اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۵۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهاد و شهادت» ثبت شده است

برادر حامد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برادر-حامد:-سرگذشت-و-خاطرات-شهید-حامد-جرفی | کرخه-نور | خانه کتاب و ادبیات  ایران

 

حامد جرفی میتواند الگوی یک بسیجی باشد الگوی یک دانشجو، الگوی یک طلبه، الگوی یک معلم، الگوی یک مدیر.

ولی خدایی اش خیلی گمنام است. کسی که میشود درباره اش فیلم سینمایی و سریال هایی دیدنی ساخت. نمی دانم شاید به خاطر شهرتی که سیدحسین علم الهدی به دست آورد این شهید و حماسه سازان هویزه کمتر مورد توجه قرار گرفتند کما اینکه شهرت سید محمدعلی جهان آرا زودتر شکل گرفت و بعدها اسم شهیدان قنوتی و بهروز مرادی و عبدالرضا موسوی و بهنام محمدی سر زبانها افتاد.

اما به طور کل باید پذیرفت برای معرفی شهدا و حماسه های دفاع مقدس خیلی کم کاری و کم لطفی صورت گرفته است.

چند سال پیش در فضای مجازی با شخصیت عجیب و سازنده حامد جرفی، بخشدار بسیجی هویزه آشنا شدم. فوق لیسانس زبان خارجه داشت، نهج البلاغه پژوه بود، بعضی کارمندان خارجی و نیز استاد غربی خود یعنی دکتر جان کوپر را مسلمان ساخت و... درباره او مطلبی نوشتم که بارها در فضای مجازی منتشر شد و میتوانید در لینک زیر بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF%20%D8%AC%D8%B1%D9%81%DB%8C

از وقتی با شخصیت و خاطرات کم نظیر و تحول آفرین این شهید عزیز آشنا شدم در سفرهای راهیان نور در مقتل شهدای هویزه درباره او هم صحبت کرده ام. برای مخاطبان بسیار جالب بود و از شنیدنش لذت می بردند. متأسفانه درباره حماسه مدافعان هویزه شناخت بسیار اندکی حتی در بین راویان دفاع مقدس وجود دارد.

کتابی هم در خصوص خاطرات این شهید با عنوان "برادر حامد" توسط بچه های خوزستان و به قلم سرکار خانم اعظم محمدپور منتشر شده که واقعا خواندنی است. قلم ساده و روان و بی آلایش نویسنده بسیار تحسین برانگیز است. به ایشان تبریک میگویم. چقدر دلم میخواهد خانواده او به خصوص کریم و احمد را ببینم. چقدر دلم میخواهد سر مزار حامد و نیز مادر بزرگوارش رفته و روحی تازه کنم. این کتاب را از یکی از دوستان هدیه گرفتم. وقتی خواندم کتاب را بوسیدم و در آغوش فشردم. توصیه میکنم حتما بخوانید و لذت ببرید.

راستی کاش درباره جان کوپر از شخصیتهای مطرح زندگی حامد هم کار مستقلی تولید می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اینجای شوش را بروید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۴ ق.ظ

 

البته من خودم هنوز اینجا نرفته ام، شوش رفته ام بارها اما کوتاهی کردم و قبر دعبل خزاعی را زیارت نکردم. یعنی اصلاً مطلع نبودم. گویا مزار او فاصله چندانی با بارگاه دانیال نبی ندارد. شاعری بود اهل کوفه که در مدح اهل بیت به خصوص حسین بن علی علیه السلام و در ذم بنی العباس و بنی امیه شعر می سرود. بارها مورد تشویق امام رضا قرار گرفت و از ایشان صله دریافت کرد. یکبار نیز امام پیراهن مبارکش را به او هدیه داد. دعبل بعدها در حالی 98 سال سن داشت توسط عمال بنی العباس در اطراف شوش به شهادت رسید و در این نقطه به خاک سپرده شد. بارگاه او هم زیبا و جزو آثار باستانی دیدنی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلم برای این جملات امام تنگ شده بود

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۳۳ ق.ظ

امام خمینی (ره) هویت ملی را در جامعه ایرانی زنده کرد

 

یکی از شورانگیزترین و شعف آورترین پیام‌های حضرت امام (ره) در این عبارت آمده است. لطفاً چندبار بخوانید:

"سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طیبه شهیدان خصوصاً شهدای عزیز حوزه ها و روحانیت. درود بر حاملان امانت وحی و رسالت پاسداران شهیدی که ارکان عظمت و افتخار انقلاب اسلامی را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل نموده اند. سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شبچراغ ساخته اند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبکبالان به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند. سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود مُنذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پیکرشان گواهی کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری  نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه مردم، خود اولین قربانیها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقه ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را درک کرده اند در خلسه حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند و آنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیه شهادت نخواسته اند." سوم اسفند 1367

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در هوای او

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ۰۴:۵۴ ب.ظ

خواستم به حزب الله لبنان بروم رفتم طرف ارومیه و از ارومیه هم رفتم سمت مرز پیاده شدم آنها قیافه من را که دیدند گفتند بلدمان فعلاً نیست صبر کنید تا بیاید چند ساعت آنجا معطل شدم بعد رفتم به خانه‌شان و گفتند نیست وقتی که آمد تا مرا دید از من ترسید به خاطر اینکه قیافه من مذهبی بود و گفت حتماً این نیروی اطلاعاتی و مأمور است که آمده اینجا تا ما را دستگیر کند هرچه به او اصرار کردم قسمش دادم منو ببر سمت ترکیه من می‌خواهم بروم قبول نکرد. گفتم تو فقط بگو از کدام سمت بروم گفت از این طرف باید بروی چند تا تپه را که رد کردی می‌رسی سمت ترکیه من هم عصا گرفتم به دستم و به سمت ترکیه داشتم تپه‌ها را بالا می‌رفتم و هوا کم کم تاریک شده بود که حس کردم یک صدایی از جلو آمد ایستادم ناگهان دیدم دو تا چشم دارد برق زنان به من نگاه می‌کند یک لحظه متوجه شدم که دور تا دورم چشم‌ها دارد برق می‌زند و من در محاصره گرگ‌ها قرار گرفتم ترس من را گرفته بود همینطور عصا را می‌چرخاندم و به سمت روستایی که از آن آمده بودم می‌دویدم و با اینکه ۴۵ دقیقه رفته بودم برگشتم و ناامید شدم و آمدم.

مستند مرزهای عاشقی/ طلبه شهید مدافع حرم، محمدمهدی مالامیری

 

شهید حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری | حریم حرم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به خاطر حجاب

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۱۸ ق.ظ

پیش فرض

 

زینب کمایی در جریان شکل‌گیری راهپیمایی درخصوص اعتراض به بدحجابی و بی‌حجابی در آخرین نفس‌های سال ۱۳۶۰ و نزدیک به سال نو، بعنوان یکی از پیشقراولان راهپیمایی حضور داشت و شناسایی شد. چند روز بعد از این جریان، در اولین شب فروردین سال ۱۳۶۱ در مسیر بازگشت از مسجد به خانه، توسط منافقین ربوده شد. او را با پیچاندن و گره زدن چادر دور گردنش به شهادت رساندند. پیکر شهیده کمایی ۳ روز بعد در نزدیکی منزل او کشف و همزمان با تشیع پیکر ۳۶۰ شهید عملیات فتح‌المبین در اصفهان تشیع و به خاک سپرده شد.

موضوع آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان و علی خلیلی و... تازگی ندارد. فواحش و اوباش برای مطامع شیطانی و امیال جنسی شان از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دسته دختران

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۷ ق.ظ

دسته دختران»؛ روایت مدرن، رئالیستی و زنانه از فتح خرمشهر - بلاگ نماوا

 

هنوز برای من قابل تصور نیست چطور یک عده ای البته اندک در زمان جنگ، یعنی روزهای ابتدایی که نبرد شهری و کوچه به کوچه در شهرهای مرزی در جریان بود و مردم خانه هایشان را رها کرده و آواره شده بودند، زیر آتش دشمن بلند میشدند می رفتند به جبهه و دست به دزدی از خانه ها و حتی البسه شهدا می زدند! مرحوم خلخالی رفته بود خرمشهر دید دزدی را آوردند که جیب شهدا را خالی میکرد دستور اعدامش را داد. (کتاب خاطرات مرحوم خلخالی). راستش چند سال قبل درباره جوانی معتاد و دزد که البته در ایام کرونا فوت کرد شنیدم یکی دوبار سفر پیاده اربعین رفت و کارش این بود جیب زائران را خالی کند!

بعضی فیلمسازهای ما همین طور رفتار میکنند. وسط بحبوحه تهاجم فرهنگی دشمن در شرایطی که آتش شبهات و تردیدها و وسوسه ها بر سر ملت ریخته به بهانه ساخت کار به ظاهر مذهبی و انقلابی به تمسخر ارزشها و تقویت شبهات می پردازند.

من دیروز فیلم دسته دختران را دیدم. خانم قیدی البته کارگردانی محترم و دلسوز است که فیلم ویلایی هایش را خیلی دوست دارم؛ دسته دخترانش را نه. واقعا دغدغه ما در تولید فیلمی با موضوع نقش زنان در دفاع مقدس باید عادی سازی بدحجابی و اختلاط و تماس و لمس نامحرم و ردّ نجاست سگ و ... باشد؟ سه بار دستشویی رفتن سیمین تقلید از کارهای جشنواره پسند توالت محور سعید روستایی در ابد و یک روز و متری شش و نیم نیست؟ مثلا کارگردان شهامت هنجارشکنی و عبور از تابوها را دارد؟

خانم قیدی باید دقت کند در کار فرهنگی و پرداخت به سوژه های دفاع مقدس شبیه جیب برهای زمان جنگ اقدام نکند.

من کتابهای جنگ را زیاده خوانده ام و میدانم هر جور آدمی چه بسا در جنگ و دفاع از کشور نقش داشته. دختری مشهور به سیمین هم در خرمشهر بود که امدادگری میکرد و زیاد حجاب مناسبی نداشت که با ترکش خمپاره به شهادت رسید؛ البته اهل کشف حجاب و تمسخر متدینین و اختلاط و سگ بازی نبود. فضای غالب جنگ اما با معنویت و فتح ارزشهای الهی به پیش رفت که گویا به مذاق بعضی فیلمسازها خوشایند نیست. خدا و دین و اهل بیت و ... کجای بعضی آثار دیده می شوند؟ چرا عزیزان روشنفکر نما حتی از کاربرد واژه شهید در آثارشان پرهیز میکنند و از تعابیری چون مرگ و مردن برای کشته های مظلوم دفاع مقدس بهره میگیرند؟ مگر مدعی پرداختن به واقعیتهای تاریخ جنگ نیستید؟ چرا این واقعیتها را نمی بینید یا از دیدنشان فرار میکنید؟ اگر دنبال جلب رضایت امثال پگاه آهنگرانی هستید که حسین فهمیده ها را زیر سوال میبرند طبعاً مخاطب مردمی خود را از دست میدهید و چنین میشود که دسته دختران به رغم حضور کارگردانی با سابقه درخشان تولید فاخر ویلایی ها به اندازه یک فیلم سطحی و  درجه چندم تلویزیونی هم دیده نمی شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره حمله به اندیمشک

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۱۳ ق.ظ

photo_2024-10-30_07-09-32_wat.jpg

 

🔴فراخوان جشنواره ادبی 
       (ایستگاه مقاومت)

موضوع: بمباران ۴ آذر ۱۳۶۵ اندیمشک

بخش های جشنواره: شعر- داستان کوتاه

مهلت ارسال آثار: ۲۰ آبان۱۴۰۳
مراسم اختتامیه جشنواره: اول آذر۱۴۰۳

🔸موسسه فرهنگی هنری طلوع غدیر جنوب-اندیمشک


🔊 لطفاً در کانال‌های اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و هنری غدیر اندیمشک عضو شوید

گروه تلگرام ⬇️
https://t.me/moaseseh_ghadir

گروه واتس آپ ⬇️
https://chat.whatsapp.com/Jw6nAX3IlomHM5sf3gmPcN

کانال ایتا ⬇️
https://eitaa.com/moaseseh_ghadir

کانال روبیکا ⬇️
https://rubika.ir/moaseseh_ghadir

درباره موضوع این مطلب را بخوانید:

جنایت در اندیمشک

https://ashkeatash.blog.ir/post/%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85%D8%B4%DA%A9

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هنوز در صف حسینیم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۲۱ ق.ظ

ریشه‌های شعار "مرگ بر آمریکا" در نهضت اسلامی - مشرق نیوز

 

جمهوری اسلامی خیلی اشکال دارد، خیلی جاها به شعارها و آرمانهایش عمل نکرده، اقتصاد و فرهنگ و اجتماعش هنوز آنطور که باید اسلامی نشده، خیلی گله و نقد داریم؛ اما به خود می بالیم که سفاک ترین و وحشی ترین قبیله تاریخ، دشمن ماست. افتخار می کنیم که یزیدیان زمان، ما را دشمن جدی خود دانسته و از ما می هراسند. تُعرف الاشیاء باضدادها. هنوز داریم راهمان را درست طی میکنیم چون خبیث ترین های عالم بر ضد ما هستند.

سوسیالها، کمونی ها، مارکسیستهایی که دین را افیون ملتها دانسته و خود را مظهر انقلابی گری و عدالت طلبی و دشمن درجه یک امپریالیسم می دانستند کجایند ببینند آمریکا و اسرائیل و غرب، ایران اسلامی و دوستان همراهش در یمن و لبنان و سوریه و فلسطین و سودان را تهدید شماره یک خود می شمارند و از باور به غیب و ایمان و روح شهادت طلبی آنها بیمناکند. آزادی خواهان عالم بدانند آزادی و آزادگی و غیرت و مردانگی و عزت ار رهگذر دین عبور میکند، دینی که به اصالت های مکتب وحی پایبند بوده و اعتقاد به آخرت و جلب رضایت خدا را منشأ حق طلبی و ایستادگی در مقابل ظلم بداند، خون حیات را در رگهای بشریت به جریان انداخته و بینی غارتگران را به خاک می مالد. انسان مومن به چنین دینی از باران تیر و گلوله و موشک و توپ و خمپاره نمی هراسد. ما مرد جنگیم و جهاد فی سبیل الله را به هر نتیجه ای که ختم شود مصداق احدی الحسنیین می دانیم. ما در ره عشق، نقض پیمان نکنیم. "ما آمریکا را زیر پا میگذاریم." امام خمینی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهادت این پزشک را ندیدید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۱۴ ق.ظ

شهادت پزشک ایرانی در لبنان بدست صهیونیست ها - تابناک | TABNAK

 

عزیزان علوم پزشکی و بهداشت و درمان که بابت فوت پزشکی که در استان فارس بر اثر مصرف مشروبات الکی تقلبی جان داده بود پیام تسلیت می دادند و یا از خودکشی فلان پزشکی که توقعات مادی اش برآورده نشده بود تأسف خورده و کیلومترها تحلیل و نقد ارائه می کردند نمیخواهند برای شهادت پزشک شجاع و قهرمان قمی (دکتر علی حیدری) که داخل آمبولانس در حال خدمت رسانی به مجروحان لبنانی توسط رژیم سفاک غاصب فلسطین ترور شد واکنشی نشان بدهند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شکّیّات فرهنگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۲۱ ق.ظ

روایت جمعی فلسطینیان از آخرین تصویر نماد مقاومت | وقتی کودکان فلسطینی ژست  یحیی سنوار را بازسازی کردند - همشهری آنلاین

 

شبکه ۱۴ اسرائیل اعلام کرد ارتش این رژیم احتمالا منزلی که «یحیی السنوار»، رئیس فقید دفتر سیاسی حماس در آن به شهادت رسید را منفجر خواهد کرد.

این اقدام احتمالی ارتش رژیم صهیونیستی به دلیل بیم از تبدیل شدن این خانه به یادمانی برای شهید السنوار است.

 

در دهه های گذشته بعضی ها تلاش داشتند یادمان های دفاع مقدس در مناطق عملیاتی جنوب را به بهانه ساخت تفریحگاه و پارک و فضای سبز از بین ببرند. ننه علی که از دنیا رفت بلافاصله ریختند و آلونک حلبی او را که روی مزار فرزند شهیدش در بهشت زهرا ساخته و بیست سال در آن روضه خوانی می کرد از بین بردند. عده ای با ضرب و زور جلوی خانواده های شهدا و دلسوزان فرهنگی درآمدند و به بهانه یکسان سازی قبور شهدا چینش خاطره انگیز و ذوقی مزار آنها، قاب عکسها و جملات طلایی وصیت شان را از مقابل چشم مردم زدودند. خیلی ها تلاش کردند از حسین فهمیده ها چیزی درون کتب درسی نباشد.

حرکتها و تصمیم های فرهنگی مشکوک زیادی داشتیم. دشمن از نمادها و سمبل ها و یادآوری حماسه ها در هراس است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خیلی مرد بودی مشتی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ

یحیی سنوار رئیس جدید دفتر سیاسی حماس کیست؟ + بیوگرافی و سوابق

 

تا لحظه آخر دست به سلاح؛ وسط معرکه جنگ؛ چشم در چشم دشمن با لباس رزم و عزم جزم، جنگیدی و مردانه برای آرمانت جان دادی. دمت گرم یحیی، خیلی مرد بودی. نام تو در تاریخ تا ابد در شمار والاترین و شجاع ترین مردان مبارز ظلم ستیز و ذلت گریز جهان، جاودانه خواهد ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لبیک یا حسین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۰۹ ق.ظ

عکس/ تصویری تکان‌دهنده از اقدام جوان لبنانی

 

حسین القاضی شهروند شیعه لبنانی ۱۷ تن از اعضای خانواده خود را که در دره بقاع به شهادت رسیدند تشییع کرد و سپس در صفحه خود نوشت: خدایا شاهد باش گرانبهاترین چیزی را که داشتم فدای امام حسین (ع) کردم.

 

 

اهل دلی می گفت اوایل درگیری مستقیم ایران و اسرائیل که بسیار نگران اوضاع بود در خواب دید شبحی از تهدیدات صهیونیسم به سوی ایران می آید. آنچه باعث ناکامی آن شد ذکر شریف یا حسین بود. 

تعبیرش: سرمایه ما عشق اباعبدالله است. در فکر و بیان و عمل باید به آن امام تأسی کینم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنون و شجاعت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ

بازدید حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب از غرفه پژوهشگاه فرهنگ و  اندیشه اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

 

اسرائیل با انجام چند عملیات وحشیانه در غزه و بیروت و سوریه و یمن و تهران حکم همان لات مجنونی را دارد که مست میکرد می آمد در مدرسه فیضیه کنار حوض می ایستاد رجز میخواند و بد دهنی میکرد. امام جوان رفت رو به رویش ایستاد سیلی محکمی زد که به زمین افتاد و راهش را کشید و رفت.

حضور میدانی آقا در نمازجمعه امروز به رغم هزاران تهدید رسانه ای و تبلیغاتی دشمن و نیز سفر وزیر امور خارجه به لبنان به رغم منع اسرائیل از فرود پروازهای ایران، مکمل شجاعت تاریخی حمله موشکی مان به تل آویو به شمار می آید. بعدها به خود می بالیم که روز سیزده مهر 1403 و ایام مرتبط با آن را درک کرده ایم؛ الحمدلله رب العالمین. 

اسرائیل باز هم سیلی خواهد خورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به نام نامی اباعبدالله

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۲۱ ب.ظ

پرچم یا حسین - گالری تصاویر نقش

 

بیرون خانه ما سر خیابان شلوغ و پر از سر و صداست. ماشینها بوق ممتد میزنند. بلندگوی مسجد روشن شده و ای لشکر صاحب زمان پخش میکند. غریو الله اکبر مردم با صدای هلهله توام شده. این صدای الله اکبر با الله اکبرهای رسمی معمول شبهای 22 بهمن تفاوت دارد. از عمق جانشان فریاد میزنند. جیگرشان حال آمده است. دل بچه های حزب الله این روزها خون بود. فضای مجازی مملو از فریاد سرخ مومنان بر ضد مسئولان وا داده ای بود که در حمله به اسرائیل تعلل کرده بودند. بعضی مسئولین هم شاید این وسط مظلوم واقع شدند ولی به هر حال مطالبه انتقام مردم به قول آقا سوخت موشکهای سپاه و ارتش به شمار می آید.

می ارزد اسرایئل را از بین ببریم ولو با زن و فرزند و خانواده به شهادت برسیم. مگر زندگی چقدر می ارزد که بخاطر دو روز حیات ظاهری بیشتر خوار و خفیف شویم؟ مگر فرق انسان با حیوان همین نیست که فراتر از خورد و خوراک و لباس و پول و شهرت و شهوت به فکر آزادگی و سرافرازی و غیرت و مردانگی و عزت باشد؟ روح دانشمندان شهید ما سرداران و سربازان شهید طریق القدس روح اسماعیل هنیه و سید حسن شاد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جمع مستان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۵۶ ق.ظ

شهیدِ اولین روز فروردین +تصاویر - مشرق نیوز

 

شور و اخلاص جوانهای بسیجی که برای حضور در لبنان و پیوستن به مبارزان حزب الله اعلام آمادگی می کنند غرور آفرین و زیباست. بعضی دوستان تماس می گیرند به گمان اینکه از دست من کاری بر می آید اشک و اشتیاق شان برای نبرد با رژیم سفاک اسرائیل تماشایی و تاریخی است.

یک تکته ای ذهن مرا به خود مشغول کرده آنچه در تاریخ مبارزه جبهه مقاومت با صهیونیسم باعث موفقیت در صحنه نظامی و عقب راندن دشمن از جنوب لبنان شد نه جنگ کلاسیک و منظم که عملیاتهای متداوم چریکی و پارتیزانی بود. این نوع حملات مبتنی بر اصل نفوذ و ضربه، تلفات و هزینه های سنگینی روی دست دشمن باقی گذاشته و علاوه بر آن در بعد روانی نیز ترس و اضطراب کشنده ای را بر آنان چیره می نمود و دست برتر گروههای مجاهد و شهادت طلب را آشکار می ساخت.

احیای مجدد این خط و مشی میتواند موازنه قدرت در عرصه نبرد را به نفع جریان مقاومت تغییر دهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خلعت شهادت، مبارک

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

جدیدترین نامه خطاب به سید حسن نصرالله | ما را به آرزویمان برسانید ؛ این  تصمیم به اذن و اراده مبارک شماست - همشهری آنلاین

 

مبارکت باشد سید خدا مزد یک عمر مردانگی ات را گرفتی. یک تنه به اندازه همه شیوخ عرب و عجم غیرت به خرج دادی. خیلی ها اصلا باور نمیکردند در این بحبوحه خطر و آتش و خون اصلا سید در لبنان مانده باشد. حتماً آمده ایران جایی بالای شهر در کنج امن و امان نشسته، فرمانده است دیگر باید جانش را حفظ کند.

مرد قصه ما وسط معرکه ایستاده بود و یارانش را رهبری می کرد.

هنیاً لک الشهادة سیدنا. برای تو هر سرنوشتی غیر از شهادت، ننگ بود. پسرت هادی منتظرت بود و حاج قاسم و سید عباس و همه سلحشوران تاریخ ساز جنوب لبنان. اما بالاتر از آنها مادرت فاطمه زهرا منتظرت ایستاده، ساقی کوثر انتظارت را می کشید. محرم و صفرت طلایی بود که مزدت را همین ربیع الاول گرفتی و همنشین جدّت رسول الله شدی. حزب خدا بوی خدا میدهد. نشان ز شاه سر جدا می دهد.

دمت گرم طلبه حقیقی وادی عشق و معرفت، استاد تمام فقه جهاد و شهادت. انّا ان شاءالله بک لاحقون. چه افتخاری بالاتر از این که به دست خبیث ترین جنایتکار تاریخ، صهیونیسم کودک کش و خون خوار به شهادت برسی؟ هشتاد تن بمب روی سرت ریختند که صدایت را خاموش و نفست را بگیرند؟ بعد مدعی می شوند لانه ما از جنس عنکبوت نیست! این همه ترسی که از تو داشتند اعتراف نانوشته بر ضعف و هراس و لرزش کاخ های  سست عنکبوتی شان است.

صدای تو خاموش شدنی نیست و نفست بریدنی نخواهد بود. مگر یزید توانست صدای حسین را خفه سازد؟ قسم خورد دختر حیدر کرار که فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا...

تازه اول عشق است. کسی با شهادت سید حسن در ماتم و حزن فرو نمی ماند. روح حماسی او بر جانها می تابد و شمشیر عدل و حقیقت را بر سر کفار فرود می آورد. ما در ره عشق، نقض پیمان نکینم...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لبنان کربلاست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۷ ب.ظ

photo_2024-09-23_04-13-52_ecut.jpg

 

بسیاری از مسلمین دروغ می گویند؛ سنی بزدل، شیعه راحت طلب. نه راه رسول الله این بود نه راه علی که امیرالمومنین است نه حتی راه ابوبکر و عمر.

حزب الله صادقانه ترین یاور خداست. می توانست بگوید فلسطین به من چه. جنوب را که آزاد کرده ایم. نهایتاً پول و سلاح میدهیم خودشان از خودشان دفاع کنند. اما مگر شیعه حقیقی می شود بی غیرت باشد؟

مردم غزه، سنّی اصیل پیرو رسول الله هستند. از مبارزه با کفر خسته نمی شوند. حزب الله و جنوب لبنان امت حقیقی پیامبر و پیرو راستین علی هستند. ندای یا للمسلمین برادران مسلمان خویش را بی پاسخ نگذاشتند. آنها بهتر از هر کس می دانند اسرائیل با پشتوانه غرب و سکوت عرب، بالاترین تجهیزات برای نابودی لبنان را در اختیار دارد. یمنی ها زیدی مسلک هستند. کربلا دوباره تکرار می شود. یاران  اباعبدالله هم از همه قشر بودند. مسیحی مسلمان شده تا سنی عثمانی و ایرانی و آزاده سیاه پوست و... نبرد نبرد فطرت با غریزه است. شرافت با پلشتی و درندگی به مصاف هم رفته اند. آزادگان عالم در برابر استکبار و استثمار قیام کرده اند. هر شیعه هر سنی هر مارکسیست هر مدعی دین انسانیت هر عدالت طلب اگر مقابل توحش اسرائیل نایستد دروغگویی بیش نیست. عیار صداقت و انسانیت هیمن روزها مشخص می شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نهج البلاغه بر سر نیزه!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۰۹ ق.ظ

توییت معنادار رئیس‌جمهوری درباره توان نظامی، یک روز پس از دیدار با جمعی از  فرماندهان سپاه و ارتش - خبرآنلاین

 

یکی از سوزناک ترین عبارات مقام معظم رهبری به نظر من حرفی است که اخیرا در جمع اعضای کنگره بزرگداشت شهدای کهگیلویه و بویر احمد به زبان آورد: عقب نشینی غیرتاکتیکی در هر میدانی غضب الهی را به دنبال دارد.

این جمله آقا را بگذارید در کنار شرایطی که در آن به سر می بریم؛ یعنی بحث انتقام از رژیم خونخوار صهیونیسم. کیست که نداند عده بیشماری از همان دست آدمهایی که فتوای امام بر ضد سلمان رشدی مرتد را منافی منافع تجاری بین الملل می دانستند، کشتی کمکهای ادهدایی ما به یمن را در جیبوتی تخلیه نمودند و... حالا مخالف تنبیه متجاوز هستند.

این روزها با استقرار دولت ظریف-پزشکیان- قالیباف، بیشتر به مظلومیت دیدگاه رهبری پی می بریم. رسانه های زنجیره ای و جنجالگران جیره خوار مجازی این خط رسانه ای را دنبال می کنند که ترور هنیه در تهران نباید منجر به درگیری مستقیم ما با رژیم غاصب شود. انگار نه انگار که تمامیت ارضی و حاکمیتی ایران نقض شده. یک جوری بهانه می آورند که هنیه غیرایرانی و فلسطینی است و انتقام ترورش ربطی به ما ندارد که انگار زمانی که فخری زاده و دیگر دانشمندان هسته ای و بعضی پایگاههای نظامی کشورمان مورد تهاجم رژیم غاصب قرار گرفت رگ غیرت این آقایان باد کرده و حاضر بودند برای انتقام از خون هم میهنان خودمان دست به تنبیه متجاوز بزنند. اسرائیل اگر تک تک شهروندان ما را هم بکشد این حضرات ترسو و راحت طلب و دنیا دوست و غربزده باز هم بهانه می آورند که هنوز جنگی آغاز نشده و مبادا دنیا ما را آغازگر نبرد بداند. جامعه با چنین حاکمانی بزدل اگر سکوت و بی تفاوتی مردم را هم به همراه داشته باشد چرا مستوجب غضب الهی نباشد؟ خداوند ذلت و ترس و تو سری خوردن را در شأن مؤمنان ندانسته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفرنامه کربلا (قسمت هشتم)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

photo_2024-09-03_22-04-37_rex5.jpg

 

سفر و ماه صفر تمام شد و باید برگردیم. مسیر بازگشت برای نماز ظهر و عصر توقف و استراحتی کوتاه در امامزاده علی صالح داریم. به محضرش گزارش سفر دادم و یادآور شدم سر قولم مانده و سلامش را به پیشگاه حضرات ائمه رسانده ام. آخر شب به قم می رسیم. صبح به حرم حضرت معصومه رفته و ضمن عرض تسلیت شهادت برادر بزرگوارش بابت خوب و خاطره انگیز بودن سفر از ایشان تشکر کردیم. در نجف راننده پیری از من پرسید کدام شهر زندگی می کنی؟ گفتم قم. گفت: آ ... معصومه! بعد گفت به زودی با زوجه ام به قم می آیم. این معصومه گفتنش یکهو دل مرا برد و هوایی کرد.

 ظهر مسیر مهران و ایلام خیلی گرم بود. شب مسیر بروجرد و اراک سرد شد. این از ویژگیهای خوب و جذاب ایران عزیز است و البته از مظاهر قدرت و حکمت خدا.

دلمان می خواهد باز هم سفر کربلا برویم. در ذهنم خاطرات را مرور میکنم. می خواهم گزارشی کوتاه بنویسم تا آنچه گذشت از خاطرم نرود. سال 82 در رستورانهای عراق چنگال نبود. سرویسهای بهداشتی شیلنگ نداشت و دارای آفتابه های کوچک پلاستیکی بود. ساخت دستشویی در محدوده حرم را اهانت می دانستند. چانه زدن را از ما ایرانی ها یاد گرفتند. می گفتند این کارها را بلد نبودیم. آن موقع انگار راننده ها تعهد بیشتری نسبت به زائر احساس کرده و پیشنهاد می کردند نقاط مختلف زیارتی را بازدید کنند. الان کم حوصله تر و حریص تر شده اند. ایران خودمان هم بعضی راننده ها اینطورند. البته آدم با آدم تفاوت دارد. شاید این بار آن دست آدمهای سال 82 سر راهم قرار نگرفتند. تصاویر علما همه جا به چشم می خورد. سال 82 با خودم حدود دویست عدد برچسب تصاویر آقا و امام را برده و به بعضی مردم هدیه می دادم. اغلب می بوسیدند. هتلهای عراق حالا اغلب صابون و شامپو و بعضی هایشان مایع دستشویی دارند. بیشتر قصابی های عراق گوشت را در یخچال نگه نمیدارند و مانده ام در این گرما واقعاً خراب نمی شوند؟ مردان شلوارکی هم در عراق دیده می شوند. سطل زباله خیلی جاها دیده نمی شود. در سفر به کربلا باید دمپایی و شارژرهای سه ضلعی هم همراه داشته باشید. ترجیحا اینترنت همراه اول خودمان را بخرید. به صرفه است و پولش به جیب مخابرات خودمان می رود. تعداد مامورهای انتظامی و نظامی خیلی زیاد شده. قانون دارد حکمفرما می شود، هر چند هنوز خیلی از ماشینها در صورت لزوم خلاف جهت حرکت می کنند. بهداشت محیط ضعیف است اما خیلی از عراقی ها از ماسک یا پارچه ای مقابل دهان و بینی استفاده می کنند. سبک نوحه های مداحان عراق هم دارد ایرانی می شود به خصوص شبیه حسین طاهری و کرمانشاهی و پویانفر. سال 82 بین الحرمین پر از دستفروش بود. فروش لباس زیر زنانه در آن میدان واقعا آزار دهنده بود. اینها هم سر و سامانی گرفت. اینکه در حرمها اجازه استراحت به زوار را می دهند واقعا کار خوب و ارزنده ای است. سال 82 یکبار در کنار مسجد خرمشهر ایستاده بودم، صفی از ون و اتوبوس می آمد مردم را برای زیارت سوار می کرد و تا نجف می برد. من می خواستم تا شلمچه بروم ماشین نبود. چقدر آن روز مسافران کربلا را دیدم و حسرت خوردم. بعدش قسمتم شد و رفتم. امسال در حرم حضرت معصومه چهره های خسته مسافران اربعین دوباره مرا به حسرت وا داشت.

خیل عظیم جمعیت زوار در کربلا و نجف مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد. به راستی روزی می رسد بتوان از این ظرفیت بزرگ استفاده بیشتری برای توسعه و تقویت اسلام به عمل آورد؟ همین ها اگر تصمیم بگیرند کالای کشورهای اسلامی را مصرف کنند چه می شود؟ راستی هزاران نفر از برادران و خواهران ما در فلسطین در حال قتل عام هستند. این همه آدم نمی توانیم برایشان کاری انجام بدهیم؟ علی علیه السلام اگر بود سکوت می کرد؟ حسین علیه السلام اگر بود یزیدیان دوران را نمی دید؟ پارچه های بزرگی از قول یکی از علما نوشته بودند به این مضمون که زیارت خود را با دعا برای فرج تکمیل کنید. همین؟ فقط دعا؟ این جمله را در کتب و داستانهای مذهبی عراق هم خوانده بودم. انگار ما هیچ تکلیفی جز دعا نداریم. دعا برای فرج به معنی انتظار برای فرج است که بالاترین عمل شمرده شده است. چه کسی منتظر واقعی است؟ کسی اگر منتظر اتوبوس هم باشد در خانه اش بنشیند مسخره اش می کنند. کسی که لباس می پوشد، آماده می شود، از خانه بیرون می رود، حرکت می کند و خودش را به ایستگاه اتوبوس می رساند را می گویند منتظر اتوبوس. منتظر امام زمان یکجا بنشیند و فقط دعا کند مسخره نیست؟ امام زمان چه تفکری دارد؟ دولت او چه شرایطی را لازم دارد؟ یاری او چه آدابی دارد؟ کاش می نوشتند زیارت خود را با تفکر در راه حسین علیه السلام کامل کنید. راه حسین در تاریخ و جغرافیای خاص محدود نیست. حسین می گوید قیام کردم برای امر به معروف و نهی از منکر، می گوید مثل منی با مثل یزید نمی سازد، می گوید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، می گوید زیر بار ذلت نخواهم رفت... علی علیه السلام فرمود خلخال از پای زن یهود بکشند و از غصه بمیرید رواست، فرمود کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا... رسول الله فرمود به امور مسلمین اهتمام نداشته باشید مسلم نیستید. ندای یا للمسلمین را شنیدید حق ندارید سکوت کنید...

در راه حسین و راه دین بیندیشیم. گفته اند زیارتی قبول است که همراه با معرفت باشد. بدانیم محضر چه کسی رفته و مدعی پیروی چه کسی هستیم؟ السنخیة دلیل الانضمام. نمازی جماعت است که ماموم پشت سر امام حرکت کند. هر زیارتی که می رویم یک قدم به اصلاح خود نزدیک شویم. یک قدم جامعه را به سمت اصلاح سوق دهیم. مسلمان بی تفاوت نیست. مومن سیب زمینی نیست. تکامل در گرو حرکت است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از وادی مردستان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۲۹ ق.ظ

photo_2024-06-23_09-44-57_qev.jpg

 

هر سال چند روز مانده به عید غدیر سر ما حسابی شلوغ است. زیاد مهمان می آید و می رود و از قبل باید آماده آماده باشیم. پارسال عید غدیر روز جمعه بود. یک روز قبلش یعنی پنج شبنه حتی یک لحظه بیکار نبودم. کارهای مربوط به میزبانی مهمانان غدیر یکطرف، از طرف دیگر چون پسرم قرار بود به اردویی یکهفته ای برود که در زندگی اش تأثیر گذار بود کمی بیشتر دچار اضطراب بودم. 

عصر پنج شنبه دوستی تماس گرفت و گفت دختر خانم جوانی از بستگانش که جزو سادات هم هست و خیلی مذهبی است بخاطر کشف حجاب! بازداشت شده است. از من خواست کاری کنم. می دانستم کسی را بخاطر کشف حجاب زندانی نمی کنند و حتماً ماجرا جور دیگری اتفاق افتاده است.

با رفقای سپاه تماس گرفتم. گفتند این خانم کشف حجاب کرد و وقتی یک بسیجی به او تذکر داد شروع به پرخاش و درگیری نمود. حتی وقتی او را پیش قاضی بردند به قاضی هم فحش داد که نهایتا بازداشت شد. دیدم شکر خدا قاضی پرونده آشناست.

از دوستان بسیج خواستم که به میمنت ایام غدیر از این دختر سیده راضی بوده و شکایت خصوصی شان را پس بگیرند. بزرگواری کردند و پذیرفتند. به قاضی پرونده زنگ زدم و گفتم که رضایت شاکی را جلب کرده ام می ماند جنبه عمومی جرم که اگر عذرخواهی صورت گرفت به گل روی مولا علی آزادش کنند. قاضی که خودش از سادات بزرگوار بود پذیرفت. عصر پنج شنبه نزدیک اذان مغرب که همه جا تعطیل است به دادگاه رفت. بستگان دختر هم رفتند و پس از اخذ تعهد و عذرخواهی وی دستور آزادی اش صادر شد.

چقدر از این اتفاق خرسند بودم. پیش خودم گفتم این عیدی حضرت زهرا و مولا علی برای من بود که توفیق دادند شب جشن غدیر، واسطه آزادی سیده ای از نسل شریفشان باشم. دعا کردم آن دختر خانم هم هدایت شود. گفتم عید غدیر امسال تا آخر عمر به یادم خواهد ماند.

اذان مغرب را که گفتند تماسهای رفقا هم شروع شد. هر کسی زنگ می زد تبریک می گفت دلش خوش بود اولین نفری است که تماس گرفته. من هم توی ذوقشان نمی زدم.

سفره شام را خیلی زود پهن کردیم. تجربه داشتیم گاهی مهمانها از همان شب غدیر قدم رنجه می کنند. اواسط شام گوشی همراه من زنگ خورد. یکی از رفقا بود. جواب ندادم. دیدم قطع نمی کند و پشت هم زنگ می زند. یادم آمد او مدتی است برای تحصیل مقطع دکترا از بابل به اصفهان می رود و گاهی در قم توقف می کند. گفتم شاید در قم مانده و جایی ندارد. گوشی را جواب دادم.

- حمید! پا شو بیا حسین تموم کرد... زود باش...

خدای من! اصلا نفهمیدم چه گفت. چند بار پرسیدم تا برایم جا افتاد. نمی توانستم باور نکنم. چون او از نزدیکترین دوستان حسین بود. ولی به خودم امید دادم شاید صحت نداشته باشد. به رفقای مشترک دیگر زنگ زدم. رحمت الله علیه. حسین منصف واقعا رفته بود.

این عید غدیر دیگر امکان نداشت از خاطرم برود. آن شب مگر توانستم بخوابم؟ رفقا هم تا صبح تماس می گرفتند. اغلب هم اصرار داشتند بیا و کارها را دست بگیر. نرفتم. نمی شد بروم. هم میهمان داشتم. هم باید پسرم را راهی اردو می کردم. هم دلم می خواست مراسم حسین با آرامش برگزار شود. وقت هست برای آنکه حرفهای حسین را به گوش همه برسانیم.

دیگر بابل نرفتم تا اواخر دی ماه. در این مدت البته گاهی با خانم حسین و دوستان مشترک در تماس بودم. آنها لطف داشتند و در بعضی کارها نظر می خواستند. دوستانی که وبلاگ مرا دنبال می کنند می دانند در این یکسال هر فرصتی دست داد خاطره و نکته و عکسی از حسین را منتشر کردم. ان شاءالله تا زنده ام این کار را خواهم کرد. هر چند خیلی دلم برای دوستانی چون حسین منصف و جواد جلالی نیا و حاج آقا یزدانی و ... تنگ شده است. خدا می داند آن دنیا بیشتر از این دنیا دوست و آشنای صمیمی دارم.

قمری حساب کنیم امشب شب سالگرد حسین است. یادم است اولین مطلبی که بعد از فوت حسین نوشتم دعوت به خویشتنداری و استمرار جشن و شادی غدیر بود. مگر نمی خواهیم روح حسین شاد شود؟ حسین دلش می خواست پرچم اهل بیت و شهدا و انقلاب بالا بماند. خودش هم زندگی اش را وقف انقلاب و اسلام و شهدا و امام و آقا کرد. چقدر تهمت خورد. چقدر اذیتش کردند. خدا می داند لحظه ای از راه خدا برنگشت.

حسین در اسارت آزاده بود. آزاد هم که شد آزاده ماند. در مقابل هیچ زورگویی سر خم نکرد. به هیچ یک از تعلقات مادی دنیا دلبسته نشد. تا لحظه آخر عمرش رزمنده ماند. هیچ وقت خسته نشد. هیچ وقت ناامید نشد. خدا خواست پاسدار آزاده ای که یک عمر در مسیر عدالت کوشید و طعم فحش و تهمت و شلاق را چشید در شب جشن امام عدالت آسمانی شود. درست در موکب عید غدیر وقتی تمام روز را یک نفس دوید و دم و دستگاه موکب را علم نمود. موقع نماز مغرب که شد گفت برویم جلوی موکب سر خیابان نماز بخوانیم. از تبلیغ راه خدا غافل نبود. خیلی برای شهدا زحمت کشید. اولین روایتگری های شهدا اولین نمایشگاههای شهدا، اولین راهیان نورهای درون شهری و استانی و... چقدر برای شهدا قلم زد و قدم برداشت. همان روز تصاویر شهدا را با دست نشان داد و گفت ببینید آمده اند به ما کمک کنند. برای همین است امروز کارها خوب و با سرعت پیش رفته است. نماز مغرب و عشا را خواند قلبش دیگر نای حرکت نداشت. قلبی که یک عمر در رنج و محنت و مجاهدت تپید در آستان جانان حس آرامش یافت و به خواب فرو رفت. نیما سرمد آمده بود، حسین موقر، احمد و محمود کاکا.... همه شهدا آمده بودند دستش را گرفتند شب جمعه ای میهمان خوان کرامت اباعبدالله شدند. حسین در شب غدیر از جام شراب طهور ساقی کوثر نوشید و به قافله عشق پیوست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا