خجسته باد این مبارک بهار!
به دنبال دست یابی ایران به حق خود برای غنی سازی هسته ای، کری و اشتون که از پیروزی ایران به شدت غمگین بودند اینگونه یکدیگر را در آغوش کشیدند!

- ۰ نظر
- ۰۳ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۸
به دنبال دست یابی ایران به حق خود برای غنی سازی هسته ای، کری و اشتون که از پیروزی ایران به شدت غمگین بودند اینگونه یکدیگر را در آغوش کشیدند!


تا چند روز دیگر محمود احمدی نژاد به دادگاه می رود و محاکمه می شود. این اقتدار تاریخی را به قوه قضائیه تبریک می گویم. کشورهای جهان باید ببینند که در جمهوری اسلامی ایران هیچ کس در هیچ جایگاهی از پنجه عدالت در امان نیست و همه باید بر اساس آموزه های مکتب وحی در مقابل اتهامات درست یا نادرست خود پاسخگو باشند. آیا در راستای دستیابی به تمدن بزرگ اسلامی از این به بعد ایران می تواند به عنوان الگویی برای تشنگان عدالت در سراسر جهان به حساب آید؟
در مکتب عدل علی، تبعیض در اجرای قانون هرگز به چشم نمی آمد. نمی توان گفت که بر مبنای فرمایشات مقام معظم رهبری چون احمدی نژاد بیش از همه دولت های انقلاب به کشور خدمت کرده و یا چون سیاستش مبتنی بر شعائر انقلاب بوده پس از اجرای عدالت مصون است. اما آیا اقدام قاطع قوه قضائیه در محاکمه رئیس جمهور پیشین ایران جلوه ای از همین عدالت علوی است؟ علی علیه السلام می گفت حتی اگر فرزند من هم خطایی مرتکب شود با او همان می کنم که با مجرمین کرده ام.
اکنون جای این پرسش باقی است در حالی که سران فتنه شوم 88 که دستشان به خون ده ها جوان بی گناه این مرز و بوم آغشته است و نفاقشان زمینه ساز تحمیل تحریمی سخت بر مردم بوده؛ هنوز طعم مجازات را نچشیده اند، عفت مرعشی به خاطر دعوت از مردم برای ریختن به خیابان ها از گل نازک تر نشنیده، فائزه هاشمی هرگز به خاطر نقش خود در فتنه و ایجاد ناامنی محاکمه نشد و دادگاه او تنها به خاطر یک مصاحبه اش با نشریه ای ضد انقلاب بود، مهدی هاشمی به ایران آمد و به ... دستگاه قضا خندید، خاتمی به رغم داشتن شاکی خصوصی همواره از کمند محکمه عدل ما گریخته، هرگز قوه قضائیه وارد پرونده هایی مانند کرسنت و پتروپارس و... نگردید، پرونده های مربوط به جاسبی و زنگنه و غرضی دچار خاک گرفتگی شده، نمایندگان مجلس دخیل در تبهکاری بزرگ بانکی معروف مورد محاکمه قرار نگرفته اند، اتهامات مربوط به فاضل لاریجانی مورد نفی یا اثبات دستگاه قضا واقع نشده و.... آیا محاکمه احمدی نژاد می تواند برآورده شدن آرزوی دیرینه ملت ایران در اجرای عدالت علوی محسوب شود؟ آیا این پرسش ها بارقه ای از اعتماد نسبت به قوه قضائیه را در دل مردم باقی خواهد گذاشت؟
بلافاصله پس از اعلام نتیجه نهایی انتخابات ریاست جمهوری نود و دو حکم احضار محمود احمدی نژاد بر خلاف روال طبیعی و قانونی خود در رسانه ها منتشر گردید. تأکید موافقان و مخالفان احمدی نژاد بر سیاسی بودن این احضاریه غیرضروری کار را به آن جا کشاند که متولیان امر قضا به صرافت افتادند تا هر یک به نحوی بی اطلاعی خود از صحنه گردانان این بازی کودکانه را به اثبات برسانند. احمدی نژاد به زودی محاکمه می شود تا تاریخ بر میزان انطباق عملکرد قوه قضائیه با موازین فقهی اسلام قضاوت کرده و ریشه برخی عقب افتادگی های آرمانی را درست بشناسد.
معتقدم آشنایی مسئولان دستگاه قضا با جایگاه جمهوری اسلامی و رسالت آن در تحقق تمدن بزرگ و جهانی اسلام می تواند منجر به اتخاذ روش هایی در اجرای عدالت شود که در تصور مردم به یک تسویه حساب سیاسی تعبیر نگردد.
فراموش نکنیم آن چه از حکومت امیرالمومنین به عنوان یک آرزو برای مسلمانان عصرهای بعد مطرح بوده، نه اقتصاد و اجتماع آن دوران بلکه عدالت یعنی قوه قضائیه علی علیه السلام بوده است. بی شک اجرای کاریکاتوری عدالت، دستاوردی جز ناامیدی ملت از حرکت صحیح مبتنی بر مدار شریعت، به دنبال نخواهد داشت.
راقم این سطور بر این باور است خسارات ناشی از شوخی با مقوله مهم عدالت، گناهی سنگین است که روزی دامان مسببان سیاسی کار آن را خواهد گرفت.

به همت جمعی از طلاب بسیجی شهرستان بابل، دومین مراسم بزرگداشت شهدای مدرسه علمیه روحیه این شهر ششم آذر در شهر مقدس قم برگزار خواهد شد، انشاءالله.
سخنران مراسم هم خطیب شهیر کشورمان حجت الاسلام نقویان است که خودش دانش آموخته همین مدرسه علمیه محسوب می شود.
یک نکته دیگر این که این مراسم ویژه طلاب روحیه و خانواده هایشان است!
شهدا بهترین محور برای وحدت و مودت بین جامعه اسلامی هستند. این بار هم طلاب شهید مدرسه علمیه روحیه، بهانه ای برای دورهم نشینی و انس طلاب و فضلای عالی قدر این مدرسه در قم را فراهم کرده اند. خدا کند لیاقت درس آموزی از مکتب شهادت را دارا بوده و لیاقت پیروی از سیره زلال شهدا را کسب نماییم.

گره ای که با دندان های تیز برخی از متولیان امور سیاسی شهر بابل قابل گشودن نبود با سرانگشتان تدبیر امام جمعه این شهر باز شد.
چند روز اخیر که همراه جمعی از دانشجویان علوم پزشکی بابل در سفر زیارتی مشهد مقدس بودم خبر دیدار صمیمانه جمعی از فعالان هیئتی شهر بابل با امام جمعه این شهر مرا به وجد آورد. کسانی که در این تصویر در کنار امام جمعه شهر ایستاده اند همان بزرگوارانی هستند که با دسته روی در روز عاشورای امسال انتقاداتی را از نحوه برخورد با بنرهای هیئت دیوانگان حسین علیه السلام و نیز نوع اجرای همایش عزاداری رسانه ای در آن روز بیان نمودند.
امام جمعه بابل در این جلسه صمیمانه که در فضایی آکنده از مهر و اخوت برگزار گردید به اظهار لطف نسبت به جوانان هیئتی خط مقدمی انقلاب پرداخته و اظهارات بدون وجاهت برخی دایه های دلسوزتر از مادر مبنی بر ایجاد شکاف بین متدینین و توهین حزب الله به امام جمعه و ضرورت برخورد با منتقدان روز عاشورا و... را از اساس فاقد اعتبار دانست. دیگر حضار جلسه نیز بر لزوم همدلی و اتحاد بین چهره های مذهبی جامعه تأکید نمودند.
به رغم تلاش برخی از فرصت طلبان و کژاندیشان برای سیاه نمایی از واقعه آن روز و دامن زدن به شائبه اختلاف بین فعالان انقلابی شهر با امام جمعه، نشست دوستانه این عزیزان نشان داد هر نوع اختلاف نظر بین نیروهای ارزشی در چارچوب اخلاقی رحماء بینهم بوده و عمق برادری و پیوند عاطفی مومنین آن قدری هست که مجالی برای سوءاستفاده جبهه ضدارزشی فتنه و نفاق و حسد باقی نگذارد.
به نوبه خود علاوه بر تشکر از برادران بزرگوارم چون آقا محمدعلی کرامتی، محمد زمان یعقوبی، حجت الاسلام نوربخش، حاج عبدل عزیز و... سپاس ویژه از حسن عنایت و درایت امام جمعه شهرستان بابل جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج حسن روحانی را بر خود واجب می دانم.

از روزی که امام گفت: مملکتی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگ دار داشته باشد، بیش از سه دهه می گذرد. به رغم افزایش دو برابری جمعیت کشور هنوز ارتش بیست میلیونی مورد نظر حضرت امام شکل نگرفته است.
بیسج، نیروی مردمی و ایثارگر است که سابقه نقش آفرینی تاریخی آن در طول دفاع مقدس و نیز در تقابل با فتنه شوم 88 هیچ گاه از خاطر دلدادگان اسلام و انقلاب اسلامی محو نخواهد شد. الگو گیری از تشکل مقدس بسیج در بوسنی و سوریه ضامن پیروزی ملت های مظلوم گردیده است؛ شکی نیست.
آن چه انگیزه نگارش این سطور شد ضرورت توجه به آسیب هایی است که مانع از گسترش دامنه اعضای بسیج به نسبت وسعت جمعیتی کشور گردیده است. به راستی چرا هنوز نتوانسته ایم قاطبه مردم را جذب پایگاه های بسیج کنیم؟ این که بخشی از جامعه اصلاً دل خوشی از نظام ندارد جای نردید نیست ولی نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که اکثریت بلامنازع جمعیت کشور در کوران حوادث و بزنگاه های تاریخ، یار و پشتیبان صادق جمهوری اسلامی بوده اند. اینجانب به عنوان کسی که سه سال تجربه مسئولیت پایگاه بسیج را داشته به خوبی می دانم که بسیاری از مردم عادی کوچه و بازار با دعوتی دوستانه، ظرفیت الحاق به جمع نورانی بسیج را دارا هستند. با این وصف باید عیب کار را در جای دیگری جست.
یکی از موانع عضویت بخشی از مردم در بسیج، تبلیغات منفی دشمن است. هنوز عده ای گمان می کنند اگر جوانشان عضو بسیج شود در مواقع خطر و بحران مانند سیل و زلزله و... باید بالاجبار جانش را کف دست بگیرد و وارد معرکه شود. در حالی که ویژگی ممتاز بسیج، داوطلبی بودن فعالیت ها و خدمات نیروهای مخلص آن است.
برخورد و وجاهت اجتماعی مسئولان پایگاه ها هم در جذب مخاطب و جلب اعتماد عمومی تأثیرگذار است.
یکی دیگر از ضعف های بسیج، نداشتن برنامه جامع – دقت کنید عرض کردم برنامه جامع! - برای تخلیه شور حماسی و تقویت بنیه فکری جوانان است. این موضوع البته یکی از مطالبات مقام معظم رهبری از این نهاد بزرگ بوده است.
لازم به ذکر است تشکیل حلقه های بصیرت انصافاً یکی از اقدامات به روز و لازم بسیج است که به رغم بعضی ضعف های قابل اغماض، گام بزرگی برای آگاهی بخشی و جهت دهی جامعه به سمت آرمان های انقلاب محسوب می شود. اما نباید فراموش کرد که سرعت متغیّرهای جامعه بیش از سرعتی است که مسئولان فرهنگی ما برای واکنش به آن در نظر گرفته اند. در این راستا ضرورت ورود حرفه ای پایگاه های بسیج به عرصه های هنری، علمی و... انکارناپذیر است.
یکی از پیشنهادهایی که می تواند پایگاه های بسیج را از حالت خمودگی و انفعال خارج کرده و باعث ایجاد نشاط فکری و فرهنگی در بین بسیجیان گردیده و حوزه عضویت بسیج را گسترش دهد تغییر در نگرشی است که منجر به "مکان محوری" در تشکیل مجموعه های بسیج گردیده است. به راستی چه ضرورتی دارد یک پایگاه بسیج به صورت محله ای یا صنفی تشکیل شود؟ نگاهی به صدها مجموعه، حلقه و جلسات جوانانی که از نظر فکری در راستای اهداف سازمانی بسیج شکل یافته اند اما به دلیل نگاه محدود فرماندهان بسیج، جذب این نهاد مقدس نشده اند نشان می دهد که با انعطافی سازنده در نگرش های خشک سازمانی می توان دایره اعضای بسیج را به همه لایه های جامعه گسترش داد.
دردمندانه باید اذعان کرد تعلل در رفع یکنواختی مأموریت های بسیج، عدم ایجاد جاذبه برای جوانان نسل چهارم انقلاب، تعریف محدود و البته فاقد مبنا از پایگاه بسیج و ... عملاً باعث پیشتازی سایر مجموعه های فرهنگی نسبت به این نهاد مقدس در زمینه جذب مخاطب و تأثیرگذاری بر محیط گردیده است. اگر به نگاه ژرف مقام معظم رهبری توجه کرده و فرهنگ و تفکر بسیجی را فراتر از محدوده پرونده های پرسنلی پایگاه ها بدانیم بی تردید به این نتیجه خواهیم رسید که برای توسعه فعالیت های بسیج و جذب فعالان فرهنگی همسو، نوسازی مدرسه عشق و آبیاری شجره طیبه بسیج، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
سایت های اصلاح طلب در اقدامی هماهنگ دست به انتشار خبری مبنی بر ضرب و شتم یک جوان توسط اطرافیان امام جمعه بابل زدند. بر اساس ادعای این سایت ها، جوانی در ظهر عاشورا به امام جمعه بابل تذکر داد که چرا وقتی سایر نمازگزاران زیر باران ایستاده اند او در زیر چتر نماز می خواند؟! سپس اطرافیان امام جمعه او را به شدت مضروب کردند و در نهایت با وساطت فرمانده سپاه شهر، این جوان نجات پیدا کرد!
1- 1- این خبر کذب است. هنگام نماز عصر در روز عاشورا، باران شدیدی آغاز شد که همه نمازگزاران و پیش نماز آنها یعنی شخص امام جمعه زیر بارش رحمت الهی با لباس خیس به نماز خود ادامه دادند. یکی از برادران بسیجی شهر چترش را باز کرد و بالای سر امام جمعه برد. چند ثانیه بعد وقتی احساس کرد کارش فایده ای ندارد و باران از او سبقت گرفته است، چترش را جمع کرد و به کناری رفت. بعد از نماز عصر، جر و بحثی بین چند نفر پیش آمد که حتی اگر موضوع آن مربوط به باز شدن چند ثانیه ای چتر باشد، بلافاصله خاتمه یافت و اصلاً به برخورد فیزیکی نکشید... بنده اگر چه از دوستان و منتقدان امام جمعه بابل هستم ولی می دانم سلوک ایشان همواره بر ساده زیستی و همراهی با مردم استوار بوده است.
2- 2- سایتی که منبع اصلی انتشار این خبر کذب بود صفحات اصلی و داخلی خود را مملو از اخبار و مطالبی با محوریت آزادی سران فتنه از حصر خانگی قرار داده است. جالب آن که عاشورای حسینی مصادف با افتضاح بزرگی است که خائنین به ملت در سال 88 رقم زده و فتنه کور خود را با سرنوشت سپاهیان عمر سعد گره زدند. اکنون در سایه سکوت دستگاه عدلیه، نه تنها عناصر اصلی فتنه از محاکمه جان سالم به در برده اند بلکه عوامل آنها طلبکارانه یقه ملت را گرفته اند و با خبرسازی های کذب خویش دنباله فتنه شوم88 را در سطح رسانه ها پی می گیرند. عزیزانی که در خطبه های خود، تمام قد به دفاع از دولت می پردازند فراموش نکنند همین دولت به اصطلاح اعتدال، بیشترین نقش را در به صحنه آوردن مجدد عناصر افراطی دخیل در فتنه داشته است.
3- 3- یک مراسم نمایشی و شتاب زده در ظهر عاشورا تا کنون چند حاشیه جنجالی به دنبال داشته است. ما طلبه ها این طور مواقع ضرورت خالص سازی نیّت ها را یادآوری می کنیم. نمی خواهم بیشتر از این به موضوع بپردازم. حرف آخرم حدیثی است که دوستان طلبه عدالتخواه سیرجانی تکرار آن را بسیار از زبان وی می شنوند: خدا با تقدیر خود به تدبیر ما می خندد!
پیرامون وقایع عاشورای بابل
1- 1- دسته روی عمومی در روز عاشورا یکی از ویژگی های خوب و تماشایی فضای معنوی شهرستان بابل و یک سنت حسنه در بین اهالی محله های مختلف شهر و روستاست. این آرزو که همه مردم شهر یک جا جمع شوند و عزاداری کنند هم آرزوی زیبایی است که می تواند به یک سنت حسنه تبدیل شود. اما آیا برای به وجود آوردن یک سنت حسنه باید سنت حسنه دیگری را متلاشی کرد؟!
2- 2- پر کردن یک چهارم صفحه اصلی جعبه جادو چقدر ارزش دارد که به خاطر آن دسته روی چند هیئت را تعطیل کرده و آنان را به اجرای کاری نمایشی واداریم؟ بستن راه عبور سایر دستجات عزاداری و خریدن فحش و نفرین آنان که مسیر گذرشان از سمت آستانه امامزاده قاسم به طرف مدرسه صدر و چهارسوق و 17شهریور مسدود گردیده چه میزان از رضایت خدا را ممکن است جلب کرده و چه تأثیر فرهنگی خاصی در فضای شهر خواهد داشت؟ اصلاً کار فرهنگی برای آن است که خلأیی را پر کند. تصمیم برای بستن خیابان و جمع کردن چند هیئت در یکجا کدام خلأ فرهنگی را قرار بود جبران کند؟
3- 3- آنانی که در اقدامی ضربتی و لابد به بهانه مقابله با خرافات، بنرهای یک هیئت مذهبی را از خیابان های شهر برچیدند آن قدر فکر کوتاهی داشتند که فضای فرهنگ را با روش چماقی خود آلودند و چه کسی است که نداند جوابِ های، هوی است؟! اگر اسم و رسم هیئتی را نمی پسندیم باید به دنبال راه فرهنگی برای اصلاح آن باشیم. دوستانی که قرار است منطبق با فلسفه حزب باد، با دولت تدبیر هم همراه باشند لازم است اندکی درس تدبیر بیاموزند تا بافته هایشان در روز عاشورا اینگونه پنبه نشود.
4- 4- محمد زمان یعقوبی را از سال هایی می شناسم که قامتم تا شانه های او بود و حالا قد او تا شانه های من است. نمی دانم این مداح دلسوخته و بسیجی خط مقدمی انقلاب در روز عاشورا چه گفت. فیلم ضبط شده مراسم هنوز به دستم نرسیده است ولی موافقین و مخالفین او شهادت داده اند که در صحبت های اعتراضی اش احترام امام جمعه را حفظ کرده و کلام ایشان را فصل الخطاب دانسته است.
5- 5- اصل حرکت زمان یعقوبی در راستای امر به معروف و نهی از منکر و برآمده از آموزه های نهضت عاشورا بوده و قابل شماتت نیست. طبق فتوای مراجع بزرگوار، امر به معروف و نهی از منکر علنی در صورتی که چاره ای جز این برای اصلاح نباشد واجب شمرده می شود. این فتوا البته می تواند دلیلی فقهی برای جواز افشاگری نیز محسوب شود. امام جمعه بابل آن قدری درایت دارد که خود به خوبی می تواند بهانه اختلاف بین نیروهای ارزشی را از دست بدخواهان ربوده و مجال سوءاستفاده را به کسی ندهد. یک مراسم با حضور امام جمعه عزیزمان و مداحی حاج زمان می تواند سوءتفاهمات را فیصله دهد.
6- 6- در جلسه ای که محمدحسین طبرستانی در حضور امام جمعه به صورت مستدل با اجرای این عزاداری صوری و رسانه ای در روز عاشورا مخالفت کرد از سوی یکی از دورقاب چین ها به ضدیت با امام جمعه متهم شد و زمان یعقوبی نیز با توصیه های خیرخواهانه اش در روز عاشورا اینگونه متهم گردید. اطلاع دارم که نظر امام جمعه محترم چنین نیست و ایشان خود از فرصت طلبی بعضی ها برای تسویه حساب های شخصی و از میدان به در کردن رقیب به خوبی آگاه است. اما اگر بر فرض هم این دو بسیجی ولایی در صدد اهانت به امام جمعه بوده باشند به زودی شاهد هم مسیر شدن آنها و رفع کدورت ها خواهیم بود!! مگر چندی پیش محسن نریمان به امام جمعه شهرمان توهین نکرد که باعث اعتراض شدید متدینین شد؟! نریمان هم اینک معاونت وزارت مسکن را برعهده گرفته و امام جمعه ای که در سال 88 احمدی نژاد را به خاطر انتصاب وزیر بازرگانی به وزارت نفت به باد شدیدترین انتقادها گرفته بود اکنون به شکرانه روی کارآمدن دولت آرمانی خود، زبان بر همه حاشیه ها و نقص های بی سابقه فروبسته که هیچ، توصیه می فرماید چون دولت قانونی است باید از منصوبان آن حمایت کرد و...!
7- 7- برای رضای خدا انشاءالله سال های بعد با عاشورای مردم بازی نکنیم.
وقتی می گویند من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب یعنی برخیز و فریاد بزن که من مسلمانم و در مسیر مذهب خود حرکت می کنم. وقتی می گویند فذکرهم ایام الله یعنی نترس! و به عقیده و ایمانت مباهات کن.
کربلا در رگ زمان، سیال است و این جریان با رکود و سکون منافات دارد. اگر ده شب را در گوشه ای به عزا نشسته ای عاشورا برخیز و به میان مردم برو و نشان بده که عزادار مولایت هستی. فریاد بزن و اعلان کن محب اهل بیتی و به راهت افتخار می کنی. مقتل و روضه خوانی صبح عاشورا بماند برای خانم ها و کسانی که عذری برای راه پیمودن دارند. اگر قرار باشد این فرهنگ را جای دسته روی باب کنیم، روز عاشورا روزی تعطیل و کسالت آور و فاقد تحرّک است که دیگر هیچ فرقی با شب و روزهای معمول محرم ندارد. عاشورا برای حرکت و قیام است و این روز بهترین فرصت برای احیای شعائر اهل بیت در اجتماع مسلمین محسوب می شود.
بعضی در توجیه یکجانشینی روز عاشورا می گویند برویم در خیابان بد حجاب ها را ببینیم و گناه کنیم؟! حالا خوب است همین افراد روز تاسوعا را دسته می روند ولی به هر روی این قبیل افراد مسیر حرکت از خانه تا مسجد و بالعکس را لابد با چشم بسته طی می کنند! حتی اگر همه خیابان های ما در روز عاشورا پراز گناه باشد باید مردانه به خیابان آمد و پیام نهضت کربلا را به گوش همگان رساند نه آن که با فراری زنانه به کنج عزلت خزید و دل خوش بود که راه اهل بیت را در پستویی زنده نگه داشته ایم! حرف اهل بیت برای جامعه است.
چند سالی است روز هشتم محرم، با تلاش دوستان هیئت رزمندگان، دسته عزایی در خیابان های شهر به راه می افتد. امسال توفیق شرکت در این مراسم را داشتم. اصل این دسته روی که خوب و پابرکت است، اما نمی دانم آیا قصد برگزارکنندگان آن ایجاد دسته ای واحد و مشترک بین همه هیئت ها بوده است یا نه. اگر چنین نیّتی داشتند می توان گفت در هدف خود موفق نبوده اند.
سخنران آخر دسته، حجت الاسلام ناصری نماینده مردم بابل در مجلس بود که با ادبیاتی حماسی به انتقاد از دیپلماسی دولت در مذاکرت هسته ای پرداخت. فکر کردم فقط خودم از حرف هایش خنده ام گرفته اما اندکی بعد متوجه شدم برخی دیگر از حضار نیز تکه می اندازند که اگر مردی این حرف ها را توی مجلس بزن. این جا انقلابی صحبت کردن، کار سختی نیست.
من ناصری را ناصری سال های قبل نمی دانم. ایشان مدتی است که با سیاسی کاری آشنا شده و روحیه انقلابی اش را برای منبرهایش پس انداز می کند. خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند. دوستانی نیز حرف هایی برای گفتن داشتند که بماند دم انتخابات بعدی انشاءالله.
حرکت خوبی که در بسیاری از محلات شهر دیده می شد نصب تصاویر شهدای محلات و هیئت ها بود.
بعضی محله ها و هیئت ها هم تصاویری از خادمین مرحوم هیئات خود را در معابر نصب کرده بودند که این کار نیز ارزنده است و باعث ارزش نهادن به خدام اهل بیت و یادآوری مرگ و سفر آخرت می شود. فقط باید مراقب بود تصاویر شهدا به نسبت سایر مرحومین بیشتر توی چشم باشد. به هر حال مجاهدت شهدا و ضرورت الگوپذیری از آنان قابل قیاس با دیگران نیست.
ممکن است بعضی این گونه تصور کنند که صرف مذهبی بودن مساوی با مقام شهادت است. یادم است در هشت سالگی مرد غول پیکری را در نمازجمعه می دیدم که کارهای خدماتی و تبلیغی انجام می داد. او همواره خدا را با صدای بلند شکر می کرد که اگر عده ای در خط مقدم جبهه می جنگند او نیز توفیق دارد همرزم آنان در ستاد نمازجمعه بابل باشد!!
دوست عزیزی حکم تبرئه مهندس اولیایی عضو سابق شورای شهر بابل را به من نشان داد و از مظلومیت او در این مدت سخن گفت.
همزمان دوست عزیز دیگری مرا دید و از تبرئه مهندس اولیایی توسط دادگاه اظهار تأسف کرد.
من اطلاعات دقیقی درباره این موضوع ندارم ولی تا آن جا که می دانم اتهام انتسابی به این بسیجی قدیمی شهرمان چندان استحکام حقوقی نداشت. از همه این حرف و حدیث ها که بگذریم، امیر اولیایی چه آدم خوبی باشد و چه بد و چه خطایی مرتکب شده باشد یا نه، آبروی او و خانواده و بستگانش نباید پایمال می شد. حدیث ارزش حرمت مومن را که می دانید...
امیدوارم مهندس امیر اولیایی را باز هم با همان لب های همیشه خندان در جمع نیروهای فرهنگی شهر ببینیم و از وجودش بهره بگیریم.
خبر دیگر آشتی کنان دو امام جمعه بابل و امیرکلا بود. البته اصلاً قهری اتفاق نیفتاده بود که لازم باشد حضور امام جمعه بابل در امیرکلا را آشتی این دو بزرگوار بدانیم. بحث اعتراض به تشکیل نمازجمعه در امیرکلا با توجه به بعد مسافت آن یک مسئله شرعی بود که از سوی برخی از مومنین، مورد دقت و تأمل قرار گرفت. نماز جمعه باید عامل وحدت باشد و شهامت امام جمعه بابل با حضور در نمازجمعه امیرکلا نشان داد که ایشان به این مهم توجه کافی را دارد. به تحلیل دوستان، عمل هوشمندانه وی این بود که بعد از خواندن نماز جمعه در بابل به امیرکلا رفت. امیدوارم وحدت و مودت بین مومنین را بیش از پیش شاهد باشیم.
البته یکی از لوازم تألیف قلوب بین متدینین این دو شهر، رفع بعضی حواشی و کدورت هاست که گاه شکل قضایی نیز به خود گرفته است. به نظر لازم است با ریش سفیدی بزرگان، جریان شکایات متقابل اطرافیان امام جمعه امیرکلا و بسیجی عدالتخواه این شهر یعنی آقا صادق کیان نژاد نیز با گذشت طرفین، متوقف شده و دیگر پرونده ای در این حوزه در جریان نباشد. چه این که تبعات مربوط به هر چهار شکایت مطرح، بی تردید گرد و خاک دوباره ای را با محوریت نماز وحدت آفرین جمعه! برپا خواهد کرد.
باور کنید بدون تعصب می گویم بیت العباس جزو هیئت هایی بود که زیر بارش شدید باران، حق عاشورای اباعبدالله را در حد بضاعت خود به جا آورد.
محمد علی عرفان را نزدیک به دو دهه است که می شناسم. هر چند که اقامت من در قم فاصله ای بیش از یک دهه را در این رفاقت به وجود آورد. آن زمان مسجد احمدیان شاید فقط سه چهار جوان داشت که یکی اش من بودم یکی اش محمد علی و یکی هم مهدی فیروزجایی. حسن شیردل هم گاهی به این مسجد با نشاط می آمد. امامت مرحوم فردوس مکان و شمع وجود نازنین جوان پنجاه شصت ساله ای! به نام مرحوم حاج مهدی مرندی که هیچ گاه طعم پیری را نچشید یکی از عوامل جذب من به این مسجد بود. تقریباً می توانم بگویم اغلب نمازهایی که من و محمدعلی کنار هم خواندیم به خاطر خنده های ناخواسته مان باطل بود! حاج مهدی کردانی حفظه الله خیلی وقت ها ما را موقع نماز از هم جدا می کرد.
من به حوزه رفتم و محمدعلی در شمار یکی از موفق ترین مداحان بابل درآمد. او شاید نخستین و جوان ترین مداح بابل بود که تحصیلات دانشگاهی داشت. هیئت بیت العباس ثمره خون دل خوردن های او و دوستان بی ادعایش است که سالهاست نگین جوان های مذهبی شهر شده و بدون حاشیه – آن هم در بابل! – به کارش ادامه می دهد.
صبح عاشورا طبق عادت همیشگی به مسجد قهاریه رفتم که متوجه شدم متولیان عزیز این هیئت نیز در چارچوب مراودات دیپلماتیک قصد دسته روی به شیوه سال های قبل را ندارند. سریع دل کندم و راهی بیت العباس شدم.
محمدعلی همان محمدعلی پانزده سال قبل بود البته اندکی لاغرتر. نوحه هایش عمق ادبی و محتوایی چشمگیری دارد. او جوان های پرحرارتی را گرد هم آورده بود که آدم هوس می کرد با این جوان ها درِ خیبر صهیون را از جا بکند. این جماعت، بی اغراق، حق عاشورای حسین را در سطح وسع خویش به خوبی ادا کردند. سوز محلی خواندن های او و دیگر دوستان مداحش بر جامعیت کارشان می افزود و البته نشان از شناخت دقیق لایه های فرهنگی اجتماع داشت.
نمی دانم توقع درستی است یا نه ولی کاش از باب حمایت از تولید بومی! بیت العباس از دانشمندان حوزوی شهر خود مانند مقیمی، ایزدهی، قشقاوی و... در دهه محرم بهره می گرفت. البته به شرطی که امثال این عزیزان هم کلاس نگذارند و حوزه تأثیر خود را فراتر از محدوده کتابخانه ها بدانند.
به برکت دوست و برادر خوبم حسین حسین زاده نوری، به طور غافلگیرکننده ای خود را در هیئت روضة الحسین وابسته به بنیاد حیات در ساختمان سابق مدرسه علمیه روحیه دیدم. بچه های روحیه، حس نوستالوژی زیبایی نسبت به این مدرسه و حجره هایش دارند.
از دوستان سازمان تبلیغاتی شنیده بودم که مجریان هیئت مذکور تلاش دارند اداره هیئت را بر آرای مقام معظم رهبری منطبق کنند. البته غیر از این هیئت، مدیران برخی دیگر از هیئت ها نیز تلاش های موفقی را در این راستا نشان داده اند.
حضور در جمع با صفای این هیئت شب هایی باصفا را برایم رقم زد به گونه ای که حسرت خوردم کاش مجالی بود و چند شب دیگر در بابل می ماندم و همنشین این محفل می شدم. سخنران هیئت، آقامجتبی بهشتی بود و مداحش جوان اهل حالی به نام ابوترابی که بااندکی تسامح می توان او را میثم مطیعی بابل نامید. همه اشعار و سبک های او زیبا بود، چه آن دسته از اشعاری که با مسائل روز جامعه و سیاست انطباق داشت و چه آن دسته از سبک ها و اشعاری که آدم را یاد دهه چهل و جمعیت موتلفه می انداخت و یا حتی اشعاری که مربوط به دوران جوانی پدربزرگ عسگراولادی می شد!
ناپدید شدن کفش آقا احسان ذبیحی، از مسئولان بسیج دانشجویی پزشکی، این حرف مسئولان هیئت ها را به اثبات رساند که درِ هیئت به روی همه باز است، فرقی نمی کند، عرب و عجم، مسلمان و ارمنی و یهود، پلیس و دزد و...!
دوستان زحمت کش و مخلص روضة الحسین یک نکته را بیشتر از قبل مورد توجه قرار دهند که جای جای مدرسه روحیه، حکم مناطق عملیاتی جنوب را دارد. در و دیوار این مدرسه با نفس های شهدای عرش نشینی مأنوس بوده است. مهدی عباسی بعضی شب ها به حیاط می آمد، لحظاتی به آسمان خیره می شد و به فکر فرو می رفت. اندکی بعد صدای گریه اش به آسمان می رسید. حاج آقا محمدی کمتر کسی را از نظر علمی قبول دارد. ایشان درباره محمد قشقاوی می گفت او اگر می ماند بهشتی دیگری می شد. هم ایشان شهید شاهین را قرة العین لقب داده بود. آیت الله ایازی به طلبه هایش می گفت اگر می خواهید راه به جایی ببرید پا جای پای گدازگر بگذارید. شهید قیومی برای مقابله با ناامنی های اجتماعی و اعتقادی لحظه ای آرام و قرار نداشت. محمد حسن زاده مقدم یک طلبه رزمنده زبده در واحد اطلاعات عملیات بود که فرمانده اش بدون حضور او مأموریتش را آغاز نمی کرد... یاد دیگر شهدای این مدرسه، رهبر، شفیعی، داوودی، نصیری، آقامیری و گرجیان را نیز باید زنده نگاه داشت. نمی دانم چه کسی نام این شهدا را از روی حجره های مدرسه پاک کرده است... غیر از طلبه های شهید مدرسه، شهدایی چون نصیرایی، بهاور، مهدی پور و دیگر شهدای هسته مرکزی شهر نیز ساعاتی گرانبها از عمر خود را در نمازها و مناجات های این مدرسه سپری کرده اند. قدر قدم گاه امام زمان را انشاءلله بیشتر بدانیم.
امسال عاشورا در بابل، از همان ابتدای صبح، باران شدیدی بارید. این باران شدید پاییزی باعث تعطیلی بعضی از دسته های عزا گردید. ظریفی در جایی غیر از فیس بوک می گفت: آب نبود مردم حسین را تنها گذاشتند، آب هست باز هم مردم حسین را تنها می گذارند!
یادم است مدتی باب شده بود سخنران ها این جمله را در منبر زیاد تکرار می کردند که اگر ما در عاشورای 61 هجری بودیم در کدام صف قرار می گرفتیم؟
این جمله همه را به فکر فرو می برد و هر کس سعی می کرد اماره ای بر قرابت خود با یاران اباعبدالله پیدا کند و به زور خودش را در صف کربلائیان تاریخ بگنجاند. واقع امر این است که ممکن است ما یک روز و در شرایطی خاص در صف عاشورائیان باشیم و روز دیگر در شرایطی دیگر در صف یزیدیان قرار بگیریم. رودربایستی که نداریم. خودمان خودمان را بهتر می شناسیم. ایام محرم و رمضان سعی می کنیم خوب و مهربان و با خدا باشیم. ایام دیگر کمی بی مروت می شویم. پس عاشورایی بودن ما به عوامل مختلفی بستگی دارد. این نتیجه، همان دلیلی است که اثبات می کند ما کوفی مزاج هستیم! اهل کوفه شباهت بسیاری با ما داشتند. انها هم مسلمان هایی بودند که ممکن بود در شرایط خاص، مسیر باورشان تغییر پیدا کند. یک روز به حسین نامه می نوشتند و روز دیگر آماده ستیز با او می شدند....والعاقبة للمتقین.
از این حرف ها که بگذریم مداح خوش ذوقی شعری در بی وفایی باران خواند که داغ دل همه را تازه کرد...
مدتی پیش از آقا حجت یا همان حجت الاسلام روح الله حبیبیان – از روحانیون خوش ذوق و فرهیخته بابل و از مایه های امید و دلگرمی حوزه های علمیه این شهر - در قم شنیدم که بر و بچه هایی در بابل برنامه ریزی می کنند تا در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، اقدامی مثبت را برای ترویج حجاب و مقابله با بدحجابی و عادت غلط خودنمایی برخی از بانوان انجام دهند. متوجه شدم طبق معمول، بیشترین بار این تکلیف بر زمین مانده نیز مانند سایر امور ارزشی برزمین مانده شهر، بر گرده برادران فلاح و گرگانی است.
متأسفانه عده ای هر چند اندک از بانوان، درست در ایام عزای سالار شهیدان با آرایشی غلیظ برای جلب توجه یا همان گدایی نگاه! در سطح معابر تردد می کنند و... من واقعاً معتقدم تعداد این گونه افراد اندک است اما جلب توجه شان زیاد است. به طور مثال چندی پیش در هواپیمایی که راهی مشهد بودم یک لحظه خیال کردم آندرانیک تیموریان روی یکی از صندلی ها نشسته است. کمی که دقت کردم متوجه شدم نه خیر، این گیس متعلق به خانمی است که روسری اش را به طور کامل برداشته و در حال تنظیم رنگ و لعاب صورتش است. حالا خدا را شکر این هواپیمای مشهد بود نه کیش! اگر چه همین یک خانم به چنین اقدام شنیعی! دست زده بود و در حالی که تعداد زیادی از خانم های محجبه نیز مسافر هواپیما بودند ولی به هر حال از باب کم من فئة قلیلة!! باید گفت در سایه غفلت ما بسیاری از همین کم ها خودنمایی و تأثیر شگرفی در اجتماع دارند.
روز عاشورا در میدان آستانه بابل با آقا هادی فلاح و یکی از برادران بی شمار گرگانی سلام و علیکی کردم و خداقوتی گفتم.
برای این دوستان و همه زحمت کشان عرصه احیای ارزش ها که نامشان را نمی دانم آرزوی توفیق و سلامت دارم.

شروع جاذبه مغناطیس حسینی در روز اربعین است.
مقام معظم رهبری
کاروان پیاده روی اربعین حسینی از نجف تا کربلا با حضور فعالین فرهنگی استان مازندران
ثبت نام در سایت:
لعنت بر تو، لعنت به تو که دین خدا را ملعبه دستت قرار دادی و حقیقت را فدای مصلحت سنجی های منفعت طلبانه ات ساختی. لعنت خدا بر تو که علم دین و فقه نبوی را برای زر و زیور دنیا ذبح کردی.
لعنت بر آخوند درباری، لعنت به ملای باج خور، لعنت به شیخ هرزه و سازشکار؛ لعنت به آیت اللهی که نخست فتوا می دهد و بعد دنبال حجت شرعی اش می گردد.
لعنت به تو عالم ظالم و مجتهد دنیا زده عافیت طلبی که یک خط فتوایت، رأس منوّر قرآن ناطق را به بالای نیزه فرستاد. لعنت به تو که تهجّدت حاصلی جز عطش طفلان حرم رسول الله به دنبال نداشت. خدا نیامرزد تو را.
لعنت بر تو شیخ مجتهد قاضی القضات اموی که امروز روزی در چهارم محرم الحرام شصت و یک هجری، تمام علم و فقاهت بدلی ات را در یک جمله خلاصه کردی و امام حق را به شهادت رساندی: حسین پسر علی، به دلیل خروج بر حاکم اسلامی، مرتد و واجب القتل است! و مغرورانه دندانت را خلال کردی و باد گلویی بیرون انداختی و گفتی: این یعنی عدالت!
لا حول و لا قوه الا بالله. لعنت بر شریح قاضی که ضربآهنگ سکه های اموی، حکمی را بر قلم فتوایش جاری ساخت که تجسم طریقت رستگاری را به زیر سمّ ستوران شرک و قدرت و شهوت فرستاد. چنین شد که گفتند: به نام دین سر دین را بریدند.
اما .. . شریح به ما فهماند که تا "اراده" ای برای طاعت نباشد علم دین، ضمانتی برای نجات بشر نیست.

صبح امروز یکی از مسئولان شهری بابل در تماس با اینجانب توضیحاتی را درباره خبر برچیده شدن بنرهای مربوط به هیئت دیوانگان حسین علیه السلام در بابل ارائه داد که بخشی از آن بدین شرح است:
" هیئت دیوانگان حسین بدون مجوز شهرداری اقدام به نصب بنرهای تبلیغاتی ایام محرم کرده است. براساس توافق قبلی، مسئولان هیئت پذیرفته بودند که از عنوان دیگری برای هیئت خود استفاده کنند. جمعی از علما و فضلای شهر نیز از این نام انتقاد کرده و خواستار تغییر آن شده اند.... در موضوع هتک حرمت روحانی ناهی از منکر در روستای علمدار نیز شورای تأمین شهر به طور رسمی از قاضی پرونده خواستار پیگیری جدی ماجرا و برخورد قاطع با متخلفین شده است و... "
توضیح اشک آتش2:
1- حساسیت مسئولان سیاسی شهرستان بابل در پیگیری نقدها و نظرات مردمی، رویکردی منطبق بر مدیریت علوی است که جای تحسین دارد.
2- یکی از نقدهایی که مقام معظم رهبری به مسئولان به خصوص در دولت های نهم و دهم داشته ضعف در اطلاع رسانی خدمات و تصمیمات بوده است. در این خصوص لازم است روابط عمومی نهادها و ارگان ها جهش مؤثری در راستای شفاف سازی اقدامات خود نشان داده و از ایجاد التهابات فکری و بروز سوءظن نسبت به مسئولان پیشگیری نمایند.
3- من عبارت "دیوانگان حسین" را بنا بر آن چه نوشتم حاوی وهن نمی دانم. اما به نظر علمای شهر احترام می گذارم. البته بلافاصله بعد از جمع آوری بنرهای هیئت مذکور، حجت الاسلام روحانی امام جمعه محترم شهرستان بابل، مهمان این هیئت بوده و انتساب ادعای مخالفت با نام هیئت را به خود به شدت تکذیب کرده است.
در عین حال اگر مسئولان محترم هیئت مذکور – که از مخلص ترین یاوران اسلام و انقلاب هستند - قولی نسبت به عدم درج این نام داده اند حق آن است که به عهد خود وفادار باشند. هر چند دوستان مذکور اصل چنین توافقی را نیز تکذیب می کنند.
4- مسجد را ساختند که مومنین دور هم باشند و متحد شوند. اگر دیدیم هر جا مسجد هست اختلاف هم هست باید بدانیم راه را اشتباه رفته ایم. در برخی از مساجد و اجتماعات مذهبی بابل مانند بسیاری دیگر از شهرها بین هیئت امنا و امام جماعت و بسیج و هیئت و کانون و شورا و .... شاهد اختلافاتی ناتمام و تفرقه انگیز هستیم.این وسط جای یک پرسش جدی مطرح است که نقش متولیان مذهبی و فرهنگی شهر به عنوان پدران معنوی مومنین چیست و بالاخره چه وقت قرار است یک نفر آستین بالا بزند و "انا الرجل" های شیطانی رسوخ کرده در دل برخی متدینین را تحقیر کرده و اذهان را نسبت به هدف الهی اجتماعات مذهبی روشن سازد؟
5- راقم این سطور خود از منتقدان جدی رویکرد بسیاری از هیئت هاست. مطلبی را نیز چند روز پیش در همین راستا منتشر کرده ام. به هر روی اصلاح حرکت های فرهنگی، صرفاً از طرق فرهنگی میسّر خواهد بود. به نظر این جانب ادامه این ماجرا به نفع فضای شهر نیست. بهتر است با پادر میانی یکی از بزرگان مذهبی بابل این داستان خاتمه پیدا کند.
از این رو وبلاگ اشک آتش2 نیز از پیگیری علنی این جریان خودداری خواهد کرد.
لینک سخنان امام جمعه بابل در جمع جوانان هیئت دیوانگان حسین علیه السلام:

با خبر شدم به دستور فرمانداری شهرستان بابل و البته با ترغیب برخی چهره های پشت پرده، بنرهای تبلیغاتی هیئت دیوانگان حسین علیه السلام که هزینه های آن بعضاً از روزه های استیجاری مریدان اهل بیت تأمین شده بود از سطح معابر شهر جمع آوری گردید. توجیه عوامل این حرکت انقلابی! سخیف دانستن عنوان هیئت مذکور بیان شده است. به دنبال این واقعه، جمعی از تشکل های ارزشی شهرستان بابل نامه ای سرگشاده را خطاب به امام جمعه شهرستان منتشر کرده اند. پیش از خواندن نامه، توجه به چند نکته لازم به نظر می رسد:
1- 1- واژه "دیوانه" را اگر مترادف با ناقص العقل بدانیم قطعاً واژه ای توهین آمیز است. درک این مسئله برای یک کودک خردسال نیز به سادگی ممکن می باشد. بنابراین هیچ فردی به طور طبیعی با دیوانه خواندن خود درصدد وهن به شخصیت خودش برنمی آید.
2- 2- با توضیح ذکر شده معلوم می شود باید معنای دیگری برای واژه مورد نظر متصور بود. توصیف یک انسان واله و شیدا که برای رسیدن به معشوق خود سر از پا نمی شناسد با واژه "مجنون" قرن هاست که در ادبیات عرب و عجم وجود داشته و هیچ گاه عبارتی سخیف تلقی نشده است. لابد فرمانداری بابل اطلاع دارد که "مجنون" در زبان فارسی به چه معناست! عبارت تاریخی "حب الحسین اجننی " نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. به طور مثال اگر رهگذری را در خیابان با واژه دیوانه صدا کنید قطعاً از شما خواهد رنجید؛ اما اگر همان فرد را دیوانه حسین علیه السلام بدانید هرگز از شما ناراحت نخواهد شد.
3- 3- این که گفته می شود "امام حسین علیه السلام رهرو می خواهد نه دیوانه" صد در صد سخن درستی است. به معنای دیگر این گونه نیز می توان گفت " امام حسین علیه السلام رهرو می خواهد نه عاقل"! همان گونه که عقل ممکن است معنایی سطحی و تنها در گستره معاش و روزمرگی و توجیه خطاهای نفسانی داشته باشد دیوانگی هم چنان چه ذکر شد دارای دو مفهوم کوچک و متعالی است. یاد شهید بهشتی به خیر که فرمود: ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل می کنیم.
4- 4- فرمانداری بابل در حالی با قاطعیت در پی برخورد با بنرهای یک هیئت برآمده که چندی پیش به رغم صدور حکم قضایی برای انفصال رئیس پیشین شورای اسلامی شهرستان بابل، شهامت اجرای ان را نداشت. در ایام انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر نیز، بابل یکی از پرتخلف ترین شهرهای استان در زمینه تبلیغات انتخاباتی بود که در سایه رودربایستی و ندانم کاری مسئولان سیاسی شهر رقم خورد. اخیرا نیز یک روحانی ناهی از منکر در روستای علمدار بابل مورد ضرب و شتم اوباش قرار گرفت و با سکوت همین حضرات مواجه گردید.
5- 5- شهید آوینی رحمت الله علیه در یکی از نوشته هایش به کنایه، دسته روی احتمالی روشنفکران غرب زده در روز عاشورا را با این شعار خنثی و بی محتوا به تمسخر گرفته است: مُسیو یزید، مُسیو حسین رو کشته؛ چه اشتباهی کرده، چه اشتباهی کرده...!! امیدوارم حضرات متولی امور فرهنگی شهر که احتمالاً دستی بر آتش جمع آوری بنرهای هیئت مذکور داشته اند به جای پرداختن به رسالت خطیر خود در استفاده از ظرفیت هیئت ها برای رفع معضلات فرهنگی کشور، درصدد پاستوریزه سازی هیئت ها و اشاعه روح بی مبالاتی در انها نباشند.
حضور محترم امام جمعه محبوب و عزیز شهرستان بابل
جناب حجت الاسلام والمسلمین روحانی
با اهداء سلام و تهیات
خبر آنقدر باور ناپذیر و تکان دهنده بود که پذیرفتن رخدادی این چنین در دارالمومنین سخت و ناشدنی است.
جمع آوری بنرهای محرم تنها با دلیل حک بودن نام وزین دیوانگان حسین(ع)
سالهاست که دارالمومنین جولانگاه قانون گریزان و هتاکان به ارزشها و نمادهای مذهبی شده است و آنچه در طول این سنوات از جانب برخی از مسئولین شهرستان به چشم آمده چیزی بجز رخوت و سستی و اهمال نبوده است.
مسئولینی که هر از چندگاهی در عوض کشیدن نسخ هتاکان به یقه گیری دوستان پرداخته اند و نشان دادن پشت بازو به همراهان را به نشان دادن پنجه های قانون به مفسدین ترجیح دادند.
متاسفانه کسی هم نبوده که از حضرات سوال کند: در مقابله با پدیده شوم بد حجابی؟ برای جریان عظیم مفسدین اقتصادی که در بدنه مدیریت گذشته شهرستان رخنه کرده بودند چه تصمیم در خور شانی گرفته اید و یا اینکه برای ریشه کنی فقر و تبعیض نهادینه شده در حاشیه شهرستان به چه توفیقاتی دست یافتید؟ میشود چندین سطر از این وجیزه را به همین دست سوالات بی پاسخ البته دردناک سیاه نمود ولی....
باید پذیرفت که تنها نقطه روشن شهر دارالمومنین ، تعداد هیئات و تشکل های مذهبی آن است. بنیانهای مرصوصی که به رغم کم لطفی همیشگی و البته ذاتی جماعت کم اندیش مدیران در سخت ترین شرایط لحظه ای از افراشتن پرچم مجلس پر فیض حضرت سیدالشهدا دست نکشیدن وتنها خدا میداند چقدر این تعدد و یکپارچگی هیات پرشور و شعور حسینی شهرستان بابل برای مسئولین آبرو خریده و کجاها آب به آسیاب گزارش کار نکرده شان ریخته است.
حالا از این باغ ، باز بری رسیده است. بار دیگر کج سلیقگی و ندانم کاری و ضعف مطالعات مذهبی آقایان کار دست شهرستان داده است.
باید به آن مسئولینی که حتی یک صفحه از تاریخ پرافتخار عاشورا را نخوانده و از فیض و توفیق حضور در مجالس حسینی بی بهره بوده حق داد که لفظ ( دیوانگان حسین) را توهین آمیز و وهن آلود بداند...
باید آن مدیر باکفایت !!! که از رشادت و حماسه حضرت عابس ، یار صدیق حضرت اباعبدا...(ع) بی خبر است مراعات کرد.
باید در گوش آن مسئول وظیفه شناس !!! صدها بار خواند که عابس در روز عاشورا وارد میدان کارزار شد و پس از قتال حرامیان ، آنگاه که جسمش رنجور از زخم و تیر و نیزه و شمشیر گشت جامه درید و در زیر باران سنگ و نیزه و تیر یزیدیان ، نعره " حب الحسین اجننی" (من مجنون و دیوانه ی حسینم) سر داد و یک تنه صدر و ذیل لشکر اعداء را به هم دوخت تا جان نازنینش از تن برون شد و عابس شد ستاره دنباله دار از کهکشان کربلا.
ستاره ای که با وجود تمام سختی ها و شداید دوران آخرالزمان هنوز روشنی بخش محفل عشاق الحسین(ع) است.
حق بدهید بر خیل عظیم عزاداران حسینی گران آید که در ایامی که جهان تشیع خود را آماده رستاخیز محرم می نماید عده ای با بهانه واهی و سخره برانگیز دست به اقدامی نابخردانه بزنند و بنرها و پلاکاردهایی که مزیین به نام وزین و مبارک دیوانگاه حسین(ع) است به نام حفظ شئون شهرستان جمع نمایند.
شئونی که بارها با جولان افراد بدحجاب ، پرونده های فساد اقتصادی و گاهاً اخلاقی مسئولین گذشته آن، حضور فعال عناصر فتنه و ... زیر سوال رفته و خدشه دار شده و تنها چیزی که از مدیران شهری در این مقولات بارز دیده شد سکوت تساهل برانگیز بود.
آن چه مسلم است خطا بودن این حرکت رضاخانی می باشد وتنها راه جبران این خطای نابخشودنی ، نصب بنرها و پلاکاردهای جمع آوری شده و همچنین معرفی فرد یا افراد خاطی و عذر خواهی مسئولین ذیربط از عزاداران حسینی(ع) می باشد.که امید است کلیه امورات فوق صورت پذیرد که در غیر اینصورت کلیه عواقب غیر قابل تصور آن متوجه و بعهده مسئولین ذیربط می باشد.
واسلام
مجمع تشکل های حزب ا... شهرستان بابل، جمعی از هیئات مذهبی شهرستان بابل ، جبهه ایمانی بنیان ، حزب ا... سایبری شهرستان بابل ، جمعی از طلاب وبیسجیان شهرستان بابل، جمعی از خانواده معظم شهدا شهرستان بابل ، جمعی از جانبازان و ایثارگران شهرستان بابل
تقدیم به:
محضرشریف و مبارک امام زمان(عج) - محضر مبارک حضرت امیرالمومنین(ع) - محضر مبارک خانم حضرت زهرا(س)
محضر مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) - محضر مبارک رهبر عزیزحضرت آیت ا.. خامنه ای(مدظله العالی)
رونوشت:
دفتر رئیس جمهور ، وزارت کشور، وزارت اطلاعات ، سازمان تبلیغات کشور، سازمان تبلیغات استان مازندران، استانداری مازندران، معاون سیاسی امنیتی استانداری مازندران، اداره اطلاعات استان مازندران، فرماندار ویژه بابل، شورای هیئات مذهبی استان مازندران ، شورای شهر شهرستان بابل، شهردار شهرستان بابل ، شورای هیئات مذهبی شهرستان بابل

نوشتن برای شهدا کاری لذت بخش است که هیچ گاه از انجام آن خسته نشده ام. یک بار در نشریه صبح دوکوهه و یک بار در نشریه خم توفیقی حاصلم شد تا چند شماره ای را به طور کامل، برای شهدا کار کنم و به لطف خدا و کمک دوستان علاقمند به شهدا مطالبی خوب را به انتشار برسانم.
البته هر دو نشریه مذکور بعد از چند شماره تعطیل شد. علت آن هر چه که باشد بخش عمده اش را مربوط به بی توفیقی خود در خدمت به شهدا می دانم.
به امید خدا قرار است از شماره جدید ماهنامه امتداد، مسئولیت سرویس دفاع مقدس آن را بر عهده بگیرم. جا دارد از اعتماد برادر بزرگوارم آقا رضا مصطفوی تشکر کنم.
باز هم دست نیاز به سوی دوستان وبلاگی خود دراز می کنم. می دانم خیلی از رفقا در نقاط مختلف کشور سوژه هایی ناب از شهدا سراغ دارند که جا دارد در یک رسانه سراسری منتشر گردیده و به ثبت برسد. امتداد آن قدری اعتبار و خواننده دارد که بتواند ناگفته های دفاع مقدس را به گوش علاقمندان فرهنگ ایثار و شهادت در مناطق گوناگون ایران عزیزمان برساند.
از دوستان عزیز درخواست یاری دارم و امید وارم به برکت خون شهدا بتوانیم با کمک یکدیگر ابعاد زیبای دفاع تاریخی قهرمانان گمنام کشورمان را به ثبت رسانده و به سهم خود گامی را در راستای ترویج معارف آسمانی دفاع مقدس برداریم.
به سهمی ناچیز انشاءالله با تیمنی معطر به رائحه شهادت، از خجالت دوستان درخواهیم آمد.
منتظر لبیک تان هستم. یاعلی