اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زینب» ثبت شده است

صدر الزینب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۱۸ ب.ظ

کتاب زینب سلام الله علیها شکوه شکیبایی از امام موسی صدر - موسسه تحقیقات و  نشر معارف اهل‌البیت علیهم‌السلام

 

"زینب شکوه شکیبایی" را خواندم. گفتاری کوتاه از شهید امام موسی صدر. دانشمندی مصلح که با اتکا به صبر زینبی کوشید جهان اسلام را بر ضد دشمن اصلی بسیج نماید. 

سید موسی بر این باور است که روضه خواندن از درد و رنجها و مصائب حضرت، ظلم به شیر دختر علی است. زینب سلام الله اگر به خاطر مصائبی که دید و تلخی هایی که چشید می نشست به زاری، جای شماتت نبود. یک زن تنها و آن هم غم، آن همه صبر، گاه از محالات تصور بشری است. اما زینب قرار است مکمل نهضت عاشورا و پیام رسان صدیق کربلا باشد. رسالتش را شناخت. خدا را دید و از رنجها آشفته نشد، خودش را نباخت و مردتر از هر آنچه مفهوم مردانگی در بر دارد ایستاد و یزیدیان را رسوا نمود و نهضت اباعبدالله را تا ابد جاودانه ساخت. سید موسی می گوید هر کس که آرزو می کند کاش در کربلا بود... الان راه بسته نیست. جنگ عاشورا نبرد محدود جغرافیایی و سیاسی نبود. قیامی بود برای احیای دین، برای عمل به فرامین مکتب وحی برای امر به معروف و نهی از منکر. پس هر آن که مدعی و متمنی یاری شاه کربلاست بسم الله، الان هم می شود دین را یاری نمود و کربلایی شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شارع الامین

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۵ دی ۱۴۰۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب اجاره نشین خیابان الامین علی‌اصغر عزتی پاک

 

عجب کتابی بود. خیلی عشق کردم. "اجاره نشین خیابان الامین" را اصلا یادم نیست چطور تهیه کردم و یا به دستم رسید. یحتمل اهدایی یکی از دوستان است که در قفسه شلوغ کتابخانه شخصی ام از نگاه و فرصت مطالعه دور ماند. ماجرای جذابی داشت. بی شک این چند روز که به امید خدا می روم بابل به رفقای خوبم معرفی خواهم کرد. کاش این کتاب دست همه برسد. کاش به زبانهای مختلف ترجمه شود. داستانی واقعی و بدون پردازش بی جا اما جذاب و آموزنده که در دل ماجراهایش جریان شناسی فتنه در سوریه را هم به همراه دارد. "جمال فیض اللهی" راوی شیرین گفتار کتاب، جمال و تجلی فیض الهی بر قلوب بندگان حقیقی معبود است. فدای دردانه اباعبدالله که دست این مرد کم ایمان و شکاک را گرفت و تا عالی ترین سطوح عبودیت و اخلاص ارتقا بخشید. امتی که رقیه دارد، زینب دارد، فاطمه دارد و علی و ... غنی و سعادتمند و پیروز است. یاد شعر آن پیرمرد هندی افتادم که یک به یک تسلیحات مدرن و پیشرفته ابرقدرتها را نام می برد و در وصف قدرت و عطمتشان شعر سرود؛ اما تهش گفت چه غم که ما هم رقیه سه ساله را داریم.

خدا نصیبم کند جمال فیض اللهی را از نزدیک ببینم. خدا نصیبم کند زیارت دختر رسول الله روزی مستمرم باشد.

هر ملتی به جایی رسید از ناحیه فرهنگ بود هر ملتی شکست خورد از ناحیه فرهنگ بود. متولیان حکومت اگر می خواهند کشورشان سوریه نشود باید به مسأله فرهنگ بیشترین اهمیت را بدهند. البته این موضوع به معنای غفلت از اقتصاد و سیاست و ... نیست. درد آنجاست که از فرهنگ و اقتصاد و سیاست و ... یکجا غفلت شود. اگر مرزبانان یک کشور خائن و غافل باشند آن کشور متلاشی خواهد شد خواه مرز جغرافیایی باشد یا مرز فرهنگی و اعتقادی. ضربه زدن به هسته سخت و بدنه نیروهای مومن یک نظام از طریق شایعه و تخریب رسانه ای و برخورد قضایی و امنیتی و ایجاد انزوا و... و میدان دادن به عناصر لاابالی بی انگیزه، مهر سقوط هر حاکمیتی خواهد بود. 

ملتهای اسلامی با هر نژاد و مذهبی باید بدانند و بفهمند غرب دشمن مشترک همه آنهاست و دسیسه هایش تمامی ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام را یک زن سر پا نگه داشت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ

پوستر السلام علیک یا زینب کبری سلام الله علیها - موسسه تحقیقات و نشر معارف  اهل‌البیت علیهم‌السلام

 

میلاد حضرت زینب، روز پرستار که هست به احترام زحمات و ایثارگری پرستارانی که خیلی هایشان فرشته های روی زمینند؛ اما پرستار بودن اگر مراقبت از جسم و جان اسیران کربلا و مرهم نهادن بر دل داغدار طفلان وادی عطش تعبیر شود تنها یکی از وجوه شخصیت و نقش تاریخی شیر دختر علی است. امروز را علاوه بر روز پرستار اگر روز زن، روز خبرنگار، روز تبلیغ، جهاد تبیین، درایت و رهبری، عزت و ایستادگی، حجاب و عفت، منطق و معنویت و مقاومت، روز مبارزه و حق طلبی و خستگی ناپذیری ... هم نامگذاری کنند رواست.

هر کس در هر جای عالم با هر دین و مسلکی که از قیام حسین و نهضت عاشورا و حماسه کربلا درسی آموخت و الگویی گرفت و حرکتی ایجاد کرد مرهون قیام زینب سلام الله علیهاست. هاجر و ساره و آسیه و مریم، خدیجه بزرگوار، صدیقه طاهره سلام الله علیها هر یک بانویی تأثیرگذار و تاریخ ساز بوده اند. زینب اما به یکباره خلاصه عظمت همه بانوان بزرگ بهشتی را به نمایش گذاشت. زینب یک تنه بار رسالت همه انبیا را به سر منزل مقصود رساند. پیام کربلا بی زینب مانده و مرده بود. پیامی که عصاره فضائل نبوت و امامت و مکتب وحی بود با صبر و منطق و اخلاص و ایثار و شجاعت زینب در گوش تاریخ طنین انداز شد. پرستار را اگر اینگونه معنا کنیم به جاست که زینب، معارف و احکام و آرمان دین را تیمار نمود و تن مجروح آیین حق را شفا و جانی دوباره بخشید و بیرق شرافت و انسانیت و آزادی و ظلم ستیزی را تا ابد برافراشته نگاه داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید سبیلوی کربلا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۳۰ ق.ظ

photo_2024-09-16_18-00-57_k3r3.jpg

 

مرد بودن به ریش نیست، به سبیل نیست؛ به ژست و ادعا و شعار و صدای کلفت و اخم و غضب و پشت بازو و هارت و پورت و من آنم که رستم بود پهلوان نیست. مرد بودن یعنی مظهر "جلال" خدا باشی اهل غیرت و عشق و حماسه یعنی خون "اسدالله" در رگهایت جاری باشد، شیر خدا باشی.

مرد بودن یعنی "جلال اسدی" در مصاف با آتش و خون و خطر، دل به دریای حادثه بزنی، زن و مرد و پیر و جوان و کوچک و بزرگ را نجات بدهی و خودت در غربت و تنهایی بسوزی و حلّت بفنائک شوی. خادم زوّار امام حسین، خادم خود امام حسین است. اهل صدق اهل دیار شهادت است. خادم حقیقی بارگاه امام عشق از سوختن در راه معشوق ابایی ندارد. او ثابت کرد سال شصت و یک هجری هم اگر در کربلا بود امامش را در عاشورای رشادت و مردانگی، زیر باران تیر و سنگ و نیزه تنها نمی گذاشت. لبیک امام عشق را از عمق صداقت روح و قلبش فریاد زده بود. دمت گرم مرد خدا، دمت گرم عاشق راستگوی اباعبدالله، دمت گرم شهید سبیلوی طریقت دلدادگی. خادم ابدی جنات الحسین، محضر ارباب به یاد ما هم باش. خوش باش در بزم نورانی فرحین بما آتاهم الله من فضله، دلاور رشید کربلا، شاگرد زرنگ مکتب پهلوان ام البنین، مزد خادمی ات مبارک. بوسه حسین بین دو ابروی تو خنکای حریق تنت شد؛ شهد شیرین وصالش خنکای آتش عشق درونت. سرت روی زانوی حضرت زینب، دست نوازشگر حضرت رقیه، لبخند خدا گوارای وجودت. کربلایی جلال، شیر مادر و نان پدر حلال تو، سلام ما را به حضرت زهرا برسان...

بچه های بجنورد! اگر دستتان به حرم آقا نرسید، دلتان در حسرت زیارت سوخت، هوای کربلا به سرتان زد بروید سر مزار جلال اسدی، دست روی خاک قبر مطهرش بگذارید، شک نکنید جای دستان مبارک مهدی فاطمه است. آنجا را شعبه ای از کربلای حسین، صحنی از سرای نورانی ابالفضل العباس بدایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راز آرامش

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۳۷ ق.ظ

امام حسین علیه السلام خیلی داغ و مصیبت و سختی دید، بعد در اوج فشارها و ناراحتی ها خون طفل شش ماهه اش را به آسمان پاشید و گفت: هَوَّن علیَّ ما نزل بی، انه بعین الله.

تحمل این سختی برای من آسان است چون خدا می بیند.

زینب سلام الله هم می گوید: ما رأیت الا جمیلا.

مصیبت برای خدا که باشد زیباست.

زیارت عاشورا که می خوانیم، آخرش می گویبم: الحمدلله علی عظیم رزیتی...

خدا را شکر بابت همه غمهایی که در راهش کشیدیم.

سوره فجر را گفته اند سوره امام حسین است. آخرش اینگونه است: ارجعی الی ربک راضیة مرضیه...

بندگان من از من راضی و خشنود هستند و من هم...

دوماه محرم و صفر عزاداری می کنیم؛ اولش با امام حسین شروع و آخرش به امام رضا ختم میشود. انگار یک برنامه تربیتی است تا برسیم به مقام رضایت.

گمشده امروز بشر آرامش است.

آرامش چه در بعد فردی و چه اجتماعی زمانی رقم می خورد که نسبت به مقدرات الهی راضی باشیم.

انسان هایی که به خدا اعتماد دارند و از او راضی اند به سفره هم چنگ نمی اندازند، حقی از هم نمی ربایند و... اینگونه حیات حسینی رقم می خورد.

 

این متن را پیشتر در کتاب "نیشتر" به انتشار رسانده ام.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مثل کوه، مثل دریا، همچو باران

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۴۳ ق.ظ

صدای معلم | تقدیم به کوه صبر و استقامت بزرگ بانوی کربلا ؛ حضرت زینب (س)

 

دو روز پیش خانواده ای که از مشهد برای تفریح به چالوس آمده بودند به هشدارها توجه نکرده و به رغم نامساعد بودن شرایط دریا برای شنا وارد آن شدند. 

زن سی سال سن داشت، هفت ماه بود که باردار بود. دختری ده ساله هم داشت. در آب غرق شدند و جان باختند.

مرد خانواده از این مصیبت در خودش فرو رفت. حالش بد شد. یازده و نیم همان شب از غصه جان داد و رفت.

سالها پیش در جریان زلزله کرمانشاه خانم روانشناسی بود که به عنوان مشاور از تهران به مناطق زلزله زده اعزام شد. مراجعه کنندگان او زنها و دخترانی بودند که داغ عزیزانشان را شرح داده و از او کمک می خواستند. این خانم طاقت شنیدن این همه درد و رنج و مصیبت را نداشت. سکته (یا به نقلی خودکشی) کرد و جان باخت. 

خدا همه شان را رحمت کند و به بازماندگانشان صبر بدهد. داغ عزیز سخت است؛ نمی توان کتمان کرد.

از این دست خبرها و اتفاقات بسیار است.

اما

فدای دل عمه جانمان بشوم. بچه بودیم میوندار هیات گاه وسط دسته به زبان مازنی دم می گرفت: اَتِّه زن و این غم، زینب صبره قِربون...

زن بود. داغ شهادت دو جوانش را دید. شهادت برادران و برادر زادگان و بستگان و دوستانش را دید. تشنگی و غارت و اسارت دید. می نشست گریه و زاری می کرد به خدا جای شماتت نداشت. شد پشت و پناه و بزرگ و عقیله کاروان که هیچ، دیگران را دلگرمی می داد که هیچ، با بیان غرّا و منطق استوارش ایستاد بساط یزیدیان را در همان نخستین روهای پس از اسارت در دارالاماره کوفه بر هم ریخت و روشنگری هایش اشک و آه مردم و حتی مأموران اموی را درآورد، مرز حق و باطل را مشخص کرد و حسین و راه حسین را تا ابدیت تاریخ در اهتزار نگه داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرستش به مستی است

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ب.ظ

photo_2024-08-13_07-13-13_t0lm.jpg

 

اوضاع که اینطور نمی ماند

آن قدر کوچک می شوم اندازه گرد و غبار، پای زائرانت چسبیده و هر روز به طواف می آیم

و

آنقدر بزرگ می شوم زانو زده، دست باز کرده و میدان حرمت را در آغوش می گیرم

جسم و روحم برای توست

زائر عابر و پلاک موقت نمیشوم

منتظر کربلای موعود خویش می مانم؛ جام سرخ عشق و مستی و رقص وصال. می خواهم از آن تو باشم و تو از آن من.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ادرک اخا...

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۱ ق.ظ

شهادت را خودم برای فرزندانم انتخاب کردم - قدس آنلاین

 

عباس علیه السلام حیا میکرد حسین را برادر بخواند او پسر فاطمه بود. جایگاه قدسی داشت. عباس خودش را فدایی امام می دانست. تا لحظه آخر که از عمق جان، برادر را برادر خواند...

راه دفاع از حرم آل الله برای افغانستانی ها هموار بود. مصطفی و مجتبی بختی نگفتند ما با هم برادریم. نامی جعلی برای خودشان تراشیدند. گفتند پسرخاله ایم و تازه از افغانستان به ایران آمده ایم. یک خاله در مشهد داریم و همین. خاله که بود؟ همان مادرشان که در این ماجرا با آنها هم داستان شد. مثل پسرهایش تمرین کرد لهجه افغانستانی یاد بگیرد. قرار شد وقتی برای تحقیق زنگ زدند بگوید خاله آن دو است.

چندباری رفتند تا پای اعزام ولی هر بار به دلیلی لو رفتند و دیپورت شدند. گفتند این طوری نمی شود. باید از مشهد برویم. آخرش می فهمند ایرانی هستیم. بلند شدند آمدند قم، با همان ادعا و داستان قبلی. بالاخره اعزام شدند. به آرزوی دیرینه شان رسیدند. عملیات شد. موقع نبرد نارنجکی میانشان افتاد و هر دو را با هم به شهادت رساند.

چون فرم اعزامشان از قم پر شده بود پیکرهایشان با همان نام مستعار به قم آمد. غریبانه هم تشییع شدند و گرد ضریح بانو چرخیدند. آخرین لحظات یکی از مسئولان اعزام به ذهنش رسید گوشی آنها را چک کند ببیند در ایران فک و فامیلی دارند یا نه. دید یک شماره در مشهد است که زیاد با آن تماس گرفته اند. به همان شماره زنگ زد. مادر گمان کرد باز هم برای تحقیق زنگ زده اند. خیلی عادی با لهجه شبیه افغانی گفت من خاله شان هستم و... طرف هم با خیال راحت خبر را رساند...

مادر مکثی کرد. بغضش را فرو خورد. گفت من مادرشان هستم. اسم واقعی این دو هم مصطفی و مجتبی بختی اهل مشهد است. پسرهایم را بیاورید با آنها کار دارم.

مادر می گفت گاهی که دلم برای این دو تنگ می شد می رفتم اتاق خواب، وسط دو تختی که متعلق به آنها بود دراز می کشیدم تا احساس آرامش کنم.

پیکرها را آوردند مشهد هم طواف دادند. مادر گفت آنها را بیاورید خانه. تابوت ها را آورد داخل اتاق خواب. همه را فرستاد بیرون. با پسرانش تنها شد. رفت وسط دو تا تابوت دراز کشید. نفس عمیق کشید. خواست بی قراری کند. حق مادر بود داغ ناگهانی دو پسر رعنا او را بی تاب کند. یاد حضرت زینب افتاد. هر پیکری که از میدان می آوردند زینب می دوید به استقبالش. جلوتر از همه حرکت می کرد. قدمهایش تسلی خاطر همه بود. جز وقتی که دو پسرش شهید شدند از خیمه بیرون نرفت مبادا که اباعبدالله از روی خواهر شرمنده شده و خجالت بکشد.

مادر از زینب خجالت کشید بی قراری کند.

اما

گفت فقط یک فکر و دغدغه و سوال ذهنم را به خودش مشغول کرده بود. مصطفی و مجتبی از اول اعزام تا میدان نبرد برای اینکه کسی مانعشان نشود خودشان را پسر خاله معرفی کردند. آیا لحظات آخر که داشتند جان می دادند توانستند یکبار دیگر همدیگر را برادر صدا بزنند یا نه؟ بگویند اخا ادرک اخا... این حسرت به دلشان نمانده باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سید خندان در اصفهان

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۲ ق.ظ

هم رزمانش به او سید خندان می گفتند/ گره گشایی اش را اگر بگویم یک کتاب قطور  می شود | ندای اصفهان

 

حسی که همیشه در وداع یا تشییع شهدای افغانستانی و پاکستانی به من دست می داد این بود که مبادا تفاوتی در تجلیل شهدا دیده شود. هر چقدر برای شهدای هموطن خودمان مایه می گذاریم باید برای برادران شهید فاطمیون و زینبیون نیز همت به خرج داده و پای کار بیاییم. غربت این بچه ها چه آنها که اصلا کسی را در ایران ندارند تا بر مزارشان برود یا معدود بازماندگان و خانواده هایی که زین پس باید با غربت و تنهایی بیشتری دست و پنجه نرم کنند دل آدم را به درد می آورد.

خوشحال شدم که دیدم انتشارات دارخوین اقدام به چاپ کتابچه ای از خاطرات سید هادی حسینی معروف به سید خندان از رزمندگان دلیر افغانستانی مقیم اصفهان به قلم سرکار خانم معصومه حلیمی نموده است. امیدوارم همه شهدای مدافع حرم مدفون در ایران هم با تلاش دلسوزان فرهنگ ایثار و شهادت به جامعه معرفی شوند.

این شهید به فنلاند رفته بود و موقعیت مادی خوبی برایش فراهم شده بود؛ اما به همه تمایلات دنیایی پشت پا زد و به عشق حضرت زینب و در دفاع از حریم ناموس علی به میدان خطر و خط مقدم آتش و خون رفت و به عاشورای ناتمام اباعبدالله پیوست. می گفت اول حرم حضرت زینب را آزاد کنم بعد به زیارت حرم برادرش بروم. حرم زینب سلام الله که آزاد شد سرافرازانه به دیدار خود حضرت نه در کربلا که در عرش رضوان الهی شتافت و جرعه نوش می ساقی کوثر گردید.

آنچه در سوریه رقم خورد و خروش رزمندگان شیعی، جبهه توحش و عصیان به پشتیبانی غرب و صهیون را به شکست کشانید دستاورد انتقال صحیح فرهنگ جهاد و مقاومت از دوران دفاع مقدس به نسل جدید جامعه بود. بی شک پرورش و اشاعه فرهنگ و خاطرات رزمندگان جبهه نور در دفاع از حرم آل الله می تواند زمینه ساز شکل گیری لشکر بزرگ توحید در تحقق تمدن جهانی اسلام و ظهور منجی بشریت به شمار آید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسینیه معلی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

پخش «حسینیه معلی» از امشب در شبکه سه سیما - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و  جهان | Mehr News Agency

 

من اتفاقا با مداحی های میثم مطیعی اصلا حال نمی کنم. سلیقه است دیگر. روضه های او را دوست ندارم. البته بعضی نوحه های حماسی اش در تشییع شهدای مدافع حرم انصافا دلچسب است.

برنامه تلویزیونی حسینیه معلی را هم بدون اشکال نمی دانم. بعضی کارشناسان برنامه در این سطح نبوده اند. این که یک مشت پیرمرد را از راه دور بیاورند سر پا بایستند تا چند جوان تحت عنوان کارشناس برنامه که در سن فرزندان آنها هستند بخواهند سر جای خود نشسته و اعلام نظر کنند درست نیست. رقص مرد هم که توأم با تکان دادن تحریک آمیز پایین تنه باشد اشکال شرعی دارد. چنین نقدهایی گاه در بعضی سری های این برنامه وجود داشته است.

اما از حق نگذریم حسینیه معلی یک شاهکار رسانه ای است که جریان معنوی و فرهنگی جامعه را تقویت می کند. همین سری جدید که در ایام شعبانیه برگزار می شود بسیار شاد و جذاب است که نقاط قوّت آن بر خرده ضعف هایش می چربد. شخصیت نزار قطری بسیار دوست داشتنی ظاهر شده، میثم مطیعی در تحلیل و نقد و نظر، نکات آموزنده ای بیان می کند. شخصیت با وقار نریمانی و لبخندها و شیطنتهای به موقع بنی فاطمه و اجرای شیرین نجم الدین شریعتی از محاسن و جاذبه های خوب این برنامه است. شرکت کننده ها اغلب حرفه ای و زیبا اجرا می کنند. حضور اقوام از کرد و ترکمن و عرب و آذری و لر و... به خصوص عزیزان اهل سنت محب اهل بیت یک حرکت استراتژیک فرهنگی در راستای رفع توطئه و فتنه دشمن و مقوّم مبانی نظام دینی است.

به سهم خودم به سازندگان و اتاق فکر این برنامه عرض خسته نباشی و دست مریزاد دارم. اجرشان با ام الشهداء و حجةالله علی الحجج، صدیقه طاهره سلام الله علیها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سهمی از زخم و صبر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۲۵ ق.ظ

شاعر و نویسنده حوزوی درگذشت

 

سروده ای زیبا از مرحوم حجت الاسلام سید علی حسینی ایمنی:

 

در آسمان شرف، ماهپاره زینب بود
به کهکشان صبوری ستاره زینب بود
اگر چه داغ فراوان به سینه سنگین داشت
برای درد دل خلق چاره زینب بود
شبی که بار سفر بست هستی حیدر
کسی که داشت دلی پر شراره زینب بود
کنار سجده و محراب و رستگاری عشق
کسی که خون به جگر شد دوباره زینب بود
شرار زهر به جان حسن که می افتاد 
کنار تشت و جگرهای پاره زینب بود
*
خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است
*
تو ایستادی و گودال در برابر تو
و شمر نعره زنان در پی برادر تو
به دست شمر سری بود از قفا بی تن
سر بریده ی خورشید بود یا سر تو؟
تو زینبی و فقط نیمی از تو زینب بود
غریب کرببلا بود نیم دیگر تو
نه ! اشتباه نوشتم - حسین نیم تو نیست
تمام بود و نبود تو بود دلبر تو
هجوم بارش خنجر به حلق اقیانوس 
چه کرد با دل پر درد و دیده ی تر تو!
*

خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است
*
به روی خاک که افتاد پیکر خورشید
چه کرد خنجر یک گرگ با سر خورشید!
چه آتشی که به جان خیامتان افتاد
که پیش چشم تو شد شعله ور پر خورشید!
کجاست او که عمود خیام و سقا بود
کجاست - ساده بگویم - برادر خورشید؟
پلیده پنجه ی نامرد و سیلی شیطان
چه کرد با گل رخسار دختر خورشید!
شکست قلب قلم٬ شاعر از نفس افتاد
- هجوم این همه شیطان به خواهر خورشید؟!
*

خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است!
*

اگر چه زخم دلت را گریستی بانو!
تو کوه ماندی و باید بایستی بانو!
به رغم این همه توفان و تازیانه ی زخم
چه با صلابت و نستوه زیستی ٬ بانو!
چقدر در نفست صبر زندگی دارد
ببینم آیا ایوب نیستی٬ بانو؟
تمام کوفه و شام است در اسارت تو
اگر به خطبه سرایی بایستی٬ بانو؟
چگونه شعر بگویم تمام زینب را
در ابتدای تو ماندیم٬ کیستی بانو؟
*
خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است
چقدر سهم تو از زخم و صبر بسیار است!

برای شادی روح این دوست بزرگوار ما صلواتی بفرستید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در پناه فاطمه معصومه سلام الله علیها

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ

زندگی روحانی شهید محمدحسن دهقانی

 

خادم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حجت‌الاسلام محمدحسن دهقانی محمدآبادی، استاد حوزه و شهید مدافع حرم، در اولین روز مردادماه سال1357 در خانواده‌ای مذهبی در شهربابک متولد شد.

از آخرین فعالیت‌های تبلیغی این شهید ولایتمدار، حضور تبلیغی رزمی در جمع مجاهدان و مدافعان حرم در تابستان سال97 بود. درنهایت نیز در اعزام دهه آخر صفر، در روز اربعین در منطقه ریف سوریه در مجلس روضه اباعبدالله علیه السلام به شهادت رسید.

شهید دهقانی وصیت کرده بود: "مرا در قم دفن کنید تا در پناه بی‌بی فاطمه معصومه سلام الله علیها باشم که سال‌ها جیره‌خوارش بوده ام. مقداری تربت سیدالشهدا علیه السلام و مقداری از تربت شلمچه شهدای بزرگ همراهم بگذارید شاید مشمول شفاعت آن‌ها شوم، همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضه‌هایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تازه جنگ شروع شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۵۶ ق.ظ

یادداشت | تجلیات توحیدی حضرت زینب (س) - خبرگزاری حوزه

 

گیرم حسین را کشتید با راه حسین چه میکنید؟ شما حق را نشناختید، قدرت منطق و نفوذ سخن حق را نشناختید، نفهمیدید آه مظلوم اثر دارد، ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنه را درک نکردید، شما زنیب را نشناختید و خون ریختید و رفتید به زعم خودتان پیروز شدید اما قرنهاست که حرف زینب به کرسی نشسته است: فوالله لاتمحون ذکرنا و لا تمیت وحینا. پیام عاشورا ماند و منشأ هزاران خیزش مستضعفان عالم در تاریخ قرار گرفت.

چه کرد این بانوی صبر و بصر. یک روز کلامش خط رسوایی جریان باطل قرار گرفت یک روز بارگاهش حرم اصحاب هدایت و مرز بین دو جبهه حق و باطل شد.

دنیا بر مدار زینب می چرخد. هر کس پیام عاشورا را گرفت و درس آزادگی آموخت و کاخهای ستم را لرزاند و زیر بار ظلم نرفت مرهون مجاهدت شیر دختر علی است. از کینه منطق و بیان نافذ او بعد از چهارده قرن، همه اذناب ستم جمع شدند تا بارگاهش را با خاک یکسان کنند که به حکم غیرت وارثان نهضت کربلا تیرشان به سنگ نشست.

جایگاه و قدرت زن در اسلام را می خواهید ببینید، انقلاب زینب، خروش فاطمه، ایثار خدیجه، استقامت آسیه و ... را ببینید که چگونه علم توحید را بر بلندای تاریخ زنده نگاه داشتند. ام البنین را ببینید ...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید غیر گمنام نداریم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۰۲ ب.ظ

photo_2023-03-25_16-42-55_w6o5.jpg

 

ما حرف زدیم و شما عمل کردید. ما از قرآن گفتیم و شما قرآنی شدید. ما دنبال بهشت بودیم و شما به جاودانگی رسیدید به خدا رسیدید و خدایی میکنید.

کدام شهید است که گمنام نباشد؟ چه کسی میتواند ادعا کند شهید را می شناسد؟ همه شهدا گمنامند و در بین ما غریب هستند. شهدای غیر ایرانی مدافع حرم اما رتبه ای بالاتر از گمنامی و غربت را به خود اختصاص داده اند.

امروز نایب الزیاره همه دوستان در بهشت معصومه سلام الله علیها بر سر مزار چهارصد شهید غیر ایرانی مدافع حرم بودم. شهدای افغانستانی و پاکستانی که خون سرخشان طلیعه ظهور تمدن جهانی اسلام است. فرزندان راستین فاطمه زهرا سلام الله علیها که دل از همه دلبستگی های مادی کندند و رنج غربت را به جان خریدند و لقاءالله را به ما سوی الله رجحان دادند.

قطعه ای از بهشت خدا در بهشت معصومه قم قرار دارد. اینجا در قاب نگاه ملتمستان، ضریح اباعبدالله نقش می بندد. شیربچه های حضرت زینب، بیرق عشق را از شهر دمشق به یادگار آورده اند. ما حرف زدیم و شهدا عمل کردند و عند ربهم یرزقون شدند و وصف صدّیق را به وجود خود مزیّن ساختند.

بهار با شهدا، رستاخیز فجر درون و تلالو رجعت به اصالت خویش است. زمستان سرد روزگار را با رایحه یاد شهدا و شمیم جان بخش حماسه و ایثار به بهار رستگاری و وصال پیوند بزنیم.

 

photo_2023-03-25_16-42-42_hwdf.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پا به پای ام داوود

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰۷:۰۴ ب.ظ

قیام برای خدا - دیگران

 

حواست را جمع کن! ام داوود پیام بر آزادی است. زندانی بودن پسر و نسخه رهایی اش یک اشارت است. بانویی بزرگ که حق رضاع بر امام زمانش داشت. صادق آل محمد (ص) او را مادر خطاب می کرد. با اجابت دعای او، رمز آزادی و نجات را به ما آموخت. سه روز روزه و خلوت با خدا، انس با قرآن و دعایی که سرتاسرش اقرار به وحدانیت و قدرت و نشانه خضوع محض در قبال خالق بی مثال است؛ آنهم در نیمه ماه رجب. غسل کن که خدا ظاهر و باطن را با هم پاک و زلال می پسندد.

با میلاد علی آغاز کنی تا جوانمردی را بیاموزی و عدالت را پیشه خویش سازی و با زینب که ناخدای سفینةالنجاة حسین است به مقصودت برسی. زینب، تجسم زنانه شخصیت حیدر کرار است. تمام کننده نهضت سرخ کربلا که یک تنه، دودمان اندیشه طاغوت را تا ابدیت تاریخ بر باد داد.

راه آزادی و آزادگی را در نیمه ماه رجب و از دامان امیرالمؤمنین و شخصیت سازنده زینب کبرا بیاموز. بیاموز که بی صدا بسوزی و خود را نبینی و مصائب جهاد فی سبیل الله را زیبا بدانی و اشک و زبان و قدم و منطقت احیاگر فطرتهای خفته و بیمار باشد. ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز    کان سوخته را جان شد و آواز نیامد.

پا به پای ام داوود، رهایی از زندان تعلقات نفسانی و جاذبه های خنیاگر دنیا را رقم بزن و قلبت را از غبار نفس گیر و گمراه کننده علائق مادی نجات ده. چیزی به مبعث نمانده است. برای برخاستن و بیداری و بیدارگری و ستیز با بیداد، آماده شو.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حس سبکبالی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۲۹ ق.ظ

photo_2023-01-30_09-10-55_zxzo.jpg

 

در شمار قوی ترین زنان عالم، نام این خانم بزرگوار می درخشد همچون خدیجه و فاطمه زهرا، زینب و ام البنین و مریم و آمنه و آسیه.

سنگین ترین بار غمهای دنیا را با اشارتی  از شانه های خمود دل دردمندتان می زداید.

حریم بارگاهش، نسیم بهشت رضایت و لبخند و آرامش است و بزم روح انگیز ستایش و عشق و معراج رستگاری و رهایی از بند تعلقات عالم ماده. نیم نگاه محبت او، وجودتان را با کبوتران گنبد دلدادگی اش به پرواز در می آورد. 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

"بچه زرنگ" را ببینید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ

بچه زرنگ | شبکه 2

 

مجموعه تلویزیونی و داستانی "بچه زرنگ" که این شبها ساعت بیست و یک و پانزده دقیقه از شبکه دوم سیما پخش می شود از آن دست آثاری است که بر مبنای باور درون و دمیدن روح و با دست دل ساخته شده است، چیزی در مایه های خداحافظ رفیق، او، تویی که نمی شناختمت، مهاجر، دیده بان و...

مهمترین خاصیت تماشای این اثر، بازیابی گمشده های درونی خودمان است و فرصتی برای تأمل درباره مقصدی که داشتیم و راهی که می رویم.

یادمان بیاید که دلخوشی ها و سرمایه هایی چون حضرت رقیه، امام رضا، حضرت زینب، فرهنگ شهادت و... را داریم. ما خدا داریم. اهل بیت را داریم. شهدا را داریم.

داشته هایمان آنقدر زیاد و وسیع هست که بهانه ای برای ناامیدی و حس شکست و سرخوردگی و انزوا و تلقین باخت و ... باقی نماند. ما قلب داریم، بارگاه حریم کبریایی عشق و وصال را درون خود جای داده ایم و خمخانه محبت دوست را بر سجاده دلدادگی طواف میکنیم. یادمان نرود جا مانده قافله نورانی کرب و بلاییم و ...

باید گذشتن از دنیا به آسانی، باید مهیا شد از بهر قربانی.

دم سازندگان سریال دلی "بچه زرنگ" گرم. مشهدی های باصفا که یاد شهیدان بختی و عطایی و ... دیگر مدافعان گلگون کفن حرم آل الله را صیقل روح خسته و جان غبار گرفته مان قرار دادند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی رزمنده حسینیون را تحویل باکو داد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۲۱ ق.ظ

photo_2022-12-30_01-14-05_9k6t.jpg

 

این خبر عجیب و قابل تأمل در کانال "ناب جهادی" منتشر شد که انعکاس فراوانی در فضای مجازی داشت:

 

🔻مدافع حرم حضرت زینب، پیرغلام اباعبدالله،  یار شهید قاسم سلیمانی تحویل رژیم صهیونیستی علی‌اف داده شد.
▪️طالح یوسف اف با نام جهادی حاج تقی از رزمندگان مقاومت اسلامی آذربایجان #حسینیون که از طرف حکومت علی‌اف تحت تعقیب بود از طرف دولت روسیه بابی‌توجهی دستگاههای جمهوری اسلامی به سرویس امنیت آذربایجان تحویل داده شد.
▪️سرویس امنیت دولتی باکو اعلام کرد که فردی به نام طالح یوسف اف به باکو مسترد شده.آن ها مدعی شدندکه این فرد به همراه روشن اسداف و یونس صفراف برای حسینیون جذب نیرو می‌کرده و آموزش‌های ویژه درسوریه دیده‌اند و درعملیات‌های مختلف در سوریه برعلیه داعش شرکت کرده‌اند.
وی در لیست تحت تعقیب بین المللی قرار گرفته بود 
▪️دولت روسیه به دفعات از طرف ایرانی در مورد عضو مقاومت بودن ایشان استعلام کرده بود که هیچ جوابی رسمی ازایران به روسیه داده نشد
▪️ضمناً به دلیل عدم ذکرنام کشور تحویل دهنده صفحات دولتی باک در شبکه‌های اجتماعی مختلف شایعه کرده‌اند که این فرد ازطرف دولت ایران تحویل رژیم باکو شد
▪️ چهره خاکی طالح یوسف اف(حاج تقی)در عملیات آزادسازی دیرالزور در کنار سردار دلها شهید قاسم سلیمانی


📡 #ناب_جهادی
@nabjahadiii

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی گفت عیسی پسر خدا نیست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ب.ظ

سکانس تولد حضرت مسیح(ع) در فیلم مریم مقدس

 

عیسی پسر خداست، چونان که موسی وابراهیم و نوح و آدم و... پسر خدا بودند و محمد و علی و همه انبیا و ائمه و شهدا و صالحین هم.

همه مومنان حقیقی عالم، فرزند خدا هستند. الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم. آن که امیر در میخانه قلبش خداست و در جام هستی اش باده مستی طاعت اوست، بنده عشق است و دلداده طریقت دوست و زاده مشرب انس و وفا و حق و پیرو مکتب الیه راجعون. فرزند خدا که بالاتر، خود خداست آن قطره ای که در وجود دریا گم شد.

و

برای آنان که زن را ملعبه پایین تنه پسرکان هرز و هیز حاکمیت غریزه و شهوت و حیوانیت میخواهند چگونه میتوان از مریم سخن گفت که دامن زهرایی اش مرد پرور تاریخ و صبر زینبی اش در شدائد دوران، مسیح آفرین احیاگر انسانیت فطری و خدا محور و کمال گرا بود.

میلاد عیسی پسر نورانی مریم قدسی، تلنگر بیداری امت آخرالزمان و بهانه اتحاد منتظران ظهور منجی آخر خواهد بود، اگر یادمان نرود مهدویت، استمرار زمینی خط توحید است و نسخه عملیاتی عدالت الهی که گفته اند بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین.

آن که فرهنگ انتظار را منافی نفع و طمع و نفس خویش می داند در باطن سیاه خود، نه مهدی را قبول دارد، نه محمد را، نه عیسی و موسی و نوح و ابراهیم و آدم را؛ پشت نقاب هر ژست و آئین و مکتب و مذهبی که باشد، می داند دین و معنویت و خدا خواهی و آسمان طلبی، مانع از فساد و تباهی و چپاول و خوی تجاوزگری است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منتهی الآمال دل بی قرار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۷ ق.ظ

photo_2022-11-30_08-58-09_eqg5.jpg

 

بهشت مگر جایی به جز حریم شماست؟

آخرت را که نمی دانیم، اگر هم اهل بهشت نباشیم، این دنیا را لااقل گاهی به بهشت برین حق، سرک کشیده ایم. کربلا و نجف و کاظمین و مشهد و قم و بقیع را دیده ایم و در هوایشان نفس کشیده ایم.

بعد از دیده فرو بستن هم اگر عمل، ذخیره خالصی بود و به ازایش اجری، روحمان کبوتر حرم شود و آمین گوی دعای زوّار، برایمان بس است، زیاده خواهی انسان هم بالاخره حدی دارد!

...

چقدر خوشبختیم که شما را داریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا