زیباترین پیام 16 آذر امسال
- ۰ نظر
- ۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۷:۵۳
دقایقی پیش جلسه رسیدگی به پرونده شکایت امام جمعه و ستاد نمازجمعه امیرکلا از صادق کیان نژاد امیری – نویسنده دفاع مقدس و از فعالان عدالتخواه شهرستان بابل – به اتمام رسید.
قاضی شعبه 105 به منظور تکمیل پرونده دستور تحقیق بیشتر از شهود را صادر کرد. بنابراین ادامه بررسی این پرونده به جلسه دیگری موکول گردید. طلبه سید و جوانی – احتمالا به نام یگانه – به نمایندگی از امام جمعه در جلسه دادگاه حضور داشت.
برخورد منطقی و با حوصله قاضی پورسلیم از قضات مجرب دادگستری بابل با طرفین پرونده و استماع کامل ادله طرفین فارغ از منصب و جایگاه حقوقی انان از نکات برجسته جلسه امروز بود که بسیار جای تقدیر دارد.
شنیده ها حاکی از آن است که از میان چهار گزینه مطرح برای تصدی فرمانداری شهرستان بابل، ملایی عضو فعال حزب منحله مشارکت و از عناصر افراطی حامی فتنه 88 شانس بیشتری برای تصاحب مسند فرمانداری دارد.
جمعی از امت حزب الله بابل با هشدار به مسئولان سیاسی استان واگذاری مناصب دولتی به چهره هایی همچون ملایی را برخلاف مصالح عموم دانسته و نسبت به تبعات آن ابراز نگرانی کرده اند.
با توجه به فضای انقلابی و مذهبی شهرستان بابل به نظر می رسد تصمیم گیران دولتی باید از انتصاب افراد حاشیه دار و ماجراجو در مشاغل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این شهر اجتناب کنند.
متأسفانه به رغم انتخاب وزیر کشور از میان جناح مدعی اصولگرایی با توجه به نوع انتصابات در این وزراتخانه، شائبه تشریفاتی بودن جایگاه وزیر مذکور جدی به نظر می رسد. عملکرد وزارتخانه های علوم، ارشاد و... نیز نشان از روی کارامدن عناصر افراطی به اصطلاح اصلاح طلب تحت لوای فریبنده اعتدال داشته است.
شکی نیست مردم ولایتمدار شهرستان بابل در قبال انتصاب چهره های فتنه گر در مناصب دولتی این شهر سکوت نخواهند کرد.
اخبار واصله حاکی از آن است که جوانان حزب الله شهرستان بابل خود را برای افشاگری در خصوص سوابق گزینه احتمالی فرمانداری این شهر آماده می کنند.
حجت الاسلام والمسلمین علی رضا جهانشاهی معروف به طلبه عدالتخواه سیرجانی حمایت قاطع خود را از صادق کیان نژاد امیری که به دلیل انتقاد از امام جمعه شهر خود – امیرکلا – به دادگاه فراخوانده شده بود اعلام کرد.
حجت الاسلام جهانشاهی در اعتراض به زمین خواری های سیرجان و نیز عدم برخورد دستگاه قضا با دانه درشت های مفاسد اقتصادی دست به تحصن زده و بارها راهی زندان گردید که جریان آزادی وی به دستور صریح مقام معظم رهبری و تشکر معظم له (شکرالله مساعیک) همچنان ورد زبان عدالتخواهان و مایه دلگرمی نیروهای خط مقدمی انقلاب است.
ساعتی پیش حجت الاسلام جهانشاهی در تماس تلفنی با صادق کیان نژاد امیری ضمن حمایت از اقدام شجاعانه این بسیجی شمالی، آمادگی خود را برای همراهی با وی اعلام نمود.
سایت یاران خراسانی که توسط جمعی از طلاب و دانشجویان عدالتخواه و دوستان طلبه سیرجانی مدیریت می شود نیز آماده انعکاس اخبار مربوط به دادگاه صادق کیان نژاد است.
به نظر می رسد با به میدان آمدن حجت الاسلام جهانشاهی، طلاب عدالتخواه آذربایجان، لرستان و... که از دوستان و همراهان ایشان هستند نیز در مقابل مظلومیت برادر بسیجی عدالتخواه خود در شهرستان بابل سکوت نکنند.
سخنران امشب جلسه هفتگی انصار حزب الله بابل در مسجد ولایت، حسین آقای منصف است که در نقد و بررسی رویکرد وزارت فرهنگ و ارشاد سخن خواهد گفت. دوستان انصار حزب الله در پیامک تبلیغاتی خود برای این مراسم از حسین منصف با عناوینی چون انقلابی، مبارز و... یاد کرده اند. در حالی که بسیاری از منافقان داخلی از ایجاد اختلاف تئوریک بین نیروهای حزب الله بابل در ماه اخیر به وجد آمده بودند اقدام دشمن شکن انصار حزب الله بابل در دعوت از این عضو با غیرت شورای اسلامی شهر بابل نشان از فرهیختگی و بصیرت دوستان ما دارد.
پیش از این نیز در مطلبی به جمله ای از مقام معظم رهبری اشاره کرده بودم که روشنفکر واقعی را جماعت حزب الله دانسته بودند. جلسات هفتگی انصار حزب الله که هر یکشنبه شب در مسجد ولایت بابل واقع در خیابان چهارسوق برگزار می شود نمادی از حرکت هوشمندانه جریان حزب الله در راستای تبعیت از منویات رهبری معظم برای ایجاد کرسی های آزاداندیشی و بصیرت افزایی است. حرکتی بلندمدت که به جرأت می توان ادعا کرد در هیچ یک از محافل دانشگاهی کشور سابقه نداشته است.
چندی پیش این حقیر نیز توفیق صحبت در یکی از جلسات این مسجد را داشتم. انصافاً مستمعان دقیق و سراپا گوش جلسات انصار، هر صاحب سخنی را به وجد می آورند.
به جاست به منظور پربارتر شدن مباحث این جلسات، ترتیبی اتخاذ شود تا بتوان از همه فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی بابل به عنوان سخنران بهره برد. به طور مثال دوستانی از شهر بابل در حوزه علمیه قم هستند که سالهاست به طور تخصصی در مباحث و گفتارهایی دینی و کاربردی تمرکز داشته اند که می شود دستاوردهای پژوهشی این عزیزان را به واسطه جلسات پویای انصار به جوانان اهل مطالعه و دغدغه مند شهر انتقال داد. آقا سید سجاد ایزدهی در بحث ولایت فقیه و فقه سیاسی آثار ارزنده ای را ارائه داده و معتبرترین جوایز جشنواره های علمی کشور را بارها به خود اختصاص داده است. حجت الاسلام مقیمی در زمینه اسلامی شدن علوم مباحث ارزنده ای دارد. آ سید امیر سخاوتیان در مقوله شیطان پرستی و فراماسونری کارهای خوبی انجام داده. سعیدالعلماء بابایی که دوسالی را در لبنان گذرانده درباره تأثیر مردم لبنان از انقلاب اسلامی حرف هایی شنیدنی دارد. آقا حجت حبیبیان در پاسخگویی به شبهات دینی و اعتقادی ید طولایی دارد. برادرش آقا ابوذر حبیبیان که مسئولیتی در دانشگاه امام صادق علیه السلام داراست یک نخبه و صاحب نظر در عرصه فرهنگ و هنر است. برادرم هادی نادری مستندساز برتر کشور است که در رابطه با عشق و اردات توده های ملت به اهل بیت علیهم السلام تجربیاتی عملی دارد. حوزه تخصصی مطالعات محمدحسن جعفرزاده که هم اکنون در تهران ساکن است، مطالبات مقام معظم رهبری به خصوص در زمینه تمدن سازی است. جلال اکبرین که نام خانوادگی اش را به صدرایی تغییر داده در خصوص سبک زندگی دینی در سیرت شهدا تحقیقاتی جالب و سازنده داشته است. حجت الاسلام حسین زاده مسئول مجمع طلاب بابل یا شیخ جواد شفیعیان نیز پیرامون ضعف ها و ضروریات فرهنگی در آموزش و پرورش، صاحب سخن هستند. آقا مهدی شریف تبار درباره روانشناسی خانواده مطالعاتی عمیق داشته است. حسین محمدیان که فعلاً مقیم بابل است بحثی بسیار جذاب در نقد سینمای هالیوود دارد.... بیش از هزار طلبه بابلی دیگر نیز در حوزه علمیه قم حضور دارند که در زمینه هایی مانند آسیب شناسی مهدویت، نقد فرق انحرافی، شبهات وهابیت و... حرف های گفتنی فراوانی دارند.
البته با توجه به مشکلات مالی انصار می دانم که هماهنگی برای ایاب و ذهاب این چهره ها کمی دشوار است. همه این دوستان گاهی به دلایل تبلیغی یا تفریحی به بابل سفر می کنند که می توانند در صورت تمایل فرصتی را نیز برای حضور در جلسات جوانان انقلابی شهر خود اختصاص دهند.
یکی از آرزوهای متولیان فرهنگی شهر همواره این بوده است که بتوانند پیوندی بین نخبگان با جوانان شهر ایجاد کنند. یکبار نیز با حمایت امام جمعه شهرستان بابل تیمی در قم عهده دار این مسئولیت شد. متأسفانه حلقه مذکور به یک همایش نمایشی بسنده کردند و رسالت سنگین شان را ناتمام گذرادند. به گمانم انصار حزب الله بابل – البته در صورت حمایت سایر گروها و نهادها – استعداد ایجاد یک شبکه منسجم و کارآمد برای اتصال بین نخبگان و مردم را در سطح شهرستان بابل دارا خواهد بود.
شکر خدا پنج سال است که در خدمت دوستان عزیز در فضای مجازی هستم و سعی کرده ام در این مسیر، گامی کوچک برای دفاع از آرمان های انقلاب و شهدا بردارم.
اگر چه وبلاگ اشک آتش دردسرهایی نیز برایم داشته از جمله اینکه کمتر موسسه و نهادی پیدا شده که از ترس تبعات مربوط به مطالب وبلاگ، حاضر به همکاری بلندمدت با من در زمینه های فرهنگی باشد ولی تا کنون لحظه ای از این که وقت و توان خود را صرف وبلاگ نویسی کرده ام پشیمان نیستم.
وبلاگ تا الان یکبار فیلتر شد و دوبار هم مرا به دادگاه ویژه روحانیت کشاند که انشاءالله در سالگرد فیلتر شدن آن مطالبی را در خصوص عملکرد دادگاه ویژه روحانیت خواهم نوشت. البته فیلتر وبلاگ باعث شد تا تدبیری فنی بیندشم که به حول و قوه الهی فیلتر وبلاگ را برای دفعات احتمالی بعد تقریباً غیرممکن می سازد.
به لطف خدا دایره خوانندگان اشک آتش از نظر جایگاه و مسئولیت وسیع است. این مسئله یک حسن دارد و یک عیب. حسنش این است که می دانم مطلبی که نوشتم به سرعت دست مسئولان ذی ربط می رسد و اگر آنها اهل مراعات باشند قطعاً گامی برای اصلاح رفتار خود بر می دارند. عیبش هم این است که گاهی قلم انسان می لرزد که مبادا این نوشته باعث لجبازی مسئول مربوطه گردیده و تبعاتش قابل جبران نباشد.
بعضی رفقا لطف دارند و اشک آتش را جزو وبلاگ های موفق جبهه انقلاب اسلامی برمی شمارند. لازم به توضیح می دانم که اگر هم این مسئله صحیح باشد باید نقش رفقا و دوستانی که با تماس های خود نکاتی را برای پخته شدن و عمق بخشیدن به محتوای مطالب و مسائل روز در اختیار حقیر می گذارند هم مورد توجه قرار داد.
از لطف و بزرگواری تمامی دوستان و خوانندگان اشک آتش بسیار بسیار سپاسگذارم.
دم حاج حسن روحانی گرم. منظورم از حاج حسن روحانی، امام جمعه شهر خودمان است نه آن حسن فریدون که چند ماهی است نامش مطرح شده!
خدایی یک تشکر ویژه به امام جمعه بابل بدهکارم. کسی نیست که نداند من خود را دوست و منتقد این بزرگوار می دانم و بارها در منظر عموم و یا در خفا نقدهایی را نسبت به برخی گفتارهای ایشان داشته ام. در اشک آتش بارها نقد و نظراتی در خصوص ایشان منتشر گردید. حالا شما قضاوت کنید اگر قرار بود ظرفیت نقدپذیری حاج حسن آقای روحانی ما در حد امام جمعه محترم امیرکلا باشد من تا الان باید اعدام می شدم!! این طور نیست؟
به جاست تا قدر این روحانی بزرگوار که اهل صدر و سعه صدر است را بیشتر دانسته و از خداوند متعال آرزوی استمرار این روحیه متواضعانه را داشته باشیم.
از دوستان بسیجی و خط مقدمی شهرستان بابل هم بابت حساسیتی که نسبت به دفاع از مظلومیت همرزم بسیجی خود آقا صادق کیان نژاد نشان داده اند بسیار تشکر می کنم. نکته جالبی که می تواند چشم بدخواهان حزب الله را کور کند این است که خیلی از همین بچه های بسیجی حامی آقاصادق در مسائلی مانند آن چه که در عاشورای امسال بابل گذشت با ایشان اختلاف نظر داشته اند اما در هنگامه ضرورت و خطر با بینشی بالا و بصیرتی مثال زدنی و با التزام به اصول آزاداندیشی و به دور از تعصب و احساس، متحدانه به وسط میدان آمده و مانور زیبا و تأثیرگذار "برادری" و "یکپارچگی" امت واحده رسول الله (ص) را در پرتو ولایت، یکبار دیگر به تصویر کشاندند.
در خصوص اعلام آمادگی برخی از رفقای بسیجی برای حضور در دادگستری در زمان دادگاه آقاصادق هم تذکر این نکته را لازم می دانم که در حال حاضر این اقدام به نفع برادرمان نیست. آنهایی که باید می دانستند صادق ما تنها و بی کس و کار نیست این پیام را دریافت کرده اند. انشاءالله با حفظ همین روحیه پرشور و حرارت در دیگر عرصه های دفاع از ارزشها به تقابل با جبهه تزویر خواهیم پرداخت.
آخرین اخبار پرونده صادق کیان نژاد امیری را در روزهای بعد نیز از طریق همین وبلاگ پیگیر باشید. یاعلی.
ماندلا رگی از خمینی در وجودش داشت. برای همین است که با استبداد و زور و ستم کنار نیامد. از این رو او هم شیعه عملی علی علیه السلام بود مانند چاوز. مثل گاندی که پیرو حسین علیه السلام بود.
این که می گویند اسلام دین فطرت هاست یعنی همین که اگر زلالی درون خویش را حفظ کنی، حتی اگر شناسنامه ات به مهر نام تشیع، زینت نشده باشد، لااقل بخشی از اسلام را در عملت پیاده خواهی کرد.
ماندلا سال های جانکاه زندان را به جان خرید اما با آپارتاید کنار نیامد. حرفش حرف دین بود: بین فقیر و غنی، زرد و سیاه و سرخ و سفید، آقازاده و خانم زاده و .... هیچ تبعیضی وجود ندارد. ملاک برتری انسان ها پاکی و صداقتشان است. ان اکرمکم عندالله اتقیکم.
با توجه به عدم اعتنای امام جمعه محترم امیرکلا - که تجربه گرانسنگ سالها فعالیت در ارتش جمهوری اسلامی را داشته است – نسبت به توصیه های دلسوزانه چهره های مختلف امت حزب الله مبنی بر ضرورت حل مناقشات درونی خانواده انقلاب از طریق مجاری غیرقضایی و پیشگیری از ایجاد تنش و شکاف در بدنه جامعه دینی، جمعی از بسیجیان استان مازندران فعالیت رسمی خود را برای حمایت از صادق کیان نژاد امیری، جوان عدالتخواه و آزاداندیش شهرستان بابل که به اتهام نقد امام جمعه امیرکلا دادگاهی شده است آغاز کرده اند. وبلاگ اشک آتش2 درصدد است آخرین خبرهای پیرامون این موضوع را به اطلاع خوانندگان عزیز برساند:
1- نشریه بنیان که توسط جمعی از نویسندگان بسیجی استان مازندران در تیراژی گسترده منتشر می شود در شماره اخیر خود مطلبی را به حمایت از صادق کیان نژاد اختصاص داده است. بنیان علاوه بر نمازجمعه های بابل، قائمشهر، ساری و.. در نمازجمعه این هفته تهران نیز توزیع گردیده تا گامی در جهت ملی شدن ماجرای شکایت از یک جوان عدالتخواه برداشته شود.
2- شنیده شده سی دی حاوی فایل صوتی سخنان صادق کیان نژاد و پرسش او از امام جمعه امیرکلا که اثباتی بر عدم توهین وی نسبت به نامبرده است آماده توزیع در بین طلاب و روحانیون شهرستان بابل مقیم در حوزه علمیه قم گردیده است.
3- بر اساس اخبار موثق، طوماری محرمانه از سوی عده ای از چهره های سرشناس بسیجی شهرستان بابل به حفاظت اطلاعات قوه قضائیه ارسال گردیده که از محتوای آن اطلاع دقیقی در دست نیست.
4- یکی از فضلای امیرکلایی مقیم قم در نامه ای خطاب به صادق کیان نژاد امیری به وی توصیه کرده سلام نظامی را یاد بگیرد!!
5- یکی از نویسندگان خوش ذوق امیرکلا در اقدامی ابتکاری مشغول جمع آوری حواشی نمازجمعه امیرکلا از بدو تأسیس تا کنون است. این نویسنده تلاش دارد با انتشار کتابی، نقش وحدت آفرین نمازجمعه را به عنوان یک هدف اخلاقی و اجتماعی مورد بررسی قرار داده و مضرات اجتناب از آن را با بهره گیری از وقایع نمازجمعه امیرکلا در اختیار ائمه جمعه سراسر کشور قرار دهد.
وبلاگ بنیان: برای صادق کیانژاد
نمیدانم کی برخورد قضای با عدالتخواهی میخواهد پایان بپذیرد. تا کی باید شاهد باشیم در روز روشن حق بچهحزباللهیها را ناحق کنند و یک آب هم رویش؟
هر بار باید از گوشه و کنار بشنویم که یک نفر بسیجی انقلابی را به جرمهای واهی پروندهدار کردهاند و چنان بر سرش کوبیدهاند که دیگر جرأت نکند جلوی فسادی بأیستد و یا حتی یک سؤال محترمانه از مسؤولی بپرسد.
باور ندارید؟
بگذارید ماجرایی برایتان بگویم تا باور کنید:
همین آقاصادق کیاننژاد خودمان، همانی که عضو فعال پایگاه هست، همانی که عضو شورای پایگاه انصارالحسین(ع) هست، همانی که برای دفاع مقدس کتاب نوشته، همانی که کتاب بعدی اش مراحل چاپ را میگذراند، همانی که جز در مسجد و محفل و بسیج و هیئت و عرصههای انقلابی رویت نمی شود، همین آقاصادق، ماه رمضان گذشته توی مسجد مقبرهپیش امیرکلا وقتی میبیند یک نفر ردصلاحیتشدهی شورای شهر و کسی که دهها پروندهی محکومیت به اتهامات مختلف در دستگاه قضا دارد، همراه امامجمعهی امیرکلاست با اجازهی امامجمعه از ایشان چرایی همراهی این شخص را میپرسد و امامجمعه هم جواب میدهد و قضیه تمام میشود.
4 روز بعد برایش احضاریه میفرستند که بیا دادگاه. چرا؟ چون امامجمعهی امیرکلا و اعضای دفترش ازت شکایت کردند! به چه اتهامی؟ توهین به امامجمعه؟!!!!!
اصلاً میگویم صادق کیاننژاد گنهکار!!!
آیا آقایان کلام مقام معظم رهبری را نشنیده اند که بارها و بارها به مسؤولین دستور دادند با احساسات جوانان انقلابی برخورد قضایی نکنید! حالا باور پذیر نیست که پای این و آن را به دادگاه بکشانند آن هم به جرم عدالت خواهی!
فکر نمیکنم این رویه با رویکرد حضرت آقا همخوانی داشته باشد؟
وجه دیگر این اتفاق ناخوشایند سکوت متولیان و ریش سفیدان شهر است.
اینکه چرا حمایتی نمیکنند؟
چرا کسی به شاکیان تذکر نمی دهد که جای حل مشکلات،سوتفاهمات و اختلاف نظرها در جوامع حزب الهی دادگاه نیست بلکه مسجد و مجامع مذهبی است.
چرا کسی به آقایان متذکر نمی شود که سرکوب و بداخلاقی با جوانان متدین و ارزشمدارو عدالت خواه حاصلی جز منزوی شدن کلیت تشکل های دینی(صدر تا ذیل آن) ندارد و صدها چرای دیگر که در گلو گیر کرده و اگر بگوییم باید وقتمان را در دادگاه و پاسگاه بگذرانیم...
جالب اینجاست که در شکایتنامهی ستاد نمازجمعه از صادق کیانژاد، انواع و اقسام توهینها ذکر شده و وقتی ایشان به خاطر توهین از امضاکنندگان پای شکایتنامه شاکی می شود، دستگاه محترم قضا کمترین اقدامی راجع به شکایت آقای کیاننژاد نکرده است!
-----------
پی نوشت:
-فتنه از عمامه خیزد نی ز خم...
-تصور کنید که تا چند روز آینده بابل هم مانند سیرجان و تبریز فردی با پیشوند "عدالتخواه" دارد.
نویسنده عدالتخواه بابلی!
-چه میکنه این امام جمعه امیرکلا؟!!!
تنها نخواهی ماند!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر صادق کیان نژاد دوست داشتنی.
مطمئن باش که از حق تو دفاع خواهیم کرد و آبرو خواهیم گذاشت.
آقا صادق ما، با شناختی که من دارم نه هتاک است، نه شرور. شرور و هتاک همه کسانی هستند که جوانان انقلابی این مرز و بوم که درد دین دارند را میخواهند از میدان بدر کنند.
حاشا و کلا که بتوانند ما را از صحنه نقادی و امر به معروف با تهمت و تهدید و ادعای تشویش اذهان عمومی و این قبیل ترفند ها از میدان به در کنند. این گفته مقام معظم رهبری است که می فرمایند :" امام علی ع مُرّ حقیقت را بیان میکرد حتی اگر به مذاق جناح های سیاسی خوش نیاید".
آقا صادق و ما این گونه ایم و ما با استعانت از خداوند متعال و پشتیبانی قانونی و با عمل انقلابی از حق نقادی در جامعه دفاع میکنیم و نمیگذاریم ریشه نقادی سالم را در جامعه بخشکانند.
محمدحسین منصف
13/9/1392
تذکر بنده خطاب به دستگاه قضایی و هیأت رئیسه محترم مجلس است. همکاران محترم و ملت شریف ایران، اصول 19 و 20 قانون اساسی به صراحت می گوید که مردم از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و نژاد هیچ کس سبب امتیاز او نمی شود.
یک سال قبل در همین ایام بنده در دو نطق، به برخورد تبعیض آمیز با پرونده یک آقا زاده اعتراض کردم. این شخص که سه سال به انگلیس پناه برده بود 12 مورد اتهامی دارد از جمله اخلال در نظم اقتصادی و پولشویی، اختلاس، جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی، پرونده های مالی سنگین در وزارت نفت، استفاده از اموال دولتی در انتخابات سال 84 به نفع پدرش، نقش محوری در فتنه و کودتای سال 88 و اختفای اسناد محرمانه، خیلی محرمانه، سرّی و به کلی سرّی دستگاه های عالی نظام که بر اساس اعلام مقامات قضایی، کیفر خواست این آقازاده 125 صفحه است.
سخنگوی دستگاه قضایی اعلام کرده که این فرد متهم و مجرم است و اتهام و جرم وی از نظر بازپرس محرز و قرار مجرمیت برای او صادر شده ولی الان حدود 436 روز است که با ادعای نقصان پرونده، موضوع راکد گذاشته شده. متهم و مجرمی در این سطح فقط با وثیقه 10 میلیاردی آزاد است و با تدبیر برخی از کارگزارن و دوستان دولت یازدهم، امید این فرد برای چنگ انداختن به قراردادهای نفتی مجددا زنده شده.
بنده بابت نطقم که بر اساس وظیفه نمایندگی ام بود، احضار شدم اما چرا علیرغم گذشت 436 روز، هنوز پرونده این نیمه دانه درشت قفل و کانّه کلید بازگشای اش گم شده. آیا غیر این است که به تعبیر امام جمعه محترم تهران، آیت الله جنتی برخی گردن کلفت شده اند؟!
گذشت 436 روز و قفل بودن پرونده این آقازاده، حکایت از حقانیت نطق یک سال قبل بنده و اعتراض های مکرر دیگر نمایندگان و رسانه های مطالبه گر و مردم کوچه و بازار دارد. بنده در نطق گفتم که یک فشار اختاپوسی به دستگاه قضایی وارد می شود اینهم دلیلش، 436 روز گذشت و هنوز اعلام می شود پرونده ناقص است.
و تازه این در حالی است که هنوز دستگاه قضایی به اظهارات مهدی هاشمی که در گفتگو با نیک آهنگ کوثر علنی شد، رسیدگی ای نداشته است. مهدی هاشمی در این فایل صوتی می گوید:
"هنوز هم معتقدیم باید به رهبری فشار آورد. این هزینه اش از همه چیز کمتر است ... باید به آنهایی که در داخل کشور در حال جنگ (فتنه) هستند کمک کرد، الان بار بر دوش آنهاست ... حرف هایی که ماها می زنیم، حرف هایی که بابای من زد، از همه حرف های اقایون (اصلاح طلب) تندتر بود. ما تقسیم کار کرده ایم هر کسی کار خودش رو می کند. بابا کار خودش رو می کند... من وظیفه ای برایم تعریف شده که آن را انجام می دهم. دعوای من با بابا اینست که ما باید تهاجمی تر بشویم با اینها ... کارهایی که من کرده ام صد برابر بدتر از سخنرانی های شماهاست و نظام هم می داند که من دارم چه کار می کنم. و اینها هم می دانند اخلال هایی که در زمان رفتن رییس جمهور ایران (احمدی نژاد) به سازمان ملل ایجاد شد، توسط من بوده است و این مساله حتی به تاج زاده و بهزاد نبوی و رضا خاتمی و اینها هم بر خورده است! طرف های من می فهمند که من کی ام و می فهمند من دارم چه کاری علیه نظام می کنم و با من بد هستند ... اینکه من الان بخواهم رو بازی کنم خیلی زود است. البته من حرف های شما را قبول دارم که اقای هاشمی باید فتیله را بکشد بالا. ماها هیچ امتیاز عملی الان نمی توانیم از رهبری بگیریم و خیالت راحت باشد نظام هیچ امتیازی الان به ما نمی دهد."
همه حرف بنده، رسانه های پیگیر، دیگر نمایندگان و مردم مطالبه گر این است که آیا اگر فرزند یک نانوا، فرزند یک گارگر، فرزند یک کارمند، فرزند یک استاد دانشگاه، فرزند یک روزنامه نگار حتی فرزند یک نماینده مجلس با این موارد سنگین اتهامی بود با او اینطور برخورد می شد؟ برخی ها یک سال قبل نطق بنده را تند خواندند کجایند که امروز لام تا کام در باره این تبعیض 436 روزه یک کلمه نمی گویند؟
چرا پرونده های متعدد دختران و پسران مربوط به یک نژاد خاص وقتی به دستگاه قضایی می رسد قفل می شود؟ مگر بر اساس اصل 19 قانون اساسی همه نژادها در برابر قانون برابر نیستند؟ دیروز سخنگوی دستگاه قضایی اعلام کرده که ما قبول داریم پرونده این آقازاده حساسیت بالایی دارد و مردم برایشان مهم است که سرانجام رسیدگی به آن چه شده است. باید تدابیری اندیشیده میشد تا رسیدگی آن به این میزان کُند و با وقفه زمانی روبرو نمیشد.
خب برادر بسم الله، مردم که نباید تدبیر می کردند شما باید این کار را انجام دهید، هنوز دیر نشده چرا اقدام نمی کنید؟ اقدام کنید والله پیش مردم آبرومند می شوید.
از آن طرف می بینیم که فردی هنوز رییس جمهور کشور است ولی برایش احضاریه می رود و تاریخ دادگاهش مشخص می شود. آفرین بر دستگاه قضا این درست است. رییس جمهور هم در برابر عدالت قضایی مستثنی نیست شما با این کار مردم را امیدوار می کنید ولی وقتی مردم می بینند که پرونده سنگین شفاف آقازاده های یک خانواده خاص در دستگاه قضایی قفل می شود و سخنگوی دستگاه قضا یک سال است که در مصاحبه های مطبوعاتی خود هیچ جواب قانع کننده ای برای آن ندارد، باور نمی کنند که احضار و دادگاه احمدی نژاد از روی عدالت است و این نه تنها برای دستگاه قضا بلکه برای نظام اسلامی سمّ است.
در حالی که درست این است، همه باید در برابر قانون مساوی باشند حتی اگر رییس جمهور باشند. والله من خودم در عین حمایت از شاخصه های برجسته رئیس دولت قبل که بارها از زبان رهبری تصریح شد، منتقد و معترض برخی رفتارهای احمدی نژاد بودم و هستم ولی این برخورد دوگانه درست نیست و برای اعتماد عمومی جامعه سمّ است.
گفته می شود که شاکی پرونده احمدی نژاد کمیسیون اصل 90 و چند شاکی خصوص است. از موارد شکایت خصوصی مثل این که "بالا بودن تصادفات در جاده ها در دولت احمدی نژاد سبب تلافات بسیار شده یا این که چرا رئیس جمهور شرط ارتقای شهر به شهرستان ما را افزایش جمعیت دانسته و من از همسرم خجالت کشیدم" می گذرم که واقعا بیانش هم مضحک است.
بنده خودم عضو کمیسیون اصل نودم. یکی از مشکلات ما این است که پرونده های بسیاری از این کمیسیون به دستگاه قضایی ارجاع شده ولی هنوز اقدامی نشده، برخی دستگاه ها به مکاتبات کمیسیون جواب نمی دهند! با این که صراحتا در قانون اعلام شده این کار جرم است. چطور این پرونده اینقدر زود مسیرش معلوم می شود و قاضی آن اهل مصاحبه با رسانه ها می شود؟
من از مسئولین محترم کمیسیون اصل نود هم سئوال می کنم آیا روسای جمهور قبل به همه موارد قانونی مو به مو عمل کردند؟ روسای جمهور قبل نباید اساسنامه شرکت نفت را ارائه می دادند؟ در اجرای قانون تاخیر نداشتند؟ قانون هدفمندی یارانه ها مگر در برنامه های قبلی نبود، آیا عمل کردند؟ اگر کمیسیون اصل نود در مجلس نهم می تواند به تخلفات دوره قبل رسیدگی کند چرا به تخلفات روسای جمهور اسبق رسیدگی نکند؟ چرا هیأت رئیسه پیگیری آن موارد را به کمیسیون ارجاع نمی دهد؟
ده رییس جمهور آمدند و رفتند، هشت دوره مجلس تشکیل شد و رفت، آیا اصل 8 قانون اساسی در باره امر به معروف و نهی از منکر اجرایی شده؟ آقایی فقط به خاطر سیاست های غلط اقتصادی و فرهنگی دوره ریاست جمهوری اش که تورم 50 درصدی و فاصله طبقاتی و قهر مردم با صندوق های رأی را به دنبال داشت و ضرباتی که در فتنه 88 به نظام زده، چند هزار شاکی خصوصی دارد آن هم از خانواده شهدا ، احضار شده؟ آقای دیگری به دلیل رفتارهای دشمن شاد کنش در دوره اصلاحات آمریکایی و حرمت شکنی های فرهنگی و عملکردش در کودتای سال 88 ، شکایت های عمومی و خصوصی متعددی دارد، وی ممنوع الخروج شده اما آیا دادگاهش تشکیل شده؟
خبرگزاری خانه ملت هر چند روز با یک کارمند مجلس در باره دادگاه احمدی نژاد مصاحبه می کند، بعد همان مصاحبه می شود تیتر تعریف و تمجید از مجلس و دستگاه قضایی، آن هم در رسانه هایی که به خاطر بیانیه های ضد فتنه و انقلابی مجلس و مواضع قاطع رییس دستگاه قضا در برخورد با فتنه گران و کودتاگران سال 88 ، در روزهای دیگر به مجلس و دستگاه قضایی حمله می کنند و فحش می دهند!
آقایان هیأت رئیسه آیا این کارمند مجلس و خبرگزاری خانه ملت با هماهنگی شما این خوراک را برای رسانه های پایگاه دشمن آماده می کنند؟ بنده می گویم احمدی نژاد یا هر متهم دیگری را باید محاکمه کرد ولی چرا این کارمند حقوقدان مجلس و این خبرگزاری به اصطلاح خانه ملت، در خصوص قانون شکنان بزرگ دیگر که رهبر انقلاب از تخلفاتشان به خیانت بزرگ یاد کرده، مصاحبه منتشر نمی کنند؟ چرا خبرگزاری خانه ملت پیگیر صدای نمایندگان ملت در مطالبه محاکمه کودتاگران سال 88 نیست که امروز زبان درآورده اند و می گویند ما از حقمان در سال 88 گذشتیم ! آقای آملی لاریجانی معنای این ادعای فتنه گرانه و روزنامه هایی که آن را تیتر کرده اند، این است که دستگاه قضایی به ناحق با ما رفتار کرده است !
بنده به این آقای فتنه گر و رسانه های همسو با او می گویم که حق شما محاکمه بود که ملت در یوم الله 9 دی سال 88 و سال های بعد و حضور در انتخابات های بعدی نظام نشان داد از آن نگذشته و ان شاء الله دستگاه قضایی هم از آن نمی گذرد. آقای اژه ای دیروز در پاسخ به این موضع طلبکارانه اعلام کرد که ما گاهی فکر میکنیم برخورد قاطع و جدی با فتنه گران نداشتهایم و شاید در این باره کوتاهی کردهایم. احسنت به دستگاه قضایی به خاطر انصافی که درباره خودش به خرج داده.
آقای محسنی همه می دانیم و به آقای روحانی هم اعلام شده که سران فتنه مفسد فی الارضند و نظام اسلامی تاکنون به اینها رافت کرده ولی دیدید که وقتی به اینها و اطرافیانشان رو بدهید طلبکار می شوند. آیت الله آملی لاریجانی به امید عاقل شدن اینها نباشید اینها اگر می توانستند وقتی در مجلس ششم بودند، کشور را می فروختند. ولایت فقیه در دهانشان زد و آنها را سر جایشان نشاند. با اینهایی که بغض یادگاری خمینی کبیر به نام ولایت فقیه را به دل دارند و همچون دوستانشان به بی بی سی و صدای آمریکا پناهنده نشده اند و در پایگاه داخلی دشمن علیه مبانی انقلاب فتنه می کنند، برخورد قانونی کنید، تردید نکنید که مردم پشتیبان شما هستند.
حمید رسایی
می گویند خلبان ناجوانمردی که بر سر مردم هیروشیما بمب اتم ریخت فردی خوش برخورد بود و به مردم احترام می گذاشت و به گرمی سلام و علیک می کرد!
ژنرال های خون آشام آمریکا که جنایات بی مثالی را در ویتنام رقم زدند موقع چیدن شاخه های گل تنیده بر نرده های حیاط خانه شان برای عابران دست تکان می دادند و لبخند می زدند و آرزوی موفقیت می کردند.
شما درباره رفتار ژنرال ها و آن خلبان آمریکایی چه قضاوتی می کنید؟
اگر وارد دربار یزید شوید و او به شما احترام کند آیا نظرتان درباره او عوض خواهد شد؟
حالا سعی کنید تعداد جنایات و خباثت های رئیس جمهور آمریکا را بشمارید: دخالت در قتل عام مردم فلسطین و سوریه، ترور دانشمندان هسته ای ایران، اعمال تحریم های ناجوانمردانه به ملت ایران حتی در زمینه دارو و درمان، فجایع بی شمار و غیرانسانی در کشورهای اسلامی مانند عراق و افغانستان و پاکستان، تحقیر و تهدید مکرر مردم ایران، و... بعد یک تماس تلفنی با او گرفته اید و در کمال تعجب! دیده اید او به شما فحش نداده است!! آن وقت بدون نام بردن سوابق سیاه دولت آمریکا، رئیس جمهور این کشور را در مقابل رسانه های بین اللملی در یک کلمه مورد تمجید قرا می دهید: اوباما انسان مودبی است؟!!
خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند. بعضی وقت ها کت و شلواری ها از روحانیون، ایمان مستحکمتری دارند. این یک نمونه اش.
حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) :
امروز بعضی ها هستند که در دنباله ی کار فرهنگی خطرناک، می خواهند یاد آن روزها را هم از خاطر ملت ایران ببرند، از تکرار اسم جنگ و اسم مناطق جنگی عصبانی می شوند. از نام آنچه که ذهن مردم را به یاد آن روزها بیاورد، خشمگین می شوند و تلاش می کنند که این ها از یاد مردم برود.
اینها کسانی هستند که در آن دوران، خجلت زده و شرم زده بودند، چون حضــوری در صحنه نداشتند. چون در آن دوران آنچه اتفــاق می افتاده است مایه ی خجلت آن ها و علیه کسانی بوده که دل اینها با آنان بوده است. لذاست که از تکرار آن ها ناراحت می شوند و می خـواهند این را از خاطر ملت ایران حذف کنند.
مدیر کل محترم حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان مازندران
سلام علیکم؛
تاریخ پر افتخار دفاع مقدس، حکایت مظلومیت، شجاعت و درخشش مردان مردی است که برای اعتلای آموزه های نورانی انقلاب و وصال حضرت دوست، سر از پا نشناختند، خالصانه جان در طبق اخلاص نهادند و “عند ربهم یرزقون” شدند.
مرکز فرهنگی لاله های زهرایی (س) مازندران، متشکل جمعی از فرزندان معظم شهدا، ایثارگران و مجاهدان عرصه جهاد فرهنگی در جبهه جـنگ نرم و در راستای انتشار و ترویج افکار، اندیشه ها و نهادینه سازی سیره عملی شهدا از سال 1368 تا به امروز در مسیر خدمت رسانی به آستان نورانی امام و شهدا تلاش می نماید.
تلاش این مرکز، سعی در مظلومیت زدایی از چهره های نورانی شهدا، معرفی این مردان الهی به نسل جوان تشنه معرفت و سیره شهدا و عمق بخشی به بصیرت جوانان است که بفرموده حضرت امام خامنه ای:
«هرکس در راه روشنگری فکر مردم تلاش کند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوء فهمی شود از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش “جهاد” نامیده می شود.» آن گونه که مستحضرید در سال 1362 در پی صدور دستور شفاهی از سوی فرمانده کل سپاه، مأموریت انجام عملیات در نوار مرزی دهلران و محور عملیاتی به وسعت 20 کیلومتر در چیلات به لشکر 25 کربلا ابلاغ شد.
فرمانده لشکر 25 کربلا و تعدادی از برادران پاسدار واحدهای اطلاعات و عملیات، لجستیک و مخابرات برای شناسایی، عازم منطقه “چیلات” شدند تا عملیات والفجر 6 که طرحی فریبنده برای عملیات خیبر بود را 24 ساعت قبل از خیبر در آن محور به اجرا درآورند. عملیات والفجر 6 می بایست در ساعت 22:35 دقیقه دوم اسفند ماه سال 1362 انجام می گرفت، به علت عدم شناسایی کامل منطقه توسط تعدادی از گردان ها با 6 ساعت تأخیر آغاز شد. به دلیل شرایط خاص و وجود محدودیت های زمانی، تنها یک روز فرصت شناسایی در اختیار واحد اطلاعات لشکر 25 کربلا قرار گرفت و این شرایط موجب شد تاواحد تخریب لشکر نیز به گواهی اسناد و مدارک موجود و خاطرات فرماندهان و رزمندگان، نتواند در خنثی سازی میادین مین آن منطقه، خوب عمل کرده و موفق به بازگشایی معبرها شود اما با وجود تمامی این مشکلات، از آنجایی که این عملیات، به عنوان مقدمه ورود به عملیات خیبر طراحی شده بود، جمعی از شیرمردان خطه مازندران دل به دریای عنایات باری تعالی زدند و داوطلبانه و شهادت طلبانه با عبور از میادین مین، وارد این کارزار پرمخاطره شدند و با استقرار روی ارتفاعات منطقه، رزمی جانانه را از خود به نمایش گذاشتند.
اما با عدم پشتیبانی آتش توپخانه و زرهی و کمبود امکانات و مهمات، رفته رفته، عرصه بر مجاهدان راه خدا تنگ شد و با تشدید درگیری ها، شرایط رو به وخامت نهاد و حلقه محاصره تکمیل شد... به روایت شاهدان از میان بچه های گردان 313 نفره حضرت امام رضا (ع) طرح لبیک یا خمینی (ره) اعزامی از آمل، فقط 15 نفر سالم برگشتند؛ گردانی که در زمان عقب نشینی از وسط میدان مین، قیچی شد.
از روز سوم عملیات آب و غذا و مهمات بچه ها تمام شد! عطش همه را هلاک کرده بود، همه را جز شهدا! بچه ها با دست خالی مقاومت کردند، جنگ تن به تن شروع شد، در درگیری هایی تن به تن، عراقی ها بچه های مجروح را گرفتند و از بالای ارتفاع 200 متری به داخل میدان مین پرتاپ کردند. عراقی ها با دوشکاهای مستقر روی تانک ها بچه ها را مستقیم می زدند و به شهادت می رساندند! وقتی شهید مجتبی شفیق (آملی) با گلوله توپ تکه تکه شد، انگار عاشورای کوچکی در آن منطقه شکل گرفت!
اما پدران و برادران و همرزمان بسیجی ما نگذاشتند حرف امام بر زمین بماند و با وجود تمامی کمبودها و محدودیت تجهیزات، امکانات و تدارکات و پشتیبانی آتش توپخانه، جانانه ایستادگی کردند و عاشورایی جنگیدند.
پس از گذشت10 سال، هنگام تفحص در منطقه چیلات، پیکر برخی از این شهدای عزیز در حالی که با دستان بسته و تیر خلاص به جمجمه و قفسه سینه در مقتل های 5 نفره آرمیده بودند، کشف شد؛ آن هم در شرایطی که قمقمه های تعدادی از این شهدا، لبریز از آب بود و به تأسی از مولایشان آقا اباعبدالله، لب تشنه، شهد شیرین شهادت را نوشیدند. هنوز پیکر مطهر پاسدار رشید اسلام قاسمعلی فخاریان (بهشهری) در آن سرزمین جاویدالاثر مانده است و خانواده قاسم های جوان، چشم انتظار بازگشت پیکر عزیزانشان هستند! دختر بسیجی شهید محمدتقی فتحی (فریدونکناری) که 6 ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمده بود، امروز حدود 30 سال سن دارد و تنها خواسته اش این است که برای یک بار هم که شده برای بازدید از مناطق عملیاتی دفاع مقدس به مقتل پدر شهیدش برود، زیارت عاشورا بخواند و با او تجدید پیمان کند.
امروز فرزندان معظم شهدای عملیات والفجر 6 ، همگی بزرگ شده اند و هر کدام در سطوح گوناگون جامعه مشغول فعالیت هستند و در مناسبت ها و یادواره های مختلف و یا ایام اعزام کاروان های راهیان نور که گرد هم می آییم، اولین سوالشان از ما این است که چرا مسئولین در خصوص احداث یادمان شهدای والفجر 6 اقدامی نمی کنند؟! چرا متولیان ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پس از سال های دفاع مقدس، حتی یک تابلو هم در منطقه چیلات نصب نکرده اند و اطلاع رسانی نکرده اند که آنجا مقتل الشهد بوده و آغشته به خون پدران شهیدان مان است؟! چه کسانی مسئول حفظ قدمگاه و مقتل پدران شهیدمان هستند؟!
چرا در این 30 سال یک کتاب از حماسه جاودان علی اکبرهای خمینی، شهدای والفجر 6 به چاپ نرسیده است؟!
قصه و غصه شهدای چیلات چه فرقی با فکه دارد؟!
عملیات های رمضان و کربلای 4 که با عدم فتح روبرو شده بودند، چه فرقی با عملیات والفجر 6 دارند؟!
چه تفاوتی بین مناطق عملیاتی فتح المبین، شلمچه و اروندکنار با چیلات است؟!
چرا تا به امروز یک بروشور از عملیات والفجر 6 در ایام راهیان نور توسط ستاد مرکزی راهیان نور توزیع نشده است؟!
چرا نام عملیات والفجر 6 به طور کامل از اطلس دفاع مقدس و دایره المعارف مصور تاریخ جنگ حذف گردیده است؟!
چه کسانی باید پاسخ گوی سوالات وارثان خون شهدا باشند؟!
چرا مسئولین و سرداران لشکر 25 کربلا برای پیگیری احداث یادمان شهدای والفجر 6 در چیلات تا به امروز هیچ اقدامی انجام نداده اند؟!
برادر زارعی عزیز، این مرکز در سال 90 طی مکاتبه ای با سردار میرشکار مدیر کل محترم وقت حفظ و آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، درخواست پیگیری موضوع یادمان مقتل الشهدای چیلات را داشت که آن بزرگوار طی مکاتبه ای با سردار باقر زاده، موافقت کتبی ایشان را در انتهای نامه ی لاله های زهرایی دریافت نمود. اما متاسفانه نمی دانیم که چرا این امر تاکنون عملیاتی نشده است و چه کسانی مانع تراشی می کنند؟!
این مرکز به نمایندگی جمعی از فرزندان شهدای عملیات والفجر 6، تقاضامند است طی هماهنگی با سردار کارگر ریاست محترم بنیاد مرکز، شرایطی فراهم گردد تا 3 نفر از فرزندان شهدای این عملیات بتوانند، به بیان خاطرات و مستندات عملیات والفجر6 و ارائه گزارش پیگیری هایی که از سال 90 تا به امروز انجام داده اند، بپردازند و با هم اندیشی، راه کارهای پیش رو برای تحقق رویای خانواده های معظم شهدای این عملیات بررسی شود تا هر سال شاهد حضور جوانان و ره پویان طریق شهادت در آن منطقه باشیم و بـتوانیم به فرزندانمـــــان “نوه های” شهــدا، در مقتل پدران آسمانی مان، درس ایثار، شهادت، زندگی جاودانه و تکریم از مقام شامخ شهدا را بیاموزیم.
به نظر ما وارثان خون شهدا؛
قصه فتح المبین، فکه، شلمچه و اروند قصه عاشوراست که البته شمع را آب می کند. اما قصه چیلات قصه علی اکبر شدن و پرپر شدن 350 گل از بوستان لاله های زهراییست که با نام حضرت زهرا (سلام الله علیها)خودشان را فداییان عملیات خیبر ساختند، در گمنامی حماسه آفریدند، به فرمان حضرت امام روح الله، لبیک گفتند و برای همیشه جاودانه شدند.
روایت عملیات والفجر 6، قصه زیر سوال بردن فرماندهان جنگ نیست. آن عزیزان در شرایطی سخت و فرصتی اندک، تصمیمی عاشورایی گرفتند که فهم شرایط شان برای کسانی که با فرهنگ “عاشورا” آشنا نیستند، غیر قابل تصور است. ما فرزندان شهدای عملیات والفجر 6 از زحمات همه فرماندهان و رزمندگان آن عملیات که با وجود تمامی مشکلات از دستورات فرماندهی مافوق خود اطاعت نموده و به خط دشمن زدند تا عملیات فریب را به سرانجام برسانند، تقدیر و تشکر کرده و امیدواریم پس از گذشت 30 سال با حمایت های معنوی و پیگیری های لازم همه سرداران و فرماندهان لشکر 25 کربلا که از سال 1362 تا به امروز در این لشکر مسئولیتی داشتند، این امر مهم هرچه زودتر عملیاتی و محقق گردد و ستاد مردمی پیگیری یادمان شهدای عملیات والفجر 6 با حضور سرداران و خانواده های معظم شهدای والفجر 6 و بنیاد حفظ آثار راه اندازی گردد. امید که با حمایت های همه دلسوزان و محبان فرهنگ شهادت، شاهد حضور کاروان های راهیان نور در مقتل الشهدای عملیات والفجر 6 باشیم.
ان شالله
مجید کـریمی
مسئول مرکز فرهنگی لاله های زهرایی (سلام الله علیها)
و مسئول کانون همبستگی فرزندان شاهد مازندران
رونوشت به؛
1 - نمایندگان محترم ولی فقیه در استان های مازندران و ایلام جهت استحضار
2 - استانداران محترم مازندران و ایلام جهت استحضار
3 - فرمانده محترم قرارگاه غدیر شمال کشور جهت استحضار
4 - فرمانده محترم سپاه کربلا مازندران جهت استحضار
5 - فرمانده محترم سپاه حضرت امیر المومنین (ع) ایلام جهت استحضار
6 - معاون محترم هماهنگ کننده سپاه کربلا و ریاست محترم کنگره بزرگداشت ده هزار شهید استان مازندران جهت استحضار
7 - ســــردار قربانی جهت استحضار
8 - ســردار کهنسال جهت استحضار
9 - ســــردار عمرانی جهت استحضار
10 - ســردار میرشکار جهت استحضار
11 - سـردار رحیمیان جهت استحضار
12 - ســردار فردوس جهت استحضار
13 - ســـردار مومنی جهت استحضار
14 - سردار کوسه چی جهت استحضار
15 - ســردار اکبر نژاد جهت استحضار
16 - ســـردار رزاقیان جهت استحضار
17 - ســـــردار مهری جهت استحضار
18 - سـردار نانواکناری جهت استحضار
19 - ســـردار کسائیان جهت استحضار
بعد از ظهر جمعه ها پاتوق بچه های مسجدی، منزل حاج مهدی مرندی بود.
حاج مهدی بیست بیست و پنج سال از ما بزرگتر بود ولی به گونه ای رفتار می کرد که با او راحت باشیم. وضع مالی اش خیلی خوب بود، ولی مثل همه مردم زندگی می کرد و ثروت، باعث فاصله او با مردم نمی شد. با دوچرخه یا موتور، رفت و آمد می کرد. او داماد بزرگ آیت الله فاضل، موسس حوزه علمیه فیضیه مازندران بود. خودش هم با علوم حوزوی آشنایی داشت. در دوران حکومت طاغوت، جوانی اش را در راه شناخت مکتب اسلام صرف کرد و همواره پاک زیست. کتاب های مذهبی زیادی خوانده بود. او همه بچه های بسیجی را فرزند خودش می دانست و با آنها دوست می شد و با گفتار و رفتارش، جلوه هایی از معارف دین را به آنها می آموخت. در جمع ما، او قدیمی ترین رزمنده بود. بیشتر شهدای شهر با او رفیق بودند. خیلی از شهدا با او عقد اخوت بسته بودند. من نیز در یک روز غدیر، با او و برخی دیگر از دوستان جبهه ای عقد اخوت بستم. برای ما عجیب بود که او با آن حال و هوای معنوی چرا شهید نشده است. خودش که برای سر همه ما نقشه کشیده بود! دل بسیار رئوفی داشت. شخصیتش عاطفی بود و اصلاً به قیافه اش نمی آمد که اسلحه دست بگیرد و بجنگد. از نظر جسمی هم ضعیف بود. چشمش خوب نمی دید. به شوخی می گفتیم اگر وسط عملیات عینکت بیفتد چه کار می کنی؟! جالب این که او مقلّد امام هم نبود، ولی با تمام وجود به ایشان عشق می ورزید. با تمام وجود به رهبری ایشان معتقد بود و حکمش را واجب الاطاعه می دانست. برای همین با آن سن وسال و ضعف جسمی و روحیه عاطفی، اسلحه دست می گرفت و پیشگام بچه های خط مقدمی جبهه می شد. حاج مهدی مرندی از خدا عمر گرفت و زنده ماند تا جنگ تمام شد. عصرهای جمعه، خانه اش پاتوق نسل جدید بچه های بسیج شد تا به این بهانه، با حال و هوای سال های جهاد و شهادت آشنا شوند. راه عتبات که باز شد او از هر فرصتی برای سفر به کربلا استفاده می کرد.
یک بار با همه خانواده و فامیل به زیارت رفت. یک روز صبح، بعد از نماز در حرم امام حسین علیه اسلام، به زیارت حضرت ابالفضل علیه السلام رفت و پس از سلام به آن حضرت، در کنار درِ ورودی، در حالی که بغل دستی اش فکر می کرد به هق هق افتاده و دارد گریه می کند، به آرامی جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیکر پاکش با حضور خانواده و فامیل در وادی السلام نجف به خاک سپرده شد. نکته جالب این جاست که بعد از چند سال هنوز هم اگر کسی به وادی السلام برود و در بین هزاران قبر آن گورستان بزرگ، از قبرکن های آن جا نشان مزار حاج مهدی مرندی را بپرسد، فوری به او نشان می دهند. حاج مهدی به شهدای مفقودالاثر عشق می ورزید. اکنون او در شهر و دیار خودش هیچ سنگ و نشانی ندارد.
به روایت سید سجاد ایزدهی
ارسال عکس: حسن حقیقیان
بهگزارش خبرگزاری فارس، پایگاه اطلاعرسانی «نهضت عدالتخواهان ولایتمدار»، بههمت جمعی از جوانان حزباللهی و با عنوان «یاران خراسانی» آغاز بهکار کرد.
هدف از راهاندازی این سایت، «پیگیری مطالبات و منویات مقام معظم رهبری در عرصه مبارزه با فساد، تبعیض و فاصله طبقاتی» و «گسترش و تعمیق فرهنگ عدالتطلبی در کشور» عنوان شده است.
مسئولان سایت «یاران خراسانی» در خصوص فعالیت خود اعلام کردهاند: "مهمترین مطالبه ولی امر مسلمین در طول 22 سال گذشته که متأسفانه بیش از همه مطالبات ایشان مظلوم واقع شده و تاکنون بر زمین مانده، «تامین عدالت» بوده است".
آنها تصریح کردند: "مطالبه واقعی و عملی عدالت از مسئولان و احیای فریضه مهم و حیاتی امر به معروف و نهی از منکر و تحقق نظارت مردمی بر عملکرد مسئولان که خواسته همیشگی مقام عظمای ولایت بوده و هست، از اصلی ترین اهداف این سایت است".
سایت «یاران خراسانی» که با آدرس اینترنتی www.yaran57.com و www.yaran57.ir در دسترس مخاطبان قرار دارد، منعکس کننده اخبار عدالتخواهان در سراسر کشور خواهد بود.
گردانندگان این سایت، پیش از این اخبار و گزارش های خود را در قالب وبلاگی با عنوان «قیام یاران ولایت» منتشر می کردند.
به گزارش جهان، رسیدگی به پرونده کرسنت در دیوان بین المللی لاهه در حالی متوقف مانده که در دو داوری گذشته، این دادگاه وجود فساد در پرونده کرسنت را تایید کرده و چناچه در داوری سوم نیز، وجود تبانی و فساد در پرونده تایید شود، شرکت کرسنت باید زیانهای وارده به ایران را جبران نماید.
بنابراین گزارش در این پرونده رمز آلود که در صورت بازخوانی هویت مافیای نفتی ایران را پس از سالها مشخص خواهد کرد، اتفاقاتی افتاده است که هر ایرانی آزاده ای را متاثر می کند.
در حال حاضر ادامه رسیدگی به این پرونده در دادگاه لاهه به دلیل تغییر دولت ایران، نیازمند تائید مجدد طرف ایرانی (شرکت ملی نفت) مبنی بر وجود فساد در قرار داد است.
وزارت نفت تا بیستم آذرماه فرصت دارد طی نامه ای این موضوع را به دادگاه لاهه اعلام نماید و در غیر اینصورت ایران باید مبلغ ۸ میلیارد دلار (تقریبا چیزی معادل عایدی دولت از توافقنامه ژنو) به شرکت کرسنت به عنوان جریمه مستقیم بپردازد و البته در این صورت زیان غیر مستقیم ایران، به دلایلی که بعدا به آن خواهیم پرداخت چندین برابر این مبلغ خواهد بود.
یادآور می شود که از مجموع ۳ داوری لازم برای این پرونده، ایران دو داوری گذشته را به نفع خود تمام کرده و وجود فساد و تبانی در آن به اثبات رسیده است.
با این حال گفته می شود نام برده شدن از یک آقازاده معروف و برخی مقامات دولت یازدهم، از جمله یک مقام ارشد اجرایی که مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان در آن زمان را دریافت نموده است، تا کنون مانع از پیگیری موضوع توسط وزارت نفت شده است.
فرد مزبور که کمترین میزان دریافت پول را در این پرونده داشته و در زمان عقد قرارداد عضو کمیسیون اقتصادی مجلس بوده است، اعلام کرده که این پول را برای حزب سیاسی خود خرج نموده و نمی دانسته که این مبلغ نامشروع بوده است.
جهان در روزهای آینده در مورد این پرونده بیشتر خواهد نوشت.
اشاره: آن موقع که عده ای تلاش می کردند معنای روشنفکری را در غربزدگی و پالوده خوردن و پا روی هم انداختن و قهقهه مستانه زدن و پز شاعرانه دادن و اهل دخان و تخدیر بودن و... خلاصه کنند رهبر فرزانه انقلاب جمله ای تاریخی را بیان داشت که نشان از شناخت دقیق ایشان از حامیان گفتمان انقلاب اسلامی می داد: " روشنفکر حقیقی همین جماعت حزب الله است."
من اگر قرار باشد برای این جمله آقا فقط یک مثال را ذکر کنم به جلسات یکشنبه های حزب الله بابل در مسجد ولایت اشاره می کنم که سال های سال است سخنرانان متعدد در آنجا آزادانه به بیان آراء و نظرات خود می پردازند و حضار نیز آزادانه سخنان گوینده را رد یا تأیید می نمایند. به جرأت می توان ادعا کرد هیچ دانشگاهی در کشور از این میزان کرسی آزاد اندیشی بهره مند نبوده است. تفاوت دیدگاه جماعتی از مومنین شهرستان بابل در خصوص وقایع عاشورای این شهر نیز مصداقی دیگر از این سخن است. اکنون بچه های حزب الله، قلم را در خدمت افکار و ادله خود درآورده و با حفظ مودّت و برادری به نقد آرای یکدیگر می پردازند.
متن ذیل، جوابیه ای دیگر از دوستان بسیجی شهر بابل خطاب به نماینده انقلابی خویش در شورای شهر است که باز هم بنا به اصرار خود از درج نام نویسنده آن اجتناب نمودم:
جهت اطلاع دوستان باید عرض کنم که لطمه زدن در عزای امام حسین (ع) به خصوص در روز عاشورا جزو مستحبات است که در روایات ائمه معصومین (ص) آمده و همچنین اکثر قریب به اتفاق علماء بخصوص حضرت آقا آنرا جایز دانسته اند و اولین لطمه زدن در عزا و مرثیه سالار شهیدان حضرت زینب (س) بوده است. پس وهنی ازجانب بچه های حزب اللهی و هیأتی در کار نبوده و اطلاعات این پابرهنگان خالص بیشتر از خیلی از مدعیان علم و آگاهی است و هیچ سلیقه شخصی در مقابل حکم آقا در عمل این بچه ها صورت نگرفته است.
توبه نامه و عذر خواهی رسمی منصف از تشکل های دیوانگان و دارالمجانین
و مداحان آن
با سلام به دوستان عزیزی که می گویند هیاتی هستند.
در آخرین پست وبلاگ اشک و آتش دوست عزیز سید حمید مشتاقی نیا که محلی
برای تضارب آرای دوستان است، از من خواسته بودید که ضمن توبه به طور رسمی عذر
خواهی کنم. من هم اطاعت امر کردم.