بالاتر از سپیدی
به نظرم زمان خوبی را برای خواندن کتاب خاطره های سپید اثر یغما کیهان انتخاب نکردم. حال و هوای روزهای منتهی به عاشورا ذهن آدم را به اندازه کافی درگیر خود می سازد. شاید فرصتی دیگر دوباره کتاب را خواندم.
یک جورهایی ریتم اثر مرا یاد فیلم سینمایی یه حبه قند میرکریمی انداخت. تصویری از زندگی معمولی و روان خانواده ها با عنایت به ظرافتهایی که ساده از کنارش می گذریم.
توجه نویسنده به بعضی ریز موضوعات اجتماعی و تأکید بر پرداخت کوتاه به آن در لابلای داستان نشان دهنده دغدغه مندی نگارنده اثر است. زبان ملیح هم گاهی به جا باعث حفظ طراوت اثر در ذهن میخاطب گردیده است.
بعضی آثار داستانی به طور مستقیم به مسائل انقلاب و دفاع مقدس می پردازد که طبعا مخاطبان خاص خود را دارند اما این هنر را بالاتر و اثرگذارتر میدانم که مثل یغما کیهان در داستان و اثری مستقل ناگهان به حقایقی از آنچه در تاریخ بر این ملت گذشت اشاره شود. این تاکتیک اتفاقا در نفوذ وقایع و پیامهای تاریخی به لایه های عمیق ذهن خواننده موثرتر است.
یک نکته نسبتا بی ربط هم اینکه اگر دقت کرده باشید در اغلب اقوام و طوایف به طور معمول به همان اندازه که پسر مجرد هست دختر مجرد هم هست. نه به آن افراط قدیم که می گفتند عقد فامیل در آسمانها بسته شده و ازدواج با خویشان تحمیلی بود نه به این روشنفکری تفریطی امروز که ازدواج فامیلی در شعاع دو کیلومتری نسب و عشیره را قبیح و مطرود می شمارند.