اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

حاشیه های فاطمیه بابل (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

شب دوم فاطمیه دوم

هیئت محبان المعصومین علیهم السلام را انگار مال خودم می دانم! آن جا احساس راحتی دارم. من نه در تأسیس و نه در استمرار این هیئت دخالت و نقشی نداشتم و اکنون هم بیش از نود درصد بچه های هیئت را نمی شناسم؛ اما پس از سال ها وقتی برای چند لحظه پا به محیط آن می گذارم حال خوشی پیدا می کنم.این حالت شاید مربوط باشد به حس رفاقت و قرابتی که از نظر فکری با امثال آقا محمد زمان یعقوبی و آقا مجید قلی پور و آقا جواد رحیمی فر و ... دارم.

اگر قرار باشد درباره این هیئت یک جمله بگویم همین عبارت کافی است که محبان المعصومین، هیئت انقلاب است.

فضای این هیئت رنگ و بوی شعائر و آرمان های انقلاب را دارد. از سخنرانی و نوحه های این هیئت می شود فهمید که انقلاب خمینی زنده است و نفس می کشد و خون رشادت و غیرت در رگ جوانان این مملکت همچنان جاری است.

آقا محمد زمان که خودش برادر شهید است زندگی اش را با انقلاب و دغدغه دین گذراند و از همین روی گفتار و رفتارش با ادبیات و فرهنگ انقلاب اسلامی عجین شده است.

خاستگاه نخستین این هیئت در منطقه حمزه کلا بود.  جوان های پاک منطقه پرجمعیت حمزه کلا علاقه ای خاص و احساس نیازی معنوی نسبت به این هیئت داشته و دارند. به نظر، مکان فعلی هیئت با توجه به اشباع شدن مناطق مرکزی شهر از هیئت های فعال و جوان پسند، باعث غربت و مظلومیت این مجموعه مذهبی می شود.

انتظاری هم از آقا محمدزمان وجود دارد و آن این است که با توجه به سابقه درخشان حضور و فعالیت وی و دوستانش از دوره نوجوانی در مراکز انقلابی به خصوص پایگاه های بسیج و ... سطح کارکرد مجموعه محبان را از صرف هیئتی بودن ارتقا بخشیده و دیگر فعالیت های فرهنگی و آموزشی مرتبط با اسلام و انقلاب را نیز در شرح وظایف خود مورد توجه قرار دهد. این توقع را البته تنها از امثال آقا محمد زمان می توان داشت که اسلام و انقلاب را با پوست و گوشت و استخوان خود گره زده و بیشتر از هر کسی جای خالی یک کانون فراگیر مذهبی با رویکردهای متنوع دینی را در سطح شهر احساس می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های فاطمیه بابل (1)

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۱ ب.ظ


یک دور گردش در خیابان های بابل، نشان می دهد مردم این شهر ویژگی هایی دارند که شاید مانند آن را کمتر بتوان در نقاط دیگر جستجو کرد.

تعداد کتابفروشی در این شهر بیشتر از بسیاری از شهرهایی با همین وسعت و جمعیت است. تعداد گل فروشی و روزنامه فروشی هم در این شهر چشمگیر است. مردم این شهر از نزدیک به دو دهه پیش تا کنون عادت کرده اند حتی اگردر ایستگاه تاکسی دو نفر ایستاده باشند همان دو نفر هم صفی تشکیل بدهند تا حقی از کسی ضایع نشود. تعداد اغذیه فروشی در این شهر بسیار قابل توجه است؛ اما برتری چشمگیر آشپزخانه ها و جگرکی ها باز هم نشان از رویکرد فرهنگی مردم این دیار نسبت به غذاهای سنتی دارد. کسی که دارد از جاده های برون شهری وارد بابل می شود با دیدن انبوه کارگاه های تولید و فروش گنبد و گلدسته می فهمد که در حال نزدیک شدن به شهری مذهبی است.

همه این ها که گفته شد یکطرف، تعدد هیئت ها در کوچه و محلات این خطه از دیگر ویژگی های بارز و ارزنده شهرستان بابل محسوب می شود. غلبه فعالیت هیئت ها بر فضای شهر را می توان در مناسباتی مانند روز عرفه به وضوح مشاهده کرد. در عرفه، بابل به حالت نیمه تعطیل درآمده و از هر هر کوی و برزنی صدای دلنشین مناجات به گوش می رسد. برای آنهایی که ساکن این شهر هستند شاید این نمادها و نشانه ها عادی شده باشد؛ اما بارها افراد صاحب نظری را از بیرون محدوده شهرستان بابل دیده ام که وقتی با شخصیت های فکری حاضر در شهرستان آشنا می شوند نمی توانند وجد و سرور خود را از حضور انبوه نخبگان مذهبی و فعالان انقلابی در یک شهر، مخفی نگاه دارند. دانش آموختگان حوزوی شهرستان بابل در عرصه های علمی در حوزه های علمیه کشور به نسبت،  یک سر و گردن از بسیاری از مدعیان بالاترند. در مشهد و قم و تهران نام برخی مداحان جوان شهرستان بابل را بارها بر سر زبان جوانان هیئتی شنیده ام....

بعضی ها هر چقدر هم زور بزنند، بابل، دارالمؤمنین است؛ ولو کره المنافقون.

من اگر چه به طور معمول سالی یکبار آن هم در ایام منتهی به تاسوعا و عاشورا به بابل می آمدم، اما این بار به برکت تفسیر منحصر به فرد و بی سابقه دادگاه ویژه روحانیت استان از قانون، بالاجبار چند روزی از نوروز را به میهمانی دیار خود مشرّف شدم.

می دانم که برخی رفقا گله دارند که فاطمیه امسال با سالهای گذشته قابل قیاس نبوده؛ اما نباید فراموش کرد که رونق داشتن این میزان جمعیت و هیئت آنهم در ایام نخستین عید، بسیار جای شکر و تقدیر دارد. ویژگی روزهای نخست نوروز این است که حتی برخی مساجد هم نمازگزاران دائمی خود را نمی بینند. فضای شهر در مجموع فضای فاطمی بود.

یادم نمی رود بیش از دو دهه پیش شاید فقط یکی دو هیئت بودند که در سطح شهر به برگزاری مراسم فاطمیه می پرداختند . من در سال های دبیرستان مشتری برنامه های هیئت محبان الحسین علیه السلام بودم و زحمات امثال آقا مصطفی خورشیدی را برای احیای فاطمیه فراموش نمی کنم.

باور کنید آن زمان در بعضی مناطق جنوبی شهرستان که اینک برای خودشان شهری شده اند حتی در شب شهادت حضرت بانو هم مراسم عروسی برگزار می شد. شکل گیری هیئت ها در این مناطق و توجه برخی طلاب و روحانیون بی ادعا به وضعیت فرهنگی موجود باعث شد فضای آن ماطق هم به سمتی سوق پیدا کند که اینک در فاطمیه، قدمی جلوتر از محلات سطح شهر، مراسمی پرشکوه همراه با اطعام برگزار می کنند. این تغییرات معنوی نشان می هد با اندکی حوصله و تلاش و دغدغه می توان وضعیت فرهنگی جامعه را ارتقا بخشید.

نکته دیگر این که هنوز برای بسیاری از خیّرین اهمیت اطعام در مجالس روضه حضرت جا نیفتاده است. طبیعتاً تحقق این مسئله در برجسته سازی این ایام برای عموم، تأثیرگذار خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بگذارید بیشتر شادی کنند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۳۴ ق.ظ


این شادی ها چه در فضای مجازی و چه در سطح خیابان ها به نفع گفتمان انقلاب اسلامی است.

تدلیس بیانیه هزار توی هسته ای اخیر در لوزان و نمایش سرابی از رفع معضلات اقتصادی، تنها برای مدتی کوتاه قابل مصرف است.

شادی کاذب پس از یک پیروزی فرضی، زمانی توسط دولت دامن زده شد که 24 ساعت بعد از آن یعنی در 15 فروردین 94 کرایه های حمل و نقل عمومی و به تبع آن، سایر خدمات وابسته، در تهران و برخی شهرهای دیگر افزایش خواهد داشت. این اتفاق نخستین جرقه پرسش درباره نتیجه توافقات هسته ای در عرصه اقتصاد و اجتماع را در ذهن مردم ایجاد خواهد کرد.

هر چه برخی از افراد ساده لوح و یا مغرض و یا فاقد تحلیل بابت نتیجه مذاکرات برجسته شده هسته ای بیشتر شادمانی کنند، روز سیزده فروردین 94 بیشتر در یادها ماندگار خواهد شد. آن وقت است که با گذشت چند ماه و عدم احساس تغییر در وضع معیشتی جامعه، علاوه بر افشای ماهیت خدعه گران بین المللی، ثمره عبث مشکل گشا دانستن زد و بند با دشمن برای رفع مشکلات درونی، بر همگان روشن خواهد شد.

به رغم تعارضات و زیگزاگ رفتن های سیاسی متولیان دستگاه دیپلماسی، یک موضوع جزو قطعیات نتیجه مذاکرات اخیر است و آن هم این که تا زمان حصول اعتماد آمریکا هیچ تحریمی برطرف نخواهد شد. به عبارت دیگر ما همچنان در نقطه ای هستیم که در این سال ها بوده ایم. 37 سال است که نتوانسته ایم اعتماد آمریکا را نسبت به خود جلب کنیم که البته اگر روزی آمریکا اعلام کرد به ایران اعتماد دارد آن روز باید به روش و منش خود به دیده تردید بنگریم.

آمریکا هیچ گاه به ما اعتماد نخواهد کرد و روی دیگر سکه اهل تزویر به زودی نمایان خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از موطن خود اعراض می کنم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳ ق.ظ


سال هشتاد برای ادامه تحصیل به قم هجرت کردم و از آن وقت همواره ته دلم این نیّت بود که روزی به شهر خود بازگشته و بتوانم در مسیر اعتلای معنوی و فرهنگی دیار خود قدمی بردارم.

از اینک، این زمان که این نوشته را به رشته تحریر در می آورم تصمیم گرفتم از وطن خود اعراض کرده و از این پس نمازم را در زادگاهم شکسته خواهم خواند.

این خبر، م‍ژده ای باشد برای برخی نهادهای استانی که با عقل فسیل شده شان می پندارند حل هر مسئله ای در گرو محو صورت آن مسئله است.

البته این موضوع بدان معنا نیست که دیگر درباره بابل و مازندران مطلبی نخواهم نوشت و کاری صورت نخواهم داد. برخلاف مبانی غیردینی برخی حضرات خوش نشین، اسلام مرزهای جغرفیایی را در وادی تقابل حق و باطل به رسمیت نمی شناسد. این وبلاگ تا زنده ام به حول و قوه الهی تعطیل نخواهد شد. باز هم درباره شهر و استان خود مطلب خواهم نوشت آن گونه که درباره مناطق دیگر نیز چنین نموده و خواهم نمود.

یادم است یک بار نهادی رسمی در شهرستان سبزوار به دلیل نقدهای تند و تیزی که نسبت به عملکرد آن منتشر کرده بودم قصد داشت از من شکایت کند. دادسرای ویژه روحانیت استان خراسان به نماینده حقوقی نهاد ذی ربط این نکته قانونی را گوشزد کرد که بر اساس ماده 54 آیین جرایم کیفری، شکایت باید در شهر قم مطرح شود. این قانون را بر اساس تحقیقی که انجام داده ام همه به رسمیت می شناسند جز برخی نهادهای خاص در استان مازندران که قانون را برخلاف مقتضای آن تفسیر می نمایند.

چهارده سال است که مقیم قم هستم و علاوه بر مطالب تند و تیزی که در این شهر منتشر می کنم در برخی فعالیت های انقلابی چالش زا نیز مشارکت مستقیم دارم. خدا می داند نهادهای امنیتی قم تا کنون حتی یک بار هم بابت مطالبم به من تذکر نداده اند.

از طرف دادگاه ویژه روحانیت قم دوبار با من صحبت شد که به رغم اختلاف نظرهای موجود، برخوردها همواره توأم با نجابت و احترام بود.

من شهروند مازندران نیستم. بی رودربایستی بر این نکته تأکید دارم از این به بعد برخی نهادهای خاص در مازندران ... می کنند که بخواهند با من در قم تماس گرفته و حرف و حدیثی را مطرح کنند. اگر متولیان قانون نمی توانند به قانون پایبند باشند از دیگران چه انتظاری باید داشت؟ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خردمندی که بی خرد بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ


خوب به خاطر ندارم اصل این مطلب را. بوذر جمهری گفت یا درباره اش اینطور گفته اند. حرفی با این مضمون که گاه برای عذاب یک آدم کافی است او را کنار فردی هرزه و بی خرد بیندازند. همصحبتی با چنین انسانی بزرگترین عذاب است.

به این موضوع اعتقاد داشتم و بارها آن را تجربه کردم. بارها پیش آمد نزد کسی بودم که به رغم بیزاری از شخصیتش اما به خاطر درایت و عقل و هوشش از همصحبتی با او بهره گرفتم.

ولی حالا از این نظر برگشتم. عالم بی تقوا جرثومه حماقت و رذالت است. همصحبتی با کسی که علم داشت اما تقوا؛ نه، و با علم منهای ایمان، داعیه عدالت داشت، آن قدر برایم عذاب آور و موهن بود که دعا کردم هیچ گاه چنین تجربه ای برای من و برای هیچ مسلمانی تکرار نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فراتر از منطق!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ب.ظ


جمله ای از مرحوم شریعتی نقل شده که مضمونش این است:هر چقدر هم که قوی شوی مثل خر از تو کار می کشند، هر چقدر بزرگ شوی مثل گاو، تو را می دوشند؛ هر چقدر خوب بدوی مثل اسب از تو سواری می گیرند. تنها فکر و منطق توست که هر چقدر قوی تر شود کمتر بر تو تسلط می یابند ...

من تا همین چند روز پیش به این جملاتی که مضمونش را نقل کردم اعتقاد داشتم؛ اما حالا به این نتیجه رسیدم که هر چقدر منطق داشته باشی در مقابل زور، تیغ برنده ای در دست نداری.

زور که داشته باشی می توانی حق را نبینی، نشنوی و سوار بر مرکب حق، حقیقت را زیر پای خودت له کنی. زور که داشته باشی حق را آن گونه که بخواهی تفسیر کرده و ناحقی ات را با جوهری که از قلم حق جاری است امضا کنی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیش بینی آقا درباره جریان اعتدال

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ



این کلام مقام معظم رهبری مربوط می شود به پنج سال قبل از روی کارآمدن دولت یازدهم:

بعضیها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین‌المللی، میخواهند از مبانی انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند! این نمیشود؛ این نمیشود. این نشانه‌ی بیصبری و نشانه‌ی خسته شدن است. گاهی این خسته شدن را - که خودشان خسته شده‌اند - به مردم نسبت میدهند: مردم خسته شده‌اند! نه، نخیر. مردم آن وقتی که احساس کنند مسئولین کشور با سربلندی مسلمانی و عبودیت خودشان را اعلام میکنند، خوشوقت میشوند؛ خوشحال میشوند. این مردم، مسلمانند.

19/06/1387

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار همیشه هست!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ب.ظ



مهدی اگر در جبهه بود که هیچ؛ اما وقتی به روستا می آمد، از صبح همراه پدر و مادر به باغ می رفت و در کارها به آنها کمک می رساند.

آن روز، جمعه بود و کارهای مربوط به باغ تا ظهر طول کشید.

نزدیک ظهر، مهدی دست از کار کشید و رو کرد به پدر و مادرش و گفت: وقت اذان است، برویم نماز جمعه، نماز را بخوانیم و برگردیم.

مادر گفت: این همه کار روی دستمان مانده، برای چه برویم نماز جمعه؟ همین جا نمازی می خوانیم و به کارمان ادامه می دهیم.

مهدی با مهربانی و لبخند شروع کرد به صحبت: کار همیشه هست، کار دنیا هیچ وقت تمامی ندارد. شما که می خواهید نماز بخوانید، خوب چه بهتر که این نماز را به جماعت بخوانید و خدا را بیشتر از خودتان خشنود کنید. به نماز جمعه هم که برویم و صفوف آن را مستحکم کنیم، دشمن را روسیاه و مأیوس کرده ایم ...

حرف هایش به دل پدر و مادر نشست. همه با هم بلند شدند و به سمت مصلای نماز جمعه حرکت کردند.

روایتی از زندگی شهید مهدی جعفریان، بالا بلندان، ص 82

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میهمانی خدا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ب.ظ



آن زمان در اوایل انقلاب، هنوز اهمیت نماز اول وقت خوب برای مردم روشن نشده بود. هنوز خیلی از عادت های به جا مانده از فرهنگ رژیم گذشته در جامعه به چشم می خورد. شهناز اما سعی می کرد به نماز اول وقت، مقیّد باشد. دوست داشت اهمیت این کار را برای ما هم جا بیندازد.

شهناز برای خودش لباس مخصوصی را آماده کرد و هر بار موقع نماز آن را می پوشید. لباسش تمیز و زیبا بود. این کار او تعجب من را برانگیخت. دوست داشتم علت این رفتارش را بدانم. وقتی سؤالم را شنید جوابی داد که مرا هم قانع کرد و جایگاه و اهمیت نماز را به من نشان داد. شهناز گفت:

چطور وقتی می خواهی به میهمانی بروی، لباسی آراسته می پوشی و خودت را مرتّب می کنی؟ چه مجلسی بالاتر از میهمانی خدا؟ نماز خواندن مثل این می ماند که داری به دیدار خدا می روی و می خواهی با او که بزرگترین شخصیت عالم هستی است، گفت و گو کنی. چه بهتر که در این دیدار و میهمانی بزرگ، لباسی مرتّب و زیبا و پاکیزه به تن داشته باشیم ...

روایتی از خواهر شهیده شهناز حاجی شاه، امدادگر بسیجی، ص 16

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودباوری دینی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ب.ظ



چند ساعت نشست و با او با سر مارکسیسم و تفکرات منحط و ضد دینی اش بحث کرد. شیخ هر چه استدلال می آورد تا اثبات کند این نظم و عظمت عالم خلقت نمی تواند بدون خالقی وصف ناشدنی پدید آمده باشد، آن جوان که خودش را از سران مارکسیسم می دانست توجیهی وسط می آورد و از زیر بار جواب به او فرار می کرد. جوان مدعی بود که خدایی در کار نیست و بر این عقیده باطل خود پافشاری می کرد.

شیخ دید وقت نماز شده، مثل همیشه برخواست و خواست برود برای نماز. رو کرد به آن مارکسیست و گفت: بلند شو برویم، وقت نماز شده. مرد تعجب کرد: من مارکسیست هستم و نماز نمی خوانم، شما بفرمایید. شیخ به تعارفش ادامه داد: بلند شو، برویم ثواب نماز را از دست ندهیم.

مرد دوباره حرفش را تکرار کرد: به خدا من مارکسیست هستم ...

شیخ حسین خنده ای کرد و گفت: الکی نگو! تو اگر مارکسیست هستی پس چرا به مارکس یا کمونیسم قسم نمی خوری؟!

شیخ این روش را چند بار دیگر و به اشکال مختلف تکرار کرد تا به آن جوان بقبولاند که فاصله اش از راه حق، بسیار نیست و هنوز هم راه برای بازگشت وجود دارد و او اگر بخواهد می تواند از راه اشتباهی که رفته، باز گردد، در مسیر الهی قرار گرفته و اصلاح شود. آن مرد نسبت به این که واقعاً مارکسیست باشد دچار تردید شد و پذیرفت که هنوز در اعماق قلبش به وجود خداوند ایمان دارد. او به مرور از مارکسیسم فاصله گرفت و به مسلمانی واقعی و اهل نماز تبدیل شد.

روایتی از خاطرات شهید آیت الله حسین غفاری، مسافر ملکوت، ص 255

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهد گوارا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ب.ظ



نماز خواندنش را که می دیدی احساس می کردی انگار لذّتی بالاتر از آن برایش معنا ندارد.

گوشت و پوست و استخوانش با نمار انس گرفته بود. همیشه با وضو بود. صدای ملکوتی اذان را که می شنید، در هر جایی که بود، می گشت و مکانی برای نماز پیدا می کرد. خودش می گفت: از چهارم دبستان تا کنون همه نمازهای پنج گانه را سر وقتش به جا آورده ام.

دوست داشتم بدانم چگونه با نماز آشنا شده است. تعریف می کرد: زمان کودکی، پدر، مرا به اتاقی دیگر می برد و در خلوت و با مهربانی، زبان کودکی مرا با ذکرهای نماز آشنا می کرد. پدر صبوری نشان می داد و نماز را کلمه به کلمه و با حوصله به من می آموخت. ذکر قنوت برایم دشوار بود. پدر می گفت اشکالی ندارد، جای آن صلوات بفرست، کفایت می کند. لحظاتی که با پدر در خلوت می نشستم و زیر سایه محبت او نماز را به آرامی یاد می گرفتم برایم شیرین و شورانگیز بود.

علی جانباز شیمیایی بود. لحظات آخر عمرش او را به حمام بردیم. زیبا و پاکیزه شده بود. انگار آماده وداع بود. رویش را به سمت قبله کرد و به آهستگی نماز خواند. نمازش مثل همیشه شیرین و تماشایی بود. مشغول راز و نیاز با معشوق حقیقی خود بود و ذکر او را بر لب داشت که مرغ جانش پر گشود و قفس تن را به مقصد وصال و جاودانگی، ترک کرد.

بر اساس روایتی از همسر و فرزند شهید؛ یادمان سردار شهید علی نوری ممبینی، ص 28، 4 و 6

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نمازبرای همه

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ب.ظ



سعید آن موقع فقط ده سال داشت. علاقه خاصش به نماز و مسجد باعث می شد نه تنها خودش سر وقت به مسجد برود، بلکه تلاش می کرد تا دیگران را هم به یک روش جذب مسجد کند.

مردی میان سال هر روز در نزدیکی مسجد جلوی مغازه اش می نشست و به رفت و آمدها خیره می شد. اذان هم که می گفتند، می شنید و به روی خودش نمی آورد. سعید دلش می خواست آن مرد را هم مسجدی کند. یک روز رفت طرف مرد و با چهره ای معصومانه و با رعایت ادب و متانت به او سلام کرد و پرسید: ببخشید آقا! ساعت دارید؟

مرد جواب داد: بله، دوازده و نیم است. می خواهی چه کار پسرم؟

-          چیزی نیست می خواهم به مسجد بروم، خواستم بدانم چقدر تا شروع نماز فرصت دارم.

مرد از او خوشش آمد: آفرین پسر خوب! کمتر پیش می آید بچه ای به سن و سال تو این قدر به فکر نماز باشد، بارک الله پسرم.

سعید خداحافظی کرد و رفت. فردای آن روز دوباره به سمت آن مرد رفت و سلام کرد. مرد با دیدن او لبخند زد. با خوشرویی جواب سلامش را داد و پرسید: باز هم می خواهی بدانی ساعت چند است؟!

-          نه عمو جان! این دفعه خواستم حالتان را بپرسم.

مرد کمی تعجب کرد. برایش سؤال بود که این پسر ده ساله چرا می خواهد از احوال او با خبر باشد؟

سعید زیاد او را معطل نکرد. با احترام پرسید: یک سؤال داشتم از شما. می بخشید عمو جان شما که همسایه مسجد هستید چرا موقع اذان بلند نمی شوید که به آن جا بروید؟

مرد تأملی کرد و گفت: دلیل خاصی ندارد پسرجان همین طوری!

سعید یک حدیث درباره ثواب نماز جماعت خواند. کمی هم توضیحش داد و بعد خداحافظی کرد و رفت به طرف مسجد.

مرد در فکر فرو رفته بود. ناگهان از جایش برخاست. سعید را صدا زد و گفت: صبر کن پسرم، صبر کن وضو بگیرم، با هم به مسجد برویم.

آن مرد پایش به مسجد باز شد. مدتی بعد او مسئولیتی را هم در مسجد پذیرفت و در شمار خادمان نماز و محراب درآمد.

بر اساس روایتی از کتاب شب و شبنم صفحات 15 و 18 درباره سردار شهید غلامرضا (سعید) مستوفی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید آوینی: از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه 598 می کشانند

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۱ ب.ظ



عقل دنیادار عاقبت اندیش ریاکار منفعت پرست مصلحت‌اندیش بر اریکه‌ای که حق عشاق است تکیه می‌زند و با زکات مسلمین کاخ خضرا می سازد و با شمشیر منتسب به اسلام، گردن عشاق می‌زند. حالا بعد از این هزارها سال که از عمر انسان می‌رود، یک بار عاشقی فرصت یافته است تا بساط حاکمیت عشق را برپا دارد، اما در جهانی که عقل یکسره طعمه شیطان گشته است و عشق را جز در کشاله رفتن بدن‌های کرخت نمی‌جویند، از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه 598 می کشانند و قوانین خود بنیادانه اومانیستی عقل اندیشانه شرک‌آمیز را در برابر قانون عشق می‌گذارند.... و چه باید کرد؟ نگاهی به شهر بیندازید! عقل غربی سیطره یافته و وجود بشر را در دائره‌المعارف خویش معنا کرده است

ماهنامه سوره، تیر1369

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما حرف زدیم شهدا عمل کردند

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ



ما الگوهاى خوب خیلى داریم. اینقدر جوانهاى خوب، اینقدر چهره‌هاى نورانى - در تاریخ که بماند - در زمان خودمان داریم که همین قدر کافى است با تعریف هر کدام از اینها - تعریف به معناى معرفى کردن - یک چهره‌ى برجسته و یک الگو جلوى جوانانمان بگذاریم. اینها جوانهائى بودند که از پیشروان خودشان جلو افتادند؛ جوانهائى که پاى درس بنده و امثال بنده نشستند، اما صد پله از ما جلو رفتند؛ ما وعده کردیم، آنها عمل کردند؛ ما یاد دادیم، آنها عمل کردند؛ ولى خودمان عمل نکردیم. چقدر از این جوانها، چقدر از این شهدا کسانى بودند که از امثال ماها چیزى یاد گرفتند، اما آنها بهتر از ما شدند، جلوتر از ما شدند، بیشتر به کشور آبرو بخشیدند، پیش خدا بیشتر آبرو پیدا کردند؛ «چرا که وعده تو کردى و او بجا آورد»؛ وعده را ما کردیم، او عمل کرد. ما این همه جوان خوب داریم؛ اینها را یکى‌یکى در بیاورند، بگذارند جلوى جوان نسل حاضر؛ غیرت او را، همت او را، صداقت او را، سلامت او را، فداکارى‌هاى او را، بینش والاى او را، رفتار نیک او را با مردم، با همنوعان، با پدر و مادر، با خانواده، با دوستان، بگذارند جلوى چشم جوان نسل امروز؛ خود این آموزنده است. رهبر معظم انقلاب

13/02/1391

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فکر کردید شهید گمنام یعنی چی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ق.ظ


غریب‌ترین شهیدِ «مدافع حرم» در آخرین روز سال+تصاویر


اگر به آسمان باشد که هیچ شهیدی را نمی توان در آن جا گمنام یافت. شهدا آشناترین جلوه ربوبی بشر هستند که مأوایشان عند ملیکٍ مقتدر بوده و هم نفس ملائک شده اند.

اگر به زمین و زمینیان است که باید گفت هیچ شهیدی آن گونه که حق اوست شناخته نشده و به بیان دیگر، همه شهدا گمنام هستند.

اصلاً بیایید فرض کنیم هر شهید گمنامی که استخوان هایش برگشته و تشییع می شود اسم و رسمی دارد. فرض کنید اسم این شهید گمنام مثلاً هست مسعود طاهری. خوب؛ چه فرقی به حال شهید دارد، یا چه فرقی به حال ما؟!

قله گمنامی شهید را کجا می دانیم؟ این که اسم و رسمش نامعلوم باشد؟ این که راهش در هیاهوی روزگار، گم شده باشد؟ این که یاد شهدا لقلقه زبان مان باشد؟

یکی دو روز پیش، آخرین شهید مدافع حرم در سال 93 را برای تشییع به تهران آوردند. او حتی یک نفر قوم و خیش هم در سراسر ایران نداشت. جالب این که حتی تصویری از شهید هم روی تابوتش دیده نشد. در فضای مجازی هم از او عکسی منتشر نشده است. شاید حتی یک مراسم یادبود هم برای این شهید برگزار نشود. این هم نمونه ای از اوج گمنامی یک شهید بی ادعای دفاع از حریم اهل بیت است. البته مردم برایش سنگ تمام گذاشتند و شاید اصلاً اگر در ایران فامیلی داشت این قدر مراسم تشییعش باشکوه برگزار نمی شد.

او در قهقهه مستانه اش به سلسله عند ربهم یرزقون پیوست؛ اما برای ما این سؤال را باقی گذاشت که شهید، گمنام باشد یا نباشد نسبت ما با او چیست و او را بشناسیم یا نشناسیم قرار است چه گلی به سر خود بزنیم؟!

یاد دلاور افغانستانی مدافع حرم، شهید مسعود طاهری گرامی باد و روح پاکش میهمان سفره اباعبدالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پربازدیدترین مطلب وبلاگ در سال93

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ب.ظ

خودم هم راستش باور نمی کردم این مطلب اینقدر مورد توجه خوانندگان اشک آتش قرار بگیرد. البته بخشی از این بازدیدها طبیعتا با جستجو در فضای مجازی صورت گرفته است. با این که گاه مطالب خبری و تحلیلی ناب و پر سر و صدایی را در وبلاگ منتشر کرده ام اما نرم افزار آماری نصب شده در بخش مدیریت وبلاگ نزدیک به سه هزار بازدید را از این مطلب در سال نود و سه ثبت کرده است:

خط و نشان برای پرچم ایران!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ق.ظ


به آرم الله این پرچم دقت کنید. کمی با آرم پرچم اصلی جمهوری اسلامی تفاوت دارد.

حجت الاسلام سید امیر سخاوتیان همان روزهای نخستی که مراسم توزیع مدال برای قهرمانان ایرانی در اینچئون برگزار شد تماس گرفت و تأکید داشت پرچمی که موقع اهدای مدال به اهتزاز درمی آید با پرچم اصلی که بر دوش قهرمانان ایرانی است متفاوت است. همان وقت رفتم توی نخ این قضیه اما جالب بود که اغلب دوربین ها از نشان دادن پرچم به اهتزاز درآمده ایران طفره می رفتند! بعد از چند روز پرچم اصلی هم بالاخره بالا رفت و به نمایش درآمد.

یک تحقیق مختصر نشان می دهد سال ها پیش عده ای تلاش داشتند تا آرم الله روی پرچم جمهوری اسلامی را با اندکی تغییر به شکلی شبیه عقاب نشسته درآورده و نمادی از آرزوی خود در ایجاد نزدیکی بین ایران و آمریکا را ترسیم کنند. این جماعت البته در بدنه نظام جایگاهی نداشتند و اقدام مرموزشان به جایی نرسید؛ اما بررسی ها نشان می دهد دولت کره جنوبی علاقمند است که در چند سال اخیر هر از گاه آن پرچم تحریف شده را به جای پرچم اصلی جمهوری اسلامی ایران به اهتزاز درآورد. در حال حاضر یکی دو سایت غیر معروف به ابعادی از این اتفاق پرداخته اند.

طبیعتاً هر نوع قصور احتمالی در چنین وقایعی برعهده وزارت امور خارجه و نمایندگی های سیاسی جمهوری اسلامی در کشورهای ذی ربط می باشد.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

عفو بین الملل طرح افزایش جمعیت در ایران را نقض حقوق بشر خواند!!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ

بیست اسفند نود و سه، بی بی سی گزارش داد:

عفو بین الملل طرح افزایش جمعیت در ایران را نقض حقوق بشر خواند!!

اگر کسی تا کنون شک داشت که سیاست تعدیل جمعیت، یک برنامه حساب شده از سوی دشمنان اسلام است حالا کافی است به همین یک خط خبری که در بی بی سی نقل شده توجه نشان بدهد.

اگر کسی شک دارد بعد از حل و فصل سخاوتمندانه مسئله هسته ای ایران، دشمن روی نقض حقوق بشر در ایران مانور داده و فشارهایی را از نو بر مردم میهن مان وارد خواهد کرد به همین جمله و تعبیر و تفسیر سازمان عفو بین الملل از مقوله حقوق بشر دقت کند.

سال 89 که آقا به قم سفر کرده بود در عبارتی بدین مضمون فرمود که اگر می خواهید نقشه راه کشور و جامعه را بشناسید کافی است دقت کنید که دشمن روی کدام نقطه دست می گذارد. دشمن به هر کجا که حمله کرد آن نقطه را تقویت کنید.

به نظر می رسد سیاست افزایش جمعیت مسلمان در ایران، مشی درست و راهبردی سرنوشت ساز برای جامعه ایرانی است که سازمان های دشمن نهاد جهانی را اینگونه به تلاطم انداخته است.

امیدوارم مسئولان امر و صاحبان اندیشه و مدیران عرصه فرهنگ، اهتمام بیشتری در برجسته سازی این رویکرد مهم نظام اسلامی نشان بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیدار امام جمعه بابل با آیت الله وحید خراسانی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۵۷ ب.ظ



جمعه هفته گذشته، حجت الاسلام والمسلمین روحانی امام جمعه محترم شهرستان بابل به همراه تعدادی از فضلای بابلی حوزه علمیه قم با آیت الله وحید خراسانی از مراجع عظام تقلید دیدار نمود.

ظاهراً موضوع این جلسه در راستای تأسیس موسسه ای با رویکرد پژوهشی درباره ادیان زیر نظر بیت معظم له در شهرستان بابل بوده است.

این جانب به عنوان یک طلبه کوچک بابلی اقدام برای راه اندازی یک موسسه پژوهشی و آموزشی دینی در شهرستان بابل را حرکتی شایسته برای تقویت بنیه فکری حوزویان و دیگر علاقمندان به اندیشه دین در سطح شهر و استان دانسته و به نوبه خود از دوستانی که پیگیر این موضوع هستند تشکر می کنم.

شهرستان بابل از دیرباز با در اختیار داشتن بیش از ده مدرسه علمیه، محوری ترین مرکز آموزش مرتبط با حوزه دین در شمال کشور بوده است. از این رو هر اقدامی برای احیای ماهیت علمی و معرفتی این خطه در خور تقدیر است.

انشاءالله چشم انداز چنین اقداماتی باید به سمت و سوی تحول در فضای معنوی و علمی شهرستان و تبدیل حوزه های این منطقه به یکی از مهم ترین قطب های علوم دینی در سطح جهان اسلام باشد. به حول و قوه الهی آن روز دور نخواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظر رهبر معظم انقلاب درباره استفاده از مربی خارجی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۳۱ ق.ظ


یکى از برادران گفتند که از مربى‌هاى خارجى استفاده شود؛ من مخالفتى ندارم. این تصور نشود که من از این که از یک مربى خارجىِ خوبِ به‌دردبخورى استفاده شود، مخالفم؛ اما وقتى که شما از یک مربى داخلى براى فوتبال یا بسکتبال یا والیبال یا کشتى یا هر ورزش دیگر استفاده میکنید، من خوشحال میشوم و احساس سرافرازى میکنم. این خیلى خوب است که مربى بچه‌ها و جوانهاى ما یکى از خودمان باشد؛ همین جا تربیت شده باشد، پرورش پیدا کرده باشد. البته بعضى از مربى‌هاى خارجى خوبند، بعضى‌شان خوب نیستند؛ پول هم زیاد میگیرند، توقع هم زیاد دارند، گاهى کار هم انجام نمیدهند؛ از این قبیل هم هست. بنابراین اگر یک وقتى راجع به مربى خارجى صحبت شده، حرف من ناظر به این است.

21/12/91

  • سیدحمید مشتاقی نیا

"الرقابة على السُّلطة فی الفقه السِّیاسیّ" لسجّاد إیزَدَّهی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ب.ظ

ترجمه کتاب نظارت بر قدرت در فقه سیاسی نوشته حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی در لبنان
به نقل از سایت المنار لبنان:‌

"الرقابة على السُّلطة فی الفقه السِّیاسیّ"صدر عن مرکز الحضارة لتنمیة الفکر الإسلامی ضمن سلسلة الدراسات الحضاریة کتاب تحت عنوان: "الرَّقابة على السّلطة فی الفقه السیاسی" للأستاذ سجّاد إیزَدَّهی ترجمة: رضا شمس الدّین. ومن المحتویات کلمة المرکز، المقدمة وخمسة فصول: الفصل الأول: المصطلحات العامة. الثانی: الرقابة فی مرحلة استلام السلطة. الثالث: الرقابة فی مرحلة ممارسة السلطة. الرابع: الرقابة فی مرحلة توزیع السلطة. الخامس: الرقابة فی مرحلة تداول السلطة. والخاتمة.

وفی کلمة الناشرَین جاء: بقی المسلمون نحواً مدیداً بعد الفتح الإسلامی لبلدان الشرق الأوسط والأدنى منهمکین بالأمور السیاسیة والعسکریة الخاصة بدولتهم الجدیدة، من تأسیس الدواوین والکتّاب والمؤسسات الإداریة التی تُعنى بشؤون سکان المناطق المفتوحة. لکن بعد أن توسعت حرکة الفتوحات، وتوطدت العلاقات مع الأمم والشعوب الأخرى، ونتج عن ذلک انفتاح ثقافی على سائر الناس، وتلاقح فکری مع ثقافات وأفکار جدیدة، تجلّت الرغبة فی إجراء تبدیل فی نوعیة التعامل مع الأقوام الجدد الذین دخلوا الإسلام زرافات زرافات، واعتنقوا تعالیمه، ورضوا به مسلکاً وعقیدة لدینهم ودنیاهم.

وفی طلیعة هذه التبدلات النوعیة، إیجاد قناة تواصل یتسنّى من خلالها للمسلمین التعرّف إلى ثقافات الشعوب والأمم الأخرى، والتعرّف إلى علومهم المحلیة، ومفردات مخزونهم الفکری والثقافی، فظهرت حرکة "الترجمة" فی هذا السیاق، لتحصل من خلالها عملیة التعارف بین الأوجه الثقافیة المتناثرة کآثار باقیة لحضارات سابقة، وتلاقح بین علوم وتقنیات مختلفة على الصعید العلمی والعملی، من أجل إفادة المسلمین مما بلغه الآخرون؛ فی تنظیم أمور معاشهم وسیاستهم.

هذا الکتاب هو حصیلة جهود قیّمة بذلها السید سجّاد إیزَدِهی، حیث یهدف من ورائه إلى دراسة أسس الفقه السیاسی الإسلامی فی ما یرتبط بموضوع الرقابة على السلطة السیاسیة. وهو یعدّ خطوة رائدة فی سبیل التعرّف إلى النظریات الفقهیة الإمامیة فی مجالی السلطة والرقابة على مؤسساتها. وهذه الدراسة مرهونة فی نجاحها وعناصر القوة فیها لجهود عدد من الباحثین الذین ساهم کل منهم فی جانب من جوانبها بحسب اختصاصه وطبیعة اشتغاله.

وفی المقدمة: إن الفساد وسوء استخدام أصحاب السلطة للإمکانات والقدرات المتاحة لهم، ونزوعهم نحو الاستبداد والظلم وجمع الثروات، وإلى ما هنالک من مشکلات لهی مظاهر احتلت مکاناً واسعاً من دائرة أفکار العلماء منذ زمن بعید. فمن جهة هم یرون ضرورة اجتماعیة لقیام حکومة أو دولة مرکزیة تدیر الناس، وأن المجتمع بغیرها سیؤول إلى حالة من الهرج والمرج، وینعدم فیه الأمان، وسیؤدّی – بیطعة الحال – إلى ما لا یعدّ ولا یحصى من المفاسد والأضرار والخسائر التی تغرق فئات المجتمع کافة. ومن جهة أخرى تعطی الحکومة أصحاب السلطة الحق فی إعمال إرادتهم فی المجتمع، وتوجیه حرکته فی مسیر معیّن.


لقد شغِل المفکرون منذ القدم بالبحث عن سبیل یمکن من خلاله استلام الحکم لإدارة المجتمع مع التخلص من مفاسد بدة وعیوبها. ومن هنا، کانت الأنظمة السیاسیة – وبدافع الوقوف أمام الدیکتاتوریة والاستبداد وسوء استغلال الحکام للمواقع والمناصب – تسعى إلى إرساء آلیة یمکن بها الأخذ بزمام سلطتهم بما لا یؤدّی إلى الجور والطغیان، وذلک من خلال فرض الرقابة على أنشطتهم وتحرکاتهم.


ومن وجهة نظر تاریخیة یرجع تأکید المجتمعات الغربیة على ضرورة الرقابة إلى تلک التجربة المریرة التی عاشتها مع الحکام فی القرون الوسطى، فقد کانت الحکومات المستبدة آنذاک – وبدعم من الکنیسة – تدعی لنفسها خلافة الله على الأرض، ثم تحکم الناس من هذا المنطلق، لذا لم تکن ترى من واجبها أن تجیب على استفهامات المجتمع، وقد أیّد أرباب الکنیسة هذه الحال، فکانوا یبرّرون غیاب الرقابة على أعمال الحکام، وکثرت هذه التبریرات حتى أضفت على الحکام وأنظمتهم طابعاً شرعیاً واستثنیوا من الرقابة.
وتفید التجارب أن کل صاحب سلطة یمیل إلى سوء استخدام سلطته، وأنه یسعى ما أمکنه إلى التوسّع... وللحدّ من ذلک تمسّ الحاجة إلى ضبط السلطة بالسلطة.


وفی غضون ذلک، وحیث کان الشیعة فی معظم أدوار عصر الغیبة یعیشون ضرباً من التقیة، ولم یصلوا فیها إلى تجربة الحکم، بل لم یکن بإمکانهم الحدیث عن نظامهم الأمثل نظراً إلى الظروف المحیطة بذلک العصر، لذا فإن البحث عن نظام الرقابة على السلطة وآلیاتها یبدو أنه کان بحثاً غیر ممکن عندهم. وبناء على هذا، خلت الدراسات الفقهیة الشیعیة التی طرحت على مدى ذلک العصر من دراسة آلیات الرقابة على السلطة السیاسیة. ولیس فی ذلک قصور من الفقهاء أو تقصیر، بل السرّ یعود إلى الظروف الاجتماعیة لذلک الزمان.

http://www.almanar.com.lb/adetails.php?eid=568984

  • سیدحمید مشتاقی نیا