ازدواج موقت
مانورهای تبلیغاتی قالیباف، ظهور مجدد علی لاریجانی و اظهار فضل در همه امور، تحرکات رسانه ای مخبر این گمانه را تقویت می کند که یک دوره ای بودن دولت پزشکیان در سطوح بالا پیش بینی و باور شده است.
- ۰ نظر
- ۱۳ آبان ۰۳ ، ۱۶:۴۴
مانورهای تبلیغاتی قالیباف، ظهور مجدد علی لاریجانی و اظهار فضل در همه امور، تحرکات رسانه ای مخبر این گمانه را تقویت می کند که یک دوره ای بودن دولت پزشکیان در سطوح بالا پیش بینی و باور شده است.
گاهی یک اظهارنظر بی جا، زندگی فردی را نابود می سازد.
پسر و دختری همدیگر را می خواستند. یکی از بستگان وارد معرکه شد و به خانواده پسر القاء کرد که جوان شما بچه است، ساده است و این دختر دارد قاب او را می دزد و گرنه چه معنی دارد دختر به پسر پیشنهاد ازدواج بدهد؟!
به خانواده پسر گفتم این حرف درست نیست. بالاخره هر ازدواجی به یک دلیل و بهانه ای سر و شکل گرفته است. شما اول دختر را ببینید، شاید پسندیدید، یا نه از حرفها و گفتارش خوشتان نیامد، درباره خودش و خانواده اش تحقیقی انجام بدهید شاید تأییدشان کردید یا نه، مورد قبولتان واقع نشد. اما اگر بعد از این مرحله با ازدواجشان مخالفت کنید منطقی تر به نظر می رسد. با تحقیق و دلیل رد کرده اید. متهم به پیش داوری و لجبازی نمی شوید...
ابتدا پذیرفتند؛ اما دوباره همان فامیلشان تماس گرفت و همان نجواها را در گوششان خواند و برشان گرداند خانه اول.
جالب است این خانواده از طیف مدعی روشنفکری و غریزدگی است و به آن میزانی که برای ازدواج فرزندشان مانع تراشیدند حساسیتی روی دوستی و ارتباط با جنس مخالف نداشتند.
این پسر و دختر جوان مدتی با هم در ارتباط بودند که وجه شرعی نداشت و قطعاً گناه بود. بعد از مدتی خانواده دختر دست روی دست نگذاشته و پسری را به دامادی قبول کردند و پرونده را بستند.
پسر قصه ما احساس شکست و سرخوردگی پیدا کرد. از خانواده جدا شد. خانه ای کوچک در نقطه ای دور تهیه کرد. چند ساعتی از باب امرار معاش مسافرکشی می کند و بقیه روز را در خلوت خود با دود سیگار و افسردگی به سر می نماید. دیگر حاضر نشد با هیچ دختری ازدواج کند. امروز یادم آمد بیست سال از آن ماجرا می گذرد. برایم سوال است فامیل محترمشان الان که بعد از بیست سال حسابی پیر شده و سرخوردگی و عزلت این جوان را دیده که دور همه بستگان را خط کشیده و بیماری روحی دارد آیا احساس عذاب وجدان پیدا می کند؟ آیا در این مدت باز هم بی دلیل و صرفا بر اساس فرض و سوءظن باعث ناکامی جوانان دیگر در امر ازدواج گردیده است؟ حضور چنین مشاوران ناپخته و توهّم زده ای در بین هر قوم قبیله ای دور از ذهن نیست. دخالت بیجای این افراد چه بر سر جامعه می آورد؟
به نظرم زمان خوبی را برای خواندن کتاب خاطره های سپید اثر یغما کیهان انتخاب نکردم. حال و هوای روزهای منتهی به عاشورا ذهن آدم را به اندازه کافی درگیر خود می سازد. شاید فرصتی دیگر دوباره کتاب را خواندم.
یک جورهایی ریتم اثر مرا یاد فیلم سینمایی یه حبه قند میرکریمی انداخت. تصویری از زندگی معمولی و روان خانواده ها با عنایت به ظرافتهایی که ساده از کنارش می گذریم.
توجه نویسنده به بعضی ریز موضوعات اجتماعی و تأکید بر پرداخت کوتاه به آن در لابلای داستان نشان دهنده دغدغه مندی نگارنده اثر است. زبان ملیح هم گاهی به جا باعث حفظ طراوت اثر در ذهن میخاطب گردیده است.
بعضی آثار داستانی به طور مستقیم به مسائل انقلاب و دفاع مقدس می پردازد که طبعا مخاطبان خاص خود را دارند اما این هنر را بالاتر و اثرگذارتر میدانم که مثل یغما کیهان در داستان و اثری مستقل ناگهان به حقایقی از آنچه در تاریخ بر این ملت گذشت اشاره شود. این تاکتیک اتفاقا در نفوذ وقایع و پیامهای تاریخی به لایه های عمیق ذهن خواننده موثرتر است.
یک نکته نسبتا بی ربط هم اینکه اگر دقت کرده باشید در اغلب اقوام و طوایف به طور معمول به همان اندازه که پسر مجرد هست دختر مجرد هم هست. نه به آن افراط قدیم که می گفتند عقد فامیل در آسمانها بسته شده و ازدواج با خویشان تحمیلی بود نه به این روشنفکری تفریطی امروز که ازدواج فامیلی در شعاع دو کیلومتری نسب و عشیره را قبیح و مطرود می شمارند.
قبل از آنکه بخواهم از رفتار بعضی دخترخانمهای سن بالای مجرد گله کنم در وهله اول باید از پدر و مادرها و خانواده ها گلایه کنم. جنس زن لطیف است و بیش از مرد نیاز به کسب محبت دارد. اگر این محبت در خانه تأمین نشود دختر دنبال جبران آن در فضای عمومی خواهد بود که بالطبع به خودش و به جامعه لطمه وارد می کند. به خصوص با گسترش فضای مجازی، اگر قبلا یک پسر یا دختر، پدرش در می آمد بتواند شماره طرف را دست بیاورد الان به راحتی با هر کس بخواهد می تواند در ارتباط باشد.
دختر باید عزیز باشد. البته همه مردم باید عزیز باشند. عزیز از عزت می آید. یعنی حریمشان حفظ بماند. یک بخشش مربوط به جامعه و خانواده است. یک قسمت هم دست خود افراد است. کسی که خدا را دارد، خانواده دارد، یا اصلا خانواده هم نداشته باشد اگر خودش را دوست دارد نباید ضعف ها و کمبودهایش را در فضای عمومی فریاد کند. بعد که مورد تعرض معنوی قرار گرفت و حریمش خدشه دار شد گله کند که چرا جامعه مراعات حالش را نکرده است. خانم متدینی در همین ایام انتخابات به بهانه بحث سیاسی در گروه واتساپی مرتبط با شهر خود شروع کرد به گلایه که چرا "ما نداریم"؟ خانواده ما ندارند؟ حق ما را خوردند؟ کو شوهر؟ کو پول؟ کو مقام و منصب ... خب عده ای شروع کردند به ترحم که خدا بزرگ است دلت میخواهد شماره کارت بده. عده ای هم خصوصی پیام دادند که حالا بیا ببینیمت اگر پسندیدیم چشم مشکلاتت را برطرف میکنیم!!
این وسط چه کسی عزتش لگد کوب شد؟ چرا مومن نباید سرافراز باقی بماند؟ ائمه ما بدترین مشکلات را تحمل کردند. آنها معصوم بودند مجبور که نبودند. پیروانشان هم بدترین سختی ها را تحمل کردند اما نگذاشتند تحقیر بشوند. دست جلوی کسی دراز نکردند. گدایی محبت و ترحم نکردند. هوّن علیّ ما نزل بی خواندند. ما رأیت الا جمیلا خواندند.
طرف خانم چادری است. عکس خودش را استوری می کند. صورتش را می پوشاند که مثلا شرع را رعایت کرده باشد. بعد زیرش می نویسد من تنها هستم و دنبال دلگرمی می گردم!! البته شاید چادرش نمایشی باشد من نمی دانم. شاید قصد بدی ندارد من نمیدانم. اما این را می دانم حریمش قطعا شکسته خواهد شد. عده ای هم برای تنوع به گپ و گفتی مجازی می پردازند. آخرش نتیجه ای که منتج به زندگی مشترک دائم شود نصیبش نمیشود. به تجربه دیده ام اینطور خانمها به مرور با سرخوردگی دست و پنجه نرم کرده و از نظر عصبی بسیار پرخاشگر و غیرقابل تحمل می گردند و اطرافیانشان را رنج می دهند. مسیری را طی میکنند که حتی اگر سلامت دینی شان حفظ بماند از نظر روحی دیگر صلاحیت تشکیل زندگی و تربیت فرزند را از دست می دهند.
خانم متدین نباید کاری کند دست و دل دیگران بلرزد. باید بتواند فوران و انفجار نیازهای طبیعی خود را کنترل نماید. متأسفانه اغلب این افراد با زیاده خواهی های خود خواستگاران دوره جوانی را فراری داده اند و حالا از این بابت نیز احساس عذاب وجدان و افسردگی می نمایند.
خانواده ها باید نیازهای عاطفی آنها را بیشتر مورد توجه قرار دهند تا جامعه حفظ بماند. به خصوص خانواده هایی که دخترانشان ظاهر مذهبی دارند گاه احساس کمبودهایی که در وجود فرزندانشان است محیط های مذهبی را تخدیر می نماید.
این قاعده منحصر به خانمها نیست. آقایان هم باید عزت داشته باشند. سفره دلشان را هر جایی پهن نکنند. اینقدر از نداشته هایشان نگویند و عزت و شرف خودشان را به حراج نگذارند. اما اگر این کار را کردند بعدا بهشان بر نخورد چرا در منظر دیگران خفیف شده اند. آدمهایی که زیاد درد دل میکنند یا غر می زنند در نگاه مردم حقیر و خوار بوده و از نگاه افراد شیاد، طعمه ای یکبار مصرف برای سرگرمی و تصاحب و فریب به شمار می آیند.
سایت برترینها مطلبی میخواندم درباره قوانین ازدواج در کشورهای مختلف دنیا. یکی اش این بود: ازدواج پس از مرگ در فرانسه مجاز است، اما برای این کار نیاز به مجوز ویژه از رئیس جمهور این کشور دارید. همچنین باید ثابت کنید که فرد مرده قصد ازدواج با شما را داشته است!
و دیگر اینکه در انگلستان و ولز مکان برگزاری مراسم ازدواج باید مسقف و ثابت باشد در غیر این صورت باید کشور دیگری را برای برگزاری مراسم ازدواج انتخاب نمایید!
خدایی اش اگر این قوانین احمقانه در ایران بود چقدر متهم به جمود فکری و عقب ماندگی و بی تمدنی و خرافه پرستی و جهان سومی بودن و نقض حقوق شهروندی و... می شدیم؟
قاضیزاده هاشمی: "دوره تحصیل را باید کوتاه کنیم/ نزدیک ۲۵ سال درس خواندم که جراح مغز و اعصاب شوم، نصف این دوره اضافه است."
راستش یکی از درست و حسابی ترین حرفهایی که در انتخابات اخیر شنیدم همین جمله قاضی زاده هاشمی است. مقام معظم رهبری هم تأکید فرمود دروس زائد را حذف کنید. مرحوم هاشمی شاهرودی یکبار در برنامه خانواده سیما که به مناسبت روز قوه قضاییه شرکت کرده بود از مسئولان خواست دروس زائد مدارس و دانشگاه را حذف و نیز دوره خدمت سربازی را کاهش دهند. زیرا فاصله سن بلوغ تا مرحله ازدواج که گاه به حدود پانزده سال می رسد بر خلاف طبع انسان و اهداف عالم خلقت بوده و با آموزه های دین و رویکرد تمدن ساز مکتب وحی منافات دارد.
در این باره بارها در وبلاگ و نیز شبکه های مجازی مطالبی را منتشر کرده ام. سهولت در ایجاد بستر ازدواج یکی از مبنایی ترین برنامه های فرهنگی اسلام است که جامعه را از بسیاری از ناملایمات اجتماعی رهایی می بخشد. از سوی دیگر حس بلوغ و حفظ حریم شخصیت جوان باعث خروج او از مرحله کودکی و خامی و لودگی و ورود به عرصه مسئولیت پذیری است که علاوه بر تأمین هویت و ارتقای شخصیت انسانها در رشد و تعالی اقتصادی و معنوی جامعه نیز تأثیرگذار است. نمی دانم این حرفها تا کی قرار است در پشت تریبون و حصار کاغذ و کلمات باقی بماند. آن قدر باید گفت و تکرار کرد تا به مطالبه و دغدغه عمومی بدل شود.
تصویر مربوط است به حضور جمعی از هنرمندان در مراسم عروسی دختر سعید آقاخانی.
در شرایطی که اغلب سلبریتی ها فاقد خانواده و یا دارای خانواده ای متزلزل و یا اساسا مجرد و طلاق گرفته هستند سعید آقاخانی را بابت پایبندی به ارزشهای اصیل خانواده باید ستود. او که متولد 1350 است هم خودش ازدواج به موقعی داشت هم دخترانش را آماده تشکیل خانواده نموده است.
دختر 23 ساله در چین با پیرمرد 80 ساله ازدواج کرد. این دو مدعی هستند که عاشق هم شده اند. دختر جوان پرستار این پیرمرد در یک مرکز نگهداری سالمندان بود. پیرمرد اموال قابل توجهی ندارد که دختر متهم به طمع ورزی برای وراثت و تصاحب دارایی او شود. در فضای مجازی تحلیلها و نظرات مختلفی در این باره بیان شده که قصد ورود به آن را ندارم.
فقط یک نکته:
بارها در محیط های مختلط واقعی یا مجازی دیده شده بعضی خانمها اختیار دل از کف داده و شیدای مردی می شوند که شرایط ازدواج با او را به دلیل تفاوت سن یا تأهل و ... ندارد. این قاعده البته گاهی به صورت عکس هم دیده شده است. در چنین وضعیتی مرد اگر عاقل و به دور از شییطنت باشد باید بزرگی کرده و بلافاصله از آن محیط فاصله گرفته و برای همیشه یا لااقل مدتها از منظر زن غیب شود. مطمئن هم باشد خدا در ازای این کار بزرگش درهایی از رحمت را در دنیا و آخرت به رویش خواهد گشود.
اگر می خواهید وضعیت بی حجابی از این که هست بدتر و گسترده تر نشود کنترل آن را دست بسیج بسپارید.
بسیج به شکل مستقل و نه زیر نظر و با حضور و هماهنگی نیروی انتظامی.
نکته بعد البته ضرورت مسدود نمودن اینستاگرام است؛ بستن پهنای باند و نه فیلتر و کسب درآمد از طریق فروش فیلتر شکن.
گسل فرهنگی موجود فراتر از وضع حجاب و عفاف و اختلاط و فحشا و طلاق به تغییر در سبک زندگی و تحول در بنیان های فکری و باورهای اعتقادی جامعه کشانده شده است.
معروف است آتاتورک برای مذهب زدایی و چرخش فرهنگ مردم عثمانی به سمت غرب، دستور داد زبان ترکی را با حروف انگلیسی بنویسند. این تغییر خط به مرور منجر به آن شد که نسلهای جدید دیگر نمی توانستند با متون گذشته ارتباط برقرار کنند و به تدریج فرهنگشان عوض شد.
تغییر ذائقه مردم توسط رسانه ها به خصوص اینستا با گرایش به خود نمایی و تجمل پرستی و خوش گذرانی و لذت جویی و منفعت طلبی و خودباختگی و غرب باوری و ... به مرور باعث ایجاد حس دوری و بیگانگی با فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی و غربت اندیشه های انسانی با محوریت ایثار و حماسه و ایمان و رشادت و... خواهد شد.
نظام دیوانسالاری حاکمیت، برنامه ای برای اصلاح سبک زندگی و احیای ارزشهای بومی و فرهنگی در عرصه های معماری و هنر و آموزش و اقتصاد و ... ندارد و اینگونه برآورد می شود که در ازای حفظ نظام سیاسی از نظام دینی و فرهنگی عقب نشینی صورت گرفته است.
نتیجه تربیت ناصحیح خانواده، ناامنی در حریم خانواده، ارضای نادرست نیازهای اساسی بلوغ –جسمی و روحی- پناه بردن به منابع ظاهری و کاذب، سراب و ولنگاری فضای مجازی، نتیجه گستاخی برای رفع نیازهای طبیعی و غیر قابل انکار...
و به طور کلی: جابجایی فرهنگ و قوانین مرتبط با ازدواج و تشکیل خانواده
در این بین اما؛
جامعه .... هیچ ... هیچ... هیچ
مسئولین در خواب
ارائه منابع و راهکارهای دینی... ضعیف!
ارسالی یکی از دوستان
بعضی رفقای متدین تعریف کرده اند، یکی می رود صفحه شخصی شان به بهانه درد دل، سر حرف را باز می کند که ده سال پیش ازدواج کرده. در همان زمان ابتدای عقد و محرمیت پیش ار عروسی، سر ماجرایی از همسرش دلگیر می شود. شب خواب امام زمان را می بیند که فرمود از همسرت جدا شو! او هم جدا شد. حالا ده سال است آه آن طرف گویا دامنش را گرفته، روز خوش ندارد، انواع بیماری های روحی و جسمی به سراغش آمده، دیگر نتوانست ازدواج کند همیشه در کار او و حتی برادر و خواهرش گره افتاده و ... بعد اینطور جمع بندی کرده که چون پای دین ایستاده دارد تقاص پس می دهد!
خدا می داند این حرفها را تا بحال چند جا نشسته و گفته.
ابدا نمیخواهم در نقد خواب و میزان اعتبار و حجیت آن از نظر شرع چیزی بنویسم.
این فرد را هم بر خلاف نظر دوستان، عنصر مشکوک نمی دانم که مثلا دنبال تخریب وجهه دین است و...
اصل را بر صداقت میگذارم چون چنین آدمهای ابلهی را چند باری از نزدیک دیده ام. آدم هایی که درک حداقلی خود از دین را ملاک قرار داده و به گمانشان هر که خلاف آن باشد راه ضلال در پیش گرفته است.
دین منهای عقل و عقل منهای دین یک آفت است. این دو قرار است مکمل هم باشند. آدم ابله به خودش و به جامعه و به دین لطمه ای می زند که از دست دشمن هم ساخته نیست.
این تصویر که فهرست قول و قرار یک عروس خانم با آقا داماد است دارد در فضای مجازی دست به دست می چرخد. بعضی می گویند شروط خوبی است بعضی می گویند بد...
فارغ از اینکه این شروط یا بعضی از آنها خوب و بد کم یا زیادند اصل این اتفاق یعنی ثبت مکتوب توافقات قابل تحسین است. چه در معاملات اقتصادی چه اداری و شغلی یا مرواده پیرامون مشاعات ساختمانی، ازدواج و مقدمات آن و... هر توافقی که صورت می گیرد اگر مکتوب و امضا شود مانع بروز خیلی از اختلافات بعدی خواهد بود.
کتاب "اتاق جنگ" را دقایقی پیش به پایان بردم. اثر زیبایی از حسن و حسین شیردل حاوی خاطرات خواندنی قاسم جعفریان. حسین منصف این کتاب را دوست داشت و دوست داشت دیگران هم بخوانند. در دیدار خانوادگی که با همسر این آزاده مرحوم داشتم اتاق جنگ را از ایشان هدیه گرفتم.
خواندن این کتاب از دو جهت برای من لذت داشت. یکی حال و هوای شمال و بچه هایی که کم و بیش با شخصیت خیلی هایشان آشنایی دارم و دیگر اما زاویه دید قاسم جعفریان بود که همیشه دلم می خواست از نگاه او خاطرات جنگ را ببینم. آدمهای باهوش نگاه خاص تری به وقایع روزمره زندگی دارند.
به کربلای یک که رسیدم گفتم گل خاطرات کتاب همین جاست؛ به کربلای 4 و ام الرصاص که رسیدم گفتم نه این قسمت دلچسب تر است؛ اما همه خاطرات جبهه و جنگ یک طرف، ستیز درونی در کارزار عشق و دلبستگی از آن دست ناگفته هایی است که کمتر قابل تصور و حتی تصویر سازی است. رزمنده تازه دامادی که به همسرش عشق می ورزد اما حاضر است برای خدا از او هم بگذرد و حجله دامادی را رها نموده و به خط مقدم بشتابد و نوعروس جوانی که داغ یک خواهر و دو برادر دیده، راه و هدف برادران شهید و همسرش را می ستاید ولی دلواپسی های نفس گیر زنانه، طاقتش را طاق کرده و خلوت و اشک را دلخوشی غربت و نگرانی هایش قرار می دهد. نمی دانم سینما میتواند روزی به این بخش از ناگفته های جنگ، عرض ارادتی داشته باشد یا نه.
زخم طعنه و تیر کنایه و زهر زبان جماعت عقرب صفت نیز قصه ناتمام دلسوختگی و آتش نهان قلب عاشقان راه خداست که هر صفحه ای از تاریخ، نشانی از آن بر جگر پاره خویش ثبت نموده است.
جنگ در سال 65 به اوج خود رسید. در سال 66 رها شد. رها شدن جنگ یعنی فرسایش جبهه، کم شدن حضور نیروها، سرد شدن مسئولان، نرسیدن امکانات و عادی شدن بی عاری و تقویت فرهنگ بی تفاوتی. اینگونه بود که مقدمه عقب نشینی های سال 67 چیده شد و جام زهر به کام امام مان فرو نشست.
یادمان باشد هیچ وقت در هیچ جبهه ای مصاف با دشمن را رها نسازیم. بی تحرک و سرد و بی برنامه نمانیم. خودمان و دشمن را به حال خویش رها نسازیم. عقب نشینی فرهنگی این سالهای ما ثمره رخوت و بی عاری و سکون و سکوتی است که از یکی دو دهه قبل آغاز شد و چه ضربه سختی خوردیم.
راستی بی صبرانه منتظرم جلد دوم این اثر با نام "اتاق جنگ بعد از جنگ" را هم دیده و بخوانم.
همایشی درباره طلاق و صیانت از خانواده در وزارت کشور برگزار شد. این عبارت به نقل از مسئول مربوطه در سطح رسانه ها منتشر شده است:
"نعمتی به آمار طلاق در ادارات دولتی پرداخت و با بیان اینکه این آمار فاجعهبار است، افزود: طبق آمار در ادارات مسئله طلاق به صورت جدی وجود دارد."
اصرار بر کپی برداری از سبک و سیاق جوامع غربی با شعار تمدن سازی دینی در تضاد است. اگر برنامه ای برای اصلاح سبک زندگی مبتنی بر آموزهای دین و فرهنگ ملی در حوزه های آموزش و اشتغال و بانکداری و اقتصاد و صنعت و مدیریت و هنر و ... نداریم داعیه تمدن سازی هم نداشته باشیم.
فاصله ما با دین البته فراتر از مقوله حجاب و عفاف است. راهبردهای اقتصادی و مدیریتی و ... ما گاه از آنچه دین دستور داده و انتظار دارد بسیار دور است. اما فعلا به همین نکته باید بسنده کرد:
استخدام بی رویه بانوان باعث بی کار ماندن مردانی شد که وظیفه تشکیل و اداره خانواده را دارند. یک مساله هم بی حوصلگی بعضی مادران و بانوان شاغل در بیرون از خانه است که به دلیل خستگی ناشی از ساعات کار، محیط خانواده را سرد و بی روح و پرخاشگر و عصبی می سازد. از سوی دیگر اختلاط غیر ضروری زن و مرد در هر محیطی که باشد تبعاتی اجتناب ناپذیر دارد. روح و باطن حجاب، حیا و عفاف است. قرار باشد در محیطهای تحصیل و اشتغال و ورزش و ... به این اصل توجه نشده و به ظواهر و پوسته دین بسنده شود جامعه از اهداف سازنده مکتب اجتماعی وحی، تهی خواهد ماند.
خانواده، مقدس ترین نهاد اجتماعی است که پایه تشکیل جامعه اسلامی شناخته می شود. اسلام بر حفظ و صیانت از کانون خانواده اصرار دارد. هر عنصری که باعث ضربه به تشکیل یا حفظ خانواده شود عنصری ضد دینی و ضد اجتماعی است که حکومت اسلامی وظیفه برچیدن آن را دارد.
دوستی می گفت دختر خانم مجردی که در عکس های گروهی مختلط، نزدیکتر به مردها می ایستد حتماً مشکلی دارد!
گفتم اولاً صرف چند عکس ولو با رفتاری مکرر نمیتواند معیار قضاوت افراد قرار بگیرد.
در ثانی، اتفاقاً معتقدم چنین دختر خانمی پاک و سالم است. او به اقتضای طبیعت انسانی و بنا بر اصل تکامل، به جنس مخالف نیاز دارد؛ به هر دلیلی مجرد مانده، نجابت به خرج داده دنبال دوستی با جنس مخالف و ... نرفته و فطرت و غریزه اش پاک و دست نخورده باقی مانده که حالا طبق معیار خودت، ولع نهفته درونش او را خواسته یا ناخواسته به ایستادن کنار یک مرد کشانده است. وگرنه رابطه برایش عادی باشد که اینطور احساس نیاز نمی کند.
البته کلاً از این نوع معیارهای آبکی بعضی جماعت مشاور و مدعی ریزبینی، خوشم نمی آید.
دیروز روز میلاد امام عصر در حرم حضرت معصومه کلی جوان عروس و داماد آمده بودند با دسته گل و شیرینی و لباسهای زیبا گوشه ای از حرم به رسم تبرک زندگی خود را با عهد به زیستنی زلال و اهل بیتی آغاز کنند. برف و باران رحمت الهی هم بر سرشان می بارید. امیدوارم زندگی مداوم و خوش و سازنده ای داشته باشند.
خدا راه ازدواج همه جوانها را هموار کند. وقتی دختر خانمهایی را می بینم که در سن ازدواج قرار داشته اما به دلیل تجرد و عدم بهره مندی از مسئولیت خانوادگی و اجتماعی در فضای مجای پرسه زده و با چتها و بحثهای بیخود دنبال تخلیه خود هستند دلم کباب می شود.
بعضی از این خواهران متدین ما در یک سنی خواستگارهای خوبی داشتند اما منتظر بودند همت و باکری نصیبشان شود حالا اما صدام هم گیرشان نمی آید.
تجربه پیدا کنند جوانها بخصوص خانمها، اگر جوانی آمد که حداقلهای اخلاقی و شرعی را رعایت میکند بسنده کنند و دنبال رویاپردازی های کودکانه نباشند که نتیجه چنین توهمات و خیال پردازی های بلاهت آلودی جز یک عمر تنهایی و ابتلا به مشکلات عصبی و رفتاری نیست.
خانم ابتکار، لیدر جریان فتنه بود که در دولت روحانی سهم گرفت. عده ای از کارکنان سازمان محیط زیست در اعتراض به مشکلات اداری و صنفی خود تجمع کردند. این اعتراض برای قبیله اصلاح طلب گران آمد. فیک نیوزها دست به کار شدند و با جعل و دستکاری تصاویر، به تمسخر و هجو معترضان پرداختند. مثلا روی کاغذی که دستنوشته اعتراضی خانمها بود نوشتند ما شوهر میخواهیم و...
چند روز پیش با پیشقراولی سایت صراط نیوز، شایعه ای با مضمون ازدواج مجدد زاکانی و طلاق همسر او و مصاحبه دختر زاکانی و ... توسط جریانهای رسانه ای متصل به فتنه سر زبانها افتاد که البته به آن شکل مورد استقبال افکار عمومی قرار نگرفت. زاکانی بارها با جماعت اصلاح طلب درگیر شده و طبیعی بود که آنها نسبت به وی بغض داشته باشند. اما این وسط، شایعه ای که ساخته و پرداخته شد هدف ضمنی دیگری را دنبال میکرد. طراح این دروغ ننگین، مدعی شد همسر دوم زاکانی، خواهر شهید سید روح الله عجمیان است.
زاکانی البته دست به شکایت برد. خانواده عجمیان هم که پیش تر طعم تلخ دخالت و نفوذ زهرآگین بزرگان را چشیده بود اصلا به این شایعات واکنشی نشان نداد چه برسد شکایت به دستگاه قضا.
سوال اینجاست هدف از تخریب وجهه خانواده شهید عجمیان چیست؟
سید روح الله عجمیان شهید مظلوم عرصه دفاع از امنیت کشور بود که غریبانه در جمع فواحش و اراذل هرز و هیز ارباً اربا شد. او لااقل در ظاهر طرف حساب اصلاح طلبان نبود.
مستندی که درباره وضعیت زندگی خانواده ایثارگر این شهید مظلوم ساخته شد بار دیگر نشان داد که حافظان اصیل انقلاب نه صاحبان میز و منصب و مدعیان صف اول که همواره همین پابرهنه های بی ادعا و خط مقدمی عرصه خطر بوده و هستند.
به راستی چه قشری از برجسته ماندن چهره شهید عجمیان و خانواده او در رنج است؟
پدر بزرگوار این شهید اما در حرکتی تاریخی، برگی از ناکارآمدی دستگاه عدالت کشور را در دفاع از طبقه مظلوم و ولی نعمتان ثبت نمود. او در پخش زنده تلویزیونی، علی اکبر ولایتی که آقازاده هایش متنعم از سفره چرب بیت المال، حالا جام مستی با گرگهای وال استریت را به سلامتی مستضعفان عالم سر می کشند عامل نجات قاتل اصلی فرزند جوانش معرفی نمود.
ولایتی هم مثل ابتکار، لیدر و پیشانی یک جریان سیاسی خاص متعلق به اشراف مصلحت اندیش و سازشکار است. طبیعی است رسانه های فاسد و قلم فروش دنبال فرصتی برای انتقام گیری و لجن مال نمودن منتقدانش باشند.
خون سید روح الله عجمیان و آرمان علی وردی و .... البته اثر خواهد کرد. قاتلان این شهدا و آنهایی که بر آتش فتنه دمیده یا به آن کمک نمودند بی شک رسوا و ذلیل خواهند شد.
مقامی مسئول آمار داده است که بیش از پنج میلون نفر اعم از پسر و دختر بالای سی سال در ایران، مجرد هستند!
این آمار برای جامعه ای اسلامی که اصل ازدواج آن هم در سنین ابتدای جوانی را مورد تأکید قرار داده یک فاجعه است. اینها اگر ازدواج کرده و فرزند می آوردند به طور میانگین جمعیت کشور حداقل ده میلیون نفر بیشتر بود که این رقم خودش از مولفه های قدرت به شمار می آید.
جوانی که در سنی کمتر از پانزده سالگی به مرز بلوغ میرسد نتواند تا سی سالگی ازدواج کند از نظر روحی و جسمی به چه وضعی دچار میشود؟ یا قبح گناه برایش می شکند یا دچار اختلالات هورمونی و عصبی میشود.
برای مسئولان حکومت اسلامی جای تاسف است چرا پاسخگویی به نیاز فطری که از اساسی ترین و مبنایی ترین برنامه های دین الهی و انسانی اسلام است مورد غفلت قرار گرفته؟ منکر تغییر نگرشها و سبک زندگی خانواده ها بر اساس تلقین و تهاجم فرهنگی دشمن نیستم اما نمیشود انکار کرد که حاکمیت هم برنامه خاصی برای اصلاح نگرش و تغییر ذائقه و تقویت میل به تشکیل خانواده در بین جوانان نداشته است.
تفکر جامعه به سمت مصرف زدگی و مادی گرایی سوق پیدا کرده. تبلیغات اغواگر محصولات مصرفی غیر ضروری، حس فقر و سرخوردگی را در جامعه افزایش داده، طولانی و بی فایده بودن سالهای تحصیل و سربازی را به این معضل اضافه کنید؛ مشکل اشتغال و سطح بالای توقعات را هم. اینها که لزوما ربطی به تهاجم فرهنگی دشمن ندارد. نشانه ضعف و بی برنامگی مسئولان است.
حالا جناب دبیر شورای انقلاب فرهنگی بنشیند برای شب یلدا و چهارشنبه سوری اسم و رسم پیدا کند، برود با تیم ملی هاکی بانوان عکس یادگاری بیندازد و... میل به ازدواج یک نیاز غریزی و فطری و زمینه ساز رشد و کمال در دین است. هزاران کتاب و پوستر و همایش و ... برای بیلان کار فرهنگی خود ردیف کنید اما به مقتضیات فطری عالم خلقت بی توجه باشید راه به جایی نخواهید برد.
سر چهارراه حجتیه، پشت درخت کنار پیاده راه، روی نیمکت بتونی، دختر و پسری نشسته اند جیک در جیک هم صحبت میکنند و هر چند ثانیه از ترس نگاهی به اطراف می اندازند. سنشان می خورد به بیست و دو سه سال.
سر ورودی بازار، روی سکوی کنار پاساژ، دختر و پسر دیگری سرشان در گوشی هم هست و باز هم با احتیاط، اطراف را نگاه می کنند. سن آنها هم میخورد به دور و بر بیست.
شب هم وانت سبزی فروش آمده است سر چهارراه. سبزی فروش جوانی قد بلند با لهجه آذری و صدایی غرّاست. دختر جوانی آمده است برای خرید سبزی. گویا چندباری همدیگر را دیده اند. دختر که دارد می رود سبزی فروش صدایش می زند: خانم یک لحظه! دختر برمیگردد چادرش را درست میکند و نگاهش را به زمین می دوزد. انگار می داند قرار است چه بشنود. من در حال عبورم اما صدای جوان سبزی فروش نیمتواند کوتاه باشد.
- خانوم! یه سوال از شما دارم. مجرد هستید؟
دختر چیزی نمی گوید یا لااقل من که نمیشنوم.
- به خدا ما ناموس سرمون میشه. میخواستم اجازه بفرمایی بیام خواستگاری...
رد شدم. بقیه ماجرا را نمی دانم. اما برای هر شش نفری که آن یکی دو ساعت دیدم دعا کردم. دعا کردم به هم برسند و سرکاری و فیک نباشند. دعا کردم اگر به هم رسیدند خوشبخت و عاقبت بخیر باشند.
خدا طبع انسانها را بر مبنای گرایش به زوجیت آفریده. شرایط دنیا به گونه ای پیش رفته که موانع مادی منجر به افزایش سن ازدواج و بالطبع افزایش میزان گناه در جوامع گردیده است. خدا کند جوانها به خصوص دخترها که معمولا خوش قلب تر و عجول تر هستند راحت سر کار نرفته و بازی نخورند. خدا کند صداقتها بیشتر شود. خدا کند همه جوانها خوشبخت و عاقبت به خیر شوند.
1- خانمها همه حجاب دارند و اکثریت مطلق چادری اند؛ آنهم در فیلمی که متولد 1348 است.
2- میخواهند پوست گاو مرده را بکَنند. مشتی اسلام تذکر میدهد پوست مردار نجس است.
3- زنی متأهل با مردی غریبه ارتباط نامشروع دارد. معلوم میشود شوهر او دزد است.
4- مشتی حسن تبدیل به گاوی میشود که به او عشق می ورزید. المرء مع مَن احبّ.
5- تا اینجایش با نگاه خوشبینانه بود. بدبینانه بخواهیم نگاه کنیم البته آنکه از روی مصلحت دروغ گفت و مشتی حسن او را مسبب حال خرابش معرفی میکند، مشتی "اسلام" است.