مهار!
عدالت وجوه مختلفی دارد. یکی از مهم ترین جلوه های عدالت، عدالت ورزی درباره خود است. این که انسان حق و حد خودش را بداند و خودش تقوا به خرج داده و مانع از آن شود که چیزی فراتر از آن چه باید، نصیبش شده و یا جایگاهی ناحق به او تعلق بگیرد.
رسیدن به این مرحله از خودسازی و معرفت، نیازمند تمرین و مراقبت از هواهای نفسانی است. این که انسان نه تنها امتیازی بیش از دیگران برای خود قائل نباشد بلکه حتی برای درک شرایط دیگران، خودش را از نظر مادی در سطح آنان نگاه دارد، ویژگی زیبای مدیریت و شخصیت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام است.
به راستی اگر مدیران جامعه اسلامی همگی با تأسی از سیره امیرالمومنان و درس آموزی از رفتار علوی سرداران شهید دفاع مقدس، زندگی شخصی خود را در سطح مردم عادی قرار داده و امتیازی بیشتر برای خود قائل نباشند سطح اعتماد عمومی به مسئولان افزایشی چشمگیر خواهد داشت.
مهدی باکری، فرمانده لشکر بود و برادرش حمید، معاونت او را بر عهده داشت. این دو وقتی برای سادهترین نیروهای لشکر در شب عملیات، چلو مرغ تدارک میدیدند، خود به نان خشک و آب بسنده میکردند.
در خاطره زیبای دیگری از مرام و مروّت فرمانده دلیر لشکر عاشورا، شهید مهدی باکری می خوانیم:
«... به سمت یخچال دستی میروم. یکی از خربزهها را برمیدارم. بلافاصله پارهاش میکنم و ریف خربزهی خنک را قاچ قاچ میکنم.
ـ بفرما! تو این هوا میچسبد!
دست او را میبینم که دراز میشود. با دو انگشت سبابه و شست، اولین قاچ را میگیرد. ناگهان دستش را پس میکشد. جای انگشتانش بر روی قاچ خربزه میماند.
ـ چی شد آقا! چرا میل نمیکنید؟
سکوت میکند و نگاه مهربانش را به من میدوزد. قلبم میخواهد از جا کنده شود.
ـ به خدا از پول خودم خریدهام آقا مهدی. خربزه را برای شما قاچ کردم. چرا نمیخورید؟
با صدایی که تا آخر عمر در درونم تکرار میشود، میگوید: بچههای توی خط نمیتوانند به این خنکی خربزه بخورند. بعض راه گلویم را میبندد. جای دو انگشت آقای مهدی هنوز روی قاچ خربزه باقی مانده است.»1
1. عبدالمجید نجفی، راهیان شط، ص 68، کنگرهی سرداران شهید آذربایجان.