اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

رعنا، علی و شیطان رجیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۱۰ ق.ظ

شهید مدافع سلامت که اشک همه کنکوری ها را درآورد + عکس | بلاغ نیوز

 

مثبت:

علی پاک است و راه درست را انتخاب کرده. حرفهایش زیباست. نظریه ای دارد که می گوید هر کس اگر خوب باشد و خوبی را به اطرافیانش نشان دهد به مرور همه جا را خوبی فرا خواهد گرفت. مضمونی شبیه همان نقاشی مشهور دکتر چمران که شمعی در دل تاریکی می درخشد و زیرش نوشت من اگر چه نتوانم همه سیاهی ها را از بین ببرم، به اندازه خودم که میتوانم نور ببخشم. علی پاک است و صداقت دارد. رعنا که می گفت همه کثیفند و خودش نیز زیگزاک می رفت، تحت تأثیر شخصیت علی راه درست را انتخاب می کند و در این مسیر جان می دهد.

علی به رعنا می گوید تو عقده داری. دوست داری دیده شوی. دوست داری همه به تو توجه کنند، دوست داری همه بگویند چقدر زیبایی، دوست داری همه دنبالت راه بیفتند، همه را بازی بدهی... رعنا تکذیب نمی کند... اینکه گله و تعجب دارد چرا همه (اغلب) مردها او را می خواهند به خاطر کرم درون خودش است؛ حال و روز بعضی از دختران امروز جامعه ما.

غلام باستانی کثیف است. شرور و پست است. اذعان دارد شیطان رجیم است. از ترامپ خوشش می آید، طرفدار حمله آمریکا به خاورمیانه است. هیتلر و کشتار را می پسندد. سینمای بعد از انقلاب را دوست ندارد.

اکتای کارگردان جایی شعر معروف پدرش رضا براهنی را موقع خلسه و ناامیدی علی مقابل دیدگانش به نمایش می گذارد: شتاب کردم که آفتاب بیاید، نیامد. علی اما باز هم خوب می ماند.

غلام می گوید آن که روی پدرش دست بلند میکند حرام زاده است.

بازی ها فوق العاده بود. حسن پورشیرازی، حامد بهداد و لیلا حاتمی یک سر و گردن بالاتر از بازیگران این سالهای سینما ظاهر شده اند.

منفی:

برداشتهایی از عشق طاهر، رخساره، شام آخر، فروشنده، زندگی خصوصی، ابد و یک روز و مصادره را می شد در پیر پسر دید. داعیه اقتباس از قصه رستم و سهراب صرفا یک نقاب و مستمسک توجیه است. نه رستم می دانست سهراب پسر اوست نه سهراب پدرش را می شناخت. حرمتی نشکست. جنگ رستم و سهراب پهلوانی بود، جنگ پیر و پسر، از روی پلشتی.

در رخساره هم پدر و پسر عاشق یک دختر شده بودند. در شام آخر، مادر و دختر عاشق یک مرد. رخساره اما حکم اسلام را صراحتاً ظلم نامید که چرا پدر نمی تواند با عروس و پسر با زن پدرش ازدواج نمایند. لااقل پیرپسر از این بابت شرافت داشت؛ اما انگار مد شده است حرفهای خوب را متأثر از فضای یله مجازی در قالبی زشت و هتاکانه به زبان آورد. شه سوار، تمساح خونی، هتل و خیلی از فیلمهای گیشه ای روز چنین شده اند. اکتای براهنی با تاسی از سعید روستایی روی مستراح زوم می کند و اصرار دارد لجن را برجسته کند. دوربین متری شش و نیم و ابد و یک روز می رود روی چاه مستراح و فاضلاب را به تصویر می کشاند. دغدغه اهالی سینما شاید خیرخواهانه باشد اما در فضایی سیر می کنند که مردم معمول و ونک به پایین جامعه از آن فاصله دارند. باطن ذهن مشغولی های این جماعت، نمای زندگی پژمان جمشیدی و فرهاد اصلانی و سعید پورصمیمی و کتایون ریاحی و سوژه های رسوای جنبش می تو ست. همه کثیف نیستند. این فهم را باید در ذهن خوشگذران و ولنگار بعضی از سینماگران جا انداخت.

از نظر آنها غلام باستانی ضد روشنفکری است. حقیقت آن است که امثال غلام، بخاطر شهامتی که در شکستن حریمها دارند خود را روشنفکر می پندارند. اکتای خودش را روشنفکر می شمارد. کارگردان ایرانی یاد گرفته اگر جایزه جشنواره های خارجی را می خواهد باید سیاه بیندیشد و سیاه بنمایاند و حرمت بشکند.

حاشیه:

بابک حمیدیان تهیه کننده شد؟ چه جالب! اسم عکاس فیلم نظرم را جلب کرد، جواد جلالی. دوستی داشتم به نام جواد جلالی نیا بچه های بابل می شناسند، طناز، هنرمند و عکاس بود و پرستار که در جریان کرونا به شهدای سلامت پیوست. چند روز پیش هم که میلاد حضرت زینب و روز پرستار بود. برای همین عکس جواد جلالی خودمان را بالای این مطلب گذاشتم بهانه ای شود یادش زنده بماند، روحش شاد.

تکمله:

وسط فیلم سیاه پیرپسر هم میشود ایست داد، خانوادگی ایستاد و نماز جماعت خواند و ادامه اش را دنبال کرد. فیلم طولانی بود بیش از سه ساعت. تمام که شد ساعت نوزده بود. شبکه نمایش فیلم ریشه در خون سیروس الوند میخواست شروع بشود. همان ابتدایش با این جمله مولا علی علیه السلام آغاز شد: "نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی پای بر شرافت خود بگذارد."

گمشده زندگی همه ما خداست. زندگی منهای معنویت، جهنم است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">