اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۳۸۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشتاقی نیا» ثبت شده است

وزیر آموزش و پرورش پاسخگو باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ۰۳:۴۴ ب.ظ

نماز جمعه باشکوه بندپی شرقی با سخنرانی رئیس آموزش و پرورش منطقه

 

رییس آموزش و پرورش یکی از مناطق بابل گفت مدرسه جای غم نیست، پس مراسم مذهبی ممنوع! درباره حجاب و ... هم حرفهایی زد.

این خبر امروز صبح در فضای مجازی پخش شد. پیامکی از مدیر مربوطه سوال کردم. تکذیب کرد که منظورش اینطور نبوده و چیز دیگری بود. طبعا با توجه به آنچه در افکار عمومی منتشر شده وظیفه دارد به طور رسمی بیانیه بدهد و توضیحاتش را در فضای رسانه ارائه کند. بعضی حاضران در جلسه همچنان اصرار دارند که وی چنین حرفی زده و مخالفت خودش را با برگزاری برنامه های مذهبی در مدارس اعلام نموده است.

وزیر آموزش و پرورش کیست، چطور به این منصب رسید؟ برادرش کیست؟ اگر قرار است این مجموعه، ارزشی باقی مانده و دچار حواشی تربیتی نشود ضروری است نسبت به چنین گزارشاتی واکنش لازم نشان داده شده و تحقیقات کامل صورت بپذیرد. وزیر آموزش و پرورش اگر نگران افت تحصیلی و تربیتی دانش آموزان است -که بارها چنین اذعان داشته- بهتر است پیش از آن نگران وضعیت مدیریتی و تراز علمی و اعتقادی مسئولان ذی ربط باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اختلاس مهم است؛ اما مردم مهم تر!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۱۲ ق.ظ

آمریکا محمدجواد ظریف وزیر خارجه رژیم ایران را در فهرست تحریم‌ها قرار داد |  خبر نامه شب تاب

 

محمدجواد ظریف در آخرین اظهار نظر خود آنهم در شرایطی که هنوز وضعیت جنگی در منطقه حکمفرماست گفت: موشک مهم است، اما مردم مهم تر!

خب این موشکها هم برای همین مردم است و ضامن سلامت و منفعت و کرامت همانهاست. مبنای فکری ظریف کاملا مشخص است. صدها بار در گفتار و عمل ثابت کرده که اعتقادی به تقابل با آمریکا و اسرائیل (آرمانهای انقلاب) ندارد و معتقد است زندگی بهتر در گرو اطاعت پذیری از استکبار قرار دارد. موشک نداشته باشیم می توانیم یک ساندویچ همبرگر بیشتر بخوریم. به ظریف خرده ای نیست. خیلی ها نگاهشان فراتر از نوک بینی نمی رود و دلباخته غرب و سرباز نظام سرمایه داری هستند. تعجب از مسئولان ارشد لشکری و کشوری است که چرا همچنان در جلسات خود از وی مشورت گرفته و جالب آنکه به رغم شناخت مبنای فکری او که مخالفت با فرهنگ مقاومت است تحت تأثیر افکارش قرار میگیرند!

نکته بعد اینکه بودجه های کشور دو بخش دارد. یک بخش کوچکش می رود برای امور نظامی که ثابت شد در موشک سازی و پرتاب ماهواره و تسلیحات دفاعی هوایی و زمینی و دریایی دستاوردهای خوب و قابل اعتنایی داشته و داد دشمنان را درآورده است. قسمت اعظم بودجه ها برای امور جاری کشور هزینه می شود که متأسفانه بخش قابل توجهی از آن به راحتی هدر می رود. چرا امثال ظریف در قبال ضررهای هنگفتی که پرونده کرسنت به ملت تحمیل کرد جانب مردم را نگرفت؟ چرا در قبال ظلمی که بانکها یا گمرک یا صنعت خودروسازی به ملت تحمیل میکنند صدای او در نمی آید و دم از مردم نمی زند؟ چرا او اینقدر هوای رفقایش دارد و قصور در کمبودها و عقب ماندگی های معیشتی را جدا از عملکرد کانونهای قدرت و ثروت و همپالکی های غربگرای خویش که از قضا بدجوری دستشان در پرونده های مفاسد اقتصادی و حقوقهای نجومی و رانت خواری و... آلوده است دانسته و صرفا تسلیم در برابر غرب را راه پیشرفت کشور می داند؟ ظریف نمیخواهد سکه هایی که بابت کلاه گشاد برجام و تتمه فریبنده فرانچسکو از جیب مردم به چنگ آورده به آنها بازگرداند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

توجیه المسائل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۳۸ ق.ظ

از امام جمعه فریدونکنار نقل شده که گفته چون فضایی برای دوچرخه سواری بانوان تدارک دیده نشده پس حق نداریم به دوچرخه سواری آنها در ملأعام اعتراض کنیم. (نقل به مضمون)

بعضی دوستان انقلابی این شهر شهید پرور و خوشنام -که گویا برخی مسئولانش خیلی در تراز شهری با این سبقه و صبغه نیستند- ناراحت شده اند که چرا جناب خطیب محترم جمعه دارد ژست شبه روشنفکری به خود میگیرد!

به نظر من این عبارت ایشان بیش از آنکه سیاق روشنفکری داشته باشد خاستگاه توجیهی دارد.

امام جمعه که امام جمعه است و قطعاً از فتاوای مراجع در خصوص دوچرخه سواری علنی بانوان اطلاع دارد. خودش رییس شورای فرهنگ عمومی شهر است و میتواند پیگیر مایحتاج و لوازم فرهنگی شهر از جمله پارک مخصوص بانوان باشد.

اما

نکته اینجاست به نظر، ایشان خوب می داند که حتی اگر محیطی برای دوچرخه سواری بانوان اختصاص یابد هم باز عده ای پیدا می شوند که در ملاءعام دوچرخه سواری کنند. خب آن وقت چه کسی باید به آنها اعتراض کند؟ همین عزیزانی که در حال حاضر وظیفه دارند بر اساس قانون جلوی کشف حجاب را بگیرند اما به روی مبارک خود نمی آورند. در تابستان اخیر با جمعی از دوستان به دریای فریدونکنار رفتم. حتی در قسمتی که طرح سالم سازی ویژه آقایان بود هم عده ای از خانمهای کشف حجاب کرده وارد آب شده و به شنا پرداختند. در حالی که مسافتی اندک آنطرف تر، فضای اختصاصی بانوان برای شنا فراهم بود. کسی آمد و مانعشان شد؟ اصلا و ابدا.

به حرف زدن باشد که از دست همه بر می آید، آقایانی که مسئولند و دستی بر آتش دارند چرا فقط به سخنوری اکتفا نموده اند؟ اگر انگیزه مقابله با منکر را ندارید مواظب باشید جاده صاف کن اشاعه آن نباشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شام ملیتا

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۳۲ ق.ظ

‫کتاب شام ملیتا محمدرضا وحیدزاده + دانلود نمونه رایگان‬‎

 

شام ملیتا را خواندم. بر اطلاعاتم افزوده شد هر چند می شد تا حدودی در فضای مجازی هم به این اطلاعات دسترسی پیدا کرد. هر سفری نوشتنی است. هر سفرنامه ای خواندنی و چه بسا عبرت آموز است؛ اما عزیزان جبهه انقلاب وقتی میدانند زیر ذره بین عیب جویی و مچ گیری جبهه ضدانقلاب قرار دارند باید دقت کنند در سفرنامه شان آن هم وقتی ذکر میکنند که هزینه به عهده خودشان نبوده به جای مانور دادن روی اطعمه و اشربه رنگارنگ و اشتها برانگیز اشاره ای هم به دستاورد و فایده سفر و دیدارها داشته باشند تا متهم به هدر دادن فرصتها و امکانات نشوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کی پکس

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۴۰۴، ۰۵:۱۱ ب.ظ

فیلم K-PAX - کی پکس را آنلاین دانلود و تماشا کنید | نماوا

 

خدا نور است و هر آنچه از جنس اوست هم. حقیقت نور است. امید نور است. انسان نور است. عالم انعکاسی از وجود فراگیر و بی حد و حصر خداست. روشنایی روی حال و روحیه انسان تأثیر می گذارد. میزان و حجم و نحوه تابش نور در حال و هوای روحی آدم اثر دارد. فضای تاریک و دلگیر را با روشنایی می توانید از غم و افسردگی به نشاط نزدیک نمایید. انسان در لحظه مرگ هم نوری می بیند و به آنچه خانه اصلی و ذره ای از انعکاس وجود آن است باز می گردد.

امید را اساسا مضاف الیه نور می دانند. سرخورده مهجور افسرده اگر ذهنش منعطف به نور امید شود، شکوه زندگی را دوباره درک خواهد کرد.

انسانی که از تعلقات دست و پا گیر مادی خلاص می شود باطن عالم را تماشا می کند و به دنیای نور نزدیک تر می شود. اوست که فراتر از قیود دنیایی به اخبار و حقایق عالم دسترسی بیشتری پیدا می نماید.

کی پکس، فیلم آمریکایی علمی و تخیلی و معمایی است و چقدر دیدن چندباره آن می ارزد. هر اثر هنری که انسان را به فکر و تأمل و مطالعه و تدقیق فرابخواند شاهکاری در دامنه فطرت و احیای حقیقت به شمار می آید.

دیدم در نقد و معرفی کی پکس نوشته اند اوج فیلم زمانی است که قهرمان در محضر دانشمندان بزرگ فیزیک و نجوم از دانسته های طبقه بندی شده محرمانه آنان درباره سیاره ای ناشناخته سخن به میان آورد. قهرمان فیلم، بیمار روحی است که در چارچوب اقتضای حزن درون و بریدنش از جاذبه های عالم ماده، روحی سبکبال یافته و به بخشی از حقایق و اخبار عالم دسترسی پیدا نموده است. گاهی حقایق و ناشنیده ها بر زبان اهل دل جاری می گردد. کی پکس حکایت دلی سوخته و ویران است که صاحبش فقط خداست حتی اگر کارگردان نخواهد روی این وجه آن مانور دهد. تمدن غرب باید عالم غیب را باور کند. دنیا فقط خوردن و خوابیدن و پول درآوردن و لذت طلبی نیست. قهرمان فیلم در پرتو دل بریدن از تعلقات مادی –هر چند در قالب تحمیل- خبر دارد چه روز قرار است برایش اتفاقی مهم رخ دهد. این دسترسی فرا مادی برای اهل عرفان نیز بسیار سهل الوصول محسوب میشود.

اوج فیلم از نظر من آنجایی است که بیماران افسرده آسایشگاه روانی با اعتقاد به وجود دنیایی بهتر، شاداب تر می گردند. آنها قهرمان خود را مرده یا شکست خورده و زمین افتاده نمی پذیرند و ترجیح می دهند اعتقاد به ظهور خوشبختی و تغییر را در وجود خویش زنده نگاه دارند. معنویت، کمتر یا بیتشر، گمشته همه ما انسانها در سراسر گیتی است.

و البته چقدر خوب است انسان گاهی با عینک دیگران به دنیا نگاه کند. ما زمانی پخته و رو به تکامل می شویم که با همه نگاهها و طرز تلقی ها آشنا بوده و بدانیم برای چه مسیر خود را انتخاب نموده ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در فاصله دو بوسه

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۴، ۰۴:۵۲ ب.ظ

‫مشاهده و خرید اینترنتی کتاب در فاصله دو بوسه زندگی شهید مجید حداد عادل‬‎

 

می گویند یک منبر خوب منبری است که در آن هم آیه خوانده شود هم حدیث، شعر باشد، داستان داشته باشد... آموزنده و سرگرم کننده و متنوع باشد. کتاب "در فاصله دو بوسه" یک چنین ویژگی را در خود دارد. هم نویسنده اش اهل علم و ادب است هم سوژه آن از چنین خاصیتی برخوردار است.

بعضی آدمها اهل ادب و هنر و علم هستند و فقط به درد کتابخانه یا کلاس درس می خورند، بعضی ها در کار موفقند مدیر با عرضه ای هستند اما ذوق علمی یا هنری ندارند. مجید حدادعادل همه این ویژگی ها را با هم در خود جای داده بود.

در ورزش محکم و با انگیزه بود. در تفریح و گردشگری هم همینطور. با ساده ترین امکانات به نقاط دیدنی دور دست سر می زد. اهل کوهنوردی در دشوارترین شرایط بود. یک بچه دانشجوی درس خوان و نمره بیست و در ظاهر از آن دست بچه هایی که همیشه در کلاس در ردیف نخست، دست به سینه می نشینند؛ اما این یکی خیلی به درد بخور بود! انبار سیمان پدر را مدیریت می کرد، جدی و با تدبیر بود. سربازی رفت، فرز و چالاک بود. در مبارزه سیاسی جلودار بود. در امر به معروف و نهی از منکر شجاع بود. اهل شعر و قلم و ادبیات بود. به جبهه که رفت دیده بان شد، نقطه ای پا گذاشت که شاید هیچ دیدبانی در جنگهای دنیا چنین نکرده باشد. در عمق جبهه دشمن چسبیده به خاکریزهای مقابل پناه بگیرد و گرای ویرانگر تجهیزات دشمن را برای هدایت آتش توپخانه ثبت نماید. مدیر رادیو شد دغدغه تولید آثار فاخر را داشت که موفق هم بود. معاون استاندار که شد لحظه ای آرام و قرار نداشت و جالب آنکه با همه زحمت و تلاش و ابتکاری که به خرج میداد منتی بر سر کسی نداشت که هیچ معترض بود حقوقی که به او میدهند بیش از حق اوست!

انقلاب اسلامی را تحسین کنیم که چنین شخصیتهایی را شناخت و بالا آورد یا انقلاب را مذمت کنیم باعث شد چنین جوانان تخبه ای را از دست بدهیم؟ حقیقت آن است بباید انقلاب اسلامی را ستود برای کشف و میدان دادن به جوانان با فضیلتی که با خون سرخ خود الگوی عزت و استقلال و قدرت این ملک قرار گرفته اند. اگر انقلاب نمی شد کجا عرصه برای درخشش و ظهور امثال مجید فراهم بود؟ اگر آب حیات شهادت نبود کجا مثل مجید را می شناختیم و عیار صحت طریقت خویش قرار می دادیم؟

پدر مجید یک راننده کامیون بود که چنین فرزندانی را تربیت نمود. غلامعلی حدادعادل برادر بزرگتر شهید مجید، با نوشتن این کتاب نه تنها به برادرش که به تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ادای دین نمود و البته مبتکر نگاه جدیدی در تولید آثار مکتوب دفاع مقدس گردید که از جامعیت روایی و سندی برخودار باشد. این که از پیامبر بزرگ ما نقل است خدا در آخرالزمان با شهادت، بهترینهای امت مرا گلچین می کند با مطالعه زندگی شهدا قابل درک و اثبات است. خدا چقدر خوش سلیقه است. مجید چقدر دلش برای پرواز پر می کشید با اینکه پول و پست و دانش و هر آنچه از اقلام مادی است برایش قابل دسترس بود. نگاه عارفانه اش اما در تب و تاب وصال بود و هوای دلدار، بی قرارش می نمود. این کتاب و شرح زندگی مجید حدادعادل به عنوان یک شهید خودساخته و الگو در طلب دانش، ورزش، مبارزه، خودسازی، هنر، مدیریت، مردم داری و مجاهدت قابلیت ساخت یک سریال جذاب و آموزنده و پرمخاطب را دارد به خصوص قریحه طنز و شوخی های زیرکانه او که شخصیت یک انقلابی عالم و مدیر و مبلغ عملی دین و انقلاب را به نیکی ترسیم می نماید.

به فال نیک گرفتم خواندن این کتاب را. بر حسب اتفاق مصادف با روزی شروع شد که سالگرد پر گشودن مرغ جان این جوان رعنای کربلای خمینی بود. زین پس گذرم به دارخوین که بیفتد به فضل خدا به یاد او هم خواهم بود.

راستش این متن تا همینجا تمام است و از حوصله مخاطب، بیرون اما قلقلکم می آید دو نکته را کوتاه عرض کنم. هنرمندان رزمنده انصافا حضورشان نعمت مضاعفی در دفاع مقدس بود. بهروز مرادی را ببینید آن موقع در اوج التهابات نبرد شهری، دغدغه تأسیس موزه جنگ خرمشهر را داشت. در مسجد جامع را برد یک گوشه امن گذاشت. حالا بروید آن موزه را ببینید. آثار نگاه بلند این بسیجی شهید در آن هویداست و راهنمای تاریخ. مجید حداد عادل آن موقع دغدغه رمان نویسی از زندگی شهید ایرج نصرت زاد را داشت و به دوستی سفارش نمود و نیز دغدغه تولید آثار موسیقی ماندگار تاریخ که فرهنگ و حقایق انقلاب را در خود جای دهد مثل سرود معروف مرتضای مطهر و....

محمدزمان ولی پور خسته بود. داشت با همرزمانش به عقب بر می گشت. تویوتا زیر پایش ایستاد اما سوار نشد شاید از او خسته تری هم باشد. لحظاتی بعد خمپاره ای آمد و پر کشید. جعفر شیرسوار میتوانست گوشه ای خیز بردارد اما ترجیح داد بایستد آن وسط، همرزمان آشفته اش را راهنمایی کند، همانجا پر گشود. ابوالفضل رضایی روشن در جنگ اخیر شهید شد. دید هواپیمای اسرائیل آمده، دوید رفت خوابگاه، بچه ها را صدا زد و نجاتشان داد و خودش پر گشود. مجید حداد عادل می توانست زیر حملات دشمن برود گوشه ای اما ایستاد تا همراهانش را راهنمایی کند و ... خدا چقدر خوش سلیقه است برای گلچین بهترینهای امت رسول.

غلامعلی حدادعادل بابت یکی از آثارش، جایزه ای برنده شد. چهارده سکه بهار، همانجا هدیه داد به یاد برادرش مجید و به نام او کتابخانه ای در کوی ذوالفقاری آبادان تأسیس شود. حتماً به این کتابخانه میروم و به لطف خدا به وسع خود کتابهایی را آنجا هدیه خواهم داد. این کتاب را میهمانی به امانت گذاشت تا بخوانم و پس بدهم. از حسن سلیقه و لطف او نیز سپاسگزارم. الحمدلله که با چنین شهدایی آشنا میشویم. خدا به ما رحم کند این شهدا را دیده یا شناخته ایم و پا کج میگذاریم.

چند روز پیش شعر این شهید با ترجیع بند لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون را در گروههای مجازی پخش کردم. متوجه شدم خیلی از دوستان همراستا و همداستان نیز مثل حقیر شناخت چندانی از این شهید نداشته اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرندک!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

شوخی و شرایط آن

 

ما انتظار داریم هم جلوی بی حجابی گرفته شود هم بنزین گران نشود؟ نمی شود!

دلیل آن که جلوی کشف حجاب و هنجارشکنی ها و بعضا عریان گردی جماعت لاقید گرفته نمی شود همان دلیلی است که باعث شده جلوی افزایش قیمت بنزین گرفته شود. فعلا نمی خواهند کشور شورش شود چون در شرایط جنگی و تقابل احتمالی رو در رو با دشمن قرار داریم.

عزیزان هنجارشکن لاابالی دوست دارند هم همینطور آزاد و بی قید بچرخند هم نظام جلوی اسرائیل نایستد و دوباره جنگ نشود؟ نمی شود! اگر جلوی تابو شکنی ها گرفته نمی شود دقیقا بخاطر حفظ آرامش درون و پیشگیری از سوءاستفاده دشمن برای آغاز حمله مجدد است. وگرنه منطقه آرام شود قوانین داخلی هم پررنگ و با جدیت اجرا خواهند شد.

خب، پس اگر تحمل گرانی بنزین و جهش قیمتها را داریم با بی حجابی مخالفت کنیم.

اگر تحمل اعمال قانون حجاب و برخورد با هنجارشکنی را دارند انتظار توقف جنگ با اسرائیل را هم داشته باشند!

به نفع همه است که تخاصم با رژیم غاصب ادامه پیدا کند. برای مستضعفان، بنزین گران نمیشود، برای شکم سیرهای لخت و عور هم آزادی های حیوانی مستدام خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتتان را برای این بی هنر هدر ندهید

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۰ ق.ظ

بی‌هنری ، بهترین هنر است! - سرزمین هنر

 

محمدرضا باهنر هم از جمله سیاسیونی است که به خاطر قرابت و انتساب به فردی موجه توانسته در سپهر سیاسی کشور رشد کند. موضع جدید او پیرامون حجاب را جدی نگیرید. مثل او را قبلا در شخصیت ضرغامی و بعضی از چهره های جاه طلب دیگر نیز دیده ایم. اینکه بسیاری از عناصر جریان مدعی اصولگرایی علقه ای به مبانی و اصول ارزشی و عدالتخواهانه و انقلابی ندارند و صرفا با زد و بندها و مراودات جناحی و حزبی به نام و نانی رسیده اند به جای خود اما توجه داشته باشید که این بار باهنر تلاش دارد جریانهای انقلابی را به مخالفت با خود کشانده و به زعم خودش به بازی بگیرد.

یکی از نزدیکان باهنر در جمعی افاضه فرمود که وی قصد دارد شانس خود را برای ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری محک بزند. متأسفانه خیلی از سیاسیون مردم را احمق فرض کرده اند. وقتی نامزد اصلاح طلب اعلام می کند که برنامه ای برای رفع مشکلات مردم ندارد اما با فیلترشکن و حجاب مخالف است و کنسرت و موتور سواری بانوان را رواج می دهد و مورد توجه و اقبال لایه هایی از اجتماع قرار میگیرد چرا یک سیاستمدار وابسته به جریان مدعی اصولگرایی از این حربه استفاده نکرده و با عوامفریبی و طرح مطالبات کاذب و حاشیه سازی، مردمی که با دهها مشکل معیشتی و اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند را به بازی نگیرد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

و فی السماء معروفون

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۸:۴۹ ق.ظ

photo_2025-10-05_08-23-08_h5ud.jpg

 

بعضی از شهدا هستند که به رغم گمنامی در زمان حیات، بعد از شهادت به محبوبیت عمومی رسیده و همه یا اغلب مردم با آنها آشنا می شوند. یکی اش شهید آوینی بود که بعد از شهادتش شناخته شد و الان در سراسر کشور ردی از نام و یاد او پیدا می شود در صورتی که زمان حیاتش افراد کمی او را می شناختند. یکی اش شهید سید مجتبی علمدار است که یک مداح معمولی اما عارفی دلسوخته بود، سردار و امیر و تیمسار هم نبود. بعد از شهادتش یکهو زبانزد خاص و عام شد و الان خیلی ها در کشور بخواهند اسم شهیدی از مازندران را بیاورند نام سید مجتبی بر زبانشان جاری میشود.

در جریان جنگ دوازده روزه اخیر این اتفاق درباره شهید محمد سعید ایزدی (حاج رمضان) تکرار شد. او که به اقتضای شغلش کاملا گمنام و ناشناخته بود حتی اسمش به گوش خیلی ها ولو در بین همکارانش نرسیده بود الان به چنان شهرت و محبوبیتی رسیده که برای حفظ نظم در بین زائران مزارش، نرده ای سبز رنگ را وسط گذاشته اند، یک طرف آقایان، یک طرف خانمها به نوبت دستی به رسم تبرک به خاک مطهر مزارش کشیده و فاتحه ای نثار کنند. این عکس را نتوانستم خوب بگیرم. پشت سرم هم جمعیت بود و خیلی سریع و فوری دوربین موبایل را همانجا که ایستاده بودم روی سنگ مزارش وآن نرده حائل، زوم کردم.

حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، صحن امام هادی علیه السلام (عتیق)، حجره ای هست که میرزا اسماعیل دولابی و شیخ شهید عباسعلی سلیمانی نیز آنجا به خاک سپرده شده اند. ما ایزدی را نمی شناختیم اما دشمن او را به خوبی می شناخت و خاری در چشم خود می پنداشت. صف تکریم مزار این شهید هم خاری در چشم بدخواهان اسلام خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمامه سرخ شهادت

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۹ ق.ظ

آیا می دانید بهشت آدم (ع) در دنیا بود؟ - تسنیم

 

این روزها که خبر شهادت مظلومانه پیشنماز مسجد باغ فیض به رغم سکوت رسانه های حاکمیتی و نیز معاندین، در رسانه های مستقل ارزشی بازتاب داشته و عده ای از نیروهای دلسوز را به اعتراض نسبت به بی توجهی مسئولان در صیانت از اعتبار روحانیت و ناکارآمدی صاحبان قدرت وا داشته خوب است یادآوری کنم که در ماههای اخیر دو روحانی فعال در ایرانشهر نیز ربوده شده اند که کسی در سطح افکار عمومی پیگیر وضعیت و سرنوشت آنها نیست. یکبار هم به دروغ خبر آزادی یکی از آنها منتشر شد که بعد خیلی آرام و کوتاه تکذیب گردید. کما اینکه به طور معمول هر جا در گوشه و کنار حمله ای به روحانیون صورت گرفت بلافاصله بطور کلیشه ای و معمول اعلام شد که ضارب یا مشکل روانی داشته و دارو مصرف میکرده، یا مشکل شخصی با حاج آقا داشته و یا اصلا نمی دانسته طرف روحانی است!

آنقدری که نهاد نظارتی بیکار نشسته اند مچ طلبه های انقلابی منتقد را بگیرند که مبادا آب توی دل صاحبان قدرت تکان خورده و پایه های میزشان ذره ای به لرزه بیفتد نهاد و متولی خاصی برای دفاع از حقوق روحانیت وجود ندارد و کسی پیگیر و مدافع مظلومیت این قشر نیست.

خدا را شکر در باغ فیض شهادت همچنان به روی روحانیون مظلوم و نجیب و ساده زیست و بی ادعا گشوده است. امیدوارم خدا به حرمت خون این عزیزان گمنام که زندگی پر رنجشان مظلومانه بود و مرگ سرخشان مظلومانه تر، مسئولانی که از احکام الهی و خدمت به مردم روی بر گردانده اند را متنبه سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گدا بازی سیاسی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۶ ق.ظ

حقوق اجتماعی تاجر ورشکسته - وکیل ورشکستگی

 

اینطور شنیدم که در مجلس ترحیم پدر شروین حاجی پور در شهر کله بست یا همان هادی شهر بابلسر، چهره های فعال جریان اصلاح طلب بابل تا ساری هم با تصمیمی حزبی مشارکت فعال داشتند. شنیده ام به جای قرآن، کف زده اند که امیدوارم اشتباه باشد. خدا پدر شروین حاجی پور را هم بیامرزد. روح همه مومنین و مومنات، شاد. درباره شروین هم نمیخواهم الان نظری بدهم آدم خوبی است یا بد، موضوع صحبت این نیست اما شروین را هر چقدر بچلانید نمی توانید اماره ای پیدا کنید که چنین بربیاید او اصلاح طلب است یا ربطی به جریان اصلاحات دارد. اینکه حالا چرا پیرمردهای بازنشسته جریان اصلاحات مازندران با دستوری احتمالا از مرکز روانه مجلس ترحیم مرحوم شده و نقش سیاهی لشکر مراسم را ایفا نموده اند بر می گردد به همان شوک سیاسی این جریان در اغتشاشات 1401 که متوجه شدند از صحنه سیاسی و اجتماعی کشور زدوده شده اند. این طیف که مدعی راهبری اعتراضات مردمی را از سال 77 تا 88 داشت یکهو دید عده ای به تکاپوی خیابانی وارد شده اند که هر جای اعتراضاتشان را نگاهی کنی رنگی از مطالبات حزبی و سهم خواهانه اصلاح طلبان پیدا نمیکنی. نه دغدغه پست و مقام و انتخابات را داشتند نه شعار آزادی و رفع حصر سران فتنه را می دادند. ته خواسته شان کشف حجاب بود و رقصیدن و بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان و سلف مختلط. فراتر از محدوده شکم و حومه مطالبه ای نداشتند.

