چقدر نامه، چقدر نامه رسان!
به این خبرها خوب گوش کردی؟ دقت می کنی که چه می شنوی؟ داشت راه می رفت برای خودش، یکدفعه جرثقیل افتاد و ... تمام.
داشت راه می رفت. نه زمین دهان گشود و نه از آسمان چیزی به پایین افتاد. راه بند آمد و جمعیت روی هم تلنبار شدند و ...
جوان بود و سالم و ورزشکار. شب خوابید، نیمه های شب، قلبش گرفت و نفسش به شماره افتاد و ...
از این دست خبرها چقدر دور و برمان به گوش می رسد؟ ما چه اندازه به این اخبار توجه می کنیم؟
آیا خدا باید انگشتش را توی چشممان فرو کند که بفهمیم دنیا فقط یک گذرگاه است و ارزش دل بستن ندارد؟! کی و چگونه خواهیم فهمید که از یک لحظه بعد زندگی مان هم آگاه نیستیم و مرگ از رگ گردن به ما نزدیک تر است؟
حتماً باید پیامبری بیاید و امامی و شیخی و ... نه برادر من! فقط کافی است کمی به دور و برمان توجه کنیم. توجه که می گویم یعنی شش دانگ حواسمان را خوب جمع کنیم. پیامبر درونمان، عقل می گوید این همه مثال واقعی و مجسم پیرامونمان اثبات می کند که سر تا پای این دنیا بهایی ندارد مگر آن که بهانه ای باشد برای خیر و نیکی. رفتن مان حتمی است؛ باور کنیم. مسافر، دل به چیزی نمی بندد و از خودش خاطراتی خوش به جا می گذارد.
- ۹۴/۰۷/۱۰
سلام. لوگوی اشک آتش در سایت شلمچه نیوز قرار گرفت.