اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدافعان حرم» ثبت شده است

پاکستانی ها در بهشت معصومه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۴:۱۸ ب.ظ

photo_2022-10-18_16-15-18_k7fx.jpg

 

بهشت معصومه سلام الله علیها در قم (بعد از عوارضی به سمت تهران) میزبان بیش از چهارصد شهید غیرایرانی مدافع حرم است که تعداد قابل توجهی از آنها شهدای پاکستانی هستند.

اوایل مهرماه در گلزار این شهدا متوجه حضور کاروانی از زائران پاکستانی شدم که به روایتگری و نوحه سرایی بر سر مزار عزیزانشان می پرداختند. فیلمی یک دقیقه ای از حال و هوای این عزیزان در آپارات بارگذاری کردم که پیشنهاد میکنم تماشا کنید:

https://www.aparat.com/v/oTidj/پاکستانی_ها_در_بهشت_معصومه

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چند لحظه ای در هوای بهشت تنفس کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۱۵ ب.ظ

photo_2022-09-30_17-33-03_4z9y.jpg

۲۰۲۲۰۹۳۰_۱۵۲۲۱۹_oeuz.jpg

۲۰۲۲۰۹۳۰_۱۵۳۷۰۵_uly5.jpg

۲۰۲۲۰۹۳۰_۱۵۴۴۳۶_qrj.jpg

 

امروز چهار اتوبوس از کاروان زائران پاکستانی را دیدم که آمده بودند بهشت معصومه سلام الله علیها در قم. پای مزار شهدای پاکستانی مدافع حرم عود روشن کردند، گل هدیه دادند، یکی برایشان مداحی میکرد، روضه و سینه زنی، چه اشکهای زلالی که صورت خسته شان را آذین بسته بود.

بهشت معصومه آرامگاهی است که در بیرون شهر قم قرار دارد. از قم که به سمت تهران خارج میشوید، بعد از عوارضی، سمت راستتان بهشت معصومه است. یا از تهران که به قم نزدیک میشوید، قبل از عوارضی، سمت چپ.

داخل بهشت معصومه پرچم بزرگی شما را به خود فرا میخواند. آنجا مزار چهارصد و اندی لاله پرپر جبهه بین المللی اسلام است. جبهه ای که قرار است تمدن جهانی اسلام را به زودی در همه نقاط عالم رقم بزند.

گلزارهای شهدای قم جای دیگری است.

سالها پیش روزی که پیکر چند شهید گمنام را در بهشت معصومه به خاک سپردند خیلی ها نگران بودند که این شهدا اینجا غریب هستند. مسیر آرامستان خارج از شهر است و قطعه ای برای شهدا در آن وجود ندارد و...

به مرور شهدای مدافع حرم از گرد راه رسیدند. اکنون چهار صد و خورده ای شهید مدافع حرم افغانستانی و پاکستانی، مزار شهدای گمنام بهشت معصومه را چون نگینی در بر گرفته اند. شهدای گمنام دیگر غریب نیستند. آنها در کنار فرزندان تربیت شده فرهنگ شهادت، محصول زیبای آیین دلدادگی خویش را به نظاره نشسته اند.

خیلی از این شهدا هیچ فامیل و قوم و خویشی در ایران ندارند.

شهدای قمی مدافع حرم در گلزار شهدای قم یا زادگاهشان دفن می شدند. طلبه شهید احمد مکیان وصیت کرد او را در بهشت معصومه پیش شهدای غریب افغانستانی و پاکستانی به خاک بسپارند. روی سنگ قبرش هم بنویسند: تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی. مکیان طلبه ای اهل خوزستان و مقیم پردیسان قم بود. می گفت از غربت شهدای غیر ایرانی خجالت میکشم... بعد از او شهید مصطفی نبی لو نیز همین خواسته را مطرح کرد.

بعضی از این شهدا آنقدر غریب هستند که حتی تاریخ تولد دقیقشان هم مشخص نیست. تاریخهای فرضی 1/1 یا 10/11 روی بسیاری از سنگ قبرها رخ نشان میدهد.

چند سنگ قبر را هم البته هنوز تکمیل نکرده اند.

عصرهای پنج شنبه که اینجا غلغله ای است. هیچ شهید مدافع حرمی احساس غربت نمی کند. امروز جمعه کاروان زائران پاکستانی هم اینجا محفل زیبایی داشتند. جالب آن که بر سر مزار احمد مکیان و نبی لو نیز مینشستند و فاتحه ای نثار میکردند.

مسیرتان که به قم افتاد این قطعه جدا مانده از بهشت خدا را زیارت کنید. حال خوشی خواهید داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشتباه نکنیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۵۲ ق.ظ

 

چند روز پیش که مقام معظم رهبری به مناسبت میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها با جمعی از مداحان کشور دیدار داشت، اشاره ای راهگشا و مهم نیز در لا به لای سخنان خود به وظیفه شناسی و تیزبینی مدافعان حرم نمود که در هیاهوی رسانه ها و دعوا بر سر سبک و شور و ریتم و نوای نوحه ها گم شد و آن طور که باید مورد توجه قرار نگرفت.

به این بند از فرمایشات آقا دقت کنید:

"اشتباه نکنیم! گاهی اوقات بعضی‌ها -بنده مکرّر مثال زده‌ام- مثل کسی که در یک سنگری قرار گرفته، بعد خوابش میبرد، بعد از مدّتی از خواب بیدار میشود، نمیداند دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، تفنگ را میگیرد طرف دوست؛ گاهی اوقات این جوری است؛ عرصه‌های جهاد را بعضی‌ها نمی‌شناسند؛ نمیدانند کجا باید حرکت کرد و اصلاً دشمن کدام طرف است، به کدام طرف بایستی نگاه کرد و کجا را آماج حمله باید قرار داد؛ مهم این است. یک روز میدان، میدان نظامی است مثل دوران دفاع مقدّس، دوران دفاع از حرم؛ اینجا میدان، میدان نظامی است؛ آن روز خیلی‌ها وظیفه را تشخیص دادند و حرکت کردند و رفتند و وظیفه‌شان را انجام دادند -البتّه واجب کفائی بود؛ واجب عینی نبود- که البتّه در همین جا هم هیئتها سنگ تمام گذاشتند که قبلاً عرض کردیم، و بسیاری از این رزمندگان ما و شهدای ما بچّه‌های هیئتها بودند که رفتند و به شهادت رسیدند."

بگذارید کمی عقب تر برویم.

آن اوایل که بحث دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام مطرح شد که در واقع حضور و اثر گذاری در جبهه ای بین المللی و تقابل با عناصر استکبار را می طلبید عده ای با نیش وکنایه، عده ای با تحلیل  های وارونه، عده ای با ژست خیرخواهانه و ... سعی داشتند عزم و اراده جوانان و غیرت و بصیرت آنها برای حضور در جبهه جهانی سوریه را مورد تشکیک قرار دهند. مدتی گذشت تا این که مقام معظم رهبری در دیدارها و بیانات به طور مکرر بر اهمیت ایثار و نقش آفرینی رزمندگان دلیر و بی ادعای مدافع حرم در حفظ امنیت ایران عزیز و دفاع از مظلوم و بر هم زدن قواعد مورد نظر نظام سلطه تأکید نمودند تا بالاخره دلهای بعضی دایه های دلسوزتر از مادر و  عمارهای کاغذی و تحلیل گرهای کتابخانه ای با این رویداد مهم همراه گردید و دست از تضعیف و تشکیک این جبهه ایمانی برداشتند.

آن اوایل که بحث دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به عنوان نماد ایستادگی و شرافت جبهه حق در برابر زیاده خواهی و سلطه جویی جبهه جهانی کفر مطرح بود، عده ای ازجوانان گمنام و بی ادعای این مرز و بوم با تشخیص صحیح و به موقع و بر اساس عمل به کلیت خط و مشی تبیینی مقام ولایت، اقدامی آتش به اختیار و داوطلبانه برای حضور در میادین مبارزه با عناصر الحاد در عراق و سوریه را آغاز نمودند که بارها مورد کارشکنی و طعنه بعضی دوستان صاحب فضل و قلم و تریبون قرار می گرفت.

اشاره چند روز گذشته رهبری انقلاب به "تشخیص درست وظیفه" و "عمل به واجب کفایی" توسط مدافعان حرم، تأکید دوباره ای بود بر قدرت درک و نعمت معرفت و کمال بینش جوانانی پیشرو که پای منبر دین و پشت رحل کتاب الله، محافظت از مکتب وحی در بزنگاه های سرنوشت ساز تاریخ را در چارچوب اندیشه اسلام ناب برآمده از فرهنگ عاشورا به نیکی آموخته و عمل به تکلیف را ورای همه شعارها و داعیه ها، رسالت محتوم خویش دانستند.

به راستی چه دستاوردی از این بالاتر که انقلاب اسلامی توانست نسلی را تربیت کند که اگر در عاشورای شصت و یک هجری نیز حضور داشتند، برخلاف مدعیان پرهیاهوی دیانت و سیاست و مصلحت و جاماندگان قافله جهاد و بصیرت، با تشخیص به موقع وظیفه، جان خویش را در کف اخلاص گرفته و بی هیچ تردید و واهمه ای به صف یاران افلاکی امام عشق می شتافتند؟

"إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ"

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امان از بدقولی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ دی ۱۴۰۰، ۰۸:۵۵ ب.ظ

چن باره توفیق جمع آوری خاطرات و تحقیق پیرامون شهدای مدافع حرم قسمتم میشه
یکی از نکات جالب این بود برام که همه این شهدایی که من دیدم حتما ضامن یکی شده بودن که طرف قسطاشو نداده و از حساب این بندگان خدا کم شده.

بالاخره از یک جهت شبیه شهدا شدیم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رحیم کابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۰۹:۰۰ ب.ظ

حاج رحیم، کم آدمی نبود! خیلی ها او را می شناختند و برایش احترام ویژه ای قائل بودند. شهرت و اسم و رسمی داشت. به خیلی از محافل و مجالس در سطح استان دعوت می شد تا به سخنرانی و روایتگری درباره شهدا بپردازد. برای خودش برو و بیایی داشت؛ اما باز هم خاکی بود. خوشش نمی آمد در خارج از محیط کار، کسی او را با درجه نظامی اش صدا بزند.

کارگاه تخصصی قرآن کریم با حضور قاریان برجسته منطقه در مسجد رضائیه بهشهر برگزار شده بود. استاد ابوالقاسمی هم میهمان این جلسات بود.

حاج رحیم به آن مسجد تردد داشت. وقتی زمان پذیرایی از قاریان رسید، زود بلند شد و شروع کرد به خدمت رسانی.

شرمنده شدم. رفتم طرفش و گفتم: حاجی جان شما دیگر چرا؟ شما که بزرگوارید و خودتان صاحب فضلید. برای پذیرایی با مستخدم مسجد هماهنگ کرده ایم و نیاز به زحمت شما نیست. خواهش می کنم بفرمایید بنشینید....

حاج رحیم با نگاهی متواضعانه و با لحنی ملتمسانه از من خواست تا مانع کارش نشده و بگذارم او هم در پذیرایی از میهمان ها نقشی داشته باشد. گفت: من که مثل شما بلد نیستم این طور با صدای خوش و با تسلط قرآن بخوانم؛ اما نوکری این بچه ها را که بلد هستم. بگذار دلم خوش باشد که به قاریان کتاب خدا خدمتی کرده ام.

حرفی برای گفتن نداشتم. رفتم کنار ایستادم و چشم به رفتار حاج رحیم دوختم که با نشاط و سرعت در حال پذیرایی از میهمانان قرآنی بود و از کار خود لذت می برد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمود راد مهر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۴ ب.ظ

شب آخری که آمد برای خداحافظی و اعزام به سوریه، دوربین را روشن کردم تا تصویر و صدایی را از او به یادگار ثبت کنم.

معمولاً به این جور کارها روی خوش نشان نمی داد؛ اما این بار با لبخندی نجیبانه، گفت و گویی کوتاه را از خود به یادگار گذاشت. جواب هایش سر بالا بود! مثلاً وقتی می پرسیدم: کجا می روی؟ ساده و مختصر جواب می داد: ملک خدا

می پرسیدم: این ملک خدا کجاست؟ می گفت: هر جا خدا بخواهد. پرسیدم: با چه کسانی می روی؟ جواب داد: با بچه هایی مثل خودم...

بالاخره کوتاه آمد و قبول کرد که پشت دوربین بگوید کجا می رود: سوریه.

این را که گفت انگار احساس کرد حرفش را ناقص بیان کرده است و باید چیزی بگوید که افق نگاه آرمانی او و همرزمان از جان گذشته اش را برای نسل های آینده جبهه جهانی اسلام ترسیم کند. می خواست پشت پرده همه خباثت هایی که در جهان اسلام به نفع صهیونیسم خون آشام، فتنه و نفاق را دامن می زند، افشا کند. یک آن سرش را برد عقب و دوباره آورد جلو و خندید. ادامه داد: ان شاءالله از آن جا می رویم یمن و بعد می رویم عربستان و حرم خدا را آزاد می کنیم.

گفتم: بروید مادرجان! ان شاءالله خدا پشت و پناه شما باشد.

مدافع حرم، مدافع حریم اندیشه اسلام و قلمرو ایمان و مبارزه با ظلم و تباهی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره حاج قاسم/ حجت الاسلام کتابی/ قسمت دوم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۱۴ ق.ظ

لحظاتی عجیب از آخرین حضور حاج قاسم سلیمانی در دفتر کارش + فیلم

 

مجری: سلام علیکم و رحمة الله حاج آقای کتابی دومین جلسه است که در خدمت شما هستیم با موضوع و محوریت مکتب شهید سلیمانی که در آستانه سالگرد شهادت این بزرگوار هم قرار داریم. 

چند روز پیش که در خدمتتان بودیم بحث درباره خود مکتب سلیمانی بود و اینکه چه کنیم که سلیمانی ها تکثیر بشوند. 

این جلسه می خواهیم بعنوان شروع بحث یک گذری داشته باشیم به مقوله عرفان در سیره و مکتب شهید سلیمانی. 

من بعنوان مقدمه که حالا شروع بحث بشود یک اشاره ای می کنم به اینکه در طول تاریخ مدعیان عرفان زیاد داشتیم و داریم خیلی ها هستند مدعی هستند که یک سلوک معنوی را در پیش گرفتند و به خدا هم نزدیک هستند. 

اغلب اینها هم عرفان و معنویت را در تضاد با تمام مظاهر عالم مادی و دنیایی می دانند. شاید یک مثالی بخواهم بزنم برای شروع بحث آن روایتی که نقل شده شهید مطهری درباره ربیع بن خثیم می گوید همین خواجه ربیع خودمان اگر باشد. که وقتی حتی خبر شهادت امام حسین را هم به او رساندند بعد جمله ای که گفت که خدا نیامرزد مردمی که مثلا فرزد رسول الله را شهید کردند باز استغفار می کرد که من چرا یک حرفی زدم که رنگ و بوی دنیایی داشت، یکسری از عرفا یا مدعیان عرفان به این سمت رفتند بسمت گوشه نشینی بریدن از دنیا و معتقد هستند که اصلا نمی شود شما زندگی معمولی در جامعه داشته باشید و به مقامات عالیه عرفان برسید. 

یک قدمی دیگر ما افراد دیگری داریم که اصلا مدعی هستند که بر فرض هم اگر بشود در جامعه شما کفاش باشید لحافدوز باشید به عرفان برسید نظامی که باشید دیگر اصلا نمی رسید چون بهرحال کشتار و خون و اینها در تضاد است دیگر یک روح لطیفی می خواهد با خدا بودن چطور می شود مثلا شما بیاییذ با دشمن ولو گلاویز بشوید اینها را بکشید. 

من یک اشاره ای کنم مقاله ای که اواخر دهه هفتاد نوشته شده بود که خون به خون شستن محال آمد محال که اصلا آمده بودند گفته بودند اینها قیام مختار همه اینها خون شویی نباید این روال پیش برود یعنی عملا می خواستند به بهانه عرفان و معنویت یا تجربه یا هر چیزی به اینجا برسانند که ما حتی اگر توسری هم خوردیم از دشمن باید منفعل باشیم یعنی یک وقت هایی ته این عرفان ها به اینجا می کشاند. 

اما از اینطرف ما شخصیتی مثل همه شهداء ما که امام آن تعبیر را بکار برد که اینها راهی که خیلی از عرفا مدعیان سلوک باید صد ساله طی می کردند یک شبه طی کردند داریم. و قاسم سلیمانی که می آید در دوره ای که مادیات دارد حرف اول را می زند رسانه ها تبلیغات هر کس بیشتر بخرد برنده تر است همه احساس می کنند کم دارند یعنی دیدیم ما طرف پیش من گله می کرده واقعی است این قضیه دارم عرض می کنم خدمتتان کارمند یک اداره ای بود اداره فرهنگی بود در تهران پیش من گله می کرد که من وضعم خوب نیست گفتم دردت چیست؟ گفت چرا من نمی توانم سالی دو بار با خانواده سفر خارج کشور بروم؟ گفتم این چه مشکلی است؟ 

ما بخواهیم یک جابحا بشویم می گردیم که ماشین دارد سوار بشویم ارزان تر در بیاید این حالت ها پیش می آید در این دنیا که طرف واقعا احساس می کند که باز هم کم دارد. حس فقر ایجاد شد تا خود فقر. 

در این دنیا در این فضا یک نفر دسترسی هم دارد بالاخره جایگاه سرداری و فرماندهی یک لشکر برای شما احترام بگذارند شما هر چه وام بخواهی می توانی برسی اضافه کاری و پول ها و چیزهای دیگر بخواهی می توانی بگیری حق ماموریت خانه ویلا خلاصه می توانی غرق دنیا باشی ولو وظایفتان را هم بشکل صوری و اداری انجام بدهید. 

اما ما درباره سلیمانی می شنویم و می بینیم که نه این شهید بزرگوار علاوه بر اینکه چه عرفان فردی اش بمعنای نماز شبش و اینها را بگیریم داشت و ترک نمی شد چه عرفان اجتماعی او! در رفتار با مردم در جبهه با دشمن و این حرف ها. 

می خواهم اینطور بپرسم چطور می شود گفت جنگ و عرفان جنگ یک مقوله خشن عرفان یک مقوله لطیف این دو تا چطور با هم منافات ندارد. 

ک: بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من همزات الشیاطین. 

عرض ادب و احترام دارم خدمت همه دوستان و عزیزان که زحمت می کشند در این رادیو و تسلیت عرض می کنم شهادت سردار جبهه علمی فرهنگی انقلاب اسلامی را شهید فخری زاده واقعا جای درد و تاسف دارد که اینقدر راحت ما این سرمایه های عظیم را از دست بدهیم البته شهادت افتخار هست برای این عزیزان و حتما هم تاثیرات عظیم اجتماعی خودش را دارد ولی واقعا فقدان این عزیزان برای ما مصیبت هست. 

من تشکر می کنم خیلی خوب تبیین کردید بحث را. من برای ورود به این بحث باید بدون تعارف بگویم که من از عرفان چیزی نمی دانم بدون تعارف بخواهم بگویم. 

چیزی که حالا شنیدیم و خدمت شما عرض کنم که از بزرگان حالا بازگو می کنیم وگرنه از خودمان واقعا چیزی در این وادی نه بلد هستیم نه قدم زدیم. 

ببینید شما خیلی خوب تبیین کردید بحث را، عرفان حاج قاسم سلیمانی و اینکه واقعا این عارف مسلح که حتی آنهایی هم که همچین همسو نبودند با حاج قاسم هم می فهمند یعنی قبل از شهادت حاج قاسم آن مسعود بهنود هست مصاحبه می کند این مسعود بهنود نسبتی با انقلاب ندارد ولی بهرحال مصاحبه می کند می گوید که در رابطه با حاج قاسم می گوید ایشان از نسل آن عارفان سرداران عارف هست که فرض کنید شهید چمران سردار عارف بود این را یکی دو سال قبل از شهادت حاج قاسم می گوید می گوید از نسل سرداران عارف است! که هم سردار هستند هم عارف هستند. 

خدمت شما عرض کنم که یک لحظه بیاییم عقب بعد بحث را تبیین کنیم بررویم جلو همانطور که شما فرمودید. حاج قاسم اولین پیامی که حضرت آقا داد چه فرمود؟ گفت ایشان شاگرد مکتب امام خمینی است! یعنی عرفان حاج قاسم عرفان اسلام ناب عرفان امام خمینی است عرفانی است که در انقلاب ظهور و بروزش ما قبل از این عرفان اجتماعی که فرمودید حالا قبل از  انقلاب اسلامی ظهور و بروز ندارد. قبل از امام ظهور و بروز آنچنانی ندارد داشتیم بزرگان عرفایی که کارهای اجتماعی هم انجام می دادند ولی در این مقیاس امام که در مقیاس درگیری با کل جامعه جهان با جامعه کفر باشد نه. 

ببینید در شاید آن وجه غالب عرفان قبلش عرفان فردی بوده که حالا عرفان فردی هم بهرحال بعضی هایشان مطلق گوشه نشینی و انزوا و از جامعه دور بودن است و بعضی ها هم نه همین عرفان همه اهمیتش این است که شما در میان مردم باشی در جمع باشی و بعد در جامعه باشی اما آلوده به زخارف دنیا نشوی. 

که طبیعتا بهرحال مباحث عرفان نظری عرفان عملی مباحث مفصلی داشته که بزرگان به اینها پرداختند. و با تهذیب نفس شاید عزیزان سال ها زحمت می کشیدند کار می کردند طول می کشیده تا به مقاماتی برسند. که البته عرفان همان بحث عبودیت خدا است دیگر یعنی چیزی در مقابل آن نیست نه عرفان عبودیت خدا یعنی کسی به مقاماتی برسد در واقع در بندگی خدا رشد کند پیشرفت کند عبد خالص تری باشد عبد مخلص تری باشد یعنی این سفارش شدیم به بندگی خدای متعال دیگر. 

… جبهه ای که کارخانه آدم سازی بود، و چون آن سلوکش با بلا بود سلوکش با سلوک یعنی بلا هم که دیگر عاشوراء بود دیگر یعنی در متن عاشوراء قرار گرفتن امام حسینی عمل کردن این از، چرا سرعت بالا است؟ چون سفینة الحسین اسرع و اوسع یعنی سوار کشتی خودش می خواست پارو بزند برود یک موقع سوار کشتی امام حسین بشود مشخص است با حسینی عمل کردن با سلوک امام حسین عمل کردن با سلوک عاشوراء عمل کردن و در متن بارش آن امداد و رحمت الهی قرار گرفتن. 

رشدش با عرفان فردی اصلا قابل قیاس نیست عرفان پس عرفان جهاد است عرفان مبارزه است عرفان شهادت است اینها با این ابزارها حرکت کردن خیلی سریع تر. 

حالا شما ببین حاج قاسم را می خواهی بشناسی بسیجی هایی که یک مدت کوتاه آمدند به آن قله های بالا رسیدند که امام فرمود پنجاه سال عبادت کردید بیایید وصیتنامه اینها را بخوانید حالا حاج قاسم کسی است که چهل یک دو سال در متن این مبارزه و جهاد است در آن متن باران رحمت و امداد الهی است فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما وقتی خدا می گوید عظیما اجر عظیم ثواب نوشتن که نیست تو ثوابت اینقدر نه، اجرا عظیما و بشر الصابرین کسانی که در وسط میدان صبر می کنند حاج قاسم چهل سال در این کانون رشد است به کجا رسیده به چه مقاماتی رسیده مگر شوخی است؟ اینهمه فتح القلوب؟ میلیون ها آدم را بیاوری بنشانی پای تشییع جنازه مگر شوخی است؟!! 

بعد از امام بی سابقه بود دیگر درست است؟ جایگاه حاج قاسم را ما نمی فهمیم در عالم وجود در عالم هستی یک جایگاه خاصی دارد کسی که چهل سال در متن مبارزه متن جهاد مورد در واقع آن فتح بابی که خدای متعال برایش انجام داده در این نقطه رسیده. 

مجری: خدمت شما عرض شود که ما کسان دیگری هم داشتیم که در متن انقلاب بودند در جنگ هم بودند آتش و خون و تشنگی و مصیبت ها و سختی ها و جهاد را دیدند لمس کردند و چه بسا اصلا منابع ما آنها هستند که برای ما تعریف می کنند. اما بعد از مدتی راهشان کج شد و غرق دنیا شدند اینها نمی دانم یا از اول شل بودند در این مسیر یا فریب دنیا را خوردند بعدها ولی حاج قاسم اینطور نشد! 

می خواستم صریح تر سوال کنم دوستان پخش مستقیم هستیم الان؟ عباس آخوندی حسن روحانی اینها مال همین انقلاب هستند اینها چرا قاسم سلیمانی نشدند؟ 

ک: حالا یک بحث انگیزه ها که شما فرمودید انگیزه ها را خدا می داند که افرادی با چه انگیزه هایی وارد این صحنه شذند آدم ها با انگیزه های مختلفی وارد شده باشند البته آدم هایی که نام بردید نمی دانم تا چقدر در صحنه خطر بودند از گلف جلوتر آمدند یا نه نمی دانم حقیقتش ما عکس های گلفشان را دیدیم ولی حالا جای دیگر را نمی دانم. حضرت آقا را می دانیم که خط مقدم بوده حالا بعضی های دیگر خیلی خبر نداریم. 

حالا بحث انگیزه ها کنار ولی بهرحال یک میدان مبارز مستمر است دیگر شیطان قسم خورده که تا آخرین لحظه دست برنمی دارد. یک آدم در هر لحظه اش یعنی در بار و هر بار که می خواهد تصمیم بگیرد در هر میدان جدید که می خواهد وارد بشود همه تعلقات هست… شیطان هست دعوت به دنیا هست چرب و شیرین دنیا هست و شیطان مرتب سعی می کند این دنیا را بقول معروف شیرین تر بکند آن تنگه های احد هست! که بقول استاد بزرگواری فرمود این احد همیشه هست همیشه هم نفس به تو می گوید که دست تو خالی شده همه دارند غنیمت جمع می کنند تو هم برو غنیمت جمع کن درست است؟ اینها هست دیگر. 

بعضی وقت ها جلوتر که می آییم تنگه های احد سخت تر می شود! درست است؟ یک زمانی همه ساده زیست هستند همه خانه ساده زندگی ساده ازدواج ساده بعد یکدفعه یک مقطعی اتفاق می افتد متاسفانه یک تحولاتی اتفاق می افتد یک ریل گذاری های غلط در واقع به اسم توسعه و اینها اتفاق می افتد آنموقع ارزش ها عوض می شود حالا که گفته بسیجی باید مثلا ساده باشد وزارتخانه های ما ساختمان های ما باید شأن وزارتخانه ای داشته باشد با همین نگاه های غلط یکدفعه عوض می شود آن کسی که به زور حقوق می گرفت حالا یکدفعه حقوق های کلان حقوق های سنگین و مانور تجمل چرب و شیرین دنیا بعدش هم مثلا از این به بعد آن پدیده آقازادگی به میان آمدن و فرصت هایی که برای آقازاده ها به میان می آید که اینها می شوند فتنه دیگر اینها می شوند ابتلاء آدم دیگر. کار سخت است همه عظمت حاج قاسم هم همین است دیگر یعنی چهل سال پای کار ایستادن چهل سال با نفس مبارزه کردن چهل سال دست از آن اهداف و آرمان ها برنداشتن چهل سال شکار دنیا نشدن. 

بدون آدم هایی که وسط میدان بودند در صدر اسلام هم همین است کمی که فتح باب شد یک مقدار که دنیا روی کرد یک مقدار که چرب و شیرین دنیا را چشیدند دیگر نتوانستند دست بردارند آن خدم و حشم و غلام و کنیز و محصولات و پول و سکه و درهم و دینار که آمد کمی این طعم دنیا مزه دنیا آمد زیر زبانشان کارشان به جایی رسید جلوی ولایت ایستادند و همه هنر و عظمت امثال حاج قاسم ها و شهید فخری زاده ها همین بود که وفادار نسبت به آرمان های انقلاب اسلامی ماندند وفادار نسبت به ولایت ماندند. به تعبیر آیت الله حسن زاده آملی دنیا نتوانست شکارشان کند این عظمت اینها بود. 

مجری: من یک سوال فقهی هم می خواهم بپرسم، خدمت شما عرض شود که در اسلام گفتند که دو تا شغل هست که مکروه است یکی قصابی است یکی هم گفتند مرده شوری و کفن و دفن و تجهیز میت. دیده بودیم در فقه که گفتند مکروه است علتش هم این است که ظاهرا آدم را قسی القلب می کند بسمت عادی سازی نسبت به این چیزها حالت عادی ما اگر یک. جنازه ببینیم تشییعی ببینیم متاثر می شویم یا حیوانی را دارند ذبح می کنند. این رقت قلب را ظاهرا دوست دارند گفتند خیلی بسمت آن صحنه ها نروید که عادی نشود. بعد چطور جهاد از این موضوع استثناء است؟ 

ک: واقعا جنس شهادت فرق می کند جنس شهادت و آن حیات طیبه لم تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا فرق می کند بین مرده و شهید بین کسی که در بستر مرده و بشهادت اتفاقا شهید یک فضای نورانی دارد یک فضای هدایتی دارد شهید چون گریه بر شهید اتفاقا رقت قلب می آورد انس با شهید از یک طرفی برای انسان ارتقاش وجدان ایجاد می کند معنویت ایجاد می کند انسان خودش را مقایسه می کند با آن میسر گاهی بعنوان الگو سمبل کسی که موفق شد بر این زخارف دنیا بر این دعوت های دنیا غلبه بکند کسی که الگویی که در آرمان های انقلاب اسلامی و خدمت شما عرض کنم که جهان اسلام صبر کرد یک الگوی خیلی قشنگی هست و شهید هم ما می گوییم زنده است دیگر عند ربهم یرزقون است! یعنی رزقش را با آن کسانی که همراهش باشند تقسیم می کند هدایت می کند! 

ما اعتقاد داریم شهداء از امام حسین علیه السلام ارث می گیرند اولیاء الله هستند اولیاء الله و احبائه اصفیاء الله و اودائه! بهرحال شعاعی از آن حب خدا دوستی خدا در دوستی با شهداء به جان انسان سرازیر می شود. 

و جهاد هم همینطور اینکه جهاد اگر خدای ناکرده اگر برای حب نفس باشد اگر برای تثبیت قدرت باشد اگر برای کشورگشایی باشد اگر اینها باشد نشخص است لحظه به لحظه اش قساوت می آورد لحظه به لحظه اش قساوت می آورد. 

از آنطرف لحظه به لحظه گفتیم رشد می آورد نورانیت می آورد از اینطرف لحظه به لحظه اش قساوت می آورد ضلالت می آورد گمراهی می آورد. 

ولی وقتی که این جهاد برای خدا شد دست شستن از آن زخارف دنیوی شد این مسیر جهاد و شهادت برای احیاء دین خدا و امر خدا شد برای تغییر در واقع قدرت موازنه بنفع اسلام شد این همان می شود که فتح الله لخاصة اولیائه! این همان است که لحظه به لحظه اش در زیر امداد الهی است. 

بنابراین نگاه می کنیم یک نکته را هم که بیشتر پررنگش کنیم گفتیم امام در دفاع مقدس کارخانه آدم سازی راه انداخت تولید انبوه عارف و در واقع انسان هایی با این شاخص شد از آنطرف هم قدرت اسلام در جنگ تثبیت شد موازنه قوا و موازنه قدرت بنفع اسلام در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تغییر پیدا کرد. قبلش نگاه کنید قبل از این تحولات به تعبیری که حضرت آقا هم در پیام میدانی گام دوم دارند می گوید که دو قطبی بود عالم شرق و غرب بود قطب اسلام و انقلاب اسلامی هم آمد شد شرق و غرب و جمهوری اسلامی. بعد از مدتی اردوگاه شرق که بجرات می توانیم بگوییم مهم ترین عامل سقوط شوروی انقلاب اسلامی بود بله شوروی سقوط می کرد انّ الباطل کان زهوقاً اما آن چیزی که به آن سرعت داد و تسریع کرد حالا بحثش جدا است انقلاب اسلامی بود. دوو قطبی تبدیل به سه قطبی بود و بعد دوباره سه قطبی تبدیل به دو قطبی شد قبلا می گفتند شرق و غرب حالا شد اسلام و غرب آمریکا و شوروی، حالا آمریکا و ایران. 

این تغییر موازنه قدرت و موازنه قوا به نفع اسلام و انقلاب اسلامی و جهان اسلام با چه شد؟ با این جنگ شد با این شهادت ها شد لذا جایگاه حاج قاسم خیلی بلند است. 

حاج قاسم و حاج قاسم ها جایگاهشان خیلی عظیم است خیلی رفیع است کلاه ما می افتد اگر بخواهیم بلند کنیم! 

از یک طرفی آن جایگاه عظیمشان که عرض کردیم با سلوک بلا سلوک شهادت سلوک جهاد در متن رحمت و بارش الهی قرار گرفتن آن جهادی که به تعبیر بزرگان قله های عرفان ره صد ساله را یک شبه رفتن وقتی چهل و دو سال در متن این جهاد باشی و با عملت و با فعلت و با مجاهدت تو اینقدر برکت کند که موازنه قدرت به نفع اسلام در منطقه عوض بشود! و جنگ های نیابتی به نفع انقلاب اسلامی رقم بخورد و یک جبهه عظیمی از جامعه اسلامی عراق یمن لبنان فلسطین سوریه  اینها احساس عزت و اقتدار بکنند از آن توطئه دشمن و دام دشمن نجات پیدا بکنند و روز به روز هم این توسعه پیدا می کند ان شاء الله همینطور نمی ماند قطعا این خون برکت پیدا می کند این جایگاه عظیم حاج قاسم سلیمانی. 

مجری: این جهاد با پسوند فی سبیل الله است که یک ترکیب… 

ک: بله واقعا نگاه در واقع جبهه ای خیلی مهم است یخرجهم من الظلمات الی النور محصول این جبهه نورانیت است محصول ولایت اولیاء طاغوت چیست؟ ظلمت است. 

ببینید کسی که شهید شوشتری را بشهادت رساند من فیلمش را دیدم یک جوان بیست و چهار ساله ای بود همه اش قرآن می خواند همه اش نماز می خواند! شهید شوشتری را به شهادت رساند بعلاوه سی چهل نفر بچه کوچک در اینجا! کشته شدن شهید شدند و کسی که تمام یک… 

هشت سال در دفاع مقدس به این مرز و بوم خدمت کرده بود و از آنطرف سال ها داشت به مناطق محروم سیستان بلوچستان خدمت می کرد چرا آن قرآن و نمازی که آن بابا می خواند به کارش نیامد؟ آیا آن نماز و قرآن مگر هدایت کننده نیست؟! درست است؟ اما چه شد؟ از او یک قاتل و یک عامل انفجاری و انتحاری ساخت که یکی از بهترین بندگان خدا را به شهادت رساند! پس در محیط ولایت بودن مهم است نماز پشت سر معاویه که نورانیت نمی آورد قرآن خواندن در جبهه معاویه که نورانیت نمی آورد نماز در جبهه ولایت اولیاء نور هست که نور می آورد قرآن نماز عمل صالح انجام دادن اینطرف است این است که برکت پیدا می کند وگرنه قرآن و نماز با این عظمتش در محیط ولایت طاغوت نه تنها زرقاوی می گویند ابومصعب زرقاوی شب تا صبح می نشست قرآن می خواند صبح می رفت سرمی برید! 

ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر اما آن صلاتی که با پذیرش ولایت باشد آن قرآنی که القرآن مع العلی و العلی مع القرآن! اگر خارج از دایره ولایت باشد سودی نمی بخشد! 

تعارف ندارد شوخی ندارد جهادی که برای با انگیزه های الهی برای توسعه قدرت اسلام و ایمان باشد این جهاد همان چیزی است که فتح الله لخاصة اولیائه اگر خدای ناکرده ضدش باشد در مقابلش باشد برای امیال دنیوی باشد برای توسعه کشورگشایی باشد نه، بدتر آدم را تاریک می کند سیاه می کند در واقع می برد به حضیض ذلت و ضلالت. 

یک نکته ای هم اینجا بگویم که شهادت سردار فخری زاده هم این را ثابت کرد که جهاد و شهادت جنگ طلبی نیست، حاج آقا چرا همه اش بحث جنگ طلبی مطرح می کنید؟ مسیر تکثیر سلیمانی از مسیر جهاد و شهادت و توسعه انقلاب اسلامی حضور انقلاب اسلامی در میدان های جدید می گذرد، چرا جنگ طلبی می کنید؟ این شهادت اثبات کرد که اگر ما حواسمان نباشد اگر ما نزنیم می خوریم! 

ببینید حالا بهتر بگویم جنگ وجود دارد درگیری دائم بین دو جبهه حق و باطل هست! الان ما که برجام را قبول کردیم ایشان دانشمند هسته ای بود درست است؟ قبلش می گقتند که مثلا دانشمندان هسته ای را زدند چون آنها داشتند توسعه می دادند الان که تعطیل شده بود الان که همه چیز خوابیده بود چرا الان زدند؟ تعارف ندارد شوخی ندارد دشمن، جنگ جنگ همه جانبه است کوچک ترین توسعه و قدرت نمایی ما را برنمی تابد. 

داانشمند در واقع هسته ای ما بود اما در حوزه های دیگر هم بود دانشمند علمی بود در حوزه کرونا داشت کار می کرد هر کسی که از نگاه دشمن یک مقدار به توسعه قدرت انقلاب اسلامی کمک کند او باید حذف بشود حالا در صحنه سیاسی باشد نظامی باشد در صحنه علمی باشد می زند. حالا شما بعدا خواهید دید اگر کسانی بودند در حوزه تئوری ها علوم انسانی اتفاقاتی بیافتد که دشمن احساس کند یک رشدی دارد اتفاق می افتد تحولی اتفاق می افتد همان دانشمند علوم انسانی را هم می آید می زند! 

پس بحث جهاد و شهادت یک حرکت در واقع یک نگاه روشن بینی است یک نگاه بصیرتی است دشمن بیدار است تو اگر خواب باشی دشمن خواب نیست! پس بحث این نگاه نگاه جنگ طلبانه نیست بلکه نگاه بصیرتی است نگاه هوشیارانه است. که اقا این جنگ هست واقعی هست دشمن هم بیدار است دشمن دارد سرمایه گذاری می کند دشمن از تو غافل نیست پس تو غافل اگر تو تلاش نکنی آن ولایت شیطان و ظلمت شیطان است که بر عالم حاکم می شود. 

اگر تو به جهاد بروی اگر تو به مصاف دشمن بروی اگر تو شهادت را رقم بزنی این نوری می شود که آن ظلمت آنها را کنار می زند. 

مجری: نکته ای هست یا من سوال بپرسم؟ 

در بحث عرفان من برداشتی که از صحبت های حضرتعالی داشتم ببینید بعضی ها آمدند عرفان را بشکل فردی و کهف اعتکاف و یک گوشه ای بنشینید و فقط ذکر بگویید به این معنا آوردند خالی کردند. 

 و حتی آمدند گفتند راه رشد هم به این است که شما از همه دنیا ببرید ذکر می گویید نماز می خوانید عبادت می کنید و علامتش هم این است که مثلا درهای عالم غیب به روی شما باز بشود حتما یک خبر غیبی بدهید یا باطن یکی را ببینید که طرف شبیه چیست. بردند در این فاز، این جدا شاید ما الان در زندگی شهید سلیمانی ما نشنیده باشیم که مثلا ایشان خبر غیبی نکته ای چیزی از عوالم این ژست هایی که الان بعضی مدعیان عرفان البته بیان می کنند. 

از اینطرف هم یک نگرش دیگری در آمد که نه مثلا اینها مشابهه آن حرفی که می گفتند که دین افیون ملت ها است این عرفان ها یا معنویت خیلی مهم نیست مهم این است که ما وظیفه عمل کنیم وظیفه چیست؟ دستور می آید و می رویم این کار را انجام می دهیم کم کم بعضی ها کمرنگ کردند این معنویت و نماز شب و یا نماز صبحشان دیر شد و این حرف ها. 

حاج قاسم می شوذ گفت یک معنویت اعتدالی بمعنای درستش حالا اعتدال بین حق و باطل است که این غلط است اعتدال یک وقت بین افراط و تفریط است یک عرفان اعتدالی منطقی داشتند که در جزء به جزء زندگی خودشان خدا را وارد کردند ولو اینکه ژست عرفانی هم نداشتند نمی دانم برداشت من درست است یا نه اگر نکته ای هست در اینباره. 

ک: بله ببینید ما در فضای نگاه کنید همه اش بحث عرفان عرض کردم عرفان بحث عبودیت خدا است یعنی دعوت به بندگی خدا توسعه عبودیت خدا. 

و این ابعاد مختلفی دارد یعنی هم فردی است هم اجتماعی است درست است؟ حالا یک بحث تاریخی… یعنی در مقابل همدیگر نیست حالا آن کسی، در کنار همدیگر هست ولی نکته این است که ببینید هنر امام و هنر حاج قاسم که این هر دو را توجه داشتند یعنی اگر کسی فقط به ذکر و نماز و آن مباحث فردی بپردازد اما ولی طاغوت بر جامعه حاکم هست درست است؟ توسعه ولایت طاغوت در جامعه دارد اتفاق می افتد و این بتواند خودش را حفظ بکند. 

در فضای مثلا قبل از انقلاب نگاه کنید حوزه های ما هستند علماء هستند اما نسل عظیم جوان های ما را نگاه کنید فضایی ایجاد کرده بستری ایجاد کرده که واقعا دارد می برد. خیلی ها ما می بینیم می آیند صحبت می کنند می گویند امام ما را زنده کرد امام ما را احیاء کرد ما قبل از انقلاب در فضاهای دین و مذهبی نبودیم و حتی مثلا گاهی اوقات می خواستیم تظاهرات دینی داشته باشیم خجالت می کشیدیم، ببینید کاری می کند بعد هم بحث ایران نیست یعنی توسعه غربی اتفاق می افتد در دل مدرنیته این اتفاق می افتد تئوری سازی می شود عرض کردم می آید می گوید دین برای دوران کودکی ما بود الان که ما بلوغ پیدا کردیم الان که ما به علم رسیدیم دیگر علم می تواند آن سوال ها و خلأهای ما را جواب بدهد دیگر ما نیاز به دین نداریم! ما زمانی نیاز به دین داشتیم و نیاز به پیامبران داشتیم که کودک بودیم نابالغ بودیم! نادام بودیم الان که با علم می توانیم خودمان سوال ها را جواب بدهیم مساله ها را جواب بدهیم نیای به پیامبر و دین نداریم. طراحی می کند فلسفه برایش درست می کند عرض کردم اصلا تئوری… 

در آن فضا دینداری می شود چه؟ دین می شود افیون توده ها! که دین نهایتش یک امر فردی است می خواهی نمازت رر بخوان بخوان اما طراحی های اجتماعی برنامه ریزی های اجتماعی سکلاوریسم! اصلا دین نه می تواند در این اندازه ها است این قد و قواره ها است و نه حق دارد که بیاید طراحی برنامه ریزی اجتماعی و مدل های اجرایی بقول معروف زندگی ما را به دست بگیرد سیاست فرهنگ اقتصاد سبک زندگی را خودم تعیین می کنم با عقلانیت خودبنیاد خودم! در نگاه اومانیسم أنچه که خودم دوست دارم. 

حالا شما بیا در این فضا می خواهی دین را حفظ کنی می گویند دین افیون توده ها است دینداری اصلا محصول… در واقع مشکلات اقتصادی در جامعه است مردم سراغ دین می روند آدم های امل اهل دین هستند اصلا خود دینداری سخت می شود در همین خاطرات هست در دانشگاه ها طرف می خواست چادر سر کند خجالت می کشید می خواست نماز بخواند یک جاهایی خجالت می کشید! معنویت خودش را من کسانی دیدم مثلا حتی اسم ها مثلا فرض کنید طرف رویش نمی شد اسم مذهبی روی بچه اش بگذارد یا مثلا اسم مذهبی داشت اسمش را عوض می کرد. 

مرحوم کافی یک نواری دارد رفتم دهات سراغ دوستم گفتم که حسین آقا کجا است؟ گفت حسین آقا کیست؟ گفتم حسین آقا پسرتان، گفت آها هوشنگ خان را می گویی! اسمش را گذاشته هوشنگ! 

ببینید در این فضا هست درست است؟ شما فقط با ذکر گفتن نمی توانید هدایت کنید فقط گلیم خودت را از آب بیرون بکشی اما برای اینکه جامعه را هدایت بکنی آن نسل جوان را نجات بدهی انجا باید با این اولیاء طاغوت و با این ساختارهای حاکم باید درگیر بشوی. حالا از یک طرف ساختاری سیاسی اش را بفرستی هوا بعدش بگویی فقط ساختار سیاسی نیست ساختار فرهنگی و علمی و اقتصادی أنها را هم ما باید تغییر بدهیم. 

آنطرف یک نکته ای که هست حاج قاسم که فرمودید جمع اینها بود آن کسی، این نکته مهم است، کسی می تواند آن تحول عظیم را در جامعه ایجاد بکند و فتح الفتوح و فتح القلوب در جامعه ایحاد بکند و بت شکنی در جامعه ایجاد بکند چهل سال مقابل این هیمنه عظیم دنیای غرب که یک موقع حاج قاسم می ایستد در میدان یک موقع هست مثلا من ساده ممکن است بروم که نرفتم چرا؟ چون حاج قاسم همه امکانات آنها را می داند می داند چه قدرتی دارد چه امکاناتی دارد با علم با قدرت و امکانات او وسط میدان است. 

من یک جا در صحنه خطری بروم که نفهمم واقعا چه خطری من را تهدید می کند ولی با علم دارد می رود کسی می تواند بت شکنی بیرونی بکند که در درون بت شکنی کرده باشد. 

امام خمینی وقتی توانست آن فتوحات عظیم را در فضای جامعه و جامعه را تهذیب بکند اینهمه سیل عظیم عارف درست بکند که سال ها و سال ها و سال ها تهذیب نفس کرد خودش را ساخت یک ظرفیت عظیم درونی معنوی در خودش ایجاد کرد خودش را ساخت تا توانست آن بت شکنی بیرونی را انجام بدهد. 

مجری: اگر قرار است هر چه ک عقل فهمید مثل شرع باشد پس برای چه می گوییم دین خدا به عقل ها نمی رسد بین اینها تضاد هست؟ 

ک: ببینید مباحث چالشی است دیگر، این مباحث از مباحث چالشی است که سال ها است در خدمت شما حوزه میان اندیشمندان و حکماء و فلاسفه و اینها دارد بحث می شود بحث نسبت در واقع جایگاه عقل تعریف عقل نسبت عقل و وحی بهرحال اینها از آن مباحثی است که دارد سال ها بحث می شود از مباحث چالشی است و طبیعتا نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد. 

حالا ما فکر کنم خیلی جایش نیست که در اینجا باشیم. 

مجری: ما الان یک عده ای داریم که به بهانه خردورزی و عقل گرایی کلا دنبال منفع طلبی هستتد حتی با دین و شرع و اینها کاری ندارند دنبال این هستند که بارشان را ببندند این قشر را الان کاری نداریم. 

یک قشر دیگری هستند که نه اتفاقا ظاهر مذهبی و ظاهر انقلابی هم دارند یعنی طرف نماز جمعه شرکت می کند رای هم می رود اول وقت می دهد در راهپیمایی ها هم قشنگ شعار می دهد صف اول مسجدش هم نماز می خواند همین جلوتر نمی آید می گوید عقل همین است من الان آخرتم را دارم عقل هم فقط  عقل معاش دنیایی نیست من دنیایم را دارم آخرتمم را هم دارم دیگر دارم نمازم را می روم با انقلاب خوب هستم یادواره شهداء می روم گریه می کنم. هزینه نی دهد برای انقلاب شعار می دهد جنگ جنگ تا پیروزی این قسمت شعارش هست ولی مینی بوس بیاورید در مصلا تهران که بلند بشوید برویم منطقه نمی آید می گوید ما تا اینجا بودیم. 

بعد توجیهش هم این است که ما کار عاقلانه ای دااریم انجام می دهیم کار ما عاقلانه هست بعد عقل هم به هر چه برسد شارع هم که امضاء می کند نیازی نیست ما مسیر قاسم سلیمانی برویم و قاسم سلیمانی و قاسم سلیمانی ها از نگاه اینها اقرادی هستند که دنبال مثلا کارهای متهورانه هستند! مثلا شجاعتشان یک شجاعت خسارت بار غیر ضروری هست. 

می خواستم یک تفکیکی بشود بین عقلانیت این قشر افراد و عقلانیت حاج قاسم سلیمانی این هم بعنوان شروع بحث است. 

ک: بسم الله الرحمن الرحیم 

حالا بحث عقلانیت حاج قاسم از مباحث مفصلی است که اگر بخواهیم مکتب حاج قاسم روشن و آشکار بشود آن فضای عقلانیتش و معنای عقلانیت حاج قاسم را باید مقداری بشکافیم. 

بهرحال ما عقل را عرض کردم در توضیح عقل مباحث مفصلی و تعاریف گوناگونی هست حالا نمی خواهم وارد آن حوزه بشویم ولی بهرخال می شود بصورت کلی و کلان گفت که، عقلانیت ایمانی ما داریم یک عقلانیت در واقع سکولار داریم. 

دنیای غرب سعی کرده که در واقع آن عقلانیت خودش را یک عقلانیتی دارد دیگر حالا که از آن تعبیر می کند به ناسیونالیسم عقلانیت هم عقلانیت خودبنیاد است خودش هر چه دوست دارد و آنگونه که خودش می فهمد با آن روش خاص خودش یعنی دنبال این نیست که آن فهمش را آن تعقل ورزی اش را عقلانیتش را آن فهمش را مستند کند به وحی درستی اش را می گویذ آقا من این را این گمانه را زدم این اندیشه را کردم این سنجش را کردم حالا این آیا درست بود یا نبود؟! این قلاب را انداختم به دریا ماهی صید کردم یا لنگه کفش آمد بیرون صید فکری در نظر بگیریم. 

ولی یک کاری که کرده و مقداری هم توفیق بوده آن عقل معاش و آن عقلی که انسان را بقول معروف برای زندگی دنیایی و  آن عقل سکولار این را بعنوان عقل جا انداخته. لذا مثلا در خود بچه مذهبی، رفته کربلا این کار کار عشق است ربطی به عقل ندارد حالا بعضی ها شوخی می کنند ربطی به دین ندارد یعنی مثلا آیا این کار عاقلانه نیست این کاری که انجام دادیم عاقلانه نیست اما دلی است. در حالیکه این حرف حرف درستی نیست اتفاقا آن کار عاقلانه است یعنی آن عملی که شما انجام دادیم این عملت در جهت مثلا زیارت امام حسین در خطر می گوید أقا این کار عاقلانه نیست کار عاشقانه است، نه اتفاقا کار عاقلانه است! یعنی عقل را باید شما در سیستم خودتان تعریف کنید! العقل ما عبد به الرحمن اتفاقا شما داری یک عملی انجام می دهی که هم عاشقانه است هم عاقلانه است کاری که تو در واقع آن تضمین می کند آخرت تو را عاقبت تو را تو را محبوب خدا می کند و تو مثلا با این زیارت با این جهاد با این شهادت طلبی با این ریسک خطر قدرت اسلام را توسعه می دهی موازنه قدرت را بنفع دین رقم می زنی اتفاقا این کار در نگاه دینی این کار کار کاملا عقلانی است. 

اما این عقلانیت دینی عقلانیت ایمانی نه عقلانیت دنیایی عقلانیت سکولار، بهرحال ما باید این را تفکیکش بدهیم. 

مجری: در تایید حرف شما می خواهم یک نکته ای بگویم بعد از شما سوال می پرسم. 

تازه که این بحث مدافعین حرم و اینها دااغ شده بود یادم هست بهشت معصومه قم تازه چهارده تا شهید مدافع حرف الان نزدیک چهارصد تا شهید آنجا است ولی آنموقع چهارده تا شهید مدافع حرم بود. خانواده یکی از اینها را پیدا کردیم سید محمد حسینی افغانستانی بود رفتیم پیش پدرش دیدیم خیلی جوان است و می خندد!! 

به او گفتم به شما نمی آید پدر شهید باشی باید مثلا فکر کردیم شکسته هستی ناراحت هستی، گفت که مگر آرزوی یک پدر جز این است که پسرش موفق باشد سربلند باشد؟ پسر من رفت شهید شد و سربلند شد موفق شد چه از این بالاتر من چرا خوشحال نباشم. خیلی برایم جالب بود از نظر سواد و تحصیلات آکادمیک و اینها سطح پایینی داشت یعنی اینها کارگر دمپایی سازی بودند ولی عقل اینها این را برداشت می کند. 

ک: یعنی رشد عقلی پیدا کرده در سایه چه؟ در سایه آن عبودیتش در سایه معنویتش. 

متاسفانه عرض کردم در دنیای غرب مدرنیته آدم عاقل مثلا کسی که دارای عقل است کسی است که این علوم را خوانده باشد مفاهیم ما را خوانده باشد تخصص بر مقاهیم ما پیدا کرده باشد او می شود یک آدم عاقل کسی است که. 

بعد مثلا من به شوخی می گفتم که حاج عبدالحسین برنسی همه اینها را معادلات را بهم می ریزد یعنی یک آدم کاملا عقلانی، عاقل، تیزهوش، متخصص، خط شکن، متخلق دارای خلاقیت ابتکار در حوزه خودش و موفق، علوم مدرنیته را مثلا مباحث علم کلاسیک امروز را چهار کلاس بیشتر نخوانده چهار کلاس خوانده. 

پس در واقع نقشه غرب است واقعا توطئه مدرنیته است که به ما بگوید که آدم عاقل و کارشناس متخصص کسی است که در حوزه در واقع ما کار کند و علوم ما را خوانده باشد متوسطه کاردانی کارشناسی کارشناسی ارشد مثلا لیسانس فوق لیسانس ارشد دکتری بعد او هست که حق دارد بیاید مدیریت کند فرماندهی کند منصب های سطح بالا را در دست بگیرد. 

مجری: می خواهید یک توضیح بیشتری بدهید در خصوص تفاوت های عقل سکولار و عقلانیت دینی. 

ک: همین هست دیگر کلیتش را عرض کردم که در واقع عقلانیت سکولار و عقلانیت خودبنیاد ربطی به تعبد ندارد! در مقابلش عقلانیت معنوی عقلانیت دینی سعی می کند آن تعقل خودش را اندیشه ورزی خودش را گمانه زنی و تولیدات فکری خودش را مقنن کند یعنی روش در واقع صحیح فکر کردن. البته در حوز های مختلفی است مثلا فضای زندگی سبک زندگی زندگی اجتماعی، فقه اجتماعی که پیش می آید و شیوه زندگی در حوزه های بحث فردی و هم در حوزه زندگی فردی خودش هم در حوزه زندگی اجتماعی خودش در سیاست خودش فرهنگ خودش اقتصاد خودش   به گمانه های خودش تکیه نمی کند سعی می کند آن تولیدات فکری خودش را بیاورد در کنار شاقولی بنام وحی ترازی بنام وحی قرار بدهد اگر هماهنگ بود می پذیرد اما هماهنگ نبود با اینکه خودش تولید کرده ساخته عقلانیت خودش هست می گوید نه این با قرآن با آیات با روایات با عبودیت سازگاری ندارد لذا من این را می گذارم کنار. 

اما ما می گوییم که مدرنیته تمدن غرب ساخته آن ناسیونالیسم و در واقع آن خودبنیادی بشر است یعنی در گام اول با اومانیسم گردن کشی کرده مقابل خدای متعال گفته این خدا این انسان اگر تو خدا هستی من هم آدم هستم من انسان هستم من خودم می خواهم سجده کنم بر ارزش های خودم سجده کنم من مقابل این خدا تکلیفی ندارم خودم صاحب حق هستم آنطور که دوست دارم می خواهم زندگی کنم لذا طراحی های برنامه ریزی های زندگی فردی اجتماعی ام را با عقلانیت خودم هست کاری به وحی ندارم.قواعد اجتماعی زندگی خودم مدیریت اجتماعی خودم طراحی می کنم خود می چینم کاری به وحی ندارم! 

مجری: فرق تهور و شجاعت را هم یک توضیحی می دهید ما قهرمان هایی داریم طرف مثلا یک کار خارق العاده ای انجام داده بعنوان قهرمان ولی شجاعت را ما به عقل نزدیک تر می دانیم. 

ک: بله! تهور خیلی چیز درستی نیست چون آدم متهور یک تهور ذاتی دارد خودش را مثلا به خطر می اندازد محاسبه نمی کند شاید ممکن است سر یکسری در واقع اهداف  و یکسری مسائل جزیی و یک چیزی که واقعا ارزش فداکاری نداشته باشد کاری انجام بدهد. 

اما آدمی که در واقع در شجاعت نه، همراه با تدبیر هست همراه با عقلانیت هست خدمت شما عرض کنم که همراه با محاسبات خاص هست و در دلش واقعا یک جاهایی ترمزی هست که مثلا سرش را بیاندازد زیر برود یک کاری انجام بدهد نه، همراه با تدبیرها آن محاسبات یک جاهایی ترمز هست یک جاهایی نیاز به عقب نشینی هست بهرحال این محاسبات و در واقع آن دخیل بودن انگیزه های ایمانی در شجاعت مهم است. 

دخیل بودن مثلا آن شجاعت مثلا می تواند ریشه در واقع شجاعت ریشه در معنویت داشته باشد اما بنظرم می رسد که حالا آنچه که در ذهن خودم هست اگر بخواهیم جواب دقیق تر بدهیم مطالعات بیشتر می خواهد ولی بیشتر همان عقلانیت و تدبیر محاسبات آن سنجش هایی که در شجاعت هست گاهی یک عمل متهورانه خیلی درونش احساس می شود که خیلی آن سنجش ها و آن دقت ها و آن محاسبات لازم درونش نیست. 

مجری: بحث عقلانیت این شهید بزرگوار هست. 

با توجه به تمامی حواشی که مقدماتی یک صحبتی داشتیم برداشت های متفاوتی که از عقل ارایه شده درباره عقلانیت حاج قاسم توضیح بفرمایید ممنون می شویم. 

ک: بسم الله الرحمن الرحیم 

سوال سختی کردید، عقلانیت حاج قاسم باید خود آقا توضیح بدهد واقعا ما یک کاری می توانیم بکنیم فقط، با تحلیل رفتار او دو تا کلمه بهم ببافیم تحلیل رفتار حاجی. 

عقلانیت یعنی چه باید این را، عقلانیت حاج قاسم خود عقلانیت منظورمان چیست؟ عقلانیت را تعریف می کنیم به سنجش، ارزیابی، محاسبه، سبک و سنگین کردن، تا به یک تصمیمی رسیدن. 

عقلانیت حاج قاسم اگر بخواهیم نگاه کنیم معنای عقلانیت این است اینکه بگوییم حاج قاسم آدم عاقلی بود اهل فکر بود اهل تفکر بود اهل مطالعه بود بسیار کتاب می خواند بسیار می نوشت مثل حسن باقری که نوزده هزار صفحه مطلب دارد دستنویس خیلی عجیب است. علیرغم مسوولیت های سنگین کل مطالب را می نوشته امیر عبداللهیان می گفتند که ده ها دفترچه صدبرگ من مطلب دارم خاطره دارم. 

بعد کتاب های مختلفی را ایشان می خواند مطالعه می کرد اهل مطالعه بود اهل تفکر بود اهل تعقل بود! منتهی منظورمان از عقلانیت حاج قاسم آن نیست یک چیز دیگر می خواهم بگویم آن سبک سنگین کردن های حاج قاسم آن سنجشش آن محاسبه اش تا به یک تصمیم رسیدن. 

با چه محاسبه می کرد با چه می سنجید سنجشش با چه بود ترازش چه بود؟ عقلانیتش عقلانیت ایمانی و انقلابی بود یعنی حاج قاسم می شود گفت که برای تصمیمات خودش برای کارشناسی خودش برای محاسبات خودش دو تا ترازو داشت یکی اسلام، ایمان و انقلاب اسلامی اهداف امقلاب اسلامی آرمان های انقلاب اسلامی مصالح انقلاب اسلامی. اینها را حاجی با اینها می سنجید هر تصمیمی که می خواست بگیرد در دو تا ترازو ایمان اسلام انقلاب اسلامی. 

این شد عقلانیت ایمانی و انقلابی و در طول زندگی اش ما این را می بینیم خصوصا بعد از دفاع مقدس که کم کم نقش حاج قاسم کم کم پررنگ تر می شود یک جاهایی که انسان در دوراهی تصمیم است از این به بعد چکار کنیم با سرداری خودمان به تعبیر امروزی ها بیاییم کیف کنیم بیاییم از مواهبش بهرمند بشویم ما که زحمت خودمان را کشیدیم برای انقلاب واقعا کشیدیم هشت سال جنگیدیم هشت سال خون دل خوردیم جانباز شدیم ما دینمان را اداء کردیم تکلیفمان را اداء کردیم الان کمی برویم به زن و بچه خودمان برسیم به زندگی خودمان برسیم. 

محاسباتی می کند بین تکلیف خودش با آن اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی با آن مسیری که باید برود آن قله هایی که باید فتح بشود با اینهمه بار مانده به زمین تصمیم چه می گیرد؟ تصمیم می گیرد دنبال دنیا نمی رود دنبال پول نمی رود دنبال رفاه نمی رود. 

خود حاجی می گوید دیدید در محاسبه اش هست می گوید هر وقت خواستم مثلا یک کاری بکنم یا خسته بشوم صفی از شهیدان در مقابلم حاضر بودند و من نمی توانستم خارج از این فضا فکر کنم و حرکت بکنم. آن میراث دفاع مقدس و انقلاب اسلامی جلوی چشمش است. 

لذا شما در همه جا در حوزه فرهنگ در حوز سیاست در حوزه اقتصاد در حوزه دیپلماسی در حوزه نظامی آن عقلانیت حاج قاسم را دارید مشاهده می کنید! البته عقلانیت حاج قاسم فقط حاجی نیست عقلانیت ایمانی و انقلابی قبل از حاج قاسم ما نمادش را در حسن باقری می دیدیم با آن طراحی های خاص خودش. 

حضرت آقا بحث عقلانیت حاج قاسم را مطرح کردند گفتند مثلا ایشان شجاعت را با تدبیر یعنی در قالب مثال و توضیح می خواهند این عقلانیت تا جایی که می فهمیم جا بیافتد. 

ایشان آدم شجاعی بود بسیار شجاع بود اما این شجاعت را با تدبیر درآمیخته بود متهورانه عمل نمی کرد بدون حساب و کتاب عمل نمی کرد سر را بیانداز زیر برو نه، با حساب و کتاب با محاسبه با تدبیرهای لازم با مصلحت سنجی های لازم بهترین تصمیمات را می گرفت درست است؟ 

در حوزه سیاسی حضرت آقا به سیاسیون می گفتند نگاه کنید به حاج قاسم مثل ایشان عمل کنید! عقلانیت سیاسی خودتان را نزدیک کنیذ و شبیه کنیذ به حاج قاسم سلیمانی. حاج قاسم در خیلی ساده اش مثلا بخواهم بگویم در حوزه سیاست حاجی چکار می کرد؟ یک نکته مهمش این است که با اینکه ظرفیت و پتانسیل ریاست جمهوری را داشت بسمت قدرت نیامد این عقلانیت است دیگر یک محاسبه می کند بین اینکه بیاید در کاندیدای ریاست جمهوری بشود یا کاندیدای چه بشود؟ جبهه و شهادت و تیر و گلوله باشد! خودش عقلانیت است دیگر. 

عقلانیتی که در عاشوراء حر این عقلانیت را به آن رسید بین دنیا و آخرت بهشت و جهنم آخرت و بهشت را انتخاب کرد و بعد عقلانیت مادی عمرسعد او را زمین زد هر کار کرد نتوانست بر آن هواهای خودش غلبه کند آخرش گفت می گویند یک آخرتی هست می گویند یک بهشتی هست نتوانست بر آن تعلقاتش خودش نسبت به ملک ری و حکومت غلبه کند عقلانیتش عقلانیت درستی نبود عاقل نبود حر عاقل بود. 

حاج قاسم عاقل بود گفت من کاندیدای تیر و ترکش و گلوله و شهادت هستم با اینکه اگر مثلا می آمد در انتخابات ریاست جمهوری قطعا می شکست آمار رای های تمام تاریخ ریاست جمهوری ایران را. 

این وقتی که محاسبه می کند علیرغم تاکیداتی که به او می شود و از او می خواهند بیاید در میدان و نمی آید یعنی چه؟ یعنی یک عقلانیت سیاسی ایمانی و امقلابی دارد که می گوید من کارهای مهم تری دارم مسوولیت های مهم تری دارم و بعد جذابیت های قدرت سیاسی او را فریب نمی دهد! 

حتی به این معنا نیست کسی که آمد مسوولیت سیاسی پذیرفت کسی بگوید پس این فریبش داد نه، یک موقع هست یک کسی دیگر عین تکلیفش این هست که بیاید اینجا مسوولیت سیاسی قبول کند بیاید کاندیدای ریاست جمهوری بشود اصلا تکلیفش است یک بحث دیگر است من دارم با تراز حاج قاسم می گویم جایگاه حاج قاسم و کارهایی که حاج قاسم میدانی که حاج قاسم داشت. چون میدانی که حاج قاسم داشت خیلی مهم تر بود کاری که حاج قاسم داشت انجام می داد خیلی مهم تر بود. 

بعد در تعاملاتش با سیاسیون نگاه کنیم اصلا هیچکس نتوامست حاج قاسم را منتسب کند به جناح سیاسی، این عقلانیت سیاسی است که بگوید آقا چپ است راست است اصولگرا است اصلاح طلب است نه، حاج قاسم یک آدم انقلابی است آدم جهادی است مجاهد فی سبیل الله مجاهد انقلابی ولایی. کسی نتوانست! 

بعد اسیر این درگیری های چپ و راست و اینها هم نشد نگاه می کنیم می بینیم تعاملاتش با همه آقایان تعامل داشت تعاملاتش هم نه از جهت اینکه همه را با هم جمع بکند چون بعضی ها اینطور هستند دم همه را داشته باشیم! همه را دور خودمان جمع کنیم نه، عقلانیت حاجی این نبود که دم همه را داشته باشیم همه را دور خودمان جمع کنیم نه. 

شاخصش شاخص ایمانی و انقلابی بود یعنی رفاقت هایش بخاطر انقلاب اسلامی بود حتی با کسانی که موضع گیری انقلابی نداشتند حاجی با اینها آدم های غیرانقلابی یا در فضای انقلابی ضعیف بودند با اینها تعامل داشت! و نگاه می کنیم می بینیم چرا با اینها تعامل داشت؟ به اینها محبت می کرد چرا؟ می گفت بعضی هایشان بخاطر اینکه بیاورد سوار قطار انقلاب کند نگاه نگاه هدایتی است چون حاج قاسم می گویذ که وقتی که فرض کن دو تا آدم بی حجاب هستند می گوید بچه ما است اگر او بدحجاب است این تقصیر ما است تقصیر را گردن او نمی اندازد می گوید تقصیر ما است ما کم کاری کردیم ما ضعف داریم اگر ما خوب عمل کرده بودیم این الان اینطور نبود ما ضعیف بودیم ما مشکل داریم. 

بعد آنجا می آید به آدمی که در موضع گیری انقلابی هم ضعف دارد با او رفاقت می کند برای چه؟ سوار قطار انقلاب کند یا اینکه حداقل می داند این سوار قطار نمی شود حالا بدتر نکند خراب تر نکند بدعاقبت از دنیا نرود موضع گیری های سیاسی اش، لذا بعد اگر می خواهی اصل نگاهش را بسنجی همان حرفی که در جلسه قبل گفتم خطاب می کند به اصلاح طلب اصولگرا به گروه های سیاسی که اگر  شما درگیری های شما مثلا مناظره های شما انقلاب را تضعیف کند آقایان سیاسی مبغوض رسول مکرم اسلام هستید مبغوض خون شهداء هستید مورد بغض اینها قرار می گیرید. 

عقلانیت سیاسی خودش باز برای همانطور که از عقلانیت نظامی خودش برای قدرت اسلام بهره می گیرد از دیپلماسی نظامی و دیپلماسی سیاسی خودش هم قدرت قوت مذاکره و ظرفیت سیاسی باز برای انقلاب بهره می گیرد. 

خیلی آدم ها و گروه ها جناح ها طوایف متعددی را می آید با همدیگر جمع می کند سر یک سفره با اینها می نشیند اینها را جذب می کند می آورد پای کار انقلاب پای وحدت اسلامی پای پروژه امت اسلامی. 

یعنی عقلانیت سیاسی جواب می داد می آید یک دیپلماسی سیاسی دیپلماسی نظامی راه می اندازد و از این ظرفیت به نفع جبهه اسلام و به نفع امت اسلامی و وحدت اسلامی بهره می گیرد. 

که همه چیز را فرض کنید یک جایی که واقعا با برش سیاسی می تواند کار را ببرد جلو می برد جلو یک جایی هست نه فقط با فضای نظامی با فضای نظامی می برد جلو. 

در حوزه فرهنگی نگاه می کنیم می بینیم عقلانیت خاص خودش را دارد حاج قاسم دقیقا می فهمد که، آن بحث فضای تکثیر فضای تربیت خوب عمق این دفاع مقدس را فهمیده لذا مهم ترین کار فرهنگی ای که در عقلانیت حاج قاسم سلیمانی اتفاق می افتد چیست؟ کار روی فرهنگ دفاع مقدس و شهداء است! می شود بجرات بگویی هیچکدام از سرداران ما حالا نمی خواهم مطلقش کنم ولی می خواهم بگویم آن حاج قاسم در این زمینه اهتمامش در قله بود در اوج بود. 

از سال ها قبل استان کرمان و لشکر ثارالله یک نمونه و الگو بود برای اینکه ما سطح عقلانیت جهادی فرهنگی، فرهنگ دفاع مقدس، حاج قاسم عقلانیت در واقع فرهنگی او برای بسط فرهنگ اسلام می آمد دفاع مقدس را پررنگ می کرد لذا از سال ها قبل شاهد بودیم که حمایت می کرد از ترویج فرهنگ دفاع مقدس معرفی شهداء بعنوان الگوها کتاب نوشتن در واقع کارهای فرهنگی انجام دادن لشکر ثارالله و حاج قاسم پیشتاز بودند. و نه تنها آنها را پشتیبانی می کرد لجستیک می کرد بلکه خیلی جاها حتی در قم از پشتیبانی او بهرمند بودند حداقل از پشتیبانی روحی او پشتیبانی فکری مشاوره ای و تا آنجایی هم که بشود مسایل مالی کمک می کرد به آدم هایی که در این قضیه اهتمام داشتند. 

اجازه بدهید مقداری چون وجه غالب حاج قاسم نظامی هست بیشتر نظامی اش را مثلا توضیح بیشتر در عقلانیت حاج قاسم عقلانیت ایمانی و انقلابی او. 

از جهتی می شود واقعا بجرات گفت که یک تیر برای غیر خدا شلیک نکرد هر جایی که ایشان حضور داشت صحنه دفاع از اسلام و انقلاب و توسعه قدرت اسلام بود. 

تفاوت حاج قاسم مثلا با یک فرمانده نظامی دیگر با فرماندهان نظامی طرف مقابل چه بود چه چیزی را مثلا ایشان رعایت می کرد در عقلانیت نظامی خودش که آن دیگران نمی دیدند؟ نگاه می کنیم می بینیم که مثلا شهداء ما و سراداران ما مثل حسن باقری همه داشتند دیگر، در جنگ نظامی امروز توکل بر چیست؟ بر امکانات است یعنی مثلا می گویند فرض کن شما می خواهی با دشمن مقابلت بجنگی باید او اگر مثلا فرض کن صد تا تانک داشته باشد تو هم باید صد تا تانک داشته باشی! او اگر صد تا هواپیما دارد تو هم هن باید صد تا هواپیما داشته باشی اگر او فرض کن سیصد هزارتا نیرو دارد تو هم باید سیصد هزارتا نیرو داشته باشی. 

اگر تو می خواهی تک بکنی. حمله بکنی علیه طرف مقابل باید امکانات و نفراتت سه برابر باشد اگر او سیصد هزار تا دارد تو باید نهصد هزار تا داشته باشی این قانون در واقع جنگ های کلاسیک و دافوس است درست است؟ 

اینطرف نگاه می کنید یک عقلانیت دیگر حاکم است می گوید نه این حرف ها نیست توکل بر امکانات درست نیست توکل بر خدا! تکیه بر نیروی مؤمن! که کار جنگ ما را برد جلو همین بود اگر ما می خواستیم آنطور فکر کنیم دافوسی و کلاسیکی فکر کنیم اصلا نباید می جنگیدیم. 

یک تعبیری حضرت آقا دارد گفتیم که اگر آنطرف صد تا تانک دارد اینطرف نیاز نیست حتما صد تا تانک داشته باشد اینطرف صد تا دل آماده صد تا نیروی مومن جهادی شهادت طلب ایثارگر توکل به خدا جای چه را می گیرد؟ توکل به امکانات را می گیرد. 

بعد در این عقلانیت انقلابی خودش عقلانیت ایمانی خودش بر محاسبات نظامی خودش یک تصمیمی می گیرد یک محاسباتی می کند که اصلا در عقلانیت در واقع جنگ دافوسی و کلاسیک و این حرف ها معنا ندارد! یعنی بر اساس قواعد و سنن الهی اینطرف دارد فرماندهی می کند! 

آنطرف اگر نیرویش سه برابر نباشد حمله نمی کند اما اینطرف چه می گوید؟ می گوید مگر قرآن نگفته یک نفر از شما در برابر ده نفر از آنها؟ مگر قرآن نمی گوید کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله مگر قرآن نمی گوید ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم؟ یعنی عقلانیت عقلانیت قرآنی است. 

اگر ما مثلا در دفاع مقدس اگر می خواستیم بر عقلانیت دافوسی جنگ کلاسیک عمل کنیم ما اصلا نباید در اروند عملیات می کردیم ما نباید در جزایر مجنون عملیات می کردیم آن عقلانیت ایمانی بود که آن عملیات را طراحی کرد روی امدادهای الهی محاسبه می کرد اصلا محاسبه روی امدادهای الهی در جنگ های بیرون اصلا معنا ندارد. 

رعایت اخلاق در جنگ های بیرون معنا نذارد لذا شما ببینید برایش مهم نیست که تمام امکانات و خانه های مردم و آدم ها کشته بشوند در جنگ کلاسیک بزن نابود کن داغون کن مطمئن هستی دیگر کاملا نابود شد آن منطقه بعد نیروی نظامی بر پناه این تانک ها می رود آنجا مستقر می شود. 

اما اینطرف شما می گوییذ سعی کن کمترین تلفات را از دشمن بگیری حتی در نگاه حسن باقری می گوید این نیروهایی که در عراق هستند فردا نیروهای انقلاب اسلامی می شوند مواظب باشید تا می شود از آنطرف کمتر کشته بشود. 

حتی حضرت آقا اینجا سفارش می کنند می گوید آقا در همین داعشی ها و در همین جبهه النصره تا می توانید سعی کنید کمتر کشته بشوند چرا؟ چون خیلی از اینها واقعا نمی دانند اشتباه کردند نمی فهمند! قدرت تشخیص ندارند اسیر جو شدند. اینها شاید آینده برگردند شاید متوجه خطای محاسباتی و اشتباهشان بشوند. 

لذا شما می بینید حاج قاسم در این چهل و چند سال جنگ در این مدیریت خودش با عقلانیت در واقع دافوسی و کلاسیک و سکولار و این حرف ها عملیات نمی کند دارد بر اساس عقلانیت ایمانی البته بعد هم در این عقلانیت ایمانی دیگر ابتکار دارد خلاقیت دارد جنگ نامتقارن درست می کند لذا شما می بینیذ فرض کنید هیمنه داعش آمده دارد کل عراق را می گیرد آمده کردستان را گرفته می آید در اربیل با شصت تا نیرو بلند می شود می رود دفاع می کند با صد تا نیرو مثلا یک جاهای حساس می رود خودش هم آن وسط دفاع می کند. 

و همان بحث عرفان یعنی اینجا ریسک خطر پای خودش هم وسط می آید مدیریت حاج قاسم مدیریت چیست؟ در عرفانش در مدیریتش در عقلانیت در واقع فرماندهی اش مدیریت هم مدیریت بیا هست نه برو بقول حاجی همیشه می گفت فرماندهی ما تفاوتش این است بیا اول خود فرمانده می رود حتی از خط مقدم هم جلوتر می رود می گوید بیایید. در بوکمال چنین چیزی گفته می شود که کار قفل کرده حاجی با هواپیما از خط مقدم می رود جلو در دروازه های بوکمال می گوید ما در دروازه های شهر هستیم بیایید. خودش در صحنه خطر وسط کانون خطر است کانون انفجارات است کانون انتحاری ها آن وسط میدان را مدیریت می کند. مشخص است فرماندهی که او را آنجا می بیند شارژ می شود جرات می گیرد قدرت می گیرد. 

مجری: یک رابطه لازم و ملزومی انگار این وسط هست بین عقلانیت و عرفان شهید سلیمانی یعنی این جلوه هایی که شما از عقلانیت ایشان گفتید کاملا مصادیقی از عرفان ایشان هست مباحثی که پیرامون عرفان ایشان داشتید کاملا عقلانی بود. 

ک: آن توکل به خدا در تک تک رفتارهایش هست کار برای خدا آن جهتگیری برای خدا این عرفان در عقلانیتش وجود دارد گفتم تراز تصمیماتش ایمان است یعنی عرفان راهبر او هست! راهبری کار او با همان عرفان و با آن معنویت عظیم متراکم است! یک مکتب است دیگر در مکتب دیگر همدیگر را نقض نمی کند افعالش، اعمالش همدیگر را نقض نمی کند در این راستا دارد می رود جلو احسنت نکته قشنگی شما اشاره کردید. 

خدا، جهتگیری، برای خدا! در راه خدا برای اسلام برای انقلاب در همه کارهایش هست! لذا این عقلانیت عقلانیت موفقی هم هست خودش را نشان می دهد بقیه را هم جلب می کنذ فطرت ها را بیدار می کند حتی در دشمن تزلزل ایجاد می کند یک جاهایی حتی دشمن را هم به تحسین وامی دارد. 

پس ببینید عقلانیت حاج قاسم در همه حوزه ها حوزه های سیاسی فرهنگی حتی فضای اقتصادی مشکلات مملکت و پررنگش مسائل نظامی در تصمیم گیری ها در محاسبات در سنجش کردن ها سبک سنگین کردن ها که تصمیم می گیرد شاخص خدا هست شاخص دین اسلام هست شاخص مصالح انقلاب و منافع انقلاب هست و از طرفی هم مثلا فرض کنید که این هم به همان روح انقلابی و ایمانی او برمی گردد شاخص هدایتگری! سوز دارد برای دغدغه دارد سوز برای هدایت مردم برای نجات انسانیت! یعنی فقط موحدین نیستند مستضعفین! وقتی که می خواهد نیرویش را آماده کند برای جنگ می گوید نگاه کن آنطرف منطقه یکسری زن و بچه هستند که گرگ ها اینها را محاصره کردند باید بروید این زن و بچه را از دل این گرگ ها در بیاورید حتما معلوم نیست شیعه باشند نه، اهل تسنن هستند! ایزدی ها هستند! 

چرا مسیحی های لبنان و سوریه به حاج قاسم عشق می ورزند؟ چون امنیت خودشان را عزت خودشان را ناموس خودشان را مدیون او می دانند. 

پس ببینید حاج قاسم با این عقلانیت است که چیزهای به ظاهر متضادی را در کنار همدیگر جمع می کند شجاعت را با تدبیر صلابت و قاطعیت را با مهربانی با عطوفت! اشداء علی الکفار را با رحماء بینهم! 

آن شدت انقلابی گری خیلی عنصر اصلی اش در ای عقلانیت واقعا امقلاب برایش محور محاسبه است درست است؟ این برایش مهم است انقلاب خواندم مطالبش را والله والله والله والله والله والله مهم ترین محور محاسبه قیامت انقلاب اسلامی است خیمه حسین بن علی حرم حسین بن علی انقلاب اسلامی است دور این خیمه بگردید اگر این خیمه شکست بخورد چیزی از اسلام و مکه و مدینه و عتبات اینها باقی نمی ماند. 

اما همین آدم یکدفعه می رود با کسانی قدم می زنند که بچه انقلابی ها حاضر نیستند بروند کنارش بنشینند! آیا او از اصول انقلابی خودش پایین آمده؟ نه، در عین جهتگیری قوی و شدیذ انقلابی آمده تا این را هم دست این را بگیرد ببرد در خیمه انقلاب یا یک کاری بکند که بیشتر خرابکاری نکند یعنی نگاه هدایتی هم دارد. خیلی سخت است! واقعا سخت است! 

لذا نگاه کنیم در حوزه های مختلف ظرفیت محاسباتی او مدیریتی او تصمیم گیری او دقیقا همه اینها آن جهتگیری ایمانی شدت ایمان و جهتگیری انقلابی درونش حضور دارد با ترکیبی از اینها حاج قاسم به تصمیم می رسد به محاسبه می رسد. 

سوال اینجا پیش می آید، که این عقلانیت از کجا آمد منشا این عقلانیت کجا است؟ چرا همه این عقلانیت را ندارند؟! عرض کردم یک نکته اش یک فضایش را گفتم چه بود؟ اینکه محور محاسبه و این سبک سنگین و این سنجش کردن ها آن ایمان است اسلام است! و بعد آن عشق به انقلاب اسلامی و آرمان های انقلاب اسلامی است و آن بصیرت عمیقی که نسبت به انقلاب اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی دارد و جایگاه اسلامی درباره تغییرات معادلات عالم تا ان شاء الله برسد به عصر ظهور. 

اما آن چیزی که حاج قاسم را این وسط کمک می کند و اشتباه محاسباتی نمی کند و به هدف می رساند یک نکته محوری است که خیلی از این محروم بودند یعنی خودشان خودشان را در واقع محروم کردند ریشه عقلانیت موفق و کارآمد کجا است؟ کسی نمی تواند بگوید عقلانیت و راهبرد حاج قاسم موفقیت آمیز نبود، در حوزه فرهنگی در حوزه سیاسی همه آدم های سیاسی را جذب کرده. رئیس جمهور عراق و خیلی از سیاسیون عراق شیعه سنی همه اینها جذبش شدند تعریفش می کنند فقط هم شیعه نیست نه، آزادگان عالم. 

کسی نمی تواند حاج قاسم را تحسین نکند واقعا نمی تواند تحسین نکند حتی آدم هایی هستند انقلابی هم نیستند اما مجبور هستند تحسین کنند دیدیم دیگر. این ریشه اش کجا است؟ از کجا رسیده به این غیر از همان جهتگیری هایی که عرض کردم محکم روی اینها ایستاده؟ با مثال هایش. 

ریشه اش در تولی است! تولی به ولی! تولی به ولایت، ریشه موفقیت حاج قاسم اینجا است! چون یک جاهایی اینقدر امتحان سخت می شود سنگین می شود کار پیچیده می شود که محاسبات تو دیگر جواب نمی دهد تجربه تو دیگر جواب نمی دهد اینجا باید چکار کنیم؟ باز تکیه می کنی به همان محاسبات تجربیات خودت ممکن است اشتباه کنی. 

ریشه توفیق حاج قاسم این است که آبشخور این عقلانیتش و این توفیقش در تولی به ولی است یعنی چه؟ یعنی خودش در این سال ها یک تجربه عظیم متراکمی در وسط میدان بدست آورده یک ظرفیت کارشناسی بدست آورده خودش صاحبنظر شده اما یک جاهایی یکدفعه می بینیم تصمیم خودش خدمت شما عرض کنم که سنجش خودش تصمیم خودش آن تشخیص خودش نسخه خودش را که متناسب با آن کار کارشناسی و تجربه متراکم چهل ساله خودش هست آنجا کنار می گذارد تصمیم و تشخیص ولی را قبول می کند و عمل می کند به آن عمل می کند پافشاری روی نگاه و نظر خودش نمی کند! 

حاجی خودش تعریف می کند در جنگ سی و سه روزه چه می گوید؟ می گوید وقتی که جنگ شروع شد من رفتم چند رروز گذشت آمدم تهران گزارش بدهم به آقا گزارش دادم آقا در آمد گفت که چه؟ حضرت آقا فرمود ان شاء الله همه سختی ها فشارها این حرف ها، حضرت آقا حرف از پیروزی حزب الله زد درست است؟ خود حاجی چه می گوید؟ می گوید من در دلم یک لحظه گفتم کاش این حرف را آقا می زد چرا؟ چون من دارم وسط صحنه میدان دارم می بینم نشانه ای از فتح و ظفر نیست کاش نمی گفت فردا شکست می خوریم آنجا بعد آقا اینطور گفته بد می شود زشت می شود! 

اما حاجی یعنی تشخیص او کارشناسی او محاسبات سنجشی او چه بود؟ این بود که خبری از فتح و پیروزی نیست آدم عاقل در عقلانیت غیر مثلا حاج قاسمی می گوید آنطرف خبر پیروزی نیست من هم که بعنوان فرمانده لازم نیست که حتما بروم وسط میدان باشم من از اینجا هدایت لجستیک می کنم اما نگاه به کارشناسی خودش نمی کند می پذیرد با اینکه پیش خودش استبعاد دارد می گوید من نشانه ای از فتح نمی بینم آقا چرا این حرف را می زند کاش نمی زد اما اعتماد می کند! می رود دوباره وسط میدان خطر! 

سی و سه روز زیر شدیدترین بمباران ها می ایستد یک اتاق جنگ سه نفره با عماد مغنیه سید حسن نصرالله و خودش درست می کند و این استقامت او این تولی او نتیجه اش می شود نصرت الهی فتح الهی که بعد از آن دیگر معادلات منطقه عوض می شود. 

شاید حاج قاسم در وسط صحنه عملیات پیش خودش می گفت جنگ سوریه مغلوبه شد تمام شد کار بشار تمام شد تجربه این را می گفت! خیلی ها می گفتند کسانی که هشت سال جنگیده بودند می شناختم از رفقاء می گقتند کار دیگر تمام شد اعلام نمی شود بشار سقوط کرد تمام شد. 

یکدفعه ولی می آید که او هم چرا ظرفیت این ولی را اینقدر داریم بزرگ می کنیم؟ او هم به یک نقطه بالاتری تولی دارد به یک جایگاه بلندتری تکیه دارد. می آید می گوید نه بشار می ماند و باید بماند شما بروید بجنگید و بعد علیرغم اینکه، ببینید ورود به آن صحنه ای که تیرهای کلاش معارضین و معاندین به کاخ بشار اسد می رسد ورود به آن صحنه خطرناک است دیگر باید گذشته باشی از جان خودت بلند می شود می رود به آن صحنه اعتماد می کند به نگاه ولی به نظر ولی و خدای متعال نصرت را چکار می کند؟ جاری می کند امداد می کند. 

یعنی یک شاخص هایی دارد حاج قاسم محورهایی دارد برای محاسبه خودش از اینطرف یک اعتمادی به و یک تولی ای به ولی جامعه دارد. این تولی کار را می برد جلو! اینکه نگاه کارشناسی خودت را بگذاری کنار و به آن اصرار نکنی و ببری نگاه کارشناسی ولی را بخواهی عملیاتی کنی خدا به او چکار می کند؟ نگاه می کند نظر می کند امداد می کند و همین جا بگویم واقعا یکی از مهم ترین مشکلات و دلایل اصلی اصلی اصلی مشکلات جامعه ما این است که متاسفانه ساختار سیاسی ما ساختار دولت های ما و نوع نگاه و رویکردشان با نگاه ولی هماهنگ نیست! یعنی آنطرف یک نگاه توسعه ای و تکاملی در انقلاب اسلامی و جهتگیری هایی که دارد اگر این ساختار در واقع کلان ما و ساختار خورد ما خودش را هماهنگ کند با آن ساختار تکاملی با آن جهتگیری های استراتژیک که رهبری تنظیم می کند واقعا برکات نازل می شود. ولی وقتی که مسیر را متاسفانه هماهنگ نیست همراهی نمی کند راهبرد رهبری را و ولایت را قبول نمی کند و خودش یک سیستم و سامانه و یک راهبرد دیگری را می چیند کار گره می خورد کار برکت پیدا نمی کند. 

مجری: رشد حاج قاسم در زمینه های مختلف آیا بشکلی مقدمه مقدمه بوده مثلا ایشان اول در مسایل معرفتی و عرفانی رشد می کند به عقلانیت هم عقلانیت الهی می رسد یا نه همه اینها با هم همزمان است می شود قاسم سلیمانی که در سیاست بسیار منطقی و پخته دارد عمل می کند به فرموده شما نمی شود منتسبش کرد به جناح ها نگاه پدری دارد نسبت به همه اقشار جامعه ولو آنهایی که زاویه دار هستند در عرصه نظامی خوش می درخشد در عرصه باصطلاح عرفان و اینها هم برخلاف تمام تعابیر و تفاسیر غلطی که از عرفان هست جزء جزء حیات خودش چه در عرصه رزم چه در عرصه مواجهه با مردم خدا را جاری می کند. 

اینها اگر بخواهیم بعنوان یک نسخه به کسی ارایه بدهیم بگوییم شما این مکتب است که در جنبه های مختلف یک نمونه کوچک این تعبیری که قادر جابر درباره مصطفی چمران دارد می گوید مصطفی نمونه کوچک علی بود! در واقع حضرت علی بعضی ها گفتند اینها تناقض است مگر می شود شما زاهد شب باشی و شیر روز اینکه نمی شود که! عرفان بهرحال حرف هایی که اول با هم داشتیم جنسش لطیف است آن جنسش خشن است خون قساوت می آورد. 

اما اینها می بینیم که مثلا برای قاسم سلیمانی حل شده است در همه مباحثش در مباحث بصیرتی رشد می کند در سیاست داخلی و خارجی رشد می کند دیپلماسی سلیمانی بسیار ارزنده است که سران کشورها را با ما همراه می کند در منطقه کردستان عراق جاهای دیگر بسیار تاثیرگذار هست در عرصه رزم و نظامی گری یک فرمانده شجاع است و عرفان. 

ک: آن حضوری که حاجی در کاخ کرملین دارد خیلی کار بزرگ است. 

مجری: می خواستم بدانم که ما اگر بخواهیم این را بعنوان یک نسخه بدهیم افراد دیگر که علاقمند هستند که مدل حاج قاسم را رشد کنند چه باید بگوییم؟ بگوییم اول بروند عرفانشان را بسازند بیایند عقلانیتشان ساخته می شود؟ یا نه اینها همه با همدیگر است؟ 

ک: ببینیذ خدای متعال مثلا اینکه بگوییم کسی به این سادگی ها البته زمین خدا بدون حجت نمی ماند ولی واقعا حاج قاسم قله هایی را فتح کردند که مشخص است دیگران به این سادگی به آن نمی رسند. جایگاه خاص است خیلی رفیع است خیلی عظیم است نه اینکه اصلا کسی نمی رسد نه اینطور نیست واقعا من تعبیری دارم می گویم مادر انقلاب اسلامی عقیم نیست یعنی ما یک زمانی گفتند دیگر بالاتر از چمران نمی آید بالاتر از بعضی شهدا بزرگوار دیگر نمی آیند بعد آمد. قبل از حضرت امام می گفتند بالاتر از آیت الله بروجردی نمی آید! امام آمد همینطور. زمین خدا بدون حجت نیست امدادهای الهی قطع نمی شود مادر انقلاب اسلامی عقیم نیست ولی اینطور هم نیست که حالا هر کسی بتواند به این قله ها برسد. این قله ای هست که مثلا بگوییم ما حرکت کنیم به سمت این قله در دامنه قله هم ما برویم خیلی است در دامنه اش هم بخواهیم برویم. ولی واقعا رشد هم رشد چیز هست مثلا تدریجی است دیگر یعنی یکدفعه ای نیست یعنی یک رشد هماهنگ است کودک که رشد می کند همزمان جسمش روحش عقلش کم کم به بلوغ می رسد حرکت می کند به میزانی که این عبودیت الهی را انسان در خودش جریان بدهد همین شاخص هایی که گفتم شاخص های حاجی چه بود عبودیت معنویت توسل آن در واقع آرمان گرایی زندگی را وقف، وقف بودن زندگی برای آرمان های الهی از غیر از خدا نترسیدن دشمن شناس بودن. یکی از وجوه حاج قاسم که در عقلانیتش باید به آن بپردازیم بحث همان بحث این را من فراموش کردم بحث دشمن شناسی حاج قاسم است خیلی مهم است یکی از وجو عقلانیت حاج قاسم شناخت دشمن است مرزهایش را با دشمن قاطی نکردن است شما بحث های دشمن شناسی حاج قاسم را ببینید. 

بزرگ ترین خیانت کوچه دادن به دشمن است دو صدا نباید از جبهه ما بلند بشود در برجام این برجام سه ضلعی است یک ضلع ندارد! دو ضلع دیگر هم دارد اگر می خواهی با دشمن راه بیایی دو ضلع دیگر هم از تو می خواهد بعدش می آید برجام موشکی بعد برجام منطقه ای بعد می گوید که از جریان مقاومت دفاع نکن بعدش می آید برجام اعتقادی شما اعتقادات شرعی و اسلامی خودت حقوق زنان و اینها اصلا پافشاری نکن آخرش یک توبه نامه از انقلاب اسلامی بنویس که بیخود کردی انقلاب کردی. لن ترضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم. 

هیچوقت نگاه مثبت به دشمن ندارد، گول دشمن را نمی خورد دقیقا می فهمد دشمن کدام نقطه را هدف گرفته این از وجوه عقلانیت است اگر آقایون سیاسی این یک نقطه را عقلانیت انقلابی حاج قاسم را در فضای دشمن شناسی اش بفهمند و درک کنند خیلی به نفعشان هست. 

ولی به تعبیری بهرحال حاج قاسم اسوه حسنه همان که رسول الله صلی الله علیه و آله اسوه برای امت اسلامی هست شهداء ما ستارگان هدایت هستند و بالنجم هم یهتدون حاج قاسم ستاره بسیار پررنگ و درخشان انقلاب اسلامی است با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد با این قله در واقع می شود قله بلند را دامنه قله حرکت کرد. مسیر هم همان مسیر تعبد است عبودیت است بندگی است خاکساری است مردم داری است استبکار ستیزی است اینکه انسان روی ظرفیت های خودش کار کند روی ظرفیت های جسمی خودش روی ظرفیت های فکری خودش ظرفیت های روحی خودش اهل تهذیب نفس باشد اهل مطالعه باشد اهل تقویت قدرت تفکر عقلانیت خودش باشذ اهل تقویت و مدیریت جسم خودش و رفتارهای در واقع خودش باشد. اینها از یکطرفی ظرفیت های منابع اسلام و معارف اسلام را داریم از آنطرف راهبری ولایت اجتماعی ولایت فقیه در جامعه داریم و الگوهای حاج قاسم امثال حاج قاسم که در مقابل چشم ما هستند انسان با اینها می شود راه را پیدا کرد اینها را داریم می توانیم مسیر را ببریم جلو. 

مجری: یک تعبیر الان در صحبت های شما من متوجه شدم حرف درستی هم هست حاج قاسم می فهمید که دارد چکار می کند یک موقع هست در ارتش های جهان طرف می گوید من پول می گیرم می جنگم مزدور است فرمانبر است مطیع است دستور آمد من بروم اما حاج قاسم در عین اینکه ولایت پذیر هست اما همین ولایت پذیری او بر اساس یک فهمی صورت گرفته که استدلال پشتش خوابیده یعنی به یک درک و نور باطنی رسیده که اگر دارد می جنگد اگر دارد در سیاست تحلیل می دهد که برای دشمن کوچه باز نکنید وحدت داشته باشید همه اینها بر اساس صرفا تعبد نیست نسبت به ولایت خودش فهمیده از راه همان اطاعت امری که داشته به این رشد رسیده. 

ک: واقعا فهمیده خودش به یک کارشناسی و ظرفیت عظیم فهمی رسیده اما اهمیتش اینجا است چرا ضریب توفیقش خیلی بیشتر از اینها است؟ بحث تولی اش گفتیم مهم است. 

علاوه بر اینکه به این رشد رسیده حاج قاسم اگر اهل تولی به امام نبود اصلا به اینجا نمی رسید اگر اهل تولی به ولایت نبود به اینجا نمی رسید این تولی کمکش کرده اما یک جاهایی در یک حوزه هایی تصمیمات سخت کارشناسی شما جاهایی می رسید که دیگر ظرفیت و تجربه جواب نمی دهد. 

ببینید مووقعی که به حسن طهرانی مقدم حضرت آقا می گوید موشک از تو می خواهن دو هزار کیلومتر بزند این با ظرفیت های قبلی و کارشناسی های قبلی تجربیات قبلی سازگار نیست چیز فراتر از اینها می خواهد یعنی در نگاه اول باید بگوید نه نمی شود همانطور که آقایان نفتی گفتند نمی شود خود آقا دو بار گفتند من به این آقایان تکنوکرات گفتم یک کاری بکنید که ما از اقتصاد تک محصولی نجات پیدا بکنیم شیر نفت دست خودمان باشد دشمن نبندد ما خودمان اگر خواستیم ببندیم آقایان تکنوکرات لبخند انکار زدند گفتند مگر می شود؟ نمی شود. 

اما آقای طهرانی مقدم نگفت نمی شود تمام ظرفیت خودش را تلاش خودش را گفت که نائب امام زمان می گویذ پس می شوذ ما اصلا می گوییم خذایا ما می خواهیم اقتدار اسلام را رقم بزنیم می خواهیم حرف ولی خدا روی زمین نماند ما را امداد کن کمک کن می آید توسل می کند توکل می کند تسلیم حرف ولی می شود تمام تلاش خودش را بکار می برد خدا تمام درهای رحمت و امداد را به رویش باز می کند به این ظرفیت می رسد. 

که امروز به تعبیر سید حسن نصرالله تمام خانم هایی که در ضاهیه لبنان دارند قدم می زنند مدیون در امنیت مدیون حسن طهرانی مقدم هستند. تمام جامعه جهان اسلام دارد نان امنیت را می خورد و متاسفانه آقایان گوش نکردند امروز ما داریم چوبش را می خوریم ملت کار خودش را کرد اما ابزار نیروی زیر دستش طهرانی مقدم باشد به نتیجه می رسد تکنوکرات باشد به نتیجه نمی رسد. 

آن روز که به امثال حاجی زاده گفت موشک های بالستیک را نقطه زن بکنید  کجای دنیا این تجربه بود کجا شده بود؟ نگفتند نمی شود گفتند وقتی که ولی می گوید یک حکمتی دارد پس می شود زحمت می کشد یک روز دو روز هم نه ماه ها تلاش می کند طراحی می کند تا به مثلا. 

بعد از چندین بار کم می کند کم می کند تا مثلا نقطه زن می کند یک متر سه مترش می کند یک شبهه که نرسیده که نه. 

ولی اگر می خواست اعتماد به حرف ولی نداشته باشد اصلا در نگاه کارشناسی می گفت نمی شود انجام نمی داد. 

یک ظرفیتی خودشان ایجاد کردند یک ظرفیتی خدادادی است زحمت کشیدند استعدادها را شکوفا کردند و جاهایی هم هست واقعا با تولی به ولایت کار را عمیق بردند جلو. 

مجری: اگر بعنوان جمع بندی نکته خاصی هست چه در بحث عرفان شهید چه در بحث عقلانیت. 

ک: بله بنظرم آنچه عقل ناقص ما می رسید تا یک اندازه ای که ما دور وجود حاج قاسم بگردیم و خدمت شما عرض کنم و بگوییم این شخصیت بزرگوار یک مکتبی دارد یک مرامی دارد که مکتب او مکتب همان انقلاب اسلامی است آن اصول حاکم بر انقلاب اسلامی است مکتبی است که شاخصه های انقلابی گری است، در وجود حاج قاسم ما می بینیم. 

و این به علت این است که در خودش یک ظرفیت عظیم در واقع روحی فکری و خدمت شما عرض کنم که رفتاری عملی ایجاد کرده تا لایق این لقب باشد لایق این مدال باشد و از عقلانیت واقعا لازمش هم برخوردار است یعنی این عقلانیت را در خودش ایجاد کرده و این محور در واقع چرا حاج قاسم به اینجا رسید؟ چون واقعا محورهای محاسبه درستی داشت! محورهای محاسبه اش چه بود؟ خدا بود! اسلام بود ایمان بود! انقلاب اسلامی بود. با این و بعد در کنار اینها آن اعتمادی که به ولایت داشت! و آن عشقی که به آرمان های انقلاب اسلامی داشت همه اینها روی همدیگر  در کنار آن ظرفیت عظیم عرفانی و ایمانی که در مکتب امام خمینی آموزش دید و پرورش پیدا کرد و شاگرد ممتاز مکتب امام بود! در خودش آن ظرفیت را ایجاد کرد و چهل سال با اخلاص با اخلاص با اخلاص برای خدا برای خدا برای خدا در وسط این میدان فداکاری کرد با بصیرت با وفاداری با آرمان گرایی با خلوص با مراقبت از خودش با دست رد زدن بر آن دعوت های شیطانی و امیال نفسانی و آن دعوت های دنیا شهوت دنیا قدرت دنیا ثروت دنیا همه اینها با همدیگر و با عنایت الهی به این نقطه ای رسید که صاحب مکتب سلیمانی باشذ و آن قله ای که خیلی ها می توانند به سمت این دامنه قله حرکت کنند آن الگو سمبل اسوه حسنه انقلاب اسلامی که. حالا مطلق که نمی کنیم حاج قاسم را قدیس تراشی که نمی کنیم ولی حاج قاسم را در جایگاه ولی جامعه نمی نشانیم که! درست است؟ اما در جایگاه خودش یک ظرفیت بسیار عظیم بسیار عظیم، معصوم که نیست اما با تولی به معصوم با تولی به ولی فقیه نائب امام زمان نائب معصوم به یک ظرفیتی رسیذه مه صاحب مکتب شذه و این را مفت بدست نیاورده در چهل سال مجاهدت با عنایت خدا با امداد الهی بدست آورده ظرفیتی بسیار درخشان سرمایه ای بسیار عظیم و درخشان که نه تنها سرمایه انقلاب اسلامی و ایران اسلامی است بلکه و جوانان ایران بلکه سرمایه عظیم در واقع تمدن اسلامی است حاج قاسم سرمایه مستضعفین است سرمایه موحدین است لذا موحدین و حتی غیرموحدین و مستضعفین عالم هم به حاج قاسم عشق می ورزند و می تواند حاجی الگوی همه اینها باشد ان شاء الله برای تحقق آن اهداف و آن قله هایی که هنوز فتح نشده که نهایتش ان شاء الله به تمدن اسلامی ختم بشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره حاج قاسم/حجت الاسلام کتابی/ قسمت اول

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۰۵ ق.ظ

مجری: بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم حاج آقای کتابی بعضی از دوستانی که این فیلم را می بینند شاید حضرتعالی را نشناسند. من در یک جمله بخواهم معرفی کنم حاج آقای کتابی از اساتید صاحب فکر و صاحب نظر در عرصه های مرتبط با علوم انسانی هستند در قم که خیلی ها از محضرشان استفاده کردند و پژوهشگر در زمینه های مرتبط با دفاع مقدس از رزمنده های قدیم جانبازان عرصه ایثار و شهادت هستند. 

امروز به فال نیک می گیریم این صحبت را که دربارع مکتب حاج قاسم سلیمانی هست روز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها است حاج قاسم سلیمانی و حاج قاسم سلیمانی ها و همه شهداء پرورش یافته مکتد انقلاب اسلامی حضرت امام و حوزه علمیه هستند که تولیت اصلی این حوزه با حضرت معصومه سلام الله علیها است از این باب به فال نیک می گیریم این بحث را. 

ضمن عرض خیر مقدم نکته ای که هست درباره حاج قاسم از سال گذشته که شهادت ایشان رقم خورد یک جوی در سراسر ایران و جهان ایجاد شد شاید بشود این تعبیر را بکار برد که آن انفجار نوری که انقلاب اسلامی داشت یکبار دیگر تشعشع دوباره ای پیدا کرد همه ابراز احساسات داشتند از هر طیفی حتی ما داشتیم افرادی که بعضا زاویه داشتند با انقلاب با نظام و با راه شهید سلیمانی و خیلی از سیاست های منقطه ای جمهوری اسلامی را نمی پسندیدند مثل اردشیر زاهدی میل عبدالکریم سروش مثل مهاجرانی مثل محمود دولت آبادی و امثال اینها اینها هم بنوعی خودشان را انگار صاحب عزا دانستند و اعلام تأثر کردند. 

یک جوی ایجاد شد یکبار دیگر فضا برگشت به فرهنگ و ارزش های اوایل دهه شصت و یاد شهداء زنده شد. 

این وسط لابلای خاطره گویی ها و نکته هایی که درباره شهید سلیمانی بیان می شد مقام معظم رهبری یک اصطلاح جدیدی را بکار بردند که چقدر خوب است که به این شهید حاج قاسم سلیمانی از نگاه یک مکتب نگریسته بشود و از آنجا بود که این واژه مکتب سلیمانی سر زبان ها افتاد. 

بعنوان شروع بحث الان موضوع امروز ما هم هست هم تبیین این مکتب هم چرایی بکارگیری واژه مکتب درباره شهید سلیمانی هست. 

ک: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و صلّی الله علی سیدنا و مولانا محمّد و آله الطاهرین. 

عرض ادب واحترام دارم خدمت حضرتعالی و بچه های جبهه فکری فرهنگی انقلاب اسلامی و دوستانی که زحمت می کشند در این مجموعه. البته حقیر شاگردی بیش نیستم هیچ ادعایی نداریم حقیقتا ولی توفیق داشتیم در حوزه امقلاب اسلامی دفاع مقدس تحقیقاتی پژوهش هایی داشتیم. 

خدمت شما عرض کنم که و این را هم بدون تعارف می گویم در رابطه با حاج قاسم سلیمانی شخصیت عظیم و بزرگ زبان ما الکن هست ما خودمان را واقعا لایق و قابل صحبت کردن در رابطه با شخصیت حاج قاسم نمی دانیم بدون تعارف جای تعارف نیست. 

حالا دوستان لطف داشتند اصرار داشتند که حقیر هم یک نکاتی را مطرح کنم. 

نکته ای که فرمودید ببینید حضرت آقا بعد از شهادت قاسم دو تا نکته را، اولین نکاتی که فرمودند بحث اخلاص حاجی بود که این تاثیرگذاری که فرمودید روی همه باطن ها روی قلوب این تحول قلوبی که اتفاق افتاد شاید بعضی ها هم واقعا با انقلاب اسلامی زاویه داشتند اما آمدند در صحنه و خودشان را داغدار می دانستند و ما این را قبلا در رحلت امام دیده بودیم واقعا این جوش و خروش و این حضور در واقع عجیب و عظیم مردم در صحنه فقط یکبار تکرار شده بود در رحلت حضرت امام بود که خودم حضور داشتم شرکت داشتم این هم از همان جنس بود واقعا قلب ها متحول شده بود. 

یک بحث اخلاص بود این نشانه اخلاص حاج قاسم هست اگر اخلاص نبود این مقلب القلوبی اتفاق نمی افتاد این فتح قلوب اتفاق نمی افتاد. که بعد هم یک مدال افتخار به حاج قاسم دادند که من فکر می کنم کس دیگری این مدال افتخار را نداشته در انقلاب اسلامی به این شکل که مکتب حاج قاسم سلیمانی یک مدل افتخار از دست آقا بود. 

اینجا دو تا فکر مطرح می شود اینجا بحث ما دو زاویه پیدا می کند یکی اینکه ما برویم سریع سراغ مکتب مکتب چیست تعریف مکتب چیست خصوصیات مکتب چیست و اصول و فروع مکتب حاج قاسم سلیمانی چیست. 

اما یک نکته قشنگی اینجا قبل از ورود به بحث مکتب وجود دارد اینکه اصلا چرا همان که شما سوال فرمودید، چرا حضرت آقا واژه مکتب را بکار برد؟ مکتب سلیمانی برای چه این را گفت؟ در خود این یک نکته ای نهفته است بنظر می رسد حضرت آقا دارد مردم را دعوت می کند جامعه را نخبگان را نسل های آتی را دعوت می کند به و دارد معرفی می کند انسان تراز انقلاب اسلامی را. یعنی لقب مکتب را به هر کسی نمی دهد برای چه به حاج قاسم دارد لقب می دهد برای چه بقیه را دارد روی ایشان حساس می کند؟ بیایند تامل کنند فکر کنند واکاوی کنند بشناسند آشنا بشوند. 

حاج قاسم را بعنوان انسا تراز انقلاب اسلامی دارد معرفی می کند در دنیای غرب در جریان در واقع کفر آنجا هم انسان تراز دارند انسان تراز لیبرال آدمی که آن مقاهیم در واقع بنیادین لیبرالیسم را پذیرفته آن اصول و قواعد فردی و اجتماعی لیبرالیسم را رعایت می کند اعتقاد دارد باور دارد و در خدمت نظام سرمایه داری در واقع لیبرالیست است یک چرخ دنده این کار را جلو می برد. 

اینطرف ما انسان تراز انقلاب اسلامی داریم. حضرت آقا بحث تمدن اسلامی می گوید برای رسیدن به قله های تمدن اسلامی دو تا چیز در این مسیر نیاز داریم در بحث بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و بحث فرایند که انقلاب اسلامی حالا پنج تا مرحله دارد، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی. 

در بیانیه گام دوم می فرماید که ما الان مسیر را تا نیمه راه آمدیم نیمه راه دولت سازی آمدیم و می خواهیم از این پروژه دوم در گام دوم در چهل ساله بعدی ان شاء الله تکمیل کنیم دولت سازی اسلامی را و بعد وارد فضای جامعه اسلامی بشویم پروژه جامعه اسلامی را تحقق ببخشیم و بعد تمدن اسلامی. 

این لوازماتی دارد یکی از لوازمش تولید فکر است تولید اندیشه است در حوزه های مختلف یک بخشش حوزه یک بخشش دانشگاه یک بخشش نظام اجرایی. یک بخشش تربیت انسان تراز است لذا شما ببینید مخاطب بیانیه گام دوم کیست؟ جوان ها هستند شاید نزدیک به چهل بار حضرت آقا از جوان ها اسم می برد جوان مومن صادق انقلابی فلان. می گوید این علاوه بر تولید فکر بار این دولت سازی جامعه سازی تمدن سازی روی دوش ساختار نمی گذارد روی دوش که می گذارد؟ روی دوش این جوان مومن صادق انقلابی روی انسان های تراز انقلاب اسلامی. الگوی انسان تراز انقلاب اسلامی کیست دارد معرفی می کند به این نسلی که می خواهد بار انقلاب اسلامی را روی دوشش بگذارد؟ حاج قاسم سلیمانی! 

حضرت آقا می خواهد ایشان را بعنوان الگو بعنوان سمبل بعنوان مانفیست انقلاب اسلامی و بعنوان اسوه حسنه انقلاب اسلامی معرفی بکند. 

مجری؛ یک نکته ای هست همه شهداء ارزشمند هستند همه الگو هستند خود مقام معظم رهبری تعبیر ستاره را دارند درباره همه شهداء برای اینکه راه را گم نکنیم در دل سیاهی شب به این ستاره ها نگاه کنید، تفاوت شهید سلیمانی چیست؟ 

ک: احسنت سوال زیبایی است. 

ببینید حاج قاسم سلیمانی همه آن چیزهایی که حاج احمد کاظمی و شهید زین الدین حاج همت حاج احمد متوسلیان و و و همه را دارد اما یک چیزهایی هم دارد که یک توفیقاتی داشته که آنها نداشتند. 

مثلا آنها سریع به شهادت رسیدند زود به شهادت رسیدند اما چیزی که حاج قاسم دارد و آنها ندارند که البته این تنقیصشان نیست تداوم و دوام حاج قاسم است سابقه چهل و دو سال مجاهدت و در میانه آتش و خون و حهاد با دنیای کفر و شرک این چهل و دو سال این استمرار و این طولانی بودن و این دوام مال حاج قاسم است. 

یک عرصه ها و یک توفیق ها و یک موفقیت ها در میدان هایی حضور داشته که بقیه به آن نرسیدند آرزوی حاج احمد متوسلیات آرزوی حاج همت آن لحظه ای که رفتند در سوریه درگیری در جبهه بین المللی بود! آن شکل گیری بسیج امت اسلام بود آن حلقه های مقاومت هسته های مقاومت که حضرت امام می گفت آن ارتش بین المللی جهان اسلام درگیری با اسرائیل بود حاج احمد متوسلیان می گوید که آرزوی من این است که چند تا اسرائیلی اسیر کنم زنجیر به گردنشان ببندم در بازار شام بچرخانمشان به انتقام اسارت اهل بیت! 

آرزوی حاج همت این هست که با اسرائیلی ها درگیر بشود یک آر پی جی سمت اسرائیلی ها شلیک کند نمی شود! حاج قاسم این را تحقق می بخشد این ارتش بین المللی اسلام را این هسته های مقاومت بین المللی جهان اسلام این تجمیع ظرفیت های جهان اسلام را درگیری در جنگ های نیابتی و درگیری در میدان هایی که فرماندهان دیگر ما به آن نرسیدند. 

پس ببینید این استمرار و در واقع دوامی که حاج قاسم دارد فتوحاتی نصیبش می شود میدان هایی را فتح می کند که آن بزرگواران علیرغم همه ظرفیت هایشان زود به شهادت رسیدند و به اینجا نرسیدند. 

حالا البته ما جلوتر که می رویم این ابعاد مشخص تر می شود. بنابراین اینکه مکتب حاج قاسم را آقا می فرماید نکته اولش همین است که ایشان را بعنوان الگو اسوه حسنه انقلاب اسلامی بعنوان یک سمبل که باید شناخته بشود واکاوی بشود دغدغه هایش دغدغه های حاج قاسم چه بود مسائل حاج قاسم چه بود نسل جدید بشناسد و با این مرام و با این مکتب و با این شخصیت آشنا بشود. بتواند اگر در واقع خوشه ای از این خرمن فضائل حاج قاسم را بگیرد این برای ادامه تداوم حرکت در مسیر امقلاب اسلامی برایش کفایت می کند. 

مجری: من می دانم شما هنوز قطعا وارد بحثتان نشدید ولی می خواهم یک سوالی باز 

ک: این فلسفه این است که حضرت آقا چرا مکتب را می گوید و حاج قاسم را اینطور بزرگ می کند. 

مجری: صحبت شما را قطع می کنم که ان شاء الله بیشتر روی این قضایا مانور بدهیم خدمتتان عرض شود که حاج قاسم یک چهره نظامی هست به نگاه عمومی که به فرموده شما هم یک ارتش جهانی را هدایت می کند شکل می دهد و در نهایت هم به شهادت می رسد. اگر قرار هست حاج قاسم بعنوان یک مکتب یک الگوی تراز انقلاب معرفی بشود صنوف دیگر مثلا دانشجو طلبه نمی دانم کسی که در عرصه تولید فعال هست اینها هم می توانند از این مکتب تاثیر پیدا کنند؟ 

ک: حتماً، حالا این را تبیینش چطور می شود؟ در تبیین شخصیت حاج قاسم اتفاق می افتد. 

حالا می آییم سراغ برای اینکه سوال شما هم زیباتر جواب داده بشود می آییم وارد خود بحث مکتب می شویم. یک بحث اینکه حضرت آقا حاج قاسم را بزرگ می کند که بزرگ هست در مقابل دیدگان قرار می دهد اسوه حسنه انقلاب اسلامی معرفی می کند چرا؟ چون ظرفیتی در خودش ایجاد کرده در چهل سال مجاهده در واقع با هوای نفس مجاهدت فردی و اجتماعی و بین المللی یک ظرفیتی در او ایجاد شده که شایستگی و قابلیت مکتب شدن را پیدا کرده یعنی یک ظرفیت عظیم روحی فکری و عملی و رفتاری در حاج قاسم شکل گرفته که می تواند برای آحاد جامعه الگو و سرمشق و راهنما باشد. 

از لحاظ ظرفیت روحی منظورمان چه هست؟ آن ایمان، آن تعبد آن اخلاص، آن توسل آن جهتگیری های انقلابی، اینها دیگر بحث تخصص نیست طرف در هر رشته ای باشد طلبه باشد دانشجو باشد معلم باشد صنعتی باشد نظامی باشد کارگر باشد این جهتگیری روحی را نیاز دارد برای رسیذن به اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی این شجاعت را می خواهد این معنویت را می خواهد این توکل را می خواهد این توسل را می خواهد! اینها در واقع آن به وفاداری در واقع عشق ورزیدن و وفاداری به آرمان های انقلاب اسلامی و این انگیزه را داشتن که آرمان های انقلاب اسلامی را دنبال بکند اینها آن ظرفیت های روحی در واقع حاج قاسم هست آن ظرفیتی که آن عشق به آرمان های انقلاب اسلامی که در این سن شصت سالگی چهل سال مداوم بدون وقفه بدون استراحت کار می کند به تعبیر عزیز ما سید حسن نصرالله می گوید آنجایی که ما خسته می شدیم و می خواستیم استراحت کنیم به ما اجازه نمی داد می گفت دشمن مقابل ما اسرائیل است! اینجا جای استراحت نیست ما باید خودمان را تقویت کنیم باید خودمان را قوی کنیم آماده آن تقابل بشویم آماده جنگ بشویم. و اگر زحمات حاج قاسم قطعا توفیقات جنگ سی و سه روزه اتفاق نمی افتد یعنی غافلگیر می شد در حالیکه قبلش دشمن را شناخته بود انگیزه داشت دشمن شناس بود و این جهاد آنچنان در روحیه او وجود داشت این باور آنچنان باور به انقلاب اسلامی پیگیری آرمان های انقلاب اسلامی شبانه روز نمی شناخت این ظرفیت در واقع روحی است که حاج قاسم در خودش ایجاد کرده آن اخلاص آن ایمان عشق به شهداء عشق به شهادت عشق به خدا. وصیتنامه واقعا یک جایی به من گفتند بیا وصیتنامه حاج قاسم را صحبت کن گفتم که به یک عارف بگویید بیاید ما واقعا نمی توانیم بفهمیم این عشق به خدا که در وصیتنامه حاج قاسم هست. 

تصدیق می فرمایید که دیگر قشر خاصی برنمی دارد از طلبه تا دانشجو تا خیلی ها که حضرت امام فرمود پنجاه سال عبادت کردید بیایید یک روز هم بیایید یک چند ساعت هم وقت بگذارید وصیتنامه شهداء را بخوانید. 

بعد بعدی خدمت شما عرض کنم من بر اساس آن شاکله انسانی دارم می گویم شاکله انسان آن ابعاد اصلی انسان چیست؟ سه تا است، آن انگیزه است اندیشه و رفتار و در واقع عمل انسان است بعد انگیزشی را گفتم. در بعد فکری حاج قاسم در واقع صاحب یک مکتب نظری هست برای خودش در جایگاه خودش اهل تفکر است اهل فرهنگ است اهل اندیشه است یک عقلانیتی دارد که حالا در سوال آخر به آن می پردازیم عقلانیت حاج قاسم چیست. 

در یک کلام عقلانیت حاج قاسم را اگر من بخواهم در دو تا کلمه جمع کنم بعد فکری و بعد فرهنگی اش را عقلانیت ایمانی و انقلابی. این باید توضیح داده بشود همه جامعه ما همه ما نیازمند این عقلانیت ایمانی و انقلابی هستیم. در بعد رفتاری هم که مشخص است شاخصه بزرگش مجاهدت است مجاهدانه و جهادگونه و ایثارگرانه عمل کردن.

تواضعش مردم داری اش ساده زیستی قناعت همه اینها بعد رفتاری. 

پس حاج قاسم یک ظرفیت با آن خودسازی با آن معنویت با آن جهاد یک ظرفیت عظیم روحی فکری و رفتاری عملی پیدا کرده که می تواند در همه این ابعاد در واقع راهنما سرمشق الگو و مدل نسل در واقع جوان ما و کسانی که می خواهند خودشان را به آن جایگاه انسان تراز انقلاب اسلامی برسانند هست. 

مجری: آیا مکتب حاج قاسم در ادامه مکتب حضرت امام هست یا نه موازی آن مکتب دارد حرکت می کند یا بروز شده است مکتبی است که به تراز وضعیت امروز جامعه ما مطابقت دارد؟ 

ک: قطعا همان است حالا در ادامه بحث می گوییم حاج قاسم شاگرد است یکی از نکاتی که حضرت آقا می فرمایند که حاج قاسم شاگرد مکتب امام خمینی است حاج قاسم معجزه امام خمینی بود. البته روز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها است همه اینها برکات وجود حضرت معصومه سلام الله علیها است ظرفیت شفاعت همه امت را دارد. امام علیه السلام فرمود پاره تن من در قم دفن می شود به شفاعتش همه اهل محشر وارد بهشت می شوند! واقعا اگر انقلاب اسلامی چرا از قم آغاز شد؟ به برکت حضرت معصومه سلام الله علیها بود. 

اینها همه از برکات وجودی حضرت است این انقلاب و شهداء خیلی حالا بگذریم. 

مجری: من یک نکته دیگری می خواستم خدمتتان عرض کنم درباره حاج قاسم ببینید اول انقلاب فضایی شکل گرفته بود در جامعه که بهرحال مسابقه ای برای ایثار و شهادت و معنویت و ارزش ها بود مثلا من در قالب بعضی خاطراتی که از آن سال ها بجا مانده تعریف کنم بعضی از پاسدارهای قدیمی رزمنده های قدیمی می گفتند که آنها که متاهل بودند زن و بچه داشتند بعد از چند ماه کار فی سبیل الله اگر مثلا یک دو هزار و پانصد تومانی هم از طرف کمیته و سپاه برایشان حقوق می آمد سختشان بود یک وقت هایی احساس گناه می کردند گریه شان می گرفت. ولی الان ما نسل جدید بعضی هایمان اینطور هستیم دقیقه به دقیقه کاری که برای اسلام و انقلاب می کنیم هم فاکتور می زنیم پولش را می خواهیم طلبکار هستیم سهممان را از این سفره می خواهیم. طبع ها عوض شد یک زمانی بحث این بود بین بچه های بسیجی دهه شصت که ما ذکر که می گوییم سبحان الله بگوییم لبمان کمتر تکان می خورد یا الحمد لله بگوییم؟ الان نگاه می کنیم صفرهای حساب بانکی ما از دفترچه می زند بیرون یا نه؟ کمتر کار کنیم و بیشتر در بیاوریم برایمان افتخار شد یا واژه های ما شده پیچاندمش دورش زدم انگار مثلا. فرهنگ و طبایع عوض شد حالا باصطلاح ذائقه ها دلایل مختلفی دارد فرهنگ مصرف گرایی تهاجم فرهنگی همه مسائلی که پیش آند باعث شد که ذائقه ها عوض شد. چطور حاج قاسم تغییر نکرد؟ 

ک: بزرگی حاج قاسم در همین است که مکتب می شود و این خیل عظیم جمعیت را دنبال خودش راه می اندازد و این اشک ها را روان می کند عظمت حاج قاسم همین است که اسیر نشد در این فضا! 

حالا ببینید دو تا بحث است حاج احمد کاظمی همینطور، حاج احمد کاظمی یک جایی یک نکته ای دارد یک کلامی دارد می گوید خدایا در روزگاری از تو شهادت می خواهم که دیگر کسی دنبال شهادت نیست! 

آن عقلانیت به تعبیر سطح پایینش زرنگی حاج قاسم همین است که هیچگاه مسیر را گم نکرد هیچگاه از آن مسیر و مکتبی که حضرت امام و حضرت آقا طراحی کرده بودند و مسیر شهداء خارج نشد. پست و مقام و حدمت شما عرض کنم مدرک دانشگاهی و این درجه ها و قپه ها هیچگاه نتوانست او را شکار کند دنیا نتوانست او را شکار کند. 

مجری: اینکه می گوییم قدرت فساد آور است چه؟ 

ک: نه بستگی دارد قدرت یک امکاناتی است قدرت اگر در دست سلمان و ابوذر باشد قطعا در خدمت ولایت امیرالمومنین بکار می برد. قدرت بد نیست به ذاته قدرت اگر در دست انسان مهذب باشد این قدرت را تبدیل می کند به ابزار اقتدار جهان اسلام! ابزار قدرت اسلام. اگر در دست انسان غیرمهذب باشد می شود تیغ در دست مستی زنگ! 

خود بخود که ابزار است این ابزار و امکانات را ما در چه جهتی بکار ببریم؟ ثروت هم همینطور است ثروت را اگر دست حضرت زهراء سلام الله علیها باشد یک ریالش در خانه اش نمی آید می تواند استفاده می کند. آقا امیرالمومنین ثروت کم ندارد اما ظاهر بروز و ظهور ثروت را در سفره حضرت نمی بینید در خانه اش نمی بینید با این ثروت مشکلات جامعه اسلامی فقراء مشکلات جهان اسلام را حل می کند. 

لذا حاج قاسم همینطور امکاناتی که البته اصلا دنبال دنیا نیست هیچگاه یک حق ماموریتی برای خودش نمی گیرد. 

بحث شما دو تا نکته دارد اصلا چرا اینطور شد؟ چرا ما نتوانستیم ولی ارزش ها نابود شد؟ نه نشد. وقتی که شما حاج قاسم را داری وقتی که شهید حججی را داری وقتی که مدافعان حرم را داری می گویی آن سرچشمه انقلاب اسلامی خشک نشده هست اما چرا فضای همگانی که می فرمودید پول می گذاشتند حقوق می گذاشتند وسط حسینیه اگر کسی نیاز دارد بردارد ببرد یا شهید برنسی اعتراض می کرد می گفت ما برای چه حقوق بگیریم ما باید روز برویم کار بنایی شب بیاییم سپاه خدمت بکنیم نگاهشان این بود. 

چرا آن نگاه که در واقع اکثریت را شامل می شد الان نیست این یک بحث دیگر است. بحث الگوها و مدل ها به مدل های توسعه وقتی شما مدل توسعه را الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نداشته باشی الگوی توسعه غربی را بیاوری در ایران جریان بدهی این الگوی توسعه کار خودش را می کند آن انگیزه ها را عوض می کند مردم را بسمت تجمل و دنیا و اینها می برد آن ارزش ها را بالا پایین می کند اولویت ها را حساسیت ها را تغییر می دهد. 

یک مشکل ما همین بود دیگر یعنی فضای فرهنگ و جهاد و شهادت که با آن اخلاص امام با قدرت به برکت خون شهداء ایجاد شد آن تداومش استمرارش تدوامش و تکاملش احتیاج به الگو دارد احتیاج به مدل دارد باید ساختارها هم بیاید به کمک نه که اینطور باشد که آن الگوها مدل ها ساختارهای اجتماعی همه به یک سمتی دارد می رود و بعد بسمت توسعه مادی دارد می رود شما می خواهی توسعه الهی اینجا ایجاد کنی سخت است خلاف جریان آب شنا کردن می شود. 

لذا اینکه حضرت آقا تاکید دارد روی نهضت علمی روی نهضت نرم افزاری روی مبانی انقلاب اسلامی کار کردن تاکید دارد می فرماید این انقلاب ما بزرگ ترین انقلاب است انقلاب ما از جهت کار کردن روی مبانی خودش جزء ضعیف ترین انقلاب ها است باید انقلاب روی مبانی اش کار کرد. 

این عظمت حاج قاسم است عظمت شهداء مدافع حرم است عظمت شهید حججی ها است که اسیر زمانه اسیر این جو نشدند و البته عظمت انقلاب اسلامی است که می تواند همه اینها را غلبه کند. 

نمی دانم سخن از که هست معروف است دویست و پنجاه فرهنگ عالم در فرهنگ مدرنیته حذف شدند و نابود شدند و بعد از ظهور و بروز مدرنیته همه فرهنگ ها در واقع در این فرهنگ حل شد و هر اتفاقی در عالم افتاد هر انقلابی حرکتی در عالم افتاد در دل مدرنیته بود! 

بعد ایشان می گوید که می گویم دقیقا نمی دانم اسمش چیست می گوید تنها مذهبی تنها تفکری که می تواند مدرنیته را در جهاز هاضمه خودش هضم کند تفکر شیعه است که بهرحال این تفکر دایره اش ضیق می شود تنگ می شود تحت فشار قرار می گیرد اما نابود نمی شود بلکه این ظرفیت را دارد که بعد از اینهمه سال بعد از چهارصد سال بقول معررف ظهور و بروز مدرنیته بیاید انقلاب کند بعد از اینکه تازه آنها فکر می کنند دین در صحنه جامعه نابود شد مرگ دین را اعلام می کنند از سال ٢٠٠٠ به بعد اعلام می کنند کلبه الکترونیک هست و دیگر اسم نام نشانی از مذهب و انقلاب دیگر شما جستجو نکن یکدفعه انقلاب اسلامی بمصابه انفجار نوری می آید و اردوگاه شرق و غرب را دچار چالش و شکست می کند. 

و همینطور این چالش ادامه دارد تا ان شاء الله بحث تمدن اسلامی و عصر ظهور. می خواهم بگویم آن عظمت حاج قاسم هست که اسیر، خودش صاحب مکتب است خودش صاحب تفکر است خودش یک مکتب نظری و عملی دارد که راه را از چاه تشخیص می دهد می رود. 

حالا در بحث آخر در عقلانیت آنجا این را مقداری بیشتر باز می کنیم. 

مجری: الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را می شود از مکتب حاج قاسم استخراج کرد؟ 

ک: ببینید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یک بحث نظری دارد یک بحث های فلسفی دارد یک بحث های عملی دارد! 

ولی شما وقتی که می خواهید بیایید بگویید که سبک زندگی غربی چون تمدن غرب آخرش به یک سبک زندگی می رسد یعنی بحث انقلاب فلسفی می شود بحث انقلاب علمی انقلاب صنعتی انقلاب تکنولوژی همه اینها هست بعدش می آید تبدیل به سبک زندگی می شود همین الگوهای خوراک پوشاک مسکن ارتباطات همه اینها را عوض می کند. 

شما می توانید اینجا مطرح کنید که سبک زندگی حاج قاسم سلیمانی مکتب فکری او و سبک زندگی حاج قاسم در مقابل آن سبک زندگی غربی است این را می توانید مطرح بکنید و برای آدم و انسانی که برای آن جامعه آن قشر وسطی که می خواهد پروژه دولت اسلامی را محقق بکند می خواهد خدمت شما عرض کنم که تحقق ببخشد عبور از دولت مدرن به دولت اسلامی و وارد فاز جامعه سازی و تمدن سازی بشود این آدم الگو و مدلش معرفی می کند این آدم می گوید که این انسان تراز آن کسی که مقابل چشم تو است کسی که تو باید از او الهام بگیری و مسیر را جلو بروی حاج قاسم سلیمانی هست. 

حاج قاسم تئوری در واقع تئوری علمی این وسط نیامده ارایه کند اما یک ظرفیتی بروز از خودش داده یک ظرفیتی دارد که می تواند پشتیبان در واقع روحی و در واقع انگیزشی که باشد؟ همین نسل جوانی که می خواهد این الگوی پیشرفت را محقق کند و اصلا واقعا این برکت شهداء است. 

دختر شهید نواب صفوی می گفت که ایشان یک زمانی دمخور بود با شهید چمران شما بهتر از من می دانید در جنگ با همدیگر بودند. وقتی شهید چمران شهید شد دیگر من را خیل راه ندادند می گفت من لباس نظامی پوشیدم با چمران در خط می آمدم. 

می گفت که چمران به من می گفت من پدرت را خیلی دوست داشتم چمران شخصیت علمی است دیگر یکی از مفاخر علمی جامعه ایران است. می گفت من پدرت را خیلی دوست داشتم بعضی شب ها در قبرستان مسگرآباد که بود در تهران بعدا آوردندش قم یواشکی از دیوار قبرستان بالا می رفتم کسی نبود می رفتم سر قبر ایشان می نشستم! شهید چمران از شهید نواب صفوی چه می گیرد؟ انگیزه می گیرد الگو می گیرد وفاداری به اسلام آن شدت آن معنویت آن صلابت آن در چمران جاری  می شود و بعدچمران هم برای خودش یک الگویی است. 

مجری: من یک نکته ای را می خواهم عرض کنم خدمتتان ببینید حالا اشاره کردید به شهید چمران که بهرحال ایشان یک نخبه علمی هست و البته تحصیلاتشان بعضا در آمریکا هم بوده یا عباس بابایی که باز در آمریکا بود یا همین حاج قاسم دارد در مدارسی رشد می کند که قبل از انقلاب و فضای اینطوری هم بوده. ما الان یک وقت هایی دغدغه اسلامی کردن علوم را داریم که می گوییم متون کتاب ها باید اسلامی بشود تا انسان اسلامی رشد پیدا کند. از اینطرف می بینیم یکی مثل حاج قاسم در این درجه می درخشد که بعنوان مکتب از او یاد می شود ولی شاید خیلی با این کتاب های اسلامی هم تحصیلات آکادمیکش لااقل دراین زمینه ها نبوده این چطور ممکن هست ما حصر کنیم در اینکه واقعا فقط باید کتاب ها اسلامی بشود؟ 

ک: بعضی ها این مثال را می زنند می گفتند که حاج قاسم بعد چمران اینها در زمان طاغوت پرورش پیدا کردند ما در زمان انقلاب اسلامی چه پرورش دادیم؟ 

این شوخی کردن با مساله است و به انحراف بردن مساله است. اینهمه از ظرفیت حاج قاسم و شهداء که می گوییم اینهمه نشان دهنده ظرفیت عظیم مکتب اسلام برای تربیت است! ظرفیت عظیم ولایت برای تربیت است یعنی بتعبیر امام یک جمله ای دارد امام خودش می گوید ما باید الگو داشته باشیم بهرحال باید وارد مثلا بحث مباحث جدید بشویم امام حالا نمی خواهم عبارت خاص امام را اینجا بکار ببریم می گوید ما مثلا انقلاب را تثبیت کردیم باید محتوا داشته باشیم 

این خلاها را داریم اما امام می گوید که در همین زمان هم با همین ظرفیت های فعلی هم می شود با استفاده از قرآن می شود اسلام را حاکم کرد در جهان. 

همین ظرفیت های فعلی ما نمی گوییم که همه دین دست ما است مباحث فقه حکومتی و اینجاها خدمت شما عرض کنم که در ادامه در مباحث تکاملی انقلاب اسلامی در رسیدن به تمدن اسلامی خیلی اتفاقات جدید در توسعه معارف دینی اتفاق می افتد همین بحث توسعه معرفت دینی یک بحث استمراری است دیگر مثلا مباحثی که فرض کنید که معارفی که دست شیخ مفید بوده تا بعدش مثلا فرض کنید شیخ انصاری تا الان الان خیلی سطح بالاتری است. 

در واقع یک رشد مستمری هست، امثال شهید چمران شهداء ما حاج قاسم اینها محصول مکتب در واقع اسلام هستتد محصول مکتب امام هستند محصول مکتب تربیتی اسلام و تشیع هستند اینها در بستر در واقع تکاملی جامعه شیعه هست که پرورش پیدا کردند. حالا از این به بعد ما می گوییم همین کفایت می کند؟ می گوییم نه، چون فقط بحث تربیت انسان که نداریم چون شما می خواهید حکومت تشکیل بدهید می خواهیذ تمدن تشکیل بدهید این تشکیل حکومت و تشکیل تمدن یک بعدش حضرت آقا فرمود که تربیت انسان تراز است یک بخشش تولید فکر است! تولید علم است توسعه علمی هست. 

نمی دانم حواب داده شد یا نه؟ 

مجری: درست است من فقط می خواستم این آیه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا را اینجا بخواهیم تفسیرش کنیم در شخصیت مثل حاج قاسم ها که اینها پرورش یافته مثلا حوزه ها اینها نیستند من یک مثال کمی ساده تر بزنم. 

ک: البته می شود بواسطه حوزه ها 

مجری: بله آنطور که قطعا نفس بزرگان حوزه تربیت شده مکتب اهل بیت و مراجع و بزرگان هستند من بشکل کلاسیکش ساده تر خودمانی تر، شاید از این ادبیات بهتر خوششان بیاید. 

الان اگر بعضی از این شهداء زنده ظاهری بشوند باید بیایند پیش من طلبه مساله شرعی بپرسند من مساله شرعی بیشتر بلد هستم ولی الان ملت می روند پای مزار شهداء حاجت می گیرند ما همینقدر ملت عظیمی که هستند … شاهکار کردیم. 

می خواهم آنجا لنهدینهم سبلنا را بیاورم وسط که اینها که واقعا خالصانه در مسیر خدا رفتند. 

ک: دقیقا همینطور است همین که جاهدوا فینا به همه عظمت حاج قاسم همین است که در بحث جهاد که می رسیم در بحث عرفان حاج قاسم که می رسیم بهتر آشکار می شود بحثش جایگاهش بهتر آشکار می شود، همین است. که جهاد یک ظرفیتی دارد که یک برکاتت خاص خودش را نازل می کند به میزانی که آدم ها در مسیر الهی مجاهدت بیشتری و در واقع تلاش بیشتری بخرج بدهند آن هدایت الهی و آن رشد اتفاق می افتد! درست است. 

مجری: چون شما یک اشاره ای شما داشتید به اسم سلمان و ابوذر می خواهم یک تیکه سیاسی هم بیاندازم یک بزرگواری می گفت که اگر پول سلاح و رسانه را دست سلمان و ابوذر هم بدهی منجر به فساد می شود ولی ظاهرا حاج قاسم ها ثابت کردند که اینطور نیست. 

ک: بله باعث تاسف است واقعا باعث تاسف است این نشان این است که آن معرفت شناسی ما دچار مشکل است دیگر. 

امکانات را در واقع پول و ثروت را دست سلمان و ابوذر بدهید نه تنها دچار مشکل نمی شوند بلکه این ثروت و امکانات را خرج توسعه ملت آقا امیرالمومنین و توسعه اسلام می کنند. 

واقعا مطلق نیست پول دست هر کسی بیایذ فساد می آورد نه بستگی دارد دست که باشد این قدرت این امکانات و این پول دست که باشد! 

مجری: بخواهیم از این بحث مکتب سلیمانی فعلا عبور کنیم می خواهم ببینم اگر ناگفته ای هست از زبان شما بشنویم. می خواهم به این شکل بپرسم فرض کنید ما هیچی از مکتب سلیمانی نمی دانیم! شما چطور این مکتب را برای ما تشریح می کنید؟ 

ک: عرض کردم اگر بخواهیم کل بحث را در پاراگراف در دو سه تا خط بخواهیم جمع بندی کنیم این را گفتیم که حضرت آقا با بحث مکتب سلیمانی خواستند که این شخصیت را بعنوان انسان تراز انقلاب اسلامی بعنوان یک الگو سمبل و یک اسوه حسنه انقلاب اسلامی معرفی کنند تا در واقع الگوی نسل جوان باشد تا با این شخصیت آشنا بشود تا از شخصیت انگیزه و نیرو بگیرد تا خدمت شما عرض کنم که تأسی کند به این شخصیت تا راه او دغدغه او فتوحات او را بشناسد مساله های او را بشناسد و این انگیزه در او ایجاد بشود که خدمت شما عرض کنم که بتواند هر کدام یک سلیمانی کوچکی باشند. 

این ظرفیت انگیزه سازی را دارد این شخصیت. بعد چرا به این نقطه رسید چه در وجود حاج قاسم بود که صاحب این مدال درخشان شد؟ عرض کردیم در چهل سال مجاهدت یک ظرفیت عظیم روحی فکری و رفتاری اعم از آن ایمان، خدمت شما عرض کنم که اخلاص، تواضع، آن عقلانیت ایمانی و انقلابی و آن خصوصیاتی که در ابعاد روحی فکری و رفتاری حاج قاسم شمردیم آن وفاداری به آرمان های انقلاب اسلامی آن شدت و تکاپو برای تحقق آرمان های انقلاب اسلامی اینها را گفتیم می تواند الگو و مدل همه باشد. 

حالا اینجا بحث هایی عزیزان در این مدت زحمت کشیدند مباحثی را مطرح کردند صاحبنظران در رابطه با مکتب سلیمانی که اصلا تعریف مکتب چیست و این ارکان مکتب حاج قاسم چیست این اصول مکتب حاج قاسم چیست مثلا دیدم که اشاره شده مثلا ارکان مکتب حاج قاسم چهارتا چیز هست ولایت مداری هست، اخلاص او هست مقاومت در برابر دشمن و فروتنی در برابر مردم همان اشداء علی الکفار رحماء بینهم! اینها این اشداء علی الکفار رحماء بینهم و این اخلاص و این ولایت مداری ارکان اولی اصلی در واقع مکتب و اندیشه حاج قاسم هست. بعضی ها می گویند که حاج قاسم شاگرد مکتب اسلامی است پرورش یافته مکتب انقلاب اسلامی اگر اصول حاکم بر مکتب حاج قاسم را می خواهید نگاه کنید شما باید ببینید که اصول و مبانی انقلاب اسلامی چیست. لذا اصول انقلاب اسلامی چیست؟ آنکه روبنای انقلاب اسلامی و شاخص در واقع موفقیت انقلاب اسلامی، آیا انقلاب اسلامی در مسیر خاص خودش دارد درست حرکت می کند یا نه؟ این اصول عبارتند از ولایتمداری مردم داری عدالت خواهی استقلال طلبی ظلم ستیزی استکبار ستیزی، این خدمت شما عرض کنم که توجه به استقلال و اقتدار ایران اسلامی پنج شش تا اصولی هست که انقلاب اسلامی اینها را باید همواره دنبال بکند. اینهل مطالبی است که مطرح می شود. 

ولی من بنظرم می رسد همین که عرض کردم آن شاکله اصلی شخصیت ایشان را آن ابعاد روحی فکری و عملی و رفتاری او را توجه داشته باشیم ظرفیت هایی که در حاج قاسم ایجاد شده آن عقلانیتش اینها را بسط پیدا بکنیم دیگر این ابعاد مکتب روشن می شود ما خود همین عقلانیت در واقع حاج قاسم عقلانیت انقلابی و ایمانی اش را توضیح بدهیم خودش در واقع یک مکتبی هست مکتب عقلانی حاج قاسم. 

خدمت شما عرض کنم آن اصول رفتاری اش آن مردم داری اش آن تواضعش را همان نکاتی که اشاره کردید ایشان ظاهرا صاحب خانه هم نبود در منزل سازمانی زندگی می کرد دنبال مدرک نرفت دنبال تحصیلات خاص دانشگاهی نرفت همان در رزومه اش هم نوشته که دیپلم! دیپلمی که باید صاحبنظران و خدمت شما عرض کنم که اساتید بیایند پای درس این مکتب. 

و بنظرم می رسد که این سوالات بعدی که شما مطرح می کنید ما هر چقدر به سوالات می پردازیم این ابعاد مکتب حاج قاسم روشن تر می شود. 

من فکر می کنم این اندازه کافی باشد. 

مجری: اگر بخواهیم در بحث شکلگیری شخصیتی مثل حاج قاسم وارد شویم چه سیر تربیتی ای طی کرد حاج قاسم که به اینجا رسید بعنوان یک مکتب معرفی می شود. 

می خواهم به یک مدل دیگر این سوال را مطرح کنم یک موقع هست که افراد شناخت دارند راجع به خیلی از مسائل می فهمند حق چیست باطل چیست می توانند دهها ساعت درباره اش حرف بزنند یا کتاب بنویسند. اما اینکه اراده هم داشته باشند که طرف حق باشند و سلوک فردی و اجتماعی شان هم بر مبنا حق حرکت کند کمی سخت است. چطور می شود کسی مثل حاج قاسم به اینجا می رسد؟ 

ک: ببینید سوال واقعا از آن سوال های خیلی زیبا است که در تبیین شخصیت حاجی و مکتب حاج قاسم اثر دارد. 

سوال این هست که مسیر تربیت حاج قاسم چه بود بستر تربیت حاج قاسم چه بود چه شد حاج قاسم به اینجا رسید به این نقطه رسید که البته می شود سوال کرد چه شد که زین الدین زین الدین شد چه شد که احمد کاظمی احمد کاظمی شد و همینطور بیاییم جلو. 

ببینید دو سه تا عوامل را باید دید بله تربیت خانوادگی محیط خانواده قطعا موثر است محیط سنتی منطقه روستا آن ارزش ها حتما موثر است نان حلال پدر شیر طیب و حلال مادر حتما موثر است. یک جا دیدم که حاج قاسم فرمود پدرم یک لقمه حرام یا یک گندم حرام وارد خانه ما نکرد! مادر همینطور!  علیرغم در واقع فقر اقتصادی اما یک غنای معنوی یک باطن خوب قوی توکل توسل عزت مناعت طبع که حاج قاسم در این محیط پرورش پیدا می کند. 

اگر بخواهیم بررسی کنیم خیلی از آدم ها خیلی شخصیت ها طلبه ها روحانیون گمنام معلم ها اینها بزرگان در شکل گیری شخصیت و تربیت موثر هستند. اما اینها همه فرعی است بنظرم، خیلی ها اینها بهرمند هستند خیلی از پدر مادرها خوب و لقمه حلال و نان حلال و این حرف ها دارند بهره می برند اما حاج قاسم نمی شوند. عامل اصلی تربیت حاج قاسم چه بود؟ حاج قاسم در کدام پرورشی چه بستری شد حاج قاسم؟ بدون تردید انقلاب اسلامی. 

یعنی در واقع پدر معنوی حاج قاسم انقلاب اسلامی و امام است. اگر انقلاب اسلامی نمی شد ما حاج قاسم نداشتیم اگر انقلاب اسلامی حسین برنسی حداکثر یک بنای خوب و مومن و حلال خور بود! احمد متوسلیان یک دانشجوی خوب بود حاج همت یک معلم خوب بود مهدی زین الدین شاید یک پزشک متدین خووب می شد حاج حسین خرازی مثلا همینطور بعضی هایشان شاید یک کاسب خوب می شدند یک مهندس خوب می شدند. 

چه اتفاقی افتاد که یکدفعه این ظرفیت های اینها بروز پیدا کرد؟ استعدادهای اینها شکوفا شد، شد حاج قاسم سلیمانی کارمند سازمان آب کرمان شد حاج قاسم سلیمانی بزرگ ژنرال عرصه میدان های نبردی که نظر کارشناسی اش همه کارشناسان نظامی دنیا را تحت شعاع خودش قرار می دهد و تسلیم و متواضع می کند، انقلاب اسلامی. 

ببینید شما دیدید مثلا حالا نکته جالبی هست بعضی وقت ها در فیلم ها عکس ها، عکس های قدیمی سرداران ما را ببینید قیافه ها تیپشان چطور است لباسشان مدل مثلا آرایش مویشان چه شکلی است؟ مثل بقیه مردم است. 

یک بحثی است بقول عزیزان تعین ها در شرایط است یعنی اینکه آدم چه می شود آن لباسش خوراکش پوشاکش اقتصادش این تیپش این در شرایط است که رقم می خورد. 

اگر نظام طاغوت می خواهم این را بگویم نظام طاغوت که حاکم باشد زمستان که حاکم باشد ظلمت که حاکم باشد آن دانه جوانه نمی زند میوه نمی شود نمی دهد تبدیل به میوه نمی شود محصول نمی دهد. 

اگر ولایت طاغوت بر جامعه حاکم باشد زمستان در واقع و آن ظلمت طاغوت بر عالم حاکم باشد استعدادهای آدم ها رشد نمی کند و ما امر فرعون برشید! رشد در ولایت انبیاء الهی است در ولایت طاغوت نیست. 

در سوره نور ببینید تعبیر عجیبی دارد می گوید اینقدر در این ولایت طاغوت اینقدر دریای تاریک ظلمانی می گوید اذا اخرج یده لم یکد یراه دستش را که درمی آورد در این فضا دست خودش را نمی بیند. پس استعدادها ظرفیت ها امکانات خودش را هم نمی تواند ببیند و نمی تواند استفاده بکند. 

عظمت امام عظمت انقلاب اینجا است که می آید آن بستر را می شکند آن فضا را می شکند آن شرایط را تغییر می دهد آن زمستان را تبدیل به بهار می کند در این شرایط در شرایط انقلاب یک نوری دمیده می شود آن ظلمت می رود کنار فطرت ها چه می شود؟ فطرت ها بیدار می شود در این بستر ظرفیت ها و استعدادهای امثال حاج قاسم سلیمانی شکوفا می شود. اگر انقلاب اسلامی نبود قطعا این ظرفیت ها به بروز نمی رسید عامل اصلی تربیت حاج قاسم اینکه حاج قاسم حاج قاسم سلیمانی قاسم سلیمانی کرمانی می شود قاسم سلیمانی سردار بین المللی جهان اسلام، انقلاب اسلامی است قیام امام است. غیر از این نیست. 

روایت هست که می گوید پیامبران می آیند آن دفائن العقول را رشد می دهند امام زمان علیه السلام می آید عقول انسان ها چهل برابر می شود رشد می کنند این رشد در این ولایت است لذا خدمت شما عرض کنم که رشد در ولایت است. امام کاری می کند که این استعدادها آشکار بشود کار امام کار پیامبرگونه است پیامبران استعدادها را آشکار می کنند عقول را رشد می دهند امام هم کارش همین است. 

امام یک تعبیری حقیر داشتم پیامبر عصر مدرنیته واقعا امام پیامبر این دوران این دورانی که تئوری مرگ دین اعلام شده بود این دورانی که فکر می کردند کار دین تمام شده است دورانی که در رمان هایشان در کتاب هایشان در نظریاتشان می گفتند دیگر از سال ٢٠٠٠ به بعد دیگر دین را در موزه ها جستجو بکن و واقعا باورشان شده بود که آینده جهان در واقع آینده حاکمیت مطلق تکنولوژی بر اخلاق هست از ایمان دیگر نام و نشانی نیست از مذهب نام و نشانی نیست واقعا باورشان شده بود واقعا تئوری مرگ دین را اعلام کرده بودند امام در این عصر پیامبر مدرنیته بود پیامبر عصر مدرنیته بود آمد بساط مدرنیته را بهم بزد. حسنین هیکلی تعبیری دارد می گوید گویی گلوله ای است که از صدر اسلام شلیک شده بعد از چندین قرن دوباره سپاه علی را رهبری کند. روزنامه توریسی بعد از انقلاب اسلامی  می نویسد که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ملت ایران را برای یاری اسلام برگزیده است!! 

این کار امام بود این یک نکته، لذا یک فیلمی من دیدم خیلی خوشم می آمد پخش بکنید خیلی زیبا است دیدار امام با پاسداران قم است امام در یک پنجره ای ایستاده پاسدارها هم نشستند امام دارد می گوید من چقدر چهره های شما را قیافه های نورانی شما را دوست دارم و اینها هم بلند بلند گریه می کنند همه اش ما قربان تو برویم ما فدای تو بشویم. خودشان می فهمند که آن جوانانی بودند که آن ظلمت طاغوت را درک کردند و می فهمند با نور امام با نور انقلاب اسلامی وارد عرصه حیات طیبه شدند. 

امام فتح القلوب کرد فتوحاتی معنوی برای آدم ها باز کرد نه تنها ایران بلکه خیلی این پیام امام را شنیدند در واقع بارقه انقلاب اسلامی به آنها رسید نورانی شدند روشن شدند. 

لذا من یک نکته ای دیگر تا بحث بیدار شدن فطرت ها و این حرف ها، یک نکته مهم دیگر هم که باید به آن توجه بشود این است که بعضی این چیزها در دایره فهم ما و در دسترس ما نیست. ببینید این شهداء و این بزرگان اولیاء الله و احبائه! اصفیاء الله و اودائه اینها برگزیده خدا هستند گویی اینها اصحاب آخرالزمانی هستند خدا اینها را نگه داشته بعنوان ذخیره ای که در این عصر امام خمینی ذخیره عالم تشیع در این دوران بود شاید علامه امینی می گوید. خدای متعال ذخیره گذاشته برای قرن چهارده هجری برای آماده سازی ظهور خدا خودش تربیت کرده و خدا خودش به موقع در این عصر آورده. 

کتاب چزابه را نمی دانم خواندید یا نه دو تا خاطره خیلی زیبا دارد بکار ما می آید این دو تا خاطره که خیلی هایش هم دست ما نیست از جای دیگر مدیریت می شوذ سیستم خدا انتخاب شده است. فتح الله جعفری می گوید که ما برای عملیات فتح المبین رفتیم پیش حضرت امام نگران بودیم دغدغه داشتیم چون عملیات قبلی ما محدود بود شهداء ما محدود بودند حالا می خواهیم یک عملیاتی طراحی کنیم که ما فکر می کنیم که در محاسبات ما ده هزار تا شهید می دهیم و ما نمی توانیم این ده هزار شهید را تحمل کنیم و خونشان را گردن بگیریم. به امام گفتیم که ظاهرا محسن رضایی به امام می گوید فرماندهان این دغدغه را دارند می ترسند! که ده هزار تا شهید در عملیات داده بشود. بعد امام گفت کسی شهید بشود نشود اصلا دست شما نیست تعبیرات کتاب ببینید دقیقا چه گفته. 

یک نکته ای من یادم مانده در کتاب می گوید و شاهد مثال بحث ما اینجا است گفت امام فرمود آنهایی که جنگ را مدیریت می کنند اسمشان در لوح محفوظ ثبت است!!! روایتی هست که طرف می آید اسامی شهداء را می بیند در کتابی که ظاهرا دست امام سجاد علیه السلام یا امام صادق علیه السلام دست نه، حالا بگذریم این را پخشش نکنید… 

امام می فرماید که در لوح محفوظ اسم اینها ثبت است. بعد همین جا یک خاطره می گوید که در بحث ما است شک دارم که سردار رشید یا شهید صیاد شیرازی به امام می گوید امام من در این جنگ دارم معجزه می بینم می گوید چه می بینی؟ می گوید که مسعود نیاکی سرلشکر رژیم طاغوت نظام طاغوت که آنجا پرورش پیدا کرده در دعای باز شک از من است در دعا توسل است یا زیارت عاشوراء است از همه بیشتر گریه می کند و امام خیلی زیبا می گوید امام می گوید این همان بازگشت انسان است به فطرت خویش. چطور نیاکی فرمانده لشکر نظام طاغوت به فطرت خودش برگشت در انقلاب اسلامی. 

انقلاب اسلامی فطرت ها را لذا آن بارقه انقلاب اسلامی رفت در آفریقا بذر انقلاب اسلامی پاشیده شد در آفریقا امام بعد از جنگ در پیام قطعنامه گفت که جنگ ما بیداری آفریقا را در پی خواهد داشت، که می فهمید که می توانست حدس بزند؟ اما امام می فهمید چکار کرده می فهمید این پیام انقلاب این عطر و بوی انقلاب هر جا که برود آدم ها را زنده می کند تربیت می کند متحول می کند این فطرت ها را بیدار می کند! می شود زکزاکی و بیست میلیون شیعه. 

و من اعتقاد دارم ای فقط نیجریه نیست این نمی شود فقط رفته باشد در نیجریه نه در کل آفریقا پخش شده. آنجا یک باغبانی بنام زکزاکی بود که این را پرورش داد! یک شخصیتی بود که پای آرمان های انقلاب اسلامی فداکاری کرد شش تا شهید داد تا این فضا را به ظهور و بروز رساند قطعا جاهای دیگر هم هست آدم خاص خودش را می خواهد شرایط خاص خودش را می خواهد. 

وقتی که این پیام انقلاب اسلامی این جهاد و شهادت یک اکسیری است وقتی که می رود در سواحل لبنان که قدیم هر کس می خواست خوشگذارنی کند فساد کند می رفت در ساحل لبنان، این پیام انقلاب اسلامی آنچنان جذاب است آنچنان فطرت ها را بیدار می کند آنچنان پرورش دهنده است آنچنان تربیت کننده است که از همان سواحل لبنان که تعبیه شده بود بسترسازی شده بود برای فساد از درونش عماد مغنیه می آید از درونش حزب الله لبنان بهترین جوان ها معنوی ترین جوان ها. 

مجری: نکته ای بعنوان سوال می خواهم خدمتتان طرح کنم. 

ک: وصیت حاجی را هم بگویم آن نگاه حاج قاسم به خدمت شما عرض کنم که، یک چیز می خواهم بگویم که در وصیت حاج قاسم یک نکته بسیار زیبایی است یک نگاه تقویت می کند. 

خداوندا تو را سپاس که مرا، این مکتب این معرفت، خداوندا تو را سپاس که مرا صلب به صلب قرن به قرن از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم! 

همان که اصفیاء الله و اودائه است خدای متعال حاج قاسم را نسل به نسل صلب به صلب آورد در این دوران در دورانی که اسلام به او نیازمند هست در این دوران فداکاری کند. 

پس اصل بحث همین است که در واقع انقلاب اسلامی مهم ترین عامل در واقع پرورش و تربیت حاج قاسم و نسل سلیمانی ها است. 

مجری: یک نکته ای هست حاج آقا انقلاب اسلامی قطعا بستر شکوفایی فطرت ها هست اما ظرف وجودی خود افراد هم مطرح است خیلی ها در همین آمدند و رفتند و سیراب نشدند تشنه هستند هنوز ولی یکی مثل قاسم سلیمانی بلد است چطور از این ظرف استفاده کند سیراب کند خودش را راهش را برود. 

ک: دقیقا همینطور است عرض کردم اولش اینها ظرفیت هایی دارند ظرفیت های خاص هستند یک ایمان خاص یک ظرفیت هایی که عرض کردم بعضی هایش مثالی که زدم بعضی هایش واقعا با آن محاسبات عادی و مادی قابل فهم نیست اینهمه ظرفیت حاج قاسم از کجا ایجاد شد؟ یک بحث هایی قطعا خدادادی هست حالا می خواهیم خیلی ببریم یک بحث هایی بهرحال برمی گردد به امتحانات و برمی گردد به عوالم دیگر که خدا چرا این ظرفیت ها و این استعداد را به ایشان داد اینها یک بحث دیگر است نمی خواهم وارد آن عرصه بشویم قطعا همینطور است. 

استعدادها و ظرفیت هایی داشتند و بعد در این بستر در این محیط این استعدادها و ظرفیت ها شکوفا شد. اگر انقلاب اسلامی نبود اگر امام نبود این ظرفیت ها شکوفا نمی شد. 

مجری: بعد ما چکار کنیم که حالا مثل سلیمانی داشته باشیم تکثیر کنیم حاج قاسم را ؟ 

ک: حالا می آییم سراغ در واقع نقطه تکمیلی این بحث. انقلاب اسلامی بستر پرورشی حاج قاسم بود درست است؟ این را اگر به تفاهم برسیم و قبول کنیم مسیر تکثیر حاج قاسم ها هم دقیقا همین استمرار و تکامل انقلاب اسلامی مگر انقلاب اسلامی حاج قاسم پرورش نداد؟! برای ادام حاج قاسم ها هم استمرار و تکامل انقلاب اسلامی است. 

انقلاب اسلامی حاج قاسم پرورش داد اینکه استمرار و توسعه انقلاب اسلامی حضور انقلاب اسلامی در میدان های جدید امام یک انقلاب کرد یک دفاع مقدسی شد نسل عظیم در واقع سرداران و حاج قاسم ها و حاج قاسم سلیمانی شکوفا شد درست است؟ و بعد انقلاب اسلامی در این چهل سال در عرصه های جدیدی حضور پیدا کرد در میدان های جدید میدان های مقاومت در شامات حضور پیدا کرد در این بستر دوباره نگاه می کنیم می بینیم که در این بستر حججی ها پرورش پیدا کردند درست است؟ ابوحامدها پرورش پیدا کردند رضا بخشی ها پرورش پیدا کردند عمار حلب شیر حلب محمد خانی پرورش پیدا کرد درست است؟ فرمانده شهید حججی بود فرمانده حیدریون بود شهید مرتضی یادم رفته فامیلش شهید بزرگواری که حاج قاسم هم، بچه شمال بودند آنجا از نوابغ جنگ و نوابغ سپاه قدس بودند خیلی هایشان هنوز آشکار نشده شخصیت هایشان. محمد جنتی! معروف به حیدر! محمد خانی، فرمانده تیپ سیدالشهداء! 

ببینید ما تکثیر سلیمانی هم باز همان انقلاب اسلامی است حضور انقلاب اسلامی در میدان های جدید توسعه انقلاب اسلامی شدت درگیری انقلاب اسلامی با دنیا کفر در این بستر پرورشی فراهم می کند که نسل قاسم سلیمانی ها را تکثیر می کند. 

در سازش قاسم سلیمانی ها ایجاد نخواهد شد یعنی نسل گم می شود! در شدت درگیری است در جنگ است نمی گویم فقط جنگ نظامی نه، در درگیری است در درگیری جنگ سخت است جنگ نرم است در حوزه سیاسی است فرهنگی است اقتصادی است در جنگ رسانه است اگر آدم هایی که می آیند این وسط آن انگیزه را داشته باشند آن ایمان را داشته باشند آن روحیه جهادی را داشته باشند بخواهند تقابل کنند مقابله کنند اصلا در این بستر عرض کردم وقتی که تنور جنگ داغ می شود شما محصولش را در آفریقا می بینید محصولش را در سواحل لبنان می بینید محصولش را در غزه می بینید. 

اتفاقی نیست که نسل ارتش بین المللی جهان اسلام شکل می گیرد شما زینبیون را دارد فاطمیون را دارید حیدریون را دارید درست است؟ حشدالشعبی شکل می گیرد دفاع وطنی در سوریه شکل می گیرد انصارالله شکل می گیرد عبدالملک حوثی ها می آیند وسط میدان اینها از کجا پیدا شدند؟ اینها در ادامه درگیری انقلاب اسلامی با دنیای کفر. 

مجری: باور به ستیز ناتمام حق و باطل. 

ک: همین است و این معجزه انقلاب اسلامی و معجزه حضرت آقا است. 

مجری: آدم های خنثی آدم هایی که روحیه خنثی و بی تفاوت داشته باشند قاسم سلیمانی نمی شوند. 

ک: قطعا اولش ایمان است اخلاص است آن انگیزه است آن آرمان خواهی آرمان خواهی خیلی مهم است. آرمان طلبی آرمان خواهی اهداف انقلاب اسلامی را باور داشتن و برای اهداف انقلاب دویدن و جنگیدن و شهید شدن! شهید شدن و مجاهدت کردن این نکته اش مهم است. 

پس بنابراین خدمت شما عرض کنم که تداوم و استمرار و تکامل انقلاب اسلامی در این شدت درگیری با نظام کفر اتفاق افتاده. 

بعضی ها متوجه استراتژی رهبری نیستند می گویند چرا همه اش آقا به آمریکا گیر می دهد صلح کنیم برویم کنار دیگر آمریکا متوجه نیستند. که دوام و بقاء انقلاب اسلامی اینکه انقلاب اسلامی در مسیر خودش درست برود خط سیر خودش را درست برود در ریل خودش حرکت کند منحرف نشود و در این بستر فطرت جوامع دیگر را شکوفا کند آن روحیه عزت و غیرت جامعه اسلامی را شکوفا کند آن روحیه ظلم ستیزی و شجاعت را در آنها شکوفا بکند و در کنار خودش پدیده انصارالله یمن را هم رقم بزند اینها در همین روحیه مبارزه و آن برائت بحث تولی و تبری است آن برائت از دشمن است. وگرنه در فضای سازش با دشمن قطعا همه این رشدها و در واقع شکوفایی ها چه می شود؟ متوقف خواهد شد. 

مجری: من یک تعبیری از فرمایش شما می خواهم بکار ببرم ببیند این تعبیر من درست است؟ من اینطور متوجه شدم که الان ایستادگی و نبرد با آمریکا صرفا یک رویکرد سیاسی نیست اتفاقا یک رویکرد تربیتی است و باعث رشد انسان هایی می شود که فطرت را اصل می دانند. 

ک: قطعا همینطور است. 

اینکه حاج قاسم اینقدر انقلاب اسلامی برایش مهم است برای چیست؟! چون حاج قاسم حالا می خوانم تعابیر حاج قاسم را در رابطه با انقلاب اسلامی را. چون حاج قاسم با ما فرق می کند در این چهل سال در وسط میدان نبرد عمق استراتژی انقلاب اسلامی را دیده آن پرورش انسان ها در بستر انقلاب اسلامی را دیده. 

اینکه پیام انقلاب اسلامی عطر انقلاب اسلامی نور و بارقه انقلاب اسلامی این دعوت به بیداری فطرت انقلاب اسلامی حاج قاسم در آفریقا دیده در یمن دیده در بحرین دیده در غزه دیده در لبنان دیده. در همه جا در جهان اسلام دیده و می بیند با تمام وجود لمس می کند که رهبری و مدیریت امام برکت خون شهداء آن ایستادگی درگیری با دنیا کفر چه تاثیری در بیداری جهان اسلام دارد می گذارد! در بیداری فطرت ها دارد می گذارد و شکل گیری پروژه ان شاء الله امت اسلامی دارد می گذارد و برکات بینظیری حالا واقعا امروز نگاه می کنید می بینید که یک اتفاق عجیبی که افتاده به برکت انقلاب اسلامی شهداء و این مجاهدت ها و شهداء مدافع حرم و حاج قاسم هم خیلی نقش داشته امروزه در جامعه جهانی و در جهان اسلام بین تفکر اسلام ناب با نمایندگی ایران با اسلام آمریکایی با نمایندگی ترکیه و عربستان و اینها تفاوت و تمایز اتفاق می افتد. 

قبلا اینطور نبود قبلا این بصیرت نسبت واقعا به دین و اسلام ناب وجود نداشت! امروز واقعا در جامعه اسلامی نخبگان جامعه اسلامی مقایسه می کنند مثل اینکه دو تا اسلام هست یک اسلام با قرائت ایرانی حالا می گویم مثلا نماینده اش شیعی و اسلام در واقع مقاومت که امام دارد شخصیت هایش امام است! آقا است سید حسن نصرالله هست حاج قاسم است عماد مغنیه است عبدالملک حوثی است و مثلا و از آنطرف ما نگاه می کنیم اردوغان را داریم می بینیم و از اینطرف شخصیت هایی مثل زرقاوی و ابوبکر بغدادی و اینها را. از اینطرف که نگاه می کنیم می بینیم اسلامی که دارد ارایه می کند واقعا سوال برایش ایجاد می کند می گوید یک انقلاب اسلامی ایجاد شده با این ظرفیت ها با این اقتدار با این معنویت با این ظرفیتی که در برابر دنیای کفر خودش را حفظ کرده این چه ظرفیتی است چه چیزی است چقدر با معنوی است چقدر با مرام است چقدر رحمانی است نگاه می کند در لبنان می بیند که مسیحی و یهودی و غیرمسلمان و مسلمان و شیعه و سنی همه زیر چتر حمایتی حاج قاسم شکل گرفتند امنیت کلیساهایشان و نمی دانم فلانشان دیر و کنیسه شان از این تفکر است. از آنطرف در جریان تکفیری خودشان به خودشان رحم نمی کنند راحت سرمی برند! 

در این تفکر کدام جریان بزرگ می شود؟ کدام پیام با فطرت آدم ها مطابق است؟ این است دیگر. 

بخوانم، اینکه حاج قاسم انقلاب اسلامی خیلی برایش مهم است با تمام وجودش این برکت انقلاب اسلامی در پرورش امثال خودش و شهداء و بیدارب فطری و بیداری اسلامی که دارد اتفاق می افتد بیداری معنوی که دارد اتفاق می افتد حاج قاسم چون وسط میدان است قشنگ دارد لمس می کند. 

می خوانم چند تایش را، جمهوری اسلامی مرکز اسلام و تشیع است امروز قرارگاه حسین بن علی ایران است! بدانید حمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند دیگر حرم ها می ماند اگر دشمن این حرم را از بین برد حرمی باقی نمی ماند نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمدی. چقدر این جایگاه جایگاه محوری انقلاب اسلامی که همه مقاومت ها و همه معنویت ها به این نقطه وصل است. 

چه شما که بعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بعنوان سنی اعتقاد عقلی دارید، چقدر قشنگ تقسیم می کند، بدانید به دور از هرگونه اختلاف برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید خیمه خیمه رسول الله است اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی آتش زدن و ویران کردن این خیمه است دور آن بچرخید والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف کربلا کاظمین سامراء مشهد باقی نمی ماند قرآن آسیب می بیند. 

خیلی عجیب است قسم می خورد والله والله والله والله والله مهم ترین محور محاسبه در قیامت انقلاب اسلامی است مهم ترین سوالی که از تو می کنند برای این انقلاب اسلامی چکار کردی؟ حاج قاسم این ایمان این ارادت این بصیرت این عمق شناخت انقلاب اسلامی را در میدان های بیرونی دیده تاثیرش را دیده تاثیرش را در تربیت افراد تربیت شهداء تربیت نسل خودش این را دیده و بعد در این چهل ساله تاثیر این انقلاب اسلامی را در این بیذاری فطری معنوی در جهان اسلام خودش حضور میدانی داشته و می بیند و محوریت انقلاب اسلامی. 

لذا شما خیلی عجیب است خطاب به جناح ها حاج قاسم جناحی بود؟! حاج قاسم کجا جناحی بودء؟!! حاج قاسم انقلابی بود. جناح های سیاسی دارد می گوید این تعبیرش را باید دوستان بخوانند اما خطابش به جناح های سیاسی است می گوید اصلاح طلب اصولگرا فلان اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره های شما به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود ای گروه های سیاسی اگر در منظره هایتان امقلاب و دین را تضعیف کردید که متاسفانه کردند بدانید شما مغضوب نبی اکرم اسلام و شهداء این راه هستید. خیلی تعبیر سنگین است، این آدم جناحی است؟ این آدم دارد به جناح های سیاسی خطاب می کند می گوید اگر انقلاب اسلامی را تضعیف کردید مغضوب پیامبر هستید! مغضوب شهداء هستید! 

مرزها را تفکیک کنید نسبت خودتان را با انقلاب اسلامی با ولایت روشن کنید. بعد باز در همین وصیت می گوید اگر این انقلاب آسیب ببیند حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود! دیگر به زمان شاه هم برنمی گردیم دشمن سعی می کند دیگر اینجا کفر   بی دینی را جریان بدهد ترویج کند. 

من اینجا خیلی مثال دارم انقلاب اسلامی واقعا زلزله ایجاد کرده داعش شرق و غرب را دچار چالش کرد و یک بیداری فطری و معنوی ایجاد کرد و برای خیلی از بزرگان در واقع میدان های مبارزه دنیا برای کسانی که ایدئولوژی آنها اسلامی نبود ایدئولوژی چپ داشتند سوسیالیستی مارکسیستی بود اینها برایشان سوال ایجاد کرد. 

فیدل کاسترو می گوید که من هیچگاه با سرمایه داری سازش نخواهم کرد اما باید ببینیم الگوی اقتصادی که امام خمینی می گفت چیست من حاضر هستم آن را پیاده کنم. 

کتاب خط مقدم حاج حسن طهرانی اعلی الله مقامه هست که واقعا هم شخصیت حاج قاسم را از آن کسانی که بسیار حضرت آقا سه صفت بزرگ دانشمند پارسا عابد! در رابطه با حسن طهرانی مقدم گفت ایشان را واقعا شخصیتش جای کار دارد در کتاب خط مقدم شکل گیری بحث موشکی. آنجا یک خاطره خیلی قشنگی هست از آقای رفیق دوست می گوید رفتند پیش آقای کیمیسونگ ایشان من را در آغوش گرفت من تعجب کردم ایشان رهبر است من یک وزیر ساده هستم نباید اینقدر من را تحویل بگیرد طبق پروتکل های ملاقات های سیاسی. 

بعد به من گفت که می دانی چرا اینقدر من شماها را دوست دارم؟ گفتم نه، گفت که ببین خیلی تعبیرش زیبا است، گفت ببین من در بیست سال بیست و پنج سال مبارزه فقط موفق شدم من کیمیسونگ موفق شدم یک لگد به ساق آمریکا بزنم در این دعوا در همین حد من بیشتر نتوانستم به آمریکا ضربه بزنم اما شما با انقلاب اسلامی خودتان قلبش را نشانه گرفتید، یعنی چه؟ یعنی شما می توانید این را بکشید می توانید این نظام را ساقط کنید من نمی توانم من حداکثر یک لگد به پایش توانستم بزنم شما می توانید نابودش کنید می توانید عالم را از شر این نظام در واقع سرمایه داری ظالمانه نجات بدهید. بعد آنجا نکته زیبایی می گوید چرا؟ می گوید چون شما با ایدئولوژی وارد شدید شما با اسلام وارد شدید و من مشتاق هستم که در رابطه با اسلام مطالعه کنم. 

بیداری فطری، ارتقاء وجدان ایجاد کرد، علامت سوال در ذهن های عموم مردم گذاشت، خصوصا نخبگان بزرگان. البته در تکثیر سلیمانی و نمونه های در واقع سلیمانی های کوچک و آدم های تراز در این نسل قطعا همین نکته ای که الان دوستان زحمت می کشند و حضرت آقا گرایش را دادند یعنی تبیین مکب سلیمانی قطعا موثر است. 

مجری: ما بعنوان مجموعه وارثون یا مجموعه های مرتبط با جبهه فرهنگی انقلاب اینها چه وظیفه و رسالتی در این خصوص دارند که باعث شوند مثل سلیمانی ها زیاد شوند. 

ک: یک بحثش همین است عرض کردیم ببینید اگر در همین روالی که بحث کردیم خدمتتان بخواهم جواب بدهم همین است عظمت انقلاب اسلامی را در چشم دوستان بزرگ کنید. 

تبیین مناسب نسبت به انقلاب اسلامی داشته باشند بفهمند جایگاه انقلاب اسلامی و نسبت خودشان با انقلاب اسلامی. تکلیف و وظیفه که نسبت به انقلاب اسلامی دارند چیست حاج قاسم این را خوب فهمید آن عظمت و بزرگی انقلاب را با تمام وجود از بن دندان لمس کرد لذا خودش را وقف مسیر انقلاب اسلامی کرد یک بحثش همین است 

و طبیعتا عرض کردیم حضرت آقا می خواهد الگو بدهد سمبل بدهد می خواهد اسوه حسنه بدهد طبیعتا در تکثیر سلیمانی تبیین مکتب سلیمانی حتما موثر است. یک کار واقعا باارزشی است که دوستان دارند انجام می دهند. 

کار کردن روی ابعاد شخصیتی ایشان معرفی این الگوی ناب و محصول فاخر در این زمینه ارایه کردن قطعا موثر است مساله ها و دغدغه های جناب حاج قاسم سلیمانی را واکاوی کردن! بتوانیم منتقل بکنیم آن دغدغه ها و در واقع آن دلسوزی های حاج قاسم را نگاه حاج قاسم به ولایت نگاه حاج قاسم به انقلاب اسلامی اینها را منتقل کردن به نسل جوان! که واقعا برایش سوال پیش بیاید یعنی اینقدر انقلاب مهم است اینقدر انقلاب بزرگ است که انقلاب اسلامی را حرم می داند؟ اینقدر دارد بزرگ است پس ما هنوز انقلاب را نشناختیم که ایشان شش بار قسم جلاله می خورد که والله والله والله والله والله والله مهم ترین محور محاسبه در قیامت انقلاب اسلامی است. اولین سوالی که از آدم می کنند حالا می گوید اولین سوال نماز است از اینطرف در فضای اجتماعی اولین سوال این است که برای انقلاب چکار کردی چه فداکاری در رابطه با انقلاب اسلامی کردی چه خدمتی به انقلاب کردی بی تفاوت بودی؟ 

یعنی اگر فقط رفتی دنبال نماز اما کاری به انقلاب نداشتی بهرحال باید دغدغه داشته باشیم که مشکل برایمان ایجاد نشود. 

مخصوصا خدای ناکرده اگر کسی اهل نماز باشد و بعد با این انقلاب مخالف باشد موافق نباشد این دیگر حالا بحثش جدا است که بهرحال دچار مشکل می شود. 

شما نگاه می کنید ببینید همین نسل جدید شهداء و مدافعین حرم وقتی که واکاوی می کنید شهید حججی را وقتی شخصیتش را واکاوی می کنید دقیقا تحت تاثیر حاج احمد کاظمی است! تحت تاثیر شهداء است شخصیت راهیان نوری هست! 

مجری: قاسم سلیمانی می گوید یک همت و باکری دیگری پیدا کردم در همین محمدخانی. 

ک: من برایش صدقه می دادم یک موقع من به دوستان می گفتم خواندن کتاب شهید محمدخانی برای مسجدی ها و هیئتی ها از نان شب واجب تر است! این آدم یک هیئت دار تراز انقلاب اسلامی است واقعا اینطور است. ظرفیت ها این شخص کجا شکل گرفته؟ نگاه می کنیم ظرفیت هایش در همین راهیان نور! در این هیئت های امام حسین در این خدمت کردن برای شهداء یادواره گرفتن برای شهداء. کار تشکیلاتی کار ستادی اینها را نگاه می کنیم با آن نگاه انگیزشی اش را نگاه می کنیم می بینیم در همین هیئت ها است در فضای شهداء است در همین بنر زدن برای شهداء است برای دویدن برای شهداء است. و این مسیر مسیر امداد است کسی که بیاید پای کار به او امداد می شود به او توجه می شود انتخاب می شود گلچین می شود. 

بحث واقعا زیاد است بحث مفصل است و باید اینها همه گوشه هایی از بحث است باید مساله دقت بشود واکاوی بشود من احساس می کنم حق مطلب اداء نمی شود بقول معروف پای ملخی را به محضر سلیمان بردن است اینطور است برگ سبزی ست تحفه درویش چه کند بینوا ندارد بیش عقل ناقص ما و فهم ناقص ما والا ابعاد شخصیتی حاج قاسم خیلی بالاتر است. 

باید فقط فکر کنم تنها کسی که خوب می تواند بفهمد خوب تبیین کند حق حاج قاسم را اداء کند خود حضرت آقا است. ما این صحبت ها را می کنیم از باب اینکه می خواهیم یک ثوابی، حالا بحث ثواب که مثلا نه دوست داریم اسممان در این فضا ثبت بشود ما هم بهرحال آن پیرزنی که آمده بود برای خرید حضرت یوسف یک کلافی آورده بود گفت می دانم قیمت یوسف خیلی بالاتر از این حرف ها است آمدم محبت خودم را بگویم واقعا هم ما حالا ارادت خودمان را به این مکتب مثلا بیان کنیم وگرنه نمی توانیم حق حاجی را بفهمیم و بیان کنیم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خون آورد حاج قاسم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۵۹ ق.ظ

خون‌آوردهای حاج‌قاسم

 

فهرست

خون‌آوردهای حاج قاسم. 1

* یکم: زنده بودن انقلاب.. 1

* دوم: باز شدن چشمهای غبارگرفته. 2

* سوم: رشدِ چشمگیر دشمن‌شناسی.. 3

* چهارم: وحدت ملی ایرانیان.. 4

* پنجم: ضعف و شکست دشمن.. 4

 

سخن بلند امیرالمومنین علیه السلام به فرزندش محمّد حنفیه در میدان جهاد و نبرد که فرمود: «تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ[1]» فرزندم اگر کوه‌ها از جای کنده شوند تو پا برجا باش، دندانها را روی هم بفشار، جمجمه‌ات را بخدا بسپار و قدمت را روی زمین چونان میخ فرو رفته ثابت بدار، چشم به آخرین صفوف دشمن بدوز و دیده از نیروها و بارقه‌های شمشیر آنان بپوش و خیره مباش و بدان که پیروزی، نزد خدای سبحان است، مصداق بارز و آشکارش در عصر ما، سیّدالشهدای جبهه مقاومت یعنی سردار سلیمانی عزیز بود، که حقّا سیرت و صورت آن مجاهد سالک، ترجمان و تفسیر سخنان با عظمت امیر بیان امیرالمومنین علیه السلام بود.

 او بود که همواره پابرجا و محکم، در سختترین میدانهای کارزار و جهاد جمجمه خود را بخدا سپرده بود و نصرت را همیشه از خدای بزرگ می‌دانست و همواره در توحید عملی خود خالصانه، خدا را می‌خواند و با همه وجود برای او تلاش می‌کرد. او در مسیر اعتلای ارزشهای انقلابی و ولایی، ذرهّ‌ای فرو گذار نکرد و هرگز در مسیر ولایتمداری از آنچه در راه خدا به او اصابت می‌کرد، به خود، سستی راه نداد: فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ 146 ال عمران

سردار سلیمانی عزیزکه خود را سربازی برای ولایت می‌دانست، حیات و مماتش برای جوامع اسلامی و بلکه بشری سودمند و نافع بود، تا زنده بود با نفسش و قدمش و اراده‌اش برای همه محرومان مددکار بود و با شهادتش و خون مطهرش نه تنها ابعاد نافذ و معنوی‌اش کم نشد بلکه آثار و برکات و خون آوردهای او عرصه‌های دیگری را رقم زد و این ویژگی مردان بزرگ است که چه در حیات و چه در ممات، منشاء آثار و برکاتند، آنچه در ادامه می‌خوانید گوشه نگاهی به این آثار و برکات است که با شهادت حاج قاسم عزیز حاصل گردید و در لسان مبارک امام المسلمین امام خامنه‌ای عزیز تحت عنوان خون آوردهای حاج قاسم بیان گردیده است.

 

«در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم.» این عبارات رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی شهید حاج قاسم سلیمانی عظمت تحول رُخ داده بر اثر شهادت این سردار را نمایان می‌کند.

حاج قاسم سلیمانی در زمان حیات دنیایی خود ذیل تفکر و راهبرد مقاومت اسلامی توانسته بود برنامه‌ها و توطئه‌های مستکبرین را به شکستی سخت بکشاند اما شهادتش نیز زمینه‌ساز پیروزی‌هایی عظیم شد. اما این تحول تاریخیِ برآمده از حادثه‌ی شهادت حاج قاسم سلیمانی چه بود؟ اکنون پاسخ به این پرسش را در یادداشت «خون‌آوردهای حاج قاسم» مرور می‌کنیم.

 

* یکم: زنده بودن انقلاب

از جمله خطوط اصلیِ جنگ روانی و سیاسی دشمنان ایران اسلامی طی این سالها دمیدن در تئوریِ «مرگ انقلاب» بوده است. دشمن بیرونی، اذناب داخلی و برخی وادادگان همواره از این سخن گفته‌اند که با گذشت ۴ دهه از پیروزی انقلاب و با تغییر و تحولات رُخ داده در متن جامعه، امروز موجود زنده‌ای تحت عنوان «انقلاب اسلامی» واقعیت عینی و خارجی ندارد. در این خطِ تبلیغاتی که بعضا با پشتیبانی فکری و محتواییِ چهره‌های تئوریک نیز همراه شده ادعا این است که آرمان‌ها و ارزش‌ها و خطِ سیر حاکم بر انقلاب ملت ایران از بین رفته و آنچه باقی مانده صرفا نظامیِ سیاسی است که کاملا به‌دور از ارزشهاست. از سوی دیگر همواره ادعا می‌شده که مردم نیز از آرمانها و اصول و اهداف انقلابی انصراف داده و به‌دنبال اهداف و سبک زندگی و خواسته‌های دیگری هستند؛ خواسته‌هایی که نه تنها ذیل اهداف و ارزش‌های انقلاب اسلامی نیستند که در تضاد با آنها نیز  قرار دارند.

 

اما این همه، با حادثه‌ی شهادت حاج قاسم سلیمانی در چشم برهم‌زدنی نیست و نابود شد. حضور کم‌سابقه و چند ده میلیونی مردم در مراسمات تشییعِ شهید و همچنین حضور توده‌های ملت در انواع و اقسام راه‌پیمایی‌ها و برنامه‌ها با قاطعیت به دنیا اعلام کرد که نه تنها انقلاب اسلامی به‌عنوان یک پدیده‌ی انسانیِ زنده به حیات خود ادامه می‌دهد بلکه مردم نیز پای آرمانها و اصول و ارزشهای این انقلاب ایستاده و از استمرار خطِ انقلابی‌گری در کشور حمایتی همه‌جانبه و مستحکم می‌کنند. واقعیت این است که حاج قاسم سلیمانی فراتر از یک فرد و به‌مثابه‌ی یک «نماد» بود. او نماد و تجسم آرمان‌گراییِ انقلابی، پایبندی به ارزش‌ها، مقاومت و ایستادگی در مقابل دشمن و مبارزه‌ی جدی و مستمر و اثرگذار با استکبار و نظام سلطه بود و لذا رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند :

 «شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همه‌ی دنیا کشید. عدّه‌ای میخواستند وانمود کنند که انقلاب در ایران از بین رفته است، مرده است، تمام شده -البتّه عدّه‌ای هم سعی میکنند که این اتّفاق بیفتد- [امّا] شهادت او نشان داد که انقلاب زنده است.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 18/10/1398

پیوست و گره: ابراهیم پسر طلحه( از آشوبگران جمل) بهنگام اسارت امام سجاد علیه السلام در شام بود، خود را به کاروان اسرای اهل البیت علیه السلام رساند و خطاب به امام سجّاد علیه السلام گفت: حالا چه کسی پیروز است؟ امام علیه السلام فرمودند: اگر میخواهی بدانی ظفرمند کیست هنگام نماز، اذان و اقامه بگو. یعنی وقتی نام جدّ مرا در اذان  و اقامه گفتی می‌فهمی که چه کسی پیروز است. امروز هم بدخواهان نظام اسلامی در تشییع جنازه مطهر سردار سلیمانی  دیدند که انقلاب زنده است، چون او نماد انقلابی‌گری و مطیع امام انقلاب بود.

 

* دوم: باز شدن چشمهای غبارگرفته

یکی از واقعیت‌های ایران اسلامی طی این سالها اثرگذاری توطئه‌های فرهنگی و تبلیغاتی دشمن در برخی از افراد بوده است. حجم گسترده‌ی جنگ روانی و تهاجم فکری و فرهنگی، خواه ناخواه موجب برخی مسمومیت‌های ذهنی و فرهنگی شده بود که اینها نیز به نوبه‌ی خود اثرات سوء سیاسی و اجتماعی داشت. جنگ نرم و نفوذ و تهاجم گسترده‌ی رسانه‌ای، واقعیتی بود که دشمن از مسیر آن به‌دنبال منصرف کردن مردم از خط ارزش‌ها و انقلابی‌گری، وارونه‌نمایی واقعیت‌ها، تصویرسازی غلط از وضعیت کشور و جابجایی «شهید» و «جلاد» بوده است.

پیوست و مثال: گاهی برخی به قدری خوابشان سنگین است که هر چه هم فریاد بزنی بیدار نمی‌شوند و از قضا گاهی خواب، خواب غفلت است که باید او را تکان بدهی و زلزله‌ای بر بدنش بیندازی تا بیدار شود. شهادت مردان بزرگی چون حاج قاسم عزیز، آن چشمهای غبار گرفته و در خواب عمیق رفته را بیدار کرد، به هوش باشید خط مقاومت پیروز است و انقلاب زنده است، یکی از مهمترین آثار شهادت این مجاهد بزرگ، بصیرت بخشی به چشم‌های غبار گرفته بود و این اثر خون است، خون شهید، که در راس آن خون سیّد الشهداء است که در جامعه اموی و بازگشت جاهلیت، چشمهای غبار گرفته را باز کرد و به برکت آن خون‌‌های مقدّس قریب به چهارده قرن است، بصیرت بخشی می‌کند.  

 

از جمله خطوط اصلی برنامه‌ها و توطئه‌های دشمن در این عرصه که با همراهی و مشارکت برخی جریانات وابسته یا واداده‌‌ی داخلی دنبال شده، نابودیِ «خط مقاومت منطقه‌ای» و «بی‌اعتبارسازی موضوع صدور انقلاب اسلامی» است. دشمن همواره این گزاره را القا می‌کرد که «منافع ملی» ایران در نقطه‌ی مقابل حضور منطقه‌ای و دفاع از مستضعفان و مظلومان و سایر مسلمین است. دقیقا در راستای چنین توطئه‌ای در جریان اغتشاشات و فتنه‌گری‌های داخلی شعارهایی مطرح شد که در آنها به‌صراحت مطالبه‌ی بی‌تفاوتی نسبت به اوضاع جهان اسلام از جمله فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و... دیده می‌شد. شعارها و مطالباتی که طراحی آن در کاخ سفید و اتاق‌های جنگ روانی سیا و موساد انجام می‌پذیرفت. هرچند از جهت کمی این جریان قابل توجه نبود اما این فضاسازی‌ها بر بخش‌هایی از مردم اثر تبلیغاتیِ سوء می‌گذاشت. جنگ روانیِ دشمن سعی داشت به افکار و اذهان عمومیِ ملت ایران این گزاره را القا کند که حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی، حضوری هزینه‌ساز و بر ضد منافع ملی و رفاه و آسایش ایرانیان است.

 

در این سوی ماجرا اما با این شهادتِ تحول‌آفرین، ماجرا از اساس دچار تغییر شد. حاج قاسم سلیمانی نمادِ تفکر و جریانی است که توانست در مقابل طرحِ «بی‌ثبات‌سازی منطقه» و «عملکرد فاجعه‌بار گروه‌های تکفیری تروریست» از جمله داعش ایستادگی کند. این جریان طرح مستکبرین برای ناامن‌سازی کشورها  را ناکام گذاشت، شکستی تمام‌عیار بر جریانات تروریستِ تکفیری تحمیل کرد و به این ترتیب امنیت ایران اسلامی را نیز تأمین نمود. حاج قاسم سلیمانی با شهادتش موجب یک «بیداری و بصیرت» عمومی و فراگیر شد و شبهات و توطئه‌گری‌‌های دشمن در این زمینه نابود شد؛ در حقیقت به بیان رهبر انقلاب «شهید سلیمانی چشمهای غبارگرفته‌ را باز کرد با این شهادت.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 18/10/1398

سخن بلند امام خمینی رحمه الله علیه که فرمودند: بکشید مارا، ملّت ما بیدارتر می‌شود، ما از مرگ نمی‌ترسیم و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید.

 

* سوم: رشدِ چشمگیر دشمن‌شناسی

حقیقت این است که انقلاب اسلامی ملت ایران، انقلابیِ «ضدآمریکایی» بود: «وقتی در سال 57 مبارزه پیروز شد و انقلابِ پیروزمند به ثمر رسید، در حقیقت یک انقلاب ضدّ آمریکایی به ثمر رسیده بود.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 11/08/1390

این انقلاب در مسیر نظام‌سازی و دستیابی به اهداف خود نیز هیچگاه بدون دشمن و دشمنی نبوده است. دشمن اصلی نظام اسلامی «نظام سلطه» و «طاغوت اعظم» یعنی دولت مستکبر آمریکا بوده و هست. در سطوحی پایین‌تر نیز رژیم متجاوز و اشغال‌گر صهیونیستی، ارتجاع منطقه و جریانات معاند و منافق همواره با جمهوری اسلامی دشمنی کرده و می‌کنند. اما یکی از برنامه‌های اصلی و مستمر همین دشمنان اساسا بی‌اعتبارسازی موضوعی تحت عنوانِ «دشمن و دشمنی» بوده است. دشمن با تکرار کلیدواژه‌ی «توهم توطئه» همواره و طی این سالها به دنبال این بوده که به ملت ایران اینگونه القا کند که مقوله‌ی دشمن و دشمنی یک توهم یا دروغ برساخته‌ی نظام جمهوری اسلامی است. آنچه از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تحت عنوان توطئه‌ی «بزک آمریکا» نامگذاری شد ناظر به این مسئله بود: «یکی از کارهای آمریکایی‌ها در این سالهای آخر، این است که کسانی را وادار کنند به بَزَک‌کردن چهره‌ی آمریکا؛ به اینکه این‌جور وانمود بکنند که آمریکایی‌ها اگر هم یک روزی دشمن بودند، امروز دیگر دشمنی نمی‌کنند؛ هدف این‌است. هدف این است که چهره‌ی دشمن برای ملّت ایران پنهان بماند تا از دشمنی او غفلت بشود و او بتواند دشمنی خودش را اعمال کند و خنجر را از پشت فرو کند؛ هدف این است.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 12/08/1394

 

در حالی‌که حقیقت صحنه این است که دشمنیِ دشمن حتی فراتر از اصل انقلاب و نظام اسلامی متوجه ملت ایران است: «دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی از روز اوّل شروع شد... دشمنیِ آنها با «انقلاب» بود و هست؛ دشمنیِ آنها با مردمی است که این انقلاب را پذیرفته‌اند و قبول کرده‌اند. این غلط است که بعضی این‌جور وانمود کنند که دشمنیِ آمریکا و رژیم مستکبر با اشخاص است - با امام دشمن بودند یا امروز با علی خامنه‌ای دشمنند - این‌جور نیست؛ دشمنیِ آنها با اصل این مفهوم است، با اصل این حرکت است، با اصل این جهت‌گیریِ توأم با ایستادگی و استقلال‌طلبی و عزّت‌طلبی است و با ملّتی که اینها را پذیرفته است و دارد عمل میکند؛ دشمنی با اینها است... تصریح کردند که با ملّت ایران دشمنند؛ با ملّت ایران مخالفند؛ امروز هم هر حرکتی از سوی آمریکایی‌ها و هم‌پیمانانشان و همراهانشان انجام میگیرد، برای به زانو درآوردن ملّت ایران است؛ برای تحقیر ملّت ایران است.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 19/11/1393

 

با شهادت حاج قاسم سلیمانی توسط نیروی نظامی آمریکا و با دستور مستقیم رئیس جمهور این کشور، عموم مردم به‌روشنی دیدند که دشمن با اصلِ ایستادگی و اقتدار و صیانت از منافع و امنیت ملی ایران دشمنی دارد و در مسیر دشمنیِ خود نیز شدید و عنود است. مردم به‌روشنی دیدند که مسئله نه هسته‌ای و موشک که اصل استقلال و عزت اسلامی و ملی ایران است و دشمن با خشونت و قساوت، دقیقا همینها را هدف گرفته است چراکه حاج قاسم سلیمانی مدافع استقلال و عزت و امنیت و اقتدار ایران اسلامی بود.

پیوست و گره: در جریان صدر اسلام وقتی پیامبر صلوات الله علیه دعوت به توحید کرد، دشمنان پیامبر صلوات الله علیه به بهانه اینکه پیامبر کاری می‌کند که به لات و هبل و عزّی یعنی بتها توهین می‌شود، زمینه کینه و دشمنی خود را با پیامبر صلوات الله علیه ابراز می‌کردند و حال آنکه این بت‌ها، بهانه بود. آنها واقعیّت نیّت پلید خود را پنهان می‌کردند و آن حقیقت تسخیر و سلطه مستبدّانه بر همه حجاز و اطراف بود و بت‌ها بهانه‌ای بیش نبود. این خاصیّت نظام سلطه  در هر زمانی است که اهداف اصلی خود را پنهان و اهدافی فرعی دیگری را مطرح می‌کند، با شهادت حاج قاسم عزیز، آن اهداف اصلی نظام سلطه، بر ملا شد و مردم دیدند که دشمن با اصل ایستادگی و صیانت از منافع و امنیت ملّی ایران دشمنی دارد و در مسیر دشمنی خود هم بسیار عنود و بی‌رحم است و قصّه هسته‌ای و موشک بهانه است.

 

* چهارم: وحدت ملی ایرانیان

از جمله مولفه‌ها و عناصر کلیدی در پیروزی انقلاب اسلامی و گام‌های بعدی آن موضوع وحدت و انسجام ملی ایرانیان بوده است تا آنجا که امام خمینی رحمه‌الله در مقام رهبریِ نهضت درباره‌ی اهمیت این مقوله فرمودند: «رمز پیروزی ایران همین بود؛ اتّکال به خدا، برای خدا و وحدت کلمه، وحدت کلمه و وحدت غرض و مقصد.» صحیفه امام، جلد۶، صفحه ۳۳۷

 

وحدت، حول اصول و اهداف و آرمان‌ها موجب اقتدار و قدرتی روزافزون شد. البته این مولفه‌ی کلیدی نیز آماج توطئه‌ها و طراحی‌های دشمن و وابستگان به دشمن قرار گرفت. دوقطبی‌سازی‌های اجتماعی و سیاسی، انشقاق در اقشار گوناگون ملت و ایجاد اختلاف و بدبینیِ داخلی از جمله خطوط همیشگی دشمنان بوده است. یکی از نقاط اصلی مورد هدف دشمن در ماجراهایی چون فتنه‌ی ۸۸ و اغتشاشات ضدامنیتی، تضعیفِ وحدت و انسجام ملی در ایران بود؛ هدفی که در برخی بُرهه‌ها نیز تاحدودی دشمن به آن دست یافت. طبیعتا تضعیف این عنصر قدرتِ ملی نیز به‌نوبه‌ی خود بزرگ‌ترین زمینه و فرصت را برای دشمنان برای تشدید فشارها از جمله تحریم و... ایجاد می‌کرده است. البته در این میان برخی ناکارآمدی‌های مدیریتی و ناکامی‌ها نیز در تشدید اختلافات موثر بوده است.

 

یکی از ثمرات و برکات شهادت حاج قاسم سلیمانی اما وحدت حداکثری ملت ایران بود چراکه حاج قاسم سلیمانی فرزند رشید و مجاهدِ ایثارگری بود که رهاورد جهاد شبانه‌روزی‌اش عزت و امنیت برای ایران و همه‌ی ملت بود و لذا رهبر انقلاب فرمودند: «این وحدتی که خوشبختانه در زیر تابوت پیکر مطهّر شهید سلیمانی و شهدای همراه ایشان در بین مردم دیده شد باید محفوظ بشود، محفوظ بماند.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 18/10/1398

پیوست و گره: قرآن مجید در مقابل راهبرد شیطان، که اختلاف انگیزی و تفرقه است «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ» (آیه 19 سوره مائده) دستور به وحدت و اعتصام بحبل الهی میدهد «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» ولی گاهی بواسطه جنگ نرم دشمن و تبلیغات مسموم برخی دچار شک و تردید به حقّانیت حقّ می‌شوند، خون مقدس و شهادت مظلومانه حاج قاسم عزیز برکاتی داشت، از جمله دلها را به آن حبل الهی، یعنی ولایت، متوجه و همه را زیر پرچم ولیّ جمع کرد.

 

* پنجم: ضعف و شکست دشمن

آمریکای مستکبر به شهادت رساندن حاج قاسم سلیمانی را یکی از حلقات مهمِ تضعیف قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی و عامل ضعف و عقب‌نشینی و شکست آن می‌پنداشت. دشمن در محاسبات مادی خود دچار این توهم شده بود که برخی نارضایتی‌های برآمده از مشکلات اقتصادی و معیشتی و ضربات ناشی از تحریم‌هایِ بی‌سابقه‌ی اقتصادی، ملت و حاکمیت ایران را در چنان تنگنا و فشاری قرار داده است که ضربه‌ی به شهادت رساندن شخصیتی چون حاج قاسم سلیمانی نیز بر این مشکلات افزوده و عامل عقب‌نشینی و اضمحلال ایران اسلامی می‌شود. اما ترور ناجوانمردانه و خون بر زمین ریخته شده‌ی این جنگجو و مبارزِ دلاور و سلحشور عملا معادلات را تغییر داد.

 

جلوه‌های ملی و مردمی ناشی از این حادثه در مقیاسی بی‌نظیر، معادلات مادی مستکبرین را برهم زد و صحنه‌ی سیاسیِ ایران، منطقه و جهان را به‌نفع جمهوری اسلامی و ملت ایران دچار تغییرِ اساسی نمود. قدرت و انسجام ملی‌ و فراملی برآمده از شهادت حاج قاسم آنچنان بود که زمینه‌ساز یک تحرک گسترده و مهم در پاسخ به دشمن در سطوح مختلف شد. اینک و در اقدامی تاریخی جمهوری اسلامی از خاک خود به پایگاه اصلی نیروهای آمریکایی‌ها حمله‌ی سنگین موشکی می‌کند و ضرباتی سهمگین بر دشمن وارد می‌آورد و این ضربه‌ی سخت را فقط یک «سیلی» می‌داند، همانطور که امام خامنه ای در مورد این حمله فرمودند: «یک سیلی‌ای دیشب به اینها زده شد. آنچه در مقام مقابله مهم است -این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه را نمی‌کند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه منتهی بشود؛ تمام بشود.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 18/10/1398

و در سوی مقابل دیدیم که آمریکا، از پاسخِ متقابلِ نظامی ناتوان است. این رُخداد به خودیِ خود نقطه‌ی عطفِ تاریخی در تغییر هندسه‌ی عالم محسوب می‌شود.

 

در پرتو این اقتدار ملی، جمهوری اسلامی رسما گفتمان و راهبرد «اخراج آمریکا» از منطقه‌ی غرب آسیا را بر سر دست گرفته و این گفتمان از سوی ملتها و جنبش‌های انقلابی و اسلامی مورد تجاوب قرار گرفته است. اینک مبارزین عراق و لبنان و یمن و... در این گفتمان و راهبرد با جمهوری اسلامی همراه شده و اُبهت آمریکا به‌عنوان رأس نظام سلطه و قدرت مادیِ برتر در دنیا شکسته شده است و اینچنین بود که به تعبیر رهبر انقلاب «دشمنان در مقابل عظمت ملّت ایران احساس خضوع کردند؛ ممکن است به رو نیاوردند امّا چاره‌ای ندارند.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 18/10/1398

قرآن مجید در برخورد با کسانیکه تمام تلاش خود را بکار می‌گرفتند تا سخن پیامبر صلوات الله علیه و آیات وحی را کسی نشنود، میفرماید«وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون»َ(آیه 26 سوره انعام) مردم را از پیامبر صلوات الله علیه باز می‌دارند و خود از او کناره می‌جویند و حال آنکه نمیدانند خود را به هلاکت می‌اندازند، چون خدا اراده کرده نام این پیامبر آوازه شود. مثل، نقشه شوم دشمن در به شهادت رساندن سردار سلیمانی عزیز است که فکر کردند با نقشه‌های شوم اقتصادی و تحریم و .... تیر آخر، شهادت سلیمانی است، که قدرت خود را به رخ عالم بکشند «وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون» آنها زمینه و راهبرد اخراج خود را از منطقه رقم زدند که مبارزین عراق، لبنان، یمن، ایران و سوریه و ..... همه و همه طنین اخراج آمریکا را از منطقه سردادند و اُبهت هیمنه نظام سلطه را درهم شکستند، اینها از برکت خون مقدس شهید سلیمانی عزیز ماست.

 

* برکاتِ معنویّت و اخلاص

نگاهی از سر بصیرت به این برکات و ثمرات خارق‌العاده به‌روشنی این گزاره را پیش‌روی ما می‌گذارد که آنچه اتفاق افتاد در چهارچوب محاسبات مادیِ معمول قابل تحلیل نیست. شهادت حاج قاسم سلیمانی «قیامتی به پا کرد.» حقیقتا این شهادت «انقلابیِ تاریخ‌ساز» شد. در یک جمله «معنویّت او، شهادت او را این ‌جور برجسته کرد.» بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 18/10/1398

 

دستاورد و در واقع «خون‌آورد»‌های شهادت حاج قاسم سلیمانی ناشی از «معنویت و اخلاص» کم‌نظیر او بود. او دست‌پرورده‌ی مکتب امام خمینی رحمه‌الله و سرباز بی‌ادعای ولایت بود که اجر اخلاص و جهادش تحولی اساسی و تاریخی بود و به بیان امام خامنه ای : «حاج قاسم صد بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا، در راه انجام وظیفه، در راه جهاد فی‌سبیل‌الله پروا نداشت؛ از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت... جهادش جهاد بزرگی بود، خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد... اگر اخلاص نباشد، این جور دلهای مردم متوجّه نمیشود؛ دلها دست خدا است؛ این که دلها این جور همه متوجّه میشوند، نشان‌دهنده‌ی این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت، مرد بزرگی بود. خدا ان‌شاءالله درجاتش را عالی کند.» 1/10/1398

پیوست و گره: عمل معنوی و معنویت آفرینی ، محصول ایمان و عمل صالح است، اگر انسان باورهای عمیق توحیدی را در قالب عمل صالح به منصه ظهور و بروز برساند، شعاع معنوی این مهّم، دلها را جلب می‌کند «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (آیه 96 سوره مریم) و حاج قاسم عزیز به برکت معنویت و اخلاص او بود که خدا اینگونه دلها را متوجه او کرد.

 

 

[1] خطبه 11 نهج البلاغه

به کوشش حجت الاسلام صادقی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمدتقی سالخورده (1)

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۰ ب.ظ

پیش خودم می گفتم لابد مثل خیلی از مردهای دیگر، زیاد بودن جهیزیه همسر را یک افتخار می داند و آن را به رخ دیگران می کشد؛ اما این طور نبود. می گفتم: تجملات نه، ولی در حد عرف خرید کنیم که اشکال ندارد! با همین هم مخالف بود. می گفت: زندگی هر چه ساده تر باشد صفا و صمیمیت بیشتری هم دارد. این زرق و برق ها ممکن است بین همسران فاصله بیندازد. اصرار مرا که می دید کوتاه می آمد تا آزرده خاطر نشوم.

قرار بود مبل هم جزو جهیزیه من باشد. جریان را که فهمید، رنگ صورتش تغییر کرد. آن جا دیگر من کوتاه آمدم. درست نبود که به خاطر مال و منال دنیا، همسرم را ناراحت کنم.

بی اعتنایی به تعلقات دنیا، یک برنامه هدفمند در زندگی او بود. حواسش بود علاقه اش به امور مادی، دست و پا گیرش نشده و راه پروازش را سد نکند. زینب دو سال بیشتر نداشت. محمد همیشه او را در آغوش می گرفت و بازی می کرد. هر مأموریتی می خواست برود حتی اگر زینب خواب بود باز هم او را آهسته در آغوش می کشید و می بوسید. دفعه آخر که داشت وسایلش را برای سفر می بست، با همه ذوق و شوقی که داشت، زینب را در آغوش نکشید و او را نبوسید. حتی با او خداحافظی هم نکرد. حواسم به کارهایش بود. فهمیدم نمی خواهد دلش بلرزد و زمین گیر شود. این بار مأموریتی را در پیش داشت که نباید پشت سرش را نگاه می کرد. لحظه سختی بود. محمد وقتی رفت دل مرا نیز با خود برد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام زدایی از جامعه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۳۹ ب.ظ

همرزم شهید سلیمانی: حاج قاسم خود را فدایی مردم و اسلام می‌دانست

 

ناتوی فرهنگی غرب، یکی از برنامه های جدی و رسمی دشمن برای تغییر ذائقه ملت ایران و دگرگونی در سبک زندگی اسلامی ایرانی به منظور تغییر در ماهیت جمهوری اسلامی است. متمّم این روند؛ اما ضعف بعضی خواص در پایبندی به احکام و معارف دین است. فاصله طباقتی بعضی مسئولان، زندگی لاکچری آقازاده ها، تبعیض در میزان بهره مندی از امکانات، فقر اقتصادی و محرومیت در لایه هایی از اجتماع، بی تعهدی بعضی دستگاه ها در خدمتگزاری به مردم، ناراضی تراشی و ... از جمله نقص هایی است که ممکن است نگاه بعضی از مردم نسبت به اسلام و نظام دینی را خدشه دار سازد.

امر به معروف و نهی از منکر به عنوان فریضه ای دینی و ضامن آزادی بیان خیرخواهانه، فرهنگی سازنده به منظور حفظ شئون دین در بین مردم و مسئولان است که در اصل هشتم قانون اساسی نیز مورد تأکید قرار گرفته است. مسئولان و خواص نیز البته باید دقت بیشتری در رفتارها و گفتارها و انطباق مسیر زندگی و مدیریت خود با شاخصه های دین داشته باشند. مدیریت علوی و معیارهای روشن حکومت امیرالمومنین علیه السلام و وصیت نامه های آموزنده شهدای انقلاب اسلامی، باید همواره مورد رجوع و محک مسئولان قرار گرفته و هیچ کس خود را از التزام به احکام اسلام در زوایای مختلف زندگی بی نیاز نپندارد.

 

"آن چیزی که امروز منشاء نگرانی‌ها است و باید از آن خوف داشته باشیم، این اسلام‌زدایی از جامعه است،‌ این فقط مخصوص قشر متدین نیست، اگر آسیبی به کشور فشار شد، اگر هجمه‌ای به کشور وارد شد، اگر این کشور ضعیف شد همۀ اقشار جامعه، چه آنهایی که در بالای شهر هستند، چه آنهایی که در پایین شهر هستند، آسیب می‌ّبینند، آن رکنی که موجب شد این انقلاب در طول این 39 سال عامل موفقیت این انقلاب بشود، اسلام بود،‌ اگر پایه‌های اسلام در درون کشور ضعیف شد، بدانید دشمن به راحتی می‌تواند این کشور را در هم بریزد". (متن کامل سخنرانی سردار قاسم سلیمانی در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی کرمان 1396 )

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید سید سجاد خلیلی (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۶ ب.ظ

می دانستم پاسدار شدن و پوشیدن لباس سربازی اسلام، اقتضائات خاص خودش را هم دارد. کسی که در این راه قدم می گذارد می داند که برای حفظ دین و انقلاب باید از جان گذشتگی کرده و خطرات و دشواری های این مسیر را با جان و دل پذیرا باشد.

من هم وقتی پسرم را با رضایت به این راه فرستادم از عواقب احتمالی آن با خبر بودم. با این حال بگذارید به حساب رابطه عاطفی مادر و فرزندی که وقتی خبر اعزام سید سجاد به سوریه را اولین بار شنیدم شوکه شدم و زبان به مخالفت باز کردم. سجاد کنارم نشست و آرامم کرد. استدلال هایش قشنگ و منطقی بود.

  • مادرجان! عمری است که به مسجد و تکیه می روید، سال هاست که روضه اباعبدالله و حضرت زینب را می شنوید و اشک می ریزید. حالا دلتان می آید وقتی حرم خانم در خطر است پسر شما یک گوشه بنشیند و با این که کاری از دستش بر می آید بی تفاوت بماند؟ واقعاً می شود آن دنیا سر را بالا گرفت و در مقابل حضرت زینب بابت این قصور، شرمنده نبود؟ مادرجان! مگر دلت نمی خواست من سرباز اسلام باشم و برای دفاع از حریم دین تأثیرگذار باشم؟ الان که همه عالم پشت یک جماعت وحشی جمع شده اند تا آبروی اسلام را با خون ریزی ببرند و اعتقادات مسلمین را به بازی بگیرند، حالا که جبهه حق، مظلوم واقع شده و نیاز به یاری ما دارد، شما راضی می شوی من بی خیال و بی عار بمانم و نخواهم قدمی برای رضایت خدا و دفاع از حق بردارم؟ شما که بهتر می دانی آنها فرصت پیدا کنند به جان مردم این مرز و بوم می افتادند و کشور ما را به خاک و خون می کشند ...

این از دفعه اول که توانست دل مرا به دست بیاورد و رضایتم را برای اعزام به سوریه جلب کند.

دفعه دوم رفته بود تهران که به او اعلام کردند باید خودش را به سوریه برساند. از همان جا زنگ زد تا خداحافظی کند. صدای همهمه دوستانش از پشت گوشی شنیده می شد. شاید گمان می کرد حرف هایی که دفعه اول زده و رضایتم را جلب کرده هنوز در گوشم مانده و از این بابت دیگر مشکلی برای جلب موافقت من نخواهد داشت. شاید همین تصور بود که باعث شد به محض اطلاع از مخالفت من، دلش بشکند و بزند زیر گریه. بیشتر از این نمی توانست صحبت کند. مرا به حضرت زینب و حضرت رقیه قسم داد که راضی باشم. سکوت کردم.

بعدها همان دوستانی که آن روز کنارش بودند برایم تعریف کردند که سید سجاد بعد از آن تماس، بی تاب شده بود. یکسره اشک می ریخت و می گفت: مادرم از دست من ناراحت است ...

نشد او را ببینم و بگویم مگر می شود از هدیه ای که در راه خدا داده ام ناراحت باشم؟ مگر می شود از این که حاصل عمرم فدایی حضرت زینب شده رضایت نداشته باشم؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید سید سجاد خلیلی (1)

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۴ ب.ظ

این که می گویند "جهان بینی" افراد در نوع رفتارشان تأثیر دارد حرف درستی است. آنهایی که دنیا را هدف و مقصود خود قرار داده اند همه کارهایشان برای همین دنیا صورت می گیرد و البته اثر کارشان از این دنیا هم فراتر نخواهد رفت. این دست از افراد اگر حرکت خیر و معنوی هم انجام بدهند باز نگاهشان به دنیاست و دلشان می خواهد از این رهگذر، دنیایشان آبادتر شود.

جنس سید سجاد از دسته آنهایی بود که دنیا را پل گذر و کشتزار آخرت می دانند. برای همین به جاذبه های فریبنده دنیا دلبستگی نداشت. نمی توانستید چیزی را پیدا کنید که بگویید سجاد به آن دل بسته و برای خودش می خواهد. حرف هایی که می زد رنگ وبوی دنیایی نداشت. آن چه که دنبالش بود را اصلاً در این دنیای خاکی و فانی نمی توانست پیدا کند.

این طرف و آن طرف کار خیری که می کرد یواشکی و بی سر و صدا بود. دوست نداشت کسی به خاطر کارهای خوبی که انجام می دهد تحسینش کند. به سوریه هم که رفت سفارش کرد جایی از اعزامش چیزی نگوییم. برایم سوال بود که مگر حضور در سوریه و نبرد با داعش وحشی و کمک به مردم مظلوم و حفاظت از حرم زینبی، یک افتخار بزرگ نیست که نصیب هر کسی نمی شود؟ چه اشکال دارد آدم با افتخار سرش را بالا بگیرد و هر جا که می رسد بگوید پسر من جوان رعنا و شجاعی است که برای دفاع از حرم، جانش را کف دست گرفته و به جبهه رفته است؟!

می گفت: مادر جان! من از ریا می ترسم. دوست دارم اگر اجری هم نصیب من می شود بماند برای آن دنیا، ذخیره قبر و قیامتم باشد.

راست می گفت پسرم. این جا که کاری نداشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسین مشتاقی (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۰۳ ب.ظ

همین حسین شاد و شنگولی که برای همه دوستانش خاطره ای طنز و نشاط آور از خودش به یادگار گذاشته است، گاه جمعی را با حرف ها و شوخی هایش می خنداند، گاه خرج خمپاره را در آتش منقلی که برای نجات از سرمای استخوان سوز سوریه در اتاق روشن بود می ریخت و فرار می کرد، یا توی لیوان چای بچه ها نمک می ریخت و ... حال و هوای معنوی خاصی هم داشت که نشان از عمق باورهای اعتقادی و دل زلال و عرفان بی ادعایش می داد.

صبح هایش را از نوجوانی با دعای عهد آغاز می کرد و شب هایش را با زیارت عاشورا و یا تلاوت صفحاتی از قرآن به پایان می برد. موقع روضه که می شد گوشه ای سر به زیر می انداخت و صورت مهربانش را با اشک های پاکش شستشو می داد. یک مفاتیح کوچک و قدیمی داشت که همیشه همراهش بود و خلوتش را با آن می گذراند. می گفت: این مفاتیح، مونس من است.

اصرار داشت شب ها ساعت پستش را با دیگران عوض کند و خودش دو سه ساعت مانده به اذان صبح، نگهبانی بدهد. هنوز تا اذان صبح فرصت بود که وضو می گرفت و گوشه ای می ایستاد به نماز. نماز شبش که تمام می شد می رفت بالای بلندی و با صدای بلند اذان می گفت. جوری داد می زد که صدایش می گرفت. بعد سر و صدا راه می انداخت، به سنگرها سرکشی می کرد و اگر کسی خواب مانده بود با همان شوخ طبعی های خود بیدارش می کرد.

عرفان حسین مشتاقی را آن جا باید شناخت که در بحبوحه درگیری وقتی دید فقط یک راه برای نابودی دشمن و نجات جان رزمنده ها وجود دارد، در اقدامی شهادت طلبانه، گرای خودش را به توپخانه خودی داد و تقاضای آتش کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسین مشتاقی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۰۲ ب.ظ

سهمیه غذایی اش را کمتر مصرف می کرد. بخشی از آن را گوشه نگه می داشت. به رفقا هم سپرده بود کنسروهایی که مصرف نمی کنند را در اختیار او قرار بدهند. وقتی با ماشین برای شناسایی به روستاهای اطراف پایگاه می رفتیم، حسین به میان خانواده های فقیر و آوارگان گرسنه و زجرکشیده سوری می رفت و کنسروها را بین شان پخش می کرد. برق شادی و شوق لبخند در چهره های مردمی که گرد حسین جمع می شدند دیدنی بود. از همه بیشتر می شد خوشحالی را در رفتار کودکانی دید که سر و وضع بسیار نامناسبی داشتند و از نظر بهداشتی نیز در مضیقه بودند. حسین که اتفاقاً خیلی به تمیزی اهمیت می داد، بدون هیچ وسواسی یک یک این بچه را در آغوش می کشید، می بوسید و با آنها شوخی می کرد. گاهی به زحمت اشک ها و بغض گلویش را مخفی نگاه می داشت. می گفت: این یچه ها معصومند و مورد ظلم قرار گرفته اند. طاقت ندارم آنها را در این وضع ببینم.

حسین بعد از اولین اعزام وقتی به ایران بازگشت نیز دلش پیش بچه های گرسنه و یتیم سوری جا ماند. همه اش در تکاپو بود تا دوباره با اعزامش موافقت شده و بتواند به سوریه برگردد و برای نجات این بچه ها کاری انجام بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابراهیم عشریه (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۵۱ ب.ظ

این طور نبود که دست و بالش خیلی باز باشد. زندگی خرج داشت، قسط و وام داشت، سه دختر قد و نیم قد داشت و ... هیچ مشکل و گرفتاری باعث آن نمی شد که از فقرا و نیازمندان غافل باشد. هوای محرومان را داشت و به آنها کمک می کرد. دم عید که می شد از من می خواست تا مقداری از وسایل مورد نیاز خانواده های نیازمندی را که در محل شناسایی کرده بودم بردارم و به در خانه شان برسانم.

جوری رفتار می کرد که نشان می داد حواسش به همه چیز هست. نماز و عبادات و مطالعه اش سر جای خودش بود. کمک به من در امور خانه هم سر جای خود. وقت می گذاشت و با بچه ها هم حسابی بازی می کرد. به مسائل سیاسی هم مشرف بود و برای خودش تحلیل داشت. استاد اخلاقی را انتخاب کرده بود و هر هفته در جلسات ایشان شرکت می کرد و تلاش داشت تا حرکتش در زندگی را با موازین اخلاقی و اعتقادی اسلام تنظیم کند. به حلال و حرام خدا هم توجه داشت و مراقب بود که در جزیی ترین مسائل، حقی از دیگران ضایع نکند.

یک بار مریض شده و باید به دکتر می رفت. دفترچه بیمه اش را همراه نداشت. یکی دفترچه برادرش را به او داد تا از تخفیف آن برای دوا و درمان خودش استفاده کند. ابراهیم نپذیرفت. دفترچه را کناری گذاشت و گفت: طبق فتوای مراجع استفاده از دفترچه بیمه دیگران حتی اگر مال نزدیکان آدم باشد هم جایز نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابراهیم عشریه

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۴۹ ب.ظ

سیل نکا، وحشتناک و ویرانگر بود. منزل پدری ما هم در اثر این سیل، مثل بسیاری از خانه های دیگر، آسیب جدی دیده بود. روزها با پدر می ایستادیم به تعمیر و بازسازی منزل. کار سخت و خسته کننده ای بود. ما هم که عادت به کار ساختمانی نداشتیم. دلمان می خواست فرصتی پیش بیاید، یک گوشه، توی سایه بنشینیم و چند لحظه ای استراحت کنیم.

ابراهیم با تمام خستگی ناشی از کار که در بدنش احساس می کرد، تا صدای اذان را می شنید، گل از گلش می شکفت و زود آماده می شد تا به مسجد برود. بی اعتنا به خستگی و نیازی که به استراحت داشت، مسافتی را با پای پیاده می رفت و می آمد. نمازش را به جماعت می خواند و دوباره بر سر کار باز می گشت.

بعد از ازدواج هم تا می توانست اول وقت خودش را به مسجد می رساند. بچه هایش را هم مثل خودش به مسجد و نماز جماعت علاقه مند کرده بود. اگر یک وقت مشکلی پیش می آمد و نمی توانستند مسجد بروند، بچه ها خودشان به پدر اصرار می کردند تا پشت سر او بایستند و نماز را به جماعت بخوانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بهمن قنبری (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۰۹ ب.ظ

حدود هفت سال سابقه حضور مستقیم در جبهه های نبرد در دوران دفاع مقدس را داشت. جانباز بود. در دیده بانی استادی زبردست و برجسته بود. خیلی از شهدا را از نزدیک می شناخت. خاطراتش از دوران جنگ و شرایط حساسی که در دشوارترین صحنه های نبرد گذرانده بود بسیار جذاب و خیره کننده بود. با این حال آلبوم تصاویرش را که بگردید به اندازه تعداد انگشتان دست هم عکسی از جبهه به یادگار ندارد. از دوربین فراری بود و دلش نمی خواست گامی که برای خدا بر می دارد آلوده به خودپسندی باشد. گلوله می زد، می گفت: یا خدا. دیده بانی می کرد می گفت: برای خداست. راه هم می رفت می گفت: در راه خدا ... فکر و ذکرش رضایت خدا بود.

خدا را در رفتار و عمل خود می جست. خاکی و بی ریا بود و ذره ای غرور در رفتارش دیده نمی شد. زمانی که مسئولیت پایگاه بسیج را برعهده داشت بسیاری از جوان های محل را جذب کرد. یک بار او را در حال گفت و گوی صمیمی با تعدادی از جوانان معلوم الحال! محل دیدم. کشیدمش کناری و پرسیدم: مشکلی پیش آمده؟ آنها با تو چه کار داشتند؟

گفت: من با آنها کار داشتم.

منظورش را فهمیدم و خندیدم. گفتم: یعنی فکر می کنی می توانی این جماعت الواط را جذب مسجد و پایگاه کنی؟

خیلی محکم و جدی جواب داد: خنده ندارد! من زمانی بسیجی هستم که بتوانم این جوان ها را جذب راه خدا کنم. خیلی از این ها راه را نمی شناسند و الا از امثال من به خدا نزدیک ترند. مگر خیلی از همین بسیجی های رزمنده زمان جنگ، از همین تیپ و قیافه نبودند که بعد به مرور جذب شدند و پله های معنویت را طی کردند؟ مگر همه شهدا از ابتدا سیمشان به خدا وصل بود و خطایی در زندگی شان نداشته اند؟ بسیجی اگر نتواند این مدل جوان ها را جذب کند معلوم است که جز حرف زدن کار دیگری بلد نیست.

احساس کردم زبان همدیگر را نمی فهمیم. به ذهنم آمد که برادرمان زیادی آرمان گرا شده و از واقعیات فاصله گرفته است. با خودم گفتم چیزی نمی گذرد که به اشتباهش پی برده و می فهمد که آب در هاون می کوبد!

مدت زیادی نگذشت. یک شب وقتی برای جلسه پایگاه به مسجد رفتم همان جوان های معلوم الحال! را دیدم که زودتر از من به مسجد آمده اند. زیاد طول نکشید که همان بچه های تازه وارد، جزو فعال ترین نیروهای بسیج و مسجد قرار گرفتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بهمن قنبری

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۰۸ ب.ظ

بعضی ها وقتی موهای سفید و هیکل نحیف و پای مجروح او را می دیدند از خودشان می پرسیدند این جانباز میانسال ضعیف می رود سوریه که چه کار کند؟!

آنهایی که او را می شناختند و از سابقه رزم و مهارتش در دیدبانی و هدایت آتش با خبر بودند می دانستند بهمن قنبری با همین پای لنگان و عصایی که گاه باید به دست می گرفت و راه می رفت، چگونه می تواند روزگار دشمن را سیاه کند.

در جریان جنگ نفت و دخالت نظامی آمریکا برای باز پس گیری کویت و حمله به عراق، رزمایشی در اطراف آبادان برگزار شد که از میان طرح های ارسالی برای هدایت آتش، طرح شهید قنبری مورد تأیید و اجرا قرار گرفت. شهید علی صیاد شیرازی دنبال طراح آن می گشت و اصرار داشت او را از نزدیک ببیند. وقتی بهمن قنبری را به او معرفی کردند سخت در آغوشش کشید و گفت: تو اگر ارتشی بودی من الان درجه نظامی خودم را روی شانه هایت نصب می کردم.

همین مرد میانسال، با سر و محاسن سفید و هیکل نحیف و مجروحیتی که از زمان دفاع مقدس در ناحیه پا به یادگار داشت بعد از شلیک اولین موشک کورنت داعش و شهادت تعدادی از رزمندگان فاطمیون با دقتی وصف ناپذیر بر اساس محل اصابت موشک و زاویه انفجار، به محاسبه گرای دشمن پرداخت و با هدایت آتش و هدف قرار دادن محل شلیک موشک کاری کرد که تا مدتی دشمن هوس استفاده از این سلاح را به سر خود راه ندهد. دشمن عزم تصرف مجدد خان طومان را داشت اما آتشی که با هدایت بهمن قنبری بر سرش می ریخت او را از دستیابی به هدف شومش ناکام گذاشت. از این رو به این نتیجه رسید که با استفاده از روشی ناجوانمردانه و نقض آتش بس، ابتدا محل استقرار دیده بان کارکشته و تیزبین لشکر را مورد هدف قرار داده و سپس حمله برای تصرف خان طومان را آغاز کند.

بچه های رزمنده ایرانی و افغانستانی وقتی می فهمیدند حاج بهمن پشت بیسیم دیدگاه قرار گرفته و گرای دشمن را اعلام می کند با اطمینان خاطر و خیالی آسوده به نبرد با دشمن ادامه می دادند. همه از تبحر و دقت نظر و هوشیاری او مطمئن بودند و می دانستند شهید قنبری چقدر روی بیت المال حساس بوده و از این بابت چه وسواسی برای اعلام گرای دقیق و انهدام موضع دشمن به خرج می دهد تا گلوله کمتری مورد استفاده قرار بگیرد.

جالب بود با این پای صدمه دیده اش گاه برای آن که صدایش از پشت بیسیم توسط دشمن شنود نشود حدود پانصد متر را پیاده طی می کرد تا گرای دشمن را به بچه های توپخانه برساند. هر وقت کسی دقت نظر او را تحسین می کرد بلافاصله جواب می داد: خداست که گلوله ها و آتش ما را هدایت می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسئولیتی که سنگین است

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۱۰ ب.ظ

نمایش عکس‌های نبردها و مراسم تشییع سردار سلیمانی

 

جمهوری اسلامی، انقلابی مردمی است که مستقل از ابرقدرت ها و بی اعتنا به سلطه جویی شرق و غرب، ظهور پیدا نموده و موفقیت و سربلندی آن می تواند الگویی از استقلال طلبی و هویت خواهی ملت های ستم دیده را پیش روی مستضعفان عالم قرار دهد. تأسی مردم دنیا به انقلاب اسلامی منجر به نفی استیلای جهانخواران و قطع دست غارتگران بین اللملی از سفره ملت های زجر کشیده خواهد شد. صرف پیروزی انقلاب اسلامی و شکست هیمنه حکومت طاغوت به عنوان نماینده و ژاندارم امپریالیسم در منطقه، فارغ از اهداف و سیاست های جهانی انقلاب، سیلی محکمی بر صورت ابرقدرت ها محسوب می شود. از این رو مجموعه دولت های مستکبر در اتحادی آشکار همواره تلاش نموده اند تا سرنوشت این نظام مردمی به شکست و فروپاشی بینجامد. به همین دلیل است که حفظ اساس جمهوری اسلامی باید همواره مورد اهتمام همه دلسوزان قرار داشته باشد.

 

امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص).(وصیت نامه شهید سلیمانی)

  • سیدحمید مشتاقی نیا