اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دغدغه» ثبت شده است

حسین جامع

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۴۳ ب.ظ

photo_2024-07-13_16-31-24_3t8j.jpg

 

برنامه ریزی منافقان و نقشه های شیطانی دشمن برای مبارزه با مناسک دینی سر جای خود. یک نکته ای گاهی باعث نگرانی می شود که جای توضیح دارد.

بعضی مداحها و منبری ها شاید از سر خیز شاید برای آنکه بازارشان شلوغ شود هی این جمله را تکرار می کنند که امام حسین امام همه است و همه را با هر وضع و حالی که باشند خریدار است. 

این مساله از یک جهت درست و از یک جهت باعث سوءبرداشت است. امام امام هدایت است برای همه انسانها. حرّ را هم که راه و آب را به روی طفلان اباعبدالله بست به خیمه راه داد اما حرّی که توبه کرده بود. رسول ترک و شیخ حسین کبیر و ... هم در محفل اباعبدالله صاحب نفس شدند اما بعد از تغییر مسیر و اصلاح. 

هر کس می تواند به حسین ارادت داشته باشد اما دقت کنیم که وسعت کشتی محبت حسین به معنای تأیید عمل مدعیان نیست. راه اهل بیت از مسیر گناه و ظلم و بی حیایی نمی گذرد. حسین چراغ هدایت است برای آن کس که دنبال هدایت باشد. اسلام دین تکثرگرایی نیست. کسی که اصرار دارد راه اشتباه و رفتار گناه خود را به صورت علنی و با پرده دری ادامه دهد در عین حال زیر پرچم اباعبدالله هم باشد باید بداند همان اباعبدالله شهید راه هدایت و مبارزه با منکر بود. طبعاً عاشقان حسین هم حق دارند این فرد را مخاطب فریضه امر به معروف و نهی از منکر خود قرار دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فعلا با این منطق انتخاب کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۸:۲۵ ق.ظ

یک فعال کارگری: دریافتی کارگران یک‌سوم خط فقر است – DW – ۱۴۰۲/۵/۸

 

بیخود وقتتان را سر این دعوا هدر ندهید که اگر نامزد طیف رقیب رأی بیاورد گرانی خواهد شد. این چند روزه زیاد دیده ام و دیده اید طرفدارهای نامزدها طرف مقابل را متهم میکنند که اگر روی کار بیاید گرانی خواهد شد.

کدام دولتی روی کار آمد و گرانی نشد؟

چپ یا راست هر که دولت را در اختیار گرفت گرانی را هم با خودش آورد. علتش هم بر میگردد به اقتصاد بیمار مملکت که دولتها برای تأمین مخارج و جبران کسری بودجه چاره ای نمی بینند جز این که دست مبارکشان را فرو کنند به جیب ملت و با گرانی ارز و سکه مشکل خودشان را حل کنند.

روی این مساله بیخود بحث نکنید و وقتتان را هدر ندهید.

آنچه مهم است این است که دولتها همراه با گرانی آیا قدمی هم برای ملت برداشته اند؟ کاری کرده اند چهار نفر نان بخورند؟ 

در دولت احمدی نژاد و رییسی گرانی بود اما کار هم بود، عمران و آبادانی هم صورت می گرفت. هزاران کارگر و ... برای ساخت مسکن و جاده و سد و نیروگاه و کارخانه و ... نانی به دست می آوردند. در دولت روحانی اما یک کلنگ هم بر زمین نخورد. شاهانه نشستند پشت میز و به ریش ملت خندیدند و گفتند نمی شود، نمی توانیم .... نسل جدید طاغوت ندیده هر چه از مدیریت و تفرعن زمان شاه شنیده بود در هشت سال دولت روحانی به چشم خود دید. واقعا جای سوال بود اگر قرار است یک متر راه و مسکن و کارخانه و سد و... ساخته نشود این همه سازمان و نهاد و اداره به چه درد می خورد؟ این همه هزینه کارمند و خدم و حشم ادارات مصداق اسراف و تبذیر است.

شما ببینید از قِبل ساخت یک خانه چند نفر نان می خورند؟ از مهندس طراح تا عمله ای که پی ساختمان را کنده و دیوار می چیند، برق کار، لوله کش، گچ کار، نجار، آهنگر، کابینت ساز و کارخانه های تولید شن و ماسه و آجر و سیمان و کاشی و آهن و...  ساخت میلیونها مسکن چند نفر را نان داده و درآمد و اشتغال و رشد و گردش اقتصادی ایجاد می کند؟ 

دولتی را انتخاب کنید اگر گرانی می آورد نان هم به سفره مردم می رساند نه آنکه گرانی می آورد، کار نمی کند و نان از سفره مردم بر میدارد، پوزخند زده و ژست طلبکار می گیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بزنگاه!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۳:۴۸ ب.ظ

انتخاب بین دو گزینه و عبور از دوراهی با یک روش عالی - یک حس خوب

 

دکتر محمد مبلغ الاسلام یک متخصص دندان پزشک جوان بابلی و اهل ادبیات و شعر و شاعری است که بعضی آثار زیبایش منتشر شده است. پدر وی معلم شهید صادق مبلغ الاسلام نیز دستی بر قلم داشت که یادداشتهای او هم در قالب کتاب به انتشار رسیده است.

امروز متنی از این دوست بزرگوار با رویکرد انتخاباتی به دستم رسید که جالب و خواندنی بود و در گروههای مجازی منتشر کردم:

سلام
آدم احساسی نیستم ،
تعصب بی جا هم ندارم،
 در هیچ انتخاباتی 
اسمی از نامزدی نیاوردم 
فقط مشارکت بیشتر را تبلیغ کردم

 این بار  اما برایم اظهر من الشمس است

به جلیلی 
و برنامه ها
 و‌تلاشش
 و صداقتش
و پاک دستی اش،
حتی مخالفینش 
 ایمان دارند

« تفاوت این دو نامزد، از زمین تا آسمان است »

 می دانم هیچکس معصوم نیست 
و نمی شود آینده را تضمین داد
و می دانم در بهترین شرایط 
«بخشی» از برنامه ها عملی می شود 
اما 
👈 « فرق است بین آن که میداند و نمی داند. »


🌼جلیلی بسته نیست 
🌼جلیلی خشک مقدس نیست
🏵️جلیلی با نخبگان و دانشگاهیان در ارتباط است
🏵️جلیلی اشراف کامل به چالش های کشور دارد
🌸جلیلی با فساد مبارزه می کند
🌸 جلیلی اهل تعامل است
 🍁جلیلی حامی محرومان است
🍁جلیلی حامی روستائیان است


⚫️ همه اذعان دارند هیچ نقطه ی تاریکی
 در زندگی اش نیست ⚫️

چرا روزه ی شک دار بگیریم ؟؟ 

ریاست جمهوری برازنده ی جلیلی،
 از اینهمه تلاش است 
(باور ندارید مستندش را نگاه کنید )

کمک کنید برنگردیم به بحران های قبلی 
به گرانی بنزین 
به توقف ساخت مسکن
به نفروختن نفت
به بحران پوشک و گندم و تخم مرغ و برق 
به مدیریت سرمایه داری
به تعطیلی کارخانه جات
و...

 
دکتر محمد مبلغ الاسلام
دندانپزشک _ متخصص بیماری های دهان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بدون شک!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۷ ق.ظ

از کجا بفهمیم وسواس داریم ؟ - تسنیم

 

خبر جدایی یکی از دوستان به خاطر وسواس همسر، ناراحت کننده بود. بعضی دوستان گاهی تماس دارند و مسائلی را مطرح میکنند که نشان می دهد خود یا اعضای خانواده شان بد جور درگیر مساله وسواس شده اند. وسواس در تعدد رکعات نماز، تلفظ کلمات یا رفع نجاسات و ... مومنان را گرفتار دام شیطان می سازد. وسوسه هنر سیاه ابلیس برای ایجاد دلزدگی از دین است. هم خود فرد وسواسی اذیت و رنجور می شود هم کسانی که او را می بییند چهره کریهی از دین را تصور می کنند. دین قرار نیست سوژه تمسخر و دستمایه خفّت و عنصر نفرت باشد. اینجاست که شیطان به پیروزی می رسد. الذی یوسوس فی صدور الناس... بعضی وقتها حتی افرادی تحصیل کرده و اهل مطالعه هم گرفتار این مشکل می شوند که بسیار دردناک است.

البته بعضی وسواسها هم پیرامون بد دلی و بد گمانی به همسر و فرزند یا پاکی و تمیزی و رعایت بهداشت است که آنهم نوعی بیماری محسوب می شود.

همیشه سعی کرده ام به این افراد بقبولانم که ابدا نباید به تردیدشان توجه نشان بدهند. از نظر فقه هم شک انسان کثیرالشک باطل است. در موضوع طهارت هم اگر یقین به وجود نجاست نیست اصلا نباید تردید نشان داد و خود را به زحمت انداخت. اگر درگیر این معضل هستید بیخود پولتان را خرج روانپزشک و روانشناس و مشاور نکنید. بعضی از این جماعت آدمهای شیاد یا خودباخته ای هستند. یا شما را از مدار دین خارج میکنند یا دنبال اینند تورتان کرده، جیبتان را خالی کنند و...

به خدا توکل کنید، از او کمک بخواهید و با اراده ای محکم تصمیم بگیرید که دیگر به شک تان توجه نشان ندهید. بعد از یک مدت به راحتی از شرّ این خدعه شیطان خلاص خواهید شد. بندگی خدا باید شیرین باشد و کامتان را برای عبادت بیشتر تحریص نماید. وسواس باعث تلخی کام و زحمت و رنج و بیزاری از عبادات خواهد شد و دل مومن را سیاه و مأیوس خواهد ساخت. اینکه خدا شریعت را بر مبنای سمحه و سهله بنا نهاده به معنای جواز بی اعتنایی به احکام نیست. بلکه به معنای آن است که اساس احکام و معارف در مسیر سهولت زندگی و مبتنی بر توان و رضایت خاطر و حلاوت کام مومنان تأسیس شده است. به شک و وسواس اعتنا نکنید مطمئن باشید رضایت خدا هم در همین است. با خیالی آسوده و با آرامش کامل از عمل به دین لذت ببرید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این موکب عدس پلو با نازخاتون میدهد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_ej82.jpg

 

دوست عزیز!
اینجا که ایستاده ای سالهای سال حسین می ایستاد و با ذوق و لبخند، عَلَم عشق به ایران و اسلام و انقلاب و ولایت و شهدا را برافراشته نگاه میداشت.
سال پیش همینجا از موکب غدیر تا بزم نورانی یاران شهیدش پر گشود.
به یاد آزاده خط شکن عرصه های رزم و فرهنگ و قلم و عدالت، محمدحسین منصف، دست در دست شهدا پرچم سربلند کشورت را همیشه برافراشته نگه دار.

 

 

خانم حسین زنگ زد. گفت امسال هم مثل هر سال موکب غدیر را البته این بار در غیاب حسین در کنار مخابرات برقرار خواهند کرد. متنی خواست برای بنر، چند خط بالا را نوشتم. روح حسین شاد. پارسال شب عید غدیر موکب را که بر پا کرد نماز جماعت را آورد سر خیابان. مغرب و عشایش را خواند و رفت.

خانم حسین یک عمر پای این مرد ایستاد. می گویم مرد حواستان باشد حسین یک مرد معمولی نبود. زندگی با او صبر عظیمی می خواست. همان روزهای اول زندگی پیش از آنکه راهی خانه مشترک شوند حسین رفت به جبهه و حدود هفت سال بعد برگشت. نامه نوشت به خانمش برای جدایی وکالت و اختیار دارد. این زن بانوی روزهای سخت و تربیت شده مکتب زینب کبری بود. جوانی اش را در انتظاری که پایانش نامعلوم بود پای عشقش قربانی کرد.

بعد از اسارت هم آدمی نبود یکجا بنشیند. انواع کارهای فرهنگی بزرگ و پر دردسر مثل راه اندازی کاروان پیاده حرم امام و راهیان نور کشوری و استانی و برپایی نمایشگاه شهدا و ... را دست گرفت. حالا این کارهایش یکطرف، عدالتخواهی و آزادی بیان و رک گویی هایش نسبت به مسئولین باعث کینه بعضی از آنها می شد. انواع تهمتها را نثارش می کردند. بی دلیل می انداختندش زندان. کتکش هم زدند. شلاق هم زدند. رد صلاحیتش کردند، خانه اش را تفتیش می کردند و... حسین کم نیاورد خانمش هم پا به پای او ایستاد. 

سر فتنه فحشا چقدر تهدیدش کردند. نه حسین میدان را خالی کرد نه خانمش ترسید.

