اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

واقعا چرا با این زن ازدواج کردید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۱۹ ب.ظ

فرارو | ماجرای مخوف‌ترین زن قاتل؛ زنی که هفت شوهرش را کشت

 

«مارجی ولما بارفیلد» ۵۳ ساله یکی دیگر از قاتلان سریالی است که در طول چند سال متوالی، مادرش و هفت نفر از همسرانش را در شهر لومبرتون واقع در شمال کالیفرنیا به قتل رساند. او چهار نفر از همسرانش را هنگامی که در خواب بودند به قتل رساند؛ به این ترتیب که با به آتش کشیدن تختخواب وانمود می‌کرد که آن‌ها در حال سیگار کشیدن به خواب رفته‌اند و تخت آتش گرفته است.

این قاتل مخوف، در غذای باقی مقتولانش هم آرسنیک و مواد کشنده دیگر اضافه می‌کرد. بعد از دستگیری، مارجی به قتل‌هایش اعتراف کرد و در سال ۱۹۸۴ با تزریق مواد کشنده اعدام شد. از سال ۱۹۷۶ به بعد، مارجی ولما اولین زنی بود که در آمریکا محکوم به مرگ می‌شد.

 

واقعا دلم میخواهد بدانم ویژگی این زن چه بود که هفت نفر حاضر شدند با او ازدواج کنند؟ اساسا برایشان سوال نشد که چرا شوهران قبلی این زن بر اثر سوانحی مشابه جان باخته اند؟ اگر کسی کتابی فیلمی گزارشی درباره این ماجرا سراغ دارد معرفی کند ممنون میشوم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امروز شهادت امام جواد و فردا روز ازدواج!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

امام جواد علیه السلام فرمود هر که به کاری راضی باشد در انجام آن سهیم است.

آنکه آمد محضر ولیّ خدا و گفت برادرم دوست داشت در جنگ کنار شما باشد؛ نتوانست. ولیّ خدا از غنائم، سهمی به او بخشید.

 امةً سمعت بذلک فرضیت به؛ آنهایی که از فاجعه عاشورا خشنود شدند در شمار لعنت شدگان خدا و ملائک و مومنان قرار دارند.

در نهی از منکر نیز سه مرحله را ذکر نموده اند که نخستینش انزجار قلبی است؛ کما اینکه اولین مرحله ایمان، باور قلبی است.

مهم است در دل ما چه میگذرد.

کسی میخواهد عیار صدق یا نفاق خود را بسنجد به قلبش رجوع کند و ببیند بین خودش و خدا به آنچه عمل می کند باور دارد یا نه.

از بدیها بدمان بیاید و از خوبی ها خوشحال شویم. این خلق و خو به مرور در رفتار ما نیز تأثیر میگذارد و باعث میشود در شمار نیکان عالم قرار بگیریم.

همین امام میفرماید: هرکس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست؛ پس چنانچه سخنور برای خدا و از خدا سخن بگوید، بنده خداست؛ و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود!

خب این حدیث هم قابل توجه دلدادگان فضای مجازی و شهروندان مطیع رسانه بود که گاه هر چه را از تریبون محبوبشان ببینند و بشنوند چشم و گوش بسته باور میکنند.

حالا که شهادت امام جواد علیه السلام است یک حدیث دیگر هم از ایشان در زمینه ازدواج بخوانیم بد نیست. اولا فردا یعنی اول ذی حجه روز ازدواج است و دوم اینکه بعضی دختر خانمها و خانواده هایشان که زیبایی و خوش تیپی و شهرت و مدرک و ثروت خواستگار را اصل میدانند وقتی بی شوهر می مانند پشت نقاب دین مخفی شده و تقیّد مذهبی خود را علت استمرار تجردشان می شمارند که باید این حدیث را با دقت خوانده و از بر کنند:

مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَأمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ. [تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9]
هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید و گرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

 

چرا به امام جواد (ع)،باب الحوائج می گویند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این زن با خودش ازدواج کرد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۴۴ ق.ظ

انتهای کمال طلبی نابجا، جنون است. کسی که عیب های خودش را نمی بیند اما انتظار دارد همسری بی عیب و نقص نصیبش شود تا ابد مجرد خواهد ماند. 

زنی در استرالیا که یکبار ازدواج ناموفق داشته و طلاق گرفته و یک رابطه ناموفق را نیز تجربه کرده بعد از آنکه خواستگارهای مختلفی را دید و نپسندید و یقین کرد گزینه ایده آلش وجود ندارد به این نتیجه رسید که کسی در حد کمال خودش نیست و نهایتا طی مراسمی خانوادگی، با خودش ازدواج کرد!

به امید شفای عاجل همه بیماران

 

داستان مادری که در حضور فرزندانش با خودش ازدواج کرد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باخانمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۹ ق.ظ

باخانمان - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

دختر خانمی که در مشهد توسط خواستگار خود ربوده شده بود با تلاش پلیس آزاد شد.

همزمان دختر دیگری در شمال شهر تهران توسط خواستگارش ربوده شد که پرونده او نیز به سرانجام رسید.

اولی بعد از به هم خوردن رابطه صورت گرفت. جوان خواستگار که مبلغ دو میلیارد تومان برای آزادی گروگان درخواست کرده بود مدعی شد لابد دختر مورد نظر، کس دیگری را زیر سر دارد که رابطه اش را با او به هم زده است.

دختر، مطلقه بود و در خیابان با این پسر جوان آشنا شده و به رغم مخالفت خانواده به ارتباط با او مدتها ادامه داده بود. پسر هیچگاه خانواده خود را برای خواستگاری جلو نفرستاد.

واقعه دوم از طریق فضای مجازی پیش رفت. پسر جوان خودش را خواستگار معرفی کرد. دختر هم خوشحال شد و با او قراری گذاشت که مورد سوءقصد قرار گرفت.

در هر دو ماجرای ذکر شده، خانواده ها از روند ازدواج حذف شده بودند.  نمیگویم نظر خانواده ها و بزرگترها همیشه درست است اما در نظم دهی و ایجاد اعتدال در مناسبات موثر بوده و حضور آنها منجر به احراز اعتماد بیشتر و رسمیت بخشیدن به توافقات خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ببین چه می کاری!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

مرغ سیاه گران‌ترین مرغ جهان که تخم آن هم قیمت طلاست!

 

بنده خدایی بود زیاد برایش گره ایجاد شده بود. همه ما در زندگی با گره ها و مشکلاتی مواجه هستیم. فراز و نشیب در زندگی همه وجود دارد اما این بنده خدا پشت هم بد می آورد و ماجراهای تلخ زندگی او تمامی نداشت. برایم سوال شد.

سعی کردم بیشتر به او نزدیک شوم. به مرور متوجه شدم او فردی بسیار بدخواه است و به قول معروف چشم ندارد خوشی و موفقیت دیگران را ببیند. تا میشنید یکی عروسی کرده اخمهایش را در هم می کشید دندان هایش را به هم می فشرد و با خشم آرزو میکرد الهی زیر تریلی برود! یکی در کنکور قبول می شد، می گفت ایشالله فلج بشود! خبر می آمد فلانی ماشین خریده ...

می گفتم چه اشکال دارد از موفقیت دیگران خوشحال شویم بگوییم الحمدلله، خدا بیشتر بدهد، ان شاءالله به سلامتی...؟

اصلاً دعای خیر در مرامش نبود. نمی خواهم این قاعده را همه جا و به همه کس تعمیم بدهم. هر بلا و مصیبتی ممکن است فلسفه خاص خودش را داشته باشد ما لزوما از عالم غیب با خبر نیستیم اما به یقین بدخواهی، بد بیاری هم می آورد. با دل سیاه نمیشود روشنایی را دید.

با یک بنده خدای دیگری آشنا شدم مشکل تجرد داشت! به هر دری می زد هر جا خودش را عرضه میکرد، حقارت می کشید، التماس می کرد، تور می انداخت، نذر و دعا می کرد؛ اما همسری نصیبش نمی شد. ظاهرا آدم خوبی نشان می داد. احساس میکردم دل صافی دارد و به خدا نزدیک است. خواب های خوبی می دید، کارهای خوب هم انجام می داد. برایم سوال بود که چرا ده سال است که بعد از یک تجربه تلخ طلاق، اینطور در فضای واقعی و مجازی، شبانه روز زار می زند اما همسری نصیبش نمی شود، دعاهای خیر دیگران هم درباره اش اجابت نمی شود. گزینه ای هم وسط می آید زود پا پس می کشد یا کار خراب میشود و...؟ خودش می گفت لابد سحر و جادویی در کار است و باید بروم سراغ جن گیر و رمال و ...

یک نکته را در طول چند ماه مراوده با او متوجه شدم. ذهن بسیار مشوّشی داشت. فوق العاده بد بین بود. کمترین حرف و تحرکی را با بدترین گمانه ممکن تحلیل میکرد. گمان می کرد همه حقش را خورده اند، یا دارند به او ظلم میکنند، یا در حقش مرتکب قصور میشوند، یا میخواهند سرش کلاه بگذارند، یا دارند مسخره اش می کنند، یا در حال ترحّم به او هستند، یا میخواهند مچش را بگیرند، یا غرورش را خدشه دار کرده اند، یا قصد توهین و تحقیر را دارند و... به این بهانه پشت سر هم دعوا راه می انداخت.

خدای من! او واقعا پدیده عجیبی بود. سطح بالای بدبینی و بدگمانی اش باعث ناسازگاری با محیط بود. اطرافیان درجه یکش نیز از دست او عاصی شده بودند، هر چند کاری از دستشان بر نمی آمد. با یقین به او گفتم اگر تو ازدواج کنی باز هم کارت به جدایی ختم می شود، خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بکنی. خدا خیلی تو را دست دارد، می داند یکبار سابقه طلاق چه بر سرت آورده و چگونه احساس شکست و ناکامی داری، اگر یکبار دیگر طلاق را تجربه کنی در درون خودت و نیز در اجتماع کوچک پیرامونت سرافکنده و نابود خواهی شد، این چیزها را می داند که دعاها و نذرها را اجابت نمیکند. خدا تو را دوست دارد و اینبار از طریق ناکامی ظاهری و مادی، هوایت را داشته است. اگر تو هم خدا را واقعا دوست داری برای درمان خودت و جلب رضایت او اقدام کن.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این نوع ارتباط حلال است آیا؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ

وسوسه | فلسفه واژه وسوسه چیست؟ | دلایل وسوسه | کلینیک اعصاب و روان راه احیاء

 

چندی پیش خانمی مجرد که سنی از او گذشته بود پرسید:

من چند سالی است که در فضای مجازی به خصوص شبها به دایرکت مردها و پسرها می روم و به بهانه های مختلف مثل بحث سیاسی و ... سر صحبت را باز میکنم. استیکرها و عباراتی که به کار میبرم،  (عشوه گری و...) بعد از مدتی در آنها این برداشت را ایجاد میکند که لابد منظوری دارم. بعضی هایشان آدمهای سنگینی هستند و چیزی نمی گویند اما بعضی های دیگر خوششان می آید و نزدیکتر و صمیمی تر میشوند و نهایتا درخواستی که مدنظرشان هست را مطرح میکنند.

این موقع است که من بلافاصله توی ذوقشان میزنم، جواب رد میدهم و آنها را به عفت و سر به زیری و پاکی دعوت میکنم!!

این کارم از نظر شرع اشکال دارد؟

من که واقعا گمان میکردم در مقابل دوربین مخفی قرار دارم با تعجب علت این کارش را سوال کردم. گفت:

دو هدف دارم. یکی اینکه آن پسر و مرد مجرد یا متاهل یاد بگیرد در فضای مجازی دنبال زنان و دختران مشکل دار نگردد و کلا هیز نباشد! دوم اینکه به خودم هر بار ثابت میکنم که آدم پاکی هستم و نجابتم را حفظ کرده ام!!

منتظر جواب بود.

کمی فکر کردم و گفتم: به نظرم یک علت سومی را جا انداختی. تو بابت شرایطی که در آن به سر میبری عطش بحث و صحبت با جنس مخالف را داری و با این کار به نوعی خودت را هم تخلیه میکنی.

این کار تو قطعا درست نیست. تو ممکن است در وسوسه کردن یک جوان موفق باشی و او را درباره خودت به اشتباه بیندازی اما معلوم نیست در اصلاح و نصیحت او هم موفق عمل کنی. از کجا معلوم جوانی که تحریک شد و هزاران تصویر را این مدت از ارتباط فرضی با تو در ذهن خودش ساخته و پرورش داده و در طول شبگردی های مجازی تو قوای جنسی اش تحریک شده، به گناه نیفتاده باشد؟ از کجا معلوم بعد از قطع ارتباط تو برای اطفای آتشی که در دامان غرایزش انداختی دنبال ارتباط با دیگری نرود؟

یک حرف دیگر را رویم نشد به او بگویم. دلم میخواست بگویم: تو قطعا دیوانه ای و به روانپزشک نیاز داری. به یقین جایی از زندگی ات بدجور احساس تحقیر کرده ای که گمان میکنی دیگران را لب آب ببری و تشنه برگردانی، غرور و رضایت و شخصیت به دست می آوری. انتقام شکست و ناکامی ات را از جوان مردم نگیر.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لزوما فقط مربوط به پدر و مادرها نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ

هزینه های عروسی در سال ۱۳۵۵ چقدر بود؟ - خبرآنلاین

 

اخیرا کتابی درباره یکی از شهدای قم میخواندم نکته ای داشت برایم جالب بود. شهید بنده خدا در جوانی کارگری می کرد. با بیل و کلنگ می ایستاد سر چهارراه، کنار بقیه کارگران روز مزد بلکه کسی بیاید کارگری بخواهد و او را انتخاب کند و نانی به کف آورد.

مرد میانسال و مومنی نیاز به چند نفر عمله داشت. رفت سر همان چهارراه و چند نفر از جمله همین جوان شهید قصه ما را با خودش برد. رفتارهای جوان با بقیه متفاوت بود. بیشتر کار میکرد. اهل غرغر نبود. دلسوزی داشت. نمازش به وقت بود و... چند روز دیگر هم به او گفت برای کار پیشش بیاید و باز هم او را زیر نظر گرفت و فهمید جوانی با خدا و کار درست است.

خودش به او پیشنهاد داد بیاید دخترش را بگیرد و دامادش شود. این اتفاق افتاد و دختر و پسری جوان و با ایمان خانه بخت رفتند و فرزندانی نیک به یادگار گذاشتند.

از رفتار آن مرد خوشم آمد. انصافا لیاقتش را داشت پدر همسر یک شهید باشد. غرور بی جا نداشت و فکر نکرد که اگر به جوانی پیشنهاد ازدواج با دخترش را بدهد خودش را کوچک کرده است. آدم با شخصیتی بود و وقتی صلاحیت یک جوان را دید پیش خودش نگفت که او کارگر معمولی است و پول و پله ای ندارد و... ایمان جوان را به دیگر امتیازات مادی ترجیح داد.

این را نگفتم عزیزان مجرد خواننده وبلاگ بروند یقه پدر و مادر را بگیرند که چرا برای ما همسر پیدا نکردید. حالا شاید شرایطش پیش نیامده باشد. اما خواستم بگویم خوب است همه به فکر اطرافیانمان باشیم و یادمان بماند عمل به دین باعث سهولت در اداره زندگی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شام اول!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۰۷ ب.ظ

گالری عکس گل رز عاشقانه زیبا و تماشایی

 

مازندرانیها هر جا که باشند به گویش و اصالت خود افتخار میکنند.

شب گذشته وسط مجلس عروسی از برادر بزرگواری که دبیر هنر است درخواست کردم چند دقیقه ای با لهجه مازندرانی، جمع با صفای میهمانان و حضار را در قم نورانی کند:

https://www.aparat.com/v/3fnJz

برای عروس و داماد بزرگوار هم که در اوان جوانی به سنت نبوی و توصیه دین عمل نمودند در پرتو عنایات کریمه اهل بیت، آرزوی سعادت و توفیق روزافزون دارم؛ ان شاءالله قسمت همه جوانهای خوب ایرانی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرشته اجابت دعا و پیرزن پرحاشیه!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۳۵ ق.ظ

photo_2023-04-16_08-33-59_4lf3.jpg

 

پیرزن آهی  از ته دل کشید که چرا عمری از او گذشته و دعاهایش اجابت نشده است؟!

فرشته اجابت دعا فرود آمد و پرسید: مگر چه دعایی کرده بودی؟

گفت: دلم می خواست همسری نصیبم شود مهربان و صبور، تندی ها و بد زبانی های مرا تحمل کند و چیزی نگوید، نجیب و سر به زیر باشد، پولش از پارو بالا بزند، قد بلند و جوان و رشید باشد، سالم و قوی باشد، عضلات بدنش خیره کننده باشد، شهرت داشته باشد، حرف که می زند لهجه نداشته باشد، خوش سخن و با سواد باشد، قیافه جذاب داشته باشد، خوش تیپ و خوش لباس و خوش رفتار باشد، از همه مردهای فامیل سر باشد، از شهری بزرگ و مهم آمده باشد، عاشق من باشد، شغل مهمی داشته باشد، به گذشته من کاری نداشته باشد، برایش مهم نباشد عروس با دست خالی به خانه بخت می رود، خانه ای بزرگ تدارک ببیند، انتظار نداشته باشد کار خاصی در خانه انجام بدهم، همیشه مرا به سفر ببرد، هر چه می خواهم جز چشم نگوید و... آرزو کردم یا چنین شوهر با کمالاتی نصیبم شود یا اصلاً هیچ!

اکنون سالها گذشته است و در غربت و تنهایی کپک زده ام!

فرشته اجابت دعا لبخندی زد و گفت: مادر جان! دعایت همان بار اول اجابت شد! قرار نیست در این دنیا همه به هر آنچه که دلشان خواست برسند. یکی سرمایه عظیم طلب می کند. کوششی به خرج میدهد، خدا به مالش برکت می دهد؛ اما به هر آن چه رسید قانع است. یکی نمره بیست می خواهد، نوزده هم که می گیرد خدا را شکر می کند. اشکالی ندارد که انسان اهداف بزرگی داشته باشد اما اگر به آنچه خواست نرسید با کمترش کنار می آید.

فلسفه تربیتی خدا این است که انسان ها با نقصی در زندگی خود آزمایش می شوند. هیچ کس صد در صد به همه رویاهایش نمی رسد.

کاش برای رسیدن به ایده آل هایت دعا می کردی اما به یک پله پایین تر هم قانع و شاکر بودی و به قسمت و مصلحت خدا ایمان داشتی. دعا کردی یا همه یا هیچ! هیچش اجابت شد چون منطقی تر و به حقیقت نزدیک تر بود.

تغییر در زندگی، مستلزم تغییر در باورها و افکار است.

تکمله:

تفکر همه یا هیچ یک از تفکرات منفی است که در افراد مبتلا به اختلال پانیک، افسردگی یا سایر مشکلات مربوط به اضطراب رایج است. وقتی به صورت همه یا هیچ فکر می کنید، نظرات خود را افراطی بیان می کنید. همه چیز - از نگاه شما به خودتان تا تجربه زندگی - به عبارات سیاه و سفید تقسیم می شود. این باعث می شود که پدیده ها اصطلاحا در نظرتان خاکستری نباشد.

تفکر همه یا هیچ چیز اغلب شامل استفاده از اصطلاحات مطلق است مثلا هرگز یا همیشهاین نوع تفکر غلط همچنین می تواند ناتوانی در دیدن گزینه های جایگزین در یک موقعیت یا راه حل یک مشکل را شامل شودبرای افراد مبتلا به اضطراب یا افسردگی، این اغلب فقط به معنای تصدیق نقص در یک موقعیت خاص است. افرادی که طعمه یک ذهنیت همه یا هیچ می شوند معتقدند که یا کامل باید در زندگی موفق باشند یا کاملاً شکست می خورند.

افراد مبتلا به اختلال پانیک یا وحشتزدگی اغلب مستعد این نوع تفکر هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منهای عقل!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ

سه تئوری در مورد عشق و رابطه که باید بدانید | عشق کامل - کلینیک رویا

 

امروز در صفحه حوادث خبرگزاریها دو واقعه برایم جلب توجه کرد که دارای یک مخرج مشترک بودند.

در پرونده ای، یک پسر هفده ساله از طریق فضای مجازی عاشق دختری پانزده ساله شد. از قضا آن دختر فامیل دور خانواده پسر درآمد. پدر و مادر پسر با توج به شناختی که نسبت به فقر فرهنگی خانواده دختر داشتند با این وصلت مخالفت کردند؛ اما پسر دل از کف داده بود و با حمایت خانواده دختر مدتی متواری گشت و سرانجام با رسیدن به سن قانونی در غیاب خانواده ازدواج کرد و دل پدر و مادر را در خون نشاند. چیزی نگذشت که پسر به رفتارهای دختر ظنین شد. از طریق سیمکارتی دیگر با او به طور ناشناش طرح دوستی ریخت که متوجه شد بعله! دختر خانوم این کاره است و... حالا عزم جدایی دارد اما در غیاب خانواده، پانصد سکه را مهر دختر قرار داده بود و...

در پرونده ای دیگر، پسری بیست ساله در پارک عاشق دختری شد. مادر دختر که دید پسر دل از کف داده او را مجاب کرد که شرط رسیدن به دختر، قتل همسرش یعنی پدر دختر است! پسر جوان به این خواسته مادر زن آینده تن داد و پدر دختر را به قتل رساند و اندکی بعد به دام قانون افتاد...

بی شک، عشق، لازمه زندگی مشترک است و شیرینی و گرمای کانون خانواده اما عشق منهای عقل، جنونی عبث و نافرجام است که تمام زندگی فرد و چه بسا چند خانواده را به فنا می برد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حرم لازم بودم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۴۴ ب.ظ

روز اول فروردین 1402 و این اولین مطلب ارسالی در وبلاگ در سال جدید است.

صبح روز اول را به رسم ادب با زیارت بانوی آب و آیینه و آفتاب، فاطمه ثانی حضرت معصومه سلام الله علیها آغاز کردم.

نایب الزیاره همه دوستان بودم در روزی که سر بانو حسابی شلوغ بود و زواری بسیار از سراسر عالم اسلام داشت.

دعا کردم برای همه دوستان و دشمنان. خدا دوستان جبهه حق را سرافراز نگه دارد و دشمنان را هدایت و یا منزوی و مطرود و ابتر قرار دهد.

خدا جوانهای ما را عاقل کند تا در مسیر ازدواج قدم بردارند. خدا مسئولین ما را عاقل کند تا رویکردهای نظام دینی در امور فرهنگی و اقتصادی و آموزشی و ... را با مبانی نجات بخش دین تطبیق دهند.

ما دنبال مهار تورم و رشد تولیدیم و دشمن برایمان نسخه مهار تولید و رشد تورم را پیچیده است. مسئولان اگر انگیزه و اراده لازم را داشته باشند و دنبال تأمین منافع شخصی و باندی خود نباشند با همین امکانات و منابع موجود قدرت دستیابی به پیروزی و سربلندی ملت را خواهند داشت اگر نه که شاهد برتری دشمن و فشار بر دوستان خواهیم بود.

خدا سایه ناامیدی را از سر مردم ما بردارد.

خدا کند امسال شیرینی عروسی همه دوستان مجرد و جویای همسر را بخوریم. به خصوص برادرانی که سنی ازشان گذشته و ترسو و سخت پسند شده اند و خواهرانی که سنی ازشان گذشته و بعضا تعادل روحی شان را از دست داده اند. امیدوارم هیچ وقت شاهد افزایش سن ازدواج در جوانان مومن نباشیم.

یاعلی مدد. این حقیر را هم از دعای خیر خویش محروم نسازید.

 

تصاویر تاریخی از حرم حضرت معصومه (س)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قدّ داماد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۵۳ ق.ظ

عروسی دختر 80 سانتی با عشق قد بلندش / به بهشت آمدم ! + عکس

 

نوشته ام قد داماد نه قدر داماد! بعد نیایید دعوا بیفتید چرا قدر عروس خانم ها را ندانسته ای و... قدر و منزلت همه انسانها محترم و محفوظ است.

اما قد داماد

در مواردی از بروز اختلافات خانوادگی بین زوجهای جوان به مسأله جالبی بر خوردم که گفتم با شما هم در میان بگذارم.

گاهی قد پدر زن از داماد بلندتر است. بعضی از این دست پدر خانمها، عرض کردم فقط بعضی از آنها، این فرصت را به زعم خود غنیمت شمرده و برای آن که به دخترشان بفهمانند این مرد جدیدی که وارد زندگی ات شده نمی تواند جای من را بگیرد به بهانه همین تفاوت قد اقدام به تحقیر داماد بی نوا می نمایند.

گاهی که قد پدر زن ها کوتاه تر است، بعضی هایشان در فرصتی مناسب کاری میکنند داماد بنده خدا سر موضوعی خیط شود و بعد به رخش بکشند که فکر کردی قدت بلندتر است از ما سرتری؟!

بعضی خانمها هم با کمال تأسف بلندتر یا کوتاه تر بودن قد داماد نسبت به پدر بزرگوار را در جانبداری از پدر، بهانه ای برای شروع نزاع و رقم زدن خاطره ای بد در امور خانواده قرار می دهند.

گاهی قد داماد از پدر زن بلندتر است. بعضی دامادها، عرض کردم بعضی دامادها، متأسفانه رعایت بزرگتری و کوچکتری را نکرده و جلوی چشم همسر یا هر فرصتی اقدام به تحقیر پدر زن میکنند. یا ممکن است داماد کوتاه تر باشد و...

خلاصه؛ الان نمیخواهم بگویم موقع ازدواج دقت کنید تفاوت فاحشی در میزان قد و بالای شاه داماد و پدر زن وجود نداشه باشد، نه؛ چون خیلی ها هم هستند اصلا به این تفاوت ها اهمیت نمی دهند و زندگی شان را به خاطر چنین مسائل پیش پا افتاده ای تلخ نمی کنند. البته بعضی مشاوران هم نظرشان بر این است که حتما باید قرابتی در قد و وزن بین خانواده های عروس و داماد وجود داشته باشد و...

در این خصوص نظری ندارم؛ اما آنچه را می خواهم مورد تأکید قرار بدهم، انسان بودن و شخصیت داشتن انسان هاست. دو زار فرهنگ داشته باشیم و زندگی شیرین خود را به هر بهانه ای تلخ و ناخوشایند نسازیم. قدر و منزلت انسانها را به قد و قامتشان گره نزنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فقط ژست کافی نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۳۴ ب.ظ

 

این عروس و داماد هم زندگی شان را پای مزار شهدا آغاز کرده اند دمشان گرم. عکس البته تزیینی است.

چند روز پیش توفیق شد واسطه خیر دو جوان باشم. همان اول هم به هر دوی شان گفتم اگر قرار است حرف از مذهب و اخلاق دینی بزنید اول از همه خودتان باید عامل باشید. نشوید مثل دخترهایی که منتظر همت و باکری ماندند حالا صدام هم گیرشان نمی آید!

یا آقا پسرهایی که با بهانه ای واهی روی دختر مردم عیب گذاشتند و حالا پا به سن گذاشته و به راحتی تحمل زندگی با هر دختری را ندارند.

اگر مدعی دین مداری هستیم به توصیه ها و الگوهای رفتاری دین هم اهمیت بدهیم. فقط صورت و ظاهرمان دینی نباشد. باطن و رفتارمان نیز تأسی از راهبران دینی بگیرد. دختری که دم از مسجد و هیات میزند اما پول و قیافه و شهرت همسر آینده برایش یک اصل است یا پسری که دم از دین می زند اما دنبال دختری است که به واسطه جایگاه خانوادگی او چند پله زندگی را یکجا طی کند در واقع فقط هنرپیشه و بازیگر نقش یک جوان متدین است و آموزه های اخلاقی دین در بطن نگاهش نفوذ نکرده است.

آن دو جوان که عرض کردم الحمدلله هر دو انسان هایی پخته و با نگاه تعالی خواه بوده و ازدواج را مکمل دین و تکلیف دنیایی و اخروی می دانستند و از کنار بعضی تفاوت های کوچک به راحتی گذشتند و بر ملاک های برجسته و اصیل در تشکیل خانواده ای پاک و سازنده اهتمام ورزیدند. برای خوشبختی جوانها دعا کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودکرده را تدبیر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۵:۲۸ ب.ظ

دعاوی طلاق - دفتر وکالت و مشاوره حقوقی فانوس

 

گفتند: جوان خوبی است، مومن است، پاک است، سرش به تنش می ارزد، زنش گذاشته رفته، مانده است با سه تا بچه قد و نیم قد، می توانی همسری به او معرفی کنی؟

علت طلاق را جویا شدم.

  • یک دوست خانوادگی داشتند زیاد با هم عیاق بودند. زن و شوهری می آمدند و می رفتند و دل و قلوه میدادند. مردی که دوست این جوان بود به مرور با همسر او صمیمی شد، سر و سرّی پیدا کردند. آخرش آن مرد زنش را طلاق داد، این زن هم سه تا بچه را رها کرد، از شوهرش جدا شد و با هم ازدواج کردند!

گفتم: دستم هم بر بیاد برای این بابا زن پیدا نمیکنم. اولش باید فکر و رفتارش را درست کند. تو اگر پاک و مومنی چرا در رفت و آمدها از حریم خانواده ات و خانواده دیگری، مراقبت نکردی؟ حجاب قرار است مقدمه عفاف باشد. اختلاط زن و مرد نامحرم در مسجد یا حوزه علمیه هم که باشد گاه تبعاتی تلخ به دنبال دارد. کم ماجرا شنیدم از بعضی حوادثی که ثمره اختلاط با نامحرم در محیط های علمی و شغلی و ... است؟ روشنفکر بازی در می آورید، چوبش را هم می خورید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیاه دانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۰ ق.ظ

اگر فکر سیاهی دارید، طاقت دیدن موفقیت دیگران را ندارید، گاهی باید بد دیگران را بخواهید تا آرامش پیدا کنید، خبث درون به شما اجازه نمی دهد از خبر خوبی که به دیگران می رسد خشنود شوید، حسادت باعث آزار خودتان و اطرافیانتان است، اصل را بر سوءظن می گذارید، نمی توانید اشتباه خودتان را بپذیرید و بابت ظلمی که کردید عذرخواهی کنید، از زمین و زمان طلب کارید و گمان می کنید عالم و آدم باید با بیل، پول و امکانات و امتیاز و... به حلقتان بریزند، درصدد جبران لطف دیگران نیستید که هیچ، نقره داغشان هم می کنید، خدا را نوکر خود می خواهید، دوست دارید اگر در حال غرق شدن هستید بقیه را هم با خود پایین بکشید، از این که دور و بری هایتان به جایی برسند آه می کشید، همه را بد می دانید الا خودتان، برای هر کس چارچوبی از مصرف و سود معیّن کرده اید و بر مبنای آن با دیگران ارتباط برقرار میکنید، سد راه خیر می شوید، با شیطنت خود باعث لغزش دیگران می شوید و بعد از نمد وعظ و اصلاح، کلاهی می بافید، بندگان خدا را از خودتان پایین تر می دانید، از ظاهر دیگران ایراد میگیرید و باطن خودتان را نمی بینید، اشتباه مکرر دارید و فقط دیگران را مسبب می دانید و راه بر اصلاح خویش بسته اید .... خودتان را به بن بست رسانده اید.

خدا را شاکر باشید.

خدا را شکر کنید از این که خیلی زود دنیا را از مدار کام شما خارج می سازد. خدا را شکر کنید که تکثیر نمی شوید و دریچه تمکن مادی به رویتان بسته میشود. شما مستعد هستید دنیای خدا را به ویرانی کشانده و سیاهی دل خود را به رخ نورانیت لطف خدا و نعمت امیدواری به عنایات او بکشانید. خواسته یا ناخواسته بساط خدا به هم ریخته اید و فرشتگان کرامت او را به مبارزه طلبیده اید. خدا اگر راه رشد شما را بسته به خاطر این است که دوستتان دارد و می خواهد بار آخرتتان از این توده های سیاهی که در وجود خود انباشته اید، سنگین تر نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختر خانمها! برای هزارمین بار:

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۰۹ ب.ظ

تجاوز خواستگار قلابی به دختران دم بخت

 

مرد 35ساله که تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده، خودش را مهندس عمران معرفی می‌کرد و نه‌تنها دست به کلاهبرداری از دختران می‌زد، بلکه برخی از آنها را با تهدید چاقو مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و فرار می‌کرد.

طعمه‌هایت را چطور فریب می‌‌دادی؟

اغلب آنها را در سایت همسریابی شناسایی کرده بودم. گاهی اوقات هم در گروه‌های تلگرامی. نقش خواستگار را بازی می‌کردم و پس از به دام انداختن طعمه‌ام با او تماس می‌گرفتم و خودم را مهندس عمران معرفی می‌کردم.

سپس با اجاره کردن ماشین‌های مدل بالا سر قرار می‌رفتم. البته لباس‌های شیک هم می‌پوشیدم تا ظاهری موجه داشته باشم.

آنها وقتی ماشین زیرپایم را می‌دیدند، اعتمادشان جلب می‌شد و بعد از اینکه چندبار با آنها قرار ملاقات می‌گذاشتم، می‌رفتم سراغ اجرای نقشه. به آنها می‌گفتم که در زمینه دلار و ارز دیجیتال فعالیت دارم و در مدت کوتاهی به سود کلانی دست یافته‌ام.

بعد آنها را وسوسه می‌کردم که در این بازار سرمایه‌گذاری کنند. طلا یا پول نقدشان را می‌گرفتم تا برایشان سرمایه‌گذاری کنم، اما بعد خط موبایلم را عوض می‌کردم و غیبم می‌زد.

اما ظاهرا نقشه‌هایت فقط برای کلاهبرداری نبود؟

بعضی‌وقت‌ها که اسیر وسوسه‌ می‌شدم، با تهدید چاقو، طعمه‌ام را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادم و پول و طلاهایش را سرقت می‌کردم.

بعد هم او را تهدید می‌کردم که اگر شکایت کند، پیدایش می‌کنم و او را به قتل می‌رسانم.

منبع: خبر فوری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

داماد تراز!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۰۴ ق.ظ

اهمیت و تاثیر اختلاف قد در ازدواج چقدر است؟

 

درد دل می کرد. دختر دم بخت داشت. دست و بالش باز بود شکر خدا. می ترسید توی این روزگار نامطمئن، دخترش که همه زندگی اش است دست نا کسی بیفتد. دوست داشت دامادی خوب و با اخلاق و با شخصیت نصیبش شود. همه اش حکایت این و آن را تعریف می کرد که داماد نااهل چه بر سر زندگی شان آورده است. بعضی ها هم که سر داماد سخت گیری و احتیاط کردند مبادا طرف آدم حسابی نباشد، دخترشان روی دستشان ماند و حالا غم و غصه اش دارد آنها را اذیت می کند. در این روزگار دیگر آدم نباید سخت گیر باشد. به هر دختر و پسری که نمی شود اعتماد کرد. طرف مومن و سالم و اهل کار باشد، دیگر آدم چه از خدا می خواهد؟ زندگی همین است، دیر یا زود مهر پایان می خورد زیرش. آرامش مهمترین اصل زندگی مشترک و خوشبختی است. جوان خوب، کیمیاست و...

سپرد: اگر پسر خوب و نجیب و خانواده داری سراغ داشتی معرفی کن.

زنگ زدم. پسر خوب و نجیب و خانواده داری را پیدا کرده بودم. گفتم: سه چهار سالی از دخترت بزرگتر است. اهل کار و تلاش است. دستش به دهانش می رسد. تحصیل کرده است. مسجدی و پاک است. خانواده خوبی دارد. خوش قیافه و مودب است و...

خوشحال شد. گفت همین که شما او را تأیید می کنی برای من کفایت می کند؛ الحمدلله. ان شاءالله هر چه قسمت باشد.

راستی قدش چقدر است؟!

با تعجب گفتم: یک و هفتاد، یا چند سانت بیشتر، چطور؟

خنده ای از سر شرمندگی زد و آهی از حسرت سر داد که: نه! حیف شد! دخترم زیر صد و هشتاد قبول نمی کند! این هم نشد پس، هیییی روزگار ناسازگار!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معرفی سایت خوب و تضمینی همسریابی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۱۴ ب.ظ

 

یکهو عاشقت میشود، صدا و تصویرت را یگانه و بی همتا میشمارد، برایت نوشابه باز می کند، قربان صدقه ات می رود، برای سلول سلول لب و دست و صورتت حرف عاشقانه و شعر دلبرانه دارد، دلباخته لباسهایت است، عکس پروفایلت را می پرستد، تو را نیمه گمشده سالهای سیاه تنهایی اش توصیف می کند و چشم بسته و دربست با هر شرطی که پیش پایش بگذاری قبولت دارد، پنج سال یا ده سال کوچکتر از توست اصلا مهم نیست، مذهبی باشی پا به پایت مذهبی و مسجدی میشود، مذهبی نباشی، هم ردیف خودت ادبیاتش را آرایش می دهد. موافق نظام باشی او هم ولایی و جهادی است، مخالف باشی چشم ندارد نظام را ببیند. با هر ساز تو می رقصد فقط به او پا بدهی و چند روزی همقدمش باشی. میگوید حالا یک مدتی هم صحبت و رفیق بشویم شناختمان برای ازدواج بیشتر شود. ادعایی که به ظاهر مستدل به شمار می آید اما یادمان نرود تحقیق، بخشی مهم از همین شناخت قبل از ازدواج است. حتی در ازدواجهایی که جدی و رسمی هستند هم ممکن است پسر یا دختری که می داند تحت نظر و مورد محک و نظارت است چند صباحی خود را صالح و اتو کشیده نشان بدهد تا از این مرحله به سلامت بگذرد. اما تحقیق و بررسی میدانی نقش موثری در شناخت واقعیت اشخاص دارد.

بگذار ماجرا را این گونه جلو ببریم.

من تا به حال کسی را ندیده ام که از طریق سایتهای همسریابی موفق به ازدواج رسمی و دائم شده باشد. من ندیدم دلیل نمیشود این ادعا کذب باشد اما قطعا ادمینهای این نوع کانالها از دروغ گفتن و بزرگنمایی بدشان نمی آید.

سایتهای ازدواج موقت البته گاهی موفق تر هستند. بعضی هایشان کلاهبردارند پولی برای معرفی میگیرند و دیگر جوابی نمیدهند بعضی هایشان واقعا آدمها را به هم می رسانند حالا شرعی و غیر شرعی اش را خدا می داند.

اما سایتها و کانالهای مدعی ازدواج دائم چندان مطابق ادعایشان موفق نبوده اند.

من لااقل ندیده ام و البته موافق این مدل آشنایی و ازدواج هم نیستم.

چطور ممکن است پسری که مثلا مقیم برازجان است و دختری که فی المثل در انزلی می نشیند بدون آنکه هیچ معرف و دوست مشترکی داشته باشند، بتوانند از طریق چت و گفتگو از صداقت یکدیگر مطلع شوند؟ چگونه درباره سوابق و جایگاه فردی و اجتماعی و شغلی یکدیگر تحقیق کنند؟ صفحات حوادث مطبوعات و رسانه ها را ببینید هر روز مملو از اخباری است که نشان میدهد حتی ازدواجهای غیر مجازی هم به دلیل فقدان تحقیق و بررسی کامل گاه دچار التهاب و شکست می شود، چه برسد به ازدواجهای دنیای بی سر و ته مجازی.

حالا این را هم اضافه کنید که دریایی از مردان هوس باز فریبکار اعم از مجرد یا متاهل در فضای مجازی جولان میدهند و با اطلاع از نقطه ضعف خانمها و دختران جوان سعی میکنند ابتدا باب آشنایی را در محیطی مودبانه باز کنند و بعد شانس خود را برای ایجاد وابستگی در طرف مقابل و آزار و هوسرانی امتحان نمایند.

هر از گاه از دختری نجیب و خانواده دار میشنویم که فلان آشنای ناآشنای مجازی بعد از چند بار چت و ابراز علاقه و احترام و ارسال هدیه و... رفته است سراغ بحثهای زیرشکمی و به این بهانه که دلم میخواهد همسری اکتیو داشته باشم انتطار دارد طرف قبل از ازدواج ثابت کند که آدم سر زنده و گرم مزاجی! است و...

مردهای نانجیب که بی در و پیکری فضای مجازی را بستری برای اغواگری و وقت گذرانی خود میدانند ابایی از این ندارند تیری در تاریکی انداخته و با ظاهری متظاهر به اخلاق و نجابت، درصدد وابستگی دختر برآمده و از قِبَل سادگی او شانس خود را برای شکار غریزی خویش امتحان نمایند. طرف تور شد که شد نشد هم ضرری نکرده اند مدتی سرگرم شده اند و می روند سراغ نفر بعد؛ یا شانس و یا اقبال! گور پدر دختر ساده دلی که حالا باید با غرور له شده و روح لطمه دیده خود کنار بیاید و گاه کارش به دوا و درمان روانپزشک برسد.

این نوع مردها و پسرها که اغلب خودشان در دوره کودکی و نوجوانی طعمه مردان هوس باز بوده و مورد تعرض قرار گرفته اند کمتر تمایلی برای رابطه با زنهای فاسد دارند. اتفاقا آتش عقده درونشان زمانی فروکش می کند که دختری پاک و معصوم را به بیراهه کشانده و سوارش شوند و از حس درونی سلطه و استیلا لذت ببرند.

با دختر خانمهای علاف و آویزان مجازی که خودشان اهل شیطنت هستند حرفی ندارم. اما دختر خانمهای نجیب و با شخصیت که در برهوت تجرد و وهم و ترس متصور از احتمال بی شوهری ابدی و عقب ماندگی از دختران متاهل همسال، هر جنبنده مجازی جنس مخالفی را شانس و احتمالی برای گشایش بخت خود میپندارند بیشتر از این ناحیه آسیب دیده و شخصیتشان لگدمال می شود.

 حقیقت آن است کسی که راه گنگ و کدر مجازی را برای همسریابی برمی گزیند نباید از اینکه بعد از مدتی شخصیتش توسط پسر یا مردی دروغگو و زیاده خواه و فاسد مورد وهن و آسیب و تحقیر قرار میگیرد گله و شکایت داشته باشد و در خلوت خود اشک بریزد و بسوزد. همسریابی و ازدواج شایسته برای تشکیل یک زندگی با دوام و سالم، از رهگذر پیام بازرگانی و آگهی سایت دیوار و اعلام مناقصه و مزایده به سرانجام نخواهد رسید. دختر خانم های محترم، آبرو و شخیصت خودشان را در تابلوهای تبلیغات عمومی شهر به حراج نمی گذارند و شماره یا آی دی شان دست به دست نمی چرخد. قبل از انتخاب مسیر خود، به تبعات آن توجه داشته باشید.

یاداوری این نکته را ضروری می دانم حکومت اسلامی وظیفه دارد به منظور حفظ سلامت جامعه دینی، از طریق حذف کتب و برنامه های زائد درسی و سربازی و ایجاد بستر اشتغال و حمایت اقتصادی و ... توجه به نیازهای غریزی و فطری جوانان را مهم دانسته و شرایط ازدواج در سنین جوانی را فراهم آورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا بعضی زنها اینقدر ساده اند؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۹ ب.ظ

پسر عاشق زنش را به قیمت یک ماشین و خانه فروخت!

 

ماجرای دوبار ازدواج ناموفق این خانم را بی کم و کاست و بدون هیچ نظر و تحلیلی بخوانید و خودتان قضاوت کنید:


زن ۳۳ ساله که مدعی بود همسرش او را از خانه بیرون انداخته و چون کسی را در مشهد ندارد عازم شمال کشور است تا نزد پدر و مادرش بازگردد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: وقتی در رشته رایانه (نرم افزار) وارد دانشگاه شدم در پوست خودم نمی گنجیدم. بالاخره در رشته‌ای که سال ها آرزویش را داشتم پذیرفته شده بودم و بین فامیل زبانزد شدم. آن روز بار و بندیلم را بستم و به مشهد آمدم.
از همان ترم اول که تحصیل در دانشگاه را آغاز کردم جذب نگاه های بهروز شدم. او به هر بهانه ای سر صحبت را با من باز می کرد و جزوه های درسی را در اختیارم می گذاشت؛ چرا که بهروز در هنرستان تحصیل کرده بود و آشنایی کاملی با رایانه داشت به همین دلیل هم شاگرد اول کلاس شد. هنوز سال تحصیلی به پایان نرسیده بود که او به عنوان مهندس یک شرکت خصوصی راه اندازی کرد و به درآمدزایی رسید.

در این میان من هم آرام آرام به او علاقه مند می شدم که روزی «بهروز» عشقش را به من ابراز کرد و این گونه ماجرای عشق و عاشقی من و او در کلاس درس سرزبان همکلاسی هایمان افتاد. بالاخره این ارتباط عاشقانه به خواستگاری و در نهایت ازدواج انجامید، اما خانواده بهروز که از نظر اقتصادی در سطح بالایی بودند، از همان روزهای اول خواستگاری به شدت با این ازدواج مخالفت می کردند؛ چرا که من و خانواده ام را در شأن خودشان نمی دانستند و از سوی دیگر هم مخالف این نوع عشق و عاشقی ها بودند!
با وجود همه این مخالفت ها من و بهروز یکدیگر را دوست داشتیم و به همین دلیل هم زندگی مشترک خودمان را در حالی آغاز کردیم که آن ها مدعی بودند «شما به درد هم نمی خورید!» اما من فکر می کردم فقط عشق و علاقه برای ادامه یک زندگی مشترک کافی است و هیچ گاه به ذهنم خطور نمی کرد که بسیاری از این عاشقی ها بر پایه احساس و هوس بنا می شود و بعد از مدتی همه این ابراز علاقه ها و مردن برای یکدیگر به قصه ای تلخ بدل خواهد شد.
خلاصه زندگی من و بهروز به گونه ای ادامه یافت که او ادعا کرد باید به خانواده ام ثابت کنم که تو را چقدر دوست دارم و تو هم به خاطر ثروت با من ازدواج نکرده ای! او چند روز بعد نزد من آمد و گفت: «بیا مهریه ات را ببخش! تا خانواده ام بدانند که تو به دنبال مادیات زندگی نیستی و عشق و علاقه برایت اهمیت دارد! من هم بدون تامل قبول کردم و همه ۱۰۰ سکه طلا را به او بخشیدم! تا عشقم را اثبات کنم!

ولی هنوز یک سال بیشتر از این ماجرا سپری نشده بود که روزی بهروز با چهره ای غمگین و گرفته به خانه آمد و از من سوال کرد ،مرا دوست داری؟ گفتم ،این چه حرفیه! تو همه زندگی من هستی! خیلی راحت گفت: اگر به من علاقه مند هستی باید از زندگی من بیرون بروی! چرا که خانواده ام شرط کرده اند اگر تو را طلاق بدهم، خانه و خودرو را به من بازمی گردانند. بالاخره زن پیدا می شود اما در این شرایط اقتصادی نمی شود خانه و خودرو خرید!
با این حرف ها از تعجب و حیرت چشمانم گرد شده بود، باورم نمی شد کسی که برای اثبات عشقم به او، حتی مهریه ام را بخشیدم اکنون مرا به یک خانه و خودرو می فروشد! آیا این همان بهروز بود که روزی در دانشگاه چشم از من برنمی داشت! تازه فهمیدم دیگران راست گفته اند! این عشق و عاشقی ها فرجام تلخی دارد.
به همین دلیل به مرکز مشاوره رفتم، ولی آن ها هم مرا ترغیب به جدایی کردند. این گونه بود که از بهروز به صورت توافقی طلاق گرفتم و برای آن که آرامش خودم را بازیابم یک واحد آپارتمانی اجاره کردم.
چند ماه بعد نگهبان مجتمع مسکونی به من پیشنهاد ازدواج داد. به درخواست من، خانواده اش به طور سنتی به خواستگاری ام آمدند و به این ترتیب من با «فرید» در حالی ازدواج کردم که او مدعی بود بعد از جدایی از همسرش، تنها فرزند او نزد پدربزرگش زندگی می کند و دخالتی در زندگی مشترک ما نخواهد داشت اگرچه می دانستم «فرید» سیگاری است و آهی در بساط ندارد، اما به دلیل شکست در زندگی با «بهروز» به چیزی جز ازدواج اهمیت ندادم، اما خیلی زود ورق برگشت و آن روی سکه نمایان شد.

«فرید» نه تنها مردی مشروب خوار و خشن بود بلکه پسر ۱۸ ساله اش نیز چند روز بعد از ازدواج به خانه ما آمد و سر ناسازگاری با مرا گذاشت. حالا باید از سوی دو نفر تحقیر و سرزنش می شدم و کتک می خوردم.
در این شرایط بود که فهمیدم همسرم دچار مشکلات اخلاقی است و همسر سابق او هم به همین دلیل جدا شده بود!
خلاصه رفتارهای خشن «فرید» به جایی رسید که بعد از چهار ماه مرا از خانه بیرون انداخت! اکنون به کلانتری آمده ام تا به صورت قانونی ماجرای ترک منزل را به پلیس اطلاع بدهم و خودم نیز به شمال کشور می روم تا نزد خانواده ام زندگی کنم.
با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد) بررسی های کارشناسی و روان شناختی درباره ادعاهای این زن جوان توسط مشاوران زبده کلانتری آغاز شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آن متن مخاطب خاصی نداشت

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۰۰ ب.ظ

از صبح که مطلبی منتشر کردم با عنوان "قاتل این مرد را شناسایی کنید" چند نفر پیام دادند یا نظر خصوصی گذاشتند که: با من بودی؟!!

میگویند حرف را روی زمین بگذارید صاحبش می آید و بر میدارد!

من چه میدانم چه کس یا کسانی تا پاسی از شب به ولگردی و وقت گذرانی مجازی با جنس مخالف مشغول هستند؟ یک حرف کلی بود که باید گفته می شد و بارها هم باید تکرار شود ارتباط با نامحرم تنها در چارچوبی معیّن و هدفمند قابل تآیید است.

حالا از این که بگذریم اساس ولگردی و شب نوردی در دنیای مجازی، ذهن وروح آدم را بیمار و عصبی می سازد. حالا با این جمله به چند نفر بر بخورد خدا می داند.

واقعا عده ای در فضای مجازی نفس می کشند در فضای مجازی می خورند و می خوابند و انسانهایی سطحی و احساسی و عصبی بار آمده اند. فضای مجازی صرفا یک ابزار است نه اینکه آدم عنان روح و روان خودش را هم به آن بسپارد.

کسانی که در دنیای مجازی بازیچه کلاهبردارها می شوند اغلب آدمهایی ساده وخوش باورند که ذهن و دلشان را به دنیای مجازی سپرده و راه را بر فساد و تباهی هموار می سازند.

خیلی ها در فضای مجازی شخصیت دوم خود را رونمایی می کنند. همان آدم نجیبی که در دنیای بیرون سر به زیر و مبادی آداب است در دنیای مجازی به اعتبار اینکه با کسی چشم در چشم نیست باطن خود را در لفاظی و بدگویی و شرارت و فریب مخاطب عیان می سازد.

فضای مجازی برای ازدواج هم جای مناسب و امنی نیست. چگونه ممکن است فردی از راه دور صرفا بخاطر کلمات و تصاویر بتواند اعتماد و شناخت هم پیدا کرده و رویای خوشبختی داشته باشد و مدعی عشق باشد؟

عده ای هم گمان میکنند چتهای شبانه مجازی بخصوص با جنس مخالف میتواند درمان خلأهای عاطفی و روحی شان باشد که قطعا راه به جایی نبرده و در بلندمدت آسیب بیشتری خواهند دید. کم خوابی این افراد، روانی پریشان و اعصابی به هم ریخته برایشان به ارمغان آورده و اطرافیانشان را از آنها فراری می دهد و به مرور دچار سرخوردگی، افسردگی و سیاه بینی میشوند.

اعتیاد به فضای مجازی را بدتر از اعتیاد به مواد مخدر می دانم چون علائم بیرونی ندارد اما به راحتی میتواند فرد، خانواده و جامعه و نسلی را به تباهی و سقوط بکشاند.

و باز هم تأکید میکنم که منظورم به فرد خاصی نیست؛ حتی شما دوست عزیز.

  • سیدحمید مشتاقی نیا