در تلاطم امواج
وصیتنامه شهید موسی محسنی اهل قائمشهر را میخواندم. برایم جالب بود که کمی مفصل تر از حد معمول نوشته و توصیه هایی برای افراد و گروههای مختلف داشته است. زندگی این شهید سرشار از کار و تلاش و خدمت در راه اسلام و مردم و میهن است. طلبه بود، پاسدار بود، در دادگاه انقلاب خدمت میکرد، در سپاه مقابل ناامنی جنگل و اقدامات تروریستی می ایستاد، دست به خیر بود و هوای محرومان را داشت، مسجد محل و فامیل و ... هر جا توانست محور بود و از پای ننشست. خودش اما جواب این پرسش را که چرا وصیتش کمی طولانی است در انتهای آن داده است. گفت: خواستم با قلمم هم خدمتی کرده باشم.
این طرز تفکر را نباید بگذاریم که فراموش شود. مشابه همان جمله ای که شهید مدافع حرم علی جمشیدی در وصیتنامه اش نوشت: پایان مأموریت بسیجی شهادت است. این که انسان خودش را به جامعه بدهکار بداند. وجدان کاری، مسئولیت پذیری و اراده برای اثرگذاری در محیط پیرامون است که شمع وجود انسانها را گرانقدر و دوست داشتنی قرار می دهد. تعبیری که شهید مرتضی مطهری داشته است: روح بزرگ، تن را به زحمت می اندازد.