چاه و راه!
امام(ره) شکست امپراتوری شوروی را پیش بینی کرده بود و در نامه تاریخی خود خطاب به گورباچف، هشدار داد که پشیمانی از سیاست های کمونیسم نباید موجب فرار به سمت فرهنگ سرمایه داری و اباحه گری غرب شود:
"شما اگر بخواهید در این مقطع، تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خود را دوا نکرده اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند."
رهبری جماهیر شوروی به این تذکر خیرخواهانه توجهی نشان نداد و اصلاحاتی را با رویکرد به سمت نظام سرمایه داری و غرب زدگی آغاز نمود. کنترل این روند از دست او خارج شد و با روی کارآمدن یلتسین که گورباچف در کتاب خاطرات خود از او با صراحت به عنوان فردی فاسد یاد می کند، مردم شوروی در رنجی بدتر از قبل گرفتار آمدند:
"اوضاع کنونی جمهوری های شوروی سابق موجب نگرانی و دلتنگی من شده است. اقتصادهای از هم پاشیده، مناقشه های مسلحانه، تجاوز، جنایت و نقض آشکار حقوق شهروندان و اقلیت ها. این بهایی است که باید بابت سیاست بی ملاحظه سیاستمداران جاه طلبی که جامعه و کشور را از مسیر اصلاحات به جاده آشفتگی های بزرگ سوق دادند، پرداخت شود."1
همان پیر خردمندی که خطر فروپاشی شوروی و خطر بدتر از آن یعنی غلتیدن در دامان غرب را به رهبر جماهیر گوشزد کرده بود، راه نجات را نیز در همان نامه تاریخی به او متذکر گردید:
"باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خدا است، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است."
بی تردید فلسفه گمراهی و فروپاشی ملت ها و دولت ها فرار از حقایق عالم و بی اعتنایی به اصل خداباوری و فطرت گرایی است که جوامع بشری را گاه در ورطه حیوانیت سوق می دهد. صلح و اتحاد فراگیر جهانی تنها در گروی اعتقاد به توحید و محوریت اخلاق محقق خواهد شد. توحید، مخرج مشترک همه ادیان الهی و فطرت های زلال انسانی است که مغفول و مهجور واقع شده است. وقتی انسان ها هدف واحدی را دنبال کنند، همگرایی و اتحاد در بین ملت ها تبلور یافته و در غیر این صورت، منفعت گرایی و سودجویی و تجاوزگری آسایش و آرامش را از مردم سلب نموده و جوامع بشری را در مقابل یکدیگر قرار خواهد داد.
1- خاطرات میخاییل گورباچف، ترجمه فریدون دولتشاهی، ص44، انتشارات اطلاعات