یکی از مبنایی ترین آموزه هایی که در بحث
سواد رسانه باید مورد توجه قرار بگیرد، فراتر از شناخت گزاره های مکتب ژورنالیسم،
احیای مولفه های جهان بینی توحیدی و شناخت تفاوت های آن با ماهیتی است که رسانه در
کلیّت اندیشه مادی غرب، دنبال می کند. سواد رسانه در وهله نخست به معنای آگاهی از
نقطه مطلوبی است که در مبانی فرهنگ غرب به منظور تسخیر اندیشه انسان و بازداری آن
از استقلال در برابر امیال نفسانی مورد توجه بوده که برخلاف شعار فریبنده آزادی
اندیشه، در واقع اسارت فکر و فراغت از درک حقایق فطری و الهی را مدّنظر دارد.
شناخت مبانی اندیشه دین و تعارض آن با
رویکرد مادی غرب و هر آن چه که پدیده تحت استیلای فرهنگ غرب به حساب می آید، آحاد
جامعه را در برابر خدعه ها و اهداف نا آشکار و فریبنده رسانه در همه اشکال هنری یا
مجازی و ...، بیمه نموده و شیوه به خدمت درآوردن پدیده های فرهنگی مخلوق مکاتب
مادی را به همگان می آموزاند.
سیدالشهدای اهل قلم، سید مرتضی آوینی
عبارتی عمیق و خواندنی در این خصوص دارد:
"در اینکه تمدن اروپایی چگونه توانسته
است بر همهی تمدنهای دیگر عالم غلبه یابد و به صورت یک «فرهنگ غالب و مسلط» جهان
را به یک دهکدهی واحد تبدیل کند سخن بسیار است، اما هرچه هست، این امری است که
تقریباً وقوع یافته و اگر نمونهای چون انقلاب اسلامی ایران وجود پیدا نمیکرد، جز
در نزد معدودی اهل نظر، هیچ جای تردید در احکام کلی تمدن جدید نمیتوانست وجود
داشته باشد.
محتوای ارتباطات در این دهکدهی جهانی «اطلاعات» است، «اطلاعاتی منشأ گرفته از
فرهنگ مسلط جهانی که فرهنگ تمدن اروپایی است و نظام ارزشی ملازم با آن». این فرهنگ
سلطهگر و سلطهگرا برای مبدل کردن جهان به یک دهکدهی واحد، همهی نظامات لازم را
نیز تأسیس کرده است: اعلامیهی جهانی حقوق بشر، سازمان ملل متحد، شورای امنیت و …
از همه مهمتر تفکر ـ یا شبهتفکر ـ مبتنی بر مشهورات علمی که آن را «فلسفهی علمی» میگویند. «فلسفهی علمی» جو فروش گندمنمایی
است که میخواهد با استنباط احکام کلی از مجموعهی اطلاعات علمی، که جز در محدودهی
نسبتها و اسباب نمیتوانند واجد هیچ کلیت و عمومیت و یا اطلاق باشند، فلسفهنمایی
کند و جانشین تفکر فلسفی شود.
این هست که شبکهی جهانی ارتباطات، در طول دهها سال، فرهنگ واحدی را که بر
همین شبه تفکر علمی مبتنی است در سراسر زمین اشاعه داده است و اکنون اعتبارات عقلی
ـ و یا بهتر بگوییم اعتبارات وهمی یا شبهعقلی ـ عموم انسانهایی که با رسانههای
گروهی در سراسر جهان ارتباط دارند به چیزی جز احکام پوزیتیویستی و کفرآمیز تمدن
جدید حکم نمیکند، اما از سوی دیگر، اگر آنچنان که در علم ارتباطات میگویند
«تفکر، حاصل ارتباطات است»، چرا در جهان امروز نمونهای چون انقلاب اسلامی ایران
فرصت وقوع داشته است؟ ...
این جمله را که «باید فرهنگ شنوندگان و
بینندگان محترم را ارتقا داد» روزی چند بار در رسانههای مختلف میخوانیم و میشنویم،
اما بسیار کم پیش میآید که دربارهی فرهنگ و ماهیت آن نیز سخنی بگویند. اگر
بپرسیم: «آقا، مقصود شما کدام فرهنگ است؟»، همه تصور می کنند که ما به تازگی از
یکی از کرات دیگر منظومهی شمسی به زمین آمدهایم؟ مفهوم فرهنگ و اطلاعات را ثابت
فرض میکنند و فقط در باب نحوهی انتقال و ارتقای آن بحث میکنند. نتیجهی عملی
ارتقای آن فرهنگی را که موردنظر آنهاست میتوانید در مردم مغرب زمین و عادات و
تعلقات آنها نظاره کنید؛ یعنی به عبارت روشنتر، مراد از فرهنگ، «فرهنگ توسعهی
تکنولوژیک اقتصادی و آزادیهای لیبرالیستی ملازم با آن است» و مراد از اطلاعات،
«اطلاعات و معلوماتی که بتواند در طریق یک چنین توسعهای مفید فایده باشد» و یک
بار دیگر به آنچه در آغازین این مطلب عنوان شد بازگردیم:
«تعبیر دهکدهی جهانی لامحاله بدین معناست که ساکنین
این دهکدهی واحد شریعت واحدی را نیز پذیرفتهاند … مهمترین حوزهای که نظام
فرهنگی را صورت میبخشد همین جهانبینی است که با تبدیل یافتن به نشانهها و علائم
قابل انتقال سمعی و بصری، عنوان اطلاعات پیدا میکند. اگر نخواهیم معترض فرهنگی
شویم که اکنون از طریق شبکهی جهانی ارتباطات در سراسر جهان اشاعه مییابد، این
قدر هست که این فرهنگ با جهانبینی و جهانشناسی خاصی همراه است که مختص به خود
اوست و با هیچ فرهنگ و یا شریعت دیگری جمع نمیشود»."
شهید آوینی مقاله تکنولوژی ارتباطات