شبها با بلندگویی که سرودهای حماسی و ملی از آن شنیده میشد می رفت وسط تجمع اغتشاشگران چای و نبات و آب معدنی پخش می کرد. بعد می نشست با صبوری و لبخند بحث می کرد. خیلی ها میدیدند آزاده زخم خورده ای که به خیلی از مسائل جاری نقد جدی دارد اما پای انقلاب ایستاده، از دوست و دشمن صدمه دیده اما اسلام و نظام را تنها نمیگذارد تحت تأثیر قرار گرفته و میدان را ترک می کردند. ایران که ولز را برد کلی پرچم کوچک سه رنگ تهیه کرد آورد بین ماشینها و مردمی که شادی می کردند پخش کرد. تمام آن مدت فقط یک بار از کوره در رفت و خونش به جوش آمد. جلوی آنهایی که بعد از باخت ایران پرچم آمریکا را دست گرفته و هلهله می کردند می گرفت و با بغض می پرسید یعنی حاضری بخاطر هر مخالفتی که داری پرچم دشمن کشور خودت را دست بگیری، خوار و خفیف شوی و ملتت را بفروشی؟

حسین عشق عجیبی به پرچم ایران داشت. هر جا موقعیتی دست میداد پرچم را برافراشته نگه می داشت و بین دیگران هم پخش می کرد. توصیه کرده بود اگر عمرش باقی نبود در تشییع جنازه اش هم پرچم ایران را سر دست بگیرند. در تشییع حسین خانمش و خیلی های دیگر پرچم ایران و تصاویر شهدا را سر دست گرفتند. امروز که تماس گرفت گفت به یاد حسین می خواهم در موکب غدیر به مردم شام بدهم. حسین عدس پلو با نازخاتون را خیلی را دوست داشت. همین را پخش می کنم خودش و مردم خوشحال شوند. رحمت الله علیه.

پارسال کارها داشت به تأخیر می افتاد. عجله ای و هول هولی شده بود. حسین ایستاد و با کمک چند نفر خیلی زودتر از آنچه تصور می شد ستون خیمه موکب را برافراشت و کارها را راه انداخت. یکی پرسید چقدر زود کار را تمام کردی؟! با دست تصاویر شهدا را نشان داد. گفت مگر نمی بینی اینهمه شهدا آمدند به کمک؟ ساعاتی نگذشت که شهدا او را با خود بردند. مردی که عمرش را پای عدالت گذاشت در شب بیعت با امام عدالت به موکب وصال با ساقی کوثر فراخوانده شد. دوست جانبازی می گفت حسین را بعد از خاکسپاری در خواب دیده است. برایش تعریف کرد مرا از تابوت که درآوردند و در خاک گذاشتند دستم در دستان حضرت زینب بود. حسین خیلی صبور بود. بلاهایی که سرش آوردند هر که بود چپ میکرد. حسین خیلی زحمت کشید. تا لحظه آخر عمرش پای امام و انقلاب و شهدا ایستاد و به فکر برافراشته نگه داشتن یاد و راه خدا بود. شادی روحش صلوات.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک حرف حساب فرهنگی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

رابطه قبل از ازدواج چه مزایا و معایبی دارد؟

 

قاضی‌زاده هاشمی: "دوره تحصیل را باید کوتاه کنیم/ نزدیک ۲۵ سال درس خواندم که جراح مغز و اعصاب شوم، نصف این دوره اضافه‌ است."

راستش یکی از درست و حسابی ترین حرفهایی که در انتخابات اخیر شنیدم همین جمله قاضی زاده هاشمی است. مقام معظم رهبری هم تأکید فرمود دروس زائد را حذف کنید. مرحوم هاشمی شاهرودی یکبار در برنامه خانواده سیما که به مناسبت روز قوه قضاییه شرکت کرده بود از مسئولان خواست دروس زائد مدارس و دانشگاه را حذف و نیز دوره خدمت سربازی را کاهش دهند. زیرا فاصله سن بلوغ تا مرحله ازدواج که گاه به حدود پانزده سال می رسد بر خلاف طبع انسان و اهداف عالم خلقت بوده و با آموزه های دین و رویکرد تمدن ساز مکتب وحی منافات دارد.

در این باره بارها در وبلاگ و نیز شبکه های مجازی مطالبی را منتشر کرده ام. سهولت در ایجاد بستر ازدواج یکی از مبنایی ترین برنامه های فرهنگی اسلام است که جامعه را از بسیاری از ناملایمات اجتماعی رهایی می بخشد. از سوی دیگر حس بلوغ و حفظ حریم شخصیت جوان باعث خروج او از مرحله کودکی و خامی و لودگی و ورود به عرصه مسئولیت پذیری است که علاوه بر تأمین هویت و ارتقای شخصیت انسانها در رشد و تعالی اقتصادی و معنوی جامعه نیز تأثیرگذار است. نمی دانم این حرفها تا کی قرار است در پشت تریبون و حصار کاغذ و کلمات باقی بماند. آن قدر باید گفت و تکرار کرد تا به مطالبه و دغدغه عمومی بدل شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تمدن حیوانی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ق.ظ

عکس/ همه چشم‌ها به رفح

 

آنچه در رفح اتفاق افتاد، آنچه در غزه اتفاق افتاد، آنچه در صبرا و شتیلا اتفاق افتاد و... بر خلاف آنچه که درباره قتل یهودیان توسط ارتش هیتلر بیان می شود مستند و عینی و فاقد اغراق است. غرب سکوت می کند. خبری از تشکیل ائتلاف جهانی برای دفاع از حقوق بشر مشابه آنچه در عراق و افغانستان و ... اتفاق افتاد نیست. اسرائیل فرزند نامشروع تمدن غرب است. نهادهای بین المللی هیچ کارایی مفیدی برای توقف جنایات رژیم غاصب ندارند. مشابه این سکوت نحس و حقیرانه را در جریان حملات شیمیایی و موشک باران شهرهای ایران توسط عامل و مزدور غرب یعنی صدام نیز شاهد بودیم.

آیا روزی می رسد غربزدگان خودباخته و مدعیان انسانیت و اخلاق و دفاع از حقوق حیوانات از خواب غفلت بیدار شده و کعبه آمال خویش را در تمدن پوشالی غرب وحشی جستجو نکنند؟

بنای تفکر امپریالیسم بر دفاع از شرافت و انسانیت نیست و خوی منفعت طلبی و سرمایه سالاری و غارتگری و برده داری اساس شالوده نظم نوین مطلوب ابرقدرتهاست. آیا خودباختگان و مدعیان روشنفکری روزی به این حقیقت روشن اعتراف خواهند نمود؟ خواب زدگان هویت گریز تا کی قرار است از آنچه که نظام سرمایه داری برای ایران و بسیاری از کشورهای دیگر در سر دارد غفلت بورزند؟ وجود این همه شبکه و رسانه های ماهواره ای و تشکلهای به اصطلاح مستقل بین المللی و... واقعا برای نجات ملتهاست؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قبل از آن که وعده بدهید!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۵۰ ق.ظ

(تصویر) حادثه برای واگن‌های مونوریل قم

 

گویا آقای رییسی هفته بعد به قم سفر میکند.

دی ماه 1400 قم جزو اولین مقاصد سفر استانی رییس جمهور بود. به آرشیو آن روزها رجوع کنید وعده رییس جمهور درباره راه اندازی منوریل قم را خواهید دید. اما از آن وقت تا به حال که دو سال و نیم میگذرد حتی یک متر پیشروی هم در احداث این پروژه دیده نشد. امیدوارم آقای رییسی قبل از آنکه قول و وعده ای بدهد میزان هماهنگی و تبعیت زیردستانش را به درستی مورد سنجش قرار دهد.

گفتنی است پروژه منوریل قم از زمان دولت نهم و دهم کلید خورد. بعد با اعتراض بعضی مسئولان غیر دولتی استان که معتقد بودند عبور منورریل باعث هتک حرمت حرم است! تا مدتها تعطیل ماند. دولت روحانی در اوایل استقرار مدعی افتتاح آن گردید. بعد تصویری از ورود واگن منوریل به قم منتشر کردند که به دلیل بی دقتی در حمل آن به پل هوایی برخورد کرد و آسیب دید!! بعد از آن هم دیگر کسی پیگیر اجرای این طرح نبود. واقعاً یک نفر باید حساب و کتاب کند تعطیلی پروژه ها از روی حب و بغض های سیاسی چقدر به مملکت خسارت می زند؟

در دولت نهم و دهم احداث فرودگاه قم در سلفچگان نیز کلید خورد. دفتری هم برای جذب سرمایه گذاری مردمی راه اندازی شد. دولت روحانی که آمد مدعی شدند پرواز هواپیما می تواند باعث ترسیدن مرغ هایی شود که در یکی از مرغ داری های اطراف نگه داری می شوند! این پروژه هم خوابید و مدتی بعد گفتند پیمانکار پولهای سرمایه گذاری شده را بالا کشید و رفت! آقای رییسی هم که آمد با توجه به حضور بقایای فکری مسئولان و سیاستگذاران دولت قبل در قم، نتوانست کار خاصی انجام دهد.

خدا عاقبت مردم را با این سیاست بازی ها ختم به خیر کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم، همیشه بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_79al.jpg

 

محمدحسین منصف، آزاده، جانباز، پژوهشگر و راوی دفاع مقدس و از فعالان عرصه عدالتخواهی، در یکی از آخرین سخنرانی های خود با موضوع اهمیت و قداست پرچم که در زمان اغتشاشات سال 1401 در جمع خواهران فرهیخته جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران در بابل بیان بیان داشته، به نکات خوب و جالبی اشاره کرده که متن آن را در ادامه خواهید خواند. در این سخنرانی از چند فایل صوتی و تصویری نیز استفاده شده که جهت درک بهتر مخاطب، متن آن پیاده سازی گردیده است. محمدحسین منصف که از خادمان خستگی ناپذیر مکتب اهل بیت بود در شب عید غدیر سال 1402 در حین آماده سازی موکب جشن، دچار حمله قلبی شد و به دوستان شهیدش پیوست. وی علاقه خاصی به پرچم ایران داشت. در مناسبتهای مختلف به خصوص در جشن و شادی های خیابانی پس از برد مسابقات ورزشی از هزینه شخصی خود ده ها پرچم مقدس جمهوری اسلامی را تهیه و در بین مردم توزیع می نمود. بنا بر سفارش این بسیجی خستگی ناپذیر، همسر و دوستان وی در مراسم تشییعش پرچم ایران و تصاویر شهدا را به اهتزاز در آوردند.

این متن به مناسبت یوم الله دوازده فروردین تقدیم شما میگردد:

 

پرچم چرا مهم است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع ما پرچم است و من می‌خواهم چند سوال بپرسم‌. پرچم به عنوان یک نماد جهت هویت ملی چه اهمیت و مفهومی دارد؟

می‌خواهیم از این سوال و جواب‌ها به یک مفهوم عمیق برسیم. صرفاً شعار نباشد و در نهایت به یک استدلال قوی و محکم و قانع کننده برسیم. شما که در اینجا حضور دارید مذهبی هستید اما فکر کنید با فردی مواجه می‌شوید که مذهبی نباشد و با نقش پرچم نیز آشنا نباشد و بخواهید با استدلال او را قانع کنید. بهتر است در مدارسی که افراد مذهبی نیز وجود ندارند، این جلسات برگزار شود. شما هیچ وقت به پرچم وطن خود توهین نمی‌کنید؛ اما یک بچه ناآگاه که نقش پرچم را در هویت سازی ملی درک نکند، فکر می‌کند پرچم یک پارچه معمولی است و حالا اگر این پارچه را آتش بزنند، این همه حساسیت برای چیست؟ ابتدا من سه سوال می‌پرسم و بعد یک مداحی در مورد هویت ملی، پرچم و رهبری برایتان خواهم گذاشت که بسیار جالب است. سرود ملی ما که رهبری نیز به آن تاکید دارد و می‌بینید که این سرود که همان سرود سلام فرمانده است بین المللی شده است که هر چند بار هم این سرود خوانده شود آدم حوصله‌اش سر نمی‌رود. من یک فیلم دارم که در کشور عراق سرود سلام فرمانده با همین آهنگ و فقط به صورت سلام یا مهدی، توسط فرماندهان نظامی و ارتشی عراق، بسیجیان و مردم خوانده می شود. در این فیلم اشکی که هنگام خواندن این سرود از چشمان فرماندهان با ابهت عراق ریخته شده، دیده می شود‌. یعنی کارکرد سرود برای هویت بخشی دینی و ملی مثل همان سرود سلام فرمانده است که همه را متوجه خود می‌سازد؛ مثلاً وقتی این سرود در جمعی خوانده می‌شود، مادری که حتی با آن آشنا نیست پسرش را وارد جمع کرده و با این سرود سلام می‌دهد؛ یعنی سرود در اعماق قلب نفوذ می‌کند. مقام معظم رهبری هم بر نقش سرود، شعر و ترانه تاکید بسیار زیادی کرده است. حال من این مداحی را برای شما می‌گذارم که متوجه بشوید یک مداحی خوب چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد. عنوانش این است: ما برای این پرچم سه رنگ، حتی بی تفنگ هم می ایستیم و دفاع میکنیم. حالا من سه سوال می پرسم تا این مفهوم برای ما معنی پیدا کند. هر کسی در زندگی اش عزیزی را از دست داد یکی پدرش یکی مادرش یکی برادرش. روی قبر او یک سنگ قبر مرمر قرار می‌دهید و شعری را که احساس عشق و محبت شما را روی سنگ قبر حک می‌کنید و هر هفته می‌آیید و برای او فاتحه می‌خوانید. حال فرض کنید در یکی از این روزها فردی فحاش و بی‌ادب بیاید و با پتکی سنگ قبر را بشکند و روی قبر بنزین بریزد و آن را شعله ور کند، احساس شما نسبت به آدم در آن لحظه چیست؟ شما چادر را برای خود انتخاب کرده‌اید که یک چیز شخصی و دینی می‌باشد اما به شما نگفتند که حجاب فقط شامل چادر است. مانتوی خوب و مناسب هم می‌تواند حجاب باشد. حال شما زیر چادر خود یک مانتوی مناسب را هم پوشیده‌اید که اگر چادرتان را از سرتان برداشتند، حجاب شما از لحاظ شرعی درست باشد. اگر کسی به این نمادی که شما شخصاً برای خود انتخاب کرده‌اید توهین کند، احساس شما چیست؟ حال اینکه پرچم یک نماد شخصی نیست و هویت ساز ملی می‌باشد و همه آن را اتنخاب میکنند. چادر و پوشش‌های این مدلی هزاران سال در ایران سابقه دارد حتی به قبل از اسلام هم مربوط می‌شود به قول مقام معظم رهبری چادر نشانه ملی ماست. در دوران صدر اسلام شکل چادر به گونه امروزی نبود. در قرآن توضیح می‌دهد که پوشش و حجاب چطور باید باشد. حالا که شما چادر را به عنوان ارزش خود انتخاب کرده‌اید، شخصی بیاید و با توهین و فحاشی چادر شما را پاره کند و آتش بکشد، آیا شما ساکت می‌شوید؟ اگر کسی برود سنگ قبر حافظ، سعدی، فردوسی و شعرای بزرگ ما را بشکند و ستون‌های آنها را خرد کند مردم ساکت می‌نشینند؟ اگر کسی در این مقبره‌ها بمب بگذارد آنجا را به آتش بکشد و مقبره را نابود کند و به آنها فحش بدهد، مردم سکوت خواهند کرد؟ این سوالات را در ذهن داشته باشید که اگر در مدارس پسرانه و دخترانه و یا جاهای دیگر با شخصی مواجه شدید، بتوانید با استدلال به این سوالات پاسخ دهید و ذهن آنها را درگیر کنید تا آن را بپذیرند. حال به این مداحی حماسی گوش کنید؛ این ترانه‌ها و سرودها مثل پرچم می‌توانند روی ایستادگی، تهییج و هویت سازی بسیار تاثیرگذار باشد:

ابری نمیشه هیچ وقت این آسمون آبی/سینه زن حسینه جوون انقلابی

ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم/ ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم

ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم/ ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم

ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم/ ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم

من اهل کشوری ام که اسمش فخر مشرقینه/ هر شهرش یه گوشه روضه حسینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین خیلیا پدرامون جانباز و شهیدن/ با یه تابوت چوبی به کربلا رسیدن

ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ میمونیم/ ما پای رهبر و ولی، منبرعلی میمونیم

ما پای ناجی جهان صاحب الزمان میمونیم/ ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ می‌مونیم

ما پای رهبر و ولی، منبر علی می‌مونیم/ ما پای ناجی جهان صاحب الزمان می‌مونیم

من اهل کشوری ام که پرچمدار اربعین/ زیباترین جای اذانش اسم امیرالمومنینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین

 

عصاره فرهنگ و هویّت

من از چندین کتاب، تعاریفی را پیدا کردم که خوب است در ذهنتان نقش ببندند. یک تعریف این است که می‌گوید اسطوره‌ها، حماسه‌ها و نمادها بخش مهمی از تاریخ فرهنگ هر سرزمینی اند که منظور از نماد پرچم است. تعریف دیگری از پرچم وجود دارد که پرچم به عنوان یک نماد ملی در جهان امروز از اهمیت خاصی برخوردار است. اگرچه پرچم و همه نمادهای مثل پرچم در تاریخ نقش ایفا کردند؛ در عصر جدید و به واسطه تشکیل دولت‌ها و ملت‌ها جایگاه و کارکرد پرچم اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. شما می‌دانید که در کشورهای مختلف برای توهین به پرچم جریمه وجود دارد. کشورهایی مثل انگلستان فرانسه و آلمان که به ایران که می‌رسد برعکس عمل می‌کنند وعکس حاج قاسم را که قهرمان ملی ماست، از اینترنت و جاهای مختلف فضای مجازی حذف می‌کنند، برای توهین به پرچم مجازات دارند. آف کان یک سازمان رادیو تلویزیونی انگلیسی است که قوانین و مقررات وضع می‌کند و می‌گوید که خشونت نباید در رسانه‌ها جمعی، تلویزیون، رادیو و روزنامه تبلیغ شود. اما آموزش کوکتل و ساخت بمب‌های بنزینی و پاره کردن آتش زدن پرچم ایران را نشان می‌دهند. یعنی در واقع قوانین خودشان را زیر پا می‌گذارند. در آلمان قوانین بسیار سختگیرانه‌ای در مورد اهانت به پرچم وجود دارد. بر طبق قوانین اگر کسی به پرچم فدرال آلمان آسیب برساند یا به آن توهین کند، با مجازات ۵ سال زندان روبه‌رو خواهد شد. چون پرچم هویت ملی یک کشور است.

در تلویزیون نشان داد زمانی که ما کشتی نفتکش انگلیسی را گرفتیم اولین کاری که کردیم این بود که پرچم انگلیس را پایین بیاوریم و از آن فیلم گرفته و در دنیا پخش می‌کنیم. چرا این کار را می‌کنیم؟ چون آنها هم با ما همان کار را کردند و ما هم به همان شیوه تنبیهشان کردیم. پایین کشیدن پرچم یک کشور یعنی توهین و تنبیه آن کشور و همه دنیا این را پذیرفته‌اند. در فرانسه قانونی در سال ۲۰۱۰ تصویب شده است که توهین به پرچم و سرود ملی یک جرم سنگین محسوب می‌شود و اگر کسی هنگام مراسم عمومی به سرود ملی یا پرچم کشور بی‌احترامی کند، به بیش از ۶۰۰۰ یورو جریمه محکوم می‌شود و اگر هنگام خواندن سرود ملی مسخره بازی درآورد، دستگیر و جریمه می‌شود؛ بنابراین کسی جرات نمی‌کند این کار را بکند؛ زیرا به شدت با آنها برخورد می‌شود. پرچم برای ملت‌ها هویت ساز است همه این را پذیرفته‌اند و بی‌احترامی به پرچم یعنی بی‌احترامی به اقتدار آن کشور. وقتی آنها کشتی ما را می‌گیرند ما هم کشتی آنها را می‌گیریم و پرچمشان را پایین می‌کشیم و به دنیا نشان می‌دهیم.

تعاریف‌ دیگر می‌گویند نظام‌های سیاسی تصویر هویت ملی خود را در قالب نمادی به نام پرچم معرفی می‌کنند؛ وقتی ورزشکاری برنده می‌شود، روی پرچمش سجده می‌کند و با آن در ورزشگاه دور می‌زند یا وقتی کوهنوردی قله را فتح می‌کند، پرچم را در نوک قله برافراشته می‌کند. پرچم ویژگی منحصر به فردی دارد که آن ایجاد حس همبستگی است. پرچم می‌تواند آحاد یک ملت را از هر نژاد و اقلیت تحت یک ارزش فراگیر پذیرفته شده به نام ملیت یعنی ایرانیت گرد هم آورد و آنان را به هم پیوند دهد. در نظام نوین جهانی در هر مناسبتی من جمله مراسمات سیاسی، ورزشی و غیره پرچم هر کشوری در عرصه بین المللی ملیت آن کشور وجود دارد. در بازی‌های جام جهانی و المپیک ابتدا پرچم کشورها وارد می‌شود و افرادی را به عنوان پرچم‌دار برای حمل آنها در نظر می‌گیرند.

 

شرافت و مقاومت

آخرین تعریف که در کتاب‌ها دیدم این است که پرچم عنصر جدا نشدنی حماسه‌های یک ملت در عرصه‌های مختلف ملی، بین المللی، ورزشی و نظامی است و در طول تاریخ در ذهن جمعی یک ملت، یادآور حماسه‌های ایجاد شده است. در طول تاریخ هر قهرمانی‌ که یک ملت به دست آورده است، به واسطه پرچم پیروزی‌اش را نشان می‌دهد؛ مثلاً تختی در المپیک مدال به دست آورده است و پرچم ایران را دور سرش چرخانده است. در جنگ بر علیه دشمن پیروز شده‌ایم و پرچم را برافراشته‌ایم و همه این اتفاقات تاریخی در ذهن یک ملت با پرچم گره می‌خورد. یعنی وقتی انسان پرچم را می‌بیند به یاد تاریخی می‌افتد که بیانگر پیروزی‌ها، شکست‌ها، ناملایمات، ناکامی‌ها و موفقیت‌هاست.

یکی دیگر از تعریف‌ها میگوید: بدیهی است ملتی می‌تواند هنگام خطر و تجاوز، از خود رشادت به خرج دهد که هویت ملی خود را باور داشته باشد. کسی که پرچم وطنش را آتش می‌زند، هویت ملی خویش را باور ندارد. لازم به ذکر است که در حوادث اخیر عده بسیار کمی دست به این کار زدند؛ چه بسا که مامور به این کار بودند. ولی همین تعداد کم هم زنگ خطری است. باید بچه‌های ما ارزش پرچم را درک کنند. سال‌ها قبل من با تعدادی از بچه‌های مسجد و شهید مدافع حرم رحیم کابلی که اخیرا جسدش بعد از سال‌ها برگشته است و یکی از راویان برتر جنگ بود در اتوبوس صحبت می‌کردیم. یک خاطره ای که از او شنیدم را نقل می‌کنم به این خاطره گوش کنید که نشان می‌دهد فرماندهان ما چقدر به پرچم اهمیت می‌دادند که حتی در یک تمرین آموزشی نمی‌پذیرفتند کسی که پرچم را در دست دارد و روی زمین غلت می‌زند گوشه‌ای از پرچم روی خاک مالیده شود و او را تنبیه می‌کردند. شهید رحیم کابلی توسط شهید شیرسوار که فرمانده گردان ویژه شهدا بود، تنبیه شد. خود رحیم کابلی گفت من پرچمدار گردان مسلم بودم. پرچمدار می‌گوید همه در تمرین صبحگاهی اسلحه داشتند و غلت می‌زدند و زمانی که من با پرچم غلت زدم گوشه پرچمم به زمین می‌خورد و تنبیه شدم. الان هر دوی آنها شهید شدند و در عالم دیگر کنار یکدیگرند. به فیلمی که برایتان می‌گذارم نگاه کنید که شهید رحیم کابلی در کنار ما در اتوبوس است و من دارم همین خاطره را برای بقیه تعریف می‌کنم. برای شادی روح شهید کابلی شهید مدافع حرم یک صلوات بفرستید. ایشان یکی از راویان خوش صدا و خوش گویش بود و سخنوری و روایتگری بسیار عالی داشت.

 

نماد اقتدار

به این تصویر نگاه کنید مال زمانی است که پرتغالی‌ها در ایران بودند و هرمز و قشم را اشغال کرده بودند و سرباز ایرانی در حالی که شکست خورده است، مقتدرانه بالای سر پرچم ایستاده است. اما روزی رسید که ما کماندوی آمریکایی را در خلیج فارس دستگیر کردیم و پرچم کشتی‌هایشان را هم پایین کشیدیم و خودشان را اسیر کردیم و آنها را به ذلت رساندیم. جمهوری اسلامی ایران هم اعتبار پرچم ایران را و هم اعتبار ملیت و هویت ایرانی را در دنیا بالا برد. آنها جرات نمی‌کنند به ما نگاه چپ بیندازند. این فیلم را نگاه کنید مال زمانی است که ما کشتی انگلیسی را دستگیر کردیم و پرچمش را پایین کشیدیم و حالا اعراب در مورد چگونگی ما با هم بحث می‌کنند. می‌گویند ایرانی‌ها رفتند یک کشتی انگلیسی را توقیف کرده‌اند، به جبران کشتی ایرانی که انگلیسی‌ها دستگیر کردند. ما توقع داشتیم دنیا زیر و رو شود و دنیا شعله ور شود و خلیج فارس از ناوها و زیردریایی‌ها پر شود. می‌خواهم به شما چیزی را نشان دهم ایرانی‌ها یک اقدام شگفت‌انگیز انجام دادند و ویدیویی از اقدامشان برای توقیف نفتکش انگلیسی منتشر کردند. مثل فیلم‌های جیمز باند قایق‌ها و بالگردهایی که نیروها از آن برای تصرف کشتی انگلیسی و نمایش قدرت ایران استفاده کردند. خیلی شگفت انگیز است هوشیاری و پایین کشیدن پرچم انگلستان و فرود کماندوی ایرانی که روی کشتی یک عملیات نظامی انجام دادند و مردم ایران ببینند که نیروهای کشورشان چگونه به انگلیس حمله ور می‌شوند و کشتی انگلیس را توقیف می‌کنند. یک خیال دیگر هم داشتیم و با خود گفتیم که انگلیسی‌ها ساکت نخواهند نشست؛ ولی اکنون می‌شنویم که وزیر خارجه و وزیر دفاع انگلیس هر دو عقیده دارند که این مسئله باید به صورت سیاسی حل و فصل شود. ایرانی‌ها گفته‌اند که یک ناو انگلیسی وجود داشته است که از کشتی محافظت می‌کرده و ما به آنها اجازه نزدیک شدن ندادیم و جلوی چشمانشان کشتی‌شان را توقیف کردیم. ظاهرا انگلیسی‌ها فقط در مقابل ما قدرتمند می‌شوند و در مقابل ایرانی‌ها نه که این خیلی عجیب است.

انگلیسی‌ها در همه جای جهان غالب بودند و به همه زور گفتند. حال در جبل الطارق کشتی ما را می‌گیرند و ایرانی‌ها در خلیج فارس حال آنان را می‌گیرند! بله ایران امروز اینگونه است و در حالی که نیروی ایرانی بند کفشش را روی کشتی انگلیسی سفت می‌کند، عکس گرفته و آن را در دنیا منتشر می‌کند که نشانگر این است که شما هیچ چیز نیستید و ما در مقابل شما می‌ایستیم. حال این فیلم را ببینید که در مورد پایین کشیدن پرچم نفتکش انگلیسی است.

کارشناس برنامه از نیویورک: سلام و صبح بخیر از اینکه من را دعوت کردید متشکرم. اما موضوع مهم دیگری است که سی‌ان‌ان در مقابل آن سکوت کرده است. ایران نفتکش انگلیس را توقیف کرده است و ما نتوانستیم به متحدمان کمکی بکنیم. به یاد دارید زمانی که ایران ملوان‌های ما را در خلیج فارس دستگیر کرد و آنها در مقابل دوربین گریه کردند. امروز ایرانی‌ها می‌گویند که اگر سربازان آمریکایی بخواهند به اینجا بیایند، باید ابتدا پوشک به تن کنند. ایران آبرویی برای آنها نگذاشت به طوری که خود انگلیس نتوانست از کشتی‌اش دفاع کند آمریکایی‌ها هم نمی‌توانند به او کمک کنند.

حال به صحبت‌های رهبر گوش دهید که در مورد همین موضوع است: گفتیم انگلیس که واقعاً خبث او واضح است، دزدی دریایی می‌کند و کشتی ما را در واقع می‌دزدد که انشالله جمهوری اسلامی و عناصر مومن در جمهوری این خباثت‌ها و این کارها را بی‌جواب نخواهند گذاشت و در فرصت و جای خود پاسخ خواهند داد.

دو فیلم دیگری را هم ببینید که در مورد این است که کشتی جنگی انگلیسی جرات نمی‌کند جلو بیاید و کشتی دیگر را نجات دهد و وقتی نیروهای ایرانی پرچم انگلیس را پایین می‌کشند، در واقع اعتبار آن را پایین کشیدند. در حالی که هیچکس جرات نمی‌کرد با انگلیس و آمریکا این کار را بکند و آنها نیز به همین علت با ایران مشکل دارند. چون ایران تحت سلطه آنها قرار نمی‌گیرد و وقتی یک نمونه در دنیا وجود داشته باشد که سلطه پذیر نباشد، آن وقت کشوری مثل ونزوئلا هم از سلطه آنها خارج می‌شود و یک کشور مستقل می‌شود؛ یمن قد علم می‌کند، سوریه نجات پیدا می‌کند و روز به روز کشورهایی که با ایران هستند، مستقل‌تر می‌شوند و ما اینگونه دشمنان را تنبیه می‌کنیم. در میدان جنگ عین الاسد را عین الجسد می‌کنیم و بعد از ۷۰ سال بعد از جنگ جهانی که هیچکس جرات نداشت پایگاه آمریکا را بزند، ما قبل از زدن رسماً اعلام کردیم که می‌خواهیم آنجا را بزنیم و زدیم و این یعنی پرچم ما بالاست.

 

خط قرمز

حال به این سوال من پاسخ دهید که اگر زمانی شما حجاب مانتو و چادر کاملی داشته باشید و کسی بیاید چادر را از سرتان برداشته و شروع به توهین و فحاشی کند، چه می‌کنید؟ قطعاً ناراحت می‌شوید؛ زیرا به حریم شخصی شما و هویتی که برای خود داشته‌اید حمله شده است.

سوال دوم اگر عزیزی را از دست داده باشید و هر هفته به سر مزار او بروید و شعری را که دوست دارید روی سنگ قبرش حک کرده باشید، قطعاً اجازه نمی‌دهید که کسی آنجا را آتش بزند یا به سنگ قبر آسیبی وارد کند.

حال اگر شخصی یک طاقه پارچه چادر را که هنوز دوخته نشده است و هویت ساز شما نباشد آتش بزند، آیا باز هم ناراحت می‌شوید؟ شما زمانی ناراحت می‌شوید که خودتان به آن چادر هویت و معنا داده باشید. مثل وقتی که به پرچم کشورتان هویت می‌دهید. کربلا چرا برای ما اهمیت دارد؟ چون روی خاک کربلا امام حسین علیه السلام فداکاری کرده است؛ شرف المکان بالمکین، یعنی شرف یک مکان از کسانی است که در آن زیسته‌اند. شما اگر از یک شهید لباس نگهداری کنید، پارچه‌ای معمولی نیست؛ زیرا به تن آن شهید بوده است. زمانی که سنگ قبر در سنگ‌بری است، شما نسبت به آن هیچ حس عاطفی ندارید؛ زیرا هنوز برایتان معنا پیدا نکرده است. شما به وسیله ترانه‌ای که روی آن نوشتید، فاتحه‌ای که می‌خوانید، عشقی که نسبت به عزیز از دست رفته خود دارید باعث هویت آن سنگ می‌شوید و حالا باید از هویت آن دفاع کنید. شعرا هویت ساز ملی هستند. در صورتی که کسی که به مزار آنها و سنگ قبرشان توهین کند، باعث آشفتگی و حساسیت می‌شود. پرچم هم یک پارچه معمولی نیست وقتی آن را دوختیم نمادهای الله و ملی را روی آن قرار دادیم و رنگ‌های آن را قرار دادیم؛ در واقع به آن هویت داده‌ایم؛ بنابراین باید از آن دفاع کنیم.

 

میراث فرهنگ و تمدن

اما آخرین سوال من اینکه این همه آدم در دنیا می‌میرند چرا استخوان‌های شهدا را برمی‌گردانند و آن را دفن کرده و به آن احترام می‌گذارند؟ در کشوری مانند فرانسه که پایتخت توریستی جهان است و حتی مفهوم شهدا را به روشنی درک نمی‌کنند هم استخوان‌های شهدا ارزشمند و قابل احترام است و اگر بخواهیم معقولانه و بدون غرض قضاوت کنیم می‌بینیم که در همه دنیا برای مدافعان و سربازانی که برای وطنشان فداکاری می‌کنند، ارزش و احترام قائلند و به دلیل کار بزرگی که آنها انجام دادند، برایشان مقدس است وگرنه برای سایر کسانی که می‌میرند اینگونه نیست؛ چون آن شخص از هویت ملی و هویت دینی دفاع کرده است و از جان خود گذشته است ارزشمند است. در کشور فرانسه دیواری وجود دارد که روی آن به ۲۵۰ زبان دنیا کلمه دوستت دارم حک شده است و پاریس را به عنوان پایتخت عاشقی دنیا معرفی می‌کنند. فرانسه فقط در بخش‌های از جنگ جهانی اول و دوم و انقلاب فرانسه از وطن خود دفاع کرد و یکی از ملت‌های جنایتکار جهان است. در کشور الجزایر سر هزاران نفر را بریده و آنها را کشته است و با استفاده از سر آنها موزه درست کرده‌اند و بعد همین‌ها اعلام می‌کنند که ما پایتخت عاشقی دنیا هستیم. نگاه کنید که چگونه نمادسازی می‌کنند و از این نماد دروغینی که ساخته‌اند دفاع کرده و از آن پول به دست می‌آورند و به همه جهانیان نشان می‌دهند. همین باعث می‌شود تعداد زیادی از گروه‌های توریستی برای دیدار این دیوار به آنجا بروند. فرانسه پرنماد‌ترین کشور دنیاست و بیشتر از سایر کشورها از پرچم استفاده می‌کند و به محض ورود به این کشور اولین چیزی که می‌بینید، پرچم است و در ابتدا وطن دوستی را در دل و ذهن بچه‌هایشان می‌کارند. به این عکس نگاه کنید میدان شارل دوگل است و بزرگ‌ترین میدان پاریس است. داخل این میدان یک طاق نصرت ۵۰ متری است به نام طاق نصرت آتوالد و در دور این طاق نصرت اسامی فرماندهان جنگی که در جنگ‌های فرانسه کشته شده‌اند را نوشته‌اند. زیر این طاق نصرت مزار ۹ سرباز گمنام فرانسوی است که در جنگ جهانی اول با آلمان در راه دفاع حدود یک قرن پیش کشته شدند. بعد از جنگ فرانسه استخوان‌ها را آوردند و آنجا دفن کردند و تعابیر مهم و عاشقانه‌ای برای آنها دارند. اول اینکه ۱۲ خیابان اصلی پاریس به این میدان می‌رسد و یکی از خیابان‌های مهمی که میدان در دو طرفش قرار دارد، خیابان شانزلیزه است و به آن میدانی می‌گویند که درخت‌های بزرگ و بلند دارد و آنها می‌گویند که ما از ۱۲ خیابان یا ۱۲ فلش به مزار سربازان گمناممان اشاره می‌کنیم؛ یعنی آنها برای ما مهم هستند. تعبیر دیگر این است که میدانی که استخوان‌های سربازان ما در آن دفن شده است، خورشید است که این ۱۲ خیابان شعاع آن هستند. هر روز بر سر مزار شهدایشان گل تازه می‌گذارند. بقیه از آنها می‌پرسند که گل گران است و چرا شما این کار را انجام می‌دهید؟ جواب می‌دهند برای اینکه آنها جانشان گران بود و جانشان را برای وطن دادند و هر فرانسوی باید بفهمد که وطن ارزشمند است. ما هر روز سر مزار این‌ها گل تازه می‌گذاریم تا فرانسوی‌ها بدانند که فداکاری‌های آنها تا ۱۰۰ سال آینده هم برای ما تازه است و با این کار در ذهن بچه‌هایشان این مهم را یادآور می‌شوند که فداکاری‌های صد سال گذشته هم‌وطنان هنوز برای ما تازه و ارزشمند است. چون ممکن است دوباره به کشور ما حمله شود و بچه‌ها باید بدانند که اگر برای کشورشان فداکاری انجام دهند، این فداکاری تا سال‌ها با ارزش است. مشعلی در کنار مزار آنها قرار دادند که شب و روز روشن است و می‌گویند این مشعل یعنی نور وجود آنها همیشه به این مشعل می‌تابد و آن را روشن می‌کند. جلوی توریست‌های این کشور سرود ملی کشورشان را می‌خوانند و فرهنگ خودشان را به آنها انتقال می‌دهند؛ بنابراین جهانیان اینطور به شهید، پرچم و هویت سازشان ارزش می‌گذارند و ما باید از دشمنانمان این چیزها را یاد بگیریم. پس ما هم نباید اجازه بدهیم کسی به پرچم، چادر، استخوان‌های شهدا و مقبره‌های شعرای ما توهین کند. امیدوارم این صحبت‌ها مثمر ثمر بوده باشد و ما بتوانیم با یک استدلال قوی کسانی را که در مورد اهمیت پرچم و استخوان‌های شهدا آگاهی ندارند، راهنمایی کنیم.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فراز و نشیب

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۴۸ ق.ظ

پست ..... (@mahdi_gol_narges) • هورسا

 

بعد از مدتها دیداری داشتیم. رفیق قدیمی بودیم. خیلی وقت بود ندیدمش اما دورادور از اوضاعش خبر داشتم. دو تا خانه دارد و دو تا ماشین. باغی هم خریده که پنج شنبه جمعه ها را برود برای تفریح. بدش نمی آید شلوارش دوتا شود. مدیر یک مجموعه کوچک حوزوی است. راضی نبود. می گفت حقش را خورده اند و استعدادش را نادیده انگاشته اند. مرتبه اداری اش باید بالاتر باشد. سالها درس نخوانده که به اینجا برسد و بماند. گله داشت ماهی بیست میلیون تومان حقوق میگیرد یارانه اش را هم که قطع کرده اند و...

با این پسر تازه دوست شده ام. مدتی است با هم بحث علمی داریم. خوش صحبت و با معلومات است. توانایی خوبی در ارتباط گیری با جوانها و پاسخگویی به شبهاتشان دارد. این طرف آن طرف می برندش جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی. درآمدش همین شهریه بخور و نمیر حوزوی است دور و بر ماهی چهار، چهار و نیم. مقداری هم که از سفرها و فعالیتهای تبلیغی به دست می آورد. خانمش مریض است. خرج دوا و درمان دارد. ماشینی دست هشتم را با قرض و قوله خرید که نتوانست جایش را پر کند و حالا دنبال مشتری برای رد کردن آن است. مستأجر است و بالا رفتن هر ساله پول پیش خانه، او را مجبور به فروش طلاهای خانمش کرد. گله کردم مدیریت حوزه حواسش کجاست هوای بچه های درس خوان و زحمت کش و مفید را داشته باشد؟ حرفی نزد. کمی مکث کرد و گفت نمی دانم امام زمان از من راضی است یا نه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به اصلاح طلبها رای دهید

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ

آتش؛ جامد، مایع یا گاز؟ - خبرگزاری آنا

 

الان اگر اصلاح طلبها روی کار بودند و مهدی عبوری بازداشتی شعبه 13 دادسرای کارکنان دولت با پرونده ای قطور به ریاست هلدینگ تجاری وزارت دفاع می رسید، یا مهدی جهانگیری رییس اتاق بازرگانی ایران و یونان می شد یا عبدالله عبدی با مدارک هویتی مجعول طرف قرارداد تأسیس پتروشیمی می گردید یا مصطفی نیازآذری همدست فراری اکبر طبری به کشور باز می گشت و تصاویر گردش و تفریحش را منتشر میکرد و ... نشانه بی کفایتی مسئولان و عدم صلاحیتشان در اداره امور مملکت بود. فرماندار قزوین را به خاطر ایستادگی مقابل زمین خواری از دولت بیرون کرده و به زندان ببرند؟! هیهات! این خبر تا مدتها سر تیتر رسانه های مدعی مبارزه با فساد قرار می گرفت. پرونده اختلاس بانک دی و فولاد مبارکه و ... به محاق فراموشی نمی رفت و...

زنها بروند استادیوم آزادی مسابقات مردان را تماشا کنند؟ قطعا باید به فتوای مراجع عمل میشد و دهان دولت را ... کشف حجاب و روزه خواری علنی قطعا مساله روز بود که مشروعیت دولتمردان را زیر سوال میبرد و همه باید با جهاد عمومی به مبارزه با آن می پردختند...

اگر اصلاح طلبها روی کار بودند و شما با کج روی هایشان مبارزه می کردی یک قهرمان بودی و عمار انقلاب لقب می گرفتی و ... اما حالا اگر زبان به اعتراض و انتقاد بگشایی به یقین نشانه بی بصیرتی توست دنبال دو قطبی سازی هستی موسس فتنه جدیدی وحدت شکنی و آب به آسیاب دشمن می ریزی.

از تجربه تلخ غربت دین در این سالها عبرت بگیرید. مسیر همه دولتها یکی است. چرب و شیرین دنیا پوسته ای از انقلابی گری را برای مسئولان باقی گذاشته. می ماند رسالت امر به معروف و نهی از منکر که بستر آن از نظر حاکمیت به فراخور زمانه تغییر می کند. امیدی به مسئولان نیست اما نباید دغدغه دین را در ذهن مردم سست نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فروشنده

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۴۲ ب.ظ

گفتیم مردم دنبال مدرک تحصیلی به خارج میروند؛ چه کاری است خب! خودمان دانشگاه پولی بزنیم ارزش علمی نداشت که نداشت. ملت مدرکشان را می گیرند ما هم پولش را.

گفتیم منطقه آزاد کیش و ... را شل میگیریم از حجاب و عفاف و ... کوتاه می آییم یک عده کمتر بروند دوبی و قطر.

گفتیم چرا عده ای راه بیفتند دنبال شبکه های ماهواره ای؟ خودمان شبکه نمایش خانگی و ... میزنیم یک خورده بزنند برقصند شوخیهای جنسی کنند در عوض اوضاع تحت کنترل خودمان باشد.

و... شده ایم مثال کسی که هم خدا را میخواهد هم خرما را. به مردم فهمانده ایم پول باشد از ضوابط کوتاه می آییم مثل فروش طرح ترافیک.

هدف آقایان که کسب درآمد بیشتر است اما حتی اگر خوشبین باشیم که قصدشان خیر و از جنس دغدغه فرهنگی است تجربه ثابت کرده اباحه گری محدود در هر عرصه ای به مرور جای خود را باز کرده و در همه سطوح جامعه فراگیر می شود.

امروز کشف حجاب و روزه خواری علنی در سطح جامعه رواج گسترده پیدا کرده و دل مومنان را به درد می آورد. مسئولین هم شل و ول شده و صرفا تماشا می کنند. 

فقدان استراتژی فرهنگی، خوشبینانه ترین نقد به عملکرد نظام در حفظ احکام دینی است. وگرنه تجویز اختلاط زن و مرد در ورزشگاهها و دانشگاهها و بی مبالاتی نسبت به کنترل فضای مجازی و سکوت در قبال چپاولگری بانکها و بی توجهی به ضرورت کاهش سن ازدواج از طریق حذف دروس زائد و عملکرد ضعیف و شبهه ناک دستگاههای نطارتی نسبت به جولان مافیای قدرت و ثروت و کج دار و مریز بودن عملکرد نهاد عدلیه و ... قطعه های خاکستری پازلی است که ناظر بی طرف را نسبت به صداقت و اراده مسئولان در اجرای آموزه های مکتب وحی و گسترش سبک زندگی مطلوب ملی و دینی دچار تردید می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رو به جلو

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۱۳ ق.ظ

مراسم عروسی متفاوت یک زوج در میان خرابه

مراسم عروسی متفاوت یک زوج در میان خرابه

 

میان ویرانه ها در اوج سختی ها، زیر بار هر فشار و محنتی می توان آرام بود و شاد زیست و شکر خدا را گفت.

انسان، خلیفةالله است. ماکتی از وجود و رایحه ای از حقیقت بی انتهای پروردگار. می شود مثل او بی انتها بود و مقهور زمان و مکان نگردید. قیدها برای آن که تسلیم مشکلات نیست، بی اثر است.

این تصویر یک مجلس عروسی است. کجا؟ در میان ویرانه های غزه، در دل آتش و خون. زندگی جاری است و ناامیدی بی معناست. هیچ وضعی ثابت نخواهد ماند.

لکیلا تأسوا علی مافاتکم...

آن که به واقعیت لبخند زد و جز به حقیقت ننگریست، مردانه زندگی کرده و مردانه خواهد مرد.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دمت گرم پسر

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۲۱ ق.ظ

فوت نوجوان خوزستانی که برای نجات مادر و خواهرهایش به قلب آتش زد

 

امیرمحمد انصاری دانش آموز نوجوان اهل امیدیه وقتی خانه شان دچار آتش سوزی شد، مادر و دو خواهرش را نجات داد، کولر سقوط کرد، پشت در گیر افتاد و ققنوس آتش عشق و حماسه شد. روحت شاد جیگر عمو.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حماسه هشت، یادی از محمدحسین منصف

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۲، ۰۶:۴۸ ق.ظ

photo_2024-01-08_12-49-20_pxcr.jpg

 

مرحوم آزاده محمدحسین منصف که در شب عید غدیر گذشته و در حال خدمت رسانی در موکب امیرالمومنین علیه السلام دچار ایست قلبی شد و به دوستان شهیدش پیوست از چهره های کم نظیر فرهنگی و عدالتخواه کشورمان است. دیروز به شکل اتفاقی مصاحبه ای از ایشان در نشریه سبز سرخ متعلق به کنگره شهدای مازندران دیدم که در سال 87 به چاپ رسیده بود. بهانه این مصاحبه راه اندازی نخستین موسسه خصوصی پژوهشی با محوریت دفاع مقدس در کشور است که توسط ایشان انجام گرفت.

شایان ذکر است حسین آقای منصف حائز نخستین های دیگری هم هست. ایشان نخستین کاروان پیاده زیارت مرقد امام در شمال کشور، نخستین روایتگری در سطح مراکز آموزشی و فرهنگی استان، نخستین سفرهای راهیان نور درون شهری و درون استانی کشور و ... را هم راه اندازی کرد. برگزاری نمایشگاههای خودجوش فرهنگی در جای جای استان با هزینه شخصی نیز از دیگر زحمات این بسیجی خستگی ناپذیر است. او البته در مسیر عدالتخواهی، نخستین و تنها آزاده جانباز و پاسدار تاریخ ایران است که به رغم سابقه ایست قلبی در دادگستری بابل شلاق خورد، چندبار بازداشت شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

این مصاحبه را با هم بخوانیم:

اشاره:
آقای محمد حسین منصف آزاده سرافرازی است که پس از بازگشت به میهن اسلامی ضمن ادامه تحصیلات دانشگاهی خود با ارایه چند طرح پژوهشی در زمینه دفاع مقدس نام خود را در زمره نویسندگان و محققین این عرصه ثبت نمود. ایشان پیش از این معاونت تحقیقات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان مازندران را عهده‌دار بوده و هم‌اکنون با رسیدن به مقطع بازنشستگی، پرجنب و جوش‌تر از گذشته علاوه بر عضویت در شورای سردبیری نشریه سبزسرخ نخستین موسسه خصوصی مطالعات و تحقیقات جنگ را با عنوان حماسه هشت در شهر بابل تاسیس کرده است. راه اندازی این موسسه انگیزه‌ای شد برای گفت و گویی جالب و خواندنی با این آزاده قهرمان. گفتنی است از آقای منصف تاکنون دو کتاب با عناوین ابتکار جنگی و نیز کاربرد حیله در جنگ به همراه ده‌ها مقاله تحقیقی منتشر شده است. شرح زندگی ایشان نیز سوژه کتاب جدیدی است که به زودی از سوی دفتر ادبیات مقاومت به چاپ خواهد رسید.


آقای منصف! حماسه هشت به ادعای شما اولین موسسه خصوصی در زمینه پژوهش مرتبط با دفاع مقدس است. انگیزه شما از راه اندازی این مجموعه چیست؟
ـ به نام خدا. این که ادعا شده اولین موسسه خصوصی این طبق اطلاعی است که 13 ماه قبل وقتی در معاونت تحقیقات بنیاد بودم به دست آوردم. البته موسسات و مراکز دیگری هم در سطح کشور هستند که در این ارتباط فعالیت‌هایی دارند اما آن‌ها اگر هم خصوصی باشند تخصصی نیستند یعنی ممکن است همراه با سایر فعالیت‌های خود اقداماتی هم در راستای فرهنگ دفاع مقدس انجام دهند. 
انگیزه‌تان را بیان نکردید!
ـ ببینید افتخارات را نباید محدود به کارهای دولتی کنیم. در کار دولتی معمولاً انگیزه‌ها شخصی نیست. اداری است. البته افرادی هم هستند که در کار دولتی هم با انگیزه‌هایی بالا و غیر اداری فعالیت می‌کنند. اما خیلی وقت‌ها این گونه نیست من مثالی برای‌تان می‌زنم که شاید حاضر نباشید آن را چاپ کنید. وقتی در معاونت بنیاد بودم یکی از مدیران ارشد صدا وسیمای مازندران از آرشیو ما بازدید کرد و ما را مورد تشویق قرار داد. ما در آرشیو خود 3000 عنوان کتاب در زمینه دفاع مقدس داشتیم همچنین 700 ـ 600 ساعت مصاحبه راویان فتح که در زمان جنگ با برخی از رزمندگان استان انجام گرفته بود. 400 ساعت فیلم از رزمندگان مازندرانی داشتیم. به همراه آن‌ها 600 ـ 500 ساعت فیلم نیز وجود داشت که در زمینه دفاع مقدس بعضاً از برنامه صدا و سیما ضبط و آرشیو شده بود. اما این 600 ـ 500 ساعت را ما از کجا آورده بودیم؟ یک موسسه فرهنگی بود در شهرستان بابل به نام حدیث شهود به مدیریت آقای نیک عهد که در خانه‌ای قدیمی و مخروبه آرشیوی را برای دفاع مقدس راه‌اندازی کرده بودند ما تنها یک سوم داشته‌های آن‌ها را کپی کرده بودیم. حالا آن مدیر محترم وقتی آرشیو ما را دید چنین فرمود که شما گنج عظیمی دارید باید همه نویسندگان، هنرمندان و محققان استان بیایند و از این گنجینه استفاده کنند. همه همکاران از این عبارات ایشان خوشحال شدند. من به مسوول خود که انسان بزرگواری است گفتم شما نباید خوشحال باشید. این تعابیر نشان می‌دهد که آن قدر در کشور کم کار شده است که حالا ما از کارهای خودجوش چند جوان مستقل متحیر می‌شویم. اگر نردبان تحقیقات 10 پله داشته باشد ما روی پله اول ایستاده‌ایم آن هم به صورتی لرزان. جمله‌ای از مقام معظم رهبری به خاطرم آمد که فرمودند: هنوز فهرستی از هزاران حادثه جنگ تهیه نشده است. به نظر من بیش‌تر این ضعف‌ها به خاطر اداری بودن کارهاست. تجربه ثابت کرده کارهای فرهنگی وقتی با انگیزه شخصی انجام می‌گیرد با موفقیت توام می‌شود. اصلاً ارزش کارها به این است که مردمی باشد مثلاً در یک مناسبت همه اداره‌ها پارچه نصب می‌کنند به نظر شما این بیش‌تر ارزش دارد یا آن که مردم در این مناسبت‌ها پرچم نصب کنند؟
می‌خواهید مستقل بمانید؟
ـ ان‌شاالله اگر خدا بخواهد قصد دارم تا آخر مستقل بمانم.
لابد مسوولین شما را دلگرم کرده‌اند؟
ـ من از مسوولین انتظاراتی دارم. آن‌ها هم قول‌هایی داده‌اند که هنوز انتظارات را برآورده نکرده‌ام. من از بنیاد حفظ آثار با پررویی کتاب می‌گیرم آن‌ها هم مجاب می‌شوند. اما متاسفانه کنگره شهدای استان به من می‌گوید که باید کتاب‌های چاپ خودشان را خریداری کنم و از اهدا آن طفره می‌روند. البته آقای اسماعیلی لارج عمل می‌کند از ایشان توانسته‌ام چندین کتاب از جمله همین خاک و خاطره حضرت‌عالی را دریافت کنم. من این جا به خاطر برقراری ارتباط با مراجعه کنندگان به هر کدام یک کتاب هدیه می‌دهم. اگر آن‌ها اهل قلم باشند هر بار به آن‌ها کتاب هدیه می‌دهم. کتاب‌هایی که هرگز به دست آن‌ها نرسیده است به یک نویسنده تاکنون 60 ـ 50 کتاب داده‌ام چون او اهل ذوق و مطالعه است. برخی از نویسندگان به من می‌گویند که برای گرفتن کتاب از برخی متولیان فرهنگ دفاع مقدس باید هفت خوان رستم را طی کنیم. این کارها وظیفه ارگان‌های دولتی است.
از حیطه کاری‌تان بگویید در چه زمینه‌هایی می‌خواهید فعالیت کنید؟
ـ همان طور که در کارت تبلیغی هم نوشته‌ایم پژوهش، تدوین، طراحی و چاپ ویژه‌نامه‌های تخصصی دفاع مقدس، انجام پژوهش‌‌های مقایسه‌ای بین دفاع مقدس و سایر جنگ‌های دفاعی تاریخ معاصر، برگزاری همایش‌های علمی و تحقیقاتی در مورد جنگ ایران و عراق. مشاوره و کمک در امر پایان نامه‌های دانشگاهی در حوزه دفاع مقدس، معرفی سوژه‌های مستند و ویژه دفاع مقدس برای فیلم سازان و برنامه‌سازان رادیو و تلویزیون و انجام فعالیت‌ تحقیقاتی در مورد آن. برگزاری نمایشگاه‌های تخصصی کتاب، فیلم، نرم‌افزار و اقلام فرهنگی، طراحی و اجرای نمایشگاه‌های تجسمی و تحقیقاتی بر اساس اسناد، موضوعات و حوادث واقعی جنگ، انجام نظرسنجی‌های مرتبط با دفاع مقدس و … 
آقای منصف! واقعاً این همه موضوع در اختیار دارید؟!
ـ در این عرصه موضوع‌های متنوعی وجود دارد. درکار تحقیقات باید شناگر ماهری بود. کار من تحقیقات فنی است. این جا به شبهات و سوالات پیرامون جنگ هم جواب می‌دهیم. مثلاً آیا واقعاً ما بودیم که با امواج انسانی می‌جنگیدیم یا دشمن؟ متاسفانه آن روی سکه جنگ خوب نشان داده نشده است. مثلاً جیش الشعبی عراق را با بسیج خودمان مقایسه کنید. جیش الشعبی با روی کار آمدن حزب بعث راه می‌افتد که در آغاز جنگ 10 سال از تشکیل آن می‌گذرد. آن‌ها در اولین روز جنگ نیم میلیون عضو داشتند که همگی وارد خرمشهر می‌شوند. بسیج در 5 آذر فرمان تشکیل می‌یابد تا 31 شهریور تنها حدود 9 ماه از تاسیس آن می‌گذرد بماند که از زمان صدور فرمان تا تشکیل آن و نیز موانع موجود در آن زمان که بسیج با آن مواجه بوده است. در کتاب حزب بعث و جنگ نوشته خالد حسین النقیب سندی از ارتش عراق به چشم می‌خورد که از فرمانده‌هان ارشد تقاضا شده از حضور جیش الشعبی در خطوط مقدم جلوگیری کنند زیرا کارایی لازم را دارا نیستند. ببینید جیش الشعبی در عراق باری بر دوش نظامیان است در حالی که بسیج در ایران باری از دوش نظامیان برمی‌دارد. خیلی جاها اول بسیج پیش قدم می‌شود و بقیه قوا پشتیبانی از آن‌ها را بر عهده می‌‌گیرند. آقای باقرزاده قرار است مصاحبه‌هایی را با کسانی انجام دهند که به نوعی در جنگ به عراق کمک کرده‌اند مثل وزیر خارجه اسبق فرانسه. کار بسیار لازم و جالبی است اما ای کاش این امکانات را کمی اختصاص می‌دادند برای اعزام تیمی به عراق تا با برخی فرمانده‌هان آن‌ها مصاحبه شود عراق که از فرانسه به ما نزدیک‌تر است. 
من در تایید حرف شما می‌گویم این آقای سرتیپ عمید نَذَر یا نذرا که مسوول اسرای ایرانی در عراق بود الان دارد در بغداد زندگی می‌کند. اگر با او مصاحبه شود قطعاً حرف‌های زیادی درباره برنامه‌های حزب بعث برای اسرای ایرانی دارد.
ـ بله همین‌طور است چند وقت پیش یک عکاس معروف عراقی که در بصره زندگی می‌کرد در ازای فروختن عکس‌های خود به ایران خواست تا به زیارت امام رضا (ع) مشرف شود این اقدام هم صورت گرفت او عکس‌هایی داشت از پاسدارانی که توسط بعثی‌ها زنده به گور می‌شدند به هر حال این‌ها اسناد جنگ ماست، می‌شود با آن‌ها قرارداد بست و … 
تا آخر می‌خواهید در همین دفتر کوچک کارهای‌تان را ادامه بدهید؟
ـ من که دوست دارم بتوانم مکانی را بخرم تا در آن‌جا کتابخانه‌ی تخصصی دفاع مقدس را راه اندازی کنم یا مرکز اسناد جنگ آرشیو فیلم و … حتی در زمینه اسارت. ما در بابل 320 آزاده داریم، نامه‌های آن‌ها آرشیو کلاس‌های تاریخ و سیاست است. می‌شود مرکز اسناد جنگل را راه‌اندازی کرد. طبق مصوبه 278 شورای امنیت ملی در سال 79 که به تایید مقام معظم رهبری هم رسیده است 5 شهر استان مازندران که در سال‌های 59 تا 63 درگیری‌های داخلی داشته‌اند جزو مناطق جنگی به حساب می‌آیند. کروکی حمله به خانه‌های تیمی، خاطرات مربوط به آن و بازجویی‌ها مجموعه زیبا و ماندگاری می‌شود. 
در حال حاضر چه می‌کنید؟
ـ بعد از انگیزه و سازماندهی آرشیو در اولویت کار هر موسسه‌ای است آرشیو منبع اطلاعات است و پشتوانه تحقیقات. من از طریق اینترنت هم اطلاعات جالبی را تهیه و دسته بندی کرده‌ام حیف که توان زیادی ندارم. با این حال با همین آرشیو کوچک پیش می‌آید که بعضاً برخی نهادها و ارگان‌ها هم برخی اسناد را از من می‌خواهند. مرکز تخصصی دفاع مقدس باید یک مرکز پاسخگویی باشد.
این‌جا اجاره‌ای است یا متعلق به خودتان؟
ـ اجاره‌ی است. از ماه بهمن تا کنون دارم حدوداً هر ماه 100 هزار تومان در مجموع هزینه می‌کنم. البته کارها هنوز رسماً شروع نشده.
مگر مجوز ندارید؟
ـ راستش هر جا که می‌روم همه ارگان‌ها می‌گویند شما آدم فرهنگی و پرسابقه‌ای هستی کارت را شروع کن کسی نمی‌تواند به تو چیزی بگوید به هر حال گویا کارهای مقدماتی یک سالی طول کشیده است.
بابت خدمت‌تان می‌خواهید از مردم پول هم بگیرید؟
ـ در کارهای تئوریک و مشاوره‌ای که نه اما اگر از ما کارهای عملی بخواهند خوب با آن‌ها قرارداد می‌بندیم.
خیلی‌ها پاساژ 22 بهمن بابل را بلند نیستند.
ـ با شماره 09111150195 یا 2297505 ـ 0111 تماس بگیرند بنده در خدمت‌شان هستم.
بنده موسسات زیادی را در تهران، قم و مازندران سراغ دارم که بعضاً بودجه‌های زیادی را هم برای فعالیت در زمینه دفاع مقدس جذب کرده‌اند مکان‌های بزرگ و امکانات زیادی خریداری کرده‌اند اما به مرور کارآیی‌شان را از دست داده‌اند شما چه می‌‌کنید تا دچار این آسیب نشوید؟
ـ من هدف بزرگی دارم اما هیچ وقت قدم بزرگی برنمی‌دارم. تنها برمبنای داشته‌ها و توان خود حرکت می‌کنم آهسته و پیوسته. ما باید همواره خود را در دامنه کوه تصور کنیم نه در نوک قله. اگر روزی فکر کنیم که به قله و نهایت رسیده‌ایم، متوقف خواهیم شد. ما ادعای بزرگی نداریم اگر به ما کمک کردند چه بهتر، اگر هم نه باز هم قدم به قدم ان‌شاالله جلو خواهیم رفت. 
آقای منصف! مسولین استان که شما را می‌شناسند پس نباید خیلی نگران حمایت و … باشید.
ـ اخیراً نامه‌ای داده‌ام به دست سردار باقرزاده، نوشته‌ام که برای مردمی شدن کارها من پیش‌قدم شده‌ام. وقت و هزینه می‌گذارم اما شعارها هم باید یک روز تحقق پیدا کند. در آن نامه تقاضای سیستم کامل کامپیوتر کرده‌ام؛ همچنین کاغد و قلم هم خواسته‌ام تا بدانند از نظر مالی ضعیفم. برعکس انگیزه یک چیز دیگر هم خواسته‌ام. چند وقت پیش طرح تحقیقاتی داده‌ام درباره دفاع مقدس. کار گروه فرهنگ و هنر بسیج استانداری آن را قبول کرده است. در بسیج هم رفتم و از طرح دفاع کرده‌ام. همه طرح را قبول دارند اما متاسفانه هنوز قراردادی با من منعقد نشده است. 
راستی نگفتید چرا حماسه هشت، تازه هشت آن را هم انگلیسی نوشته‌اید؟
ـ ارشاد از من 5 اسم خواسته است نمی‌دانم با کدام یک موافقت می‌کنند اما حماسه هشت را از اول انتخاب کرده بودم هشت را انگلیسی نوشته‌ام تا بگویم جنگ 8 ساله ما یک جنگ فرامنطقه‌ای بوده و در جغرافیای خاصی محدود نمی‌شود. 
ضمن تشکر از شما اگر هر صحبتی چه با خوانندگان سبزسرخ و چه با مسوولین دارید لطفاً بیان بفرمایید.
ـ خواننده‌های سبزسرخ که همه آدم‌‌های باحالی هستند چرا که در این دنیای رنگارنگ مطبوعات کار مربوط به شهدا را می‌خوانند. حرف من با مسوولین است که دو صد گفته چو نیم کردار نیست. این فرصت آزمون خوبی برای این ادعاست که کار فرهنگی باید به میان مردم برود. من پایگاه بسیجی را سراغ دارم که بی‌هیچ حقوق و مواجبی به اندازه‌ی یک ارگان فرهنگی فعالیت می‌کند. ان‌شاالله امور بیش از پیش مردمی شود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمار در آلمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۳۹ ب.ظ

اگر کسی دغدغه دین داشته باشد در هر لباس و جایگاهی که باشد می تواند قدمهایی بزرگ برای دین و خدمت به مسلمین بر دارد و اگر بی دغدغه و بی تفاوت باشد آیت الله و مجتهد هم که باشد قدم مفیدی بر نخواهد داشت. گاه یک پزشک یا تاجر و دانشجو و ... کاری برای ترویج اسلام و تبلیغ دین می کند که چند روحانی و مبلّغ هم از عهده آن بر نمی آیند. این گزارش زیبا را در خبرگزاری مهر خواندم. جالب است بخوانید لطفا:

 

مهر گزارش می دهد؛

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

مرحوم دکتر علی عماری از اعضای بنیانگذار مرکز اسلامی هامبورگ بود، که هفته گذشته به دلیل کهولت سن درگذشت.

به گزارش خبرنگار مهر، مرکز اسلامی هامبورگ امروزه یکی از مراکز مهم مسلمانان در آلمان به شمار می‌رود. هفته گذشته دکتر علی عماری از بنیانگذاران و مؤسسان این مرکز مهم دار فانی را وداع گفت و مجلس ترحیمی نیز از سوی مرکز اسلامی هامبورگ برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره این بزرگ مرد انجام شد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

در ادامه به گزارشی از فعالیت‌های این پزشک، جراح، مترجم، خیر و فعال مدنی که از مؤسسان بزرگترین مرکز اسلامی هامبورگ بود می‌پردازیم.علی عماری که یکی از اعضای بنیانگذار این مرکز مهم اسلامی بود، در زمان جوانی به آلمان رفت تا در این کشور به تحصیل در رشته پزشکی بپردازد. وی چند سال پس از ورود به آلمان جراح و متخصص اطفال بود و دارالترجمه ای نیز تأسیس کرد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

پدرش اهل خوزستان و تاجر بود و از میان هشت فرزندش دکتر علی عماری چهارمین فرزند محسوب می‌شد. دو سالگی او مصادف با فرمان کشف حجاب رضا شاه محسوب می‌شد. پدر دکتر عماری زمانی که متوجه شد مأموران دولت چادر از سر همسرش کشیدند به عراق رفت و مقیم عراق شد. بعد از سرنگونی رضاشاه عبدالحمید عماری به وطن برگشت و علی عماری سه سال متوسطه را در خوزستان به تحصیل پرداخت.

او نوجوانی زرنگ و باهوش بود که توانست درسش را زود تمام کند در هجده سالگی وارد آلمان و شهر هامبورگ شد. در آن زمان آلمان کشوری جنگ زده محسوب می‌شد و شکوه امروزی را نداشت. همان زمان که در دانشگاه پزشکی ثبت نام و تحصیل را آغاز کرد به مطالعه دروس اسلامی علاقه مند شد.

کشورهای بزرگی مانند انگلیس و فرانسه به دلیل گسترش امپراطوری سه قرن ارتباطش با اسلام می‌گذشت اما در زمان حضور دکتر عماری به آلمان این کشور قرابتی با اسلام نداشت. تعداد مساجد در سراسر کشور آلمان از تعداد دست کمتر بود.

او اقدامات خود را چنین توصیف می‌کند: «بعد از ورودم به آلمان برای یادگیری بهتر و بیشتر اتاق بزرگی بالای مرکز لباسشویی گرفته بودم در همان اتاق کلاس درسی برای ۱۲ نفر برگزار کرده و به آنها عربی و فارسی یاد می‌دادم و اتاق من خودش نوعی مدرسه بود.»

نام او در شهر هامبورگ بعد از یک ماه از پیشگامان مهم مذهبی شد، در همان سال به دلیل وجهه مذهبی و متدینی که داشت، انجمن‌های اسلامی از او خواستند تا مسلمانان را کفن و دفن کرده و بر آنها نماز بخواند.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

در طول سالیان بعد تا زمان ورود دسته جمعی کارگران ترک در ۱۹۶۲ تبدیل به چهره‌ای برای امور کفن و دفن مسلمانان شد و بر همین اساس شرکتی تأسیس شد.

دو ماه از ورودش به هامبورگ نگذشته بود که در خصوص حلال بودن تغذیه مشکلات مهمی را مشاهده کرد. مردم در آن زمان با ذبح اسلامی آشنا نبودند و تجار به صورت خانگی اقدام به ذبح گوسفند در خانه می‌کردند با وجود اینکه این کار قانونی نبود. بر همین اساس او با صرف مدت زمانی زیادی و با رایزنی‌هایی که با مجلس آلمان و شهرداری داشت توانست مجوز ذبح حلال را از وزارت بهداشت آلمان بگیرد و هر هفته دو روز همراه قصاب به کشتارگاه می‌رفت و دام را تنهایی ذبح می‌کرد و با مهر حلال به سراسر آلمان می‌فرستاد. ده سال این مسئولیت بر دوش علی عماری بود.

او نه تنها پزشک و جراح، بلکه در غسالخانه و ذبح شرعی حیوانات دستی بر آتش داشت. محور تمام فعالیت‌های دکتر عماری باورهای دینی اش بود و بر همین اساس در رشته مطالعات اسلامی دانشگاه هامبورگ هم ثبت نام کرد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

از آنجایی که کمتر مسلمانی در هامبورگ وجود داشت که علی عماری را نشناسد، به فکر تشکل دینی افتاد. تا قبل از آن دو جمعیت بود که با هم در تضاد و چالش بودند و زمانی که دید نمی‌شود آنها را با هم جمع کرد جمعیت اسلامی در هامبورگ تأسیس کرد. هسته اولیه این گروه تجار بودند اما حمایت مالی توسط تجار ایرانی صورت می‌گرفت. از میان جمع علی عماری تنها دانشجو و مهمترین عضو جمعیت بود.

کلیه هماهنگی و نامه نگاری جمعیت اسلامی بر عهده وی بود و این جمعیت تبدیل به یکی از مهمترین مراکز مسلمانان در هامبورگ شد. وظیفه ترجمه نامه‌های رسیده به جمعیت را دکتر عماری بر عهده داشت و این امر مشوقی شد تا به فکر تأسیس دارالترجمه بیافتد.

رفته رفته دامنه دوستی در آلمانی‌ها بیشتر می‌شد و از میان آنها بسیارند کسانی که تحت تأثیر شخصیت وی به دین اسلام مشرف شدند. سفیر وقت آلمان در بحرین یکی از آنان بود که به واسطه یادگیری زبان عربی نزد دکتر عماری شیفته غنای شخصیتی وی شده بود.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

گسترده فعالیت‌ها آنچنان زیاد بود که توان اداره همه امور را نداشت چرا که فعالیت در بیمارستان به تنهایی زیاد بود. او از آنجایی که ارتباط خوبی با علما داشت و آنها را با فعالیت‌های جمعیت آگاه می‌کرد راهی ایران شد تا از آیت الله بروجردی در خواست کمک کند و به خدمت آیت الله بروجردی رسید و ایشان زمان تشویق او به علی عماری قول کمک دادند.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

بعد از دو هفته نامه آیت الله بروجردی به دستش رسید و سپس حجت الاسلام و المسلمین محققی به عنوان اولین امام وارد هامبورگ شد. با حضور حجت الاسلام و المسلمین محققی جمعیت اسلامی رنگ و بوی دیگری گرفت. محققی علاوه بر قم نمایندگی علمای طراز مقیم عراق را هم داشت. با حضور او نماز جماعت پررنگ‌تر از قبل انجام می‌شد و روز به روز تعداد اعضا و مهمانان افزایش پیدا می‌کرد. دکتر عماری با نفوذش اغلب مراسم‌های مذهبی را در فضای دولتی اجرا می‌کرد. اما در مقاطعی چنین امری قابل ادامه دار شدن نبود و بعد از طی مراجع قانونی زمینی را برای ایجاد مسجد با دستور آیت الله بروجردی خرید.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

آیت الله بروجردی تاکید کردند که در یک منطقه خوشنام، در شأن اسلام و ایران و در بهترین جای هامبورگ این زمین خریداری شود و تاجری با نام حاج قاسم همدانی مأمور پرداخت هزینه مسجد شد و زمینی با چهار هزار مترمربع برای ایجاد یک مسجد همه جانبه خریداری شد.

زمانی که مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ تأسیس شد دکتر عماری و چند نفر دیگر عضو هیأت امنای این مرکز مهم در هامبورگ بودند.

در فروردین ۱۳۴۴ شمسی (اواسط آوریل ۱۹۶۵ میلادی) آیت الله دکتر بهشتی با مأموریت تکمیل بنای مسجد هامبورگ و سامان دادن به امور مسلمانان آلمان به سوی این شهر عزیمت کرد. مسلمانان هامبورگ در دوره‌ی استاد محقّقی خاطره‌ی شیرین حضور یک روحانی را در یاد داشتند و تلخی محروم شدن از حضور روحانیت را نیز تجربه‌ی کرده بودند. مراسم استقبال از دکتر بهشتی با حضور خیل مسلمانان با شور و حرارت انجام پذیرفت.

مهم‌ترین کار، سامان دادن به ساختمان مسجد بود. با تدبیر آیت الله دکتر بهشتی «هیأت امنای ساختمان مسجد» با اعضای بیشتر تشکیل شد. اعضای این هیأت هفت نفره عبارت بودند از: آیت الله سیّد محمّدحسینی بهشتی، دکتر علی عماری، منوچهر اقبال، کریم نعمت زاده، محمّد خسروشاهی، حسن ولادی و دکتر ایرج مشیری.

لرزاده از معماران مشهور زمان خود از مهندسان ناظر و فنی این مسجد بود.

از آنجایی که دوره شهید بهشتی آغازگر حضور مسلمانان در اروپا محسوب می‌شد یکی از مهمترین فعالیت‌های آیت الله بهشتی آغاز مباحث تقریب میان فرقه‌های اسلامی بود به ابتکار شهید بهشتی نام جمعیت اسلامی به مرکز اسلامی تغییر یافت. از آن پس منزل عماری محلی برای دیدار علما و بزرگانی شد که برای مرکز هامبورگ می‌آمدند. از جمله یکی از شخصیت‌هایی که همواره در مرکز اسلامی حاضر می‌شد و به حمایت از تلاش‌های آنان می‌پرداخت امام موسی صدر بود.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

آماده ساختن ساختمان مسجد، تنها گام اوّل بود. آیت الله دکتر بهشتی کسی نبود که به این اقدام دل خوش کند. او به افق‌های بلندتری می‌اندیشید. یکی از اندیشه‌ها و آرزوهای ایشان این بود که باید برای گسترش و ارتقای فعالیت‌های مسجد، به ویژه در ارتباط با دیگر ملّیت ها، «مرکز اسلامی هامبورگ» در کنار مسجد به ثبت برسد تا فعالیت‌های مذهبی از سطح ایرانیان به همه ی مسلمانان از ملّیت های مختلف و حتی جامعه‌ی آلمان و اروپا توسعه یابد. با راهبرد درستی که آیت الله دکتر بهشتی طراحی کرد، در فوریه ۱۹۶۶ میلادی مرکز اسلامی هامبورگ به ثبت رسید و فعّالیت فرهنگی آن در سطح آلمان و دیگر کشورهای اروپایی آغاز شد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

اقدامات آیت‌الله دکتر بهشتی سبب شد مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ، از سوی مذاهب اسلامی دیگر مورد توجّه قرار گیرد و به طراز یک مسجد بین المللی ارتقا یابد؛ به طوری که در نمازهای جماعت و جمعه‌ی آن، ملّیت ها و مذاهب مختلف اسلامی با خلوص، صفا و یکرنگی حضور می‌یافتند. بعدها نیز این سنّت همچنان ادامه یافت و نماز جمعه مسجد هامبورگ، مظهر وحدت اسلامی شد.

مروری بر کارنامه مرحوم عماری از بنیانگذاران مرکز اسلامی هامبورگ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مجتبی هم آمد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۰ ق.ظ

 

هر شیء معمولی، در و پنجره، بشقاب و قاشق و استکان و نعلبکی، کتاب و سکه و فرش و ... هر چیزی قدمت که پیدا کند با ارزش می شود. شاید بخاطر اینکه در مقابل بلایا و حوادث، مقاوم بوده و دوام آورده است.

رفاقت ها با ارزش است رفاقت های قدیمی با ارزش تر. که گفته اند نگه داشتن دوست بسی دشوارتر از پیدا نمودن دوست است.

آقا مجتبی موقر از این دست دوستان قدیمی است. سر و صورتش سبز نشده بود که با هم آشنا شدیم. یک جورهایی برادر کوچکتر من شد. نه اینکه اختلاف نظر نداشته باشیم اما دوستی ما می چربید به همه ریز نظرها و نقدها.

اواسط دهه هشتاد که شبکه های مجازی در کار نبود و وبلاگ نویسی بزرگترین و فراگیرترین فعالیت رسانه ای و مدرن به شمار می آمد آقا مجتبی موقر هم وارد این عرصه شد و خوش درخشید. یادم می آید مصاحبه ای مکتوب هم با هم داشتیم. درباره اش نوشتم: مجتبی موقر، استعدادی که ناگهان شکفت!

راستش را بخواهید چه کسی تصور می کرد آن بچه کم سن ریز نقش پر جنب و جوش و آتیش پاره، روزی اهل قلم و رسانه و صاحب نظر در امور فرهنگی و اجتماعی شده و در شعاعی از حیات واقعی و مجازی خویش، اثرگذار باشد؟

سر صبحی با خبر شدم که دوباره میخواهد وبلاگ نویسی را شروع کند. خوشحال شدم و به او تبریک گفتم. وبلاگ حکم یک منبع را دارد که سالهای سال محل رجوع و تحقیق مطالعه گران خواهد بود. البته نقص اطلاع رسانی و بازدید آن را میتوان با تبلیغ لینک مطالب در گروههای مجازی جبران نمود.

به همان میزان که دیروز از شنیدن خبر پناهندگی یکی دیگر از دوستان قدیمی که او را هم مثل مجتبی از نوجوانی اش می شناختم اندوهگین و دلگیر شدم خبر حضور دوباره مجتبی در عرصه وبلاگ مرا خوشحال کرده است. خوشحال شدم که بچه های قدیم مسجدی همچنان پرانگیزه و تازه نفس هستند. برای او بیش از پیش آرزوی موفقیت دارم.

وبلاگ مجتبی را میتوانید در این نشانی دنبال کنید:

http://mojtabamovaghar.blogfa.com/

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرماندار قزوین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۱۶ ب.ظ

ماجرای محکومیت فرماندار قزوین چه بود؟ | خبرگزاری فارس

 

ماجرای زندانی شدن فرماندار قزوین هم از آن دست چالشهایی است که بخشی دیگر از اعتبار دستگاه قضا را زیر سوال خواهد برد.

دستگاه قضا باید متوجه باشد افراد عادی جامعه تحت القائات رسانه های بیگانه به هیچ یک از نهادهای رسمی کشور اعتماد ندارند.

می ماند جماعت انقلابی و مومنین که متأسفانه هر از گاهی بعضی رفتارهای قوه قضاییه باعث ریزش اعتماد آنها میشود.

هنوز یادمان نمی رود اکبر اتباعی طبری تنها با افشاگری زاکانی به میز محاکمه کشانده شد و به رغم صدور حکم قطعی برای او اما روزگار را در بیرون از زندان سپری میکرد و نهایتا با افشاگری رسانه ها راهی زندان شد. دوستانش نیز اغلب آزاد شدند.

پرونده هایی مثل اختلاس در فولاد مبارکه اصلا به جایی نرسید. با دانه درشتهایی مثل زنگنه و جهانگیری و ... هیچ برخوردی صورت نگرفت.

از این دست مثالها فراوان است که به مرور باعث سلب اعتماد جامعه مومنان خواهد شد.

در خصوص محکومیت فرماندار قزوین که گفته میشود قاضی صادر کننده رای از جمله متهمان دریافت زمین غیرقانونی بوده این برداشت وجود دارد که نوعی ائتلاف بین صاحبان قدرت رقم خورده است.

تحلیل دیگر این است که مدتی است حجم افشاگری از وجود رانت در استان قزوین افزایش پیدا کرده که یک نمونه اش هم مربوط به موقوفات تحت تصرف عروس جناب خاموشی بوده است. این افشاگری ها اغلب توسط وحید اشتری صورت میگرفت که خودش اصالتا قزوینی است و بعد از افشای ماجرای سیسمونی گیت، مبغوض یکی از نهادها نیز قرار گرفته است. نخستین متن اعتراضی نسبت به بازداشت فرماندار قزوین توسط وی منتشر شده است. به نظر میرسد مسئولانی که از افشای مدارک در خصوص رانتها توسط وحید اشتری به ستوه آمده اند به این نتیجه رسیده باشند که اسناد افشا شده به واسطه فرماندار به دست اشتری رسیده است. از این جهت او را برای آنکه عبرت سایر مسئولان همدست با عدالتخواهان شود به اتهام نشر اکاذیب برای سیزده ماه به زندان انداخته اند در حالیکه افراد بسیاری به رغم ایراد دهها تهمت و توهین به نظام همچنان آزاد بوده و پر دستگاه عدلیه به پرشان نگرفته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چوب خدا، صدا دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۴۵ ب.ظ

این مطلب را نه از باب استناد به آیه و حدیث و روایت که بر اساس تجربه شخصی با کمال اطمینان عرض میکنم آدمها در همین دنیا نتیجه کارهای خوب و بدشان را می بینند. حتی اگر زنده نباشند اثرش در همین دنیا تعقیبشان خواهد کرد. استثنا هم ندارد. من هم بدی کنم یا خوبی پژواکش را در همین عالم مشاهده خواهم کرد. مثالهایش را بداهه میتوانم در حد یک کتاب برایتان ردیف کنم. این موضوع البته به این معنا نیست که هر کس هر اتفاق بدی برایش رخ دهد حتماً مرتکب رفتار بدی شده. ابتلائات عالم ممکن است دلائل مختلف داشته باشد اما اصل بازگشت افعال به خودمان قابل کتمان نیست.

مطلب را طولانی نکنم.

مرحوم حیدر رحیم پور ازغدی جایی نوشته بود که علی شریعتی با جوش و خروش اصرار داشت علامه مجلسی را درباری و دلداده سلطنت معرفی کرده و او را از این بابت زیر سوال ببرد. استدلالش هم مربوط می شد به مدحی که علامه از شاهان صفوی در ابتدای کتابش نگاشته. حیدر میگفت هر چه پاسخ میدادم که چه بسا انتشار کتابی بزرگ و تأثیرگذار که از ذخایر مکتوب عالم شیعه است منوط به مدح شاه وقت بوده و علامه چاره ای جز این نداشته توی کت علی شریعتی نمیرفت.

تا اینکه علی را سر نوشته ها و سخنرانی هایش گرفتند و در نهایت برای رهایی چاره ای نداشت جز اینکه تقیه کرده و به طور صوری تعهد کتبی بدهد که با شاه و ساواک شاه همکاری خواهد داشت. حیدر میگفت بعد از انقلاب داشتم روزنامه ای را میخواندم که دیدم ذیل مطلبی پیرامون شخصیت علی شریعتی دست به افشاگری زده که مرحوم همکار ساواک و طرفدار شاه بوده و بفرمایید این هم سندش! همان دستخط صوری شریعتی در تعهد به ساواک را منتشر کرده بود. حیدر گفت روزنامه را بستم و داد زدم علیییی! روحت شاد! ببین آنچه به علامه مجلسی نسبت دادی حالا سر خودت هم آمد و دامنگیرت شد.

الغرض

بزرگواری بود که از نظر خدمات فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و... منشأ برکات بسیاری می شد. یک اخلاق بد داشت که دلش کوچک بود. کمترین مخالفتی را تاب نمی آورد و فوری با چسباندن یک انگ بزرگ، درصدد حذف طرف بر می آمد. ترکشش به من هم گرفت که البته بخشیدمش. رزمنده ای را ضدولایت میخواند، بسیجی را دزد معرفی میکرد و ... باور کنید کارهای بزرگ و خوبی را انجام داده که نیازمند قدردانی است اما این اخلاق بد متأسفانه از او جدا نشد و همواره موجب ریزش و دلخوری عده ای از جوانان متدین و دلسوخته میگردید. بعد از فوتش متوجه شدم چند مجموعه نظارتی گیر داده اند که بر اساس شواهد موجود، مرحوم همفکر با انجمن حجتیه بوده و کارهای انقلابی اش انگیزه تقیه داشته و... خنده ام گرفت. روحت شاد بزرگوار! یک عمر مخالفین و منتقدینت را با تهمت از سر راه برداشتی حالا مجموعه هایی رسمی تو را متهم می شمارند و افکاری را نسبت به تو بدبین میسازند. دلم سوخت و از او دفاع کردم و به نیّت پاک و اعمال خیرش شهادت دادم. ولی به هر حال نمیشود چوب خدا را نادیده گرفت. جمعی از مومنین به هیچ وجه زیر بار نرفته و خدشه به اعتبار او را وارد دانستند. مواظب آخر و عاقبت کارمان باشیم. برای عاقبت به خیری خود دعا و اراده کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دغدغه و حرکت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ق.ظ

لبخند یاسین: زندگی‌نامه و مجموعه خاطرات شهید محمدعلی لردی (جلیلی)

 

میدانید چرا شهدا حاجت می دهند؟ یک علت اصلی اش بر میگردد به این که آنها این دنیا در زمان حیات ظاهری هم موثر بودند و اهل دغدغه.

در زندگی هر شهیدی لحظاتی را ملاحظه خواهید کرد که دل بی پیرایه شان مملو از حس خیرخواهی برای دیگران بود. قدم برداشتن برای دیگران چه در بعد مسائل مادی و حل مشکلات زندگی و یا ابعاد معنوی و اصلاح گری از ویژگی های مطلق شهداست. حالا بماند که اصل مجاهدت و حرکت به سمت جبهه و حضور در خطوط نبرد با متجاوز هم شمه ای دیگر از وجه دغدغه مندی و تلاشگری شهداست چه اینکه همیشه پیرامون خود افرادی را دیده ایم که نسبت به وضع دیگران حسی نداشته و یا نهایتا به حرف و همدردی بسنده می کنند. اهل عمل کم هستند آنهم عمل با اخلاص و توام با معنویت و اعتقاد به توحید. اساسا خدا نگاه اجتماعی و دیگرخواهی دارد و از این رو بهترینهای امت رسول الله را از میان اهل حرکت و جهاد گلچین نموده و بالاترین مرتبه عرفان را برای آنان قائل است. چنین است که روح شهید نیز شاهد حقایق عالم بوده و به اذن خدا شفیع دنیا و آخرت مومنان قرار می گیرد.

این خاطره را هم از رزمندگان مختلفی شنیده ام افرادی که اهل یقین و اخلاص بودند با خواندن آیه وجعلنا از شرّ نگاه دشمن در امان می ماندند. یکی اش همین شهید نوجوان محمدعلی لردی که وقتی دید بعضی دوستانش اعتقادی به اثر این آیه ندارند بلند شد و سه خاکریز پیاپی دشمن را در روز روشن طی کرد و یادگاری نیز از سنگر خصم برای همرزمانش سوغات آورد.

کتاب لبخند یاسین را خواندم. مهمترین و برجسته ترین وجه این اثر سادگی متن و صفای باطن نگارنده است که ظل عنایت شهید، پرتویی از انعکاس نور وحدانیت وجود شهدا را در قالب کلمات، ترسیم نموده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا