اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدافعان حرم» ثبت شده است

یا حیدر کرار زند نقش به زودی ...

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۱۱ ق.ظ


دیروز جای شما خالی، کنار پیکر دو شهید پاکستانی تیپ زینبیون، کربلایی بود قم، در آستانه ماه مبارک. به یاد همه دوستان بودم.

دو شهید مدافع حرم در آخرین ساعت های ماه شعبان، ذکر حسین را آرایه دل میهمانان سفره خدا نمودند.

کنار مزار بی بی، به نیابت از ام الشهداء، اشک و خروش و حماسه ای بود. به بهانه تشییع این دو شهید مطهر، یاد سی و سه شهید سرجدای صحرای حجاز نیز گرامی داشته شد. شهدایی که هفته پیش به جرم محبت آل الله، توسط سعودی های متوحش، گردن زده شدند.

روزی خواهد رسید که مظلومیت این شهدای جوان، بساط آل سعود خبیث را برهم خواهد زد. روزی از کنار مسجد النبی تا صحن بقیع را با نوای یا حسین، دسته روی میکنیم. عربستان دوباره عربستان محمدی خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پسرک فلافل فروش!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۵۴ ق.ظ

8fvr_photo_2019-01-27_06-26-57.jpg


محمدهادی ذوالفقاری که شهید شد نخستین خاطره منتشر شده درباره او شاید همین جمله ای بود که از قول یکی از دوستانش نقل شد. او به رفیقش که طراح بود به شوخی گفت: من زشتم و بعد از شهادتم کسی برای من طرح و پوستر نمی زند!

همین حرف او باعث شد که دوستش بعد از شهادت هادی تصاویر او را در طرح هایی زیبا در صفحات مجازی منتشر کند.

نوروز امسال رفته بودیم بهشت زهرا سلام الله علیها. به پسرم که هنوز هفت سالش نشده گفتم: بگرد ببین هر کدام از شهدا که تصویرش قشنگ تر است را انتخاب کن، برایت عکس یادگاری بگیرم.

کمی چرخید و از بین همه تصاویر زیبا و نورانی شهدا، کنار یادمان شهید محمدهادی ذوالفقاری ایستاد و عکس گرفت.

محمدهادی ذوالفقاری طلبه حوزه علمیه بود و در نبرد با داعش در عراق به شهادت رسید. طبق وصیتش او را در حرمین شریفین سامرا، کاظمین، کربلا و نجف طواف داده و در وادی السلام به خاک سپردند. با این که عراقی ها شهدایشان را فقط در یک حرم طواف می دهند؛ اما برای محمدهادی سنگ تمام گذاشتند. در همه حرم ها هم برایش نماز خواندند.

مزار خودش را در وادی السلام انتخاب کرده بود. شب ها می رفت آن جا می نشست، خلوت می کرد و زیرلب مناجات می خواند...

کتاب "پسرک فلافل فروش" در 160 صفحه توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی درباره زندگی این طلبه جوان و خوش قلب منتشر شده که مطالعه آن را به همه علاقمندان توصیه می کنم. این کتاب به صورت الکترونیک نیز قابل دانلود و دسترسی است که برای دریافت آن به این نشانی مراجعه کنید:

http://www.faraketab.ir/content/10248

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به رنگ خدا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۷ ب.ظ

i6if_photo_2019-02-23_03-10-03.jpg


این همه جمعیت به خاطر یک سلبریتی اینجا جمع نشده اند. هیچ دیمبال و دامبول و رقص و آواز و کیک و ساندیسی هم در کار نیست. این جماعت از استراحت صبح جمعه شان زده اند که بیایند تشییع استخوان های به جا مانده از جوان شهیدی که کسی تا قبل از شهادت نامی از او نشنیده و تصویری از وی ندیده بود.

این معجزه شهادت است که یک انسان معمولی را نگین حلقه انگشتری خلق می سازد. شهدا نزد خدا و بندگان خدا آبرو دارند. هیچ هزینه و تکنیک تبلیغاتی و رسانه ای نمی تواند یک جوان معمولی با دستهایی خالکوبی شده را چنین محبوب دل مردم قرار بدهد. آنانی که بین زرق و برق های فریبنده دنیا و رنگ و لعاب های خیره کننده عالم مادی، رنگ خدا را می پسندند، در دل بندگان خدا نیز جایی برای خود باز می کنند؛ "صبغة الله و من احسن من الله صبغه"1

همه رنگ های دنیا ناپایدار است. بعضی ها برای آن که بین مردم جایگاهی پیدا کنند از این رنگ به آن رنگ در می آیند؛ اما شهدا ثابت کردند که در اوج گمنامی و بی ادعایی، این رنگ خداست که می ماند و هر که به رنگ خدا در بیاید و حسابش را با خدا صاف کند خدا نیز مهر او را در دل ها جاودانه می سازد: "من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین الناس"2

این روزها، همه جا سخن از شهید مدافع حرم، مجید قربانخانی است. جوانی 25 ساله با بدنی خالکوبی که عشق ولایت الله را بر همه عشق های زمینی ترجیح داد و وعده شهادتش را از مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت. او مصداقی شد از این عبارت زیبای سید شهیدان اهل قلم که نوشت: "زندگی زیباست؛ اما شهادت از آن زیباتر است."

زندگی، سراسر رنگ است؛ اما رنگ خدا بالاتر و زیباتر از همه رنگ هاست. این خداست که می ماند. هر که رنگ خدا را پسندید، خدایی شد و چون خدا جاودانه گردید. شهادت، آب حیات ابدی است که تشنگان وصل را به مقام "بل احیاء عند ربهم یرزقون" می رساند.

1- بقره آیه 138

2- امام صادق علیه السلام، محاسن ص 29

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به مناسبت بازگشت سید جواد اسدی از خانطومان (2)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۴۹ ب.ظ

هم چهره اش شبیه خیرالله بود و هم اخلاق و رفتارش. خودش هم بنا داشت راه برادر شهیدش را ادامه بدهد. با کارهای خوب و اخلاق دلنشینش همه را یاد خیرالله می انداخت. موی سرش را هم طوری شانه می زد که شبیه او بشود. یک بار دو تصویر را آورد گذاشت جلوی خاله اش و گفت: می توانی تشخیص بدهی کدامشان من هستم و کدامشان خیرالله؟ تشخیص این دو عکس از هم، کار راحتی نبود.

این اواخر می گفت: هر جا می روم احساس می کنم خیرالله کنار من است و انگار دارد نگاهم می کند. خواب دیده بود با همراهی ائمه علیهم السلام در سوریه در حال نبرد با دشمنان است. معنی و مفهوم این خواب ها را خوب می دانست. سال ها پیش در خواب دیده بود که سلاح دست گرفته و به دستور حضرت امام رحمت الله علیه، به سمت دشمن شلیک می کند. همین مساله باعث شد که عزمش در ورود به سپاه پاسداران انقلاب جزم شود. حالا هم می دانست پیروزی در این نبرد قطعی است؛ اما سرنوشت او با وصال و عروج، تنیده شده است.

مادر به اعزام او رضایت نمی داد. می گفت: هنوز داغ خیرالله بر قلبمان سنگینی می کند. سید جواد هم بی رضایت او، قدم از قدم بر نمی داشت. مادر خواب حضرت زینب را دید و شنید که این پسرت هم شهید می شود. دیگر حرفی نداشت. گفت: تو را به حضرت زینب تقدیم می کنم.

دو روز قبل از اعزامش خواب دید که به شهادت رسیده و روحش از آن بالا به پیکر قطعه قطعه شده اش نگاه می کند و می خندد. عکس هایش را برداشت و داد دست یکی از دوستانش. گفت: این سفر آخر من است. اینها را داشته باشید که بعداً دنبالشان نگردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه سالروز آزادسازی نبل و الزهرا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ب.ظ

ابوحسین از دوستان رزمنده و خط مقدمی مدافع حرم است که متن زیر را به بهانه سالروز آزادسازی نبل و الزهرا که یکی از شیرین ترین حماسه های رزمندگان اسلام در جریان مبارزه با دژخیمان و عناصرخودفروخته صهیونیسم در جبهه سوریه است به نگارش درآورده است.

قبل از آن که این متن را بخوانید یادتان باشد بسیاری از شهدای مدافع حرم، آرزو داشتند در شکستن محاصره نبل و الزهرا حضور داشته و در کنار شیعیان مظلوم و مقاوم این دیار، ندای توفنده لبیک یا زینب را سر بدهند:


امروز سالروز آزاد سازی شهرهای نبل و الزهرا  است حماسه ای زیبا که هیچ وقت نمیتوان از یاد برد حضور قهرمانه و پر افتخار نیروهای مقاومت و استقبال عجیب و شوق آور مردم و صدای گلوله هایی که نوید آزادی را میداد صدای بسیم که با لهجه افغانی به مدافعان شهر میگفت بچه های نبل الزهرا چایی را بزارید ما داریم میایم . 

مدافعان شهر نبل الزهرا وقتی میبینند که گروه مقاومت حمله کرده آنها هم از سنگرها و خاکریزهایز که 4 سال در آن بودند و از شهر دفاع میکردند خارج میشوند و به دشمن حمله میکنند و دشمن را میتارانند .


مردم شهر همه حیرت زده از حضور نظامی هایی که وارد شهر شدند غریبه هایی آشنا و دوست داشتنی مردم تازه متوجه آزادی شهر خود بعد از 4 سال میشوند همه گویی برادران خود را در آغوش میگیرند مجاهدان را میبوسند و در آغوش میگیرند و صدای کل کشیدن عربی زنان  که نوید پیروزی میدهد همه از خوشحالی اشک می ریزند وبر سر مجاهدان برنج میپاشند، زنان دست بر پوتین مجاهدان میکشند و بر صورت خود میکشند گویی به فرشتگان خدا تبرک میجویند .

پرچم ایران در میان جمعیت خود نمایی میکند.....

امروز روز فراموش نشدنی برای مردم نبل الزهرا است .برای مجاهدان مدافع حرم در سوریه .

وقتی وارد شهر میشدی چهره ها آشنا بود وحتی چادر و حجاب زنان و دختران این شهر به مانند مادران و خواهران خودمان  بودند  اینجا بوی وطن میداد .

آری اشتباه نیامده بودیم ما برای آزادی نوامیسان آمده بودیم اگر تک تکمان جان میدادیم ارزشش را داشت،2000 کیلومتر که مسافتی نیست ، ما خاک دنیا را برای عزت نوامیسمان به توبره میکشیم .

داستان هایی عجیب و وحشت آور که غیرت هر مردی را بجوش می آورد از مسجد شهر مایر و ماجرای بلندگوهایش تا طاموره و که پایگاه مسلحین خونخوار بودند

 گویی دوباره اهل شیعه میخواست به اسارت رود وعزت زنان و شرافت تشیع هدف بود .

قبرستان های شهر نبل و الزهرا پر از شهید بود شهیدان مقاومت ،هزینه ای که باید برای مقاومت پرداخت میشد تا شرافت و جان های بیشتری حفظ میشد

850 شهید طی 4 سال که نیمی به علت بمباران و گلوله باران شهر توسط مسلحین به شهادت رسیده بودند و نیمی دیگر در مبارزه مستقیم.

تعداد شهدای این شهرهای نبل والزهرا از حمص که براحتی تسلیم شده بود بسیار کمتر بود. 

در حالی که تعداد علویان و شیعیان حمص بسیار کم جمعیت  بودند. 

آنها در حمص به هیچ کس رحم نکردند چه شیعه چه سنی....


اینجا آموختم مقاومت ایجاد هزینه نیست بلکه راهی برای جلوگیری از خسران های جبران ناپذیر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا