اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

آتش به بهانه آرش!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۳۳ ب.ظ

حضرات متولیان فرهنگی در آمل و ساری!

یک بار با دقت این متن را بخوانید:

"آرش بر فراز دماوند می‌رود و تیر را در چله کمان گذاشته و پرتاب می‌کند. آرش که همه هستی و توانش را برای پرتاب تیر گذاشته بود، پس از این تیراندازی از خستگی جان می‌دهد؛ پیکرش پاره‌پاره شده و در خاک ایران پخش می‌شود و روانش در تیر دمیده می‌شود. تیر از بامداد تا هنگام غروب خورشید پرواز کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود می‌آید، که آنجا مرز میان ایران و توران خوانده می‌شود." در چند کتاب تاریخی اما فاقد سند، این قصه با اندکی تفاوت، بیان شده است.

حالا سوال اساسی از حضرات این است که آیا واقعاً باورتان شد این ماجرا؟

به همین راحتی کل داشته ها و سرمایه های انسانی پرافتخار شهر خود را به یک افسانه فروختید؟ حالا سر این که آرش آملی بود یا ساروی قیل و قال راه می اندازید و برای انتخاب روز آمل یا ساری، دنبال مصادره این داستان هستید؟

آمل مهد حاکمیت شیعه و دیار علم و فرهنگ و شهر هزار سنگر، ساری آوردگاه ایمان و حماسه و علم و ادب؛ کار مسئولان فرهنگی تازه از گرد راه رسیده شان به این جا رسیده که به تمام افتخارات هویت ساز خاک خود پشت می زنند؟

هواپیما هم از صبح تا غروب پرواز کند، بنزینش تمام می شود، آن وقت تیر آرش ولو از جنس پر عقاب همه  این مدت روی هوا در حرکت بوده است؟! راستی این ماجرا اگر مرتبط با یکی از کتب روایی و دینی بود جوجه روشنفکرهای خودباخته تا به حال چقدر به بهانه مبارزه با خرافه پرستی، گریبان چاک می زدند؟

دلسوزان فرهنگی شهرهای ساری و آمل آن طور که پیداست رسالتی خطیر در آسنا سازی متصدیان امور با معارف و حقایق اصیل و برجسته دیار پرافتخار خود بر عهده دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ستاره ها، شب و جاده!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۴۵ ب.ظ

حسین روح اللهی، معلم شهید بابلی است که توصیه نامه ای زیبا و انسان ساز را از خود به یادگار گذاشته است. مطالعه این توصیه ها و عمل به آن، گمگشتگان راه هدایت و رستگاری را بی تردید به سرمنزل مقصود، رهنمون خواهد ساخت. این متن بدون هیچ تغییر و اصلاح نوشتاری به محضر خوانندگان عزیز وبلاگ تقدیم می شود:


1-همیشه خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود بدانید و در صورت اجرای واقعی این مسئله هرگز دنبال گناه نخواهیم رفت.

2-همیشه از تمام اوقات برای فراگیری قرآن و مسائل و قوانین اسلامی و یا برای یاد دادن آنها به دیگران یا جهت خدمت به افراد خانواده و اجتماع اسلامی استفاده کنید زیرا با این عمل جامعه زنده می ماند و اجر اخروی نیز دارد در غیر این صورت بعداً حتی در قیامت انسان پشیمان می شود.

3-از روحانیت و فقهای واقعی شیعه تبعیت کنید و با آنها در تماس باشید زیرا بدینوسیله می توانید اسلام واقعی را درک کنید.

4-آنان که با روحانیت و فقهای شیعه مخالفند در هر لباسی باشند در صورتیکه احساس کنید که قابل اصلاح نیستند ارتباط خود را به آنها قطع کنید.

5-از خدا و پیغمبر اکرم (صلی ا... علیه و آله) و حضرت زهرا(سلام ا...) و 12 امام بر حق که وصی پیغمبرند تبعیت و آنها را از دل و جان دوست داشته باشید و فرمان آنان را اطاعت کنید« اطیعوا ا... و اطیعو الرسول»

6-در هر شغل و کاری مشغول هستید صداقت اسلامی خود را حفظ کنید تا اینکه مردم به صداقت شما ایمان داشته باشند.

7-از پدر ومادر تبعیت کنید چه جلب رضای آنها موجب رضای خداست مگر اینکه شما را به خلاف شرع مقدس امر یا نهی کنند که در این صورت اطاعت نکردن از آنها واجب است در آن امر«بالوالدین احساناً»

8-نظافت شخصی و اجتماعی را در هر کجا هستید رعایت کنید چه آنکه« النظافه من الایمان»

9-در اول وقت نماز بخوانید و سعی کنید با جماعت باشید و در مشکلات زندگی صبر واستقامت داشته باشید زیرا«واستعینوا بالصبر و الصلوه ان ا... مع الصابرین...»

10-هر عملی را که انجام می دهید بدانید که قیافه آن عمل چه خوب باشد یا بد فردای قیامت در حضور پروردگار و در حضور پیامبر اکرم(صلی ا... علیه وآله) انسان قیافه آن عمل را می بیند« فمن یعمل مثقال ذره خیره یره ومن یعمل مثقال ذره شرً یره»

11-در تمام امور به خدا توکل کنید چون او قدرتش فوق قدرتهاست« ومن یتوکل علی ا... فان ا... عزیز حکیم.»

12-هرگز دست نیاز بسوی کسی از مخلوق دراز نکنید و هرچه می خواهید از خدا بخواهید «ادعونی استجب لکم .»

13-با مردم با خوشروئی برخورد کنید و بدینوسیله آنها را به اسلام دعوت کنید.

14-از خطاهای قابل اغماض دیگران درگذرید همچنان که خدای بزرگ از خطاهای بندگانش می گذرد.

15-در کارها با برادران ایمانی مشورت کنید چه آنکه کسی از مشورت ضرر نمی کند.

16-بزرگتر از خود و کوچکتر از خود را احترام کنید.

17-خوبیهای خود را فراموش کرده بدیهای خود را بزرگ شمارید چه آنکه گناه موجب ماندن در آتش جهنم و موجب سخط پروردگار است.

18-به فامیلان و دوستان خود سرکشی کنید و به این وسیله اسلام را به همه جا برسانید.

19-سعی کنید همیشه به یاد خدا باشید و به ذکر خدا مشغول باشید.

20-هرگز تن به ذلت و خواری در برابر جنایتکاران ندهید زیرا ما تابع 14 معصوم هستیم که هرگز تن به ذلت نداده ایم امام حسین (علیه السلام) «هیهات من الذله»

21-هر غذائی که می خورید مواظب باشید که حرام یا مشکوک نباشد زیر غذاهای حرام اثر بسیار بد بر روی روان و جسم دارد.

22-هر مطلبی که می شنوید بسیار مواظب باشید که نکند مخالف دستور خدا و پیغمبر و ائمه اطهار (علیها السلام) باشد که اگر مخالف اسلام باشد فکر را مسموم می کند و انسان را بسوی هلاکت سوق می دهد.

23-برای پر کردن شکم، حق دیگران را ضایع نکنید و برای دفع شهوت تابع شیطان نباشید با ازدواج مشروع خود را از هلاکت نجات دهید و با کار کردن مشروع خود را از دیگران بی نیاز کنید.

24-آنچه را که برای خود دوست دارید برای دیگران نیز دوست بدارید و آنچه را که برای خود بد می دانید برای دیگران نیز بد بدانید.

25-هر هفته یا کمتر و یا بیشتر سری به آرامگاه شهداء وقبرستان مؤمنین بزنید و برای آنان فاتحه بخوانید مرا هم از دعای خیر فراموش نفرمائید.

26-از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که خونبهای هزاران شهید ارزنده اسلامی است  تبعیت کنید.

27-از ولی فقیه تبعیت کنید.

28-آنانکه با شما مومنین برای گرفتن دیار شما و یا نابود کردن حقوق شما در جنگ اند در جنگ در آئید و با تمام وجود از جان و مال خود دفاع کنید و دشمن را سرکوب و ریشه کن نمائید و در این راه چه کشته شوید و یا بر دشمن غلبه کنید پیروزید زیرا که وظیفه خود را انجام داده اید.

29-سعی کنید اگر سواد دارید بی سوادان (را سواد بیاموزید)

30-زنگها و آلودگیهای قلب و جان خود را با تلاوت قرآن کریم و دعا و مناجات پاک کنید و روح را شاد و خالص نمائید.

31-از مصاحبت با افراد ول گرد و بی حیا و کسانیکه حلال و حرام را تشخیص نمی دهند دوری            کنید مگر اینکه خود در سطحی باشید که بتوانید با رفت و آمد با آنها آنان را اصلاح کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دوست یعنی ابرهیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۰۶ ق.ظ

یکی از صفات حضرت ابراهیم علیه السلام مهمان نوازی است. او نه تنها از مهمانان خود با کمال احترام پذیرایی نموده و در اطعام و اکرام آنها از چیزی دریغ نمی کرد بلکه اگر روزی مهمانی در خانه نداشت خود از منزل بیرون می رفت و تا مهمانی نمی یافت به خانه باز نمی گشت. او مستمندان و بینوایان را نیز همواره مورد محبت قرار می داد. این اخلاق پسندیده، نشان گر عظمت روحی اوست که جز در وجود نیکان به چشم نمی آید.

روزی ابراهیم بر سر سفره نشست، اما هر چه صبر کرد کسی به خانه اش نیامد. او بی آن که لقمه ای از غذا بردارد از منزل خارج شد.

او هر چه گشت نتوانست کسی را به خانه خود دعوت کند. ابراهیم دلگرفته و غمگین به خانه بازگشت. دوست نداشت غذایش را به تنهایی بخورد و این مسئله باعث ناراحتی او می شد.

وقتی در خانه اش را گشود و وارد اتاق شد ناگهان مردی را دید که گوشه ای نشسته و گویا انتظار او را می کشد. ابراهیم با دیدن او یکه ای خورد و با تعجب پرسید: ای بنده خدا با اجازه چه کسی وارد این خانه شدی؟!

مرد که به احترام ابراهیم از جای خود برخاسته بود پاسخ داد: با اجازه پروردگار تو.

ابراهیم فهمید که او کسی نیست جز جبرئیل، فرشته مقرّب درگاه خدا. از این بابت خدا را شکر کرد و آماده شد تا از او پذیرایی کند.

ابراهیم از مأموریت او در زمین سؤال کرد. جبرئیل گفت: خداوند من را به نزد بنده ای از بندگانش فرستاد که او را خلیل خود قرار داده است.

ابراهیم با کنجکاوی پرسید: به من بگو آن بنده کیست که تا زنده ام خدمتگذار او باشم؟

جبرئیل گفت: تو همان خلیل خدا هستی.

ابراهیم با تعجب علت آن را جویا شد. پاسخ شنید: به این دلیل که تو تا کنون پناهی جز خدا برای خود برنگزیدی و هیچ گاه حاجتمندی را از خود نراندی ...  به راستی معنای دوست همین است که انسان از کسی جز دوست خود چیزی نخواهد.

ابراهیم به حمد و سپاس خدا برخاست.

مدتی بعد جبرئیل به همراه عده ای از فرشتگان به میهمانی ابراهیم آمد. ابراهیم با دیدن آنها خشنود شد و گوساله ای را بریان نمود و نزد آنان برد.

فرشتگان دست به سوی غذا نبردند. ابراهیم دوباره از آنها دعوت کرد. آنها گفتند: تا نگویی بهای این پذیرایی چیست و ما در ازای آن چه کاری باید انجام دهیم لقمه ای هم نخواهیم خورد.

ابراهیم گفت: هنگام حوردن، « بسم الله » بگوئید و چون از خوردن فراغت یافتید، « الحمدلله » را بر زبان جاری کنید؛ همین!

در این وقت جبرئیل به همراهان خود رو کرد و گفت به راستی خدا حق دارد چنین شخصی را خلیل خود بنامد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیبا بود و زیبا رفت

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۱۷ ب.ظ

8a4g_1.jpg


شهید مهدی مولانیا

تولد: روستای هکان جهرم- 27/10/1362

شهادت: درگیری با عناصر گروهک پژاک - ارتفاعات جاسوسان سردشت- 12/6/1390

مزار: گلزار شهدای فردوس جهرم

 

 

=کاری به کار کسی نداشت. مظلوم بود و توی خودش. یک روز توی مدرسه کتابش را پاره کرده بودند. به من نگفته بود تا مبادا ناراحت شوم.

 

=هیچ وقت بی حرمتی از مهدی ندیدم. وقتی مرا می دید دستش را روی سینه اش می گذاشت، به حالت احترام خم می شد و می گفت: مادر سلام.

 

=بزرگتر که شد، کنکور شرکت کرد و قبول شد؛ رشته عمران. یک روز آمد و گفت: «می خوام برم سپاه.» دانشگاه را رها کرد و رفت سپاه.

 

=مغز متفکر بود برای خودش. طوری شد که از اصفهان خواستندش. نرفت و ماند جهرم. جزواتی نوشته بود در مورد زندگی در شرایط سخت و اسلحه M16 . برای جمع و جور کردن این جزوه‌ها خیلی زحمت کشید. چندین ساعت از روز را به تحقیق و جستجو اختصاص می داد. بیشتر شبها تا ساعت دو بامداد، رویشان کار می کرد؛ از بس اشتیاق داشت. توی هر کاری که وارد می شد تا آخرش را می رفت. پیگیر بود. اهل نیمه کاره رها کردن کار نبود. آنقدر ادامه می‌داد تا درست و کامل تمامش کند.

 

 

=دنبال مطالعه و بالابردن سطح سوادش بود. نمی گذاشت فرصت های روزانه اش به بطالت بگذرد. خودش می گفت: «اگه من روزی دو سه ساعت مطالعه نکنم، انگار گم شده ای دارم.»

 

=همرزمانش می گویند زمانی که با هم زاهدان بودیم، یکبار توی جاده، یک نفر بلوچ تصادف کرده بود. با توجه به شرایط منطقه، کسی جرأت نمی کرد برای کمک برود. احتمال داشت تله ای در کار باشد. مهدی گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود. تا می دید کسی نیاز به کمک دارد، درنگ نمی کرد. این بار هم با توکل به خدا رفت بالای سر طرف. شروع کرد خون را از دهانش بیرون آوردن و تنفس مصنوعی دادن.

نجاتش داد.

 

=شبی که  آمد خواستگاری و برای اولین بار با هم صحبت کردیم، رفتار گرم و صمیمی اش توجهم را جلب کرد. لابه‌لای صحبت‌هایش گفت: «من یک دختر یتیم رو سرپرستی می کنم. کسی از این موضوع خبر نداره به جز صمیمی‌ترین دوستم. اگه شما راضی باشی، این کارو ادامه می‌دم.» برایم جالب بود پسری مجرد، یتیمی را تحت پوشش قرار داده باشد. با اشتیاق پذیرفتم. خوشحال شد.

 

=کارهای خیری که کرده بود به این ختم نمی شد. با چند نفر از دوستانش پول جمع می‌کردند و برای زنان بی‌سرپرست، چرخ خیاطی می خریدند. این طوری آن بندگان خدا دیگر دستشان جلوی کسی دراز نبود و برای خودشان درآمدی پیدا می کردند.

 

=قرآن می خواند. مخصوصاً سوره واقعه را مداومت داشت. شبها کنار هم می نشستیم و واقعه می خواندیم. بعضی شبها هم قرآن را باز می کردیم و هر صفحه ای می آمد، با معنی می خواندیم. قرار می گذاشتیم هر دستوری را که توی آن صفحه آمده انجام دهیم.

 

=کارهای منزل را در کنار من انجام می داد. جارو برقی می کشید، دستمال بر می داشت خانه را تمیز می کرد. بعضی وقتها که از سر کار می آمد و می‌دید در حال ظرف شستن هستم به زور پیش بند از گردنم باز می‌کرد و دستکش‌ها را از دستم در می ‌آورد. می گفت: «توی کدوم کتاب نوشته که کارهای خونه رو باید زن انجام بده؟ وظیفه منم هست.»

 

=با همین کارهایش توی فامیل زبانزد شده بود. خیلی از دخترهای فامیل آرزوی داشتن چنین شوهری را می کردند. هوایم را داشت، دوران بارداری ام بیشتر. نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم. وقتی تماس می گرفتم، می گفت: «تو فقط استراحت کن، توی آشپزخونه نری، من خودم میام غذا درست می کنم.»

 

 

=بچه ها را خیلی دوست داشت. مخصوصاً دختر بچه ها را. توی مهمانی های فامیل، جمعشان می کرد دور خودش. سرشان را گرم می کرد، داستان های دینی برایشان می گفت.

 

=یک روز توی خیابان سوار موتور، ‌بی هوا، زد روی ترمز. فکر کردم اتفاقی افتاده. نگاهش را که دنبال کردم، دیدم خیره شد به اعلامیه فوت یک دختر بچه روی دیوار. با ناراحتی رو به من کرد و گفت: «خانوم! امشب یه فرشته به فرشته های خدا اضافه شد.» خیلی غصه خورد آن روز.

 

=اگر فقیری توی خیابان می دید برای کمک کردنش جوری رفتار می کرد که کسی نفهمد. پول را توی دستش می‌گرفت، بعد هم طوری که انگار می خواهد مصافحه کند، دست طرف را می گرفت و پول را می‌گذاشت کف دستش.

 

=یکبار که توی خیابان، عکس های شهدا را دید گفت: «این عکسا رو می بینی چقدر قشنگه؟ یه روزی میاد عکس من رو هم توی خیابون می زنن و زیرش می نویسن شهید مهدی مولانیا. وای چقدر با ابهته...»

چند ماه پیش از شهادتش که هنوز حرفی از مأموریت و رفتن به منطقه نبود، بعد از نمازش رو به من کرد و گفت: «اگه من رفتم و دیگه نیومدم بلند گریه نکنی ها!»

 

 =با هم کلیپ شهدا را نگاه می کردیم. خیلی گریه کرد و گفت: «داداش! یعنی می شه منم یه روز شهید شم؟» تعجب کردم و به شوخی گفتم: «پاشو برو به ریخت و قیافه ات نگاه کن! مگه شهادت اَلَکیه؟!»

با رفتنش ثابت کرد دین اسلام و فرهنگ شهید و شهادت با شاد بودن، منافاتی ندارد. می شود امروزی بود، زیبا پوشید، زیبا زندگی کرد و زیبا رفت.

 

=می گفت: «مادر! اگه یه روز شهید شدم، سرت رو بالا بگیر و بگو من پسری داشتم که در راه علی اکبر امام حسین علیه السلام دادم. ناراحتی نکنی ها! خدا رو شکر کن.»

حالا که رفته، افتخار می کنم. به این که توانستم درست تربیتش کنم. به این که سرفراز شدم. به این که مادر شهید شدم...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بغض مصوّر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۳۳ ب.ظ

 مستند راز حلب، بسیار عالی و تماشایی است. بی اغراق، روایت فتح یک بار دیگر روایت فتح شد.

تصاویر ناب و گزارش صادقانه و نگاه معنوی و حقیقت جویانه حاکم بر فضای این مستند زیبا، مخاطب را به جغرافیای میدان نبرد می کشاند و حسّ حضور در میدان تقابل با دشمن را میهمان ذهنش می سازد.

"راز حلب" را باید یک بغض تصویری لقب داد. این را تنها کسانی درک می کنند که دل به تصاویر این مستند داده باشند و ناگاه در اوج تماشای فیلم، چشمشان میزبان جمال مشعشع شهدایی چون قربانی و کیهانی و باغبانی و ... شود.

آزادی حلب، و نبل و الزهرا، آزادی دوباره خرمشهر بود؛ مصداق مکرر پیروزی خون بر شمشیر و تحقق  این وعده تخلف ناپذیر الهی که: ماالنصر الا من عندالله.

راز حلب حسن شمشادی را با دقت ببینید تا یک بار دیگر هیجان تمتع از حج تصویری سید مرتضای آوینی را پس از سال ها، تجربه کنید. کعبه را اگر بشناسیم همیشه در طواف خواهیم بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجاب از نگاه زن های صلیبی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۵۱ ب.ظ

هر دو ماه یک بار، پنج نفر از نمایندگان صلیب سرخ جهانی از اردوگاه بازدید می کردند. سه نفرشان مرد و دونفرشان زن بودند. برای ما جالب بود که این دو زن با روسری و لباس بلند وارد اردوگاه می شدند. می دانستیم که از جانب عراقی ها اصراری برای حفظ حجاب آن ها وجود نداشت. برای اسرا سوال بود که علت این کار نمایندگان زن صلیب چیست؟

یک بار به واسطه مترجم از آن ها پرسیدیم: شما که مسیحی و اروپایی هستید چرا حجاب می کنید؟

پاسخ شان برای مان جالب بود. آن ها احترام به عقاید اسرا را یک اصل می دانستند؛ اما دلیل دیگری را هم بیان کردند که شنیدنش خالی از لطف نیست.

