اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴۱ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

وقتی دکتر سفیدچیان را آب برد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۳۲ ب.ظ


اشاره: این خاطره جالب مربوط به اواسط دهه شصت، یعنی زمانی است که دکتر علی رضا سفیدچیان، از پزشکان متخصص و متعهد شهرستان بابل، در سنین نوجوانی، دوره آموزشی پیش از اعزام به جبهه را در پادگان گهرباران ساری می گذراند. خاطره زیر، بریده ای از مجموعه خاطرات دوران جنگ حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی است که به زودی در قالب کتابی مستقل روانه بازار خواهد شد:

... دوباره به گهرباران بازگشتیم تا پس از یک هفته اردوی فیروزکوه که آخرین مرحله دوره آموزشی ما محسوب می شد به خانه برگردیم. سر و وضعمان به خاطر زندگی یک هفته ای در خاک و خل و چادر و تمرین های طاقت فرسا در دل کوه و صحرا، حسابی کثیف و آلوده بود. از طرفی در مدت حضور در پادگان ساری، با این که چند متر بیشتر با دریا فاصله نداشتیم اجازه شنا به ما نداده بودند. بهانه خوبی بود تا مسئولان را راضی کنیم اجازه بدهند با استفاده از این فرصت در آب دریا شنا کنیم.

آن روز دریا وضعیت بدی داشت. موج ها به گونه ای بود که آدم را به دل دریا می کشاند. داشتم در آب شنا می کردم که احساس کردم دریا دارد مرا به داخل می کشد. شنا بلد بودم، اما هر چه دست و پا می زدم حریف آب نمی شدم. یک نفر دیگر هم جلوی من در همین وضعیّت بود که پایش دائم به سرم می خورد و تعادلم را بر هم می زد. توانم را از دست داده بودم. هر جوری بود خودم را جلو کشیدم و توانستم روی پایم بایستم. همین وقت متوجه شدم عده ای دارند داد می زنند: غرق شد، غرق شد، بگیرش ...

سرم را برگرداندم. دیدم یک نفر دارد دست و پا می زند و آب او را به دل دریا می کشاند. چند نفر هم برای کمک به طرفش رفتند. همان جا ایستادم تا اگر کاری از دستم ساخته است کمک کنم. خوب که دقت کردم دیدم علی رضا سفیدچیان بود که داشت غرق می شد. او را از دریا بیرون کشیدند. نگران شدم. همراه بقیه به ساحل رفتم. علی رضا از حال رفته بود. طبق آموزش هایی که دیده بودیم شروع کردیم به فشار دادن شکمش. هر چه فشار می دادیم باز هم آب از دهانش بیرون می ریخت. بلندش کردیم و بردیمش به طرف درمانگاه. دست و پاهایش را طوری گرفته بودیم که صورت و شکمش به سمت زمین باشد. همان طور که می رفتیم باز هم از دهانش آب خارج می شد. قدری هوش بود و گاهی هم حرفی می زد. توی درمانگاه هم  باز آب بود که همراه برنج از شکمش خارج می شد. از آن جا او را با آمبولانس به بیمارستان بردند. یکی دو روز بعد، حالش خوب شد و به بابل بازگشت.

برایم تعریف کرد وقتی که داشت غرق می شد، هر چه فریاد می زد و کمک می خواست کسی متوجه نمی شد. هیچ کس نه او را می دید و نه صدایش را می شنید. از همه جا قطع امید کرده بود. احساس کرد دیگر کارش تمام است. یک لحظه از امام زمان (عج) خواست تا در این شرایط که کاری از دست کسی ساخته نیست کمکش کند. می گفت: تا به امام زمان توسل کردم، متوجه شدم عده ای فریاد می زنند و مرا با دست نشان می دهند...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آسمان بار امانت نتوانست کشید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ


زیارت قبور مطهر شهدای مدافع حرم در بهشت معصومه سلام الله علیها (ویژه طلاب روحیه)

همراه با زیارت عاشورا و صرف صبحانه

با حضور حجت الاسلام ایزدهی

جمعه هشت صبح، قم میدان هفتاد و دو تن

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امروز در مقابل شهرداری بابل چه گذشت؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۵۹ ب.ظ

امروز صبح ( سه شنبه 20 آبان ) یکی از اعضای شورای اسلامی شهر بابل با در دست گرفتن پلاکارد حاوی اعتراض به عملکرد شهرداری، ساعاتی را در محوطه ساختمان این اداره ایستاده و از شهردار بابل دعوت کرد تا برای یک بار هم که شده پاسخگوی عملکرد خود باشد.

محمدحسین منصف، آزاده دلاور هشت سال دفاع مقدس، انگیزه خود از این اقدام انقلابی را عمل به تکلیف الهی نهی از منکر و دفاع از حیثیت نظام مقدس اسلامی در مقابل عملکرد ضعیف و سؤال برانگیز برخی مدیران شهرداری دانسته و اعلام کرد از آن جا که شهردار بابل از پاسخگویی در قبال سیاست های مدیریتی خود و اهمال در انجام خدمات عمومی و بی توجهی نسبت به تذکرات قانونی برخی از اعضای شورای شهر اجتناب ورزیده است تنها راه باقی مانده برای اعتراض به عملکرد نهاد زیر مجموعه او، اعتراض میدانی و طرح سؤال در افکار عمومی است که امیدوار است لااقل این بار او را برای روشنگری در خصوص عملکرد ضعیفش مجاب نماید.

مسئول کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر بابل از شهردار این شهر خواست تا چنان چه رفتار و برنامه های خود را قابل دفاع و مطابق قانون می داند دعوت او برای مناظره علنی را بپذیرد.

شایان ذکر است بسیاری از حاضران در محوطه شهرداری که از عملکرد شهردار بابل ناراضی بودند با تحسین این اقدام انقلابی نماینده بسیجی خود در شورا، حمایت قاطع خویش از محمدحسین منصف را ابراز نموده و اعلام کردند که بی صبرانه منتظر پذیرش درخواست مناظره توسط شهردار هستند.

تصاویر این رویداد به محض دریافت، منتشر خواهد شد.


شلمچه نیوز


شلمچه نیوز


شلمچه نیوز

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هشدار آیت الله توکل درباره خطر تحریف در عزاداری ها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۱۷ ب.ظ

1-(5).jpg


آیت الله سید رحیم توکل، استاد اخلاق و خارج فقه حوزه علمیه قم، یک شنبه گذشته در ابتدای جلسه تدریس خود ضمن تجلیل از برنامه ها و مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که سراسر کشور را رنگ و بوی عاشورایی بخشیده بود از خطر تحقق نقشه های شوم دشمنان اهل بیت در ایجاد انحراف در عزاداری ها اظهار نگرانی کرد.

این استاد برجسته حوزه علمیه با برشمردن برنامه ها و توطئه های پیچیده دشمنان در به فراموشی سپردن و تحریف اهداف قیام امام حسین علیه السلام فرمود:

دشمن درصدد است تا با سه رویکرد، فرهنگ عاشورا را تحت تأثیر قرار دهد. رویکرد نخست دشمن، کمرنگ سازی عزاداری هاست و رویکرد دوم او تحت الشعاع قرار دادن اهداف نهضت جهانی و تاریخی امام حسین علیه السلام است. دستیابی به این دو هدف شاید برای دشمن چندان ممکن و موفقیت آمیز نباشد. برای همین رویکرد سومی را در پیش گرفت که احتمال توفیق در آن ممکن به نظر می رسد. دشمن در تلاش است تا با ایجاد انحراف در مسیر عزاداری ها، اهداف سالار شهیدان را دستخوش تحریف و فراموشی سازد.

ظاهر امر نشان می دهد عده ای هنوز نفهمیده اند کار دشمن چیست!

اکنون وقتی می بینیم بعضی هیئت ها از ساعت و میزان سخنرانی و وعظ در مجالس کاسته، اما سینه زنی را تا ساعت ها ادامه می دهند باید بپذیریم که به بصیرت جامعه لطمه وارد می شود. دشمن همین را می خواهد که شیعه ما تا صبح، هر چقدر که دلش خواست و در توان داشت سینه بزند؛ اما چیزی بر بصیرتش افزوده نشود.

کارهای نوظهور در سینه زنی هم نشانه دیگری است که زنگ خطر تحریف در مسیر عزاداری ها را به صدا در می آورد. سینه زنی سنتی به مرور از میان هیئت ها رخت بر بست و اکنون کار به جایی رسید که از حسین حسین گفتن عزاداران فقط سین آن را می شنویم! عده ای موقع سینه زنی از جای خود می پرند و حرکات دیگری انجام می دهند و ...! اگر ساعت ها بگذرد با این کارها چیزی دستشان نمی آید.

آن چه بیان شد با قمه زنی و توهین به مقدسات سایر مذاهب و ... همه از یک محور نشأت می گیرد؛ محوری که بنای آن بر جدایی از مرام حسین علیه السلام استوار شده است. مطمئن باشید همین اندازه از انحراف هم در این شرایط برای دشمن غنیمت است.

عزاداری و سینه زنی باید با حالت متعارف خود صورت گرفته و توأم با بصیرت افزایی باشد. این گونه است که می توان اهداف قیام کربلا را سرلوحه امور جامعه قرار داد، تربیت حسینی را در سطح مردم رواج داد و دشمن را در اجرای نقشه های رذیلانه اش ناکام گذاشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرمانده نیروی انتظامی بابل بخواند:

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۳۳ ب.ظ

فرماندهی محترم انتظامی شهرستان بابل با سلام

ماجرای تلخی که برای برادر بسیجی متعهدمان جناب مهدی تقوی در روزهای اخیر اتفاق افتاد حادثه ای ناگوار و تکان دهنده بود که انشاءالله از سوی آن جناب مورد پیگرد و رسیدگی کامل قرار خواهد گرفت.

بسیاری از طلاب و فضلای بابلی حوزه علمیه قم پس از اطلاع از این واقعه، منتظر برخورد انقلابی و تنبیه قاطع افراد خاطی و اعلام نتیجه آن هستند.

ما و شما به خوبی می دانیم که در هر لباس و دستگاهی ممکن است افرادی حضور داشته باشند که شأن و جایگاه خود را فدای ماجراجویی و فرصت طلبی خویش نموده و با حیثیت مجموعه مربوطه بازی نمایند. طبیعی است که هیچ کس اشتباه تعدادی از عناصر نالایق یک دستگاه را به حساب همه نیروهای خدوم آن مجموعه نخواهد گذشت؛ اما شما نیز به مسلک حق طلبان و مرام عدالتخواهان، این حق را بدهید که ضمن خویشتن داری و پرهیز از ایجاد جنجال رسانه ای تا حصول نتیجه قانع کننده در تنبیه خاطیان، مجدّانه و در تمامی سطوح انتظامی، امنیتی و قضایی کشور پیگیر این نوع حوادث دردناک باشند.

انشاءالله خداوند همه ما را در مسیر ارزش های انسانی و الهی و اجتناب از غلتیدن به دامان امیال و هواهای نفسانی، محفوظ نگاه دارد. والسلام علی عبادالله الصالحین

جمعی از طلاب بابلی حوزه علیمه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های محرم نود و سه بابل (5)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۲۰ ب.ظ

http://axgig.com/images/42200932710533301479.jpg


این که الان می خواهم بگویم نظر شخصی خودم است و چه بسا دوستان دیگر دیدگاه متفاوتی داشته باشند. برآورد من از سبک و سیاق هیئت های بابل در محرم امسال نشان می دهد که کیفیت آنها نسبت به سال های گذشته رشد چشمگیری داشته است.

آن قدری که توفیق داشتم در چند هیئت شرکت کنم و یا در فرصتی مغتنم، از نوحه های مداحان برجسته شهر بهره بگیرم به نظر محتوای اشعار از عمق بیشتری برخوردار شده است. البته تا دستیابی به نقطه مطلوب قطعاً فاصله داریم اما این رشد نشان می دهد که برادران عزیز مداح و شاعران آنها اهمیت و حساسیت جایگاه خود را به درستی درک کرده اند.

ایجاد رقابت مثبت میان شاعرانی که محتواسازی نوحه ها را برعهده دارند نوید بخش تحولی زودرس در عرصه ادبیات و شعر پارسی با رویکرد اهل بیتی است. حق آن است که اگر به وضعیت امیدوار کننده اشعار مرتبط با نوحه ها و روضه ها در سطح هیئات بابل اشاره می شود از نقش ارزنده شاعر بسیجی دیارمان آقا میثم رنجبر هم یادی شده و دست مریزادی به رسم ادب تقدیمش شود.

وضعیت منبرهای هیئات هم از نظر من نسبت به گذشته به رشد و پیشرفت نزدیک شده بود. در وهله نخست، اصل وجود سخنران در قریب به اتفاق هیئت ها را باید به فال نیک گرفت. فراموش نکنیم که چندی پیش بر اساس برخی قرائن موجود، خطر حذف سخنران از هیئت ها یک دغدغه جدی برای فعالان فرهنگی محسوب می شد.

بهره گیری از سخنرانان جامع نگری که به صرف روضه و مقتل خوانی (حیطه تخصصی مداحان ) بسنده نکرده و در بسته های محتوایی منبرشان، حرف هایی نو و آموزه هایی راهگشا از سبک زندگی منطبق با شریعت را گنجانده بودند از دیگر وجوه ممتاز اغلب هیئت های مرکزی شهر بود.

شکر خدا تا آن جا که من می دانم عطر سخنان ارزنده فرهیختگانی چون حضرات حجج اسلام بهشتی، نیکزاد، گرجیان، ایزدهی و... دل و جان جوانان شیدایی اهل بیت را به رائحه معارف وحی زینت داده و رضایت خاطرشان را جلب نموده است.

باز هم تأکید می کنم که در بین ده ها چهره موفق و پرافتخاز حوزه های بابل چه در این شهر و چه در قم، می توان بزرگوارانی را یافت که تعالیم خطابه شان برای نسل نوین اسلام و انقلاب، سازنده و راهگشا باشد.

بعضی هیئت ها هم شاید هنوز گمان می کنند که اگر روی بنرشان بنویسند سخنران را از قم آورده اند یک جاذبه و امتیاز مثبت برای خود کسب کرده اند. هر چند خیلی از بزرگواران مبلّغ بابلی هم که در این ایام منبر رفته اند به هر حال از قم آمده بودند؛ اما این طرز فکر نیاز به اصلاح دارد که محل اقامت یک سخنران (قم یا بابل) ربطی به میزان معلومات و قدرت او در انتقال مفاهیم ندارد مگر آن که بخواهیم مرغ همسایه را چیز دیگری بدانیم!

یکی از هیئت های نه چندان شناخته شده در یکی از محلات شمالی شهر روی بنرهای تبلیغاتی خود نام یک "استاد حاج آقا" را به عنوان سخنران نوشته بود که کمی برایم عجیب بود. این استاد حاج آقا که سال های نخست انقلاب خلع لباس شده بود همچنان نسبت به اساس انقلاب و نظام دارای نگرش های منفی توأم با عقده و نفرت است. البته یقین دارم که نهادهای ذی ربط نسبت به این حقیر اشراف بیشتری در اینگونه مسائل دارند.

کیفیت طعام هیئت ها البته بعضاً با تأثیر از فرمول دولتی "شیب ملایم"! کمی دچار افول شده بود. بعضی رفقا که از دیرباز تخصصی در ارزیابی کیفیت غذای هیئت های شهر دارند نمره چرب و نرم ترین اطعام ها را به مسجد و تکیه پیرعلم دادند!

توفیق شرفیابی در هر هیئتی که نصیبم شد فرصتی مغتنم برای این حقیر بود. در این بین حضور در دسته سینه زنی هیئت آقا مجید رضانژاد در عصر عاشورا لذتی فراموش ناشدنی را به عمق جانم نشاند.

من شاید حدود پانزده سال در منطقه حمزه کلای بابل زندگی کرده ام. آن سال ها مجموعه رفقایی که می خواستند در آن محل کار فرهنگی و مذهبی انجام بدهند شاید به تعداد انگشتان دو دست نمی رسیدند. البته به مرور گروه فرهنگی بقیة الله با محوریت حضرات حجج اسلام مهدی پور و یزدانی و اندکی بعد هیئت محبان المعصومین توانستند گام هایی بزرگ و ارزنده را در این منطقه و حتی در سطح شهر بردارند. از دل همان جمع، عزیزان طلبه و روحانیون گرانقدری چون آقا ابراهیم برارپور، حمید منیری، حسن حبیبی، سید عباس بزرگی، احمد بابایی، سید امیر سخاوتیان، محمد زنگی، مهدی پورحسن و ... برخواستند که نفس قدسی هر کدامشان دَم حیات اجزایی از پیکره تنومند جامعه اسلامی محسوب می شود.

وقتی از آقا محمدعلی کرامتی شنیدم که قرار است عصر عاشورا هیئتی از منطقه حمزه کلا به دسته روی بپردازد باور نمی کردم با لشکری عظیم و پرشور از جوانان سینه زن و فدایی راه حسین علیه السلام مواجه شوم که هیبت چشمگیر حضورشان یادآور شکوه سپاه محمد (ص) در جبهه های نبرد حق و باطل بود.

تجربه دسته روی عصر عاشورا بسیار دلنشین و البته جانسوز است. در آن ساعات، هر قدمی که بر می داری و هر نوحه ای که می شنوی لحظه لحظه مصایب نینوا مقابل چشمت به تصویر کشیده می شود. هر نفسی که می کشی و هر ناله ای که سر می دهی می دانی که درست در همین دقایق، نسیم غربت و مظلومیت بر پهنه دشت کربلا وزیدن گرفته و هیمنه شوم یزیدیان، خار و خس بیابان را ارمغان پای خسته طفلان عطش ساخته است.

من در آن لحظات می دانستم به قم که بروم باز باید همپای مریدان بی ادعای حریم امامت، تابوت هایی را به دوش بکشم که  تبلور عشق حقیقی رهپویان ثارلله را در قالب ابدانی بی سر و پیکرهایی که به رسم صدق و وفا، ارباً اربا شده اند در خود جای داده اند.

سلام خدا بر سلاله رسول الله، سید مقبول حسین فاخری که در همان لحظات میهمان آستان اباعبدالله شد. سلام خدا بر ذریّه فاطمه زهرا، سید نقی کاظمی که عاشواری امسال در جوار حرم عقیله بنی هاشم به معراج عشق و دلدادگی پیوند خورد. شهد شهادت در نبرد با یزیدیان دوران، گوارای وجودشان. اللهم تقبّل منّا هذاالقربان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های محرم نود و سه بابل (4)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۲۷ ب.ظ

خبرگزاری فارس: مردم و مسئولان بابل خواستار آزادی شیخ نمر از زندان شدند


یکی از مطالبات نظام و رهبری از هیئت های مذهبی، ایجاد بصیرت در مخاطبان و حضور در صحنه دفاع از ارزش هاست. خیلی از هیئت های مذهبی بابل از فرصت دهه نخست محرم برای این منظور بهره گرفتند.

از جمله رویکردهای انقلابی و ارزشی هیئت های بابل می توان به عملکرد هیئت یافاطمه الزهرای این شهرستان که بی اغراق بزرگترین و پرمخاطب ترین هیئت مذهبی این شهرستان و چه بسا در استان مازندارن است، اشاره نمود. دکور هنرمندانه فضای هیئت که منطبق با نمادهای عاشورایی و انقلابی بود و استفاده از تصاویر و نوشته های متعدد در ارتباط با افشای ماهیت استکبار جهانی و لزوم قطع خرید ( بخوانید حمایت ) از کالاهای وابسته به امپریالیسم و ... نشانگر ذوق و نگاه دقیق متولیان این هیئت به مسائل روز جهان اسلام دارد.

از دیگر ابتکارات سیاسی این هیئت انقلابی، تهیه طومار و جمع آوری بیش از چهارهزار امضا در محکومیت حکم غیرانسانی اعدام روحانی آزاده و مبارز عربستان، شیخ باقر النمر بود. این طومار که در رسانه های مختلف کشور بازتاب داشت تا چند روز آینده تحویل نمایندگی سازمان ملل در تهران خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری فارس از بابل، در متن طومار مردم و مسئولان بابل که نسخه‌ای از آن با امضای بیش از 4 هزار نفر که ظهر امروز به دفتر خبرگزاری فارس در بابل ارسال شده است، آمده است:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم نبی مکرّم اسلام حضرت محمّد (صلّی اللّه علیه و آله وسلّم): المُلکُ یَبقى مَعَ الکُفر وَ لا یَبقى مَعَ الظلم...

مدت 28 ماه از دستگیری این روحانی عدالتخواه عربستانی می‌گذرد که اخیراً یکی از دادگاه‌های عربستان برای ایشان که مدت‌ها دربند است، حکم اعدام صادر کرده است.

این بار نیز سکوت مجامع بین‌المللی و دولت‌های مدعی حقوق بشر، بار دیگر بر این مدعا صحه گذاشته است که این ریاکاران و استعمارگران از قوانین تنها به عنوان ابزاری جهت سرکوب و کشتار آزادی خواهان، سوء استفاده می‌کنند و با ادعای آزادی بیان و استقرار قانون، تنها برخوردی سلیقه‌ای و گزینشی دارند.

امضاء کنندگان این طومار همگام با دیگر عدالت خواهان جهان اسلام، به دولت عربستان خواستار لغو حکم اعدام شیخ نمر باقر النّمر و آزادی عاجل این روحانی مجاهد که به مدت دو سال در زندان‌های این کشور به سر می‌برد، شدند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های محرم نود و سه بابل (3)

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ب.ظ


لخت شدن یا نشدن، مسئله این است!

من بالشخصه واقعاً نگران بودم که جریان لخت شدن در عزاداری ها به یک حاشیه جدید هیئتی ختم نشود. از طرفی بعضی هیئت ها برای اجرای این توصیه منتسب به مقام معظم رهبری نیازمند گذشت زمان و زمینه سازی هستند و از طرفی بعضی ها نیز طبق معمول دنبال مچ گیری اند تا به هر بهانه ای برخی بچه های هیئتی را که گاه به تندروی متهم می کردند امروز به تمرّد از فرمایش رهبری محکوم سازند.

آن چه که حجت الاسلام فلاح زاده از قول مقام معظم رهبری نقل نموده اند توصیه ای لازم الاجراست که البته چون فتوای معظم له نیست اجرای آن قید فوریت ندارد. رهبر انقلاب در مقام فتوا، برهنه شدن موقع عزاداری را در صورت عدم حضور نامحرم و عدم ترتّب مفسده، جائز شمرده اند.

البته نظر رهبر انقلاب در هر صورت باید نصب العین هیئات قرار بگیرد؛ اما بهتر است با اعتماد به مدیران هیئت ها اجرای این توصیه رهبری معظم را با در نظر گرفتن شرایط مخاطبان و در یک فرآیند زمانی مؤثر و بی حاشیه به این عزیزان بسپاریم.

نه در لزوم عمل به توصیه رهبری شکی هست و نه در میزان ولایت مداری مسئولان هیئات؛ روی سخن این است که تشخیص مهیا بودن بستر اصلاح هر امری نیازمند مقدماتی فرهنگی است.

شکر خدا دوستان همشهری ما با آگاهی کامل از شرایط هر هیئت و مخاطبانش، لخت شدن یا نشدن سینه زن های محرم امسال را به عنوان معیار ولایت پذیری هیئت ها تلقی نکرده و از پدید آمدن یک حاشیه و سوءتفاهم شکننده و فرسایشی، پیشگیری نمودند. انشاءالله هیئت ها به مرور درصدد ایجاد شرایط لازم برای انطباق مناسک عزاداری خود با نظرات مهم و سازنده رهبر فرزانه و دوراندیش انقلاب خواهند بود.

جایی هم اگر بین رفقا بحثی در می گرفت با بیان یک نکته نغز و البته طنز سعی به تلطیف فضا می نمودم. توجیه ملیح اینجانب درباره علت برهنگی برخی دوستان در سینه زنی این بود که لابد این دوستان برداشت کرده اند منظور رهبری معظم از توصیه به برهنه نشدن موقع سینه زنی، مطلق برهنگی بوده است!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های محرم نود و سه بابل (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۱۴ ق.ظ


چند سالی است که به همت برخی دوستان بسیجی بابل همزمان با ایام سوگواری سالار شهیدان سلام الله علیه، عزمی برای امر به معروف و نهی از منکر در میدان آستانه امامزاده قاسم این شهر که شاهد تردد عظیم مردم است شکل می گیرد.

این حرکت به اندازه خودش سازنده و مهم و تأثیرگذار است. متأسفانه برخی اخبار حاکی از آن است که معدودی از خانم ها برای نمایش رایگان و علنی چهره خود در سطح شهر حتی روزهای تاسوعا و عاشورا هم به آرایشگاه می روند و از قضا آرایشگاه هایی نیز به طور اختصاصی ویژه عاشورا! مشغول به فعالیت هستند.

پیش از این در این وبلاگ مجموعه دلایل خود در ضرورت احیای امر به معروف و نهی از منکر عمومی را منتشر کرده ام که برای پرهیز از اطاله کلام نمی خواهم دوباره به آن بپردازم.

من هم قبول دارم که حوزه تأثیرگذاری این دوستان زحمت کش با توجه به محدودیت شدید امکانات و عدم همراهی مسئولان نهادهای ذی ربط – به غیر از امام جمعه شهر که ظاهراً تنها مقام همراه و پشتیبان این عزیزان بوده است – چندان گسترده نیست ولی به هر حال اجرایی شدن محدود این تکلیف الهی بهتر از اجرایی نشدن آن حتی در همین قدر و اندازه است.

نکته مهم و بسیار حائز توجه در این میان روحیه مستحکم این برادران بزرگوار است که درست در زمانی که اوج ناجوانمردانه ترین هجمه ها و سیاه نمایی ها را به بهانه اسیدپاشی و  .... بر ضد جریان های مؤمن و به منظور تعطیل ساختن اصل الهی امر به معروف و نهی از منکر شاهد هستیم دوستان بسیجی ما بی اعتنا به تبلیغات سیاه منافقان به جای تأثّر و انزوا و مصلحت اندیشی های کاذب و من در آوردی، مرد و مردانه پای در میدان عمل به تکلیف گذاشته اند. به راستی که باتقواترین و مؤمن ترین بندگان خدا کسانی هستند که تحت هیچ شرایطی از باورهای دینی خود عقب نشینی نمی کنند. الحق والانصاف برپایی خیمه امر و به معروف و نهی از منکر در چنین فضای غبارآلود و بی سابقه ای که در پرتو حاکمیت تکنولوژی رسانه ای اذناب شیطان بر ضد ارزش های اسلامی ایجاد شده است ریشه در یقین مؤمنانه یاوران بی ادعای مکتب وحی دارد.

حضور دانشجویان و طلاب جوان در این خیمه که با محوریت منطق و بیان حکیمانه به نصیحت و صحبت با مخاطبان خود می پرداختند جلوه زیبایی به این حرکت فرهنگی داده بود.

اگر بخواهم تنها یک عیب ظاهری از دوستان عزیز مجری این طرح معنوی بیان کنم این است که رفقای ما باید انشاءالله مشکل سوءتغذیه خودشان را تا عاشورای سال بعد حل کنند! از آن جا که برخی افراد جامعه، انسان هایی ظاهر بین هستند ضعف جسمی و اندام فلفلی فرد مقابلشان را مجوزی برای جسارت و گستاخی خود نسبت به او می شمارند.  در این روزگار، رابطه میان عقل و علم و حکمت با هیبت و ژست و شعار رابطه ای دوسویه و لازم و ملزومی است. همان طور که شعار بدون شعور یک عیب است شعور منهای شعار هم تأثیر محدودی دارد. اصلاً واعدّوا لهم مااستطعتم من قوة را برای همین گفته اند که ما قالب و محتوا را توأم با یکدیگر در نظر داشته باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های محرم نود و سه بابل (1)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۳۷ ب.ظ


تجمع عاشوراییان بابل امسال نیز همچون سال گذشته در روز عاشورا در مقابل مدرسه صدر برگزار شد. البته مراسم امسال حاشیه های سال گذشته را به همراه نداشت که علت آن در ادامه ذکر خواهد شد. برگزاری این همایش که با پوشش تصویری سیمای مرکز مازندران همراه بود موافقان و مخالفانی داشت.

استدلال موافقان مراسم مذکور این بود که چنین همایشی نماد وحدت بین هیئت ها و نشان گر حضور شکوهمند نیروهای انقلاب در همه عرصه هاست. طبیعت برگزاری چنین مجالسی با حضور شخصیت هایی مانند امام جمعه و همراهی جوانان انقلابی، توطئه شوم سکولاریزه سازی هیئت ها را خنثی خواهد کرد.

مخالفان این همایش نیز البته ضمن تأیید ضرورت تحقق و پیگیری دو هدف بیان شده توسط موافقان، نسبت به مکان و زمان این مراسم معترض بودند. از نظر منتقدان، انسداد مسیر عبور مرسوم هیئت ها و ایجاد محدودیت برای رفت و آمد مردم در پرازدحام ترین مکان تردد عمومی روز عاشورا، علاوه بر ایجاد زحمت برای آنان باعث بدبینی و دلزدگی آنها نسبت به محافل منتسب به نظام خواهد شد.  از سوی دیگر دسته روی هیئت های انقلابی، پیام نهضت عاشورا را در سطح شهر طنین انداز خواهد ساخت که نباید چنین فرصتی را به راحتی از دست داد. به نظر، منطق منتقدان نیازمند توجه بیشتری از سوی طراحان همایش است.

تحقیق این قلم نشان می دهد که ظاهراً قرار شده است در سال های آینده روز هشتم محرم برای برگزاری این مراسم در بابل اختصاص داده شود که در صورت صحت این خبر به حول و قوه الهی دیگر جایی برای استمرار نگرانی ها و اختلاف سلیقه های ذکر شده وجود نخواهد داشت.

فارغ از نقد و نظرهای موجود، دو اتفاق خوب باعث برجسته شدن همایش عاشورایی امسال در بابل گردید.

نکته اول اعتماد امام جمعه محترم به جوان های مذهبی برای اداره این مراسم بود. تدبیر ایشان در این خصوص بسیاری از حاشیه ها را مرتفع ساخته و البته بر شور و شکوه مراسم افزود. تجربه نشان داده است که حجت الاسلام روحانی در دَوَران امر بین جوان ها و پیشکسوتان به طور معمول ضمن حفظ حرمت ریش سفیدان، با آینده نگری هوشمندانه خود، هوای جوان تر ها را داشته است.

نکته دیگری نیز باعث برجسته شدن این مراسم بود. اتفاق زیبا و دشمن شکنی که در این مراسم به وقوع پیوست ابتکار عمل انقلابی مداح غیور شهرمان آقا محمدزمان یعقوبی در گره زدن عبرت آموز تاریخ عاشورا به وضعیت امروز ایران اسلامی در مواجهه با خیل عظیم دشمنان بود. فریادهای مرگ بر آمریکای مردم بابل و اعلام بی اعتمادی آنان نسبت به سیاست های خبیثانه امپریالیسم در جریان توافقات مشکوک هسته ای، واقعه ای زیبا و تاریخی بود که انعکاس آن از سیمای جمهوری اسلامی، پژواک بصیرت و بیداری مردم ولایی این شهرستان را به گوش همگان رسانید. همزمانی روز سیزدهم آبان با عاشورای حسینی محکی بود برای سنجش عیار اشک هایمان که بی تردید، خالص ترین و نافع ترین قطرات اشک از آن رهروان صدیقی است که دشمنان اباعبدالله از آنان واهمه داشته باشند؛ وگرنه عمرسعد هم بر سوختن خیمه ها گریست. ندای رسای مرگ بر آمریکای محمد زمان یعقوبی در میانه نوحه خوانی و عزاداری سالار شهیدان، مانور ایستادگی ابدی دانش آموختگان مکتب حسین علیه السلام در مقابل زیاده خواهی ناتمام اربابان زر و زور و تزویر بود و ثابت کرد که علی اکبرهای خامنه ای، در هجمه توفنده فتنه ها و عداوت ها پیشقراول لشکر امامشان ایستاده و در دوراهی عزت یا ذلت، جز راهبردی عاشورایی را انتخاب نخواهند کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رمز موفقیت یک علامه

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۱۹ ق.ظ

سیزدهمین سالگرد درگذشت علامه جعفری در یاد استاد


علامه محمدتقی جعفری، روزی در جمع خبرنگاران علت موفقیت خود را پس از سفارش این که تا زنده است نقل نگردد چنین بیان کرد:

توفیقی را که در زمینه تحصیل علوم و ترویج مبانی دینی کسب کرده ام، از توجه مولای متقیان علی بن ابیطالب (ع) نسبت به خود دارم.

در سال های جوانی و اقامت در نجف، در یک شب گرم تابستان، به دلیل گرمای بیش از اندازه و سختی اقامت در حجره، دعوت فردی را جهت پیوستن به افرادی که در منزل آن شخص بوند، پذیرفتم. در آن جا شخصی که طنزگویی می کرد، گفت: من عکس زیبای زن شایسته از یکی از کشورهای اروپایی را که در جراید چاپ شده با خود آورده ام، تا دوستان حاضر در جلسه ببینند و قضاوت کنند. آن شخص از دوستان جلسه خواست که بدون تظاهر به دین داری و تقدس هر کس عکس را مشاهده کند و با صراحت و بدون تعارف بگوید که بین یک لحظه ملاقات و دیدار با امیرالمؤمنین (ع) به طور حضوری و یک عمر زندگی زناشویی با صاحب این عکس، کدام را بر می گزیند؟ عکس آن زن را به افراد نشان می داد و افراد هم هر کدام در خور برداشت و سلیقه خود، نظری می دادند. معمولاً افراد بیننده اظهار می داشتند امیر المؤمنین (ع) را که ان شاء الله در لحظه مرگ و عالم برزخ می بینم! ولی در این دنیا زندگی با این زن مفید است. من پنجمین نفر بودم. وقتی خواست عکس را به من نشان دهد، طوفانی در قلبم ایجاد شد. به خود لرزیدم و پیش خود گفتم: چه آزمون حساس و بزرگی، آیا به راستی سزاوار است لحظه ای دیدار با امیرالمؤمنین (ع) را با شهوت مبادله کنم؟

بدون آن که عکس را ببینم، از جا برخاستم و جلسه را ترک کردم، در حالی که مورد اعتراض حاضران واقع شدم؛ اما اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رساندم. روی پله نشستم، در حالتی که سرم را به دیوار تکیه داده بودم، به خواب رفتم. ناگهان خود را در سالن بزرگی یافتم. تعدادی از علمای گذشته نیز حضور داشتند و در صدر جلسه صندلی قرار داشت و امیرالمومنین (ع) روی آن نشسته بود. قنبر غلام حضرت و مالک اشتر و ... نیز همراه آن حضرت بودند. سپس امیرالمؤمنین (ع) مرا به اسم خطاب کرد، به نزد خود فراخواند. با شوق وصف ناپذیری از جابرخاستم. لحظه ای خود را در آغوش آن حضرت دیدم. آن حضرت مرا مورد لطف و محبت قرار داد و من نیز آن حضرت را با آن ویژگی هایی که در روایات خوانده بودم، دیدم و لذت بردم. در همین لحظه از خواب بیدار شدم. از لحظه نشستن تا ملاقات و بیدار شدنم، حدود هشت دقیقه گذشته بود. با حالت وصف ناپذیری خود را به جلسه آقایان رساندم و دیدم که هنوز سرگرم همان عکس هستند. به آنان گفتم: من نتیجه انتخابم را گرفتم. از آن لحظه به بعد، این موقعیت ها در زندگی علمی نصیبم شد.

کتاب ره توشه رمضان، ج2، دریاب جوانی را ص 63 و داستان های از چشم چرانی ص 120 و نگاه پاک ص 190

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عطر طوبی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ق.ظ

ایستاده از چپ شهید رضایی

ابراهیم باقری حمیدآبادی ـ ساری

* پدرش رضا علی مردی سخت کوش و مردم دار بود. علاوه بر کشاورزی،  سرکوچه ی خودشان یک باب نانوایی هم داشت. لواش تبریزی پخت می کردند.

رضا علی خودش نانوا نبود. نانوایی را اغلب با کارگران و شاطران خبره ی تُرک اداره می کرد.

مسعود که از همان دوران خردسالی، وردست نانوا و کنار خمیرگیر جنب و جوش می کرد، به کار نانوایی و فوت و فن آن آشنا شده بود و از همان سنین نونهالی در اداره کردن نانوایی ، پختن نان و خیلی از کارهای دیگر خانه و کشاورزی چشم امید پدر بود.

با همه جنب و جوش که داشت، گریز پا نبود. دل به کار می داد و سرکار می ماند.

هر وقت کارگر یا شاطری به هر دلیل نانوایی را ترک می کرد، رضاعلی دست به دامان مدیر مدرسه می شد تا یکی دو روز از غیبت مسعود برای اداره کردن نانوایی چشم پوشی کند.

مسعود تا آمدن کارگر یا شاطر بعدی به یک شرط در نانوایی کار می کرد:

- یک ربع قبل از اذان دست از کار می کشم، مشتری هم پشت در باشد یا پخت تمام نشده باشد فرقی ندارد، بعد از نماز که آمدم به کارم ادامه می دهم.

قبل از اذان ، جَلدی می پرید توی خانه ، آبی به دست و رویش می زد، وضو می گرفت و با موتور غراضه یی که داشت، می رفت مسجد جامع ساری تا در نماز جماعت مسجد مرکزی شهر شرکت کند.

موذن و مکبر هم بود. دلنشین و محزون اذان می گفت.

تابستان ها یکسره در نانوایی مشغول بود.

یک بار با خرده پس اندازش که ما حصل کار در نانوایی بود، دو دست لباس خرید: دو پیراهن سفید و دو شلوار لی. یکی دست برای خودش، یکی را هم تقدیم کرد به کارگر یتیمی که اهل روستای «میان ده» جویبار بود و در نانوایی آن ها کار می کرد.

* مسعود آخرین پسر و هشتمین فرزند خانم طلعت صمدائی بود. 7 آذر 1347 به دنیا آمد.

خانه ی آن ها در دل باغ بزرگی به موازات ریل راه آهن و در کناره ی غربی شهر ساری بود.

با هر کسی دوست می شد او را به خانه اش دعوت می کرد. عکس های زیادی از او و دوستانش زمانی که مهمان او بودند، به یادگار مانده است.

خوش رو ، شوخ طبع ، آرام ، شیرین و دست و دل باز بود. برای همین کافی بود یک نفر دقایقی را با او سپری کند، خیلی زود دوستی شان پا می گرفت و روح او با روح مسعود گره می خورد.

* یک بار خواهرش نجمه به او گفت: تو که خوب درس می خوانی و نمرات خوبی هم داری ، چرا درس و تحصیلات را رها کردی و به جبهه می روی؟

گفت: من درسم را رها نکردم، چون دفاع از کشورم مهمتر است، درس را در کنار جبهه رفتن هایم دنبال می کنم؛ درثانی تا جبهه و جهاد هست، می روم جبهه، البته می دانم که عمرم به بعد از جنگ قد نمی دهد، ولی اگر سعادتی نداشتم و در دنیا ماندم، می روم حوزه ی علمیه و بقیه درسم را آنجا ادامه می دهم.

این حرف ها را در سال های 64-65 گفته بود. سال های اوج رفت و آمدش به جبهه و خانه.

* از دی ماه سال 1363 (اول دبیرستان) ، هوای  جبهه رفتن زد  به سرش. همان زمان در قالب گردانی به پادگان گهرباران ساری اعزام و پس از سپری کردن دوره ی یک ماهه آموزشی ، روانه جبهه های غرب شد.

طی ماه های اول حضورش در جبهه ، در قله های محور جانوران ، بی سیم چی و مسئول مخابرات بود.

سرش درد می کرد برای این که موتور ، ضبط یا هر چیزی دیگری را اوراق کند و دوباره سر هم بگذارد، تنها به این خاطر که از اجزا و مسائل فنی آن سر دربیاورد. این کار را با موتور سیکلتی که در خانه داشت همیشه انجام می داد.

 یک بار به خاطر صرفه جویی در مصرف باطری بی سیم، از طرف فرماندهان مافوق ، هدیه گرفت: یک پیراهن ورزشی سبز رنگ همراه یک جفت کفش کتانی.

* عادت داشت با هرکسی رفیق شد او را به خانه اش دعوت کند. با رفقایش آنقدر صمیمی و راحت رفتار می کرد که فقط بار  اول با دعوت آن ها را به خانه می آورد دفعات بعد خودشان مشتاقانه به خانه اش می آمدند.

کمتر عکسی از او به یادگار مانده است که روی لب هایش نقش لبخند نباشد.

* شهید محمدعلی ملک، اهل گرگان و یکی از فرماندهان گردان حوزه سیدالشهدای لشکر 25 کربلا ، یک روز برای دیدن مسعود به خانه شان رفت؛ مسعود جبهه بود. شهید ملک آن روز در یادداشتی برایش نوشت: مشتاق زیارت تو بودم، آمدم خانه شما تا ببینمت ولی سعادت یار نشد.

شهید غلام رضا فلاح نژاد ، معاون گردان حمزه سیدالشهدای لشکر 25 کربلا و از بچه های قائم شهر، 9 روز پیش از شهادت مسعود رضایی ، در دفترچه ی خاطرات او می نویسد: . . . یاد آن همه ایثار و هدایت ها ، آن همه محبت تو، مرا به این یاد انداخت [تا] چند کلمه ای برای درد دل ، برای برادر مهربان و معلم اخلاق و دوست گرامی و عزیز [ بنویسم] . . . [وقتی از خط] آمدم (برگشتم)، کیف شما را باز کردم. وسایل تو را درآوردم و دفترچه [ی] شما را گرفتم و چند کلمه [یی] برای شما می نویسم و قبول کن هر وقت یاد تو بیافتم تا خسته نشدم این دفترچه شما را پر می کنم، آنقدر می نویسم تا این دفترچه پر شود. هر قدم [که] بگیرم از شما یاد می کنم. . . یادت هست که می گفتم: آقا مسعود پیش من بنشین تا از نزدیک شما را زیارت کنم؟ و اگر یادت باشد [آن روز] گفتم: چشمت را ببند من [می خواهم آنفدر] شما را نگاه کنم تا خوب شیر شوم.

* از مسعود چندین برگه ی طراحی ـ نقاشی و خوشنویسی به جا مانده است که نشان می دهد، او علاقه مند به هنر خوشنویسی و وارد به نقاشی بود.

تصاویر چهره ی شهید رجایی و شهید دکتر علی شریعتی که خیلی زیبا و با سیاه قلم هم ترسیم شد، دفتر تمرین خوشنویسی، دفترچه های یادداشت و نامه های فراوانی که فاش کننده ی وجود ساده و روح بی آلایش این نوجوان بود، و همان کیفی که شهید فلاح نژاد از خط مقدم شلمچه با خود به سنگرهای پشت خط آورده بود، مجموعه یی از یادگاری های او هستند.

شهید غلام رضا فلاح نژاد چه چیز در صورت و سیرت مسعود دیده بود که از دیدن او سیر نمی شد؟

چه چیز شهید محمدعلی ملک را مشتاق زیارت مسعود می کرد؟

* مسعود رضایی ؛ در هنرستان فنی شهید خیری مقدم ساری در رشته ی برق تحصیل می کرد و همزمان با حضور مستمر در جبهه های غرب و جنوب، تا سوم دبیرستان ادامه ی تحصیل داد.

* در عملیات های کربلای 1 ، 4 ،5، والفجر 8 و کربلای 8 حضور داشت. در کربلای 8 تک تیرانداز بود ولی از کربلای 8 برنگشت اگر چه کیف و وسایل خودش را به شهید غلامرضا فلاح نژاد سپرد تا به خانواده اش برساند.  شهید مسعود رضایی در 18 فروردین 1366 از شلمچه به سمت آسمان معشوق خود پرکشید.

گزیده یی از وصیت نامه:

... و امّا شما پدر و مادر عزیز! اگر می بینید که صحرای تفدیده ی خوزستان را بر هوای لطیف مازندران ترجیح دادم؛ اگر دیدید عواطف پدر فرزندی و مادر فرزندی را به غربت محض ترجیح دادم، اگر دیدید عالم مادی و دنیای زیبا و قشنگ را پشت سر گذاشته و هجرت به سوی گرمترین و سوزناک ترین دیار کردم بدین خاطر است که تو پدر با عرق جبینت ، غیرت و مردانگی را در کالبد وجودم گسترانیدی ؛ و تو مادر مرا در قنداقه ی کودکانه پیچیدی و در مجالس روضه خوانی امام حسین(ع) بردی و در آنجا شیر خود را با اشک حسرت ممزوج نمودی و تخم محبت و شجاعت و مردانگی اهل بیت(ع) را در سراسر سلول های وجودم پخش نمودی. آری جبهه آمدنم برای این بود که چون تو پدری با من آن کرد و تو مادر به من این خوراندی...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بر یزید دوران لعنت!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۰۸ ق.ظ


برای رفتن به شناسایی در نزدیکی مرز ترکیه قرار بود بروند پای هلی‌کوپتر؛ وقت اذان بود که رسیدند جلوی مقرشان؛ وضو گرفتند؛ صمد قدرتی، آقا مهدی باکری را فرستاد جلو و نمازش را به او اقتدا کرد؛ بعد از نماز راه افتادند که بروند محل هلیکوپترها.

توی راه، آقا مهدی با تسبیحش یک دور «مرگ بر آمریکا» گفت! بعد گفت: آقای مشکینی گفته ثواب «مرگ بر آمریکا» کمتر از نماز نیست…

کتاب یادگاران

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نمی گذاریم دیگر آمریکا بر جهان حکومت کند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۴۶ ق.ظ

تصویر شهید در کنار حضرت امام


من در حالی که لحظه های آخر عمرم را می گذرانم به قدرت های جنایتکار اعلام می کنم دشمنان اسلام ما را از چه می ترسانند؟ از محاصره اقتصادی، یا اقدام نظامی یا کنفرانس های خائنانه یا قرار دادهای مظلوم کش یا مانورهای سیاسی که میلیاردها تومان از پول مستضعفین خرج آن می شد؟ این خیمه شب بازی ها برای چیست؟ اگر برای کشتن مسلمین است که امام قهرمان ما فرمودند: من سینه خود را آ ماده کرده ام برای سرنیزه های شما بیائید بکشید ما را ملّت ما بیدارتر می­شوند. جمله امام بزرگ خمینی کبیر از زبان همه مسلمین و مستضعفین در بند می آید آری اگر شما خونخوار هستید و احتیاج به خون مظلوم دارید ما شهادت را با آغوش باز می پذیریم.

جنگ ما برسر خاک نیست بر سر اموال نسیت، جنگ ما برای دفاع از اسلام است اسلام به ما اجازه نمی­دهد که ما بگذاریم هر کس هر غلطی که می خواهد بکند. ما نمی گذاریم دیگر آمریکا بر جهان حکومت کند. ما نخواهیم گذاشت شوروی بر جهان آقائی کند. ما نخواهیم گذاشت اسرائیل برسران مسلمین فرمانروائی کند، زیرا امام فرمود: اسرائیل باید از بین برود. اسرائیل می خواهد بر سران مسلمین فرمانروائی کند. تا یک محروم درجهان است، تا یک مظلوم زیر سلطه ابر جنایتکاران به سر می برد، تا یک مستضعف درچنگال مستکبرین به سر می برد، ما مبارزه و جنگ خواهیم کرد. جنگ ما تا زمانی ادامه دارد که پرچم جمهوری اسلامی بر سر تا سر جهان افراشته شود و شرّ ابرقدرتها و حکومت های مرتجع منطقه را از زمین کم کنیم.

[تا پرچم لا اله الاالله محمّد رسول الله بر جهان طنین نیفکند مبارزه هست وت ا مبارزه علیه مستکبرین هست ما هستیم ]. «امام خمینی »

شرق وغرب باید بداند ما با شهادتمان مظلو میّتمان را به جهان ثابت می کنیم، ما در مکتبی آموزش دیده ایم که استاد آن حسین ابن علی (ع) سالار شهیدان می باشد.. 

از پی آزادی نوع بشر تا روز حشر
کاخ استبداد را از ریشه ویران می­کنیم
تاستمگرپیشه­گان رادر جهان رسواکنیم

 

پرچم آزاد مردی را بپا خواهیم کرد
پس بنای عدل را از نو بنا خواهیم کرد
باندای حق جهان راپرصداخواهیم کرد

اگر امام حسین (ع) پیراهن ظلمت را به تن می کرد و با ابر قدرت زمان یزید کنار می آمد، امروز امام ما هم با آمریکا کنار می آمد. اگر امام حسین (ع) با مروان سازش می­کرد، امروز امام ما هم با اسرائیل سازش می کرد. اگر امام حسین (ع) شهادت را نمی پذیرفت امروز ملّت ما هم این طور به استقبال شهادت نمی رفت ما هر چه داریم از امام حسین (ع) داریم. خدایا در دنیا و آخرت یک لحظه ما را از امام حسین (ع) جدا مگردان.

فرازی از وصیت نامه شهید حسن محمودنژاد از شهدای والامقام شهر مقدس قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این سنّت خوب را سر جای خودش انجام دهیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۴۲ ق.ظ


مقتل خوانی در بسیاری از شهرهای مذهبی کشور رسمی متداول است که بعد از نماز ظهر عاشورا برگزار می شود. سنت زیبا و تأثیرگذار مقتل خوانی ظهر عاشورا مدتی است که در شهرستان بابل نیز مرسوم شده و مورد استقبال عموم عاشقان اباعبدالله قرار می گیرد. دست باعث و بانی این امر خیر درد نکند.

برخی شواهد حاکی است که گاه این سنت حسنه، آسیبی را هم به دنبال داشته است. متأسفانه برخی مساجد و هیئات، آغاز مراسم مقتل خوانی را در اواسط صبح عاشورا قرار داده و رسماً باعث سلب توفیق دسته روی از عزاداران حسینی می شوند. این روند با کمال تأسف در سطح شهر بابل در حال رشد است و بعید نیست چند سال بعد در روز عاشورا شاهد خلوتی خیابان ها و سکوت و بی خبری شهر باشیم.

فراموش نکنیم که بست نشینی در مساجد و تشکیل مجلس برای عرض ارادت به ساحت اهل بیت علیهم السلام در همه مناسبات مذهبی در طول سال، مرسوم بوده و همیشه برقراراست. ویژگی منحصر به فرد عاشورا حضور شکوهمند مؤمنان در خیابان و اعلام عزا و نمایش آمادگی برای یاری حسین علیه السلام در افق نگاه جامعه است. برای همین است که فی المثل برخی علمای بزرگ به شدت تأکید دارند که در عزای مولای متقیان علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله و شهادت امام صادق علیه السلام نیز مریدان اهل بیت با حضور در سطح خیابان ها به تعظیم شعائر الهی بپردازند.

جالب است برخی حضرات متولی هیئات در توجیه برنامه های مفصل خود در صبح عاشورا به این دلیل عجیب استناد می کنند که اگر مردم را رها کنند تا به دسته بروند ممکن است چشمشان به زنان نامحرم و بدحجاب در گوشه و کنار معابر بیفتد و مرتکب گناه شوند! جالب تر این که برخی از همین هیئات روز تاسوعا یا روزهای قبل تر در همان خیابان ها به دسته روی و عزاداری می پردازند! بگذریم از این سوال که دوستان اهل توجیه، روزهای دیگر سال را از چه خیابان و کوچه ای عبور می کنند؟!

روز عاشورا روز از خانه بیرون زدن است. از یاد نبریم که اسلام روی علنی بودن اعلام علقه به دین تأکید فراوان دارد. طبیعی است که قرائت عاشورایی دین از اولویت بیشتری در این خصوص برخوردار است. برخی طیف های ارزشی ما هم به جای آن که عرصه را به راحتی برای مروّجان نگرش سکولاری به دین و عاشورا و ... خالی بگذارند انشاءالله با بهره گیری از نمادها و شعائر حماسی، ابهت اسلام انقلابی را به رخ مدعیان اسلام پاستوریزه بکشانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وجه تمایز مسئولان قم با برخی مسئولان بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۳۷ ق.ظ


خواننده های پر و پا قرص اشک آتش به خوبی می دانند که این قلم هر جا احساس کرده نیاز است وارد میدان شده و تذکری را به برخی مسئولان کشوری یا شهری و استانی بدهد بی هیچ تعللی به وظیفه خود عمل کرده است. تیغ نقد این وبلاگ تا کنون علاوه بر مسئولان کلان کشوری بسیاری از مسئولان نهادها و سازمان ها در شهر مقدس قم را بی نصیب نگذاشته است. از مدیریت حوزه علمیه قم تا دادگاه ویژه روحانیت و استانداری و اطلاعات و انتظامی و سپاه و شهرداری و بنیادشهید و ... از گزند نقدهای آتشین این قلم مصون نبوده اند. به رغم آن که با کمک برخی دوستان، نقدهای مرتبط با هر نهاد به دست مسئول مربوطه می رسد اما برایم جالب است که شاید کمتر از ده درصد این انتقادها اعتراضی را از سوی دستگاه های ذی ربط به دنبال داشته است. از این منظر سعه صدر و ضریب تحمل مسئولان شهری و استانی قم – چه به نقدهای وارده ترتیب اثر بدهند و چه ندهند - قابل تقدیر است. باور کنید من حتی اگر چندی بعد مطلبی را در افشای رابطه فامیلی یک روحانی نما (کسی که بدون سابقه حوزوی و تنها با تحصیلات مرتبط با دام و طیور! به لباس روحانیت درآمده و به سرعت برق و باد پستی نان و آب دار هم در وزارتخانه ای پولساز به دست آورده) با یک مسئول نظارتی در قم منتشر کنم توبیخ و تنبیهی به دنبال نخواهد داشت. (انشاءالله)

اما اگر خدای ناکرده ناپرهیزی کرده و انتقادی از برخی مسئولان بابلی منتشر کنم؛ مواجب بگیران حضرات با تماس های مکررشان گوشی همراه مرا به مرز سوختن می رسانند. همین میزان که گاهی نقدی کوچک از یک مسئول بابلی منتشر می کنم متأسفانه در اغلب موارد شاهد اعتراض و تهدید و فضاسازی و ... هستم که در نوع خودش کم نظیر است. البته پاسخگویی و یا تکذیب یک خبر و نقد، حق هر مسئول یا مخاطبی است که محور و موضوع آن مطلب بوده و من نیز تاکنون در این باره ( نشر جوابیه ها) قصور نداشته ام؛ اما فشار و توهین و تهدید، راهکاری غیراصولی است که قطعاً درباره این وبلاگ اثربخش نخواهد بود.

حالا فرض کنید من بخواهم اطلاعاتی درباره پشت پرده تصادف عشقی! یک آقازاده مازندرانی منتشر کنم، یا این که بگویم سرنوشت خاوری فرضی مازندران به کجا رسیده و یا این که از کتاب خاطرات آیت الله فاضل استرابادی، چاپ شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مطلب مستندی را درباره عضویت یک مقام استانی در انجمن حجتیه ذکر کنم و ... به نظر شما آستانه تحمل برخی از همشهریان چقدر خواهد بود؟

گاهی شوخی و جدی به برخی رفقا که اصرار می کنند از قم به بابل رحل اقامت کنم می گویم من اگر یکسال در بابل بمانم به گمانم کارم به اعدام می کشد!

من از فتنه88 چند نکته را آموختم. یکی این که هر روز مانند عمر خود که ممکن است روز آخر باشد، انقلاب را در خطر بدانم و از این رو انشاءالله با قدرشناسی هر لحظه از حیات این نهضت الهی، اهل زد و بند و رعب و انزوا نخواهم بود. دیگر این که در دفاع از معروف با کسی تعارف و رودربایستی نداشته باشم و ارزش انقلاب را بیشتر از افراد و بستگانشان بدانم ....

امیدوارم آن دست از مسئولان کم ظرفیت که گمان می کنند چند خط نقد به معنای دشمنی است و لفظی جز چاکرم و مخلصم نباید به گوششان برسد این رویه غلط خود را اصلاح کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای آن "حمید مشتاقی"!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۴۳ ق.ظ


دوره نوجوانی که مشتری پر و پاقرص مسجد شده بودم بعضی از دوستان که سن و سالشان بیشتر بود وقتی فامیلی ام را می پرسیدند بلافاصله سوال می کردند: مهدی مشتاقی با شما نسبتی دارد؟ می گفتم نه، چون ما مشتاقی نیا هستیم و از نسل سادات؛ اما متوجه می شدم قبل از آن که اینها بخواهند جواب مرا بشنوند گوشه چشمشان رنگ شرارت گرفته و نیشخند روی لبشان خانه می کند! مدتی بعد فهمیدم مهدی مشتاقی انسان عزیز و ساده دلی از گلهای بهشتی است که با آن که سن و سال و هیکلی چشمگیر داشت نیازمند مراقبت اطرافیان بود. این بنده بی آزار خدا چند سالی است که به رحمت حق رفته است.

من هم مثل خیلی از اهالی اینترنت گاه از سر کنجکاوی اسم و فامیلی ام را در موتورهای جستجوگر بررسی می کنم. یک بار سرچ کردم "آقای مشتاقی نیا". از قضا دیدم بانوی محترمه ای نوشته: فلان شب خیلی خوش گذشت؛ با آقای مشتاقی نیا زدیم و رقصیدیم!!

با خواندن این عبارت، برق سه فاز مرا گرفت. خواستم بگویم زن حسابی چرا پرونده سازی می کنی؟ که یادم آمد در بستگان ما هم مثل خیلی از خانواده ها البته با چند کیلومتر فاصله، طیف های مختلف فکری و فرهنگی وجود دارند. والا من جز ایام طفولیت که چیزی از آن به خاطر ندارم، از بدو سن تمیز تا الان شاید فقط در دو حالت، ناخواسته مرتکب عمل شنیع مذکور شده باشم: یکی هنگام فشار گرانی و تلمبار شدن اقساط معوقه بوده و حالت دیگر مربوط می شود به معطلی طولانی در صفوف مستحکم و خلل ناپذیر سرویس های غیربهداشتی! (من که در جاده ها و اماکن عمومی سرویس بهداشتی ندیده ام.)

بگذریم. سی چهل روزی است که یک برادر بزگواری به نام حمید مشتاقی به مسئولیت اداره بهزیستی شهرستان بابل منصوب شده است. این مسئله هم بهانه ای شده تا دوباره رفقا سوژه ای را دست بگیرند و بیفتند به جان ناقابل این حقیر یعنی سید حمید مشتاقی نیا.

عیبی ندارد، آن قدری به دیگران جوالدوز زده ام که طاقت چند سوزن شیرین از طرف دوستان و البته شادی مختصرشان که برایم یک دینا می ارزد را داشته باشم. به این برادر بزرگوار یعنی حمید مشتاقی که تا کنون نه دیده و نه می شناسمش به خاطر قرار گرفتن در این مسئولیت حساس تبریک می گویم. برخلاف تصور این جهانی ما پست حساس فقط شامل مسئولیت های سیاسی و امنیتی نمی شود. هر کس در هر مسئولیتی از امور جامعه اسلامی که قرار دارد جایگاهی حساس را عهده دار شده است؛ به خصوص تصدی امری مانند بهزیستی که توفیق خدمت به آسیب پذیرترین اقشار جامعه را به همراه دارد.

خودم بارها آرزو کردم که اگر قرار است منصب و مسئولیتی را عهده دار شوم به جای پست های فرهنگی که مشغله ای سرکاری است و یا پست های سیاسی که آخر و عاقبت ندارد بتوانم در نهادهای خدماتی به خصوص یادگار ارزنده امام خمینی یعنی کمیته امداد حضور داشته باشم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های اسیدپاشی بر چهره انقلاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴ ب.ظ


این روزها بحث اسیدپاشی بر چهره چندتن از بانوان اصفهانی، به محملی برای حمله ناجوانمردانه رسانه های ضدانقلاب با همدستی اذناب همسوی آنان در داخل کشور به جبهه اهل ایمان و مدافعان انقلاب اسلامی تبدیل شده است. بررسی این مسئله از ابعاد مختلف در بسیاری از رسانه های کشور صورت گرفته است. اشک آتش تلاش دارد تا زاویه نگاه خود را در این ماجرا دنبال نماید:

1- وقتی کلیپ لو رفته به اصطلاح آموزشی مربوط به استخراج یک لامپ در اتاق عمل، دست به دست چرخید و اذهان عمومی را به خود مشغول ساخت باید حدس می زدیم که این بار صدهزارمین توطئه تخریب چی های دشمن، امنیت ناموسی جامعه را هدف قرار گرفته است. دیری نپایید که ماجرای اسیدپاشی اصفهان به تیتر یک رسانه ها تبدیل شد. هر چه ضدانقلاب در داخل و خارج از کشور نفس می کشید پا به میدان گذاشت تا به وسع خود سهمی در این آتش افروزی روانی و تبلیغاتی داشته باشد. درد آن جاست که رسانه هایی با بهره گیری از بودجه بیت المال مسلمین و در سایه سکوت عجیب دستگاه قضا نیز این فضای ملتهب را ملتهب تر ساخته اند. هدف همه دایه های دلسوزتر از مادر فقط یک حرف بود: طرح احیای امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل کنید! مؤمنین، سیبل همه این فضاسازی ها بودند. اتحاد جبهه کفر و نفاق، دو هدف را از این هیاهو دنبال کرد: یک- اثبات ظاهر خشن اسلام به جهانیان در راستای استراتژی "داعش نمایی" از هر اقدام اصولی و بنیادگرایانه که این طرح مدت هاست توسط ایالات متحده پیگیری می می شود. دو- اثبات ناتوانی حکومت اسلامی در انجام بدیهی ترین رسالت خود یعنی ایجاد امنیت عمومی به خصوص برای بانوان. به نظر می رسد با توجه به عقب نشینی بلندگوهای دینی از گرامیداشت هفته امر به معروف و نهی از منکر همزمان با آغاز ماه محرم، جبهه کفر و نفاق تا حدودی موفق به کسب نتیجه مورد نظر خود شده است.

2- هر آدمی با حداقل برخورداری از بضاعت فکری می تواند با جمع بندی برقراری اتحاد بین عناصر دشمن از شیرین عبادی و نرگس محمدی گرفته تا بیت مرموز شیرازی و از برخی رسانه های نان خور دولت جمهوری اسلامی تا دولت خبیث انگلیس که همزمان از شهروندان خود خواست به دلیل وجود ناامنی به ایران سفر نکنند به این نکته پی ببرد که حتماً توطئه ای پشت این ماجرا و هیاهو خوابیده است. در این خصوص با توجه به غربت رسانه های انقلاب به نظر می رسد روحانیون و صاحبان تریبون در سراسر کشور به خصوص نهادهای نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها باید نهایت اهتمام را برای روشنگری جامعه به کار ببندند.

3- چه کسی مجوز تجمعات مستمر به بهانه نفی اسیدپاشی اما در واقع در مخالفت با احکام صریح اسلام را در شهرهای تهران و اصفهان صادر کرد؟ جواب مشخص است؛ هیچکس. با این وصف باید پرسید چرا وقتی یک عده طلبه و بسیجی می خواهند تجمعی را برای دفاع از حریم عفاف برگزار کنند همه داخلی ها و خارجی ها برسرشان می ریزند که از کجا مجوز آورده اید؟ اما وقتی ضدانقلاب بر علیه ارزش ها به میدان می آید کسی زبان به شکوه باز نمی کند؟! بی رودربایستی باید گفت مخالفت امروز ضدانقلاب با حکم الهی امر به معروف تکرار مخالفت این طیف در سالهای نخست انقلاب با حکم الهی قصاص می باشد.

4- سال هاست که این کشور شاهد ظهور بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی است. ناامنی برای نوامیس مردم محدود به اسیدپاشی نیست. جالب آن که اخبار مربوط به ایجاد جراحت و یا حتی شهادت آمران به معروف و ناهیان از منکر هر از گاه در رسانه ها منتشر می شود. از متلک گویی خیابانی به بانوان و دختران رهگذر تا اسیدپاشی و آب پاشی به صورت آنان تنها از یک علت اجتماعی در دو دهه اخیر ریشه می گیرد. حذف بسیج و نیروهای باانگیزه مردمی از صحنه امنیت عمومی و مشغول داشتن آنها به امور سرکاری مانند واکسیناسیون و درخت کاری و تداخل مأموریتی با جمعیت هلال احمر و ...، تنها علت جسور شدن اراذل و بروز این مشکلات در سطح جامعه است. مسئولان محترم سیاسی و امنیتی و فرهنگی کشور بدانند تجربه ثابت کرده تا زمانی که رسالت حفظ امنیت مردم مانند سال های دهه شصت به پایگاه های بسیج واگذار نشود مزاحمت های خیابانی اوباش گستاخ و هرزه برای بانوان در اشکال مختلف آن تمامی نخواهد داشت.

5- این روزها خبرهای خوشی از تهران به گوش نمی رسد. پایتخت آبستن حوادث است. باید مراقب بود بازندگان عاشورای 88 با تجدید قوا و تنفس مصنوعی از طریق مجاری اعتدال درصدد تکرار جنایات خود برنیایند. امیدوارم چندی بعد مجبور نباشیم بر لزوم تشکیل سازمان مستقل اطلاعاتی بسیج تأکید کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مذاکره به سبک ابراهیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ب.ظ


ابراهیم داشت جدی جدی! دردانه جوانش را برای قربانی به پیشگاه خدا آماده می کرد. شیطان باید آخرین دست و پاهایش را می زد. ابلیس در قامت انسان، نزد هاجر رفت و خواست عواطف مادری او را به خدمت درآورد. گفت: هاجر! می دانی شوهرت دارد با تو چه می کند؟ ابراهیم می خواهد نازدانه نوجوانت اسماعیل سیزده ساله ات را با دست خود به قربانگاه می برد؛ آخر به تو هم می گویند مادر؟! از چه روی ساکت نشسته ای و دم بر نمی آوری؟

جواب تاریخی هاجر یک جمله بود: من مطیع فرستاده خدا هستم.

شیطان انسان نما، ناامید از هاجر، سراغ ابراهیم رفت تا مذاکره ای مستقیم! با خود او داشته باشد. او می دانست ابراهیم مردی منطقی است و اهل استدلال. برای همین از در منطق و استدلال و ایجاد شبهه بر او وارد شد.

گفت: ابراهیم! تو رسول خدایی. می خواهی امر خدا را اطاعت کنی، بکن حرفی نیست؛ اما حواست هست که مردم تو را الگوی خود می دانند و ممکن است به تأسی از تو پسران جوانشان را به قربانگاه ببرند؟ آن وقت تو پای این خون ریزی ها خواهی ایستاد؟ وجدانت به درد نخواهد آمد ...؟

ابراهیم بی معطلی فقط یک پاسخ به او داد: رمی جمره. ابراهیم نشان داد که در مواجهه با شیطان، منطقی تر از سنگ، پاسخی وجود ندارد.

این ماجرا را تعریف کردم تا پیش دستی کرده باشم! برای آن که مباد روزی برسد که یکی با عمامه پیغمبر بیاید روی منبر و بگوید: ابراهیم با شیطان دور یک میز نشست و نسکافه خورد، قهقهه سر داد و به دور از چشم اهل منزل، چشمکی رد و بدل کرد!

خدا را چه دیدید؟ من خواستم پیش دستی کنم. فقط خواستم حریف را از الان خلع سلاح کرده باشم! والسلام.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر روحانی در کربلا بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۴۱ ق.ظ

فرض را بر این بگذاریم که خطبه ها و فرمایشات و پیام های روشنگر امام حسین علیه السلام خطاب به لشکر یزید "ابلاغ" نبوده و مصداقی از مذاکره محسوب می شود. بینی و بین الله، مذاکره هم مذاکره حسینی!

این جمله معروف امام عشق را درباره ماهیت یزید شنیده اید که فرمود: الا و ان الدعی ابن الدعی (هشدار که این زنازاده فرزند زنازاده) قد رکزنی بین اثنتین، بین السلة والذله، (مرا بین دو چیز قرار داده، بین شمشیر یا ذلت) و هیهات من الذله (این قسمت ترجمه نمی خواهد)!

حالا فرض کنید آقای رئیس جمهور که می گوید از امام حسین علیه السلام درس مذاکره را آموخته، توفیق داشت و در کربلا می بود و در جمع لشکریان عاشورا قرار می گرفت. اصلاً فرض را بر این بگذاریم که آقای روحانی می شد سخنگوی سپاه کربلا. به نظر شما ایشان که به رغم اذعان به دشمنی آمریکا، اوباما را فردی باهوش و مؤدب! توصیف کرده درباره یزید چگونه سخن می گفت؟

جناب حاج آقا وقتی می گوید از نهضت اباعبدالله درس مذاکره گرفته و با این جمله به نوعی می خواهد رویکرد مذاکراتی دولت خود را با ایالات متحده رنگ و بوی دینی بدهد، در واقع پذیرفته که آمریکا در شمار یزیدیان تاریخ به حساب می آید.

فرض کنید اگر روحانی قرار بود به عنوان سخنگوی جبهه امام حسین علیه السلام با نمایندگان یزید سخن گفته و این جمله را به کار ببرد: یزید را فردی باهوش و مؤدب می دانم! امروز من و شما چه قضاوتی را درباره نهضت عاشورا و سپاه اباعبدالله علیه السلام و ماهیت جنگ حق و باطل داشتیم؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا