اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

حاشیه های محرم نود و سه بابل (5)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۲۰ ب.ظ

http://axgig.com/images/42200932710533301479.jpg


این که الان می خواهم بگویم نظر شخصی خودم است و چه بسا دوستان دیگر دیدگاه متفاوتی داشته باشند. برآورد من از سبک و سیاق هیئت های بابل در محرم امسال نشان می دهد که کیفیت آنها نسبت به سال های گذشته رشد چشمگیری داشته است.

آن قدری که توفیق داشتم در چند هیئت شرکت کنم و یا در فرصتی مغتنم، از نوحه های مداحان برجسته شهر بهره بگیرم به نظر محتوای اشعار از عمق بیشتری برخوردار شده است. البته تا دستیابی به نقطه مطلوب قطعاً فاصله داریم اما این رشد نشان می دهد که برادران عزیز مداح و شاعران آنها اهمیت و حساسیت جایگاه خود را به درستی درک کرده اند.

ایجاد رقابت مثبت میان شاعرانی که محتواسازی نوحه ها را برعهده دارند نوید بخش تحولی زودرس در عرصه ادبیات و شعر پارسی با رویکرد اهل بیتی است. حق آن است که اگر به وضعیت امیدوار کننده اشعار مرتبط با نوحه ها و روضه ها در سطح هیئات بابل اشاره می شود از نقش ارزنده شاعر بسیجی دیارمان آقا میثم رنجبر هم یادی شده و دست مریزادی به رسم ادب تقدیمش شود.

وضعیت منبرهای هیئات هم از نظر من نسبت به گذشته به رشد و پیشرفت نزدیک شده بود. در وهله نخست، اصل وجود سخنران در قریب به اتفاق هیئت ها را باید به فال نیک گرفت. فراموش نکنیم که چندی پیش بر اساس برخی قرائن موجود، خطر حذف سخنران از هیئت ها یک دغدغه جدی برای فعالان فرهنگی محسوب می شد.

بهره گیری از سخنرانان جامع نگری که به صرف روضه و مقتل خوانی (حیطه تخصصی مداحان ) بسنده نکرده و در بسته های محتوایی منبرشان، حرف هایی نو و آموزه هایی راهگشا از سبک زندگی منطبق با شریعت را گنجانده بودند از دیگر وجوه ممتاز اغلب هیئت های مرکزی شهر بود.

شکر خدا تا آن جا که من می دانم عطر سخنان ارزنده فرهیختگانی چون حضرات حجج اسلام بهشتی، نیکزاد، گرجیان، ایزدهی و... دل و جان جوانان شیدایی اهل بیت را به رائحه معارف وحی زینت داده و رضایت خاطرشان را جلب نموده است.

باز هم تأکید می کنم که در بین ده ها چهره موفق و پرافتخاز حوزه های بابل چه در این شهر و چه در قم، می توان بزرگوارانی را یافت که تعالیم خطابه شان برای نسل نوین اسلام و انقلاب، سازنده و راهگشا باشد.

بعضی هیئت ها هم شاید هنوز گمان می کنند که اگر روی بنرشان بنویسند سخنران را از قم آورده اند یک جاذبه و امتیاز مثبت برای خود کسب کرده اند. هر چند خیلی از بزرگواران مبلّغ بابلی هم که در این ایام منبر رفته اند به هر حال از قم آمده بودند؛ اما این طرز فکر نیاز به اصلاح دارد که محل اقامت یک سخنران (قم یا بابل) ربطی به میزان معلومات و قدرت او در انتقال مفاهیم ندارد مگر آن که بخواهیم مرغ همسایه را چیز دیگری بدانیم!

یکی از هیئت های نه چندان شناخته شده در یکی از محلات شمالی شهر روی بنرهای تبلیغاتی خود نام یک "استاد حاج آقا" را به عنوان سخنران نوشته بود که کمی برایم عجیب بود. این استاد حاج آقا که سال های نخست انقلاب خلع لباس شده بود همچنان نسبت به اساس انقلاب و نظام دارای نگرش های منفی توأم با عقده و نفرت است. البته یقین دارم که نهادهای ذی ربط نسبت به این حقیر اشراف بیشتری در اینگونه مسائل دارند.

کیفیت طعام هیئت ها البته بعضاً با تأثیر از فرمول دولتی "شیب ملایم"! کمی دچار افول شده بود. بعضی رفقا که از دیرباز تخصصی در ارزیابی کیفیت غذای هیئت های شهر دارند نمره چرب و نرم ترین اطعام ها را به مسجد و تکیه پیرعلم دادند!

توفیق شرفیابی در هر هیئتی که نصیبم شد فرصتی مغتنم برای این حقیر بود. در این بین حضور در دسته سینه زنی هیئت آقا مجید رضانژاد در عصر عاشورا لذتی فراموش ناشدنی را به عمق جانم نشاند.

من شاید حدود پانزده سال در منطقه حمزه کلای بابل زندگی کرده ام. آن سال ها مجموعه رفقایی که می خواستند در آن محل کار فرهنگی و مذهبی انجام بدهند شاید به تعداد انگشتان دو دست نمی رسیدند. البته به مرور گروه فرهنگی بقیة الله با محوریت حضرات حجج اسلام مهدی پور و یزدانی و اندکی بعد هیئت محبان المعصومین توانستند گام هایی بزرگ و ارزنده را در این منطقه و حتی در سطح شهر بردارند. از دل همان جمع، عزیزان طلبه و روحانیون گرانقدری چون آقا ابراهیم برارپور، حمید منیری، حسن حبیبی، سید عباس بزرگی، احمد بابایی، سید امیر سخاوتیان، محمد زنگی، مهدی پورحسن و ... برخواستند که نفس قدسی هر کدامشان دَم حیات اجزایی از پیکره تنومند جامعه اسلامی محسوب می شود.

وقتی از آقا محمدعلی کرامتی شنیدم که قرار است عصر عاشورا هیئتی از منطقه حمزه کلا به دسته روی بپردازد باور نمی کردم با لشکری عظیم و پرشور از جوانان سینه زن و فدایی راه حسین علیه السلام مواجه شوم که هیبت چشمگیر حضورشان یادآور شکوه سپاه محمد (ص) در جبهه های نبرد حق و باطل بود.

تجربه دسته روی عصر عاشورا بسیار دلنشین و البته جانسوز است. در آن ساعات، هر قدمی که بر می داری و هر نوحه ای که می شنوی لحظه لحظه مصایب نینوا مقابل چشمت به تصویر کشیده می شود. هر نفسی که می کشی و هر ناله ای که سر می دهی می دانی که درست در همین دقایق، نسیم غربت و مظلومیت بر پهنه دشت کربلا وزیدن گرفته و هیمنه شوم یزیدیان، خار و خس بیابان را ارمغان پای خسته طفلان عطش ساخته است.

من در آن لحظات می دانستم به قم که بروم باز باید همپای مریدان بی ادعای حریم امامت، تابوت هایی را به دوش بکشم که  تبلور عشق حقیقی رهپویان ثارلله را در قالب ابدانی بی سر و پیکرهایی که به رسم صدق و وفا، ارباً اربا شده اند در خود جای داده اند.

سلام خدا بر سلاله رسول الله، سید مقبول حسین فاخری که در همان لحظات میهمان آستان اباعبدالله شد. سلام خدا بر ذریّه فاطمه زهرا، سید نقی کاظمی که عاشواری امسال در جوار حرم عقیله بنی هاشم به معراج عشق و دلدادگی پیوند خورد. شهد شهادت در نبرد با یزیدیان دوران، گوارای وجودشان. اللهم تقبّل منّا هذاالقربان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">