اصلاح طلبان که با تمام وجود متوجه شدند دیگر توان هدایت امواج اعتراضات خیابانی را نداشته و از محاسبات اجتماعی مردم اعم از موافقین یا مخالفین نظام حذف شده اند چاره ای ندارند برای آنکه بگویند ما هنوز زنده ایم و وجهه ای داریم خودشان را به امثال شروین یا دیگر سلبریتی های تازه به دوران رسیده و بازیگران نوین فضای رسانه ای دشمن بچسبانند بلکه جای پایی در سهم خواهی های آتی هژمونی قدرت و بهره کشی تبلیغاتی در انتخابات بعدی به خود اختصاص دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دولت داریم؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۳ ق.ظ

منبع نزدیک به دفتر رییس دولت: پزشکیان متزلزل و شکننده به‌نظر می‌رسد اما قصد  استعفا ندارد | ایران اینترنشنال

 

عراق را یادم می آید آن اوایل بعد از سقوط صدام که راهها باز شده بود سال 82 رفته بودم. کشوری به هم ریخته بود و دولت نداشت. مردم خودشان از طریق گروههای محلی و خودجوش به هدایت امور می پرداختند. ایست و بازرسی ها یا به قول خودشان تفتیش، کاملا مردمی بود. تصادفی رخ میداد راننده ها خودشان با هم کنار می آمدند یا نهایتا از طریق ریش سفیدان رهگذر صلح و توافقی صورت می گرفت. قیمتها ثابت بود و بازار مبتلا به جهش و گران فروشی نبود.

سالهای اخیر هم چند باری است که به زیارت عتبات مشرف شده ام. الان هم خیلی عراق دولت درست حسابی و مداخله گر اقتصادی ندارد. فکر نکنم چیزی به آن صورت رسمی و جدی با موضوع گمرک در میان باشد. قیمت ها در عراق یکسان است. مثلا پارسال تابستان که رفتیم، قیمت نوشابه بود نیم دینار که به پول ما می شد بیست هزار تومان. زمستان رفتیم قیمت نوشابه همان نیم دینار بود که حالا به پول ما می شد سی هزار تومان. الان بروید قیمت همان است اما برای ما گران تر می افتد.

خواستم عرض کنم جناب پزشکیان که می گوید فکر کنید اصلا ما نیستیم باید متوجه باشد که نمیشود همچین تصوری را به ذهن راه داد. چون هر روز که به بازار می رویم و می بینیم قیمتها گران تر شده است متوجه می شویم که پس دولت داریم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پروانه ها منتظرش هستند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۳۸ ب.ظ

آدم یکی را دوست دارد، کلافه می شود می بیند دارد جان می کَند. جان تو را انگار دارد می کَند و با خود می برد. گفتم بمان. دعا کردم بمان. دعا کردند که بماند. دل وقتی پریشان می شود و شور می زند هیچ تسکینی ندارد. منتظر است تا خبر بدی از راه برسد. کلافه ای و می خواهی یقه یکی را بگیری. هر پیامی هر تماسی، نفست را بند می آورد. سه هفته پیش بود نوشتم بمان پیرمرد، نفس من که حق نیست به اعتبار صاحب نفسان وادی حق، بمان و زمین بی مقدار کم ظرفیت را همچنان از عظمت وجود قدسی ات سرشار نگاه دارد... دلم امروز بدجور به هم ریخته است. خدا کند تشویشی گذرا و بچگانه باشد. جواد جلالی که رفت همین حس را داشتم، حسین منصف که رفت همین حال را داشتم در فراق حاج آقا یزدانی هم. این بار امیدوارم اشتباه کرده باشم. دل آدم با یکی گره می خورد هر چقدر پستی و بلندی، بدی و خوبی این میان باشد به چشم نمی آید. دل حرف خودش را می زند. اولش اضطراب می گیرد بعدش غلیان یافته و چشمه اشک را بر پهنه صورتت جاری می سازد. ما زور خودمان را زدیم. ما که می گویم نه مثل من عقب مانده بی فیض و خیر که صاحب دلان و اهل خلوت و معنا به صف شده و آهسته و پیوسته امن یجیب می خوانند. ما زور خودمان را زدیم؛ اما آن طرف شاهین نشسته که قرة العین خویش می خواندش و قشقاوی که بهشتی دیگری می نامیدش، عباسی، رهبر، گرجیان، آقامیری، نصیری، قیومی... تربیت شدگان مکتب فقه و طهارت و خلوص و خلوت انس و شهود، زورشان از ما بیشتر است. بزم شاگردان شهیدش دیربازی است که ملتمس حضور شمع شبستان عروج است. عبای ساده او پرورشگاه عارفان جاودان کوی وصال بوده و نفس رحمانی اش احیاگر جانهای خسته و راهنمای گمگشتگان دیار عشق. آن طرف، مستان جام الست منتظر قدمهای استواری هستند که سالهای سال از بابل تا قم تا نجف، جامعه کبیره معارف اهل بیت را در قامت حیاتش، تجلی بخشید و آن گونه زیست که خدا و رسول و اولیایش از او راضی باشند.

من دعا می کنم که بمانی مثل همیشه، اهل دلان نور آشام و حق گویان ساکن ملک معنا دعا می کنند که بمانی؛ از لطف خدا ناامید نیسیتیم. به حکمتش نیز ایمان داریم. خبرهای خوبی از بیمارستان به گوش نمی رسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بفرما پشت دوربین لطفا!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۴:۳۵ ب.ظ

شهید آوینی

 

یک بنده خدایی بود شخصا دوستش داشتم رزمنده بود و خوش سابقه. گاهی از او می خواستند درباره شهیدی صحبت کند مثلا چهل دقیقه به او وقت می دادند باور کنید سی و پنج دقیقه اش را به خودش و خاطراتش و کارهایی که کرده اختصاص می داد نهایتا وقتی با اعتراض و تذکر مزاح آلود مستمعین مواجه می شد چند دقیقه ای هم از شهید می گفت که البته چندان به کار نمی آمد.