یکی از خانم های صلیبی می گفت: وقتی حجاب می کنم، احساس آرامش دارم، این احساس رو حتی تو کشور خودم و بین نزدیکانم ندارم. کاش تو کشور خودمون هم حجاب رایج می شد تا همه زن ها در امنیت باشند. حسّ امنیتی که این جا کنار اسرای مسلمون وجود داره تو کشورهای اروپایی نیست. نبودن حریم تو غرب باعث فروپاشی خونواده ها شده و ...

فرصت مناسبی بود تا پرسشی را هم درباره بعضی شایعاتی که درباره امنیت اخلاقی غرب وجود دارد از آن ها بپرسم. گفتم: آیا راسته تو غرب، دخترای بسیاری از طرف پدر یا برادرشون مورد آزار جنسی قرار می گیرن؟

خانم نماینده صلیب، سرش را به زیر انداخت و با شرم پاسخ داد: بله، تو جامعه ای که اسیر مشروبات الکلی باشه و عقل ها زایل بشه، غرایز حیوانی به حرمت انسانی چیره میشه ...

راوی: روحانی آزاده، حجت الاسلام سید احمد رسولی
  • سیدحمید مشتاقی نیا

احیای دوباره راهیان نور درون استانی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۸ ق.ظ

برادر جانباز و آزاده جنگ های سخت و نرم، حسین آقای منصف عزیز

احیای دوباره اردوهای راهیان نور درون شهری و درون استانی که از ابتکارات فرهنگی ماندگار شماست، در برهوت غفلت و بی تفاوتی که میراث تفکر دنیازدگی و خودمحوری صاحبان پرمدعای عرصه قدرت و عافیت است، یک بار دیگر عطر معنویت و عشق و وارستگی را بر دل های غبار گرفته ما افشاند و بیرق یاد و نام و راه مجاهدان حقیقی طریقت دلدادگی را در فضای جامعه زنده نمود.

چه کسی است که نداند سرافرازی شیران بیشه مقاومت در خطوط مقدم نبرد با جبهه کفر و نفاق و رمز پیروزی لشکر توحید بر سپاه جهل و جنایت و خباثت در سوریه و دیگر محورهای مقاومت، نشأت گرفته از فرهنگ گرانسنگی است که با خون سرخ جوانان بی نام و نشان این مرز و بوم در دوران طلایی دفاع مقدس، کتاب تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی را مشحون از رشادت و ایمان و ایثار و شهادت طلبی نموده است؟

امروز بی تردید، ثمربخش ترین حرکت فرهنگی در نظام مقدس جمهوری اسلامی، احیای گفتمان ایثار و شهادت است که اقتدار این سرزمین کهن را در مقابل خیل عظیم دشمنی ها بیمه می سازد.

ورای همه تنگ نظری ها، هوچی گری ها و بیراهه هایی که در مشی مدیریتی برخی متولیان ناآگاه و یا خودباخته عرصه فرهنگ و معنویت دیده می شود و تقویت جبهه فرهنگی غیرانقلابی و خط لیبرالیسم فرهنگی از نتایج آن بوده است، اقدام خودجوش و مخلصانه شما در برافراشته نگاه داشتن علم گفتمان مقاومت، لبیک به توصیه رهبر مقام معظم انقلاب مبنی بر عمل آتش به اختیار در عرصه حفظ ارزش های انقلاب اسلامی است.

به سهم خود از تلاش و زحمات شما و سایر دوستان و تشکل های همراه و نیز حمایت های بی منّت شهرداری بابل در این خصوص تشکر نموده و از درگاه حضرت حق، همنشینی با شهدا را برایتان آرزو دارم.

سید حمید مشتاقی نیا 1397/02/22 حوزه علمیه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شوریدگان

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۲۲ ب.ظ

h09x_photo_2018-03-07_17-09-43.jpg


احمد در کربلای چهار ماند و دیگر بازنگشت.

شهربانو صبر کرد و وقتی برایش یقین شد که احمد دیگر بر نمی گردد، گفت: اگر قرار است روزی استخوان هایش را برایم بیاورند در حالی که نه چشم دارد و نه زبان، من هم دلم نمی خواهد چشم و زبانی داشته باشم.

خاطرات روزهای خواستگاری و عقد و عروسی را همیشه برای خودش مرور می کرد. دلش هوای آن لحظاتی را داشت که دست در دست هم، سوار ماشین عروس شدند، هم پای هم قدم بر می داشتند و بقیه هم پشت سرشان.

چهارده سال گذشت. سال 79 بود که شهربانو سرطان گرفت و در بیمارستان بستری شد. بیماری اش هر روز وخیم تر می شد. کلیه اش را از دست داد. اندکی بعد، زبانش از حرکت ایستاد و چشم هایش هم دیگر جایی را ندید.

ناگهان خبر آوردند، استخوان های احمد را پیدا کرده اند. شهربانو خبر را که شنید، جز اشک، نتوانست واکنشی نشان بدهد. جز خدا، کسی از دل او خبر نداشت. ساعاتی نگذشت که دیگر نفسی برای شهربانو باقی نماند.

همه چیز مثل روز عروسی شان شد. انگار دست در دست هم داشتند و پا به پای هم قدم بر می داشتند؛ مردم هم پشت سرشان. هر دو کنار هم در خاک آرمیدند.

خاطره شهید احمد لر مرزبالی و همسر بزرگوارش/ بابل/ زرگرشهر/ روستای مرزبال


j1jb_photo_2018-03-07_17-09-26.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یوم الله 26 اردیبهشت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۴۸ ق.ظ

فعالیت های فرقه ضاله بابیه در زمان محمد شاه قاجار به اوج رسید و با فشار علما منجر به نبرد نیروهای دولتی با آنان شد.

با مرگ محمدشاه و به پیشنهاد محمد علی بارفروش (قدوس) قوای بابیه به جنگل های مازندران به خصوص در اطراف شهر نور وارد شده و قرار شد تا شهر بارفروش (بابل) را به مرکزیت حکومت خود تبدیل کنند.

به دنبال صدور فتوای جهاد از سوی عالم برجسته جهان اسلام علامه سعیدالعلمای بارفروش، مومنین به کمک نیروهای دولت ناصرالدین شاه شتافته و با تقدیم شهیدانی جان برکف و فدایی اسلام بالاخره توانستند هزار و پانصد نفر از قوای مسلح این فرقه را به هلاکت رسانده و در تاریخ 23 جمادی الثانی 1265 قمری مصادف با 26 اردیبهشت 1228شمسی  بساط آنان را از استان مازندران جمع کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بصیرت، شرط انقلابی گری

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۵۹ ب.ظ


انقلابى باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگى‌هاى شرائط زمانه را درک کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکى را رد کنیم، یکى را اثبات کنیم، یکى را قبول کنیم؛ اینجورى نمیشود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابى را حفظ کنید، باید با مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامى هم نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضى از کسانى که به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى یک چیز لازمى است.29/7/1389 مقام معظم رهبری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرنده تر ز مرغان هوایی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۲۱ ق.ظ

سال 61 در عملیات محرم با شهید حسن محمودنژاد در گردان محمّد رسول الله (ص) تیپ17 علی ابن ابی طالب (ع) بودم.

وسط عملیات رو کرد به من و گفت: شیخ! تا به حال حمام رفته ای؟ گفتم: بله، چطور؟!

گفت: کیسه کشیده ای؟ گفتم: بله.

گفت: چه احساسی داشتی؟ گفتم: احساس سبکی!

گفت: من چنین احساسی دارم.

اندکی مکث کرد. دوباره گفت: شیخ! تا به حال حمام رفته ای؟ گفتم: بله، همین الان پرسیدی!

اعتنایی نکرد. گفت: آیا پس از شست و شو، بوی خوشی حس کرده ای؟ گفتم: بله.

گفت: من الان چنین حسی دارم.

باز مکث کرد و پرسید: شیخ! تا به حال حس کرده ای که می خواهی پروازکنی؟

نگران شدم. گفتم: نکند می خواهی پرواز کنی؟

گفت: بله من چنین حسی دارم.

طولی نکشید درست دو ساعت بعد از شروع مرحله چهارم عملیات محرم با رمز ( یا زینب س ) ترکشی به نخاع گردن او اصابت کرد. او را به عقب بردند و بعد از چند روز در بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان به درجه شهادت نایل شد.

حجه الاسلام زارعی یزدی  ( همرزم شهید )

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پا بر جام می مانیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۰۷ ق.ظ

ماه رمضان سال 94 بود. برای رفتن به مراسمی، از تاکسی تلفنی استفاده کردم. راننده پراید، مردی حدود سی و پنج ساله بود. وقتی دید مسافرش طلبه است شروع کرد به بیان درد دل و شکایت از زمانه. بعد هم انگار که راه حلی به ذهن رسیده باشد رو کرد به من و  گفت: حاج آقا دعا کن، توافق هسته ای امضا بشه، من هم بتونم پرایدمو رد کنم جاش پژو بگیرم!

پرسیدم: پس اندازی هم داری؟

گفت: نه:

گفتم: مومن خدا، بر فرض که با توافق هسته ای، ارزونی بشه، این ارزونی شامل پراید هم میشه، اون وقت چطور میتونی با پول فروش اون، بری پژو بخری؟

بنده خدا ناراحت شد و سکوت کرد. فقط نگاه خاصی به من انداخت که انگار یعنی شما چشم دیدن پیشرف و خوشبختی ما را نداری!

یادتان هست که شب اعلام تصویب برجام، یک عده به خیابان ریختند و اسکناس های دلار و هزار تومانی را کنار هم در دست گرفتند و رقصیدند؟ بنده های خدا فکر می کردند از این به بعد دیگر همه چیز ارزان خواهد شد.

از روز تصویب برجام تا همین حالا، که آمریکا از برجام خارج شده، شیب افزایش قیمت کالاها سیر صعودی داشته است. یکی دو ماهی هم هست که البته بازار ارز حالت آشفته ای به خود گرفته. دلار به مرز هشت هزار تومان هم نزدیک شده است.

آمار بیکاری و تعطیلی کارخانه ها در تمام این سال های پس از برجام بیش از همیشه تاریخ بعد از انقلاب اسلامی بوده. برای اولین بار ایران پس از انقلاب در زمستان 96 شاهد تظاهرات سراسری ضد گرانی و رکود اقتصادی بوده است.

همه این نتایج البته در قبال تعطیلی فعالیت های هسته ای و بتن ریزی خفت بار در قلب رآکتور اراک و هدر دادن خون شهدایی چون مصطفی احمدی روشن و تنزل جایگاه و شأن جمهوری اسلامی در نگاه آزادی خواهان و مستضعفان عالم صورت گرفته است.

مشکل را باید آن جایی جست که بخشی از جامعه به رغم باخت تیم فوتبال ایران در قبال آرژانتین به خیابان آمده و شادی نمودند!

مشکل ما ذهن هایی است که در قبال جوّسازی رسانه ها و القای ناراستی ها و عوامفریبی ها، تأثیرپذیر بوده و توان تحلیل و تشخیص واقعیت ها و بهره گیری از تجربیات تاریخ را ندارند.

امروز یکی از مهم ترین کارهای فرهنگی در جامعه، بیان حقایق تلخ و شیرین تاریخ است وگرنه باز هم پیروزی از آن سیاسگذارانی خواهد بود که برای تأمین منافع حزبی و باندی خود، بر مرکب خدعه و نیرنگ سوار می شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به دست رسانه های عرب

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۳۱ ق.ظ

چند ماه پیش، نشریات و تریبون های رسانه ای عرب، نقل قولی را بارها منتشر کردند که متاسفانه در کشور ما نیز دست به دست چرخید.

حرف طعنه آمیزشان این بود که چرا سپاه قدس، برخلاف اسمش، به جای جنگ با اسرائیل در حال نبرد با شورشیان سوریه است؟

مضمون این سخن این بود که ایران دارد راهش را اشتباه می رود و دشمن اصلی را به حال خود رها کرده و ...

برای رد این حرف می شد کیلومترها جواب نوشت و اسنادی را رو کرد و ... کما این که رهبر معظم انقلاب نیز بارها تأکید فرمود: مسأله اصلی جهان اسلام، آزادی قدس شریف است.

الان اما فقط طرح یک سوال کافی است:

چرا رژیم غاصب صهیونیست بارها با موشک و هواپیما و ... به مواضع ایران و حزب الله و دولت سوریه حمله کرده اما حتی یک بار هم کاری به کار شورشیان سوریه نداشته است؟

دشمن اصلی، بهتر از هر کس می داند که بیخ گوشش چه اتفاقی در حال رخ دادن است، نیاز به سفسطه بازی رسانه های خودباخته عرب نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از این محصولات فرهنگی حمایت کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۳ ق.ظ

جبهه فرهنگی فاطمیون در عمر کوتاه فعالیت فرهنگی خود، به لطف الهی و مساعدت یاران مخلص انقلاب، موفق به تولید محصولات متنوع فرهنگی در قالب کتاب، فلش کارت، تابلوهای هنری و نمایشگاهی، لوازم التحریر ارزشی و ... گردیده است.

مجموعه محصولات نفیس و اقلام برجسته فرهنگی جبهه فاطمیون بدون انگیزه درآمد زایی و تنها در مسیر تقویت جبهه مومن انقلاب اسلامی و تقابل با جنگ نرم دشمنان تولید و با قیمتی نازل عرضه گردیده و به سهم خود جایی در میان علاقمندان فرهنگ جهاد و مقاومت و پایداری به دست آورده است.

استمرار این مسیر، نیازمند همراهی و حمایت مادی و معنوی همه ارادتمندان راه شهدا و دلدادگان طریقت آسمان است.

به مدد امام عصر(عج) و همدلی سربازان بی ادعای جبهه اسلام، انشأءلله فراتر از مرزهای این آب و خاک، پهنه گیتی با رنگ و عطر معارف حق و مفاهیم بلند ایمان و حماسه، آشنا و مزیّن خواهد شد.

شما هم یک یاعلی بگویید

مرکز پخش: بابل، جنب سازمان تبلیغات اسلامی، فروشگاه شهید بصیر

09111119361

01132298155

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مزد عاشقی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ق.ظ

خاطره ای درباره شهید مدافع حرم، عبدالصالح زارع:

 وطیفه فرهنگی خودم می دانستم که خواهرزاده ها و گاه سایر بچه های کم سن و سال فامیل را با مطالعه کتاب و نیز معارف دینی آشنا کنم. هربار برای بچه ها کتابی مناسب سن و سالشان هدیه می اوردم و شرط می کردم که اگر برای دفعه بعد هم کتاب می خواهند باید این کتاب را خوب مطالعه و خلاصه نویسی کنند. همه خواهرزاده هایم از این حرکت استقبال می کردند. خواندن این کتاب ها ذهن انها را با پرسش های جدید آشنا می کرد. همه خواهرزاده هایم با من مأنوس بودند و به عنوان مشاوری امین در همه امور جزیی و محرمانه زندگی خود با من مشورت می کردند. در این بین صالح به نسبت سایر بچه ها ذوق و شوق بیشتری برای دانستن و پرسشگری از خود نشان می داد. گاه ساعت ها می نشست و درباره مسائل مختلف دینی به بحث و گفت و گو می پرداخت. یکی از روش های ابتکاری صالح برای آشنایی بیشتر فامیل با معارف اسلام این بود که در جمع های خانوادگی با طرح پرسش هایی جذاب، همه را وارد بحث می کرد و در نهایت من به عنوان روحانی جمع به بررسی جوانب مسأله و روشنگری پیرامون آن می پرداختم. قبل از ازدواج، اغلب سوال هایی که طرح می کرد جنبه اعتقادی داشت و بعد از ازدواج بیشتر پرسش هایی را در مهمانی ها و گعده های خانوادگی به زبان می آورد که به درد زندگی مشترک خانواده ها خورده و همسران را از حقوق و وظایفی که نسبت به یک دیگر دارند مطلع سازد.

دغدغه هایی که نسبت به مسائل اسلام داشت باعث شد تا چند بار با من در سفرهای تبلیغی به مناطق محروم که اغلب محل فعالیت گروه های تبلیغی غیرشیعی بود، همراهی کند. او در طول سال، مرخصی های خود را نگه می داشت تا بتواند در زمان همراهی با من از آن استفاده کند. همواره نسبت به جدیت و سخت کوشی دستگاه های تبلیغی وهابیت و کم کاری نهادهای خودی معترض بود و افسوس فرصت هایی را می خورد که به راحتی از دست می رفت. همین شناخت او نسبت به خباثت وهابیت باعث شد که آگاهانه به دنبال حضور در سوریه و نبرد با عناصر جنایتکار تکفیری باشد. در یادداشت هایش نیز تأکید کرده که بعد از جبهه سوریه به نبرد مستقیم با آل سعود کودک کش و تفرقه افکن می اندیشد.

در سفرهایی که صالح همراهی ام می کرد از انجام هر کاری که برایش مقدور بود ابایی نداشت. گاه همراه من مثل یک کارگر ساده به بازسازی و تعمیر مسجد و حسینیه آن منطقه می پرداخت و گاه به هماهنگی جلسات مردمی جهت ارتباط گسترده تر تبلیغی اهتمام می ورزید. یکسال در سفری که به نمایندگی از سوی دفتر آیت الله وحید خراسانی به استان بوشهر داشتم صالح با من آمد و به طور شبانه روزی به هماهنگی مسئولین استانی جهت ملاقات و تشویق آنها به برگزاری عاشورایی عزای حضرت زهرا سلام الله علیها پرداخت. آن سال ایام فاطمیه مصادف با مرداد ماه بود. گرمای هوای بوشهر و شهرهای اطراف، باعث شده بود پوست تنش پر از جوش شود. صالح یک بار هم اعتنایی به سوزش و خستگی و گرمای آزاردهنده نشان نداد و با علاقه ای وصف ناشدنی، بسیج امکانات استانی برای برگزاری باشکوه عزاداری روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را دنبال می کرد. از نظر من او مزد مجاهدت هایی که برای بزرگداشت نام و هدف حضرت زهرا سلام الله علیها در شهرهای مرزی کشور کشید را گرفت و شهادتش به گونه ای رقم خورد که مراسم گرامیداشت خودش نیز با ایام فاطمیه مصادف شود.

راوی: حجت الاسلام والمسلمین مقداد پورکریم، دایی شهید

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وکیل ملت یا وکیل دولت؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۳۰ ق.ظ

شورای نگهبان اعلام کرد مصوبه مجلس در خصوص پیوستن ایران به کنوانسیون پالرمو به دلیل مغایرت ترجمه آن با متن اصلی قرارداد، از درجه اعتبار ساقط و باطل است.

هنوز هیچ نماینده ای در مجلس به خاطر این فریبکاری به هیات رئیسه و یا مرکز پژوهش ها و یا دولت،اعتراض نکرده است.

انگار بعضی ها از این که بازی خورده و مغبون باشند چندان ناراحت نمی شوند.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

من هم مسئولم!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۸ ب.ظ

از این که پول هایش به سرقت رفته بود، ناراحت نبود. نه اینکه ناراحت نباشد! به هر حال باید دوباره به پدر و مادرش رو می انداخت و از آنها پولی می گرفت. اما آن چه که بیش از هر موضوعی آزارش می داد، این پرسش بود که چرا یک جوان، هر چند بی بضاعت، به خودش اجازه می دهد درِ کیف دیگران را باز کند و پولشان را بردارد؟ عاقبت این جوان چه خواهد شد؟

می خواست از قسمت عمومی حمام محل بیرون بیاید، چشمش به جوانی افتاد که دستش را داخل جیب های لباس او برده و دنبال چیزی می گشت. به آرامی پا پس گذاشت و از رختکن بیرون رفت. نخواست جوان خجالت بکشد. تا آخر هم اسمش را به کسی نگفت. ولی غصه می خورد که چرا یک بنده خدا کارش به این جا می کشد؟

دائم فکرش مشغول بود که چه باید بکند تا آن جوان را از این منجلاب بیرون کشیده و راه درست زندگی را به او بیاموزد؟

خاطره ای از طلبه شهید محمدزمان ولی پور، به روایت برادر شهید


  • سیدحمید مشتاقی نیا

مفهوم انقلابی گری در حوزه

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۴۹ ق.ظ

این که انقلاب اسلامی بنا به ذات خود و به اقتضای شعار مبارزه با ظلم و چپاول و طرح ایده حاکمیتی مردم سالاری دینی و ... دارای دشمنان بسیاری است بارها مورد تأکید قرار گرفته است.

این که عده ای از دلبستگان یا وادادگان به دشمن در بطن حوزه علمیه درصدد تقابل با جریان فکری انقلاب اسلامی هستند نیز قابل کتمان نیست.

این که باید روحیه انقلابی را در حوزه های علیمه، یک اصل مهم تربیتی برشمرد و در راستای تعمیق آن گام هایی اساسی برداشت هم مورد قبول همه دلسوزان انقلاب اسلامی است.

آن چه که در این میان بسیار راهگشا و تعیین کننده است تعریف مفهوم انقلابی گری در حوزه است که گاه با امور سطحی و شعاری اشتباه گرفته می شود.

این نکته مهم را باید مورد توجه قرار داد که ضربه ضد انقلاب لزوماً به معنای پرخاشگری و مخالفت شعاری و سطحی و لج بازانه با انقلاب نیست. آن چه که می تواند ضربه ای تأثیرگذار و کاری بر پیکره انقلاب اسلامی محسوب شود، مخالفت و تشکیک در باورها و اصول و مبانی اندیشه انقلاب اسلامی است. چه بسا افرادی در ظاهر هیچ مخالفتی با انقلاب و نظام اسلامی نداشته و هیچ گاه گفتار و رفتاری بر خلاف قوانین جاری کشور از خود بروز ندهند؛ اما با خدعه و ترفندهایی خائنانه، به جریان سازی فکری بر ضد بنیان های اعتقادی و آرمان های راسخ انقلاب اسلامی پرداخته و از این طریق، پایه های تثبیت شده اندیشه انقلاب را متزلزل نمایند.

در تقابل با این حیله منافقانه، باید به جای اکتفا به شعار زدگی در انقلابی گری، جریان فکری مرتبط با جبهه انقلاب اسلامی را در بدنه حوزه علمیه تقویت نمود. تبیین چرایی خروش روحانیت و ملت بر ضد رژیم ستمشاهی، دلیل عقلی و شرعی تقابل با استکبار جهانی، بیان ضرورت ترویج فرهنگ ایثار و مقاومت، روشنگری پیرامون لزوم حاکمیت ارزش ها و احکام الهی در عرصه مدیریت جامعه و ... در واقع اقدامی بنیادین در جهت تقویت زیرساخت های تفکر انقلابی گری در حوزه های علمیه است. روحانیتی می تواند در صحنه جامعه منفعل نبوده و به مرحله تأثیرگذاری قدم بگذارد که نسبت خود را با انقلاب اسلامی دانسته و باور داشته باشد که پرچم حاکمیت اسلام هیچ گاه نباید بر زمین بداند. طلبه تراز انقلاب اسلامی، به فراخور دانش و تحلیل خود نسبت به چرایی وقوع انقلاب اسلامی و جایگاه آن در سیر تمدن جهانی، شعاع گسترده تری از اقشار جامعه را نسبت به وظایف انقلابی، دینی و آرمانی شان آشنا می نماید. مفهوم انقلابی گری در حوزه، چیزی جز تقویت بصیرت در بدنه طلاب و روحانیون نبوده و نتیجه آن هم بصیرت افزایی در سطح اجتماع خواهد بود.

در این فرآیند البته باید متون درسی حوزه های علمیه را نیز به مفاهیم انقلابی اسلام نزدیک نمود. به جاست تا در برنامه ریزی های آموزشی حوزه تدبیری اندیشیده شود تا طلاب جوان از بدو ورود به حوزه و آشنایی با علوم دین، اسلام را به عنوان یک مکتب اجتماعی شناخته و مبانی فقهی حاکمیت دینی را به خوبی فراگیرند. این که گاه به ندرت دیده می شود که معدودی از دانش آموختگان حوزه نیز نسبت به ضرورت و قابلیت نظام سازی در مکتب اسلام دچار تشکیک می شوند نشان از ضعف آموزشی در تحکیم بنیان های فکری طلاب نسبت به فراگیری بایسته های اجتماعی و سیاسی اسلام دارد که باید هر چه زودتر چاره ای برای علاج آن اندیشید. به این بخش از سخنان راهگشای مقام معظم رهبری توجه فرمایید:

"خب، عرض کردیم که طبیعت قم، طبیعت طلّاب، حوزه‌ی علمیّه، طبیعت دین است، طبیعت تبلیغ است، طبیعت قناعت است، طبیعت حضور مرجعیّت است که مرجعیّت خیلی مهم است؛ اینها همه از خصوصیّات حوزه است و همین موجب می شود که پایه‌ی انقلاب در اینجا محکم بشود. اگرچنان چه ما دیدیم تلاش هایی دارد انجام می گیرد برای اینکه از حوزه‌ی علمیّه‌ی قم انقلاب‌زدایی کنند، باید احساس خطر کنیم. عرض من با شما نمایندگان عزیز طلّاب و فضلا این است: اگر دیدید انقلاب‌زدایی دارد انجام می گیرد باید احساس خطر کنید. خب، احساس خطر کردن کافی نیست، باید به فکر علاج بود؛ علاج هم تدبیر لازم دارد، فکر لازم دارد؛ این اهمّیّت اجتماع شما را نشان می دهد. باید افراد صاحب فکر بنشینند فکر کنند؛ با کارهای سطحی، با فریاد کشیدن که احیاناً در یک جلسه‌ای آدم داد بکِشد و به یکی اعتراض کند، با این حرف ها مسئله درست نمی شود. راه، اینها نیست؛ راه، فکر کردن و اندیشیدن و حکمت‌آمیز برنامه‌ریزی کردن، مجموعه‌های برنامه‌ریزی شده را تهیّه کردن و دنبال کردن است؛ بنابراین بینش انقلابی در قم بایستی توسعه پیدا کند، حرکت انقلابی باید توسعه پیدا کند.
خب، مخالفت با انقلاب هم دوجور است: یک‌وقت صریحاً کسانی با انقلاب مخالفت می کنند -که این هم در حوزه وجود دارد، نه اینکه وجود نداشته باشد، ما بی‌اطّلاع نیستیم؛ حالا کسانی هستند صریحاً گوشه‌کنار [مخالفت میکنند]؛ البتّه کم هستند- یک‌وقت هست که نه، صریحاً با انقلاب مخالفت نمی شود، [بلکه] با مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب مخالفت می شود؛ روی اینها باید حسّاس بود. این که ملاحظه می کنید بنده مرتّب روی مسئله‌ی استکبار تکیه می کنم، روی مسئله‌ی آمریکا تکیه می کنم، [به خاطر] این نیست که از روی عادت، آدم دائم بخواهد یک حرفی را تکرار کند؛ نه، اینها احساس خطر است. اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحطّ جهانی هویّت خودش را از دست داد، شکست خواهد خورد؛ اهمّیّت نظام اسلامی -که می گوییم دنیا را تکان داد این انقلاب- به‌خاطر این است؛ یک چیز جدید آورد.
خب، این چیز جدید، نظام ظالمانه و غیر عادلانه و مبتنیِ بر ظلم و زور و تزویر و مانند اینها را به چالش کشید؛ جمهوری اسلامی، نظام جهانی ظالمانه را به چالش کشید؛ علّت مخالفت با ما هم همین است. [علّت] اینکه با نظام اسلامی مخالفت می شود این است؛ وَالّا اگر چنانچه اسلام غیر سیاسی، اسلامی که کاری به کار این‌وآن ندارد، اگر یک چنین اسلامی حاکم باشد، نه، هیچ اهمّیّتی هم نمی دهند و مخالفتی هم نمی کنند. شما با آمریکا، با دستگاه استکبار، با صهیونیسم همراه باشید -در کار اقتصادی‌شان، در کارهای سیاسی‌شان، در جهت‌گیری‌هایشان- و مثل آنها فکر کنید، مثل آنها حرف بزنید، مثل آنها مشی کنید، هیچ مخالفتی ندارند؛ اسمتان مسیحی باشد، اسمتان بودایی باشد، اسمتان مسلمان باشد برایشان هیچ اهمیّتی ندارد. (بله مرگ که حتماً بر آمریکا، امّا حالا اجازه بدهید صحبت بکنیم.) پس بنابراین، مسئله این است.
شما نگاه کنید به بیانات امام؛ امام، خیلی مرد عمیقی بود، خیلی مرد پُرمغزی بود؛ همین‌که معروف است:
آنچه در آینه جوان بیند
پیر در خشت خام آن بیند
در مورد امام واقعاً صادق بود. آن تحلیلی را که حالا باید جلوی انسان بیاورند، تماشا کند، بخواند، دقّت کند، تا به یک نتیجه‌ی عمقی برسد، این را امام همین‌طور نگاه که میکرد می فهمید؛ مرد پخته، مرد آگاه. شما نگاه کنید ببینید روی چه چیزهایی این مردِ حکیمِ پخته‌ی آگاه تکیه کرده، آنها اساسِ مسئله است، مسائل اساسی آنها است. اینها را نبایستی بتوانند تغییر بدهند؛ یک شکل مخالفت با نظام و مخالفت با انقلاب مخالفت با این چیزها است. اگر چنانچه در کارهای ما، در حرفهای ما، در جهت‌گیری‌ها و رویکردهای تبلیغی ما مخالفت با آن مبانی وجود داشته باشد ضدّیّت با انقلاب و ضدّیّت با نظام اسلامی و ضدّیّت با اسلام سیاسی‌ای است که تحقّق پیدا کرده.
بعد از دوران صدر اسلام، اوّلین باری است که اسلامِ صحیحِ نابِ متّکی به قرآن و حدیث در عالم واقع، دارد تحقّق پیدا می کند؛ حتّی در دوران هایی که مثلًا علما، محترم هم بودند، این‌جور نبوده. فرض کنیم در دوران صفویّه؛ خب علما، محترم بودند؛ محقّق‌کَرکی از شام پا می شود می‌آید در اصفهان یا در قزوین یا در کجا و شیخ‌الاسلام کلّ کشور هم میشود؛ پدر شیخ بهایی، خود شیخ بهایی، اینها همه کسانی هستند که جزو علمای بزرگ بودند، خیلی هم محترم بودند، امّا اینها حدّاکثر کاری که میکردند این بود که مثلاً فرض کنید که دستگاه قضاوت را برعهده بگیرند، آن‌هم تا جایی که منافات با برخی از تندروی‌های دستگاه حکومت و سلطنت نداشته باشد؛ وَالّا شاه‌عباس و شاه‌طهماسب و بقیّه‌ی سلاطین، کار خودشان را میکردند، حکومت اسلامی نبود، حکومت دینی نبود. اینکه منشأ و مبدأ احکام حکومتی کتاب و سنّت باشد، روایات ائمّه باشد، از صدر اسلام -یعنی حالا آن مقداری که صدر اسلام بوده، بعد از آن- تا امروز دیگر سابقه نداشته است. امروز در ایران اوّلین بار است که یک چنین حکومتی به‌وجود می‌آید. معنای اسلام سیاسی این است؛ اسلام سیاسی یعنی اسلامی که سیاست اداره‌ی جامعه را و مدیریّت جامعه را برعهده می گیرد؛ یعنی اسلام می شود مدیر جامعه. این بار اوّلی است که در اینجا اتّفاق افتاده است؛ این را می خواهند از بین ببرند، این را می خواهند نابود کنند؛ نابودکردنش هم به همین شکلی است که عرض کردم. بنابراین مسئله‌ی انقلابیگری در حوزه‌ی قم در معرض خطر است؛ این را باید توجّه کنید؛ باید جزو مسائل اصلی شما باشد".۱۳۹۴/۱۲/۲۵ بیانات در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم
  • سیدحمید مشتاقی نیا

از دسته یک فوتبال کشور تا دسته اول پینگ پنگ دنیا!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۲۴ ق.ظ

بعضی ها که برای برد تیم فوتبال خونه به خونه برابر یک تیم دسته یکی، مسابقه سرعت عمل در صدور پیام تبریک برگزار میکردند، حالا با گذشت دو روز از صعود تیم ملی تنیس روی میز ایران به دسته یک جهانی که برای اولین بار آن هم توسط دو جوان بابلی رقم خورده است، همچنان سکوت اختیار کرده و به روی مبارکشان نمی آورند.

اهداف ورزشی آن بعضی ها را می توان این طور وقت ها کشف کرد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تلاقی بهار و ماه رمضان از نگاه شهید آوینی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۰۴ ق.ظ

چند روزی به آغاز ماه میهمانی خدا بیشتر باقی نمانده است. همان طور که برای حضور در یک میهمانی مهم، از مدتی قبل خود را آماده می کنیم، برای حضور در میهمانی خدا هم باید کمی پیشتر مهیا شویم.

سید شهیدان اهل قلم، تعبیری زیبا از تلاقی پرمیمنت بهار طبیعت و بهار فطرت ها دارد که خواندن آن، انسان را به وجد می آورد. خود را برای زندگی دوباره و رویشی تازه تر، آماده سازیم. نوروز، نزدیک است:


"بهاران، از کجاست که روح روییدن و سبز شدن ناگاه در تن خاک مرده پدید می آید؟ و از کجاست که روح شکفتن ناگاه از تنِ چوب خشک چندین برگ های سبز و شکوفه های سفید و آبی و زرد و سرخ برمی آورد؟

بهاران رازدار رستاخیز پس از مرگ است و قبرستان ها مزارعی هستند که در آنها بذر مردگان افشانده اند و جسم تا نمیرد، کجا رستاخیز پذیرد؟

این بار انقلاب ربیع و انقلاب صیام به هم برافتاده اند تا آن یکی هسته ی جسم را بشکافد و این یکی هسته ی جان را، و زندگان از بطن مردگان سربرآورند.

با بهاران روزی نو می رسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مرده اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟ و یحی الارضَ بعد مَوتِها... ."

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی

http://old.aviny.com/article/aviny/Chapters/RozegariNow.aspx

  • سیدحمید مشتاقی نیا