فرق امامت با خلافت
جانشینی رسول خدا (ص) حقّی است که در خور جایگاه خاندان عصمت و طهارت است. برای تبیین این منظور باید دقت داشت که امامت، تنها به معنای جانشینی پیامبر در امر حکمرانی نیست که این معنا کمترین دریافت از مفهوم بلند امامت امت است.
برخلاف باور اهل سنت که جانشینی پیامبر را در حد یک خلافت عادی جلوه داده اند، امامت نشأت گرفته از مجموعه ویژگی هایی است که به خودی خود نشان از فرد لایق این امر را در بر دارد.
در ادبیات دینی شیعه، امام حائز صفاتی چون عصمت، دارا بودن حکمت و معارف ناگفته دین، باب رحمت الهی، علم بی پایان و عدالت خدشه ناپذیر، عبودیت محض در پیشگاه حق، کشتی نجات امت و... است. به بیان روشن تر، هر آن چه که در وصف صفات عملی و رفتار فردی و خصوصیات معنوی رسول خدا (ص) گفته می شود – به غیر از اتصال مستقیم به منبع وحی – باید در نهاد امامت مشهود باشد. با این تعریف، نمی توان امامت را در حد خلافت صرف دانست و به دنبال انتخاب سلیقه ای مصداق آن بود.
شناخت ائمه اطهار علیهم السلام و آشنایی با معرفت و درایت و نورانیت این ذوات مقدس به خوبی نشان می دهد که جز این بزرگان کسی شایستگی جلوس بر جایگاه امامت و هدایت امت و جانشینی پیامبر (ص) را نداشته است. راه سعادت و نجات انسان ها نیز منوط به عبور از درگاه رحمت و ولایت ائمه سلام الله علیهم می باشد.
ـ الا و انّا اهل البیت ابواب الحکم و انوار الظّلم و ضیاء الامم. هان (بدانید) که ما خاندان درهاى حکمت و نورهاى تاریکىها و روشنى امّتها هستیم.
ـ انّ امرنا صعب مستصعب خشن مخشوشن، سرّ مستسرّ مقنّع، لا یحمله الّا ملک مقرّب او نبىّ مرسل او مؤمن امتحن اللَّه سبحانه قلبه للایمان. به راستى که کار (شناسایى و معرفت) ما کارى بس دشوار و سخت و خشن و پوشیده و نهانى است که پرده بر آن آویخته، بر نمىدارد (و نمىپذیرد) آن را مگر فرشتهاى مقرّب یا پیامبرى مرسل یا مؤمنى که خداوند دلش را با ایمان آزموده باشد.
ـ انّ امرنا صعب مستصعب لا یحتمله الّا عبد امتحن اللَّه قلبه للایمان و لا یعى حدیثنا الّا صدور امینة و احلام رزینة. به راستى که کار ما سخت و دشوار است که بر نمىدارد (و نمىپذیرد) آن را مگر بندهاى که خداوند دلش را براى ایمان آزموده، و حفظ نمىکند حدیث ما را مگر سینههاى امین و استوار و عقلها و خردهاى آرام و با وقار.
ـ انّما الائمّة قوّام اللَّه على خلقه و عرفاؤه على عباده و لا یدخل الجنّة إلّا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النّار إلّا من أنکرهم و أنکروه. همانا امامان تدبیر کنندگان خدایند بر مردمان، و کارگزاران اویند بر بندگان، داخل بهشت نشود کسى مگر آنکه آنها را بشناسد و آنها نیز او را بشناسند، و به دوزخ نرود مگر کسى که آنها را انکار کند و آنان نیز او را انکار کنند.
ـ این الّذین زعموا انّهم هم الرّاسخون فى العلم دوننا، کذبا و بغیا علینا و حسدا لنا، ان رفعنا اللَّه سبحانه و وضعهم، و اعطانا و حرمهم، و ادخلنا و اخرجهم، بنا یستعطى الهدى و یستجلى العمى لا بهم. کجایند کسانى که پنداشتند آنهایند «راسخان در علم» (ثابت گامان در دانش) نه ما، از روى دروغ و گردنکشى و رشک بر ما، به خاطر آن که خداى سبحان ما را رفعت و بلندى داده و آنها را پست کرده، و به ما عطا کرده و آنها را محروم نموده و در (مقام قرب و منزلت خویش) ما را در آورده و آنها را بیرون کرده، درخواست بخشیدن هدایت، و بر طرف کردن کورى و ضلالت (از خداى تعالى) به وسیله ما است نه آنها.
ـ بنا اهتدیتم فى الظّلماء و بنا تسنّمتم العلیا. و بنا انفجرتم عن السّرار. به وسیله ما از تاریکى هدایت شدید، و به کمک ما به اوج ترقى گام نهادید. و به وسیله ما از شب تاریک به در شدید.
ـ بنا فتح اللَّه و بنا یختم و بنا یمحو ما یشاء و یثبت. و بنا یدفع اللَّه الزّمان الکلب. و بنا ینزّل اللَّه الغیث. به وسیله ما خداوند آغاز کرده و به ما پایان دهد، و به سبب ما محور مىکند آنچه را بخواهد و اثبات مىکند. و به وسیله ما خداوند روزگار گزنده را برطرف کند. و به وسیله ما خداوند باران فرستد.
ـ فیا عجبا و مالى لا اعجب من خطأ هذه الامّة على اختلاف حججها فى دیاناتها لا یقتصّون اثر نبىّ، و لا یقتدون بعمل وصىّ و لا یؤمنون بغیب و لا یعفّون عن عیب یعملون فى الشّبهات و یسیرون فى الشّهوات المعروف فیهم ما عرفوا و المنکر عندهم ما انکروا مفزعهم فى المعضلات الى انفسهم و تعویلهم فى المبهمات على آرائهم کانّ کلّا منهم امام نفسه، قد اخذ فیما یرى بغیر وثیقات بینات و لا اسباب محکمات. شگفتا چرا تعجب نکنم از خطا و اشتباه این گروههاى پراکنده با این دلایل مختلفى که بر مذهب خود دارند نه گام به جاى گام پیغمبرى مىنهند و نه از عمل وصى پیغمبرى پیروى مىکنند. نه به غیب ایمان مىآوردند، و نه خود را از عیب بر کنار مىدارند. به شبهات عمل مىکنند و در گرداب شهوت غوطه ورند، نیکى در نظرشان همان است که خود نیک مىشمارند و منکر و زشتى آن است که خود منکر بشمارند. در حل مشکلات به خود پناه مىبرند و در مبهمات تنها به رأى خویش تکیه مىنمایند. گویا هر کدام امام خویشند که به دستگیرههاى مطمئن و اسباب محکمى که خود مىاندیشند و خود ساختهاند چنگ زدهاند.
ـ لا تزلّوا عن الحقّ و أهله فانّه من استبدل بنا أهل البیت هلک و فاتته الدّنیا و الآخرة. از راه حق و اهل حق منحرف نشوید که به راستى کسى که به جاى ما خاندان دیگرى را جایگزین کند نابود گشته و دنیا و آخرت از چنگ او بیرون رفته است.
ـ لا یقاس بآل محمّد صلوات اللَّه علیهم من هذه الامّة أحد و لا یستوى بهم من جرت نعمتهم علیه أبدا. هیچ کس از افراد این امّت به خاندان محمد صلّى اللَّه علیه و آله مقایسه و سنجیده نشود، و آنان که ریزه خوار نعمت آل محمدند با آنها برابر نخواهند بود.
ـ هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام بهم عاد الحقّ فى نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه من منبته عقلوا الدّین عقل وعایة و رعایة لا عقل سماع و روایة. هم موضع سرّ رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و حماة أمره و عیبة علمه و موئل حکمه و کهوف کتبه و جبال دینه هم کرائم الایمان و کنوز الرّحمن ان قالوا صدقوا و ان صمتوا لم یسبقوا هم کنوز الایمان و معادن الاحسان إن حکموا اعدلوا و إن حاجّوا خصموا هم أساس الدّین و عماد الیقین إلیهم یفىء الغالى و بهم یلحق التّالى هم مصابیح الظّلم و ینابیع الحکم و معادن العلم و مواطن الحلم هم عیش العلم و موت الجهل یخبرکم حلمهم عن علمهم و صمتهم عن منطقهم لا یخالفون الحقّ و لا یختلفون فیه فهو بینهم صامت ناطق و شاهد صادق. آنهایند ستونهاى اسلام و پناهگاه نگهدارى مردم، به وسیله اینان حق در جایگاه نصاب خود باز گردید، و باطل از جایى که بود رانده گشت، و زبانش از بن برکنده شد، دین را توأم با فراگیرى و به کار بستن دریافتند، نه دریافت شنیدن و نقل کردن تنها. اینان (یعنى امامان دین) جایگاه راز رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و پشتیبانان فرمان او و صندوقچه علم او و بازگشتگاه حکم او و پناهگاه کتابهاى او و کوههاى دین هستند. آنان عضوهاى گرامى ایمان و گنجینههاى خداى رحمان هستند که چون سخن گویند به راستى سخن گویند و اگر خاموش شوند کسى برایشان پیشى نگیرد. آنهایند گنجینههاى ایمان و کانهاى احسان اگر حکم کنند به عدالت حکم کنند و اگر حجّت و دلیل آورند بر خصم غالب آیند. آنها پایههاى دین و تکیهگاه یقین هستند که به سوى ایشان باز گردد آنکه غلوّ کرده (و در باره ایشان از حدّ گذرانده) و به ایشان بپیوندد آن کس که (عقب مانده) و از دنبال رسد. آنها چراغ هاى تاریکىها و سرچشمههاى حکمت و کانهاى علم و دانش و آوردگاههاى حلم و بردبارى هستند. آنها زندگى علم و دانش و مرگ جهل و نادانى هستند که حلم و بردبارى شان شما را از علمشان خبر دهد و سکوتشان شما را از منطقشان آگاهى دهد آنان نه با حق مخالفت کنند و نه در آن اختلاف دارند و حقّ در میان آنها خاموشى است گویا و گواهى است راستگو.
ـ نحن اقمنا عمود الحقّ و هزمنا جیوش الباطل. ما بودیم که ستون حق را بر پا داشته و سپاهیان باطل را منهزم ساختیم.
ـ نحن الشّعار و الأصحاب و السّدنة و الأبواب و لا یؤتى البیوت الّا من أبوابها و من أتاها من غیر أبوابها کان سارقا لا تعدوه العقوبة. ماییم جامه زیرین (یعنى نزدیکان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله) و یاران و خادمان خانه و درها و به خانهها جز از درهاى آن دریایند و هر کس از غیر درهاى خانهها در آید دزدى است که کیفرش او را دریابد.
ـ نحن النّمرقة الوسطى بها یلحق التّالى و الیها یرجع الغالى. ماییم بالش میانه که عقب مانده بدان ملحق شود، و غلوّ کننده به سوى آن باز گردد.«
ـ نحن باب حطّة و هو باب السّلام من دخله سلم و نجا و من تخلّف عنه هلک. ماییم «باب حطّه» و آن دروازه سلامتى است که هر کس در آن در آید به سلامت مانده و نجات یابد و هر کس از ورود در آن تخلّف کند نابود گردد.
ـ انّا لامراء الکلام فینا تشبّثت فروعه و علینا تهدّلت اغصانه. به راستى که ما فرمانروایان سخن هستیم، فروع آن در میان ما پراکنده شده و شاخههاى آن بر ما سایه افکنده است.
ـ لتعطفنّ علینا الدّنیا بعد شماسها عطف الضّروس على ولدها. همانا دنیا پس از چموشى بر ما مهربانى خواهد کرد، همانند شتر شیر ده نسبت به بچه خود.
ـ من رکب غیر سفینتنا غرق. کسى که به غیر از کشتى ما سوار شود غرق شود.
احادیث از کتاب غررالحکم
- ۹۵/۰۱/۰۷