این شبها گاهی بعضی برنامه های مستند تلویزیون با موضوع جنگ لبنان و حمله اسرائیل به این کشور را نگاه می کنم. احساس می شود بعضی از عزیزان مستندساز جوان جویای نام که با دلارهای نفتی موسسات و مراکز فرهنگی مدتها در لبنان سیاحت داشته اند بیشتر از آنکه دنبال اصل سوژه و انتقال پیام باشند دنبال نمایش جدیدترین لباس و تیپ و آرایش قیافه خود هستند. دوربین زوم می کند روی راه رفتنشان روی خم ابرو و فرم صورتشان، روی هیکل نیمچه ورزشی و لباس اسپورت و حالت موی سرشان؛ در حاشیه اش تصاویری از موضوع مورد نظر هم نشان داده میشود! انگار یک لحظه دلشان نمی آید از جلوی دوربین کنار بروند و اگر سوژه نابی در اختیار دارند همان را به نمایش بگذارند. جالب است این عزیزان بعضا مدعی هستند که به خاطر علاقه به شخصیت سید شهیدان اهل قلم وارد عرصه مستندسازی شده اند. حالا نگاه کنید به شخصیت سید مرتضی آوینی که هیچ جای تصاویر دوربین حضور نداشت با اینکه از نظر تیپ و قیافه سرآمد خیلی از جوانهای خوش آرایش امروزی بود. کسی حتی اسم او را هم نمی دانست با اینکه صدایش و متنهای خوبش در گوش همه جا خوش کرده بود. بعد از شهادت سید مرتضی بود که تازه مردم فهمیدند صاحب این مستندهای دلی منقلب کننده و آن صوت گرم و آرامش بخش و آن متن های آسمانی، هنرمندی متفکر به نام سید مرتضی آوینی است که نیمه های شب وضو می گرفت، دو رکعت نماز می خواند بعد می نشست پای میز مونتاژ و برای تصاویر مستندش متنی برآمده از عمق جان می نوشت و در اثری که تولید می کرد روح می دمید. 

جنس انقلاب اسلامی از نور است و ناخالصی را دفع می کند. اینکه می بینیم کارهای آوینی و دیگر خدماتی که شهدا ارائه داده اند جاودان و اثرگذار است و کارهای ما نه، به دلیل تفاوت در باطن عناصر شکل دهنده امور است.

البته چون اطلاع دارم عرض می کنم هنرمندان و مستندسازان مخلص و بی ادعا و خودساخته ای هم داریم که با تأسی از سید مرتضی بی آنکه دنبال خودنمایی و جاه و شهرت باشند به تولید آثار فاخر و ثبت و گزارش وقایع اشتغال دارند. راستی حرف از مستندسازی و لبنان و ... شد. سال گذشته را یادتان هست چقدر سلبریتی مذهبی به بهانه ثبت و ارائه گزارش از وقایع لبنان و نبرد حزب الله و جنایات صهونیسیم به بیروت اعزام شدند؟ آثار تولیدی شان کجاست؟ چند نفر از مردم یک لحظه از تصاویر و گزارش هایشان را دیده و یا به خاطر دارند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این گوشه دنج هم شهیدی دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۰۷ ق.ظ

مادربزرگی که به جای نوه در کلاس درس حاضر شد

 

این روزها به بهانه هفته دفاع مقدس خاطرات دفاع مقدس دوازده روزه اخیر نیز دوباره پر رنگ شده و بر سر زبانها افتاده است. رسانه ها مصاحبه هایی را با خانواده های شهدا انجام می دهند. رفته  اند سراغ شهدای دکتر، شهدای مهندس، سرداران شهید و... روح همه شهدا شاد. دستبوس همه شان هستیم و وظیفه داریم یاد و نام و راه و خاطراتشان را زنده نگاه داریم.

این وسط گفتم یادی هم کنیم از خانواده مظلوم سادات شهید موسوی که نه دکتر و مهندس و سردار که نگهبان چاه آب شهرک دوکوهه اندیمشک بودند و بر اثر حملات رژیم وحشی اشغالگر قدس به شهادت رسیدند. شهید غلام عباس موسوی، همسرش شهیده سیده سیاه گیس موسوی و فرزند نه ساله شان سید آرمین موسوی؛ رحمت و رضوان الهی بر آنها ان شاءالله شفیع ما در روز محشر باشند و به حرمت روح قدسی شان بساط ظلم استکبار به زودی در هم پیچیده شود.

مادر بزرگ سید آرمین چند روز پیش به جای او به کلاس درس رفت و پشت نیمکت مدرسه نشست. موقع حضور و غیاب وقتی معلم اسم آرمین را خواند، ننه سارای هفتاد ساله محکم و بلند فریاد زد: شهید!

سیده سارا قربانی چند دقیقه ای هم برای بچه ها صحبت کرد و گفت: از خدا تشکر می‌کنم و افتخار می‌کنم که فرزندانم شهید شده‌اند؛ فرزندانم فدای امام حسین (ع)، رهبرم، سرداران شهید و تمام شهدایی که در طی جنگ اخیر به شهادت رسیده‌اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هر لحظه در کنارش

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۴ ق.ظ

20 عکس پروفایل توکل بر خدا برای آرامش روحی

 

همین دو سه روز اخیر یک اتوبوس حامل دانشجویان در سمنان چپ کرد و تعدادی مصدوم و مرحوم شدند. یک اتوبوس در جاده فیروزکوه به دره سقوط کرد. هلی کوپتر امداد در اشترانکوه به زمین افتاد و ... اگر ماه صفر بود عده ای دست می گرفتند که این ماه نحس است و ...

واقعا بعضی ها را سراغ دارم ماه صفر که میشود غصه شان می گیرد و همه اش انتظار وقوع حادثه ای تلخ را می کشند. 

اما خیلی ها در ماه صفر به دنیا می آیند، اتفاقات خوب و خوشی گاه در این ماه به وقوع می پیوندد. در حالی که ممکن است عده ای در عید نوروز بمیرند یا در دیگر ایام شاد دچار حادثه و مبتلا به اندوه شوند. علم ما محدود است و فلسفه حوادث را نمیدانیم. نمیدانیم چه چیزی به نفع ماست چه چیز به ضررمان.

ما انسانها ضعیفیم و چاره ای جز اتصال به منبع قدرت الهی نداریم. هر آن هر قدم هر لحظه ممکن است اتفاقی خوب یا بد برای ما رقم بخورد. وظیفه ما هست که در همه لحظات عمر به خدا توکل کنیم و خودمان را به او بسپاریم و در برابر عظمت و تدبیر و خیرخواهی اش سر تعظیم فرود بیاوریم و البته از رحمت و لطف او ناامید نباشیم. ان شاءالله بهترینها را برای ما رقم خواهد زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تو خودت تحمیلی هستی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ۰۸:۰۴ ق.ظ

واکنش فضائلی به برخی اظهارات درباره رهبر انقلاب | جهان نیوز

 

حدود سه هفته پیش بود که جناب فضائلی، کارمند دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری مصاحبه ای کرد و گفت مگر میشود چیزی را به رهبری تحمیل نمود؟ او پیش تر نیز بارها تلاش داشت در قامت عقل کل مُدرِک انحصاری و متولی تام الاختیار فهم کلام آقا به تبیین سلیقه ای بیانات رهبری پیرامون مساله حجاب و ... بپردازد که با واکنش هایی مواجه شد.

یک هفته بعد از این سخن فضائلی بود که آقا پشت تریبون آمد و گفت که درباره قرارداد برجام نظر دیگری داشته و هشدارهایی داده که تیم مذاکره کننده به روی مبارک خود نیاورده است.

اخیراً نیز بررسی سی اف تی در مجمع تشخیص با انتقاد جدی دلسوزان نظام مواجه گردیده است. سخنگوی دولت هم لو داد که فرستادگان ایران در سازمان ملل بر خلاف منع رهبری درصدد مذاکره با طرف آمریکایی بودند که نامبرده سر قرار نیامد و ضایع شدند.

حالا مساله فقط سیاست خارجه و برجام نیست. رویکردهای اقتصادی و سیاستهای فرهنگی جاری در کشور را ببینید. عدالت اجتماعی را نگاه کنید و بگذارید کنار فرمایشات و مطالبات و نقدهای رهبری. چقدر از امور کشور بر مدار خواست و خط و مشی رهبری جریان دارد؟ آقا هم که صراحتاً فرمود ظاهر و باطنش یکی است و اینطور نیست آشکارا سخنی بگوید و در خفا چیز دیگر.

این وسط می ماند جناب فضائلی که گویا خودش عنصر تحمیلی است! اگر چه او یکبار درصدد تکذیب برآمد اما دیری است که رسانه های طیف اصلاح طلب و اصلوگرایان معتدل وفاقی عجیب تلاش می کنند او را در جایگاه سخنگوی بیت و گاه سخنگوی رهبری به افکار عمومی قالب نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلطان بانو، فاطمه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۰۳ ب.ظ

فاصله قم تا کاظمین (از مرز خسروی) تقریبا مساوی است با فاصله قم تا مشهدالرضا. اینجا قرار است مرکز تحولات عالم اسلام و تحقق مدنیت نوین اسلامی در عصر ظهور باشد. محور، فاطمه معصومه سلام الله علیهاست.

پدر بزرگ گفته بود قم در آینده مرکز نشر معارف دین خواهد شد و آشیانه خاندان و محبان اهل بیت. پدر وعده داد قم مأمن مردانی پولادین خواهد بود. برادر گفت بروید قم آنجا دری از درهای بهشت گشوده خواهد شد. گفته اند مولا علی نوید داد پرچم ظهور در قم خواهد بود، قمی که دختری از دختران مطهر و نورانی من آنجا خواهد درخشید.

رسول خدا که به دنیا آمد دریاچه ساوه خشک شد، همپای فرو ریختن ایوان مدائن و سقوط بتهای کعبه و خموشی آتشکده های غفلت. تکرار ماجرای کعبه و دحو الارض؛ این شوره زار کهن، سرزمین نظر کرده ای است که قرار است چشمه سار حقیقت باشد. قم روستایی امن و دنج از توابع ساوه بود که حالا گسترش پیدا نمود. تمدن چند هزار ساله اش مقهور و مغلوب آئین وحی شد. آتشکده باستانی آن مسجد جامع گردید و مردم سر سختش پذیرای آموزه های حق.

حجاج بن یوسف که خون می ریخت اشعری ها و نسلی از امام سجاد به این دیار کوچیدند از مدینه و کوفه شیعیانی آمدند. قم همان موقع هم حاکمیتی دینی ذیل اصل ولایت فقیه داشت. از عصر امام صادق این شهر بیشتر سر زبانها افتاد. علی بن ابراهیم قمی، عیسی بن عبدالله قمی، زکریا بن آدم و ... مخزن اسرار آل محمد را در قم نیز بنا نهادند. امین امامان و دلیل هدایت بوده و وصف منّا اهل البیت را به خود اختصاص دادند. عُشّ آل محمد داشت سر و شکلی به خود می گرفت.

فرزندان موسی بن جعفر یک به یک آمدند و گرد شمع وجود فاطمه ثانی، نایب شئون حضرت مادر، جمع شدند. علی بن جعفر اینجا برای خودش پایگاهی ساخت و سلسله امامت را با حمایت قاطع از برادرزاده اش علی بن موسی تقویت نمود. موسی مبرقع، نسل سادات رضوی را در قم پایه گذاشت. امام حسن عسکری به احمد بن اسحاق دستور داد مسجدی بزرگ در مرکز این شهر بنا نهد. امام عصر عج به محبّ راستینش فرمان تأسیس مسجدی در بیرون شهر قم، روستای جمکران را داد. قم قرار است مرکز نشر علوم و معارف اهل بیت باشد. علم بی عمل هم که علم نیست. علم، نور است و راه را نشان می دهد و مولّد و موجد خیزشهایی بزرگ قرار خواهد گرفت.

شیخ عبدالکریم حائری به خانم گفت شما رییس حوزه ای من عامل شما، دخل و خرج این حوزه با شما. همان گونه هم شد بعدها خودش شهادت داد. آیت الله بروجردی به خاک قم ایمان داشت. آمد اینجا نشست حوزه را قوامی مضاعف بخشید و مقابل کجروی ها ایستاد. پدر آیت الله مرعشی، عارف فقیه آسمانی بود. چهله گرفت برای نمایاندن مزار گمنام مادر. پیام آمد همین حرم، به نیابت مادر بی حرم، زیارتگاه دل های تشنه کوثر حق و هدایت خواهد بود. خودش و پسرش شهاب الدین که یار صدیق امام عصر بود هر صبح، اولین زائر حرم بودند تا آخر عمر.

تاریخ آمد جلو. نوبت به خمینی ما رسید. پرچم قیام را برداشت. مردانی پولادین به گردش حلقه زدند که از شدت طوفانها بیم نداشته و پای اراده شان در تحقق آرمان حق، هرگز نلرزید. مسأله خمینی، فقط ایران نبود. شأن قم بالاتر از آن است که محصور مرزهای من درآوردی جغرافیا باشد. خمینی قم را سر زبانها انداخت. اینجا قرار است پایتخت تحولات عالم قرار بگیرد. می گویید نه؟ سری به بهشت معصومه بزنید. سری به گلزار شهدا. از عراق و پاکستان و افغانستان تا بحرین و عربستان و فرانسه و... ماکت شکل گیری ارتش بین المللی عصر ظهور را ترسیم نمودند. می گویید نه؟ راهپیمایی عظیم اربعین و ترسیم فرهنگ ایثار و مهربانی در تقابل با تمدن لذت جو و سودا گر و خود محور غرب را نگاه کنید. می گویید نه؟ کاروان جهانی صمود را ببینید. ارتش آخرالزمانی منجی بیدارگر فطرتها دارد مانور قدرت برگزار می کند. ایران را ببینید. روزی با اشاره انگشتی از فرسنگها دورتر، تکه تکه خاکش به فنا می رفت؛ امروز ابرقدرتهای عالم، شیاطین جن و انس دست به دست هم داده اند هوار میکشند ایران اسلامی، ایران خمینی، ایرانی حوزوی، ایرانی که اندیشه فلسفی ساختار حاکمیتش از قم و زیر سایه سر حضرت معصومه سر و شکل پیدا نموده، دشمن اصلی و خطر جدی نظام استثمارگر سرمایه داری غارتگران دجالی جهانخوار است و کاخهای ستم را به لرزه درآورده.

اینجا حضرت معصومه، سلطان بلامنازع تمدنی جهانی است که یک تنه، فرزندانی را در دامان خود پرورانده که روزی نظام طاغوت را، روزی رژیم سفاک بعث را و امروز اساس نظام سلطه و زیاده طلبی و استکبار را با چالش تمدنی به ورطه نابودی کشانده است. قم با محوریت بانوی نجیب و عالمه ای شکوهمند، طلوع عصر بیداری و قیام مستضعفان بر ضد طواغیت عالم را رقم زده است. عُشّ آل محمد، پایتخت حاکمیت مهدوی، پیشتاز تمدن انسانی و فطری و تحقق مدینه فاضله جهانی در پرتو آگاهی و رشد و بیداری ملتها، زمینه ساز ظهور منجی آخر و زوال تفکر حیوانی اغواگر خودکامه منفعت طلب خواهد بود. حالا دیدید فاطمه معصومه، همان مأموریت فاطمه زهرا سلام الله را برعهده دارد؟ عمه سادات دارد برای همه مستضعفان و مجاهدان و رزمندگان جبهه جهانی حق و رستگاری، مادری می کند. تمام سردمداران جور و تباهی و طاغوت با همه برج و بارو و خدم و حشم و هیاهو و زرق و برقهای فریبنده مادی شان یک طرف، خانم حضرت معصومه با فررزندان دست پرورده دامان نجابت و حق پرستی و ظلم ستیزی و شهادت طلبی، یک سو. به زودی خواهید دید نفس قدسی شاه بانوی طهارت، چگونه بساط نمرودیان و فرعونیان و یزیدیان دوران را بر باد خواهد داد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتاب درد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ مهر ۱۴۰۴، ۰۹:۲۶ ق.ظ

کتاب درد [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب گیسوم

 

من که از خواندن رمان لااقل در عرصه دفاع مقدس خوشم نمی آید و ترجیح میدهم وقتم را به مطالعه خاطرات واقعی اختصاص داده و برای دیگران نقل کنم از کتاب "درد" نوشته صادق کرمیار لذت بردم. هر صفحه اش این قابلیت را داشت که خواننده را تا پایان ماجرا به دنبال خود بکشاند. افتخار می کنم در دوره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میدانی برای ادبیات ما ایجاد شد که منجر به تولید آثاری فاخر و ماندگار گردیده است. رمان بدون بهره گیری از مکانیسم ماچه (ماچ و بوس های اغواگر رمانتیک آثار تجاری ادبیات اروتیک ناشران و نویسندگان بیمار) در فضایی سالم و با ایجاد جذابیت های محتوایی گیرا و اثرگذار، یک ویژگی و خلاقیت کمتر ایجاد شده است که صادق کرمیار در کتاب درد به خوبی از عهده اش برآمده. اگر از کارگیری اسمهای فرماندهان جنگ که شائبه حرکت تبلیغاتی انتخاباتی نویسنده را دامن میزند به عنوان تنها ضعف اثر اغماض کنیم تکه های طعنه آلود و یا حقیقی نگارنده علاوه بر انعکاس واقعیتهای تاریخ و افزایش معلومات خواننده، زمینه پرسش و مطالعه و تحقیق بیشتر را در ذهن مخاطب ایجاد می نماید. اشاره به وضعیت اروند و میمک در قراردادهای مرزی دوره پهلوی، کاخ پدر فرح در کلن آلمان که آسایشگاه جانبازان اعزامی گردید، بحث نفوذ و حفظ اسرار، دخالت آمریکا و شوروی، وضعیت پذیرش قطعنامه و نگاه مسئولان و مردم و رزمندگان، دلاری های سکته زده بعد از پذیرش قطعنامه، ورشگستگی ناشران ادبیات پایداری، عشق و ایمان رزمندگان و خانواده هایشان، نارسایی لجستیک و تسلیحاتی جبهه حتی تقلبی بودن ماسکهای شیمیایی و... از جمله ریز موضوعات و یا تلنگرهای آموزنده و گاه تکان دهنده داستان کتاب درد است و البته هیچ انسان زیرک و فرضیه پردازی هم شاید نتواند به راحتی پایان قصه کتاب را حدس بزند. دست مریزاد به کتاب درد، دست مریزاد به قلم و علم و هوش نویسنده.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تصور و تصدیق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۱۵ ق.ظ

‫با ۱۶ درخت با شکوه در گوشه و کنار جهان آشنا شوید - زومیت‬‎

 

پایان نامه یکی از دوستان را می خواندم از این باب که چیزی یاد بگیرم. یک جایی اش آماری داده بود که 24 درصد افرادی که به خودکشی فکر کرده اند سرانجام به این کار دست زده اند.

امروز به گمانم سالروز رحلت رجبعلی نکوگویان معروف به رجبعلی خیاط است. امروز روز میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی هم هست. مزار عارف واصل شیخ رجبعلی خیاط در قبرستان تاریخی ابن بابویه در چهار کیلومتری حرم حضرت عبدالعظیم واقع است. رجبعلی می گوید روزی در خیابان می رفت که فکر گناهی به ذهنش خطور کرد و البته در پی انجامش نبود. همین وقت درشکه ای از کنارش رد شد و اسبی که آن را حمل می کرد لگدی به سوی وی رها ساخت. لگد اسب به وی اصابت نکرد. برای رجبعلی سوال بود که چرا این اتفاق رخ داد؟ شنید ندای الهام درون را که این اتفاق به خاطر آن فکر بدی بود که از ذهنت گذشت. گفت خدایا این که فقط یک فکر بود و عملی نشد. ندا آمد آن هم فقط یک لگد بود به تو که نخورد!

معروف است می گویند اگر چه فکر گناه، گناه نیست اما مثل آن می ماند که درون کلبه ای تمیز، آتش روشن کنید. کلبه نمی سوزد اما در و دیوار سفید آن بر اثر دود متصاعد از آتش، سیاه و کدر می گردد. فکر گناه این بلا را بر سر دل آدم می آورد.

خیلی از افرادی که سراغ تجاوز و دزدی و ... می روند قبلا در باره اش فکر کرده و اوهام تراشیده اند. البته خیلی از کسانی که سراغ کارهای خوب می روند نیز به همین شکل، پیش تر رویای کار نیک داشته و به آن فکر نموده اند.

قبح گناه را حتی در حریم ذهن هم نباید شکست.

وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ

برای همین است هم در اسلام هم در علم روانشناسی توصیه شده به کارهای خوب فکر کنید. از تمرکز بر اتفاقات بد گذشته بپرهیزید. از آینده ناامید نباشید. فکر و ذکرتان روشن و پر امید و خوشبین باشد. ان شاءالله خوشی های عالم را بیشتر تجربه خواهید کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا