ربطی به حوادث این روزهای سیستان ندارد
... در ساعت7:45 صبح فرمانداری خرمشهر مورد تهاجم مسلحانه قرار گرفت که محافظین ساختمان به مقابله پرداختند. در ساعت8 صبح، اعراب جدایی طلب در ناحیه... با پاسداران درگیر شدند و ساختمانهای پست و تلگراف و چندین مغازه را به آتش کشیدند، همچنین ساختمان دخانیات طعمه حریق شد. به علت آتشسوزی سیمها، قسمتهایی از برق و تلفن شهر قطع شد و پاسداران آبادان به حال آماده باش درآمدند.سازمان سیاسی خلق عرب اقدام به سنگربندی در خیابانها کرده است و صدای رگبار لحظهای در شهر قطع نمیشود. از عشایر خوزستان و سایر نیروهای خلق عرب جهت کمک به اعراب دعوت شده و آنها وارد شهر شدهاند. در ساعت9 صبح حمله به کلانتری1 خرمشهر، توسط افراد آن دفع گردید. در سه راه شلمچه، در جاده مرزی نیز اعراب قسمتی از تأسیسات غیرقابل استفاده را به آتش کشیدند. همچنین در ساعت10:30، افراد خلق عرب، از طریق کارون و اروند به پایگاه دریایی خرمشهر حمله کردند. جایگاه پمپ بنزین و نمایندگی جنرال موتور و یک سوپرمارکت به آتش کشیده شد. به هنگام ظهر، سه کشتی هزارتنی تجارتی به آتش کشیده شد.
حمله به پایگاه دریایی خرمشهر در روزنامهها به نحو زیر منعکس گردید:[1]
پیش از ظهر خلق عرب از طریق رودخانه کارون و اروند با موتور لنج که در آنها سنگر گرفته بودند، به پایگاه نیروی دریایی خرمشهر حمله کردند که پایگاه به دفاع پرداخت. این حمله و دفاع سه ساعت ادامه داشت و با عقب نشینی نیروهای خلق عرب مرتفع شد.
شدت بحران به حدی بود که امام در پیامی از ارتش و سپاه خواستند که هماهنگ بوده و در سرکوبی اشرار و پاکسازی مناطق همکاری نمایند. به این ترتیب امکان تحرک ضد انقلاب در خود خرمشهر کم شد ولی همچنان پایگاهشان در مسجد امام صادق و خانه شیخ شبیر فراهم بود و با تجمع و تحصن در این مکانها خواستههای قبلی را بیان میکردند. شیخ هم کم و بیش با صدور اطلاعیه و بیانیه، قسمتهایی از این خواستهها را تأیید میکرد و با اندکی انعطاف حمایت خود از عناصر ضد انقلاب را مطرح میکرد. در اینجا شاید نقل و باز خوانی بخشی از اطلاعیهها و صحبتهای شیخ شبیر در این فتنه جالب باشد.
ایشان در پی تحصن سازمان خلق عرب در مسجد اعلام میکند:[2] روشی که دولت در خوزستان انتخاب کرده خطرناک و ادامه آن به این شدت عواقب وخیمی برای دولت و ملت و انقلاب دارد. شیخ در دیدار هیئت اعزامی از تهران از مظلومیت جوانان روشن فکر عرب که دو ساختمان خالی را برای امور فرهنگی و سیاسی در اختیار گرفته بودند و نمیدانستند که چرا دولت آنها را تحت فشار گذاشته است، سخن گفت.
مردم دوباره در اعتراض به اقدامات خلق عرب تظاهرات و در مسجد جامع تحصن کردند و ضمن حمایت از اقدامات استانداری خواستار خلع سلاح عمومی و بازداشت عاملین فاجعه خرمشهر و استفاده از پاسداران غیر بومی برای حفظ امنیت و کنترل شهر شدند در این تظاهرات مردم آشکارا بر ضد شیخ و سازمانهای خلق عرب شعار دادند. به هرحال پس از مذاکراتی که در 15 و16 خرداد بین شیخ شبیر و استاندار با حضور برخی روحانیون و برادر شیخ شبیر و برخی مقامات لشکری و کشوری صورت گرفت توافق نامه ای8 مادهای در مضامین زیر امضا شد:
انتصابها بر مبنای ملاک اسلامی و اعتقاد به انقلاب باشد -تحقیق و شناسایی فوری مسببان حوادث اعم از دولتی و غیر آن _ رسیدگی به خانواده مقتولین و مجروحین و شهدا- توجه به عملیات عمرانی در شهر و روستاها _ همه فعالیتهای فرهنگی باید در چارچوب اسلام باشد - بررسی و تعقیب مسببان حمله به منزل شیخ _آزادی دستگیرشدگان.
رسانههای خارجی این توافقنامه را شکست دولت قلمداد کرده و عاملین ناآرامیها و خونریزیها را نیروهای مذهبی معرفی کرده و به نفع ضد انقلاب مظلومنمایی به راه انداختند. با این همه همچنان مانورهای سیاسی و گاه نظامی حول منزل شیخ شبیر انجام میشد. در23 خرداد58 برادر شیخ اعلام کرد: آیتالله خاقانی معتقد است با به رفراندوم گذاشتن قانون اساسی به جایی نخواهیم رسید. وی همچنین اعلام کرد: برای ارتقای سطحفرهنگی اعراب خوزستان، کانون فرهنگی اسلامی عرب را تشکیل دادهایم که اعضای آن باید در چارچوبنهضت اسلامی و انقلاب گام بردارند.[3]
همچنین در اعلامیهای با امضای شیخ آمده بود:
بر تمام مسلمانان واجب است که برای اتحاد اقشار ملت کوشش نمایند و منافقین را که موجب تشنج و از همگسیختگی جامعه شده و میشوند، از صفوف خود طرد نمایند... ، از سنه42، اینجانب به عنوان یک مرجعدینی مجاهدتهای فراوانی در جهت برانداختن کاخ ظلم معمول داشته و سختیها و مشقّات فراوانی برای بهثمر رساندن انقلاب اسلامی تحمل کردهام (!!) پس از پیروزی انقلاب برای سوق دادن مسلمانان به سوییک جامعه توحیدی، آراء و نظرات خود را از طریق رسانههای گروهی و غیره ابراز نموده ام.[4]
به این ترتیب بهوسیله اطلاعیهها و بیانیههایی توسط بیت شیخ سعی میشد که وی به عنوان چهرهای حتیفراتر از فضای خرمشهر مطرح گردد و مصلحتاندیشی شیخ را نشان دهد و به همگان بقبولاند که اهمال ومشکل آفرینیها از طرف دولت و یا دادستان بوده است. در پی این صحبتها و اعلامیههایی از این دست، دادستان وقت، خواستار مجازات خائنین و تجزیه طلبان شد و به شیخ نسبت به اقداماتش هشدار داد. در اعتراض به این سخنان دادستان و به بهانه تجلیل از شهدای خلق عرب دوباره تحرک سیاسی و راهپیمایی و پس از آن آشوب و ناامنی و بمبگذاری و آتشسوزی و تجاوز به اموال عمومی از سر گرفته شد و در نتیجه جو وحشت در شهر حاکم شد. تا جایی که عدهای از مردم شهر را ترک کردند. در مرز با عراق نیز تحرکات ایذایی شدت گرفت و همزمان جنگ روانی علیه حکومت اسلامی با عنوان حملات نژادپرستانه رژیم ایران علیه اعراب در دستور کار رسانههای عراقی و عرب منطقه قرار گرفت. در این ایّام شیخ صادق خلخالی در مصاحبهای اعلام کرد مجازات تجزیهطلبی مرگ است و اگر شیخ شبیر نیز به اعمال این چنینیاش ادامه دهد مصداق تجزیهطلب خواهد بود و حکمش همین است. در اعتراض به این سخنان در31 خرداد طرفداران شیخ شبیر و سازمان خلق عرب تظاهراتی را ترتیب دادند و اینبار علیرغم تلاشهای مسئولین جهت کاهش تنش، چنین نشد و درگیریها به بستان، اهواز، ماهشهر و آبادان نیز کشیده شد.
اوضاع به گونهای پیش میرفت که احتمال سقوط شهر قوت میگرفت. تا اینکه در یکی از حملات ضد انقلاب به گشت سپاه، رضایی مسئول پاسداران اعزامی از خرم آباد به شهادت رسید. همین امر با توجه به مسایل قبلی سبب یک حرکت گسترده مردمی علیه ضد انقلاب شد. در24 تیر در سومین روز برگزاری مراسم شهید مردم طی یک تظاهرات گسترده به مسجد جامع رفتند. در این مراسم با انفجار نارنجک توسط خلقیها تعدادی از مردم شهید و زخمی شدند. مردم ناراحت و وحشتزده از مسجد خارج شدند که تیراندازی عناصر مسلح اطراف خانه شیخ به سمت مردم خشم مردم را بیشتر نمود. منزل شیخ توسط مردم محاصره شد. با رسیدن سپاه و شروع درگیریها و کشته و زخمی شدن تعدادی از نیروهای دو طرف، منزل شیخ تصرف شد و عدهای از عناصر این گروهکها دستگیر شده و شیخ به اهواز منتقل گردید و در پی آن ضد انقلاب تا حدود زیادی منفعل شد. فردای همان روز پنجتن از دستگیرشدگان که از چهرههای مشخص ضد انقلاب بودند و در ارتکاب جنایتها نقش داشتند، اعدام شدند که یکی از آنها راننده شیخ بود. در اهواز، فرمانده پاسداراناعزامی به خرمشهر ناصر جبروتی ضمن تماس تلفنی با دفتر امام در قم، از ایشان راجع به شیخ کسبتکلیف کرد. امام دستور دادند که او به قم منتقل شود. البته شیخ خود نیز نسبت به عزیمت به قم تمایل نشانداد. برخی روحانیون خرمشهر که از نزدیک حوادث را تعقیب میکردند، معتقدند که رفتار و اعمال شیخآنقدر زیانبار بود و چنان آثار مخربی بر جای گذاشت که میشد وی را مستحق اعدام دانست، اما امامبسیار با مرحمت و بخشش با وی رفتار کردند که به اعزام و اقامت او در قم اکتفا شد….
به قلم شیما تقی زاده
- ۹۳/۰۲/۰۹