اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرصت تبلیغی» ثبت شده است

فرصتی که نباید بسوزد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۱۴ ق.ظ

منبر چهار پله نمازخانه،مسجد،حسینیه چوبی قاب دار کد 11347.000.000 تومان |  صنایع چوب ساج، درب و پنجره سنتی،ارسی شیشه رنگی،درب ورودی  ساختمان،آپارتمان،درب مسجد،منبر مسجد،درب چوبی،گره چینی

 

بسیاری از رفقای اهل منبر، مطالعه خوب و عمیق دارند و مطالبی که بیان میکنند جامع و کاربردی است که جای تحسین دارد.

بعضی منبری ها این ویژگی را رعایت نمی کنند، گاه مطالبی بیان می کنند که کاربردی ندارد، تکراری است، فاقد اعتبار و استناد است، جعل و تحریف است یا اساسا تناسبی با جایگاه مخاطب ندارد. مخاطب تخصصی مثل کودک یا دانشجو یا خانواده یا اساتید و ... اقتضای خاص خود را برای ارائه منبر دارد.

یک موقع داستانی تعریف می شود که می شود صحت و سقم آن را جدی نگرفت اما بیان بعضی مسائل در قالب معارف اهل بیت اگر اشتباه باشد خیانت است.

این چند روزه در همین محیط پیرامونی خود نقل قولهایی از بعضی اصحاب منبر شنیده ام که جای تأسف دارد:

- پیدا شدن نفت در مرو به خاطر نشست و برخاست امام رضا بر زمین آن است!

- برای پولدار شدن، غسل امام محمدباقر انجام دهید!

- اگر فرزند موقع گرفتن لیوان از دست پدر و مادر دستش را بالاتر ببرد خود به خود عاق والدین می شود! اگر زودتر از سر سفره بلند شود هم همینطور!

- امام علی اسم بعضی فرزندان خود بعد از شهادت حضرت زهرا را به نام خلفا گذاشت تا در پوشش آن خلفا را لعن کند!

- امام حسین چون خواب رسول الله را دید حجت بر او تمام شد و قیام کرد!

و...

مشابه این سخنان غلط را پیش تر هم شنیده بودم. دوستی اهل یکی از مناطق محروم و دوردست نقل میکرد مداح محلشان به دلیل فقدان وجود روحانی، عمامه به سر گذاشت و منبر میرفت. گفت اگر زن و شوهری شش ماه با هم قهر باشند نامحرم شده و دوباره باید خطبه عقد بخوانند!

شما هم پیرامون خود گاه از این حرفهای اشتباه شنیده اید. حتماً به آن منبری کم اطلاع یا کم تجربه، تذکر بدهید سخنش را اصلاح کند. منبر، تریبون شیعه است و تقدس دارد. نباید اعتبار آن به راحتی لطمه ببیند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دور دوم انتخابات

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۵۵ ق.ظ

انتقاد تند پزشکیان به جلیلی و مخالفان توافق : این‌ها را ول کنید نمی توانند  نان شب‌شان را تامین کنند / حالا از کسب درآمد بدون مذاکره می گویند -  خبرآنلاین

 

اینطور که از قرائن و اخبار غیر رسمی بر می آید انتخابات به دور دوم کشیده شده است.

دو نفری بیشترین رای را کسب کرده اند که بیشتر شبیه مردم بودند.

یک هفته فرصت داریم به مردم بقبولانیم فراتر از مباحث جناحی و رویکردهای سیاسی با درنظر گرفتن برنامه ها و رویکردهای اقتصادی نامزدها دست به انتخاب بزنند.

به یقین بخش اصلی بدنه حامیان قالیباف به جلیلی رأی خواهند داد اما ممکن است بر اثر القائات سوء رسانه های مجازی بعضی نیز با کینه ای که از جلیلی به دل گرفته اند به آرای سفید رو بیاورند.

اصلاحات بدنه مردمی ندارد و قطعا به دنبال تحریک و بسیج طیف برانداز می افتد. بخشی از مردم عادی رأی نداده اند. بخش مهمی از آنهایی که به پزشکیان رای داده اند نگاه جناحی نداشته اند و ممکن است تغییر عقیده بدهند. یک هفته فرصت داریم طرحها و برنامه های اقتصادی جلیلی و شعارها و ایده هایی که او در راستای آسیب شناسی معضلات و ارائه راهکار برون رفت از مشکلات و پیشرفت و آبادانی ایران عزیز به عنوان الگوی مردمسالاری دینی در چنته دارد به گوش لایه های غیر جناحی اجتماع برسانیم. توکل بر خدا.

تجربه میدانی دو مرحله انتخابات سال 84 از ذهنم بیرون نمی رود. نگاه جلیلی به مقوله قدرت، نگاه تمدنی و تکلیفی است. برای همین بیشترین میزان رعایت اخلاق را در کنش سیاسی او شاهد بوده ایم. دوستانی که میخواهند برای جلیلی تبلیغ کنند یادشان باشد نگاه مادی و دنیایی و ابزاری به انتخابات نداشته باشند. با توکل بر خدا و استعانت از او ان شاءالله حرفها بر دل مردم اثر خواهد گذاشت. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نخلهای بی سر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ

اروند کنار نخل های بی سر

 

کتاب نخلهای بی سر را خواندم. کارهای دفاع مقدسی را دوست دارم. البته این بار شاید به خاطر خستگی زیاد نتوانستم چندان با روال متن کتاب ارتباط برقرار کنم. اگر چه خاطراتی که از شهید محمود کسایی زاده در لا به لای داستان گنجانده شده بود انصافا لذت بخش بود. یک شاعر یا روزنامه نگار یا کسی که متن ادبی و دلنوشته می نویسد لزوما داستان نویس نیست. این رشته ها با هم تفاوت دارد. کما اینکه یک داستان نویس هم ممکن است نتواند روزنامه نگار خوب یا شاعر باشد.

موضوع سفرهای راهیان نور و تجریبات جالب و شیرینی های آن از آن دست سوژه های نابی است که بسیار ظرفیت پرداخت از سوی هنرمندان را دارد و چقدر خوب است آثاری در این خصوص خلق شود که با نگیزه قلبی و قبلی نگارنده همراه بوده و فراتر از کلیشه ها و کارهای سفارشی، از عمق وجود و باور هنرمند سرچشمه گرفته و روح و دل خواننده را درگیر آموزه های معنوی و انسان ساز فرهنگ ایثار و شهادت نماید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیدِ بغداد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب سید بغداد محمد طعان ترجمه محمد رضا شیخی محمدی

 

کتاب سید بغداد را خواندم و لذت بردم اما؛ ضعفی نگران کننده هم داشت که نمی شود کتمان کرد.

تبدیل اندیشه های دینی به اثر هنری از ایده تعزیه خوانی آغاز شد که تا کنون ادامه یافته.

کتاب دکتر و پیر اثر شهید هاشمی نژاد یک گام تاریخی در راستای تبدیل مباحث عمقی ایدئولوژیک به محصول نسبتا هنری جذاب بود. کتابی با موضوع حجاب را در همین وبلاگ معرفی کردم که استدلالهای موافقین و مخالفین آن را در قالب داستان بلند طراحی کرده بود که در نوع خود جالب بود. این کتاب، دختران آفتاب نام داشت که به پیشنهاد یکی از دوستان خواندم و انصافا لذت بردم، هر چند کمی طولانی و گاه ملال آور بود.

کتاب سید بغداد اثر یک پزشک لبنانی ساکن فرانسه به نام دکتر محمد طعان است که پیش تر سناریست بوده و بعدها به عرصه نگارش رمان رو آورده است. این کتاب به زبان فرانسه نوشته و سپش به فارسی برگردانده شده است. یک جورهایی خلق داستان شباهت داشت به سریال شب دهم جناب حسن فتحی که نمیدانم دکتر طعان آن را دیده و ایده اش را از آن برداشت کرده یا نه.

کتاب سید بغداد، تلاش مخلصانه یک پزشک لبنانی برای ادای دین به مکتب شیعه و بیان توحش صدام و حزب بعث و ناجوانمردی و ادعاهای پوچ آمریکاست که از این منظر بسیار با ارزش است. خیلی از اهالی هنر انگار کورند و فراتر از رویاها و خلسه جنسی دغدغه ای نداشته و واقعیتهای اطراف را نمی بینند. محمد طعان تلاش کرد آموزه هایی از مکتب شیعه را در جوامع غربی معرفی کند. به هر حال هر اثری که در فرانسه منتشر یا ارائه شود به طور معمول در دنیای غرب دیده خواهد شد. از این بابت باز هم از این نویسنده توانا باید تشکر کرد؛ اما

برادر بزرگوار ما جایی از کتاب، خرافه ای را هم جزو مذهب جا زده که درست نیست. علمای شیعه معتقد به شناخت میزان نفوذ شیطان در وجود انسان از طریق ریختن سرب مذاب در آب سرد و قضاوت پیرامون شکل حاصل شده نیستند. نویسنده ارجمند اطلاعات خوبی پیرامون تاریخ سیاسی عراق، وضعیت جغرافیایی و تفاوت نگاه قبایل  مختلف عرب و کرد و ... داشت. دو جای داستان هم تأکید کرد صدام آغازگر جنگ بر ضد ایران بوده است. ای کاش زحمت می کشید پیرامون مبانی شیعه در عصر غیبت هم تحقیقی صورت می داد. متأسفانه دو بار در کتاب تأکید می کند وظیفه شیعه در عصر غیبت صرفا عزاداری و گریه و انابه و استغفار است و باید دست روی دست بگذارد، بنشیند تا گناه در عالم فراگیر شده و روزی امام عصر ظهور نماید!

واقعاً این همه احکام دین پیرامون امر به معروف و نهی از منکر، ظلم ستیزی، ضرورت یاری رساندن به مظلوم، حمایت از مستضعفین، اهتزاز شعائر الهی، احکام قضا و دیات و ارث، جهاد و نفی سبیل و... ارزش مطالعه و تدقیق نداشت و نویسنده را با ابعاد اجتماعی دین آشنا نمی ساخت؟ اسلام آیین فردی و مناسکی و اخته شده نیست و برای اداره زندگی بشر از گهواره تا گور برنامه دارد. اسلام اجازه سکوت در قبال ظلم و اعانه بر اثم را نمی دهد. منتظر واقعی حضرت برای یاری رساندن دین و اجرای احکام الهی تلاش می کند و می داند که حضرت در زمان ظهور نیازمند پایگاه اجتماعی و یاورانی آماده و پا به رکاب است. انتظار حقیقی عین شهادت طلبی است. هر که خواهان ظهور حضرت حجت و اشاعه فرهنگ ولایت و امامت است ندای هل من ناصر سالار شهیدان را در هر نقطه ای از تاریخ که ایستاده باشد لبیک می گوید و زمینه ظهور را با ترویج فرهنگ مقاومت و حق باوری و ظلم ستیزی مهیا می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شفاف و پاسخ گو

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۲۷ ق.ظ

مناظره امشب را دیدم. این جمع را لزوما نماینده جامعه نخبگانی ایران نمی دانم. به نحوه بررسی و تأیید صلاحیتهای شورای نگهبان در انتخابات مجلس و خبرگان و ریاست جمهوری نقد جدی دارم که قبلا بیان کرده ام.

نامزدها بحث تخصصی قابل توجهی نداشتند و تقریبا همه یک حرف را می زدند؛ اما از نظر من سعید جلیلی اشراف و تسلط بیشتری نسبت به امور جاری کشور در عرصه اقتصاد داشت.

خوبی مناظره ها و برنامه های پرسش و پاسخ به خصوص در حضور نخبگان یا دانشجویان و طلاب همین است که روشن می شود چه کسی چه چیزی در چنته دارد. مقام معظم رهبری هم از مسئولان خواسته بودند به میان مردم و جوانان رفته و با آنها دیدار و گفتگو داشته باشند. اغلب مسئولان از این کار سر باز می زنند. عده ای هم صرفا در محیط هایی کنترل شده حضور نمایشی دارند و بعضا به سوالها جواب مشخصی نداده، کلی گویی کرده و زود از جمع خارج می شوند.

از مصطفی پورمحمدی خوشم نمی آید. ایشان دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران است که اساسا به این جریان حسن ظن ندارم. جمعیتی که حسن روحانی و ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی از بزرگان آن بوده اند. جماعتی که در ماههای نخست انقلاب مقابل شهید بهشتی ایستاده و ابوالحسن بنی صدر را که یک آقازاده بود مورد حمایت قرار دادند.

نکته دیگر اما درباره رویکرد تبلیغاتی کاندیداهاست. همه کاندیداها متفق القول بودند که در کشور فسادهایی وجود دارد، اختصاصی سازی صورت گرفته، انحصار خودروسازی و اداره غلط نظام بانکی به کشور لطمه زده، تورم پدر مردم را درآورده، از توانایی نخبگان و بضاعت و استعداد کشور استفاده نگردیده، رانتخواری و بی عدالتی هست و... خب یکی نیست بگوید پدر آمرزیده ها! شما همه تان یا نماینده یا رییس مجلس یا وزیر و عضو هیات دولت بوده اید. باید جوابگو باشید در منصبی که قرار داشتید چقدر از اختیارات و ظرفیتهای خود برای اصلاح امور بهره گرفته اید؟ جوری ژست نگیرید که انگار تا به حال مدیریت کشور در اختیار عناصری از کره دیگر بوده و خودتان در وضعیت موجود هیچ نقشی نداشته اید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نیشتر منتشر شد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ

کتاب نیشتر - مطاف عشق

 

نیشتر منتشر شد

رهیافت هایی برای تأمل در سبک زندگی فردی و اجتماعی

تهیه کتاب با تخفیف ویژه از انتشارات مطاف عشق:

https://mataf.ir/product/36959/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1/

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لواشک، رول میوه!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، ۰۶:۲۱ ق.ظ

 

در خبرها آمده است لواشک به عنوان یک هله هوله خوشمزه ایرانی این روزها در اغلب کشورهای اروپایی و آمریکایی با استقبال مردم مواجه شده و تصاویری از خوردن آن توسط بلاگرهای غربی منتشر می شود که گاه از آن به عنوان رول میوه یاد می کنند. بعضی ایرانی های ساکن اروپا توانسته اند با تولید لواشک، کسب و کاری پر رونق برای خود ایجاد کنند.

پیشتر نیز صدور بعضی اقلام تولیدی ایران چه در زمینه صنایع دستی و چه پوشاک و خوراک و...، توانست نظر بسیاری از مردم دنیا را به سمت فرهنگ و ذائقه ایرانی جلب نماید.

به یقین کتابها و آثار فکری و فرهنگی و هنری زبان فارسی نیز در بین مردم دنیا مخاطبانی ویژه و پرطرفدار داشته و خواهد داشت. 

چند سال پیش برای انجام پروژه ای با بعضی رایزنهای فرهنگی ایران در سفارتخانه های خارجی ارتباط داشتم. دلم سوخت برای غربت فرهنگ ایران و اسلام که اسیر بعضی کارمندان بی انگیزه ای شده که با رانت و توصیه به مناصب حساس دست پیدا کرده اند.

صدور فرهنگ بومی مردم ایران نه تنها معرف شخصیت و قدمت و تمدن ایرانی و اسلامی است بلکه مقوّم باورهای ملی و عنصر رفع یا تضعیف خودباختگی بعضی هموطنان است که همچنان گمان می کنند برای پیشرف باید از فرق سر تا نوک پا غربی شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مفاخر گمنام بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۴:۴۹ ب.ظ

Mahdi Bakhtiari on X: "6/سردار محمدحسین جلالی ازفرماندهان ارتش بودکه به  سپاه منتقل وفرمانده نیروی هوایی سپاه شد/او درکابینه دوم میرحسین موسوی 4 سال وزیر  دفاع بود https://t.co/1mRf5LNzMx" / X

 

امیر سردار محمد حسین جلالی اهل محله سیدجلال بابل، وزیر دفاع دوران دفاع مقدس (64 تا 68)، نخستین ارتشی است که به حکم مقام معظم رهبری به سلک پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و فرمانده نیروی هوایی شد. او از افتخارات شهرستان بابل است که هنوز ناشناخته و گمنام باقی مانده است. یک کوچه بن بست هم به نامش نیست. اهل هیچ دسته بندی و گروه و جناحی نبوده و نیست.

در شهری که یک میدان را به نام فوتبالیست میگذارند، میدانی را به نام یک توده ای زندانی که در تحریف تاریخ انقلاب نیز تلاش داشت اما بسیاری از نخبگان طراز اول علمی و ... را نادیده می انگارند. حاضر نیستند جایی را به نام شهدای مدافع حرم بنامند، بزرگان معنوی و مادی اش گاه دنبال شراکت ها و سهم خواهی های سیاسی و باندی بوده و نسبت به مسائل فرهنگی غفلت می ورزند، شاید انتظار بی جایی باشد ستارگان درخشانی مثل این فرمانده غیور دفاع مقدس مورد معرفی و تجلیل گسترده قرار بگیرند. البته حرکت مختصری در این خصوص از سوی سردار سعادتی صورت گرفت که جای تشکر دارد.

طرح سرقتی کنگره دارالمومنین هم که بی هماهنگی و مداخله طراحان اصلی و با انگیزه به اجرا درآمد بیشتر شبیه همایشی دهان پر کن و صوری و تجمعی سیاسی بود که هیچ پیوست فرهنگی و اجتماعی در آن دیده نشد.

آقایانی که زور میزنند پز بدهند دو سه نسل قبل فلان هنرپیشه مطرح، بابلی بوده و باید به این مساله افتخار کرد چرا یک برگ اطلاعیه برای فوت مرحوم مهندس اردبیلی ندادند که پدر صنعت مس کشور لقب داشت و زاده همین دیار بود؟ چرا امثال جلالی را مهجور نگاه داشته اند؟ یک جستجوی ساده هم نشان میدهد که در زمینه علوم پزشکی یا فیزیک و ... کدام نخبگان بابلی در سطح دنیا درخشیده اند اما نامی از آنها برده نمیشود و میروند سراغ افراد درجه دو و سه.  آقایانی که دم از هویت بابل میزنند چرا از توجه به سازه های کهن بابل با قدمت شش و هفت قرن که سویه مذهبی دارند واهمه داشته و به برجسته سازی برج دیدبانی محدوده کاخ شاه با قدمت معماری عصر اول پهلوی به عنوان نماد دارالمومنین روی آورده اند؟ از این دست حرفها و نقدها زیاد گفته ایم و گفته اند و آنهایی که باید بیدار شوند تا به مصلحت خود و قبیله شان نباشد بیدار نخواهند شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضرت عباس در پاریس!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۰۱ ب.ظ

روایت زندگی دختر محجبه‌ای که فرانسه درس خواند/ یک روز با ...

 

یکی از فرصتهای معطل مانده و فسیل شده جمهوری اسلامی در دنیا، بخش رایزنی فرهنگی در سفارتخانه هاست که خاک میخورد و به دلیل عدم بهره مندی از نیروهای با انگیزه و اهل دغدغه، استفاده خاصی از این فرصت بزرگ صورت نمیگرد.

رایزنهای فرهنگی اگر درست و حسابی فعال باشند میتوانند از ظرفیت کشورهای هدف برای معرفی بهتر اندیشه انقلاب جهانی اسلام و نشر پیام آزادگی و انسانیت بهره بگیرند. آنگونه که بخشی از این فعالیت ها در ایتالیا قهرمانانی چون ادواردو آنیلی را پروراند، در آفریقا نیز منجر به بیداری ملتها گردید و...

مدتی در سر کاری مجبور به تماس با بعضی رایزنهای فرهنگی بودم و متأسفم متوجه شدم بخش عطیمی از این عزیزان بسیار از مرحله پرت بوده و به صرف ارتباط و مدرک توانسته اند پستی نان و آب دار برای خود دست و پا کنند و ... گرد غربت بر اندیشه اسلام ناب همچنان باقی است.

خانم نیلوفر شادمهری را با کتاب خاطرات سفیر می شناسیم. خاطرات شیرین و جذاب او در دفاع از عقاید اسلام و انقلاب اسلامی در دوره دانشجویی اش در پاریس در قالب کتابی با این نام مورد توجه بسیاری از جوانان قرار گرفته است.

در تصمیمی درست و به جا این بانوی فرهنگی به عنوان رایزن فرهنگی ایران در فرانسه انتخاب شد. اخیرا اجرای هنرمندانه تعزیه حضرت عباس علیه السلام در پاریس مورد توجه بسیاری از مخاطبان هنردوست غیر مسلمان قرار گرفت که از زحمات و ابتکارات درخشان این خانم اصیل ایرانی است.

یکی از مخاطبان ایرانی در توصیف فضای سالن اجرا و واکنش مخاطبان غیر مسلمان نوشت:

"از همان میانه‌های اجرای برنامه که صدای گریه حضار به گوش می‌رسید تا تشویق‌هایی که پس از اتمام نمایش در میان اشک‌هایی که بر زمین می‌ریخت، قطع نمی‌شد و این‌ها حاکی از میزان رضایت حاضران بود."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تجدید خاطره

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۹ ق.ظ

photo_2023-12-14_10-48-21_rc0e.jpg

photo_2023-12-14_10-47-45_9fuc.jpg

photo_2023-12-14_10-48-34_u2om.jpg

photo_2023-12-14_10-48-28_ljoo.jpg

photo_2023-12-14_10-48-39_uzvf.jpg

photo_2023-12-14_10-48-14_fyo5.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جالب بود

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۴۱ ب.ظ

غذا خوردن عجیب روحانی مشهور به سبک چینی‌ها

 

از مشاهدات علامه عسکری در این سفر این بود که مسلمانان چین نماز خود را به عربی می‌خواندند، اما با اینکه به چینی سخن می‌گفتند، نیت نماز خود را به فارسی بیان می‌کردند.

 

ایشان این پدیده را چنین تحلیل می‌کردند که در قرون پیشین شخصی ایرانی که احتمالا تاجر بوده به این دیار آمده، اسلام را ترویج کرده، و نیت نماز را به زبان فارسی به بومیان آموزش داده است.

 

خبرگزاری حوزه

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمار در آلمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۳۹ ب.ظ

اگر کسی دغدغه دین داشته باشد در هر لباس و جایگاهی که باشد می تواند قدمهایی بزرگ برای دین و خدمت به مسلمین بر دارد و اگر بی دغدغه و بی تفاوت باشد آیت الله و مجتهد هم که باشد قدم مفیدی بر نخواهد داشت. گاه یک پزشک یا تاجر و دانشجو و ... کاری برای ترویج اسلام و تبلیغ دین می کند که چند روحانی و مبلّغ هم از عهده آن بر نمی آیند. این گزارش زیبا را در خبرگزاری مهر خواندم. جالب است بخوانید لطفا:

 

مهر گزارش می دهد؛

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

مرحوم دکتر علی عماری از اعضای بنیانگذار مرکز اسلامی هامبورگ بود، که هفته گذشته به دلیل کهولت سن درگذشت.

به گزارش خبرنگار مهر، مرکز اسلامی هامبورگ امروزه یکی از مراکز مهم مسلمانان در آلمان به شمار می‌رود. هفته گذشته دکتر علی عماری از بنیانگذاران و مؤسسان این مرکز مهم دار فانی را وداع گفت و مجلس ترحیمی نیز از سوی مرکز اسلامی هامبورگ برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره این بزرگ مرد انجام شد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

در ادامه به گزارشی از فعالیت‌های این پزشک، جراح، مترجم، خیر و فعال مدنی که از مؤسسان بزرگترین مرکز اسلامی هامبورگ بود می‌پردازیم.علی عماری که یکی از اعضای بنیانگذار این مرکز مهم اسلامی بود، در زمان جوانی به آلمان رفت تا در این کشور به تحصیل در رشته پزشکی بپردازد. وی چند سال پس از ورود به آلمان جراح و متخصص اطفال بود و دارالترجمه ای نیز تأسیس کرد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

پدرش اهل خوزستان و تاجر بود و از میان هشت فرزندش دکتر علی عماری چهارمین فرزند محسوب می‌شد. دو سالگی او مصادف با فرمان کشف حجاب رضا شاه محسوب می‌شد. پدر دکتر عماری زمانی که متوجه شد مأموران دولت چادر از سر همسرش کشیدند به عراق رفت و مقیم عراق شد. بعد از سرنگونی رضاشاه عبدالحمید عماری به وطن برگشت و علی عماری سه سال متوسطه را در خوزستان به تحصیل پرداخت.

او نوجوانی زرنگ و باهوش بود که توانست درسش را زود تمام کند در هجده سالگی وارد آلمان و شهر هامبورگ شد. در آن زمان آلمان کشوری جنگ زده محسوب می‌شد و شکوه امروزی را نداشت. همان زمان که در دانشگاه پزشکی ثبت نام و تحصیل را آغاز کرد به مطالعه دروس اسلامی علاقه مند شد.

کشورهای بزرگی مانند انگلیس و فرانسه به دلیل گسترش امپراطوری سه قرن ارتباطش با اسلام می‌گذشت اما در زمان حضور دکتر عماری به آلمان این کشور قرابتی با اسلام نداشت. تعداد مساجد در سراسر کشور آلمان از تعداد دست کمتر بود.

او اقدامات خود را چنین توصیف می‌کند: «بعد از ورودم به آلمان برای یادگیری بهتر و بیشتر اتاق بزرگی بالای مرکز لباسشویی گرفته بودم در همان اتاق کلاس درسی برای ۱۲ نفر برگزار کرده و به آنها عربی و فارسی یاد می‌دادم و اتاق من خودش نوعی مدرسه بود.»

نام او در شهر هامبورگ بعد از یک ماه از پیشگامان مهم مذهبی شد، در همان سال به دلیل وجهه مذهبی و متدینی که داشت، انجمن‌های اسلامی از او خواستند تا مسلمانان را کفن و دفن کرده و بر آنها نماز بخواند.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

در طول سالیان بعد تا زمان ورود دسته جمعی کارگران ترک در ۱۹۶۲ تبدیل به چهره‌ای برای امور کفن و دفن مسلمانان شد و بر همین اساس شرکتی تأسیس شد.

دو ماه از ورودش به هامبورگ نگذشته بود که در خصوص حلال بودن تغذیه مشکلات مهمی را مشاهده کرد. مردم در آن زمان با ذبح اسلامی آشنا نبودند و تجار به صورت خانگی اقدام به ذبح گوسفند در خانه می‌کردند با وجود اینکه این کار قانونی نبود. بر همین اساس او با صرف مدت زمانی زیادی و با رایزنی‌هایی که با مجلس آلمان و شهرداری داشت توانست مجوز ذبح حلال را از وزارت بهداشت آلمان بگیرد و هر هفته دو روز همراه قصاب به کشتارگاه می‌رفت و دام را تنهایی ذبح می‌کرد و با مهر حلال به سراسر آلمان می‌فرستاد. ده سال این مسئولیت بر دوش علی عماری بود.

او نه تنها پزشک و جراح، بلکه در غسالخانه و ذبح شرعی حیوانات دستی بر آتش داشت. محور تمام فعالیت‌های دکتر عماری باورهای دینی اش بود و بر همین اساس در رشته مطالعات اسلامی دانشگاه هامبورگ هم ثبت نام کرد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

از آنجایی که کمتر مسلمانی در هامبورگ وجود داشت که علی عماری را نشناسد، به فکر تشکل دینی افتاد. تا قبل از آن دو جمعیت بود که با هم در تضاد و چالش بودند و زمانی که دید نمی‌شود آنها را با هم جمع کرد جمعیت اسلامی در هامبورگ تأسیس کرد. هسته اولیه این گروه تجار بودند اما حمایت مالی توسط تجار ایرانی صورت می‌گرفت. از میان جمع علی عماری تنها دانشجو و مهمترین عضو جمعیت بود.

کلیه هماهنگی و نامه نگاری جمعیت اسلامی بر عهده وی بود و این جمعیت تبدیل به یکی از مهمترین مراکز مسلمانان در هامبورگ شد. وظیفه ترجمه نامه‌های رسیده به جمعیت را دکتر عماری بر عهده داشت و این امر مشوقی شد تا به فکر تأسیس دارالترجمه بیافتد.

رفته رفته دامنه دوستی در آلمانی‌ها بیشتر می‌شد و از میان آنها بسیارند کسانی که تحت تأثیر شخصیت وی به دین اسلام مشرف شدند. سفیر وقت آلمان در بحرین یکی از آنان بود که به واسطه یادگیری زبان عربی نزد دکتر عماری شیفته غنای شخصیتی وی شده بود.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

گسترده فعالیت‌ها آنچنان زیاد بود که توان اداره همه امور را نداشت چرا که فعالیت در بیمارستان به تنهایی زیاد بود. او از آنجایی که ارتباط خوبی با علما داشت و آنها را با فعالیت‌های جمعیت آگاه می‌کرد راهی ایران شد تا از آیت الله بروجردی در خواست کمک کند و به خدمت آیت الله بروجردی رسید و ایشان زمان تشویق او به علی عماری قول کمک دادند.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

بعد از دو هفته نامه آیت الله بروجردی به دستش رسید و سپس حجت الاسلام و المسلمین محققی به عنوان اولین امام وارد هامبورگ شد. با حضور حجت الاسلام و المسلمین محققی جمعیت اسلامی رنگ و بوی دیگری گرفت. محققی علاوه بر قم نمایندگی علمای طراز مقیم عراق را هم داشت. با حضور او نماز جماعت پررنگ‌تر از قبل انجام می‌شد و روز به روز تعداد اعضا و مهمانان افزایش پیدا می‌کرد. دکتر عماری با نفوذش اغلب مراسم‌های مذهبی را در فضای دولتی اجرا می‌کرد. اما در مقاطعی چنین امری قابل ادامه دار شدن نبود و بعد از طی مراجع قانونی زمینی را برای ایجاد مسجد با دستور آیت الله بروجردی خرید.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

آیت الله بروجردی تاکید کردند که در یک منطقه خوشنام، در شأن اسلام و ایران و در بهترین جای هامبورگ این زمین خریداری شود و تاجری با نام حاج قاسم همدانی مأمور پرداخت هزینه مسجد شد و زمینی با چهار هزار مترمربع برای ایجاد یک مسجد همه جانبه خریداری شد.

زمانی که مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ تأسیس شد دکتر عماری و چند نفر دیگر عضو هیأت امنای این مرکز مهم در هامبورگ بودند.

در فروردین ۱۳۴۴ شمسی (اواسط آوریل ۱۹۶۵ میلادی) آیت الله دکتر بهشتی با مأموریت تکمیل بنای مسجد هامبورگ و سامان دادن به امور مسلمانان آلمان به سوی این شهر عزیمت کرد. مسلمانان هامبورگ در دوره‌ی استاد محقّقی خاطره‌ی شیرین حضور یک روحانی را در یاد داشتند و تلخی محروم شدن از حضور روحانیت را نیز تجربه‌ی کرده بودند. مراسم استقبال از دکتر بهشتی با حضور خیل مسلمانان با شور و حرارت انجام پذیرفت.

مهم‌ترین کار، سامان دادن به ساختمان مسجد بود. با تدبیر آیت الله دکتر بهشتی «هیأت امنای ساختمان مسجد» با اعضای بیشتر تشکیل شد. اعضای این هیأت هفت نفره عبارت بودند از: آیت الله سیّد محمّدحسینی بهشتی، دکتر علی عماری، منوچهر اقبال، کریم نعمت زاده، محمّد خسروشاهی، حسن ولادی و دکتر ایرج مشیری.

لرزاده از معماران مشهور زمان خود از مهندسان ناظر و فنی این مسجد بود.

از آنجایی که دوره شهید بهشتی آغازگر حضور مسلمانان در اروپا محسوب می‌شد یکی از مهمترین فعالیت‌های آیت الله بهشتی آغاز مباحث تقریب میان فرقه‌های اسلامی بود به ابتکار شهید بهشتی نام جمعیت اسلامی به مرکز اسلامی تغییر یافت. از آن پس منزل عماری محلی برای دیدار علما و بزرگانی شد که برای مرکز هامبورگ می‌آمدند. از جمله یکی از شخصیت‌هایی که همواره در مرکز اسلامی حاضر می‌شد و به حمایت از تلاش‌های آنان می‌پرداخت امام موسی صدر بود.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

آماده ساختن ساختمان مسجد، تنها گام اوّل بود. آیت الله دکتر بهشتی کسی نبود که به این اقدام دل خوش کند. او به افق‌های بلندتری می‌اندیشید. یکی از اندیشه‌ها و آرزوهای ایشان این بود که باید برای گسترش و ارتقای فعالیت‌های مسجد، به ویژه در ارتباط با دیگر ملّیت ها، «مرکز اسلامی هامبورگ» در کنار مسجد به ثبت برسد تا فعالیت‌های مذهبی از سطح ایرانیان به همه ی مسلمانان از ملّیت های مختلف و حتی جامعه‌ی آلمان و اروپا توسعه یابد. با راهبرد درستی که آیت الله دکتر بهشتی طراحی کرد، در فوریه ۱۹۶۶ میلادی مرکز اسلامی هامبورگ به ثبت رسید و فعّالیت فرهنگی آن در سطح آلمان و دیگر کشورهای اروپایی آغاز شد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

اقدامات آیت‌الله دکتر بهشتی سبب شد مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ، از سوی مذاهب اسلامی دیگر مورد توجّه قرار گیرد و به طراز یک مسجد بین المللی ارتقا یابد؛ به طوری که در نمازهای جماعت و جمعه‌ی آن، ملّیت ها و مذاهب مختلف اسلامی با خلوص، صفا و یکرنگی حضور می‌یافتند. بعدها نیز این سنّت همچنان ادامه یافت و نماز جمعه مسجد هامبورگ، مظهر وحدت اسلامی شد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبلیغ سرخ

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۳ ق.ظ

نمایشگاه مجازی - تبلیغ سرخ

 

چند سال پیش درباره آیت الله شهید محمدعلی توسلی تحقیقی داشتم که هم در وبلاگ و هم در دو نشریه مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت منتشر شد.

برخلاف تصور عموم که گروگان های ایران در لبنان را چهار نفر میدانند هفت ایرانی در لبنان مفقود شده اند. یکی اش همین آیت الله محمدعلی توسلی است مقیم بابل اما اهل روستای کله بست مازندران که الان تبدیل شده است به نام هادی شهر و نزدیک بابلسر قرار دارد. یک هادی شهر هم سمت جلفا داریم که با هم متفاوتند. شیخ شهید توسلی متولد 1300 دایی مرحوم آیت الله روحانی نماینده فقید ولی فقیه در مازندارن بوده و در لبنان رابطه محکمی با جنبش اسلامی امل داشته است.

شیخ محمدعلی توسلی از دوستان امام موسی صدر بود که به دعوت وی برای تبلیغ در لبنان سکنا داشت. مردم آنجا آنقدر به او علاقه داشتند که بعد از مفقود شدنش دو هفته در بیروت دست به تحصن زدند. علامه شمس الدین از مجمع علمای تشیع لبنان نیز در نامه نگاری های خود نام ایشان را بالاتر از اسامی سایر نیروهای مفقود شده ایران قرار میداد. متأسفانه این اتفاقات در ایران بازتاب رسانه ای نداشته است. اخباری از شکنجه او در زندان فالانژها به گوش می رسید. شیخ توسلی را بابت کهولت سن شهید به حساب آورده و در مدرسه فیضیه بابل سنگ یادبودی به نامش نصب کرده اند. اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست و پیکرش هیچ گاه پیدا نشد.

کتابی دستم رسید با نام "تبلیغ سرخ" که محمد ابراهیم توسلی فرزند آن شهید درباره پدرش نوشته است. فرزند شهید البته خودش پیرمردی فاضل و دبیری خوشنام و معتقد است. این کتاب یک معرفی اجمالی درباره شخصیت شهید دارد و بعد میرود سراغ یکی از دستنوشته های جالب او. در این دستنوشته، شهید کوشیده است معارف دین را در قالبی جذاب ذیل بحثی دو طرفه به نگارش درآورد. هدف وی در واقع انتقال مفاهیم اعتقادی به فرزندان خودش بود.

اشعاری از این شهید نیز در انتهای کتاب منتشر شده که زیبا و خواندنی هستند. یکی از این اشعار طعنه درون صنفی حوزوی دارد که چند بیتش را تقدیم میکنم. خیلی دلتان خواست خودتان بروید کتاب را تهیه کنید و بخوانید!

ای که دانی خویشتن را مجتهد

از کجا گشتی تو اینسان معتقد

هی به خود بالی چو اشخاص غیور

دیگران را پیش خود بینی چو مور

گر تو را مغرور میسازد هنر

این هنر خود موجب شرّ است شرّ

......

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بر بام شفق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۷ ق.ظ

این اشعار مال اوایل جوانی است که بعد البته متاسفانه شعر و شاعری را گذاشتم کنار

بر بام شفق

دفتر شعر

این سروده های کوتاه مربوط به اواسط دهه هفتاد است

«دیباچه»

از فراخنای تاریخ و عمق تاریک زمان، نوری پدیدار است که تلالو آن دل دردمندان را نشانه رفته و بارقه های شرف و عزت را در قلوب آزادگان شعله ور ساخته است. فطرت پاک انسان های نیک نهاد به اشارتی غبار دیده زدوده و مبهوت ندایی است ازلی که جسم و جان را لرزانده و چشم مشتاقان را خیره از تجلی خویش می سازد.

از تارک افق مشرق؛ حک شده بر دامن زمان؛ آوای سرخ «هیهات منا الذله»

خاک تفتیده نینوا پیامبر هممه نسل هاست و سینه او راز دار سعادت تاریخ. فرزندان آدمی را خطی است بر صفحه روزگار که رایحه عاشورایی آن از کربلای حسین«علیه السلام» تا عرش کبرایی حق؛ فروغ رستگاری را ارمغان بشر ساخته و اما... نه این شامه کژفهم من و تو؛ که درک آن، دل خدایی می طلبد و جنون عاشقی و جز این شعور بنی آدم در چنگال عجز می ماند.

این شور حسینی است که ارث عاشورائیان گشته و نغمه جاودان عاشقان ثارالله که:

«ان کان دین محمد (ص) لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی»

و چنین است راز سرخ هابیلیان همه اعصار که رضوان حق را جولانگاه جاودانگی خویش ساخته اند. هر که نمی از یم مواج عاشورا و نضهت خونینش در رگ حیات خویش تزریق کرده؛ غیرت را محور امور خود می داند و در  این اثنا ادبیات انقلاب اسلامی هویت خود را باید در همیت و مردانگی عاشقان بی ادعای حسین«علیه السلام» جستجو کند. شعر انقلابی از چشمه سار پرگهر نینوا جوشش یافته و کام تاریخ را از باده پرحلاوت غیرت سرمست می سازد.

هر صفحه از ادبیات انقلاب مملو است از حماسه سرایی ها و غم نامه هایی که از سینه دردمند هنرمند انقلابی تراوش کرده و در کاوش زوایای جهان هستی؛  ترویج آرمان کربلا را متعهد گشته است.

خداوند همه را در احیای فرهنگ عاشورا مددکار شیر دختر علی؛ زینب سلام الله علیها قرار دهد. انشاءالله.

والسلام، سید حمید مشتاقی نیا

 

 

«نوید وصل»

جلوه فروش پرده پنهان رخی نما

بهانه محبت یزدان رخی نما

شکسته بال و جان عطش و آتشم در بر

الا نوید وصلت سبحان رخی نما

 

 

 

 

«عشق مجسم»

تویی عشق مجسم در دل من

علی مصداق علم حاصل من

دراین دشت هویت های مفقود

تو هستی جوهر آب و گل من

 

«مهرعلی»

بام ثریایی دل جای تو

عشق تراود ز دم نای تو

سوخته ی مهر علی؛ جان من

نقش دلم رقص تمنای تو

 

«ساز غم»

دلت سجاده راز و نیازم

لبت محراب گلگون نمازم

طنین عاشقی دارد نوایت

بیا ساز غمت با خون نوازم

 

«دل خون»

خیس باران شفق این دل خون

خاک تفتیده، مهیای جنون

لاله و آتش روئیده پی اش

خیز و برگیر سرِگشته نگون

 

 

 

 

«نون وقلم»

نون و قلم خواندی و ما یسطرون

حکم تو این بود بغلطی به خون

ای تو امید همه آمال ما

وه چه غریبانه شدی لاله گون

 

«خان عالم»

سرای عاشقی محراب خون شد

سرافرازی همینک سرنگون شد

دم لیلی خروش ناله دارد

دلش تفدیده اما لاله دارد

خدایا سرو قامت چون کمان است

رعیت زاده را بنگر که خان است

بسیجی ای سرافراز دو عالم

خریدار رخت ناز دو عالم

حدیث عشق را در خون سرودی

خروش لیلی و مجنون نمودی

دل تفدیده ات بس ناله دارد

کویر عاشقی صد لاله دارد

کمان شد از غم ایام قامت

پر از خون جگر گردیده جامت

بسیجی خان عالم غربت خاک

دلش گنجینه مهجور افلاک

خریدار رخ نازت لبانم

تمام غصه ات مهمان جانم

 

 

 

«محبت»

محبت سرّ هستی گنج خلقت

طنین معرفت از اوج حکمت

حیات جاودان تا بی نهایت

بهشت هر دو عالم در محبت

 

«دسته گل»

از جان و جهان و مکنت و تخت

بستند به کوی عاشقی رخت

منت بود از خاک بر افلاک

با دسته گلی به نام «نوبخت»

 

«کمان قامت»

دیدی ای مه که ز سیلی دل زهرا خون شد

عاقبت لاله احمد کفنش گلگون شد

دیدی آخر کمر قامت حیدر چو کمان

خم شد از خم شدنش جن و ملک مجنون شد

 

«اندیشه سبز»

پیدا و نهان در دو جهانی

اندیشه سبز عاشقانی

زیبا گل باغ آسمانی

محبوب خدا صاحب زمانی

 

 

 

 

«دل مجنون»

غزلخوانی ز صحرایی برون جست

تعهد تا ابد بر عاشقی بست

نگاه عاشقی سیراب خون است

دل مجنون ز خون گردیده سرمست

 

«گل بوستان»

گلی در بوستان متقین شد

رضا سرمایه اهل یقین شد

خوشا بر بی پناهان این سعادت

امینی نائب از دیگر امین شد

 

«بیرق عشق»

شام غریبان غریبان بلا شد

دست یتیمی و اسیری برملا شد

سینه خروشان و دل لرزان طفلان

آه یتیمی در جگر سوزان طفلان

برنیزه کفر است سرهای نجابت

این بیرق عشق است و ایمان وشهادت

باهر عطش چون قطره ای سیراب خون شد

شنزار دشت بی کسی غرق جنون شد

جان برادر این علم تا عرش برپاست

سجاده عشق حسین بر فرش برجاست

ای اهل عالم خیمه اسرار اینجاست

آری سرای عاشقی تا عرش برپاست

این تیغ عشق و این قفای گردن من

جانا ز سرخی کن کفن پیراهن من

«کوچه اسرار»

سری در کوچه اسرار داری

به انبار فضیلت بار داری

الا ای کاشف سرّ الهی

مهیا شو که سر بر دار داری

 

«دار شهادت»

الهی دل به دریای شهادت

نماز خون مصلای شهادت

درون سینه ام فریاد عشق است

سرم بر دار سودای شهادت

 

«ارمغان تنهایی»

دل گرفته من ارمغان تنهایی است

ضریح دیده من میزبان تنهایی است

سحر کشاکش فریاد و آه مهجوری

نگر که عزم دلم آستان تنهایی است

 

«خاک عشق»

خرابه خانه عشق است این خاک

گل و پروانه عشق است این خاک

طهارت با شراب وصل جوئیم

که چون خونابه عشق است این خاک

 

 

 

 

«جام عطش»

ای قافله به خاک و خون افتاده

در دایره موج جنون افتاده

قومی که عطش به جام شوقش دادند

در زمزم عشق سرنگون افتاده

 

«نیزه و سر»

از اوج نیایش سحرگفتی تو

بک آیه ز سوره ظفر گفتی تو

در قهقهه سرخ وصال عشقت

از قصه آن نیزه و سر گفتی تو

 

«کوثر عشق»

ای فرق شکوفنده به محراب

وی ظلمت کوفه را چو مهتاب

با سرخی کوثر غم تو

جوشد عطش از فرات چون آب

 

«شعله تو...»

پرواز به سوی حرمت آمالم

هر لحظه ز دوری رخت مینالم

تو شمعی و من در آرزویی هستم

در شعله تو کاش بسوزد بالم

 

 

 

 

«بی یار»

من کرب و بلای عشق و خون خواهم شد

در مستی خویش واژگون خواهم شد

جاری ز زلال آب چشمان توام

یارم بنگر بی نو نگون خواهم شد

 

«بردوش گل ها»

باغبان بردوش گل ها می رود سوی حرم

گوئیا روح و روانم پر گشوده از برم

لحظه ای سویم نگر ای مرهم زخم فراق

تا بسوزد اندرون شعله ات بال و پرم

 

«گل سرخ»

شهدی ز شفق به کام بنمود سحر

رقصی به دلش نهفته دارد چو گهر

با غمزه خورشید گل سرخ شکفت

سرخی به رخش تراود از خون جگر

 

«فصل انتظار»

شهادت را به آغوشم فشارم

به تغیش گردن خود را  سپارم

مهار عشق در زنجیر یارم

رها در فصل سبز انتظارم

 

 

 

 

«بسیج خون»

درون ساغر تنهایی امشب

نما ساقی می از چشمان زینب

زحزن او کمی بر ما روا دار

بگو گل را که بنموده سر دار

ببین جمعیت نالان ز هرسو

همی گویند زینب گوهرت کو

من و اشک و دل و غم قطره گونیم

به اقیانوس ماتم سر نگونیم

ز حزنت دل دگر بی تاب گشته

و اشک دیده ام خوناب گشته

در این ماتمکده ما شعله گشتیم

صدای غربت و آوای دشتیم

الا ای ساقی گریان و نالان

نسیم عاشقی دارد نیستان

نما جاری ز خون سرخ مولا

دمی نای بسیجی در نی ما

رگ من کشتزار عشق و ماتم

سرود نینوا آلام جانم

بسیج خون شناور تا بیابان

عطش غرق نیایش در نیستان

سرود غیرت آواز بسیجی

غم زینب گل راز بسیجی

الا ساقی دو چشمم خیره عشق

طریق سرخ مستی سیره عشق

بسیجی ساقیا پیمانه دارد

نما لطفی که وصل یار خواهد

هرآن بذری که با خون آب دادند

سرشک دیده اش خوناب دادند

 

«نسیم تربت»

زمین کربلا غم خانه عشق

عطش مست از می پیمانه عشق

نسیم تربتش عطر شقایق

و خاک غربتش کاشانه عشق

 

«روی یاران»

تو گفتی عشق دریای جنون است

تو گفتی عشق اقیانوس خون است

سرودی رهروان آئینه رویند

ولیکن روی آنان لاله گون است

 

«غم تنهایی»

سر ناساز دارد یار امشب

دلش گنجینه اسرار امشب

الهی یادم اندر سینه اش کن

غم تنهایی ام بردار امشب

 

«ید اسلام»

«مصطفی مازح» ید اسلام بود

«رشدی» روبه صفت را دام بود

گفت لبیک ندای پیر حق

گرچه نزد ما بسی گمنام بود

 

 

«تار وجود»

رها در آسمان عشق معبود

بُود بود و نبودم از تو موجود

وجودم رشته آغشته در جود

ز تار چشم تو پود از دل رود

 

«مزار دل»

مزار قلب من بقیع

بود مرا وطن بقیع

جهان بود اگر غزال

غزال را ختن بقیع

 

«آوای مهر»

پژواک رعد آسای دل

نقش غممت هر جای دل

رقصی نما با پای دل

شعری بخوان با نای دل

باران رحمت اشک تو

روز و شبم در رشک تو

چشم عطش بر مشک تو

رخسار تو سیمای دل

ای آسمان تصویر تو

ای کهکشان تکبیر تو

عشق خدا زنجیر تو

ای اوج محنتهای دل

ای از شفق برخاسته

عذر فلق را خواسته

قلب مرا آراسته

ای چشم بی پروای دل

ای چشم تو چون جام من

ای مهر تو در دام من

ای شوق تو در کام من

مهرت شده آوای دل

 

«تاحریم کبریا»

از نیستان ازل محو تماشای توام

تا حریم کبریا شیدای مینای توام

در خرابات دلم مست و غزل خوان سرور

در تولای توام سرگشته نای توام

 

«آفتاب عشق»

خم ابروی تو محراب عشق است

شب تنهایی ام مهتاب عشق است

سرم بر دار زلفت در نیایش

حیاتم با طلوع ناب عشق است

 

«فروغ عزت»

در اشک شهر دل حکومت زتوست

نقش رخ ماه حقیقت ز توست

آیه ایمان ملائک تویی

روح سلوک همه سالک تویی

جلوه ای از نور خدایی حسین

خون خدا و سر جدایی حسین

طلوع شمس حق ز گیسوی تو

سجده ایثار به ابروی تو

جوهر صبر و استقامت حسین

چشمه جوشان شهادت حسین

عالم عشق است ز روی تو خوش

تیغ خدایی و شرارت بکش

فروغ عزت ز تو آید پدید

به حق مادرت نمایم شهید

«آمین یارب العالمین»

 

«زائر خون»

زائر خون راز دل آغاز کن

عقده سنگین غمت باز کن

زائر خون کنج قفس مانده ام

بند به دنیا ز نفس مانده ام

زائر خون تار غمت ساز من

حسرت رقص شفق آواز من

زائر خون لال زبان لاله سرخ

حرف من اینست همه ناله سرخ

زائر خون این هوس و این سکوت

از چه بگویم زکدامین سکوت

دشت خرابات دلم سوز سوز

پنجه زند درد به قلبم هنوز

زائر خون درد فراق و نفس

آه یتیمی کشم اندر قفس

زائر خون واله و شیدای تو

گم شده در راه تمنای تو

کی شود آخر که به تیر غمت

بشکفد آه دل از این ماتمت

زائر خون سرخی تاریخ عشق

تیغ خرد آمده تا بیخ عشق

زائر خون جرعه وصلی نمای

جام عطش سرخی دل وای وای

زائر خون سجده غم دامنت

یوسف و عطر خوش پیراهنت

یاد سفر هجرت شمع و شراب

حیف... که پروانه شده غرق خواب

 

«شمشیر نور»

انفجاری از پی فریاد شد

نور شمشیر سر بیداد شد

با دم پیر خرد چون آه رعد

نخوت کاخ ستم بر باد شد

 

«زائر بقیع»

بقیع خفته ظلمت مسافری داری

از این به بعد همه شب تو زائری داری

که نور قدسی حق نهان خلوت توست

ز کنج کوچه غربت تو عابری داری

 

«پر طلایی»

دلی دارم هوایش کربلایی

کبوتر های بامش پر طلایی

نسیم کوچه هایش آه غربت

نوای سازش آهنگ جدایی

دلی دارم برو بومش خدایی

به دامان شفق دست گدایی

نوای عاشقی دارد دمادم

به یاد آشنای کبریایی

سرشک دیده دل از جدایی

نوا دارد نوای نینوایی

وضوی خون سر و سجاده گلگون

نیایش در عطش دارد صفایی

دلی دارم که دایم ناز دارد

به عشق آسمان آواز دارد

الهی سینه از آتش فزون است

شرار دل سکوت راز دارد

الهی این دل و درد جدایی

دل شیدائیم گشته هوایی

به یاد وصل تو برگنبد عشق

به پروازی در آید پر طلایی

 

«شیرین یار»

سر زلف تو یار مهربانم

شکر در کام تو شیرین زبانم

دلم روشن ز نور عشق یاران

همه اختر ولی تو آسمانم

 

«رشک شفق»

تیری که ز غمزه رخت صادر شد

گویی به دگرگونی ما قادر شد

چون دید شفق رقص شقایق در خون

با رشک به پا بوسی آن حاضر شد

 

«یار نیمه ره»

تازیان عشق بر چشمان خواب

بیقرارم بیقرار آقتاب

از نهیب ناگه سرخ بهار

یا ز گلهای غریب پشت خار

چشمه دل آتش افروز بلا

محنت بی طاقتی شد بر ملا

دامن عشاق رنگین خضاب

خون جگر لیلا ز زخم التهاب

دفن خاک افسانه عشق و وفا

ای امان از خنجر کید خفا

عاقبت رنجور هجران توایم

یار نیمه ره پشیمان توایم

 

«راه عشق»

آنان که به سر شوق عبادت دارند

بر سختی راه عشق عادت دارند

از بارگه یار نوید آنها

بر تارک عاشقی شهادت دارند

 

«انتظار نور»

آتشین مهر تابستان

مژده سیل پائیزی

آسمان کی زند فریاد

نغمه های سحرخیزی

زرد ساقه نیلوفر

چون ثنا گوی هجران است

عاقبت جای کفتر ها

گر نیایی به زندان است

آینه نور تاباند

در نگاه حضور تو

حمل بر شانه های اشک

انتظار ظهور تو....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر مس ایران درگذشت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ

محمدهادی اردبیلی» مدیرعامل وقت شرکت مس روایت می‌کند تولید اولین مس آندی در  لحظه آزادی خرمشهر - ماهنامه تخصصی پردازش

 

از خواب کوتاه بعد از ظهر بیدار شده ام که دوستان تماس گرفته اند پیام تسلیت بنویس از طرف جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران، مهندس اردبیلی درگذشت! نوشتم متنش را هم در ادامه می خوانید؛

اما این نکته را عرض کنم خدمتتان

مهندس محمدهادی اردبیلی متولد و ساکن بابل بود اما پدرش اصالت اردبیلی داشت.

به تازگی کتابی از او خواندم که هنوز منتشر نشده است. امیدوارم دوستان همت کنند این کتاب به زودی منتشر شود. بعضی مطالبش را هیچ جا نخوانده و نشنیده اید.

این که به او میگویند پدر مس ایران از این بابت است که بعد از پیروزی انقلاب و قهر و هجرت و اخراج مهندسان آمریکایی و اروپایی، او بود که توانست با مدیریت ایمانی خود متکی بر باور ما میتوانیم بدون وابستگی و کمک از بیگانه، صنایع مادر را به چرخش در بیاورد. در مدیریت فولاد و نفت نیز گام هایی درخشان برداشت.

او شاگرد مرحوم یزدانی در اوایل سال 42 بود و اذعان دارد که حرکتهای انقلابی مردم بابل از همان سال شروع شده است. قابل توجه عزیزان چپ توده ای که تلاش دارند بگویند انقلاب در بابل اوایل دهه پنجاه و توسط مارکسیستها رقم خورد.

او مدتی به نروژ رفت و سفیر ایران شد. تلاشهای این مرد تحصیل کرده و با دغدغه باعث گرایش بسیاری از مبارزان و یا مردم پاک طینت در غرب و آمریکای مرکزی به اسلام و انقلاب اسلامی گردید. حتی بعضی جنبشهای مارکسیستی در نیکاراگوئه نیز به واسطه فعالیتهای او پیرو مولا علی علیه السلام و مرید امام خمینی گردیدند.

جالب است بدانید تا آخرین لحظات عمر هم دغدغه ایران و انقلاب را داشت و حتی در اغتشاشات سال گذشته نیز با اینکه پیر و بیمار بود اسپری دست میگرفت و دیوارهای اطراف را از شعارهای ضدانقلابی و ضد ایرانی پاک میکرد و فرصتی دست میداد به روشنگری و اثبات ماهیت غرب می پرداخت.

روحش شاد. امروز به دوستان شهیدش پیوست. محبت کنید فاتحه ای برایش هدیه بفرستید، خدا برایتان جبران می کند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیام تسلیت جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران

به مناسب درگذشت "پدر مس ایران"

انّا لله و انّا الیه راجعون

فقدان جهادگر گمنام، اسطوره خدمت، فرزند اراده و ایمان، تجلی بخش  باور "ما میتوانیم"، خط شکن عرصه تولید و خودکفایی، علمدار جبهه اقتصاد مقاومتی، فرمانده بی ادعای میدان سازندگی، طلایه دار مجاهد هندسه آبادگری، میهن پرست انقلابی و ولایتمدار، مهندس محمدهادی اردبیلی از مدیران برجسته صنایع مادر –که از او به عنوان پدر مس ایران یاد می شود- و سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در نروژ اگر چه به رسم ادب جای تألم و تسلیت به بازماندگان سوگوار و مردم شریف بابل و دلسوزان ایران و انقلاب دارد اما در واقع فرصتی برای شناخت روح جهاد و حرکت درمسیر استقلال طلبی و استکبارستیزی و تلاش با دستهای خالی و تکیه بر ایمان و عشق و اخلاص برای آبادانی کشور اسلامی است.

از جلسات بچه مسلمانهای انقلابی بابل در سال 42 و مبارزات دانشجویی و کارگری و صنعتی با ایادی استعمار و امپریالیسم، تا مدیریت در بحران گنبد و خدمت به محرومان نجیب شرق مازندران و اداره صنایع بزرگ بر زمین مانده مس و فولاد و نفت در یزد و کرمان و اصفهان و خوزستان، معاونت در وزارت صنایع و پیامرسانی شعار جهانی اسلام انقلابی در قطب شمال و... دلدادگی به ایران و نظام اسلامی و پای بندی به امر ولایت فقیه، جلوه هایی شکوهمند از حضور میدانی و اثر گذار مدیری توانمند، خلّاق و اهل دغدغه و خستگی ناپذیر برای خودکفایی ایران سربلند به شمار می آید.

امید است شناخت و معرفی زوایای پیدا و پنهان شخصیت این مجاهد نستوه عرصه سازندگی و غیرت و ایستادگی، فرصتی مغتنم برای تربیت نسلی وطن پرست و با همت و مستقل و معتقد به شعار اصیل و راهبردی "ما می توانیم" به شمار آمده و نام و یاد قهرمانان گمنام جبهه خودکفایی را سرلوحه کتاب قطور تاریخ عزتمند و سرافراز انقلاب تمدن ساز اسلامی ایران قرار دهد.

ضایعه درگذشت این مرد بزرگ که از مفاخر ارزنده کشور و چهره های ماندگار ایران عزیز است را به همه ایرانیان متعهد و مبارزان جبهه جهانی مستضعفین و نیز خانواده مومن و ولایی و دانش دوست مرحوم تعزیت عرض نموده، درجه اعلای غفران و قرب الهی و همنشینی با اصحاب با وفای امیرالمومنین علی علیه السلام را از درگاه خالق متعال مسألت داریم.

جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پس آنگه بگویم که تو کیستی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۰۸ ق.ظ

عکسی منتشر نشده از تدفین محمدعلی رجایی

 

یک عادتی دارم خودم وقتی در تشییع جنازه افراد مشهور شرکت میکنم و یا تصاویر مربوط به تشییع و تدفین آنها را نگاه میکنم توجهم به این است که چند درصد شرکت کنندگان جوان و یا پیر هستند. عالمی در شهرمان فوت کرده بود. همه دوستش داشتند پست و مقامی هم نداشت. تشییعش پر از مردم از همه اقشار بود که البته جوانها در آن جمع می درخشیدند. عالم دیگری فوت کرد یکی دو سال بعد. تلاش می شد او هم محبوب جلوه داده شود آنهایی که آمدند مشتی پیرمرد و یا مسئول بودند. تشییع جنازه آیت الله اراکی را یادم است از بابل در هوای سرد اتوبوس شهرداری سوار شدیم و آمدیم قم. هنوز طلبه نشده بودم. عزاداری جوانها دیدنی بود. آیت الله بهجت هم همینطور. حالا بقیه بزرگان را نمی خواهم اسم بیاورم. یک عمر است در تشییع جنازه شهدا در شهرهای مختلف شرکت میکنم. اغلب جوانها زیر تابوت هستند. دوست پاسدار و آزاده ما هم که اخیراً فوت کرد جوانها آمده بودند. این هم معیار شخصی خودم است در قضاوت پیرامون جایگاه اجتماعی و تأثیرگذار اشخاص.

عکس بالا مربوط به لحظه خاکسپاری شهیدان رجایی و باهنر است. پاسدارها، روحانیون و مسئولین حاضر هم اکثرشان از جوانان هستند. گفتم این یک حرف را خدمتتان عرض کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خب حاج علی آقا! شما هم که رفتی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ق.ظ

photo_2023-08-28_10-02-09_si93.jpg

 

دارم خاطره شهیدی را مینویسم خبر رحلت حاج علی آقا را میشنوم روحت شاد مرد خدا ثواب این کار هم برای شما.

نوجوانی من در مسجد با حاج آقا مویدی و حاج آقا یزدانی و حسین منصف و حاج مهدی مرندی و جواد جلالی و ... گذشت. همه اینها الان در بزم شهدا میهمان سفره اباعبدالله هستند.

ریش و سبیلم در نیامده بود. عینک جیوه ای میزدم. کمربند بزرگ سفید، شلوار سبز کمر باریک، تی شرت خارجی. حالا بنده خدا حاج آقای مویدی خودش سخنران اول در بحث مبارزه با تهاجم فرهنگی در سطح استان بود. بعد من می شدم اسکورتش از مدرسه صدر تا مسجد از مسجد تا مدرسه صدر. کلی سوال چرت و پرت هم توی راه می پرسیدم. بنده خدا دانشمندی بود اما گله نکرد اصلاً به روی خودش نمی آورد. با حوصله جواب می داد. گاهی با نگاه های ریز اختصاصی اش سرتاپایم را ورانداز می کرد اما حرفی نمی زد. همین حاج آقایی که گاهی به مغازه دار تذکر می داد کیف و کفشی که میفروشد منقّش به تصاویر و نوشته های غربی نباشد به مسئولین هم تشر می رفت در کار فرهنگی کم نگذارند. یکبار اصرار کرد که طلبه بشوم. گفتم حاج آقا خداییش به من میاد طلبه شم؟ گروه خون من میخوره؟ حال و حوصله شو دارم؟ من میتونم برم منبر و تبلیغ و ...؟ گفت خودت رو که میتونی اشباع کنی. ماشالله روحیه پیگیر هم که داری. گفتم یعنی سماجت دیگه؟ گفت حالا...

روحش شاد. عرصه تبلیغ و منبر در استان مازندران را چند قدم برد به جلو. یک روحانی با سواد خوش خنده خوش صدا با روحیه طنز برای همه جوانها جذاب بود. دهه هفتاد مدرسه به مدرسه می رفت از این همایش به آن همایش دعوت می شد و خاطره ای زیبا از همنشینی با یک عالم متبحر و انسان شناس رقم می زد و سطحی از بینش قوی دینی را برای مخاطب جوان ایجاد میکرد.

پسرش حسن هم چند سال پیش در راه تبلیغ دین خدا آسمانی شد و بر اثر سانحه از دنیا رفت. این مرد خیلی شکست اما یکجا ننشست و فعالیتهای تربیتی اش را محکمتر ادامه داد.

این چند روزه که حادثه آتش سوزی موسسه اتفاق افتاد همه برای سلامتی اش دعا کردند. دیدم روحانی نمای بی ادبی جایی از این حادثه احساس خوشحالی می کند. او را که خدا زده و از چشم مردم انداخته است، جوابی نمی خواهد. حاج آقا مویدی، منصف و ... هیچ کس معصوم نیست. مگر ما هستیم؟ مسأله این است ترازوی عمر ما به چه سمتی سنگینی می کند. امثال مویدی و یزدانی و منصف و مرندی و جلالی و ... با تمام ضعف ها و قوت هایشان جریان ساز بودند و به سهم خود باری از دوش اسلام و جامعه اسلامی برداشتند و نوجوانانی را تربیت کردند که امروز می توانند بیرق حق را برافراشته نگه دارند. توفیقی که خیلی ها از کسب آن عاجز ماندند. روحشان شاد. ممنون میشوم برای این عزیزان به خصوص حاج علی آقای مویدی فاتحه ای بخوانید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

الکتاب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۵۷ ب.ظ

پانزده قرن گذشت. خواستند جلوی نشر آیات قرآن را بگیرند نشد. خواستند تحریفش کنند نشد، مشابهش را بیاورند نشد، ردش کنند نشد، طردش کنند نشد، تمسخر کنند نشد، شبهه بیندازند نشد، خب آتشش میزنند. این استیصال در واقع اعتراف به اعجاز قرآن است اذعان به شکست در تقابل با کلام وحی و مهر تأییدی است بر این ادعای خداوند رحمان که فرمود: انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون. 

غرب با همه داشته های فلسفی و مکاتب مادی و ادعای روشنفکری و تمدن و آزادی و فرهنگ و حقوق بشر و ابزارهای محیرالعقول هنری و رسانه ای در مقابل تنها یک کتاب که هزار و چهارصد و اندی سال پیش توسط پیامبری فاقد توان خواندن و نوشتن از سوی خداوند به دست بشر رسید کم آورده و عصبانی است.

 

قرآن به سر/علی رضا بدیع – پایگاه خبری تحلیلی وهار

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پشت دروازه های بهشت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۰۶ ب.ظ

دانلود و خرید کتاب در هوای انقلاب؛ پشت دروازه‌های بهشت اثر خسرو باباخانی |  به نشر | طاقچه

 

از جمله مهمترین نواقص کار فرهنگی سالهای اخیر، فقدان تولید آثار متناسب برای سن نوجوان در انتقال مفاهیم و ارزشهای تاریخ انقلاب اسلامی بوده است. کتاب پشت دروازه های بهشت به قلم خسرو باباخانی که یکی از ده اثر مجموعه در هوای انقلاب است و توسط به نشر روانه بازار شده در پاسخ به همین دغدغه مطلوب به نگارش در آمده است.

از خواندن این کتاب لذت بردم و مطالعه آن را به نوجوانان عزیز توصیه میکنم. محتوای آن پیرامون مبارزات ضدستمشاهی در شهر آبادان است که با ادبیات داستانی و نزدیک به زبان نوجوان به رشته تحریر درآمده. هر چند دیر نیست اما کاش سالهایی پیش تر به تولید چنین آثاری مبادرت می ورزیدیم.

تجربه دیدار با جوانانی که هیچ یک از تولیدات فرهنگی جبهه انقلاب را ندیده اند، چیزی از تاریخ و حماسه ها و قهرمانان خود نمی دانند و ذهن و دلشان به تسخیر ماهواره و اینستاگرام درآمده است آنقدر برایم تلخ و جانکاه بود که درد آن هنوز آلام جانم قرار گرفته است.

هر چقدر دیرتر بجنبیم و در ایجاد پیوند بین نسلهای جدید با خاطرات و حقایق اسلام و انقلاب و جهان تعلل به خرج دهیم تلفات بیشتری در عرصه فرهنگ متحمل شده و بیگانگی و فاصله بالاتری را از باورهای عمیق ملی در سطح جامعه شاهد خواهیم بود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ادعُ إِلىٰ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۳۴ ب.ظ

هنوز سیراب‌ نشده‌ام‌... - حلقه وصل

 

وارد مقرّی در خرمشهر شد. شب از نیمه گذشته بود. چند اتوبوس از اردوهای راهیان نور را دید که داخل مقرّ پارک شده اند. فهمید بچه های یکی از دانشگاه های تهران در آن جا مستقر هستند. دانشجوها داخل سالن اجتماعات جمع شده بودند. برنامه پرسش و پاسخ برقرار بود.

کسی که به عنوان سخنران در آن بالا قرار داشت نتوانسته بود به پرسش ها و شبهات دانشجویان درباره دفاع مقدس پاسخ قانع کننده ای بدهد. بعضی از دانشجوها که ضعف سخنران را دیدند شروع کردند به طرح شبهاتی درباره اصل انقلاب و سپس زیر سؤال بردن برخی احکام و اعتقادات فقهی و مذهبی.

فضای خوبی در جلسه حاکم نبود. این طور احساس می شد که شبهه های طرح شده بسیار عمیق هستند و کسی نمی تواند به آنها پاسخ گو باشد! این احساس کاذب، بعضی دانشجوهای کم اطلاع را دچار تردید کرده بود.

حاج عبدالله ضابط گوشه ای نشسته بود و اوضاع را نظاره می کرد. دید دیگر سکوت جایز نیست. اگر بخواهد بی تفاوت بنشیند عنان کار از کف می رود و زحماتی که برای راهیان نور کشیده شده بی اثر می ماند. خیلی بد بود که دانشجوها برای زیارت مشاهد شهدا به مناطق عملیاتی بیایند اما با کوله باری از شبهه و تردید به دانشگاهشان برگردند!

آرام به طرف سخنران رفت و از ایشان اجازه گرفت چند دقیقه ای میکروفن را در اختیار بگیرد.

از دانشجوها هم عذرخواهی کرد. آنها کنجکاو شدند ببینند این شیخ میهمان می خواهد چه حرفی بزند. شاید هم بعضی ها گمان می کردند با طرح چند سؤال می توانند او را هم زمین گیر کنند!

حاج عبدالله ضابط شروع کرد به صحبت و با بیانی مستدل و شیوا به سؤال ها و شبهات طرح شده دانشجوها پاسخ داد. حاضرین در جلسه متوجه شدند با شیخی آگاه و مسلط به مبانی دین طرف هستند. گوش هایشان را تیز کردند تا ببینند او چه می گوید. سکوت در فضای جلسه حکمفرما شد. حاج عبدالله وقتی متوجه شد منطقش کارگر افتاده و توانسته اعتماد مخاطبانش را به خود جلب کند، فضا را برد به طرف خاطرات دفاع مقدس.

گفتار صادقانه او به دل جوان ها نشست. کسی از روی صندلی ها جنب نخورد. همه انگار سرا پا گوش شده بودند. کسی متوجه گذشت زمان نبود. موقعی همه به خودشان آمدند که دیدند اذان صبح شده است. چشم هایشان را از اشک پاک کردند.

حاج عبدالله داشت بر دلشان حکومت می کرد. او از فرصت استفاده کرد و از علاقه شهدا به نماز و جایگاه نماز جماعت در دین گفت. بعد بلند شد برود به سمت نمازخانه. آن روز شاید کسی نبود که نماز صبحش را به جماعت نخوانده باشد.

برگفته از کتاب شیدایی، خاطرات علمدار روایتگری نور، مرحوم شهید حاج عبدالله ضابط

  • سیدحمید مشتاقی نیا