اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

یک آیت الله در روز عاشورا چه حالی دارد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ق.ظ


من عادت ندارم به خاطر کبر سن یا جایگاه سیاسی و اجتماعی و ... یک روحانی به او آیت الله بگویم. فکر می کنم خیلی از بزرگان ما هم – اگر به نامه ها و اطلاعیه هایی که برای تبریک و تسلیت صادر می کنند دقت کنیم – به راحتی این تعبیر را به کار نمی برند.

استاد بزرگوار ما گاه به کنایه می گفت: کسی که می گوید آیت الله است دعا کند باران ببارد!

ایشان می خواست با این طعنه ثابت کند که مقام آیت اللهی به صرف جایگاه علمی و رسیدن به اجتهاد نیست و نیازمند روحیه معنوی و حال و هوای عرفانی فرد نیز هست.

من در مورد شخص هاشمی رفسنجانی از به کار بردن واژه آیت الله ابا دارم. چرا که نه مقام علمی ایشان حتی در حد یک تدریس معمولی و یا انتشار جزوه فقهی ثابت شده است و نه از نظر معنوی می توان جایگاهی برای وی برشمرد. من ترجیح می دهم آن کودک خردسالی باشم که شهامت نشان می دهد و وسط جمع، فریاد می زند: ایهاالناس! پادشاه لخت است!!

این روزها انتشار بخشی از خاطرات خودنوشت این آیت الله رسانه ای باعث تعجب بسیاری از مطلعین شده است.

شما اگر به زندگی نامه همه علما نگاه کنید خواهید دید که در ایام محرم و به خصوص روزهای تاسوعا و عاشورا رنگ به رخسار نداشته و مانند انسانی مصیبت زده و داغدار، گاه عمامه از سر درآورده و به سوگواری می پردازند. از این دست حکایت ها تا لتان بخواهد در تاریخ ثبت شده و شاید خودتان هم مواردی اینچنین تأثیرگذار را از نزدیک مشاهده کرده باشید.

اصلاً علما را بی خیال شوید! مردم عادی کوچه و بازار در روزهای تاسوعا و عاشورا چه حال و هوایی دارند؟ آیا دلبستگی های یک طلبه به نمادهای مذهبی نباید لااقل در سطح مردم عادی کشورش باشد و دستکم عصر تاسوعا را به تفریح نگذراند؟

یک نکته دیگر را هم لابد در خاطرات ایشان توجه کرده اید و آن هم چیزی نیست جز فرار او از تهران در زمانی که شایعه زلزله به گوش می رسید! یادتان هست موقع بمباران و موشک باران تهران که بالاترین هدف آن حمله به جماران بود چقدر به ایشان اصرار می کردند به پناهگاه برود؟ اما امام از خانه اش تکان نخورد و می گفت من هم مانند همه مردم؛ مگر اینها جای امنی دارند بروند که من هم به فکر پناهگاه برای خودم باشم؟

یک شنبه 30 خرداد1370 روز تاسوعا:

" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﭼﯿﻨﯽ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ که ﺳﺎﻋﺖ ۸ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻟﺰلهﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ۶٫۸ ﺭﯾﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ. ﺁﻣﺪﻥ ما ﺑﻪ ﻟﺘﯿﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﮔﺮﭼﻪ ﺧﻮﺩم ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻮل ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﭽﻪ ها ﺁﻣﺪﻡ. ﺑﺎ ﻫﻠﯽ ﮐﻮﭘﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﺪ ﻟﺘﯿﺎن ﺁﻣﺪﯾﻢ. ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺼﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﭽﻪ ها ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺳﮑﯽ رﻭﯼ ﺁﺏ ﯾﺎﺩﺑﮕﯿﺮﻡ. ﮐﻤﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﺎﯾﻖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ ؛ ﺑﺪﻧﻢ ﺁﻣﺎﺩگی ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﺭﺯﺷﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﮔﺮﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﺍست. "

و روز عاشورای این آیت الله! اینگونه گذشت:

" ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺻﺒﺢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ «ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ» ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ «ﻟﺘﯿﺎﻥ» ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ، ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻡ. ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ. "

دعا کنیم خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مدیریت زمان و مدیریت زمانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ق.ظ

حاکم باید زمان شناس باشد. حسن تدبیر، اقتضا می کند که مدیر و حاکم اسلامی از شرایط زمانی که در آن به سر می برد آگاه بوده و بتواند با در نظر گرفتن همه جوانب امر و بازخورد و آسیب هایی که ممکن است در انجام سیاست های خود با آن مواجه شود به اتخاذ تصمیم درست، روی آورد

هر دوره از روزگار، شرایط و پیچیدگی های خاص خودش را دارد. برای همین تدبیر در نحوه مواجهه با این پیچیدگی ها نیازمند تسلط کامل بر شرایط عصر خود است. از همین رو است که می بینیم ائمه اطهار علیهم السلام که هر یک در روزگاری خاص و با شرایط جدیدی مواجه بودند در تقویت جبهه دین  و بر پا نگاه داشتن خیمه اسلام از روش و شیوه متنوع و گاه متفاوت با یکدیگر بهره می گرفتند

نکته ای که در رابطه با نقش زمان در مناسبات اجتماعی و سیاسی باید مدّنظر قرار داد این است که تغییر در زمان و شرایط روزگار، محصول نوگرایی و تنوع طلبی انسان هاست. زمان، عنصر مستقل از جوامع نیست که بتواند خود به خود و بدون تأثیرپذیری از افراد بشر، دچار دگرگونی بشود. در این بین باید توجه داشت که تغییر در ذائقه ملت ها، به عوامل متعددی بستگی دارد که بی تردید مهم ترین آنها نوع سیاستگذاری سلاطین و ملوک است. مردم اغلب دین و مسلک خویش را در الگو برداری از حاکمان خود کسب می کنند. اطلاع از این مهم، می تواند حاکم خردمند و دوراندیش را بر آن دارد تا پایه گذار سیاستی شود که در بلند مدت منجر به تغییر ذائقه ملت در راستای گرایش بیشتر به سبک زندگی دینی و پرهیز از خودباختگی و دنیازدگی بشود.

برنامه های راهبردی یک حاکم اسلامی با تدبیر، بی شک می تواند جوامع اسلامی را از حالت انفعال خارج ساخته و مناسبات عالم را در جهت شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی تحت تأثیر قرار بدهد.

 

ـ اذا تغیرت نیة السّلطان تغیر الزّمان. هنگامى که اندیشه پادشاه دگرگون شود اوضاع زمان نیز دگرگون گردد.

علی علیه السلام

تمدن اسلامی، فرآیندی دور از دسترس نیست. اهتمام متولیان امور حکومت و دولتمردان و سیاستگذاران به این راهبرد سازنده، تحقق آن را ممکن و نزدیک می سازد.

با توجه به تأکیدهای مکرر رهبر فرزانه و دوراندیش انقلاب بر لزوم حرکت در مسیر ایجاد تمدن بزرگ و تاریخ ساز اسلامی باید دید آیا سیاست ها و خط و مشی های سایر مسئولان تأثیرگذار، از اعتقاد و التزام آنان به این چشم انداز مهم حکایت دارد یا خیر.

به نظر می رسد لازم است رسانه های جبهه انقلاب اسلامی با پرداخت بیشتر به این مسأله اهمیت این امر و جایگاه سرنوشت ساز مسئولان جمهوری اسلامی را در جهت دهی صحیح به تحولات تاریخ به آنان گوشزد نمایند


 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرسشی درباره جشنواره فجر که بی جواب ماند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۸ ب.ظ


جهانگیر جهانگیری را نمی توان لزوماً یک کارگردان ارزشی نامید اما قطعاً در شمار روشنفکران این عرصه هم به حساب نمی آید.

جهانگیری را نمی توان صاحب سبک در سینما دانست. او یک کارگردان معمولی بود که عمرش را در این راه نهاد؛ و نه برای جشنواره های خارجی که تنها برای دلش و با نیم نگاهی به گیشه در سینما به فعالیت می پرداخت. او هم از آن دست هنرمندان قبل از انقلاب بود که با پیروزی و استقرار جمهوری اسلامی به مردمش پشت نکرد و چرخ صنعت سینما را برای کشورش چرخاند.

جهانگیری در دهه نخست دی ماه نود و دو به رحمت خدا رفت. یعنی حدود چهل روز قبل از آغاز رسمی جشنواره فیلم فجر.

شاید یکی از ایرادهای مطرح نسبت به مدیریت این نوع جشنواره ها که به طور معمول از سوی محافل ارزشی عنوان می شود کمرنگ بودن جایگاه دین و احکام اسلامی است. البته مسئولان جشنواره هم به طور معمول پشت سر این ایده غیر اسلامی سنگر می گیرند که ما هنر را برای هنر می خواهیم و دنبال قید و بند ها و خط و خطوط ( باورهای دینی و اصول اعتقادی ) نیستیم. سینما، سینماست و ...

من در طول برنامه های افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فیلم فجر و نه بعد از آن حتی یک جمله هم در گرامیداشت یاد مرحوم جهانگیری نشنیدم. جالب است که یاد هنرمندان فراری و ضدانقلاب در لا به لای جشنواره به چشم می خورد، اما اثری از نام و یاد آن مرحوم وجود نداشت. یعنی واقعاً کارگردانی که ساخت آثاری چون بدل، مزدوران، افراطی ها، رابطه پنهانی، رانده شده، تبعیدی ها، مزدوران، مرگ گرگها، عصیانگران، سرنوشت سازان، طغیان، مجازات، چشمک، بی همتا، یاغی، کنسرت روی آب و ... را در کارنامه خود دارد – که به معنای ارتباط بخش اعظمی از  بدنه سینما با اوست – حتی چهل روز پس از درگذشتش هم ارزش یک ادای احترام مختصر را نداشت؟!

متأسفانه مدعیان شعار پوچ هنر برای هنر و سینما، سینماست، تا زمانی به این شعار خود وفادار می مانند که بخواهند زیاده خواهی ها و بی قید و بندی شان را توجیه نمایند. اگر واقعاً کسی به این شعار اعتقاد داشت از باب احترام به سینما باید یادی از آن مرحوم به میان می آورد. دردمندانه باید اذعان کرد که نام جهانگیر جهانگیری از آن جهت که کاربرد اپوزیسیونی نداشت نتوانست جای پایی هم در محافل روشنفکر نمای عرصه سینما به خود اختصاص دهد. نکته دیگر این که ثابت شد مدعیان روشنفکری در سینما نه تنها به چهارچوب های ارزشی و هنجارهای اجتماعی تقیدی ندارند بلکه حتی به شعارهای شیک و پر زرق و برق خودشان هم تعهدی نشان نمی دهند. به عبارت دیگر این جماعت را باید از اساس انسان هایی بی تعهد دانست. با این وصف، تعریف هنر متعهد و مرز بین هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیشتر نمایان می شود.

مسئله دیگر بر می گردد به کارکرد خانه سینما که با هزاران بوق و کرنا مدعی دفاع از حقوق صنفی فعالان این عرصه بوده است. به راستی چرا متولیان خانه سینما که جلب رضایت و تهیه خوراک تبلیغاتی برای همفکران رسانه ای خود در غرب را از نان شب واجب تر می دانند لااقل با انگیزه صنفی هم که شده قدمی برای یادبود این همکار دیرین خود برنداشته اند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امام عصر (عج) تا هزار سال بعد ظهور نمی کند!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۹ ب.ظ


تمام هستی ما فدای یک لحظه نزدیک تر شدن ظهور حضرت. خدا کند توفیق یارمان باشد و زمان ظهور را درک کنیم؛ اما آمدیم و توفیق یارمان نبود و زمان ظهور حضرت را درک نکردیم ...

من دست همه این بخش از علمای بزرگوار که با بروز هر اتفاقی، شواهد ظهور را یکی پس از دیگری ردیف می کنند و مژده فرج را سر می دهند با افتخار می بوسم. اما آمدیم و این بار هم حدس این بزرگواران غلط از آب در آمد. آمدیم و داعش، لشکر سفیانی نبود.

مگر چند سال پیش برخی بزرگان نگفتند که بروز بیماری سارس و سیاه زخم از شواهدی است که نزدیکی ظهور را نشان می دهد؟ مگر آن روحانی عزیز نگفت که سال 1425 قمری سال ظهور خواهد بود؟ مگر بزرگوار دیگری در سال 82 نگفت که دو سال دیگر ظهور را درک خواهید کرد ...؟

یک نفر بلند شود و فهرستی از اینگونه پیش گویی ها تهیه کند. زمان علامه مجلسی از این مصادیق را کم ردیف نکردند و قول ظهور را در جامعه فریاد نزدند؟ آخرش چه شد؟

من ریشه همه این وعده و وعیدها را می گذارم به حساب خوش بینی و دل صاف گویندگانش. البته بعضی ها هم شاید از تحمل فشارها خسته شده اند؛ بعضی ها هم می خواهند بی خیالی و یکجا نشینی خودشان را توجیه کنند و ...

آیا حواسمان به عوارض این نوع وعده ها هست؟ آیا می دانیم چه تعداد از مردم عادی جامعه به خاطر اعتمادی که به ما دارند دلشان را به این حرفها خوش می کنند و بعد که عدم تحقق وعده هایمان را می بینند ممکن است که از اساس – نعوذ بالله- منکر اصل مسئله غیبت و ظهور بشوند؟ از آن طرف امید زیادی به ظهور، زمینه را برای شیادهای فرصت طلب مهیا می سازد تا نزد عده ای  ساده لوح، وجهه ای کسب کرده و نان و روغنی به سفره خود بیفزایند. می دانید من در همین چند سال اخیر با چند امام زمان و نایب خاص ایشان دیدار و گفتگو داشته ام؟! از یکی شان هم سمت امامت جمعه قم را کسب کردم!!

الغرض؛ اگر آقا ظهور کرد ما نوکرش هم هستیم و انشاءالله فدایی راه و قدمش خواهیم بود؛ اما اگر امام زمان (عج) در زمان ما ظهور نکرد آیا دین خدا ناقص مانده و ما بلاتکلیف هستیم؟

به لطف حق، دین خدا کامل است و وظایف همه ما روشن و واضح، پس دلیلی برای رخوت و سستی و یکجا نشینی نداریم.

من خودم را نایب امام زمان می دانم! چطور انسان می تواند خلیفة الله باشد اما نمی تواند جانشین امام خودش بشود؟ البته این ادعا را درباره خودم به مزاح طرح کردم ولی واقع امر این است که هر کس رنگ و بوی امام زمانی به خود بگیرد و با رفتار و گفتارش محبت مردم را به امام عصر و اسلام جلب کند می تواند در حلقه مریدان واقعی حضرت شمرده شود.

این روزها به خاطر اوضاع عراق، دوباره بحث نزدیکی ظهور در جامعه مطرح شده است. خوب است به جای آن که دلمان را به این حرفها خوش کنیم خودمان را شبیه منتظر واقعی دربیاوریم. کسی که می خواهد سوار یک اتوبوس بشود اول لباس بیرون را به تن می کند. از خانه بیرون می زند، راهش را مشخص می کند، ایستگاه مورد نظرش را انتخاب می کند، آن وقت که سر جایش قرار گرفت می تواند ادعا کند که من منتظر اتوبوس هستم.

راستش ما یک روز عمر خود را هم که تجزیه و تحلیل کنیم معلوم نیست چقدرش را شبیه به یک منتظر واقعی سپری کرده ایم. ظهور را نمی شود از روی ماجراجویی یا راحت طلبی، انتظار کشید. برای ظهور باید برخواست و بی ادعا، رسم مسلمانی را آموخت. هر وقت در عمل مسلمان شدیم و آداب دین را آموختیم آن وقت ادعا کنیم که منتظریم و برای ظهور حضرت آماده شده ایم. من امضا می دهم ظهور، هزار سال به تعویق افتاده! حالا مواظب باشیم دین خدا غریب نماند. استادی داشتیم که می گفت مظلوم تر از حسین علیه السلام، خدای حسین است! تفسیرش پای خودتان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با این تحلیل هم آشنا شوید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۱ ق.ظ

اوباما و خاورمیانه جدید


حجت الاسلام مسعود شفیعی کیا در وبلاگ خود نوشت:

آیا « روحانی » بر خلاف امر رهبری بر طبل جنگ با «داعش» می کوبد؟!/

اگر چه مذاکرات دولت جدید ایران با آمریکا فقط هسته ای مطرح شده است ولی واقعیّت نشان  می دهد که آمریکا در این دور مذاکرات فرسایشی فراتر از هسته ای را دنبال می کند و تاکنون از آن برای جبران شکست های راهبردیش در زمان « دکتر احمدی نزاد » بالاترین بهره را برده است  و با وجود برخی از چراغ سبزهای دولت جدید در «مذاکرات سرّی» ، شاهد تغییرات اساسی راهبردی واشنگتن و گام های بلند آمریکایی ها به زعم خود برای ایجاد خاورمیانه جدید هستیم .

چرا دولت 11 از سفر اخیر ترکیه برای مقابله با تکفیری ها استفاده نکرد ؟!

 سفر دولت یازدهم به ترکیه هم زمان با اشغال «موصل» توسط داعشِ مورد حمایت ترکیه می توانست با فشار دولت ایران بازدارنده ی خوبی مقابل تکفیری ها باشد ولی از طرف دولت که چندین قرارداد کلان اقتصادی محرمانه با دولت ترکیه داشت در این زمینه تلاشی مشاهده نشد.

ترکیه که با ترابری هوایی پلی برای انتقال جنگجویان داعش به سوریه ایجاد کرده بود و به اقرار دولتمردانش در زایش آن و فربه شدن آن به این حد نقش اساسی داشته ، چرا نباید پاسخگوی نا امن کردن مرزهای استراتژیک کشورمان باشد ؟!

سی ان ان ترک : « سخنگوی وزارت خارجه ی ترکیه : داعش برای حذف اسد از عرصه ی سیاسی ساخته شد ! » ( 93/3/21)

به نوشته ی روزنامه « جمهوریّت » ترکیه :

« دولت ترکیه قانونی را برای مداوای مجروحین داعش در خاک ترکیه ، تصویب کرد ! / مخالفان دولت اسنادی ارائه داده اند که اسلحه های در دست داعش توسط اردوغان داده شده است . »

( 93/3/24 )

این در صورتی است که رهبری معظم انقلاب اسلامی در دیدار امیر کویت در تهران به کویت هشدار داد که کمک کشورها به تروریست ها دامن خود آن کشورها را می گیرد و از این دیدار برای گوشزد به پشتیبانان تروریست حُسن استفاده را کرد ، چرا که بنابر گزارش « واشنگتن پست » : « کویت یکی از منابع اصلی مالی تروریست های القاعده در سوریه ( و عراق ) است . » ( 93/2/7 )

ولی در کنار بی توجهی به پدیدآورندگان داعش که آمریکا در رأس آن است زمزمه بازی در زمینی که آمریکا طراح آن بوده شنیده می شود .

رهبری عزیز انقلاب اسلامی با تیز بینی خود در سالروز ارتحال امام راحل گفتند :

« در شناخت دشمن اشتباه نکنیم ، تکفیری ها دشمن فرعی هستند ، دشمن اصلی کسی است که تکفیری ها را تحریک می کند ، به آنها پول وسلاح و انگیزه می دهد . » ( 93/3/14 )

شاید این کلام رهبری را بتوان در واکنش سخن چند روز قبل جناب روحانی در جمع عده ای از مهمانان خارجی ارزیابی کرد که گفت :

« ایران می تواند رهبری مبارزه  با تکفیری ها را به عهده بگیرد . »

از اشارات و تصریحات جناب روحانی به این راهبرد مغایر با هدفگزاری رهبری می توان حدس های فراوانی زد .

وی در جشن دولتی اولین سال ریاست جمهوریش گفت :

« ما به عنوان دولت جمهوری اسلامی ایران این خشونت ها و ترورها را تحمل نخواهیم کرد و به نوبه خود همانطوری که در سازمان ملل اعلام کردیم ما با خشونت و افراط و تروریسم در منطقه و جهان می جنگیم و مبارزه می کنیم . »

( همایش دولتی سالگرد ریاست روحانی - 93/3/22 )

این لحن جنگجویانه ی کسی است که دولتش را خاموش کننده جنگ در منطقه دانسته است و در ابتدای دولتش در مقابل سؤال خبرنگاران که از چگونگی کمک ایران به دولت و ملّت مظلوم سوریه سوال شده بود فقط به قول دادن دارو و تجهیزات پزشکی اکتفا می کرد و در آن زمان حرفی از جنگ با داعش جنایتکار در سوریه نبود ،  ولی حال چگونه شده است وی بر طبل جنگ با داعش می کوبد و ایران را برخلاف نظر رهبری ، « رهبر مبارزات با تکفیری ها » یی که هم مرز ما شده اند ، می داند ؟!

ارتباط گیری با آمریکای داعش پرور و همگرایی با عربستان و ترکیه حامی منطقه ای داعش در کنار تحریک داعش بر علیه ایران و دنبال کردن جنگ نیابتی چه معنایی می تواند داشته باشد ؟!

بزرگنمایی هدفمند نسبت به حضور سپاه قدس و فرمانده ی آن در عراق توسط رسانه های بیگانه ، و دروغ آنها مبنی حضور ایران در جنگ با داعش نشان می دهد زمین بازی ای که آمریکا طراحی کرده است یکی ازخروجی هایش درگیر کردن ایران در جنگ با تکفیری هاست .

آیا با در آستانه ی شکست قرار گرفتن مذاکرات هسته ای ، مذاکره کنندگان به هر بهایی حتّی بازی در زمین خطرناک آمریکا و درگیر کردن ایران به جنگ با تفاله های شیطان بزرگ به دنبال جلب نظر آمریکایی های شیطان صفت هستند ؟!

جناب روحانی در نشست خبری خود در 24 خرداد 93 گفت :

« آمریکا هم در این زمینه هنوز اقدامی نکرده است. هرگاه آمریکا علیه داعش اقدامی کرد، می‌شود درباره همکاری با این کشور فکر کرد. »

 (نشست خبری روحانی – 93/3/24 )

داعش مولود اعتماد عراق به آمریکا :

 پیشروی گروهک چندهزار نفره ی « داعش » در  کشور عراق که با حدود 200 هزار نیروی نظامی از ارتش های قدرتمند منطقه به شمار می رود بیش از هر چیزی در اعتماد نخبگان عراقی به آمریکا ریشه داشته است .

نوع اعتماد دولت و احزاب حاکم عراق به آمریکا پس از سقوط صدام و پیامدهای آنرا در چند بخش می توان مورد توجه بیشتری قرار داد :

1 – سازماندهی ارتش توسط نیروهای اشغالگر آمریکایی : محرز است که اشغالگرانی که برای فرار از هزینه ی جنگ در کشورِ هدف ارتشی را سازماندهی می کنند به دنبال جایگزینی نیروهای بومی به جای خود هستند تا مقاصد نواستعماری خود را پیاده کنند ، که در این مرحله آمریکایی ها چند اقدام کردند :

الف– در جهت راهبرد تقسیم عراق به سه کشور ، گزینش نیروها و فرماندهان بومی در سه منطقه ی عمده ی سنی نشین و کردنشین و شیعه نشین به گونه ای انجام شده که جدایی طلبی ارتش از مرکز تهدیدی همیشگی باشد . چنانچه پیوستن برخی از فرماندهان و بدنه ی ارتش به داعش در موصل را شاهد بودیم .

ب- با عفو فرماندهان ارتش بعث و گارد ریاست جمهوری و به کارگیری آنان در رأس ارتش به عنوان پاداش همراهی آنان با نمایش اشغال عراق ، تقابل حداقل بخش مهمی از ارتش با دولت عراق را نهادینه کردند .

ج – سازمان ارتش عراق که توسط آمریکا بسته شده است ساختارش به گونه ای است که مغز این سازمان به عنوان اتاق جنگ و سازوکار اطلاعاتی آن مستقل نباشد و همواره مستشاران نظامی و امنیّتی که طبق توافقنامه امنیّتی در عراق باقی مانده اند عهده دار بخش نرم افزاری این ارتش باشند که حمله داعش دست پرورده ی غرب به شهرهای عراق در غفلت فرماندهی ارتش ، دلیل این عدم استقلال اطلاعاتی ارتش است و این یورش حتّی بهانه ای برای تحکیم این بخش نرم افزاری آمریکایی ها شده است ، بنابر این مرجعیت و دولت عراق شایسته است اکنون با به کار گیری هزاران جوان شهادت طلب که در میدان حاضرند و با کمک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ساختار ارتش را به نفع ملّت عراق تغییرات اساسی دهند و فقط به بسیج  احساسی مردم با فتوای مرجعیّت دلخوش نباشند ، بلکه برای ثبات عراق تحول اساسی در بخش نرم افزاری و مدیریّت ارتش را دنبال کنند تا دیگر چنین شبه کودتاهایی تکرار نشود .  

2- بر اساس توافق « امنیّتی » آمریکا با عراق که دولت عراق آنرا امضا کرده است همواره آمریکا علاوه بر چندین هزار نیروی اطلاعاتی و امنیّتی مستقر در عراق این حق را برای خود محفوظ نگهداشته است که در مواقع ناامنی عراق _ حتّی نا امنی ساختگی _ حضور نظامی آشکار در این کشور داشته باشد ، که همین نیز منجر به نفوذ نیروهای زبده ی آمریکایی در عراق و شکل دهی ارتش سرّی داعش توسط آنان شده که علاوه بر اهرم فشار بر دولت عراق به پشتیبان براندازان اسد نیز تبدیل شدند و همیشه  فرصت دخالت نظامی بیگانگان را به این کشور ایجاد می کنند

3- زایش داعش هم زمان با اشغال عراق بوده است که با پیوستن آنان به القاعده شکل گرفت و در فتنه ی سوریه سازمان گسترده تری گرفتند ، ولی نقش آمریکا در شکل گیری و گسترش داعش همراه با متحدانش مانند ترکیه و عربستان قابل چشم پوشی نیست ، اگرچه نعل واروی آمریکا در کمک به عراق برای سرکوب داعش شاید افکار را به این اشتباه بیاندازد که داعش نیرویی خود سر و مستقل از آمریکاست .

«داعش »تحت مدیریت « مهار وکنترل » کاخ سفید :

ولی روش کاخ سفید در برخورد با داعش منبعث از راهبرد« مهار و کنترل »* است همانگونه که با شکل دهی « القاعده » و « طالبان » و نفوذ عناصر زبده ی اطلاعاتی در سطح فرماندهی آنان ابتدا به تسلط طالبان بر افغانستان پرداخت و سپس سرکوب آنان را که بی جا قدرتمند نشان داده شده بودند را برگ برنده حضور چندین ساله ی خود در منطقه قرار داد و حال نیز شیطان بزرگ بر آن است از داعش همین استفاده را بکند تا بخش بزرگی از کشور بزرگ عراق که در انتخابات اخیر پایه های قدرتش مستحکم تر شد را با تکیه بر کینه ی توهم آلود کشورهای ترکیه و عربستان به « هلال شیعی »  به بخشی از سوریه که درگیری ها اکنون در آن بالا گرفته ملحق کرده تا کشور « دولت اسلامی شام و عراق » را درست کنند و بدیهی است رفتارهای جاهلانه و تجاوزگر ایانه داعش حتّی ترکیه و دیگر متحدان بی عقل آمریکا و مجامع جهانی را برای حمله به این کشور جدید مجاب می کند و با لشگر کشی چند ملیّتی ها به این سرزمین جعلی ، نقشه ی خاورمیانه به نفع غرب و صهیونیست ها  تغییرات اساسی خواهد کرد .

آمریکا با تجربه ی شکست در سوریه حال نقش پلیس خوب را در عراق می خواهد بازی کند و با حمایت از دولت عراق و برخی از ظاهر سازی ها بر آن است که اذهان را از سابقه ی فاجعه بارش در سوریه در حمایت از تروریست ها که داعش هم یکی اژ آنان است پاک کند .

  این تغییر رویکرد را می توان در سفر چند ساعته ی « اوباما » در ماه های اخیر به عربستان هم زمان با برکناری « بندر بن سلطان » و جابه جایی مهره های عربستان به عنوان حامی اصلی و ستاد فرماندهی داعش مشاهده کرد که اکنون با وجود نزدیکی دولت جدید ایران به حلقه ی ترکیه و عربستان بازی جدید راحت تر شکل گرفته است .

پیش بینی تحرک داعش توسط دکتر احمدی نژاد/

دسیسه ی غرب و منافقات امّت برای درگیر کردن ایران با داعش :

نا گفته نماند که سال گذشته در بحبوحه ی نبرد مستکبران و منافقان امّت در سوریه که بسیاری به ماندگاری دولت اسد با تردید می نگریستند ، دکتر احمدی نزاد پیش بینی جالبی داشت و دولت اسد را در مقابله با آنان توانمند می دانست ولی نسبت به بحران در عراق هشدار می داد که این گویای تیزبینی ایشان می باشد.

فراموش نشود که تکرار حذف هزارن جوان انقلابی در جنگ تحمیلی خوشایند شیطان بزرگ است که با ملتهب کردن فضای تهدید داعش علیه ایران آنرا دنبال می کند ، و تهییج احساسات جوانان مذهبی از تریبون های دولتی و یا پیامک های مشکوک و رفتارهای احساساتی برای جنگ با داعش بر خلاف نظر رهبری که دشمن اصلی را تکفیری ها نمی دانند ، مواردی است که نباید به سادگی از آنها گذشت ، اگرچه رهبری به تکفیری ها گوشزد کردند که در صورت درگیری ضربه ی سختی خواهند خورد ولی مقابله با داعش عراق و دفاع از عتبات با وجود اعزام میلیونی جوانان کشور جوان عراق این واجب کفایی را از گردن ما فعلاً ساقط کرده و ما باید مراقب دیگر مزدوران شیطان بزرگ در داخل کشور خودمان باشیم و در اینگونه موارد از رهبری جلو نزنیم ، چراکه به نظر می رسد جریانی که در دهه هفتاد و در ماجرای یورش آمریکا به عراق ، صدام را خالد بن ولید می خواندند و به رهبری فشار می آوردند تا ایران به صدام کمک کنند ، حال نیز به دنبال جنگ نیابتی از طرف آمریکا با دست پروردگان آمریکا هستند تا تکفیری ها را مانند صدام به جنگ نیابتی دشمنان اصلی با ما برانگیزانند .

 


* « مهار و کنترل » راهبردی است که با سازماندهی نیروهای بعضاً غیر کنش گر و مهار قدرت و مدیریت آنان با نفوذ عناصر زبده ی اطلاعاتی امنیّتی در رده ی فرماندهی ایشان انجام می دهند.

مسعود شفیعی کیا

93/3/25

شعبان المعظم 1435

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پر پرواز

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ


سن که می رود بالا شرایط خاص خودش را به همراه دارد. آدم بدش نمی آید یکجا نشین بشود. به خصوص اگر اعتبار و جایگاهی هم داشته باشد. حالا فرض کن سردار سپاه باشی و بعد به خاطر حسن مدیریتت بشوی مدیرکل بنیاد شهید یک استان بزرگ مثل فارس.

 دیگر اوضاعت بیشتر فرق می کند. حال و هوای میدان رزم از سرت بیرون می رود. بله قربان ها و چشم قربان ها شروع می شود. خیلی ها برایت راست و دولا می شوند. دیگر وقت آن است که به زندگی خودت و نسل های بعدت سر و سامانی بدهی. دستت هم که به انواع وام های رنگارنگ می رسد. حقوقت مکفی است. اضافه حقوق و پاداش و عیدی و اقسام بن و ... هم سرجایش محفوظ است. دنبال خانه ای بزرگ می روی. بعد ماشینی شیک و برازنده مقام و جایگاهت. با پول اضافه ات نمی دانی چه کار بکنی. می روی چند قطعه زمین می خری. حداقل برای وراثت چیز به درد بخوری می ماند و شاید روزی دعایت کنند. ویلا هم داشته باشی بد نیست. سفرهای زیارتی و سیاحتی از کیش تا مشهد با اهل و عیال، خستگی نشستن پشت میز و شرکت در این همه جلسات نفس گیر و طاقت فرسا زیر کولر و کنار شوفاژ! را برایت گوارا می کند ... ذائقه ات دیگر عوض شده. تو به پشت میز نشینی عادت کرده ای.

قهرمان قصه ما پول داشت، شهرت داشت، میز داشت؛ اما به هیچ چیز دل نبست. اصلاً میز برایش حکم قفس داشت.

قهرمان قصه ما هر چه موهایش سفیدتر می شد باز هم جوان می ماند. فکرش و دلش مثل جوان ها جوشش داشت.

قهرمان قصه ما از بند میز که خلاص شد، نرفت دنبال سر و سامان دادن به ملک و املاکش و سرمایه گذاری در بخش خصوصی و و رزم مقدس در جهاد اقتصادی!

قهرمان قصه ما اگر پشت میز رفت، باز هم سرباز بود. او بیش از آن که سردار باشد، سر به دار بود.

حاج عبدالله، عبد خدا بود. عبد خدا در هر لباس و جایگاهی که قرار بگیرد باز هم عبد خداست و گوش به فرمان او.

مرد آن است که عزت و اعتبار داشته باشد، مکنت و جاه داشته باشد، عیال و خانمان داشته باشد؛ اما دل به چرب و شیرین دنیای فانی نبندد و باز هم پای در حلقه رندان بلا کش بگذارد.

آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع؛ آتش آن است که در خرمن پروانه زدند ...

نعمت شهادت برای حبیب بن مظاهر سپاه حق، جز عرض تبریک، معنایی ندارد. درخشش رأس منوّر این جامانده قافله کربلا بر فراز نیزه کفر در شام سیاه شرک و الحاد، طنین آیه غربت و استقامت لشکر توحید را بر گوش جان نشاند: و فدیناه بذبحٍ عظیم ...  سلامٌ علی ابراهیم. کذلک نجزی المحسنین ...

سلام بر عبدالله. سلام بر عباد صادق و مخلص خدا. سلام بر سردار سر بدار اسلام، حاج عبدالله اسکندری.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لکه ننگی برای بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۴ ب.ظ

شهرستان بابل یکی از مذهبی ترین شهرهای شمال کشور است که از آن به عنوان دارالمؤمنین و گاه " قم مازندران" یاد می شود. حوزه های علمیه فعال و سربلند این شهر، شهدای والامقام، نخبگان علمی و سیاسی و... بخشی از برجستگی های این شهرستان بزرگ محسوب می شود.

بابل پیش از انقلاب مرکز تحرکات انقلابی در مازندران محسوب می شد و از همین رو، با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، آیت الله روحانی از علمای مبارز بابلی به عنوان نماینده ولی فقیه در مازندران انتخاب گردید. امام خامنه ای در پیام تسلیت خود به مناسبت ارتحال مرحوم روحانی، او را " مشعل فروزان شمال کشور " لقب داد.

بعد از پیروزی انقلاب نیز بابل در عرصه دین و سیاست پیشتاز بوده است. در حال حاضر در سطح این شهرستان، هفت نماز جمعه برگزار می شود.

در جریان توهّم انتخاباتی جنبش به اصطلاح سبز در سال88 نیز فتنه گران استان در تلاش بودند تا با بهره گیری از ظرفیت سیاسی شهرستان بابل، این شهر را به کانون فتنه و آشوب تبدیل کنند که با برخورد قاطع و شکننده جوانان حزب الله بابل مواجه شدند.

به هر حال فعالیت سیاسی، گاه ریزش ها و پرتی هایی هم به همراه دارد.

به همان نسبت که چهره هایی فاخر و درخشان از این شهر برخواسته اند، افرادی هم در این شهر رشد پیدا کرده اند که صفات منفی و زشت بر رفتارشان غلبه پیدا کرده است. یکی از این دسته افراد مسیح علی نژاد است.

خانم معصومه علی نژاد قمی متولد 1355 یک زن مطلقه اهل روستای قمی کلای بابل و خبرنگار پیشین روزنامه های اصلاح طلب است که مدتی است به اردوگاه ضدانقلاب پیوسته و این روزها ابتکار زننده او در ترویج فحشای علنی با عنوان " آزادی های یواشکی "، باعث شده تا نامش بر سر زبان ها بیفتد.

با توجه به استعداد شهرستان بابل در زمینه های سیاسی و فرهنگی و ذوق جوانان این شهر به نظر می رسد برنامه ریزان فکری و معنوی این خطه باید تلاش بیشتری را برای تقویت بنیه های اعتقادی تمامی اهالی این دیار اعم از شهری و روستایی از خود نشان بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک یا تسلیت؛ مسئله این است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ب.ظ


ابراهیم علیه السلام در نخستین امتحان بزرگ زندگی اش باید از جان خویش می گذشت و به آتش کفر نمرودیان می سوخت. ابراهیم از این امتحان دشوار سربلند بیرون آمد و برای آزمایشی دیگر آماده شد.

بعد از این مرحله، اکنون ابراهیم خلیل الرحمان باید زن و فرزند خویش را در بیابانی بی آب و علف و تنها به امید خدا رها می ساخت. او از این آزمایش دشوار هم سربلند خارج شد. حالا با طی شدن این دو مرحله، آزمایشی بس دشوارتر، انتظار او را می کشید. ابراهیم باید فرزند نوجوان و دردانه دلبند خویش را در مسلخ عشق و دلدادگی، با دست خود ذبح می نمود و ....

آزمایش ها و مصائب روزگار مراحل و طبقاتی دارد.

من بی پولی کشیدم، گرسنگی کشیدم، مستأجری کشیدم، غربت را تحمل کردم و اکنون ...

کلکسیون ابتلائات زندگی من با ورود باجناق تکمیل شد! هر که در این بزم مقرّب تر است، جام بلا بیشترش می دهند. واقعاً نمی دانم کسی مرا دعا کرده یا نفرین؟!! الان احساس می کنم سبک شده ام. حس می کنم دوباره از مادر زاده شده و خداوند حکیم به پاس تحمل این محنت سترگ، پرونده اعمالم را از گناه پاک کرده است.

من البته به دلایل سیاسی و اقتصادی، ( حمله داعش به موصل و تأخیر در واریز یارانه ها! ) نتوانستم در جشن عقد باجناق شرکت کنم و تنها از راه دور ( بر مبنای اصل دوری و دوستی! ) پیام تبریکی برایش فرستادم.

مراسم عقد باجناق درست در شب میلاد حضرت ولی عصر (عج) صورت گرفت. لابد می دانید که بنا بر روایاتی متقن، شب نیمه شعبان نیز از گزینه های احتمالی لیالی پر خیر قدر است. شبی که هر عبادت انسان هزار برابر محسوب می شود. یعنی جناب باجناق با بردن یک زن انگار که هزار همسر را اختیار کرده است! البته اگر او حتی واقعاً هم هزار زن می برد باز هم هیچ بانکی برایش تره خورد نمی کرد. مستحضر هستید در سالی که به نام فرهنگ نامگذاری شده، مبنایی ترین حرکت فرهنگی یعنی ازدواج، از حداقل حمایت دولت یعنی اعطای وام محروم مانده است.

علی آقای عباسپور یک جوان بسیجی خوش ذوق و خوش تیپ و خوش صحبت است که حدس می زنم در کودکی به خوردن تخم کفتر، علاقه ای شدید داشته و از این منظر احتمالاً خداوند ما را از روز ازل، باجناق آفریده است!

دو نکته مثبت و برجسته هم در وجود این باجناق عزیز به چشم می خورد که جای دلگرمی و امیدواری به برقراری حیات مسالمت آمیز بین ماست؛ یکی تحصیل او در رشته کامپیوتر و سررشته داشتن در تعمیر این دستگاه مزخرف و دیگری هم برخورداری ابوی محترمشان از زمین کشاورزی و تولید و کاشت برنج مرغوب و احتمالاً ارزان برای فامیل است!

ورای این پیوند خجسته، پیوستن یک خواننده به جمع دوستان نازنین اشک آتش واقعاً جای تبریک و تهنیت دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این قصه را برای نوه های خود تعریف کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ


سلام بچه های خوب. میخوام قصه امشبو براتون تعریف کنم تا خواب از چشاتون بپره و از کار گذشتگان خودتون عبرت بگیرین.

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون خیلی های دیگه هم ادعا داشتن که کاره ای بودن!

یه روز کدخدا کوچولو، اهالی ده حسن آباد سفلی رو جمع کرد و از قدرت خودش براشون گفت.

کدخدا کوچولو می گفت: آی اهالی ده! می دونید من چه کار کردم؟ می دونید چقدر زور دارم؟ من کاری کردم که آلودگی هوا کم شد. این همه کداخدا اومدو رفت ولی فقط من بودم که تونستم هوا رو براتون سالم کنم.

نوچه کدخدا اون وسط داد زد: دست و جیغ و هورا ...

صدای شادی توی ده پیچید.

کدخدا کوچولو که خوشش اومده بود سرفه ای کرد و گفت: البته بعضیا میگن چند وقته باد و نسیم تو جریانه و این مسئله باعث لطافت هوا شده، هه هه هه، دست باد درد نکنه، هه هه هه، اصلاً همه کارا رو خدا انجام داده، هه هه هه؛ ولی من بودم که باعث شدم هوا پاک بشه، باد کیلویی چنده؟ ...
آره بچه های خوب کار که به اینجا کشید، نسیم که خواهر باد بود خبر این صحبتو برای داداشش برد. باد که این روزها از بس کار کرده بود خیس عرق شده بود خیلی بهش بر خورد. کمی تو فکر فرو رفت و پیش خودش گفت: خوبه یه درس عبرت به این بابا بدم که دیگه ناشکری نکنه و زحمات منو به مسخره نگیره. بعد پیغام داد همه فک و فامیلاش جمع بشن. قوم و خویش باد که از گوشه و کنار جمع شدن، طرح تعدیل و ادغام سازمان ها رو مطالعه کردن و بر اساس اون تصمیم گرفتن که همه با هم مخلوط بشن. بادها و نسیم ها که با هم دست دادن و متحد شدن تبدیل به طوفان شدن. چون عجله داشتن که زود به خونشون بر گردن با سرعت صد و بیست کیلومتر چرخی تو تهرون زدن و یکی دو ساعت بعد از هم خداحافظی کردن و رفتن.

کدخدا کوچولو تا به خودش اومد دید همین بادی که دست کم گرفته بود، همه رو غافلگیر کرده و زده و چند تا آدمو ناکار کرده و  کلی خرابی به بار آورده. این وسط، همایش ورزشی سیاسی هم که به بهانه بدرقه تیم فوتبال دستی حسن آباد سفلی با عنوان کدخدا مچکریم قرار بود پاتکی برای همایش های دلواپسیم و نگرانیم و... به حساب بیاد مورد استقبال قرار نگرفت و کدخدا ترجیح داد اصلاً پاشو اونجا نذاره. احساس کرد کار اشتباهی کرده که سر به سر باد گذاشته. خوب که گوشاشو تیز کرد صدای سوز باد رو از دور شنید که انگار می گفت: دیگه اینکارو نکن حسن، باشه؟! خیلی خطرناکه حسن!

یه روز بعد هم هوا آلوده شد. آره بچه های خوب! معاون نظارت و پایش اداره کل محیط زیست هم گفت: میزان غلظت آلاینده های کمتر از 2.5 میکرون در هوای آبادی به 100 واحد رسیده، این میزان در مرز ورود به شرایط ناسالم برای گروه های حساس جامعه قرار داره.

یعنی همه چیز دوباره برگشت به حالت سابق و شد مثل زمانی که هوا آلوده بود و باد و خواهرش نسیم، کاری به کار آبادی و هوای آلودش نداشتن.

اینجا بود که این ضرب المثل روی زبونها افتاد: باد آورده رو باد می بره!!

ما از این قصه یاد میگیریم که شکرگذار نعمتهای خدا باشیمو و مغرور نشیمو در مقابل قدرتش سر تعظیم فرود بیاریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استفاده ابزاری از لباس روحانیت در آگهی بازرگانی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ


ساعت 21:30 دقیقه 18 خرداد پیامی بازرگانی از شبکه آی فیلم پخش شد که در نوع خود عحیب و بی سابقه بود.

در این تبلیغات که به سفارش بانک انصار تهیه شده بود چند نفر از ریش سفیدان به همراه شیخ جوانی در محل صندوق قرض الحسنه مسجد جمع شده و در تمجید از تسهیلات بانک انصار سخن می گفتند! شیخ جوان که مجذوب خدمات بانک انصار شده بود پیش بینی می کند که با وجود بانک انصار دیگر نیازی به صندوق قرض الحسنه مسجد وجود نداشته باشد.

این برای نخستین بار است که یک پیام بازرگانی با استفاده ابزاری از لباس روحانیت از سیمای جمهوری اسلامی به نمایش در می آید. استفاده از لباس روحانیت برای تبلیغ یک بانک در حالی صورت گرفته که بر اساس قانون به منظور پیشگیری از سوءاستفاده های احتمالی، استفاده از اسامی مقدس نیز برای بانک ها ممنوع می باشد. جالب آن که بانک انصار متعلق به یکی از نهادهای کشور، شهرت و ید طولایی در دریافت سودهای کلان و شبهه ناک از متقاضیان وام داراست.

بعید نیست با عادی شدن تبلیغ یک روحانی جوان برای بانک ها، اندکی بعد شاهد تولید پیام هایی باشیم که از شکل و شمایل یک روحانی مسن و جاافتاده برای دعوت از مردم و احیاناً صدور فتوا در وجوب رجوع به بانک مورد نظر بهره بگیرد!

به نظر می رسد نهادهای نظارتی به خصوص دادگاه ویژه روحانیت و مدیریت حوزه علمیه قم در راستای حراست از حریم روحانیت باید واکنشی مناسب به این نوع تبلیغات نشان بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پای ارزش ها را به این بازی بچه گانه نکشانید!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۷ ق.ظ


مدیر کل محترم صدا و سیمای استان مازندران بخواند:

بابل یک شهر مذهبی مثل همه شهرهای ایران عزیز با مردمانی خون گرم است. این شهر ده ها شهید را تقدیم کرده، چهره ها و مفاخر بسیاری را پرورش داده و .... منافق و اعدامی و شرور هم داشته است!

ساری یک شهر مذهبی مثل همه شهرهای ایران عزیز با مردمانی خون گرم است. این شهر ده ها شهید را تقدیم کرده، چهره ها و مفاخر بسیاری را پرورش داده و .... منافق و اعدامی و شرور هم داشته است!

رقابت برای اثبات برتری این شهر یا آن یکی، بازی کودکانه ای است که در شأن هیچ انسان فرهیخته و اهل فهمی نبوده و پرداختن به آن نشأت گرفته از کوته فکری و لجاجت های افسارگسیخته و بی ثمر است.

الغرض؛

کاروان پیاده عاشقان روح الله و بسیجیان مخلص شهرستان بابل که سالهای سال راهی به طول سیصد کیلومتر را با پای پیاده برای تجدید میثاق با امام راحل و رهبری بزرگوار و آرمان های شهدا طی کرده و به نمایندگی از بسیجیان استان به خیل عزاداران خمینی کبیر می پیوندد امسال قربانی بازی کودکانه بابل و ساری قرار گرفت.

اگر چه یکایک بسیجیان بی ادعای طریقت دلدادگی، دشواری سفر را جز به امید لبخند رضایت دوست طی نکرده اند اما مسئولان استانی نیز نباید از رسالت خود درباره این رخداد فرهنگی غفلت می ورزیدند.

با کمال تأسف مدیر کل سیمای مازندران نه تنها حاضر به سخنرانی در جمع راهپیمایان بابلی مرقد امام نگردید بلکه رسانه تحت امر او از پوشش تبلیغی این حرکت بزرگ نیز اجتناب ورزید.

دعوای جناب مدیر کل با برخی مسئولان شهری بابل و تنفر احتمالی ایشان از این شهرستان هر دلیلی که داشته باشد نباید منجر به ذبح حرکت ها و اقدامات فرهنگی جبهه انقلاب در این شهر شود. آیا تعظیم شعائر اسلامی به اندازه پخش برنامه ها و گزارشات مربوط به حال و هوای با نشاط! سواحل خزر و بزن و بکوب های هر روزه رسانه استانی، ارزش توجه و بازتاب عمومی نداشت؟

آن دسته از مسئولانی که یک شبه پله ترقی را طی کرده و از کارمندی معمولی، ناگهان به مدیری صاحب نام ونان تبدیل شدند آیا نمی دانستند که ترویج معروف باعث اشاعه آن و تقویت قلوب اهل ایمان گردیده و کمترین ثمره اش تشویق دیگران به حفظ شعائر و فرهنگ اسلام و انقلاب خواهد بود؟

ظاهراً تب توهّم " نظارت ناپذیری " صدا و سیما به شعبه آن در استان مازندران نیز سرایت کرده است!

نمایندگان محترم بابل و استان در مجلس شورای اسلامی و دیگر نخبگان این شهرستان و استان مازندران باید تلاش نمایند با پیگیری این قصور نابخشودنی از طریق مسئولان کشوری، از آسیب های احتمالی هم راستا با دامن زدن اختلافات بین دو شهر مذهبی و تاریخی بابل و ساری که اینک به طور علنی از سوی برخی مسئولان نیز دنبال می شود پیشگیری نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با صیغه خواهر برادری آشنا شوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۴۰ ق.ظ


مسعود کیمیایی کارگردان سرشناس سینمای ایران در گفتگوی اخیر خود با روزنامه شرق خاطراتی را تعریف کرد که اغلب از نظر تاریخی مورد تکذیب قرار گرفت. ادعاهای جنجالی کیمیایی واکنش هایی را در پی داشت. از جمله واکنش ها مربوط به حمید فرخ نژاد بود که آرزو کرد به سن پیری نرسد!!

یکی از ادعاهای کیمیایی مربوط می شد به جریان کفن و دفن فروغ فرخزاد. کیمیایی مدعی شد به دلیل نبود غسال زن، او با خواندن صیغه خواهر برادری به غسل آن مرحومه پرداخت! این ادعا از سوی بازماندگان فروغ به شدت تکذیب شد. آنها حتی با استناد به عکس های مربوط به مراسم کفن و دفن فروغ، اصل حضور کیمیایی در آن مراسم را مورد تردید قرار دادند.
این وسط می ماند قضیه صیغه خواهر برادری که کسی به آن نپرداخت.

راقم این سطور در حین تذکر و یا برخورد ناهیان از منکر با برخی هنجارشکنان اجتماعی نیز شاهد طرح ادعای محرمیت با صیغه خواهر برادری از سوی تعدادی از متهمان بوده است و ظاهراً طرح چندباره چنین ادعایی در سطح جامعه، از وجود نوعی تحریف یا سوءتفاهم در فهم احکام دین حکایت دارد.

گذشته از این که خواندن هر نوع عقد و قراردادی اعم از نکاح یا بیع و... با جسد میّت، از اعتبار ساقط است اصل وجود حکم صیغه خواهر برادری نیز کذب و از اساس باطل بوده و هیچ گاه در هیچ منبع فقهی یا روایی بیان نشده است.

اینکه چنین فهم غلطی از کجا نشأت گرفته نیاز به بررسی دارد.

یک احتمال این است که عده ای گمان کرده اند همان طور که بین دو مسلمان به منظور ایجاد الفت در جامعه اسلامی و بنا بر استحباب، عقد اخوت و برادری جاری شده و قلب های آنان از نظر معنوی به یکدیگر نزدیک می شود، پس لابد بین یک زن و مرد مسلمان هم می شود صیغه خواهر برادری خواند و آنان را به محرمیت هم در آورد!

یک احتمال دیگر هم وجود دارد. برخی خانواده های مسلمان برای راحتی در نشست و برخواست و رفت و آمدهای قوم و خویشی گاه با خواندن صیغه عقد موقّت، محرمیتی را بین خود ایجاد می کنند. به طور مثال، دختر خردسالی را با اجازه ولیّ او، به عقد موقّت مردی در می آورند. این مرد حتی پس از پایان زمان تعیین شده در عقد، با مادر آن دختر محرمیت ابدی خواهد داشت. این مسئله نیز از جنس صیغه خواهر برادری نیست و نکاح مشروع به حساب می آید.

هر دو فرضی که بیان شد از دستورات اسلامی است و البته هیچ ربطی به صیغه خواهربرادری که فهم تحریف شده ای از محتوای شریعت است، ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای آنان که محو خمینی بودند

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۲۳ ب.ظ


24.jpg

او از حرف های دوستانش تعجب کرده بود، دوستانش از حرف های او.

یکی به شوخی گفت: مرد مؤمن! عرفا چشم بصیرتشان باز می شود و نادیدنی ها را می بینند، تو چرا دیدنی ها را ندیدی؟!

شیخ روی حرف خودش تأکید داشت. شوخی نمی کرد. راست می گفت: غیر از امام کسی را آن بالا ندید.

دوستانش حرص می خوردند و اصرار می کردند که آن چند دقیقه دیدار عمومی با امام، تعدادی از همراهان هم دور و بر امام ایستاده بودند. ولی شیخ محمدزمان می گفت: روی جایگاه حسینیه جماران، هیچ کس را غیر از امام ندیدم.

خاطره ای از طلبه شهید محمد زمان ولی پور

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دانشگاه صنعتی بابل خبرساز شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۴ ب.ظ
به گزارش پایگاه 598 به نقل ازخبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از ساری، در روزهایی که یک عده می خواهند مردم را به زور به بهشت ببرند و عده ای دیگر به این کار اعتراض می کنند، مسئولان مربوط با غفلت تمام جاده صاف کن مسیر جهنم شدند البته بازهم مثل همیشه عده ای جلوی مسیر جهنم ایستادند و تلاش کردند تا به زور این عده را به بهشت بفرستند.
 
ماجرا از این قرار است که جمعه گذشته در پی تبلیغات تعدادی از دانشجویان فرصت طلب دانشگاه صنعتی بابل که بسیاری از آنها از اعضای انجمن منحله و غیرقانونی اسلامی دانشگاه می باشند، بیش از 100 نفر از دانشجویان دانشگاه برای ثبت نام در اردویی که به ظاهر مجوز دانشگاه داشت، ثبت نام کردند.
 
اما پس از سوار شدن به اتوبوس ها بسیاری از دانشجویانی که اخلاق و احکام شرعی را در روابط با جنس مخالف رعایت می کنند، با صحنه های بی حجابی و روابط غیراخلاقی و خارج عرف دختران و پسران حاضر در اتوبوس مواجه شده بودند، اما دیگر چاره ای جز همراه شدن با جمعیت نداشتند.
 
البته این کاروان غیر قانونی نتوانست به مقصد برسد و در میانه راه به دلیل وضعیت اسفناک پوشش افراد در آن جلوی آنها گرفته شد و اینجا بود که مشخص گردید، مجوز دانشگاه نیز جعلی بوده و عده‌ای دانشجویان فرصت طلب و سودجو از طریق آن نسبت به فریب دانشجویان اقدام کردند.
 
البته این اولین باری نیست که اعضای منحله انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی بابل که این روزها به دنبال اخذ مجوز برای تشکل خود جهت پیاده کردن اهداف حزبی و گروهی در دانشگاه هستند، اقدام به برپایی اردوهای مختلط می کنند. آنها در دفعات بسیار این اردوها را برگزار کردند که حتی در برخی از آنها مشروبات الکی و روابط غیراخلاقی نیز وجود داشته است که برخی از عکس های قابل انتشار در اردوهای قبل در ادامه آمده است.
 
 
 
 
 
 
 
یکی از دانشجویان حاضر در اردو در گفت و گو با خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» گفت: چند نفر از دانشجویان دانشگاه که در زمینه برگزاری اردوها فعال هستند، با بیان اینکه این اردو دارای مجوز دانشگاه می باشد، ما را فریب داده و برای ثبت نام در اردو ترغیب کردند.
 
 
این دانشجو ادامه داد: اما در روز حرکت وقتی نزدیک اتوبوس رسیدیم با قیافه های عجیب و غریبی مواجه شدیم و پس از سوار شدن در اتوبوس متوجه شدیم که گروهی از افراد که پایبندی به اصول اخلاقی و شرعی ندارند از همسفران ما می باشند.
 
 
وی افزود: من در کل مسیر در این فکر بودم که چگونه مسئولان دانشگاه مجوز برگزاری چنین اردویی را صادر کردند، تا اینکه اتوبوس ما به دلیل همان وضعیت بد و نامطلوب متوقف شد و آنجا بود که متوجه شدم، این مجوز جعلی بوده و ما فریب برخی از دانشجویان بی انظباط دانشگاه را خوردیم.
 
 
این دانشجوی دانشگاه با اشاره به اینکه آن روز آبروی من جلوی خانواده ام رفت، تصریح کرد: از مسئولان امر خصوصا مسئولان دانشگاه صنعتی بابل می خواهم تا با نظارت بیشتر نسبت به برگزاری اینگونه اردوهایی که باعث رفتن آبروی دانشجویان آنهم به اسم دانشگاه می شود، اقدامات لازم را انجام دهند و با دانشجویان فرصت طلبی که در دانشگاه هستند، برخورد کنند.
 
 
این نوع نا هنجاری ها در حالی رخ می دهد که غفلت سنگین متولیان امر در برابر رشد روزافزون بی حجابی، بی عفتی و گسترش وحشتناک مفاسد اخلاقی و البته همراهی و تسهیل در مسیر گسترش آن در بسیاری از مواقع (مانند آنچه در تصایر مشاهده می کنید!) دست دشمنان را برای طراحی و به اجرا گذاری جنگ نرم و تهاجم فرهنگی میان تک به تک حوانان و مردم کاملا باز گذاشته است.
 
تهاجمی که به تعبیر مولای متقیان هر ملتی را ذلیل خواهد کرد و تهاجمی که سرباز مهاجم و قربانیان و امکانات و تلفات آن همه و همه، درونی و خودی اند ! در این جنگ نرم سهم شما از مقابله با این تهاجم گسترده چیست؟ و چرا امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امروزی ما بصورت قوی از سوی اقشار مختلف جدی گرفته نمی شود و غفلت می کنیم که به راحتی جوانان این مرز و بوم به تباهی کشیده شوند...؟
  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این احادیث تابستانی عمل کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۴ ب.ظ


امام صادق علیه السلام می فرماید: برترین صدقه، خنک کردن جگر تشنه است و کسی که به جگر تشنه چارپا یا غیر آن آب رساند در روزی که سایه ای جز سایه عنایت خدا نیست در سایه عنایت خدا به سر خواهد برد. اصول کافی جلد4 ص 57

از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده است که در قیامت، نخستین چیزی که پاداش آن داده می شود صدقه آب است. همان منبع

شخصی از پیامبر (ص) پرسید: با چه کاری می توانم به بهشت درآیم؟ آن حضرت فرمود: مَشکی نو بخر و با آن آبرسانی کن تا کهنه و مندرس گردد. هنوز آن مشک از بین نرفته، تو با این کار به عمل بهشتی دست یافته ای. وسائل الشیعه ج9 ص474

جبرئیل فرمود: ای محمد! اگر عبادت ما بر زمین بود، سه کار می کردیم: به مسلمانان آب می رساندیم، به عیالمندان رسیدگی می کردیم و گناهان را می پوشاندیم. تنبیه الخواطر جلد1 ص 39

امام صادق علیه السلام فرمود: یکی از حقوق مؤمن بر مؤمن این است که نباید او سیراب و برادر مؤمنش تشنه باشد که اگر چنین کند از ولایت الهی خارج می شود و اگر حق او را ادا کرد ولایت او را به ولایت خود و ولایت خود را به ولایت الهی پیوند داده است. کتاب الخصال، ص 350

برگرفته از کتاب نفیس مفاتیح الحیاة اثر ماندگار آیت الله جوادی آملی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقدام انقلابی یک روحانی بابلی در مواجهه با حامیان نفاق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۲ ب.ظ


درگذشت پدر یکی از منافقین اعدامی در روستای معلم کلای بابل که تعدادی از فرزندان دیگر وی نیز سابقه فعالیت در گروهک ها را داشته اند بهانه ای شد برای تجمع برخی خانواده های اعدامی بابل و شهرهای اطراف که اوج این اجتماع در مراسم هفت آن مرحوم صورت گرفت.

متأسفانه در این تجمع، روحانی ساده لوحی به نام شیخ اسماعیل ن به تعریف و تمجید از فرزند اعدامی این مرحوم پرداخت که با واکنش یکی از روحانیون انقلابی محل مواجه گردید.

حجت الاسلام رضازاده بعد از اتمام سخنرانی روحانی نمای مذکور تریبون را در اختیار گرفته و با تمسک به آیات شریف قرآن و داستان حضرت نوح سلام الله علیه، حساب فرزند آن مرحوم را از پدر جدا دانست. این روحانی بسیجی با ادبیاتی منطقی و با نام بردن از شهدای سرافراز روستا توضیح داد که  منبر رسول الله جای تجلیل از جوانان افتخار آفرین این آب و خاک و لاله های به خون غلتیده اسلام است نه آنانی که از سر جهل یا غرض به دامان خائنین ملت پیوستند.

به دنبال واکنش خردمندانه و پرصلابت این روحانی با غیرت، خانواده های اعدامیان حاضر در مجلس بلافاصله از محل خارج شدند.

در پی این رخداد، مردم شهیدپرور این روستا با حضور حجت الاسلام رضازاده و حجت الاسلام پوراکبر مدیر حوزه های علمیه شهرستان بابل با تجمع در مسجد به تجدید عهد با آرمان های امام راحل و رهبری معظم انقلاب پرداختند. حجت الاسلام رضازاده هدف از این اقدام دشمن شکن خود را از بین بردن ابهت پوشالی حامیان گروهک هایی دانست که با احساس امنیت در ماه های اخیر دوباره از لانه های عنکبوتی خود سر برآورده و گمان کرده اند اوضاع به کامشان شده است.

با اخطار جامعه روحانیت و امت حزب الله بابل به روحانی واداده ای که به تجلیل از منافق اعدامی پرداخت تا امشب فرصت داده شد که خطای خود را جبران کند.

امت حزب الله بابل همچنین آمادگی خود را برای تنبیه سر پل های فتنه و نفاق در منطقه اعلام نمودند. در این خصوص، اخبار تکمیلی متعاقباً اعلام خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک و تسلیت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۴ ق.ظ

برادران بزرگوارم جناب شیخ رحمت الله حاجی زاده امام جمعه محترم قلعه قاضی و حجت الاسلام محمد علی حاجی زاده امام جمعه محترم بندپی غربی

شهادت اخوی گرامیتان سرباز سرافراز جبهه اسلام، بسیجی مکتب عاشورا حمزه حاجی زاده را که در نبرد با اشرار به قافله کربلائیان تاریخ پیوست تبریک و تسلیت می گویم. شهادت این جوان شیدایی اهل بیت علیهم السلام و حنظله نسل سوم انقلاب، یک بار دیگر آسمان غبار گرفته شهر پریشانی را با رحمت عشق و دلدادگی جلا بخشید و طعم شیرین وصال را بر ذائقه بیمار اهل غفلت فرونشاند. این عروج ملکوتی بر تارک افتخارات خاندان انقلابی تان خواهد درخشید و ارمغان عزت و شرافت را ره توشه آخرتتان خواهد ساخت. انّا انشاءالله بهم لاحقون



_MG_1537


  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتاب را باید خورد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۹ ق.ظ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهیدی که در ستاد امر به معروف بابل بازداشت شد!!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ق.ظ


شاید بهتر بود عنوان مطلب را این گونه می نوشتم: عاقبت دو دوست.

عکس شهید را که دیدید شما هم تعجب کردید، اینطور نیست؟ لابد برای شما هم این سوال پیش آمده که حجت الاسلام شهید محمدحسن ابراهیمی که در راه تبلیغ دین در کشور گویان به شهادت رسید اهل جنوب کشور است و اصلاً با شهر بابل چه کار داشته که کارش به بازداشت، آنهم در ستاد امر به معروف و نهی از منکر بکشد؟!!

قضیه از این قرار است که محمد حسن ابراهیمی در زمان تحصیل در حوزه علمیه قم با یکی از روحانیون بابلی دوست می شود. آشنایی و صمیمیت بین این دو منجر به آن می شود که شهید ابراهیمی با یکی از اقوام نزدیک این روحانی بابلی وصلت کند. هنوز این زوج در عقد یک دیگر بودند که بین شهید ابراهیمی و دوست بابلی اش اختلافی در می گیرد. ظاهراً دوست بابلی شهید ناراحتی خود از ایشان را به مسئله ازدواج وی سرایت داده و تصویری از وی نزد خانواده عروس ارائه می دهد که منجر به جدایی آن دو می گردد.

شهید ابراهیمی که هنوز از حل مسالمت آمیز اختلاف ناامید نبود و دوست نداشت این دعوای شخصی وضعیت زندگی او را تحت الشعاع قرار دهد برای رفع کدورت به بابل سفر می کند.

دوست بابلی وی که فضا را به نفع خود نمی بیند برای آزار او یک راه به ذهنش خطور می کند. روحانی بابلی که آن زمان مقدار اعتباری در شهر داشت به ستاد امر به معروف گزارش می دهد که طلبه جوانی با فلان مشخصات به بابل آمده و قصد توزیع فیلم مبتذل دارد! ستاد هم بنا بر رسالت ذاتی خود نامبرده را فرا می خواند. از قضا یک حلقه فیلم ویدیویی هم همراه شهید بود که مربوط می شد به مراسم عقدش و مورد قابل پیگردی به حساب نمی آمد.

مسئول این پرونده در ستاد نمی دانست باید چه بکند. از طرفی با گزارشی مواجه بود که منبع آن در آن وقت چهره ای مقبول و معتبر بود و از طرف دیگر طلبه جوان و غریبی را می دید که هیچ مدرکی برای تعقیب او وجود نداشت.

شهید ابراهیمی در شهر بابل یک دوست طلبه دیگر هم داشت که پیغام داد تا به ستاد بیاید. با ورود این طلبه و توضیح ماجرا محمدحسن ابراهیمی مورد دلجویی قرار گرفت و آزاد شد.

ابراهیمی با دلی شکسته به قم بازگشت. او بعد از طلاق، ازدواج موفق دیگری انجام داد و سپس تصمیم گرفت برای دفاع از حریم شیعه و نشر معارف اهل بیت به کشور گویان در قاره آمریکا مهاجرت کند. گویان نقطه ای دور افتاده بود که جمهوری اسلامی حتی سفارتخانه هم در آنجا نداشت. فعالیت های محمدحسن ابراهیمی در ترویج فرهنگ شیعه باعث جذب بسیاری از مردم این کشور کوچک گردید. مذهب رسمی کشور گویان آیین هندو است. هندو ها هم به خاطر مرام او ارادتی ویژه به وی پیدا نمودند. محبوبیت و توفیقات این روحانی جوان شیعه به مذاق وهابیت خوش نیامد. محمد حسن ابراهیمی سرانجام در سال 1382 در شبی که نخستین فرزندش پا به این دنیا گذاشت توسط عوامل وابسته به استخبارات سعودی ربوده شد و پس از شکنجه به درجه رفیع شهادت رسید و نامش بر تارک افتخارات شیعه ماندگار شد.

دوست بابلی وی اما مدتی بعد به خاطر برخی رفتارهایش از اعتبار عمومی ساقط شد. او به یکی از علمای شهر توهین نمود و نزد بسیاری از متدینین به چهره ای منفور بدل شد. آن عالم او را به حضرت زهرا سلام الله علیها واگذار کرد. دعواهای بی اساس وی با امام جمعه و برخی روحانیون و جوانان حزب الله هر روز بیش از پیش باعث انزوای او گردید. اینک عده ای حتی از ذکر نام و یاد او هم ابا دارند و...

الان هم فکر می کنم بهتر بود عنوان این مطلب را می گذاشتم: عاقبت دو دوست. باور کنیم که سرنوشت خودمان را خودمان رقم می زنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرگروه تکفیری‌ها در گیلان دستگیر شد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ق.ظ

به گزارش شلمچه نیوز،این مسئول ظهر امروز در جلسه کمیته مراسم و تبلیغات ستاد بزرگداشت بیست‌وپنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) اظهار کرد: نظام جمهوری اسلامی ایران اکنون یکی از بهترین دوران امنیت را سپری می‌کند.

وی با تاکید براینکه امنیت کنونی، نیروها را از انجام ماموریت‌ها غافل نمی‌کند، افزود: دشمن علیه نظام اسلامی در حال طراحی نقشه‌های خود است.

نماینده اداره اطلاعات گیلان خنثی شدن توطئه‌های دشمنان را با همت تمام متولیان به‌ویژه نهادهای انتظامی و امنیتی خواند و بیان کرد: موضوع‌های امنیتی در گیلان تحت کنترل است.

این مسئول از دستگیری سرگروه تکفیری‌ها در گیلان خبر داد و تصریح کرد: نگرانی‌ها و دغدغه‌های گروه مذکور در استان برطرف شده است.
  • سیدحمید مشتاقی نیا