اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است

شهر هرت

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۴۲ ق.ظ

شهر هرت (فیلم ۱۴۰۱) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

شهر هرت، به معنای اتمّ آن افکار مشوش و ذهن بیمار محمدحسین فرح بخش است. از او بدم می آید. دعوای زشتش با رامبد جوان به خاطر همکاری با صدا و سیما، زندگی خصوصی و مستانه و... نشان از نگاه بغض آلود و کینه او نسبت به جریان انقلاب دارد. بعضی حرفها شاید حرفهای درستی باشد اما درآمیختن آن با وهن و تهمت نشان از پلشتی و کینه ای دیرینه دارد. البته دیری نپایید جنبش می تو، افشاگری کتایون ریاحی درباره سعید پورصمیمی و سمیه میرشمسی درباره فرهاد اصلانی که نورچشمی و قهرمان دفاع از حقوق زن در منظر حسین فرح بخش بود  و البته سایر افشاگری ها او و همفکرانش را در سکوتی محض فرو برد. حالا که مشخص شد اگر خبری هست دور و بر خودشان یعنی همین جماعت شبه روشنفکر خودباخته و خودشیفته و لاقید، بیشتر است لال شدند.

کارهای کریم امینی را می پسندم. کاش تهیه کننده شهر هرت هر کسی غیر از فرح بخش بود که ذهن مخاطب را با سوابق کدر افکار بیمار او درگیر نسازد. شاید همین چند تا مأمور و آژیری هم که در فیلم بود برکت کارگردانی کریم امینی بود. اختلاس درد همه دلسوزان انقلاب است. همه هم میدانند گاه موسسات خیریه، پوششی برای درآمد زایی و پولشویی هستند. ورود به این مقوله با نگاه دلسوزانه و از سر اعتقاد قطعا ستودنی است. مطالبه گر اصلی مقابله با فساد، جریان حزب الله است.

راستی اصرار بر استفاده از از الفاظ رکیک و هنجار شکن چرا دارد در سینما مد می شود؟ هنر یعنی زیبایی و اگر قرار باشد بی اخلاقی ها و حرمت شکنی ها را زیبا بدانیم اسمش هنر نیست. چه بسیار هنرمندان فاخری که توانایی لازم را دارند برای چندرغاز فروش و شهرت بیشتر به فرهنگ و آداب تمدن کهن خود پشت پا نزنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وضعیت بی عاری

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۳۹ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب وضعیت بی عاری حامد جلالی

 

واقعا اواسط کتاب در ذهنم بود که بی رحمانه نظر بدهم. بگویم این کتاب مثل فیلم "شاه کش" می ماند. فیلم شاه کش را که ورانداز کنی انگار ساخته شده که فقط یک حرف را بزند. به دخترها و پسرهای نامحرم یاد بدهد که اگر با هم به سفر رفتند و هتلی به آنها جا نداد هر کدام یک اتاق مستقل کرایه کنند، بعد شب را بروند پیش هم بخوابند. "وضعیت بی عاری" هم انگار نوشته شده که فقط یک حرف بزند. دختر و پسرهایی که قصد ازدواج با هم را دارند اما دینشان متفاوت است هر دو دین را بپذیرند! یعنی تظاهر به دین داری کنند.

البته عرض کردم که این تلقی تا اواسط کتاب بود آنهم با رویکردی بی رحمانه و شاید دور از انصاف. "رام" مسلمان شد. رام حسین شد و در مسلخ عشق حقیقی به "رود" حقیقت و پاکی پیوست و جاودانه گردید. چقدر این کتاب شیرین و دلچسب بود. از آن دست کارهایی که آدم دلش می خواهد دوباره آن را بخواند. قلم حامد جلالی عالی است. تفکر و زاویه دیدش، اشرافش بر موضوع فوق العاده بود. حدس میزنم جوانی خوزستانی مقیم قم باشد. لهجه های خوزستانی و قمی را به شیوایی بیان می کرد. اطلاعاتش درباره دین مندانی (صابئی) نشان از زحمت و دغدغه ای می داد که در تحقیق به دوش کشیده. من رمان نویس نیستم و رمان کم می خوانم. دلم می خواهد چیزی را که می نویسم یا می خوانم قسم بخورم که راست و قابل استناد است که البته گاه اینطور نیست؛ اما کتاب "وضعیت بی عاری" را هر که به عالم ادبیات و قلم علاقمند است نخواند ضرر کرده است. این رویکرد گویا دارد برای دلسوزان انقلاب در عرصه هنر حاکم می شود که در قالب اثری عاشقانه یا طنز و... بخشی از حقایق انقلاب و تاریخ ایران عزیز را به ذهن مخاطب منتقل نمایند. این کتاب واقعا درباره وضعیت بی عاری است. آنها که در دل طوفان حوادث راه بی تفاوتی را بر می گزینند پشیمان خواهند شد. کار حامد جلالی عالی بود. داستانش هوشمندانه و جذاب نگاشته شد. رندی جناحی اواخر کتاب هم قابل اغماض است که تبعیت از جامعه مدرسین را در انتخابات تبلیغ کرد. در کل دست مریزاد به این قلم، دست مریزاد به این کتاب. درود بر انقلاب اسلامی که با ارزش نهادن به هنر فاخر، انقلابی نو در عرصه ادب و فرهنگ این مرز و بوم به ثبت رساند. حتی اگر روزی نظام اسلامی از بین برود آثار هنری به جا مانده از آن تا ابد مایه فخر و مباهات تاریخ خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فسیل و مصادره

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۰۳ ق.ظ

فسیل (فیلم ۱۳۹۹) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

فسیل هم به نظرم مثل مصادره از آن دست فیلمهای گیشه پسند اما با پشت پرده حاکمیتی است که البته کار لازمی است و ارزشش را دارد. حالا که سلطه فضای مجازی و ماهواره و رسانه دشمن امان تعقل و حق بینی و مطالعه را از جوانهای ما گرفته لااقل در قالب طنز و گاه لودگی حرفی از پیشینه وقایع تاریخ و حقیقت زنگار زده تهاجم فرهنگی به گوش ملت رسانده شود. مصادره کوشید یاداور شود رژیم شاه اهل شکنجه بود، انقلاب از تندروی ها مصون نبود اما نفوذ عناصر دشمن ضربات سنگین اقتصادی و... وارد کرد، فعالیتهای ضدانقلاب رصد میشود، آمریکا مظهر بی بند و باری و کثافت بازی تمدن پوشالی غرب است...

فسیل که رتبه پرفروش ترین فیلم طنز تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص داده نیز به سهم خود تلاش کرد به مخاطب بگوید رژیم شاه با مخالفان چه میکرد، فساد فراوان بود، انقلاب فرهنگها و باورها را تغییر داد، منافقین خائن و تررویست هستند و... 

فارغ از بعضی نقدها و بی ادبی ها که سکه رایج گیشه سینماست، میتوان از تولید آثاری مثل مصادره و فسیل قدردانی کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درز مدرن فرهنگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۵۸ ق.ظ

فیلم سینمایی هتل کامل

 

راستش را بخواهید فیلم یا کتابی را که می بینم و می خوانم اول از همه دنبال نقطه ای مثبت از آن می گردم که به دیگران هم بگویم و برجسته اش کنم. حتی بعضی آثار که در جامعه به اثری منفی شهرت یافته اند را سعی می کنم لااقل در حدی اندک هم که شده تعبیر به خیر کنم. فیلم هتل را هر چقدر ورانداز کردم نکته درخوری نیافتم جز در یک مورد. آنجا که در فروشگاهی در کیش، یکی از لباسها موقع پرو پاره می شود؛ آن را یواشکی سرجایش بر می گردانند. زن و شوهری جوان از راه می رسند و زن دقیقا همان لباس را بر می دارد. پارگی آن را نگاه می کند و با ذوق و وجد به همسرش می گوید: چه درز مدرنی!

این تعبیر کوتاه، کنایه از تفکر لایه هایی از جامعه دارد که به هر پدیده ای از سر خودباختگی نگاه می کنند. جماعتی که هر چه از غرب می بینند و می شنوند را نشانه برجستگی و تمدن آنها دانسته و هر چه از خود دارند را مستوجب عقب افتادگی و خجلت تلقی می نمایند. بعضی عزیزان روستایی ما هم متاسفانه اینطور هستند. گمان می کنند هر چه در تهران یا شهرهای بالا! می گذرد نیک و مایه افتخار است.

نقدهایی که درباره هتل بود را در فضای مجازی جستجو کردم. حتی یکنفر از این فیلم به عنوان اثر هنری یا لااقل طنز، تمجید نکرد. همه حتی منتقدان غیر ارزشی هم معتقد بودند این فیلم، نمونه ای مبتذل و گیشه ای از آثار سینمای ایران است که با بر هم چسباندن شوخی های جلف اروتیک اینستاگرامی به تولید رسیده است.

خب حالا حساب کنید همین فیلم به عنوان دومین اثر پرفروش سینمای طنز ایران مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و بالطبع کارگردانهای دیگر هم که سودای فروش بیشتر داشته باشند به همین سبک و سیاق حرکت خواهند کرد.

درز مدرنی که در وصف لباسی جر خورده به کار رفت در واقع توصیف وضعیت نوین فرهنگی جامعه است که به میمنت حاکمیت بی حد و مرز و رهاشدگی بی حساب و کتاب فضای مجازی، ذائقه لایه هایی از عموم و حتی خواص هنری را به سمت پوچ گرایی و پذیرش لودگی و هنجارشکنی اجتماعی و لذت طلبی صرف سوق داده است. درز مدرن خودباختگی و غفلت گزینی که اگر اصلاح و ترمیم نشود به شکاف عمیق تمدنی تبدیل شده و به مرور داشته های هویتی و تاریخی و ارزشی ملتی با عقبه عظیم فرهنگی را به حاشیه خواهد راند. مدیریت سیاسی جهان مبتنی بر فرهنگ و رسانه است. فریب جماعتی که فرق اصل و بدل را ندانند برای اهل طمع، دشوار نخواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهیار عیار

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۴۳ ب.ظ

مهیار عیار» به همه چیز توجه کرده جز بازیگران فرعی! - تسنیم

 

مهیار عیار به پایان رسید. سریالی دوست داشتنی و جذاب و آموزنده و ملیح که بیننده را دنبال خود می کشاند و تا انتها پای گیرنده نگاه می داشت. اگر چه قالب داستان در گذشته سیر می کرد اما ادبیاتی امروزی داشت که با مخاطب ارتباط و الفت برقرار می نمود. سرتاسرش درس زندگی بود در چارچوبی بدیع و با پرهیز از شعارزدگی. بازی خوب رامین ناصرنصیر، کامران تفتی، متین ستوده و بهنام تشکر بر غنای کار افزود. به صدا و سیما بابت ساخت چنین سریالهای فاخری باید تبریک گفت. سریال سازی های تلویزیون در یکی دو سال اخیر بسیار افزایش پیدا کرده. اخبار و تحلیلها و مباحث سیاسی و اجتماعی هم در آن رونق گرفته. صدا و سیمای جبلی البته هنوز تا نقطه مطلوب فاصله دارد اما چند سر و گردن بالاتر از صدا و سیمای ضرغامی و علی عسگری و لاریجانی است. هر چند بعید میدانم زیاده خواهی جناحها و کانونهای قدرت مجال استمرار تفکر فرهنگی مستقل در رسانه ملی را بدهد اما این دوره قطعا  از طلایی ترین دوره های مدیریتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تمساح خونی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۱۲ ق.ظ

نقد فیلم «تمساح خونی»؛ کمدی اکشن به سبک جواد عزتی • دیجی‌کالا مگ

 

تمساح خونی یک فیلم آموزنده گیشه ای است در چارچوب فکری سلبریتی ها. جواد عزتی هنرمند بی حاشیه ای است با پس زمینه فکری مرتبط با فضاهای ارزشی. پیام فیلم این است که قماربازی، حرام خواری، تقلب، کثافت کاری، دروغ گویی و... آخر و عاقبت ندارد؛ اما به هر حال نمی توان از تأثیر فضای اندرونی جامعه سلبریتی در تولید آثار فرهنگی غافل شد. ادب و اخلاق در دایره تعاملات جماعت روشنفکرنما حلقه ای مفقوده است. جواد عزتی و هنرمندانی مثل او در چنین چارچوبی تنفس می کنند و هر چقدر هم که بخواهند حرفی خوب و پیامی سازنده داشته باشند در رودربایستی با طیف پرادعای بددهن و ظاهربین، چاره ای جز حفظ تعادل و تأثر برای بقا ندارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برادر حامد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برادر-حامد:-سرگذشت-و-خاطرات-شهید-حامد-جرفی | کرخه-نور | خانه کتاب و ادبیات  ایران

 

حامد جرفی میتواند الگوی یک بسیجی باشد الگوی یک دانشجو، الگوی یک طلبه، الگوی یک معلم، الگوی یک مدیر.

ولی خدایی اش خیلی گمنام است. کسی که میشود درباره اش فیلم سینمایی و سریال هایی دیدنی ساخت. نمی دانم شاید به خاطر شهرتی که سیدحسین علم الهدی به دست آورد این شهید و حماسه سازان هویزه کمتر مورد توجه قرار گرفتند کما اینکه شهرت سید محمدعلی جهان آرا زودتر شکل گرفت و بعدها اسم شهیدان قنوتی و بهروز مرادی و عبدالرضا موسوی و بهنام محمدی سر زبانها افتاد.

اما به طور کل باید پذیرفت برای معرفی شهدا و حماسه های دفاع مقدس خیلی کم کاری و کم لطفی صورت گرفته است.

چند سال پیش در فضای مجازی با شخصیت عجیب و سازنده حامد جرفی، بخشدار بسیجی هویزه آشنا شدم. فوق لیسانس زبان خارجه داشت، نهج البلاغه پژوه بود، بعضی کارمندان خارجی و نیز استاد غربی خود یعنی دکتر جان کوپر را مسلمان ساخت و... درباره او مطلبی نوشتم که بارها در فضای مجازی منتشر شد و میتوانید در لینک زیر بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF%20%D8%AC%D8%B1%D9%81%DB%8C

از وقتی با شخصیت و خاطرات کم نظیر و تحول آفرین این شهید عزیز آشنا شدم در سفرهای راهیان نور در مقتل شهدای هویزه درباره او هم صحبت کرده ام. برای مخاطبان بسیار جالب بود و از شنیدنش لذت می بردند. متأسفانه درباره حماسه مدافعان هویزه شناخت بسیار اندکی حتی در بین راویان دفاع مقدس وجود دارد.

کتابی هم در خصوص خاطرات این شهید با عنوان "برادر حامد" توسط بچه های خوزستان و به قلم سرکار خانم اعظم محمدپور منتشر شده که واقعا خواندنی است. قلم ساده و روان و بی آلایش نویسنده بسیار تحسین برانگیز است. به ایشان تبریک میگویم. چقدر دلم میخواهد خانواده او به خصوص کریم و احمد را ببینم. چقدر دلم میخواهد سر مزار حامد و نیز مادر بزرگوارش رفته و روحی تازه کنم. این کتاب را از یکی از دوستان هدیه گرفتم. وقتی خواندم کتاب را بوسیدم و در آغوش فشردم. توصیه میکنم حتما بخوانید و لذت ببرید.

راستی کاش درباره جان کوپر از شخصیتهای مطرح زندگی حامد هم کار مستقلی تولید می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اینجای شوش را بروید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۴ ق.ظ

 

البته من خودم هنوز اینجا نرفته ام، شوش رفته ام بارها اما کوتاهی کردم و قبر دعبل خزاعی را زیارت نکردم. یعنی اصلاً مطلع نبودم. گویا مزار او فاصله چندانی با بارگاه دانیال نبی ندارد. شاعری بود اهل کوفه که در مدح اهل بیت به خصوص حسین بن علی علیه السلام و در ذم بنی العباس و بنی امیه شعر می سرود. بارها مورد تشویق امام رضا قرار گرفت و از ایشان صله دریافت کرد. یکبار نیز امام پیراهن مبارکش را به او هدیه داد. دعبل بعدها در حالی 98 سال سن داشت توسط عمال بنی العباس در اطراف شوش به شهادت رسید و در این نقطه به خاک سپرده شد. بارگاه او هم زیبا و جزو آثار باستانی دیدنی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کیک لجن آنها!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ۰۳:۲۶ ب.ظ

چرا 'کیک محبوب من' فیلم بدی است؟ | پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز

 

"کیک محبوب من" مبتذل ترین فیلم رسمی بعد از انقلاب است که در سایه خواب آلودگی نهادهای نظارتی تولید گردیده و دست به دست می چرخد. من نسخه کامل و بدون سانسور فیلم را دیدم و اصلا نمیتوانم تصور کنم مگر این فیلم قابل سانسور هم هست؟ اگر قرار است مسئولان فرهنگی و نهادهای نظارتی جمهوری اسلامی که در مقابل منتقدین انقلابی و تهدید میز و منصب خود همواره نا شکیب و ترش رو و سخت گیر بوده اند اینطور در ازای ترویج ولنگاری در قلب ایران اسلامی بی تفاوت باشند اساسا فیلتر شبکه های اجتماعی بیگانه چه معنایی میدهد؟

کیک محبوب من صرفا یک فیلم ضد انقلابی و مخالف نظام نیست. مبنای این فیلم ضدیت با اسلام و ایران عزیز است. ترویج مشروب خواری و آموزش نحوه تولید خانگی آن، تشویق مخاطب به تقابل مستقیم با مأموران انتظامی، برهنگی سر و بدن، نقض حریم جنسیتی، تقبیح نماز و حجاب و مذهب، ترویج اباحه گری و ارتباط جنسی با نامحرم و... یک طرف ماجراست. زیر سوال بردن دفاع مقدس از زیان یک ارتشی بازنشسته لاقید که بعد از یکسال حضور اجباری در جبهه فهمید جنگ یک کار بیهوده است! و روتوش و تدلیس رژیم طاغوت با یادآوری خوشی های حیوانی و جنسی آن دوران، بی اعتنا به وطن فروشی پهلوی در واقع حرکتی رسمی و سیاسی بر ضد کیان اسلام و ایران است.

برای مسئولان کشور باید تأسف خورد اگر هنوز نفهمیده اند هدف از ترویج بی حجابی، اختلاط و روابط جنسی آزاد و عرق خوری و نفی احکام دین و پشت پا زدن به مبانی ارزشی و هویتی ایران و اسلام است. این فیلم یک شمّه از خباثت مخالفین حجاب را برملا می سازد که اساس حرکتشان تخدیر فضای جامعه با حکمرانی شهوات و اصالت بخشیدن به خوی حیوانی برای نفی غیرت و شرافت و هویت گرایی است که در نهایت جز به وطن فروشی ختم نخواهد شد.

به قول شهید آوینی اگر شعار هنر برای هنر را بپذیریم نیز باز حق تحریف هنر در توجیه رذایل شهوانی را نداریم چه اینکه هنر یعنی زیبایی و شرارت و شهوت پرستی و لاقیدی به یقین در زمره زیبایی ها نیست. من روی سخنم با لایه های بی غیرت و دین ستیز مدعی هنر نیست که حساب این جماعت هیز و هرز بر همگان روشن است؛ تغافل مسئولان نان خور جمهوری اسلامی در رها نمودن مبلغان سکس و شراب و بی عفتی است که دل انسان را به درد وا می دارد. اگر با عوامل سازنده این فیلم برخورد نشود هر روز شاهد تولید آثار موهن و تخریبگر فرهنگی خواهیم بود که ذهن بخش قابل توجهی از مردم را با فساد مأنوس ساخته و باورهای دینی و ملی را یک به یک نابود می سازند. معتقدم هر مسئول دستگاه فرهنگی یا نظارتی که این فیلم را دید و از کنار آن ساده گذشت و تصمیمی برای بستن راه چنین دست درازی هایی نسبت به موازین شرع و انقلاب نگرفت و از ذبح شدن فکر و ذهن جوانان در مسلخ لیبرالیسم فرهنگی تکان نخورد شرف نداشته و خائن به خون شهداست. این انقلاب و حاکمیت دینی با اهدای خون حدود چهارصد هزار شهید مظلوم، مفت به چنگ نیامده که میل چند بچه ساواکی ظاهرا هنرمند و شهوت زده و طاغوت پرست در سایه سکوت سهامداران سفره نظام به ستیز با آن برود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بچه هایتان را زیاد ببوسید تا...!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۰۷ ق.ظ

ترنس | مشخصات افراد ترنس | نشانه های بیماری ترنس | دکتر فرامرز ذاکری

 

بچه هایتان را زیاد ببوسید تا بزرگ شدند یکی مثل شروین حاجی پور نشوند که از فتنه کشف حجاب تا مهمترین پیچ تاریخ یعنی وسط معرکه نبرد با صهیون عقده بوسیده شدن خود را فریاد بزند! واقعا باید اختلالات، گرایش ها و ویژگی های روانی و اخلاقی و جنسیتی این جور آدمها را بررسی کرد؛ اما

تا زشتی ها نباشند زیبایی ها به خوبی دیده نمی شوند.

چقدر شهید داشتیم که یتیم بودند، چقدر شهید داشتیم تازه نامزد گرفته بودند و در فراقش اشک می ریختند، چقدر شهید داشتیم تازه داشت کسب و کارشان رونق میگرفت، شهید پولدار، شهید فقیر، استاد دانشگاه یا کارگر بیسواد، پیر یا نوجوان ... چقدر مرد داشتیم که چه در میان سختی ها و چه در بین خوشی ها مردانه زیستن را از یاد نبردند. انسان میتواند هر یک از دو وجه وجودش را به اختیار خود برگزیند. عده ای به خورد و خوراک و خواب و شهوت و شهرت می اندیشند و دغدغه ای جز برآوردن نیازهای شکم و زیر شکم ندارند؛ عده ای اما از جان و جهان و مکنت و تخت، بستند به کوی عاشقی رخت. هر کسی مرد نیست. مرد آن راننده ای است که دارایی اش یک وانت پیکان است همان را برای کمک به جبهه مقاومت تقدیم میکند. مرد آن شهیدی است که میگفت چطور میتوانم کنار فرزندانم بنشینم بگویم و بخندم در حالی که سر بریده بچه های مظلوم حلب روی دیوارهای شهرشان چیده شده. مردانگی را از جوانهایی باید آموخت که در قبال تکه تکه شدن هزاران انسان بیگناه در غزه و لبنان بی تفاوت نبوده و برای جانفشانی در معرکه نبرد با ظالم لحظه شماری میکنند. از بهنام محمدی تا چمران از بابک نوری تا حاج قاسم، در دو راهی خود یا خدا آن که از گرایشهای حضیض حیوانی گذشته و مرام ایثار و رشادت را بر گزیده و به ندای فطرتش لبیک میگوید اشرف مخلوقات است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دسته دختران

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۷ ق.ظ

دسته دختران»؛ روایت مدرن، رئالیستی و زنانه از فتح خرمشهر - بلاگ نماوا

 

هنوز برای من قابل تصور نیست چطور یک عده ای البته اندک در زمان جنگ، یعنی روزهای ابتدایی که نبرد شهری و کوچه به کوچه در شهرهای مرزی در جریان بود و مردم خانه هایشان را رها کرده و آواره شده بودند، زیر آتش دشمن بلند میشدند می رفتند به جبهه و دست به دزدی از خانه ها و حتی البسه شهدا می زدند! مرحوم خلخالی رفته بود خرمشهر دید دزدی را آوردند که جیب شهدا را خالی میکرد دستور اعدامش را داد. (کتاب خاطرات مرحوم خلخالی). راستش چند سال قبل درباره جوانی معتاد و دزد که البته در ایام کرونا فوت کرد شنیدم یکی دوبار سفر پیاده اربعین رفت و کارش این بود جیب زائران را خالی کند!

بعضی فیلمسازهای ما همین طور رفتار میکنند. وسط بحبوحه تهاجم فرهنگی دشمن در شرایطی که آتش شبهات و تردیدها و وسوسه ها بر سر ملت ریخته به بهانه ساخت کار به ظاهر مذهبی و انقلابی به تمسخر ارزشها و تقویت شبهات می پردازند.

من دیروز فیلم دسته دختران را دیدم. خانم قیدی البته کارگردانی محترم و دلسوز است که فیلم ویلایی هایش را خیلی دوست دارم؛ دسته دخترانش را نه. واقعا دغدغه ما در تولید فیلمی با موضوع نقش زنان در دفاع مقدس باید عادی سازی بدحجابی و اختلاط و تماس و لمس نامحرم و ردّ نجاست سگ و ... باشد؟ سه بار دستشویی رفتن سیمین تقلید از کارهای جشنواره پسند توالت محور سعید روستایی در ابد و یک روز و متری شش و نیم نیست؟ مثلا کارگردان شهامت هنجارشکنی و عبور از تابوها را دارد؟

خانم قیدی باید دقت کند در کار فرهنگی و پرداخت به سوژه های دفاع مقدس شبیه جیب برهای زمان جنگ اقدام نکند.

من کتابهای جنگ را زیاده خوانده ام و میدانم هر جور آدمی چه بسا در جنگ و دفاع از کشور نقش داشته. دختری مشهور به سیمین هم در خرمشهر بود که امدادگری میکرد و زیاد حجاب مناسبی نداشت که با ترکش خمپاره به شهادت رسید؛ البته اهل کشف حجاب و تمسخر متدینین و اختلاط و سگ بازی نبود. فضای غالب جنگ اما با معنویت و فتح ارزشهای الهی به پیش رفت که گویا به مذاق بعضی فیلمسازها خوشایند نیست. خدا و دین و اهل بیت و ... کجای بعضی آثار دیده می شوند؟ چرا عزیزان روشنفکر نما حتی از کاربرد واژه شهید در آثارشان پرهیز میکنند و از تعابیری چون مرگ و مردن برای کشته های مظلوم دفاع مقدس بهره میگیرند؟ مگر مدعی پرداختن به واقعیتهای تاریخ جنگ نیستید؟ چرا این واقعیتها را نمی بینید یا از دیدنشان فرار میکنید؟ اگر دنبال جلب رضایت امثال پگاه آهنگرانی هستید که حسین فهمیده ها را زیر سوال میبرند طبعاً مخاطب مردمی خود را از دست میدهید و چنین میشود که دسته دختران به رغم حضور کارگردانی با سابقه درخشان تولید فاخر ویلایی ها به اندازه یک فیلم سطحی و  درجه چندم تلویزیونی هم دیده نمی شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تانک خورها

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ

زمان پخش و بازیگران سریال تانک خورها

 

تانک خورها سریال جذابی است به خصوص با بازی خوب آرش مجیدی و سروش جمشیدی که هر شب از شبکه سوم سیما پخش میشود. تلفیق طنز و جدی و لبخند و اشک در قصه باعث جذابیت و غیرقابل پیش بینی بودن ماجرا شده است. صحنه پردازی های مربوط به پشت جبهه، بکر و خلاقانه بود به خصوص سوژه قرار دادن گاراژ و میکانیکها و عشق ماشین ها؛ اما صحنه پردازی مربوط به جبهه، ضعیف و پایین تر از حدی بود که از کارگردانی چون پرویز شیخ طادی انتظار میرود.

از جمله ویژگی های کمتر گفته شده این سریال اگر چه محورش مربوط به شکل گیری واحدهای زرهی در جنگ است، پرداختن به نقش منافقین در دوران دفاع مقدس می باشد. بعضی فیلمها البته به مقوله ترور و جاسوسی به معنای خبرچینی توجه نشان داده اند اما تانک خورها نقش میدانی منافقین در جنگ و بخشی از توطئه های آنها را برجسته ساخته است. خیانت منافقین به ملت ابعاد مختلفی دارد که کمتر به آن پرداخته شده است.

در عملیات والفجر مقدماتی تعدادی از منافقین با لباس سپاه و بسیج و با استفاده از تاریکی شب به میان رزمنده ها آمده و آنها را به مسیرهای مورد اشراف عراقی ها سوق میدادند. (خاطرات حجت الاسلام ماندگاری کتاب بی نصیب) یکی دو شب مانده به عملیات کربلای چهار، لیوان های چای که در جلسه فرماندهان گردان خط شکن توزیع مسموم بود که به لطف خدا کشف و عامل آن دستگیر شد. (خاطرات سردار محمود محمدزاده کتاب شام آخر). وقتی سرهنگ خلبان باباجانی به اسارت دشمن درآمد و البته مفقود بود منافقین بارها با پدرش تماس گرفته و مدعی شدند او به آمریکا پناهنده شده که حس این ننگ باعث ایست قلبی و مرگ پدر او شد. (ماصحبه آزاده هوانیروز سرهنگ باباجانی خبرگزاری میزان)

شایعه پراکنی، شبهه افکنی، ایجاد جنگ روانی و خالی کردن دل مردم، تمسخر و تحقیر خانواده های ایثارگر، احتکار ارزاق عمومی و... بخش دیگری از ناجوانمردی این جماعت بود. بماند لو دادن ساعتها و امکان شلوغ و پرتردد به دشمن جهت بمباران و ترور فیزیکی رزمندگان و بمب گذاری در معابر و ... که هر چه از خباثت این جماعت خائن و وطن فروش گفته شود کم است. امیدوارم بخشی از تولیدات هنری به انعکاس این حقایق کمتر گفته شده انقلاب و دفاع مقدس نیز اختصاص پیدا کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برهوت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۲۴ ق.ظ

 

چند فیلم ایرانی و خارجی با نام برهوت تولید شده است. آن چه دیروز از شبکه تماشا با نام برهوت پخش شد ساخت کشور دانمارک است که در یکی دو سال اخیر تولید شده و گویا از بهترین آثار سینمایی این کشور به شمار می آید. ماجرا مربوط به قرن هجده است. از دو منظر اقتصاد و عدالت می توان درباره داستان فیلم نظر داد.

اقتصاد و تولید:

پادشاه دانمارک برای افزایش درآمد حاکمیت پیشنهاد میدهد زمین های بی حاصل و بیابانهای پر از تیغ توسط مهاجران به کشتزار تبدیل شود. یک افسر خوشنام و قهرمان جنگ داوطلب میشود که دستور پادشاه را عملی سازد. او با دشواری های فراوانی مواجه میشود اما با تلاش و اراده ای بزرگ موفق میشود تیغ زارها را به زمین کشت سیب زمینی اختصاص دهد والبته فرجامی تلخ را به دلیل فساد کانونهای قدرت تجربه میکند. سیب زمینی تا آن زمان صرفا در فرانسه و آلمان کشت میشد و مردم دانمارک چنین محصولی را ندیده بودند. کما اینکه در ایران نیز از حوالی قرن نوزدهم شاهد کشت سیب زمینی بودیم و هنوز هم بعضی جنوبیها به آن آلو می گویند.

این نگاه پادشاه دانمارک مرا یاد نگرش گورباچف در شوروی انداخت که البته قبلا در یادداشتهایم به آن پرداخته ام. او معتقد بود زمین خالی و بی مصرف معنا نمیدهد. اگر زمین قابل کشت است باید چیزی در آن کاشت و کشاورزی کرد اگر نه باید در آن به پرورش دام پرداخت. این نگاه منجر به استقلال و خودکفایی شوروی در بخشهای مربوط به کشاورزی و دامداری گردید. ما قدر انبوه زمین های رها شده را باید دانسته و نیز برای حضور مهاجران برنامه داشته باشیم.

عدالت:

شازده پسر اشراف زاده ای دنبال کثافت کاری های خودش است. او خشن و نامرد و زیاده خواه است و در راه موفقیت دیگران اگر منافعش اقتضا کند به هر طریقی سنگ اندازی میکند. او البته در حاکمیت نیز دارای نفوذ است. در صحنه ای از فیلم مقابل چشم دهها نفر برده ای جوان را به درون چاه انداخته و دستور میدهد آنقدر رویش آب جوش بریزند تا بمیرد. بقیه هم ایستاده اند و تماشا می کنند و فریادهای مرد جوان را می بینند و صرفا تأسف میخورند. اگر همان جا می رفتند و یقه او را میگرفتند و مانعش می شدند یا توی دهانش می زدند ولو جانشان به خطر می افتاد ارزش داشت که ندای انسانیت درون خود را پشت گوش نیندازند و البته مانع از طغیانگری های بعدی او شوند که در نهایت دامان خیلی ها از جمله بعضی از تماشاچیان آن واقعه را گرفت. مردانه مردن و رشادت نشان دادن با ارزش تر از ذره ذره حقیر شدن و نابودی و شکست در آینده ای تلخ و ناگزیر است. ظلم اگر امان بیابد دامنه اش گسترده تر میشود و ساکتین و بی تفاوت ها را هم به ورطه نیستی می کشاند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بر دوش هنر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۰۸ ق.ظ

آغاز فصل سوم «بگو بخند» در شبکه نسیم

 

دو شب پیش برنامه بگو بخند، جوانی مشهدی به نام امین زهرایی استندآپ کمدی جالبی اجرا کرد با موضوع تفاوت سرویس بهداشتی در پایین شهر و بالای شهر که کنایه ای به بی عدالتی در ارائه خدمات رفاهی داشت و مورد استقبال داوران و حضار قرار گرفت.

شهرام شکیبا در جمله ای کوتاه گفت خیلیها شهید و مجروح و زندانی و تبعید و شکنجه شدند که این تفاوتها و تبعیض ها نباشد.

نمایش بعدی از سوی سه جوان اجرا شد که محتوای جالبی پیرامون فضای مجازی داشت اما مورد توجه داوران قرار نگرفت. کلاهبرداری مردهای زن نما و فیک و نیز دخترانی که به بهانه خواهر برادری و روابط عاطفی در فضای مجازی، جیب بری می کنند. 

هر دو نمایش اجرا شده از مصادیق طنز انقلابی و آموزنده بود و پیام اجتماعی و اخلاقی داشت. چنین رویکردهایی در برنامه های هنری بیشتر باید مورد توجه سیاستگذاران فرهنگی قرار بگیرد. هنر صرفا برای سرگرمی نیست و رسالت آموزش و رشد جامعه را بر عهده دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۴۷ ب.ظ

چه (فیلم) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

به مناسبت سالروز اعدام ارنستو گوارا معروف به چه گوارا فیلم سینمایی "چه" از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که البته ساعت مناسبی نداشت. تقارن آن با سالگرد عملیات چریکی طوفان الاقصی هم در نوع خود جالب است.

چگوارا شخصیت محبوب انقلابیون دنیاست به خصوص در جریان پیروزی انقلاب اسلامی نیز بسیاری از جوانان مبارز اعم از مسلمان یا مارکسیسم سعی در شبیه سازی خود با این اسطوره انقلابی گری و مبارزه با امپریالیسم داشتند. 

خیلی ها هم در کشور ما افرادی را شبیه به چه گوارا توصیف کرده اند، مثلا دباره شهید چمران، یا نادر مهدوی یا محسن چریک (سعید گلاب بخش) یا خسرو گلسرخی و ... چنین تعابیری به کار رفته است.

وارد این قیاسها نمیشوم و چنین قصدی ندارم؛ اما یک صحنه از فیلم ناخوآگاه مرا یاد سید علی اکبر ابوترابی انداخت. در اوایل فیلم فیدل به همراه ارنستو با یارانشان از جاده ای روستایی و خلوت عبور می کردند که کشاورزان به دیدنشان شتافتند و به آنها ابراز ارادت کردند. در کاروان پیاده مرحوم ابوترابی به سمت مرز خسروی صحنه ای مشابه را دیدم. کشاورزها که بعضا از برادران هل سنت بودند با دیدن سید ابوترابی ناگهان دست از کار کشیده به لب جاده می دویدند و او را در آغوش کشیده و می بوسیدند.

فیلم سینمایی "چه" ساختاری معمولی و حتی شبیه فیلمهای ایرانی داشت. البته بازیگر نقش ارنستو توانست در جشنواره کن مقام نخست را به عنوان بهترین بازیگر جهان در آن سال به خود اختصاص دهد.

فیدل بارها از ارنستو میخواهد که در کوبا بماند و به بولیوی یا آرژانتین نرود. او که بعد از دوره سخت انقلاب به ساحل آرامش رسیده اما معتقد است هر جا صدای مظلومی شنیده می شود باید به یاری اش شتافت. ترجیح میدهد دوباره راهی کوه و بیابان و میدان خطر شود. این سخن او ریشه فطری دارد و البته خاستگاه اسلامی.

سعدی شیرازی هم بنی آدم را اعضای یک دیگر می خواند. شعرش بر سردر سازمان ملل نصب شده و ما به آن افتخار می کنیم اما وقتی بخواهیم از مظلومی در فلسطین و لبنان و بوسنی و ... حمایت کنیم عده ای از مدعیان جیغشان بالا می رود که دیگران به ما چه؟ میگویند دین ما انسانیت است. کجای انسانیت اجازه میدهد درباره سبعیت صهیونیسم کودک کش سکوت کرد؟

سیاستمداران بسیاری در دنیا پزشک بوده و هستند. فهرست پزشکان سیاستمدار، فهرست بلندبالایی است. سرچ کردم این اسمها آمد: سون‌یات‌سن رهبر انقلاب چین، ژان پل مارا یکی از فعالان انقلاب فرانسه، پاپ جان بیست و یکم رهبر کاتولیک‌های جهان، جرج حبش بنیانگذار جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، فتحی شقاقی و عبدالعزیز الرنتیسی از چهره‌های سرشناس جنبش حماس، پاپاداک دیکتاتور هائی‌تی، کوبی شک رئیس‌جمهور برزیل، ویلیام واکر رئیس‌جمهور نیکاراگوئه، گرو هارلم برونتلند نخست‌وزیر سابق سوئد، بشار اسد رییس جمهور سوریه، ابراهیم جعفری نخست وزیر پیشین عراق، سالوادور آلنده رییس جمهور پیشین شیلی و ...

چه گوارا پزشک بود. ماهاتیر محمد هم پزشک بود و هر دو نقش سازنده و چشمگیری در دوره خود داشتند. رادوان کارادزیچ رهبر شبه‌نظامیان صرب بوسنی و مسؤول نسل‌کشی مسلمانان هم پزشک بود.

پزشکها می توانند انسانها را نجات دهند یا بکشند. مسعود پزشکیان هم پزشک است. امیدوارم بتواند در سعادت و تعالی جامعه اثر محسوس داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

غریبه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۴۸ ب.ظ

زمان پخش سریال غریبه و بازیگران آن. 1403

 

سریال تلویزیونی غریبه را باید جزو جذاب ترین مجموعه های تلویزیونی پلیسی و امنیتی دانست. داستان پر کشش و معمایی همراه با بازی خوب پژمان بازغی، حمید گودرزی و اسماعیل محرابی توانایی لازم را برای جذب مخاطب -به رغم جدول ناهماهنگ و منقطع شبکه سوم سیما که به بهانه پخش بازی فوتبال و ... دچار وقفه می شد- دارا بود.

موضوع پلیسی و دخالت شبکه های جاسوسی معاند در بازار دارو البته در گذشته نیز مورد توجه سازندگان مجموعه های تلویزیونی قرار داشت؛ اما ویژگی سریال غریبه علاوه بر بازی مأنوس هنرمندانی که ذکر شد اشاره مستقیم و کوتاه به نقش شبکه منحوس بهائیت در همدستی با بیگانگان برای ضربه به منافع ملی بود که چنین اشاراتی می تواند به مرور بستر مناسبی برای افشای ماهیت اعضای این فرقه ضاله در سطح جامعه فراهم آورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر خوانده

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۳ ق.ظ

کتاب پدرخوانده اثر ماریو پوزو | ایران کتاب

 

"پدر خوانده" نوشته ماریو پوزو را فکر نمیکنم کسی در دنیا باشد که به خواندن رمان علاقمند باشد و نخوانده باشد. دهها فیلم سینمایی با اقتباس از روح حاکم بر این اثر در دنیا تولید شده است.

ماجرا یک حقیقت محض است که در همه جوامع بشری به چشم می خورد. همیشه عده ای هستند که با پول و قدرت نفوذ درصدد پیشبرد اهدافشان بر می آیند و به راحتی جای حق و ناحق را عوض میکنند. این حقیقت هم در اجتماعات کوچک و بزرگ دنیا وجود دارد هم در نظام حاکم بر عرصه بین الملل.

مافیا در لغت به معنای جان پناه است. فلسفه تشکیل آن خلأ قانون یا عدم اقناع و رضایت از کارکرد قانون بوده است. عده ای برای دفاع از حقوق و امنیت خود به گروههای مزدور یا داوطلب پول می دادند. به مرور این گروهها تأمین منافع باندهای فساد و قاچاق را هم برعهده می گیرند و به حافظ منافع اغنیا و چپاولگران تبدیل شده و پس از مدتی خودشان به معاملات و معادلات تباهکارانه ورود پیدا میکنند. همیشه عده ای از مردان قانون هستند که دربرابر رشوه سست بوده و راه را برای تبرئه باندهای مافیایی هموار می سازند.

مترجم اثر به یقین کار دشواری داشته و با دقت و وسواس خاصی به معادل یابی کلمات پرداخته که جای تحسین دارد. خانم منیژه اذکایی اما در مقدمه اثر تلاش دارد دو برداشت شخصی را به خواننده القا و تحمیل نماید.

یک اینکه میگوید هیچکس از خواندن اثر نسبت به شخصیت جنایتکار و تبهکار پدرخوانده احساس نفرت پیدا نمی کند و حتی او را دوست می دارد! به نظرم مترجم یا میخواهد زحمت خودش را بستاید که البته لزومی به این بیان تبلیغی نداشته و خواننده با انصاف متوجه آن میشود یا تعبیر و برداشت شخصی خود را به همه تعمیم می دهد.

مترجم تعبیر دیگری دارد در توصیف اثر: "نمایاندن عمق دوگانه قدرت-مذهب" پدرخوانده و بعضی عناصر باند تبهکار وی کاتولیک هستند و بعضی آداب مسیحیت را مهم می دانند. آیا منظور مترجم این است که تقیدات مذهبی باعث تبهکاری این افراد شده؟ جای جای کتاب مشحون از شرح وسوسه انگیز روابط غیراخلاقی اعضای باند است. چرا مترجم به این نتیجه نرسید که ابتلای به فساد جنسی زمینه ساز مفاسد اقتصادی و سیاسی است؟ ممکن است خیلی ها مسیحی یا مسلمان و... باشند و از مذهب در مسیر توجیه تخلفات خود استفاده کنند و خیلی ها هم این کار را نمی کنند. می شود عملکرد غلط دسته نخست را به حساب دوگانگی بین دین و قدرت گذاشت؟ قدرت لزوما مساوی با فساد نیست و قدرت فاسد اساسا مشروعیت ندارد.

یک عبارت جالب را هم نویسنده یا مترجم اثر در ابتدای کتاب از قول بالزاک بیان میکند که خوب است به عنوان ضرب المثل و سرمشق مورد توجه نهادهای اطلاعاتی و پلیس اقتصادی همه کشورها قرار بگیرد: "در پس هر ثروت بزرگ، جنایتی نهفته است."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تابستانه

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۴۵ ق.ظ

راه های مقابله با گرمازدگی در روزهای گرم تابستان - ایسنا

 

گرمای عزیز، تابستانِ جان! از اول نمیتوانستی همینطوری باشی که الان هستی؟ حتماً باید کمرت می شکست، پیر می شدی تا نرم و ملایم شوی؟ نمی دانستی آخرش خزان است؟ نفست می گیرد و زورت تمام می شود؟ یک لگد میخوری و می روی کنار، نوبت فصل دیگر رسیده و دوره جدید آغاز میشود؟ آن همه تیز و آتشین و برّان چرا؟ آن همه سوزاندن و آزار چگونه؟ هنوز هستی و نرفته ای نسیم خنک آمده و همه به جانش دعا میکنند. مستی و غرّگی آخرش همین افتادگی و توازن و ملایمت است. فصل خزان در انتظار همه؛ پاییز عمرمان مباد که با شرمندگی و حسرت و تأسف همراه باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسماعیل

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ

کتاب اسماعیل - (رمان) نشر سوره مهر - پاتوق کتاب

 

"مهین خانم گفت: وا، یعنی چه، شاه به اون خوشگلی، نباشه؟! به جاش آخوندا باشن، مگه میشه؟!

قاه قاه خندید و محکم زد روی زانویش. مادر گفت: زبونت رو گاز بگیر مهین. چی می گی؟ بیچاره آخوندا!

  • راست می گم دیگه، هر جا ببیننمون، همون جا حلالمون می کنن!

آن قدر خندید که چشمهایش خیس شد و زیر لب گفت: استغفرالله، چقدر پشت سرشون بد گفتم. حالا ببینم راست راستی تو میخوای دست رو دست بذاری تا انقلاب بشه بعد زن بگیری؟ اومد و نشد. اون وقت میخوای چکار کنی؟ بی سر و همسر بمونی؟

  • نه میشه ان‌شاءلله
  • از کجا معلومه؟
  • وعده خداست رد خور نداره..."

رمان "اسماعیل" اهدایی خانم حیدری است که هم خودم خواندم و هم همسرم؛ نوشته مرحوم امیرحسین فردی.

سالها پیش خاطرات یکی از کارشناسان فیلمنامه در سینمای هالیوود را می خواندم. می گفت هر فیلمنامه ای میرسد فقط سی صفحه اولش را میخوانم. اگر کشش نداشت پرتش میکنم کنار میروم سراغ فیلمنامه بعدی اگر کشش داشت و جذاب بود تا آخرش می روم و درباره ساخته شدنش تصمیم میگیرم.

کتاب اسماعیل از همان ابتدایش کشش لازم را برای همراه سازی مخاطب در اختیار داشت.

یکبار یکی از سایتهای اصولگرا یادداشتی درباره امیرحسین فردی نوشته بود و او را در حد یک ضدانقلاب منافق و همسو با غرب پایین آورد. تعجب کردم. او همان وقت داشت در حوزه هنری استان تهران کلاسهای نویسندگی را اداره میکرد. مدتی بعد امیرحسین فردی به رحمت خدا رفت. بزرگان نظام در سوگ او پیام تسلیت دادند. دقیقا همان سایت را دیدم که چقدر در مدح و نکوداشت آثار مرحوم قلم فرسایی کرد! دنیاست دیگر نباید به خیلی دیده‌ها و شنیده‌ها اعتماد کرد.

رمان "اسماعیل" یک اثر فاخر انقلابی است که در عین برخورداری از کشش و قوت متن در جذب مخاطب، با پرهیز از شعارزدگی و سطحی نگری به طور گذرا و گاه غافلگیر کننده به تبیین مبانی انقلاب اسلامی پرداخته و بعضی وقایع تاریخ معاصر را جهت تحریک مخاطب به تحقیق بیشتر مورد اشاره قرار میدهد. توجه دقیق او به حاشیه ها و جزییات در توصیف انسانها و محیط و موقعیت‌ها مسحور کننده است و خواننده را به وجد می آورد. البته از من بپرسید همچنان رضا امیرخانی را نفر اول رمان نویسی جبهه انقلاب میدانم ولی انصافا از کارهای ارزشمند مرحوم فردی هم نمی توان به سادگی گذشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شه سوار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۱۸ ق.ظ

همه چیز درباره فیلم کمدی شه سوار | فیلیموشات

 

پردیسان قم اسمش شهرک بود الان با بیش از سیصد هزار نفر جمعیت از بعضی شهرستانها هم تراکم بیشتری دارد.

چند مجتمع فرهنگی و سینمایی در این منطقه ساخته شد. سه سالن سینما فعلا در این محدوده فعال می باشند، به نامهای کانون، محراب، هایپر که زیرمجموعه فروشگاه است.

سینما محراب را که به خانه ما نزدیکتر است ندیده بودم. کانون فرهنگی محراب فعالیت گسترده ای دارد و بر خلاف مجتمع فرهنی شهید ربانی که مثل بیمارستان مادر تکمیل و رها شده و کاربرد خاصی ندارد در شهرهای دیگر برای فعالین فرهنگی نام آشناست. از میان فیلمهایی که ندیده بودم شه سوار را انتخاب کردم بابت بازی هادی کاظمی. هادی کاظمی در نقش خود از همه یک سر و گردن بالاتر بود؛ اما ماجرای فیلم جز در مواقعی که رقص و آهنگ داشت حوصله مخاطبان را سر برده و برخلاف قلب رقه که همه را میخکوب می کرد باعث همهمه در بین تماشاچیان شد. فیلم علی رغم ادعای تبلیغاتی آن طنز نبود و اتفاقا ماجرایی دردناک و آزاردهنده داشت. چند صحنه کوچک شوخی اینستاگرامی ضمیمه داستان شده بود که نو و جذاب نبود. سالن محراب هم اندازه و زیبایی و راحتی سینما کانون را نداشت. همچنان توصیه میکنم اگر قلب رقه را ندیدید بروید ببینید وقتتان هدر نمیرود. شه سوار را در ردیف فیلمهای گیشه ای و چیزی مانند تگزاس 3 دانسته و تماشای آن را در اولویت خود قرار ندهید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا