اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

وظایف اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و... دولت از نگاه رئیس جمهور!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۵۰ ق.ظ


برای حل مشکلات کشور، مردم باید به صحنه آمده و از همه توان خود استفاده کنند و دولت باید تنها شرایط را مهیا کند.

27/1/93

ایجاد امنیت، توسعه، پیشرفت، تعالی، فرهنگ و اخلاق به عهده مردم بوده و دولت تنها می تواند تسهیل کننده امور باشد.

27/1/93

اولین تلاش ما در سال جدید خروج کشور از رکود، مقابله با بیکاری، تحول در بخش بهداشت و درمان و اجرای قانون هدفمندی یارانه ها است که این کار نیازمند تلاش و همت همه مردم است.

27/1/93

بدانیم هیچ کس در ممیزی بالاتر از وجدان عمومی و افکار عمومی نیست، آنها بهترین ممیزان جامعه هستند. می دانند به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در گوشه انزوا قرار دهند. بگذاریم صاحبان صلاحیت بهترین شیوه‌ها را برای اداره کشور برگزینند. این دولت معتقد است دخالتش را در همه امور باید کمتر و کمتر کند.

9/2/93

دین را نباید به دست دولت داد، چون دین در دست کارشناسان،‌ علما، صاحب نظران و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت کند.

10/3/93

گروه‌های مردم نهاد باید در امر به معروف و نهی از منکر در مسائل محیط زیستی وارد عمل شود.

10/3/93

رئیس جمهور همچنین به مشکل تالاب هامون و دریاچه ارومیه و ریزگردها اشاره کرد و گفت: این مشکلات به دست مردم قابل حل است.

10/3/93

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه سرگشاده به مسئول بسیج جامعه پزشکی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۳۷ ب.ظ


جمعی از طلاب و مبلّغین شهرستان بابل که در ماه مبارک رمضان در سفرهای تبلیغی و جهادی به مناطق محروم و دورافتاده این شهرستان اعزام شده بودند نامه سرگشاده ای را خطاب به دکتر اسدی، مسئول بسیج جامعه پزشکی شهرستان بابل نوشته اند که متن آن در اختیار وبلاگ اشک آتش قرار گرفت:

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر بسیجی و رزمنده جبهه جنگ نرم، جناب دکتر مسعود اسدی باسلام

یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی که باعث اتحاد و حمایت همه آحاد مردم در سراسر کشور گردید برقراری عدالت در تمام سطوح اجتماعی و رسیدگی به وضع رفاهی، خدماتی و درمانی همه مردم به خصوص در مناطق دور دست و محروم بوده است.

در این مسیر مقدس و در طول عمر پربرکت انقلاب شکوهمند اسلامی، اقدامات مؤثر و شایانی صورت گرفته که برای ناظران منصف، قابل تحسین و تقدیر می باشد. جامعه پزشکی کشور نیز همپای همه اقشار در تمام فراز و نشیب های انقلاب از دفاع مقدس گرفته تا حضور در مناطق محروم و خدمت به مستضعفان و پابرهنگان، نقشی پررنگ در این جهاد بزرگ دارا بوده است.

شخص وزیر محترم بهداشت، جناب دکتر قاضی زاده هاشمی که از همرزمان شهید سید حسین علم الهدی بوده یکی از مصادیق جهادگران بی ادعای جامعه پزشکی در عرصه خدمت رسانی به مستضعفین نیز محسوب می شود.

شما خود بهتر می دانید که توجه به قشر ضعیف جامعه هنوز به نقطه مطلوب نرسیده و هر چه در این راه تلاش بیشتری صورت بگیرد علاوه بر اجر اخروی، دلبستگی مضاعف پابرهنگان و مدافعان راستین انقلاب را نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی به همراه خواهد داشت.

استان مازندران نیز مانند همه مناطق کشور دارای روستاها و نقاط محروم بسیاری است. تا کنون هر مسئول عالی رتبه ای که به این استان لاله خیز سفر کرده به نوعی به این مسأله اذعان داشته که فقر و محرومیت این استان در سایه سرسبزی و طراوت این دیار از نگاه ها مخفی مانده است. مرحوم نیما یوشیج نیز در کتاب سفرنامه بارفروش مضمونی مشابه را به کار برده که به رغم همه نعمات و برکاتی که در شهرستان بابل وجود دارد فقر و تنگدستی را می توان زیر لگن های سبزی فروشان بازارچه های شهر جستجو کرد.

دوستان طلبه شما و مبلّغان رسالت حق در ایام پر فیض ماه مبارک رمضان، سفرهایی تبلیغی به نقاط دور دست و روستاهای محروم این شهرستان داشتند که یکی از نیازهای ضروری مردم متدین این مناطق را سرکشی تیم های تخصصی پزشکی و معاینه رایگان اهالی دانسته اند.

اقدام برای چنین خدمت بزرگی نه در توان و انگیزه نهادهای دولتی و نگرش های سازمانی که تنها به عزمی جهادی و بسیجی نیاز دارد. توفیق حضرتعالی به عنوان مسئول بسیج جامعه پزشکی بابل در اجرای برنامه بسیار مفیدی که در سی شب ماه مبارک رمضان گذشته با معاینه رایگان مردم در سی محله و مسجد این شهرستان انجام دادید بی تردید حرکتی ارزشمند و مأجور خواهد بود که در پرونده روشن اعمالتان، هر شب ماه ضیافت الله را شب قدر شما و همکاران بسیجی تان ثبت خواهد کرد.

ضمن قدرشناسی از زحمات مخلصانه و مجاهدانه شما و همکاران بزرگوار و بی ادعایتان از حضرتعالی که سابقه ای درخشان در محافل بسیجی و انقلابی داشته و چه در زمان مسئولیت بسیج دانشجویی علوم پزشکی و چه در این سالهای ریاست هسته گزینش این دانشگاه، همواره مدافع مستحکم حریم ارزش ها و خار چشم فتنه گران و نامحرمان انقلاب بوده اید انتظار می رود در مناسبت های دیگری مانند هفته دفاع مقدس، بسیج و ... نیز نسبت به استمرار فعالیت های جهادگرانه و توسعه آن به همه نقاط محروم شهرستان اهتمام ویژه ای نشان دهید. انشاءالله مزد خدمت بی شائبه نسبت به بندگان خدا، همنشینی بر خوان کرم آل الله و همجواری و همنفسی با شهدای مکتب عشق و ایمان و جهاد خواهد بود. والسلام علی عبادالله الصالحین

جمعی از طلاب و مبلّغان حوزه های علمیه

6/6/ 1393

رونوشت به:

وزیر محترم بهداشت و درمان

فرمانده محترم سپاه کربلا

ریاست دانشگاه های علوم پزشکی بابل و استان

پایگاه های مقاومت بسیج شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تو را به زلالی آب می دانم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۵۰ ق.ظ

4794_441.jpg


حجت الاسلام محمد ادبی (ادیب زاده) روحانی جوان با ظاهری ساده و چهره ای آرام است که امکان ندارد بتوان پشت لبخندهای معصومانه و نگاه نجیبانه اش، فکر و توطئه و خواست سویی را تصور کرد.

سر تا پای محمد ادبی همین است که می بینید (روحانی اولی).  لباسی ساده می پوشد؛ خواه در جمع وکیل و وزیر باشد یا در میان مردم کوچه و بازار. صبور است و پای صحبت هر صاحب زبانی وقت می گذارد و گوش می سپارد.

او اهل یکی از روستاهای محروم در منطقه بندپی بابل است که گوشت و پوست و استخوانش با اهالی زجرکشیده و سختی دیده اما مؤمن و دین باور آن خطه انس گرفته است.

محمد ادبی یا همان ادیب زاده، وقتی جای پایی در شهر پیدا کرد و تریبونی در اختیارش قرار گرفت به رسم وفاداری و معرفت، گره های زندگی مردم منطقه اش را نشانه رفت و به سهم خود گام هایی برایشان برداشت.

