شود سود بیشتری به کارتل های اقتصادی مرتبط با تجارت اسلحه تعلق می گیرد.

پشت نقاب آزادی، از سکس و مشروب و قمار تا حمل سلاح، جیب گشاد منافع ثروتمندان قرار دارد. نظام سرمایه داری به قیمت نابودی انسانیت و له شدن کرامت بشری و بدبختی افزون جامعه فرودست در زرورق آزادی و حقوق بشر جز به کسب درآمد بیشتر نمی اندیشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انسان و مجسمه

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ

photo_2023-11-19_09-17-44_v33q.jpg

 

از قول خانم خزعلی نقل شده فرموده اند خانمهای طلبه بروند به سمت بازیگری در سینما.

لابد تصورشان هم این است که با ورود خانمهای طلبه، سینما اسلامی خواهد شد.

دو دهه است که دانشگاه هنر ویژه طلاب در قم ساخته شده، خروجی آن چه بوده است؟ چقدر آثار هنری و سینمایی و نمایشی مرتبط با دین و انقلاب تولید شده است؟

چقدر از این بچه ها رفته اند در وادی هنر و خودشان هضم این وادی شده و تغییر سلوک داده اند؟

اینهمه طلبه درس اقتصاد اسلامی خوانده اند کجای اقتصاد یا بانکداری ما اسلامی شده است؟ همین وام اربعین را داشتند خلاف شرع محاسبه میکردند. جناب مصباحی مقدم عضو خبرگان و به ظاهر مجتهد هم مهر تأیید بر آن زده بود.

هزاران میلیارد تومان برای اسلامی شدن متون درسی رشته های انسانی خرج شد، دانشگاه اسلامی کجاست؟

کجای مدیریت کشور دارد علوی اداره می شود؟ کجای نظام امیرالمومنین منجر به ایجاد شکاف طبقاتی می شد؟ چند سال است نهج البلاغه دارد در نسخه های نفیس با تیراژ بالا منتشر میشود؟ و...

اشکال کار در اندیشه معاونت زنان ریاست جمهوری و نیز اغلب مسئولان تصمیم ساز این است که گمان میکنند علم، مصونیت آور است و عالم دین عامل دین نیز خواهد بود.

چرا یکی مثل چمران و بابایی و ابوالحسنی و ... در دانشگاه های آمریکا به اوج قله های عرفان و دیانت می رسند اما اینجا گاه تربیت شده مکتب دین پا از صراط حق کج گذاشته یا به آدمی خنثی و بی تفاوت تبدیل میگردد؟

چون روح عمل گرایی و انگیزه سازی و تقویت اصل اراده در برنامه های تربیتی و آموزشی نادیده گرفته می شود. به تربیت حماسی و جهادی نپردازیم نمیتوانیم به رویش طلاب و دانشجویان با اراده و قوی و جدی و تأثیرگذار امید داشته باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیبل

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

photo_2023-11-19_09-17-31_m8ub.jpg

 

هیچ آقازاده ای، هیچ فردی که متصل به کانونهای قدرت و ثروت باشد از واژه عدالتخواهی خوشش نمی آید. چون اول خودش زیر سوال میرود که اینجا چه میکند؟ با چه دستاویزی به این قدرت و ثروت رسیده است؟ نهایتا اینطور توجیه میکند همانطور که خدا یعنی عدل و عدل یعنی خدا، ما هم عین عدلیم و هر چه انجام بدهیم خوشتان بیاید یا نیاید مساوی است با عدالت.

البته به یقین افرادی هستند که زیر چتر عدالتخواهی اقدام به سوءاستفاده و توجیه تخلفات خود میکنند. مثلاً بنده خدایی بخاطر ارتکاب جرایم اداری محکوم شده بود مدعی می شد چون عدالتخواهم با من برخورد شده است. خب آیا اگر یکی مثل داعش یا نهضت آزادی از اسم اسلام سوءاستفاده کرد باید گفت ما دیگر اسلام را نمی خواهیم و باید با هر چه اسلام خواهی است مقابله کرد؟

جریان رسانه ای مرتبط با خاتم، مدتی اصل گفتمان عدالتخواهی را به رغم آنکه لسان مستمر رهبری بود زیر سوال میبرد تا اینکه نهایتا به این نتیجه رسیدند جریانهای موازی اما کنترل شده و وفادار به کانونهای قدرت را بسازند با نام جبهه عدالتخواه که با مظاهر ناعدالتی مبارزه کنند اما صرفا در محدوده جناح حریف.

حالا برسیم به این استوری که مشابه آن هم این روزها زیاد منتشر شده است.

من نمیدانم مجید حسینی ساکن کانادا شده است یا نه. من نمیدانم وحید اشتری کافه راه انداخته یا نه.

اما دو نکته را باید در این ارتباط مورد توجه قرار داد.

یکی اش کلام مولا علی است انظر الی ماقال لاتنظر الی من قال نبین چه کسی میگوید ببین چه میگوید.

اشتری یا مجید حسینی هم فاقد عیب و ایراد نیستند. اما این دلیل نمیشود که بگوییم مباحثی که مجید حسینی در خصوص چپاول ضعفا توسط ارکان قدرت مطرح کرده و به ستیز گفتمانی با مظاهر تبعیض در آموزش و کنکور و درمان و ... پرداخته هم اشتباه بوده است. یا اگر اشتری خبطی هم داشته پس حق با جناب خاموشی است که عروسش برود گاوداری بزرگ موقوفه را به تصدی درآورد یا مسئولان دادگستری قزوین حق دارند که زمین متعلق به اموال عمومی را با ثمن بخس بین خود تقسیم کنند و...

نکته بعد اینکه تجربه ثابت کرده کانونهای قدرت، نهایت تلاش را برای ضربه زدن به نیروهای مستقل عدالتخواه به کار میبرند. این حقیر که قدم چندانی برای عدالت خواهی برنداشته ام بارها مغضوب مسئولان قرار گرفته و از آنها ضربه خورده ام. دادستان ویژه یکی از استانها به دروغ تماس میگرفت با مسئول موسسه ای که معاونت پژوهش آن را بر عهده داشتم می گفت فلانی اقدام به قانون شکنی کرده و... به استادی گفتند که این طلبه از اسم شما برای ایجاد تجمع بر ضد دولت استفاده میکند، پرونده ساختند که قصد فرار از کشور را دارد و....

چه برسد به بچه هایی که زندگی شان را برای امر به معروف و نهی از منکر در حوزه مسئولان گذاشته اند قطعا ضربات سختی خواهند خورد.

یک نیروی عدالتخواه برای آنکه از معیشت نیفتد و بتواند مستقل باقی بماند چاره ای جز راه اندازی کسب و کار مستقل ندارد.

نگویید راه اندازی کافه کار بدی است که خدایی اش به شما نمی آید. خودتان بودجه قرارگاه فرهنگی میدهید افراد وابسته بروند گوشه و کنار کافه بزنند مثلا پاتوق حزب اللهی ها بشود. خودتان با اهل و عیال می روید لاکچری ترین کافه های شمال شهر. حالا از این ژستها برای ما نگیرید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار دل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۲۱ ق.ظ

مصطفی چمران - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

یک روز حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگهای نامنظم در اهواز تلفن کردند و گفتند که امام می فرمایند: دلم برای چمران تنگ شده است...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر به جایی وصل باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۱۴ ق.ظ

یک بنده خدایی که بدهکار بزرگ بانکی و متهم دانه درشت اقتصادی است و حتی نام مجموعه او در اخبار بیست و سی نیز بعنوان مجموعه ای متخلف ذکر شد، پدرش فوت کرد.

از بزرگ و کوچک مسئولان یک استان، خودشان را رساندند پای تابوت یا در مراسم ختم و اطلاعیه صادر کردند و ... چرا؟ چون این بابا یک وقتهایی هوای حضرات را از نظر مالی داشت. عید قربان گوسفند میبرد در خانه آقایان، سفره هایشان را هر از گاه رنگین میکرد و...

همان ایام یک جانباز فرمانده و خوش نام در همان حوالی بر اثر آثار باقی مانده از جراحات دوره جنگ تحمیلی، به شهادت رسید. اصلاً اثری از مسئولان دیده نمیشد ولو در حد صدور یک پیام تسلیت.

حالا دوستان گله نکنند چرا خبر ارتحال این بزرگوار تازه در گذشته که نقش بسزایی در جبهه اقتصادی و فرهنگی کشور داشته، بخش مهمی از صنایع فلزی کشور که بعد از انقلاب با خروج مهندسان خارجی از فعالیت ایستاده بود را سر پا نگاه داشته، گروههای عدالتخواه اما غیر اسلامی غرب را با امام و انقلاب پیوند داده و جذب نموده و تا آخر عمر هر جا هر طور که توانست به انقلاب و مردم خدمت کرد این چنین با سکوت رسانه ای و بی تفاوتی مسئولان سیاسی و فرهنگی شهر و استانش مواجه شده است. این مسأله نشان میدهد او فردی مستقل و فاقد وابستگی به جناح ها و کانون های قدرت و ثروت بود. لااقل حتی اگر کمترین علقه ای بین او جریان اپوزیسون هم برقرار بود لااقل شورای شهر یک میدان به نامش میزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بدون پیوست!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۱ ق.ظ

حل مشکلات زیربنایی محله ۹ پردیسان قم تا پایان سال جاری | خبرگزاری ایونا |  رسانه کارگر ایرانی | خبرگزاری ایونا | رسانه کارگر ایرانی

 

در یک شهرک، اسم خیابانی را میگذارید ایمان یک خیابان دیگر، ایمانی! یکی مسلم، یکی دیگر مسلم قلیپور، یک مجتمع اسمش میشود بهشت، آنطرف تر یکی دیگر، کوی بهشت. چند مجتمع هم در چند نقطه شهرک مشترکاً اسمشان میشود حافظ یا زیتون یا الهیه و... خب مردم بخصوص مهمانها دچار اشتباه و سردرگمی میشوند. نمیشد کمی خرد به کار برد و کمتر موجب آزار دیگران شد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بالاخره چی میخوای؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ

اضطراب و ابهام: راه‌های برون‌رفت از این شرایط | مرکز روانشناسی بینش |  روانشناس خوب در کرج | مشاور خوب در کرج

 

عده ای پول میگیرند که بگویند فضای مجازی (اینستا و ایکس و...) خوب است اما باید سواد رسانه را بالا برد.

عده ای پول میگیرند که برای اینستا و ایکس و ... تولید محتوا داشته باشند.

عده ای پول میگیرند که فضای مجازی (اینستا و ایکس و...) را رصد کرده و ببینند حرف دشمن چیست.

عده ای پول میگیرند که فعالیت کاربران داخلی را در فضای مجازی رصد کرده و در صورت لزوم برخورد نمایند.

عده ای پول میگیرند که اینستا و ایکس و... را فیلتر کنند.

عده ای پول میگیرند که فیلترشکن تولید کنند تا بشود رفت و فعالیتهای فوق الذکر را انجام داد.

عده ای پول میگیرند که بگویند اینستا و ایکس و ... اساساً باید تعطیل شده و پهنای باند آنها بسته شود.

و....

درباره حجاب، درباره تأیید صلاحیتها، درباره عزل و نصبها، در وضع قوانین، اقتصاد و بانکداری، سبک زندگی، سلوک مدیریتی، عدالت و ... هم اغلب همینطور هستیم؛ دقیقاً نمیدانیم چه میخواهیم و دنبال چه هستیم. شاید هم میدانیم اما تعارض و تناقض را شرط بقا میشماریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آن چه خدا خواست همان میشود

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۵۳ ب.ظ

علامه طباطبایى - دانشنامه‌ی اسلامی

 

شعری زیبا از علامه طباطبایی که احتمالا نشنیده اید:

 

دوش که غم پرده ما می‌درید
خار غم اندر دل ما می‌خلید

در بَرِ استاد خرد پیشه‌ام
طرح نمودم غم و اندیشه‌ام

کاو به کف آیینه تدبیر داشت
بخت جوان و خرد پیر داشت

پیر خرد پیشه و نورانی‌ام
برد ز دل زنگ پریشانی‌ام

گفت که «در زندگی ‌آزاد باش!
هان! گذران است جهان شاد باش!

رو به خودت نسبت هستی مده!
دل به چنین مستی و پستی مده!

زانچه نداری ز چه افسرده‌ای
و زغم و اندوه دل آزرده‌ای؟!

گر ببرد ور بدهد دست دوست
ور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست

ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم
کج نشود دست قضا را قلم

آنچه خدا خواست همان می‌شود
وانچه دلت خواست نه آن می‌شود

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سطل زباله

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۲۵ ب.ظ

متن زیبا در مورد حسادت با مضامین فلسفی و پرمحتوا

 

ارتباط با بعضی آدمها همیشه ضرر است. وقتی با شما خوب هستند و از در دوستی وارد می شوند چشمشان به زندگی شماست، حسادتشان را ابراز میکنند و با کمترین اتفاق خوشایندی که برایتان بیفتد دمغ شده و حسرت میخورند. دست به مقایسه میزنند که وای تو چقدر خوشبختی و من چقدر بدبختم. 

وقتی هم که کدورتی پیش آمده و دلخوری ایجاد میشود شروع میکنند به آه و نفرین و بدخواهی و ... این آدمها جز سیاهی و تلخی، ثمری ندارند و جز به زمین خوردن دیگران راضی نمی شوند.

خب برادر من، شیفت دیلیت را برای همچین مواقعی گذاشته اند. به جای آنکه حرص بخوری و ناراحت شوی و گله کنی بنداز اینطور افراد را دور و خیالت را راحت کن.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دوربین مخفیه داداش؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۵:۰۷ ب.ظ

مهدی جهانگیری مگه متهم اقتصادی نبود؟ مگه زندان نرفت؟ کی آزاد شد؟ بر فرض آزاد شد چرا بهش پست دادن؟ اونم پست اقتصادی! بابا یه جوون معمولی سوءپیشینه داشته باشه نمیذارن آبدارچی اداره بشه، اون وقت مهدی جهانگیری بی سر و صدا از زندان آزاد شد گذاشتنش رییس اتاق بازرگانی ایران و یونان؟! تو دولت اصولگراها؟ چپ و راست خوب هوای همدیگه رو دارنا! 

بعد ملت دلشونو خوش کرده بودن که بعد از اون همه مصیبت که بابت بورس و تورم و کرونا و ارز و سکه و نفت و ... سر مملکت اومد حتما روحانی و اسحاق جهانگیری و زنگنه و ...  محاکمه میشن. smiley بعد میگن سوت زنی کنید بهتون جایزه میدیم!

بی خیال بابا سر کاریم.

 

روزنامه جوان: جرم: قاچاق حرفه‌ای ارز

 

photo_2023-11-14_15-52-34_2ws4.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلش آنجا بود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۱۶ ق.ظ

فردا؛ تشییع شهید عبدالصالح زارع در قم - مشرق نیوز

 

عاشق قم بود و با جان و دل به زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می رفت. تولدش در شب شهادت پدر فاطمه معصومه بود. نام و جان و دلش با عمه سادات گره خورده بود. با اصرار او بود که خانواده اش به قم نقل مکان کردند. خودش هم دلش می خواست ساکن قم بشود.

 یکی دیگر از مکان هایی که صالح موقع آمدن به قم حتماً باید به آن جا می رفت، گلزار شهدای این شهر بود. در گلزارعلی بن جعفر علیه السلام، لحظاتی را تأمل می کرد و با دقت به تصاویر شهدای مجاهد عراقی و یا شهدای سایر کشورها نگاه می انداخت و برایشان فاتحه می خواند. به زیارت شهدای درگیری با پژاک هم می رفت. می گفت: تعریف شهیدان ولی الله صحرایی و عاصمی و آوازه مجاهدت هایشان را بسیار شنیده ام.

هر بار تماس داشت می گفت: سید! تو با شهدا مأنوسی. هر وقت به زیارتشان رفتی، یا در سفرهای راهیان نور، به یاد من هم باش.

می دانستم او بیشتر از من در حال و هوای شهادت است و با یاد شهدا انس دارد. آمده بود منزل ما. دید بخشی از دیوار را با تصاویر سرداران شهید زینت داده ام. جای تصویری خالی بود. گفت: این قسمت را نگهدار، باید عکس مرا بچسبانی.

در میان همه روضه ها با روضه مادرمان، حضرت زهرا سلام الله علیها، حال دیگری پیدا می کرد. گریه که می کرد معلوم بود از ته دل و از عمق جانش سوخته و در مصایب ام ابیها طاقت از کف داده است. مدتی آهنگ پیشواز تلفن همراهش هم روضه جانسوز خانم بود.

پیکرش را که آوردند، دیدم انگار همه چیز مطابق میلش پیش رفته است. شهید شده است. پیکرش را به قم آورده و می خواهند در حرم عمه سادات طواف بدهند. قرار است او را در گلزار شهدای قم به خاک بسپارند. مانده بود فقط روضه حضرت زهرا، که نور علی نور بشود. نشستم کنار پیکرش. زانو زدم، صورتش را که مثل قرص ماه می درخشید بوسیدم و روضه مادر پهلوشکسته اش را خواندم.

خیابانی در قم را به اسم او نامگذاری کرده اند. حالا عبدالصالح زارع، بخشی از هویت و تاریخ این شهر مقدس است.

راوی: حجت الاسلام سید حرّ کاظم زاده، از دوستان شهید/ کتاب عبد صالح/ انتشارات مطاف عشق

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاسخ قرآن به ظریف

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۹ ق.ظ

فرارو | (تصاویر) ظریف با ویلچر در کنفرانس خبری شرکت کرد

 

امروز یکی از اساتید بزرگوار حوزه در کلاس درس خود نسبت به اظهارات مشکوک ظریف واکنش نشان داد که به اختصار خدمتتان عرض می کنم:

1- وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ‌ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً [75]

چرا در راه خدا، و [براى رهایى] مردان و زنان و کودکانى که [به دست ستمگران] تضعیف شده‌اند، پیکار نمى‌کنید؟! همان افراد [ستمدیده‌اى] که مى‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر [مکّه]، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر [و رهایى ببخش]؛ و از سوى خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، یار و یاورى براى ما مقرّر فرما».

بنا بر نص آیه، مسلمان وظیفه دارد در دفاع از مظلوم پیکار کند.

2- اساساً هیچ گاه سیاست جمهوری اسلامی این نبوده است که بخواهد جای دیگران بجنگد. آنچه که ایران در لبنان و آذربایجان و بوسنی و سوریه و عراق و... انجام داد حمایت از مستضعفان بوده که در موضوع فلسطین هم همین روال در جریان است.

3- ظریف خودش می داند ایران قصد ورود مستقیم به نبرد با رژیم غاصب را نداشته و ندارد مگر آنکه مورد حمله قرار بگیرد. ظریف می داند در طول دفاع مقدس، امام رحمت الله در اوج موشکباران به پناهگاه نمیرفت و خودش را با مردم یکسان میدانست، مقام معظم رهبری شخصاً به خطوط مقدم جبهه میرفت و خطر را به جان می خرید بر خلاف خودش که از میهن دور بود و در عافیت به سر میبرد ولی مدعی است اگر جنگ بشود فقط مردم آسیب می بینند. ظریف به طور حساب شده ای در بزنگاه های تاریخی وارد گود شده و ضربه ای به جریان مقاومت می زند و کنار می رود درست مثل آنچه در موضوع سفر اسد و جشن پیروزی جبهه مقاومت انجام داد. برآیند سخنان اخیر ظریف آنگونه که در فضای رسانه ای نیز به ثمر نشست القای این طرز فکر دلخواه استکبار بود که "مسأله فلسطین ربطی به ما ندارد."

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زن و بچه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۲۸ ق.ظ

رابطه با جنس مخالف

 

می گویند وقتی کودک بی تابی می کند و به هیچ وجه ساکت نمی شود به خصوص در دل شب، پدر یا یک مرد او را به حالت نشسته در آغوش بگیرد، قدم بزند و آهسته سخن بگوید. تُن صدای مردانه باعث آرامش و سکوت کودک خواهد شد.

بعضی خانم های مجرد هم این طور است. گاهی بر اثر فکر و خیال و نگرانی از سرنوشت و آینده دچار بی تابی می شوند و بیراهه تسکین خود را در هم کلامی و چت شبانه با مردها جستجو می کنند.

این خانمها لزوما دنبال برقراری روابط جنسی نیستند؛ اگر چه بعضی مردهای ضعیف را به اشتباه می اندازند؛ اما آسیب اصلی این دسته از بانوان به مردها، تحمیل بار روانی و عصبی و تلاطم درونی شان است که رنجش و ناراحتی مخاطب را فراهم می آورد.

اولاً خیلی از خانمهای مجرد، سنگین و با وقار هستند و کمبودی را به خود تلقین نمیکنند که حالا بخواهند آواره فضای مجازی شده و به بهانه بحث سیاسی و فرهنگی، سر صحبت را با جنس مخالف آغاز کرده و دنبال تخلیه خود باشند.

دوماً این ایراد به خود آقایانی که گله می کنند نیز وارد است اساسا چرا وارد ارتباط مجازی با جنس مخالف ولو به بهانه بحث سیاسی و فرهنگی می شوند که بعد بخواهند از آسیب روانی و عصبی تحمیل شده شکوه کنند؟ اسلام با این نوع بازی ها موافق نیست. بهتر است هر کس خودش مواظب حریم خودش باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بر بام شفق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۷ ق.ظ

این اشعار مال اوایل جوانی است که بعد البته متاسفانه شعر و شاعری را گذاشتم کنار

بر بام شفق

دفتر شعر

این سروده های کوتاه مربوط به اواسط دهه هفتاد است

«دیباچه»

از فراخنای تاریخ و عمق تاریک زمان، نوری پدیدار است که تلالو آن دل دردمندان را نشانه رفته و بارقه های شرف و عزت را در قلوب آزادگان شعله ور ساخته است. فطرت پاک انسان های نیک نهاد به اشارتی غبار دیده زدوده و مبهوت ندایی است ازلی که جسم و جان را لرزانده و چشم مشتاقان را خیره از تجلی خویش می سازد.

از تارک افق مشرق؛ حک شده بر دامن زمان؛ آوای سرخ «هیهات منا الذله»

خاک تفتیده نینوا پیامبر هممه نسل هاست و سینه او راز دار سعادت تاریخ. فرزندان آدمی را خطی است بر صفحه روزگار که رایحه عاشورایی آن از کربلای حسین«علیه السلام» تا عرش کبرایی حق؛ فروغ رستگاری را ارمغان بشر ساخته و اما... نه این شامه کژفهم من و تو؛ که درک آن، دل خدایی می طلبد و جنون عاشقی و جز این شعور بنی آدم در چنگال عجز می ماند.

این شور حسینی است که ارث عاشورائیان گشته و نغمه جاودان عاشقان ثارالله که:

«ان کان دین محمد (ص) لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی»

و چنین است راز سرخ هابیلیان همه اعصار که رضوان حق را جولانگاه جاودانگی خویش ساخته اند. هر که نمی از یم مواج عاشورا و نضهت خونینش در رگ حیات خویش تزریق کرده؛ غیرت را محور امور خود می داند و در  این اثنا ادبیات انقلاب اسلامی هویت خود را باید در همیت و مردانگی عاشقان بی ادعای حسین«علیه السلام» جستجو کند. شعر انقلابی از چشمه سار پرگهر نینوا جوشش یافته و کام تاریخ را از باده پرحلاوت غیرت سرمست می سازد.

هر صفحه از ادبیات انقلاب مملو است از حماسه سرایی ها و غم نامه هایی که از سینه دردمند هنرمند انقلابی تراوش کرده و در کاوش زوایای جهان هستی؛  ترویج آرمان کربلا را متعهد گشته است.

خداوند همه را در احیای فرهنگ عاشورا مددکار شیر دختر علی؛ زینب سلام الله علیها قرار دهد. انشاءالله.

والسلام، سید حمید مشتاقی نیا

 

 

«نوید وصل»

جلوه فروش پرده پنهان رخی نما

بهانه محبت یزدان رخی نما

شکسته بال و جان عطش و آتشم در بر

الا نوید وصلت سبحان رخی نما

 

 

 

 

«عشق مجسم»

تویی عشق مجسم در دل من

علی مصداق علم حاصل من

دراین دشت هویت های مفقود

تو هستی جوهر آب و گل من

 

«مهرعلی»

بام ثریایی دل جای تو

عشق تراود ز دم نای تو

سوخته ی مهر علی؛ جان من

نقش دلم رقص تمنای تو

 

«ساز غم»

دلت سجاده راز و نیازم

لبت محراب گلگون نمازم

طنین عاشقی دارد نوایت

بیا ساز غمت با خون نوازم

 

«دل خون»

خیس باران شفق این دل خون

خاک تفتیده، مهیای جنون

لاله و آتش روئیده پی اش

خیز و برگیر سرِگشته نگون

 

 

 

 

«نون وقلم»

نون و قلم خواندی و ما یسطرون

حکم تو این بود بغلطی به خون

ای تو امید همه آمال ما

وه چه غریبانه شدی لاله گون

 

«خان عالم»

سرای عاشقی محراب خون شد

سرافرازی همینک سرنگون شد

دم لیلی خروش ناله دارد

دلش تفدیده اما لاله دارد

خدایا سرو قامت چون کمان است

رعیت زاده را بنگر که خان است

بسیجی ای سرافراز دو عالم

خریدار رخت ناز دو عالم

حدیث عشق را در خون سرودی

خروش لیلی و مجنون نمودی

دل تفدیده ات بس ناله دارد

کویر عاشقی صد لاله دارد

کمان شد از غم ایام قامت

پر از خون جگر گردیده جامت

بسیجی خان عالم غربت خاک

دلش گنجینه مهجور افلاک

خریدار رخ نازت لبانم

تمام غصه ات مهمان جانم

 

 

 

«محبت»

محبت سرّ هستی گنج خلقت

طنین معرفت از اوج حکمت

حیات جاودان تا بی نهایت

بهشت هر دو عالم در محبت

 

«دسته گل»

از جان و جهان و مکنت و تخت

بستند به کوی عاشقی رخت

منت بود از خاک بر افلاک

با دسته گلی به نام «نوبخت»

 

«کمان قامت»

دیدی ای مه که ز سیلی دل زهرا خون شد

عاقبت لاله احمد کفنش گلگون شد

دیدی آخر کمر قامت حیدر چو کمان

خم شد از خم شدنش جن و ملک مجنون شد

 

«اندیشه سبز»

پیدا و نهان در دو جهانی

اندیشه سبز عاشقانی

زیبا گل باغ آسمانی

محبوب خدا صاحب زمانی

 

 

 

 

«دل مجنون»

غزلخوانی ز صحرایی برون جست

تعهد تا ابد بر عاشقی بست

نگاه عاشقی سیراب خون است

دل مجنون ز خون گردیده سرمست

 

«گل بوستان»

گلی در بوستان متقین شد

رضا سرمایه اهل یقین شد

خوشا بر بی پناهان این سعادت

امینی نائب از دیگر امین شد

 

«بیرق عشق»

شام غریبان غریبان بلا شد

دست یتیمی و اسیری برملا شد

سینه خروشان و دل لرزان طفلان

آه یتیمی در جگر سوزان طفلان

برنیزه کفر است سرهای نجابت

این بیرق عشق است و ایمان وشهادت

باهر عطش چون قطره ای سیراب خون شد

شنزار دشت بی کسی غرق جنون شد

جان برادر این علم تا عرش برپاست

سجاده عشق حسین بر فرش برجاست

ای اهل عالم خیمه اسرار اینجاست

آری سرای عاشقی تا عرش برپاست

این تیغ عشق و این قفای گردن من

جانا ز سرخی کن کفن پیراهن من

«کوچه اسرار»

سری در کوچه اسرار داری

به انبار فضیلت بار داری

الا ای کاشف سرّ الهی

مهیا شو که سر بر دار داری

 

«دار شهادت»

الهی دل به دریای شهادت

نماز خون مصلای شهادت

درون سینه ام فریاد عشق است

سرم بر دار سودای شهادت

 

«ارمغان تنهایی»

دل گرفته من ارمغان تنهایی است

ضریح دیده من میزبان تنهایی است

سحر کشاکش فریاد و آه مهجوری

نگر که عزم دلم آستان تنهایی است

 

«خاک عشق»

خرابه خانه عشق است این خاک

گل و پروانه عشق است این خاک

طهارت با شراب وصل جوئیم

که چون خونابه عشق است این خاک

 

 

 

 

«جام عطش»

ای قافله به خاک و خون افتاده

در دایره موج جنون افتاده

قومی که عطش به جام شوقش دادند

در زمزم عشق سرنگون افتاده

 

«نیزه و سر»

از اوج نیایش سحرگفتی تو

بک آیه ز سوره ظفر گفتی تو

در قهقهه سرخ وصال عشقت

از قصه آن نیزه و سر گفتی تو

 

«کوثر عشق»

ای فرق شکوفنده به محراب

وی ظلمت کوفه را چو مهتاب

با سرخی کوثر غم تو

جوشد عطش از فرات چون آب

 

«شعله تو...»

پرواز به سوی حرمت آمالم

هر لحظه ز دوری رخت مینالم

تو شمعی و من در آرزویی هستم

در شعله تو کاش بسوزد بالم

 

 

 

 

«بی یار»

من کرب و بلای عشق و خون خواهم شد

در مستی خویش واژگون خواهم شد

جاری ز زلال آب چشمان توام

یارم بنگر بی نو نگون خواهم شد

 

«بردوش گل ها»

باغبان بردوش گل ها می رود سوی حرم

گوئیا روح و روانم پر گشوده از برم

لحظه ای سویم نگر ای مرهم زخم فراق

تا بسوزد اندرون شعله ات بال و پرم

 

«گل سرخ»

شهدی ز شفق به کام بنمود سحر

رقصی به دلش نهفته دارد چو گهر

با غمزه خورشید گل سرخ شکفت

سرخی به رخش تراود از خون جگر

 

«فصل انتظار»

شهادت را به آغوشم فشارم

به تغیش گردن خود را  سپارم

مهار عشق در زنجیر یارم

رها در فصل سبز انتظارم

 

 

 

 

«بسیج خون»

درون ساغر تنهایی امشب

نما ساقی می از چشمان زینب

زحزن او کمی بر ما روا دار

بگو گل را که بنموده سر دار

ببین جمعیت نالان ز هرسو

همی گویند زینب گوهرت کو

من و اشک و دل و غم قطره گونیم

به اقیانوس ماتم سر نگونیم

ز حزنت دل دگر بی تاب گشته

و اشک دیده ام خوناب گشته

در این ماتمکده ما شعله گشتیم

صدای غربت و آوای دشتیم

الا ای ساقی گریان و نالان

نسیم عاشقی دارد نیستان

نما جاری ز خون سرخ مولا

دمی نای بسیجی در نی ما

رگ من کشتزار عشق و ماتم

سرود نینوا آلام جانم

بسیج خون شناور تا بیابان

عطش غرق نیایش در نیستان

سرود غیرت آواز بسیجی

غم زینب گل راز بسیجی

الا ساقی دو چشمم خیره عشق

طریق سرخ مستی سیره عشق

بسیجی ساقیا پیمانه دارد

نما لطفی که وصل یار خواهد

هرآن بذری که با خون آب دادند

سرشک دیده اش خوناب دادند

 

«نسیم تربت»

زمین کربلا غم خانه عشق

عطش مست از می پیمانه عشق

نسیم تربتش عطر شقایق

و خاک غربتش کاشانه عشق

 

«روی یاران»

تو گفتی عشق دریای جنون است

تو گفتی عشق اقیانوس خون است

سرودی رهروان آئینه رویند

ولیکن روی آنان لاله گون است

 

«غم تنهایی»

سر ناساز دارد یار امشب

دلش گنجینه اسرار امشب

الهی یادم اندر سینه اش کن

غم تنهایی ام بردار امشب

 

«ید اسلام»

«مصطفی مازح» ید اسلام بود

«رشدی» روبه صفت را دام بود

گفت لبیک ندای پیر حق

گرچه نزد ما بسی گمنام بود

 

 

«تار وجود»

رها در آسمان عشق معبود

بُود بود و نبودم از تو موجود

وجودم رشته آغشته در جود

ز تار چشم تو پود از دل رود

 

«مزار دل»

مزار قلب من بقیع

بود مرا وطن بقیع

جهان بود اگر غزال

غزال را ختن بقیع

 

«آوای مهر»

پژواک رعد آسای دل

نقش غممت هر جای دل

رقصی نما با پای دل

شعری بخوان با نای دل

باران رحمت اشک تو

روز و شبم در رشک تو

چشم عطش بر مشک تو

رخسار تو سیمای دل

ای آسمان تصویر تو

ای کهکشان تکبیر تو

عشق خدا زنجیر تو

ای اوج محنتهای دل

ای از شفق برخاسته

عذر فلق را خواسته

قلب مرا آراسته

ای چشم بی پروای دل

ای چشم تو چون جام من

ای مهر تو در دام من

ای شوق تو در کام من

مهرت شده آوای دل

 

«تاحریم کبریا»

از نیستان ازل محو تماشای توام

تا حریم کبریا شیدای مینای توام

در خرابات دلم مست و غزل خوان سرور

در تولای توام سرگشته نای توام

 

«آفتاب عشق»

خم ابروی تو محراب عشق است

شب تنهایی ام مهتاب عشق است

سرم بر دار زلفت در نیایش

حیاتم با طلوع ناب عشق است

 

«فروغ عزت»

در اشک شهر دل حکومت زتوست

نقش رخ ماه حقیقت ز توست

آیه ایمان ملائک تویی

روح سلوک همه سالک تویی

جلوه ای از نور خدایی حسین

خون خدا و سر جدایی حسین

طلوع شمس حق ز گیسوی تو

سجده ایثار به ابروی تو

جوهر صبر و استقامت حسین

چشمه جوشان شهادت حسین

عالم عشق است ز روی تو خوش

تیغ خدایی و شرارت بکش

فروغ عزت ز تو آید پدید

به حق مادرت نمایم شهید

«آمین یارب العالمین»

 

«زائر خون»

زائر خون راز دل آغاز کن

عقده سنگین غمت باز کن

زائر خون کنج قفس مانده ام

بند به دنیا ز نفس مانده ام

زائر خون تار غمت ساز من

حسرت رقص شفق آواز من

زائر خون لال زبان لاله سرخ

حرف من اینست همه ناله سرخ

زائر خون این هوس و این سکوت

از چه بگویم زکدامین سکوت

دشت خرابات دلم سوز سوز

پنجه زند درد به قلبم هنوز

زائر خون درد فراق و نفس

آه یتیمی کشم اندر قفس

زائر خون واله و شیدای تو

گم شده در راه تمنای تو

کی شود آخر که به تیر غمت

بشکفد آه دل از این ماتمت

زائر خون سرخی تاریخ عشق

تیغ خرد آمده تا بیخ عشق

زائر خون جرعه وصلی نمای

جام عطش سرخی دل وای وای

زائر خون سجده غم دامنت

یوسف و عطر خوش پیراهنت

یاد سفر هجرت شمع و شراب

حیف... که پروانه شده غرق خواب

 

«شمشیر نور»

انفجاری از پی فریاد شد

نور شمشیر سر بیداد شد

با دم پیر خرد چون آه رعد

نخوت کاخ ستم بر باد شد

 

«زائر بقیع»

بقیع خفته ظلمت مسافری داری

از این به بعد همه شب تو زائری داری

که نور قدسی حق نهان خلوت توست

ز کنج کوچه غربت تو عابری داری

 

«پر طلایی»

دلی دارم هوایش کربلایی

کبوتر های بامش پر طلایی

نسیم کوچه هایش آه غربت

نوای سازش آهنگ جدایی

دلی دارم برو بومش خدایی

به دامان شفق دست گدایی

نوای عاشقی دارد دمادم

به یاد آشنای کبریایی

سرشک دیده دل از جدایی

نوا دارد نوای نینوایی

وضوی خون سر و سجاده گلگون

نیایش در عطش دارد صفایی

دلی دارم که دایم ناز دارد

به عشق آسمان آواز دارد

الهی سینه از آتش فزون است

شرار دل سکوت راز دارد

الهی این دل و درد جدایی

دل شیدائیم گشته هوایی

به یاد وصل تو برگنبد عشق

به پروازی در آید پر طلایی

 

«شیرین یار»

سر زلف تو یار مهربانم

شکر در کام تو شیرین زبانم

دلم روشن ز نور عشق یاران

همه اختر ولی تو آسمانم

 

«رشک شفق»

تیری که ز غمزه رخت صادر شد

گویی به دگرگونی ما قادر شد

چون دید شفق رقص شقایق در خون

با رشک به پا بوسی آن حاضر شد

 

«یار نیمه ره»

تازیان عشق بر چشمان خواب

بیقرارم بیقرار آقتاب

از نهیب ناگه سرخ بهار

یا ز گلهای غریب پشت خار

چشمه دل آتش افروز بلا

محنت بی طاقتی شد بر ملا

دامن عشاق رنگین خضاب

خون جگر لیلا ز زخم التهاب

دفن خاک افسانه عشق و وفا

ای امان از خنجر کید خفا

عاقبت رنجور هجران توایم

یار نیمه ره پشیمان توایم

 

«راه عشق»

آنان که به سر شوق عبادت دارند

بر سختی راه عشق عادت دارند

از بارگه یار نوید آنها

بر تارک عاشقی شهادت دارند

 

«انتظار نور»

آتشین مهر تابستان

مژده سیل پائیزی

آسمان کی زند فریاد

نغمه های سحرخیزی

زرد ساقه نیلوفر

چون ثنا گوی هجران است

عاقبت جای کفتر ها

گر نیایی به زندان است

آینه نور تاباند

در نگاه حضور تو

حمل بر شانه های اشک

انتظار ظهور تو....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مقاومت و پیروزی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۲:۴۹ ب.ظ

کتاب 101 خاطره جنگی اثر راسم دلیچ | ایران کتاب

 

راسم دلیچ، فرمانده ارتش بوسنی، کتابی نوشته است با عنوان 101 خاطره جنگی که به فارسی هم منتشر شده است. مطالعه این کتاب را امروز به پایان رساندم. دلم میخواهد روزی برسد کتابی از خاطرات رزمندگان ایرانی حاضر در جنگ بوسنی نیز گردآوری و منتشر شود. هنوز دلیل این تعلل عجیب تاریخی را درک نمیکنم.

راسم دلیچ در این کتاب به سفر خود به ایران نیز اشاره میکند و از کمکهای جمهوری اسلامی به نیکی یاد میکند. او نماز مغرب و عشا را پشت سر رهبر معظم انقلاب خواند و تابلویی از یکی از مساجد زیبای بوسنی را به ایشان هدیه داد. مقام معظم رهبری تشکر کرد و گفت یکبار به یوگسلاوی سابق سفر داشته و در این مسجد نماز خوانده و به مردم گفته است بوسنی به زودی در امتحانی سخت قرار خواهد گرفت و سربلند بیرون خواهد آمد.

جنایات بشری در بوسنی بسیار بدتر از خباثتهای داعش بود. صربها در اقدام به نسل کشی مسلمانان، وحشیانه ترین رفتارهای حیوانی را در حق زنان و کودکان اعمال میداشتند. کشورهای غربی در مقابل این جنایات آنطور که باید واکنش نشان نداده و تلاش داشتند روی آن سرپوش بگذارند. 

راسم دلیچ با صراحت از ناکارآمدی قطعنامه های سازمان ملل در دفاع از حقوق مردم مظلوم بوسنی سخن می گوید.

جالب است علاوه بر صربها بخشی از کرواتها هم با بوسنی می جنگیدند. در داخل بوسنی هم چند دستگی و جدایی طلبی وجود داشت. در این میان ایستادگی و غیرت جوانان مسلمان بوسنی پشت سر رییس جمهور شجاعشان علی عزت بگوویچ در اوج فشارها و تحریمها که نان و غذای معمولی هم جیره بندی شده بود در نهایت منجر به نجات و آزادی و استقلال کشور بوسنی هرزگوین گردید.

سعید قاسمی سالها پیش در خاطراتش بیان کرده بود که مردم بوسنی از ما میخواستند مدل عکس شهید فهمیده در اسکناس های پنجاه تومانی، برایشان سربند یاحسین و یازهرا و یا مهدی ادرکنی درست کنیم. اهل تسنن بوسنی تابلوی لا فتی الّا علی لا سیف الا ذوالفقار در خانه هایشان نصب می کردند و شهادت را یک افتخار می دانستند.

ایران چند شهید در خاک بوسنی تقدیم اسلام کرده که امیدوارم روزی از گمنامی خارج شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیاده شو با هم بریم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۱۰ ب.ظ

معنی ضرب المثل سواره خبر از حال پیاده ندارد 🔼 + داستان حکایت - ماگرتا

 

اینکه مسئولان دولتی بعد از کلی وعده و وعید درباره ساخت 4 میلیون مسکن، نهایتا از مردم میخواهند صد میلیون تومان برای سرمایه گذاری اولیه و در دو سال نیز هر سه ماه صد میلیون تومان به حساب شرکت سازنده واریز کنند نشان میدهد سطح شناخت کارگزاران و سیاستگذارن اقتصادی کشور از وضع زندگی توده مردم بسیار با واقعیتهای موجود فاصله دارد. 

عدم درک و آشنایی با وضع زندگی و بضاعت مردم بالطبع منجر به اتخاذ تصمیم هایی در امور مختلف اقتصادی می شود که تأثیر مثبتی بر معیشت مردم نخواهد داشت. بیخود نیست که گفته اند سواره از پیاده خبر ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اوج، گاهی زیر موج!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۰۳ ب.ظ

فاطمه معتمد آریا: عکس من را از ولیعصر پایین بیاورید - BBC News فارسی

 

کاشف به عمل آمد تیم سازنده برنامه به افق فلسطین که در اقدامی عجیب و حاشیه ساز تریبون پخش مستقیم رسانه ملی را در اختیار بعضی چهره های مساله دار فتنه 88 مثل ابطحی و انصاری داده و آنها هم به جای تبیین مواضع انقلاب در خصوص آزادی قدس شریف به عقده گشایی از نظام و حمایت از موسوی و کروبی پرداختند، از سازمان رسانه ای اوج بوده اند.

خاطرتان هست در اوج فتنه اوباش فحشا طلب در سال گذشته، ناگهان دیوارنگاره میدان ولی عصر عج به تصاویر زنان فرهیخته و افتخارآفرین ایران اسلامی اختصاص پیدا کرد و در اقدامی عجیب، عکس فاطمه معتمد آریا هم که با کشف حجاب و سخنان تحریک آمیز خود نقش بسزایی در آتش افروزی اوباش داشت در میان زنان مذکور جای گرفته بود؟ نه تنها نیروهای متدین به این کج سلیقگی سازمان اوج اعتراض کردند بلکه خود معتمدآریا هم شروع به دهن کجی و تمسخر این اقدام کرد و ظرف 24 ساعت بعد این دیوارنگاره پایین کشیده شد.

همان وقت امیرحسین ثابتی مطلبی منتشر کرد و به این مضمون نوشت که لایه هایی از فعالان فرهنگی مرتبط با سپاه آنقدر ساده لوح یا خودباخته هستند که گمان میکنند اگر به اصحاب فتنه و آشوب باج بدهند آنها جذب نظام خواهند شد و البته دستاوردی جز لگدپراکنی این افراد حاصلشان نمی گردد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیلی اول

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۴۷ ب.ظ

گزارشی از ناهنجاری‌های‌اخلاقی در خوابگاه‌های تهران؛

 

دوستان گله کردند چرا درباره رییس دانشگاهی که متعرض دختری دانشجو شده و چت های غیر اخلاقی اش هم لو رفته افشاگری نمیکنی؟

خدمتشان عارض شدم که از نظر شرعی افشای تخلفات اخلاقی محل اشکال است. آنچه که امیرالمومنین علیه السلام در برخورد با کارگزاران بی ملاحظه انجام میداد در حیطه سوءاستفاده مسئولین در اموال بیت المال بود.

البته نهادهای ذی ربط باید پیگیر این نوع گزاراشات باشند که امیدوارم به وظیفه خود فارغ از علائق و روابط جناحی عمل نمایند.

یک نکته را هم جا دارد برای چندمین بار مورد توجه قرار دهم. اصل اختلاط بین مرد و زن در اسلام جز در فرض ضرورت تأیید شده نیست.

یک حرفی را آقای قرائتی سالها پیش گفته بود. وقتی دختر و پسرها کودک هستند و چیزی حالی شان نیست آنها را از هم جدا میکنیم. وقتی بزرگ شدند و حالی شان شد چه خبر است آنها را مختلط سر کلاس میبریم!

این چند وقته هم که انواع فیلمها و تصاویر از رقص و روابط آزاد دخترها و پسرهای دانشجو منتشر شده است. البته خیلی از دانشجواها هم بچه های نجیب و پاکی هستند.

خوب نظام اسلامی در این باره چه وظیفه ای دارد؟ حوزه علمیه و پایگاه بسیج را هم مختلط کنید قطعا حاشیه ساز خواهد بود. اسلام یک چیزی می دانست که توصیه کرد زمینه تخدیر و فساد در جامعه از بین رفته یا لااقل تضعیف شود.

دانشگاه بین المللی قم در بعضی رشته ها اصل تفکیک را رعایت کرده و آرامش خوبی هم در فضای علمی آن برقرار شده است.

نظام اسلامی اگر دنبال حجاب است که کار خوبی هم هست باید دنبال گسترش فرهنگ عفاف نیز باشد. سبک زندگی اسلامی صرفا مربوط به حیطه زندگی شخصی مردم نیست. کارگزاران جمهوری اسلامی به خصوص شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اتاق فکر نظام دینی موظف هستند راهکارهای مناسب برای تحقق حکمرانی مبتنی بر دین در حیطه مدیریت و اقتصاد و صنعت و فرهنگ و بازار و سربازی و ... را طراحی و ارائه نمایند. در این خصوص خیلی کوتاهی و غفلت صورت گرفته و فرصتهای بسیاری تلف شده است.

راستی یک دوستی هم حرف خوبی زد. دانشگاهی که خبر روابط نامشروع رییسش یواش یواش دارد در جامعه پخش می شود سال گذشته شاهد تجمع چند نفره تعدادی داعشجوی طرفدار فحشا بود که اهانت های رکیک و زشتی را نسبت به رهبر انقلاب و نظام و شهدا داشتند. از طرف دانشگاه برخورد خاصی با آنها صورت نگرفت. حالا مشخص شد رییس بی عرضه دانشگاه مورد نظر، خودش آدم مشکل دار و بی ناموسی بوده که راحت از کنار این مسائل عبور کرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا