اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توحید» ثبت شده است

نبرد نور با ظلمت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ

توکل یا توسل؟ - دکتر محمد فنایی اشکوری

 

یادمان نرود؛ اول خدا، وسط خدا، آخر خدا، همه چی خدا. همه امکانات و عناصر مادی به جای خود؛ اما یادمان نرود منهای خدا هیچیم و با خدا همه چی. خدای نوح و ابراهیم، خدای یوسف، خدای عبدالمطلب و حامی کعبه، خدای محمد در شعب ابیطالب در فتح مکه و... خدای خمینی در خرداد42 در بهمن 57 در ثامن الائمه و فتح الفتوح و فتح المبین و بیت المقدس، خدای والفجر هشت...

از خدا غافل نشویم نه از روی عادت و لقلقه زبان؛ از عمق جان باور کنیم همه چی خداست. باور کنیم هر جا سربلند و پیروز شدیم به خاطر تکیه بر خدا بود و هر جا شکست خوردیم بابت غفلت از موثر حقیقی عالم و کبر و اتکا بر مادیات بود. یاد اهل بیت، ذکر یاحسین ما مناجات مان با حضرت زهرا ندای یا صاحب الزمان تیر دشمن را ناکارمد خواهد ساخت. رمز قدسی و اخلاصی و ما رمیت کاشانه خصم را نابود خواهد کرد. خداست که در دل دشمن رعب می اندازد و توان لشکریان خود را در منظر همگان اعتلا می باشد. بالاترین سلاح ما اشک است. خدا را با دل شکسته به میدان بیاورید. خلوت با معبود و اتصال به نقطه اصیل هستی، باور به توحید و توجه محض به ذات خالق یکتا، هویت لشکریان ظفرند جبهه نور است. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا و خون بهای عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۵۶ ب.ظ

سید ابراهیم رئیسی و هیئت همراه به شهادت رسیدند

 

درد فقر را کشیده بود، درد یتیمی را، رنج گرسنگی را، طعم سختی و حرمان همیشه زیر زبانش بود. پدر که از دنیا رفت پنج ساله بود، خانه شان سه اتاق داشت مجبور شدند دوتایش را بدهند اجاره، کمک معیشتشان باشد. خودش هم شد کودک دستفروش در اطراف حرم. یک وعده غذای سیر نخورد. طلبه هم که شد عصرها می رفت کار می کرد، خرجی برای مادر و خانواده تأمین کند. یک بار دلش شکست. نشست رو به ضریح آقا به درد دل. کسی از آشنایان دور؛ همان دور و بر بود. به دلش افتاد پول خوبی درآورد به او هدیه داد.

دل شکسته خریدار دارد. یک روز هم در حرم مولا علی دلش شکست. درد دل کرد آقاجان! اگر من زائر واقعی تو هستم خودی نشان بده، توجه و تفضّلی که باور کنم جواب سلامم را داده ای، مرا دیده و اعتنایم میکنی. اگر نه دیگر می آیم فقط نمازی می خوانم و می روم. یکی دست گذاشت روی شانه اش. گفت: برای خدا قدم بردارید ما هم پشتیبان شما هستیم. برگشت نگاه کرد. کسی را ندید.

برای خدا قدم برداشت. مادرش را می برد حرم نمی گذاشت کسی غیر خودش ویلچر او را دست بگیرد. با کارگر و دوره گرد و فقیر و گرفتار همسفره می شد. یاد معلم کلاس اول و دوستان قدیم را هم در خاطر داشت و به آنها سر می زد. در قوه قضائیه که بود نماز مغرب و عشا را می رفت مسجدی در گیشا، مردم راحت تر به او دسترسی داشته باشند. راحت حرفهایشان را بزنند. بعضی مراجعین تندی می کردند، ناراحت نمی شد. نمیگذاشت کسی مانع شود. می گفت: این طوری غرور مرا نمی گیرد.

با ماشین می رفت زنی بچه را بغل را می دید ممکن است با او کاری داشته باشد. می گفت بایستید. عقب عقب می رفتند. حرف زن را بشنود. کودکان می آمدند دور و برش با آنها عکس می گرفت. یک تصویر با دولتمردانش ندارد اما با کودکان و ایتام و کارگران و مستضعفان و وسط سیلاب تا دلتان بخواهد... درد فقر را کشیده بود که قامت بست هشت هزار کارخانه تعطیل را دوباره راه اندازی کرد. فقر را از پشت پنجره تماشا نکرده بود که هر جا بود می گفت اول حقوق زیردستان را بدهید بعد نوبت بالانشین ها. خودش به حقوق کارمندی دستگاه قضا قانع بود. حقوق ریاست قوه را بخشید به نیازمندان. حقوق تولیت آستان را هم نگرفت. مبلغ قابل توجهی بود. گفت بروید درمانگاهی بسازید در سیستان. چک هم کشید. پول ناهارهایی که در حرم خورده بود را حساب کرد و داد. ویلا و باغ تولیت را انتخاب نکرد. برای سکونت در یکی از ساختمانهای داخل حرم اقامت گزید. راحت تر بتواند حتی پاسی از شب در گوشه گوشه حرم قدم بزند، از زوّار سرکشی کند و بر کارها نظارت داشته باشد. فرضتی مغتنم هم بچسبد به کنج ضریح و با آقا نجوا کند.

هر جا رفت تحولی ایجاد کرد. سازمان بازرسی را محکم و با برنامه پیش برد. ثابت کرد هدفش مچ گیری نیست. ضعفها راشناسایی و با راهکار به مسئولان تذکر می داد. در قوه قضائیه هم محکم ایستاد. بینی گردن کلفتها را به خاک مالید. در تولیت هم توجه به زائران را بسط داد. خدمات حرم چند برابر شد. چقدر زائر اولی را شناسایی و راهی حرم نمود. چقدر در بین راهها و داخل مشهد برای زائران امکانات فراهم کرد. به فقرای اطراف مشهد بیشتر توجه نشان داد. از طرف امام رضا برایشان امکانات رفاهی تهیه میکرد. رییس جمهور هم که شد آرام و قرار نداشت. مشکلی می دید خودش را می رساند. شخصا پیگیر کاستی ها بود. از نفس می افتاد. سرم می زد، ساعتی بعد دوباره می ایستاد به پیگیری امور. کسی او را بدون لبخند ندید.

خیلی حرف شنید. خیلی توهین دید و تهمت خورد. به روی خودش نیاورد. می توانست با اطلاعات و اخباری که دارد دست خیلی از رقبا و بدخواهانش را رو کند، نکرد. اجازه نمیداد در نامه های اداری از او با القاب و عناوین یاد کنند. این اواخر دلش شکسته بود گویا که بر مزار حاج قاسم دعای شهادت خواند. مزارش را هم خودش به دوستانش نشان داد. گفت کاغذ و قلم بیاورید تعهد بدهید که مرا همین جا دفن می کنید.

تلک الدار الاخره. نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض. سیدابراهیم رئیسی مثل همه شهدا دنبال ریاست و برتری جویی و منم منم نبود. خدا عزتش داد. خلعت جاودان شهادت، نمای وجود فاخر و تجسم نورانیت درونش بود که مزد پاکی و صداقتش قرار گرفت. مگر نه آنکه شهید را صدّیق می نامند؟ به خدا وصل شد و جز او را ندید که خدا بهایش داد و پشتیبانش قرار گرفت و عزت جاودان به او بخشید. عالی ترین پستهای دنیایی را به چنگ آورد اما ریالی زراندوزی و منفعت طلبی نداشت. جاکارتا رفت در ساختمان سفارت خوابید. در سفر به یکی از شهرهای آفریقا که سفارتی نبود به هتل دو ستاره رفت و اقامت گزید. حقوق های دلاری را منع کرد. ارزش دنیا برایش کمتر از آب بینی بز بود که نامش را خدا ماندگار نمود. رئیسی در اصل رئیس السادات بود نه فقط در شناسنامه که در عمل هم چنین ثابت نمود. حتی برادرش را روز تشییع، مسئولان و دوستانش نمی شناختند. چه برسد به بی بی عصمت خداداد حسینی، ساکن خانه قدیمی و ساده و چهل متری در خیابان ایثارگران مشهد که سی و پنج سال در آن محل به جلسه گردانی قرآن و جمع آوری کمک برای جهیزیه نوعروسان همت گمارد. اهالی می گفتند گاهی کسی را می دیدیم با لباس شخصی و چهره ای شبیه آقای رئیسی سوار بر پیکان یا پراید می آید و به این خانه سر می زند. خانمی هم گفت من از چهره اش یقین کردم این خود سید ابراهیم رئیسی است و لابد پیرزن را شناسایی کرده که وضع خوبی ندارد و در خفا به او رسیدگی می کند. آن ساعاتی که اضطراب فقدان و بلاتکلیفی سرنوشت سیدابراهیم بر کشور سایه افکنده بود، تصاویری از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد از پیرزنی که واکر به دست در اتاقی کوچک و ساده می چرخد و برای فرزند گمشده اش بی تاب و بی قرار دعا می خواند. گفتند این که بی بی عصمت خودمان است. یکبار نگفت و پز نداد که فرزندش رییس جمهور مملکت است، تولیت حرم است.... عصمتِ بی بی، دامان پرورش و معراج معصومانه ابراهیم مظلوم بود. نجعلها للذین لا یریدون علوّا فی الارض. نخواستند فخر فروشی و بالانشینی و جلوه و جبروت داشته باشند که خدایشان خرید و لباس فخر بر قامت حیاتشان پوشاند و آخرتشان را آباد ساخت.

به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت

که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی

این بیت را سعدی شیرازی سرود. روح بزرگ، تن را به زحمت می اندازد. این را مرتضای مطهر فرمود. برادران و خواهران! عاشق شوید. زندگی با عشق معنا می دهد. این را سیدالشهدای هفتم تیر بیان نمود.

سیدابراهیم عاشق بود و روح بزرگ و خستگی ناپذیری داشت و مثل همه شهدا جز به وجه الله نظر نکرد. شهیدانه زیست و شهیدانه پر گشود. روحت شاد سید مظلوم شهدای عرصه خدمت. نزد مولایمان علی در محفل نورانی شهدا در قهقهه مستانه و شادی وصولت به یاد جاماندگان قافله عشق هم باش. نسأل الله منازل الشهداء.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سید ابراهیم رئیسی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۶:۲۹ ق.ظ

سید ابراهیم رئیسی

 

"سید ابراهیم رئیسی" نام کتابی است چهل صفحه ای رقعی و زیبا که با قیمتی مناسب و نسبتاً ارزان به تازگی از سوی موسسه مطاف عشق منتشر شده و در اختیار علاقمندان قرار گفته است. نه اینکه چون به قلم این حقیر است بخواهم تعریف و تمجید کنم، باور کنید نهایت دقت و وسواس صورت گرفت که در این اثر مختصر از همه زوایا به زندگی و خاطرات سید ابراهیم توجه نشان داده شده و ادای دینی اندک به ساحت آن خادم دلباخته و بی ادعای مکتب قدس رضوی و شاگرد راه پیموده آستان علوی و فرزند راستین خمینی کبیر صورت بگیرد.

" طلبه تراز بود، مدیر تراز، دادستان تراز، رئیس جمهور تراز... در هر جایگاهی که قرار گرفت آنطور بود که باید باشد. شهادتش گرد غربت را از چهره اش زدود. باعث شد حالا هر کس می خواهد مثالی از یک طلبه و مدیر و مسئول و قاضی و رییس موفق و تراز بزند به سید ابراهیم رئیسی اشاره کند."

این را از عمق جان باور دارم بعضی ها مثل مطهری و هاشمی نژاد و آوینی و رئیسی و... تا شهید نشوند گرد غربت از چهره شان زدوده نخواهد شد.

برای تهیه این اثر میتوانید به سایت موسسه مطاف عشق مراجعه نمایید:

https://mataf.ir/product/37621/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d9%85%db%8c%d9%86%d9%85%d8%a7%d9%84-%d8%b3%db%8c%d8%af-%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c%d9%85-%d8%b1%d8%a6%db%8c%d8%b3%db%8c/

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کجا شراب طهور و کجا می انگور

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ

خرید و قیمت کتاب تربیت دینی در جامعه اسلامی معاصر گفتگوها نشر موسسه امام  خمینی | ترب

 

من البته نه روانشناسم و نه در امور تربیتی مطالعه خاص و منسجمی داشته ام. بنا بر اعتیاد به مطالعه، کتاب تربیت دینی را که توسط یکی از دوستان به دستم رسید مطالعه کردم. کاری است از موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی که مشتمل بر گفتگو با چند نفر از صاحب نظران این عرصه است.

برای معرفی اثر می خواستم بریده هایی از صبحتهای مرحوم حائری شیرازی را از این کتاب بیاورم. به شخصیت فکری این اندیشمند فقید و ناشناخته علاقمندم. او مصرّ است در امر تربیت به مبدأ هر اثری که مستلزم توحید است توجه ویژه صورت بگیرد. جایی هم انتقاد میکند از تقلید غلط حوزه از دانشگاه در امر آموزش و نمره محوری که نهایتا به جای ایجاد رغبت و درونی سازی علوم به تحفیظ موقت و غیرکاربردی سطور کتاب منجر می شود. مرور این حرفها در صد سالگی احیای حوزه علمیه قم و اساسا آسیب شناسی حوزه ها کاری ضروری و بایسته به نظر می رسد.

اما در قسمت پایانی کتاب مصاحبه ای صورت گرفت با یکی از مربیان کارکشته و سیاستگذار در وزارت آموزش و پرورش که از نظر محتوا بسیار جامع و غنی بود. یعنی آدم پی می برد در سطوح بالادستی وزارتخانه مذکور افرادی هستند که به امر تربیت دینی در مدارس اهمیت داده و برای پرورش نسلی عالم و معقتد دغدغه دارند؛ اما عجیب است وقتی به بدنه طیف محصل رجوع می شود نتیجه دیگری را می بینیم. فضای اغلب مدارس ما هم غیر علمی و هم غیر دینی است. اگر چه عوامل مختلفی بر محیط تربیتی مدارس تأثیرگذار است به خصوص خانواده و رسانه و... اما قابل کتمان نیست بخش وسیعی از معلمان ما خودشان از نظر مبانی اعتقادی دچار شبهات عجیب و گاه پیش پا افتاده ای هستند چه برسد به دانش آموزانی که تحت نظام تربیتی این معلمین بخواهند رشد کرده و نسبت به تعلیم و تربیت اسلامی و هویت ملی علاقمند شوند. سری به گروههای مجازی معلمین بزنید. سری به دفاتر مدارس در زنگهای تفریح بزنید. بحثها مملو است از حس بدبینی به آینده، طلب کاری و توقع، خودتحقیری و بیگانه پرستی و... همین الان آزمون استخدامی بگذارند هزاران نفر برای اشتغال در جایگاه معلمی داوطلب می شوند با اینکه از وضع معیشت معلمان آگاهند اما حاضر نیستند فرصت جذب و استخدام را از دست بدهند. همین افراد بعد از چند ماه شروع به اعتراض مکرر درباره وضع زندگی و درآمد می کنند و آن قدر در درون خودشان این مطالبه را تکرار میکنند که به مرور به شخصیتی افسرده و بی انگیزه تبدیل می شوند و وضع علم و ادب و فرهنگ محصل می شود همین اوضاعی که می بینید. البته وظیفه دولتهاست که به معیشت معلم توجه بیشتری نشان دهند بحثی نیست اما غلبه فرهنگ مادی و مسابقه مصرف گرایی بر ذهن جامعه شرایطی را رقم زده که به نظر می رسد همه صنوف حتی پزشکان و بنگاه دارها و ... به سمت سیری ناپذیری ابدی سوق پیدا کرده و با احساس فقر کاذب و توقع بیشتر و طلب کاری مداوم عجین شده اند. عدم اصلاح این فرهنگ مخرّب نتیجه ای جز رواج کاهلی و بی رغبتی و کم کاری و دزدی و عقب ماندگی جامعه در امور مادی و معنوی به دنبال نخواهد داشت. و البته شکی نیست کسی که به خاطر توقع مادی بیشتر در عمل به تعهد شغلی و اجتماعی خود تعلل بورزد در باور به توحید و معاد مشکل دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لشکریان حزب الله

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ

photo_2025-04-19_17-20-04_use8.jpg

photo_2025-04-19_17-20-09_cmbb.jpg

 

منافقین بیشترین تلاش را برای انحلال ارتش انجام دادند که نتیجه نداد. بعد شروع کردند به دامن زدن به اختلاف بین سپاه و بسیج با ارتش. آخرش اما اعتراف کردند که ارتش و بسیج و سپاه، یک لشکر الهی هستند. حزب اللهی ها در هر لباس و مرتبه ای که باشند یکرنگ و متحدند. صیاد شیرازی را که شهید کردند در نشریه خودشان به این شکست اذعان داشتند؛ وقتی برای امیر سرافراز ارتش غیور ایران تیتر زدند: سرلشکر بسیجی صیاد شیرازی...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دنیا و آخرتتان آباد، ان شاءالله

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۰۲ ب.ظ

اصول ضروری نگهداری از برکه - باغ یونا - طراحی فضای سبز

 

برکه، حجمی از آب است که می جوشد و خیر و برکت می بخشد. تبریک، به معنای شاد باش آنهم برای بزن و بکوب نیست. تبریک آرزوی خیر و برکت است. زندگی ات مثل چشمه ای زلال بجوشد و موجب رحمت و لطف خدا باشد و به توفیق برسد. شادی هم البته در حقیقت اگر معنا شود نه مجاز، طراوتی درونی است. از این باب محرم هم جای تبریک دارد. چه اینکه امام فرمود محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. شبهای قدر جای تبریک دارد اگر یک قدم ما را به خدا نزدیک کند. نوروز زمانی است که در باطن خود حس فرح داشته و نشاط قلبی خویش را در مسیر قرب الهی بیابیم. 

رمضانتان مبارک، شبهای قدرتان مبارک، عیدتان مبارک. امید آن که در زندگی مادی و معنوی خود برکت عنایت خدا را ببینید و به آنچه او از فلسفه خلقت می خواست نزدیکتر شوید. 

سال شصت خیلی سخت و تلخ بود؛ اما سال شصت و یک با فتح المبین آغاز شد و در حرکت الی بیت المقدس، خرمشهر آزاد گردید. ما که کاره ای نیستیم اگر وصل به جریان توحید باشیم خدا سال 404 را بعد از دشواری ها و تلخی های 403 با به خاک مالیدن بینی ترامپ و نتانیاهو رقم خواهد زد. قدس شریف ان شاءالله سربلند خواهد بود. یمن پیروز می شود. سوریه از چنگال منافقین نجات پیدا خواهد کرد. خدا را در زندگی فردی و اجتماعی و مدیریت و حاکمیت به میدان بیاوریم، پیروزیم. این وعده را خودش داده، خدایی که همیشه صداقت دارد.

امیدوارم در امور اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و تولید و صنعت و معیشت و رفاه و خدمت و آموزش و عدالت و ... برنامه ای برای نزدیک تر شدن بیشتر به اسلام و اهداف دین داشته باشیم. خدا تعهد و ایمان ما و مسئولان ما را بیشتر کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معاویه درون

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، ۰۱:۰۰ ب.ظ

مرور خاطرات سریال امام علی (ع) با بازیگر نقش معاویه/ همه عاشق بودیم -  خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

در زندگی فردی و اجتماعی خود اسلام را نصفه و نیمه پیاده می کنیم. آن قسمت که به نفعمان است یا راحت و شیرین باشد عمل می کنیم آن قسمت که تلخ و دشوار باشد یا به نفعمان نیست را کنار می گذاریم که هیچ از تتمه معلومات دینی مان برای توجیه این کجراهه بهره می گیریم و همچنان از ساخت سریالی با محوریت معاویه و تقدیس شخصیت مزوّر او گله مندیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روزه مستدام

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۵۷ ق.ظ

رژیم روزه داری در ماه رمضان | شرکت دارویی پوراطب گستر

 

در ماه خدا برای خدا ساعاتی از حلال و حق طبیعی خود در خوردن و آشامیدن و شهوت و... میگذری تا در ماههای دیگر لااقل از حرام خدا در خوردن و نوشیدن و شهوت و... در گذری. همان طور که گفته اند کمال قبول در نماز این است که نمازگذار، همیشه و نه فقط در وقت نماز، خدا را به یاد داشته باشد، کمال قبول در روزه نیز چنین است که در همه روزهای عمر حتی اگر ماه رمضان نبود نیز خدا را ناظر کردار خویش دانسته و از آنچه منع نموده درگذریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مبارکمان باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۳، ۰۴:۰۵ ق.ظ

پیام تبریک انجمن علمی آموزش و توسعه به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان

 

امیدوارم لایق این میهمانی باشیم. امیدوارم به خدا نزدیک تر شویم. ماه خدا، فرصت دوباره نگریستن به زندگی و تولدی دوباره و عود به فطرت است. زمستان غفلت و خمودگی به پایان رسیده و بهار جانها و نوروز بیداری و شکوفایی آغاز گردیده است. از روزه داران واقعی باشیم یا نه دست خودمان است. دست خودمان است در لحظه لحظه زندگی مان با خدا باشیم. دقایق عمرمان با روح نماز و روزه آغشته باشد. خدایا ما را ببخش و در مسیر خودت یاری مان کن. یک جمله ای دارد شهید ارتشی دفاع مقدس، محمدباقر روحی کاشی که ما به انقلاب در اخلاق نیاز داریم. 

اراده کنیم به یاری خدا، روح ما طراوت ازلی خودش را بازیابد. فکر ما، نگرش ما، خلق و خوی ما، سبک زندگی فردی و اجتماعی ما تحول پیدا نموده و با همه وجود، خدایی شویم و به رنگ توحید درآئیم؛ صبغةالله و من احسن من الله صبغة. دلیل همه ناملایمات و کژی ها و سستی ها و غفلتهایمان که در ابعاد فردی و اجتماعی باعث شکست و فاصله گرفتن از اهداف و شعائر دین گردیده، طاغوت باطن ماست. در اخلاق و سیرت خود انقلابی به پا کنیم به برکت این ماه بزرگ و نورانی، ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پای دل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۳۱ ق.ظ

پوستر/کاش پای دل ما هم به نوایی برسد

 

در خانه پدرش زندگی می کند، مغازه اش اجاره ای است. درآمدش همین حقوق روزانه حاصل از کار پیرایشگری است. ماشینی قدیمی دارد که خرج می تراشد. فراخوان کمک به جنگ زدگان فلسطین و لبنان که داده شد، همسرش گردنبد و دخترش گوشواره طلا را بردند و هدیه دادند.

دلش هوای کربلا داشت. سفری ارزان قیمت برایش فراهم شد؛ اما باز هم پولش برای زیارت خانوادگی کافی نبود. گفت: آخر شب، مشتری داشتم و بعدش باید می رفتم خانه. طرف تازه از کربلا آمده بود. گفتم: من هم ان شاءالله به زودی می روم. حرف دیگری نزدم. گفت: چه خوب!

موقع رفتن، هزینه سلمانی را با کارتخوان کشید. بعد یک اسکناس هم گذاشت توی جیبم گفت: خرج سفر. سوار ماشین که شدم از سر کنجکاوی، پولی که داده بود را از جیبم در آوردم و نگاه کردم. یک اسکناس صد دلاری بود؛ درست به همان میزان که کم داشتم.

یادش آوردم یک بار جمله ای را به من گفته بود: اهل بیت هیچ وقت زیر دِین کسی باقی نمی مانند. مطمئنم همه پولهایی که برای خدا داد جبران می شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهیدان را شهیدان می شناسند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۲۱ ق.ظ

مهریه منحصر به فرد همسر شهید باکری چه بود؟/ شهید مهدی باکری نماد غیرت  آذربایجان - تبریز یازار

 

مهدی باکری را که می شناسید، حتما خاطراتش را هم خوانده اید. اخلاص و معنویت وتواضع و گذشت این بشر کم نظیر است. چقدر به خاطر خدا کار کرد، زحمت کشید و سختی دید. چقدر به خاطر خدا از حق و امتیاز خود گذشت، چقدر به خاطر خدا طعم تلخی و زخم طعنه چشید. در راه خدا همه زندگی اش را هم داد اما در وصیتنامه اش نوشت: "ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی که از من راضی نباشی. ای وای که سیه روی خواهم بود."

بعدش یک عبارت عجیبی درباره خدا دارد: "خون باید می شد و در رگهایم جریان می یافت و سلول هایم یا رب یا رب می گفت."

روحانی شهید شیخ فضل الله محلاتی درباره این کلمات مهدی باکری عبارتی دارد که خواندنی و تکان دهنده است: "این جمله خیلی خیلی معرفت می خواهد. این ثارالله که به امام حسین علیه السلام تعبیر می کنند، یعنی خون حسین رنگ توحید گرفته است. بنابراین بازو می شود یدالله، چشم انسان می شود عین الله. با چشم خدا جز خدا در جهان نمی بیند..."

برگرفته از "داستان یک مرد" ویژه نامه بزرگداشت سالگرد شهادت فرمانده لشکر 31 عاشورا/ اسفندماه 83

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفر سرخ

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ

دانلود کتاب سفر سرخ

 

یک بچه دانشجوی هجده نوزده ساله یتیم در شهری جنوبی میتواند کاری کند که شعاع وجودش در سپهر تاریخ حماسه و معنویت کشورش جاودانه شود.

برخلاف بعضی ها که تصور میکنند آدمها حتماً باید وصل به جایی باشند، اهل شهرهای بالا باشند، مشهور و ذی نفوذ و پولدار و... باشند که به جایی رسیده و تأثیرگذار شوند سید حسین علم الهدی نوجوانی خود را با درد یتیمی در شرجی طاقت سوز اهواز گذراند. راهپیمایی بزرگ و تاریخی بچه دبیرستانیهای اهواز به رهبری سیدحسین، علامت ظهور شخصیتی خوش آتیه و آینده ساز در پهنه روزگار بود. از کلاسهای فرهنگی تا فعالیتهای رزمی، او و دوستانش در سازمان مخفی موحدین، اهواز و کل خوزستان را در صحنه مبارزه با رژیم ستمشاهی پیشتاز ساختند. قطع صدور نفت جنوب، مجازات انقلابی عناصر بیگانه غارتگر نفت، تأدیب ریاست شهربانی کرمان که دستش در خون مردم این شهر آلوده بود، برخورد انقلابی در تهران با نماینده مجلس روحانی نمایی که برای امام شاخ و شانه می کشید، انسجام مبارزاتی حزب الله در دانشگاه فردوسی مشهد، مواجهه با مارکسیستها و عناصر وابسته به رژیم، استمرار بیدارگری و محرومیت زدایی پس از پیروزی انقلاب، اجرای برنامه تفسیری و فرهنگی در صدا و سیمای خوزستان، برخورد با فتنه خلق عرب، پیگیری عالمانه و انقلابی برای احیا و تثبیت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، افشای ماهیت عناصر ملی گرای حاکم در استان، تقابل با تجاوز ارتش بعث، بسیج عشایر برای دیدار با امام و شکست تبلیغاتی دشمن، خلق حماسه ماندگار هویزه و شهادت در سن 22 سالگی... مگر میتوان فهرستی از فعالیتهای تأثیرگذار و جریان ساز این دانشجوی شهید جوان را تهیه نمود؟ سید حسین علم الهدی، علم هدایت جوانان مومن انقلاب در عرصه جهاد فکری و فرهنگی و مبارزاتی است. رحمت الله علیه. سید حسین نهج البلاغه را فقط نخواند که حفظ کند؛ به آن عمل کرد.

کتاب "سفر سرخ" به قلم نصرت الله محموزاده را خواندم و لذت بردم و به همه توصیه میکنم این اثر فاخر و جذاب را حتماً بخوانند. این اثر از آن دست کارهایی است که باید در تاریخ بماند و رائحه ای از فجر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را در افق نگاه نسلهای آینده به میراث بگذارد. زندگی پرماجرای سیدحسین علم الهدی کاملاً قابلیت ساخت فیلم های سینمایی و سریال تلویزیونی پر کشش و اثرگذار را دارد.

راستش یک چیزی در این کتاب حسرت مرا بسیار برانگیخت. شخصیتی در دل زندگی سیدحسین وجود دارد اهل خوزستان به نام شیخ هادی کرمی که رهبری جریان موحدین را برعهده داشته. او بعد از سال 60 ساکن شهر قم شد و در سال 85 درگذشت. حیف شد من از سال هشتاد ساکن قم شدم ولی شناختی از او نداشتم که دنبالش رفته و توفیق آشنایی و ملاقاتش را بیابم. اگر کسی میداند قبر این طلبه مبارز و گمنام کجا قرار داد ممنون میشوم به من اطلاع بدهد.

خدا پدر کسی که این کتاب را به من هدیه داد هم بیامرزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرض کن خودت حاکم باشی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۰۱ ق.ظ

اسلام برتر است و مورد برتری چیزی قرار نمیگیرد - عکس ویسگون

 

الف- خیلی از اینهایی که به انجمن حجتیه و شیعه لندنی و طیف یمانی و... می پیوندند شاید آدمهای خوبی باشند. بحث سر خوبی و بدی آنها نیست. موضوع سر درک و فهم و تحلیل است. همه این فرقه ها یک خاصیت دارند. بخشی از بدنه پویای جامعه دینی را از تقابل با دشمن اصلی باز می دارند. چطور این افراد متوجه نمی شوند پشت پرده بهائیت و وهابیت و دیگر گروهکها آمریکاست؟ چطور نمی فهمند از پرداختن صرف و توقف در دشمن درجه دو، دشمن درجه یک است که سود می برد؟ هم با دشمن درجه یک باید جنگید هم باید ریشه اصلی آن را خشکاند. البته من این چند سطر را خوش بینانه نوشتم. وگرنه راه انداختن دعوای بین شیعه و سنی، کارشکنی در دستگاه حاکمیت دینی، تخریب وجهه حکومت اسلامی، تحریف احکام اجتماعی دین و... بی تعارف مصداق سرسپردگی و سربازی در جبهه دشمن است.

ب- یک جمله ای مرحوم شیخ محمود حلبی به این مضمون دارد که شما به من معصوم را نشان بده من هم حاکمیت او را تأیید می کنم! خب منظورش واضح است. یعنی حکومت مخصوص انسان معصوم است. حالا این همه دلیل عقلی و نقلی بماند؛ اما مگر علی علیه السلام که معصوم بود حکومتش عاری از عیب و خطا بود؟ بعضی منصوبینش تو زرد از آب در نمی آمدند؟ خود این مساله نشان می دهد که برای تشکیل حکومت نیاز به عصمت و علم غیب و ... نیست. البته بعضی هم دارند از این استدلال سوءاستفاده می کنند و هر عیبی که در حاکمیت می بینند توجیه کرده و می گویند در زمان حضرت علی هم فلان عیب بود.

علی علیه السلام تعمدا و از سر اختیار اجازه رویکرد غلط به حاکمیت و حکمرانان را نمی داد. حکومت اسلامی تا جایی که میتواند باید مانع از تعطیلی احکام الهی شود و در امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی کوتاهی نورزد. نه انتظار می رود همه چیز صد در صد اسلامی و خیر شود چون بالاخره انسان ها مصون از خطا و هوس نیستند؛ نه این که قانون شکنی و سوءاستفاده و خیانت باید به این بهانه به امری مرسوم و عادی بدل گردد. خلاصه آنکه اگر نمیتوان ایستاده نماز خواند، نشسته و یا حتی دراز کشیده هم باید آن را به جا آورد. اگر نمیتوانیم صد در صد احکام اسلام را پیاده کنیم نود یا هشتاد درصد هم پیاده کنیم می ارزد.

ج- اصلاً فرض کنید هیچ آیه و حدیثی در اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی نداریم. عقل ما چه حکم می کند؟ شما فردی مسلمان هستید که می شوید مسئول حکومت کشورت، وزیر و وکیل می شوی یا شهردار و فرماندار و رییس جمهور. می خواهی دروغ بگویی؟ نمیتوانی، چون اسلام اجازه اش را به تو نمی دهد. میتوانی تهمت بزنی؟ دیگران را تخریب کنی؟ پارتی بازی و حق خوری کنی؟ در مقابل تضییع حق دیگران سکوت کنی؟ در مقابل بیت المال وسواس نداشته باشی؟ از حقوق عامه دفاع نکنی؟ هوای ضعفا را نداشته باشی؟ اشاعه منکر را ببینی و بگذری؟ دنبال پیشرفت و رشد جامعه نباشی؟ و... همه اینها از توصیه ها و دستورات دینی است. به همین ها عمل کنی حتی اگر اعتقاد به حاکمیت دینی نداشته باشی، حکومت دینی را تشکیل داده ای.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باران

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۱۸ ق.ظ

سمنان| بارش باران در استان سمنان تا 72 ساعت آینده ادامه دارد - تسنیم

 

در را باز کرده ام تا باران را ببینم و صدای آن را بشنوم حالا که خدا درهای رحمتش را به روی ما گشوده و نگاه پرمهرش را به ما دوخته.

باران دانه های تسبیح آسمان است که بر زمین فرو می ریزد؛ آنگونه که قطرات تسبیح یاد خدا از زمین به آسمان می بارد.

باران غبار آسمان را می شوید، سیاهی زمین را می زداید، چونان اشکهایی که چشم را شست و شو می دهد.

برای همین است که می گویند وقت باران، فرصت دعاست؛ مثل آن که دلش می شکند و حجاب قلبش فرو ریخته و ... حاجتش رواست.

تو مقدّسی ای باران، شمّه ای از تنزّه ذات اقدس حق. خدا پاک است و پاکیزه می سازد؛ باران هم. اگر چرک و کثافت را با مقداری باران مخلوط کنیم پسندیده نخواهد شد. خدای دلهای مشرک و منافق هم دوست داشتنی نیست. خدا که هست غیر او معنایی ندارد. باران که هست کدورت جایی ندارد.

عشق، مُعرَّب اشک است. هر جا عشق هست اشک هم هست، هر جا اشک هست نشان عشق پیداست. ذات هر دو یکی است. آسمان روی دیگر سکه خلقت است. این روی سکه، زمین است. زمینی ها همه آسمانی اند حتی اگر غافل باشند. باران، زنگ بیداری و یادآوری است. ریسمان اتصال با منشأ هستی است. یعنی تا قیامت نشده به یاد بیاور کی و کِی و کجایی، قرار بود کجا باشی، قرار است کجا بروی؟ دل پر تپش هستی می گرید در فراق دوستان جدا افتاده و جا مانده اش، چنان که می گریند آسمانیان زمین در غم دوری از منزل سماواتی خویش. باران و دعا، نخ های ارتباطی میان عوالم ماده و ملکوتند. آسمان و زمین آخرش به هم رسیده و یکی می شوند. وعده الهی بر حق است. قیامت برای دلدادگان کوی وصال که خوفناک نیست. آن که حقیقت را می جوید منتظر قیامت است. منتظر روزی است که همه چیز سر جای اولش قرار بگیرد. همه به اصل خویش بازگشته و روح واحد شوند. آن که رنگ خدا بود و خدایی زیست، به خدا برسد و خدا شود. خدا مرکّب نیست؛ اما ما و همه خلقت، ذرّات وجود او هستیم به تشبیه. باران فرصت نگریستن به آخرت است، ترانه بازگشت به حقیقت. باران را ببین و صدایش را بشنو و خدا را شکر کن که این اذان رسای طبیعت، نماز توحید و معاد را دوباره در گوشَت زمزمه می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلام، باران!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۰۸ ب.ظ

سرما و باران در راه تهران - ایسنا

 

گفته اند شادی های خود را با دیگران قسمت کنید. حالا که دستهای سخاوت آسمان به روی ما گشوده شده و قطرات رحمت حق به روی مان باریدن گرفته، به یاد دوستان خود باشیم. برای همه مردم دعا کنیم. وقت اجابت است و فرصت قرب و شوق و عشق بازی با خداست. خدا دل ما را شاد کرد، بندگانش ان شاءالله دلش را شاد کنند. خیر ببینی ای خدا! 

کسی شرمنده مردم نشود، کسی مقروض و بدهکار نماند، بیمارها شفا بگیرند، دلهای شکسته تسکین بیابند، مجردها و عزب قلی های وحشی، اهلی شوند، حاجتهای مشروع، روا شود. مردم فلسطین و لبنان را خدا از شرّ دشمنان نجات دهد. خدا ظهور صاحب ما را برساند. الحمدلله بابت باران، بابت لطف حضرت حق، بابت آرامش این موسیقی طرب انگیز عالم خلقت. الحمدلله که خدا هنوز ما را می بیند، بدان امید که ما هم او را ببینیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِین

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۰۸ ق.ظ

photo_۲۰۲۴-۱۱-۰۸_۱۸-۳۵-۰۹_qwe7.jpg

 

این مرد نجیب و دوست داشتنی، آقای علی گلزاده از بسیجیان خوب و مخلص بابلی است که پیکان وانتش را برای کمک به مردم لبنان هدیه نمود. اقدام او در سطح کشور صدا کرد و خیلی ها را تحت تاثیر قرار داد. البته عزیزان دیگری در جای جای کشور اموالی را به جبهه مقاومت تقدیم کردند که چه بسا چند برابر پیکان وانت آقای علی گلزاده قیمت داشت؛ اما کار او از این بابت مورد تحسین و توجه قرار گرفت که بخش اصلی دارایی اندک خود را به پیشگاه الهی هدیه داد. او معتقد است حالا که نمیتواند جانش را برای آزادی قدس نثار کند لااقل مالش را در این راه تقدیم نماید. انگیزه اش این بود که دل امام عصر عج و رهبر انقلاب را شاد و راضی نماید.

بچه های باصفای هیأت بیت العباس بابل در مراسم جشن میلاد حضرت زینب سلام الله علیها از اقدام شکوهمند این مومن راستین مکتب رسول الله تقدیر به عمل آوردند. دعاها، نفس ها و تپش قلب دغدغه مند دلسوختگان جبهه حق، به یقین ارزشمندترین سلاح دشمن شکن مجاهدان سبیل الله است که اراده الهی را بر شکست جبهه زر و زور و کفر و ظلم و غارتگری، جلب نموده و تحقق نصرت خداوند بر لشکریان سپاه نور را مقدّر خواهد ساخت. ما با همین دلهای با صفا و قلبهای نورانی بندگان مخلص خدا به مصاف انبوه تجهیزات فریبنده فرعونیان دوران می شتابیم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر شهید مطهری

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ

ویژگی‌های پدر استاد - مرکز نشر آثار استاد مطهری

 

"چه مانعی دارد که من ذکر خیری از پدر بزرگوار خودم بکنم. از وقتی که یادم می‌آید (حداقل از چهل سال پیش) من می‌دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمی‏‌گذاشت و نمی‌گذارد که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد. شام را سر شب می‌خورَد و سه ساعت از شب گذشته می‌خوابد و حداقل دو ساعت- و در شب‌های جمعه سه ساعت- به طلوع صبح مانده بیدار می‌شود و حداقل قرآنی که تلاوت می‌کند یک جزء است؛ و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می‌خواند! حالا تقریباً صد سال از عمرش می‌گذرد و هیچ وقت من نمی‌بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد. و همان لذت معنوی است که اینچنین نگهش داشته. یک شب نیست که پدر و مادرش را دعا نکند. یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند است و می‌گوید که او خیلی به من محبت کرده است؛ شبی نیست که او را دعا نکند. یک شب نیست که تمام خویشاوندان و ذی‏‌حقّان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند. اینها دل را زنده می‌کند. آدمی که بخواهد از چنین لذتی بهره‌مند شود، ناچار از لذت‌های مادی تخفیف می‌دهد تا به آن لذت عمیق‌تر الهی معنوی برسد."

احیاء تفکر اسلامی ص 95

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آن که تو را دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۹ ب.ظ

مشرق نیوز - عکس/ رژه نظامی نیروهای حزب‌الله لبنان در روز قدس

 

"خدایا چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی اش را به روی من کشید، و لبه تیغش را بر من تیز کرد، و باریک نمود دم برنده اسلحه اش را و زهرهای کشنده اش را برای من درهم آمیخت و تیرهای بی خطایش را به سوی من نشانه گرفت و چشم نگهبانش از من به خواب نرفت و نهانی بر آن است تا مرا در معرض امور ناخوشایند قرار دهد، و به من بچشاند زهر جگر سوزش را.

 تنهایی ام را در برابر بسیاری از آنان که آزار مرا اراده نموده اند، و در کمین من نشستند مشاهده کردی.

پس مرا به نیرویت تأیید کردی و پشتم را با یاریت محکم نمودی، و تیغ او را به نفع من کند کردی، و او را پس از جمع آوری نفرات و تجهیزاتش خوار نمودی، و مقام و جایگاه مرا بر او برتری دادی.

و آنچه را از نیرنگ هایش به جانب من هدف گرفته بود به سوی خودش بازگردانی و علیه او به کار بستی، ولی عطش کینه اش فرو ننشست، و سوزش دل برامده از خشمش سرد نشد درحالی که از غیضش بر من انگشت به دندان گزید و پشت کرده پا به فرار نهاد و سپاه و نفراتش تارومار شد، پس تو را سپاس ای پروردگار از توانایی ات که شکست نپذیرد، و بردباری ات که شتاب نپذیرد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا در برابر نعمت هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده، خدایا چه بسیار متجاوزی که با نیرنگ هایش به من ستم کرد، و دام های شکارگیرش را در راهم نهاد، و توجه جستجوگرانه اش را بر من گماشت.

و او را با سنگ خودش زدی، و با زه کمان خودش خفه اش نمودی و با سر نیزه های خودش هلاک کردی و به رو به خاک مذلّت انداختی، و حیله اش را به گردنش برگرداندی و به بند پشیمانی گرفتارش کردی، و به سبب حسرتش به باد فنایش دادی، ازاین رو پس از کبر و نخوتش خوار و کوچک گشت، و به دنبال گردن فرازی اش خوار و کوبیده شد، و در بند دامی که روز گردن کشی اش آرزو داشت مرا در میان آن ببیند اسیر شد، و چه نزدیک بود پروردگارا اگر رحمتت نبود بر من فرود آید، آنچه که دامن زندگی او را فرا گرفت، پس تو را سپاس پروردگارا که توانای شکست ناپذیری..."

به سفارش بزرگان در حمایت از مردم غیور لبنان، جوشن صغیر بخوانید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عزم پیروزی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۱۸ ق.ظ

علت طرح شعارهایی مانند «جنگ جنگ تا پیروزی» در ایام دفاع مقدس چه بود؟ -  خبرآنلاین

 

ابتدای جنگ، ایران چه داشت؟ هیچ! نیروهای مسلح ما به دلیل شرایط خاصی که انقلاب نوپای اسلامی داشت از آمادگی کافی برای دفاع از کشور برخوردار نبودند. مهمات و اسلحه هم به دلیل تحریم جهانی و خیانت عناصر طاغوت ناچیز بود. نفوذ و ترور و جدایی طلبی و ... هم باعث ایجاد ضعف در حاکمیت شده بود. کشور متخاصم از همه نوع امکانات نظامی روز دنیا برخوردار بود. حمایت مستقیم بلوک غرب و شرق و اعراب را پشت سر داشت.

به مرور ایران توانست شهرهای خود را باز پس بگیرد. حالا اما اوضاع اینطور است که ایران متهم می شود به فروش سلاح و مهمات و موشک به روسیه که یکی از قدرتهای نظامی دنیاست! از افغانستان تا نخجوان و سودان و نیجر و یمن و فلسطین و لبنان و عراق و سوریه و... دنبال ردپای ایران می گردند. علاوه بر عرصه های نظامی و استراتژیک در حوزه های مرتبط با صنایع دارویی و نفت و انرژی و... نیز ایران در شرایط مطلوب و جایگاه ممتاز بین المللی قرار دارد.

عرضم این است. فلسطین روزی با سنگ به مصاف غاصبان می رفت الان موشک و خمپاره نثار دشمن می کند. محور مقاومت ممکن است از نظر نرم افزارهای جنگی و نبرد سایبری و الکترونیک فعلا به نسبت دشمن که حمایت ابرقدرتها را دارد ضعفی داشته باشد اما دیر نخواهد بود آن روز که دست برتر جبهه مقاومت در عرصه جنگ الکترونیک و هوش مصنوعی و تجهیزات رایانه ای نیز جهان را به حیرت وا دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی اسلام هدف باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۲۸ ق.ظ

در مورد آیت الله طالقانی در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

 

آیت الله طالقانی زودتر از امام پا در میدان مبارزه مستقیم با دستگاه حاکمیت گذاشت. سال 1318 جریان کشف حجاب در مقابل رضاشاه ایستاد. در جریان ملی شدن صنعت نفت و مقابله با کودتای 28 مرداد هم نقش ایفا کرد. در تهران یعنی پایتخت کشور جایگاه مردمی داشت. همه مبارزان آن دوران اسمش را شنیده بودند. نه تنها قشر مذهبی و مسجدی که قشر دانشگاهی و روشنفکر مخالف رژیم هم دورش حلقه زده بودند. برای خودش برو بیایی داشت. شاه از او حساب می برد. مجتهد بود. کلاسهای تفسیر قرآن و نهج البلاغه اش شهرت داشت....

امام که در سال 41 پا در میدان مبارزه گذاشت، سید محمود علایی طالقانی وجاهت و اعلمیت وی را دید به قم آمد و با ایشان دیدار نمود. پیوند برادری بست و هماهنگ شد. نگفت من بیست سال زودتر پا به عرصه مبارزه گذاشته و سابقه بیشتری دارم. زیر چتر رهبری امام ایستاد، ادعایی نداشت و تا آخر از فرامین ایشان پیروی کرد.

همان موقع روحانی گمنامی بود که می گفت چون امام دوره جوانی چند جلسه ای رفع اشکال دروس حوزوی اش را پیش من گذرانده شأن خود نمی دانم با او در انقلاب همراهی کنم.

یکی دیگر چند تا اطلاعیه داده بود و مشکلات ملت را در طولانی بودن صف اتوبوس و گرانی مرغ خلاصه کرد بعد مدعی شد من هم باید جایگاهی همطراز امام داشته باشم.

 طلبه های کم سوادی هم داریم به صرف بهره مندی از صدای خوش و منبر و ناز و کرشمه های مجازی، اناالرجل دارند، شاخ شده اند، ساز مخالف می زنند و... قدر امثال طالقانی را باید دانست. وقتی خدا و اسلام هدف حقیقی باشد منیّت معنا ندارد. شادی روحش صلوات.

  • سیدحمید مشتاقی نیا