اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران زیبا» ثبت شده است

انقلاب، دوباره پیروز خواهد شد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۴۰۳، ۰۶:۰۶ ب.ظ

روایتی از ۱۲ بهمن ۵۷؛ از فرودگاه تا بهشت زهرا - ایمنا

 

دهه فجر دیگری از راه رسید. در هیچ گمانه ای، عمر انقلاب با این حجم از موانع و عداوتها تا این سن قابل پیش بینی نبود. تا این جای کار، خدا پشت و پناه این ملت بود.

انقلاب اسلامی پیروز شد. سالگرد آن را تبریک می گویم. ثمره انقلاب شد نظام موجود که با تمام ضعف هایش بهتر از نظام های برآمده از مکاتب مادی بشر عمل کرده است؛ اما زمانی میتوانیم پیروزی نظام اسلامی را نیز جشن بگیریم که ختم به ایجاد مملکت اسلامی شود یعنی دولت(مجموعه نهادهای مرتبط با قدرت) و ملت در مسیر اسلام قدم بردارند. فکرها و رویکردها اسلامی شود. کسی منافع شخصی و قبیله ای و باندی را به منافع اسلام و میهن ترجیح ندهد. استقلال در اقتصاد و فرهنگ و تمدن حاصل شود. شکاف طبقاتی و تبعیض از بین برود. رفاه و عدالت اجتماعی فراگیر شود. غیرت و خودباوری در جامعه حاکم گرذد. سبک زندگی فردی و اجتماعی و مدیریتی مبتنی بر آموزه های الهی و انسانی باشد و... ان شاءالله آن روز را هم جشن خواهیم گرفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلاب در نه دی پیروز شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۳۵ ب.ظ

نگاهی به حماسه سازان نهم دی‌ماه ۵۷ در تربت‌حیدریه - خبرگزاری مهر | اخبار  ایران و جهان | Mehr News Agency

 

در شهر تربت حیدریه، اماکنی از قبیل بیمارستان و خیابان و... به نام نه دی وجود دارد. جالب است بدانید این نامگذاری مربوط به قبل از وقایع سال 88 و قیام سراسری نهم دی در مقابله با فتنه گران است.

همه جای ایران، انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 پیروز شد به جز تربت حیدریه! مردم غیور این شهر با رهبری روحانیت، 43 روز قبل از پیروزی انقلاب یعنی در نهم دی ماه سال 57 به خیابان ها آمدند، مجسمه شاه را پایین کشیدند، نه شهید تقدیم اسلام نمودند و با متواری شدن مسئولان وابسته به رژیم طاغوت و فرار نظامیان طرفدار شاه، کمیته ای خودجوش تشکیل داده و تحت نظر علما اداره امور شهر را در اختیار گرفتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نان سالهای جنگ

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۱ ق.ظ

کتاب «نان سال‌های جنگ» منتشر شد - ایسنا

 

چقدر از خواندن این کتاب لذت بردم. دست آن کس که ایده اش را مطرح کرد، دستت محقق، دست نویسنده، دست ناشرش درد نکند. چقدر از خواندن این کتاب لذت بردم. چه قلم خوبی، چه سوژه نابی، چه محتوای اثرگذاری. جای این نوع کارها، این نوع نگاهها واقعا خالی بود.

"نان سالهای جنگ"، کتابی است در خصوص نقش زنان روستای صدخرو در پشتیبانی از دفاع مقدس؛ اعم از پخت نان و مربا و بافت شال و کلاه تا اعزام و بدرقه عزیزان و تحمل ناملایمات و زخم زبانها. حالا روستای صدخرو کجاست؟ در استانی مرزی و درگیر با جنگ؟ استانی همسایه با استانهای مرزی؟ خیر! این روستا در حوالی شهرستان سبزوار در استان خراسان قرار دارد که فرسنگ ها از صدای تیر و ترکش و خمپاره و توپ و تانک و موشک فاصله دارد. چقدر برای این انقلاب و جنگ زحمت کشیده شد، چقدر حرفهای ناگفته در دل تاریخ وجود دارد که باید مواظب باشیم گم نشود.

این کتاب را حتماً بخوانید و حظ ببرید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیت الله طاهری گرگانی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۴ ق.ظ

تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله سید حبیب الله طاهری گرگانی | پاتوق  کتاب فردا

 

تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله سید حبیب الله طاهری را خواندم و لذت بردم. در پست قبلی برداشتی از شخصیت او را به خوانندگان عزیز وبلاگ تقدیم کردم. یکی از شیرین ترین کارها برای من این است که کتابی را درباره شخصی بخوانم و از نگاه خودم به بیان خاطره یا خاطراتی از او بپردازم. آشنایی با این شخصیت معنوی و خودساخته به همراه دریچه ای به وقایع انقلاب اسلامی در خطه گرگان و دشت که آن موقع جزو استان مازندران بود هم تجربه ای ارزنده و گرانبها به شمار می آید. این روزها که جبهه مقاومت و نیز نظام اسلامی از بیرون و درون تحت فشار است یادآوری زحمتهایی که برای تحقق این انقلاب کشیده شد آدم را بیشتر در فکر فرو می برد. هر کس که به انقلاب و خون شهدا خیانت میکند به خصوص آن دسته از مسئولانی که با رفتار خود باعث بدبینی مردم و ایجاد فاصله بین جامعه و حاکمیت می شوند در پازل دشمن قرار داشته و تیشه به ریشه این نهضت تمدن ساز می زنند. خدا کند جوانهای ما چهره دلسوزان حقیقی انقلاب و ملت را به خوبی بشناسند. خدا کند گرد غربت از صورت ارزش های دین و انقلاب زدوده شود.

روحانی حقیقی یعنی یکی مثل آیت الله گرگانی طاهری که تا مرز شهادت رفت، جانباز بود، فرزندش در خیل شهداست؛ اما کمترین توقعی از سفره انقلاب نداشت، سهمی برای خود نگرفت ساده زیست و ساده خورد و ساده پوشید اما برای حل مشکلات مردم لحظه ای آرام و قرار نداشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رژه روی اعصاب ملت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۱:۰۵ ب.ظ

‫تا وقتی از سوراخ کردن این کشتی خشنودید مقصد ترکستان است‬‎

 

چهار پنج روز است که یک الی دو ساعت برق ما را قطع میکنند. اعلام قبلی هم نمیکنند که طرف دستش در حنا بماند. جالب است امروز ادارات قم هم تعطیل هستند و طبعا مصرف برق از روزهای معمول کمتر است. دولت اصرار دارد داد مردم را در بیاورد. در حالی که مدعی اند طرح عفاف و حجاب را برای پیشگیری از نارضایتی اقلیت هنجارشکن نباید اجرا کرد میلیونها ایرانی را با قطع برق و گرانی کالا و خدمات عمومی و بی اعتنایی به مشکلات و ... به نارضایتی و فریاد می کشانند. از پزشکیان که خودش میداند نمی فهمد و شایسته این منصب نیست توقعی نمی رود اما شش فقیه و شش حقوقدان نخبه شورای نگهبان باید جواب خدا را بدهند چرا گاه بهترین بچه های این مملکت را در این سالها رد صلاحیت کرده اند اما بعضا کسانی که در حد عضویت شورای شهر هم نیستند را به عنوان رجل سیاسی مدیر و مدبر تأیید نموده اند. هزاران شهید در این سالها تقدیم اسلام و انقلاب نشد که مملکت بیفتد دست عده ای متهم امنیتی و غربزده و دوتابعیتی که با شعار نمیشود و نمیتوانیم و نمیگذارند در حال فرصت سوزی بوده و انگیزه ای برای پیشبرد اهداف انقلاب نداشته و درصدد ناراضی تراشی برای ایجاد فاصله بین نظام و پشتوانه اصلی آن یعنی مستضعفان و مومنان هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برادر حامد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برادر-حامد:-سرگذشت-و-خاطرات-شهید-حامد-جرفی | کرخه-نور | خانه کتاب و ادبیات  ایران

 

حامد جرفی میتواند الگوی یک بسیجی باشد الگوی یک دانشجو، الگوی یک طلبه، الگوی یک معلم، الگوی یک مدیر.

ولی خدایی اش خیلی گمنام است. کسی که میشود درباره اش فیلم سینمایی و سریال هایی دیدنی ساخت. نمی دانم شاید به خاطر شهرتی که سیدحسین علم الهدی به دست آورد این شهید و حماسه سازان هویزه کمتر مورد توجه قرار گرفتند کما اینکه شهرت سید محمدعلی جهان آرا زودتر شکل گرفت و بعدها اسم شهیدان قنوتی و بهروز مرادی و عبدالرضا موسوی و بهنام محمدی سر زبانها افتاد.

اما به طور کل باید پذیرفت برای معرفی شهدا و حماسه های دفاع مقدس خیلی کم کاری و کم لطفی صورت گرفته است.

چند سال پیش در فضای مجازی با شخصیت عجیب و سازنده حامد جرفی، بخشدار بسیجی هویزه آشنا شدم. فوق لیسانس زبان خارجه داشت، نهج البلاغه پژوه بود، بعضی کارمندان خارجی و نیز استاد غربی خود یعنی دکتر جان کوپر را مسلمان ساخت و... درباره او مطلبی نوشتم که بارها در فضای مجازی منتشر شد و میتوانید در لینک زیر بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF%20%D8%AC%D8%B1%D9%81%DB%8C

از وقتی با شخصیت و خاطرات کم نظیر و تحول آفرین این شهید عزیز آشنا شدم در سفرهای راهیان نور در مقتل شهدای هویزه درباره او هم صحبت کرده ام. برای مخاطبان بسیار جالب بود و از شنیدنش لذت می بردند. متأسفانه درباره حماسه مدافعان هویزه شناخت بسیار اندکی حتی در بین راویان دفاع مقدس وجود دارد.

کتابی هم در خصوص خاطرات این شهید با عنوان "برادر حامد" توسط بچه های خوزستان و به قلم سرکار خانم اعظم محمدپور منتشر شده که واقعا خواندنی است. قلم ساده و روان و بی آلایش نویسنده بسیار تحسین برانگیز است. به ایشان تبریک میگویم. چقدر دلم میخواهد خانواده او به خصوص کریم و احمد را ببینم. چقدر دلم میخواهد سر مزار حامد و نیز مادر بزرگوارش رفته و روحی تازه کنم. این کتاب را از یکی از دوستان هدیه گرفتم. وقتی خواندم کتاب را بوسیدم و در آغوش فشردم. توصیه میکنم حتما بخوانید و لذت ببرید.

راستی کاش درباره جان کوپر از شخصیتهای مطرح زندگی حامد هم کار مستقلی تولید می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره حمله به اندیمشک

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۱۳ ق.ظ

photo_2024-10-30_07-09-32_wat.jpg

 

🔴فراخوان جشنواره ادبی 
       (ایستگاه مقاومت)

موضوع: بمباران ۴ آذر ۱۳۶۵ اندیمشک

بخش های جشنواره: شعر- داستان کوتاه

مهلت ارسال آثار: ۲۰ آبان۱۴۰۳
مراسم اختتامیه جشنواره: اول آذر۱۴۰۳

🔸موسسه فرهنگی هنری طلوع غدیر جنوب-اندیمشک


🔊 لطفاً در کانال‌های اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و هنری غدیر اندیمشک عضو شوید

گروه تلگرام ⬇️
https://t.me/moaseseh_ghadir

گروه واتس آپ ⬇️
https://chat.whatsapp.com/Jw6nAX3IlomHM5sf3gmPcN

کانال ایتا ⬇️
https://eitaa.com/moaseseh_ghadir

کانال روبیکا ⬇️
https://rubika.ir/moaseseh_ghadir

درباره موضوع این مطلب را بخوانید:

جنایت در اندیمشک

https://ashkeatash.blog.ir/post/%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85%D8%B4%DA%A9

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابتذال در سعدآباد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

منظورم از سعدآباد مجموعه کاخ موزه های سعدآباد است و منظورم از ابتذال لزوما کشف حجاب نیست که دیگر در بسیاری از تفرجگاهها و خیابانهای کشور به امری عادی تبدیل شده و اساسا کار از برداشتن روسری گذشته و به نمایاندن سر سینه و پیراهنهای آستین کوتاه کشیده شده است. شاه یک مجسمه ای را در وسط حیاط سعدآباد نصب کرده که همچنان باقی است و با عرض پوزش تصویر آن را در پایین مطلب آورده ام. گویا به مرور بعضی ها دارند کشف حجاب را به این وضعیت می رسانند.

جالب است در جای جای مجموعه سعدآباد انبوهی از عوامل حراستی و ارتشی و گاه انتظامی هم به چشم می خورند. تذکر هم می دهند که عکس برداری از این نقطه ممنوع است، حق نداری از لباس خونی شهید چمران در موزه ارتش عکس بگیری، یا راه خروج از این طرف است مبادا دوباره برگردی و ظروف سلطنتی را از نو نگاه کنی... صرفاً با کشف حجاب کاری ندارند. مهسا امینی بر نظام پیروز شد قابل انکار نیست کما اینکه دختر آبی هم با مرگ خود زمینه ورود زنان برای تماشای مسابقات مردانه فوتبال را فراهم کرد. بگذریم.

مقصودم از ابتذال چیز دیگری است.

اگر حاکمی در جمهوری اسلامی برود دفتر و دستکش را در دل طبیعت بنا کند، که نباید بکند، چه فریادها و فغانها و وامصیبتهایی به آسمان خواهد رفت که چه نشسته اید آخوندها دارند کشور را نبود میکنند و...

مجموعه کاخهای سعدآباد، دهها هکتار منطقه جنگلی شمال شهر تهران است که به زوال رفت و استراحتگاه اختصاصی درباریان گردید. کسی اعتراضی کرد؟ کسی اعتراضی می کند؟ دهها نفر هر روز به تماشای موزه های این کاخ جنگلی بزرگ می آیند. خیلی هایشان اساسا با نظام سر خوش نیستند. غرولندهایشان مشخص است. بعضی ها را دیدم که می گویند: به به! چه سرمایه ای! چقدر زیبا، چه ابهتی، چه قدرتی! اینها چه کردند در این مملکت، خدا شاه را رحمت کند...

ابتذال غیر از این است که جمهوری اسلامی، کاخهای گران قیمت شاه را برای عبرت مردم به موزه تبدیل کرده و خیلی ها عبرت نمی گیرند که هیچ به تحسین کژی ها می پردازند؟

من البته چند سال پیش امام جمعه ای را در شهری کوچک دیدم که بازنشسته عقیدتی ارتش بود. می گفت هر چقدر مسئولین یک شهر ماشینهای گران قیمت تری را سوار شوند نشانه پیشرفت و موفقیت آن شهر است. گفتم برادر! خوشبختی و پیشرفت یک شهر به زیرساختها و سطح رفاه و خدمات عمومی بستگی دارد. ولگردی و خوش خوشان با اموال مردم که هنر نیست. آن امام جمعه البته مدتی بعد به دلایلی دیگر کنار گذاشته شد.

خب، یک بخش این موضوع بر میگردد به پایه های فکری جامعه که اصلاح آن وظیفه نهادهای فرهنگی و آموزشی است.

اما خدایی اش چه اشکال دارد مدیریت کاخ سعدآباد با عواید میلیاردی حاصل از فروش بلیتهای گران قیمت کاخ، محض رضای خدا یک تابلویی هم جایی از حیاط عریض و طویل آن مقابل چشم ملت قرار بدهد که در همین دویست سال اخیر چند میلیون کیلومتر مربع از خاک مقدس کشور ما بر باد رفت تا صرفا یک نمونه از قدرت و درایت شاهان دو سده اخیر بازگو شود؟ حالا ظلم و حق کشی و جنایت و خوشگذرانی و وابستگی و تو سری خوری از اجانب و... شان بماند.

این اردوهای روایت پیشرفت را باید در همچین جاهایی هم به دیده مردم کشاند. میز پرس و پاسخ و گفت و گو و کرسی فکر و اندیشه و فرهنگ راه انداخت. ما ابزار تبلیغ، کم داریم و از نفوذ رسانه ای خوبی برخوردار نیستیم. چنین فرصتهایی را لااقل قدر بدانیم.

 

photo_2024-10-18_20-08-58_u3x5.jpg

photo_2024-10-18_20-10-24_9unl.jpg

photo_2024-10-18_20-10-13_xwwc.jpg

photo_2024-10-19_09-58-04_gqzn.jpg

photo_2024-10-18_20-08-05_9y27.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چگوارا در بوشهر!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۳۲ ق.ظ

 همین شهید نادر مهدوی که شما آقایان چند بار اسمش را اینجا آوردید، کسی از دوستان ما که وارد در این موضوعات است میگفت اگر ایشان متعلّق به کمونیست‌ها بود، یک چگوارا از او درست میکردند؛ یعنی یک چهره‌ی بین‌المللی مبارز. این جوان کم‌سال یک چهره‌ی این ‌جوری دارد: حضورش در منطقه‌ِی خلیج فارس، آن درگیری‌اش با آمریکایی‌ها، بعد هم دستگیری‌ و شکنجه و شهادتش؛

مقام معظم رهبری

 

شهادت "نادر مهدوی" اسیر ایرانی با شکنجه‌ های‌ قرون‎ وسطایی بر ناو آمریکایی  + عکس

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنون و شجاعت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ

بازدید حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب از غرفه پژوهشگاه فرهنگ و  اندیشه اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

 

اسرائیل با انجام چند عملیات وحشیانه در غزه و بیروت و سوریه و یمن و تهران حکم همان لات مجنونی را دارد که مست میکرد می آمد در مدرسه فیضیه کنار حوض می ایستاد رجز میخواند و بد دهنی میکرد. امام جوان رفت رو به رویش ایستاد سیلی محکمی زد که به زمین افتاد و راهش را کشید و رفت.

حضور میدانی آقا در نمازجمعه امروز به رغم هزاران تهدید رسانه ای و تبلیغاتی دشمن و نیز سفر وزیر امور خارجه به لبنان به رغم منع اسرائیل از فرود پروازهای ایران، مکمل شجاعت تاریخی حمله موشکی مان به تل آویو به شمار می آید. بعدها به خود می بالیم که روز سیزده مهر 1403 و ایام مرتبط با آن را درک کرده ایم؛ الحمدلله رب العالمین. 

اسرائیل باز هم سیلی خواهد خورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهد دلیران، غرش شیران، همیشه جاویدان

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ

آریوبرزن؛ آخرین سردار دلیر هخامنشی - کجارو

 

اسرائیل ممکن است به هر حرکتی برای پاسخ به ایران دست بزند اعم از حمله مستقیم نظامی و یا عملیات پیچیده تروریستی. مسئولان جمهوری اسلامی هم اعلام کرده اند برای تقابل با رژیم غاصب در هر سطحی آمادگی لازم را دارا هستند.

قطعا همینطور است و نهادهای نظامی و اطلاعاتی پیش بینی های لازم را انجام داده و فرضیات مختلف را بررسی کرده اند. عقل حکم می کند سگ هار آمریکا باید آنقدر به اطراف خود مشغول باشد که به راحتی مجال تمرکز برای حرکت فراتر از مرزهای پیرامونی را پیدا نکند.

یک حرفی هم ته دلم مانده و باید بگویم. هر چند اعتنا به سلبریتی های نان به نرخ روز خور و مردم فریب و پول پرست را چندان جائز نمی دانم. علی دایی روز گذشته گفته بود مسئولان ما آنقدر که به فکر لبنان و فلسطین هستند به فکر مردم خودمان نیستند.

اولا که اینطور نیست.

دوما دفاع از فلسطین و لبنان دفاع از حریم جغرافیا و امنیت خودمان است. حتی اردوغان هم بر این باور است که اسرائیل اگر بر فلسطین و لبنان چیره شود قصد حمله به ترکیه را دارد؛ چه برسد به ایران.

اما حرف اصلی برای علی دایی و امثال او که به هر قیمتی با چند کلمه پارازیت میخواهند از خودشان قهرمان مردمی بسازند.

دایی متولد 1348 است. سابقه یک روز حضور در جبهه را هم ندارد. در بین رزمندگان دفاع مقدس صدها نفر را پیدا میکنید که متولد سالهای پنجاه و پنجاه و یک بوده اند. او حتی برای دفاع از کشور خودش هم غیرت و انگیزه لازم را نشان نداد و در بحبوحه خطر قدمی برای مردمش بر نداشت حالا ادعایش میشود که فقط باید به فکر مردم خودمان باشیم؟ 

چند روز پیش هم پگاه اهنگرانی با یکی از پایگاههای خبری خارجی مصاحبه کرد و از اینکه امثال حسین فهمیده الگوی نوجوانهای مملکت شوند ابراز نگرانی نمود. سلبریتی هایی که آگاهانه و یا از سر جهل و خود پرستی دنبال تغییر فرهنگ ملت و ایجاد سستی و ضعف در جامعه و زدودن تفکر مقاومت و غیرت هستند بازوهای فرهنگی رژیم غاصب به شمار می آیند.

 تاریخ ایران از دیرباز سرشار از فرهنگ مقاومت و شور و شعور حماسی و غیرت و دشمن ستیزی است. کسانی که ترس و تو سرخوری و انفعال را تبلیغ میکنند در ستیز با فرهنگ و تاریخ ایران بوده و خائن و وطن فروش به شمار می آیند. ایران سورنا، ایران رستم، ایران آریو برزن، ایران قرنی و صیاد، ایران حاج قاسم تسلیم شدنی نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفرنامه کربلا (قسمت دوم)

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ

photo_2024-09-03_22-03-36_y4zq.jpg

 

دو دو تا چهارتا کردیم که ایرانی ها اغلب از سفر اربعین برگشته اند و الان باید مرز و نیز شهرهای زیارتی عراق خلوت شده باشد. یکبار این اشتباه محاسباتی را در ایام خرداد هم داشتیم. گفتیم هر کس می خواست برود تعطیلات رفته است و مثلا ما اگر یک روز بعد برویم شمال جاده ها خلوت است. گویا همه هم همین تصور را داشتند و در جاده هراز به اندازه سفر به مشهد معطل شدیم. گاه اصلا ماشین را در وسط جاده و صف طویل ترافیک خاموش کرده پیاده شده و قدم می زدیم تا راه باز شود.

درباره سفر کربلا اصل محاسبه ما درست بود. اغلب ایرانی ها بازگشته بودند اما حواسمان به اتباع کشورهای دیگر نبود.

سال 82 وقتی از سفر کربلا به مرز مهران رسیدیم یک راننده مینی بوس محلی توصیه کرد از سواری های برگشتی تهران و قم استفاده کنیم که کرایه کمتری گرفته و برای تکمیل ظرفیتشان ساعتها انتظار لازم نیست. ضمنا گفت که مهران آماده خدمات دهی به زوار نیست و بهتر است زودتر از این شهر بروید. در ترمینال مهران یک شیر آب هم پیدا نکردیم که دستی بشوییم. سرویسهای بهداشتی قفل بود. با راننده ای به توافق رسیدیم که با کرایه ای اندک ما را به قم برساند به آن شرط که جایی بایستد دست و صورتی بشوییم. یک امامزاده ای ایستاد که نامش را از خاطر بردم.

این بار در نت جستجو کردیم. امامزاده علی صالح در نزدیکی مهران جای مناسبی به نظر می رسید برای استراحت شبانه. بعد از ظهر از قم راه افتادیم. سیدعلی هنوز یکسال نیست که گواهینامه گرفته. الحمدلله با دقت رانندگی می کند و در همین مدت اندک چند بار تا تهران و شمال و روستاهای کوهستانی و اصفهان و مشهد رانندگی کرده است. از حضرت معصومه هم کمک خواستم و وعده دادم ثواب زیارتم را به محضرشان هدیه کنم. در زندگی شخصی خود مدیون الطاف مکرر بانوی کرامت هستم. نقشه اینترنتی دو مسیر را به ما نشان می داد. یکی از راه اراک و ملایر و کرمانشاه به ایلام بود و یکی هم از مسیر اراک و بروجرد و خرم آباد به ایلام. مسیر دوم کوتاه تر بود اما با مشورت دوستان از مسیر اول که بسیار زیباتر و روان تر بود استفاده کردیم. در مسیر برگشت این اشتباه را از باب کنجکاوی انجام داده و از مسیر دوم به قم برگشتیم که بخاطر باریکی جاده و حضور انبوه خودروهای سنگین ساعتها بیشتر به طول انجامید. یک تردیدی هم برای سفر به کربلا بین مرز خسروی و مهران داشتم که با استخاره به همان مهران رسیدم.

مسیر کرمانشاه و به خصوص ایلام پر از مغازه های کبابی است. مردم کرد زیاد به کباب علاقه دارند. به بچه ها قول دادم کباب باشد موقع بازگشت. موقع بازگشت در نزدیکی ایلام ایستادیم. با اینکه غریبه و رهگذر بود بر خلاف بسیاری از رستورانهای بین راهی کبابی با کیفیت و قیمت خوب به ما دادند که حسابی از مسئول رستوران تشکر کردم. او هم به احترام ما از جا بلند شد.

شب به نزدیکی مهران رسیده و وارد امامزاده علی صالح شدیم. جای با صفایی به نظر رسید. عده ای دیگر هم مثل ما گوشه ای زیر کولر خنک امامزاده مشغول استراحت بودند. آب سرد کن بسیار خنکی هم در ورودی حرم داشت. خادم امامزاده احترام ویژه ای به ما گذاشت و بی آنکه بشناسدمان با لبخند به سراغمان آمد و خوش آمد گفت. گوشه ای دراز کشیدیم ولی ساعتی بعد از سرمای کولرها به تنگ آمدیم. نشستم به نماز و کمی هم با امامزاده صحبت کردم و قول دادم در این سفر سلام او را هم به اجداد طاهرینش برسانم. هیچ اطلاعاتی درباره این شخصیت بزرگوار در محوطه بارگاه به چشم نمی آمد. اینطور که در نت خواندم این بزرگوار از فرزندان امام سجاد است که همدوره امام رضا علیه السلام بود. امام به او و همسرش لقب زوج صالح داد. این امامزاده شریف عمری طولانی داشت و مستجاب الدعوه و محل رجوع مردم بود. این منطقه در نزدیکی شهر مهران به اسم صالح آباد معروف شد. در آرامگاهی که در جوار امامزاده قرار دارد از پرچمهای برافراشته ای که موقع عبور به چشم می آمد مشخص بود تعداد بسیار زیادی از شهدای این نقطه مرزی در خاک آرمیده اند. به خودم قول دادم در فرصتی حتما با حوصله به زیارت این شهدا بروم.

یک نگرانی هم بابت پارک ماشین داشتم. شنیده بودم با توجه به ازدحام جمعیت در ایام اربعین، پارکینگهای بیابانی در مهران تاسیس شده. خودروهای کسانی که در شهر پارک کنند به این نقطه منتقل می شود که طبعا بعد از سفر و خستگی ذاتی آن مشکلاتی را برایشان فراهم خواهد آورد. به یاری خدا تا انتهای مرز و پایانه انتقال مسافر رفتیم و کسی مانع ما نشد. ماشین را همانجا پارک کرده و به خدا سپردیم و محفوظ ماند. جمعیت در مرز بسیار زیاد و برخلاف تصور و شوک آور بود. انبوهی از زوار پاکستانی و افغانستانی در صف ایستاده بودند. اگر قرار بود پشت سر این جمعیت بایستیم تا ظهر هم کارمان راه نمی افتاد. اصرار داشتیم ظهر کربلا باشیم و شب را که شب جمعه بود توفیق حضور در این شهر عزیز را پیدا نماییم. هیچ کس هم نبود راهنمایی کند. تابلویی هم وجود نداشت. بعضی ایرانی ها از دیدن این جمعیت مستاصل شده و به گوشه ای خزیده بودند و متحریانه نگاه می کردند. داخل صف ایستادیم چاره ای نبود. دو نفر رهگذر صحبت می کردند. یکی شان به آن دیگری گفت ایرانی ها نیاز نیست در این صف بایستند و می توانند از آن طرف بروند. آن طرف یعنی قسمت خروجی زواری که تازه داشتند وارد کشور می شدند. زود دویدیم و به سمت خروجی رفتیم. رفتیم داخل. خبر راست بود. غیرایرانی ها باید می ایستادند تا مجوزهایشان بررسی شود. ایرانی ها می توانستند سریع رد بشوند اما کاش کسی بود و این را به همه می گفت. آنقدر خوشحال شدم که ناخودآگاه پایم را گذاشتم روی تردمیل دستگاه ایکس ری و زمین خوردم! ساک را دوباره آن قسمت قرار دادم تا محتویاتش بررسی شود. دوباره پایم روی همان نقطه تردمیل قرار گرفت و زمین خوردم. خودم و اطرافیانم خندیدیم. خواستم کم نیاورم قسمت عبور چمدانها در گیت بازرسی را نشان دادم و گفتم مگر نباید این تو دراز بکشیم و برویم؟! فاطمه و بچه ها هم خندیدند.

آنقدر با عجله رفتیم که گیت ماموران عراقی را هم رد کردیم. کسی چیزی به ما نگفت. برایم سوال شد اینها چرا اینجا نشسته اند؟ برگشتم و سوال کردم. کفتند باید پاسپورتهایتان را مهر بزنیم. برگشتیم عقب. با لبخند از مامور عراقی عذرخواهی کردم. سال 82 وقتی به ایران برگشتیم پایانه مرزی وجود نداشت. عده ای در صفی طولانی برای مهر زدن پاسپورتهایشان ایستاده بودند. به فاطمه گفتم حوصله ایستادن ندارم. سرمان را بیندازیم پایین برویم تو اگر چیزی گفتند بر می گردیم داخل صف. کسی چیزی نگفت و بعد از کمی پیاده روی مطمئن شدیم داخل خاک ایران هستیم.

انبوهی از زوار اربعین از مقابل ما وارد کشور شدند. معدودی از دختر خانمها وارد ایران که شدند که روسری هایشان را عقب کشیدند! پیش خودم گفتم من اگر دم از حسین بزنم و دزدی کنم ادعایم مسخره است. حسین بود و حق الناس، اگر به نماز بی توجه باشیم داعیه حسینی شدنمان مضحک است، حسین بود و نماز. اگر به حجاب و حیا پایبند نباشیم زینبی نخواهیم شد، زینب بود و حجابش...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کشور را برق گرفت!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۴۳ ق.ظ

تصویر برق گرفتگی دست

 

گفته می شود دولت حسن روحانی در تداوم حاکمیت تفکر غربزدگی و تعهد بی چون و چرا نسبت به اوامر دولتهای زورگو معاهده ای به امضا رساند که به منظور کاهش تولید گازهای گلخانه ای، ظرفیت تولید برق نیروگاههای کشور کاهش پیدا کند. همین تعهد بود که باعث شد در دولت روحانی شاهد قطعی مستمر و برنامه ریزی شده برق خانگی و صنعتی باشیم. در دولت رییسی این تعهد حقارت میز و آزار دهنده مورد اعتنا قرار نگرفت، اما در هفته های اخیر با روی کارآمدن دولت سوم حسن روحانی دوباره شاهد تکرار آن هستیم. کیست نداند خرداد و تیر و مرداد امسال از شهریورماه گرمتر بود اما تولید نیروگاهها با زحمات کارکنان خدوم و مدیران آن آسایش مردم را سلب نکرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرداران ارس

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ق.ظ

photo_۲۰۱۹-۰۶-۰۸_۰۷-۵۵-۴۵_1iqf.jpg

 

آدم مغروری نیستم.

با خانواده یا دوستان جایی باشم عکس تکی نمیگیرم.

از انتشار عکسهای شخصی هم خوشم نمی آید.

اما اینجا واقعا احساس غرور کردم.

امروز سالگرد شهادت سه سرباز پاک وطن در مرز جلفاست سوم شهریور 1320. شهیدان «سرجوخه مصیب ملک محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» به رغم آن که دستور عقب نشینی داشتند میدان را خالی نکردند و داوطلبانه دو شبانه روز مقابل ارتش متجاوز روس در مرز ارس (نخجوان- آذربایجان) مقاومت کرده، جانانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. رضاشاه که فرمانده کل قوا بود از مسئولیتش شانه خالی کرد؛ اما آنها که در نقطه صفر مرزی بودند، نه گریختند و نه تسلیم شدند. معروف است فرمانده تیپ ارتش روس وقتی این منطقه را تصرف کرد و متوجه شد دو روز فقط با همین سه نفر جنگیده، درجه هایش را کند و روی دوش سرجوخه ملک محمدی گذاشت. دستور داد نیروهایش به آنها ادای احترام نموده و سلام نظامی بدهند. بعد سپرد از اهالی منطقه بیایند پیکر این سه جوان رعنا را با آداب اسلامی به خاک بسپرند. روحشان شد. این بچه ها اگر بودند به خیل رزمندگان و شهدای دفاع مقدس می پیوستند. مرد باید غیرت داشته باشد. ایستاده زندگی کند و ایستاده بمیرد. یاد همه شهدای سرافراز کشورمان که تا آخرین لحظه مردانه ایستادند و جنگیدند و پا پس نکشیدند گرامی. یاد شهید خلعتبری، ماشاءالله پیل افکن، اقبالی دوگاهه و...

خیلی از مردم خطه ارس اطلاع یا توجه چندانی به مزار این سه مرزبان شهید ندارند. راننده آژانسی که ما را به این نقطه برد بازنشسته نیروی انتظامی بود. از کار ما خوشش آمد. با بچه های من ایستاد و عکس گرفت و اصرار داشت کرایه نگیرد که البته به زور تقدیمش کردم. پنج شش سال از این سفر تاریخی می گذرد. هنوز حس شعف و غرور از زیارت مزار این سه جوان رشید را در وجود خود حس میکنم. امیدوارم دستگاههای فرهنگی به معرفی قهرمانان ملی توجه بیشتری نشان دهند. حدود یکماه پیش در موزه کلیسای وانک وقتی دیدم عزیزان ارامنه برای قاتل خون آشامی چون یپرم خان که در شهادت شیخ فضل الله نوری و یاران ستارخان و باقرخان و مردم مسلمان و ارمنی همدان و کرمانشاه و... نقش مستقیم داشت تندیس ساخته اند آهی از سر درد و حسرت کشیدم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ایران زیبا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۵ ب.ظ

photo_2024-08-20_06-22-45_msyn.jpg

 

مناطق مختلفی از ایران را دیده ام البته هنوز نه همه جا را. در این میان سه نقطه کشور برایم شعف انگیز و خاص بود. یکی اش شهر زیبای مرزی جلفا در آذربایجان شرقی با کلیسای تاریخی سنت استپانوس و آبشار بی نظیر آسیاب خرابه، یکی اش غار (چال) نخجیر در شهر دلیجان استان مرکزی که غاری زنده و شورانگیز است. روستای ییلاقی فیلبند بابل در مازندران که البته گذرگاه خودرویی آن از شهر آمل است نیز یکی دیگر از معجزات طبیعت ایران زیباست. روستایی در بالای ابرها که در اوج تابستان طاقت فرسا، شبهایی خنک دارد. در حالی که در پایین کوه از گرمای شرجی شمال خیس عرق میشوی یک ساعت و اندی بعد در بالای کوه باید لباسی زمستانی بپوشی و شبها از بخاری استفاده کنی. دلم میخواهد مردم ایران دیدنی های سرزمین خودشان را ببینند. به خصوص قشری که حاضرند برای سفرهای خارجی در حد میلیارد هزینه کنند اما هنوز جاذبه های خیره کننده گردشگری کشورشان را از نزدیک ندیده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرزمین مادری

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

زمان پخش دو فصل اول «سرزمین مادری» از شبکه 3 | تکلیف فصل سوم سرزمین مادری  چی شد؟

 

سرزمین مادری خیلی زیبا بود. البته کارهایی که به کمال تبریزی سپرده می شود معمولا بی حاشیه نیست. او شخصیت خودش را در قهرمان فیلم مارمولک به تصویر کشاند. در سریال شهریار آنقدر نمک عشق زمینی را شور کرد که داد خانواده مرحوم را درآورد. دست به یقه شدنش با علیرام نورایی و توهین به او بعد از فتنه 88 بخاطر بازی اش در قلاده های طلا که به دروغ گفت اصلا نورایی را نمی شناخته! بعد دیگری از واقعیت درون مشوش کمال خان است. سریال سرزمین مادری هم داد بختیاری ها را در آورد و سالها متوقف ماند. 

اما اصلاح و تکمیل آن انصافا زیبا و دیدنی شد. پخش نامنظم و بی برنامه و اعصاب خردکن صدا و سیما باعث ابتر ماندن بخش های مهمی از سریال و بی رغبتی و دلسردی مخاطبان گردید. ارزشش را دارد یکبار دیگر هر سه مجموعه سرزمین مادری به طور منظم از شبکه ای بازپخش شود. برهه هایی مهم از تاریخ ایران زمین و انقلاب مظلوم اسلامی با بازی جذاب هنرمندان و روایت پر کشش داستان بی شک مورد استقبال مردم و بهانه ای برای بارخوانی ناگفته های تاریخ انقلاب اسلامی قرار خواهد گرفت. امیدوارم هنرمندان ما نسبت به وقایع یک قرن اخیر موطن خود تعهد بیشتری نشان داده و برگهای ناخوانده و نانوشته تاریخ این مرز و بوم را بیشتر مورد توجه و تبدیل به محصول و اثر هنری فاخر قرار دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این چهار برادر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۴۶ ب.ظ

photo_2024-08-12_09-41-27_qgc8.jpg

 

برادران آقایی چهار نفر بودند، جعفر، اکبر، باقر، یحیی، اهل قصر شیرین. هر چهار نفر هم به فاصله ای کوتاه اسیر شدند. پدر و مادر جنگ زده شان به کرمانشاه منتقل شدند. مدتی بعد پدر بر اثر بمباران هواپیماهای دشمن به شهادت رسید. کسی به پسرانش چیزی نگفت.

اواخر مرداد 69 که آزاد شدند در قرنطینه مرز خسروی بودند که یکنفر این خبر را به آنها رساند. اشک ریختند و شادی آزادی شان به سوگ تبدیل شد.

از آن طرف به مادر خبر دادند که چهار پسر رشیدت آزاد شده اند و الان در مرز هستند. مادر سالهای سخت دلتنگی و فراق را پشت سر گذارده و ضعیف و بی جان شده بود. خیالش از آمدن بچه ها راحت شد. قلبش از شوق ایستاد و به همسر شهیدش پیوست. 

داغ دل این چهار برادر افزون شد.

تلخیص از روایت حجت الاسلام علی علیدوست قزوینی/ کانال خاطرات آزادگان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه عرض کنم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۲۳ ق.ظ

همسر سابق کیمیا علیزاده و یک شایعه عجیب!

 

خب گویا بوی بازگشت کیمیا علیزاده هم به مشام می رسد. چند سلبریتی دیگر مثل پرستو صالحی و... هم هوای بازگشت دارند. می گویند فریب خوردیم. چه عرض کنم! وطن متعلق به همه است اما تاوان بی وطنی باید نمایان باشد. قبح پیمودن این مسیر زشت باید عیان شود.

بعضی سایتها درباره پناهندگی سیاسی علیزاده نوشته اند: "باید بیش از ‎کیمیا علیزاده به افشای چهره زشت ‎حامد معدنچی همسر این دختر ایرانی پرداخت، مردی که به گفته کیمیا از او به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواست های خودش نهایت سوءاستفاده را کرد و سپس طلاقش داد و در غربت تنهایش گذاشت. بیشتر مراقب شریک زندگی خود باشیم!!"

 

عجیب است گاه ساده ترین انسانها مدعی اند که میتوانند در مهمترین امور حیاتی ملت تصمیم ساز باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حتی برای یک لحظه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۰۵ ب.ظ

پرچم ایران در طول تاریخ/ از درفش کاویانی تا سبز و سفید و سرخ - خبرگزاری مهر  | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

برای برد کیانی از علیزاده نذر کرده بودم، به دو دلیل. کلا از علیزاده خوشم نمی آید. دوست ندارم آدمهای وطن فروش را خوشحال ببینم.

در مسابقه چند سال پیش کیانی باخت و گریه کرد که دلم می خواست جبران شود.

شکر خدا جبران شد. اواخر مسابقه داشتم ناامید میشدم. امیدم را از دست داده بودم؛ اما در پنج ثانیه آخر ورق برگشت و کیانی پیروز شد.

رضا علیپور هم همین امروز در یک صدم ثانیه رقابت را واگذار کرد و به مدال برنز سنگ نوردی دست پیدا نکرد.

خیلی از وقایع سرنوشت ساز و مهم زندگی ما در لحظه ای که اصلا گمانش را نمی کنیم رخ می دهد. هیچ وقت جای ناامیدی نیست. قدر هر لحظه زندگی را باید دانست و برایش برنامه داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این موکب عدس پلو با نازخاتون میدهد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_ej82.jpg

 

دوست عزیز!
اینجا که ایستاده ای سالهای سال حسین می ایستاد و با ذوق و لبخند، عَلَم عشق به ایران و اسلام و انقلاب و ولایت و شهدا را برافراشته نگاه میداشت.
سال پیش همینجا از موکب غدیر تا بزم نورانی یاران شهیدش پر گشود.
به یاد آزاده خط شکن عرصه های رزم و فرهنگ و قلم و عدالت، محمدحسین منصف، دست در دست شهدا پرچم سربلند کشورت را همیشه برافراشته نگه دار.

 

 

خانم حسین زنگ زد. گفت امسال هم مثل هر سال موکب غدیر را البته این بار در غیاب حسین در کنار مخابرات برقرار خواهند کرد. متنی خواست برای بنر، چند خط بالا را نوشتم. روح حسین شاد. پارسال شب عید غدیر موکب را که بر پا کرد نماز جماعت را آورد سر خیابان. مغرب و عشایش را خواند و رفت.

خانم حسین یک عمر پای این مرد ایستاد. می گویم مرد حواستان باشد حسین یک مرد معمولی نبود. زندگی با او صبر عظیمی می خواست. همان روزهای اول زندگی پیش از آنکه راهی خانه مشترک شوند حسین رفت به جبهه و حدود هفت سال بعد برگشت. نامه نوشت به خانمش برای جدایی وکالت و اختیار دارد. این زن بانوی روزهای سخت و تربیت شده مکتب زینب کبری بود. جوانی اش را در انتظاری که پایانش نامعلوم بود پای عشقش قربانی کرد.

بعد از اسارت هم آدمی نبود یکجا بنشیند. انواع کارهای فرهنگی بزرگ و پر دردسر مثل راه اندازی کاروان پیاده حرم امام و راهیان نور کشوری و استانی و برپایی نمایشگاه شهدا و ... را دست گرفت. حالا این کارهایش یکطرف، عدالتخواهی و آزادی بیان و رک گویی هایش نسبت به مسئولین باعث کینه بعضی از آنها می شد. انواع تهمتها را نثارش می کردند. بی دلیل می انداختندش زندان. کتکش هم زدند. شلاق هم زدند. رد صلاحیتش کردند، خانه اش را تفتیش می کردند و... حسین کم نیاورد خانمش هم پا به پای او ایستاد. 

سر فتنه فحشا چقدر تهدیدش کردند. نه حسین میدان را خالی کرد نه خانمش ترسید.

شبها با بلندگویی که سرودهای حماسی و ملی از آن شنیده میشد می رفت وسط تجمع اغتشاشگران چای و نبات و آب معدنی پخش می کرد. بعد می نشست با صبوری و لبخند بحث می کرد. خیلی ها میدیدند آزاده زخم خورده ای که به خیلی از مسائل جاری نقد جدی دارد اما پای انقلاب ایستاده، از دوست و دشمن صدمه دیده اما اسلام و نظام را تنها نمیگذارد تحت تأثیر قرار گرفته و میدان را ترک می کردند. ایران که ولز را برد کلی پرچم کوچک سه رنگ تهیه کرد آورد بین ماشینها و مردمی که شادی می کردند پخش کرد. تمام آن مدت فقط یک بار از کوره در رفت و خونش به جوش آمد. جلوی آنهایی که بعد از باخت ایران پرچم آمریکا را دست گرفته و هلهله می کردند می گرفت و با بغض می پرسید یعنی حاضری بخاطر هر مخالفتی که داری پرچم دشمن کشور خودت را دست بگیری، خوار و خفیف شوی و ملتت را بفروشی؟

حسین عشق عجیبی به پرچم ایران داشت. هر جا موقعیتی دست میداد پرچم را برافراشته نگه می داشت و بین دیگران هم پخش می کرد. توصیه کرده بود اگر عمرش باقی نبود در تشییع جنازه اش هم پرچم ایران را سر دست بگیرند. در تشییع حسین خانمش و خیلی های دیگر پرچم ایران و تصاویر شهدا را سر دست گرفتند. امروز که تماس گرفت گفت به یاد حسین می خواهم در موکب غدیر به مردم شام بدهم. حسین عدس پلو با نازخاتون را خیلی را دوست داشت. همین را پخش می کنم خودش و مردم خوشحال شوند. رحمت الله علیه.

پارسال کارها داشت به تأخیر می افتاد. عجله ای و هول هولی شده بود. حسین ایستاد و با کمک چند نفر خیلی زودتر از آنچه تصور می شد ستون خیمه موکب را برافراشت و کارها را راه انداخت. یکی پرسید چقدر زود کار را تمام کردی؟! با دست تصاویر شهدا را نشان داد. گفت مگر نمی بینی اینهمه شهدا آمدند به کمک؟ ساعاتی نگذشت که شهدا او را با خود بردند. مردی که عمرش را پای عدالت گذاشت در شب بیعت با امام عدالت به موکب وصال با ساقی کوثر فراخوانده شد. دوست جانبازی می گفت حسین را بعد از خاکسپاری در خواب دیده است. برایش تعریف کرد مرا از تابوت که درآوردند و در خاک گذاشتند دستم در دستان حضرت زینب بود. حسین خیلی صبور بود. بلاهایی که سرش آوردند هر که بود چپ میکرد. حسین خیلی زحمت کشید. تا لحظه آخر عمرش پای امام و انقلاب و شهدا ایستاد و به فکر برافراشته نگه داشتن یاد و راه خدا بود. شادی روحش صلوات.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا