سری به نیزه بلند است در برابر زینب
آنکه نسبی از اسماعیل دارد، تحفه سبزش در پیشگاه معبود، سر بریده و جسم غرق به خون است.
سرمشق دلدادگی عشق بازان کوی دوست را اینگونه نوشته اند: و فدیناهم بذبحٍ عظیم ...
یک عمر این نوحه را در عصرهای عاشورا به اشک دل آمیختیم که " خدا کند که نباشد سر برادر زینب " غایت آمال دل مهجورمان سکنای قلب ام المصائب بود ولو به قیمت تقدیم هزار جان ناقابل به نیابت از وجود سالاز زینب سلام الله علیها. آنکه گِل وجودش را از فضل طینت خون خدا سرشته اند، محراب نمازش را در مسلخ عشق بنا نهاده اند.
رضای اسماعیل، رضایت حق بود. رضای اسماعیلی هم در پی رضایت دوست.
این سر بریده رضای اسماعیلی است که همچون اسماعیل، نوجوانی اش را پیشکش محبت معشوق نمود و در جوار بانوی صبر، خورشید سرش بر مأذنه تیغ سفیانیان، خوش درخشید.
سلامٌ علی ابراهیم. داغی که حسین از غم اکبر به جگر داشت، جز خالق اکبر ز دل او که خبر داشت ...
خدا پدر و مادر رضا را که سالهاست مهاجر مشهد الرضا شده اند، در سایه رضای آل محمد (ص) صبر عطا کند.
درود خدا بر مجاهدان افغان که این روزها رگ های بریده شان، سند صدق ایمانشان گردیده است.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
- ۹۲/۱۱/۱۰