هر وکیل و مسئولی را که توانست به آن نقطه برد. وقتی دید وعده و وعیدها اغلب تو خالی است و تنها جنبه تشریفاتی و تبلیغاتی دارد  بی آنکه ناامید شود مسافر پایتخت شد و آنقدر پله های وزارت راه را بالا و پایین رفت که آخرش معاون وقت وزیر گفت من از سماجت و پیگیری تو طلبه یک لا قبای ساده پوش و معصوم که با هزینه خودت برای حل مشکل مردم محله به تهران می آیی خجالت زده شده ام. نامه ای برای اداره راه استان نوشت و اعتباری را برای زیرسازی سه کیلومتر جاده ناهمواره روستای او اختصاص داد.

روحانی جوان روستایی قصه ما با دل پاک و صفای باطنی که داشت شاید گمان کرد اگر این نامه را به استان ببرد حتماً مسئولین مربوطه به خاطر تخصیص بی دردسر این مقدار اعتبار دولتی خوشحال خواهند شد.

چند بار به اداره راه استان رفت و مسئولین وقت از پذیرش او سر باز زدند. نهایتاً آن جماعت نیز تسلیم سماجتش شدند؛ اما تا توانستند نیش زبانش زدند که تو مگر می خواهی کاندیدای مجلس بشوی که راه افتاده ای و نامه دست گرفته ای و برای ما کار درست می کنی؟!!

شیخ این حرف ها راشنید و فقط لبخند زد. ته دلش خوشحال بود که گامی برای خلق خدا برداشته و آن که باید از او راضی باشد انشاءالله راضی است. جاده محل که سر و سامان گرفت افتاد دنبال لوله کشی آب بهداشتی برای روستا.

بعضی خیرین شهر به او چک هایی دادند که محل نداشت! شیخ باز هم ناامید نشد و رفت سراغ گروه های جهادی بسیج دانشجویی و پای آنها را به روستایش بازکرد و مشکل آب را هم به سامان رساند. تلاش های مجدانه او اعتقاد مردم به روحانیت و نظام را دو چندان کرد و بر ارادتشان نسبت به پرچمدارن دین افزود. خواننده های قدیمی اشک آتش یادشان هست که آن موقع پیام تبریکی برای این روحانی جوان و جهادگر در این وبلاگ منتشر گردید.

چند روز پیش متوجه شدم شیخ خستگی ناپذیر ما از موضوعی رنج می برد و دلشکسته است. ماجرا از این قرار بود که مسئول بسیج یکی از محله های اطراف، وسط جمع مدعی شده که شیخ اعتبارات عمرانی محله های آنها را برای روستای خود اختصاص داده و حقشان را ضایع کرده است!

این موضوع از جهتی خنده دار است که مگر او مقام دولتی است که بتواند در تخصیص اعتبارات دخل و تصرف کند؟ آن موقع که او به رغم دست و پا زدن با مشکلات مالی، با هزینه شخصی به تهران و ساری و ... می رفت و کارهای محله شان را پیگیری می کرد این آقایان نه یاری و همراهی اش می کردند و نه قوت قلب او می شدند و حالا شاید از سر جهل یا حسادت در موضع طلبکار قرار گرفته اند!

این تهمت اما از جهت دیگر ناراحت کننده است که یک روحانی بی ادعای پرتلاش و دلسوز حالا از نگاه عده ای به دشمن مردم تبدیل شده و البته کیست که نداند نفرت از یک روحانی هر چند به حق باشد از منظر خیل عظیمی از جامعه به تمامی این صنف تعمیم داده می شود.

شیخ دلشکسته به بازرسی سپاه بابل رفت تا لااقل تذکری به آن برادر بسیجی بی اطلاع بدهند و اندکی نصیحتش کنند که مراقب آخرتش باشد ...

همه می دانیم این نوع داستان ها کم اتفاق نیفتاده که یک خادم را با خائن اشتباه بگیرند.

دوست عزیز ما بی تردید می داند اجر و منزلت اخروی خدمت، به گمنامی است و خدا می داند طعم غربت و مظلومیت چه زینتی برای صدق و خلوص مؤمن محسوب خواهد شد. من به نوبه خود به توفیقات بی شمار این روحانی بی ادعا غبطه می خورم و آرزو می کنم کاش ذره ای از تقوا و معرفت این سرباز راستین حضرت حجت در وجود من هم پدیدار شود.

و حرف آخر اینکه: هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیرامون ضرب و شتم یک طلبه ناهی از منکر در قم

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۱۰ ب.ظ

http://pixblog.ir/upload/photo/user_category/1408975659_IMG-20140126-WA0002.jpg

http://www.tabeshekosar.ir/images/docs/000013/013094/images/000122.jpg


مگر می شود کسی در استان مازندران با مقوله شهید و شهادت و جهاد و ایثار سر و کار داشته باشد و خانواده سه شهید محمدزاده را نشناسد؟!

ابوالحسن محمدزاده، از نسل همین خانوداه و هم نام عموی شهید خویش، طلبه حوزه علمیه قم و یک فعال فرهنگی در عرصه های مختلف جهاد و مقاومت به خصوص در جبهه فضای مجازی است که خبر ضرب و شتم او توسط مزاحمان نوامیس در قم، این روزها به مطلبی مهم در همه رسانه های مجازی و نشریات تبدیل شده است.

از ابوالحسن جوان و خوش ذوق و هم نام و همراه شهدا انتظاری جز این نبوده و نیست که در مسیر احیای فرامین الهی، مهر سعادت جانبازی در راه امر به معروف و نهی از منکر را نیز به پرونده نورانی افتخارات خاندان محمدزاده بیفزاید.

به برادر عزیزم حاج علی اکبر محمدزاده که وبلاگ ایشان با عنوان کربلایی 110 پرکارترین وبلاگ در عرصه ایثار و شهادت است، بابت تربیت چنین فرزندی با غیرت و جوانمرد و مؤمن تبریک می گویم.

آقا ابوالحسن عزیز ما به یقین می داند که در راه دفاع از حریم ارزش های دین، رنج غربت و طعم مظلومیت، احلی من العسل خواهد بود.

مسئولان انتظامی و قضایی استان قم هم به خوبی واقف هستند که آقا ابوالحسن در پیگیری این پرونده تنها نخواهد بود.

از معاونت امور طلاب حوزه علمیه قم، برادر عزیز و بسیجی ام حجت الاسلام رضوانی نسب انتظار می رود از ارج نهادن و تجلیل از ایثار و شهامت چنین طلاب غیرتمندی که انشاءالله از پرچمداران راستین اسلام ناب در پهنه گیتی خواهند بود، دریغ نورزد؛ انشاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گفتاری منتشر نشده از آیت الله جوادی درباره سقوط هواپیما!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ


آیت الله جوادی آملی استاد برجسته حوزه در جمع طلاب حوزه علمیه دماوند، علت وقوع حوادثی مانند سقوط هواپیما را جهل و بی عرضگی دانست.

یکی از طلاب حاضر در جمع با توجه به حذف این بخش از گفتار ایشان از سایت معظم له، متن کامل درس اخلاق آیت الله جوادی را در اختیار" اشک آتش" قرار داد. ایشان در قسمتی از سخنان خود فرمود:

...ائمه فرمودند اوّلین روز جهل کسی این است که بگوید من فارغ‌التحصیلم «مَن قال» کسی که بگوید «فقد اُصیب مقاتله» آن جایی که اگر تیر بخورد بمیرد تیر خورد به فعل ماضی تعبیر کرد آدم دهن باز می‌کند می‌گوید من فارغ‌التحصیلم؟! تا نفس می‌کشی درس بخوان یا درس بگو یا کتاب بنویس یا کتاب بخوان در کنار اجرا. اختصاصی به حوزه و دانشگاه ندارد خدا هم خدای همه است ما فقط باید بنشینیم غصّه بخوریم که فلان جا حادثه‌ای پیش آمده سی نفر شهید شدند کُشته شدند خب این قطعات صادر کردن یک عُرضه می‌خواهد ما تا چه وقت بنشینیم بگوییم تحریم هستیم؟! این خیلی سواد نمی‌خواهد مگر آن طرف آب قبلاً ریشهٴ علمی داشتند آن وقتی که ایران بود و فضایل علمی بود و تمدّن ایرانی بود که آن‌جا بیابان بود ما منتظر تحریمیم یعنی چه؟ یعنی بی‌عُرضگی علم را چه کسی باید عطا کند فرمود علم به دست من است کلید به دست من است «بیده مقالید السماوات و الأرض» ما چه وقت رفتیم مطالعه کردیم دقت کردیم به جایی نرسیدیم؟! هم شیخ انصاری شدن آسان است, هم مبتکر و فناوری آسان است این عزیزان همین شهید شهریاری(رضوان الله علیه) این سال‌ها مرتب می‌آمد یک مسئله‌ای داشت فوراً از دانشگاه می‌آمد دماوند مسئله‌اش را سؤال می‌کرد می‌رفت ما که نمی‌دانستیم ایشان در هسته‌ای این‌قدر فعال است اصرار هم داشت که در همین حسینیه بیاید نماز عید فطرش را بخواند هر مسئله‌ای داشت مرتب از تهران می‌آمد این‌جا مسئله‌اش را سؤال می‌کرد می‌رفت, پس می‌شود آدم این‌طور باشد هم خوی، خوی شهادت باشد هم آدم باسواد باشد الآن راه باز است.

ما فقط باید بنشینیم غصه بخوریم چون قطعات نداریم ساختن هواپیما اینکه دیگر ملکوت نیست ساختن هواپیمای مدرن, کار افراد باسواد متوسط است فرمود یک مقدار شما جلوتر بروید ما یادتان می‌دهیم ﴿عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ فرمود من معلّمم شما که از ما نخواستید یا به فکر اختلاس بودید یا به فکر راه بستن...

خب حالا آنهایی که این هواپیما را ساختند ما را تحریم کردند ما منتظر باشیم که چه وقت این تحریم باز می‌شود این عجز نیست؟! این جهل نیست؟!

متن کامل سخنرانی آیت الله جوادی آملی را در ادامه مطلب بخوانید:

                                          

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ممنوعیت سخنرانی یک نماینده مجلس در دانشگاه پزشکی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ق.ظ


وزیر معزول علوم و فن آوری، یکی از دستاوردهای دوران وزارت خود را ایجاد نشاط سیاسی در دانشگاه ها می دانست. علی مطهری نیز استیضاح کنندگان وزیر علوم را مخالف آزادی سیاسی در فضای دانشگاه نامید.

این ادعاها در حالی است که طبق شواهد، آزادی ایجاد شده در دانشگاه ها را باید یکسویه و در راستای تبدیل محیط علمی به باشگاه احزاب خاص تلقی نمود. اخبار مربوط به ممنوعیت سخنرانی بعضی چهره های منتقد دولت در تعدادی از دانشگاه های کشور هر از گاه در رسانه های مختلف منتشر می شود.

اخیراً شنیده شده است ریاست دانشگاه علوم پزشکی بابل چندی پیش با درخواست جمعی از دانشجویان مبنی بر دعوت از حجت الاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس برای سخنرانی در این دانشگاه و برگزاری جلسه پرسش و پاسخ مخالفت کرده است. این نوع مخالفت ها در حالی صورت می گیرد که بسیاری از چهره های افراطی حامی فتنه در دانشگاه های مختلف کشور به راحتی تردد می کنند. به نظر می رسد با تغییر ایجاد شده توسط مجلس در مدیریت کلان مراکز دانشگاهی، لازم است تغییر مشی در مدیریت دانشگاه ها را نیز شاهد باشیم.

عزل مدیران ارزشی از مسئولیت های دانشگاهی، یکی دیگر از اقداماتی است که ادعای آزاداندیشی و بی طرفی سیاسی مسئولان وزارت علوم را غیر قابل باور جلوه داده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر ناامنی در گتاب

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۸ ب.ظ

گتاب یکی از بخش های تابعه شهرستان بابل، هر از گاه شاهد ایجاد ناامنی توسط برخی از اراذل و اوباش منطقه است که به رغم تذکرات مکرر امام جمعه این شهر، اقدام مشهودی از سوی مسئولان انتظامی و قضایی در مواجهه با این نوع وقایع صورت نگرفته است. در تازه ترین حادثه تلخی که در این شهر اتفاق افتاد، دبیر بازنشسته ای به نام قربان قنبری از متدینین این خطه که یکی از اوباش را به دلیل فحاشی رکیک و خلاف عفت در میدان شهر و سلب آسایش عمومی مورد تذکر و نهی از منکر قرار داده بود با شمشیر! تهدید به مرگ شد. سپس آن شرور با خودروی خود وی را مورد حمله قرار داد و به شدت مصدوم ساخت. این فاجعه به طور علنی و در مقابل چشم مردم به وقوع پیوست و باعث جریحه دار شدن احساسات عموم گردید. فیلم این حادثه نیز توسط ناظران، ثبت و ضبط گردیده است. در خصوص این جنایت فجیع تذکر چند نکته لازم به نظر می رسد:

1- بزرگترین رسالت حاکمیت دینی از منظر فقه حکومتی، برقراری امنیت برای عموم مسلمین بوده و هیچ توجیه و مصلحتی برای کوتاهی در انجام این رسالت خطیر پذیرفته نیست. بنا براین هر مسئولی که به رغم اطلاع از توصیه ها و دغدغه های امام جمعه محترم گتاب و دلسوزان این خطه، تا کنون قدمی برای ریشه کنی ناامنی و برخورد قاطع با سلب کنندگان امنیت و آسایش عمومی برنداشته است باید در قبال حادثه مذکور پاسخ گو باشد.

2- بنا بر دستور صریح ریاست محترم قوه قضائیه که بارها در رسانه ها منعکس گردید، کسی که با سلاح سرد در جامعه ایجاد رعب و وحشت نماید حکم محارب را دارد. از این رو از مسئولان دستگاه قضا در شهرستان بابل انتظار می رود با توجه به گستاخی های مکرر اشرار منطقه، حکمی کمتر از اشدّ مجازات را برای فرد ضارب در نظر نگیرند.

3- اگر چه یکی از علل گستاخی اوباش در گتاب، فاصله غیر منطقی پاسگاه انتظامی با مرکز شهر بوده و باید هر چه زودتر فکری برای رفع این معضل صورت بگیرد؛ اما بسط ید نیروهای با غیرت بسیجی گتاب برای برقراری نظم و امنیت در این منطقه، مهم ترین اقدام برای ریشه کنی فساد و ناامنی علنی در گتاب محسوب می شود. لازم است با تدبیر فرماندهی محترم سپاه شهرستان و همکاری دستگاه قضا، تعدادی از بسیجیان منتخب گتاب در اسرع وقت به عنوان ضابط قضایی معرفی و مورد حمایت قرار بگیرند.

4- از نخبگان دینی و سیاسی شهرستان و فضلای این شهر در حوزه علمیه قم انتظار می رود حمایت قاطع خود را از عملکرد امام جمعه محترم گتاب در مقابله با ناامنی های پدید آمده در این منطقه اعلام کرده و به هر شکل ممکن مسئولان امر را به جدّیت بیشتر در برخورد با اراذل و اوباش ترغیب نمایند.

5- وقتی به حضرت امام (ره) اطلاع دادند که دشمن به دروازه اهواز رسیده و عن قریب این شهر سقوط خواهد کرد، پیر خمین تنها به ارسال یک پیام شفاهی بسنده نمود. پیام یک جمله ای ایشان روح تازه ای در مردم اهواز دمید و به فاصله چند ساعت با شکل گیری عملیاتی به فرماندهی شهید "غیور اصلی" باعث شد دشمن کیلومترها از دروازه این شهر عقب رانده شود. جمله تاریخی امام این بود: مگر جوانان اهواز مرده اند؟! در این راستا از جوانان برومند و با غیرت گتاب انتظار می رود ضمن هماهنگی با امام جمعه بسیجی این خطه شهیدپرور، با تشکیل جلسات و همایش های متعدد و گشت های امر به معروف و نهی از منکر در سطح معابر، عزم و آمادگی خود را برای مقابله با اشرار جسور به نمایش بگذارند. بی شک مسئولان مربوطه نیز با مشاهده این اراده عمومی متوجه خواهند شد که در صورت اهمال و تعلل در انجام وظایف خود، تکلیف دینی مؤمنان در این خصوص کاملاً روشن می باشد. همچنین پیشنهاد می شود فیلم مربوط به این فاجعه سیاه هر چه سریعتر به نشانی مسئولان ارشد امنیتی و قضایی کشور ارسال گردد.

6- تجلیل از قربان قنبری، جانباز با افتخار جهاد فی سبیل الله در جبهه امر به معروف و نهی از منکر و ارج نهادن به غیرت و شهامت این مؤمن واقعی مکتب اسلام و زدودن گرد غربت و مظلومیت از چهره ایشان، بر همه  مسئولان استان، شهرستان و مردم این منطقه لازم می باشد. دست و پای این بسیجی بی ادعای امام خامنه ای، بوسیدنی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راست یا دروغ؛ چه کسی متهم است؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۹ ق.ظ


این تصویر مربوط به حضور اخیر جناب رویانیان در تشییع پیکر یک خبرنگار ورزشی است.

همان طور که می دانید چندی پیش اخباری مربوط به دستگیری برخی مسئولان سابق ستاد بهینه سازی مصرف سوخت در نشریات مختلف منتشر گردید. بلافاصله نام محمد رویانیان و خبر بازداشت وی بر سر زبان ها افتاد.

این وبلاگ همان وقت نیز به این امر اعتراض کرد که چرا نام برخی افراد متهم که اتفاقاً ممکن است نسبتی با جریانات ارزشی داشته باشند به راحتی در رسانه ها منتشر می شود اما نام متهمان دانه درشتی مانند مهدی هاشمی باید با اختصار ذکر شود؟!

این دوگانگی آیا منجر به بی اعتمادی نسبت به عزم مسئولان در حفظ حریم و حقوق شهروندی نخواهد شد؟

اکنون حضور سردار رویانیان با لباس انتظامی در انظار عموم، این شائبه را دامن خواهد زد که اگر او بی گناه دستگیر شده چرا اقدامی برای احیای حرمت او از سوی دستگاه قضا صورت نمی گیرد و اگر واقعاً متهم است چرا ستاد کل نیروهای مسلح نسبت به استفاده از این لباس فرم توسط یک متهم واکنشی نشان نمی دهد؟

این قلم فارغ از اینکه شأنیت قضاوت در خصوص صحت یا عدم صحت برخی اتهامات درباره اشخاص و منتسبینشان را برای خود قائل باشد صرفاً می خواهد به این مقوله بپردازد که در ابهام نگه داشتن مردم، آن هم در عصر ارتباطات و حاکمیت رسانه، نتیجه ای جز بی اعتمادی به دنبال نخواهد داشت.

چندی پیش احمد توکلی در صحن علنی مجلس مدعی زمین خواری مقداد نجف نژاد، نماینده مردم بابلسر گردید که در همه رسانه ها بازتاب داشت. نجف نژاد نیز به طو متقابل ضمن دفاع از خود، توکلی را متهم به زمین خواری نمود.

فراموش نکنیم که مردم عادی جامعه، بدون دسته بندی های سیاسی مرسوم بین جناح ها و ارگان های مطبوعاتی شان، کلیت این فضا را منتسب به نظام می دانند و ضمن تعمیم آن به سایر خدمتگذاران، از خود می پرسند بر فرض اگر چنین اتهاماتی دروغ باشد چرا کسی نسبت به تکذیب آن اقدامی رسمی صورت نمی دهد؟

پیش تر از این نیز برادر یکی از سران قوا به زمین خواری در اطراف تهران متهم شد و نتیجه بررسی آن مشخص نگردید.

همزمان با آن مسئله، در جریان یکشنبه معروف مجلس، نام برادر یک رئیس قوه به عنوان فرد پیشنهاد دهند رشوه مطرح شد که حتی اگر هم مورد رسیدگی قرار گرفته باشد بالاخره کسی از نتیجه آن با خبر نگردید.

به این نوع اتهامات منتشر شده در رسانه ها، خاطرات مشعشع جناب ناطق از استیضاحش را هم اضافه کنید که در آن مدعی شد بسیاری از نمایندگان وقت از او زمین دریافت کرده بودند و برای آن که نامشان از تریبون مجلس خوانده نشود استیضاحشان را پس گرفتند! واقعاً آنان اگر این زمین ها را طبق قانون و بر حق دریافت کرده بودند دیگر از اعلام چه چیز واهمه داشتند؟!

این خاطره البته ثابت کرد افشاگری کار خوبی است مگر آن که علیه ما باشد!

به هر حال لازم است مسئولان محترم دستگاه های نظارتی و قضایی نسبت به فضای بدبینی جامعه که ممکن است منشأ آن از ابهام و بی خبری باشد، حساسیت بیشتری نشان بدهند. عزم عمومی مسئولان برای شفاف سازی و خروج از مظان اتهام بی شک اعتماد جامعه نسبت به سلامت آنان را افزایش خواهد داد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یکشنبه، فرصتها و چالشهای انقلاب اسلامی از نگاه حجت الاسلام ایزدهی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ب.ظ


فرصت ها و چالش های انقلاب اسلامی را از دو منظر می توان مورد بررسی قرار داد:

الف- نگاه به گذشته. ارزیابی شعارها و آرمان های طرح شده در ابتدای شکل گیری انقلاب اسلامی و قیاس آن با شرایط موجود گاه موجب شکل گیری این تصور می شود که جمهوری اسلامی نتوانسته به بخشی از اهداف خود دست یابد. این ادعا البته در مواردی مانند بحث عفاف و حجاب و یا مقوله سلامت نظام اداری و ... صحیح و انکارناشدنی است. برخی جهت گیری ها مانند برقراری عدالت اجتماعی نیز گاه دچار انحرافاتی ریز یا درشت گردیده است. نکته ای که در این ارزیابی باید مورد توجه قرار بگیرد این است که آیا انقلاب و انقلابیون از سر عمد و خود خواسته به برخی اهداف اسلامی بی توجهی نشان داده اند و یا اینکه می توان موانع فراوان این مسیر را به عنوان چالشی بزرگ برای دستیابی کامل به شعائر انقلاب اسلامی ذکر نمود؟ انقلاب در بیش از سه دهه از عمر خود با فراز و نشیب های فراوانی مواجه بوده است. نظام نوپای اسلامی در شرایطی که از وجود نیروهای نظامی و انتظامی کارآزموده و یا مدیران مجرّب بهره چندانی نداشت با ده ها مانع و کارشکنی دشمنان داخلی و خارجی مانند ترور، خیانت، جاسوسی، خرابکاری، جدایی طلبی، کودتا، جنگ تحمیلی، انواع تحریم های اقتصادی، سیاسی و ... مواجه بود که وجود هر یک به تنهایی می توانست یک حکومت مستقل را از پای درآورد. اتحاد جهانی جبهه باطل بر ضد اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی که تا کنون نیز ادامه یافته، هر بار با ایراد فشارها و ایجاد مشکلاتی طاقت فرسا توان نظام را به خود معطوف می ساخت و فرصت زمینه سازی برای دستیابی به برخی اهداف به خصوص در ابعاد فرهنگی را با چالش جدی مواجه می نمود.

با وجود همه این مشکلات و فرصت سوزی ها که البته گاه با مدیریت برخی عناصر سست باور و ضعیف النفس نیز توأم می شد انقلاب اسلامی امروز یکی از تأثیرگذارترین جریان های تاریخ معاصر در معادلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بین اللمل محسوب می شود.

ب- نگاه به آینده. از منظر دیگر اما هنوز برای قضاوت درباره فرصت ها و چالش های انقلاب اسلامی، زمان بسیار باقی است. انقلاب هنوز جوان و با طراوت بوده و قرار است به حول و قوه الهی در سایه توکل بر ذات یگانه هستی و اتحاد و بصیرت جوانان مؤمن و ولایی این مرز و بوم، تمدن بزرگ و جهانی اسلام را رقم بزند. از این رو باید با انگیزه و توانی مضاعف از شکست ها و تلخی ها عبرت گرفت و با کوله بار ایمان و تجربه برای پیمودن قله های پیروزی و افتخار گام هایی بزرگ برداشت.

انقلاب به رغم همه تبلیغات و تلقین های شبانه روزی بوق های رسانه ای دشمن، هنوز در دل ملت زنده و دوست داشتنی است. از این روست که حتی نگاه انتقادی جامعه به تحولات جاری در کشور و محک عملکرد مسئولان، بر مبنای میزان پایبندی آنان به اصول و خط قرمزهای انقلاب و اسلام صورت می گیرد؛ هر چند که از منظر اربابان قدرت، منتقدان دلسوز باید بروند به جهنم!

در مسیر نیل به آرمان های جهانی جبهه حق، شناخت فرصت ها و چالش ها امری بایسته و مدبّرانه تلقی می شود. در این بین بررسی جریان های موجود و تأثیرگذار و سهم آنان در پویایی انقلاب و یا ناکامی های احتمالی می تواند استراتژی تمدن اسلامی را جامع تر و بی نقص تر بنماید.

دانشمند جوان حوزه علمیه قم حجت الاسلام دکتر سید سجاد ایزدهی که پس از سال های ستیز مسلحانه با دشمنان ایران اسلامی، گستره حوزه دین را تجلی ظهور آرمان های انقلاب و جهاد علمی و فرهنگی دانست و پای در این عرصه نورانی گذاشت اینک به عنوان مدرس خارج فقه سیاسی در حوزه علمیه و مدیریت گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، یکی از برجسته ترین صاحب نظران و اندیشمندان حوزه دین و سیاست در ترسیم نظام سیاسی مطلوب از نگاه دین و ارائه الگوی جهانی از مردمسالاری دینی محسوب می گردد.

قرار است این چهره فاخر شهرستان بابل و استان مازندران در یکشنبه آتی، 26 مرداد، بعد از نماز مغرب و عشا میهمان کرسی آزاد اندیشی جوانان حزب الله بابل در مسجد ولایت این شهر باشد.

برخی نظریات طرح شده در آثار ارزشمند این استاد جوان حوزه که کسب رتبه نخست جشنواره ملی فارابی و عنوان پرافتخار کتاب سال حوزه را به خود اختصاص داده هم اکنون در محافل علمی دانشگاه های کشور تدریس می شود.

ضمن آرزوی توفیق برای این چهره پرافتخار حوزه و دیگر نخبگان حوزوی و دانشگاهی این شهر و استان جا دارد که مسئولان فرهنگی، رسانه ای، اجتماعی و سیاسی مازندران را به شناسایی، معرفی و بهره گیری از توانمندی ها و ظرفیت های انسانی موجود در این خطّه که اغلب به دلیل تواضع و بی ادعایی، در کهف گمنامی و غربت به سر می برند، دعوت نماییم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک یادآوری برای مسئولان

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۷ ق.ظ


سفارش می کنم حتما دست پدرم به بدنم برسد. اگر میل داشته باشد مرا کفن هم بکند و با دست خودش مرا به قبر بگذارد، چشمهایم را باز بگذارید که نگویند کورکورانه در این راه قدم نهاده و مشتهایم را گره نمایید که آمریکا و جنایتکاران غرب و شرق بدانند به هنگام شهادت با دستان گره کرده و با دهان باز فریاد مرگ بر آمریکا سر می دادم.

شهید محمد مصطفی پور

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از طرف بیسوادهای مزدور فاقد شناسنامه و جهنمی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۰ ب.ظ


خودتان اهل تحلیلید و من ترجیح می دهم به درج این سه گزاره بدون هیچ توضیحی بسنده کنم. فقط خیلی دلم می خواهد ته مطلب بنویسم الناس علی دین ملوکهم! تیتر مطلب را هم خوب بود می گذاشتم درس صداقت و ادب!

1- روحانی: دولت در برابر همه موافقان، حامیان، منتقدان و حتی مخالفان سر تکریم و تعظیم فرود می‌آورد. گرچه گروهی با زبان تکریم با دولت سخن نگویند، اما پاسخ ما به آنها با ‌ادب و احترام و کرامت خواهد بود و ما برای صلح، آشتی و برادری کنار هم جمع شده‌ایم.

22/3/93

2- روحانی: عده‌ای شعار سیاسی می‌دهند اما بزدل سیاسی‌ هستند هر وقت مذاکره می‌شود، می‌گویند می‌لرزیم؛ به جهنم، بروید جای گرم که نلرزید، خدا شما را ترسو و لرزان آفریده است.

20/5/93

3- سید حسن خمینی: جامعه بی ادب شده است!!

24/12/92

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک تشکر و تذکر امنیتی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ق.ظ


برخورد با دفاتر شبکه های ماهواره ای وابسته به یک مرجع تفرقه افکن اگر چه اقدامی دیر هنگام بود اما به هر حال کاری لازم و بایسته به نظر می رسید. ضمن قدردانی از برخورد ضربتی وزارت اطلاعات با عناصر وطن فروش و بیگانه پرست وابسته به آن مرجع امیدوارم بیت فرد مذکور هشدار لازم را جهت اصلاح رویه غلط و انگلیسی خود دریافت کرده باشد.

نکته ای که حکایت از نوعی کژ سلیقگی در انتخاب زمان برخورد با این مراکز دارد آن است که متأسفانه همزمانی این اقدام ارزشمند با سفر یکی از علمای تفرقه افکن اهل سنت سیستان به تهران و دیدار وی با رئیس مجمع تشخیص – که باعث ذوق زدگی سایت ریاست مجمع گردید تا آن جا که از واژه " مولانا " برای توصیف فرد مذکور استفاده شد – در راستای برنامه اشتباهی ارزیابی می شود که بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم دنبال شده است.

نانی که عبدالحمید در انتخابات گذشته به برخی حضرات اعتدال گرا قرض داد باعث شد تا در ازای آن عده ای تلاش کنند تا وی را به عنوان رهبر اهل سنت ایران معرفی کرده و بی اعتنا به سوابق مشکوک نامبرده – که بررسی آن نشان از عزم او برای ایجاد تفرقه دارد – به پر و بال دادن به وی ادامه بدهند.

جریان گروگانگیری مرزبانان بی احتیاط کشورمان نمونه خوبی است برای اثبات فرصت طلبی عبدالحمید و اطرافیانش در بزرگنمایی و چهره سازی از او در بین برادران اهل سنت.

کسی نمی تواند مخالفت عبدالحمید با اعدام تروریست های جنایتکار، توهین به علمای بزرگ اسلام، عدم برائت صریح از سلفی های خبیث سوریه و ... را به راحتی از کارنامه خاکستری این چهره مورد علاقه رسانه های ضدانقلاب پاک نماید. بررسی سوابق و مواضع مشکوک عبدالحمید که بارها توسط کارشناسان و رسانه های دلسوز انقلاب منتشر گردیده در این مجال نمی گنجد. به تذکر این نکته بسنده می کنم که به اقتضای دوراندیشی و آینده نگری و ایجاد توازن، برخورد با سایت های تفرقه افکن فعال در مناطق اهل سنت نیز باید مورد توجه مسئولان امر قرار بگیرد.

مروری بر حوادث سال پنجاه و هشت خوزستان و ماجرای خلق عرب هشداری است برای مسئولان امنیتی که از ساخته و پرداخته شدن یک چهره دیگر مانند " شبیر خاقان " اجتناب بورزند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا اقدام انصار حزب الله خلاف قانون است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ق.ظ


در نیمه دوم دهه هفتاد، تلاش رسانه های اصلاح طلب بر این مدار متمرکز شده بود که انصار حزب الله و مجموعه جریان های ارزشی را نیروهای خودسر و قانون شکن جلوه بدهند. دیری نپائید که قائله 18 تیر و بعدها فتنه کور 88 نشان داد که همین حضرات به اصطلاح حامی قانون اگر آب پیدا کنند شناگری ماهر و قهّار خواهند بود!

در روزهای اخیر یکی از مسئولان وزارت کشور در مصاحبه ای اعلام کرده که اقدام انصار حزب الله برای امر به معروف گروهی در معابر نیازمند اخذ مجوز از آن وزارتخانه است. این مقام مسئول در پاسخ به خبرنگار که یادآور شد اصل امر به معروف و نهی از منکر یک فریضه دینی و بی نیاز از مجوز است توضیح داد: چون قرار است این حرکت به صورت دستجمعی و سازمان دهی شده انجام گردیده و برای این کار فراخوان داده می شود – حتی به صورت پیامکی – پس باید از وزارت کشور مجوز دریافت کنند!

ظاهراً این مقام محترم فراموش کرده است که در بیان بزرگان دین، امر به معروف و نهی از منکر مانند نماز واجب شمرده است. آیا برای اقامه نماز جماعت که اتفاقاً از طریق مأذنه مساجد فراخوان داده می شود هم باید از وزارت کشور مجوز گرفت؟!

تشییع جنازه اموات در سطح شهر که یک توصیه دینی برای یادآوری مرگ و معاد در سطح جامعه است نیز حرکتی جمعی، سازمان دهی شده و همراه با فراخوان است؛ آیا عمل به این توصیه دینی نیز محتاج اجازه حضرات است؟

البته اگر فراتر از مقوله تذکر لسانی نیاز به برخورد و دستگیری برخی از هنجارشکنان باشد نیاز به حکم قضایی وجود دارد که لابد مقام مسئول در وزارت کشور اطلاع دارد که بسیاری از اعضای انصار حزب الله از بسیجیان کارکشته و مجرّب و فعالی هستند که آموزش های مربوط به ضابطان قضایی را گذرانده و مجوز قضایی لازم را برای این امر کسب کرده اند.

نکته این جاست که وزارت کشور در حالی به صورت تلویحی انصار حزب الله را به خاطر اقدام برای امر به معروف و نهی از منکر تهدید به برخورد قانونی می کند که در مقابل قانون شکنی عناصر بدحجاب که اتفاقاً بر اساس تبلیغات سازمان دهی شده شبکه های معاند و دین ستیز اقدام به هنجار شکنی می کنند سکوت اختیار کرده است.

وزارت کشور در حالی دم از قانون مداری می زند که در موضوع شادی های بی دلیل بعد از مسابقات فوتبال جام جهانی که حرکتی فاقد مجوز و با فراخوان شبکه های مجازی ضدانقلاب نیز توأم بوده و منجر به انسداد معابر و رقص و پایکوبی های مختلط در سطح جامعه شده بود هیچ احساس مسئولیتی نداشت.

به نظر می رسد باز هم متولیان قانون، سیاست یک بام و دو هوا را در پیش گرفته اند. امیدواریم این بار تشت رسوایی برخی مدعیان در مهلکه آزمونی مانند تیر 78 و خرداد 88 به صدا در نیاید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یا من اسمه دواء!!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۴۶ ق.ظ


دندان های من یکی یکی دارد می ریزد. موهای سرم سفید شد و محاسنم سفیدتر. چشمانم دارد کم سو می شود؛ ابروهایم در هم کشیده شده و صورتم پر از چین و چروک شده است ... من پیر شدم و آخرش نشد به داروخانه ای پا بگذارم و بتوانم دارویی را با دفترچه یا بدون آن به قیمت درج شده روی بسته یا شیشه اش تهیه کنم! نمی دانم چه اصراری است که حتی داروهایی که فقط چند روز از تاریخ تولیدشان گذشته را هم مقداری گران تر از قیمت واقعی بفروشند.

سوال این جاست آیا در تمام این سال ها فقط من مشتری داروخانه ها بودم یا احتمالاً مسئولان نظارتی وزارت بهداشت و تعزیرات و سازمان بازرسی هم گذرشان به داروخانه ها افتاده و خریدی از آنجا داشته اند؟!

چند روز پیش یکی از مسئولان وزارت بهداشت افاضه فرمود که مردم پول بیشتر از قیمت درج شده را به داروخانه ندهند! کسی نپرسید که اگر فروشنده هم از تحویل دارو سر باز زد تکلیف چه می شود؟ بیمار اگر به داروخانه های دیگر هم برود می بیند وضع بهتری نسبت به اولی ندارند. شما نمی خواهید درست کار کنید چرا مردم را به جان یکدیگر انداخته و برایشان دردسر ایجاد می کنید؟

برای بعضی حضرات داروخانه چی متأسفم که از بزنگاه حیات و سلامت مردم مضطر، نان خود و زن و بچه هایشان را تأمین می کنند.

برای مسئولان امر هم متأسفم که این همه دولت آمد و رفت؛ این همه مسئول نظارتی و بازرسی و قضایی آمدند و رفتند و آخرش نتوانستند با یک ظلم مشهود و مداوم و بی نیاز از کشف و گزارش، مقابله کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار زیربنایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۵ ب.ظ


به اتفاق چند نفر از بچه‌های رزمنده برای عیادت آقا مهدی[1] به بیمارستان رفتیم. با آن همه شدت بیماری و جراحت، روی تخت بیمارستان نشسته بود و نهج البلاغه می‌خواند. می‌دانستم در هیچ شرایطی از مطالعه دست نمی‌کشد، وقتی بچه ها به شوخی گفتند! «اینجا هم دست از مطالعه و خواندن بر نمی داری؟!» با لبخند ملیحی گفت: «چون برای حفظ ارزش‌ها و آرمانها می‌جنگیم، باید به ایدئولوژی ارزش ها مسلح باشیم و تنها راه آن، مطالعه و دانستن است.»

نرم افزار فاتح ماووت ویژه شهید مهدی خوش سیرت

 



[1]. شهید مهدی خوش سیرت.فرمانده تیپ2محرم ومعاون لشگرقدس گیلان- در تاریخ 6/4/1366 درعملیات نصر 4(فتح ماووت عراق) به شهادت رسید

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فقط حوزوی ها بخوانند!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۹ ب.ظ


بعضی وقت ها خوب است غربگرا باشیم. می شود به غرب هم دلبستگی پیدا کرد. امید همه ما به این است که روزی خورشید از غرب طلوع کند. عراق در غرب ایران قرار دارد؛ یعنی برای رسیدن به کربلا هم باید به غرب رو بیاوریم. خدا را هم باید در خانقاه عرفان غرب جستجو کرد. من عاشق این نوع غربزدگی هستم ...

قرار است مدیریت حوزه علمیه قم اردویی را ویژه طلبه ها و روحانیون و فضلای حوزه برای یازدید از معراج عاشوراییان مکتب خمینی در جبهه های سنندج، مریوان، بانه و پیرانشهر برگزار کند.

همه روحانیون و طلاب سراسر کشور هم می توانند با خانواده هایشان و یا به صورت مجردی در این سفر معنوی و سازنده شرکت کنند. تلفن تماس برای کسب اطلاع بیشتر و ثبت نام و پرداخت هزینه:

09190500549

02537840203

کربلا در گستره زمان و پهنای مکان جاری است؛ پس در غرب هم می توان کربلایی شد.

هر که داردبه سرش شور و نوا بسم الله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عاقبت وطن‌فروشی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۲۳ ق.ظ


در بین اسرای ایرانی، تعدادی هم بودند که به همکاری با نیروهای دشمن روی آورده و به اصطلاح، وطن‌فروشی می‌کردند. آنها با جاسوسی برای دشمن، گاه باعث می‌شدند برادر هم‌وطن اسیرشان که درد غربت و محرومیت را با تمام وجود خود چشیده است، به هر بهانه‌ای مورد آزار و شکنجه دشمن قرار بگیرد. این شرارت‌ها در مواردی باعث لطمات جبران‌ناپذیر جسمی و روحی بر آزادگان عزیز می‌گردید. معروف است که آزاده‌ها جاسوس‌ها را به دو دسته تقسیم می‌نمودند. مفید اسماعیلی از آزادگان اردوگاه‌های 13 و 17 در این‌باره می‌گوید:

«یک دسته از جاسوس‌ها، معروف بودند به جاسوس‌های شکمی! آنها اغلب نیروهای عادی جنگ بودند که به خاطر ضعف ایمان در مقابل فشارهای دشمن، سست شده و به خاطر دریافت چند نخ سیگار یا مقداری شکر و شیر خشک و نان، به خبرچینی برای دشمن می‌پرداختند.

دسته دیگر، جاسوس‌های حرفه‌ای! بودند. آنها اغلب از قاچاقچیان مرزی بودند که به چنگال نیروهای بعثی گرفتار شده بودند. بعضی از این جاسوس‌ها هم که به هر دلیل در میدان جنگ حاضر شده بودند، به خاطر کینه و عقده‌ای که از نیروهای مذهبی داشند، به همکاری خائنانه با دشمن روی می‌آوردند. البته گاهی تعدادی از نیروهای منافقین نیز به عنوان اسیر به داخل اردوگاه آمده و سعی می‌کردند به شناسایی نیروهای ایرانی و جایگاه نظامی و اجتماعی آنها پرداخته و به ایجاد اختلاف بین اسرا دامن بزنند. شرح بعضی از جنایت‌های این عده از افراد خائن در بسیاری از کتاب‌های خاطرات آزادگان نقل شده است. برای یک اسیر بسیار دشوار بود که ببیند هم‌وطن او به خاطر جلب رضایت دشمن، از فعالیت‌ها و کارهای او برای دشمن خبرچینی کند.»

حال جالب است بدانیم عاقبت این افراد چگونه رقم خورد؛

بسیاری از اسرایی که در دامن دشمن غلتیده بودند، در اواخر دوران اسرات، بر اثر فعالیت‌های فرهنگی و برخورد اسلامی اسرا و یا از ترس محاکمه در ایران! از رفتارهای غلط خود توبه کرده و به طلب حلالیت از اسرایی که برایشان ایجاد مزاحمت کرده بودند، روی آوردند.

عده‌ای از این جماعت که خیانت‌ها و جنایت‌های ننگینی را در حق هم‌وطنان خود مرتکب شده بودند یا احساس می‌کردند که دیگر جایی در بین مردم کشور خود نداشته و یا بر اثر نیرنگ‌های تبلیغاتی دشمن به کشور عراق و اردوگاه‌های منافقین پناهنده شدند. البته عده قابل توجهی از این افراد، پس از مدتی به ماهیت پلید منافقان پی برده و پس از فروپاشی رژیم بعث عراق، از نخستین فرصت برای گریز از اردوگاه منافقین و بازگشت به آغوش میهن اسلامی بهره بردند.

نکته‌ای که در بین خاطرات آزادگان در اردوگاه‌های مختلف بسیار حائز اهمیت بوده و عبرتی تاریخی به حساب می‌آید، این است که زندانبان‌های عراقی به رغم بهره‌گیری از خیانت جاسوس‌ها، برای کنترل اوضاع اردوگاه و پشتیبانی‌های مادی و معنوی از آنان، نگاه مثبتی به جاسوس‌ها نداشته و به خصوص در روزهای آخر اسارت که دیگر نیازی به شیرین‌کاری‌های جاسوس‌ها نداشتند، گاه آنها را مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌دادند که چرا حاضر شده‌اند به هم‌وطن خود خیانت کنند!

حقیقت آن است که جاسوسی برای دشمن، خیانت و وطن‌فروشی از منظر فطرت همه انسان‌ها با هر کیش و مرامی، یک اخلاق زشت و ناپسند تلقی می‌شود. دشمن تا زمانی که منافعش اقتضا کند، از جاسوس‌ها حمایت می‌کند ولی همین‌که دیگر نیازی به آنها نداشته باشد، با توهین و تحقیر، آنان را از خود می‌راند. حجت‌الاسلام عبدالکریم مازندرانی از آزادگان اردوگاه‌های 11 و 18 در این‌باره می‌گوید: «علی پلنگ یا همان علی آمریکایی! زندانبان خبیث عراقی بود که به دلیل پوشیدن لباس پلنگی آمریکایی، از سوی اسرا این‌طور لقب گرفته بود. او در برخورد با اسرای ایرانی، رفتاری خشن و ناجوانمردانه داشت. با این حال، از جاسوس‌ها بدش می‌آمد. با اینکه از خبرچینی معدود اسرایی که برای آنها جاسوسی می‌کردند، بهره می‌برد؛ اما گاهی بر سر جاسوس‌ها می‌زد و می‌گفت: خاک بر سرتان! که به وطن خود خیانت می‌کنید...».

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مواظب باشید غذای روحتان سرد نشود!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۴ ب.ظ


با آن همه تلاش و خستگی‌هایی که با این راهپیمایی‌های شبانه و برنامه‌های شناسایی داشت، نماز شبش را ترک نمی‌کرد و بعضاً که ما برای نماز صبح بیدار می‌شدیم، می‌دیدیم که در سجده‌ی نماز شب خوابش برده است.

وقتی صدای اذان را می‌شنید، از غذا خوردن دست می‌کشید. می‌گفت: می‌روم نماز، اصرار می کردیم غذات سرد می‌شه، تمومش کن و برو، می‌گفت: غذای روحم سرد می‌شه!

شهید محمود شهبازی، مجموعه خاطرات، ص 20

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فریب نخورید! صدرایی همان اکبرین است!!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ


یک- مرحوم حجت الاسلام فلسفی در کتاب خاطرات خود اشاره ای به فرآیند عادی سازی استفاده از بلندگو در ایران داشته است! مردم ایران بنا بر نگرشی صحیح، هر آن چه از دنیای غرب وارد کشور می شد را ابتدا با بی اعتمادی می نگریستند و بعد از اثبات سلامت و فایده آن عنصر تمدنی مغرب زمین، به استفاده از آن روی می آوردند. مرحوم فلسفی می گفت مردم نمی پذیرفتند که پای بلندگو به مسجد باز شود. از طرفی کار هر سخنران و خطیبی با بلندگو بسیار راحت تر و تأثیرگذارتر می شود. ایشان برای رفع این مسئله فکری به ذهنش رسید. از مستخدم مسجد ارک خواست بلندگوها را روی دیوار مسجد نصب کرده و با پارچه ای بپوشاند تا دیده نشود. مردم یکی یکی مثل همیشه به مسجد آمدند و گوشه ای نشستند. فلسفی مرحوم هم آمد روی منبر و ناگهان میکروفون را دست گرفت و شروع کرد به سخنرانی. چند لحظه ای طول می کشید تا ملت از حالت هاج و واج بودن و شوک خارج شده و تصمیم به واکنش بگیرند. دو سه دقیقه که گذشت مستخدم طبق هماهنگی قبلی بلندگو را خاموش کرد. فلسفی داشت به صحبت هایش ادامه می داد که مردم متحیّر، ناخودآگاه فریاد زدند: صدا نمی رسد، صدا نمی رسد ... از آن پس مشکل استفاده از بلندگو در مساجد حل شد.

دو- سید عطاءالله مهاجرانی جنجالی ترین معاون هاشمی و پرحاشیه ترین وزیر کابینه خاتمی بود و سرانجام از اردوگاه دشمن سر درآورد. این عطا برادری در قم دارد که روحانی بزرگوار و سیدی اهل فضل و ادیب و انقلابی است. چندباری هم در تلویزیون برنامه داشته بی آن که کسی بخواهد اهمیت بدهد برادر او چه کاره است و چه نسبتی با ضدانقلاب دارد و...

سه – در جریان مناقشه آزاده غیور شهرمان، حسین منصف با دادستانی – که شرح آن در آرشیو وبلاگ موجود است - از قم با یکی از مسئولان قضایی شهر تماس گرفتم و دو طرف ده دقیقه ای را به جرّ و بحث با هم پرداختیم طوری که رنگ و روی اطرافیانم عوض شد. کلی رجز خواندم که اگر پایم به بابل برسد مقابل فلان جا نماز جماعت به پا می کنم و زباله های شهر را به آتش می کشم و ... بنده خدا دیگر مطمئن شد این طرف خط، چه گوآرا نشسته است. صدایش را آورد پایین و طوری که می خواهد مخاطبش را تحت تأثیر قرار دهد گفت: آقای مشتاقی نیا اصلاً شما می دانید منصف کیست؟ می خواهید بگویم او چه جور شخصیتی است؟ من هم صدایم را پایین کشیدم و وانمود کردم قرار است چیز عجیبی بشنوم. طرف با ذوق و هیجان گفت: منصف کسی است که یک برادرش به خاطر چک برگشتی دعوای حقوقی دارد! گفتم عجب! حالا می خواهید من بگویم حسین چه جور آدمی است؟ یک برادر او منافق بوده و اعدام شده و مادرش هم دو سالی را در اوین گذرانده است. می توانید ماجرا را در کتاب شب موصل بخوانید. بنده خدا ماند که چه بگوید. انگار یک نفر باید در زندگی برخی مسئولان پیدا شود و برایشان توضیح دهد که جعفر کذّاب هم امامزاده و هم برادر امام بود؛ اما هیچ احدالناسی حق ندارد صلاحیت و شأن و منزلت معصوم علیه السلام را به خاطر دارا بودن چنین نسبتی با او زیر سؤال ببرد.

چهار – قصد جسارت ندارم ولی به نظر من جلال اکبرین تاوان مازندرانی بودنش را پس می دهد. جلال برخلاف برادر ضدانقلاب و فراری اش بر میثاق معنوی خود با شهدا باقی ماند و صفا و طراوت نوجوانی اش را تا امروز نگاه داشته است. محمد جلال اکبرین اکنون استادی فرهیخته و از پژوهشگران و مبلّغان موفق حوزه علمیه قم محسوب می شود. او علاوه بر تدریس در مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه، مدتی نیز کرسی تدریس سیاسی و اعتقادی در مرکز آموزشی علویون سپاه را برعهده داشته است. غنای محتوایی، قدرت بیان و جاذبه رفتاری او باعث شده تا در هر دانشگاه یا منطقه ای که برای تبلیغ پا گذاشته – و اغلب این مناطق هم از نقاط محروم جنوب کشور بوده – در اعماق دل مخاطبانش جایگاهی ویژه و تأثیرگذار پیدا کند. آقا جلال از راویان بسیار موفق موسسه سیره شهدا و مولف چند کتاب و مقاله با موضوع جهاد و شهادت و فلسفه و عرفان نیز هست. او در تمام این سال ها به رغم همه فشارها و تنگ نظری هایی که تحمل کرده ذرّه ای از خط اصیل انقلاب و ولایت فقیه فاصله نگرفته است.

این دوست قدیمی ما در این سال های پر فراز و نشیب، مظلومیت های فراوانی را متحمل شده که چون می دانم از بازگو کردنشان راضی نیست صبر می کنم تا اگر عمری باقی ماند بعد از شهادتش! زبان باز کنم؛ اما آن چه که می توانم به اختصار اشاره کنم مربوط به بد دلی برخی همشهریان عزیز است. با این که جلال این همه سابقه درخشان در پرونده فعالیت های انقلابی و دینی خود دارد شاید برایتان جالب باشد که بدانید یکی از نشریات استان به دلیل اشتراک نام خانوادگی جلال با برادرش – به رغم اعلام برائت از او - حتی حاضر نمی شد مقاله ای که درباره شهدا نوشته است را منتشر کند! یا آن بزرگوار با جایگاه معنوی و سیاسی در شهر، خیل توفیقات تبلیغی جلال را نادیده گرفت و از او خواست برای منبر، نقطه ای غیر از شهر خودش را انتخاب نماید. بگذریم.

آقا جلال مدتی است که نام خانوادگی اش را در ثبت احوال عوض کرده و گذاشته است صدرایی. نمی خواهم بگویم این تغییر نام لزوماً برای فرار از هم نامی با جواد اکبرین است. آقا جلال ادله معنوی و فلسفی دیگری هم برای این کار خود دارد که از سطح ادراک و التفات من فراتر بوده و به گروه خونی ام سازگار نیست؛ ولی به هر حال نمی توان نقش بدبینی برخی از دوستان را در اتخاذ این تصمیم او نادیده گرفت.

این روزها دوستان و رفقایی که در فریدون کنار سکونت داشته و یا بر و بچه هایی که گذرشان به جمع بسیجیان هیئت زینبیون ساری خورده از حضور روحانی جوان و فوق العاده موفقی به نام حجت الاسلام محمدجلال صدرایی نام می برند که جذبه کلامش در منبر شب های پر فیض رمضان، همه را میخکوب کرده و سخنان سازنده اش راه گشای اهل طریقت و تشنگان جام وصال بوده است.

برای این دوست بزرگوار و نازنین آرزوی توفیق بیشتر و سربلندی روزافزون دارم و دعا می کنم با علمداران راستین و بی ادعای دین حق محشور شود؛ انشاءالله.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

مقاومت یعنی این!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ق.ظ

حمله منافقین به استان کرمانشاهان، غافل‌گیرانه بود. به رغم پذیرش قطعنامه 598 ارتش بعث عراق حملات شدیدی را در جنوب کشور آغاز کرده بود. برای همین بسیاری از نیروهای اسلام از غرب کشور به جبهه جنوب رفته و آن‌جا مشغول دفاع از میهن اسلامی بودند.

منافقین با سلاح‌های مدرن، مشغول پیشروی به سمت شهر کرمانشاه بودند. آنها در آستانه تنگه چهارزبر (مرصاد) قرار داشتند. رضا نادری و سه نفر دیگر از نیروهای اطلاعات ـ عملیات، برای شناسایی دقیق از موقعیت دشمن وارد تنگه شدند. آنها تعدادی گلوله آرپی‌جی و قبضه آن را نیز به همراه داشتند تا در صورت رویارویی با نیروهای دشمن، به مقابله با آنها بپردازند. معطل ساختن دشمن می‌توانست فرصتی را فراهم کند تا سایر نیروها به منطقه برسند.

 اطراف ساختمان راهدارخانه بودند که ستون نظامی منافقین از راه رسید. رضا به همرزمان خود آرایش نظامی داد و قبضه آرپی‌جی را به دست گرفت. او با شلیک دقیق خود چند خودروی نظامی منافقین را در جاده منهدم کرد. جاده اسلام‌آباد به کرمانشاه توسط ماشین‌های آتش گرفته منافقین بسته شد. منافقین با تمام توان به مقابله با آن چهار رزمنده دلاور پرداختند. حجم سنگین آتش دشمن، خاک را زیر و رو می‌کرد. رضا با تدبیری که اندیشیده بود، دشمن را معطل کرد و آن‌قدر از آنها زمان گرفت تا نیروهای تیپ قائم وارد منطقه شوند و پیشروی دشمن را به اتمام برسانند. در این فاصله، رزمندگان اسلام توانسته بودند خاکریزی را نیز بر روی جاده احداث کنند.

رضا نادری ساعاتی بعد به شهادت رسید، اما با حماسه خود، رؤیای اشغال کرمانشاه را برای منافقین باطل ساخت.

شهید رضا نادری باجگیران

تولد: شاهرود، 10/8/1346

شهادت: تنگه چهارزبر، 5/5/1367، عملیات مرصاد

راوی: حسین آقایی، همرزم شهید

به کوشش مهدی قربانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا